• English / العربیة / French  



  • ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  







    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  

     

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    ارزیابی مهندس احمد پورفلاح، مدیر عامل شرکت سکو ایران از کسب وکار و تولید

    از مهمترین موانع تولید در کشور می توان به نبود یک استراتژی اقتصادی از پیش طراحی شده و به تبع آن نامشخص بودن استراتژی صنعتی اشاره کرد. عدم ثبات در قوانین و برنامه ها، نگرش سیاسی به مقوله اقتصاد - در حالی که در کشورهای توسعه یافته این نیازهای اقتصادی است که سیاست های کشور را هدایت می کند - قانون کار غیرکارا، تعطیلات زیاد و مخرب، عدم فرهنگ سازی در زمینه ارزشی نمودن تولید و سرمایه گذاری تولیدی، عوارض سنگین و کمرشکن در فعالیت های تولیدی و عدم حضور تولیدکنندگان واقعی در مراکز تصمیم گیری و هسته های سیاست گذاری از مهمترین مسایل پیش روی تولید داخلی است که باید به آنها پرداخته شود.

    در سال های اخیر، برخی اقدامات از سوی دولت در جهت حمایت از تولید صورت گرفته که از آن جمله، می توان به بخشودگی مابه التفاوت نرخ ارز و منظور نمودن تخفیف های مالیاتی برای شرکت هایی که نسبت به پرداخت عملکرد مالیاتی خود به موقع اقدام کرده اند اشاره کرد. از اقدامات دیگر می توان به تصویب قانون رفع برخی از موانع تولید و در نظر گرفتن بودجه ای معادل ۵ میلیارد دلار برای آسیب دیدگان بحران اقتصادی اشاره کرد که متأسفانه علیرغم ابلاغ هنوز اجرایی نشده است. مشکل بسیار مهم دیگری که بر سر راه تولید داخلی وجود دارد، تسهیلاتی است که در مقوله واردات مطرح است. متأسفانه همواره با گذشت هر سال شاهد گسترش حجم واردات و سرازیر شدن کالاهای خارجی بیشتری به داخل کشور هستیم که این رویه مشکلات زیادی را برای تولید و تولیدکنندگان داخلی به وجود آورده است.

    ارز فراوان و ارزان، تعرفه های پایین و دست و دل بازانه و بستن دست وپای تولیدکننده داخلی از جمله مواردی می باشند که در واقع، شانس ها و ارمغان های اهدایی به بخش واردات محسوب می شوند.

    ● چه باید کرد؟

    امیدواریم با هدفمند نمودن منطقی و غیرسیاسی یارانه ها، جدّی گرفتن موضوع بازنگری در قانون کار، تصویب لایحه کاهش تعطیلات، تصویب سریع بسته های حمایتی گوناگون برای کمک به بخش ها و واحدهای نیازمند حمایت، امید و رمقی در ناوگان تولید کشور به وجود آید. جدّی گرفتن اصل ۴۴ و آزادسازی ها و توجه ویژه به چشم انداز ۲۰ ساله از دیگر انتظارات به حق بخش خصوصی است. متأسفانه باور به تولید ملی و حذف تصدی گری دولت از این بخش، فقط منحصر به زمان هایی شده که درآمد نفتی کاهش می یابد، در حالی که باید تفکر حمایت از تولید نهادینه شده و در همه مقاطع و مراکز و توسط همه دولتمردان و سیاست گذاران مورد توجه قرار گیرد.

    در کمال تأسف، آمارهای به دست آمده از سه سال اول برنامه چشم انداز ۲۰ ساله نشان می دهند که نه تنها به ارقام و آمار مورد نظر - که مسلماً جملگی باید افزایشی باشد - دست نیافته ایم، بلکه در خیلی از زمینه ها به صورت نزولی حرکت کرده ایم و این در حالی است که بسیاری از کشورهای هدف که قرار است تا سال ۱۴۰۴ آنها را پشت سر بگذاریم، موفقیتی روزافزون را تجربه می کنند. در صورت کوتاهی در بازنگری روند موجود، عدم توجه جدی به عوامل بازدارنده دستیابی به آمارهای مورد انتظار و عدم توجه جدّی همه مسؤولان و برخورد با افراد و سازمان هایی که برای حصول به این هدف ارزشمند کوتاهی نموده و یا مانع تراشی می نمایند، مسلماً رسیدن به این چشم انداز در حد یک رویا باقی می ماند. در کشور ما به خاطر عدم اجرای مسؤولیت ها بر طبق برنامه، کسی را زیر سؤال نمی برند و به همین دلیل، هر فرد با هر درجه از تجربه و توان، خود را محق به سکانداری بخشی از ناوگان بزرگ کشور می بیند. برای رسیدن به اهداف چشم انداز ۲۰ ساله، نیازمند برنامه مطالعه شده و خوب و کارشناسی شده از سوی مجریان کارآمد و توانمند و حمایت های همه جانبه دولت و مجلس خواهیم بود. اگر این انتظارات جدّی گرفته شده و اجرایی شوند، دستیابی به چشم انداز ۱۴۰۴ با اتکا به نیروهای جوان و تحصیل کرده، وجود تجربه بالا در بخش های مختلف و منابع عظیم کشور دور از دسترس نخواهد بود.

    ● اوضاع نامناسب

    در وضعیت فعلی، رشد GDP ایران حدود ۶/۴ درصد می باشد که این رقم پایین تر از رشد برخی کشورهای منطقه است. در این میان رشد GDP آذربایجان ۱۱/۶، افغانستان ۱۱/۵، چین و هندوستان ۹/۸ و امارات ۸/۵ درصد می باشد. همچنین درآمد سرانه ما معادل ۳ هزار و ۴۰۰ دلار است که نه تنها با ۴۳ هزار و ۵۰۰ دلار آمریکا خیلی فاصله دارد، بلکه از درآمد سرانه مالزی با ۵ هزار و ۷۰۰ دلار هم کمتر است.

    مراجعه به آمارهای جهانی مبین این حقیقت است که علیرغم اتفاقات مثبتی که طی سال های اخیر در حوزه درآمدی کشور به وقوع پیوسته است و با وجود درآمدهای هنگفتی که به خودی خود می توانست مقدمات رشد دو رقمی را در کشور فراهم آورد، متأسفانه از ظرفیت ها درست استفاده نشد و این فرصت های طلایی در اختیار رقبای منطقه گذاشته شد.

    نتیجه این امر سخت و پُرهزینه شدن تحقق اهداف اقتصادی سندچشم انداز است. در پایان، گلایه از این حقیقت شایسته است که در سال های اخیر همواره بودجه عمرانی به نفع بودجه جاری روند نزولی داشته و کسری بودجه که برای هزینه های جاری کشور به وجود می آید همواره از ناحیه کاهش هزینه های محدود عمرانی تأمین شده است. عوارض منفی این موضوع را نیز در کاهش محصول ناخالص ملی کشور، بالا رفتن نرخ بیکاری، وابستگی بیشتر به واردات و کاهش انگیزه سرمایه گذاری های مولد می بینیم.

    امید است این روند معکوس شده و تولید را فدای رضایت های زودگذر آحاد جامعه ننماییم و صادقانه محدودیت ها را با مردم در میان گذاشته و از آنها برای گذر از این شرایط بحرانی و خاص کمک بخواهیم، چراکه بعضی از فرصت ها تکرار شدنی نیستند و افسوس خوردن به خاطر از دست دادن آنها در آینده، هیچ دردی را دوا نخواهد کرد.

    ماهنامه اقتصاد ایران ( www.iraneconomics.net )
    واقع شدن در هنگامه پر راز و رمزعصر اطلاعات و رویارویی با پدیده ها و امواج خروشان و متلاطم آن تدبیری دیگری را می طلبد، تدبیری از نوع فرانگرانه، نوآورانه و ابتکارعمل و سرعت عمل بویژه در عرصه کسب وکار.

    واقع شدن در هنگامه پر راز و رمزعصر اطلاعات و رویارویی با پدیده ها و امواج خروشان و متلاطم آن تدبیری دیگری را می طلبد، تدبیری از نوع فرانگرانه، نوآورانه و ابتکارعمل و سرعت عمل بویژه در عرصه کسب وکار. بی گمان مواجه شدن با شرایط دگرگون، پیچیده، متغیر و پرشتاب این زمانه نیاز به انعطاف پذیری و تغییرپذیری زیادی خواهد داشت.

    امروزه مسایل نوینی فرا روی زندگی آحاد بشر مطرح شده است که برای حل آنها و برون رفت از تبعات و پس لرزه های امواج آن لاجرم باید با ژرف اندیشی و موشکافانه به آنها به گونه متفاوت نگریست تا بتوان با هوشمندی و درایت تهدیدهای خان و مان سوزآن رابه فرصت های ناب و بی بدیل تبدیل نمود.

    در جامعه اطلاعاتی شتاب تغییرات به قدری است که همه ابعاد و زمینه های زندگی انسان را متاثر ساخته و تقریبا همه مفروضات و پیش دانسته ها و راهکارهای او را به چالش جدی وا داشته و او را مجبور ساخت تا همواره به تفکر عمیق تر فرورفته و هوشمندانه تر و با چابکی و زیرکی هر چه تمامتر در این بازی شطرنج زندگی، معماهای دشوار زمانه را تصور نموده و آن راحل نماید تا از مات شدن سهمگین در امان باشد.

    تحولات چشمگیر و پرسرعت در عرصه های اجتماعی، اقتصاد، زیست محیطی و بویژه در حوزه های مهم کسب وکار، بازار و تکنولوژی علیرغم همه دستاوردهای گران سنگ و مهمی که برای جوامع به ارمغان آورده و به پیشرفت و تعالی انسان ها شتاب بخشیده، می تواند برای آنانی که دیرتر متوجه می شوند و در خواب سنگین تری فرو رفته اند و در سر سودای برخورد منفعلانه و واکنشی با مسایل را دارند میتواند منشا نگرانی ها و شکاف های عمیق تری نظیر شکاف دیجیتال گردد.

    امروزه روند و شتاب تغییرات در دو حوزه بسیار مهم تر زندگی بشر یعنی کسب وکار و بازار، راه حل ها و روش های دیروزی او را به چالش فراخوانده، تغییراتی که بسیاری از مدل های کسب وکار و رویه ها و ادبیات حاکم بر بازار را دگرگونه ساخته است، می تواند دلیل واضحی بر روی آوری انسان به نواندیشی و نوآوری باشد.

    در عصر حاضر دیگر تقریبا اثر و نشانه ای از کسب و کارها و حتی نیازهایی که در گذشته وجود داشته است باقی نمانده است مضافا اینکه بسیاری از الگوها، مفاهیم و ساختارهای کسب و کار دچار دگرگونی گردیده است.

    بنابراین او لازم دارد بر بستر ایده های جدید و فرصت های بر آمده از شرایط نوین طرحی نو در اندازد و سوار بر شهپر بلند مرتبه دانش و تکنولوژی متعالی و اندیشه مترقی خود در کوچه پس کوچه های جامعه اطلاعاتی با شتاب هر چه تمامتر پرسه زده به تدبر و تعقل بپردازد به امید آنکه راهکار مناسبی را جهت حضور در جامعه اطلاعاتی بیابد چرا که شهروند این عصر باید خود در ایجاد آن نقش بارزی داشته باشد و از بازیگران و صحنه گردانان آن گردد.

    به دنبال این تغییرات و تحولات وسیع و بنیادین بالاخص در دنیای پر اهمیت کسب و کار که شالوده های اساسی زندگی بشر در آن پی ریزی میگردد، و به یمن مجهز شدن نیروی کار به قدرت راهبردی دانش و دانایی، و خلاقیت و نوآوری، عصر حاکمیت کارکنان دانشی فرا رسیده و به واقع این سرمایه های عظیم انسان که مزیت آفرینان حقیقی دنیای اقتصاد می باشند باعث شکوفایی و پویایی و اقتدار عرصه های کار و تلاش گردیدند.

    این یعنی کار کردن در دنیای جدید به سادگی دوران گذشته نخواهد بود و تنها انسان هایی که خلاق ، مبتکر، نوآور و دانش گرا هستند توان حضور در مراکز کسب وکار جدید را دارند.

    امروزه کارکردن در عرصه تولید، خدمات و تجارت نیازمند برخورداری افراد از ظرفیت بالای نوآوری، دانش و مهارت های فکر افزار می باشد و این به معنی پایان حاکمیت و حضورکارکنان نیرو محور و متکی به قدرت بازو و یقه آبی عصر صنعتی.

    در همین حوزه پاره ای دیگر از دگرگونی و رخداد ها مزید بر علت گردید تا آدم های عصر جدید به نوآوری و کارآفرینی بعنوان یک الزام و ضرورت حیاتی نگاه کنند، واقعیاتی نظیر پایان استخدام مادام العمر، انجام کار در شبه سازمانها و سازمان های مجازی و بوجود آمدن کسب و کارهای الکترونیکی و تشکیل شرکتهای داتکام که همه و همه حکایت از دگرگونه شدن شرایط و اوضاع و احوال گردیده و فضای دیگری را بوجود آوردند که نیاز به راهکارهای جدید را گوشزد می نمایند.

    در حوزه بازار، قدرتمند شدن و حاکمیت بلامنازعه مشتریان و قدرت چانه زنی آنان و بر راس قرارگرفتن شان، تنوع خواهی و انتخاب گری او و جولان دادن رقبای سرسخت به بهانه نوازش و رضایت مندی مشتریان و تلاش آنان به تصاحب سهمی بیشتر ازبازار و مشتری ازطریق ایجاد وارائه انواع برندها ومارک های رنگارنگ وچشم نواز،جهانی شدن بازارها وکم رنگ شدن مرزهای زمان ومکان در عرصه تعاملات اقتصادی و تجاری بشر و گشایش بازارهای جذاب تر، جدیدتر و پر ظرفیت تر فراروی بازیگران دنیای کسب وکار، بکارگیری استراتژیهای نوآورانه درپاسخ به نیازهای پیدا وپنهان،پدیده منسوخ شدگی وکوتاه شدن چرخه عمرمحصولات وکالاها و...منجربه ورود نیروهای کار چندکاره به عرصه کسب و کارگردیده است.

    مجموعه این عوامل دست دردست هم داده تاتحولات چشمگیرتری برای دنیای رقم زنند که درپی آن وبواسطه بوجودآمدن شرایط پیچیده، متلاطم و دشوارکه در آن بقا و دوام و پایایی از دغدغه های اصلی جوامع تلقی گردیده، انسان به فکر طراحی راهکارهای کارامدتر در هیمنه پرفراز و نشیب دنیای نوین با اتکای به قدرت انعطاف پذیری مبتنی بر نوآوری وابداع وکارآفرینی برآید.

    چنین فرصتهایی ایجاد نخواهدگشت مگر به مدد و همت خلاقیت، ایده پردازی، ایده سازی و نوآوری افراد جامعه مخصوصا قشر فرهیخته ،دانشی وجوان.

    حال که امیدی به راه حل های پیشین وجودندارد ومسایل امروز وآینده بشر را باید به شیوه های جدید حل نمود لازم است تابااتکای به توان اندیشه،دانش وخلاقیت گزینه های بهتر وراه حل های مناسب تری راخلق نمودبگونه ای که اولا ازبطن این تغییرات پرشتاب وپردامنه فرصت های ارزنده ای بدست آوردوازآن فرصتها برای خلق اندیشه های ناب برای تعالی وپیشرفت همه جانبه بهره جست وازدگرسوی ازهجوم کوبنده ومرگ بارتهدیدهای بی حد وحصرامواج سهمگین وتوفنده تغییرات درامان ماند.

    بی تردید کارآفرینی ونوآوری بواسطه برخورداری ازظرافتها وظرفیت های بی نظیر خود مانند استفاده مناسب ازفرصتها ،ایجاد اشتغال مولد وپویا،ارتقای بهره وری ،شکوفایی اقتصادی و...می تواند بعنوان یکی از بهترین گزینه ها واثربخش ترین تدابیر درراه مواجهه باشرایط جدید والزامات حاکم برآن باشد.

    کارآفرینان باتوجه به خلاقیت بالای شان وتوانایی برتر درخلق ایده ها وشناسایی وبکارگیری فرصتهای جدید وانگیزه زیادآنهادراستقبال ازتغییرات بنیادی می توانند بعنوان عاملان تغییرمنشا اثرات پرارزشی برای جامعه باشند.

    آنان افرادخلاقی هستند که پدیده ها ی مختلف رابگونه ای متفاوت ترمی نگرند وبواسطه بهره مندی ازقدرت تفکرنوآورانه خودمی توانند مسایل راازمجاری و زوایای متعدد مورد کنکاش قرار داده و پاسخ های زیادی را برای مباحث جدیدبیابند، آنان نه تنها از ابهامات، تغییرات،مخاطرات و پیچیدگی ها نمی هراسند بلکه به استقبال آنهارفته و در این دریای متلاطم به طرز ماهرانه و متهورانه ای گوهرهای نایابی راکشف می نمایند.

    آنها همچنین با اتکا بر ویژگی های مثبت و توانمند ذهنی خود کنجکاوانه به مسایل و حوادث نگریسته و از دل نارسایی ها، نواقص، مشکلات و دشواری های موجود می توانند ایده های مناسبی را برای تاسیس یک کسب و کار و خلق یک روش خلاقانه بوجود آورند.

    ● ضرورت توسعه بنگاه های اقتصادی درایران:

    مردم علایق،نیازها وخواسته های مختلفی دارند.مردان وزنان کارآفرین قادرند این خواسته هاراشناسایی نموده وکسب وکارهای ویژه ای رابرای رضایت آنها ایجاد نمایند.بنگاهها میتوانند پاداش های رضایت بخشی رابرای کسانی که باموفقیت آنها راایجاد می نمایند درپی داشته باشند.

    بنگاهها دریک جامعه فواید بالقوه ای رابرای همدیگر دارند.خروجی یک بنگاه بطور طبیعی به عنوان ورودی(نهاده) برای بنگاه دیگرمورداستفاده قرار می گیردکه این میتواند به گردش پول وسرمایه بین بنگاههای یک جامعه کمک نماید.گردش بیشتر پول دریک جامعه نشاط ورونق بیشتری رادرپی خواهدداشت.

    بطور هم افزایانه ای بنگاهها دریک جامعه محیطی را بوجود می آورندکه درآن تعداد زیادی فرصت برای بهره برداری زنان ومردان کارآفرین بوجودآید.

    آن فرصتی رافراهم میسازد تااین افراد فرصتهای قابل دستیابی وقابل اکتشاف راشناسایی نمایند.درهمه جوامع ممکن است تعدادزیادی فرصت های کشف نشده وجودداشته باشد که می تواند مزایایی را برای هرکسی به همراه داشته باشد.

    افراد مهارتهای مختلفی راکه منتهی به مشاغل متعدد می گرددکسب می نمایند.آنها دربخش تجارت، خدمات،تولید،فرآوری غذا،اطلاعات وارتباطات ودیگراشکال کسب وکارهابکارگرفته می شوند.

    وجود تعدادی ازانواع کسب وکارهادرجامعه تان فرصتهایی را برای بکارگیری مهارتهایی که کسب کردید فراهم می سازد.همه انواع مهارتهای یادگرفته شده یک شانس برای استفاده دارند اگر فرصتها درکسب وکارهای مختلف جستجو شوند.طبیعی است که افراد باید به ظرفیت ارزش های فردی،علایق وانتظاراتی که برای بنگاه آنها مطلوب است توجه نمایند.

    بنگاهها نهادهایی می باشند که با تقاضای عوامل تولید از بازار نهاده ها و ترکیب آنها مبادرت به تولید انواع کالاها و خدمات می نمایند و کالاها و خدمات تولید شده را در بازار ستاده ها یا محصولات با انگیزه کسب سود عرضه می نمایند .

    افراددرجامعه علایق،نیازها وخواسته های مختلفی دارند. کارآفرینان قادرند این خواسته هاراشناسایی نموده وکسب وکارهایی رابرای رضایت آنها ایجاد نمایند. بنگاهها میتوانند فواید رضایت بخشی رابرای کارآفرینان به همراه آورند.

