مرتبط با:همت و کار مضاعف در کار و کارآفرینی و کسب کار
زبان ساده هنگامی که شما به
عنوان یک کارآفرین نیازهایتان را برای دیگران توضیح میدهید، حدود و مرزهای
مورد نظرتان را معین مینمایید. برای این که این پروسه به خوبی جلو رود،
لازمست که خودتان از نیازها، مشکلات، محدودیتهای روابط با دیگران و حضور
در کنار خانواده کاملا با خبر باشید و اموری که برایتان مهم هستند را به
طور دقیق ذکر کنید.
همه کارآفرینانی که به تنهایی کسب
و کاری را آغاز نمودهاند و در اول راهند، با مشکلاتی روبهرو هستند که
اگر خانوادهای هم داشته باشند، دشواریها فزونتر خواهند شد. اگر شما هم
چنین فردی باشید قطعاً با سخنان من آشنایید. یکی از چالشهای پیش روی شما
اینست که میخواهید حدود و مرزهایی برای خودتان و دیگران مشخص کنید تا
اطرافیان شما بدانند که با وجود یک عضو خانواده یک کارآفرین باید چه کار
کنند، چطور به شما کمک کنند، در چه مواقعی تنهایتان بگذارند که به
کارهایتان برسید و بدانند که ممکن است با وجود کارآفرین بودن پدر یا مادر
با چه مشکلات و محدودیتهایی مواجه شوند.
حالا چند مثال برایتان میگویم :
اول یک سوال : از بین چهار گزینه بهترین پاسخ را
برای پرسش زیر پیدا کنید :
شما به عنوان یک کارآفرین تازه کار میخواهید بیش
از همه درباره کدامیک از این امور برای اطرافیانتان حد و مرزی مشخص
نمایید؟
۱) صحبت کردن با همسایهای که اتومبیلش را در جای
پارک شما پارک کرده است.
۲) مشخص کردن زمانی خاص برای خوابیدن بچهها.
۳) یادآوری به اطرافیان که هنگام کار کردن مزاحم
شما نشوند.
۴) گفتن این که ممکن است مدتی بعد مشغلهتان
بیشتر شود.
اگر پاسخ شما «همه گزینهها» باشد، معلوم میشود
که به خوبی از مشکلات و چالشهای حرفهتان آگاهی دارید. در واقع «همه
گزینهها» بهترین پاسخ است.
حالا ببینیم که منظور ما از تعیین حد و مرزها
چیست.
به زبان ساده هنگامی که شما به عنوان یک کارآفرین
نیازهایتان را برای دیگران توضیح میدهید، حدود و مرزهای مورد نظرتان را
معین مینمایید. برای این که این پروسه به خوبی جلو رود، لازمست که خودتان
از نیازها، مشکلات، محدودیتهای روابط با دیگران و حضور در کنار خانواده
کاملا با خبر باشید و اموری که برایتان مهم هستند را به طور دقیق ذکر کنید.
سپس این مطالب را برای کسانی که به نحوی بر
زندگیتان تاثیر و نقش بارزی دارند مطرح کنید و با احترام از آنها بخواهید
که با شما همکاری کنند.
دقت کنید که این حدود و مرزها باید «سالم» باشند
به این معنا که باعث تنش و رنجش و دلخوری در خانواده و میان دوستانتان
نشوند. باید اینها در عین محدودیت طوری وضع شوند که نه تنها دیگران را
آزار ندهند بلکه شادی و لذت را هم به خودتان و خانوادهتان هدیه کنند. در
این حالت کارآفرین با خونسردی و آرامش کارهایش را سر و سامان میدهد، انرژی
بالایی دارد و میتواند کسب و کارش را به موفقیت برساند به علاوه از بودن
کنار خانوادهاش لذت ببرد.
در این جا روشهای تعیین حد و مرزهای مفید و سالم
که به شما و خانوادهتان کمک خواهند کرد را برمیشماریم. مطالعه این
گفتهها شما را راهنمایی میکنند :
حرف اول و آخر این پروسه «کنترل» است. میتوانیم
اینطور بگوییم که شما با وضع این محدودیتها، خود را در حبابی قرار
میدهید که کنترل ورود و خروج هر چیز خارجی در دست شماست.
مواردی که در زیر میآوریم آنهایی هستند که مهار و
کنترلشان در حیطه قدرتتان است :
▪ حرفهای که انتخاب میکنید. جالب است یا این که
دوستش ندارید؟
▪ اشخاصی که با شما کار میکنند. یادتان باشد که
اینجا دیگر رئیسی در کار نیست که مجبور باشید برایش کار کنید و هیچ اعتراضی
هم نکنید!
▪ مدت زمانی که برای کارتان اختصاص میدهید. کم
یا زیادش به خواست و توان و حجم کارتان بستگی دارد. کارتان عقب مانده است؟
خب دیگران را سرزنش نکنید. شما هستید که مرزها و محدودیتهایتان را مشخص
نکردهاید. بقیه مقصر نیستند. خودتان باید مشکلات خود را یادآور شوید و
حدودی مشخص نمایید.
▪ تعیین کارهایی که دوست دارید در زمان کار کردن
انجام دهید.
یادتان باشد که فعالیتهای مثمرثمر و مفید را
بگنجانید و از حاشیه رفتن پرهیز کنید.
▪ طرز رفتار و صحبت کردن دیگران با شما. هر
رفتاری که شما را آزار میدهد و هر صحبتی که ناخوشایند و ناامیدکننده است
را کنار بزنید و با آن شخص یا اشخاص رابطه برقرار نکنید. گاهی اوقات کلمات و
واکنشهای دیگران آنچنان قدرتی دارند که تصور نمیکنید. پس از شنیدن سخنان
منفی، ناامیدکننده و مخرب اعصاب و روحیه سخت دوری کنید. مواجهه با رفتار
ومنشهای توهینآمیز و تمسخرآمیز هم چنین تاثیراتی دارند.
▪ فاکتورهایی که در نیل به موفقیت تاثیر گذارند.
اگر میخواهید که برای کارتان مدت زیادی صرف کنید، به مشتریان بگویید و
مدت زمان مورد نظرتان را مطرح کنید. اینطوری لازم نیست که چند شب آخر تا
صبح بیدار بمانید تا به موقع کارتان را به مشتری تحویل دهید.
مواردی که در بالا ذکر کردیم محدودیتها و مرزهای
«سالم» هستند. دقت کنید که وضع حدود و مرزها به معنی تسلط بر دیگران و
کنترل رفتار آنها نیست. در حقیقت میتوان اینجور خلاصه کرد که شما با
انجام این کار، تصمیم میگیرید که چطور در مقابل رفتار دیگران «پاسخ» دهید
نه «عکسالعمل».
مثلاً کارمندان و همکاران شما آنطور که باید کار
نمیکنند و توجه ندارند که پروژه پیش رو عقب است و باید سخت کار کنند. در
این جا دستور دادن و وادار کردن آنها به کار کردن پاسخگو نیست. بلکه باید
از ابتدا رفتار و منش کاریشان را کنترل کنید تا فضایی پرکار و پربار خلق
شود. در عین حال کنترل غیرمستقیم و تعیین حدود و مرزهای مشخص کاری باعث
میشود که بین شما و کارمندانتان هم تنش و دلخوری به وجود نیاید.
حالا به سراغ حد و مرزهای «ناسالم» میرویم که به
جای کمک به پیشبرد روند کار سیر پیشرفت آن را در شیبی نزولی قرار میدهند.
اینها گفتگوهایی هستند که از وضع محدودیتهای بد و مخرب حکایت دارند :
«تو اصلا اجازه ندادی من نظرم را بگویم»
«سه تا از مشتریها هنوز پول ما را ندادهاند.»
«تو نباید مزاحم کار من بشوی»
به نظر آشنا میرسند، نه؟ وضع اینگونه حد و
مرزهای ناسالم و تنشزا باعث میشود که درآمد کسب و کارتان افت کند، انرژی و
انگیزهتان تقلیل یابد، فرصتها را از دست بدهید و بالاخره موفق نشوید.
حالا سوال اینست که چطور از گیرافتادن در اینچنین
دامهایی پرهیز کنیم؟ و چرا مردم و صاحبان کسب و کار اینطور محدودیتهایی
را به وجود میآورند؟
به واقع میتوانم بگویم که علت دقیقش را نمیدانم
ولی چند مثال میآورم و توصیهها و پیشنهاداتم را هم در پایانشان ارائه
خواهم داد. لازم به ذکر است که با عجله و بدون تحقیق و بررسی در امور شخصی
خودتان، خانوادهتان و کسب و کارتان به دنبال پیدا کردن این تلهها نروید.
این کار سادهای نیست و نیاز به تعمق و همفکری دارد. پیدا کردن نقاط سیاه و
تاریک این دایره ارتباطی به آسانی میسر نمیشود. باید از یک دوست مورد
اعتماد، مشاور یا کارشناس روابط بین فردی کمک بگیرید.
در اینجا چند اشتباه رایج ارتباطی ذکر شدهاند :
▪ مردم اغلب اوقات به خاطر خشم و ناراحتی خودشان،
دیگران را سرزنش میکنند.
یک بار یکی از دوستان خردمندم گفت : «اگر سرزنش
کنی، چیزی یاد نمیگیری.» اگر به خاطر مشکلات و محدودیتهای خودتان بقیه را
نکوهش کنید به این معناست که شما مسئولیت کارهایتان را بر عهده نمیگیرید.
بنابراین انتقال خشم و سرخوردگی خود به دیگران و شماتت نمودن آنان تنها
انرژی شما را هدر میدهد. پس دست از این رفتار بردارید و به فکر پاسخی
مناسب باشید نه عکسالعملی تند و خشمگینانه. مسئولیت اعمالتان را قبول کنید
و ببینید که اشکال کار از کجاست سپس یک محدوده و مرزهای مناسب و سالمی
تدوین کنید.
▪ مردم از تعارض و تضاد میترسند.
بله ممکن است که اعلام محدودیتهای شما و تعیین
حد و مرز برای دیگران به واکنش های احساسی و عاطفی متضاد بینجامد.
به همین جهت بسیاری حاضرند همچنان با ناراحتی و
تنش کار کنند ولی این واکنشهای احتمالاً ناخوشایند احساسی را تجربه
ننمایند.
یک راهی که ممکنست مفید باشد اینست که به خود
بگویید : «اگر من این کار را انجام دهم، بدترین واکنش آنها چطور میتواند
باشد؟» زمانی که آن را تصور کنید، برایش اسم بگذارید و آن را برای خودتان
شرح دهید، دیگر آنقدرهاهم ترسناک نخواهد بود. از طرف دیگر اتفاقات خوب و
خوشایند را هم در نظر آورید.
▪ مردم دوست دارند که دیگران را راضی کنند.
بدانید که هیچ وقت نمیتوانید همه را خرسند و
راضی کنید. پس بهتر است در ابتدا به خودتان بپردازید. اگر دنبال برآورده
کردن نیازها و حل مشکلات خودتان باشید، مفهوم خودخواه بودن شما را
نمیرساند. بدانید که بالا بردن انرژی و انگیزه کارتان و دنبال کردن
ایدهها و طرحهایتان، از اخذ «تایید» دیگران خیلی مهمتر است. هنگامی که
موفق شوید، در عوض تایید، احترام و اعتماد آنها را کسب خواهید کرد.
▪ بیشتر مردم نمیدانند که خواسته واقعیشان چیست و
در اصل چه میخواهند.
اکثر مردم نیازها و تمایلات و خواستههای
حقیقیشان را سرکوب یا انکار میکنند. این عمل باعث میشود که در مخمصه
بدی گیر بیفتند که نمیدانند باید از کدام جهت بروند، خسته و عصبی و افسرده
میشوند و با خشم و عصبانیت بسیار دیگران را سرزنش میکنند. این اشخاص
نمیتوانند افکارشان را سر و سامان دهند، احساساتشان را مدیریت کنند و به
یکباره واکنشهای تند و شدید هیجانی نشان میدهند. آنها از مشکلات جسمانی
هم در رنج هستند- سر درد، زخم معده، حوادث گوناگون، افسردگی و نظایر اینها-
نمیتوانند محدودیتهایشان را به درستی مشخص کرده آنها را برای دیگران شرح
دهند. شخصی اینچنین قادر نیست حقایق و نقاط سیاه و سفید زندگی را تشخیص
دهد.
برای این که ببینید چطور میشود از این وضع خلاص
شد ابتدا نشانههای ذکر شده را در وجودتان جستجو کنید و از وجود یا عدم
وجودشان مطمئن شوید. آیا احساس تنش میکنید؟ سردرد و اضطراب آزارتان
میدهد؟ احساس می کنید که خسته و دلتنگ و افسردهاید؟
اگر پاسخ این سوالات مثبت است، پس باید دست به
کار شوید و تغییری صورت دهید. اگر از شروع این کار میترسید و مضطرب
شدهاید، عجلهای در کار نیست. مدتی وقت بگذارید و به تدریج این رفتارها
را کنار بگذارید و همانطور که گفتم ابتدا باید با خودتان رو راست باشید و
خواسته اصلیتان که سرکوبش کردهاید را زنده کنید. آن وقت است که میتوانید
آرامش پیدا کرده با تفکر و تعمق و تحقیق و بررسی به آن بپردازید. زمانی که
خواستید کسی را سرزنش کنید و مسئولیت کارهایتان را گردن نگیرید، مکث کنید،
نفس عمیقی بکشید، مسئله را از نظر بگذرانید و سپس پاسخ دهید.
پس از این پروسه، انرژی منفی و عصبی وجودتان را
به روشی چون فعالیتهای ورزشی و موسیقی رها کنید.
▪ مردم برای خودشان وقت نمیگذارند.
اگر تنها به کارتان بپردازید و تمام فکر و ذکرتان
پیشرفت کار و حرفهتان باشد، چندان نمیتوانید دوام بیاورید و از موفقیت
هم خبری نخواهد بود. روان و جسم شما نیاز به توجه دارند و اگر از آنها غافل
شوید دیگر کمکتان نخواهند کرد. جسم بیمار میشود و از فعالیت
بازمیماند،روان هم بیمار میشود و ذهن و مغزتان را خسته و افسرده میکند.
به خودتان بپردازید. تغذیه مناسبی پیش گیرید و با کودکانتان بازی کنید چرا
که شادی آنها انرژی مثبتی را به روان شما هدیه خواهد کرد. به یک سرگرمی
مورد علاقه بپردازید- خواندن مجلات مورد علاقه، تماشای فیلم، موسیقی، بازی
کامپیوتری و هرچه که دوست دارید - و از آن شاد میشوید. مدیتیشن و یوگا هم
مفید هستند. انجام این کارها باعث میشود که بیرون از دفتر کارتان آرامش
یابید و انرژی مثبت آن، فردای آن روز در دفتر کار به یاریتان بیاید.
▪ مردم پیش از آن که به خودشان فکر کنند، خواسته و
توقعات دیگران را در نظر میآورند.
به خاطر داشته باشید که تعیین محدوده ارتباطات با
دیگران و مشخص کردن مرزهای آن در درجه اول برای آسایش خودتان است. پس در
ابتدا به درستی نیازهای خودتان را در نظر آورید و این حدود را ترسیم
نمایید. توجه کنید که اگر این حدود به درستی و با توجه به خواستههای شما
تنظیم نشوند، نه خودتان سود خواهید برد و نه دیگرانی که ملاحظهشان را
کردهاید. علت این رنجش دوطرفه اینست که اطرافیان پا را از مرزها فراتر
نمیگذارند و آنچنان که شما گفتهاید رفتار میکنند ولی نکته اینست که
خطوط مرزی ترسیم شده از محدودههای واقعی تنگتر هستند و مقداری از سرزمین
شما بیرون از این خطوط قرار دارد. وقتی دیگران به این سرزمین جا مانده پا
میگذارند، شما عصبانی میشوید و ممکن است این عصبانیت را با سرزنشهایی
تند نشان دهید. اینطور است که خانواده و دوستان عزیزتان که در ابتدا
ملاحظهشان را کردهاید، رنجیده و دلخور میشوند.
تا به این جا مرزبندیهای خوب و بد را ذکر کردیم و
دلایلشان را هم آوردیم. حالا به بعضی از راههای ترسیم یک محدوده سالم و
مفید اشاره میکنیم :
۱) محدودیتهایی واقعگرایانه و زمانبندی شده
تعریف کنید.
این مرحله به نظر ساده میآید ولی در واقع
سختترین و مهمترین بخش بنا نهادن ارتباطات شخصی شماست. شما در این فاز
مشخص میکنید که چه چیزهایی را میخواهید و چه چیزهایی را نمیخواهید. آیا
دوست دارید که همیشه در سفر باشید؟ میتوانید شبها تا دیروقت و آخر
هفتهها نیز کار کنید؟ به نظر شما ارتباط برقرار کردن با مشتریان سوددهی که
درآمدتان را بیشتر میکنند ولی اعصابتان را افسردهو انرژیتان را میگیرند،
سودمند ومفید است؟ شما میتوانید اینطور باشید؟ پس از این که
خواستههایتان را معلوم کردید، روشهایی که در ذهن دارید را بررسی نمایید
تا آنهایی را که کارآمد هستند به کار گرفته آنهایی که کاملاً مفید نیستند
را محدود کنید. با این کار اندک اندک محدودههای سرزمین کسب و کارتان
پدیدار خواهند شد.
من قبول دارم که گاهی اوقات میبایست در این
مرزبندی انعطافپذیری داشته باشید مثلا برای این که به اهداف بزرگتری دست
پیدا کنید، اندکی سرزمین خود را وسعت بخشید و مرزها را جلوتر ببرید. ولی به
هر حال هرچه که به مرزهایتان بیشتر مقید باشید، هم در کارتان موفقتر
خواهید بود و هم روابط بهتری با اعضای خانواده و دوستان برقرار خواهید
نمود.
۲) "نه" گفتن
"نه" گفتن یکی از بهترین راههای حفظ مرزها و
حدودیست که برای دیگران و خودتان تعریف کردهاید. "هنر نه گفتن" را یکی از
مهارتهای ثابت شده ارتباطی میدانند که کوتاه، ساده و در عین حال بسیار
موثر است. کسانی میتوانند به روشی موثر این واژه دو حرفی را بر زبان
بیاورند که علاقهای به راضی نمودن همه و اخذ تایید و تحسین همه نداشته
باشند. البته نه گفتن هم به راحتی نیست. شاید بتوانید خیلی راحت بگویید
"نه" ولی روش ابراز آن بسیار مهمست که "هنر نه گفتن" داشتن مهارت نه گفتنی
موثر، محترمانه و قاطع است. یادتان باشد که یک گفتار خشن و تند هیچ کمکی به
شما نمیکند. مثلاً اگر یکی از مشتریان بخواهد پروژه سنگینی را به شما
محول کرده در مدت کوتاهی تحویلش گیرد، از کلمه "نه" استفاده کنید. نپذیرفتن
پروژهای سودآور که در مدت زمان کوتاه قابل اجرا نیست بهتر از آنست که
وسوسه شوید، قبولش کنید و سپس از عهده آن برنیایید.
۲- ۳) زمانی که میخواهید محدودیتها و
نیازهایتان را برای خانواده و همکاران و دوستانتان شرح دهید، از صیغه اول
شخص مفرد در گفتارتان استفاده کنید.
۳) وقتی که دارید درباره این موضوع حرف میزنید،
مستقیم، با صراحت و بسیار محترمانه و با کلمات من، خودم و فعلهای اول شخص
مفرد به آنها بگویید که این مرزها، حدود کشور کسب و کار، نیازها و احتیاجات
عاطفی و شغلی «شما»ست و شکستن آنها، بیتوجهی به «شما» معنی میشود.
الگوی موثر این «پیام من» به شکل زیر است : «وقتی
که تو این کار را میکنی «من» احساس میکنم که . . ." مثلاً :
"وقتی یکسره به من میگویی که این کار را انجام
بده، اعصابم خورد میشود و احساس میکنم که به من و نیازهایم توجه نداری و
اجازه نمیدهی که وقتم را آنطور که خودم میخواهم صرف کنم. من باید به
خواستههای خودم هم بپردازم".
این تکنیک روش غیر رسمی است که با استفاده از آن
میتـوانید مرزها را علامتگذاری کنید. البته اینطور نیست که حتماً از این
الگوی ویژه استفاده کنید. بلکه مهم آنست که آنچه تجربه میکنید و
برایشارزش قائلید را به روشی گویا و حاوی "پیام من" به دیگران انتقال دهید.
آنها با این روش به درستی در مییابند که این مرزها، مرزهای «شما»ست. حتی
اگر صحبت کردن درباره احساسات برایتان مشکل است، بهتر است از این روش بهره
گیرید. خواهید دید که این کار آنقدرها هم مشکل نیست.
گاهی اوقات مردم به جای اینکه از احساسشان حرف
بزنند، درباره قضاوتهایی که از تجربیات گوناگون داشتهاند، صحبت میکنند و
این دو را با هم اشتباه میکنند. قضاوت کردن ساده است و میتوانید
دربارهاش با دیگران حرف بزنید. این برداشتها میتواند در ذهن هر فردی
متفاوت از دیگری شکل بگیرد. زاویه نگاه هر شخصی و ذهنیات پیشین او مانند
فرد دیگر نیست و همین است که قضاوتها و برداشتهای هر کس را از بقیه
متمایز میکند. احساسها بیشتر اوقات پشت این تلقیات از دیده مخفی
میمانند. برای این آنها را بیابید لازمست که خود را به طور عمیق بشناسید و
به آگاهی بیشتری برسید. بهتر است که این جستجو را انجام دهید و به جای این
که برای فهمیدن نظرات و باورهای دیگران راجع به خودتان، زحمت بکشید،
موجود درونی را بهتر بشناسید. در اینجا دو مثال دیگر که "پیام من" در آنها
به وضوح دیده میشود میآوریم :
"وقتی که مدام نظرت راجع به زمانبندی پروژه را
تغییر میدهی، زمان و هزینه زیادی صرف میشود که نمیتوانم نادیده بگیرم.
من میخواهم که تو در امضای این قرارداد همراه ما باشی تا بتوانیم آن را بر
عهده گرفته به پایان برسانیم."
"من از کاری صحبت میکنم که بسیار مهمست و باید
به انجام رسد. ولی تو مدام داری درباره انجام دادن یا کنار گذاشتنش بحث
میکنی. وقتی که اینطور چانه میزنی، حس میکنم که به من اعتماد نداری. من
باید بدانم که تو میخواهی و مایلی که این کار را انجام دهی."
۴) بر راه حلها تمرکز کنید.
زمانی که مشکلی پیش میآید، عصبانیت و ناامیدی و
سرزنش دیگران را فراموش کنید و تنها برای پیدا کردن راه چاره تلاش کرده از
همکاران و کارمندانتان هم کمک بگیرید. بدانید که اگر کارمندانتان ببینند که
مدیر آنها خونسرد و آرام است و مهارتهای حل مسئله خوبی دارد،مضطرب
نمیشوند و هر کدام با ایدهای به حل دشواری برمیآیند. این مشکلات لزوماً
در دفتر کار شما پدید نمیآیند بلکه همسر و فرزندان هم میتوانند با شما سر
سازگاری نداشته باشند و به مرزهایتان احترام نگذارند. در ضمن این مشکل
میتواند تنها در یک مکالمه ساده پیش آید و همیشه لازم نیست در اجرای یک
پروژه کاری باشد.
مثلاً فرزند شما میگوید که میخواهد با پدر/
مادرش صحبت کند. او شروع میکند ولی درباره موضوعی حرف میزند که دربارهاش
اطلاعاتی جامع ندارید. سعی میکنید با همان چیزهایی که به ذهنتان میرسد
فرزندتان را راهنمایی کنید ولی او راضی نمیشود و باز هم حرف میزند. شما
هم خستهاید و از این گفتگوی بیحاصل کلافه هستید. در این جا دو راه وجود
دارد. یکی این که سرش داد بزنید، حرفش را قطع کنید و او را به نادانی و
بیتوجهی محکوم کنید. این فرزند پرسشگر میرنجد و از شما دور میشود. شاید
هم به این نتیجه برسد که یک پدر/ مادر کارآفرین اصلاً چیز خوبی نیست!
ولی راه دوم. شما میگویید "من تا جایی که
میتوانستم کمک کردم ولی اطلاعات زیادی ندارم و راه حل دیگری به ذهنم
نمیرسد. بهتر است دیگر دربارهاش صحبت نکنیم چون فکر میکنم باید پیش شخص
دیگری بروی." نمونهای دیگر میتواند سر کار باشد : شما میخواهید با کسی
معامله کنید ولی او مرتب حاشیه میرود و به اصل مطلب نمیپردازد. وقت زیادی
صرف کردهاید ولی به نتیجهای نرسیدهاید. به همین دلیل محترمانه و
قاطعانه به او میگویید : "معامله، معامله به ظاهر خوبیست ولی تا زمانی که
به تمامی جزییات آگاه نشوم و شما با من صادق نباشید، به توافق نخواهیم
رسید."
۵) مسائل را تنها از دید خودتان نبینید و همه
آنها را شخصی نکنید.
گاهی اوقات فکر میکنید که کسی حریم سرزمینتان را
شکسته و در مقابل ارزشهایتان عکسالعمل احساسی و عاطفی نشان داده است. در
این مواقع فوراً به سراغ احساسات نروید. کمی صبر کنید و اندکی دقیقتر
باشید.
