با رشد قیمت نفت و ارتقای نرخ
رشد اقتصادی ایالات متحده آمریكا، شمار فرصتهای شغلی ایجاد شده در این
منطقه از جهان افزایش یافت و از نرخ بیكاری كاسته شد. به گزارش وزارت كار،
آمریكا در ماه اوت سال ۲۰۰۵ نرخ بیكاری در این كشور به كمترین سطح در ۴ سال
اخیر رسید كه اصلیترین دلیل آن، تقویت زیرساختهای اقتصادی این كشور است
با رشد قیمت نفت و ارتقای نرخ رشد
اقتصادی ایالات متحده آمریكا، شمار فرصتهای شغلی ایجاد شده در این منطقه
از جهان افزایش یافت و از نرخ بیكاری كاسته شد. به گزارش وزارت كار، آمریكا
در ماه اوت سال ۲۰۰۵ نرخ بیكاری در این كشور به كمترین سطح در ۴ سال اخیر
رسید كه اصلیترین دلیل آن، تقویت زیرساختهای اقتصادی این كشور است. در
ماه گذشته، تنها ۵۸/۲ میلیون نفر از مردم آمریكا بیكار محسوب میشدند و از
موسسههای مختلف حقوق و مزایای بیكاری دریافت میكردند. شمار این افراد
نسبت به تعداد بیكاران از ماه مارس سال ۲۰۰۱ تا به حال كمتر بوده است و
همین امر باعث شد تا مقامات اقتصادی نسبت به اوضاع اقتصادی كشورشان امیدوار
شوند و عملكرد خود را مناسب و صحیح قلمداد كنند. طوفان اخیر حادث شده در
این قطب اقتصادی جهان نهتنها روی اقتصاد داخلی آن بلكه روی اقتصاد دنیای
نفت نیز تاثیر منفی و بزرگی به جای گذاشت كه باید تا مدتها برای جبران آن
كار كرد. این طوفان در خلیجی اتفاق افتاد كه بیش از بیست درصد حوزههای
نفتی را در خود جای داده است و با در گرفتن طوفان علاوه بر اینكه اوضاع
عمومی حوزههای نفتی آسیب دید بلكه تجهیزات صنعتی و زیرساختهای بازار نفت
نیز به كلی تخریب شد و شرایط تازهای در این منطقه ایجاد كرد. با وقوع این
طوفان، تولید نفت در آمریكا نزول پیدا كرد و باعث بر هم خوردن تعادل نسبی
بازار عرضه و تقاضای آن شد. به دنبال این عدم تعادل و یا احتمال ایجاد این
عدم تعادل، قیمت عظیمترین منبع انرژی بشر در بازارهای جهانی ارتقا پیدا
كرد و نهتنها اقتصاد آمریكا بلكه اقتصاد تمامی صنایع مصرفكننده نفت و
كشورهای مختلف جهان را با بحرانی عظیم مواجه كرد. بحرانی كه حل آن نیازمند
همكاری و همراهی تمامی كشورهای جهان است. به هر حال در هفته سوم ماه اوت
سال ۲۰۰۵ شمار افرادی كه كار خود را از دست داده بودند و به خیل
دریافتكنندگان حقوق و مزایای بیكاری پیوستند، چهار هزار نفر كمتر از هفته
دوم ماه اوت بود. در این یك هفته تعداد افرادی كه در لیست بیكاری آمریكا
ثبت شده بودند برابر با ۳۱۵ هزار نفر اعلام شد. تحلیلگران اقتصادی ادعا
میكنند كاهش شمار بیكاران و تنزل تعداد افرادی كه در هر دوره شغل خود را
به دلایل مختلف از دست میدهند، نشان از حركت صحیح اقتصاد آمریكا در ایجاد
فرصتهای شغلی و توسعه زیرساختهای اقتصادی دارد. نریمان بهروش اقتصاددان
ارشدموسسه تحقیقات گلوبال این سایت (Global insight) در این مورد میگوید:
بررسی تغییرات اقتصادی آمریكا درچند ماه اخیر و كاهش شمار بیكاران و افراد
موجود در لیست دریافتكنندگان حقوق بیكاری نمایانگر این مطلب است كه
تلاشهای دولت آمریكا برای اصلاح زیرساختهای اقتصادی و ایجاد فرصت شغلی در
این كشور نتیجهبخش بوده است و میتوان افقی روشن را برای این اقتصاد
متصور بود.وی افزود: در سال جاری، متوسط فرصتهای شغلی ایجاد شده در هر ماه
برابر با ۱۹۱ هزار عدد بود درحالی كه در سال گذشته یعنی سال ۲۰۰۴ به طور
متوسط هر ماه ۱۸۳ هزار فرصت شغلی در آمریكا ایجاد شد. درماه جولای سال ۲۰۰۵
یعنی هفتمین ماه سال جاری بیش از ۲۰۷ هزار فرصت شغلی در آمریكا ایجاد شد و
نرخ بیكاری را كمتر از ۵ درصد نگاه داشت. این كمترین نرخ بیكاری در آمریكا
در سالهای اخیر بوده است كه پیشبینی میشود در اثر طوفان و تخریبهای
ایجاد شده در آن دوباره ارتقا یابد. بسیاری از اقتصاددانان برآورد میكنند
اقتصاد ایالات متحده آمریكا در سه ماهه سوم سال جاری ۴ درصد رشد كند در
حالی كه نرخ رشد اقتصاد این منطقه در سه ماه اول سال جاری برابر با ۴/۳
درصد بود. آنها انتظار دارند روند افزایش نرخ رشد اقتصادی آمریكا همچنان
ادامه یابد زیرا بستر مناسب برای رشد توسعه اقتصاد فراهم است. بهروش
پیشبینی میكند با توجه به افزایش نرخ رشد اقتصاد آمریكا در هر ماه، بین
۱۵۰ هزار تا ۲۰۰ هزار فرصت شغلی دراین كشور ایجاد شود و به دنبال آن نرخ
بیكاری در این كشور به كمتر از ۷/۴ درصد تنزل یابد. وی عقیده دارد افزایش
قیمت نفت و هزینه مصرف انرژی در آمریكا باعث نمیشود تا اعتماد
مصرفكنندگان و بازرگانان به اوضاع اقتصادی این كشور كمتر شود و در
هزینهها وقفه و اختلالی به وجود آید. حتی در این شرایط هم روند افزایش
شمار فرصتهای شغلی و جذب افراد جویای كار به بازار كار همچنان ادامه خواهد
داشت زیرا ایالات متحده خود را با این نوسانات هماهنگ كرده است و با اتخاذ
سیاستهای مناسب خطرات این نوسانات را به حداقل سطح ممكن رسانده است. مارك
زاندی، اقتصاددان مركز مطالعات اقتصادی اكونومی (Economy) میگوید تا به
حال افزایش قیمت نفت آسیبی جدی به اقتصاد آمریكاوارد نكرده است و اگر
مقامات اقتصادی با درایت تمام به اوضاع اقتصادی تسلط پیدا كنند هیچ گاه
آسیبی جبرانناپذیر به بازار وارد نمیشود .وی افزود: سیاستهای صندوق
ذخایر ملی نیز در كاهش اثرات منفی افزایش قیمت نفت بیتاثیر نبوده است.
صندوق ذخایر ملی آمریكا با افزایش نرخ بهره، نرخ تورم را كنترل كرد و
اقتصاد را در شرایط متعادل و قابل قبولی حفظ كرد. انتظار میرود آمریكا با
كمك سیاستهای اقتصادی بتواند برای خیل عظیمی از این بیكاران فرصت شغلی
ایجاد كند و آنها را به چرخهای اقتصادی جذب كند. اما این پیشبینی در
صورتی تحقق مییابد كه حوادث غیرقابل پیشبینی و آسیبرسانی همچون طوفان
اخیر كمتر پیش بیاید زیرا اگر این حوادث واقع شود، روند توسعه اقتصادی به
تاخیر میافتد.
سرمایه گذاران و مدیران بخش صنعت و تولید اگر چه دارای تضاد
با كارگران هستند اما منافع مشتركی نیز دارند، تقویت نقاط اشتراك این دو
قشر مؤثر جامعه و از بین بردن تضادهای آنها، زمینه های رونق بازار تولید و
اشتغال را فراهم می كند. تا زمانی كه نگاه به رابطه كارفرما و كارگر نگاهی
صرفاً اقتصادی و به عنوان غارتگر و غارت شده باشد طبیعی است كه نقاط اشتراك
و احتیاج این دو قشر به یكدیگر شناخته نشده و بر طبل تضادهای آنها كوبیده
خواهد شد.
تشدید جنگ بین كارفرما و كارگر
حاصلی جز سرزمینی سوخته در صنعت و تولید و فقر بیشتر كارگران نخواهد داشت،
باید عاقلانه و به مدد دستاوردهای روز دنیا در صنعت و اقتصاد و با نگاه
علمی و واقع بینانه به روابط كارگر و كارفرما، شرایطی فراهم شود تا به رونق
صنعت و تولید و به تبع آن اشتغال و رفاه كارگران برسیم.در زمان رژیم سابق
قانونی در مورد مالك و مستأجر به تصویب رسید كه براساس آن صاحبخانه نمی
توانست بدون حكم دادگاه ملك خود را تخلیه و تصاحب كند این قانون كه ظاهراً
به نفع مستأجران بود در عمل چنان ریشه خانه های اجاره ای را خشكاند كه
اثرات آن بعد از گذشت بیش از ۳۰ سال هنوز از بین نرفته و اكنون كه آن قانون
ملغی شده و مستأجرها طبق قرارداد برای زمان مشخص شده می توانند از ملك
اجاره ای استفاده كنند و در پایان قرارداد موظف به تخلیه ملك هستند باز هم
وحشت قانون گذشته اجازه نمی دهد مالكان خانه های خالی خود را اجاره دهند و
اغلب ترجیح می دهند كه آن را خالی نگه دارند. قبل از تصویب قانون مالك و
مستأجر زمان رژیم سابق هر كس سرمایه ای داشت با آن یا خانه ای می ساخت و یا
می خرید و آن را به اجاره می داد و بدین ترتیب سرمایه های سرگردان در صنعت
ساختمان به تولید گرفته می شد و اجاره خانه ها بسیار مناسب بود و به
مستأجرها خوش نشین می گفتند. بعد از تصویب قانون مالك و مستأجر هر مالكی كه
ملك خود را اجاره می داد دیگر صاحب آن نبود و برای تخلیه ملك خود می بایست
به هر قیمتی شده رضایت كتبی مستأجر را می گرفت و برای این كار گاه بیش از
كل مبلغی كه به صورت اجاره در طول سالیان از مستأجر گرفته بود باید به او
برمی گرداند تا او حاضر به تخلیه ملك باشد بنابر این طبیعی بود كه دیگر هیچ
كس حاضر نشود ملك خالی خود را اجاره دهد و بدین ترتیب با قانونی كه ظاهراً
به نفع مستأجر بود تیشه به ریشه مستأجر زده شد.
بعد از انقلاب هم قانونی در مورد كارگر و كارفرما
به تصویب رسید كه براساس آن اگر كارفرمایی صنعتی ایجاد كند و از خیل
بیكاران این كشور برای تعدادی ایجاد اشتغال كند بعدها دیگر به هیچ قیمتی
نمی تواند آن كارگران را مرخص كند و برای مرخص كردن آنها باید رضایت نامه
كتبی بگیرد و آنها هر درخواستی داشته باشند_ كه هیچ محدودیتی هم برای آن
تعیین نشده است _ باید مورد اجابت قرار بگیرد .
از آن جالب تر اینكه اگر صاحب صنعتی به فرض ۱۰۰
نفر كارگر داشته باشد و بنابه دلایلی بازار از رونق بیفتد و بالاجبار تولید
او كاهش یابد و صاحب صنعت بتواند با تعدیل ۳۰ نفر از كارگران، صنعت خود و
۷۰ كارگر باقی مانده را حفظ كند قانون كار می گوید كه او به هیچ وجه حق
ندارد ۳۰ نفر را تعدیل كند و موظف است آنها را حفظ كرده و آنقدر ضرر بدهد
تا ورشكست شود و كارخانه را حراج كرده و به عنوان غرامت به كارگران
بپردازد.
اگر صاحب شركتی اقدام به تأسیس كارخانه ای بكند و
تولیدی داشته باشد و كارگرانی را به كار بگمارد بعد از۲۰ سال دیگر نتواند
كارخانه را حفظ كند نمی تواند كارگران خود را مرخص كند لذا باید دفاتر خود
را هم كلاً تعطیل و تمامی پرسنل آن را نیز كه می تواند حفظ كند اخراج كند
تا بلكه به او مجوز بدهند تا با كارگران تسویه حساب كند بنابراین ایجاد
اشتغال در كشور ما یعنی استقبال از خطر و درگیری و جنگ اعصاب و در نهایت
مصیبت.به یمن قانون كار موجود، برای این كه تولیدكنندگان دچار عوارض مصیبت
بار استخدام كارگر نباشند اجباراً با قراردادهای كار موقت ۳ ماهه و غیره
كارگر استخدام می كنند. بدین ترتیب تا كارگر با فوت و فن كار آشنا شود باید
كار را ترك كند و این در حالیست كه مثلاً در ژاپن به دلیل شفافیت قانون و
حمایت واقعی و منطقی از كارگر و كارفرما، در كارخانه ای مانند تویوتا ۳ نسل
پشت سر هم مشغول كار هستند بدون آن كه حفظ كارگر دارای عوارض مصیبت بار
باشد.
در تمام دنیا كارگران و متخصصان در هر كارخانه ای
سرمایه های اصلی آن كارخانه به شمار می روند در حالی كه در ایران به یمن
قانون كار موجود، كارگران و متخصصان هر كارخانه، بدهی های آن كارخانه به
حساب می آیند. و به هنگام فروش، كارخانه با كارگر را بسیار ارزانتر از
كارخانه بدون كارگر می خرند و بعضی از كارخانجات به دلیل تعداد زیاد
كارگران غیرقابل خرید می شوند.
در تمامی كشورهای پیشرفته تولیدكنندگان هر موقع
كه اراده كنند و شرایط كاری ایجاب كند نیروی كار جدید جذب می كنند و هر
موقع كه شرایط كاری ایجاب كند نیروی كار خود را كم می كنند. نیروی كار
اضافی كه كارشان را از دست می دهند به سازمان تأمین اجتماعی معرفی می شوند
تا از حقوق و مزایای ایام بیكاری استفاده كنند بدین ترتیب كارگران بیكار
شده زندگی شان از طریق بیمه تأمین می شود. در ایران مطابق قانون كار، وظیفه
سازمان تأمین اجتماعی، به كارفرما یا كسی كه ایجاد اشتغال می كند تحمیل
شده است. بدین ترتیب كه كارفرما موظف است تا آخر عمر برای كارگر، تأمین كار
كند و تحت هیچ شرایطی حق تعدیل كارگر و یا تعطیل كار خود را ندارد و
سازمان تأمین اجتماعی كه در اصل وظیفه بیمه و امنیت شغل كارگر برعهده اوست
از هر گونه مسئولیتی مبرا شده شده است. بدین ترتیب با یك جابجایی مسئولیت،
معضلی اساسی برای صنایع و تولیدكنندگان داخلی ایجاد شده است. یكی از موانع
بسیار اساسی جلوگیری از ایجاد اشتغال در حال حاضر همین قانون كار است كه
بیش از ۲۰ سال برگرده صنایع كشور فشار آورده و كسی جرأت اصلاح كه سهل است
بیان آن را هم ندارد.
تردیدی نیست كه تمامی كارگران به ویژه در بخش
صنعت باید مورد حمایت كامل، منطقی و جدی قرار گیرند ولی نه حمایتی كه به
قیمت پایمال شدن حقوق كارفرما باشد.