    بنگاهها دریک جامعه فواید بالقوه ای رابرای همدیگردارند.آنها به گردش پول وسرمایه در یک جامعه کمک می نمایند. (قلب اقتصادی )،بنگاهها محیطی را بوجود می آورندکه درآن تعداد زیادی فرصت کسب وکار فراهم میشود. درهرجامعه ای ممکن است تعدادزیادی فرصت وجودداشته باشد که می تواند مزایایی را برای هرکسی به همراه داشته باشد.

    بنابراین : میتوان ازطریق کسب مهارت مشاغلی راایجادکرد.وجود کسب وکارهادرجامعه فرصتهایی را برای بکارگیری مهارتهایی که کسب کردید فراهم می سازد. باید به ارزش های فردی،علایق وانتظاراتی که برای بنگاه هامطلوب است توجه نمایید.

    اولین گام کارآفرین شدن ،ارزیابی بنگاههای مختلف وتوجه به ظرفیت های آنها وگام دوم،شناسایی اینکه چگونه مهارت های شما میتواندبا نیازهای آن کسب وکارها جورشود.

    ایران کشوری بزرگ ، بسیارمستعد ودارای ظرفیت ها ومنابع غنی برای پیشرفت وشکوفایی می باشد،علاوه برامکانات وسرمایه های ارزشمند مادی وذخایر اساسی واستراتژیک دارای سرمایه های عالی انسانی واجتماعی گرانقدری می باشد که درکمترکشوری مانندآنها پیدا می شوند.مزیدبرهمه این قابلیت ها می توان به موقعیت ژئوپلتیک واقلیم مناسب آن نیزاشاره نمود که همگی می توانند موقعیت ممتاز ومنحصربفرد این کشوربزرگ باستانی رانیزیادآورگردند.

    باهمه ی این مواهب ونعمت ها مع الاسف پاره ای ازتنگنا ها ومضایق وجوددارند که کارآفرینی وفرهنگ ارزشی کسب وکارها راآنچنان که مستحق است مطرح نساخته است واین درحالی است که باتوجه به موارد ی که درزیر به آن اشاره می گردد،این کشور وملت می تواند بعنوان یکی ازمهمترین خاستگاهها وپایگاههای کارآفرینی مطرح گردد:

    درجامعه ایرانی تعداد کثیری جوانان ،زن ومرد علاقه مند به ایجاداشتغال وکسب وکار مولد وجوددارد که علاوه برآنکه بطور خودخواسته تمایل به حضوردرعرصه های اقتصادی وتجاری دارند، باانواع مختلف استعدادهای علمی ،فرهنگی ،مادی ومعنوی نیزهمراهی می شوند.

    وسعت زیاد کشور،جمعیت انبوه انسانی بعنوان بازارهای بالقوه،تنوع انسانی ،برخی ازویژگی های منحصربفردایران درجامعه بین المللی نظیروجودذخایرسرشار ،حیاتی واستراتژیک نفت وگاز وپتروشیمی وبرخی دیگر ازذخایر واندوخته های معدنی وفلزی کمیاب ،اقلیم بسیار مستعد ومتنوع وموقعیت بی بدیل ژئوپلتیک آن همه وهمه دال برپیش آگهی بسیارخوب برای حضورجدی بنگاهها ی مختلف دراین کشوراست.

    مضاف برآنکه دربسیاری اززمینه ها مانند توریسم ظرفیت های بکر ودست نخورده ای وجوددارد که هریک می توانند ظرفیت های اقتصادی بی بدیلی را درپی داشته باشند.

    اضافه برهمه اینها درعصرموسوم به جهانی شدن بنگاه های اقتصادی وتولیدی ما ظرفیت های صادراتی خیلی خوبی را می توانند ایجادنموده وعلاوه بررهایی کشور از اقتصاد تک محصولی نفتی ویا واردات بی رویه کالاهای جورواجور خارجی خودازصادرکنندگان عمده کالاها،تولیدات وخدمات دانشی،فنی ومهندسی درجهان گردند.برخی دیگر از ضرورت های توسعه اشتغال وتوجه به بنگاههای اقتصادی به شرح زیر می باشند:

    افزایش احتمال پیوستن ایران بهW.T.O بعنوان یک الزام وضرورت و نیازبه اشتغال زایی(تربیت اشتغال کننده) باتوجه به تعداد زیاد جمعیت جویای کار وخیل عظیم جوانان مستعد وفارغ التحصیل ومتخصص ،ظهور وپدیدارشدن وبکارگیری تکنولوژی های نوظهور ورقابت درسطح ملی وبین المللی(ظرفیت های صادراتی) ،با عنایت به موقعیت ممتاز منطقه ای وبین المللی کشوروتوانمندی های فنی وصادراتی وویژگی های اقتصادی ناب درکشور

    سیاست های دولت دراجرای اصل ۴۴ ،توسعه SMEها بعنوان هسته بنیادین کسب وکارها واشتغال ،انفجارجمعیت وخیل بیکاران وعدم مهارت یافتگی بیش از۷۰%فارغ التحصیلان وبیکاربودن بیش از۵۰%فارغ التحصیلان وتحریم ها....

    بااذعان به اینکه کسب وکارها واشتغال جایگزین وراهکار بسیار مناسبی برای برون رفت ازمسایل بسیار سخت وتالم آورآشفتگی های محیطی ،بی نظمی ها واظطرارها ونگرانی ها وناامنی های اجتماعی است ومی تواند به بسیاری از آسیب ها وگسست های روانی،عاطفی واجتماعی پایان دهد وسبب برچیده شدن تعداد زیادی از معضلات وپدیده های زشت ومذموم که درنهایت بی رحمی شالوده های اساسی اجتماع را نشان رفتند گردد،شایسته است تا ترویج وبستر سازی مناسب برای ترغیب بالاخص جوانان به تشکیل وتاسیس بنگاه های کارآفراینانه بصورت فرابخشی ونظام مند تلاش شود.

    درعصر حاضرکه به عصر پست مدرنیسم لقب یافته است بواسطه حاکمیت برخی ازشرایط نوین کارکردن دستخوش تغییرات شکلی ومحتوایی زیادی گردیده است ،ازاین عصر به دوران منسوخ شدگی زودهنگام نامبرده می شود و معتقدند بسیاری ازمعادلات آدمی دچارانحطاط خواهدگشت بگونه ای که بسیاری ازالزامات وتفکرات گذشته دراین خصوص کمرنگ شده ویااصلا فاقدوجاهت می باشد که پاره ای ازاین تحولات عبارتند از:پایان استخدام مادام العمر، حذف لایه مدیریت میانی، حرفه گرایی بجای سازمان گرایی، کار در شبه سازمانها، اصالت کار فکری، غنی سازی شغل وسیله اساسی پیشرفت، خویش فرمایی و کار در شبکه ها، پورتفولیوی شغلی(سبد شغلی وبرخورداری از چندین مهارت درحوزه کسب وکار) وبوجودآمدن دفتر کار متحرک ومنعطف .

    سید نبی‌اله حسینی
    نظام جامع اطلاع رسانی اشتغال ( www.jobportal.ir )
    نگاهی به معضل بیکاری جوانان و مراکز کاریابی

    تفکر درباره سال ها تحصیل در مدارس و دانشگاه ها برای آنکه در پشت درهای بسته اشتغال ماندن کمی سخت است بخصوص آنکه پس از مراجعه برای پیدا کردن شغل بفهمید که بسیاری از اموزش های دوران تحصیل تنها توانسته حجم بالایی از محفوضات ر ا در ذهن شما ایجاد کند بدون مهارت و بدون تخصص.

    نیازمندی ها و موسسات کاریابی از جمله مواردی است که می تواند به شما کمک کند تا شغل مورد نظر خود را پیدا کنید اما یافتن این شغل به مواردی نظیر مهارت ها و انتظارات شما از کار روزمره تان که به رشته های تحصیلی و سیستم آموزشی در مدار و دانشگاه ها بستگی دارد.

    مراکزکاریابی سال هاست که در کشور شروع به فعالیت کرده و تلاش کرده است تا هرسال بهتر از گذشته به مشتریان خود خدمات می دهد، این مراکز به عنوان حلقه های واسطه بین عرضه و تقاضای نیروی کار عمل می کنند و درواقع نقش مهمی را در تعادل میان عرضه و تقاضای نیروی کار ایفا می کنند.

    زمانی که یک جامعه با نرخ های بیکاری فزاینده و شدت یافتن بیکاری جوانان و نیروی کار فاقد مهارت مازاد روبرو میشود، موسسات کاریابی در جامعه می توانند در کنار دولت به حل مشکلات بیکاری بپردازند.

    البته تمامی این اتفاقات مثبت به شرطی رخ خواهد داد که حمایت های دولتی از مراکز کاریابی در سطحی باشد که این مراکز بتوانند در کنار ارائه خدمات اموزش جهت ایجاد اشتغال به عنوان یکی از اجزای رفاه اجتماعی نقش مهمی در قواعد و شفافیت مربوط به بازار کار ایفا کنند و به این واحد ها اجازه داده شود تا به عنوان ناظر و شکل دهنده سیاست های مربوط به اشتغال پابه پای دولت حرکت کنند.

    گرچه موسسات کاریابی از نظر نوع سازماندهی در بیشتر کشور ها مراکز کاریابی عمدتا توسط دولت ها ایجاد می شوند اما این مراکز در ایران از اواخر سال ۸۶ تنها در بخش خصوصی و غیر انتفاعی فعالیت و حمایت های سازمان کار و امور اجتماعی از این سازمان ها به صورت غیر مستقیم، آنان را با مقبولیت بیشتری نزد عامه مردم روبرو کرده است.

    مطالعات انجام شده نشان می دهد که موسسات کاریابی در جهان بخصوص در سه کشور فرانسه، هلند و انگلستان به عنوان بخشی از وزارت کار این کشور ها و به عنوان بازوی اجرایی دولت در اجرای سیاست های مربوط به اشتغال عمل می کنند. در فرانسه مسئولیت ایجاد اشتغال، آموزش، بیمه بیکاری و نظارت هرکدام به سازمانی مستقل داده شده است. در هلند مراکز کاریابی به عنوان نهادهای شبه دولتی و در سه سطح مدیریتی به صورت غیر متمرکز اداره می شوند و دولت صرفا در شورای مرکزی اشتغال مداخله می کنند.

    خدمات مراکز کاریابی در ایران شامل خدمات جایایی ( تهیه اطلاعات از جویندگان شغل و کارفرماها) و همچنین تهیه اطلاعات کمی و کیفی از بازار کار ( میزان بیکاری و میزان فرصت های شغلی) ، تهیه برنامه های ایجاد شغل (هدایت بیکاران به سمت یک بازار کارفعال) و همچنین انجام دوره های اموزشی، ارائه مشورت های شغلی، ارزیابی افراد برای ورود به بازار کار از طریق سیاست های خود اشتغالی و آموزشی است.

    ● استقبال بسیار خوب از مراکز کاریابی

    مدیرکل کار و امور اجتماعی استان اصفهان می گوید: کاریابی های استان اصفهان از سال ۸۰ فعالیت خود را به شکل محدود آغاز کردند، اما عمده کاریابیهای استان از اواخر سال ۸۴ و ابتدای سال ۸۵ به بعد راه اندازی شده اند.

    وی در خصوص توقف فعالیت مراکز کاریابیهای دولتی از ۱۵ اسفند ۸۴ اظهار داشت: براساس ماده ۱۳۶ قانون برنامه چهارم توسعه مبنی بر واگذاری امور اجرایی دولت به بخشهای غیردولتی، مراکز کاریابیهای دولتی رسماً وظایف خود را به مراکز غیردولتی واگذار کردند، علاوه بر آن سازمانهای کار و امور اجتماعی به حاکمیت و نظارت بر مراکز کاریابی غیردولتی موظف گردیده اند.

    ماندنی ادامه داد: قبلاً در مرکز هر شهرستان تنها یک مرکز کاریابی دولتی وجود داشت و مردم برای مراجعه به آن وقت، هزینه و انرژی زیادی را صرف می نمودند، اما در حال حاضر با گسترش محدوده فعالیت مراکز کاریابیهای غیردولتی مراجعه به این مراکز با کمترین هزینه و انرژی امکان پذیر است. علاوه بر آن به علت تعدد این مراکز در سطح شهر، فرصت بیشتری برای پاسخگویی فراهم می باشد و خدمات به شکل مطلوب تری ارایه می گردد. در کاریابیهای دولتی فرصت انجام مشاوره های شغلی وجود نداشت، در حالی که در مراکز غیردولتی به لحاظ کاهش حجم کار، تطبیق تقاضای کارفرما با مشخصات کارگر، کیفیت معرفیها، یافتن نیروی متناسب با خواسته کارفرما و تعداد معرفیها افزایش می یابد.

    ● رونق بازار کاریابی های غیرمجاز

    مینا رجب پور کارمند یکی از موسسات کاریابی با اشاره به اینکه طی چند سال اخیر افزایش تعداد جوانان جویای کار به رونق بازار موسسات کاریابی انجامیده است گفت: برخی از مراکز کاریابی غیرمجاز با عنوان کردن دلایلی از جمله برگزاری دوره ها و کلاس های آموزشی، برگزاری آزمون، فروش CDهای آموزشی، کاتالوگ و تست و... اقدام به اخذ مبالغی بین ۱۰ تا ۵۰ هزار تومان از افراد می کنند و سپس متواری می شوند.

    وی توضیح داد: این در حالی است که برگزاری دوره های آموزشی، تست و ... جزء وظایف موسسات کاریابی نبوده و فعالیت این مراکز تنها به مشاوره شغلی و معرفی کارجو و کارفرما به یکدیگر محدود می شود.

    وی با اشاره به اینکه تعداد مراکز کاریابی غیرمجاز چندین برابر دفاتر کاریابی مجاز است گفت: به علت افزایش روند رو به رشد فارغ التحصیلان بیکار از یک سو و ضعیف بودن ابزارهای نظارتی از سوی دیگر به مراکز کاریابی غیر مجاز اجازه می دهد تا به راحتی اعتبارات لازم را برای خود به دست بیاورد.

    وی در ادامه گفت: براساس قانون حق الزحمه کاریابی هایی که منجر به انعقاد قرارداد کار یک ساله و بیشتر شود معادل یک ماه حقوق دریافتی کارجو از کارفرماست. همچنین حق الزحمه مشاوره شغلی که منجر به ثبت نام رسمی کارجو در مرکز کاریابی شود معادل ۱۰ هزار ریال است اما متاسفانه شاهد هستیم که میزان حق الزحمه مراکز غیرمجاز کاریابی گاهی چندین برابر موارد قانونی آن است.

    وی ادامه داد: براساس قانون مراکز کاریابی می توانند از کارجو تضمینی برای دریافت حق الزحمه کاریابی دریافت کنند که این تضمین به طور توافقی می تواند چک، سفته، مدارک شناسایی، پول و ... باشد اما متاسفانه برخی از موسسات کاریابی این موضوع را زمینه سودجویی و کلاهبرداری خود قرار داده اند به این ترتیب که پس از اخذ مدارک شناسایی و چک از این مدارک سوءاستفاده می کنند.

    ● بی تخصص و پرمدعا

    مدیر یکی از کاریابی های بخش خصوصی می گوید: تعدا زیادی از مراجعین ما دانشجویانی هستند که مهارت های بسیار کمی دارند اما انتظار دارند که با یک مدرک لیسانس یا فوق لیسانس کار بسیار خوبی به آنها سپرده شود.

    وی افزود: بیشتر مراجعان افراد فاقد تخصص با توقعات بالا هستند. یا دیپلمه های بدون سابقه کار و تخصص و یا افرادی با مدرک دانشگاهی و به طور طبیعی با توقعاتی بالاتر و بازهم بدون تخصص و در کنار این مشکلات ارفرمایان نیز انتظارهای بالایی از نیروی کار دارند انها حتی برای ساده ترین کارها می خواهند از افراد صاحب تخصص و تحصیلات بالا و حقوق کم بهره بگیرند.

    وی با اظهار تاسف می گوید: توقعات بالای کار فرمایان و متقاضیان کار به اعتقاد این مدیر نوعی بی تعادلی در بازار کار به وجود می آورد و با وجود بالا بودن آمار بیکاران، کارجویانی که هیچ گونه تخصصی ندارند، طالب حقوق های نجومی هستند. در چنین شرایطی شانس استخدام افرادی را که کاریابی به کارفرمایان معرفی می کند، بسیار پایین می آورد.

    بیشتر کارفرمایان نیز ترجیح می دهند، نیروی کار مورد نیاز خود را از روشی به غیر از مراکز کاریابی تامین کنند. به اعتقاد آنان افراد معرفی شده از سوی مراکز کاریابی فاقد تخصص های ابتدایی هستند.

    محمدی یک شرکت بازرگانی را اداره می کند.به گفته محمدی بیشتر افراد معرفی شده از طرف کاریابی حتی مهارت های ابتدایی را ندارند. کار با فاکس و تلفن سانترال را نمی دانند، با کامپیوتر در حد مدرسه و دانشگاه آشنایی دارند. اما در قسمت حقوق می نویسند طبق تعرفه وزارت کار، آخر چطور کسی که از نظر کارفرما حداقل مهارت ها را ندارد، توقع حداقل حقوق وزارت کار را که حدود ۸۵ هزار تومان است، دارد؟

    وی می گوید از سیستم های جدید آموزشی حداقل این انتظار می رود که آموزش و پرورش تنها به محفوظات دانش آموزان اکتفا نکند، بلکه به طور کاربردی آنان را برای ورود به بازار کار آشنا کند.

    فاطمه حاتمی
    مقالات ارسالی به آفتاب
    دو سال پیش بود که با استفاده از بخش نظرهای وبلاگ رییس جمهور از ایشان خواستم که برایم شغلی دست و پا کند. هر چند که شغل پیدا کردن برای من وظیفه رییس جمهور نیست، اما آرزو هم بر جوانان عیب نیست!

    دو سال پیش بود که با استفاده از بخش نظرهای وبلاگ رییس جمهور از ایشان خواستم که برایم شغلی دست و پا کند. هر چند که شغل پیدا کردن برای من وظیفه رییس جمهور نیست، اما آرزو هم بر جوانان عیب نیست! شاید حدود شش ماه بعد بود که فردی با منزل ما تماس گرفت و گفت که درخواست شما برای اشتغال از سوی دفتر رییس جمهور دریافت شده و شما به زودی نامه ای در این زمینه دریافت خواهید کرد.مدتی بعد معرفی نامه ای برایم ارسال شد که از من می خواست به اداره کار منطقه ام مراجعه کنم. من هم این کار را کردم و متوجه شدم که بخشی از اداره به رسیدگی به همین نامه ها اختصاص یافته و عده ای هم مثل من با معرفی نامه مراجعه کرده بودند.

    به هر حال متصدی دریافت معرفی نامه ها مشخصات و خلاصه اطلاعات مربوط به سوابق کاریم را گرفت و یادداشت کرد. از من پرسید که می خواهم در محلی غیرمرتبط با رشته تحصیلی ام مشغول به کار شوم یا خیر. وقتی پاسخ منفی من را شنید، گفت که باید منتظر تماس آنها باشم. از آن روز بیش از یک ونیم سال می گذرد و هنوز کسی با من تماس نگرفته است.

    به گزارش ایسنا، پیداکردن شغل هم امروز برای بیکاران دردسری شده است. هستند کسانی که تخصص دارند و محل تخصص آنها هم اتفاقا خالی است، اما حکایات آنها و شغل مورد نظرشان حکایت آب در کوزه و ما گرد جهان می گردیم، شده است.بهترین راه برای حل این معضل شاید همانی است که به ذهن شما هم رسیده است؛ مراجعه به بنگاه های کاریابی و استفاده از بانک اطلاعاتی آنها. برای همین هم من نه به عنوان یک خبرنگار بلکه به عنوان یک کارجو به چند بنگاه کاریابی سری زدم."یک قطعه عکس به علاوه مدرک شناسایی و سه هزار تومان پول" اولین چیزی است که برای ثبت نام در یک بنگاه کاریابی نیاز است. فرم مشخصات را هم باید تکمیل کرد که در آن می توان به سوابق کاری و علاقه مندی ها اشاره کرد.اما وقتی من از مسئول ثبت نام اولین مرکز کاریابی پرسیدم که چقدر باید منتظر بمانم تا با من تماس بگیرید، گفت که مشخص نیست. شاید فردا، شاید یک ماه بعد، شاید شش ماه بعد!