آن وقت اگر لازم بود، واکنش احساسی نشان دهید.
اینطور اتفاق میافتد که شما نیازها، خواستهها، محدودیتها و مرزهای
سرزمین کسب و کار و زندگی شخصی خود را مطرح میکنید. یادتان هست که گفتیم
بعضیها از تعارض عاطفی و راضی نبودن دیگران میترسند؟ این ترس اینجا رخ
مینماید. بعضی از افراد خانواده،دوستان یا همکاران از حرفهایتان ناراحت
میشوند و میگویند : "پس انگار به من اعتماد نداری" یا "به نظرم خیلی به
پول فکر میکنی" یا "از حرفهایت ناراحت شدم." زمانی که همکار شما
نمیخواهد به وقت، خواستهها و نیازهایتان توجه کند و احترام بگذارد،
ناراحت میشود. این جا مشکل از مرزبندی شما نیست بلکه مشکل طرز تفکر اوست.
در این حالت نمیبایست دلخوریهای او را به خود و مرزبندی محدوده کاریتان
نسبت دهید. اگر اینطور باشد دیگر تمامی این خطوط و پرچمها پاک شده بر
زمین میافتند.
پس از تمامی این حرفها، میتوانم در چند جمله
آنها را خلاصه کنم : اگر نتوانید محدودیتها و مرزهای ارتباطی مناسبی برای
خودتان ترسیم کنید و یک خطکشی نامناسب و "ناسالم" انجام دهید، پول و زمان
زیادی را هدر دادهاید. انرژی و منابع بسیاری هم صرف و به کار گرفته
شدهاند که رویهم چیزهای ارزشمندی را از یک کسب و کار خارج کردهاند.
اینها در کنار درآمد کمتر، دور شدن از خانواده، انرژی و انگیزه کمتر و
روابط نه چندان با کارمندان به خوبی و روشنی نشان میدهند که یک مرزبندی
نامناسب چقدر آسیبرسان است.
▪ حالا عکس قضیه :
همین حالا مرزها را پررنگ کنید و تیرک پرچمها را
جای مناسب بکوبید. آنچه که هر روز باید انجام دهید را روز پیش معلوم کنید و
روش گفتن آنها را هم بنویسید. گاهی اوقات لازمست که با هر کارمند یک جور
حرف بزنید و محدودیتهای خاصی را یادآور شوید. عین این برنامهریزی درباره
افراد خانواده و دوستان هم وجود دارد. آن چه میخواهید و آنچه نمی
خواهید، نیازها، برنامهها و مشکلات خطوط کلی این مرزها را تعیین میکنند.
مرتبط با:همت و کار مضاعف در کار و کارآفرینی و کسب کار
رشد کسب و کارهای ایجاد شده
توسط زنان چهار برابر سایر کسبوکارها بوده و همچنین نرخ ورشکستگی و افول
نیز در آنها پائینتر است.
امروزه در بین کسبوکارهای کوچک،
کسب وکارهایی که صاحبان آنها زن میباشند از سریعترین نرخ رشد برخوردارند.
در سال ۱۹۷۸، ۳۰ درصد از کلیه کسبوکارها را در ایالات متحده آمریکا زنان
صاحب بودهاند در حالیکه همین میزان در سال ۱۹۷۰ تنها %۵ از کل کسبوکارهای
کوچک موجود بوده است و انتظار میرود که بیش از نیمی از کسب و کارهای کوچک
را در ایالت ویسکانسین تا سال ۲۰۰۰ زنان صاحب گردند.
لازم به ذکر است که رشد کسب و کارهای ایجاد شده
توسط زنان چهار برابر سایر کسبوکارها بوده و همچنین نرخ ورشکستگی و افول
نیز در آنها پائینتر است.
هرچند درانگیزه کارآفرین مانند تمایل به استقلال
اقتصادی، و همچنین ارضای درونی ناشی از ایجاد کسبوکار جدید میان زنان و
مردان تفاوتی وجود ندارد، با این وجود انگیزش به سمت ایجاد یک کسبوکار
جدید در زنان با مردان متفاوت است.
به طور معمول انگیزه یک کارآفرین زن در آغاز یک
کسبوکار جدید سه ریشه عمده دارد:
۱) رئیس خود بودن
۲) پی بردن به نیاز بازار به یک کالا(و یاخدمات)
۳) کسب درآمد بیشتر
در مورد کارآفرینان مذکر مهمترین انگیزه در آغاز
یک کسبوکار جدید، ”کسب درآمد بیشتر“ بوده است و ”رئیس خود بودن“ در
جایگاه دوم قرار گرفته است.
مسئلهای که اینجا به نظر میرسد این است که
رسیدن به اهداف فوقالذکر برای زنان دشوارتر از مردان میباشد.
بر طبق گفتگوهای انجامشده، مشکلات زنان کارآفرین
با مسائل سایر صاحبان کسبوکار یکسان است. ایجاد کسبوکار جدید به معنای
زندگی توأم با نگرانی، عدم اطمینان، درآمد متغیر، بدهی، مسئولیت و ساعات
طولانی کار است.
گاهی زنان کارآفرین در برخی از جنبههای بازرگانی
کسبوکار از جمله حسابداری، بازاریابی و قوانین و مقررات کسبوکار ضعف
آموزشی دارند، به طوری که خود نیز شفاف و مستقیم نیازخود را به کسب آموزش و
راهنمائیهای مدیریتی در اداره یک کسبوکار اذعان داشتهاند.
کمبود آموزشهای لازم و یا فقدان مهارتهای لازم
جهت اداره یک کسبوکار در برخی از موارد ناشی از فقدان فرصتهای برابر
اشتغال در زمینههای فوقالذکر برای زنان میباشد، بدان معنا که زنان قبل
از ورود به عرصه کارآفرینی فرصت کمتری برای اشتغال در زمینههای نامبرده
نسبت به مردان دارند.
همچنین نرمها و ویژگیهای یک جامعه ممکن است زنان
را از توانمندشدن در برخی عرصهها باز دارد. گرچه به طور کلی ضعف مدیریتی،
ناشی از فقدان تجربه لازم و یا کمبود مهارتهای مورد نیز امروزه نخستین
دلیل افول کسبوکارهای کوچک، فارغ از جنسیت صاحبان کسبوکار میباشد.
بنابراین تجربه مدیریتی و فنی و کسب مهارتهای شغلی در حین انجام کار جهت
اداره موفق یک کسب وکار لازم است.
یافته دیگری که بر مبنای مطالعات انجامشده به
دست آمده است بیانگر آن است که کارافرینان زن ممکن است در طول فعالیت
اقتصادی خود با تعارض میان نقشهای خانوادگی و کاری مواجه شوند.
عموماً بیشترین تعارض میان نقشهای خانوادگی و
کاری در بین زنان جوان و تازه ازدواج کرده که سطح پائینی از رضایت زندگی و
خوشبختی پس از ازدواج دارند، ایجاد میگردد. اگر در این مورد نیمه پر لیوان
را بنگریم، در مییابیم که زنان مدیران موفقی شدهاند چراکه در مدیریت
ورهبری شیوههای انساندوستانه و عاطفی به کار میبرند.
(ویرایش شده در تاریخ: مارس ۱۹۹۹-
دانشگاه ویسکانسین)
ترجمه : خانه پژوهش نواندیش
مرتبط با:همت و کار مضاعف در کار و کارآفرینی و کسب کار
امروزه بهره وری به عنوان یک
فرهنگ و نگرش به کار و زندگی مطرح شده و بهبود آن منشا توسعه اقتصادی است.
بهره وری یک فرهنگ است که در آن انسان با فکر و هوشمندی خود، فعالیت هایش
را به گونه ای سازماندهی می کند تا بهترین نتیجه را در جهت اهداف مادی و
معنوی حاصل کند.
امروزه بهره وری به عنوان یک
فرهنگ و نگرش به کار و زندگی مطرح شده و بهبود آن منشا توسعه اقتصادی است.
بهره وری یک فرهنگ است که در آن انسان با فکر و هوشمندی خود، فعالیت هایش
را به گونه ای سازماندهی می کند تا بهترین نتیجه را در جهت اهداف مادی و
معنوی حاصل کند.
بنابراین، افزایش بهره وری به معنای تولید بیشتر
بامقادیر معین و ثابتی از نهاده ها، یا به دست آوردن همان سطح تولید با
مقادیر کمتری از نهاده ها یا افزایش تولید با نرخی بیشتر از نرخ افزایش
نهاده هاست.
برنامه پنج ساله چهارم توسعه، اولین برنامه توسعه
کشور است، که به طور شفاف و روشن به موضوع بهره وری تولید توجه نموده و
اهداف کمی معینی نیز برای ارتقای بهره وری در نظر گرفته است.
در ماده (۵) قانون برنامه پنج ساله چهارم توسعه،
تمامی دستگاه های اجرایی ملی و استانی مکلف شده اند که در تدوین اسناد ملی،
بخشی، استانی و ویژه (فرابخشی) سهم ارتقای بهره وری کل عوامل تولید در رشد
تولید مربوطه را تعیین کرده والزامات وراهکارهای لا زم برای تحقق آن را
مشخص نمایند (سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، ۱۳۸۳). با توجه به این که
در برنامه چهارم توسعه مقرر شده است، که حدود ۳۱/۳ درصد رشد تولید از طریق
ارتقای بهره وری کل عوامل تامین گردد، از آنجایی که در دهه اخیر رشد بهره
وری نقشی در تامین رشد تولید نداشته است، در نتیجه تحقق هدف تعیین شده در
برنامه منوط به اتخاذ سیاست های مناسب و اجرای صحیح این سیاست ها از سوی
دستگاه اجرایی است.
در شرایطی که جمعیت کشور و خواسته ها و نیازهای
افراد در حال افزیش است، افزایش تولید امری اجتناب ناپذیر است. افزایش
تولید از طریق افزایش سطح کمی عوامل تولید به دلیل کمیابی منابع تا میزان
معینی امکان پذیر بوده و تولید از آن مقدار نمی تواند تجاوز نماید. اگر
تغییر فنی در نهاده ها تجسم یابد، افزایش استفاده از نهاده ها می تواند به
حداکثر تولید قابل حصول منجر گردد. دراین شرایط گفته می شود بهبود بهره وری
در اقتصاد رخ داده است و در صورتی که کاهش بهره وری وجود داشته باشد، در
این صورت عدم کارایی در استفاده از نهاده ها صورت گرفته است.
ارتقای بهره وری بر پدیده های اصلی اقتصادی،
اجتماعی و سیاسی جامعه، مانند کاهش تورم، افزایش سطح رفاه عمومی، افزایش
سطح اشتغال و توان رقابت سیاسی و مانند اینها تاثیرات وسیعی دارد. در حال
حاضر تقریبا تمامی کشورهای توسعه یافته و بسیاری از کشورهای در حال توسعه
موفق، سرمایه گذاری های زیادی در جهت ارتقای بهره وری در سطوح ملی، منطقه
ای، بخشی، موسسات، سازمان ها و حتی افراد انجام داده و رشد و توسعه
روزافزون خود را مرهون توجه و نگرش صحیح به این مساله می دانند.
به طور کلی، شاخص های بهره وری به دو دسته شاخص
های بهره وری جزئی و کلی عوامل تولید تقسیم می شوند. در شاخص های بهره وری
جزئی به ارتباط ستاده با یک نهاده توجه می شود، درحالی که درشاخص های بهره
وری کلی عوامل تولید، ارتباط ستاده با کل نهاده ها بررسی می شود.
تغییرات در شاخص بهره وری جزئی عوامل تولید نمی
تواند تماما تغییردر کارایی آن عامل به حساب آید. این تغییر در بهره وری
کلی عوامل تولید است که برآیند تغییر در کارایی تمام عوامل تولید را منظور
می دارد.
با توجه به اینکه رشد بهره وری کل عوامل برابر با
آن بخش از رشد تولید است که مربوط به رشد کمی نیروی کار و سرمایه نیست، در
نتیجه عواملی که بهبود سطح کیفی نیروی کار و سرمایه، تخصیص بهتر منابع،
استفاده بهینه از منابع و امکانات موجود را به همراه دارد به ارتقای بهره
وری کل عوامل کمک می کند. که مهم ترین آنها عبارتند از: ارتقای سرمایه
انسانی و استفاده بهینه از آن، افزایش انگیزه نیروی کار در جهت تشویق
نوآوری و خلا قیت و افزایش دقت و جدیت افراد، ارتقای دانش فنی از طریق
افزایش سرمایه تحقیق و توسعه، توسعه کاربرد فناوری اطلا عات و ارتباطات،
تخصیص بهتر منابع در طرح های سرمایه گذاری، کاهش سن متوسط تجهیزات و
امکانات سرمایه ای، کاهش فاصله بین تولید بالفعل و تولید بالقوه، استفاده
بهینه از انرژی و نهاده های واسطه ای و بهبود در کیفیت نهاده های واسطه
ای، به کارگیری روش های نوین مدیریتی، کاهش نرخ تورم به منظور تخصیص بهینه
منابع بین بخش های اقتصادی، گسترش شرایط رقابت پذیری اقتصاد از راه هایی
نظیر افزایش رشد درجه باز بودن اقتصاد و خصوصی سازی.
بر اساس ارقام متوسط نرخ رشد سالا نه بهره وری کل
عوامل بخش های ارتباطات، آب و برق، موسسات مالی، پولی، بیمه، مستغلا ت و
حرفه ای و تخصصی، ساختمان، حمل و نقل و انبارداری و صنعت بیشترین موفقیت را
در زمینه استفاده بهینه از منابع داشته اند و بخش قابل ملا حظه ای از رشد
تولید خود را از طریق ارتقای بهره وری کل عوامل به دست آورده اند.
بهره وری کل عوامل در سطح کشور به طور متوسط سالا
نه بالغ بر ۴ درصد افزایش را نشان می دهد که رشد بسیار نازل آن به دلیل
کاهش بهره وری کل عوامل در بخش های کشاورزی، نفت و گاز، معدن، بازرگانی،
رستوران و هتلداری و خدمات عمومی، اجتماعی، شخصی و خانگی است.
در سال های اخیر نبود انطباق بین شغل و مهارت
نیروی کار، پایین بودن انگیزه نیروی کار و اندک بودن کارایی هزینه های
تحقیق و توسعه در کنار پایین بودن کارایی سرمایه گذاری ها و مسائلی نظیر آن
به پایین بودن رشد بهره وری کمک کرده است.
در مقایسه وضعیت رشد بهره وری در ایران با برخی
از کشورهای آسیایی همچون: بنگلا دش، چین، هند، ژاپن، جمهوری کره، مالزی و
سنگاپور ملا حظه می شود شاخص بهره وری نیروی کار همواره دارای رشد مثبت
بوده و کمترین رشد مربوط به ایران (با ۰/۷ درصد رشد سالا نه) و بیشترین آن
به کشورهای کره و چین (با ۵ درصد) تعلق داشته است. در اقتصاد ایران، کاهش
بهره وری سرمایه با رشد بسیار نازل بهره وری نیروی کار همراه بوده است که
بیانگر تخصیص نابهینه منابع و استفاده نادرست از امکانات سرمایه ای موجود
است. شاخص بهره وری کل عوامل که بیانگر عملکرد کلی اقتصاد در زمینه استفاده
بهینه از منابع تولیدات در تمامی کشورها روندی صعودی داشته است، ولی این
رشد در ایران نزدیک به صفر است و نقش رشد بهره وری در تامین رشد اقتصادی
بسیار پایین بوده است (بالغ بر ۱/۸ درصد). چنانچه می بینیم اقتصاد ایران در
مقایسه با کشورهای فوق، در بدترین وضعیت قرار دارد و از منابع در اختیار
خود استفاده مطلوبی به عمل نمی آورد، که این امر مبین اشکالا ت ساختاری در
مدیریت تخصیص منابع و استفاده بهینه از آنهاست. در پایان و با توجه به سند
چشم انداز جمهوری اسلا می ایران در افق ۱۴۰۴ هجری شمسی که در آن مقرر
گردیده، ایران به جایگاه اول اقتصادی و علمی در منطقه دست یابد، ضرورت
بهبود مدیریت تخصیص منابع و استفاده بهینه از آنها بیش از پیش مشخص می شود.
مرتبط با:همت و کار مضاعف در کار و کارآفرینی و کسب کار
گفته میشود که زنان در
دستگاههای اجرایی کمتر دیده میشوند، آیا به همان نسبت نیز در کانونهای
کارآفرینی، حضور محدودی دارند؟
گفته میشود که زنان در
دستگاههای اجرایی کمتر دیده میشوند، آیا به همان نسبت نیز در کانونهای
کارآفرینی، حضور محدودی دارند؟
براساس آخرین گزارشها از کارآفرینی در جهان توسط
کالج بابسون در بابسون پارک ماساچوست و مدرسهء کار لندن، مردها نسبت به
زنان، کارهای بیشتری را راهاندازی میکنند. براساس همین گزارش زنان، نسبت
به مردها کمتر خوشبین بوده، اعتماد به نفس کمتری به مهارتهای
کارآفرینی خود داشته و نسبت به موفق شدن در کار بیشتر از مردها نگران
میشوند.
زنان کارآفرین در عرصهء بیوتکنولوژی برای توسعهء
فعالیتهای خود از آموزشهای تخصصی دانشگاهی، برگزاری سمینارها و به
کارگیری متخصصین بهره میگیرند.
گرچه حضور دانشمندان زن در بخش علوم زیستی چشمگیر
است اما تعداد زنان کارآفرین در این زمینه اندک است. خوشبختانه تعدادی از
دانشگاهها و موسسات به بررسی و حل این موضوع پرداختهاند. امی میلمن،
نمایندهء اسپرینگ برد که یک ارگان غیردولتی در واشنگتن دیسی است و برای
زنان کارآفرین منابع مالی و فرصتهای شغلی فراهم میکند، میگوید: «گرچه
کارآفرینان در بخش بیوتکنولوژی نسبت به همتایان خود برای حمایت از محصولات و
تکنولوژیهای خود مشکلات کمتری دارند اما برای ارایهء قابلیتها،
مهارتها و تواناییهایشان به افرادی که خارج از حوزهء فعالیتآنها هستند
شرایط سختی دارند و با وجود حضور گستردهء زنان در آموزشهای پزشکی و علمی،
آنها در دنیای فعالیتهای گروهی مجبور هستند بین پیشرفت مدیریتی و مادر
بودن یکی را انتخاب کنند.
کارآفرینان علوم زیستی دریافتهاند که تعداد رو
به افزایشی از زنان با استقبال از پیشنهاد بخش مطالعات و برنامهریزی
کارآفرین مرکز «استن فورد» و سازمانهای صنعتی مثل «پتسرا» و بخش علوم
زیستی کانون زنان مریلند به مطالعه در رشتههایی چون (IP) حقوق معنوی،
مالکیت و مدیریت پرداختهاند.
هیچ یک از زنان فعال در زمینهء بیوتکنولوژی دوست
ندارند که جنسیت آنها در روند زندگیشان تاثیر منفی بگذارد، البته آنها
میگویند: «در نظر نگرفتن این موضوع هم در آموزش و تحصیل و هم در دنیای
فعالیتهای گروهی غیرممکن است. البته استثناهایی نیز وجود دارد، مثلا زنی
که علاقهمند به پیشرفت در کار مدیریت است به خاطر صرف وقت برای فرزندانش
در این زمینه پیشرفت نمیکند.»«نانسی هاپکینز آمگن» استاد زیستشناسی
دانشگاه ماساچوست میگوید:«کودک فقط یک کلمهء چهار حرفی نیست، در حالی که
امروزه ۴۶ درصد از زنان در بخش بیوتکنولوژی به درجهء دکترا میرسند و از
بین ۵۰ دپارتمان بیولوژی کشور ۳۰ درصد زنان استادیار و ۱۵ درصد استاد
میشوند، تنها دلیل دور شدن زنان از اهدافشان، صرف وقت برای خانواده است.
در تلاشی برای کاهش مشکلات زنان در دنیای تحصیل،
یک کنسرسیوم متشکل از ۹ دانشگاه با شرکت چارلز وست نمایندهء سابق MIT و
یک گروه از ۱۹ دانشگاه تشکیل شده که سیاست و جریاناتی را به کار گرفتند تا
به زنان کمک کنند که با وجود تعهدات و وظایف خانوادگی بتوانند به آخرین
درجهء دانشگاهی دست پیدا کنند و بنیاد MIT اکنون توسط سوزان هاکفیلد
اداره میشود و پیشنهاداتی را مبنی بر کمک هزینههای تحصیلی برای نگهداری
از کودکان، فرصتهای زمانی، کاهش زمان برای رسیدگی به نیازهای خانوادگی
ارایه کرده است. همین طور تعدادی از مدارس کار در ایالات متحده پیشنهادات
گستردهای داشتهاند مثل اضافه کردن رشتههای کارآفرینی و مدیریت در
زمینهء رشتهء بیوتکنولوژی.
«لین جانسون لنگر» رییس امور مالی بیوتکنولوژی
جان هاپکینز در بالتیمور مریلند میگوید: «علاقهء بسیار زیادی برای کمک به
زنان، چه در زمینهء دستیابی به کارآفرینی و چه رسیدن به سطح بالای مدیریت
در صنعت بیوتکنولوژی وجود دارد.»لنگر اکنون در حال بررسی نیازهای یک دکتر
است تا بداند چگونه میتواند یک کارآفرین و مدیر موفق باشد. او گفت: «اکنون
دانشگاه تلاش گستردهای میکند تا تعداد زیادی از زنان این رشته از
آموزشهای مدیریت و کارآفرینی نیز برخوردار شوند اما در حال حاضر تعداد کمی
از زنان کارآفرین در رشتهء بیوتکنولوژی فعالیت دارند.
«کریستین نجاریان» معاون MBA میگوید: «این یک
شروع است.»
۳۵ درصد از دانشجویان فارغالتحصیل از مدرسه کار
استن فورد را زنان تشکیل میدهند و ما برای زنان در سطح جهانی تلاش
میکنیم.
«ماریا پیتون» در مدرسهء واشنگتن دانشگاه
پنسیلوانیا در فیلادلفیا مسوول بخش اجرایی است او میگوید: «تحقیقات نشان
داده است که زنان به یک درجهء معین در یک سازمان میرسند اما سپس آن را رها
میکنند.»
شاید تمام این حقایق و استنباطها بیشتر از این
که علت یا تاثیر بر این موضوع باشند در ارتباط با آن بودهاند.
بدون در نظر گرفتن جنسیت، کارآفرینانی که دارای
سمت دانشگاهی پایین هستند و یا تجربهء مدیریتی عالی ندارند، نسبت به کسانی
که واقعا در این زمینه غنی هستند مشکلات بسیار زیادی دارند. به عبارت دیگر
مسالهء شرکت محدود زنان کارآفرین در جامعهء بیوتکنولوژی مثل بلاتکلیفی
مسالهء مرغ و تخممرغ نیست.