سیاستگذاری های دولت نیز ناخواسته در جهت تضعیف
صنعت است. به عنوان مثال نگاهی به قوانین مالیاتی نشان می دهد كه اگر شما
یك ملك تجاری یا مسكونی را به قیمت ۱۰۰ میلیون تومان بخرید و آن را در این
جهش قیمت ها كه در طول ۱۰ سال گذشته بارها شاهد آن بوده ایم در مدت كمتر از
۶ ماه به دو برابر قیمت بفروشید یعنی ۱۰۰ میلیون تومان سود بكنید مالیاتی
كه از شما می گیرند در حدود ۱ میلیون تومان یعنی یك درصد سود حاصله است در
حالی كه اگر شما صاحب كارگاه یا كارخانه ای باشید كه بیش از یك میلیارد
تومان سرمایه گذاری كرده اید و یك سال تمام كار و كوشش و تولید كنید و ۱۰۰
میلیون تومان در پایان سال سود كسب كنید باید بیش از ۲۵ درصد آن را به صورت
مالیات های مختلف به دولت بپردازید یعنی مالیات تولید ۲۵ برابر مالیات
دلالی است. وضعیت تعطیلی های كشور هم به گونه ای است كه كارخانجات كشور
ایام كار و بی كاریشان زیاد از هم اختلاف ندارند و با این وجود دولت نیز هر
از چند گاهی بعضی از روزها را كه بین دو تعطیلی قرار می گیرد تعطیل اعلام
می كند، گویا بر این باور است كه تولید در كارخانجات زیاد است و این قبیل
تعطیلی ها لطمه ای به آن نمی زند. هفت خوان تعطیل كردن یك كارخانه در ایران
به مراتب سخت تر از هفت خوان افتتاح یك كارخانه است. كسی كه كارخانه ای را
تعطیل می كند با مصائبی روبه رو می شود كه سال ها مایه عبرت همه كسانی
باشد كه هوس تأسیس كارخانه و یا شركت در سر دارند.
نحوه دریافت تسهیلات از بانك های كشور كه قسمت
اعظم آنها دولتی هستند، حدیث دیگری دارد، صاحبان صنایع اگر از هفت خوان
رستم بگذرند و موفق شوند وام بگیرند باید بهره ای معادل ۲۷ درصد بپردازند.
در حالی كه تولیدكنندگان خارجی با بهره ای زیر ۸ درصد ایجاد صنعت و اشتغال
می كنند.
وضعیت سازمان تأمین اجتماعی در كشور ما نیز به
گونه ای دیگر است. این سازمان كه ۳۰ درصد حقوق كلیه كارگران و كارمندان
كشور را وصول می كند و باید در مقابل خدمات مختلف معادل همین مبلغ به
كارگران بپردازد برخلاف كشورهای پیشرفته صنعتی كه معمولاً در آنها سازمان
های تأمین اجتماعی به دولت بدهكار می باشند، در كشور ما این سازمان یكی از
پردرآمدترین سازمان های دولتی است و آن قدر دارایی دارد كه حتی به دولت وام
می دهد.بالا بودن میزان نقدینگی سازمان در واقع به خاطر دریافت عوارض
اعلام نشده ای است كه از صنعت و صنعتگران اخذ می شود. سازمان تأمین اجتماعی
كه وظیفه تأمین آینده كارگران را به عهده دارد از این مسئولیت خود را كنار
كشیده و تأمین كار و آینده كارگران تماماً به عهده ایجاد كنندگان اشتغال
گذاشته شده است و این سازمان با پول های دریافتی مشغول سرمایه گذاری های
كلان است.اصولاً بر اساس فرهنگ تحمیلی در كشور ما به بنگاه های اقتصادی و
واحدهای تولیدی به چشم بنگاه های خیریه نگاه می كنند كه وظیفه آنها نه
ایجاد اشتغال و تولید در جامعه بلكه كمك به فقرا است. بدین ترتیب وصول هر
نوع مبلغی از این مؤسسات نوعی وظیفه انسانی قلمداد می شود. غافل از این كه
اولاً وصول هر نوع وجهی از تولیدكنندگان تحت هر عنوانی مستقیماً روی قیمت
محصولات تولیدی اثر گذاشته و بهای محصولات تولیدی را افزایش می دهد تا آنجا
كه بعضاً مشاهده می شود قیمت كالای تولید شده در داخل از مشابه اروپایی آن
گران تر تمام می شود و این قصه دادن ماهی به فقیر یا یاد دادن ماهیگیری به
اوست. مؤسسات تولیدی باید ایجاد اشتغال كنند نه این كه اعانه ملی
بپردازند.
از وقتی كه به مؤسسات تولیدی به چشم بنگاه های
خیریه و مؤسساتی كه باید از آنها كمك های مالی گرفته و به نیازمندان
پرداخت، نگریسته شد نه به چشم مراكز ایجاد اشتغال و كاهش تورم كه باید به
كمك آنها شتافت تا بتوان تورم و گرانی را كنترل كرده و بیكاری را از بین
برد تیر خلاص بر پیكر نحیف صنعت و تولید كشور هم شلیك شد. واحدهای تولیدی
حداقل در شرایط موجود گاوهای شیردهی نیستند كه تا آنجا كه می شود باید
شیرشان را دوشید و در نهایت آنها را كشت و از گوشت آنها استفاده كرد. آنها
گاوهای، گاوآهن هستند كه باید زمینی سفت و سخت را زیر انواع و اقسام
تازیانه ها شخم بزنند تا زمین بارور شود و به محصول برسد. در دنیای كنونی
رقابت، دست و پای تولید كنندگان داخلی را با تمام توان بسته اند و آنها را
به جنگ صنایع سایر كشورها مثل چین فرستاده اند كه دولتشان با تمام توان از
آنها حمایت می كند و در آنجا كارخانجات و تولیدكنندگان سلطان بلامنازع
اقتصاد كشور هستند. در مورد پیمانكاران یعنی بازوهای عمرانی اقتصادی جامعه
وضع حتی از تولیدكنندگان نیز بدتر است. عنوان پیمانكار ناسزا تلقی می شود
به همین دلیل به تدریج پیمانكاران قوی و صاحبان فكر و سرمایه خود به خود
كنار می روند و پیمانكاران ضعیف باقی می مانند. این كه اكثر قریب به اتفاق
پروژه های اجرایی كشور یا ناتمام می مانند و یا با چندین برابر بودجه پیش
بینی شده و در چندین برابر مدت زمان تعیین شده تمام می شوند به این دلیل
است كه در كشور ما كسی تولید و صنعت را جدی نمی گیرد و اصولاً صنعت و تولید
را چرخ پنجم گاری اقتصاد می دانند. اگر ضرر و زیان پروژه های اجرا شده در
۳۰ سال اخیر را بررسی كنیم و بی كاری گسترده فعلی و تورم موجود را هم
ملاحظه كنیم خواهیم دید ملت ایران چه بهای سنگینی بابت بی توجهی به صنعت و
تولید و بی حرمتی به صاحبان صنایع و نادیده گرفتن حقوق آنها پرداخته اند.
با این همه مشكلاتی كه در سر راه تولید و ایجاد
اشتغال، ایجاد شده، آیا ایجاد اشتغال یك سراب نیست؟ در حالی كه قادر به جذب
سرمایه گذاری های داخلی نیستیم و فرار سرمایه هم داریم آیا جذب سرمایه های
خارجی واژه ای بی معنا نیست؟ آیا فقط با نصیحت و موعظه می توان مردم را به
سرمایه گذاری و تولید وادار كرد؟ در حالی كه تا مشكلات یاد شده از پیش پای
تولیدكنندگان برداشته نشود هر نوع اصرار مسئولان مملكت برای تولید و ایجاد
اشتغال مشت بر سندان و آب در هاون كوبیدن است.
تنها راه نجات صنعت و از بین بردن بی كاری خطرناك
فعلی و تبدیل كشور از یك كشور در حال توسعه به یك كشور پیشرفته صنعتی و
قوی و مرفه این است كه تمام امكانات كشور همان گونه كه به هنگام دفاع مقدس
بسیج شده بودند اینك برای نجات اقتصاد و صنعت بسیج شوند.
اگر در گذشته برای شادی ها، كارخانجات و تولید را
تعطیل می كردیم امروز برای شادی ها و نیز برای عزا باید درب كارخانجات را
باز كنیم و كار و تولید را همچون عبادت مقدس بشماریم.
کاهش حجم دولت و تبدیل نظام
اداری به یک ساز و کار فعال و کارآمد و کاهش امور تصدی گری و روی آوردن
دولت به سوی امور ستادی و سیاست گذاری از جمله اهداف برنامه های درازمدت
۵ساله در ایران بوده است که در برنامه سوم به صورت جدی مورد توجه قرار گرفت
و تلاش معطوف به کوچک سازی و کاهش نیروی انسانی شد.
به رغم تأکید قانون برنامه سوم
روند کاهش حجم و اندازه دولت کند و نامحسوس است و در برخی موارد روند معکوس
دارد.
در مورد کاهش نیروی انسانی و تغییر کیفیت نیروی
انسانی با هدف افزایش تعداد نیروهای تحصیل کرده و کیفی نسبت به نیروهای با
تحصیلات پائین نیز در طول برنامه سوم تلاش هایی صورت گرفته ولی طبق آمارهای
منتشر شده از سوی سازمان مدیریت و برنامه ریزی در این مورد نیز حرکت کند
است و انتظار نمی رود که در آینده نزدیک در این زمینه تحول چشمگیری رخ دهد.
طبق آخرین آمارهای منتشر شده از سوی سازمان
مدیریت از سال ۸۱ تا سال ۸۳ تعداد کل کارکنان دولت تنها یکصدهزار و ۷۱۴ نفر
کاهش یافته است.
براساس گزارش این سازمان روند کاهش تعداد کارکنان
دولت که از پایان سال ۸۱ آغاز شده است در پایان سال ۸۳ نسبت به ابتدای
برنامه سوم شتاب بیشتری گرفته و معادل ۴۲/۴ درصد کاهش داشته است.
تعداد کل کارکنان دولت در سال ۸۱ معادل ۲ میلیون و
۲۵۹ هزار و ۵۷۷ نفر بوده که این رقم در سال ۸۳ به ۲ میلیون و ۱۵۸ هزار و
۸۶۳ نفر کاهش یافته است.
بر این اساس از نظر کمیت نیروی انسانی تعداد
کارکنان در پایان سال ۸۳ طبق پیش بینی برنامه سوم باید به ۲ میلیون و ۱۴۵
هزار و ۷۲۱ نفر می رسید که از این هدف انحراف داشت.
در این گزارش با اشاره به این که در سال ۸۳ تعداد
کارکنان رسمی معادل ۶۲/۸۵ درصد کل کارکنان بوده و در مقایسه با سال ۸۲
معادل ۸۱/۳ درصد کاهش یافته، تأکید شده است که بخش اعظم کاهش کارکنان دولت
در پایان سال ۸۳ مربوط به خروج کارکنان رسمی و پیمانی و براساس ضوابط و
مقررات اداری و استخدامی بوده است که با توجه به افزایش نیروی انسانی دولت و
شاخص های اشتغال در سال های ۵۶ تا ،۵۸ خروج کارکنان در سال های پایانی
برنامه سوم و به خصوص در طول برنامه چهارم افزایش می یابد.
در این گزارش تأکید شده که تعداد کارکنان زن در
سال های برنامه سوم به طور متوسط ۸۹/۶ درصد افزایش یافته و در سال ۸۳ معادل
۰۱/۳۴ درصد کارکنان دولت را زنان تشکیل داده که در سال آغاز برنامه سوم
این تعداد معادل ۴۱/۳۰ درصد کارکنان دولت بوده است.
تحولات تحصیلی
در سال ۸۳ تعداد کارکنان اداری دولت با مدرک
تحصیلی بالاتر از دیپلم نسبت به تعداد کل کارکنان اداری دیپلم و پائین تر
افزایش یافته است. طبق این آمار در سال ۸۳ معادل ۸۴/۵۶ درصد کارکنان دولت
با مدرک تحصیلی بالاتر از دیپلم و ۱۶/۴۳ درصد کارکنان با مدرک تحصیلی دیپلم
و کمتر بوده اند.
این تناسب در سال آغاز برنامه سوم توسعه معادل
۹۸/۴۳ با مدرک تحصیلی بالاتر از دیپلم و بقیه با مدرک دیپلم و کمتر تشکیل
می داد.
در این گزارش با اشاره به کاهش انحراف از اهداف
برنامه های دولت در کاهش کارکنان اظهار امیدواری شده است که در سال های
آینده طبق سیاست های کلان دولت و برنامه های توسعه روند دستیابی به اندازه
منطقی دولت محقق شود.
در آمارهای سازمان مدیریت و برنامه ریزی با اشاره
به پیوستن حدود چهارهزار و دویست نفر نیروی حق التدریسی به تعداد کارکنان
این وزارتخانه و احتساب این گروه به عنوان کارکنان خرید خدمت در افزایش
انحراف راهبردهای اصلاح ساختار نظام اداری و حصول نتایج از پیش تعیین شده
مؤثر دانسته شده است که به همین دلیل در گزارش این سازمان در سال ۸۳ لحاظ
نشده است.
در قانون برنامه سوم توسعه برای انجام اصلاحات در
نظام اداری و مدیریت بخش دولتی تکالیفی تعیین شده که مهمترین این تکالیف
در مواد ۲ ، ،۳ ۶۴ ، ۱۵۰ مورد تأکید قرار گرفته است.
این موارد که در برنامه چهارم نیز به شکل مشابهی
مورد توجه قرار گرفته شامل کاهش تصدی ها و تقویت اعمال حاکمیت و نظارت
دولت، فراهم آوردن زمینه مشارکت مردم، بخش خصوصی و بخش تعاونی در اداره
امور، رعایت اصل عدم تمرکز در توزیع وظایف ملی و استانی، عدم گسترش تشکیلات
دولت با تأکید بر کوچک سازی و منطقی کردن اندازه دولت، بهینه سازی و اصلاح
ترکیب و توزیع نیروی انسانی بخش دولتی و کاهش تعداد کارکنان دولت به میزان
۵درصد در پایان برنامه نسبت به تعداد آن در آغاز برنامه بوده است.
در این مواد همچنین ارتقای بهره وری و کارایی،
اصلاح نظام ها ، روش و رویه های مورد عمل با گرایش به ساده سازی مراحل
انجام کار خود کارسازی عملیات، کاهش میزان ارتباط غیرضروری کارکنان با
مراجعه کنندگان و غیره.
اگر چه طبق آمارهای منتشر شده از سوی سازمان
مدیریت حرکت به سوی اهداف اعلام شده آغاز شده ولی در صورت عدم پیگیری این
امر در طول برنامه چهارم و فقدان کنترل و نظارت نمی توان انتظار داشت که
روند جاری در نظام اداری به سوی اهداف تعیین شده در برنامه نیل کند.
این رویکرد البته با توجه به سیاست های اشتغال
زایی دولت به طور قطع باید با دقت و مدیریت دقیق انجام شود تا ضمن حفظ سطح
اشتغال کشور و ایجاد شغل برای ارتش بیکاران از حجم دولت نیز کاست.
این امر قطعاً با توجه به کاهش ورودی در نظام
استخدامی دولت و فرارسیدن دوران بازنشستگی کارکنان دولت در طول برنامه
چهارم تسریع خواهد شد.
به این ترتیب در واقع اتکا به روند طبیعی در کاهش
نیروی انسانی و جلوگیری از افزایش آن بهترین رویکرد است.
آیا زمان این نرسیده كه
دیدگاهتان را درباره موفقیت تغییر دهید؟
آیا زمان این نرسیده كه دیدگاهتان را درباره موفقیت
تغییر دهید؟ شاید... وقتی با مردم برای آفرینش دیدگاهی بهتر و مثبتتر به
زندگی سروكله میزدم، به این نكته پی بردم كه بیشتر مردم درباره موفقیت
دچار سوءتفاهم هستند.
اینك به ده مورد سوء تعبیر رایج در میان مردم
درباره موفقیت و افكاری از این دست اشاره میكنم:
۱- بعضی از مردم به خاطر گذشتهشان، تحصیلاتشان
و... موفق نیستند.
هیچ كس نمیتواند موفق باشد مگر بخواهد و سپس
برای بدست آوردنش بكوشد.
۲- افراد موفق اشتباه نمیكنند.
آنها هم مثل ما اشتباه میكنند فقط اشتباهشان را
تكرار نمیكنند.
۳- برای موفق شدن باید ۶۰ (۷۰، ۸۰، ۹۰ و...) ساعت
در هفته كار كرد.
موفقیت به «زیاد» انجام دادن كاری ربط ندارد،
بلكه بیشتر به «درست» انجام دادن آن ربط دارد.