    روال کار در مراکز کاریابی این است که کافرما با این مرکز تماس می گیرد و از آنها می خواهد فردی با مشخصات مورد نظرشان را به آنها معرفی کند. مسئول مرکز هم همان مشخصات را در دفتر ثبت می کند و بعد که فردی با آن خصوصیات مراجعه می کند، به کافرما معرفی می شود. اما در همان نگاه اول می توان تشخیص داد که این چه کار پر زحمت و عجیبی است. واقعا تا کی باید منتظر بود تا کارجو و کارفرمایی با مشخصات همانند به یک بنگاه کاریابی مراجعه کنند؟شاید شما هم به داروخانه مراجعه کرده و با این جمله مواجه شده اید که "این دارو را نداریم اما مشابه اش هست!". حکایت بنگاه های کاریابی هم همین شده است. من خودم را فردی با مدرک کارشناسی نرم افزار معرفی کردم، برای اینکه فکر می کردم این تخصص الان فراگیر است و همه جا هم تقریبا به متخصص رایانه نیاز است.مسئول امور کارجویان در یک مرکز کاریابی که در تبلیغاتش نوشته بود "بدون معطلی شاغل شوید" به من گفت که همین حالا برایتان یک فرصت شغلی مناسب هست که حداقل حقوق مصوب را به علاوه برخی مزایا پرداخت می کند، ضمن اینکه شما بیمه هم می شوید. من خوشحال شدم که بالاخره بعد از مراجعه به سه مرکز کاریابی، به نتیجه رسیده ام. پرسیدم چه شغلی را می خواهید پیشنهاد کنید. آن خانم هم گفت که یک شرکت پلاستیک سازی در منطقه ای نزدیک ورامین به تایپیست نیاز دارد! گفتم مهندس نرم افزار را برای تایپسیت معرفی می کنید؟ گفت شانس آورده اید که همین هم پیدا کرده اید!"استخدام سریع با حقوق مکفی"، "اشتغال سریع کارجویان" و "تکمیل سریع نیروی کار" جملاتی است که در تبلیغ مراکز کاریابی دیده می شود. اما واقعیت این است که نبود یک بانک اطلاعاتی منسجم و یک پارچه از کارجویان و کارفرمایان، فعالیت این مراکز را بسیار ناکارآمد کرده است.

    مسئول یکی از همین مراکز درباره این مشکل می گوید: "درست است که ما اطلاعات جامعی از کارجویان و مشاغل موجود نداریم، اما این را بدانید که در اوضاع بیکاری کنونی، کسی به دنبال پیدا کردن "شغل مناسب" نیست، بلکه بیشتر افراد به دنبال پیدا کردن "شغل" هستند تا بتوانند امرار معاش کنند. به همین خاطر من هفته پیش کسی را با مدرک کارشناسی ارشد مدیریت برای انجام کارهای اداری ساده به یک شرکت معرفی کردم."

    موضوع دیگری که درباره مراکز کاریابی وجود دارد، لزوم دریافت مجوز از سوی وزارت کار و امور اجتماعی است. در حالی که بسیاری از مراکز آگهی خود را با عنوان "دارای مجوز رسمی از وزارت کار" منتشر کرده اند، اما این واقعیت ندارد، ضمن اینکه تقریبا هیچ کارجویی هنگام مراجعه به این مراکز از آنها نمی خواهد که مجوزشان را نشان بدهند!مدیرکل هدایت نیروی کار و کاریابی های داخلی و بین المللی وزارت کار و امور اجتماعی که پیش از این برای تعیین تکلیف کاریابی های غیرمجاز ضرب الاجل تعیین کرده بود، در این مورد می گوید که آماری از تعداد کاریابی های غیرمجاز در کشور وجود ندارد. علیرضا ولی پور در گفت وگو با ایسنا این را هم گفته که انجمن صنفی کاریابی ها نسبت به فعالیت دفاتر کاریابی غیرمجاز اعتراض کرده است و برای حل این معضل پس از انجام هماهنگ های لازم با مقامات قضایی، قرار شد درصورت برخورد با این گونه دفاتر، اطلاعات آن ها به مسئولان قضایی داده شده تا اقدامات قضایی درباره آن ها صورت بگیرد.

    او تاکید می کند که اگر با چند دفتر غیرمجاز برخورد جدی انجام شود، بقیه به طور خود کار تعطیل می شوند.ولی پور همچنین با اشاره به اینکه در مجموع حدود ۸۰۰ دفتر کاریابی داخلی و بین المللی مجاز در کشور فعال است، اظهار کرد: بیش از ۷۰۰ دفتر کاریابی داخلی دارای مجوز در کشور داریم که البته تعداد دفاتر فعال و غیرفعال به طور روزانه متفاوت است.تصور کنید فردی با انگیزه مادی، دفتری را اجاره و تبلیغ بنگاه کاریابی اش را در روزنامه منتشر می کند. از آنجا که به گفته مسئول یکی از این مراکز، روزانه دست کم ۲۰ نفر به آنجا مراجعه دارند و از هر کدام سه هزار تومان برای ثبت نام دریافت می شود، می توان نتیجه گرفت که درآمد روزانه ۶۰ هزار تومان برای یک مرکز کاریابی غیرمجاز چقدر خوشامد است. ضمن اینکه همین کار می تواند برای افراد بیکار، نوعی اشتغال باشد!این مرکز بی مجوز هم که شاید، بعضا پسوند "شیاد" را یدک بکشد بعد از اینکه یک ماهی در آن محل پول ها را جمع کرد، می تواند نقل مکان کرده و در جای دیگری مرکز کاریابی خود را فعال کند.

    ضمن اینکه کارجویان هم هرگز برای به دست آورد سه هزار تومان پول خود به دنبال او نخواند گشت. اما موضوع زمانی حادتر می شود که افرادی حاضرند برای پیدا کردن سریع شغل، مبلغ بیشتری بپردازند، مثل کارجویی که به خبرنگار ایسنا گفت: سال گذشته در یکی از همین مراکز برای استخدام در بیمارستانی که تعداد محدودی کارمند می خواست، ۲۰ هزار تومان دادم، اما بعد از دو ماه فهمیدم که موضوع استخدام دروغ و روشی برای درآمدزایی آن مرکز است، البته توانستم با چندین بار مراجعه و توسل به زور، پولم را پس بگیرم.

    این البته همه داستان مراکز کاریابی نیست. هستند شرکت هایی که بدون استفاده از ظرفیت مراکز کاریابی، به طور مستقل آگهی استخدام منتشر می کنند و مبلغی هم از مراجعه کننده می گیرند و بعد هم ناپدید می شوند. اینها البته معضلاتی دیگر هم به وجود می آورند که پرداختن به آن مجالی دیگر می طلبد.

    روزنامه تفاهم ( www.tafahomnews.com )
    اشتغال به عنوان یک فعالیت ضروری برای گذراندن زندگی فردی و اجتماعی تلقی شده و تأکید بر آن است که همه انسانها با هر وضعیت و موقعیتی باید در همه زمانها کار کنند.

    اشتغال به عنوان یک فعالیت ضروری برای گذراندن زندگی فردی و اجتماعی تلقی شده و تأکید بر آن است که همه انسانها با هر وضعیت و موقعیتی باید در همه زمانها کار کنند.از طریق اشتغال انسان بین خود و دنیای پیرامون رابطه منطقی و پویا برقرار می سازد وتأکید فراوان در دین مبین اسلام بر کارکردن و تذکر آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و اصل ۴۳ مبنی بر«تأمین شرایط و امکانات کار برای همه به

    منظور رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسایل کار در اختیار همه کسانی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند» مؤید این ادعاست. با توجه به بحران بیکاری در همه جوامع اجرای برنامه های دقیق و سنجیده برای غلبه بر این وضعیت نابسامان ضرورت دارد . ارزیابی توانمندی های شغلی این افرادبه منظور اشتغال مناسب و به صرفه یکی از این بر نامه هاست که برای اهداف متفاوتی مورد استفاده قرار گرفته و ممکن است بر اساس فرهنگ یک کشور و سیستم اجتماعی آن متفاوت باشد. ارزیابی شغلی ممکن است برای مشخص کردن پتانسیل های افراد، محتوای برنامه های آموزشی شغلی، توانمندی های شغلی آنها یا توانایی مطابقت با محیط های مختلف کاری، به کار رود. .ارزیابی توانمندی های شغلی افراد اعم از عادی ومعلول و روشهای آن موضوع مهمی است که در این مقاله به آن می پردازیم.

    ● ارزیابی توانمندی های شغلی جویندگان کار

    بر اساس دیدگاه های صاحبنظران در علوم مختلف، ارزیابی و سنجش توانمندیهای کارجویان قبل از اشتغال به منظور بهره برداری صحیح از توانمندی های نیروی کار صورت گرفته و افراد را در زمینه آموزش های واقعی شغلی و انتخاب های شغلی بر اساس علائق، استعدادها و توانائی های آنها و واقعیت بازار شغلی کمک خواهد کرد . از سوی دیگر یکی از وظایف اساسی مدیران منابع انسانی سازمانهای فعال ، انتخاب مناسبترین افراد برای تصدی مشاغلی است که بلا متصدی هستند. ارزیابی شغلی به مدیران در استفادة موثرتر از منابع انسانی و همچنین به کارمندان در زمینه انتخابهای بهتر کمک می کند. در اکثر موقعیت ها، ارزیابی شغلی بوسیله تیمهای چندگانه شامل متخصصینی در زمینه های شغل درمانی، روانپزشکی یا توانبخشی دارویی، روانشناسی اجتماعی، هدایت شغلی، آموزش و توانبخشی، که بستگی به شرایط افراد دارد، انجام می پذیرد و ممکن است از افرادی با تخصص فنی نیز استفاده شود. در بعضی کشورها یک ارزیاب شغلی متخصص و آگاه به مسائل اشتغال افراد عادی و ناتوان، ارزیابی شغلی را هدایت می کند. معمولاً این ارزیابی ها بوسیله سنجش های انجام شده روانشناسان،گروه پزشکی و افراد دیگر مرتبط با ناتوانائی های فرد تکمیل می شوند. پرسنل ارزیابی و سنجش شغلی درباره بازار کار و فرصتهای آموزشی نیز باید از دانش کافی برخوردار بوده تا در این زمینه توصیه های واقعی ارائه دهند.

    ● چه مواردی ارزیابی می شود؟

    به طور دقیق، ارزیابی شغلی معمولاً با توجه به همبستگی بین توانائی های فرد، مهارتها و نیازهای شغلی در نظر گرفته می شود. اگرچه مسائل دیگری غیر از مهارتها و استعدادها موفقیت شغلی را تحت تاثیر قرار می دهند لکن بیشتر ارزیابی های شغلی یک گرایش کل نگر را در نظر می گیرند. این موارد قسمتی از یک ارزیابی شغلی جامع را در بر می گیرند: تاریخچه ای از وضعیت سلامتی، آموزش های قبلی، اشتغال، رشد اجتماعی، مهارتهای زندگی مستقل ، دانش از دنیای کار ، توانمندی ها و استعدادها ، مهارتهای فنی شغل ، رفتارهای عمومی اجتماعی ، مهارتهای جستجوی شغل ، آمادگی های شغلی ، نیازهای ویژه.

    ● تکنیک ها و روش های مورد استفاده در ارزیابی شغلی

    ارزیابی شغلی از تکنیک ها و روشهای متفاوتی برخوردار بوده وشامل موارد زیر است:

    ۱) اطلاعات تاریخچه و گزارشهای دیگر افراد و متخصصان

    ۲) مصاحبه با افراد ناتوان و خانواده هایشان و اطرافیان

    ۳) چک لیست هایی برای استفاده متخصصین و افراد مورد سنجش

    ۴) مشاوره ها و کاوش های حرفه ای برای مشخص کردن اهداف

    ۵) آزمونهای مداد کاغذی و استاندارد شده روان سنجی و روان شناسی

    ۶) نمونه ها وتکالیف کاری واقعی یا ساختگی برای مقایسه عملکرد کاری با سایرین

    ۷) سنجش موقعیتی(ایفای نقش) که شامل قرار دادن فرد در یک موقعیت کاری واقعی و موقعیت های آموزشی برای سنجیدن عملکردش

    ● ارزیابی مسائل روانی واجتماعی جویندگان کار

    عوامل روانی و اجتماعی به رفتارها، نگرشها و شیوه زندگی اشاره دارد که می توانند در موفقیت افراد در حیطه آموزشی و شغلی دخالت داشته باشند ، بعضی از این عوامل شامل این موارد است: انگیزه ، خود پنداره ، مهارتهای اجتماعی و ارتباطی ، زندگی اجتماعی ، تقویت های خانوادگی ، قدرتها و ثبات فردی ، ویژگی های شخصیتی، مهارتهای حل مسأله ، اهداف زندگی ، موقعیت اقتصادی و مالی.

    بسیاری از این عوامل و اهمیت آنها در محل کاری وابسته به فرهنگ هستند. با این وجود قطعاً آنها می توانند در موقعیت شغلی مهم باشند. عوامل روانی اجتماعی می تواند بوسیله این ابزار سنجیده شوند:

    ۱) مصاحبه

    ۲) آزمونهای روانشناختی و شخصیت

    ۳) آزمونهای استعداد و رغبت

    ۴) بررسی اطلاعات تاریخچه ای

    ● ارزیابی مهارت های زندگی مستقل

    مهارت های زندگی مستقل شامل این موارد است: مراقبت از خود، آراستن، مدیریت زمان و زمان بندی و مدیریت استرس ، توانایی اداره مالی، توانایی استفاده از حمل و نقل، توانایی نگهداری از خانه، که از طریق این روشها سنجیده شوند:

    ۱) مصاحبه

    ۲) مشاهده

    ۳) آزمونهای طراحی شده در این زمینه

    ۴) ایفای نقش در این زمینه

    ● ارزیابی علائق

    چیزهایی که فرد دوست می دارد انجام دهد، جزء علایق فرد قرار دارند. چندین روش برای اندازه گیری علائق وجود دارد:مصاحبه، پرسشنامه علائق،فعالیت های کاوشی شغلی گوناگون،سنجش های موقعیتی یا قرار دادن فرد در موقعیت مورد نظر.که از بین اینها مصاحبه وپرسشنامه علائق مهمتر به نظر می رسند.فنون مصاحبه می تواند در مشخص کردن علائق شغلی مورد استفاده قرار گیرند و شامل سوال هایی دربارة کارهای گذشته،کارهای مدرسه ای، سرگرمیها، تجارب کاری چه رسمی چه غیر رسمی می باشد. بسیاری از کشورها دارای پرسشنامه های علائقی هستند که در مشخص کردن سطوح علائق مورد استفاده قرار می گیرند. بعضی از آنها پرسشنامه های تصویری هستند که برای افراد بی سواد مورد استفاده قرار می گیرند. بقیه آزمونهای مداد کاغذی هستند که از افراد می خواهد به بخشهای مختلف پاسخ دهند.

    ● ارزیابی چه توانائی ها و استعدادهایی مورد نیاز است ؟

    توانائی ها و استعدادها اشاره دارد به ظرفیت ها و قابلیت های ذاتی، این در حالی است که مهارتها به چیزهایی که فرد یاد گرفته است اشاره می کند. موفقیت در یاد گرفتن مهارتها وابسته به استعدادها و توانائی هاست. مثال هایی از استعدادها شامل هوش و توانائی های شناختی، کلاسی، عددی، قضایی، ادراک دفتری، هماهنگی حرکتی، چالاکی انگشتان و دستها، هماهنگی پاها، دستها و چشم ها، تمایز رنگها و غیره است. قابلیت های فیزیکی، توان و تحمل و طاقت اشاره به حوزه دیگری از ظرفیتها دارد.

    ▪ هوش: معمولاً از طریق آزمون IQ بهره هوشی اندزه گیری می شود. معمولاً اینگونه تست ها را روانشناسان اجرا می کنند. سایر توانائی های شناختی از قبیل توانائی یادگیری، حافظه، تمرکز و علت یابی ممکن است نیاز به یک روانشناس یا عصب شناس برای یک سنجش مناسب داشته باشند.

    ▪ استعداد: معمولاً بوسیلة آزمونهای مخصوص سنجش استعداد اندازه گیری می شود. البته بعضی از استعدادها می توانند از طریق نمونه های کاری یا ابزارهای دیگر سنجیده شوند.

    ▪ چالاکی و هماهنگی و توانائیهای دستی: به استعدادهای گوناگونی که برای استفاده از بدن و انجام تکالیفی مثل استفاده از ابزار و تجهیزات، صنایع دستی و غیره لازم هستند، اشاره دارند

    ▪ ظرفیت های عملکردی و فیزیکی: اشاره به توانایی فرد در انجام اموری از قبیل نشستن، بلند شدن، بلند کردن و غیره دارد. این قبیل سنجش ها برای افرادی با ناتوانائی های ویژه لازم است و بوسیلة فیزیوتراپ ها، پزشکان و در بعضی موارد بوسیلة ارزیاب متخصص و آموزش دیده با استفاده از نمونه های کاری موجود در بازار انجام می گیرد.

    ▪ تحمل کاری: اشاره به این دارد که به چه مدت و تا چه سطح از فشار، بدن فرد می تواند کار کند. به طور مثال آیا فرد می تواند روزی ۸ ساعت کامل کار کند؟ این نوع سنجش معمولاً بوسیلة یک فیزیوتراپ مجرب و ماهر و یا در یک سنجش موقعیتی مثل کارگاه آموزشی انجام می شود.

    چه مهارتهایی اندازه گیری می شوند و چگونه این سنجش انجام می پذیرد؟

    مهارتها به فعالیت هایی اشاره دارد که فرد یاد گرفته است انجام دهد. رشد موفق در مهارتها معمولاً بر پایه وجود توانائیهای شخص، آموزشهای موفق و تجارب زندگی است. مهارتهای فنی شغلی مثل کار عمومی و مهارتهای زندگی برای موفقیت در شغل لازم هستند.

    ● ارزیابی نیازهای ویژه

    در حین فرایند ارزیابی، باید مشخص شود که افراد به چه نوع تجهیزات و تکنولوژی یاورانه ای برای زندگی مستقل، آموزش و اشتغال نیازمندند.خدمات حمایتی یا تجهیزات کمکی باید توسط ارزیاب یا کارگزینی که در کار کردن با افراد و کارکنان ناتوان متخصص است برای ایجاد تعیّن ها و سازگاری های لازم صورت پذیرد.ممکن است افراد نیاز به سازگاری های گوناگونی در شرایط ارزیابی داشته باشند. مشخصاً افراد نابینا و کسانیکه در بینایی ضعف دارند نیاز به نوشته های چاپ شده بزرگتر و تقویت شده یا به صورت بریل دارند تا بتوانند فعالیت ها و آزمونهای مشخصی را کامل کنند. افرادی که دارای ناتوانی ویژه ای هستند در کامل کردن انواع مخصوصی از آزمونهای روانی یا آنهایی که دارای محدودیت زمانی هستند ناکارآمد می باشند. ارزیابی شغلی جویندگان کار عادی و ناتوان، حوزه بسیار تخصصی است و امروزه بسیاری از مردم اظهار می دارند که آزمونها وقتی که با حمایت های مناسب ، آمیخته شوند، می تواند راهی برای غربال کردن افراد در آموزش، مشاغل و برنامه ها باشند.

    ● نتیجه گیری و ارائه پیشنهادات

    با توجه به گسترش فناوری اطلاعات،افزایش رقابتها و تغییر در ماهیت کار و اجزای تشکیل دهنده کار، لزوم اهتمام به روشهای غربالگری نیروی انسانی و ارزیابی توانمندیهای شغلی در سازمانها ضرورت بیشتری می یابد واهمیت آن برای افراد عادی و ناتوان بر کسی پوشیده نیست، و واضح است که ارزیابی شغلی افراد عادی در مسیر اجرا آسان تر از افراد معلول است.به هر حال در کشور عزیزمان ایران، تلاش های زیادی برای برگزاری دوره های آمادگی شغلی برای افراد عادی و معلول از سوی متصدیان امر مربوطه به خصوص وزارت کار، جهاد دانشگاهی و بهزیستی انجام پذیرفته،که جای تقدیر دارد و در پایان ذکر چند پیشنهاد کاربردی به این دستگاهها ، مهم به نظر می رسد.