مرتبط با:همت و کار مضاعف در کار و کارآفرینی و کسب کار
بررسی ابعاد جنسیتی برنامههای
سوم و چهارم توسعه
از اوایل دههء ۷۰ قرن بیستم
میلادی، توجه به نقش زن در توسعهء جامعه، به یکی از اولویتهای نهادهای
بینالمللی تبدیل شد. پیش از آن تصور میشد که نابرابریهای جنسیتی بر اثر
توسعهء اقتصادی زایل و کم میشود، اگرچه این تصور درست بود، اما کمکم
معلوم شد که کوشش برای رفع این نابرابری نیز میتواند محرک مناسب و خوبی
برای توسعه و بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی باشد، بنابراین رابطهء متغیر
شکاف جنسیتی و توسعهء اقتصادی و اجتماعی، رابطهای دوسویه است و نمیتوان
صرفا برای توسعهء اقتصادی برنامهریزی کرد و امید داشت که یکی از محصولات
آن کاهش شکافهای جنسیتی باشد، بلکه برنامهریزی برای کاهش این شکافها نیز
به نوبهء خود میتواند توسعهء اقتصادی را تسریع و تقویت کند. بنابراین
میتوان تصور کرد که بحث رفع تبعیض جنسیتی بر پایهء توانمندسازی و عاملیت
زنان شکل گرفته است و در این زمینه هدفها به تدریج تکامل یافتند و کانون
توجه «رفاهگرا» بسط یافت تا نقش عاملیت زنان را در برگرفت و بر آن تاکید
ورزید. دیگر به زنها به صورت دریافتکنندگان منفعل کمک برای ارتقای
رفاهشان نگریسته نمیشود، به طور فزایندهای مردها و نیز خود زنها،
زنانرا به صورت عوامل فعال برای ایجاد تحول میبینند. اهمیت شکاف
جنسیتی به نحوی است که نهادهای بینالمللی رتبهبندی کشورها را بر مبنای
شاخصهای توسعهء انسانی، برحسب جنسیت نیز تعدیل میکنند و کشورها را از حیث
شاخص جدید با یکدیگر مقایسه میکنند، این شاخص همان شاخصهای توسعهء
انسانی است، با این تفاوت که شاخصهای توسعهء انسانی را با توجه به اختلاف
زنان و مردان در برخورداری از آنها تعدیل میکنند. تفاوت میان مردان و
زنان یکی از مهمترین تفاوتها در درون ارزش کلی شاخص توسعهء انسانی یک
کشور است.این تحقیق با روش مطالعهء اسنادی انجام شده و در پی دستیابی به
اهداف ذیل بوده است:
۱) ارزیابی تاثیر اجرای برنامهء سوم توسعه بر
شرایط زنان در زمینههای آموزش، بهداشت، اشتغال و رفاه اجتماعی (در سطح ملی
و استانی)
۲) بررسی هدفهای جنسیتی برنامهء سوم توسعهء
اقتصادی- اجتماعی کشور و میزان تحقق آن (در سطح ملی و استانی)
۳) بررسی هدفهای جنسیتی برنامهء چهارم توسعهء
اقتصادی- اجتماعی کشور و چشمانداز ۲۰ سالهء کشور در صورت وجود اطلاعات
لازم
۴) مقایسهء شاخصهای متداول توسعهء انسانی زنان
ایران با دیگر کشورهای جهان شامل کشورهای منطقهء خاورمیانه، در حال توسعه و
توسعهیافته و ارایهء شاخصهای جنسیتی جدید برای ارزشیابی سطح توسعهء زنان
در مجموع مشاهده میشود که با گذشت زمان از
برنامهء اول به چهارم، حساسیت برنامهریزان به مسالهء جنسیت و زنان بیشتر
شده و به موازات تدوین و تصویب مواد قانونی، نهادها و تشکیلات و برنامههای
متناظر برای تحقق این هدف هم به وجود آمده است.در سطح ملی شکاف جنسیتی در
طول برنامهء سوم در مجموع به وضوح کاهش یافته است اما این که آیا این کاهش
مطابق اهداف تعیین شده است یا خیر، بستگی به آن دارد که آیا اصولا اهداف
کمی در این زمینهها بوده است یا نه؟
شاخص توسعهء انسانی ( HDI ) ایران در طول برنامه
افزایش یافته است اما همزمان شاخصهای توسعهء انسانی تعدیلیافته برحسب
جنسیت ( GDI ) و شاخص توانمندسازی برحسب جنسیت ( GEM ) به ویژه مورد اخیر،
بهبودی قابلتوجهی یافتهاند، به طوری که رتبهء ایران را در میان کشورها از
این دو حیث ارتقا بخشیدهاند. بنابراین شکاف جنسیتی در عین بهبود شرایط
کلی جامعه کمتر شده است.
مهمترین شاخص سلامتی، امید به زندگی است که در
طول برنامهء سوم بهبود یافته و این بهبودی اندکی هم به نفع زنان است
(فاصلهء امید به زندگی مردان و زنان در ایران ۵/۴ درصد است) و شکاف جنسیتی
را از این لحاظ به نفع زنان تغییر داده است اما در هر حال امید به زندگی
مطابق اهداف تعیین شده در برنامهء پنجسالهء سوم نیست.
زاد و ولد و مرگ و میر تا حدی مطابق با
پیشبینیها بوده است و تغییرات اندک آن مربوط به تغییر سیاستهای مهاجرت
اتباع خارجی و زلزله بم است. البته در تحدید موالید عملکرد نهایی اندکی
بهتر از اهداف تعیین شده بود و رشد جمعیت کاهش بیشتری داشته است.در حوزهء
آموزش نیز سطح باسوادی زنان در طول برنامه به نحو ملموسی سالانه به اندازهء
یک درصد بیشتر شده، ضمن اینکه شکاف جنسیتی در مورد این شاخص نیز کمتر
شده است.عینا مشابه این تحول در تمامی سطوح آموزش عمومی از ابتدایی تا پیش
دانشگاهی و نیز آموزش عالی مشهود است و نه تنها شکاف جنسیتی در تمامی
موارد کمتر شده بلکه هرچه به سطوح بالاتر آموزشی برویم این شکاف از میان
رفته و حتی به نفع دختران متحول شده است.با وجود این واقعیت اهداف برنامهء
سوم دربارهء آموزش عمومی مطابق برنامه نبوده و به طور متوسط حدود ۹۵ درصد
اهداف از پیش تعیین شده محقق شده است اما گزارشها معلوم نمیکند که این
عدم تحقق بیشتر شامل دختران بوده یا پسران.دقیقا مشابه تحول رخ داده در
آموزش عمومی را میتوان در آموزش فنی و حرفهای و کاردانش نیز مشاهده کرد
که پیشرفت روزافزون دختران را در طول برنامه شاهدیم، به طوری که افزایش ۶۸
درصدی دانشآموزان پسر در این زمینه در ابتدای برنامه به حدود ۱۰ درصد در
پایان برنامه رسیده که نشاندهندهء برابری نسبی دو جنس در این زمینه است.
شکاف جنسیتی در زمینهء آموزش از حیث کیفیت نوع
رشتهها و تعداد قبولیها نیز نشانمیدهد که در طول برنامه به نفع دختران
تعدیل شده است.
در زمینهء کادر آموزشی و کارکنان واحدهای آموزشی
نیز تحولی ملموس را به نفع زنان و در جهت کاهش شکاف جنسیتی در طول برنامه
شاهدیم.
تحصیلات عالی در سطح کارشناسی از جمله زمینههایی
است که نه تنها شکاف جنسیتی علیه زنان در این مورد از میان رفته است، بلکه
این شکاف در جهت عکس ایجاد شده و در سطوح بالاتر آن (کارشناسی ارشد و
دکترا) نیز در طول برنامه شاهد تعدیل این شکاف هستیم. ضمن اینکه به لحاظ
کیفی سهم بیشتری از رشتههای مهندسی و حتی تا دکترای حرفهای را زنان در
پایان برنامه نسبت به ابتدای برنامه به خود اختصاص دادهاند. در کادر
آموزشی دانشگاهها نیز این تحول مشهود است، گرچه در این زمینه کماکان شکاف
زیادی میان دو جنس وجود دارد.
برخلاف دو حوزهء بهداشت و آموزش، باید پذیرفت که
شکاف جنسیتی در زمینهء اشتغال در طول برنامهء سوم عموما تشدید شده است، در
حالی که پیش از آن هم این شکاف وجود داشت. این شکاف به حدی است که اگر در
ابتدای برنامه، زنان و مردان نرخهای بیکاری مشابهی داشتهاند، در پایان
برنامه نرخ بیکاری زنان حدود دو برابر مردان شده است.مشکل اصلی در ساختار
شغلی ایران، فراهم نبودن زمینه برای ورود زنانی است که آمادهاند برای بار
اول وارد بازار کار شوند که در این زمینه نرخ بیکاری زنان در پایان برنامه
پنج برابر مردان بوده است.
ساختار شغلی در بخش خصوصی بیش از بخش عمومی علیه
زنان است، به طوری که در پایان برنامه سهم اشتغال زنان در این بخش نسبت به
ابتدای برنامه ۲/۳ درصد کمتر شده است و نکتهء مهم اینکه از این تعداد یک
سوم به صورت کارکن فامیلی بدون مزد بودهاند. در حالی که بخش دولتی در طول
برنامه سهم زنان را از کارکنان خود افزایش داده است.با وجود تبعیضآمیزتر
شدن ساختار شغلی علیه زنان، به لحاظ تامین اجتماعی در طول برنامه زنان
وضعیت بهتری پیدا کردهاند. به طوری که تعداد بیمهشدگان اصلی (زن) تحت
پوشش تامین اجتماعی از ۷/۷ درصد کل در ابتدای برنامه به ۸/۸ در سال پایانی
برنامه رسیدهاند و در مجموع ۳۷ درصد در تعداد زنان بیمهای مذکور در طول
پنج سال رشد داشته است.در نگاهی استانی به برنامهء سوم توسعه میتوان شاهد
بود; تفاوت استانها از حیث شاخص توسعهء انسانی در طول برنامه کمتر شده
است اما در هر حال شاخص توسعهء انسانی تعدیل شده برحسب جنسیت در استانها
از پراکندگی بیشتری برخوردار است. به عبارت دیگر نه تنها میان استانها
تفاوت وجود دارد بلکه یک نوع تفاوت مضاعف جنسیتی هم در میان استانها
میبینیم.از آنجا که شاخص تعدیلیافته جنسیتی برای سال پایانی برنامه
ارایه نشده است بنابراین تحول این شاخص را برحسب استانها نمیتوان توضیح
داد.
امید به زندگی به عنوان مهمترین شاخص سلامت نیز
در طول برنامه نه تنها بهبود یافته بلکه پراکندگی آن، میان استانها کاهش
داشته است و استانهایی که شاخص امید به زندگی زنان در آنها کمتر بوده در
طول برنامه با سرعت بیشتری افزایش شاخص پیدا کردهاند. همچنین شکاف
جنسیتی در طول برنامه از حیث این شاخص به نفع زنان بیشتر شده است.
از حیث کاهش باروری طی دههء ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۵ حدودا
یک نفر از بعد خانوار کم شده که نشاندهندهء تحولی چشمگیر است اما پراکندگی
میان استانها به میزان اندکی افزایش داشته که نشاندهندهء افزایش فاصله
میان استانها از حیث بعد خانوار است و این امر احتمالا معلول کاهش سریعتر
بعد خانوار در برخی از استانهاست و در آینده استانهای دیگر آن را جبران
خواهند کرد.اکثر شاخصهای آموزشی برحسب جنسیت در استانها نه تنها در طول
برنامه بهبود یافتهاند بلکه شکافهای استانی نیز در مورد آنها کاهش یافته
است. به عنوان نمونه نسبت باسوادی مردان به زنان کمتر شده (فاصلهء مردان و
زنان از حیث درصد باسوادی از رقم ۲۷/۱ افزایش بیشتر مردان نسبت به زنان
در سال ۱۳۷۵ به ۱۲/۱ در سال ۱۳۸۳ کاهش یافته است) و در طول برنامه پراکندگی
این شاخص در استانها نیز کاهش یافته است و این به دلیل افزایش سریعتر
باسوادی زنان در طول برنامه و نیز رشد بیشتر آن در استانهایی است که زنان
در سطوح پایینتری از سواد بودهاند.
مشابه این اتفاق را در آموزش ابتدایی و راهنمایی،
میان نسبت پسران و دختران نیز شاهد هستیم اما در سطح آموزش متوسطه گرچه
بهبودی چشمگیری در افزایش نسبت دختران به پسران را در طول برنامه شاهد
هستیم اما این امر در همهء استانها تقریبا به یک نسبت بوده و شکافهای
استانی از این حیث کمابیش یکسان مانده است که این امر احتمالا ناشی از
تفاوتهای فرهنگی مناطق و نه نحوهء ارایهء امکانات آموزشی دولتی بوده است.
دقیقا مثل همین اتفاق هم برای آموزش پیشدانشگاهی رخ داده است.
روند تحول شاخص آموزش برحسب جنسیت در مقطع
تحصیلات عالی هم به این صورت است که از یک سو نسبت دختران به پسران در
ورودیهای این مقطع طی سالهای برنامه و حتی بعد از آن رو به افزایش بوده و
از سوی دیگر تفاوت میان استانها نیز کم شده است و دختران همهء استانها
به مرور و به نسبتهایی از پسران پیش افتادهاند.
در زمینهء فعالیت زنان و نیز نسبت فعالیت زنان به
مردان تغییری در طول برنامه نمیبینیم، همچنان که تفاوتهای استانی نیز در
طول برنامه تغییر چندانی نکردهاند.
اما در مورد بیکاری قضیه فرق میکند. گرچه متوسط
استانی رقم بیکاری زنان در طول برنامه اندکی کم شده اما از یک سو نسبت
بیکاری زنان به مردان به طرز چشمگیری افزایش یافته (متوسط بیکاری زنان
حدودا ۹۰ درصد بیش از مردان است)، یعنی کاهش بیکاری در طول برنامه بیشتر
نصیب مردان شده است ولی از سوی دیگر پراکندگی بیکاری هم کم شده، یعنی در
استانهایی که بیکاری زنان نسبتا پایین بوده با ورود زنان جدید به بازار
کار، بیکاری آنها افزایش یافته و تفاوتهای استانی از حیث بیکاری زنان
کمتر شده است.برنامهء تعیین شده در برنامهء چهارم توسعه به نحوی است که
این روند را متوقف و معکوس کند، به طوری که در پایان برنامهء چهارم باید تا
حدی در وضعیت ابتدای برنامهء سوم قرار بگیرد; به این معنا که نسبت بیکاری
زنان به مردان باید از رقم۹۵/۱۸ در سال۱۳۸۳ به ۹۰/۱۲ در پایان برنامهء
چهارم توسعه برسد.
متوسط تعداد بیمهشدگان زن به عنوان شاخص اصلی در
رفاه و تامین اجتماعی در طول برنامهء سوم بهبود یافته ضمن اینکه شاخص
پراکندگی آن برحسب استانها کم شده که به معنای بهبودی بیشتر در
استانهایی است که تعداد زنان کمتری نسبت به جمعیت، تحت بیمهء اجتماعی
قرار داشتهاند. فاصلهء زنان و مردان نیز از حیث این شاخص کاهش یافته است
(نسبت تعداد بیمهشدگان زن به مرد طی سالهای برنامه از ۶۸/۷ درصد به ۴۷/۹
درصد رسیده است) و تفاوتهای جنسیتی این شاخص برحسب استانها نیز در طول
برنامه کمتر شده است.
در نگاهی مقایسهای با دیگر کشورها; به لحاظ شاخص
تعدیل شدهء توسعهء انسانی برحسب جنسیت ( GDI ) طی برنامهء پنجسالهء سوم
وضع ایران تا حدی نسبت به کشورهای منطقه بهبود یافته است. گرچه هنوز در
مقایسه با کشورهای توسعهیافته، فاصله زیاد است و شکاف جنسیتی توسعه در
ایران چشمگیر است. تفاوت اصلی ایران با کشورهای توسعهیافته و حتی بخشی از
کشورهای در حال توسعه در شاخص توانمندسازی برحسب جنسیت ( GEM ) است که زیاد
به نظر میرسد، البته در این زمینه ایران وضعیت بهتری از کشورهای اسلامی و
منطقه دارد.مهمترین شاخص سلامت که امید به زندگی است برای زنان ایران
مناسب نیست و این شاخص حتی از کشورهایی که در ردهء پایینتر از توسعهء
انسانی از ایران هستند (مثل سوریه و مصر)، پایینتر است (در اکثر کشورهای
جمعیت نمونه تحقیق، فاصلهء امید به زندگی زنان با مردان ۵ تا ۱۲ درصد بوده و
به نفع زنان است در حالی که این فاصله در ایران (سال ۲۰۰۴) ۵/۴ درصد بوده
است. البته تحول این شاخص در طول برنامهء سوم به نفع زنان بوده و اندکی از
شکاف با کشورهای دیگر کاسته است.شاخصهای دیگر سلامت چون مرگ و میر کودکان
نیز در مقایسه با کشورهای دیگر تغییر ملموسی در طول برنامه نداشته است اما
مهمترین تحول در ایران و در مقایسه با سایر کشورها، کاهش باروری زنان است
که ایران و کرهءجنوبی بیش از کشورهای منتخب دیگر چنین کاهش و بهبودی را
در بهداشت و سلامتی زنان تجربه کردهاند (در ایران طی سه دهه تعداد
زایمانها برای یک زن به یک سوم رسیده است.)
شاخص آموزشی زنان در سطوح پایین به ویژه
بیسوادی، در مقایسه با اروپا، آمریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی در وضع
مطلوبی نیست اما از کشورهای منطقه به جز ترکیه بهتر است. گرچه شکاف جنسیتی
در زمینهء سواد در ایران و با مقایسهء کشورهای اسلامی منتخب کمتر است اما
تغییرات این شاخص برای زنان در کشورهای منتخب در دورهء بررسی بیشتر بوده
است.با افزایش سطوح تحصیلی وضعیت زنان در ایران بهبود مییابد و حتی شکاف
تحصیلی کمتر هم میشود، البته در بیشتر کشورهای منتخب، شکاف تحصیلی در
سطوح بالاتر، کمتر و حتی به نفع زنان میشود و این روندی عمومی است و حتی
در اکثر موارد شکاف جنسیتی در این سطوح به نفع دختران در حال تغییر
است.شکاف تحصیلی در مقطع آموزش عالی هم در ایران با سرعت بیشتری در مقایسه
با اکثر کشورها به نفع دختران در طول برنامهء سوم تغییر کرده است.
شاخصهای بیکاری و اشتغال کمتر از شاخصهای
بهداشت و آموزش برای همهء کشورها در دسترس بوده است و امکان مقایسهء جامع
فراهم نیست. در بیشتر کشورهای منتخب، درصد فعالیت زنان طی دورهء مورد بررسی
اندکی کاهش داشته اما در ایران با افزایش این شاخص مواجه هستیم. با این
حال بخشی از این افزایش به صورت بیکاری ظاهر میشود. این شاخص وابستگی کامل
به جایگاه زنان در جامعه دارد.
نرخ بیکاری زنان هم در ایران همچون بیشتر
کشورها، بیش از نرخ بیکاری برای مردان است اما سهم زنان ایرانی از مشاغل
کارکن فامیلی (بدون مزد) در مقایسه با اکثر کشورهای منتخب کمتر است.در
زمینهء تامین اجتماعی آمار معتبر و قابل مقایسه کمتر در دسترس است.در
مهمترین آنها که شکاف درآمدی است، وضعیت ایران در مرز کشورهای
توسعهیافته و در حال توسعه است. با وجود آنکه ایران از کشورهای منطقه
بهتر یا در حد آنهاست اما با کشورهای پیشرفته فاصلهء زیادی دارد.
در مجموع میتوان گفت که وضعیت ایران از حیث
موضوعات چهارگانهء فوق (آموزش، بهداشت، اشتغال و تامین اجتماعی) در مرز
کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه است. گرچه در برخی از شاخصها (مثل
آموزش عالی) این وضع بهتر و در برخی دیگر مثل امید به زندگی وضع مذکور
کمتر مطلوب است.
همچنین تحولات این شاخصها در مقطع زمانی مورد
مطالعه ۱۹۹۸۸۲۰۰۴۴) در ایران تقریبا مشابه تغییرات آن در مجموع کشورهای
منتخب است با این تفاوت که در زمینههایی چون سلامت و بهداشت این تحول
همپای میانگین سایر کشورها نبوده ولی در موارد دیگر مثل آموزش عالی کمی بیش
از سایر کشورها بوده است. البته اتکا به دورهء زمانی پنج ساله برای قضاوت
روند کمی مشکل است و باید این تحولات را در دورههای زمانی ۱۰ ساله و
بیشتر مقایسه کرد.
سمیرا کلهر
این مطلب، خلاصهای از تحقیقی است که به سفارش مرکز مطالعات و تحقیقات
زنان دانشگاه تهران و مدیریت دکتر سهیلا صادقی فسایی انجام شده است.
مرتبط با:همت و کار مضاعف در کار و کارآفرینی و کسب کار
شرکت آمریکایی اینواکر، که
تولیدکننده و توزیعکننده پیشروی جهانی در امر محصولات پزشکی خانگی است،
کار خود را در سال ۱۸۸۵ با نام شرکت وُرتینگتون آغاز کرد که شرکت کوچکی در
ایلیریا درایالت اوهایو بود. شرکت مذکور وسیلهای را در خط تولید داشت که
برای جابهجایی معلولان جسمی طراحی شده بود.
خلاقیت، ریسک، و نوآوری در
کارآفرینی از ضروریاتی است که هم در شروع تولید کالاها و فعالیتهای
کارآفرینانه کاملاً نو، و هم در انتقال موفقیتآمیز شرکت به بازارهای جهانی
مؤثرند. برای مثال مال میکسون توانست برای شرکت اینواکر که رونق خود را از
دست داده بود مجدداً رونق داخلی کسب کند و حتی به طور باور نکردنی آن را
در بازارهای جهانی مطرح کند.
شرکت آمریکایی اینواکر، که تولیدکننده و
توزیعکننده پیشروی جهانی در امر محصولات پزشکی خانگی است، کار خود را در
سال ۱۸۸۵ با نام شرکت وُرتینگتون آغاز کرد که شرکت کوچکی در ایلیریا
درایالت اوهایو بود. شرکت مذکور وسیلهای را در خط تولید داشت که برای
جابهجایی معلولان جسمی طراحی شده بود. با تغییراتی که در شرکت ورتینگتون
پدید آمد از جمله الحاقها و واگذاریهایی که شد، فعالیت محوری آن که صندلی
چرخدار بود در دهه ۱۹۷۰ به بخش کوچک و نسبتاً گمنامی به نام شرکت جانسون و
جانسون واگذار و فروش آن آغاز شد. بر پایه مقیاسهای سنتی بازار، فروش
چندانی نداشت. حجم فروش در سال ۱۹۷۹حدود ۱۹ میلیون دلار و تعداد کارکنان به
۳۵۰ نفر میرسید؛ کالای تولیدی اصلی آن نیز صندلیهای چرخدار دستی و آهنی
بود که استفاده از آن بسیار دشوار بود. هیچ کالای جدیدی نیز در برنامه
تولید نداشتند. پیشنویس صورت درآمد ۱۹۷۹ نیز نشان میداد بعد از آنکه
میکسون با دریافت وام این شرکت را خرید درآمد خالص آن فقط ۰۰۰/۱۰۰ دلار (دو
از یک درصد سود) بود. شرکت اِورست و جِنینگ، رقیب پرتوانی که شش بار
بزرگتر از اینواکر بود، ۸۰ درصد بازار صندلی چرخدار را تحت کنترل خود داشت
و این در حالی بود که سهم بازار اینواکر کمتر از ۱۰ درصد را نشان میداد.
مال میکسون که درآن هنگام معاون بازاریابی بخش
محصولات اسکنر سی تی در شرکت تابعه تجهیزات تخصصی جانسون و جانسون بود
فراسوی این مشکلات را میدید و از این رو کار خود را بر افزایش توان بالقوه
تجهیزات پزشکی خانگی متمرکز کرد. با جمعآوری گروهی از سرمایهگذاران
ناحیه کلِولَند، هدایت خرید کلی و تملک شرکت را به عهده گرفت. بودجه آن نیز
از ۵/۱ میلیون دلار سرمایه صاحبان سهام و ۵/۶ میلیون دلار بدهی تأمین
میشد. تأثیر تشویقهای پدر میکسون با بازتابهای ناشی از تربیت وی در محیط
زراعی اسپیرو واقع در ایالت اوکلاهما که شهری کوچک بود و افراد رابطه
نزدیکی با هم داشتند اعتماد به نفس، اراده قوی و تصمیم راسخ به میکسون
بخشید. وی که کنجکاو و باهوش و کتابخوانی سیری ناپذیر بود، یاد گرفت
احتمالات زندگی را در نظر گیرد و در مورد هر چیز سوال کند، ریسکهای
هوشمندانه کند، در کار خود استوار باشد، و رقیب سرسختی شود. این ویژگیها
در کنار مهارتهای رهبری که با چهار سال کار در نیروی دریایی به دست آورده
بود تقویت و تکمیل شدند. در واقع در نیروی دریایی بود که آموخت چگونه با
شرایط دشوار دست و پنجه نرم کند. «آموختهاید که به اهدافتان برسید، حال هر
چه میخواهد پیش آید… تقریباً شستشوی مغزی شدهاید که هرگز برای شکست
بهانه نیاورید.» در عین حال، آگاهی به تواناییهای ذاتیاش و غرور در نیل به
بهترینها نیز به ویژگیهای فوق اضافه شد. پس از بازگشت از نیروی دریایی در
سال ۱۹۶۶، به دانشگاه هاروارد رفت و در مقطع کارشناسی ارشد مدیریت
بازرگانی به تحصیل پرداخت و در سطح دانشجویان ممتاز کلاس فارغالتحصیل شد.
ابتدا فروشنده و سپس مدیر شرکت هاریس واقع در کلولند شد و سپس به شرکت
اوهیو نوکلیر رفت که از شرکتهای زیرمجموعه شرکت تکنیکِر بود و بعد معاون
بازاریابی بخش اسکنر سی تی شد. مال هنگامی که شرکت جانسون و جانسون از
اینواکر جدا شد ۳۹ ساله بود.
وی با ۱۰۰۰۰ دلار سرمایه شخصی و ۴۰۰۰۰ دلار قرض
از دوستانش در دوم ژانویه ۱۹۸۰، در حالی که ۱۵ درصد سهام شرکت را به خود
اختصاص داده بود، اداره شرکت را در دست گرفت. با سرسختی تمام که حاصل کار
در نیروی دریایی بود و سگ بولداگ سمبل آن است، اقدام به بازسازی جامع و
فوری ساختار اینواکر کرد. خیلی سریع ۱۶ تن از ۱۸ فروشنده مستقیم را عوض کرد
چون معتقد بود: «نه جربزه این کار را داشتند و نه ذکاوتش را.» از همه
مهمتر، مهندسان شرکت را توجیه کرد که کالاهای جدید تولید کنند، و به آنها
قبولاند که تنها تولید کالای خوب اهمیت دارد نه چیز دیگر. نبوغ اجرایی با
نوآوری کارآفرینی درهم آمیخته بود. با گسترش خط تولید تجهیزات پزشکی خانگی
«خرید تک توقفی» را پایهگذاری کرد و با زبان بازی، ترغیب، و تخفیفهای زیاد
به مشتریان دیرباور فروشش را بالا برد. با حمله سه جانبه شامل احیا، توسعه
خدمات/ کالا، و جهتگیری شدیداً رقابتی تأثیر خود را بر جای گذاشت و خیلی
زود شرکت اینواکر ارزش سهام بازار اِوِرست و جنینگز را به خود اختصاص داد.