۴- فقط اگر قواعد خاصی را اجرا كنیم موفق
میشویم.
چه كسی قواعد را به وجود میآورد؟ موقعیتها
متفاوتند. گاهی لازم است از قواعد خاصی پیروی كنیم و گاهی نیز باید قواعد
ساخته خودمان را بكار بندیم.
۵- اگر كمك بگیریم، این دیگر موفقیت نیست.
موفقیت به ندرت در تنهایی رخ میدهد. آنهایی را
كه به موفق شدن تو كمك میكنند، شناسایی كن. تعدادشان كم نیست.
۶- باید خیلی شانس بیاوریم تا موفق شویم.
بله، كمی باید شانس آورد اما بیشتر به كار سخت،
دانش و جدیت احتیاج است.
۷- فقط اگر زیاد پول درآوریم موفقیم.
پول یكی از نتایج موفقیت است، اما ضامن آن نیست.
۸- باید همه بدانند كه ما موفق هستیم.
شاید با بدست آوردن پول و شهرت بیشتر، افراد
بیشتری از كارتان باخبر شوند. اما، حتی اگر شما تنها كسی باشید كه از این
موضوع باخبرید، هنوز آدم موفقی هستید.
۹- موفقیت، یك هدف است.
موفقیت بعد از رسیدن به اهداف بدست میآید. وقتی
میگویی «میخواهم آدم موفقی شوم» از شما سوال میكنند: «در چه چیزی؟»
۱۰- به محض اینكه موفق شویم، گرفتاریها هم تمام
میشوند.
شاید فرد موفقی باشی، اما خدا كه نیستی. پستی و
بلندیها در پیشاند. از موفقیت امروزت لذت ببر، فردا روز دیگری است.
به گزارش وزارت کار و ایالاتمتحدهٔ آمریکا، درماه نوامبر سال
۲۰۰۴ میلادی، ۱۱۲ هزار فرصت شغلی در این کشور ایجاد شده است که نسبت به
پیشبینیهای گذشته بسیار کمتر است. از طرف دیگر، این تعداد فرصت شغلی برای
جذب نیروهای متقاضی کار و فراهم کردن شرایط اولیه برای زندگی مردم
ایالاتمتحده، کافی نیست.
وضعیت بازار کار آمریکا و عدم
ایجاد فرصت شغلی تازه در مشاغل و صنایع تولیدی این کشور در ماه اخیر در
کنار کاهش ساعت کار، این تصور را در ذهن تمامی اقتصاددانان و پژوهشگران
تقویت میکند که علیرغم آمارهای مختلفی که روزهای پیش از انتخابات، ارائه
شده بود؛ هنوز هم اوضاع اقتصادی ایالاتمتحده، مطلوب نیست و نرخ رشد واقعی
این کشور از آمار عنوان شده، بسیار پائینتر است. بسیاری از تحلیلگران
ایجاد ۳۳۷ هزار فرصت شغلی در ماه اکتبر را نشانی از سلامت زیرساختهای
اقتصادی آمریکا دانستند اما مشاهدهٔ شرایط بازار کار در ماه نوامبر، اعلام
کردند ماه اکتبر شرایط خاصی داشت و باعث شد دیدگاه مردم تغییر کند اما در
ماه نوامبر متوجه شدیم که هنوز اقتصاد ما، شرایط بسیار نامطلوبی دارد.
گزارش وزارت کار در مورد تعداد فرصتهای ایجاد
شده در ماه نوامبر باعث تردید مسئولان در مورد پیشبینی خرید مردم در
کریسمس سال جاری شد. پیش از این، انتظار میرفت در ماه ژانویه سال ۲۰۰۵
میلادی، سطح هزینههای مصرفی خانوارهای آمریکائی، بسیار بالا باشد، اما با
توجه به کمتر بودن تعداد فرصتهای شغلی ایجاد شده نسبت به نیاز جامعه،
افزایش بیرویهٔ قیمت بنزین و نفت در کنار ثابت بودن درآمد واقعی خانوارها
انتظار پیش تحقق نخواهد یافت و مصرف و تقاضاهای خانوارهای آمریکائی در سطحی
پائینتر از گذشته خواهد بود. با گذشت حدود سه سال از آخرین رکورد اقتصادی
آمریکا، تعداد فرصتهای شغلی ایجاد شده در این کشور، کمتر از تعداد
فرصتهای ایجاد شده در روزهای پیش از اتمام جنگ جهانی دوم در آمریکا بوده
است؛ در حالی که با احتساب رشد سریع جمعیت و ورود نیروهای جوان و پر کار به
عرصههای مختلف کاری، ایجاد فرصت تازهٔ شغلی و بهرهگیری از این نیروهای
تازهکار میتواند تغییرات زیادی را در زیرساختهای اقتصادی این کشور ایجاد
کند.ریچارد یامارون اقتصاددان برتر در مرکز تحقیقات آرگوس (Argus)
میگوید: تعداد فرصتهای شغلی ایجاد شده در ایالاتمتحدهٔ آمریکا، کمتر از
سطح مورد انتظار و تقاضا است؛ اما با توجه به نرخ رشد اقتصادی آمریکا،
نمیتوان انتظاری بیش از این داشت، زیرا اقتصاد آمریکا توان ایجاد فرصتهای
بیشتر و جذب نیروهای کاری بیش از این را ندارد، بنابراین باید به این
آمارهای ناامیدکننده عادت کرد و آن را جزئی از روند اقتصاد آمریکا بهحساب
آورد. آمار نشان میدهد درماه گذشته، بیشترین تعداد فرصتهای شغلی ایجاد
شده در مراکز مالی، بهداشتی و خدمات درمانی بوده است؛ اما در جمعیت
خردهفروشان که قشر کمدرآمد آمریکا هستند هیچ استخدامی صورت نگرفته است؛
در حالی که طی یک ماه گذشته (ماه نوامبر) بیش از ۱۶ هزار نفر به دلایل
مختلف از این بازار، خارج شده و به خیل بیکاران افزوده شدهاند. بخشهای
تولیدی نیز که طی ۴ سال اخیر، ۵/۲ میلیون نفر از نیروی کار خود را از دست
داده است، در ماه نوامبر نیز برای چهارمین ماه متوالی، هیچ استخدامی ثبت
نکرد. ضعیفترین بخش تولیدی در ماه نوامبر سال جاری، شرکت تولیدکنندهٔ
وسایل الکترونیکی و قطعات کامپیوتری بود که بر رشد صرف هزینهٔ کلان دولت در
بخش فنآوری اطلاعات، بازار خود را از دست داده بود. در ماه نوامبر، ۳۸۰۰
نفر از شاغلان شرکتهای کامپیوتری، شغل خود را از دست دادند و به جمعیت
جویای کار آمریکا اضافه شدند. در چنین شرایطی، سرمایهگذاران در اوراق
قرضهٔ دولتی به افزایش قیمت اوراق خزانهداری آمریکا اقدام کردند. آنها در
مورد دلیل این افزایش میگویند با کاهش نرخ رشد اقتصادی آمریکا در سال
آینده، احتمال افزایش نرخ بهرهٔ بانکی توسط صندوق ذخایر ملی، کمتر میشود؛
بنابراین به راستی میتوان با زیادتر کردن قیمت اوراق قرضه و سهام، درآمد
بیشتری بهدست آورد. با وجود این، پیشبینی مقامات صندوق ذخایر ملی آمریکا
اعلام کردند چهاردهم دسامبر در نظر دارند نرخ بهرهٔ بانکی کوتاهمدت آمریکا
را افزایش دهند. آنها در توضیح این مسئله میگویند: با احتساب نرخ رشد
تولید ناخالص داخلی و نرخ تورم موجود در اقتصاد آمریکا، نرخ بهرهٔ بانکی در
این کشور صفر است، بنابراین باید تعدیل صورت صورت گیرد تا اقتصاد در مسیر
صحیح خود حرکت کند و به بیراهه کشیده نشود. بسیاری از تحلیلگران پیشبینی
میکنند تعداد فرصتهای شغلی اضافه شده در سال آینده، از سال جاری کمتر
خواهد بود.برخی دیگر از اقتصاددانان، تعداد فرصتهای شغلی ایجاد شده در
آمریکا را مناسب میدانند. آنها میگویند: طی یازده ماه آغاز سال ۲۰۰۴
میلادی، حدود ۲ میلیون فرصت شغلی در آمریکا ایجاد شد که در صورت تقسیم این
تعداد، بین ماههای سال متوجه میشویم بهطور میانگین در هر ماه ۱۸۵ هزار
فرصت شغلی به فرصتهای موجود افزوده شده است. با توجه به اینکه طبق
برآوردها، ایجاد ۱۵۰ هزار فرصت شغلی برای متقاضیان کار، در ماه ضروری است.
بنابراین عرضهٔ کار بیش از تقاضا بوده است؛ اما تنها فرصتهای ایجاد شده
ملاک نیست بلکه سطح دستمزدهای کارگران یکی از عواملی است که میتواند
نشاندهندهٔ سلامتی یا اختلاف اقتصاد آمریکا باشد. دین بیکر اقتصاددان مرکز
سیاستهای اقتصادی برای کشور میگوید: با توجه به نرخ رشد هزینههای زندگی
در آمریکا، هنوز درآمدها مطابق هزینهها نیست. رشد قیمت نفت و چندینماه
اخیر نیز به این روند دامن زد و موجب آسیب رساندن به زیرساختهای اقتصادی
شد. در ماه نوامبر سال جاری، میانگین دستمزدهای کارگران آمریکائی یک درصد
رشد داشته است که ۶/۲ درصد کمتر از نرخ تورم و نرخ رشد اقتصاد بوده است.
دیوید کلی اقتصاددان مرکز سرمایهگذاری پوتنام، با اشاره به اینکه سطح رشد
پسانداز در آمریکا در سال جاری ۸ درصد افت پیدا کرده است، میگوید:
پسانداز یکی از علائم اقتصاد سالم است و کاهش نرخ آن، بیانگر حرکت اقتصاد
در مسیری اشتباه است بنابراین بهتر است پیش از هر کاری، با این روند مقابله
کرد و با اصلاح زیرساختها برای رشد اقتصاد و همسو شدن بازار کار با این
روند زمینه را فراهم کرد.انتظار میرود صندوق ذخایر ملی ایالاتمتحدهٔ
آمریکا در اجلاس روز ۱۴ دسامبر برای پنجمینبار متوالی، نرخ بهرهٔ بانکی
این کشور را افزایش دهد و آن را به مرز ۲۵/۲ درصد برساند. اما آیا با توجه
به شرایط حاکم بر اقتصاد آمریکا و وضعیت بازار کار این کشور، چنین اقدامی
ضرورت دارد؟
دولت فرانسه، سه روز پس از تظاهرات گسترده كارگران بنگاههای
خدماتی و صنعتی این كشور در اعتراض به دستمزدها و ساعت كار اعلام كرد: بدون
توجه به این اعتراضها، اصلاحات مورد نظر خود را انجام خواهد داد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه ژان
فرانسو كوپ سخنگوی دولت فرانسه گفت: اصلاحات مورد نظر دولت قدرت انتخاب
كارگران و به تبع آن تولید در فرانسه را بهبود خواهد بخشید. سندیكاهای
كارگری میگویند: بر اساس برنامههای اصلاحی دولت فرانسه، ساعت كار هفتگی
از 35ساعت كنونی به 44ساعت افزایش مییابد و بسیاری از كارگران، مشاغل خود
را از دست میدهند. طبق این برآورد 60هزار فرصت شغلی در ادارههای پستی
فرانسه تا سال2010 از بین خواهد رفت.به گفته سندیكاها اصلاحات ساختاری در
پست باعث خواهد شد در سالهای آینده 20درصد از نیروی این بخش شغل خود را از
دست بدهند. سه روز پیش دهها هزار فرانسوی با برپایی تظاهراتی سراسری
خواستار اجرای طرح كاهش ساعات كار به مدت 35ساعت در هفته شدند. در این
تظاهرات كه به دعوت اتحادیههای عمده فرانسه برگزارشد، علاوه بر كاركنان
بخشهای عمومی و خصوصی، شماری از شخصیتهای سیاسی و رهبران احزاب مخالف
دولت نیز حضور داشتند. تظاهرات گسترده در پاریس، پایتخت این كشور، بعدازظهر
شنبه از مركز پاریس آغاز شد. تظاهركنندگان با در دست داشتن پلاكاردهای
بزرگ و نشانهای اتحادیههای مختلف كار فرانسه، پس از تجمع در میدان
<جمهوری> واقع در مركز پاریس، در خیابانهای مركزی پاریس راهپیمایی
كردند و حمایت خود را از درخواست اتحادیههای بزرگ كار كشور در كاهش ساعات
كار هفتگی به میزان ۳۵ساعت اعلام داشتند. گزارش شبكه تلویزیون خبری فرانسه
<ال ث یی> نیز از برپایی تظاهرات در دیگر شهرهای بزرگ این كشور حكایت
دارد. به گزارش این شبكه تلویزیونی دهها هزار فرانسوی روز شنبه علاوه بر
پاریس در شهرهای مارسی، لیل، بوردو و رنس نیز تظاهرات كردند. تظاهرات
سراسری شنبه، به دنبال تظاهرات و اعتصابات گسترده دو هفته پیش كاركنان
بخشهای عمومی و خدمات فرانسه در اعتراض به شرایط كاری صورت
میگیرد.<فرانسوا شیرو> رییس اتحادیه كارگری <ث اف د ت> كه در
تظاهرات روز شنبه پاریس شركت كرده بود، اعلام كرد: این تظاهرات همانند
تظاهرات گذشته با موفقیت كامل برگزار شده است. آخرین آمار منتشر شده در
فرانسه از مشاركت بیش از 300هزار تن از كاركنان بخشهای اداری و خدماتی
فرانسه در تظاهرات و راهپیماییهای دو هفته گذشته این كشور حكایت دارد.
حركت اعتراض آمیز اتحادیههای كار فرانسه از پشتیبانی تشكلهای سیاسی
چپگرای مخالف دولت فرانسه ازجمله احزاب سوسیالیست و كمونیست برخوردار است.
طرح 35ساعت كار در هفته كه به طرح <مارتین اوبری> نخستین وزیر كار و
امور اجتماعی دولت سوسیالیست فرانسه در سال۱۹۹۸ مشهور است، با هدف مقابله
با بیكاری، كمك به اشتغال جوانان و همچنین بهبود شرایط كاری در كشور
پیشنهاد شده بود. دولت راستگرای <ژان پیر رافارن> كه از سال2002
میلادی جانشین دولت سوسیالیست <لیونل ژوسپن> شده است، تاكنون از
اجرای این طرح سرباز زده است. دولت <رافارن> همچنین با ارائه
لایحهای به مجلس ملی كشور خواستار تجدید نظر و اجرای اصلاحاتی در این طرح
شده است. لایحه اصلاح طرح 35ساعت كار در هفته از امروز در دستور كار مجلس
ملی فرانسه قرار خواهد گرفت. <فرانسوا اولاند> دبیر اول حزب
سوسیالیست فرانسه به عنوان یكی از مهمترین شخصیتهای سیاسی مخالف دولت
<رافارن> با ابراز تاسف از این اقدام، خواستار پس گرفتن لایحه یاد
شده از سوی دولت شده است. <لوران فابیوس> دومین چهره سیاسی حزب
سوسیالیست فرانسه نیز روز شنبه در جمع تظاهركنندگان در پاریس اعلام كرد:
پیشنهاد اصلاحات در طرح ۳۵ساعت كار در هفته بدون توجه به عواقب اجتماعی و
سیاسی آن مطرح شده است.