    ۱) استفاده از تجربیات سایر کشورهای پیشرفته در زمینه دوره های آمادگی شغلی وارزیابی های شغلی از جمله کشورهای ، کانادا، انگلیس ، استرالیا و آمریکا .

    ۲) مشاوره با اعضای هیأت علمی دانشگاه های کشور، مربیان، روانشناسان، همچنین مراکز فنی و حرفه ای برای توسعه خدمات ارزیابی شغلی

    ۳) هنجار یابی و استاندارد کردن روشهای ارزیابی اعم از آزمونهای روانی و مصاحبه ومشاهده

    رحمان مهدی نژاد قوشچی کارشناس ارشد مشاوره شغلی

    روزنامه تفاهم ( www.tafahomnews.com )
    در هزاره سوم میلادی، فرآیند تغییر و تحول مستمر و پر شتاب از عمده ترین جریان های حاکم بر حیات بشری و از مهم ترین مشخصات بارز آن به شمار می رود و فرآیند کارآفرینی و خلاقیت که اساس و بستر ساز تغییر و تحول و دگرگونی است.

    ● مقدمه

    در هزاره سوم میلادی، فرآیند تغییر و تحول مستمر و پر شتاب از عمده ترین جریان های حاکم بر حیات بشری و از مهم ترین مشخصات بارز آن به شمار می رود و فرآیند کارآفرینی و خلاقیت که اساس و بستر ساز تغییر و تحول و دگرگونی است. در این خصوص نقش بسیار بنیادین و تعیین کننده ایفا می کند. افراد، سازمان ها و جوامعی که نتوانند خود را با این تحولات پر شتاب همگام کنند، دچار حالت ایستایی و توقف و سکون شده، بی شک در آینده حضور فعالی نخواهند داشت و سرانجام دچار اضمحلال می شوند. در این میان افرادی هستند که دراین دریایی پر تلاطم انقلابهای پی در پی بر روی موج ها سوار بوده و در زمانی که همگان بر نابسامانی، تناقض و عدم تعادل اذعان دارند، آنها به دنبال بدست آوردن فرصتی هستند تا بتوانند با ارائه محصول و یا خدمت جدیدی به جامعه، تعادل را برقرار کرده و اوضاع را سامان بخشد و ارزشی از خود بر جای گذارند. تلاش صاحبنظران و متخصصان همواره بر این بوده است که برای سازمان ها شرایط و بستری رافراهم کنند که زمینه حاکمیت فناوری، خلاقیت و نوآوری در آنها مناسب تر و مستعد تر شود و بتواند هرچه بیشتر و بهتر از رویدادها و دگرگونی ها بهره مند شوند و حتی آنها را به وجود آورند و همچنین بسیاری از دانشمندان در پی آن بودند که وجه تمایز این افراد که محور توسعه اقتصادی بوده و کارآفرین خوانده می شوند، با دیگر افراد جامعه را بدست آورند. و همین امر سبب به وجود آوردن علم کارآفرینی شد که در آن رویکرد رفتاری و ویژگی های شخصیتی کارآفرینان از منظر اقتصادی، روانشناسی و جامعه شناس مورد بررسی قرار می گیرد.

    ● کارآفرینی

    واژه کار آفرینی از کلمه فرانسوی Entreprendre به معنای متعهد شدن نشأت گرفته است. بنا بر تعریف واژه نامه دانشگاهی و بستر: کارآفرین کسی است که متعهد می شود مخاطره های یک فعالیت را سازماندهی، اداره و تقبل کند. کارآفرینی فرایندی است که منجر به ایجاد رضایتمندی و یا تقاضای جدید می گردد. کارآفرینی عبارتست از فرآیند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر به فردی از منابع به منظور بهره گیری از فرصتها. از کارآفرینان تعاریف مختلفی شده است، دانشمندان علوم اجتماعی، روانشناسی، اقتصادی و مدیریت هر یک تعاریف خاصی برای کارآفرینان دارند. اما آنچه در اکثر آنها می توان مشاهده کرد، این نکته است که کارآفرینان محور توسعه اقتصادی بوده و با تخریب روش کهن وناکارآمد قبلی و جایگزینی آنها با شیوه های کارآمد و نوین به نظام اقتصادی، پویایی و حیات می بخشند.

    اقتصاددانان می گویند: کار آفرین کسی است که منابع، نیروی کار، مواد و سایر دارایی ها را با هم ترکیب می کند تا ارزش آنها را نسبت به قبل بیشتر نماید. به عبارتی، آنها بیشتر به نقش اقتصادی کار آفرینان در جامعه توجه می کنند و اثراتی که این افراد بر جامعه می گذارند را مورد بررسی قرار می دهند. علم روانشناسی و روان شناسان معتقدند کارآفرین کسی است که به وسیله نیروهای شخصی خود به پیش می رود، نیروهایی از قبیل نیاز به کسب کردن یا رسیدن به چیزی، تجربه نمودن، انجام دادن یا شاید فرار از قدرت اختیار دیگران. در حقیقت، این گروه بیشتر به بررسی الگوی رفتاری و ویژگی خاص کارآفرینان می پردازند.

    دانشمندان مدیریت نیز بیشتر به تشریح کارآفرینی و ایجاد جو و محیط کارآفرینانه در سازمانهای موجود پرداخته اند. کارآفرین فردی است دارای ایده وفکر جدید که از طریق فرایند ایجاد کسب و کار و کارخانگی، کسب و کار مجازی، کسب و کار در مغازه یا شرکت در سازمان توأم با بسیج منابع و مخاطره مالی و اجتماعی، محصول یا خدمت جدیدی به بازار عرضه می کنند.

    کار آفرینی عبارت است از فرایند خلق هر نوع پدیده جدید با ارزش همراه با خطر پذیری های مالی، روانی و اجتماعی برای رسیدن به نتایج مطلوب و پاداش دهنده رضایت خاطر و استقلال مالی.

    از نظر برنز (۲۰۰۱) کارآفرینی عبارت است از هدایت خطر پذیرانه نوآوری در جهت ایجاد تغییرات بهینه، خلق فرصتهای کاری، افزایش بهره وری منابع و دستیابی به نتایج ارزشمند معنوی و مادی.

    از نظر استونسن، بیده، رابرتس و گروسبک (۱۹۹۹) کارآفرینی عبارت است از پیگیری فرصت کاری، هدایت منابع، کنترل منابع، مدیریت و خط مشی نتیجه و پاداش.

    ▪ ویژگی های شخصیتی کار آفرینی

    ۱) مخاطره پذیری

    عبارت است از پذیرش مخاطره هایی که می توانند از طریق تلاش های شخصی مهار شوند. مخاطره پذیری شامل تمایل به مدیریت و برعهده گرفتن امور و اختصاص منابع به فرصتهایی است که احتمال تقبل هزینه شکست معقولی را نیز همراه دارند. شاید یکی از گسترده ترین ویژگی های ذکر شده از کارآفرینان یا کارآفرینی تمایل به پذیرش مخاطره است. مک کله لند(۱۹۶۲) ادعا کرده بود که افراد با نیاز به موفقیت بالا تمایل بیشتری به قبول مخاطره دارند. کارآفرین وقت، تلاش و اعتبار کاری اش را در معرض مخاطره قرار می دهد و منابع مالی را در یک کار مخاطره آمیز سرمایه گذاری می کند، در این کار، عدم قطعیت و مخاطره ناشی از شکست وجود دارد، به همین دلیل، کار آفرینان به یادگیری مدیریت مخاطره و تحمل ابهام برای خود و دیگران تمایل دارند وشکست یک پروژه به عنوان یک تجربه یادگیری تلقی می کنند، نه به عنوان تراژدی فردی.

    تحقیقات نشان می دهد که کارآفرین خواه زن باشد خواه مرد، شخصی است میانه رو، که حساب شده مخاطره می کند. او لزوماً در پی فعالیتی نیست که مخاطره آن زیاد باشد، بلکه مایل است مقدار متوسطی از مخاطره را که برای شروع فعالیت اقتصادی «معمولی» تلقی می شود، بپذیرد و در این حد حاضر می شود تا پول، امنیت ، شهرت و موقعیت خود را به مخاطره اندازد.«برکهاوس» پس از تحقیقات خود، مخاطره پذیری را اینگونه تعریف می کند: احتمال دریافت پاداش در نتیجه موفقیت فعالیت پیشنهادی، که شخصی قبل از اینکه خود را در معرض پیامدهای ناشی از شکست قرار دهد، آن را تعیین می نماید.

    ۲) مرکز کنترل

    عقیده فرد نسبت به اینکه وی تحت کنترل وقایع خارجی یا داخلی می باشد را مرکز کنترل می نامند. به عبارت دیگر، اعتقاد افراد به اینکه وقایع خارج یا تلاش و کوشش خودشان سرنوشت آنان را تعیین می کند، مربوط به مرکز کنترل است. راتر (۱۹۹۶)نقش مهمی را با توسعه مفهوم کانون کنترل در تحقیقات روانشناسی ازخود بر جای گذاشت، او معتقد بود که فردی پیامد یک عمل را یا در کنترل خود یا خارج از کنترل احساس می کند. یک فرد با کانون کنترل درونی معتقد است که می تواند از طریق توانایی، تلاش یا مهارتهایش بر پیامدها اثر بگذارد. از طرف دیگر، بیرونی ها کسانی هستند که معتقدند که این نیروهای خارج از کنترل افراد هستند، که پیامدها را تعیین می کنند. کانون کنترل درونی به عنوان یکی از مهمترین خصوصیات روانشناختی مورد مطالعه و تحقیقات کارآفرینی بوده است. تحقیقات، رابطه قوی بین رفتار کارآفرینی و کانون کنترل درونی را نشان داده اند. به عبارت دیگر، کارآفرینان موفق، به خود ایمان دارند و موفقیت یا شکست را به سرنوشت، اقبال و یا نیروهای مشابه نسبت نمی دهند. به عقیده آنها، شکستها و پیشرفتها تحت کنترل و نفوذ آنها بوده و خود را در نتایج عملکردهای یشان موثر می دانند. این عقیده که شانس یا سرنوشت زندگی شخصی خود را کنترل نمی کند، از خصوصیات ویژه کارآفرینان است. به عنوان مثال، اگر از افراد موفق بپرسید که چه چیزی باعث موفقیت شما شده است، در پاسخ خواهند گفت:«تلاش و پشتکار خودم». چنین افرادی به قدرت و توانایی خویش اعتماد دارند و سرنوشت خود را قابل کنترل می دانند.

    ۳) توفیق طلبی

    نیاز به توفیق طلبی عبارت است از تمایل به انجام کار در استانداردهای عالی، جهت پیش گرفتن از رقبا و تعیین استاندارد توسط خود فرد. در حوزه تحقیقات مربوط به خصوصیات شخصیتی و کارآفرینی مفهوم نیاز به موفقیت توجه زیادی را بخود جلب کرده است. مطالعات «مک کله لند» (۱۹۶۲) مفاهیم اولیه نیاز به موفقیت را مورد بررسی قرار داده اند «مک کله لند» معتقد است که انگیزه موفقیت بالا با برخی از جنبه های عملکرد مخاطره آمیز مرتبط می باشد. وی همچنین بیان می دارد که نیاز به توفیق در افرادی که فعالیتهای اقتصادی خود را آغاز نمایند، بالاتر می باشد.این افراد مایل هستند تا همواره در چالش باشند و در راه رسیدن به اهداف قابل دسترس و همچنین نسبت به عملکرد خود، باز خورد مکررو منظم زمانی نیاز دارند. این افراد ترجیح می دهند تا شخصاً مسئولیت حل مشکلات، تعیین اهداف و دستیابی به آنها را از طریق تلاشی شخصی خود برعهده گیرند. به طور خلاصه وی استدلال می نماید افرادی که نیاز به توفیق بسیار زیادی دارند، دارای ویژگی های ذیل می باشند:

    ۱) مسئولیت شخصی برای تصمیم گیری را ترجیح می دهند.

    ۲) مخاطره پذیری آنها متوسط است.

    ۳) به دریافت باز خورد از نتایج تصمیمات خود علاقمند می باشند.

    «مک کله لند» (۱۹۶۲) در تحقیقات خود نتیجه گیری می نماید که نیاز به توفیق، انگیزه اصلی توسعه اقتصادی در کشورها بوده و در تصمیم گیری فرد برای کارآفرین شدن تاثیر بسزایی دارد.

    ۴) خلاقیت

    خلاقیت، همانا توانایی خلق ایده های جدید است که این ایده ها ممکن است به محصولات یا خدمات جدید نیز منجر شوند. تورنس (۱۹۷۴) فرایند «حساس شدن به مسائل، نقص ها، پیدا کردن نقاط مبهم در معلومات، مشخص نمودن مشکل، جست و جو برای راه حل، حدس زدن و صورت بندی فرضیه ها درباره نواقص، آزمون فرضیه ها، تغییر در فرضیات و آزمون فرضیه ها، تغییر درفرضیات و آزمودن مجدد آنها و در نهایت اتصال عناصر مختلف به یکدیگر» را خلاقیت می شمارد. برای ارائه تعریف دقیق از خلاقیت، باید ابتدا جایگاه نوآوری را مشخص کرد. نوآوری همانا ارائه محصول، فرایند و خدمات جدید به بازار می باشد و خلاقیت نیرویی است که در پس نوآوری نهفته است.

    نوآوری فرآیندی است که خلاقیت را به محصول تبدیل می کند. بنابراین، نوآوری متمایز از خلاقیت (ایجاد یک فکر یا محصول جدید)است. فعالیت نوآوری در تعریفی که «شومپیتر» از کارآفرین می دهد، یک ویژگی واضح و آشکار است. «شومپیتر» (۱۹۳۴) نقش کارآفرین را به عنوان یک میانجی تحقیق تعریف کرده و کارآفرین را به عنوان مرد فکر و مرد عمل می بیند «دراکر» بعداً نقش نوآور بودن کارآفرین را گسترش داده و نوآوری را به عنوان ابزار خاص کارآفرینان تشریح می کند. نوآوری ضرورتاً پرداختن به کار جدید نیست. نوآوری ابزار ویژه کارآفرینی است. نوآوری می تواند یک روش جدید برای یک کار قدیمی باشد(یک روش قدیمی برای انجام کار جدید است). «گیلفورد» خلاقیت را تفکری واگرا می داند که به جهات مختلف سیر می کند و برای حل مسئله به خلق راه حل های بسیار متنوع و نوین می پردازد. کارآفرین از میان ایده های ناشی از خلاقیت خود و یا دیگران و ترکیب آن با فرصت های بازار، این ایده را با تلاش پیگیر ومستمر به یک فرصت کارآفرینانه تبدیل می کند و با راه اندازی کسب و کار به آن عینیت می بخشد. هم نوآوری و هم خلاقیت، از اجزای لاینفک کارآفرینی می باشند و به گفته «پیتر دراکر» (۱۹۸۵) وجود نوآوری در کارآفرینی به قدری ضروری است که می توان ادعا نمود کارآفرینی بدون آن وجود ندارد و خلاقیت نیز بدون نوآوری نتیجه ای ندارد.

    ۵) تحمل ابهام

    قدرت تحمل ابهام عبارت است از پذیرفتن عدم قطعیت به عنوان بخشی از زندگی، توانایی ادامه حیات یا دانش ناقص درباره محیط و تمایل به آغاز فعالیتی مستقل، بی آنکه شخص بداند موفق خواهد شد یا خیر. «اسچیر» (۱۹۸۲) اظهار می دارد که تحمل ابهام یک ویژگی مهم برای کارآفرینان می باشد زیرا چالش ها و عوامل بالقوه برای موفقیت برای شروع یک تجارت با در نظر گرفتن ماهیت غیر قابل پیش بینی مرتبط می باشد. «بادنر»(۱۹۸۲) تحمل ابهام را به عنوان میل باطنی برای مشاهده موقعیت های بدون نتایج مشخص تعریف می کند.

    کارآفرینان بدون اینکه احساس تهدید یا ناراحتی کنند، قادرند به طور اثر بخش با شرایط و اطلاعات مبهم، ناقص، غیر قطعی سازمان نیافته و غیر شفاف روبه رو شوند و ضمن ابهامات، آنها را به نفع خود تغییر دهند.

    در واقع، ابهام سبب انگیزش آنان می شود. درصورت مواجه شدن با شکست، کارآفرین به آن به مثابه یک تجربه نگاه می کند، زیرا اشتباه و تکرار آزمایش انسان به موفقیت نزدیک تر می کند. اغلب کارآفرینان معتقدند که از شکست بیش از موفقیت های خود درس آموخته اند. «چالزاف کترینگ» می گوید: «شکست های مکرر مانند پیک هایی هستند که در جاده منتهی به پیروزی حرکت می کنند.» آنچه اهمیت دارد، این است که نباید در مقابل شکست تسلیم شد، زیرا شکست خوردن اغلب موقتی است اما تسلیم شدن چیزی است که آن را دائمی می سازد.

    ۶) استقلال

    از نظر مک کران و فلانیگان (۱۹۹۶) استقلال نیروی برانگیزاننده که فرد بااین ویژگی احساس می کند که بر سرنوشت خود کنترل دارد، کاری را برای خود انجام می دهد و آقای خودش است. استقلال طلبی (یا به عبارت دیگر، بی علاقگی به کار کردن برای دیگران) همانند نیرویی است که باعث می شود که کارآفرین تمام مخاطره ها و ساعت های طولانی کار خسته را برای ایجاد فعالیت کار آفرینانه نوپا به جان بخرد. نیاز به استقلال طلبی همانند نیاز به موفقیت از ویژگی های افراد کارآفرین تلقی می شود، نیاز به استقلال طلبی به عنوان تمایل به مستقل بودن و خود هدایتی تعریف می شود، نیاز به استقلال طلبی به عنوان یک انگیزه اساسی برای دانشجویانی که ممکن است علاقمند به کار کردن در شرکت های کوچکتر باشند، پیشنهاد می شود. نیاز به استقلال طلبی عنصر محوری مورد علاقه کارآفرین می باشد. نیاز به استقلال ویژگی هایی است که به عنوان یک نیروی انگیزشی مهم برای کارآفرینان برآن تاکیده شده است. در واقع، نیاز به استقلال را نمی توان با عباراتی نظیر «کنترل داشتن بر سرنوشت خویش» «کاری را برای خود انجام دادن» و «رئیس خود بودن» تعریف کرد. در واقع نیاز به استقلال، عاملی است که سبب می شود تا کار آفرینان به اهداف و رویاهای خود دست یابند. البته داشتن استقلال، یک زندگی راحت را تضمین نمی نماید. بیشتر کارآفرینان ساعات زیادی را در روز کار می کنند، علی رغم محدودیت های اقتصادی و محیطی، خود تصمیم می گیرند، کارها را به شیوه خود انجام می هند، طبق برنامه خود عمل می نمایند و سودی که خود ایجاد نموده اند را برداشت می کنند و آنچه حاصل می شود، رضایت آن هاست.

    سایر ویژگی های کارآفرینی عبارتند از: آینده نگری، عزم، اراده، پشتکار، فرصت طلبی، رهبری، مسئولیت پذیری، هدف گرائی و...

    ده ویژگی شخصیتی کار آفرینان از نظر «بایگرو» (۱۰D )

    ۱)رویا(Dream)

    ۲)عملگرایی(Doers)

    ۳)وقف(Dedication)

    ۴)توجه به جزئیات(Details)

    ۵)افزایش درآمد (Dollars)

    ۶)قاطعیت(Decisiveness)

    ۷)اراده(Deterination)

    ۸)عشق(Devotion)

    ۹)کنترل سرنوشت (Desting)

    ۱۰)توزیع ثروت(Distribute)

    ویژگی جمعیت شناختی کار آفرینان

    بعد از شناخت ویژگی های رفتاری کارآفرینان، با مجموعه ای از ویژگی های دیگر آشنا می شویم که می توانند، تاثیر به سزایی در تصمیم گیری یک فرد برای کارآفرین شدن داشته باشند. به این ویژگی ها، ویژگی های جمعیت شناختی می گویند، مهمترین این ویژگی ها عبارتند از:

    ۱) تجربه کاری

    کارآفرینان در صنعتی که کار خود را در آن آغاز می کنند، دارای تجربه قبلی هستند. تجربه کاری قبلی در مسیر خاصی از فعالیت اقتصادی، همبستگی مثبتی با موفقیت دارد. همبستگی زیاد بین میزان موفقیت و تجربه قبلی نباید شگفت آور باشد، چرا که «کویر» در تحقیقات خود دریافت که بیش از ۹۷ درصد شرکتهای جدید، حداقل دارای یک موسس بوده اند که قبلاً در همان صنعت کار کرده اند. از اینرو، اکثریت کارآفرینان خواه موفق، خواه ناموفق درصنعت خود، دارای تجربه قبلی بوده اند. تجربه کاری باعث می شود کارآفرین به این موضوع پی ببرد که می تواند این کارها را بهتر از رئیس و کارفرمای خود انجام دهد. به همین دلیل اقدام به راه اندازی کسب و کار شخصی می کند.