شرکت اینواکر وزن صندلیهای چرخدار خود را از ۶۰ به ۱۵ پوند رساند،
سیستمهای کنترل الکترونیکی و با ریزپردازنده به آن اضافه کرد و در ۳۰ رنگ
متنوع و جذاب وارد بازار کرد و افزون بر آنها مدت زمان تولید کالا را نیز
تا حد زیادی کاهش داد. سهام بازار صندلیهای چرخدار شرکت اِوِرست و جنینگز
از ۸۰ به ۱۸ درصد سقوط کرد.
در اوایل دهه ۱۹۸۰، حجم فروش و درآمد شتاب گرفت و
تا پایان سال ۱۹۸۳، حجم فروش شرکت ۷۰ میلیون دلار و درآمد خالص آن ۸/۲
میلیون دلار شد. اگرچه صندلیهای چرخدار معمولی هنوز بخش قابل ملاحظهای از
فعالیت شرکت اینواکر (۵۰ درصد فروش) را به خود اختصاص میداد، شرکت خط
تولید گستردهای از جعبههای کمکهای اولیه، تختخوابهای خانگی بیمار،
صندلیهای چرخدار جدید مطابق تجویز پزشک، و کپسول اکسیژن داشت. شرکت اینواکر
پیشرفت کرد ولی این پیشرفت بدون مشکل نبود. شرکت در ۱۹۸۴ سهامی عام شد تا
سرمایه عملیاتی به دست آورد و بدهی کوتاهمدتش را بپردازد که به تأمین
بودجه لازم برای رشد شرکت طی دهه ۱۹۸۰ کمک کرد. از اولین عرضه عمومیسهام
(قیمت ۰۰/۱۱ دلار برای ۲ نوبت سهام، یا ۷۵/۲ دلار برای هر سهم در بازار
بورس NASDAQ) حدود ۱۵ میلیون دلار حاصل آمد. در همان سال به دلیل کیفیت
پایین یکی از کالاهای شرکت و هزینههای راهاندازی کارخانهای جدید، بخش
عمدهای از درآمدها صرف تأمین این مخارج شد. همچنین دولت با تغییر قوانین
بازپرداخت خدمات درمانی موجب شد که بسیاری از کالاهای تولیدی اینواکر تحت
تأثیر این تغییر قرار گیرد. شرکت برای حفظ سلامت مالی مجدداً گروهبندی شد.
تلاشهای عمدهای برای کاهش هزینه انجام گرفت و شرکت به بخشهای جدیدی
سازماندهی شد. تأکید روی پیشبرد و بهبود کالاهای جدید بود که تأثیر سریعی
بر بازار میگذاشت. تا سه ماهه چهارم سال ۱۹۸۵، شرکت اینواکر مجدداً به
حالت سودآوری رسید، یعنی در کمتر از یک سال.
دومین چالش عمده در سال ۱۹۸۶ خودنمایی کرد، یعنی
زمانی که رقیبان تایوانی کالای خود را با قیمت حدود ۲۰ درصد پایینتر از
قیمتهای جاری در ایالات متحده عرضه کردند. به کمک تثبیت امکانات و پیکربندی
مجدد کارخانه که در سال ۱۹۸۵ انجام گرفت، شرکت اینواکر تولید برخی از
کالاهایش را به مکزیک منتقل کرد. این اقدام به بهبود ساختار کلی هزینه و
موقعیت رقابتیاش انجامید. شرکت اینواکر با عرضه کالای برتر و توانایی
توزیع و خدمات جامعتر وارد میدان رقابت شد و توانست با قیمت پایین کالاهای
وارداتی به رقابت بپردازد. با این واکنش متهورانه شرکت اینواکر، شرکت
تایوانی نتوانست جایگاهی بهدست آورد و تا سال ۱۹۸۷ دیگر عامل عمده بازار
نبود. از آن زمان، میزان فروش، خطوط تولید، و درآمد، پیوسته در حال افزایش
بود. میزان فروش اینواکر در سال ۱۹۸۶ مبلغ ۱۰۰ میلیون دلار، در سال ۱۹۹۰
بالغ بر ۲۰۰ میلیون دلار، و در سال ۱۹۹۶ حدود ۶۱۹ میلیون دلار بود. میانگین
رشد فروش افزوده سالیانه شرکت از سال ۱۹۷۹ ۵/۲۲ درصد بوده است و رشد
افزوده سالیانه درآمد خالص ۳۳ درصد و رشد افزوده سالیانه ارزش سهام ظرف پنج
سال به ۳۷ درصد رسید. سهام در دو نوبت عرضه شد و در حال حاضر با نرخ ۱۸ تا
۲۷ دلار معامله میشود، یعنی بازده ۳۵۰۰ درصدی بر مبنای قیمت اولیه ۷۵/۲
دلار در عرضه عمومی سهام. سرمایهگذاران اصلی که از میکسون پشتیبانی کرده
بودند۲۰ درصد قیمت سهام فعلی را پرداخت کردند.
به طور اختصار، خطوط تولید شامل موارد زیر است:
صندلیهای چرخدار معمولی و تجویزی (دستی و با نیروی محرکه)؛ تجهیزات تنفسی
خانگی؛ کالاهای مراقبتهای شخصی مانند تخت خانگی بیمار، راهبر (واکر)، تخت
حمل بیمار؛ پمپ تزریق وریدی؛ قطعات یدکی؛ و سیستمهای کنترل الکترونیک. شرکت
اینواکر با حداقل و با بلندپروازی (با حجم فروش ۱۹ میلیون دلار و سهم
بازار ۱۰ درصدی برای صندلیهای چرخدار معمولی) فعالیت خود را آغاز کرد و در
سال ۲۰۰۰ حجم فروش آن به ۱ میلیارد دلار رسید و هم اینک بیشترین سهم را در
بازار تجهیزات پزشکی متحرک خانگی و تجهیزات پزشکی برای ناتوانان جسمی
داراست. مرکز اصلی شرکت اینواکر در اوهیو قرار دارد و در سراسر ایالات
متحده، اروپا، مکزیک، و استرالیا/ نیوزلند دارای ۲۳ کارخانه است که تمام
آنها با فروش مستقیم اداره میشوند و با ۱۰۰۰۰ تأمینکننده تجهیزات پزشکی
در سراسر جهان کار میکنند. شرکت اینواکر دارای ساختار سازمانی منحصر به
فردی است که مزیتهای عملیات متمرکز و غیرمتمرکز را درهم میآمیزد. ساختار
درونی آن شامل کمیته اجرایی است که چهار گروه عملیاتی متمرکز را در سراسر
جهان اداره میکند. از بیرون، شرکت فقط یک "صورت" برای مشتری دارد، چون
کالاها را یک سازمان خدمات و فروش داخلی میفروشد و مسئولیت کامل حسابها با
آن سازمان است.
مال میکسون توانست با موفقیت شرکت در حال گسترش
را در سطح جهانی مدیریت کند و رشد دهد. میکسون هم رقابت جوست و هم رهبری
دوراندیش. یکی از دوستان و آشنایان تجاری وی اظهار میکند: «وی میتواند
سریعتر از آنکه دیگران گوشی تلفن را بردارند، بینشی را توسعه دهد.» به
عقیده میکسون توانایی در توسعه و بیان بینشی صحیح، برنامهریزی و اجرای
راهبردی مناسب در بنگاه، و رسیدن به ارزشهای صحیح سه عنصر مهم در رهبریاند
با وجود این، از میان برداشتن فاصله میان مدیریت و گسترش همزمان فعالیت
کارآفرینانه، معمولاً برای کارآفرین دشوار است، همانطور که در مورد استیو
جابز و رشد لجام گسیخته شرکت رایانه ای اَپِل مشاهده میکنیم. با شکوفایی
فعالیت کارآفرینانه نوپا، نیاز بیشتر و بیشتری به اداره امور به وجود
میآید. در واقع شرکت اینواکر به این امر کاملاً توجه داشته است، چرا که
مال گروه مدیریتی قویای را تشکیل داد. همچنین، گاهی نیز تزریق مجدد روحیه
کارآفرینی که فعالیت کارآفرینانه را شکل داده لازم است. توازن بین
کارآفرینی و اداره امور چالشی است که خودنمایی میکند. مال در این مورد
اظهار میکند: «کارآفرینی یعنی خلق فعالیت اقتصادی نه اداره فعالیت اقتصادی
و نیز یعنی ریسک شدید در سرمایه به منظور خلق ارزش نه کار در برابر
دستمزد.»
برخلاف مال میکسون، اداره و گسترش همزمان فعالیت
کارآفرینانه برای بسیاری از کارآفرینان دشوار است، به ویژه در مقیاس بازار
جهانی. به منظور گسترش فعالیت کارآفرینانه، کارآفرین باید تواناییهایش را
در حوزه مدیریت به کار اندازد تا شیوههای گسترش در سطح داخلی و حتی
بینالمللی را تعیین کند و نیز زمان لازم برای واگذاری اختیارات به دیگر
افراد را تشخیص دهد. تعیین زمان واگذاری اختیارات به ویژه در مورد شعبههای
بینالمللی یا کارخانههایی که به دلیل جغرافیایی حدود کنترل کارآفرین
آمریکایی بنیانگذار را روی عملیات محدود میکند بسیار مهم است. همچنان که
فعالیت کارآفرینانه رشد میکند نیاز به اداره بهتر و بیشتر امور افزایش
مییابد و نیز تزریق روحیه کارآفرینی (کارآفرینی درون سازمانی) که در فصل
دوم بررسی کردیم نیز ضرورت مییابد. برخی کارآفرینان معمولاً یک اصل کلی را
فراموش میکنند: «تنها چیزی که همیشگی است تغییر است.» کارآفرینانی که این
اصل کلی را مانند مال میکسون درک میکنند میتوانند تغییرات را به طور
مؤثر و با اصلاح مستمر فرهنگ سازمانی، ساختار، رویهها، مسیر راهبردی، و
کالاهایی در ابعاد داخلی و بینالمللی اداره کنند. کارآفرینان در کشورهای
توسعه یافته مانند ایالات متحده، ژاپن، بریتانیای کبیر، و آلمان باید
کالاهایشان را در انواع بازارهای جدید و متفاوت از هم و در اوایل توسعه
شرکتشان به فروش برسانند، یا همسان مال میکسون در شرکت اینواکر، چگونگی
گسترش و پیشرفت بازارهای جهانی را تعیین کنند.
در تاریخ جهان هیچگاه اینچنین فرصتهای تجاری
بینالمللی جالب و هیجانانگیزی وجود نداشته است. باز شدن درهای اقتصاد
اروپای شرقی و مرکزی، اتحاد جماهیر شوروی سابق، و جمهوری خلق چین، که
زمانی تحت کنترل شدید بودند، به روی بنگاهها با جهتگیری بازار، و پیشروی
حلقه صلح، مجموعهای از امکانات را برای کارآفرینانی فراهم آورده است که
مایل به شروع به کار در بازار خارجیاند و نیز برای شرکتهای کارآفرینانه
فعلی که قصد دارند فعالیت اقتصادیشان را گسترش دهند.
همچنانکه تعداد بیشتر و بیشتری از کشورها توسعه
مییابند و بازارمدار میشوند، تمایز بین بازارهای خارجی و داخلی کمتر
میشود. چیزی که زمانی در سطح داخلی تولید میشد هم اینک در سطح بینالمللی
تولید میگردد. برای مثال، پیانوهای یاماها هم اکنون در ایالات متحده
ساخته میشوند. کارخانههای شرکت تجهیزات دیجیتال در کشور پورتوریکا قرار
دارد. شکلات نِستِله در اروپا تولید میشود. همچنانکه کالاهای بیشتر و
بیشتری در خارج از مرزهای داخلی و در اوایل تأسیس شرکتهای کارآفرینانه
تولید میشوند، ابهام در تعریف هویت ملی نیز بیشتر میشود.
برگزیده از کتاب "کارآفرینی"
نوشته "هیستریچ" ترجمه دکتر فیضبخش و دکتر تقییاری
فرستنده مقاله: آقای امین سمیعی
مرجع: خانه کارآفرینان
مرتبط با:همت و کار مضاعف در کار و کارآفرینی و کسب کار
سرچشمه کارآفرینی را باید
براساس تجربیات دوران زندگی در محدوده خانواده و فرهنگ خانواده پیدا کنیم.
زمانی تصور میشد که کارآفرینان به جای ساخته شدن متولد میشوند. صفات آنها
به قدری نادر و بهخصوص بودند که در هر جائی یافت نمیشدند.
اشخاص چگونه کارآفرین میشوند؟
آیا افراد، کارآفرین زاده میشوند یا ساخته میشوند که کارآفرین باشند؟
سرچشمه کارآفرینی را باید براساس تجربیات دوران
زندگی در محدوده خانواده و فرهنگ خانواده پیدا کنیم. زمانی تصور میشد که
کارآفرینان به جای ساخته شدن متولد میشوند. صفات آنها به قدری نادر و
بهخصوص بودند که در هر جائی یافت نمیشدند. امروزه شواهد کافی وجود دارد
که نشان میدهد صفات کارآفرینی میتواند در نتیجه آموزش دوران کودکی،
استقلال، به خود متکی بودن و در معرض ارزشهای فرهنگی بهخصوص مرتبط با کار
و صنعت قرار گرفتن، پرورانده شود. روانشناسان معتقدند که پنج سال اول
زندگی، بیشترین تأثیر را در زندگی شخص دارد. این دوران زمانی است که جو
اجتماعی، اقتصادی، فیزیکی و روانی اطراف کودک اثر دائمی بر شخصیت او به جا
میگذارد. در این دوران نوع رفتارها در خانه و خانواده بیشترین تأثیر را در
شکلگیری رفتار آینده کودک بهعنوان یک فرد بالغ به جا میگذارد. برای
مثال کودکانی که مادران آنها پیوسته و همراه با محبت برایشان از طریق
داستان و کتاب و اسباببازی و بازی و گفتوگو ایجاد تحرکات ذهنی اولیه
میکنند، در دوران مدرسه و دبیرستان همیشه نمرههای خوبی میآورند و وقتی
دیگر اعضاء خانواده آنها را مورد توجه و محبت قرار میدهند در آینده به
افرادی مطمئن، با محبت، شاد، فعال، اجتماعی، از نظر احساسی مستحکم و از نظر
ذهنی کنجکاو تبدیل میشوند.
اکنون میخواهیم بدانیم کارآفرینان در چگونه
خانوادهای رشد میکنند.
۱) آموزشهای اولیه برای استقلا و اتکا به خود،
تصمیمگیری و سختکوشی
مطالعات مربوط به گذشته کارآفرینان نشان میدهد
که آنها از خانوادههائی که به ارزشهای خاصی برای استقلال و اتکا به خود
قائل هستند بیرون میآیند. اکثر کارآفرینان در کودکی یاد گرفتهاند که
خودشان لباس بپوشند، از خیابان بگذرند و ... در صورت تنبلی و تقاضاهای
بیجا به آنها پاداشی داده نشده ولی در مواردی که از خود استقلال، ابتکار و
پشتکار نشان دادهاند، تشویق شده و به خاطر آن جایزه گرفتهاند. ممکن است
والدین آنها را ”آزادیخواه“ بنامید. در محیط خانه قوانین معقول القا کرده و
در عین حال به فرزندان این آزادی را میدهند که قوانین و دستورالعملهای
خانواده را مورد سئوال قرار دهند.
ظاهراً آموزش کودکان برای اتکا به خود، استقلال،
تصمیمگیری و سختکوشی در سنین پائین رابطه مستقیمی با پرورش کارآفرینی
دارد. بخشی از کارآفرینان از خانوادههائی میآیند که ناپایدار و غیرمتحد
بوده و با بحرانهائی نظیر مرگ یکی از والدین، جدائی والدین، طغیان فرزند
علیه والدین و اخراج فرزند از خانه مواجه بودهاند. اینگونه کودکان تحت
فشار بوده و در نتیجه چگونگی سیر کردن شکم، بقا و تصمیمگیری را زودتر یاد
گرفتهاند. کارآفرینان بهطور کلی از خانوادههای کوچک میآیند و اگر از
خانواده بزرگی باشند، معمولاً فرزند ارشد بوده یا یکی از فرزندان وسط
هستند. آنها بهندرت جزو آخرین فرزندان یا لوس و وابستهاند.
۲) آموزش زودرس برای کار
به نظر میرسد داشتن والدین فعال در تجارت یا
مشاغل مشابه آن، کمک بزرگی به پرورش کودکان جهت کارآفرینی میکند. چینیها
از این نوع تجربیات برای پرورش کودکانشان استفاده میکنند. کارآفرینان
زیادی نیز از خانوادههای مهاجران هستند. دلایل زیادی در اینباره ارائه
شده است؛ یکی از این دلایل، نبود محیط مناسب برای کارآفرینی در سرزمینهای
اصلی این افراد است؛ جائیکه ممکن است آنها با سنتهای دست و پاگیر احاطه
شده باشند. دلیل دیگر این است که خانوادههائی که مهاجرت میکنند برای
یافتن شغل دچار مشکل هستند بنابراین با دید وسیعتر موفقیتهائی را
میبینند که از دید افراد محلی پنهان است.
۳) آموزش زودرس برای کسب و صنعت
خانوادهها به جز آموزش کودکان برای اتکا به خود،
نقش مهمی نیز در آموزش صنعت به آنان دارند. اینگونه آموزش زودهنگام، کمک
مؤثری برای توفیق کارآفرینان در کارهایشان است. داستان برخی کارآفرینان
موفق بیانگر این مطلب است که آموزش زودهنگام در مهارتهای فنی و صنعتی بیش
از مدرک دانشگاهی برای رسیدن به هدف کارآفرینی مؤثر است.
در مورد مرگ یکی از والدین مطالعهای درباره
کارآفرینان مرد در یکی از کشورها نشان داده که نسبت زیادی از کارآفرینان
تمایل به تجربه کردن کار پدرانشان دارند با وجود اینکه وی ضعیف، ناکارآ یا
حتی غایب باشد. نداشتن پدر خود یک لازمه یا شرط برای کارآفرینی و حتی برای
عدم موفقیت کارآفرینی نیست. از طریق مطالعات موردی مشخص شد که کسانی که با
شرایط بیپدری کنار میآیند میتوانند کارآفرینان موفقی باشند، در حالیکه
کسانی که ناامید میشوند خود تخریب شده و از خیالپردازیهای عالی خود
بیرون نمیآیند.
مرتبط با:همت و کار مضاعف در کار و کارآفرینی و کسب کار
شواهدحاکی ازآن است درجاهایی که
الگو واستراتژی کارآفرینی جایگزین وراهبرد اصلی برون رفت ازمشکلات ومعضلات
ونیزپاسخ مناسب به الزامات وضروریات برآمده ازدل امواج خروشان تحولات
شتابناک جامعه موج سوم وچالش های فراروی کشورها ونظام های اقتصادی حاکم
برآنهادرمواجهه با پدیده جهانی شدن،انتخاب گردیده نتایج ودستاوردهای
بسیارشگرف واعجازآمیزی راتحصیل نموده اند.
امروزه مقوله کارآفرینی ازسوی
بسیاری ازکشورهاوممالک جهان بعنوان یکی ازمقولات مهم وتحول آفرین آغازهزاره
سوم موردتوجه وعنایت خاص واقع گردیده وازآن بعنوان مزیت وشایستگی رقابتی
بنگاهها،ملتها وکشورها ونیز استراتژی مهم توسعه ازجانب اقتصاددانان وصاحب
نظران مختلف نام برده شده است.
این جایگاه ازآن جهت برای کارآفرینی تعریف گردیده
است که همه روزه بیش ازپیش شاهدپیشرفت های بااهمیت وحیاتی درعرصه های
مختلف حیات ملی کشورها که ریشه ومنشا درفعالیت های اصیل کارآفرینانه دارد
می باشیم به گونه ای که اثرات،تبعات ونتایج بی بدیل وارزشمند کارآفرینی از
آن تداعی الگوی کارآمدی وعامل اصلی شکوفایی،رشد وتوسعه بویژه
درابعاداقتصادی واجتماعی رادراذهان وباورها مطرح نموده است تا بدانجا که
میتوان ادعانمودآن منجی جوامع درحال توسعه درهنگامه ی حساس وپرفراز ونشیب
وبشدت متغیر جامعه اطلاعاتی می باشد.
شواهدحاکی ازآن است درجاهایی که الگو واستراتژی
کارآفرینی جایگزین وراهبرد اصلی برون رفت ازمشکلات ومعضلات ونیزپاسخ مناسب
به الزامات وضروریات برآمده ازدل امواج خروشان تحولات شتابناک جامعه موج
سوم وچالش های فراروی کشورها ونظام های اقتصادی حاکم برآنهادرمواجهه با
پدیده جهانی شدن،انتخاب گردیده نتایج ودستاوردهای بسیارشگرف واعجازآمیزی
راتحصیل نموده اند. نتایجی که حتی منجر به تغییر درقطب بندیهای
سیاسی-اقتصادی وبوجودآمدن بلوک های جدیداقتصادی وبازتعریف بسیاری ازمفاهیم
مهم گردیده ونیزباعث مطرح شدن برخی ازاصطلاحات جدیدنظیر"ببرهای اقتصادی
آسیا"شدهاست.
این مهم ازآن جهت بیشتر مورداقبال دولتمردان
وسیاستگذاران جهانی واقع گردید که ازکارآفرینی بصورت یک رویکردنوین اقتصادی
درارتقای بهره وری،استفاده ازفرصت ها وظرفیتهای بلااستفاده،بکارگیری منابع
وسرمایه های معطل وسرگردان ونشان رفتن به سمت راهکارهای جدید ونوآورانه
ونیز ازکارآفرینان به انسانهای پرتوان،عاشق،تلاشگر،مخاطره پذیروبسان "غزال
های تیزپا"درپشت سرنهادن موانع وعبور از آنها نام برده شدکه باعث ایجادتحول
گسترده وبنیادین دربسیاری ازعرصه های موردنظر می گردند.
لذا میتوان اذعان نمودباتوجه به وجود مختصات
وویژگی های منحصربفردی که اقتصادکارآفرینی درمقایسه با دیگرگونه های
اقتصادی حایزآن است نظیر ایجاداشتغال مولد وکارآمد،تحرک عوامل
اقتصادی،انتقال وبکارگیری تکنولوژیهای نوظهور،بهبودبسیاری ازشاخص های
اقتصادی وجایگزینی الگوهای نوین آن،ازآن بعنوان مدلی کارآمد ومتناسب
باالزامات،شرایط وچالش های فراروی کشورها واقتصادهای درحال توسعه میتوان
نام برد.چه اینکه غالب کاستی ها،مشکلات وتنگناهای اقتصادی دراین ممالک نشات
گرفته ازعدم بکارگیری همه ی عوامل اقتصادی،پائین بودن سطح بهره وری،بی
توجهی به فرصت های جدید،عدم اقبال به معجزات تکنولوژیهای نوظهور،عدم اشتغال
همه ی نیروها وسرمایه های انسانی وپاره ی دیگرازمشکلات ازاین دست می باشد
که همه وهمه به یمن القای روح کارآفرینی وحاکمیت فرهنگ واقتصاد کارآفرینی
قابل حل میباشدچراکه آن چیزی که حقیقتا میتواند موجد تحرک،پویایی،شکوفایی
وجوشش وخیزش عمومی دراین ممالک درراستای اعتلای جایگاه واقعی شان گردد
کارآفرینی است.
کارآفرینی همچنین به بسیاری ازپدیده های مذموم
وصورنامتجانس وزشت نظیرقاچاق،اقتصادسایه،ناامنی های اجتماعی،رشوه
وارتشاودیگرمصادیق فسادکه جامعه راازهستی ساقط می نمایدوباعث تنزل منزلت
وکرامت انسانی میگردد پایان می دهد.
نمونه های زیادی ازکشورهای درحال توسعه که امروزه
بواسطه اعجاز کارآفرینی به جایگاه های بسیاررفیع وکلاس های جهانی نایل
گردیده اند دراقصی نقاط عالم همچنان روبه تزایدنهادند،اقتصادهایی که به
جهات زیادی مشابهت هایی بااقتصادملی ایران دارند،اکنون توانستند باتکیه
برمزایای موجوددرکارآفرینی وازطریق بسط وگسترش آن گام های بلندتوسعه
وشکوفایی راحایزگردند.کشورهایی نظیر بسیاری از ممالک جنوب شرق آسیاوحتی
ممالک بسیارکوچک وجزیره ای نظیر سنگاپور،تایوان،مالزی،هنگ کنگ که به ببرهای
آسیایی معروف گردیدندبواسطه کارآفرینی پاجای پای غول های بزرگ اقتصادی
جهان نهاده اند.این درحالی است که اقتصاد ملی ماازامتیازات وپشتوانه های
قوی ومتعالی همچون نیروی انسانی بسیارفرهیخته وبااستعدادوذخایر ومنابع
سرشاربرخورداراست.