وی افزود: دولت فرانسه در نظر دارد با تغییر طرح
۳۵ساعت كار در هفته كاركنان خود را ملزم به افزایش ساعات كار هفتگی خود
كند. نفر دوم حزب سوسیالیست در ادامه خاطر نشان كرد: دولت راستگرای فرانسه
حتی از قانون كار بعد جنگ جهانی دوم در فرانسه كه ۳۶ساعت كار در هفته را
به رسمیت شناخته بود، فراتر رفته است.<ایزابل گیگو> سیاستمدار
سوسیالیست و وزیر كار و امور اجتماعی پیشین و سوسیالیست فرانسه نیز در این
زمینه خاطر نشان كرد: اصلاح طرح كاهش ساعات كار، اقدامی سیاسی از سوی دولت
<رافارن> است. بنا بر آخرین نظرسنجی به عمل آمده در فرانسه، ۶۹درصد
از شهروندان این كشور از تظاهرات روز شنبه حمایت میكنند. این نظرسنجی كه
از سوی موسسه نظرسنجی <ث اس آ> فرانسه صورت گرفته است از مخالفت
تنها 11درصد از فرانسویان با تظاهرات امروز و جانبداری از كاهش ساعات كار
هفتگی حكایت دارد. در گزارش موسسه <ث اس آ> آمده است: 17درصد
شهروندان فرانسوی نسبت به این تظاهرات بی تفاوت و سه درصد دیگر از آنان نیز
در این زمینه اظهار نظری نكرده اند.
آینده فرزندانتان چقدر اهمیت دارد؟ آیا تاكنون فرصتی پیدا
كرده اید تا فارغ از مشغله های روزمره زندگی چند دقیقه ای به آینده پیش روی
آنها بیندیشید؟
اكثر خانواده ها به نوعی با معضل بیكاری فرزندان
دست به گریبان هستند؛ فرزندانی كه عموما یك گواهینامه پایانی تحصیلات
دانشگاهی هم به همراه دارند. البته به بركت كارخانه های مدرك سازی كه دیگر
تحصیلات دانشگاهی را از بورس انداخته اند، دل و دماغ قاب گرفتن مدرك هم از
بین رفته است.در این میان، پدر و مادرانی كه فرزندانشان آقازاده نیستند،
درمحل كار، جلسه های مختلف، میهمانی ها و ... دنبال پارتی و آشنا می گردند.
آقا پسرها و دخترخانم ها هم دنبال آگهی استخدام روزنامه ها هر صبح از خانه
می زنند بیرون وسر شب، خسته و كوفته، دست از پا درازتر بازمی گردند.
گهگاهی كه در این بین آشنایی به هم می رسد یا شانس در خانه را دق الباب می
كند كه فعلا آقازاده را بفرستید شركت ما، حجره ما، دفتر ما، یك سری كارهای
خرده ریز داریم انجام دهند تا بعد ببینیم چه می شود، بازهم نمی شود، چرا
كه آقا پسر یا دخترخانم فارغ التحصیل از فلان رشته دانشگاه است و اصطلاحا
كار پیشنهادی با رشته تخصصی آنها جور درنمی آید.براستی چرا اكثر فارغ
التحصیلان دانشگاهی ما جز درس خواندن هیچ كاردیگری نكرده اند و حال نیز از
پس هیچ كاری جز پشت میزنشینی برنمی آیند؟آنها تصور می كردند با گذراندن صد و
اندی واحد درسی در طول ۴ سال تحصیلی و گرفتن مدرك، بر اسب مراد سوار می
شوند. هم جایگاه اجتماعی و پرستیژ مطلوب را به عنوان تحصیلكرده می یابند و
هم كار ودرآمد عالی نصیبشان می شود، اما بعد از اینكه از ته این به اصطلاح
قیف وارونه (دانشگاه) به جامعه پرتاب می شوند، تازه می فهمند كه داستان
آنگونه نیست كه تصور می كرده اند.كار زمانی مشكل تر می شود كه دو دهه از
زندگیشان را صرف تحصیل در مقاطع مختلفی كرده اند و حالا نه مكانیكی بلدند،
نه برقكاری و سیم كشی، از كثیف كاری ریخته گری و لوله كشی هم خوششان نمی
آید. از طرفی كسر شأن می دانند كه بعد از كلی تحصیل، برگردند پیش بابا و
كشاورزی كنند یا كار دیگری.پس همچنان مشتری هفته نامه بازار كار و نیازمندی
های همشهری باقی می مانند و دور ازدواج و تشكیل خانواده را هم تا اطلاع
ثانوی خط می كشند.
البته همه تقصیرها به گردن جوان ها نیست، چه آنها
راهی را رفته اند كه شاید چندان شناختی از آن نداشته اند. حرف ما بیشتر با
خانواده ها و فرهنگ رایج در آنهاست. همان فرهنگی كه والدین، عموما
فرزندانشان را در قامت دكتر و مهندسی می بینند ولاغیر. در این فرهنگ،
والدین خیلی هم كه به بچه ها رسیدگی كنند، لوازم و وسایل راحتی و پیشرفت
تحصیلشان را فراهم می كنند؛ همه چیز مهیا می شود تا فرزند در راحتی كامل،
درس بخواند و در نهایت وارد دانشگاه شود.براستی مشكل این فرهنگ یا رفتار
خانواده ها در كجاست؟ چرا كودكان دیروز و جوانان امروز سرگردان و
بلاتكلیفند و از پس دخل و خرج زندگی برنمی آیند؟ دكتر حسین باهر، متخصص
رفتارشناسی معتقد است كه عمده ترین مشكل این فرهنگ در عدم ایجاد حس مسئولیت
پذیری است. خانواده ها به گونه ای كودكان را بار می آورند كه تصور می كنند
همه راه های خوشبختی به دانشگاه ختم می شود. بواقع درس خواندن، تنها ابزار
پول درآوردن و زندگی كردن معرفی می شود. آنچه در این فرهنگ به كودكان
منتقل نمی شود، احساس مسئولیت پذیری، میل به كار كردن و میل به پول
درآوردن است.نوعی رفتارهای ساده می تواند از همان ابتدای كودكی، روحیه
فرزندان را تحت تاثیر قرار داده و جهت و گرایش شخصیت آنها را به سمت این سه
مولفه سوق دهد. تصور كنید خانواده ای را كه مثلا در ازای واكس زدن كفش پدر
یا كمك كردن به مادر، به كودك پولی - ولو اندك - پرداخت می كند. این مورد
از یك طرف به پرورش و بالندگی شخصیت كودك كمك می كند، چه به هر حال انجام
كاری را در خانه به او محول كرده اند، یعنی مسئولیتی هر چند ناچیز را به او
سپرده اند و از طرفی خود كودك نیز در وهله اول، انجام چنین كارهایی را
تجربه می كند و یاد می گیرد و در مرحله بعد و مهمتر از همه، میل به كار
كردن و میل به پول درآوردن در او تقویت می شود.دكتر باهر ضمن تایید چنین
رفتارهایی در خانواده ها، از سالهای گذشته یاد می كند و می گوید: در قدیم،
حداقل پولی به عنوان توجیبی به بچه ها می دادند و اضافه بر آن را در ازای
خدمات بچه ها در خانه می دادند. یعنی بچه ها در كارهای خانه یا خارج از
خانه كمك می كردند. این امر به استقلال و مسئولیت پذیری آنها كمك زیادی می
كرد. باهر می افزاید: فرهنگ رایج در آن زمان آنگونه بود كه بچه ها همان قدر
كه برخوردار می شدند، در مسئولیت های خانه هم شریك می شدند، اما الان وضع
تغییر كرده، پدر و مادر یا حوصله سر و كله زدن با بچه ها را ندارند یا از
ابتدا می گویند: بگذاریم بچه ها فقط و فقط درس بخوانند. درحالی كه درس
خواندن و كار كردن همزمان منافاتی با هم ندارند. سالهای خیلی زیادی از
زمانی كه دكتر باهر یاد می كند، نگذشته است؛ شاید به اندازه یك نسل. نسل
گذشته جامعه ما یعنی كسانی امثال باهر كه آنگونه كه خود می گوید با عكاسی و
قالیبافی آشناست، گواهینامه پایه یك رانندگی دارد، استاد دانشگاه هم هست و
مشاوره هم می كند، اما نسل ما چشم و دست به عنایت دولت و پدر و مادر. دكتر
باهر كه خود سالها در كانادا تحصیل و تدریس كرده است، در تفاوت فرهنگ رایج
در خانواده های جامعه ما با فرهنگ رایج در خانواده های آن كشور می گوید:
در كانادا دختر یا پسر ۱۸ سال به بالا مستقل می شوند و باید از خانه بروند
یا اگر هم در خانه پدری می مانند باید اجاره خانه یا كمك خرجی بدهند.
باهر نقش مادران را در این بین ویژه برمی شمارد و
معتقد است كه برخی مادران اصلا بچه خراب كن شده اند، چون نمی گذارند بچه
ها دست به سیاه و سفید بزنند، در صورتی كه باید با انجام رفتارهایی در
خانواده، مسائلی را به كودكان یاد بدهند كه در شخصیت پذیری آنها در جهت
مسئولیت پذیری، میل به كار كردن و حتی پول درآوردن موثر باشد.مثلا اجازه
بدهند كه بچه ها ظرف غذایشان را جمع كنند و خودشان بشویند. با این كارها،
حس مسئولیت پذیری از همان ابتدا در كودكان قوت می یابد و فرزندان را متوقع
بار نمی آورد.
در نگاه مردم اصفهان كارهایی كه زحمت كم دارد یا نیاز به
بازوی قوی نداشته باشد، كار محسوب نمی شود.
كار مثل خون در رگ های اصفهانی ها
جاری است. اصفهانی جماعت صبح قبل از طلوع آفتاب از خانه بیرون می زند و تا
هوا گرگ و میش نشده از سركار باز نمی گردد، تازه ۱۲ شب نیز سرشب برخی از
آنهاست. اصفهانی های شب كار در ذوب آهن، فولاد مباركه، پتروشیمی و ...
مشغول فعالیتند. پشت میزنشینی هم شد كار ؟ كار اونس كه صبح بری و تا ۱۵ ۱۰
تا قالب كفش نزده باشی، برنگردی. اینو میگن كار. ۳۰:۸ صبح از خواب بلند
شدن، ۲ بعد از ظهر تو خونه نشستن، كار نیمی شد! این توصیف یك اصفهانی كهنه
كار به فرزند تازه كار خویش است.
استقلال اقتصادی زودرس
باور كردنش كمی مشكل است كه در نقطه ای از ایران
آن هم در عصر معروف به انفجار اطلاعات، جوانان از ۱۵ تا ۲۳ سالگی مستقل شده
و توان اداره یك خانواده را پیدا كنند. در نگاه مردم اصفهان، كارهایی كه
زحمت كم دارد یا نیاز به بازوی قوی ندارد، كار محسوب نمی شود. رضا
جعفرزاده، اصفهانی نسبتا جوانی كه اكنون مدیر روابط عمومی هواپیمایی كشوری
است در حالی كه كار زیاد در قبال دریافت مزد را مهمترین خصلت اصفهانی ها
عنوان می كند، به ایرانشهر می گوید: جوان های اصفهانی كه مهمترین سرمایه
اصفهان هستند، از دوران نوجوانی به سر كار می روند. به خاطر همین هم در
مدت كوتاهی به موفقیت های اقتصادی بزرگی دست پیدا می كنند تا جایی كه می
توانند در جوانی ازدواج كرده و مستقل شوند. در اصفهان معمولا جوانان از ۱۶
تا ۲۳ سالگی تعیین تكلیف و صاحب شغل، همسر و خیلی چیزها هستند. وی می
افزاید: اصفهانی ها خسیس نیستند، حتی از روی گشاده ای نیز برخوردارند، اما
علت اینكه این واژه به غلط به آنها نسبت داده می شود این است كه آنها به
دروغ خود را بالاتر از آن چیزی كه هستند، نشان نمی دهند. مثلا جوان اصفهانی
هنگام ازدواج خود را كمتر از آن چیزی كه هست معرفی می كند نه بیشتر از آن،
تا در زندگی آینده خود دچار مشكل نشود.
نوآوری
از كارگر اصفهانی گرفته تا مبتكران اصفهانی، هر
كدام نوآوری هایی هر چند كوچك ولی ویژه خود را دارند. سلول های خاكستری
اصفهانی ها، بیشتر از بقیه به كار می افتد یا بهتر بگوییم از مغز خود بهتر
استفاده می كنند. دستگاه راهنمای امدادگران زلزله را اصفهانی ها ساخته اند،
وسیله ای كه شاید شما را از خطر مرگ در زیر آوارهای برجای مانده نجات دهد.
تبدیل اصفهان به قطب فن آوری و پول الكترونیك نیز نشانگر ابتكار اصفهانی
هاست. دولت الكترونیك كه بنا بود پایتخت را منفجر كند توسط اصفهانی ها
قاپیده شد و پیش بینی می شود كه قبل از پایتخت، اصفهان به مركز فن آوری های
روز تبدیل شود. سید محمود حسینی بالاترین مقام سیاسی و اجرایی اصفهان به
ایرانشهر می گوید: اصفهان به زودی قطب آموزش و فن آوری های برتر و كانون
كار آفرینان كشور می شود. حسینی ادامه می دهد: این موضوعات در چشم انداز
سند توسعه ۲۰ ساله كشور در نظر گرفته شده است، اینها شعار نیست و به واقعیت
تبدیل خواهد شد. نوآوری های اصفهانی ها را هم می توانید در ذوب آهن و
فولاد مشاهده كنید. جایی كه می گویند بهترین ورق گالوانیزه تولید می شود یا
دی. ام. تی كه مواد اولیه پلی اكریل را با ظرافتی خاص تولید می كنند.
دانشگاه اصفهان و دانشگاه صنعتی هم یكی از مراكز تولید نوآوری در اصفهان
محسوب می شود. مراكز مهم آموزشی كه چند وزیر اقتصادی با گرایش های سیاسی
متفاوت از آنجا فارغ التحصیل شده اند و مبتكران و پژوهشگران بی شماری
دورانی را در این دانشگاه پشت میز گذرانده اند.
تاریخ اقتصاد
بازار نقش جهان اصفهان یكی از بزرگترین بازارهای
سنتی ایران است كه هنوز هم نقش پررنگی در اقتصاد این استان و حتی كشور
دارد. در این بازار می توانید از تابلوهای یكی دو هزار تومانی دیواری گرفته
تا لوسترهای كنده كاری شده روی مس و برنج كه گاهی قیمت آنها به ۶ میلیون
تومان هم می رسد بیابید. بازاری بزرگ با میدانی در میانه آن كه انواع
سوغاتی های اصفهان را می توان در آن یافت. این میدان در قدیم محل چوگان
بازی بوده ولی این روزها به قطبی تجاری در منطقه تبدیل شده است.
استان بی رئیس جمهور
با اینكه اصفهان عنوان استان دوم كشور را از آن
خود كرده اما تاكنون رئیس دولت از بین آنها انتخاب نشده است. اصفهانی ها
منتظر دولت نمانده اند تا استانشان آباد شود بلكه تلاش را راهكار آبادانی
سرزمین خود قرار داده و در این راستا تلاش كرده اند. البته سوءتفاهم با
یزدی ها و كرمانی های عزیز نشود كه آنها هم تلاشگرند! رئیس جمهور معتقد است
پیشرفت های اقتصادی صورت گرفته در استان اصفهان و اینكه بخش عمده ای از
صنایع بزرگ و مراكز ثروت اقتصاد كشور در این استان قرار دارد، به معنای
برخورداری تمام مناطق استان نیست.خاتمی كه در جمع استاندار و نمایندگان
اصفهان سخنانی را بر زبان رانده، بر اهتمام بیشتر بر توسعه مناطق محروم
اصفهان در قالب طرح آمایش سرزمین كه در برنامه چهارم توسعه به آن اشاره شده
تاكید می كند.خاتمی نگران آب اصفهان است و می گوید: تونل های آبرسانی بهشت
آباد، كوهرنگ و چشمه لنگان باید هرچه زودتر اجرایی شود. رئیس جمهوری
همچنین از پیشنهاد ایجاد دفتر توسعه كویر مركزی ایران استقبال می كند.
پایتخت جغرافیایی و اقتصادی
اگر نگاهی به نقشه ایران زمین بیندازید، می بینید
كه اصفهان در بهترین نقطه ایران به لحاظ ارتباطی قرار دارد. كسانی كه می
خواهند از جنوب كشور یعنی بوشهر و خوزستان به شمال كشور سفر كنند حتما باید
از اصفهان بگذرند یا بالعكس.اصفهان در مسیر شرق به غرب هم چنین وضعیتی
دارد. وجود آزادراه های مناسب از جمله آزادراه شرقی و غربی اصفهان نیز موجب
شده تا دسترسی به اصفهان راحت تر انجام گیرد.بیخود نیست كه شاه عباس
اصفهان را پایتخت خود قرار داده بود، چون اصفهان از نظر تجارت، توریست و
اقتصاد خرد و كلان لیاقت پایتختی را دارد.مهمترین كارخانه ها نیز در اصفهان
قابل دسترسی است. پتروشیمی، پالایشگاه، DMT، ذوب آهن، فولاد مباركه و ...