    ۲) الگوی نقش

    خانواده و دوستان نیز به عنوان الگوی نقش برای کارآفرین شدن موثر می باشند «بروکهاس و نورد» (۱۹۸۰) در مطالعات خود دریافتند که اکثر پدران کار آفرینان موفق در صنایعی با فناوری بالا، مالک و مدیر بوده اند. حداقل ۴۰ درصد کارآفرینان در خانواده های خود، تجربیات کارآفرینی را مشاهده نموده اند. البته مشاهده موفقیت اشخاص دیگر نیز، کار آفرینان را متمایل به پذیرش مخاطره کارآفرینی می نماید. به طور کلی وجود یک الگوی نقش سبب تشویق تلاش های کارآفرینانه در فرد می شود، این الگوها اغلب در محیطهای کاری نیز حضور دارند. افرادی که در خانواده شان فرد کارآفرینی وجود داشته باشد، به احتمال زیاد خودشان نیز کارآفرین خواهند شد. به طور کلی وجود یک الگوی نقش سبب تشویق تلاش های کارآفرینی در فرد می شود. این الگوها ممکن است در خانواده یا بین دوستان یا در محیط های کاری باشند.

    ۳) تحصیلات

    یکی از موضوعات مورد توجه محققین این بود که آیا افراد، کار آفرین به دنیا می آیند یا اینکه از طریق تحصیل کارآفرین می شوند. این نکته، اهمیت تحصیلات را هویدا می سازد. «وسپر» (۱۹۸۲) در خصوص تحصیلات کارآفرینان که احتمال شکست آنها حتی بیشتر از دسته اول است، کسانی هستند که آموزش دیده اند اما تجربه ندارند. بر عکس آن، کار آفرینانی که هم تجربه دارند و هم آموزش دیده اند، پر سود ترین فعالیت ها را هدایت می نمایند. اکثر کار آفرینان از تحصیلات پایینی برخوردارند و بیشتر آنها فاقد تحصیلات دانشگاهی هستند. سطح تحصیلات کارآفرینان پایین تر از سطح تحصیلات مدیران است.

    ۴) سن

    اساساً نمی توان سن مطلوبی را برای آغاز فعالیتهای کار آفرینانه معین کرد. مطالعه و بررسی در مورد کارآفرینان دنیا نشان می دهد، کارآفرینان می توانند در هر گروه سنی و از نوجوانی تا پیری وجود داشته باشند. مثلاً با ورود اینترنت به زندگی انسان امروز، بسیاری از کسب و کارهای اینترنتی را نوجوانان و جوانان راه انداختند. این موضوع ۱۰ سال پیش سابقه نداشت. با توجه به تحقیقات انجام شده توسط «فرای» (۱۹۹۳) می توان گفت که شاید بهترین زمان برای کارآفرینی، اواخر ۲۰سالگی تا اوایل ۴۰سالگی باشد، البته استثنائاتی نیز وجود دارد.

    ۵) نظام آموزشی

    امروزه بر اکثر دولتمردان و سیاست گذاران آشکار شده است که می توانند از طریق نظام آموزشی بر فراگیران تاثیر بگذارند و بدین طریق، میزان کارآفرینی را درجامعه افزایش دهند. اگر نظام آموزشی به گونه ای باشد که افراد بتوانند علاوه بر کسب دانش، چگونگی استفاده از آن را در محیط و بازار (دنیای کسب و کار) نیز یاد بگیرند، تعداد کارآفرینان و به دنبال آن، کسب و کارهای تازه زیاد خواهد شد. علاوه بر این، همه شما می دانید کسب و کارهای تازه نیاز به دانش و مهارت بالایی دارند.

    ۶) جایگاه اجتماعی

    قرار نگرفتن فرد در پایگاه اجتماعی مورد انتظار نیز سبب می شود تا فرد نسبت به اقدام کار آفرینانه انگیزش نشان دهد. در این زمینه «جرج هومانز» مطالعاتی را انجام داد و در نظریه خود برای پیش بینی و توصیف پاسخ های افراد نسبت به فرصت های کارآفرین تاکید نمود که هیچ کدام از متغیرها همچون قدرت، جایگاه، رتبه و سمت به تنهایی برای تشریح انگیزه فرد برای کار آفرینی کافی نمی باشد. وی در مطالعات خود برای بررسی تاثیر پایگاه اجتماعی بر رفتارفرد، سه نوع موقعیت اجتماعی پائین، متوسط و بالا را در نظر می گیرد. وی در نتایج حاصله خود چنین آورده، هنگامی که اختلاف بین پایگاه اجتماعی فرد و خود وی وجود داشته باشد. او را به انجام رفتارهای متفاوت تحریک می نماید.

    سایر ویژگی های جمعیت شناختی عبارت اند از: نارضایتی از شغل قبلی، مهاجرت و شرایط کودکی و...

    مؤلف: فرشید اصلانی -کارشناس ارشد مدیریت منابع انسانی، مدرس دانشگاه پیام نور
    منابع:
    ۱-احمد پورداریانی، محمد؛ (کارآفرینی: تعاریف، نظریات، الگوها، نشر پردیس ۵۷، ۱۳۷۹.
    ۲)احمدپور داریانی، محمود و عزیزی، محمد؛ کارآفرینی، نشر محراب قلم، ۱۳۸۵.
    ۳)سعیدی کیا، مهدی؛ آشنایی با کارآفرینی، نشر سپاس، ۱۳۸۲.
    ۴)هستریچ، رابرت دی و پیترز، پی مایکل؛ کارآفرینی، جلد اول ترجمه فیض بخش، سیدعلیرضا و تقی یاری، حمیدرضا، چاپ اول، مؤسسه انتشارات علمی دانشگاه صنعتی شریف، ۱۳۸۳، جلد اول. گ
    ۵)Lee.ss.m&Peterson.s.j,(۲۰۰۰)culture entrepreneurial orentation andglobalcompetitiveness.journal of business venturing.vo۱۴:۴۰۱-۴۰۶.
    ۶)McClelland, D,(۱۹۶۲) Buines Drive and National Achievemant, Harvard Business Rview:۴۰,۹۹-۱۱۲.
    ۷)Mueller stephenl & Thomas anissya,(۲۰۰۰) culture entrepreneurial potential: a nine country study of locus of control andf innovativeness journal of business venturing. vol ۱۶:۴۵.
    ۸)Schumpeter,g, The Theory of Economic Devlopment. Cambridge , Harvard Universiy press, ۱۹۳۴.
    منبع: اطلاعات علمی شماره ۳۵۷
    راسخون ( www.rasekhoon.net )
    جک‏ولش رئیس جنرال الکتریک: «ما به شکست پاداش می‏دهیم»

    خلاقیت از جمله عواملی است که نقش بسیار مهمی در توسعه و حل مشکلات درون و برون سازمانی دارد. بنابراین سازمانهایی که در فکر بقا در بازار رقابت هستند، به این مفهوم توجه ویژه‏ای دارند و برای نهادینه کردن تفکر خلاق در سازمان تلاش می کنند. اما همواره موانعی در راه تفکر خلاق وجود دارد که افراد به دلیل ناآگاهی از این موانع و یا بی‏توجهی به آن در دستیابی به آن ناموفق هستند. ضمنا تنها وجود نداشتن موانع موجب ایجاد تفکر خلاق در سازمان نمی‏شود؛ بلکه عامل تشویق افراد به کارگیری این تفکر موتور محرکه افراد در حرکت به سوی ایده های خلاق است . این مقاله در پی آن است که این موانع را شناسایی و راه های غلبه بر آنها را ارائه کند.

    ● مقدمه

    همه انسانها از استعداد نوآوری و خلاقیت برخوردارند؛ بنابراین نباید آن را فقط در انحصار افراد خاصی فرض کرد. در واقع، جلوگیری از عوامل بازدارنده ظهور خلاقیت مهمتر از وجود استعداد خلاقیت است، زیرا در صورت آزادسازی ذهن از پیش‏فرضها و الگوهای زنجیره‏ای، در مدت کوتاهی می‏توان قدرت خلاقیت و به‏کارگیری فکرهای نو را به نحو چشمگیری افزایش داد . در راه ظهور خلاقیت موانع متعددی وجود دارد . افزایش توان خلاقیت و نوآوری ، در گرو رفع این موانع است .

    ● غلبه بر موانع ذهنی تفکر خلاق

    ۱) فرضیات نادرست

    نحوه نگرش ما نسبت به خلاقیت تاثیر بسزایی بر میزان خلاقیت ما در آینده و روش انتخابی ما برای تشویق دیگران برای بروز خلاقیت خود خواهد داشت.طبق آمار، دانش آموزان و دانشجویان سال اول بیشترین خلاقیت را دارند ، زیرا هنوز موانع تفکر خلاق به آنها آموزش داده نشده است.در اغلب موارد ما بیان سلیس و یا حضور ذهن را نشانه فکر قوی می‏دانیم ، چنین فرضیات نادرستی مانع تفکر خلاقانه ما می‏شود. (رجوع به دوره تفکر ادوارد بونو،چاپ ۱۹۸۶) در همین رابطه راجیش ستی(استاد مدرسه بازرگانی کلارسون) ، دانیل اسمیت (استاد مدرسه بازرگانی کلی) و وان پارک (استاد مدرسه بازرگانی مارشال) در مقاله‏ای بیان می دارند که: «تحقیقات ما نشان می‏دهد که مدیران باید بعضی از فرضیات پذیرفته شده در زمینه راههای خلق یک تیم را فراموش کنند و شاید هم آماده قبول مخاطرات بیشتری شوند.به عنوان مثال،اکثر مدیران بر این باورند که تنوع تیم فرا وظیفه‏ای،دسترسی به دیدگاهها و عقاید مختلف، تفکر خلاق را امکانپذیر می‏سازد.اما نتایج تحقیقات ما نشان می‏دهد که صرف انتخاب اعضای گروه از بخشهای عملیاتی مختلف موجب بهبود نوآوری گروه نمی‏شود».در واقع ، ما در تحقیقات خود تفاوت چندانی در نوآوری گروه های دارای دو زمینه عملکردی و گروههای با یازده زمینه عملکردی مشاهده نکردیم.هر چند با افزایش تنوع زمینه‏های کاری ، ایده های بیشتری عرضه می‏شود،ولی قدرت حل مسئله تیم به همان نسبت تحلیل می‏رود.

    انباشتگی اطلاعات می‏تواند در فرایند حل مسئله ایجاد اختلال کند و امکان دسترسی به ایده ها و دیدگاههای بیشتررا از بین ببرد. عامل دیگر اینکه تنوع شدیدی نسبت به زمینه‏های کاری خود دارند و این مسئله توانایی آنها را در هویت‏یابی با تیم جدید به مخاطره می‏اندازد.برخورداری از هویت فوق العاده (حس تعلق به گروه و نقش داشتن در موفقیت آن) اعضای گروه را به یافتن ارتباطات بدیع میان دیدگاههای مختلف تشویق می کند و این خمیر مایه نوآوری است.در زمینه فرضیات نادرست، ریچارد ‏فلوریدا (استاد دانشگاه کارنگمینتون)، رابرت کاشینگ(استاد دانشگاه تگزاس) و گری‏گیتس(دستیارتحقیق مؤسسه تحقیقات شهری واشنگتن) نکته جالبی را بیان می دارند: «وقتی افراد به جوامعی تعلق داشته باشند که از سطح بالایی از سرمایه اجتماعی برخوردار هستند،تمایل زیادی به کار با یکدیگر دارند و ریسک پذیرترند و در نتیجه،سرمایه اجتماعی غنی،عامل محرک نوآوری است». اما مطالعات درباره نوآوری در آمریکا خلاف این را نشان می‏دهد.ما دریافتیم که مناطقی با سطح پایین نوآوری دارای سطح بالایی از سرمایه اجتماعی هستند.

    بر عکس ،مناطقی که در نوآوری بهتر بودند، امتیازی کمتر از متوسط از لحاظ سرمایه اجتماعی داشتند. روابط می‏تواند آنقدر قوی باشد که آن جامعه از خودراضی شود و از اطلاعات و چالشهای بیرونی بی خبر بماند.روابط قوی همچنین می‏تواند باعث رشد نوعی همسانی شود که نوآوری را به تحلیل می‏برد.از طرف دیگر،پیوندهای ضعیف سطحی ،پایه‏ای از تشریک اطلاعات را مجاز می سازد و در ضمن ،اجازه می‏دهد که تازه واردان با نظریات متفاوت بسرعت در شبکه اجتماعی پذیرفته شوند.بنابراین، می‏شود امیدوار بود گروههای اجتماعی با پیوندهای ضعیف مشوق افکار نوآورانه باشند.دستاورد این یافته آن است که شرکتها می‏توانند از آن برای مکان یابی محل استقرار عملیات خود کمک گیرند.اندیشمندان معتقدند که اگر از زیرسوال بردن سنت ها یا معیارهای دگرساخته بترسیم

    مطمئنا فرصت های تفکر خلاقانه را از دست خواهیم داد.

    ۲) عادات

    اینکه یافتن گزینه‏ها متفاوت برای بسیاری افراد کار مشکلی است ، ناشی از آموزش های ما در دوران اولیه تحصیل در مدرسه است:

    الف) صرفا یک پاسخ صحیح وجود دارد:

    بنابراین پس از رسیدن به اولین پاسخ کار را متوقف نکنید. بررسی کنید تا پاسخهای دیگری را نیز بنا بر موقعیت و شرایط پیدا کنید.

    ب) نگاه به مسئله به صورت مجزا:

    این مسئله به خصوص در مورد افراد متخصص صدق می‏کند. آنها طبیعتا در حوزه کاری خود به صورت باریک بینانه متمرکز می‏شوند.آنها فراموش می‏کنند که ورای مسائل روزمره به افقهای جدید بنگرند. بنابراین افرادی که از رویکردی چند رشته‏ای (دیدگاهی وسیعتر) بهره می‏برند ، از نظر سازمانی افرادی با ارزش محسوب می‏شوند.ما باید همه جانبه نگر و آینده‏نگر شویم.

    ج) تبعیت از قواعد:

    بیش از ایجاد باورهای نوین ضروری است که موانع موجود را زیر سؤال ببریم . بویژه مدیران و کارفرمایان لازم است که این عادت را در خود ایجاد کنند. خلاقیت زمانی بهتر شکوفا می شود که حدود و هدفی موجود باشد. به همین دلیل در حل مسائل به صورت خلاقانه مراحلی وجود دارد . دقیقا به همین دلیل همه رفتار مناسب را در زمان معاشرت با دیگر افراد به جا می‏آوریم. احترام گذاشتن به دیگران و ملاحظه کاری بخش مهمی از محیط خلاقانه را تشکیل می‏دهد.بنابراین ما باید این قدرت تشخیص را داشته باشیم که کدام قوانین در باید تعلیق پویا شکوفا شود و کدامیک قوانین به بهبود خلاقیت کمک می‏کند.

    ۳) نگرش و انگیزه ها

    الف) تفکر منفی:

    منفی گرایی، انتقاد و بهانه جویی، تمسخر و تحقیر موانع ذهنی‏ای هستند که آثار تخریبی مضاعفی دارند. این موانع نه تنها مانع ذهنی فردگرا هستند بلکه بر روی افرادی که با منفی گرا تماس دارند تاثیر می‏گذارند.

    تفکر منفی دیگری که خود مانع خلاقیت است بیم از به سرقت رفتن افکار و ابداعات در هنگام مطرح‏کردن و به مشارکت‏گذاشتن آنها با دیگران است. اما بعضی از شرکتهای آینده‏نگر، گروههای‏کاری تشکیل داده‏اند که بر همکاری تاکید می‏کنند.هدف اصلی این گروهها،مبادله اطلاعات است .

    ب) پرهیز از خطر و یا ترس از شکست:

    خطرپذیر نبودن زمانی خود را بروز می‏دهد که ما بیش از حد قانون گرا، ایراد گیر ، وسواسی و یا نگران باشیم.شرکتهای ژاپنی که خیلی زیاد دغدغه کیفیت دارند، به جای اینکه نقص را از دیده‏ها پنهان کنند ، از ظهور خطا در خط تولید استقبال می کنند.شرکت تری‏ام (۳M) خلاقیت را در کارکنانش تشویق می‏کند و پژوهشگران آن مجاز هستند که ۱۵ درصد وقت خود را صرف بررسی ایده‏های خلاقانه و پژوهشهای مورد علاقه خود بکنند.برای اینکه ایده‏ای خلاقانه تحقق پیدا کند، نیاز به پایداری وجود دارد؛ ممکن است زمانی که خواهیم ایده‏ای را از رؤیای اولیه آن به بازار برسانیم، مجبور شویم، شکستهای اولیه را در چندین مرحله تجربه کنیم.ماتسن (مدیر مرکز لئونارد- دانشگاه پنسیلوانیا) دریافت، دانشجویانی که در ابتدای پروژه اشتباهات بیشتری مرتکب می‏شوند، سرانجام موفق ترین دانشجویان خواهند بود.ریچارد فارسون یکی از موسسان و رئیس انستیتو علوم رفتاری در کالیفرنیا معتقد است که مدیران می‏دانند که شکست بخشی جدایی ناپذیر نوآوری است. تا وقتی افراد شکست را نقطه مقابل موفقیت می‏دانند و نه مکملی برای آن ،هرگز قادر نخواهند بود خطراتی را که لازمه نوآوری است، بپذیرند.به فراسوی شکست بنگرید.البته شکست داریم تا شکست.

    بعضی شکست ها کشنده هستند، مانند تولید و بازاریابی یک لاستیک نامرغوب. هیچ زمانی مدیریت نمی‏تواند در مورد مقوله‏های بهداشتی و ایمنی بی‏تفاوت باشد. اما تشویق شکست به مفهوم کنار گذاشتن نظارت، کنترل کیفیت یا احترام به اقدامات درست نیست، بلکه کاملا بر خلاف این است. مدیریت‏کردن برای شکست نیازمند آن است که مدیران بیشتر درگیر کار شوند و نه کمتر.شرکت های ژاپنی به جای اینکه نقص را از دیده ها پنهان کنند از ظهور خطا در خط تولید استقبال می کنند.اگرچه اشتباهات به هنگام دست زدن به اقدامات نوآورانه اجتناب ناپذیر، اما مدیریت نمی‏تواند مسئولیت ارزیابی شکست ها را بر عهده فرد دیگری بگذارد.رهبران پذیرای شکست،اشتباهات موجه را تشخیص می‏دهند و به آنها به عنوان نتیجه نهایی می‏نگرند که باید مورد آزمون قرار گیرد ، درک شود و تصمیمات آینده بر پایه آن اتخاذ شود.

    ایجاد تمایز بین شکست های موجه و شکست های غیر‏موجه،دو مزیت عمده را دربردارد.اول اینکه ابزاری در اختیار مدیران قرارمی‏دهد تا محیطی به دور از تنبیه برای ارتکاب به اشتباهات ایجاد کنند و در عین حال به آنها اجازه می‏دهد تا پروژه‏های دقیقا طراحی شده‏ را دنبال کنند که اگر با شکست روبه رو شوند،اشتباهات سازنده‏ای را به بار خواهد آورد. دوم ، آوردن این امکان برای مدیران است تا بدون داوری ،آن نوع اشتباهات سازنده‏ای را بپرورند که مبنایی برای «یادگیری برای یادگیری» است.با آشکار ساختن آنچه که به کار نمی‏آید، شکستی که از یک پروژه دقیقا طراحی و اجرا شده، سرچشمه می‏گیرد، بصیرتی نسبت به آنچه که مؤثر و موفق خواهد بود ایجاد می کند. بهترین مربیان موفقیت و شکست را در بلندمدت به دست می آورند. رهبران پذیرای شکست در همه زمینه‏ها یکسان عمل می‏کنند و به جای دنبال‏کردن موفقیت ، برافزایش سرمایه فکری سازمان خود (تجربه،دانش وخلاقیت نیروی کار) متمرکز می‏شوند.چگونه؟ از طریق درگیر‏کردن خود.