باتوجه به تجارب بدست آمده ازبکارگیری همه جانبه
الگوهای کارآفرینی ازسوی این کشورها وباعنایت به مختصات وویژگی های
موجوددرایران ونیزظرفیت های غنی وسرشارانسانی نظیرجوانان برومند ،زنان
ومردان فرهیخته ،روستانشینان سخت کوش ودلیرمردان ایلات وعشایرمیتوان
ازکارآفرینی بعنوان گزینه برتروارجح ونیزاولویت استراتژیک توسعه وبرون رفت
ازوضعیت فعلی ورسیدن به مطلوب واقعی ،آنچنانکه درسندچشم انداز کشورپیش بینی
گردید نام برد.
حتی میتوان ادعانمودکه با وجودظرفیت های
زیادبلااستفاده وعوامل اقتصادی سرگردان ومعطل دراقتصادایران روی آوری به
اقتصاد کارآفرینی به مراتب بیش از دیگرکشورهای جهان دستاوردهای ملموس تر
وارزشمندتری رادرپی خواهدداشت که منشا تغییرات عظیمی درروند توسعه وپیشرفت
میگرددومیتوان از آن به اعجاز وشگفتی نام برد.چراکه تلفیق وترکیب وهماهنگ
سازی ویژگی ها وخصوصیات غنی کارآفرینی باتوانمندیهای بالقوه ملی ومنابع
سرشار وعظیم ومواهب گرانسنگ خدادادی بهمراه جهت گیری اقتصادی جدید منجمله
سیاست های متعالی اصل۴۴ قانون اساسی کشور وتوجه به ظرفیت ها وجایگاه بخش
خصوصی وتعاون ونیزابراز علاقه محافل علمی ودانشگاهی کشوربعنوان بال علمی
وتوسعه دهنده فرهنگ وتکنولوژی های جدید میتوان ادعا مذکور راتحقق یافته
پنداشت اگربرخی ازمسایل زیربنایی وپاره ای از ناهماهنگی مدیریتی برطرف
گرددآنگاه شاهدتحولی بنیادین وانقلابی درفضای اقتصادملی خواهیم بود.
تاکیدمیگرددبدلیل وجود پاره ای از ویژگی های
منحصربفرددرایران ازجمله اقلیم بسیارمتنوع ومناسب،منابع وذخایرعظیم
ارضی،ذخایراستراتژیک،سرمایه های انسانی بسیارقابل وشایسته،سرمایه های
اجتماعی گرانبار،میل وعطش روبه تزاید جوانان برومند ایرانی برای کسب رتبه
های برتر جهانی درابعادمختلف،بسترهای فرهنگی وارزشی گرانقدر وموقعیت
بسیارحساس ژئوپلتیک ایران دردنیا ومنطقه،برخورداری ازجاذبه های طبیعی
واکوتوریسم جذاب وبرخورداری منحصربفردازبرخی ازامکانات زیستی نسبت به
دیگرممالک جهان ،تنها باکمک همت والای کارآفرینان ایرانی که ظرفیت
حضوردرکلیه عرصه های ملی وجهانی رادارند وباحمایت همه جانبه وپشتیبانی
اصولی وفراهم نمودن بسترهای مناسب کسب وکار وترویج موج عظیم کارآفرینی
درکلیه لایه های اجتماعی ازجمله کارآفرینی زنان وروستایی بمنظوردستیابی به
الگوهای بهینه اقتصادی،اجتماعی وحصول رهاوردهای مهم آن به راه انداخت.این
مهم زمانی اتفاق خواهدافتاد که به اهمیت زایدالوصف بسیاری از پتانسیل
ها،ظرفیتها وامکانات موجوددرکشور پی برده وبسیج همگانی درراه ترغیب ،ترویج
وتهییج موج کارآفرینی نماییم.
مرتبط با:همت و کار مضاعف در کار و کارآفرینی و کسب کار
از آنجایی که کارآفرین باید
این مسائل را در کوتاهمدت و بلندمدت پیشبینی کند، لازم است طرح بازاریابی
تدارک ببیند. همانطور که در فصل پیشین گفتیم، طرحریزی، دامنه گستردهای
از فعالیتها را در بر میگیرد و قصد بر این است که به طور رسمی فعالیتها،
راهبردها، وظایف، بودجهها و کنترلهای فعالیت اقتصادی را جهت نیل به اهداف
مشخص و معینی با ذکر جزئیات تعریف کنیم.
● مایکل دل موسس و مدیر عامل شرکت
دل
برخی خبرگان ممکن است اظهار کنند که سازماندهی و
راهاندازی فعالیت اقتصادی سادهترین بخش شروع کار است، ولی ابقای آن
دشوارترین و چالشانگیزترین مرحله است. در فصلهای قبل دیدیم که درصد
هشداردهندهای از فعالیتهای اقتصادی شکست میخورند و دلیل شکست نیز به ندرت
فقدان پشتوانه مالی یا مدیریت ضعیف بوده است. بررسی دقیقتر اغلب روشن
کننده این نکته است که مشکلات حقیقی مربوط به مسائل بازاریابی است؛ از قبیل
شناسایی مشتری، تعریف درست کالا و خدمات جهت برآوردن نیازهای مشتری،
قیمتگذاری، توزیع، و تبلیغات.
از آنجایی که کارآفرین باید این مسائل را در
کوتاهمدت و بلندمدت پیشبینی کند، لازم است طرح بازاریابی تدارک ببیند.
همانطور که در فصل پیشین گفتیم، طرحریزی، دامنه گستردهای از فعالیتها
را در بر میگیرد و قصد بر این است که به طور رسمی فعالیتها، راهبردها،
وظایف، بودجهها و کنترلهای فعالیت اقتصادی را جهت نیل به اهداف مشخص و
معینی با ذکر جزئیات تعریف کنیم.
مایکل اس. دِل مطالب فوق را بهتر از همه میداند.
اکنون که در سنین بین سی و چهل به سر میبرد، فرد تازه نفسی در بازار
بسیار رقابتی ریزرایانه است که در آن بسیاری از شرکتهای سابقهدارتر، با
مشکلاتی روبهرو بوده یا حتی شکست خوردهاند. وی مبتکرترین و خلاقترین فرد
در بازاریابی رایانه در دهه قبل شناخته شده و توانسته در بازاری به
موفقیت برسد که دیگران آن را نشدنی میپنداشتند.
مایکل همیشه تمایلات کارآفرینانه داشت. در ۱۲
سالگی حراج سراسری تمبر پستی با سفارشات پستی به راه انداخت که در نتیجه
نخستین درآمد خود را به مبلغ ۲۰۰۰ دلار کسب کرد. اگر چه والدینش مایل بودند
پزشک شود، خودش همیشه و به ویژه پس از ادامه تحصیل در رشته رایانه در
دانشگاه تگزاس واقع در شهر آستین میدانست که روزی شرکت رایانهای خود را
برپا خواهد کرد.
دِل، که از دست فروشندگان بیاطلاع مغازههای
الکترونیکی به تنگ آمده بود، در سال ۱۹۸۴ و در ۱۹ سالگی ترک تحصیل کرد و
۱۰۰۰ دلار پسانداز خود را برای راهاندازی شرکت رایانههای شخصی با
مسئولیت محدود به کار انداخت و خیلی زود نام آن را به شرکت سهامی رایانه
دِل تغییر داد. ایده فعالیت اقتصادی وی استفاده از بازاریابی ابتکاری با
سفارشات پستی جهت رسیدن به مشتریانش بود. در واقع در اینجا بود که با
نخستین مانع روبهرو شد: دستگاههای خود را از کجا تأمین کند. در ابتدا
تصمیم گرفت رایانههای آی بی اِم را از بازار غیرقانونی خریداری کند چرا که
شرکت آی بی اِم به عوامل توزیع خود اجازه نمیداد رایانههای شخصی را به
کسی که قصد فروش مجدد آنها را دارد بفروشند. ولی، این امر برای رفع
نیازهای مشتریانش کافی نبود، از این رو دوباره به سراغ قدرت ابتکار خود
رفت، و با درک این مطلب که بسیاری از عوامل توزیع اغلب قطعات سختافزاری
زیادی دارند که بخش قابل توجهی از آنها را نمیتوانند بفروشند، به سراغ
این خردهفروشان رفت و پیشنهاد خرید مازاد قطعات را به قیمت تمام شده مطرح
کرد. سپس رایانههای شخصی خود را با کارت تصویری و دیسک سخت آنها ارتقا
بخشید و با بازاریابی مستقیم فروخت.
تا سال ۱۹۸۵ این شرکت با ۴۰ کارمند مشغول مونتاژ
رایانههای شخصی خود با خرید قطعات تهانباری بود. در سال ۱۹۸۶ ای. لی
واکِر را استخدام کرد و وی را رئیس و معاون اول اجرایی شرکت کرد. مایکل دل
اساساً شخصی خجالتی و کمرو بود، ولی واکر فردی جسور در سرمایهگذاری
فعالیتهای کارآفرینانه بود که تجارب عالی در زمینههای مدیریتی و مالی
داشت. واکر در واقع معلم دل شد و او را در کسب اعتماد به نفسی که برای
اداره فعالیت اقتصادی نیاز داشت کمک کرد. این کارآزمودگی با استخدام مورتون
اِچ. مِیرسون تکمیل شد. وی رئیس سابق شرکت الکترونیک دِیتاسیستم بود و به
دل کمک کرد تا از سطح شرکتی سریعالرشد با مقیاس متوسط، به سطح شرکتی کامل و
بزرگ ارتقا یابد.
در سال ۱۹۸۸، شرکت رایانه دل سهامی عام شد و از
این طریق ۱/۳۱ میلیون دلار به سرمایه مورد نیازش اضافه کرد. با وجود این،
دِل هنوز بیش از ۷۵ درصد مالکیت شرکت را در اختیار خود داشت. در سال ۱۹۹۱
جِی. دی. پاور و شرکا به شرکت دِل رتبه اول را در جلب رضایت مشتریان دادند.
دل در دومین عرضه عمومی سهام خود، با برخی مشکلات روبهرو شد، لیکن شرکتش
در سال ۱۹۹۳ با فروش ۲ میلیارد دلار به میزان ۱۲۶ درصد رشد کرد و در نتیجه
شرکت رایانه دِل چهارمین شرکت بزرگ تولید کننده رایانههای شخصی در ایالات
متحده و پس از شرکتهای آی بی اِم، اَپِل، و کامپَک شد.
در سال ۱۹۹۶، شرکت شروع به فروش رایانه از طریق
اینترنت کرد و تا سال ۱۹۹۹ فروش اینترنتی به حدود ۳۵ میلیون دلار در روز
رسید، و هماینک حدود ۵۰ درصد از فروش کل ۶/۲۳ میلیارد دلاری را ظرف ۴ فصل
گذشته شامل میشود. شرکت دل هم اکنون دومین شرکت در بین شرکتهای عرضهکننده
سیستمهای رایانهای در سطح جهان است. از لحاظ تهیه و تأمین رایانههای
شخصی برای مشتریان، نمایندگیهای دولتی، مؤسسههای آموزشی، و مصرفکنندگان
رتبه اول را در ایالات متحده احراز کرده است. دربین ۵۰۰ شرکت اول آمریکا،
مقام ۷۸ و در بین ۵۰۰ شرکت اول جهان مقام ۲۱۰ را داراست. اخیراً اقدام به
گشایش مرکز پاسخگویی و کاربردی در چین کرد، چرا که انتظار میرود یکی از ۱۰
بازار اول شرکت دل در سطح جهان شود. در سال ۲۰۰۱ فروش پایان سال شرکت
برابر با ۸۹/۳۱ میلیارد دلار و درآمد خالص آن ۲۴/۲ میلیارد دلار بود و از
لحاظ سهم بازار جهانی رتبه اول را کسب کرد. با افزایش حضور جهانی و با رشد
دو رقمی در فروش اینترنتی، انتظار میرود رشد صعودی و سریع خود را حفظ کند،
و از حیث تأمین سیستمهای رایانهای رتبه نخست جهان را احراز کند.
داستان فوق، رویکرد بازاریابی جنجال برانگیز و در
عین حال سادهای را آشکار میسازد: حذف واسطهها و توزیع کنندگان و
سختکوشی در برآوردن نیازهای مشتریان با عرضه خدمات کیفی بالا. طرح
بازاریابی شرکت دل ساده است ولی در عین حال شرکت را به سوی فعالیت اقتصادی
ارزانتر، مونتاژ مطابق سفارش و پاسخگویی مستقیم سوق میدهد. استفاده شرکت
دل از آگهیهای تطبیقی که نوک پیکان آن به سوی شرکت کامپَک، یکی از
عمدهترین رقیبان شرکت، نشانه رفته بود اقدامی تجاوزکارانه بود که شرکت
کامپَک را واداشت اقامه دعوی کند و ادعا کرد این مقایسهها بین مدلهای
مشابه نیست، که در نهایت در سال ۱۹۹۱ میلادی فیصله یافت. همچنین این شرکت
به توسعه طرحهای بازاریابی تازهای ادامه داد تا به بخشهای جدید بازار
مانند بازارهای بینالمللی و بینشرکتی دست یابد. اخیراً مایکل موافقت
کرده است که به عنوان سخنگوی شرکت در تلویزیون و آگهیهای چاپی ظاهر شود.
وی میپندارد که این کار باعث به وجود آمدن چهرهای انسانی برای شرکت
میشود و از این رو در بین مشتریان تجاری شناختهتر میشود و به ویژه حجم
فروش اینترنتی را افزایش میدهد.
شرکت دل در آینده نیز درگیر چالشهای بازاریابی
خواهد بود که یکی پس از دیگری رخ میدهند، چرا که شرکتهای دیگر موفقیت شرکت
دل را با اتخاذ راهبردهای اینترنتی و بازاریابی مستقیم تقلید خواهند کرد.
رقابت در قیمت و نیز چالش مواجهه با رقابت بینالمللی در سطح گستردهتر از
پیش، لزوم راهبردهای قاطع برای مقابله با بازاریابیها را جهت حفظ رشد موفق
شرکت نشان میدهد. مایکل دل بر این نکته پافشاری دارد که هماکنون رقیبان
در محدوده وی مشغول کارند و شرکت میتواند با تجربه بازاریابی مستقیم وی و
موفقیت اینترنتی به رشد خود ادامه دهد.
همانطور که میتوان از مثال شرکت دل دریافت،
راهکارهای خلاقانه بسیاری برای بازاریابی خدمات یا کالا وجود دارد.
کارآفرین باید نیازهای بازار هدف را ارزیابی کند، اندازه بازار را تخمین
بزند، و سپس راهبردی را که به طور مؤثر، موقعیت کالا یا خدمات را در محیط
رقابتی تعیین میکند، به کارگیرد. راهبرد تعیین موقعیت که در بخش بازاریابی
طرح تجاری توصیف شد، در تعیین منابع مورد نیاز برای راهاندازی فعالیت
اقتصادی بسیار حیاتی است.
مرتبط با:همت و کار مضاعف در کار و کارآفرینی و کسب کار
مقصود ازبیان این موضوع ، این
است ،اکنون درشرایط توسعه هرچه بیشتر فناوری اطلاعات قرار داریم که موجب
آگاهی هرچه سریعتر مردم جوامع مختلف گردیده است وبعبارت دیگر مرزها ومواتع
کسب اطلاعات درشرف ازبین رفتن می باشد.
اگر تشکلهای صنفی قادر به تامین
منافع اعضاء خود نباشند ، آنگاه اعضاء راسا اقدام خواهند نمود:
تجربه نرخ گذاری توسط آژانسهای مسافربری ( که
بدون حضور ودخالت اتحادیه آژانسهای مسافربری صورت گرفت) ، حکایت ازاین
موضوع دارد ، که اگر تشکلها توان پاسخگوئی به مطالبات اعضاء خودرا نداشته
باشند،آنگاه آنان بدون اعتناء وتوجه به این تشکلها ، خود چاره جوئی نموده
وسپس اجراء خواهند نمود.
مقصود ازبیان این موضوع ، این است ،اکنون درشرایط
توسعه هرچه بیشتر فناوری اطلاعات قرار داریم که موجب آگاهی هرچه سریعتر
مردم جوامع مختلف گردیده است وبعبارت دیگر مرزها ومواتع کسب اطلاعات درشرف
ازبین رفتن می باشد. ازاین رو اگر نتوانیم خودرا با شرایط جهانی وفق
نمائیم ، یا فرسنگها ازمردم جدا شده و اگر هم بخواهیم این فواصل اندکی
کاسته گردد ، لاجرم به پوپولیسم دچارخواهیم گردید ، که این دنباله روی
پیامد های نا خوشایندی را به دنبال خواهد داشت.
نظر به بررسیهای بعمل آمده ، ازاینکه قادر نبوده
ایم با توجه به شرایط جهانی ،راهکار مناسبی جهت حل معضلات اقتصادی وچالشهای
فراروی افرادجوامع ارائه نمائیم، آنان با ایجاد موسسات وشرکتهای مختلف ،
بدون اعتناء به قوانین ومقررات ، اقدام به جذب نیروهای کار نموده اند .
دراین راستا، کارآفرینان با نیروهای کار، درانجام کار معین با ساعت کارونیز
دستمزد مشخص به توافق رسیده اند. این موضوع نشان دهنده این است که تا چه
حد واندازه با سطح تفکر واندیشه های روبه رشد مردم فاصله گرفته ایم. هرچند
که این شرکتها وموسسات اقتصادی درآغاز راه بسر می برندو با موانع ،نواقص
وکاستیهائی نیز روبرو می باشند ، ازطرفی جای بسی خوشحالی و مسرت است ،
ازاینکه مردم با استفاده ازعلوم وفناوری اطلاعات، سعی نموده اند راه مناسبی
را جهت حل مشکلات اقتصادی واجتماعی خود انتخاب نمایند وازطرف دیگر جای
تاسف است که نتوانسته ایم همگام با جهانی شدن ، از فناوری های جدید بصورت
بهینه ، جهت حل معضلات اقتصادی واجتماعی جامعه مان استفاده نمائیم.
بهرحال ، هنوز فرصت باقی است و اگر میخواهیم
همگام با مردم شاهد رشد وشکوفائی اقتصادی باشیم ، بایستی ضمن برچیدن موانع
وچالشهای فراروی جهانی شدن اقتصاد ، زمینه تعیین حقوق ودستمزد توسط مکانیسم
بازار را فراهم نمائیم.
شاید ، عده ای تصور نمایند ، که چنین کاری قابلیت
اجرائی ندارد، اما اینطور نیست . ایجاد اشتغال ، نیاز به سرمایه گذاری
دارد و این کار توسط سرمایه گذار وکارآفرین، زمانی تحقق می یابد که سرمایه
گذار ضمن داشتن امنیت کافی برای سرمایه گذاری ، انتظارسود معقولی را نیز
داشته باشد و برای دست یابی به این اهداف ، بایستی موانع ومشکلات فراروی
خودرا پشت سر بگذارد. سرمایه گذاران درشرایط کنونی، یکی از مهمترین موانع
سرمایه گذاری وایجاد اشتغال را ، وجود قراردادکار یکسان وهمانند برای
تمامی نیروهای کارودیگری بیمه اجباری می دانند. سرمایه گذاران بر این
باورند، که هرگاه قادر به عبور ازاین دوموانع گردند ، آنگاه خواهند توانست
بقیه موانع را نیزپشت سر بگذارند.
اما برای افزایش اشتغال و کاهش بیکاری ، که
ازمهمترین مشکلات اجتماعی واقتصادی درجامعه کنونی می باشد ، بایستی این
آزادی عمل واختیار ، هرچند که کوتاه مدت وموقتی باشد ، به کارآفرینان
وسرمایه گذاران ، داده شود ، تا بتوانند با فراغ بال وآسوده خاطر به سرمایه
گذاری وایجاد اشتغال مبادرت نموده و تمامی قراردادها توسط کارفرمایان بطور
دلخواه وبا موافقت نیروهای کار ، تنظیم گردیده و این قرارداد مورد قبول
مراجع حل اختلاف ونیز بیمه ها قرار گیرد. دراین صورت است که چون نیروهای
وکار وکارآفرینان برسر ساعت کار ودستمزد مشخص به توافق رسیده اند ، قادر به
ادامه همکاری با یکدیگر خواهند بود.
لازم به یاد آوری است که کارآفرینان ونیروهای
کار، لازم وملزوم یکدیگر بوده وبدون یکدیگر نا مفهوم خواهند بود وتنها آن
قرار دادی که مورد توافق طرفین باشد ، موجبات استحکام همکاریهای آنان را
فراهم خواهد نمود. اما این نکته را باید درنظر داشت ، بعلت اینکه در نظام
اقتصاد آزاد، رقابت ، عامل توسعه می باشد ، براین اساس ، مسلم است که
قرارداد های تنظیمی وحقوق ودستمزد، از جانب تمامی سرمایه گذاران نمی تواند
یکسان وهمانند باشد ، ودراین صورت تمامی قرار دادها (به هرصورتی که تنظیم
گردیده اند) ، بایستی مورد قبول مراجع حل اختلاف باشد. اما نکته مهم این
است که این تنوع قرار دادها و نیز حقوق ودستمزد های گوناگون ، براثر رقابتی
که شرایط مکانیسم بازار فراهم خواهد نمود ، بدست خواهد آمد . و کارآفرینان
ازاینکه درجهت جذب نیروهای کار موانع ومشکلاتی برسرراه آنها وجود نخواهد
داشت ، ضمن افزایش سرمایه گذاری ، اقدام به جذب نیروهای کاربیشتری خواهند
نمود.
اما این موضوع را بایستی مورد نظر قرار داد، که
کارآفرینان وسرمایه گذاران بجهت سود آوری بیشتر ، سعی خواهند نمود که از
نیروهای کار آموزش دیده وکارآمد که درافزایش بهره وری بسیار موثر خواهند
بود ، استفاده نمایند، که دراینصورت ، نیروهای کار مجبور به روز آمد کردن
اطلاعات شغلی خود خواهند گردید.
درپایان ضمن آرزوی موفقیت برای تمامی کارآفرینان
ونیز نیروهای کار، امیداست ، که همواره شاهد افزایش هرچه بیشتر اشتغال ونیز
رشد وشکوفائی اقتصادی برای جامعه مان باشیم.
مرتبط با:همت و کار مضاعف در کار و کارآفرینی و کسب کار
کارفرمایان اینترنتی، شرکت هایی
هستند که با تعریف شغل های خاصی که مبتنی بر وب است، کارمندان مختلفی را
براساس موضوع پروژه جذب، و از آنها در مدت و روش خاص، بهره برداری می کنند.
پیدا کردن شغل در دهکده جهانی
هزاره سوم، کار آسانی است. البته اگر قبول کنید که کاریابی در این دوران،
نیازمند استفاده از قابلیت های ارتباطی و اطلاع رسانی همین عصر است. اگر
بخواهید روش های سنتی کاریابی و پیدا کردن یک شغل مناسب را دنبال کنید،
شاید چند هفته سرگردان باشید و تنها صفحه نیازمندی های چند نشریه یا مراجعه
به شماری آژانس کاریابی شهری، شما را ارضا کند. به هر حال هر کس روش خاصی
را پی می گیرد. اما بهترین روش ها کدام است، مسئله ای که در این گزارش به
آن خواهیم پرداخت.
● شغل مبتنی بر وب
کارفرمایان اینترنتی، شرکت هایی هستند که با
تعریف شغل های خاصی که مبتنی بر وب است، کارمندان مختلفی را براساس موضوع
پروژه جذب، و از آنها در مدت و روش خاص، بهره برداری می کنند. معمولاً این
مراکز، روند کاری خود را در شبکه وب و از طریق آن دنبال می کنند به گونه ای
که برخی مذاکرات و حتی گردش های مالی و حقوقی پرسنل نیز، از طریق وب با
کارت های الکترونیکی و ویدئو کنفرانس های دیجیتالی، پیگیری می شود. روش
مدیریتی کارفرمایان اینترنتی، تا حدی شبیه روش مدیریتی خاصی است که از آن
به عنوان شیوه مدیریت ماتریسی نام می برند. در روش مدیریت ماتریسی، هر کاری
براساس نوع پروژه و نوع وظیفه افراد تعریف می شود و پس از پایان هر پروژه،
ممکن است، افراد تحت استخدام، یا در جایی دیگر به کار گمارده شوند یا به
طور کل، از کار بر کنار شوند و قرارداد آنها پایان یابد. در روش مدیریت
ماتریسی، عدم تمرکز و سلسله مراتب مدیریتی به مقیاس روش های سنتی رعایت نمی
شود و هدف مداری کامل در آن مورد نظر است. مدیریت بر مبنای هدف یا
(Management by Objective) که پیتر دراکر به آن معتقد است، در این نوع
مدیریت محسوس است. کارفرمای اینترنتی، به مکان انجام کار، حالت زمانی و
مکانی کارمندان خود، کاری ندارد و تنها نتیجه فرآیند کاری هر تیم را، از
مدیر آن تیم درخواست می کند. به این نوع کارفرمایان، کارآفرینان دیجیتالی
می توان اطلاق کرد. مفهوم Digital Entrepreneurship، آن نوع کارآفرینی در
نظر گرفته می شود که با استفاده از ابزارهای آی تی، شغلی مرتبط با زمینه
های آی تی را تعریف و در ظرف سایبرنتیکی وب، آن را پوشش و انجام می دهد.