از جمله مراكز مهم اقتصادی در اصفهان است. جایی كه اقتصاد رونق زیادی دارد.
مراكزی كه گردش مالی برخی از آنها از ۱۰۰ میلیارد تومان هم بالاتر می
رود.استاندار در این باره می گوید: در اصفهان به رغم سرمایه های بی شماری
كه وجود دارد، نهادهای اقتصادی متناسب با رشد اقتصادی اصفهان شكل نگرفته
است. نهادهای مالی متناسب با میزان داد و ستد و حجم فعالیت ها، نهادهای جذب
سرمایه گذاری و تشكل های صنفی ایجاد نشده و همین خلاء ها موجب شده تا
صندوق های قرض الحسنه پلكانی توانستند رقمی بالغ بر ۵۰۰ میلیارد تومان را
از مردم جذب كرده و اكنون مردمی را كه پول خود را به آنها سپرده اند،
سرگردان كنند.
داد و ستد پول
نصف جهان كه به شهر مقتصدها مشهور است، قرار است
صاحب یك منطقه بزرگ مالی شود.حسینی در این باره می گوید: در راستای راه
اندازی منطقه مالی بزرگ در اصفهان بازار بورس اوراق بهادار راه اندازی شد و
بورس فلزات هم در آستانه راه اندازی است. بورس اصفهان در فاصله كمی بعد از
تهران رتبه اول را از آن خود كرد، به طوری كه روزانه بیش از یك میلیارد
تومان سهام در آن داد و ستد می شود.همچنین نهاد جذب سرمایه گذاری داخلی هم
راه اندازی شده كه اینگونه اقدامات اصفهان را به یك منطقه مالی بزرگ تبدیل
خواهد كرد.
فرصت آفرینی
از كشاورزان اصفهانی در سال گذشته ۳۸هزار تن گندم
خریداری شده، در حالی كه این استان پایین ترین سرانه مصرف گندم را دارد.
این سخنان سیدنصیرالدین میرلوحی رئیس اداره روابط
عمومی استانداری اصفهان است. به اعتقاد وی،مردم اصفهان با اینكه محدودیت
منابع دارند، اما همیشه برای كشور سودآفرینی كرده اند.
از نظر وی، در بحث مهاجرت پذیری كه رتبه چهارم را
به خود اختصاص داده، اصفهان مهاجران را رها نكرده و امكان فعالیت را برای
آنها فراهم آورده است.او نیروی انسانی فرصت آفرین را مهمترین سرمایه اصفهان
عنوان می كند.
هزینه سفر
برای سفر به اصفهان اگر با اتوبوس سفر كنید باید
۱۲ هزار تومان بابت بلیت رفت و برگشت بپردازید. این مبلغ در آخر هفته كمی
بیشتر می شود. هزینه سفر با سمند و پژوهای خطی حدود ۵۰ درصد بیش از این
مبلغ است، اما به جای ۵/۵ ساعت شما را ۴ ساعته به مقصد می رساند. بلیت رفت و
برگشت هواپیما هم حدود ۴۰ هزار تومان است كه با احتساب زمان معطلی در
فرودگاه حدود ۲ ساعت وقت می گیرد. به زودی قطار برقی هم در این مسیر ایجاد
می شود كه حدود ۱۰۰ دقیقه زمان می گیرد. قیمت هتل های اصفهان نیز از ۸ هزار
تومان در هر شب شروع و در بالاترین حد خود به شبی ۳۳ هزار تومان در هتل
عباسی و عالی قاپو می رسد.
چه چیزی تا كنون شما را از راه
اندازی یك كسب و كار مستقل باز داشته است؟ این ۳۰ نكته به شما كمك می كند
در برابر ترس خود قرار بگیرید و در نهایت قدرت آن را پیدا كنید تا بتوانید
رئیس خود باشید.
۱- به آرزوهای خود پاسخ مثبت دهید. لازم نیست در
این لحظه دقیقاً بدانید كه شما چه یا چگونه انجام خواهید داد. فقط كافیست
ندای درونی خود را برای كارآفرینی تصدیق كنید. روی كاغذ بزرگی بنویسید «من
آرزوهای خود قبول دارم!» و آن را بر روی دیوار نصب كنید؛ تنها به این دلیل
كه به شما یادآوری كند كه به سمت جلو دارید حركت می كنید. دو سال زمان برد
تا من این پنج كلمه را نوشتم، اما به محضی كه این كار را انجام دادم احتمال
اینكه رئیس خود باشم برای من بسیار ملموس تر شد!
۲- شروع به نوشتن یك دفتر وقایع روزانه كنید. از
آن برای نوشتن روزانه ایده ها، هدفها، احساسات و هر چیزی كه به زندگی شما
مربوط است، استفاده كنید. داشتن چنین دفتری به شما كمك می كند تا خود را
بهتر بشناسید و هنگامی كه به گذشته می نگرید، روند پیشرفت خود را مشاهده می
كنید. این كار به خصوص در زمان گرفتاریها بسیار مفید خواهد بود.
۳- اهداف خود را همواره یادداشت كنید. مطالعات
نشان داده افرادی كه اهداف خود را یادداشت می كنند پنج برابر بیشتر از
سایرین به اهدافشان دست یافته اند! چه زمانی می خواهید كسب و كار خود را
شروع كنید؟ كار فعلی خود را ترك خواهید كرد؟ دوست دارید چقدر پول پس انداز
كنید؟ اهداف خود را تنظیم كنید و در راستای رسیدن به آنها تلاش كنید.
۴- موفقیت خود را در نظرتان مجسم كنید. تصوری از
آرزویتان كه دوست دارید یك كارآفرین باشید در ذهن خود بسازید و آن را
بنویسید. در بیشتر تجربیات مشاوره ای در زمینه كسب و كار، افرادی كه این
تصور را در ذهن خود ساخته بودند، بیشتر از سایر افراد آن را تجربه می
كردند. سؤالاتی مانند: «من دوست دارم در چه نوع فضای اداری كار كنم؟» یا
«چه نوع مشتریانی خواهم داشت؟»
۵- جملات تأكیدی بنویسید و آنها را بخوانید. این
گونه تأكید ها جملاتی شامل عبارت «من ... هستم» می باشند كه درباره آن چیزی
كه دوست دارید به وقوع بپیوندد دلالت دارد. آنها را به زمان حال بنویسید
گویی كه اتفاق افتاده اند. "من یك كارآفرین موفق هستم" شروع خوبی است! حدود
۱۰ تا ۲۰ جمله تأكیدی بر روی كارتهای كوچك بنویسید و آنها را همراه خود
داشته باشید. روزانه آنها را بخوانید و به آنها تكیه كنید. انجام این كار
به من كمك كرد تا خودم را باور كنم و كسب و كارم را شروع كرده و رشد دهم.
۶- باور ها و عقاید خود را ارزیابی كنید. باورها و
عقاید خود در مورد خود، پول، كسب و كارتان و آینده مورد نظرتان را بر روی
كاغذ بنویسید. ببینید آیا این باورها و اعتقادات دقیقاً آن چیزی هست كه به
آن ایمان دارید؟ اگر اینگونه نیست آنها را اصلاح كنید و به جملات تأكیدی
خود اضافه كنید. یكی از مشتریان من دریافت كه اعتقادش نسبت به پول همان
اعتقادات پدر و مادرش نسبت به پول است؛ آنگاه اعتقاد جدیدی در این مورد
ساخت كه به اهدافش بیشتر نزدیك بود.
۷- آن چیزی را انجام دهید كه عاشق آن هستید. این
كار به شما كمك می كند تا بدانید چه كاری را به عنوان یك كارآفرین باید
انجام دهید. اگر نمی دانید عاشق چه كاری هستید به گذشته و زمانی كه بچه
بودید برگردید. در عالم كودكی عاشق چه كاری بودید؟ خود من در زمان كودكی
عاشق آموزش ریاضیات به بچه های دیگر بودم. وقتی من كسب و كارم را آغاز كردم
در ابتدا سمینارهای كوچك محلی برپا می كردم؛ اكنون پس از گذشت سالها،
كنفرانسهای ملی و بین المللی ارائه می دهم.
۸- هر روز كار متفاوتی را انجام دهید. روزمرگی را
كنار بگذارید و به انجام تغییرات عادت كنید. یكی از مشتریان من خانمی بود
كه در ابتدا فكر می كرد كه این كار بسیار ساده است اما بعدها به من گفت ۳
روز طول كشید تا توانست تغییر كوچكی مانند برخواستن از سمت دیگر تختخواب در
خود ایجاد كند! اما تغییرات كوچك او، به او كمك كرد تا بر ترس هایش از
شروع یك كسب و كار غلبه كند.
۹- به گونه ای عمل كنید كه می خواهید باشید. به
گونه ای شروع به كار كنید كه اگر رئیس خود بودید عمل می كردید. با انجام
این كار شما به صورت ملموس تری احساس خواهید كرد كه برنامه زمانبندی را
خودتان را تنظیم و درآمد خود را ایجاد می كنید. تعدادی از ارباب رجوع های
من هنگامی كه این كار را انجام دادند دریافتند كه این كار اطمینان بیشتری
در آنها ایجاد كرده است.
۱۰- خود را بترسانید! آیا شما از انجام كاری،
گفتن چیزی یا رفتن به جایی ترس دارید؟ پس با انجام چنین كارهایی خود را
بترسانید تا شجاعت و اطمینان شما افزایش یابد. یكی از افرادی كه به او
مشاوره می دادم، این كار را به صورت یك قاعده كلی برای مقابله با مشكلات و
چیزهایی كه نسبت به آنها ترس داشت درآورده بود.
۱۱- زمانی را در طبیعت بگذرانید. زمانی را صرف
باغبانی، قدم زدن كنار ساحل یا رفتن به جنگل اختصاص دهید. محیط طبیعت به
شما آرامش درونی می دهد و به خصوص می تواند شما را در خلال تغییر فصلها و
تغییرات اتفاق افتاده پروش دهد.
۱۲- تمام احساسات خود را بپذیرید. شما می توانید
انتظار تمامی احساسات خود را در هنگام شروع كسب و كار یا حتی زمان فكر به
شروع كسب و كار، بكشید. احساساتی مانند آسیب پذیری، ابهام، ترس، بدهكاری،
نا امنی و سایر احساسات طبیعی. یك مكالمه مثبت با خودتان برقرار سازید و در
مورد احساسات خود با یك دوست قابل اعتماد صحبت كنید. به خودتان یادآوری
كنید كه شما درست عمل می كنید.
۱۳- كارهای ناتمام قبلی را تمام كنید. لیستی از
كارهایی كه باید تمام می كردید و شما را آزار می دهد تهیه كنید. با اتمام
كارهای عقب افتاده و انجام نشده، فضای مناسبی برای كسب و كار جدیدتان تهیه
كنید. این لیست می تواند شامل «تعمیر یخچال خراب شده»، «چیدن علفهای هرز
باغچه» و مانند آنها باشد.
۱۴- خود را آموزش دهید. دانایی توانایی است. در
كلاسها، سمینارها و دوره های آموزشی شركت كنید تا مهارتهای لازم برای شروع،
بازاریابی و ارتقای كسب و كار مورد نظر خود را بیاموزید. مهارتهای جدید
كسب و كارتان را حتی می توانید از طریق روزنامه ها، مجلات و به خصوص
اینترنت یاد بگیرید.
كسب و كارهای كوچك معمولاً با مشكلات زیادی روبه رو
می شوند. برای مثال، شخصی كه كار دو، سه یا چهار نفر را به تنهایی انجام
می دهد، مسلم است كه در كارش با مشكلات زیادی روبه رو می شود. چراكه همزمان
باید مشتریان را ملاقات كند، محصولاتش را بفروشد و در سمینارهای مختلف
شركت كند. جرالد كین درباره انجام دادن تجارت یك نفره به شوخی می گوید:
«آقا بالاسر خود بودن خوب است، چرا كه هم می توانید فقط نصف روز كار كنید و
یا در روز دوازده ساعت سر كار باشید.»نكته ای كه باید تمام كاسبان و
تاجران به آن توجه كنند این است كه باید در زمان بسیار محدودی كارها و
وظایف بسیاری انجام دهند و البته باید از حداقل كار بهترین نتیجه لازم را
بگیرند یعنی كارشان باید بیشترین بهره داشته باشد. اما برای اینكه از
كمترین زمان بهترین استفاده را برد چه باید كرد؟
اگر شما دوست دارید كه برنامه ها و كارهایتان را
به سریع ترین و بهترین نحو انجام دهید، بهتر است كه به نكاتی كه در این
مقاله به آن اشاره می شود خوب توجه كنید و آنها را در رأس كارهایتان قرار
دهید. البته برای اینكه خواندن این مقاله خسته كننده نباشد، این نكات به
صورت پرسش و پاسخ آمده است و اما فایده دیگر آن این است كه به خاطر سپردن
نكات آسان تر می شود.
پرسش: چگونه می توانم مشتریان بیشتری بگیرم؟
پاسخ: گاهی اوقات برای جلب مشتریان بیشتر لازم
است كه كارهایی را كه تاكنون برای این كار انجام داده ایم، متوقف كنیم.
گاهی اوقات باید از روشهای مؤثری برای این كار استفاده كرد. البته روشهای
استانداردی برای جلب مشتریان وجود دارد و نیز روشهای غیراستاندارد دیگر.
اما این نكته را به خاطر داشته باشید: یك روش را بارها و بارها امتحان
كنید. اگر انتظار داشته باشید كه نتایج منفی به همراه داشته باشد، پول و
انرژی خود را از دست داده اید. بنابراین آنچه كه باید انجام دهید، فقط كار
كردن نیست، ذهنتان را متوجه اهداف و كارهای دیگر كنید. همان طور كه پیشتر
اشاره كردیم، گاهی اوقات راه حل مشكل این نیست كه چه كار دیگر باید انجام
داد بلكه این است كه برای گرفتن مشتریان بیشتر انجام چه كارهایی را باید
متوقف كرد. نكته مهمی كه باید به ذهن بسپارید این است:
۱- قوانین و مقررات نامرئی در جهان وجود دارند.
حتی اگر شخصی با ذهنیت متافیزیكی نباشید، می توانید ببینید كه نیروهای
نامرئی بسیاری در زندگی های ما وجود دارد. الكتریسیته، نور، گرما و غیره.
یك بذر را در نظر بگیرید: به محض آنكه در دل خاك كاشته می شود، نیروهای
نامرئی دست به كار می شوند و آن را به یك گیاه، درخت یا بوته تبدیل می
كنند. تمام این نیازها چیزهای بسیار اساسی هستند كه به بذر كمك می كند كه
قسمت های دیگری به آن اضافه شود و باصطلاح رشد و نمو كند. اما بیشتر مردم
فكر می كنند كه چنین نیروهایی به چیزهای مرئی و مشهودی كه می توانیم در
زندگی روزانه خود ببینیم، تعلق ندارد. آیا شما احساس كرده اید كه در طول یك
روز همه چیز بر وفق مرادتان پیش می رود و باصطلاح كارهایتان روی غلتك
افتاده است؟ در این مواقع چه فكر كرده اید؟ آیا دوست داشته اید كه تلاش
اضافی كه به نتایج عادی بزرگتر می انجامد، انجام دهید؟ چه چیزی آن روز را
متفاوت تر از روزهای دیگر كرده است؟ نیروهای نامرئی كه به نفع خود تحت
كنترل درآورده اید. آیا تاكنون با كسی ملاقات كرده اید كه شما را سخت تحت
تأثیر خود قرار داده باشد، به اصطلاح شما را جادو كرده باشد؟ آیا به نظرتان
او یك آدم جذاب بود؟ البته منظورم زیبایی و جذابیت فیزیكی نیست بلكه انرژی
اوست. راز این دسته افراد این است:
این افراد موفق یاد گرفته اند كه چگونه چهار قدرت
نامرئی خود را كنترل و هدایت كنند(الف) رفتار، (ب) تمركز، (پ) گفت وگوی
درونی با خود، (ت) باورها. حال اجازه دهید كه درباره این نیروها بیشتر
توضیح دهیم:
* روش و رفتار مثبت باعث خلق افراد مثبت می شود.