    این مدیران علاقه ملموسی به پروژه‏های کارکنان خود نشان می‏دهند. رهبرانی که راه گشا بودند، به جهت صمیمیت با کارکنان و شرکت در بحث های پرشور و حال در مورد پروژه‏ها و نه به خاطر حدس‏زدن یا انتقاد‏کردن شهرت داشتند.در حالی که ایده تشویق اشتباهات ممکن است، برای بسیاری از مدیران ناآشنا(یا حداقل کمی نگران کننده) به نظر آید ، اما مدافعان و حامیان سرشناسی نیز دارد.

    زمانی که جک‏ولش رئیس جنرال الکتریک بود،گفت : «ما به شکست پاداش می‏دهیم» و توضیح داد که انجام غیر از این فقط مانع شجاعت می‏شود.به نظر کترینگ که بعد از توماس‏ادیسون به عنوان به عنوان صاحب نام ترین مخترع پیشگام امریکایی شناخته می‏شود،شکست خوردن یک رسوایی نیست و باید هر شکستی را تحلیل کردوعلل آن را یافت.باید آموخت که چگونه هوشمندانه شکست خورد.شکست خوردن یکی از بزرگترین هنرهای جهان است.ولش و کترینگ می‏دانستند که به وجود آوردن محیطی که پذیرای خطر‏کردن باشد، نیازمند این است که بصراحت نشان داده شود که لغزشهایی که در مسیر نوآوری رخ می‏دهد، قابل بخشش هستند.پذیرش اشتباهات نشانه ضعف یک رهبر نیست، بلکه اعتماد به نفس او را نشان می‏دهد.این امر به ایجاد پیوندهای نزدیکتر با کارکنان و همکاران کمک می‏کند.زمانی که اشتباه فاحشی پذیرفته می‏شود، همدلی حاصل می‏آید.

    ج) گریز از ابهام

    دانش آموزان دبیرستانی و دانشجویان اغلب از ابهام ناراحت می‏شوند.اگر تکلیف شب طولانی داشته باشند، در صورتی که دستورالعمل و اطلاعات مشروح و ویژه ارائه شود، اصلا ناراحت نمی‏شوند. آنها دوست ندارند برای حل مسائل مجبور باشند چیزهایی را حدس بزنند و یا خودشان اطلاعات را استخراج کنندبنابراین عجله نداشته باشید که بسیار بسرعت یک موقعیت مبهم را رفع کنید. از زوایای مختلف به موقعیت بنگرید ، سؤال های بیشتری بپرسید و بخصوص به ذهن ناخودآگاه خود مهلت دهید تا درباره آن ابهام بیندیشد.

    ● نتیجه گیری

    ما در این مقاله به دنبال آن بودیم که موانع تفکر خلاق را در سازمانها نشان دهیم تا سازمانها بدین وسیله در پی از میان برداشتن این موانع و حتی فراتراز این در پی تشویق آن برآیند و در نهایت در مسیری حرکت کنند که اثربخشی و کارایی سازمان افزایش پیدا کند و در نتیجه سازمان به سمت بقای بیشتر در بازار و پیشتاز بودن در آن حرکت کنند .

    روزنامه تفاهم ( www.tafahomnews.com )
    کارآفرینان موفق نگاه نو و متفاوتی به کار و زندگی شان دارند. تفاوت آنها با کارآفرینان ناموفق ظریف اما قابل تمیز است.

    کارآفرینان موفق نگاه نو و متفاوتی به کار و زندگی شان دارند. تفاوت آنها با کارآفرینان ناموفق ظریف اما قابل تمیز است. این تفاوت ها فراتر از خواسته ها و رویاهای آنهاست. این تفاوت ها به عادات یا رموز نهایی برنمی گردد. تفاوت آنها به نیروی قابل سنجشی برمی گردد که در دایره تفکر و تعقل این افراد نهفته است و موجب می شود تحولاتی در شیوه کار، زندگی و روابط شغلی آنها پدید آید.

    در این مقاله قصد داریم "ویژگی های" متمایز کننده کارآفرینان موفق را بررسی کنیم نه "عادات" آنان را. زیرا "عادات" پیش از مطالعه کردن به وجود می آیند و در اصل نیازی به مطالعه آنها نیست. از سوی دیگر، کسب عادات دیگران موجب می شود از مسیر خود دور افتید، چرا که اینها عادات "شما" نیست.۹ وجه تمایز کارآفرینان موفق در زیر شرح داده شده است که با فراگیری آنها می توانید تفاوت قابل ملاحظه ای در نوع تفکر، ارزیابی و دیدگاه تان ایجاد کنید.

    ۱) اجبار یا توان :

    وقتی می خواهید چیزی را به زور کسب کنید، باید از همه طرف متوسل به جبر شوید که نیازمند تلاش و تقلای بسیار است. این در حالیست که تکیه بر آنچه در توان دارید نیرویی خلق می کند که از تونایی ها فراتر می رود. وقتی فرد تمام نیروهای درونی، باورها و عواطفش را هم سو می سازد احساس قدرت وتوانمندی می کند و این امر موجب می شود با صرف انرژی کمتر به اهدافش نایل گردد. به عبارتی فرد با هر قدم که برمی دارد چندین گام جلو می افتد.

    ۲) تحقق وظایف یا نیل به هدف

    تحقق کارها با به پایان رساندن و تمام کردن آنها همراه است و بیشتر به وظایف برمی گردد. وقتی انسان کاری را به پایان می رساند آن چیز معنا و اهمیت خود را از دست می دهد. آیا تا به حال برای تحقق کاری تلاش و کوشش کرده اید؟ اگر چنین بوده است آیا با تحقق آن احساس نکرده اید آنقدرها هم مهم نبوده است؟ این تجربه همواره با یاس همراه است. اما نیل به هدف هیچ گاه پایان پذیر نیست. چرا که با آگاهی معنوی از معنا و اهمیت کار همراه است. این دیدگاه همواره آرامش دهنده و الهام بخش است.

    ۳) کسب اطلاعات یا به کار بستن آنها

    بدیهی است که کسب اطلاعات تنها در صورت به کار بستن آنها ثمربخش خواهد بود. متاسفانه بسیاری از کارآفرینان و کارفرمایان ساعات زیادی را صرف مطالعه و کسب اطلاعات می کنند. اما هیچ گاه آنها را به کار نمی بندند.

    ۴) تفکیک یا تلفیق

    کارآفرینان موفق می گویند پیش از هر چیز به زندگی شان به صورت بخش های تفکیک شده نگاه کرده اند. این افراد حتی در تجارتشان هم چنین نگاهی به خدمات، محصولات و حتی تلاش هایشان دارند. این امر باید به صورتی باشد که کسب موفقیت در هر زمینه به پیشبرد زمینه دیگر منتج شود. برای این کار مولفه ها و طرح های گوناگون تجارتتان را بنویسید. سپس درباره اینکه فعالیت در کدام زمینه به برجسته سازی زمینه دیگر می انجامد بیاندیشید و برنامه ریزی کنید.

    ۵) فقط کار یا کار همراه با تفریح

    کار جدی و بدون تفریح تحمیلی از "باید" ها و "وظایف" است که نتیجه ای جز خستگی ندارد. با کار سخت و طاقت فرسا انسان می خواهد در مقابل چیزی ایستادگی کند. اما کار همراه با تفریح، منبع شادابی، نور، الهام و آرامش است. کارآفرینان موفق پیش از پی بردن به نحوه صحیح انجام کارها، فکر می کردند باید فقط تلاش کنند و این امر سلامتی، انرژی و شادابی را از آنان می گرفت. آنها پس از کسب نتایج ضعیف تصمیم گرفتند روش خود را تغییر دهند و آن وقت بود که خودشان هم شگفت زده شده بودند که "آیا واقعا اینقدر راحت می شد کارها را انجام داد"!

    ۶) حمایت ساختار یا کل فضای کاری

    ساختارها در نحوه انجام امور نقش مهمی ایفا می کنند و حتی اگر ساختار تشکیل شده بسیار متفاوت از ساختار دیگران باشد باز هم ایرادی بر آن نیست.ساختارها روی وظایف و نتایج از پیش تعیین شده تکیه می کنند اما برخورداری از حمایت کل فضای کاری ساختار وسیعتری فراهم می آورد که پیشرفت و ترقی را آسانتر می سازد. تفاوت این دو در اینست که محیط برای شما کار می کند ولی برای ساختار شما باید کار کنید. حمایت فضای کاری، ساختارهای کوچکتر را از آن شما می سازد. کارآفرینان موفق معتقدند این تفاوت بسیار حائز اهمیت است. آنها با بسط ساختارهای حمایتگر به کل فضای کاری موفقیت بیشتری نصیب خود می کنند.

    ۷) تغییر رفتار یا تحول

    تغییر رفتار سطحی تر از تحول است. این امر به ترک یا آغاز یک رفتار اشاره دارد که ممکن است ساده یا گذرا باشد. تحول نیروی قوی تری است که در نتیجه یک تجربه به وجود می آید و به دگرگونی عمیق و درونی منجر می شود که اغلب هویت فرد را هم دستخوش تغییر قرار می دهد و برای او دیدگاه متفاوتی به ارمغان می آورد.

    لحظاتی را به یاد بیاورید که به یکباره و ناگهان "چیزی دریافت کرده اید". این شروع یک دگرگونی است. البته همیشه امکان برگشت به روش و رویکرد گذشته وجود دارد. اما همیشه صدایی از درون به شما خواهد گفت که با برگشت به رویکرد نخست نمی توانید از توانایی های خود نهایت استفاده را بکنید. برای نمونه وقتی متوجه شوید افکار شما نتایج کارتان را تحت الشعاع قرار می دهند دیگر نمی توانید این امر را منکر شوید و اگر گاهی از این حقیقت غفلت کنید باز هم صدایی از عمق وجودتان شما را به آن فرا می خواند.کارآفرینان موفق همواره به دنبال کشف تحولات لازم هستند تا بتوانند زندگی و کارشان را باز هم در جهت بهتری هدایت کنند.

    ۸) بدبینی یا خوش بینی

    بدیهی به نظر می رسد که بهتر است خوش بین بود تا بدبین. اما مسئله اینجاست که مشکل می توان تشخیص داد چه زمان بدبین هستیم. افرادی که در کشاکش تجارت هستند خود را "واقع گرا" توصیف می کنند و می گویند واقعیات و حقیقت امور را می بینند.اما حقیقت این است که آنها تنها بخشی از واقعیات را می بینند و اکثر اوقات شرایط را از آنچه که هست بدتر جلوه می دهند.خوش بینی تنها یک طرز تفکر یا رویکرد نیست بلکه یک تعهد است که فرد را ملزم می دارد نقطه قوت و روشن شرایط را ببیند و آنها را بارور سازد. این یک اصل معنوی و علمی است که وقتی انسان قوای خود را بر نقاط سازنده و مثبت متمرکز کند و با شور و بصیرت از آنها برای رسیدن به هدفش استفاده نماید خلاق تر و با درایت تر می شود.کارآفرینان موفق این مهارت را در خود "به حد کمال" رسانده اند.

    ۹) ارج نهادن به جایگاه خود یا توجه به کمبودها

    خواستار شرایط بهتر بودن و بیشتر خواستن چیز بدی نیست. اما بیشتر مردم وقتی درباره خواسته هایشان صحبت می کنند بر خلئی که میان خواسته ها و داشته هایشان وجود دارد تکیه می کنند. این کار موجب می شود نداشتن ها از داشتن ها پررنگ تر شوند و یک گره کور ایجاد شود. ارج نهادن به جایگاهی که دارید به معنای در لحظه زیستن، عشق ورزیدن به لحظه لحظه زندگی و قدر آن را دانستن است.ارج نهادن به جایگاهی که دارید آرزوها و رویاهایتان را زیر سوال نمی برد بلکه نیروی اعتماد و احساسات مثبت را تقویت و راه را برای نیل به خواسته ها باز می کند.در آخر باید گفت تفاوت کارآفرینان موفق با دیگران در دیدگاه ها، باورها و رفتارهای آنان نهفته است. بنابراین علاوه بر تغییر عملکرد باید ذهنیات درونی را هم متحول ساخت و از آن بهره برد.

    شما برای موفق شدن در کارتان چه تحولاتی در خود ایجاد کرده اید؟

    امیر هوشنگ آذردشتی
    روزنامه تفاهم ( www.tafahomnews.com )
    اگر شما هم شبیه اکثر کارآفرین ها باشید احتمالاً ثروت عظیمی برای آغاز فعالیت ندارید بنابراین مجبور هستید با هر چه دارید یعنی سرمایه نسبتاً اندک کار را آغاز کنید.

    اگر شما هم شبیه اکثر کارآفرین ها باشید احتمالاً ثروت عظیمی برای آغاز فعالیت ندارید بنابراین مجبور هستید با هر چه دارید یعنی سرمایه نسبتاً اندک کار را آغاز کنید. برای موفقیت در این راه جذب منابع مالی بیرونی و صرفه جویی معقول بهترین روش ها هستند. در مقاله حاضر به هشت روش برای شروع موفق و کم هزینه کسب و کار اشاره می شود.

    ۱) ارزان زندگی کنید:

    مطالعه خاطرات کارآفرین های موفق که تقریباً از صفر آغاز کردند نشان می دهد امکان صرفه جویی هم در هزینه های زندگی و هم شرکت کاملاً وجود دارد. خرید هوشمندانه، ثبت موارد هزینه های زندگی و کار، شناسایی اولویت ها برای هزینه کردن پول و برنامه ریزی هزینه از مهم ترین عوامل ارزان زندگی کردن هستند. اجازه ندهید تجهیزات یا اسباب لوکس و گران قیمت شما را وسوسه کند . مطمئن باشید پس از به سود رسیدن کسب و کار به تدریج توان خرید این اسباب و تجهیزات را پیدا خواهید کرد .

    ۲) از روش های خلاق تامین مالی بهره ببرید:

    امکان یافتن سرمایه گذار یا گرفتن وام ها با بهره بالا وجود دارد اما هر چه کمتر از این نوع منابع مالی استفاده کنید، بهتر است. از سرمایه ای که خود جمع کرده اید یا کمک مالی اعضای خانواده یا دوستان استفاده کنید. در این حالت مجبور نیستید بهره بپردازید یا در مهلت مشخص پول را بازگردانید و نیز از جاه طلبی های شما کاسته خواهد شد .

    ۳) کوچک آغاز کنید:

    هر چه اولین خط تولید شما بزرگ تر باشد پولی که برای راه اندازی آن باید هزینه کنید، بیشتر است. هرگز تصور نکنید در آغاز کار باید با گستردگی تولید خود بازار را متعجب کنید. در آغاز کار بر تعداد قابل مدیریت کالاها و خدمات تمرکز کنید. منظور تعداد کالاها و خدماتی است که شما با پولی که نقداًً در اختیار دارید، می توانید برای مدتی منطقی تولید کنید. آهسته بروید تا بتوانید همیشه به فعالیت خود ادامه دهید .

    ۴) منابع مالی را صرف عناصر درآمدزا کنید:

    استفاده صحیح از منابع مالی محدود کلید راه انداختن کسب و کار با بودجه محدود است برای مثال صرف هزینه برای کارکنان با ارزش و سودآور و خرید تجهیزات حیاتی جزء این موارد هستند .

    ۵) از روش های ارزان اما موثر بازاریابی استفاده کنید.

    ترتیبی دهید که دیگران برای شما تبلیغ کنند. کار را با دادن آگهی در نشریات و بولتن های محلی آغاز کنید. اولویت نخست تبلیغ در جایی است که مخاطبان اصلی شما حضور دارند. باید آن ابزارهای رسانه ای را که هواداران زیادی بین مخاطبان اصلی شما دارند، بیابید. بسیاری از کارشناسان معتقدند شرکت ها باید بخش بزرگی از سود خود را صرف تبلیغ کنند،این به معنای ولخرجی در تبلیغات یا تبلیغ در رسانه های کم طرفدار نیست .

    ۶) هوشمندانه استخدام کنید:

    با توجه به ساختار فعالیت شرکت، اگر امکان دارد از نیروی کار نیمه وقت استفاده کنید . در این حالت نیروهای متخصص و ارزشمند مجبور نمی شوند تمام وقت خود را صرف حضور در محیط کار شما کنند. در بسیاری از موارد این اجبار آنها را از همکاری با شما بازمی دارد. همچنین به یاد داشته باشید که در آغاز کار در حوزه هایی که توانایی دارید برای انجام آنها از نیروی کار خارج شرکت استفاده نکنید. در حال حاضر بسیاری از شرکت ها در ایالات متحده دارای کارکنانی هستند که در خانه مسوولیت های شغلی خود را انجام می دهند. این روند رو به افزایش است و باعث کاهش هزینه زیرساخت برای کسب و کارها می شود .

    ۷) بهترین قراردادها را منعقد کنید:

    آنچه بسیاری از کارآفرین ها نمی دانند این است که درباره هر چیز می توان مذاکره کرد. از هزینه تجهیزات تکنولوژیک گرفته تا صورتحساب هایی که طراح سایت شما فرستاده است. صرفاً به این دلیل که روی صورتحساب نوشته شده قیمت مقطوع به این معنا نیست که نمی توان چانه زد و مذاکره کرد. بدترین حالتی که در پایان مذاکره ممکن است رخ دهد پاسخ منفی فروشنده است اما در بسیاری موارد مذاکره جواب می دهد. هرگز تصور نکنید چانه زدن ارزش اش را ندارد. رقم تخفیف چند خرید را جمع کنید،آنگاه متوجه خواهید شد با مذاکره چه میزان در هزینه ها صرفه جویی کرده اید به ویژه هنگامی که قصد دارید به طور نقد پول کالا را بدهید،در چانه زدن در موقعیت بسیار بهتری قرار دارید .

    ۸) تجهیزات ارزان بخرید :

    از نرم افزار گرفته تا دستگاه فکس یا مرکز تلفن سانترال، بسیاری از تجهیزات فنی موردنیاز کسب و کارهای جدید در بازار وجود دارد فقط باید برای یافتن آنها تلاش کنید. برای آنکه این ابزارها نقص نداشته باشند، هنگام خرید آنها را آزمایش کنید و از فروشنده ضمانت بخواهید. قیمت دستگاه های الکترونیک دست دوم گاه تا ۵۰ درصد پایین تر از دستگاه های نو است. تصور نکنید فقط شرکت های کوچک از این روش برای خرید استفاده می کنند. همه شرکت ها با اندازه های مختلف طبق نیازی که دارند به خرید چنین دستگاه هایی می پردازند .

    سیمرغ ( www.seemorgh.com )
    اشتغال و بیکاری دو روی یک سکه و پدیده های تلخ و شیرینی هستند که در زندگی هر انسان جایی را به خود اختصاص داده اند.

    اشتغال و بیکاری دو روی یک سکه و پدیده های تلخ و شیرینی هستند که در زندگی هر انسان جایی را به خود اختصاص داده اند. در روی اول اگرچه اشتغال را غالباً موضوعی اقتصادی پنداشته و بر ابعاد اقتصادی آن تاکید می کنند اما مسائل متعدد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مختلفی پیرامون آن وجود دارد که آن را از مفهومی ساده و آشنا به پدیده یی پیچیده، چندجانبه و دشوار تبدیل می کند.

    در روی دیگر سکه، بیکاری مشکلی است که اگر نگوییم گریبان همه کشورها را گرفته، بی اغراق می توان مدعی شد بسیاری از کشورهای کوچک و بزرگ جهان را درگیر خود کرده است؛ کشورهایی با اقتصاد صنعتی یا کشاورزی، کشورهایی توسعه یافته یا در حال توسعه همگی با موجودی کریه المنظر اما واقعی و قوی، به نام بیکاری دست و پنجه نرم می کنند. میزان اشتغال در یک جامعه از چنان اهمیتی برخوردار است که عمدتاً اقتصاددانان و سیاستمداران آمار و ارقام مربوط به آن را با دقت پیگیری می کنند، هرگونه افزایشی را در آن موفقیتی برای خود قلمداد کرده و ایجاد فرصت های شغلی را گامی به جلو در مسیر توسعه خویش برمی شمرند.