مسائلی در زمینه تجارت الکترونیک، طراحی و توسعه صفحات وب، مدیریت
الکترونیکی پروژه، آموزش از راه دور و مسائل مربوط به آن، روابط عمومی
الکترونیکی، مسائل مربوط به دولت الکترونیک، بازی های اینترنتی، کنفرانس
های اینترنتی و مثال های متعدد دیگر، به عنوان مولفه هایی است که در
کارآفرینی دیجیتالی قابل تعریف و کاربرد است.
• کارآفرینان دیجیتال
شرکت های مطرح دنیا در زمینه کارآفرینی دیجیتال،
شرکت هایی مانند گوگل، یاهو، ebay و حتی بی بی سی هستند. شرکت یاهو در
پورتال الکترونیکی خود، که هزاران صفحه وب را در اختیار میلیون ها کاربر
خود قرار داده است، صدها بخش اطلاعاتی و خدماتی را برای کاربران و مشتریان
جهانی خود، فراهم کرده است. این پایگاه کارآفرین دیجیتالی، که به بیش از ۱۰
زبان دنیا بارگذاری شده است، سالانه چند صد میلیون دلار درآمدزایی دارد و
بیش از هزار کارمند در اقصی نقاط جهان، آن را مدیریت و هدایت می کنند که
برخی از آنها، فقط در استخدام شرکت و در خانه خود مشغول به کار هستند.
تجارت های کوچک الکترونیکی که امروزه تحت نام e-Small Business تعریف می
شود، در پایگاه کار، رین یاهو، خود زمینه ساز بیزینس های دیگر است. البته
امروزه با گسترش الکترونیکی بازارهای سرمایه، بورس بازی الکترونیکی مانند
آن چه هم اکنون در بازار فارکس www.forex.com مطرح است، زمینه ساز خوبی
برای کسب و کارهای مبتنی بر وب شده است. شما از طریق وب سایت بازارهای
بورس، می توانید نمادهای مالی شرکت های مختلف را بررسی و پس از طی یک دوره
کلاس آموزشی و توانمندی فنی و تکنیکی در تحلیل بازار سرمایه، به خرید سهام و
فروش آن به صورت الکترونیکی اقدام کنید. امروزه بورس بازی الکترونیکی،
زمینه ساز پررنگ تر شدن فعالیت های کارگزاران الکترونیکی بورس نیز شده است.
کارگزاران که واسطه خرید کاربران بورس هستند، کار خرید و فروش سهام را
آسان کرده اند. همین کارگزاران بورس نیز زمینه ساز کارآفرینی جدیدی در
دنیای سایبر شده اند که در سال های آینده، نقش ارزنده خود را به طور
فراگیرتری در اختیار کاربران وب قرار می دهند. بنابراین می توان نتیجه گرفت
که کارفرمایان مبتنی بر وب، در ایجاد و خلق کارآفرینی دیجیتالی، موثر
هستند و می توان از طریق آنها، کسب و کارهای مختلفی را در اختیار داشت.
البته این فقط برای متخصصان آی تی نیست. شاید شما یک طراح قطعات ماشین
باشید و بتوانید براساس نیازمندی شرکت تولید خودرو، طرح های مختلف را از
طریق اینترنت ارسال و به صورت تصویری با مدیر بخش طراحی شرکت مزبور در فلان
کشور، به صورت مستقیم گفت وگو کنید یا در جلسه تیم طراحی آنها، حضور
دیجیتالی داشته باشید. یا آن که به عنوان مهندس سیالات، بتوانید برخی از
دروس این رشته را در دانشگاه مجازی فلان دانشگاه، به تعدادی دانشجو در
تالار کنفرانس الکترونیکی دانشکده مجازی تدریس کنید. یا آن که مشاوری در
زمینه تغذیه برای شبکه اینترنتی مدارس فلان شهر باشید. مهم آن است که تخصص
شما از طریق قابلیت های الکترونیکی در اختیار کاربران در اقصی نقاط جهان
قرار بگیرد. این زمینه را برای گسترش کارآفرینی دیجیتالی و کسب و کارهای
الکترونیکی و بالطبع، اشتغال زایی اینترنتی و در نهایت، کاریابی اینترنتی
فراهم می کند.
• کاریابی اینترنتی در ایران
کسب و کارهای مبتنی بر وب در کشور، در ۱۵ سال
اخیر، آرام آرام در حال گسترش و فراگیری است. گسترش ابزارهای مبتنی بر
فناوری اطلاعات و ارتباطات در کشور، در خلق بیزینس های الکترونیکی
تاثیرگذار بوده اند. نمونه های کاریابی اینترنتی در ایران، اخیراً رو به
افزایش است و این مسئله، نمایانگر نیازمندی جامعه در استفاده از خدمات
کاریابی وبی در جامعه اطلاعاتی است. یکی از اقدامات ارزنده ای که در زمینه
کاریابی وبی در سال های اخیر صورت گرفته است، برنامه های مربوط به سازمان
همیاری اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاه ها است که زیر نظر جهاد دانشگاهی،
صورت می پذیرد.
در این پایگاه ها، با ارائه فرصت های شغلی در
زمینه های مختلف، به کاربران امکان جست و جوی کدهای موضوعی شغلی در نقاط
مختلف کشور داده شده است و فرصت های استخدامی مراکز و نهادهای وابسته به
دولت نیز در آن درج شده است. این پایگاه های رسمی، ارزش اطلاعاتی شغلی
بالایی در اختیار دارند و از این رو، جست وجوکننده، از اعتبار کد شغلی
مربوطه تا زمانی خاص که در سایت اعلام شده است، مطمئن است. سایت اینترنتی
www.iranjobs.com نیز بر همین منوال پایه گذاری شده است که مشاهده آن خالی
از لطف نیست. البته در سایت ایران مانیا نیز می توان به فرصت های شغلی
مختلف دست یافت. اما رویکرد این پایگاه بین المللی است. برای کسب اطلاعات
بیشتر به نشانی: www.iranmania.com/jobs مراجعه کنید. به سادگی پایگاهی
متعلق به فارسی زبانان در اینترنت ایجاد شده است که استعدادیابی الکترونیکی
را در دستور کار خود قرار داده است و از متقاضیان شغل می خواهد تا CV خود
را به این مرکز ارسال تا از فرصت های شغلی داخلی و خارجی آنها استفاده
کنند. www.irantalent.com پایگاهی است که فقط به منظور معرفی این شیوه
کاریابی اینترنتی معرفی می شود و به طور کل، این مقاله مسئولیت صحت و سقم
مطالب منتشر شده در این پایگاه ها را به عهده ندارد. سایت های کاریابی محلی
اینترنتی بسیاری در کشور ایجاد شده اند که سایت کاریابی استان قم به
نشانی: www.qom-market.com نمونه ای از این پایگاه ها به شمار می رود. به
خاطر حضور گسترده متخصصان و مهاجران ایرانی در بازار کار کشورهای آمریکای
شمالی، پایگاه های کاریابی و مختلفی در این کشور ها، مورد استفاده خیل عظیم
مهاجران ایران قرار گرفته است که از آنها می توان به سایت:
www.workopolis.com اشاره کرد. جنبه های مختلف کاریابی اینترنتی، فقط از
طریق مراجعه به سایت های کاریابی نیست. بلکه برخی از کاربران با راه اندازی
سایت های مشاوره و اطلاع رسانی در زمینه های گوناگون فنی و مهندسی و
تجاری، به امور خاصی برای متقاضیان می پردازند و خدمات اینترنتی ارائه می
دهند که به نوعی اشتغال زایی اینترنتی است. نمونه آن سایت هایی مثل:
www.iranwebmarketing.com، www.ICCiran.com و... است که با ارائه خدمات و
تخصص های خود، بازاریابی و اطلاع رسانی تجاری و فنی را در حوزه وب برای
مشتریان خود به ارمغان می آورند. امیدواریم در برنامه چهارم توسعه ۵ ساله
کشور، با گسترش مراکز کاریابی الکترونیکی و همت دولت به باروری کسب و کار
الکترونیک و خلق کارآفرینان دیجیتالی، بیکاری حدود ۱۵ درصدی کشور، به رقم
های تک رقمی مورد انتظار، با توجه به قابلیت های کسب و کار الکترونیکی،
کاهش یابد.
مرتبط با:همت و کار مضاعف در کار و کارآفرینی و کسب کار
از هر ۱۰ نفر آمریکایی، هشت نفر
برنامهء ابداعی بنیاد زنان، یعنی روز آشنایی دختران و پسران با محیط کار
را میشناسند.
سال ۲۰۰۷، آخرین سالی است که
بنیاد زنان، برنامهء ابداعیاش یعنی «روز آشنایی دختران و پسران با محیط
کار» را به اجرا درمیآورد. این برنامه که امسال ۳۵ میلیون نفر در آن شرکت
کردند، طی ۱۵ سال از برنامهای جنجالبرانگیز به برنامهای تاثیرگذار تبدیل
شده است.
از هر ۱۰ نفر آمریکایی، هشت نفر برنامهء ابداعی
بنیاد زنان، یعنی روز آشنایی دختران و پسران با محیط کار را میشناسند.
این بنیاد که در نیویورک واقع شده در سال ۱۹۹۳
برای اولین بار این برنامه را اجرا کرد و تاکنون نیز هر ساله در چهارمین
پنجشنبهء ماه آوریل این برنامه را برگزار کرده تا سطح آگاهی عمومی را نسبت
به نقش زنان در محیطهای کاری افزایش دهد و از سوی دیگر شرایطی را برای
دختران فراهم کند که بتوانند محیط کاری آیندهء خود را از نزدیک لمس کنند.
این برنامه از سال ۲۰۰۳ شامل حال پسران نیز شد.
امسال آخرین سالی است که بنیاد زنان به این
برنامه که یکی از موفقترین برنامههای ملی است نظارت دارد. زیرا قرار است
بنیاد، این مسوولیت را به مشاوران با تجربهء این برنامه بسپارد.
سارا گاد، مدیر عامل بنیاد زنان میگوید: «تاکنون
حمایتهای گستردهای از برنامهء آشنایی دختران و پسران با محیطهای کاری
شده بهطوری که این برنامه دیگر بدون کمک بنیاد هم میتواند به کار خود
ادامه دهد.»
کارولین مکککوین، از مشاوان باتجربهء این
برنامه و مدیر موسسهء غیردولتی توسعهء منابع انسانی از این پس قرار است
مسوولیت اجرای این برنامه را به عهده بگیرد.
هم اکنون بودجهء ۵۰۰ هزار دلاری این برنامه صرف
توسعهء برنامههای آموزشی برای شرکتکنندگان و کارکنان، ترمیم حقوق و
دستمزد کارکنان، تدوین برنامهء بازاریابی و آشنا کردن کودکان بیسرپرست و
بیسرپناه با کارفرمایان در جهت آیندهء شغلی آنها میشود.
● تاثیر متقابل شرکتهای تجاری _و جوانان بر هم
ماریا ویلسون از بنیانگذاران این پروژه میگوید:
«این برنامه همانطور که بر جوانانی که از شرکتها بازدید میکنند، تاثیر
میگذارد برای شرکتها هم مفید است.»
او میگوید: «یک گروه از دختران اهل هاییتی به
دفتر تحریریهء روزنامهء معروفی آمدند. آنها پرسیدند که چرا فقط مردان
سفیدپوست به تهیهء خبر مشغولند. در واقع، این سوال توجه همه را به خود جلب
کرد.»
ویلسون که در سال ۱۹۹۸ نیز سازمانی را برای
تشویق فعالیتهای سیاسی زنان تاسیس کرده میگوید: «تعداد اندک زنان در
موقعیتهای برتر شغلی به ویژه در حوزهء سیاست و تجارت در آمریکا نشان
میدهد که این برنامهء ابداعی هنوز به هدفش دست نیافته است.»
او میگوید: «هنوز موقعیتهای زیادی هست که
دخترانمان باید به آن موقعیتها دست پیدا کنند.»
کیم هوریهان ۴۱ ساله اهل نیویورک معتقد است این
تجربه که در سالهای اولیهء اجرای این برنامه توانست از محل کار مادرش،
مدیر یکی از سازمانهای بهداشتی- درمانی، دیدن کند، او را تشویق کرده که
تحصیلاتش را در رشتهء مدیریت اجرایی ادامه دهد.
هوریهان که در آن زمان ۲۶ سال داشت، میگوید:
«دیدن مادرم در جلسهء هیات مدیره در کنار همکارانش و درک این که یک زن هم
میتواند در چنین موقعیتی باشد و کارش را خوب انجام دهد، تاثیر مثبتی بر من
گذاشت.»
هوریهان اکنون مدیر مالی شرکت استاروود کپیتال
گروپ است و در حال حاضر دو زن دیگر برای کارآموزی نزد او میآیند.
● پر کردن شکاف جنسیتی
نتیجهء دو تحقیق سبب تقویت این پروژه شد. یکی از
این تحقیقات نشان میداد که دختران در دوران نوجوانی، اعتماد به نفس خود را
از دست میدهند. نتیجهء تحقیق دیگر هم این بود که برنامههایی که برای
دختران آمریکایی طراحی شده در جهتی است که بیشتر قصد جلوگیری از رفتارهای
پرخطر آنها را دارد تا این که دختران را تشویق کند که جایگاه خود را در
جامعه پیدا کنند.
پس از این که یکی از مجلات در اولین سال اجرای
برنامه ۱۹۹۳۳)، گزارشی دربارهء این برنامه نوشت، سیل فکسها به دفتر بنیاد
زنان سرازیر شد. دستگاه فکس مدام اشغال بود طوری که کارکنان در آن چند روز
نتوانستند فکسی به خارج از مرکز بفرستند. پس از این بود که بنیاد متوجه شد
برنامهء آشنایی دختران با محیطهای کاری باید یک برنامهء ملی شود. در این
برنامه، جوانان تنها با فعالیت یک فرد در شرکت آشنا نمیشوند بلکه بنیاد،
شرکتها را تشویق میکند که جوانان را در جریان همهء فعالیتهای کاری شرکت
بگذارند. بنیاد همچنین از شرکتها میخواهد که جزوههایی هم برای جوانان
تهیه کنند تا آنها متوجه ارتباط بین تحصیلات و شغل بشوند و در جریان روند
کاری کل شرکت قرار گیرند.مک ککوین که در دومین سال اجرای برنامه با هدف
توسعهء برنامه، عضو هیات مدیرهء بنیاد شد، میگوید: «آن روزها هنوز استفاده
از ایمیل متداول نبود. ۱۲ نفر تلفنچی داشتیم و آنها بیوقفه به تماسهای
تلفنی جواب میدادند. شرکتها تماس میگرفتند و میپرسیدند که چطور باید
برای بازدید آماده شوند و کارکنان بنیاد هم به آنها توضیح میدادند که
بازدیدکنندهها در چه ردهء سنی هستند و آنها چه جزوههایی را باید آماده
کنند.
● جنجالهای آغاز کار
در سالهای اول اجرای این برنامه، علاوه بر
تماسهای شرکتکنندگان، تماسهای دیگری هم با بنیاد گرفته میشد.
مک ککوین میگوید: «بعضی از مردان پیغامهای
تهدیدکنندهای میگذاشتند. با این مضمون که شما باید به زنان، خانهداری،
آشپزی و تمیز کردن خانه را یاد بدهید. یک نفر هم چند بار تهدید کرده بود که
بنیاد را نابود میکند که مجبور شدم شمارهاش را به پلیس فدرال بدهم.»
این برنامه، به ویژه به خاطر شرکت دختران در آن،
جنجالهایی را به دنبال داشت.او که معتقد است افزودن کلمهء «وپسران» به
عنوان این برنامه در سال ۲۰۰۳ تغییر بزرگی بوده میگوید: «با این کار،
برنامهء جدیدی آغاز شد با این اعتقاد که زنان و مردان هر دو باید کار کنند
تا بتوانند به تعادل بین شغل و خانواده برسند.»
مک ککوین با استناد به گزارشها میگوید: «پسرانی
که در این برنامه شرکت کردند، برای اولین بار نسبت به حضور و نقش زنان در
محیطهای کاری آگاه شدند.»
در سالهای بعدی، مک ککوین تلاش کرد تا برنامه را
به سمتی هدایت کند که نیازهای پسران جوان را جوابگو باشد به ویژه پسرانی
که در خانوادههای زن سرپرست هستند یا از تحصیلات خود عقب ماندهاند.
برنامههای دختران هم هنوز روی این موضوع متمرکز
شده که دختران بدانند که میتوانند در آینده مهندس شوند. مک ککوین
میگوید: «تماسهای جنجالی و تهدیدآمیزی که با ما گرفته میشود و خواستار
توقف برنامهء آشنایی دختران با محیطهای کاری است، نشان میدهد که برنامه
تا چه اندازه تاثیرگذار بوده است.»
او در ادامه میگوید: «از نظر من، این حرکت، یک
حرکت تاریخی است پیامهای افراد به ما میفهماند که طرز فکر مردم چگونه است
و این برنامه چگونه ذهنیت مردم را تغییر میدهد.»
مرتبط با:همت و کار مضاعف در کار و کارآفرینی و کسب کار
کارآفرینی عبارت است از فرایند
خلق چیزی جدید و پذیرش مخاطرات و سود حاصل از آن. به عبارت دیگر، کارآفرینی
فرایند خلق چیزی جدید و باارزش است که با اختصاص زمان و تلاش لازم و در
نظر گرفتن ریسک های مالی، روانی و اجتماعی و رسیدن به رضایت فردی و مالی و
استقلال به ثمر می رسد.
کارآفرینی عبارت است از فرایند
خلق چیزی جدید و پذیرش مخاطرات و سود حاصل از آن. به عبارت دیگر، کارآفرینی
فرایند خلق چیزی جدید و باارزش است که با اختصاص زمان و تلاش لازم و در
نظر گرفتن ریسک های مالی، روانی و اجتماعی و رسیدن به رضایت فردی و مالی و
استقلال به ثمر می رسد. این تعریف دارای چهار جنبه اساسی است:
کارآفرینی مستلزم فرایند خلق است. خلق هر چیز
ارزشمند و جدید. این خلق باید برای کارآفرین و مخاطبی که این خلق برای او
انجام شده است ارزش داشته باشد.
کارآفرینی مستلزم وقف زمان و تلاش کافی است.
درنظر گرفتن ریسک های اجتناب ناپذیر لازمه
کارآفرینی است.
در کارآفرینی، رضایت شخصی از استقلال کاری به
وجود می آید.
چند جنبه مشترک در همه تعاریف کارآفرینی وجود
دارد: ریسکپذیری، خلاقیت، استقلال و پاداش.
● کارآفرین کیست؟
کارآفرین کسی است که فرصتی را کشف و برای پیگیری و
تحقق آن، سازمان مناسبی را ایجاد می کند.
کارآفرین کسی است که عمدتاً به منظور کسب سود و
رشد، کسب و کاری را تاسیس و اداره می کند که مشخصات اصلی آن نوآوری و
مدیریت استراتژیک است.
کارآفرین کسی است که سیاستگذاری کسب و کار با
اوست و به حساب خود ریسک مالی آن را به عهده می گیرد.
کارآفرین کسی است که موسسه اقتصادی، خصوصاً کسب و
کاری را که معمولاً مستلزم ابتکار و ریسک قابل توجهی باشد سازماندهی و
اداره می کند.
● وجوه مشترک کارآفرینان
ـ ریسک پذیری (ریسک های متوسط و حساب شده)
ـ نیاز به توفیق
ـ نوآوری، خلاقیت، ایده سازی
ـ اعتماد به نفس
ـ پشتکار زیاد
ـ آرمان گرایی
ـ پیشقدم بودن
ـ فرصت گرا بودن (بیشتر در جستجوی فرصتها هستند
تا تهدیدات)
ـ نتیجه گرا بودن
ـ اهل کار و عمل بودن
ـ آینده گرایی
● صفات اشخاص کارآفرین
کارآفرینان اعتدال در میزان خطر را ترجیح می
دهند. فعالیتهای بامیزان خطر معتدل، آنهایی هستند که مهارت و کوشش شخص نقش
اصلی را ایفـا می کند. ممکن است شرایط مساعد هم در آن نقشی داشته باشد، اما
تاثیر آن به وسیله مهارت و کوشش شخصی به حداقل رسیده تا نتیجه کار جزء
مسئولیتهای خود شخص باشد.
کارآفرینان از خطر استقبال می کنند، در صورتی که
خطر محاسبه شده باشد. به عبارت دیگر، آنها مسئولیت فعالیتهایی را که در
آنها هیچ امکان موفقیتی وجود نداشته باشد و یا یک خودکشی مالی باشد را به
عهده نمی گیرند. کارآفرینان برای قبول خطر باید جرأت داشته باشند و بدین
وسیله سرنوشت خود را رقم مــی زنند. اما در شرایط نامطمئن تمام جوانب را
برای حل مشکلات در نظر گرفته و بنابر تناسبشان، آنها را طبقه بندی می کنند.
کارآفرینــان مسئولیت شخصی را قبول مـــی کنند.
یکی از انگیزه های اصلی برای دنبال کردن آینده،
کارآفرینی است. او ترجیح می دهد که خودش تصمیم بگیرد و در جریان آن، تمام
کوشش، دانش، مهارت و سرمایه خود را نیز به کار می گیرد. اگر شکست بخورد،
فقـط مـیتواند خود را مقصر بداند و اگر موفق بشود، فقط صلاحیت کارآفرینی
خود را تایید کرده است.
کارآفرینان اعتماد به نفس دارند. کارآفرینان به
خاطر اعتماد به نفس خود، شهرت دارند. آنها براین باورند که می توانند
انتظاراتی که از آنها هست برآورده کنند. به عبارت دیگر، آنها امکان موفقیت
خود را بیش از آن چیزی که هست، در نظر می گیرند. ظاهراً کارآفرینان واقعی
به خاطر اعتماد به نفس بالایی که در خود می بینند و برای دیگران غیرقابل
لمس است، موفق می شوند.
کارآفرینان به دنبال بازتاب عملکرد خود هستند.
کارآفرینان به خاطر آگاهی از وضعیت موجود به دنبال بازتاب عملکرد خود چه
خوب، چه بد، هستند. بدون داشتن این اطلاعات ادامه کار برای آنها خیلی مشکل
است.
کارآفرینان در هر کاری که انجام می دهند، هدفگرا
هستند. بدین ترتیب که آنها همیشه به فکر اهداف طولانی مدت خود بوده و
کارهایی که امروز انجام می دهند، در راستای اهداف آینده شان است. آنها
همیشه چیزی را مورد هدف قرار داده و اهداف آنها معمولاً عادی نیستند. به
همین خاطر دیگران آنها را بلندپرواز مـــــی نامند.
کارآفرینان، همیشه به دنبال مبارزه بوده و احساس
اکتساب را دوست دارند. بنابراین استانداردهای بالایی را برای کار خود در
نظر می گیرند. آنها محصولاتی با کیفیت بالا تولید و بر اساس مرغوبیت و
راندمان رقابت می کنند. آنها از مواجه شدن با رقابت ترسی ندارند و در حقیقت
از رقابت لذت می برند.
کارآفرینان نوآور هستند و همواره در مقابله با
موقعیتها از راهها و روشهای جدید استفاده مــی کنند. آنها از توانایی خود
در خلاقیت لذت می برند. از تصورات و ابتکارات شخصی خود برای یافتن راههای
جدید و کنار هم گذاشتن چیزها استفاده می کنند. آنها پر از پرسش هستند.
کارآفرینـان خستگی را زیاد احساس نمــــی کنند.
در برابر مشکلات به دنبال راه حل گشته و سریعاً برای حل آنها اقدام می
کنند. آنها می دانند با کار موثر، به اهداف خود خواهند رسید.
● وظایف کارآفرین
▪ هشت وظیفه برای کارآفرین وجود دارد:
۱) از موقعیتهای محیط آگاه می شود
۲) برای استفاده از این موقعیتها خود را به خطر
می اندازد
۳) برای کار سرمایه گذاری می کند
۴) نوآوریها را معرفی می کند
۵) کار و تولید را نظم می بخشد
۶) تصمیم می گیرد
۷) برای آینده برنامه ریزی می کند
۸) محصولات خود را با سود می فروشد
● انگیزه های مهم کارآفرینی
▪ سه انگیزه اولیه باعث می شود که افراد،
کارآفرین شوند:
۱) نیاز به پیشرفت
۲) علاقه به آزادی و استقلال
۳) احتیاج به رضایت شغلی
● سرچشمه کارآفرینی
کارآفرینان از کجا می آیند؟ اشخاص چگونه کارآفرین
می شوند؟ آیا کارآفرینان زاده شده یا ساخته می شوند؟ زمانی بود که تصور می
شد کارآفرینان به جای ساخته شدن، متولد می شوند. صفات آنها به قدری نادر
بودند که در هر جایی یافت نمــی شدند. امروزه، شواهد کافی وجود دارد که
نشان دهد صفات کارآفرینی را می توان با آموزش، پرورش داد.