من از ساده طبعی و یا تأییدات بی فایده سخن نمی گویم، بلكه عقیده دارم كه
احساس و برداشت من از جهان مردم، وقایع و اتفاقات و باورها و رفتارهای
مناسب با آن را برایم به ارمغان می آورد. آنچه كه زندگیم را تغییر می دهد،
نوع نگاه و نگرش من به اشیاء و افراد و در كل جهان است.
* یك فكر مثبت نتیجه مثبت به همراه دارد. با نگاه
كردن به گلها، گیاهان و درختان و دیگر چیزها این احساس را در خود به وجود
آوریم كه برای رشد آنها نیروهای نامرئی دست اندركارند. اما علف های هرز از
كجا می آیند؟ از بذرها. نتایج احساسات خود از كجا نشأت می گیرند؟ بذرهای
افكار، باور و رفتارها. در ذهن شما چه چیزی كاشته شده است؟ زندگی همیشه ما
را با چالشها و مشكلات زیادی روبه رو می سازد.
یکی از اقدامات اساسی برای
شکوفایی صنایع؛ جلوگیری از فرسودگی و توقف موقت و یا همیشگی تولید واحدهای
صنعتی، ارزیابی دقیق از محیط کار و شرایط حاکم بر واحدهای صنعتی در کشورهای
در حال توسعه است. از همین رو، در صورت توجه به نتایج یک ارزیابی صحیح و
همه جانبه از وضعیت صنایع و بهره گیری از دستاوردهای تکنولوژی روز می توان
به یک محیط صنعتی مطلوب که برخوردار از تمام شرایط و تسهیلات استاندارد روز
باشد دست یافت.
یکی از اقدامات اساسی برای شکوفایی صنایع؛ جلوگیری
از فرسودگی و توقف موقت و یا همیشگی تولید واحدهای صنعتی، ارزیابی دقیق از
محیط کار و شرایط حاکم بر واحدهای صنعتی در کشورهای در حال توسعه است. از
همین رو، در صورت توجه به نتایج یک ارزیابی صحیح و همه جانبه از وضعیت
صنایع و بهره گیری از دستاوردهای تکنولوژی روز می توان به یک محیط صنعتی
مطلوب که برخوردار از تمام شرایط و تسهیلات استاندارد روز باشد دست یافت.
اما در این راستا این نکته را باید بیاد داشت که لازمه نیل به این اهداف
درک صحیح از ارتباطات نزدیک و همه جانبه بین ارزیابی صحیح محیط کار با
مباحث بهره وری، نرخ بازدهی سرمایه، افزایش توان تولید مفید با کیفیت مطلوب
و درنهایت توان رقابت بین المللی است. شاید رساترین اظهارنظر در ارتباط با
صنعت امروز جمله معروف «جان اجینگتون» است که می گوید: "تولید بیشتر و
بهتر در زمان کمتر یعنی سود بیشتر". بدون شک با تأسی از این اظهارنظر واقع
گرایانه می توان نتیجه گرفت که تنها راهکار معقول برای رسیدن به تولید
بیشتر و با کیفیت مطلوب در یک مقطع زمانی مشخص، فراهم نمودن زمینه ای مناسب
مانند محیط کار استاندارد، مدیریت کارآمد، برنامه ریزی منظم و هدفمند و
استفاده صحیح از امکاناتی است که در اختیار یک سازمان قرار دارد. بنابراین،
عدم توجه کافی به تسهیلات ضروری در محیط کار، فقدان شرایط استاندارد کاری
لازم، عدم بهره گیری از فناوری جدید یا ارتقای فناوری موجود در هر سازمان،
در نهایت زمینه ساز فرسودگی و عقب ماندگـی صنایع، افزایش هزینه های مازاد
برای تولید و سایر هزینه های غیرمستقیم اعم از هزینه های ناشی از حوادث
شغلی، آسیب دیدگی نیروی انسانی، ضایعات مواد، توقف در روند تولید و تأخیر
در زمان تولید می شود که پی آمد مخرب این فرآیند کار کاهش بازدهی و افزایش
قیمت نهایی ساخت و تولید است. به بیان دیگر بررسی ایمنی، بهداشت شغلی،
ارگونومی، شناخت عوامل افت صنایع، تحقیق و کسب اطلاعات روزآمدصنعتی می
تواند زمینه ای مناسب در رشد و توسعه اقتصادی - صنعتی را فراهم کند. از
همین رو، سازمان ها با همگام شدن درجهت برنامه های صحیح ارزیابی می توانند
کاهش بازدهی و بهره وری نیروی کار و صنایع را تا حد ممکن تقلیل دهند و از
طریق سودآور شدن واحد صنعتی و جلوگیری از فرسودگی یا افت ماشین آلات و بهره
گیری از فناوری روز، طول عمر واحدهای صنعتی افزایش یابد. گرچه برای تحقق
این اهداف اقدامات متنوع زیادی باید انجام پذیرد، اما برخی از عوامل
تأثیرگذار بر روند رشد صنایع عبارتند از: ۱- بررسی، بهبود وتعمیر اساسی
تسهیلات و امکانات ساختمانها، انبارها و تاسیسات، ۲ - بررسی سیستم حمل و
نقل داخلی و خارجی و اصلاح مشکلات در کنار بررسی نوع و چگونگی حمل و نقل
مواد، کالاها و نیروی انسانی در محیط کار و تلاش برای کاهش حمل و نقل های
اضافی و همچنین کاهش طول مسیر حرکت بین دپارتمانهای مختلف، ۳- بررسی و
بهبود وضعیت انبار کالا و مواد، نوع تغذیه انبارها، چگونگی بارگیری و تخلیه
انبارها و برنامه ریزی جهت کاهش استفاده از انبار جهت نگهداری کالای ساخته
شده برای مدت طولانی، ۴ - بهبود آموزشهای فنی، ایمنی و بهداشت شغلی، ۵-
توجه هرچه بیشتر به سلامت شغلی، ارگونومی و انتروپومتری، ۶ - توسعه و
ارتقای خدمات ارائه شده به نیروی انسانی، ۷ – دستیابی به نگرش جدید، مدیریت
صحیح و توسعه امکانات درجهت استفاده درست از مهارتهای کارگری و نیروی
انسانی فنی و مهندسی، ۸ - توجه هرچه بیشتر به معیارهای ایمنی (حوادث و
بیماریهای شغلی) و پیشگیری از حوادث، بخصوص حوادث آتش سوزی، ۹ - توجه
روزافزون به استانداردهای روز در ارتباط با نور، روشنایی، تابش، رنگها،
ارتعاش سروصدا، تهویه، بهداشت و نظافت، حرارت و برودت، تجهیزات محافظت و
ایمنی فردی و تاثیرات انواع مختلف مواد، ۱۰ - اهمیت به آموزشهای دوره ای در
حین کار، ارزیابی پایان دوره و اعمال آن با در نظر گرفتن پاداش، جوایز و
انواع تشویقها، ۱۱ - توجه به امر تحقیق وتوسعه به منظور ارتقای فناوری و
دستیابی به اطلاعات و استانداردهای روز صنعتی، ۱۲- توجه به افزایش منطقی و
صحیح مدت زمان مفید کارکرد نیروی انسانی بخصوص نیروهای شاغل در خط تولید و
اهمیت دادن به کارسنجی و زمان سنجی صحیح و برآورد نتایج حاصله؛ به بیان
دیگر کسب اطلاعات روز، تحقیق، بازدید از مراکز صنعتی پیشرفته، ارتباط با
واحدهای صنعتی مشابه داخلی و خارجی، ایجاد امکانات بیشتر جهت تبادل اطلاعات
بین واحدهای صنعتی، ارتقای سطح علمی کادر مهندسی و مدیران سطوح مختلف و
بهره گیری از ارزیاب با تجربه و دارای صلاحیت، زیرا بهره گیری از ارزیاب
کارآمد می تواند زمینه مناسب برای تحول صنعتی و دستیابی به اهداف عالی در
هر واحد صنعتی را فراهم سازد. در ضمن به این نکته نیز باید توجه داشت که
انجام اصلاحات پس از ارزیابی دارای هزینه و مخارج متعدد است ولی با درنظر
گرفتن سود حاصل پس از ارزیابی صحیح این هزینه ها در سبد مخارج یک سازمان
ناچیز به نظر می رسد.
كاركنان، مبنا و ریشه اصلی بهبود كیفیت
نیروی انسانی و سرمایه در كنار اطلاعات به عنوان عوامل اساسی تولید در
سازمانها مطـرح می شوند. تعامل و هماهنگی این عوامل در راستای اهداف سازمان
می تواند منجر به ارتقای بهره وری و كیفیت و عملكرد سازمانها شود.امروز با
ظهور اقتصاد اطلاعاتی و ورود اقتصاد دانایی محور و شبكه ای، نقش منابع
انسانی به عنوان یك عنصر رقابتی و راهبردی مطرح می شود. ارائه محصولات و
خدمات متفاوت و متمایز، كاهش هزینه ها، خلاقیت و نوآوری و افزایش رقابت
پذیری از مزایای وجود منابع انسانی ماهر، باتجربه، خلاق و بانشاط است.در
این شرایط، مدیریت منابع انسانی، دارای نقشی متمایز و متحول و همراستا با
تحولات كسب وكار و ارتقای جایگاه منابع انسانی و گستردگی آن در سازمان است.
با این نگرش، مدیریت منابع انسانی، یك سیستم جامع و یكپـــارچه است كه
كلیه ابعاد سازمان را دربرمی گیرد و در كلیه سطوح و بخشهای سازمان جاری شده
و نقش تعیین كننده ای پیدا می كند. زیرا با حفظ حرمت و ارزش كـــــاركنان و
ارج نهادن به تلاش و ارتقای توانایی و انگیزه آنها سازمانهایی خلاق و
یادگیرنده و منعطف ایجاد می شود و این امر موضوعی است كه در اقتصاد
اطلاعاتی و جهانی امروز، از ضروریات است.مطلب بالا نظریات و دیدگاه آقای
مهندس مسعــود همایونفر رئیس مـؤسسه مطالعات بهره وری و منابع انسانی بود
كه در مراسم افتتاحیه كنفرانس دوم توسعه منابع انسانی مطرح شد.ریاست شورای
سیاستگذاری این كنفرانس را كه از سوی سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران و
با همكاری مؤسسه مطالعات بهره وری و منابع انسانی برگزار شد، آقای مهندس
نصرالله محمدحسین فلاح، مدیرعامل سازمان مدیریت صنعتی برعهده داشتند. برخی
از محورهای مهم دومین كنفرانس توسعه منابع انسانی كه در سالن اجلاس سران و
با حضور مدیران عامل سازمانها و كارشناسان مسایل مربوط به مدیریت منابع
انسانی همراه بود به قرار زیر است:
- بررسی استراتژی ها، رویكردها و مدلهای نوین
توسعه منابع انسانی
- نقش توسعه منابع انسانی در تحول سازمانها و خلق
مزیتهای رقابتی
- نقش توسعه منــابع انسانی در ارتقای مسئولیت
پذیری اجتماعی سازمانها
- حسابداری و حسابرسی سرمایه انسانی در سازمانها و
- مطالعه موانع و تنگناهای توسعه منابع انسانی
در كشور
آقای مهندس عباس غفاری دبیركنفرانس طی سخنانی در
مراسم افتتاحیه نقطه نظریات خود را پیرامون موضوع توسعه منابع انسانی چنین
بیان كرد: با ورود به هزاره سوم میلادی آن چیزی كه بیش از همه رخ می نماید
توسعه دانش و روند سازمانها به سوی دانش محوری است. هم اكنون كشورهای توسعه
یافته از تولید دانش كسب ثروت می كنند و در حال واگذاری فعالیتهــای سخت
افزای به كشورهای درحال توسعه می باشند. در این میان توسعه منابع انسانی
یكی از مهمتـــرین مزیتهای رقابتی این دوره تلقی می شود كه موجب خلق ایــده
های جدید كسب و كار و كارآفرینی و نهایتاً توسعه پایدار می گردد.بـــراساس
آمارهای منتشره نقش اول ثروت آفرینی در كشورهای توسعه یافته را سرمایه های
انسانی با ۶۷ درصد به خود اختصــــاص می دهند.درحالی كه سهم سرمایه های
انسانی در كشور ما با وجود استعدادهای سرشار تنها ۳۴ درصد می باشد. شایان
ذكر است كه جمع سهم های منابع طبیعی و فیزیكی دراین كشورها تنها ۲۳ درصد می
باشد. در این میان مدیران و رهبران سازمانها در افزایش این سهم تاثیر
شگرفی را می توانند ایفا نمایند.در دهه های گذشته وقتی صاحبان سرمایه می
خواستند به ثروت خود اشاره كنند صرفاً دارایی های مشهود مانند مالكیت بر
اموال منقول و غیرمنقول را ذكر می كردند لیكن شـــرایط بــــه سرعت دگرگون
گشته است به گونه ای كه در سال ۱۹۸۲ میلادی سازمانهای برتر دنیا مالك ۶۲
درصد دارایی مشهود و ۳۸ درصد دارایی نامشهود بودند و در سال ۲۰۰۰ این نسبت
جای خود را به ۱۵ درصد دارایی مشهود و ۸۵ درصد دارایی نامشهود سپرده است،
لازم به ذكر است كه نقش منابع انسانی در تولید دارایی نامشهود عامل اصلی می
باشد.ستون اصلی حركت به سمت كسب و كار دانش محور و اقتصاد دانایی كه از
نتایج بارز و مستقیم اقتصاد شبكه ای و اطلاعاتی است، نیروی انسانی عنوان می
شود و دراین بین علاوه بر وجود پتانسیل و ظرفیت های بالقوه سرمایه های
انسانی در كشور، مهمترین چالش در ارتباط با منابع انسانی، به كارگیری،
توانمندسازی و توسعه منابع انسانی در راستای عملكرد بهتر است كه با ارتقای
ساختار مدیریتی و اجرایی سازمانها می تواند به توسعه پایدار و رونق اقتصادی
منجر شود. بسیاری از دانشمندان و متخصصان حوزه مدیریت بر این باورند كه
كاركنان مبنا و ریشه اصلی بهبود كیفیت و بهره وری هستند و باید نیروی
انسانی را مبنای اصلی فرایند افزایش كارایی و بهره وری و نوعی سرمایه به
حساب آورد و حتی برای مدیرانی كه این سرمایه ارزشمند را رهبری می كنند،
نقشهای جدیدی قائل می شوند. مدیران منابع انسانی در حیطه مرگ و زندگی
سازمانها فعالیت می كنند و نقشهای جدید آنان بیانگر رشد روزافزون منابع
انسانی است. مدیران منابع انسانی باید در تدوین استراتژی های سازمان سهیم
بوده و نقش محوری در آن داشته باشند و باید به سود و هزینه های شركت توجه
نمایند. معماری اجتماعی یعنی ایجاد فرهنگ سازمانی مطلوب یك موضوع مهم
سازمانی است كه مسئول و متصدی اصلی آن مدیر منابع انسانی است.سازماندهی
سرمایه های فكری یكی دیگر از نقشهای اساسی و سرنوشت ساز مدیران منابع
انسانی تلقی می شود. به علاوه فرایند توسعه و تحول سازمانی مهمترین وظیفه
مدیران منابع انسانی است كه طی آن زمینه مشاركت همگانی در فرایند تصمیم
گیری و تصمیم سازی سازمان فراهم می شود. اهمیت موضوع منابع انسانی و مدیریت
آن به حدی است كه امروزه در اكثر شركتهای بزرگ فردی با تخصص توسعه و
مدیریت منابع انسانی در تركیب هیئت مدیره حضور دارد.