    در کنار تمام ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پدیده یی مهم نظیر اشتغال، نمی توان و نباید ابعاد حقوقی آن را نادیده انگاشت. داشتن کار برای هر انسان را یکی از مهم ترین حقوق بشری وی دانسته اند؛ حقی که در مقابل، تکلیف دولت ها به فراهم آوردن اشتغال مناسب را در پی دارد. حق و تکلیفی که در اصل بیست و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به آن اشاره شده است.

    در میان اسناد جهانی حقوق بشر هم به کرات سخن از اشتغال بوده و هست. مواد مرتبط با امر اشتغال (مواد ۶ ، ۷ و ۸) از میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی را مهم ترین این موارد می دانند. در عین حال در ماده ۸ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، ماده ۵ کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض و در ماده ۳۲ کنوانسیون حقوق کودک نیز رد پای حق اشتغال به چشم می خورد. در کنار این اسناد، سازمان بین المللی کار نیز کوشیده است این موضوع را به درستی تبیین کند که مقصود از اشتغال صرفاً داشتن شغل نیست بلکه فرد باید دارای شغلی مولد، آبرومند، مطلوب و مناسب باشد؛ کاری که باید شایسته باشد و در فضا و شرایطی انسانی و بهداشتی انجام شود تا بتوان وی را بهره مند از حق اشتغال دانست. از این روست که مفهوم کار شایسته در عملکرد و برنامه های این سازمان جایگاهی ویژه یافته و مکرراً مورد توجه و تاکید قرار می گیرد.

    اشاره به اصولی نظیر برابری دستمزد زنان و مردان، منع تبعیض در دستمزدها، منع بیکاری و کار اجباری و مبارزه با اشتغال در بخش اقتصاد غیررسمی نیز همگی حاکی از حساسیت متخصصان امر و توافق آنها بر این نکته است که اشتغال تنها داشتن کاری و دریافت مزدی نیست. نکته بسیار مهم دیگر در باب اشتغال آن است که بهره مندی از آن در بهره مندی فرد از سایر حقوق وی تاثیر بسزایی دارد. چگونه می توان در کنار بیکاری، از حق بهداشت، حق آموزش، حق مسکن مناسب، حق تشکیل خانواده و... سخن به میان آورد؟ اشتغال نقطه شروع و شرط لازم تحقق تعداد زیادی از حقوق دیگر است؛ حقوقی که در نبود اشتغال مولد و کارآمد همگی رنگ می بازند.

    اما آنچه در این نوشتار مایلم به آن اشاره و بر آن تاکید کنم آن است که اهمیت اشتغال فقط از حیث کسب درآمد، پول و مابه ازای مادی نیست. به بیان دیگر نمی توان گفت «فایده اشتغال عبارت است از کسب درآمد و دیگر هیچ،» کسب پول لازم برای بقا و ادامه حیات، حقیقتاً تنها یکی از اهدافی است که هر فرد از اشتغال دنبال می کند. شغل حس مفید بودن، استفاده از آموخته ها و تجارب را در هر فرد زنده می کند و به او این فرصت را می دهد تا از خود تصویر انسانی مفید به حال اجتماع را بیافریند. اینچنین است که در تفسیر عمومی شماره ۱۸ کمیته حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، اشتغال امری موثر در توسعه و رشد و بالندگی فرد و شناسایی او در جامعه دانسته شده است.

    در پرتو چنین فهمی از مساله اشتغال است که درک روشنی از اهمیت موضوعاتی مانند اشتغال زنان، جوانان، افراد دارای ناتوانی و سالمندان به دست می آید. بسیار شنیده ایم از زنان خواسته می شود با ترک فعالیت های اجتماعی خود و اشتغال صرفاً به خانه داری بپردازند و نگران تامین معاش خود نباشند. غافل از آنکه درآمد تنها یکی و گاه یکی از کوچک ترین عناصری است که انسان را به سوی اشتغال سوق می دهد. خواسته زنی که سال های دشوار و طولانی تحصیل را پشت سر گذاشته است تنها اندک پولی که در پایان ماه به دست آورد، نیست.

    داستان اشتغال جوانان نیز جلوه دیگری از این حکایت است. بالا رفتن سن آغاز به کار جوانان و استقلال مالی آنها در جامعه کنونی واقعیتی است که نمی توان آن را نادیده گرفت؛ واقعیتی که شاید در نگاه اول آمیزه یی از الطاف بزرگوارانه خانواده و باز بودن آغوش حمایت آنها تا دیرهنگام باشد، لیکن عمیق شدن در آن ما را به شکل نگرفتن حس مسوولیت پذیری، استقلال، مفید بودن و استفاده صحیح از نیروی جوانی آنان می رساند.

    اشتغال افراد دارای ناتوانی و سالمندان که در بسیاری از موارد تحت حمایت خانواده یا در موارد محدودی تحت حمایت نظام تامین اجتماعی هستند نیز به همین ترتیب است. داستان، همه جا یکی است؛ «کار کردن فقط برای کسب درآمد نیست.» که گاه حتی اشتغال و تبعات آن عنصری از عناصر کرامت انسانی است. نتیجه آنکه باید به بازتعریف مقوله اشتغال پرداخت. در این چارچوب جدید، اشتغال مولد، شرایط و استانداردهای مطلوب کار، حق تشکیل اتحادیه ها و انجمن های صنفی و دستمزد برابر، رنگی دیگر و اهمیتی مضاعف می یابند. اشتغال نیاز همواره بشر است. شایسته است این بار از منظری جدید به آن بنگریم.

    آزاده السادات طاهری
    روزنامه اعتماد ( www.etemaad.ir )
    امروزه کارآفرینی بعنوان عنصرحیات آفرین ودگرگونی بخش ونیزعامل تغییردرتجدیدساختارجوامع میرودتادرسازگاری وتعامل باتحولات عمیق وشتابان عصرشگفت آوراطلاعات وارتباطات ودرراه ارتقاء ورشدجهشی شاخص های توسعه ای ملت هادرجایگاه یک عامل رقابتی نقش بارز وارزنده ای راایفانماید.

    امروزه کارآفرینی بعنوان عنصرحیات آفرین ودگرگونی بخش ونیزعامل تغییردرتجدیدساختارجوامع میرودتادرسازگاری وتعامل باتحولات عمیق وشتابان عصرشگفت آوراطلاعات وارتباطات ودرراه ارتقاء ورشدجهشی شاخص های توسعه ای ملت هادرجایگاه یک عامل رقابتی نقش بارز وارزنده ای راایفانماید.

    کارآفرینان درمقام انسانهای متعالی،جوامع راازرکودوایستایی،خمودگی وسستی رهانیده وبسوی پویایی،حرکت،انسجام وتوسعه ی متوازن رهنمون می سازند.

    آنان همچنین برای سازمانها،بنگاهها،اجتماعات وکشورها مزیت آفرین بوده ودراعتلاوترقی انسانهای دیگرودرجهت تامین آسایش ورفاه،خوشبختی ورفع نیازهای اساسی جوامع خودازهرگونه کوشش وتلاشی فروگذارنمی باشند.

    بامطالعه درویژگی ها وخصایص روانی ورفتاری آنان به بسیاری ازعناصرتعالی آفرین همچون:توفیق طلبی،سخت کوشی،همت والا،اراده قوی،مسئولیت پذیری وتعهددرقبال جامعه،آینده نگری،برخورداری ازروح متعالی ،شیفتگی نسبت به کاروتلاش،ایثاروفداکاری وبسیاری ازشایستگی های دیگرمی رسیم که لازمه بقا ودوام اجتماعات بشری بوده وتوسط آنان تقدیم جامعه می گردددرحالی که آنان چشمداشت هیچگونه پاداشی رااز جامعه ندارند.آنان همچنین ازطریق خلاقیت ونوآوری وشناسایی فرصت های ارزشمندمحیطی وازراه خلق ارزش،فواید بی شماری راعایدوواصل انسانهای نیازمند وجوامع بشری می نمایند.

    اینک که جامعه ترقی وپیشرفت،آسایش ورفاه وامنیت وخوشبختی ابناء وآیندگان خودرامدیون ومرهون تلاش بی وقفه آنان میداند،این پرسش مطرح است که آیا سایرین وآحاد وگروه هاونهادهای جامعه درقبال عظمت وافتخار آفرینی های بیشمارکارآفرین چه مسئولیتی را بعهده خواهندداشت ودرقبال حجم عظیم کارهای آنان چه واکنشی رابایدبروز دهدتا به اندازه ای هرچند اندک دین خودرابه آنان ادا نماید؟ قطعابدیهی ترین پاسخ به این سئوال این خواهدبود که جامعه به معنای کلی خودونهادها وسازمانها بطور اخص وظایف ومسئولیتهای بس خطیری دربرابرانبوه خدمات کارآفرینان بردوش دارند.ابتدااینکه آنان باید به این پنداشت دست یابند که کارآفرینان تافته های جدابافته ازجامعه نبوده بلکه افرادیند ازآن جامعه وبرخواسته ازمتن آن.آنان کسانی هستندکه نیازدارند تاتوسط دیگران درک شوند،وبایدامکان رشدوشکوفایی آنان توسط جامعه فراهم گردیده تاآنها بتوانندازپس مسئولیتهای خطیروحساس که همانا فعالیتهای کارآفرینانه است به نحو مطلوب وایده آل برآیند.جامعه باید این قبیل افرادرابمانندسربازان شجاع خط مقدم عرصه نبردبا جهل وفقر وذلت پنداشته ودرراه حمایت ازآنان ازهیچگونه کوششی فروگذارننمایند.کمترین کاری که جامعه میتوانددربرابرآنان انجام دهد پذیرش آنان بعنوان عوامل شکوفاساز ونوآفرین میباشد.

    اما بامروری به عظمت کار کارآفرینان وزحمات زیادی که آنان درراه توسعه جامعه متحمل میگردند وتعهدبالایی که نسبت به درخشش جامعه درآینده دارندافراد وگروههای موجود درجامعه درکلیه سطوح منجمله خانواده گرفته که بنیادی ترین نهاداجتماعی وموسس وهسته اصلی جامعه تلقی میگرددتانهادهای آموزشی،پژوهشی وپرورشی وسازمانهاییکه به هرنحوی ازانحای ممکن میتوانندزمینه ساز حرکت وجوشش وخیزش فعالیتهای کارآفرینانه باشندودراین راه پاپیش نهندوآنان رادرراه تحقق آرمانها واهداف عالیه شان یاری نمایندچراکه آنان نیازمند آنند تاازسوی جامعه وهمکیشان وهمنوعان خود مورد پذیرش وقبول واقع گردند.

    جامعه امکانات ومنابع لازم رادراختیارشان قراردهد،موانع ومحدودیتهای احتمالی راازپیش روی آنان برداردوازنظرروحی وروانی مشوق آنان باشدتاحاصل این تعامل وهمفکری وهم افزایی بصورت دستاوردهای بی بدیل کارآفرینانه سرانجام به خودجامعه برگردد.

    بنابراین مسئولیت جامعه درقبال زحمات وتلاشهای کارآفرینانه بشرح ذیل میباشد:

    ۱) پذیرش آنان بعنوان عاملان تغییر وتعالی جامعه ودرک این مفهوم که کارآفرینان عامل پیشرفت ،توسعه وتحول جامعه هستند وجزسعادت وشکوفایی همنوعان خودسودایی درسر نمی پرورانند که این خود باعث می گردد تاآنان خودرامنفردازاجتماع ندانسته وبرای خودپایگاه وجایگاهی رادربین آحادجامعه متصور گردیده ودل به کاردهند.

    ۲) قدردانی وسپاسگزاری جامعه ونهادهای مدنی اززحمات وتلاشهای خلاقانه کارآفرینان برهمگان فرض بوده وجامعه باید آنان رابه مانند افراد موثر،تلاشگر،ارزشی ارج نهاده وبه خدمات آنان پاداش درخور وفاخر دهد این امرباعث خواهد شد تا آنان ازکارکردهای خود احساس رضایت نموده وسعی درگسترش دامنه ی فعالیت هایشان داشته باشند.

    ۳) حمایت های روحی،معنوی وفکری ازافراد کارآفرین:کارآفرینان به جهت اینکه درفعالیتهای نوآورانه ومخاطره آمیز وارد میشوند به همان اندازه که درمعرض ریسکهای مالی هستندازجهت روحی وروانی نیز بشدت آسیب پذیربوده وممکن است متحمل صدمات وضربات جبران ناپذیر گردند بنابراین لازم است افراد وگروه های موجوددر جامعه همواره مواظب روح لطیف وروان ظریف آنان بوده ودرلحظات سخت کار وتلاش وبه گاه حادثه از هرطریق ممکن حمایت های روحی ومعنوی لازم راازآنان بعمل آورند.درهمین راستا جامعه باید اجازه اشتباه کردن ولغزش وخطا وشکست راجزیی از فرایند کارآفرینی دانسته واز هرگونه شماتت وارزیابی وقضاوت دراین مورد حذرنماید تاآنان جرات ادامه مسیر راپیدانمایند.

    ۴) حمایتهای گسترده مادی ازکارآفرینان:اکثر آنان منابع مادی لازم برای عملیاتی نمودن ایده ها ونوآوریهای خودراندارند واگر نباشد کمکها ومساعدتهای جامعه همه ی آن افکار وبرنامه های مترقی آنان درنطفه عقیم خواهدماند پس لازم است ایده ها وفرصتهای نوآورانه ی آنها توسط جامعه درک گردیده وحمایتهای مالی درراستای تامین منابع سرمایه ای از طرحه ای آنان بعمل آید.

    ۵) حمایتهای نهادی وسازمانی:حمایت نهادی بالاخص درسه زمینه مهم آموزشی وپژوهشی ومشاوره ای برای کارآفرینان نظیر تدارک واختصاص مراکز رشد وانکوباتورهای تجاری،ترویج ونهادینه سازی فرهنگ کاروکارآفرینی برای آنان وحمایتهای قانونی ونیز رفع موانع نهادی درپیشبرد اهداف آنها بالاخص بایدازجانب نظام حکومتی وحاکمیتی وهمچنین نهادهای غیردولتی اعمال گردد بنابراین وجوددولت کارآفرین وحضور حامیان پروپاقرص برای آنان اصولا جزو چرخه ی فعالیت کارآفرینی بوده واین موضوع بقدری حایز اهمیت وحساس است که بدون وجود آن چرخه ی فعالیت کارآفرینی ناتمام وناکامل بوده وعملا ممکن است دربسیاری از زمینه ها آن فعالیتها قابل نضج گرفتن وبه ثمرنشستن نباشد.

    ۶) ترجیح جامعه در انتخاب نهاده ها وفرآورده های کارآفرینان درتامین نیازهای خوددر مقابل وجود سایرفرآورده ها،تولیدات،محصولات،کالاها وخدمات میتواند عامل مهمی درارتقا وتوسعه کسب وکارهای کارآفرینانه بشمارآید.

    ۷) نقش بسیارراهبردی وحیاتی مجامع علمی وآکادمیک بعنوان مغز متفکر وچشم بینای جامعه وبعنوان پیوندگاه علم وصنعت میتواند نقش بی بدیلی درراستای ایجاد موج عظیم کارآفرینی واستقرار "نهضت ملی کارآفرینی "درجامعه ایرانی تلقی گردیده ودراین بین نقش بسیارارزنده دانشگاه جامع علمی –کاربردی بعنوان "دانشگاه کارآفرین "میتواندبسی راهگشا ومهم پنداشته شود.

    درخاتمه این مقال یادآوری میگردد،اساس فرایندکارآفرینانه حول محور جامعه ی کارآفرین،دولت کارآفرین،نهادهای مدنی کارآفرین وبویژه دانشگاهها ومراکز پژوهشی کارآفرین میباشد وتنها درکنار حمایتهای آنها وتعامل با کارآفرینان فعالیتهای کارآفرینانه قابل پیگیری وانجام میباشد.

    نویسنده:سیدنبی اله حسینی
    مدرس کارآفرینی دانشگاه
    مرجع: خانه کارآفرینان
    خانه کارآفرینان ایران ( www.karafariny.com )
    یک ارتباط نزدیک ومهم بین کارآفرینی وآزادی های فردی می باشد، کارآفرینی در ذات خود استقلال اقتصادی را برای خود در چارچوب کسب وکار مستقل ایجاد می نماید.

    یک ارتباط نزدیک ومهم بین کارآفرینی وآزادی های فردی می باشد، کارآفرینی در ذات خود استقلال اقتصادی را برای خود در چارچوب کسب وکار مستقل ایجاد می نماید.

    ویژگی های کارآفرینان باعث استقلال فردی آنها خواهد بود. بهتر است به تعداد اندکی از این ویژگیها اشاره نماییم .

    ▪ کارآفرینان در مقابل هیجانات مقاوم هستند .

    ▪ تدبیر وکاردانی در امور

    ▪ به آسانی از کنار مسائل ومشکلات نمی گذرند

    ▪ کارآفرینان قاطعیت دارند وبه سرعت تصمیم می گیرند

    ▪ در جستجوی اطلاعات پیشگام ودقیق هستند .

    ▪ ریسک پذیرند

    ▪ خوش بین ومثبت اندیش اند

    ▪ شناسایی واستفاده صحیح از فرصت های سود آور

    ▪ تفکر مستقل وپر تلاش وسخت کوشی

    این ویژگی ها باعث می شود که کارآفرینان تناسب اندکی با نظام های اقتدارگرا با نظام های مبتنی بر اقتصاد دولتی داشته باشند . زیرا اقتصاد دولتی یعنی نفی استقلال اقتصادی افراد وگروههای اجتماعی، در حالیکه کارآفرینی بیشتر کسب وکار مستقل واستقلال اقتصادی وآزادی فردی است .

    در نظام اقتصادی اقتدارگرایا نظام متمرکز اقتصادی همه باید از یک صندوق تغذیه شوند وامرار معاش کننددر حالیکه کارآفرین آرمان خودرا استقلال از دولت واتکا به خلاقیت ، ابتکار ، نوآوری وتولید فکر ، تکنولوژی و مدیریت فردی وگروهی می داند .

    راه اندازی یک کسب وکار احساس استقلال وکمال را در شما ایجاد می نماید . شما از تهیه محصول یا خدماتی که در بازار مورد توجه قرار می گیرد احساس رضایت خواهید کرد وبا رئیس بودن می توانید ایده های جدید را به سرعت به کار گیرید . از آنجاییکه تشکیلات شما خارج از نظام های اقتدارگرا می باشد نیاز به کسب اجازه از هیچ دستگاهی برای بکارگیری ایده های جدید نداریدواگر آن ایده مفید واقع نشود شما می توانید به سرعت آن را کنار بگذارید .

    کارآفرینی با پیش فرضها در نظام هایی رشد ورواج پیدا می کند که مبتنی بر اقتصاد بازار آزاد ویا لااقل در پی تحقق آن باشد .در اقتصاد دولت ودر اقتصاد مبتنی بر انحصار دولتی، شما نمی توانید آنطوری که باید وشاید رشد کنید . شما به عنوان یک کارآفرین می خواهید مستقل از کنترل واعمال مدیریت تمام عیار دولت باشید واصولا ً برای گریز از مشاغل دولتی به کارآفرینی روی می آورید . زیرا گسترش جنبش کارآفرینی در جامعه به معنی محدودیت قدرت دولت ومحدودیت مرزهای انحصار است . هرچه کارآفرینان رشد کنند وقدرت بگیرند وتشکل شوند وتوان اقتصادی وتأثیر گذاری اجتماعی وفرهنگی آنها بیشتر شود، این همه به معنی تهدید دولت وبه معنی محدود سازی مرزهای اعمال اقتدار دولت است.

    ● کارآفرین سازمانی

    کارآفرینان اغلب تک ستاره هایی هستند که در نظام های اقتدارگرا، بعضا ً توانایی های خود را نشان می دهند ودرخشش دارند وبیشتر به اشکال کارآفرینان سازمانی هستند .