● نقشهای کارآفرینان در جامعه
▪ کارآفرینان نقشهای ذیل را در جامعه ایفا خواهند
کرد:
۱) عامل اشتغال زایی
۲) عامل انتقال فناوری
۳) عامل ترغیب و تشویق سرمایه گذاری
۴) عامل شناخت، ایجاد و گسترش بازارهای جدید
۵) عامل تعادل در اقتصادهای پویا
۶) عامل کاهش بوروکراسی اداری (کاهش پشت میزنشینی
و شوق عمل گرایی و...)
۷) عامل نوآوری و روان کننده تغییر
۸) عامل تحریک و تشویق حس رقابت
برگرفته از سایت راهکار مدیریت
سینا
http://www.keyifiat.blogfa.com
مرتبط با:همت و کار مضاعف در کار و کارآفرینی و کسب کار
کارآفرینی، واژه ای است نو که
از معنی کلمه اش نمی توان به مفهوم واقعی آن پی برد. این واژه به جای کلمه
ENTERPRENEURSHIP به کار می رود که در اصل از کلمه فرانسوی ENTERPRENDER به
معنای متعهدشدن نشأت گرفته است. بنابر تعریف واژه نامه وبستر کارآفرین کسی
است که متعهد می شود مخاطره یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل
نماید». بعضی از دانشمندان نظیر شومپیتر، کارآفرین را مهمترین عامل توسعه
اقتصادی دانستهاند.
در دنیای درحال تحول امروز،
کامیابی از آن جوامع و سازمانهایی است که بین منابع کمیاب و قابلیتهای
مدیریتی و کارآفرینی منابع انسانی خود رابطه معنی داری برقرار سازد. به
عبارتی دیگر جامعه و سازمانی میتواند در مسیر توسعه، حرکت روبه جلو و با
شتابی داشته باشد که با ایجاد بسترهای لازم منابع انسانی خود را به دانش و
مهارت کارآفرینی مولد تجهیز کند تا آنها با استفاده از این توانمندی
ارزشمند، سایر منابع جامعه و سازمان را به سوی ایجاد ارزش وحصول رشد و
توسعه، مدیریت و هدایت کنند.
امروزه که کار و فعالیت شکل تازه ای به خود گرفته
است و به سوی خودکارفرمایی و خوداشتغالی در حرکت است. کارآفرینی و
کارآفرینان نقش کلیدی در روند توسعه و پیشرفت اقتصادی جوامع مختلف ایفا
میکنند. تجارب کشورهایی مانند ژاپن، کره جنوبی، مالزی و هند آکنده از
فعالیتهای چشمگیر کارآفرینانی بوده است که امروز به توسعه یافتگی کشور خود
می بالند. باید توجه داشت که کارآفرینان تنها به ایجاد فرصتهای شغلی جدید
نمی پردازند بلکه با ساختار، تفکر، تحرک و فرهنگ لازم دست به تخریب خلاق می
زنند تا از دل ویرانه های کهن بنای رفیع آبادانی و پیشرفت را برافرازند.
باتوجه به نقش و اهمیت کارآفرینی و سابقه درخشان
کارآفرینان در توسعه بسیاری از کشورها و باتوجه به مشکلات اقتصادی زیادی که
کشور ما با آن مواجه بوده و دست یاری از هر سویی می طلبد، ترویج و اشاعه
مفهوم کارآفرینی، بسترسازی برای فرهنگ حامی کارآفرینی و مهمتر از همه تربیت
افراد (بویژه تحصیلکردگان) کارآفرین سازمانی برای تمامی جوامع بــه خصوص
برای جوامع درحال توسعه ای مانند ایران از اهمیت و ضرورت حیاتی برخوردار
است.
● مقدمه
شرایط اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی امروز
کشور به گونه ای است که حل مشکلات و تنگناها، الگوها و راه حلهای جدید و
متفاوتی را طلب می کند. ترکیب جمعیتی جوان کشور، ضرورت ایجاد فرصتهای شغلی و
نیز نوسان بهای نفت سه عامل عمده ای هستند که موجب می شوند سیاستگذاران و
تصمیم سازان کلان کشور به منبع درآمد سهل الوصول دیگری به جز نفت بیندیشند و
بی شک آن منبع جز ابتکار، خلاقیت و نوآوری چیز دیگری نیست.
اکنون در عرصه جهانی، افراد خلاق، نوآور و مبتکر
به عنوان کارآفرینان منشا تحولات بزرگی در زمینههای صنعتی، تولیدی و
خدماتی شده اند و از آنها نیز به عنوان قهرمانان ملی یاد می شود. چرخهای
توسعه اقتصادی همواره با توسعه کارآفرینی به حرکت درمی آید. در اهمیت
کارآفرینی همین بس که طی بیست سال (۱۹۸۰ - ۱۹۶۰) در یکی از کشورهای جهان
سوم (هند) تنها ۵۰۰ موسسه کارآفرینی شروع به کار کردهاند و حتی بسیاری از
شرکتهای بزرگ جهان برای حل مشکلات خود به کارآفرینان روی آوردهاند.
آنچه در شرایط سخت کنونی ضرورت آن در جامعه بیش
از پیش احساس می شود، پرداختن به این مقوله اساسی، یعنی کارآفرینی است.
زیرا مسلماً کارآفرینان باتوجه به خصوصیات ممتاز و برجسته خود قادرند در
چنین شرایطی منابع لازم برای ایجاد رشد و توسعه در زمینه های تولید و منابع
انسانی فراهم کرده، اشتغال و کسب و کار جدید ایجاد کرده و با نوآوری صنعتی
بر توسعه دامنه محصولات و خدمات بیفزایند.
امروزه نیروی انسانی به عنوان یک منبع نامحدود و
محور هر نوع توسعه مطرح می باشد. در این بین کارآفرینان به طورخاص دارای
نقشی موثرتر در فرآیند توسعه اقتصادیاند. تحقیقات نشان داده که بین رشد
اقتصادی و تعداد کارآفرینان در یک کشور همبستگی مثبت وجود دارد. زیرا کشوری
که دارای تعداد زیادی کارآفرین باشد از محرکهای تجاری و اقتصادی قویتری
برخوردار است.
آموزش و پرورش کارآفرینان سازمانی نیازمند یک
متدولوژی آموزشی اجرایی برای همکاری تنگاتنگ بین صنعت و دانشگاه جهت مواجهه
با فشارهای شدید اجتماعی حاصل از رشد سریع فناوری و کمبود نیروی انسانی
متخصص در جهان امروز است.
در این روش که عنوان کارآفرینی یافته، انسانها به
گونه ای پرورش می یابند که خود درجهت خلق کار قدم بردارند. مشاهدات حاصل
از اعمال این متدولوژی به صورت موردی در قالب مأموریت اجتماعی، اهداف، مقصد
مشخص، و نیز فعالیتهای مترتب آن منعکس گردیده اند.
● تعریف کارآفرینی
کارآفرینی، واژه ای است نو که از معنی کلمه اش
نمی توان به مفهوم واقعی آن پی برد. این واژه به جای کلمه ENTERPRENEURSHIP
به کار می رود که در اصل از کلمه فرانسوی ENTERPRENDER به معنای متعهدشدن
نشأت گرفته است. بنابر تعریف واژه نامه وبستر کارآفرین کسی است که متعهد می
شود مخاطره یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل نماید». بعضی از
دانشمندان نظیر شومپیتر، کارآفرین را مهمترین عامل توسعه اقتصادی
دانستهاند. وی معتقد است کارآفرین یک مدیر صاحب فکر و ابتکار است که همراه
با خلاقیت، ریسک پذیری، هوش، اندیشه، و وسعت دید، فرصتهای طلایی می
آفریند. او قادر است که با نوآوریها تحول ایجاد کند و یک شرکت زیان ده را
به سوددهی برساند.
سیر تطور و تکامل فعالان اقتصادی یا کارآفرینان
نشان می دهد که کارآفرینی در نظریه های اقتصادی تبلور یافته و به عنوان
عامل اصلی ایجاد ثروت یا موجد ارزش اقتصادی شناخته و از قرن پانزدهم تاکنون
در کانون بحث مکاتب مختلف اقتصادی قرار داشته است. اما سابقه مفهوم
کارآفرینی در دانش امروزی به دویست سال پیش برمیگردد. اولین کسی که این
مسئله را مطرح کرد فردی به نام کانتیلون است. این واژه دستخوش تعاریف جدید
شده و ترجمه آن در ایران به معنای همان کسی است که زیربار تعهد می رود.
امروزه بسیاری از شرکتها به لزوم کارآفرینی سازمانی پی برده اند.
کارآفرینی در سیر تاریخی و روند تکاملش چنین
بیان شده است:
- کارآفرین فردی است که ابزار تولید را به
منظور ادغام آنها برای تولید محصولات قابل عرضه به بازار، ارائه
میکند ( ریچارد کانتیلون ( R. Cantillon )، در حدود سال ۱۷۳۰ ).
- کارآفرین عاملی است که تمامی ابزار تولید
را ترکیب میکند و مسوولیت ارزش تولیدات، بازیافت کلسرمایهای را
که بکار میگیرد، ارزش دستمزدها، بهره و اجارهای که میپردازد و
همچنین سود حاصل را برعهده میگیرد (جان باتیست سی ( Jean Baptiste
Say ) ، اقتصاددان فرانسوی در سال ۱۸۰۳ میلادی).
- کارآفرین فردی است که تخصص وی
تصمیمگیری عقلائی و منطقی درخصوص ایجاد هماهنگی در منابعکمیاب
میباشد (کاسون، ۱۹۸۲).
- کارآفرینی به عنوان یک تسریعکننده و
جرقهٔ رشد است که توسعهٔ اقتصادی را فراهم میآورد (ویلکن(Wilke)،
۱۹۸۰ )
- کارآفرین فردی است که شرکتهای جدیدی را
که سبب ایجاد و رونق شغلهای جدید میشوند، شکلمیدهند (که چموف (B -
Kirchhoff )، ۱۹۹۴).
- رابرات لمب R.K .Lamb ) ، ۱۹۰۲) معتقد بود
که «کارآفرینی یک نوع تصمیمگیری اجتماعی است که توسط نوآوران
اقتصادی انجام میشود و نقش عمدهٔ کارآفرینان را اجرای فرآیند
گستردهٔ ایجاد جوامع محلی، ملی و بینالمللی و یا دگرگون ساختن
نمادهای اجتماعی و اقتصادی میدانست.
- هربرتون ایوانز Herberton G.Evans ) ، ۱۹۵۷ )
معتقد بود که کارآفرین وظیفه تعیین نوع کسب و کار مورد نظر را بر
عهده داشته و یا آن را میپذیرد.
- ردلیچF.Redlich) ، ۱۹۵۸) معتقد است که
کارآفرین در حالی که مدیر، سرپرست و هماهنگکننده فعالیتهای تولید
است، برنامهریز، نوآور و تصمیمگیرنده نهایی در یک شرکت تولیدی نیز
میباشد.
- مک کلهلند ( D.M.Clelland ، ۱۹۶۱ ) معتقد
بود که کارآفرین کسی است که «یک شرکت (یا واحد اقتصادی) را
سازماندهی میکند و ظرفیت تولیدی آن را افزایش میدهد.»
- پنروز (E.Penrose ،(۱۹۶۸ جنبهٔ اصلی
کارآفرینی را همانا شناسایی و بهرهبرداری از کارهای فرصتطلبانه
برای گسترش شرکتهای کوچکتر میداند.
- کارلند (J.c.carland، (۱۹۸۴ معتقد است که
کارآفرین فردی است که جهت دستیابی به سود و رشد، شغلی را به وجود
میآورد و مدیریت میکند.
- چل و هاروث ( E.Chell & J.Haworth ، ۱۹۸۸ (
در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که کارآفرینان افرادی هستند
که قابلیت مشاهده و ارزیابی فرصتهای تجاری، گردآوری منابع مورد
نیاز و دستیابی به ارزیابی حاصل از آن را داشته و میتوانند اقدامات
صحیحی را برای رسیدن به موفقیت انجام دهند.
- پیتردراکر ( P.Draker ، ۱۹۸۵ ) معتقد است،
کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه
خود شروع مینماید.
- ادی و اولم ( G.Eddy & K.Olm ، ۱۹۸۵ )
معتقدند که کارآفرین فردی است که مایل و قادر به مخاطرهپذیری است
و در عین حال ابزار تولیدی و اعتباری را در هم میآمیزد تا به سود
یا اهداف دیگری همچون قدرت و احترام اجتماعی دست یابد.
- تراپ مان و مورنینگ استار ( J.Torpman &
G.Morningstar ، ۱۹۸۹ ) در کتاب «نظامهایکارآفرینانه» در دههٔ ۱۹۹۰
مینویسند:
کارآفرین یعنی ترکیب متفکر با مجری،
کارآفرین فردی است که فرصتارائه یک محصول، خدمات، روش و سیاست
جدید یا راه تفکری جدید برای یک مشکل قدیمی را مییابد. کارآفرین
فردی است که میخواهد تاثیر اندیشه محصول یا خدمات خود را بر نظام
مشاهده کند.
- جفری تیمونز( J.Timmons، ۱۹۹۰ ) درخصوص
کارآفرینی مینویسد: «کارآفرینی خلق و ایجاد بینشی ارزشمند از هیچ
است. کارآفرینی فرآیند ایجاد و دستیابی به فرصتها و دنبال کردن آنها
بدون توجه به منابعی است که در حال حاضر موجود است. کارآفرینی
شامل، خلق و توزیع ارزش و منافع بین افراد، گروهها، سازمانها و
جامعه میباشد.
- دیوید مک کران و اریک فلانیگان ( D.Mckeran
& E.Flannigan ) کارآفرینان را افرادی نوآور، با فکری متمرکز، و به
دنبال کسب توفیق و مایل به استفاده از میانبرها میدانند که کمتر
مطابق کتاب کار میکنند و در نظام اقتصادی، شرکتهایی نوآور، سودآور و
با رشدی سریع را ایجاد مینمایند.
با توجه به موارد گفته شده می توان گفت در واقع،
هنوز هم تعریف کامل، جامع، مانع که مورد پذیرش همهٔ صاحبنظران
قرار گیرد از واژه کارآفرینی ارائه نشده است، لیکن دراین بین تئوری و
تعاریف اقتصاددان مشهور اتریشی به نام جوزف شومپیتر(Joseph
schumpeter ) ازکارآفرینی و نقش کارآفرینان در فرآیند توسعه مورد
توافق و ارجاع اکثر محققین در این زمینه است. بر طبق نظر وی
کارآفرین نیروی محرکهٔ اصلی در توسعهٔ اقتصادی و موتور توسعه
میباشد و نقش ویعبارت است از نوآوری یا ایجاد ترکیبهای تازه از
مواد. شومپیتر مشخصهٔ اصلی کارآفرین را «نوآوری»میدانست و کار یک
کارآفرین را «تخریب خلاق» تعریف کرد. وی در کتاب «نظریهٔ اقتصاد
پویا» اشاره میکندکه تعادل پویا از طریق نوآوری و کارآفرینی ایجاد
میگردد و اینها مشخصهٔ یک اقتصاد سالم هستند.
● سابقه کارآفرینی در دنیا
در اوایل سده شانزدهم میلادی کسانی را که درکار
مأموریت نظامی بودند کارآفرین می خواندند و پس از آن نیز برای مخاطرات دیگر
نیز همین واژه با محدودیتهایی مورد استفاده قرار گرفت. از حدود سال ۱۷۰۰
میلادی به بعد درباره پیمانکاران دولت که دست اندرکار امور عمرانی بودند،
از لفظ کارآفرین زیاد استفاده شده است.
کارآفرینی و کارآفرین اولین بار مورد توجه
اقتصاددانان قرار گرفت و همه مکاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تاکنون
به نحوی کارآفرینی را در نظریههای خود تشریح کردهاند. ژوزف شومپیتر با
ارائه نظریه توسعه اقتصادی خود در سال ۱۹۳۴ که همزمان با دوران رکود بزرگ
اقتصادی بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوری کارآفرینان در ایجاد
سود، مورد توجه قرار گیرد و به همین دلیل وی را «پدر کارآفرینی» لقب
دادهاند.
از نظر وی «کارآفرین نیروی محرکه اصلی درتوسعه
اقتصادی است » و نقش کارآفرینی عبارت است از «نوآوری یا ایجاد ترکیب های
تازه از مواد». همچنین کارآفرینی از سوی روانشناسان و جامعهشناسان با درک
نقش کارآفرینان در اقتصاد و به منظور شناسایی ویژگیها و الگوهای رفتاری
آنها با بررسی و تحقیق در خصوص آنان مورد توجه قرار گرفته است.
جامعه شناسان کارآفرینی را به عنوان یک پدیده
اجتماعی در نظر گرفته و به بررسی رابطه متقابل بین کارآفرینان و سایر
قسمتها و گروههای جامعه پرداختهند.
دانشمندان مدیریت به تشریح مدیریت کارآفرینی و
ایجاد جو و محیط کارآفرینانه در سازمانها پرداختهاند.
● سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی
به طور کلی و با عنایت به موارد اشاره شده در فوق
، سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی را میتوان به پنج دوره تقسیم نمود:
دوره اول ( قرون ۱۵ و ۱۶ میلادی) : در این دوره
به صاحبان پروژههای بزرگ که مسئولیت اجرایی این پروژهها همانند ساخت
کلیسا، قلعه ها، تأسیسات نظامی و .... از سوی دولتهای محلی به آنها واگذار
گردید. کارآفرین اطلاق میشد، در تعاریف این دوره پذیرش مخاطره، لحاظ نشده
است.
دوره دوم ( قرن ۱۷ میلادی) : این دوره همزمان با
شروع انقلاب صنعتی در اروپا بوده و بعد مخاطره پذیری به کارآفرینی اضافه
شد کارآفرین در این دوره شامل افرادی همانند بازرگانان ، صنعتگران و دیگر
مالکان خصوصی میباشد.
دوره سوم ( قرون ۱۸و ۱۹ میلادی) : در این دوره
کارآفرین فردی است که مخاطره میکند و سرمایه مورد نیاز خود را از طریق وام
تأمین میکند، بین کارآفرین و تأمین کننده سرمایه (سرمایهگذار) و مدیر
کسب و کار در تعاریف این دوره تمایز وجود دارد.
دوره چهارم ( دهههای میانی قرن بیستم میلادی) :
در این دوره مفهوم نوآوری شامل خلق محصولی جدید، ایجاد نظام توزیع جدید یا
ایجاد ساختار سازمانی جدید به عنوان یک جزء اصلی به تعاریف کارآفرینی اضافه
شده است.
دوره پنجم، دوران معاصر( از اواخر دهه ۱۹۷۰
تاکنون ) : در این دوره همزمان با موج ایجاد کسب و کارهای کوچک و رشد
اقتصادی و نیز مشخص شدن نقش کارآفرینی به عنوان تسریع کننده این سازوکار،
جلب توجه زیادی به این مفهوم شد و رویکرد چند جانبه به این موضوع صورت
گرفت. تا قبل از این دوره اغلب توجه اقتصاددانان به کارآفرینی معطوف بود،
اما در این دوره به تدریج روانشناسان، جامعه شناسان و دانشمندان و محققین
علوم مدیریت نیز به ابعاد مختلف کارآفرینی و کارآفرینان توجه نمودهند.
تا دهه ۱۹۸۰ سه موج وسیع ، موضوع کارآفرینی را به
جلو رانده است:
ـ موج اول: انفجار عمومی مطالعه و تحقیق در قالب
انتشار کتابهای زندگی کارآفرینان و تاریخچه شرکتهای آنها، چگونگی ایجاد کسب
و کار شخصی و شیوههای سریع پولدار شدن میباشد. این موج از اواسط دهه
۱۹۵۰ شروع میشود.
ـ موج دوم: این موج که شروع آن ازدهه ۱۹۶۰ بوده
شامل ارائه رشتههای آموزش کارآفرینی در حوزههای مهندسی و بازرگانی است که
در حال حاضر این حوزهها به سایر رشتهها نیز تسری یافته است.
ـ موج سوم: این موج شامل افزایش علاقمندی دولتها
به تحقیقات در زمینه کارآفرینی و بنگاههای کوچک، تشویق رشد شرکتهای کوچک و
انجام تحقیقات در خصوص نوآوریهای صنعتی میشود که از اواخر دهه ۱۹۷۰ آغاز
شده است.
● سابقه کارآفرینی در ایران
علیرغم اینکه در کشورهای پیشرفته دنیا از اواخر
دهه ۱۹۷۰ به بعد به موضوع کارآفرینی توجه جدی شده و حتی در بسیاری از
کشورهای درحال توسعه هم از اواخر دهه ۱۹۸۰ این موضوع را مورد توجه قرار
دادهاند، در کشور ما تا شروع اجرای برنامه سوم توسعه، توجه چندانی به
کارآفرینی نشده بود. حتی در محافل علمی و دانشگاهی نیز به جز موارد بسیار
نادر، فعالیتی در این زمینه صورت نگرفته بود. مشکل بیکاری و پیشبینی حادتر
شدن آن در دهه ۱۳۸۰ موجب شد که در زمان تدوین برنامه سوم توسعه، موضوع
توسعه کارآفرینی مورد توجه قرار گیرد. در برنامه اخیر، توسعه کارآفرینی در
سطح وزارتخانههای علوم، تحقیقات و فناوری، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی،
جهاد کشاورزی، صنایع و معادن و فلزات و همچنین مؤسسه جهاد دانشگاهی به
دلیل ارتباط با فعالیتهای آنها، مطرح شده است.
متأسفانه واژه کارآفرینی که ترجمهای از کلمه
Enterpreneurship است، موجب گردیده است که معنی ایجاد کار و یا اشتغالزایی
از این واژه برداشت میشود. در حالیکه کارآفرینی دارای مفهومی وسیعتر و با
ارزشتر از اشتغالزایی است. این برداشت ناصحیح از این مفهوم و همچنین تورم
نیروی انسانی بیکار در جامعه ( بویژه در بین دانشآموختگان دانشگاهی)،
موجب شده بسیاری از سیاستهایی که برای توسعهٔ آن اتخاذ شده و نیز در
بخشنامهها و سخنرانیهای مسئولان در این خصوص، صرفاً جنبهٔ اشتغالزایی
برای آن در نظر گرفته شود. در حالیکه کارآفرینی دارای پیامدهای مثبت و مهم
دیگری همانند: بارور شدن خلاقیتها، ترغیب به نوآوری و توسعهٔ آن، افزایش
اعتماد به نفس، ایجاد و توسعهٔ تکنولوژی، تولید ثروت در جامعه و افزایش
رفاه عمومی است و در صورتیکه فقط به جنبهٔ اشتغالزایی آن توجه شود، از
سایر پیامدهای آن بیبهره خواهیم ماند .
● ریشه های کارآفرینانه
هیچ معلمی نیرومندتر و نافذتر از مثال خوب نیست.
مطالعات در این زمینه نشان می دهد که بیش از نیمی از آغاز کنندگان حرف جدید
والدینی داشتهاند که صاحب یک حرفه بودهاند. نویسنده آنرا بطور خلاصه
بدین ترتیب بیان میدارد: افرادی که دست به ایجاد شرکت می زنند احتمال قریب
به اتفاق از خانواده هایی هستند که در آن والدین یا فامیلهای نزدیکشان در
همان حرفه مشغول فعالیت بودهاند. افراد مسنتر مثال یا مدلهایی برای
فرزندان خود بودهاند و احتمالاً برایشان فرقی نمیکرد که در کار خود موفق
باشند یا خیر. بهر حال، برای فرزندان که در چنین خانواده هایی بزرگ
میشدند، عمل شروع یک حرفه جدید ممکن بنظر میرسید و کاری بود که آنها قادر
به انجامش بودند.
▪ تاثیر تجربه
تجربه و دانش فنی نقش اساسی را در ایجاد شرکت
موفق بازی مینماید. مهارتها و صلاحیتهای مدیریتی برای تاسیس یک شرکت لازم
است. بسیاری از مطالعات مشخص میسازد که ۹۰% یا بیشتر مؤسسان
(بنیانگذاران) شرکتهای خود را در بازار و صنایع مشابهی آغاز مینمایند که
در آنها مشغول فعالیت بودهاند.
▪ ویژگیهای اکتسابی و نیازهای نقش فرد
مجموعه عوامل مهم دیگری که مؤسسان به شکل سودمندی
می توانند بعنوان قسمتی از فرایند شروع در نظر آورند، استعداد، اختیار و
مشخصات خود آنها می باشد. مطالعات چند سال اخیر درباره کارآفرینان که در
عمل و مشخصات افراد شاغل در تمام مدت اشتغال خود آموخته اند را تأیید
میکند.
متأسفانه وسایل اندازه گیری هنوز آنقدر پیشرفت
نکرده اند تا به ما اجازه این چنین تحقیقاتی را بدهند که بتوان بر اساس آن
بوضوح این عوامل را با دقت و صراحت قابل اعتماد معین و مشخص نمود.
● نقش کارآفرینان در توسعه
به دلیل نقش و جایگاه ویژه کارآفرینان در روند
توسعه و رشد اقتصادی، بسیاری از دولتها در کشورهای توسعه یافته و درحال
توسعه تلاش می کنند با حداکثر امکانات و بهره برداری از دستاوردهای
تحقیقاتی، شمار هر چه بیشتری از جامعه را که دارای ویژگیهای کارآفرینی
هستند به آموزش درجهت کارآفرینی و فعالیتهای کارآفرینانه تشویق و هدایت
کنند.