بررسی ویژگیهای نیروی انسانی در
اقتصاد ایران و پیشبینی وضعیت نیروهای شاغل و بیكار تا سال ۸۸ عنوان
تحقیقی است كه دكتر غلامعلی فرجادی عضو هیأت علمی مؤسسه آموزش و پژوهش
سازمان مدیریت و برنامهریزی كشور به تازگی انجام داده است. افزایش نسبت
جمعیت از ۶/۲۶ درصد دهه ۷۰ هجری شمسی به ۳۰ درصد، توجه به ایجاد اشتغال و
بازار كار را ضروری كرده است. براساس یافتههای این تحقیق میتوان پیشبینی
كرد كه زنان ۲۰ تا ۲۴ ساله یك سوم نیروی كار زنان را تا سال ۸۸ تشكیل
خواهند داد. و همچنین در سال ۸۸ یك پنجم كل عرضه نیروی كار مردان در گروه
سنی ۲۰ تا ۲۴ میباشد. تحقیق دكتر فرجادی نشان میدهد به دلیل افزایش نرخ
پوشش تحصیلی زنان در مقاطع راهنمایی و متوسطه، عرضه نیروی كار زنان در گروه
سنی ۱۰ تا ۱۹ ساله كاهش یابد. در این میان یافتن راهكارهایی مناسب جهت
ایجاد اشتغال از سوی پژوهشگران و سیاستگذاری برای تحقق یافتهها به وسیله
سیاستگذاران و برنامهریزان سطوح كلان ضروری به نظر میرسد. تولید و
سرمایهگذاری، ثبات سیاستها، بهبود قوانین و مقررات، شناسایی بخشهای
اشتغالزا، پاسخگویی نظام آموزش عالی به نیازهای بازار كار، تلاش برای
كاریابی تحصیلكردگان در خارج از كشور و ... از جمله راهكارهایی است كه دكتر
فرجادی در مقاله خود به آن اشاره كرده است.
در هر جامعهای تعداد افراد در جستوجوی كار به
اندازه و تركیب جمعیت آن كشور بستگی دارد. در میان عوامل متعددی كه رشد
جمعیت را به رشد نیروی كار مرتبط میسازد، عوامل مربوط به زاد و ولد و مرگ
اهمیت زیادی دارند گر چه هر یك بطور جداگانه بر ساختار جمعیت تأثیر
میگذارند. نرخ زاد و ولد فقط در تعداد افراد تازه به دنیا آمده مؤثر است
در حالی كه نرخ مرگ و میر تمام گروههای سنی را (به طور نابرابر) در بر
میگیرد.
كاهش سریع مرگ و میر، حجم نیروی كار كنونی جمعیت
را گسترش میدهد و نرخ بالای زاد و ولد موجب میشود كه نسبت وابستگی بیشتر
شود و نیروی كار در آینده افزایش یابد. امروزه اكثر كشورهای در حال توسعه
با رشد فزاینده عرضه نیروی كار روبرو هستند. به دلیل رشد بالای جمعیت این
كشورها در دو دهه گذشته، افرادی كه امروزه به نیروی كار این كشورها افزوده
میشوند در واقع كسانی هستند كه قبلاً متولد شدهاند. پیشبینیها حكایت از
آن دارد كه كل نیروی كار كشورهای در حال توسعه از حدود ۱/۲ میلیارد نفر در
سال ۱۹۹۰ به ۴/۲ میلیارد نفر در سال ۲۰۰۰ رسیده و به حدود ۳ میلیارد نفر
در پایان ربع اول قرن بیستویكم خواهد رسید.
كشورهای در حال توسعه باید سالانه بیش از ۳۰
میلیون شغل جدید ایجاد كنند تا تعداد كل بیكاران در سطح فعلی ثابت بماند.
كشور ما نیز از تجربه سایر كشورهای در حال توسعه مستثنی نبوده است، انفجار
جمعیت در اواخر دهه ۱۳۵۰ و اوائل دهه ۶۰ و در نتیجه جوان شدن جمعیت با
تأخیر ۱۵ تا ۲۰ سال تأثیر خود را بر بازار كار بر جای نهاده است. نسبت
جمعیت ۲۹-۱۵ سال در طی سالهای ۸۰-۱۳۷۰ به یكباره از ۶/۲۶ درصد به ۳۰ درصد
افزایش یافته است. این تغییر ساختار و جوان شدن جمعیت و ورود شمار زیادی از
جوانان به بازار كار، ضرورت توجه به ایجاد اشتغال و بازار كار را
اجتنابناپذیر می سازد. هدف این مقاله بررسی تحولات مربوط به بازار كار
ایران با تأكید بر تغییرات ساختار سنی نیروی كار میباشد.
۱- بررسی ویژگیهای عرضه نیروی كار و نرخ مشاركت
كار كودكان در طی سالهای ۸۰-۱۳۴۵ با بیشترین
كاهش مواجه بوده است به گونهای كه نرخ مشاركت مردان در گروه سنی ۱۴-۱۰
ساله از ۳۷درصد به ۳/۳ درصد و نرخ مشاركت زنان در این گروه سنی از ۱۴ درصد
به ۵/۲ درصد در سال ۱۳۸۰ رسیده است. گسترش آموزشهای ابتدایی و راهنمایی و
كامل شدن تقریبی پوششهای تحصیلی در مقاطع فوق بویژه در مورد دختران موجب
شده است كه كودكان ۱۰ تا ۱۴ساله از بازار كار خارج شده و در نظام آموزشی
مشغول تحصیل گردند. همین روند كم و بیش در مورد نرخ مشاركت گروههای سنی
۱۹-۱۵ ساله نیز صادق است و نرخ مشاركت مردان و زنان در این گروه سنی در سال
۱۳۸۰ به ترتیب به ۵/۲۷ درصد و ۹ درصد كاهش یافته است. در مورد گروه سنی
۲۴-۲۰ ساله نرخ مشاركت مردان روندی كاهنده داشته است و از ۹۱ درصد به ۷۴
درصد رسیده است. در حالی كه نرخ مشاركت زنان در طی این دوره از ثبات بیشتری
برخوردار بوده و از ۱۴ درصد به ۵/۱۵ درصد رسیده است، در مورد سایر
گروههای سنی نرخ مشاركت مردان روندی كاهنده و نرخ مشاركت زنان روندی
فزاینده داشته است. روند تغییرات نرخ مشاركت مردان و زنان در طی دو دهه
اخیر حكایت از یك تحول ساختاری در توزیع جنسی نیروی كار دارد. در طی دودهه
اخیر نرخ مشاركت مردان حدود ۱۰ درصد كاهش داشته است در حالی كه در طی همین
دوره نرخ مشاركت زنان كم و بیش ثابت مانده است. شواهد تجربی نشان میدهد كه
با افزایش سطح تحصیلات زنان گرایش به فعالیت اقتصادی آنان افزایش مییابد.
علاوه بر این افزایش سطح تحصیلات موجب بالا رفتن سن ازدواج و كاهش نرخ زاد
و ولد گردیده كه این هر دو مشاركت در فعالیتهای اقتصادی را تشدید نموده
است. با توجه به این موارد پیشبینی میشود كه در سالهای آینده نرخ مشاركت
زنان و عرضه كار آنان همچنان از روندی فزاینده برخوردار باشد.
کارآفرینی واژه ایست که ممکن
است بدون توجه به مفاهیم دیگر آن «اشتغالزایی از نوع کسب و پیشه» را در
اذهان، تداعی کند. واژه کارآفرینی برگرفته از کلمه قدیمی فرانسوی
(Entreprendre) به مفهوم «برعهده گرفتن و متقبل شدن» است. با مراجعه به لغت
نامه های معتبر، کارآفرین شخصی است که ریسک های یک سازمان یا فعالیت
اقتصادی را می پذیرد و آنها را سازماندهی و مدیریت می کند.
کارآفرینی واژه ایست که ممکن است
بدون توجه به مفاهیم دیگر آن «اشتغالزایی از نوع کسب و پیشه» را در اذهان،
تداعی کند. واژه کارآفرینی برگرفته از کلمه قدیمی فرانسوی (Entreprendre)
به مفهوم «برعهده گرفتن و متقبل شدن» است. با مراجعه به لغت نامه های
معتبر، کارآفرین شخصی است که ریسک های یک سازمان یا فعالیت اقتصادی را می
پذیرد و آنها را سازماندهی و مدیریت می کند. بیشتر کارآفرینان باورهایی قوی
در مورد فرصت ها و عزم راسخی در قبول سطوح بالای مخاطرات دارند و از آنها
برای پیگیری این فرصت ها استفاده می کنند. با توجه به تعاریف بالا می توان
نتیجه گرفت که قلمروی کارآفرینی تنها به حوزه کسب و کار محدود نمی شود، اگر
چه امروزه مفهوم آن بیشتر در این حوزه و در بعد اقتصادی مطرح است. مفهوم
عمیق کارآفرینی (به طوری که بتواند تمامی معانی آن را در برگیرد) دشوار
است، اما به طور خلاصه می توان گفت: کارآفرین فردی است که «ارزشی را در
جامعه خلق کند»، این ارزش ممکن است مادی یا معنوی باشد. «ژوزف شومپیتر» که
از او به عنوان پدر کارآفرینی نام می برند معتقد است که محور اصلی توسعه
اقتصادی، کارآفرینی است. این اقتصاد دان اتریشی، ایجاد شرکت های جدید توسط
کارآفرینان نوآور را موجب خروج شرکت های قدیمی می داند و از آن به عنوان
«تخریب خلاق» یاد می کند. به نظر او این تخریب خلاق در چند حالت رخ می دهد:
اینکه کسی محصول یا خدمتی جدید ارائه دهد، در تولید یک محصول، فرایند
جدیدی را به کار برد، بازار جدیدی ایجاد کند و یا منبع و تشکیلات جدیدی را
در داخل یک تشکیلات قدیمی به وجود آورد. همه سازمانها برای رشد و بقا،
نیازمند اندیشه های نو و نظریات تازه و بدیع هستند و این افکار و نظریات،
آنها را از نیستی و فنا نجات می بخشد. یکی از مسئولیت های مهم کارکنان یک
سازمان، ارائه این نظریات و اندیشه های جدید و بکاربستن آنها در سازمان
است. در این میان نقش مدیران، بسیار حساس و از اهمیت بالایی برخوردار است.
خلاقیت و نوآوری
پویایی سازمانها به قدرت «بازسازی» آنها
بستگی دارد. این بازسازی، با هماهنگ کردن اهداف با وضعیت روز و بهبود
روشهای تحقق این اهداف، انجام می گیرد. سازمان در این مسیر ناگزیر است که
خلاقیت و نوآوری را تقویت کند. مفاهیم خلاقیت و نوآوری در درک مفهوم
کارآفرینی نقشی کلیدی دارند.در لغت، «خلاقیت» به معنی پدیدار شدن و تولید
یک اندیشه و فکر نو و بکارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر جدید
است. البته دانشمندان خلاقیت را به صورت های گوناگونی تعریف کرده اند. به
طوری که گاهی هر تعریف، فقط بیانگر یک بعد از ابعاد مهم خلاقیت است.
«نوآوری» به مفهوم بکارگیری ایده های نوین ناشی از خلاقیت و عملی ساختن این
ایده ها است که می تواند به صورت محصولی جدید یا خدمتی نو پدیدار شود.
«مدیر کارآفرین» فردی ریسک پذیراست که با استفاده از نتایج خلاقیت، سازمان
خود را برای کشف محصولات یا فن آوری های جدید پیش برده و آنها را به بهره
برداری می رساند. او فردی است که منابع مورد نیاز برای شروع و یا رشد کسب و
کار را یکپارچه کرده و بر «نوآوری»، «توسعه فرایند»، «محصول» یا «خدمات
جدید» متمرکز می شود. به بیانی دیگر، مدیر کارآفرین فردی است که یک شرکت را
تاسیس یا اداره می کند و هدف اصلی اش «سودآوری و رشد» است.
ویژگی کارآفرینان
کارآفرینان ویژگی های خاصی دارند که از میان
آنها می توان نیاز به موفقیت، مخاطره پذیری، نیاز به استقلال، قدرت کنترل
درونی و خلاقیت را نام برد. از نظر روانشناسی، مدیر کارآفرین فرد خلاقی است
که دارای سلامت روانی و ادراک است، به این مفهوم که توانایی خلق ایده های
بسیاری را به طور سریع دارد. دارای انعطاف پذیری ادراکی است، یعنی توانایی
دور شدن از یک قاعده و پذیرش قاعده جدید را دارد. دارای ابتکار است، یعنی
توانایی ارائه جوابهای غیرمعمول و مرسوم را دارد. پیچیدگی را به سادگی
ترجیح می دهد، به این مفهوم که به چالش های جدید و مسایل پیچیده توجه می
کند. استقلال رای داشته و به خود متکی است، اعتماد به نفس داشته و توانایی
خود را باور دارد. تمرکز ذهنی داشته و به طور فعال و پرتلاش به ایده ها می
پردازد. مخاطره پذیر بوده و از »انتقاد« و شکست ترسی ندارد. همواره با
دانش و آگاهی به دنبال کسب اهداف و موفقیت است، بسیار اهل رقابت، »عجول«،
مقاوم و محاسبه گر در انجام امور است. مدیر کارآفرین می داند که با تمرکز
بر روشهای قدیمی ، نمی تواند سبک مدیریتی و سازمان خود را به سوی کارایی و
اثربخشی همزمان و در نتیجه بهره وری و توسعه و بهبود پیش برد. او می داند
که مسایل امروز با راه حل های دیروز قابل حل نیست و حتی حل آنها با راه حل
های امروز نیز کارساز نیست. بنابراین او باید مسایل آینده خود را با راه حل
های آینده، اما در زمان حال، حل کند. مدیر کارآفرین در انتظار نمی ماند
که ایده ای طلایی به ذهنش خطور کرده و بعد کار را شروع کند، بلکه کار را با
ایده ای به نسبت کوچک آغاز و به تدریج به سمت ایده های بزرگتر و کاملتر
گام بر می دارد. او می داند که علم ناقص، خطرناک تر از نادانی است و همه می
دانند که بزرگترین اشتباهات را بزرگترین دانشمندان مرتکب شده اند. او
معتقد است که علم بشر ابطال پذیر است، چون همواره در حال تغییر، رشد و
اصلاح و یا تکمیل است و به همین دلیل علم را برای خود بت نمی کند و ضمن
برخورداری از علم حضوری، علم حصولی را جزیی از باارزش ترین امور زندگی خود
می داند. مدیر کارآفرین با گسترش و نهادینه ساختن فرهنگ کارآفرینی در
سازمان، بستری مناسب برای بسط عدالت ایجاد می کند. به طوری که همه افراد
سازمان فرصت های یکسانی پیش روی خود دارند. در این سازمان افراد هوشمند،
خلاق، اندیشمند، پرتلاش و مصمم شانس بیشتری برای موفقیت دارند و افرادی
محدود نمی توانند امکانات را در انحصار خود نگاه دارند. در این سازمان
کارکنان به تدریج می آموزند که چگونه در جایگاه برابر با یکدیگر همکاری
کنند و چگونه این همکاری را به سوی یک سود دو جانبه هدایت کنند. مدیران
کارآفرین، نقطه مقابل مدیرانی هستند که تنها وضعیت موجود را حفظ می کنند.
مدیران کارآفرین نوآوری را تشویق کرده و از نوآوران حمایت می کنند. در حالی
که مدیران پایبند بر اصل حفظ وضع موجود، از نوآوری دوری کرده و نوآوران را
ناامید می سازند. این گروه مدیران، از تغییر، احساس تهدید می کنند و عدم
اطمینان، آنها را آزار می دهد. آنان از حفظ وضع موجود حمایت می کنند و
ترجیح می دهند که همه امور قابل پیش بینی باشند و به انتظار انجام شدن
کارها می نشینند. همه انسانها از نیروی نوآوری و خلاقیت برخوردارند.