کارآفرینان با مهارتی که در تشخیص فرصتها و
موقعیتها و ایجاد حرکت درجهت توسعه این موقعیتها دارند، پیشگامان حقیقی
تغییر در اقتصاد و تحولات اجتماعی محسوب می شوند. آنها تصدیق می کنند که
موفقیت و بقا در چشم اندازهای برخواسته از فردا، نیازمند چالاکی، قوه
ابتکار و خلاقیت است. علاوه بر این کارآفرینی به ریسک پذیری، نوآوری و کنش
کارآفرینانه هم نیاز دارد. براساس نظریات اقتصادی و تجارب حاصله در
اقتصادهای روبه رشد، کارآفرینان موتور محرکه توسعه و رشد اقتصادی محسوب می
شوند و بالطبع اشتغالزایی یکی از رهاوردهای مهم کارآفرینی است.
متاسفانه در کشور ما و در چند برنامه اخیر توسعه،
توجه خاص به این مهم نشده و حتی می توان گفت که این مفهوم برای بسیاری از
دست اندرکاران و افراد جامعه ناشناخته و غریب است. شـــاید به همین دلیل
تاکنون برنامه ریزی و بسترسازی مناسبی در حوزه های اقتصادی، اجتماعی و نظام
آموزشی کشور برای توسعه کارآفرینی بویژه در دانشگاههای کشور صورت نپذیرفته
است.
● کارآفرینی رقابت در کسب و کار را تقویت میکند
فعالیتهای جدید کارآفرینانه و یا آغاز مجدد یک
کسب و کار(حتی پس از انتقال یک واحد اقتصادی به مالک جدید) به افزایش
بهرهوری کمک قابل توجهی میکند. این فعالیتها فشار را برای افزایش رقابت
افزایش میدهد و همچنین واحدهای دیگر را وادار میکنند که یا کارایی خود
را افزایش دهند و یا دست به ابداع بزنند. افزایش بهرهوری و ابداع در
واحدهای شغلی چه در سازمانها، تولیدات، خدمات و یا بازار توان رقابت یک
اقتصاد به طور کلان را افزایش میدهد. این فرآیند به مصرفکنندگان امکان
بهرهگیری زیاد با قدرت انتخاب بالا و قیمتهای پایین را میدهد.
● کارآفرینی تواناییهای انباشته فردی را آزاد
میکند
یک شغل تنها راهی برای انباشت پول و سرمایه
نیست. معیارهای دیگری نیز مانند امنیت، میزان استقلال، تنوع کارها و
علایق نیز در یک کسب و کار مورد نظر است. سطح درآمدی بالاتر، افراد را به
ارضای نیازهای بیشتری هدایت میکند. نیازهایی مانند استقلال و اتکا به نفس
نمونههایی هستند که با توسعه کارآفرینی در افراد امکان بروز پیدا
میکنند. بر اساس تحقیقات انجام شده در میان خانوارهای کشور انگلستان
افراد در کنار انگیزههای مادی مانند پول و سمت، کارآفرینی را راهی برای
ارضای برخی نیازهای معنوی خود مانند آزادی، استقلال و کسب جنب و جوش در
زندگی انتخاب میکنند. در خور توجه است برای کسانی که نتوانستهاند شغل
دلخواه خود را انتخاب کنند کارآفرین شدن ممکن است برخاسته از نیازهای
اقتصادی باشد. کارآفرینی ممکن است فرصت یافتن موقعیتهای شغلی بهتری را به
آنها بدهد. رضایت شغلی در میان کارآفرینان در مقایسه با کارمندان به مراتب
بیشتر است. بر اساس تحقیقات انجام شده در حدود ۳۳ درصد افرادی که شغل آزاد
دارند و کارمندی ندارند و ۴۵ درصد افرادی که شغل آزاد دارند و کارمند نیز
دارند از شغل خود رضایت دارند. این در حالی است که این میزان برای کارمندان
در حدود ۲۷ درصد است.
● کارآفرینی سازمانی
علاوه بر افرادی که مایلند کارآفرین شوند و
سرمایه گذارانی که مایلند آنها را حمایت کنند، افراد زیادی به آنچه که به
عنوان کارآفرینی درون سازمانی یا کارآفرینی در بستر یک شرکت سهامی بزرگ از
آن یاد میشود تمایل دارند. از اوایل دهه ۱۹۸۰ با اهمیت یافتن کارآفرینی و
تاکید شرکتها بر نوآوری برای بقا و رقابت با کارآفرینانی که بیش از پیش در
صحنه بازار ظاهر می شدند، موجب هدایت فعالیتهای کارآفرینانه به درون شرکتها
شدند (وانکن و دیگران، ۱۹۸۸، ص ۱۶).
همراه با رسوخ فرآیندهای اداری و دیوان سالاری
در فرهنگ شرکتها، دردهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، کارآفرینی در سازمانهای بزرگ به
طور فزایندهای موردتوجه مدیران ارشد شرکتها قرار گرفت تا آنها نیز بتوانند
به فرآیند اختراع، نوآوری و تجاری کردن محصولات و خدمات جدید خود
بپردازند. با آغاز دهه ۱۹۸۰، و پیشرفت ناگهانی صنایع در عرصه رقابتهای
جهانی اهمیت تفکر و فرآیندهای کارآفرینانه در شرکتهای بزرگ، بیش از گذشته
موردتاکید قرار گرفت و محققان کانون توجه خود را به چگونگی القای کارآفرینی
در ساختار اداری شرکتهای بزرگ معطوف ساختند (استیونسون و گامپرت، ۱۹۸۵).
البته لازم به توضیح است که فعالیتهای مخاطره آمیز در کارآفرینی مستقل و
فردی به معنای سازماندهی یک سازمان جدید یا تاسیس یک شرکت بوده، و فعالیت
مخاطره آمیز در مفهوم کارآفرینی شرکتی به معنای توسعه فعالیتی جدید در
چارچوب شرکت است.
یک اصل بسیار ساده موجب پیدایش کارآفرینان درون
سازمانی شد. اصل مزبور چنین است: در وجود انسان نعمتی قرار دارد که او را
وادار به خلاقیت می کند، یعنی چیزی پدید می آورد که پیش از آن بدان صورت
وجود نداشته یا بدان خوبی کارنمی کرده است. چنین نتیجه می شود که شرکتها می
توانند ازطریق تشویق کارکنان و ترغیب آنها به رفتاری همانند «کارآفرینان
داخلی سازمان باعث شوند که آنها درجهت افزایش سود، نوآوری کنند و سپس به
این افراد آزادی عمل داده شود تا بتوانند بدون درگیری با قوانین و مقررات
دست و پاگیر (دیوان سالاری) طرحهای خود را به اجرا درآورند.
● چارچوب کارآفرینی سازمانی
با آشکار شدن مفهوم کارآفرینی بویژه مفهوم
کارآفرینی سازمانی و ضرورت آن در توسعه سازمان و جامعه، تردیدی در تربیت
کارآفرینان سازمانی جهت تحقق این هدف بزرگ باقی نمی ماند. باتوجه به اینکه
در تاکید بر اهمیت کارآفرینی سازمانی، کارآفرینانی سازمانی به عنوان موتور
نیرومند توسعه سازمان و جامعه خود شناخته شدند، آنچه اهمیت حیاتی پیدا می
کند، روشن کردن و به راه انداختن این موتورها جهت توسعه است. برای روشن شدن
موتور، کافی است استارت زده شود ولی برای استمرار فعالیت آن باید همواره
به آن سوخت رسانی شود و شرایط جهت فعالیت بی نقص آن مهیا گردد. به هرحال
برای آگاه شدن و شروع به حرکت کارآفرینان سازمانی کافی است آموزشهای لازم
در این زمینه به آنها ارائه تا جرقه کارآفرینی در ذهن آنان زده شود و درعین
حال ضرورت مسئله نیز برای آنها معلوم گردد و اما برای تداوم این حرکت باید
با پرورش آنان از طریق اقداماتی مانند حمایت مدیریت، ایجاد تفکر استراتژیک
کارآفرینی، ایجاد عوامل ساختاری و فرهنگی و ... بستر فعالیت مستمر را
فراهم کرد.
● آموزش کارآفرینی سازمانی
به طورکلی بنابه یک تعریف جامع، آموزش به معنای
معلومات و رشد فکری است که از راه تحصیلات رسمی و غیررسمی و مطالعه به دست
می آید. اساس آموزش بر یادگیری است و هر سازمانی می کوشد تا کمک کند عملکرد
افراد در شغلشان موثر شود. برنامه آموزشی همانا سازمان بخشیدن به این
تجربیات است به طریقی که نگرشها یا مهارتهای موردنیاز را متناسب کرده و
بهبود بخشد. بنابراین، آموزش کوششی است که توسط سازمانها برای تغییر رفتار
افراد ازطریق فرآیند یادگیری و به خاطر افزایش اثربخشی آنها صورت می گیرد.
آموزش کلیه مساعی و کوششهایی است که درجهت ارتقای سطح دانش و آگاهی،
مهارتهای فنی، حرفهای و شغلی و همچنین ایجاد رفتار مطلوب در کارکنان یک
سازمان به عمل آید و آنان را آماده انجام وظایف و مسئولیتهای شغلی خود
میکند. هدف از آموزش کارکنان انتقال معلومات و محفوظات نیست. هدف،
انبارکردن نتایج به دست آمده در ذهن کارمندان نیست. زیرا این دستاوردها در
کتابها و کتابخانه ها موجود است. آموزش و پرورش صحیح آن است که انسان را
برای جستجوی مداوم راه حلهای جدید مجهز کند. نگرشی که همراه با کسب دانش به
دست می آید، به مراتب از خود دانش مهمتر است.
اولین مرکزی که در دنیا دوره ویژه کارآفرینی
درون سازمانی را برگزار کرد، موسسه توسعه کارآفرینی در هند است. ازجمله
اهداف کلان این دوره می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱) آگاه ساختن شرکت کنندگان با استعدادهای نهفته
کارآفرینی و هدایت آنها به سوی نوآوری.
۲) توسعه و ایجاد جو کارآفرینی درون سازمانی.
۳) ایجاد اطمینان در شرکت کنندگان دوره مبنی بر
اینکه بینش و بصیرت ایجاد شده درجهت رشد و توسعه بیشتر خواهدبود.
۴) کمک به توسعه شیوه رهبری کارآفرینانه در
سازمان.
۵) انگیزش افراد برای تبدیل شدن به سردمداران
موفقیت در سازمان.
موارد آموزشی در این دوره شامل امکان سازی و
ایجاد محیط کارآفرینانه برای نوآوری، ارتقا و درک فرصتها، رهبری انتقالی،
توسعه انگیزه ها و تواناییهای کارآفرینی، ارائه ایده های خلاق، و برنامه
ریزی استراتژیک برای ارائه محصول و خدمات جدید است. شرکت کنندگان در این
دوره مدیران بخش دولتی و مدیر - مالکان شرکتهای صنعتی (تولیدی و خدماتی)
هستند، که در ابتدای دوره مورد آزمون تشخیص ویژگیهای روانشناختی قرار می
گیرند.
ازجمله برنامه های آموزش کارآفرینی برنامه SIYB
است که توسط سازمان بین المللی کار ارائه و در بیش از ۶۰ کشور درحال توسعه
اجــرا گردیده است. برنامه آموزشی SIYB برنامه ای آموزشی و مشاورهای است
که به منظور تربیت و پرورش کارآفرینان در واحدهای کوچک (اعم از صنعتی،
خدماتی و تجاری) تنظیم شده است. برنامه آموزشی SIYB دربرگیرنده بسته های
متنوع آموزشی است. بسته های SYB و IYB مهمترین بسته های این برنامه آموزشی
هستند. برنامه SYB برنامه ای است آمــوزشی برای کسانی که ایده ای برای راه
اندازی کسب و کار عملی دارند. و برنامه IYB به آموزش اصول و مفاهیم مدیریتی
و روشهای اداره بنگاه به صاحبان و مدیران واحدهـای کوچک تولیدی و خدماتی
که درصـــدد رشد و توسعه بنگاه خویش هستند می پردازد. طی یک دهه از اجرای
برنامه SIYB توسط سازمان بین المللی کار در کشورهای جهان بیش از یکصد هزار
کارآفرین تحت آموزش قرار گرفتند و تحقیقات نشان می دهد که شرکت کنندگان از
برنامه راضی بوده و آن را مفید یافته اند و برنامه ها به نظرشان بی ربط
نبوده است و همچنین تحقیقات نشان میدهد که آموزشهای IYB بر میزان اشتغال و
سودآوری بنگاهها تاثیر جدیدی برجای گذاشته است.
مرتبط با:همت و کار مضاعف در کار و کارآفرینی و کسب کار
عدم دسترسی کارآفرینان به
نهادهای مالی در کشورهای در حال توسعه از طرف دیگر موجب محدود شدن شکلگیری
کسب و کارهای جدید میشود که نتیجه آن در قالب کاهش رشد اقتصادی بروز
میکند.
امروزه اکثر مردم کشورهای در حال
توسعه از دسترسی به خدمات مالی چه در قالب تسهیلات و یا پسانداز محروم
هستند و این پدیده موجب گرفتار شدن آنها در گرداب فقر گردیده است. به عبارت
دیگر وقتی منابع مالی کافی برای سرمایهگذاری وجود نداشته باشد، نتیجه آن
در قالب کاهش بهرهوری تولید بروز میکند. در چنین شرایطی درآمد سرانه کاهش
یافته و لذا پسانداز داخلی نیز افت پیدا میکند که در نتیجه مجدداً دور
جدیدی از افت بهرهوری تولید هویدا میشود.
عدم دسترسی کارآفرینان به نهادهای مالی در
کشورهای در حال توسعه از طرف دیگر موجب محدود شدن شکلگیری کسب و کارهای
جدید میشود که نتیجه آن در قالب کاهش رشد اقتصادی بروز میکند. بدین
ترتیب بهنظر میرسد اعتبارات خرد راهی برای توانمندسازی فقرا است. همچنین
راهکاری مؤثر برای غلبه بر مشکلات فرایند توسعه اقتصادی که پیش روی
کشورهای در حال توسعه قرار دارد، است.
با این حال متأسفانه موانع زیادی وجود دارد که
نقش اعتبارات خرد و یا قابلیت کارآفرینی (Entreprencurship) و یا پایداری
آن (Sutainability) را محدود میسازد.
به نظر میرسد برای بررسی دقیقتر این موضوع
لازم است به دو سئوال اساسی پاسخ گفته شود. اول اینکه: میزان تأثیر
اعتبارات خرد در توسعه کارآفرینی در کشورهای در حال توسعه چهقدر است؟ و
آیا این فرایندها از نظر اقتصادی و محیطی پایدار هستند؟ دوم اینکه:
مطالعات موردی در کشورهای در حال توسعه تا چه حد تأثیر این فرایندها را در
کاهش فقر تأیید میکند؟
روشن است که بدون داشتن معیاری مشخص، سنجش فرایند
توسعه وجود ندارد. براساس تعریف توسعه مایکل تودارو گفته میشود که توسعه،
فرایندی است که منجر به بهبود کیفیت زندگی میشود و جنبههای مختلف آن در
قالب افزایش درآمد، افزایش مصرف و ارتقاء کرامت انسانی و در نهایت بهبود
مردم سالاری تجلی پیدا میکند.
همچنین براساس تعریفی که مارگریت رانیرن ارائه
میدهد، میتوان مراحل فرایند توسعه را مورد شناسائی قرار داد گفته میشود
اولین کاری که فقرا پس از افزایش درآمد انجام میدهند این است که وضعیت
تغذیه خود را بهبود دهند و بچههای خود را به مدرسه بفرستند.
از طرف دیگر همانطوری که محمد یونس ذکر میکند:
اگر قرار باشد فقط یک راه برای غلبه بر فقر را برشمرد، حتماً باید از راه
حل اعتبارات خرد به فقرا نام برد. چراکه پول یعنی قدرت.
براساس آمار IFC امروزه بیش از ۵۰۰ میلیون نفر از
افراد فقیر در سراسر دنیا با استفاده از اعتبارات خرد به اداره بنگاه
اقتصادی بهصورتی سودآور مشغول هستند. به نظر اینها مهمترین مانع برای رشد
کسب و کار همانا کمبود اعتبار است.
بنابراین روشن است که ارائه خدمات مالی به طبقات
فقیر میتواند بهعنوان راهی برای توسعه اقتصادی این نوع خانوارها و در
نتیجه افزایش درآمد و دارائی و خوداتکائی آنان باشد. خوشبختانه امروزه
نهادهای مالی در سراسر دنیا راهکارهای متنوعی را برای دادن اعتبارات خرد به
متقاضیان خود یافتهاند، راههائی که در عین حال پایدار نیز هستند. به
عبارت دیگر سودآوری بنگاه به گونهای است که نه تنها امکان پرداخت اقساط
وام را فراهم میکند، بلکه شکلگیری پسانداز را نیز میسر میکند.
چالش اصلی در این رابطه توسعه ظرفیت مالی است تا
بتواند پاسخگوی تقاضاهای بیشمار در این زمینه باشد.
اعتبارات خرد باید بهصورتی پایدار مورد استفاده
بنگاههای کوچک و متوسط قرار گیرند. منظور از پایداری هم پایداری اقتصادی
است که بنگاه کوچک و متوسط، با سودآوری مناسب امکان بازپرداخت وام خود را
پیدا کند. این پدیده باعث خواهد شد که نهادهای مالی نیز بتوانند در جهت
دادن اعتبارات جدید به متقاضیان فعالیت کنند. همچنین منظور از پایداری
محیطی نیز این است که کارکرد بنگاه استفاده کننده از اعتبارات خرد به
گونهای باشد که به محیط زیست خود آسیب نزند.
مروری بر تجارب موفق استفاده از اعتبارات خرد در
کشورهای در حال توسعه از جمله جمهوری اسلامی ایران حاکی از آن است که هر
قدر دانش کارآفرینی بیشتر باشد، تحقق اهداف اعتبارات خرد را در ارتباط با
فقر زدائی بیشتر خواهد بود. بنابراین مطالعه موانع کارآفرینی در کشورهای در
حال توسعه نیز به همان اندازه یافتن منابع بیشتر اعتبارات مالی خرد اهمیت
دارد.
از جمله این موانع این است که با عدم شکلگیری
بازار سرمایه، امکان پاسخگوئی به تقاضاهای بیشمار اعتبارات خرد وجود
ندارد.
مشکل بعدی کشورهای در حال توسعه در ارتباط با
کارآفرینی، نبود زیربناهای کافی است به طوریکه در بسیاری از موارد رسانیدن
محصول جدید تولیدی به بازار با موانعی روبهرو میشود.
از دیگر موانع کشورهای در حال توسعه، مشکلات
اجتماعی و فرهنگی است و دیدگاههائی در این جوامع وجود دارد که بهطور کلی
فعالیت اقتصادی و کسب سودآوری و رفاه را در تعارض با باورهای اجتماعی و
فرهنگی تلقی میکند و مشکل دیگر کشورهای در حال توسعه در ارتباط با
کارآفرینی، بیثباتیهای اقتصادی و سیاسی است که مانع ایجاد کسب و کار جدید
میشود.
بنابراین با توجه به مشکلات گفته شده، دولتها در
کشورهای در حال توسعه میتوانند نقش مهمی در توسعه کمی و کیفی کارآفرینی
داشته باشند و تشکیل مؤسسات آموزشی برای ارتقاء دانش کسب و کار و نحوه
مطلوب اداره بنگاههای کوچک یکی از این موارد است.
خوشبختانه در جمهوری اسلامی ایران تجربهای بسیار
غنی در ارتباط با اعتبارات خرد وجود دارد. تأسیس صندوقهای قرضالحسنه با
هداف پرداخت به نیازمندان، فعالیت صندوق تعاون کشور با هدف کمک به
کارآفرینی در میان تعاونیها، همچنین تشکیل صندوق اشتغال در کمیته امداد
امام و تشکیل صندوق اعتبارات خرد روستائی در وزارت جهاد کشاورزی و در نهایت
سیاستهای جدید بانک کشاورزی در رابطه با اعتبارات خرد نمونهای از آن
است.
آمارهای رسمی بیانگر آن است که در حال حاضر حدود
۶۰۰۰ صندوق قرضالحسنه خصوصی در کشور فعال هستند. محور اصلی فعالیت
صندوقهای قرضالحسنه ارائه اعتبارات خرد، بدون سود و صرفاً براساس کارمزد
کم به متقاضیان است که عمدتاً با هدف کارگشائی و کارآفرینی صورت میگیرد.
این صندوقها در سطح ملی، استانی، شهری و محلهای فعالیت میکنند.
صندوق اشتغال نیازمندان کمیته امداد نیز در
سالهای اخیر، فعالیتهای خوبی در جهت توسعه فرهنگ اعتبارات خرد در کشور
انجام داده است.
همچنین صندوق اشتغال کمیته امداد یکی از
زیرمجموعههای کمیته امداد اما است که یک مؤسسه خیریه ملی است که با هدف
تحت پوشش قرار دادن فقرا در کشور ایجاد شده است. در مواردی که فقرا تحت
پوشش قرار گرفته قادر به انجام کار هستند، صندوق اشتغال سعی میکند با دادن
وام به آنها عملاً آنها را وارد چرخه تولید نماید. پس از اینکه درآمد
بنگاه جدید ایجاد شده از محل وام صندوق اشتغال به حدی رسید که دیگر نیازی
به کمک بلاعوض کمیته امداد نباشد، در این صورت آن خانوار فقیر از پوشش
حمایتی خارج میشود.
خوشبختانه در سالهای اخیر صندوق ایجاد اشتغال
کمیته امداد توانسته با ایجاد ۳۵۰ هزار فرصت شغلی جدید، کمک خوبی به ارتقاء
کارآفرینی کند بهطوری که هم اکنون ۱۱۵ هزار از این خانوارها با افزایش
درآمد خود از زیر پوشش بودن کمیته خارج شدهاند.
یکی از کارهای موفق صندوق، دادن وام به روستائیان
برای خرید حداقل ۲۰ رأس دام است که با دادن خدمات دامپزشکی رایگان به
دامدار توسط کمیته امداد، عملاً در جهت توانمندسازی روستائیان قدام برداشته
است بهطوری که هم اکنون ۷/۲ میلیون رأس دام از این نوع در میان وام
گیرندگان از صندوق اشتغال کمیته امداد مشاهده میشود.
صندوق تعاون نیز تجربه مشابهی را برای توسته
تعاونیها دنبال میکند. در سالهای گذشته بخش قابل توجهی از بودجه کشور
اختصاص به توسعه بنگاههای کوچک و متوسط داشته که ۵۰% اختصاص به تعاونیها
داشته است.
ویژگی این نوع اعتبارات این است که بخشی از سود
بانکی توسط دولت تقبل شده و لذا اعتبارات آن با شرایط مناسبی در اختیار
متقاضیان قرار میگرفته است.
بانک کشاورزی نیز از مهمترین مؤسسات مالی و
اعتباری کشور است که نقش فوقالعادهای در ارائه اعتبارات خرد به کشاورزان
دارد، همچنان که براساس آمار موجود بیش از ۵۰ درصد اعتبارات سیستم بانکی
در رابطه با بخش کشاورزی از طریق این بانک در اختیار کشاورزان قرار
میگیرد. همچنین ۷۲ درصد از تسهیلات این بانک به کشاورزان و در مبالغی
کمتر از یک میلیون ریال داده شده است که مصداق اعتبارات خرد است.
تجربه اخیر بانک کشاورزی در اجرای طرح حضرت زینب
که در جهت ارائه اعتبارات خرد به زنان سرپرست خانوار صورت گرفت و یا طرح
دادن وام به زندانیان آزاد شده برای داشتن یک شغل مناسب و قابل احترام و در
نهایت طرح اشتغال به کار فارغالتحصیلان رشتههای کشاورزی از دانشگاهها،
هر کدام یافتههای جالبی دارند.
از اقدامات موفق دولت در سالهای اخیر، برطرف
کردن موانع ورود بانکها برای ارائه اعتبارات خرد به متقاضیان به ویژه به
روستائیان است. اخیراً نیز دولت نهم سیاستهای ویژهای را برای عدم تمرکز
اعتبارات بانکی در شهرهای بزرگ و جهت دادن این اعتبارات به استانهای مختلف
به اجرا گذاشته است.
تشویق کشاورزان برای گرفتن سند زمین کشاورزی به
منظور وثیقه گذاشتن آن در برابر تسهیلات بانکی، اجرائی کردن ضمانتهای
زنجیرهای که براساس آن هر روستائی ضامن بقیه متقاضیان وام در محله خود
میشود و در نهایت در مواردی که دولت بخشی از سود بانکی را خود رأساً
پرداخت میکند و یا اینکه دولت بازپرداخت وام روستائیان را به بانکها
تضمین میدهد و .... از جمله کارهائی است که دولت برای ترغیب بانکها برای
پرداخت اعتبارات خرد انجام داده است.
برگرفته از: سخنان دکتر دانش
جعفری در سمینار اعتبارات خرد