بنابراین نباید این ویژگی ها را فقط در انحصار مدیران درآورد. در واقع
جلوگیری از عوامل بازدارنده بروز خلاقیت، مهمتر از وجود استعداد خلاقیت
است. زیرا در صورت آزاد سازی ذهن از پیش فرضها و الگوهای زنجیره ای، در مدت
کوتاهی می توان قدرت خلاقیت و بکارگیری فکرهای نو را به طرز چشمگیری
افزایش داد. از موانع متعددی که در راه ظهور خلاقیت وجود دارند می توان از
عدم اعتماد به نفس، ترس از انتقاد و شکست، تمایل به همرنگی با جماعت و رسمی
سازی و قوانین انعطاف ناپذیر نام برد. افزایش توان خلاقیت و نوآوری در
گروی رفع این موانع بوده و از وظایف یک مدیر کارآفرین است. در زندگیِ
کارآفرینی، خوش بینی و تفکر مثبت بیش از هر چیز در جریان بوده و همین امر
باعث می شود که افراد هر مشکلی را به عنوان یک فرصت بدانند، کارها به تعویق
نیافتد، افراد طفره نروند و هیچ کس در جستجوی اشتباه دیگران نباشد و از
شکایت و ناله خبری نباشد. نشاط از نشانه های بارز این نوع زندگی است که
موجب از بین رفتن افسردگی و غم و ترس می شود. در نهایت می توان گفت
کارآفرینی فرایندی است که منجر به ایجاد رضایتمندی و یا تقاضای جدید می شود
و مدیر کارآفرین مسئول ایجاد ارزش از راه تشکیل یک مجموعه منحصر به فرد از
منابع، به منظور بهره گیری از فرصت هاست.
تحصیلات کارآفرینی برای مربیان
معانی بسیار مختلفی دارد... از مدارس ابتدایی تا دانشگاه، از آموزش های
شغلی و حرفه ای تا یک MBA . در هر سطح از تحصیلات، انتظار داشتن نتایج
مختلف، معقول و منطقی می باشد چرا که سن دانش آموزان بیشتر میشود و بر دانش
و آگاهی های قبلی آنها افزوده میشود. اما هدف کلی، همچنان توسعه ی تخصص به
عنوان یک کارآفرین است.
تحصیلات کارآفرینی برای مربیان معانی بسیار مختلفی
دارد... از مدارس ابتدایی تا دانشگاه، از آموزش های شغلی و حرفه ای تا یک
MBA . در هر سطح از تحصیلات، انتظار داشتن نتایج مختلف، معقول و منطقی می
باشد چرا که سن دانش آموزان بیشتر میشود و بر دانش و آگاهی های قبلی آنها
افزوده میشود. اما هدف کلی، همچنان توسعه ی تخصص به عنوان یک کارآفرین است.
«کنسرسیوم ِ تحصیلات کارآفرینی» از این عقیده حمایت میکند که کارآفرینی یک
فرآینده یادگیری مادام العمر است که دست کم دارای پنج مرحله مجزای پیشرفت
میباشد. این مدل ِ یادگیری مادام العمر فرض میکند که همه کس در نظام آموزشی
ما باید فرصت های لازم برای یادگیری در مراحل ابتدایی را داشته باشد، اما
مراحل بعدی مختص افرادی است که خودشان انتخاب میکنند که کارآفرین شوند. هر
یک از پنج مرحله ی زیر میتواند با فعالیت هایی که در کلاس های دیگر یا به
عنوان دوره ای مجزا جا افتاده است، در نظر گرفته شود.
مرحله ۱ : مبانی و پایه ها. در مدارس ابتدایی،
راهنمایی و دبیرستان، دانش آموزان باید جنبه های گوناگونی از مالکیت
تجاری/شغلی را تجربه کنند. در این مرحله اول، تاکید و تمرکز بر درکِ مبانی و
پایه های اقتصاد ما، فرصت های شغلی به دست آمده و نیاز به مهارت های پایه
ای برای موفق بودن در یک اقتصاد بازار آزاد می باشد. انگیزش برای یادگیری و
یک حس ِ فرصت شخصی، نتایج مخصوص در این مرحله از مدل یادگیری مادام العمر
هستند.
مرحله ۲ : آگاهی از ویژگیها. دانش آموزان خواهند
آموخت که به زبان تجارت سخن بگویند، و مشکلات را از دیدگاه ِ صاحبان مشاغل
کوچک ببینند. این به ویژه در تحصیلات شغلی و حرفه ای مورد نیاز است. تاکید
این مرحله بر پرداختن به ویژگیهایی است که میتوانند به عنوان کل یک کلاس
کارآفرینی در نظر گرفته شوند و یا به عنوان قسمتی از دوره های دیگر ِ مرتبط
با کارآفرینی گنجانده شوند. برای مثال، مسائل مربوط به جریان مالی میتواند
در یک کلاس ریاضی به کار گرفته شود، و ارائه ی محصولات فروشی میتواند
قسمتی از یک کلاس ارتباطات گردد.
مرحله ۳ : کاربردهای مربوط به خلاقیت. چیزهای
زیادی برای یادگیری درباره آغاز کردن یک شغل وجود دارد، و بدیهی است که
بسیاری از مشاغل دارای مشکلات و دردسرهای مربوط به خود هستند. ما سالهاست
که دکترهای آینده را آموزش میدهیم ، اما از یک صاحب شغل کوچک انتظار داشته
ایم که صرفا با شرکت در سمینارهای روز یکشنبه همه چیز را بیاموزد.در این
مرحله، دانش آموزان میتوانند وقت اختصاص دهند تا ایده ها و انواع مختلف روش
های طرح ریزی یک تجارت را کنکاش نمایند. با این که هنوز این فقط یک تجربه
تحصیلی است، دانش آموزان باید نسبت به هر یک از مراحل قبلی، دانشی با عمق و
وسعت بیشتر را به دست آورند. این مرحله دانش آموزان را ترغیب میکند که یک
ایده شغلی واحد ایجاد کنند و فرآیند تصمیم گیری را از طریق یک طرح و برنامه
تجاری کامل به انجام برسانند. این مرحله میتواند در برنامه های شغلی ِ
دبیرستان های پیشرفته، کالج های دو ساله که در آنها دوره ها و/یا برنامه
های مخصوص وجود دارد، و برخی از کالج های دیگر و دانشگاه ها، پیاده- سازی
شود. نتیجه ای که عاید دانش آموزان و دانشجویان میشود این است که می آموزند
که چگونه امکان آن وجود دارد که یک کارآفرین شوند.
مرحله ۴ : آغازگری. پس از این که بزرگسالان وقت
لازم را برای به دست آوردن تجربه شغلی و/یا تحصیلات بیشتر اختصاص دادند،
خیلی از آنها نیازمند این هستند که برای عملی کردن ِ یک ایده تجاری، به
دستیاران مخصوص دسترسی داشته باشند. برنامه های تحصیلی جامعه به طور گسترده
ای در مدارس فنی-حرفه ای ، کالج ها، کالج های ۴ ساله و دانشگاهها در دسترس
هستند تا کمک های آغازگری را فراهم نمایند. نهادهای «راهبری مشاغل کوچک»
در ایالات متحده بسیاری از این برنامه های آموزشی را مورد حمایت و پشتیبانی
قرار میدهند.
مرحله ۵ : رشد. اغلب صاحبان مشاغل کمکی دریافت
نمیکنند تا زمانی که دیگر دیر شده است. مجموعه ای از سمینارهای دنباله دار و
به هم پیوسته یا گروه های پشتیبان، میتوانند کارآفرینان را یاری دهند تا
مشکلات بالقوه را بشناسند و به موقع در جهت رفع آنها اقدام نمایند. خیلی از
کالج ها و برنامه های تحصیلی دنباله دار در دانشگاه ها یا کالج ها، چنین
سمینارها و کارگاه هایی را برای جامعه تجاری خودشان ارائه میکنند. آنها در
می یابند که بهترین برنامه توسعه اقتصادی ، کمک به رشد و پیشرفت مشاغل
موجود در جامعه است. مربیان در هر یک از این مراحل کارآفرینی باید روی
نتایجی که خود به دست می آورند تمرکز کنند و به دنبال همکاری از جانب
مربیان موجود در سایر سطوح این فرآیند یادگیری مادام العمر باشند. در همه
جای نظام آموزشی ما، به نوعی جا برای کارآفرینی وجود دارد.
تقاضا برای تحصیلات کارآفرینی جوانان
یک رای گیری اخیر Gallup نشان میدهد که ۶۰ درصد
از دانش آموزان دبیرستان میخواهند یک شغل کوچک آغاز کنند، اما ۸۴ درصد از
افراد شرکت کننده در نظرسنجی اعلام کردند که هیچ گونه پیش آمادگی برای
انجام این کار ندارند. این تحقیق توسط موسسه Kauffman در کانزاس- سیتی ،
میسوری انجام شد. از دانش آموزان دبیرستانی، عموم جامعه، صاحبان مشاغل
کوچک، و مدیران درباره ی نظرات و دانششان از مشاغل کوچک ، پرسش به عمل آمد.
دانش آموزان دبیرستانی میخواهند یک شغل جدید دلخواه خود را آغاز کنند،
رئیس خود باشند، و در حقیقت بدانند که که چگونه یک شغل را آغاز کنند.
تحقیقی که در سال ۱۹۹۳ توسط اداره بازرگانی ایالات متحده درباره گرایشات
اقلیت کم سن و سال و بزرگسالان جوان نسبت به مالکیت شغلی انجام شد، همچنین
نشان میدهد که علاقه وافر جوانان به آغاز کردن یک شغل، عمدتا برمیگردد به
آزادی ای که با "رئیس خود بودن" همراه است. پس از این که از افراد جوان
پرسش به عمل آمد، آنها متفق القول به علاقه به کارآفرین شدن و یادگیری ِ
بیشتر در زمینه راه اندازی یک شغل اشاره نمودند. آنها همچنین ابراز میدارند
که نمیدانند چگونه باید در جهت این گزینه گام بردارند. هشتاد و شش درصد از
این افراد، در زمینه دانش خود درباره کارآفرینی و تجارت رتبه ی پایین
دادند. دانش آموزان کمبود دانش خود از این موضوع را به عدم دسترسی به فرصت
های لازم برای یادگیری نحوه بهره جستن از تجارت ، نسبت دادند. حدود ۸۵ درصد
از آنها اشاره کردند که داشتن تحصیلات در زمینه کارآفرینی در مدارس مهم یا
بسیار مهم بوده است. مریلین کوریلسکی ، معاون سابق «مرکز راهبری
کارآفرینی» خاطر نشان میسازد : "یکی از تنها راه هایی که این نسل میتواند
از طریق آن برای رسیدن به سبک زندگی بهتری نسبت به والدینشان برسد، از طریق
کارآفرینی است". این خصوصا برای دانش آموزان مهم است که برای ورود به
مسیرهای شغلی ِ متفاوتی در دنیایی که همواره در حال تغییر است، آماده سازی
شوند.افرادی که به آموزش درباره کارآفرینی و فرصت های مشاغل کوچک در اقتصاد
آمریکا مشغولند، خواهند خواست تا از داده هایی برای پشتیبانی از پیغام شما
استفاده کنند. در اینجا چند آیتم که ممکن است مفید واقع شود، از تحقیق
Gallup در موردِ جوانان و کارآفرینی که توسط موسسه Kauffman تهیه گردیده،
آورده شده است.
• شرکت هایی که زیر ۲۰ کارمند داشته اند، در دهه
گذشته اغلب مشاغل را ایجاد کرده اند و در حال حاضر بیش از نیمی از نیروی
کار آمریکا در شرکت هایی با تعداد کارکنان کمتر از ۵۰۰ نفر به کار گرفته
شده اند (دِنیس ۱۹۹۳).
• از هر ده دانش آموز دبیرستانی، هفت نفر (۶۹
درصد) ابراز داشتند که علاقمندند تجارت دلخواه خود را آغاز کنند، در مقابل ِ
۵۰ درصد از عموم جامعه.
از بین افرادی که میخواستند تجارتی را آغاز کنند،
دلایل اصلی عبارت بودند از:
• رئیس خودم باشم (۴۱ درصد)
• درآمد بالایی کسب کنم (۲۱ درصد)
• از مهارت ها و توانایی هایم استفاده کنم (۸
درصد)
• بر چالشی فائق آیم (۷ درصد)
• به جامعه کمک کنم / مشاغلی ایجاد کنم (۷ درصد)
• چیزی برای خانواده ام به وجود آورم (۵ درصد)
• سایر (۵ درصد)
• نمی دانم (۴ درصد)
• ۸۵ درصد از دانش آموزان دبیرستانی گفتند که
مدارس جامعه باید در زمینه آموزش درباره کارآفرینی و آغاز کردن یک تجارت،
کار بیشتری انجام دهد. فقط ۲۷ درصد به گذراندن دوره ای که به تجارت یا
کارآفرینی مرتبط باشد، اشاره نمودند.
• در آزمایشی درباره دانش کارآفرینی آنها، پاسخ
دهندگان به طور میانگین امتیاز ۴۲ درصد به دست آوردند و پایین ترین
امتیازها مربوط به این پرسش ها می شد: روشی مناسب و فراگیر برای افزایش
سرمایه (۱۲ درصد صحیح)؛ هدف از سودبری (۲۵ درصد صحیح)؛ و ایجاد شغل و تجارت
کوچک (۲۵ درصد صحیح).بالاترین امتیازها در پرسش های مرتبط با این زمینه ها
بود : توصیف یک کارآفرین (۷۳ درصد صحیح)؛ مثال در مورد آزادی و حق انتخاب
(۶۲ درصد صحیح)؛ و عرضه و تقاضا (۵۱ درصد صحیح).
• وقتی از دانش آموزان سوال شد که آنها درباره
نحوه کارکرد تجارت چه آموخته اند، ۸۵ درصد از پاسخ دهندگان گفتند که در
مدرسه چیز کمی آموخته اند و یا اصلا چیزی نیاموخته اند. این میتواند با
افرادی که ابراز داشتند درباره سایر موضوعات چیز کمی آموخته اند یا چیزی
نیاموخته اند، مقایسه شود: ۲۴ درصد درباره تاریخ ایالات متحده؛ ۱۶ درصد
درباره علوم مختلف؛ ۱۶ درصد درباره فرهنگ انگلستان یا آمریکا؛ و ۷ درصد
درباره ریاضیات.خانم کوریلسکی اشاره میکند که "در قرن آینده ما نیاز داریم
که مهارت های مختلفی را به دانش- آموزان تعلیم دهیم تا آنها در مورد آینده
شان انتخاب هایی حقیقی داشته باشند. اگر در خانه چیزی درباره کارآفرینی یاد
نگیرید، پس از کجا اطلاعات و مهارت هایی را که برای قابل قبول ساختن ِ
شرکت خودتان لازم دارید ، به دست خواهید آورد؟ نتایج این تحقیق، مستندات
معتبری در مورد نیاز در زمینه تحصیلات کارآفرینی برای جوانان و پشتیبانی
عموم از آن را در اختیار قرار میدهد".
کاربردهای راهنمای مرجع کارآفرینی
این راهنما، محکی است از برنامه هایی که ما در
کار خود با تحصیلات کارآفرینی در آمریکا به آنها پی بردیم. این راهنما از
همه لحاظ کامل نیست ولی آغازی بسیار خوب است در فرآیندِ تعریفِ انواع
متعددی از تحصیلات و برنامه های آموزشی کارآفرینی ِ موجود در همه ی سطوح ِ
تحصیلی. ما خصوصا مبادرت کردیم به پیدا کردن برنامه هایی که در حال حاضر
در ۱۳ استانِ ایالت Appalachie موجود هستند ، و همچنین برنامه های نمونه در
همه ی ایالت ها. ما این دو نوع برنامه را از یکدیگر تفکیک نمودیم. تعداد
قابل توجهی سازمان هستند که در سراسر کشور در زمینه ی توسعه ی آموزش برای
آموزگاران و توسعه ی اقلام مورد نیاز کلاس های درس ، خدمات راهبری ارائه
میکنند. خیلی از این گروه ها در این راهنما آورده شده اند. همچنین تعدادی
از محصولات برنامه آموزشی را شناسایی کرده ایم که میتوانند به مقاصد مختلف
در کلاس های درس مورد استفاده قرار گیرند. آنها در قسمتی مجزا قرار داده
شده اند تا استفاده از آنها تسهیل گردد.در صورتی که خواننده بخواهد میتواند
به صفحات وب مختلفی که آدرسشان ذکر گردیده برود تا درباره برنامه های
موجود برای توسعه ی فرصت های تحصیلات کارآفرینی برای کودکان و بزرگسالان
اطلاعات لازم را کسب نماید.ما برای شما در زمینه ایجاد یا بهبود برنامه های
کارآفرینی در منطقه تان آرزوی موفقیت داریم و امیدواریم این راهنمای مرجع
بتواند برای شما در خلال بررسی گزینه ها مفید واقع شود.