    هجوم شرکتها برنوآوری برای بقاورقابت با رقیبانی که بیش از پیش در صحنه بازار ظاهر می شوند ، موجب هدایت فعالیت های کارآفرینانه به درون سازمان ها شد وکارآفرینی بطور فزاینده ای مورد توجه مدیران قرار گرفت تا آنها نیز بتوانند به اختراع ونوآوری وتجاری نمودن محصولات وخدمات خود بپردازند .

    تعریف شومپیتر از کارآفرین سازمانی ، ترکیب جدیدی از وسائل تولید واعتبار را بنگاه اقتصادی کارآفرین می داند وفردی که چنین وظیفه ای را انجام دهد ، کارآفرین می نامد چه دردرون سازمان وچه به صورت مستقل وآزاد ، به عبارت دیگر وی کارآفرین را فردی معرفی می کند که با معرفی محصولات وخدمات جدید ، ایجاد شکل های جدیدی از سازمان ویا بهره برداری از مواد اولیه جدید نظم موجود نظام اقتصادی را برهم می زند .

    کورن رال وپری مان کارآفرین سازمانی را فردی معرفی می کند که در یک سازمان بزرگ ، همچون کارآفرین عمل می کند وبه معرفی وتولید محصولات ، خدمات وفرایندهای جدید می پردازد وبدین ترتیب موجب رشد وسوددهی سازمان می شوند .

    در نظام های اقتدارگرا ، هر جنبش و هر تفکری که اندیشه واستقلال از دولت واندیشه محدود سازی شعاع نفوذ دولت را در پیش گرفته وپیشه خود ساخته باشد، با موانع وتنگناهای زیادی مواجه خواهد شد . در چنین نظامی تابع دولت ، پیوسته به دولت ومحتاج دولت باشند واینچنین پدیده ای با کارآفرینی که عکس این روند وعکس این فرایند را شعار وهدف خود قرار می دهد مغایرت دارد .

    اگر مقایسه کنیم در می یابیم دولت هایی که مانع وسد راه جنبش کارآفرینی در جامعه خود هستند ، مایلند مردم در مدار بسته دولت زندگی کنند، برعکس از نظام های اقتصادی رقابتی مطالعات نشان داده که در این قبیل کشورها کارآفرینی دارای ریشه عمیقی در فرهنگ مردم می باشد به این علت که در طول قرنها این دولت ها به واسطه ایدئولوژی اقتصاد بازار آزاد واقتصاد به آزادیهای فردی این فرهنگ را دامن زده وترویج کرده اند .

    وجود الگوهای نقش وانگاشتن شکست به عنوان یک تجربه آموزش سبب شده که کارآفرینی در کشورهای توسعه یافته به اوج خود برسد زیرا در این کشورها ، الگوهای نقش یعنی کارآفرینان برجسته ای که الگوی دیگران باشند زیاد یافت می شود ، ولی در یک جامعه بسته با اقتصاد متمرکز دولتی چنین الگوهایی خیلی کم اندوهمانطور که بیان شد این تعداد کم مانند تک ستاره هایی که گاه گاهی در سازمانها ودر صنایع درخشش دارند ظاهر می شوند . در این کشورها علاوه بر این زمینه های فرهنگی مساعد ، پشتیبانی های مالی قوی وارائه آموزشهای لازم در سطح وسیع از مشخصه های بارز وضعیت کارآفرینی در کشورهای توسعه یافته می باشد، کشورهای توسعه یافته در بسیاری از موارد ، دانشکده های ویژه ودپارتمانهای ویژه کارآفرینی دارند ونیز دارای کاملی برای گسترش روحیه کارآفرینی در جامعه هستند .

    شیرین طیبی
    دبیر آموزش وپرورش منطقه ۲
    منابع:
    - جامعه ، فرهنگ وکارآفرینی – دکتر محمود احمدپور داریانی ودکتر علی ملک پور
    - مبانی کارآفرینی – تألیف دکتر محمود احمدپور داریانی ودکتر سید محمد مقیمی
    - مدیریت کارآفرینی – تألیف دکتر نرگس حسین مرادی
    - تجارب کارآفرینی در کشورهای منتخب – تألیف دکتر محمود احمدپور داریانی ، مهندس حجت اله رضازاده ومهندس ناهید شیخان
    خانه کارآفرینان ایران ( www.karafariny.com )
    راه انداختن کسب و کار آرزوی بسیاری از جوانان چینی است اما برای تحقق این آرزو آن ها با موانع گوناگونی روبه رو هستند.

    راه انداختن کسب و کار آرزوی بسیاری از جوانان چینی است اما برای تحقق این آرزو آن ها با موانع گوناگونی روبه رو هستند. تحقیقات انجام شده در زمینه سهولت کارآفرینی در کشورهای اسپانیا، چین و ایالات متحده نشان می دهد در اقتصادهای رقابتی، میزان سهولت کارآفرینی بسیار بالاتر است.

    با آن که چین از حدود دو دهه پیش سیاست های باز اقتصادی را در پیش گرفته اما هنوز هم هزاران شرکت و نهاد دولتی در این کشور نسبت به بخش خصوصی و کارآفرین های جوان از هر جهت مزیت دارند. این در حالی است که در چین نسبت به آمریکا و اسپانیا، جوانان دانشجو تمایل بسیار بیش تری به کارآفرینی دارند. تقریبا نیمی از دانشجویان چینی مایلند به طریقی رییس خود باشند و به طور مستقل به رشد اقتصاد کشورشان کمک کنند. طی سال های گذشته رشد نفوذ اینترنت در جامعه چین با سرعتی بسیار بالا ادامه پیدا کرده است. تحقیقات نشان می دهد طی سال های آتی تاثیر تجارت الکترونیک در تمام سطوح از خرد و کلان بر اقتصاد چین بسیار بیشتر از تاثیری است که این نوع تجارت بر اقتصادهای غربی بر جا می گذارد.

    در حدود سال ۱۹۹۵ برای چینی ها تصور خرید یک کالا (اغلب از یک غریبه) با کلیک کردن یا فشار یک دکمه در صفحه کلید تصوری غیرممکن بود. همچنین اگر آنقدر خوش شانس بودید که خط تلفن داشته باشید، سرعت اینترنت آنقدر پایین و گران بود که امکان انجام این امور یا استفاده از این ابزار برای کسب و کار غیرممکن می شد. بانک ها با این روش ها آشنا نبودند و انجام معاملات بسیار وقت گیر بود. به این ترتیب در آن سال ها اینترنت یک روش مناسب برای انجام معاملات تجاری و مالی شرکت ها محسوب نمی شد. اما روند رو به رشد مبادلات در شکل الکترونیک در جهان به تدریج شرکت های تجاری چین را وادار کرد این شیوه را امتحان کنند. در سال های اولیه شرکت ها برای یافتن خریدار کالای خود یا فروشنده مواد اولیه از اینترنت استفاده کردند.

    تحول کارآفرینی چین در ۲۰۰۸با ورود چین به سازمان تجارت جهانی، زمینه برای استفاده شرکت های متوسط و کوچک این کشور از تکنولوژی اطلاعات فراهم تر شد. طی سال های اولیه یعنی بین سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ دو روند باعث شد تمام اقشار جامعه چین اعم از شرکت ها و مصرف کنندگان به استفاده از اینترنت بپردازند: نخستین نسل استفاده کنندگان از اینترنت از دانشگاه ها فارغ التحصیل شدند و به جای پرداختن به بازی های کامپیوتری به خرید کالا از طریق این شبکه پرداختند. با رشد سرانه درآمد و متنوع شدن کالاها، رفتار مصرف کنندگان تغییر کرد و زیرساخت های لازم برای خرده فروشی اینترنتی فراهم شد. بدیهی است که با پدید آمدن این تحولات بسیاری از افراد جویای ابزارهای جدید کارآفرینی، از این شیوه استفاده کردند.

    روند دوم آغاز سرمایه گذاری عظیم شرکت های فعال در حوزه تجارت الکترونیک در چین بود. در نتیجه این تحول رقابتی شدید بین شرکت های چینی و این شرکت ها پدید آمد که به افزایش استفاده شرکت های چینی از این ابزار منجر شد. شرکت های چینی برای تامین نیازهای مصرف کنندگان وادار شدند خدمات متنوعی ارائه دهند. در سال ۲۰۰۷ ، ۵۰ میلیون چینی از طریق اینترنت به خرید کالا پرداختند و برای نخستین بار ارزش مبادلات تجاری از این طریق بیشتر از ارزش فروش کالا توسط فروشگاه های بزرگ خرده فروشی نظیر وال مارت شد. همچنین سال پیش تعداد خریداران کالا از اینترنت بیشتر از استفاده کنندگان از کارت های اعتباری بود.

    آمارها نشان می دهد یک میلیون کارآفرین در چین از تکنولوژی اطلاعات جهت انجام کارهای مختلف خود استفاده می کنند. این افراد غیر از کسانی اند که کسب و کارشان مبتنی بر اینترنت است. حرکت فعالان اقتصادی چین به سوی تجارت الکترونیک فرصت های بی شماری را هم برای چینی ها و هم در سطح جهان به وجود آورده است. این حرکت همچنین ساختار تجاری چین را بیش از پیش با ساختار جهانی تجارت تلفیق کرده است. نسل جدید کارآفرین های چینی کسانی اند که با هزینه پایین و با استفاده از ابزارهای جدید و پیشرفته در اقتصاد خود نقشی بزرگ ایفا می کنند.

    ● استراتژی توسعه روستایی چین

    سال های ۱۹۷۸ و ۱۹۷۹ را می توان نقطه عطفی در تاریخ چین به حساب آورد. در این سال ها پس از گذشت ۳۰ سال از انقلاب کشاورزی، مقامات کشور متوجه سیاست های اشتباه خود در توسعه سیاسی و اقتصادی چین شدند و اقدامات اصلاحی جدیدی را جهت رفع مشکلات و چالش ها به اجرا در آورند. اصلاحات سیاسی چین در این سال ها، تحولات عمده ای در اقتصاد ملی چین پدید آورد و مهمترین بخشی که تحت تأثیر این تحولات قرار گرفت، بخش کشاورزی بود. در آن زمان دولت چین سیاست های خود را دگرگون کرد. به جای تأکید بر صنایع سنگین ، بر صنایع سبک و فعالیت های کشاورزی تمرکز کرد؛ برنامه هایی را جهت کنترل جمعیت به مرحله اجرا گذاشت؛ و از میزان دخالت های خود در امور کشاورزی کاست. این سیاست ها تأثیر مثبتی در بخش کشاورزی داشت.

    ● توسعه کارآفرینی و اشتغال در چین

    تا قبل از انجام اصلاحات اغلب روستانشینان در بخش کشاورزی مشغول به کار بودند. در سال ۱۹۹۱ حدود ۳۵۰ میلیون کشاورز به کار اشتغال داشتند که این تعداد تا سال ۱۹۹۷ به ۱۹۰ میلیون نفر کاهش یافت. نسبت افراد شاغل در بخش کشاورزی به کل شاغلان این کشو روزبه روز کاهش می یابد و در حال حاضر به نزدیک ۵۰ درصد رسیده است .

    روستاهای چین، تا قبل از انجام اصلاحات نقش " انبار نیروی کار" را برای شهرها ایفا می کردند. در مواقعی که شهرها نیاز به نیروی کار به ویژه نیروی کار ارزان قیمت داشتند، روستاییان برای کار جذب شهرها می شدند و در مواقعی که به دلیل رکورد اقتصادی در شهرها، نیازی به نیروی کار جدید نبود، روستاییان مهاجر دوباره به روستاهای خود باز می گشتند . برای بسیاری از مهاجران نه در شهرها شغل مناسبی یافت می شد و نه می توانستند دوباره در روستا به شغل کشاورزی بپردازند. برای حل این معضل دولت چین اقدام به تأسیس و راه اندازی شرکت های کوچک تولیدی و صنعتی در روستاها و شهرک ها نمود. این شرکت ها، شرکت هایی نیمه دولتی محسوب می شوند که با پشتیبانی دولت و توسط جمعی از روستانشینان تأسیس شده و تحت قوانین محلی و منطقه ای اداره می شوند. دولت مرکزی چین دخالت چندانی در اداره این شرکت ها ندارد.

    با توسعه کشاورزی و افزایش درآمد روستاییان، تعداد زیادی از کشاورزان که با اجرای سیاست های جدید صاحب سرمایه و امکاناتی شده بودند، در این شرکت ها سرمایه گذاری کردند. این شرکت ها در تمام دوران اصلاحات به جز سال ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ پیشرفت چشمگیری داشتند. در دوره زمانی بین سال های ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۴ تولیدات این شرکت ها سالیانه ۳۰ درصد رشد داشته است. در سال ۱۹۷۸ حدود ۲۵ میلیون نفر در این شرکت ها مشغول به کار بودند، که این تعداد تا سال ۱۹۹۰ به ۹۰ میلیون نفر رسید.حدود ۶۰ درصد کارکنان این شرکت ها به فعالیت های صنعتی مشغولند. شرکت های صنعتی در روستاها و شهرک ها محصولات گوناگونی را از کالاهای سرمایه ای عمده گرفته تا کالاهای مصرفی ارزان قیمت تولید می کنند.

    شرکت های روستایی از نظر ابعاد، نوع فعالیت و تعداد کارکنان طیف گسترده ای دارند. تعداد کارکنان این شرکت ها بین ۹۰ تا ۴۱۰۰ نفر است. اغلب این کارکنان در همان شهرک یا روستای محل کار خود زندگی می کنند.

    ارزش تولیدات این شرکت ها در سال ۱۹۸۶ بالغ بر ۳۵۴ میلیارد یو آن بوده که حدود ۷/۳۱ درصد ارزش کل تولیدات صنعتی این کشور است. با تأسیس این شرکت ها متوسط درآمد روستاییان افزایش یافت؛ فرصت های شغل جدید و متنوعی فراهم آمد و زمینه برای مهاجرت از روستا به روستا فراهم شد. در حال حاضر این شهرک ها حدود ۴۰ درصد از تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص داده و برای نزدیک به ۱۳۰ میلیون نفر اشتغال ایجاد کرده اند.

    مؤسسات مالی و اعتباری روستایی نقش مهمی در راه اندازی و پیشرفت این شرکت ها ایفا می کنند. این مؤسسات ابعاد متفاوتی دارند و هر یک نقش منحصر به فردی در ارائه خدمات مالی به روستاییان و در نتیجه اقتصاد ملی کشور دارند بانک کشاورزی چین، بانک توسعه کشاورزی چین، شرکت های سرمایه گذار روستایی و شرکت های تأمین اعتبار از جمله این مؤسسات هستند. این مؤسسات با اعطای وام و تسهیلات به کارآفرینان روستایی آنان را تشویق به راه اندازی شرکت های صنعتی و تولیدی می کنند.

    آیدا بکتاشی
    روزنامه تفاهم ( www.tafahomnews.com )
    بیست نفر که قواعد بازی را به هم زدند
    داستان زندگی نوآوران کسب وکار

    موفقیت و ثروت، به ندرت با پیروی از قواعد مرسوم و خطر نکردن به دست می آید. برعکس، بزرگ ترین موفقیت ها نصیب کسانی شده است که حاضر بودند بیرون از مرزبندی ها حرکت کنند و شیوه های اجرای بازی را تغییر دهند. در اینجا بیست نفر از نوآوران کسب وکار از گذشته و حال معرفی می شوند که داستان های زندگی شان از جهات بسیاری متفاوت است، اما همگی به یک حقیقت واحد اشاره دارند «اینکه ابتکار عمل، خلاقیت و جسارت، بسیار مهم تر از پیروی از قواعد هستند» (اگر چه احتمال دارد هر از گاهی خود را در مسیر خلاف قانون بیابید)

    ۱) جک ولش

    نشریه فورچون در سال ۱۹۹۹ وی را «مدیر قرن» نامید. عمده شهرت خود را مدیون بازسازی و سازمان دهی شرکت جنرال الکتریک است که سطوح مدیریتی را از ۲۹ سطح به ۶ سطح کاهش داده، برخی حوزه های کسب وکار را تعطیل کرده و درصد زیادی از زیردستان خویش را اخراج نمود. به رغم تاکتیک های قوی و بی پروای وی

    (به خاطر اخراج تعداد زیادی از کارکنان شرکت، به او «جک نوترونی» مشابه با بمب نوترونی لقب داده بودند)، توانست ارزش جنرال الکتریک را از ۱۲ میلیارد دلار به ۲۸۰ میلیارد دلار رساند که بزرگ ترین افزایش ارزش در هر شرکتی در زمان هر مدیرعاملی بوده است.

    ۲) استیو جابز

    از بنیان گذاران شرکت اپل و رییس پیکسار که به عنوان یاغی و هنرمند و به همان اندازه مدیر تجاری، توانست یک سر و گردن بالاتر از سیلیکون ولی

    قرار گیرد. مجله فورچون او را «مرشد فرهنگی جهانی» نامید که مسوول تغییر شیوه کار و اجرای موسیقی در جهان بوده است. با این حال او را به خاطر کارهایی از این قبیل هدف انتقاد قرار داده اند: گرایشات برتری جویانه، اعتبار زیردستان را برای خود خرج کردن، مدیریت خرد کسب وکار، اخراج کارکنان از روی خشم و هر تعداد خلاف های اندک مثل پارک کردن مرسدس بنز خود در مکان مخصوص معلولان. ارزش خالص دارایی وی بیش از ۲۰ میلیارد دلار برآورد می شود.

    ۳) سر ریچارد برانسون

    ریچارد برانسون در سال ۱۹۷۲ و در سن ۲۲ سالگی، نخستین فروشگاه صفحه موسیقی خویش به نام ویرجین را در لندن افتتاح کرد و نخستین قراردادش را با مایک الدفیلد برای صفحات موسیقی ویرجین امضا کرد. سال بعد یکی از صفحات موسیقی الدفیلد روانه بازار شد و در تعداد میلیونی به فروش رفت که متنی کلاسیک از موسیقی آزمایشی الکترونیکی شد. پنج سال بعد، برانسون قراردادی با یک گروه موسیقی راک امضا کرد که سایر موسسات آنها را رد کرده بودند. برانسون علاوه بر فروشگاه های صفحه موسیقی و شرکت هواپیمایی، به خاطر تلاش های رکوردگذار جهانی مشهور است و به اندازه سلطان تجاری بودن به خاطر بی باک بودنش مورد احترام است. او که شخصیت پرجذبه و قابلی پیدا کرده است در تعدادی از پرطرفدارترین نمایش های تلویزیونی ظاهر می شود. او یک سفینه فضایی نیز دارد. حداقل این که برانسون ثابت کرده است یک نفر می تواند در عین حال که یکی از ثروتمندترین و موفق ترین مردم جهان است، گرم و دوست داشتنی نیز باشد.

    ۴) سام والتون

    سام والتون در سطرهای پایانی کتاب خود با عنوان «ساخت آمریکا» نوشت مهم ترین قانون در تجارت، شکستن همه قوانین است. او همچنین گفته است، «من همیشه به خودم، به خاطر زیرپاگذاشتن قوانین کسان دیگر، افتخار می کردم و همیشه طرفدار انسان های سرکش و تک رویی بودم که قواعد من را به چالش می کشیدند.» رویکرد نوآورانه و جسارت آمیز وی به کسب وکار، تاسیس فروشگاه های زنجیره ای جهانی وال مارت بود که در سال ۲۰۰۲ توانست جای شرکت نفتی اگزان را به عنوان بزرگ ترین شرکت جهان بگیرد.

    ۵) بیل گیتس

    این را دیگر همه می دانند که ثروتمندترین مرد جهان کسی است که از دانشگاه اخراج شد. بیل گیتس به جای اتمام تحصیلات در دانشگاه معتبر هاروارد، تصمیم گرفت به یک فعالیت پرریسک اشتغال ورزد و تمام وقت خویش را به کسب وکار کوچکی به نام «مایکرو سافت» اختصاص داد که با کمک هم کلاسی خود پل آلن تاسیس کردند. گیتس که از رویه های موجود منبع دسترسی باز توسعه نرم افزار رضایت نداشت، تصمیم به پولی کردن سیستم گرفت و درخواست اخلاقی برای منبع بسته کرد. او با تغییر قواعد توسعه نرم افزار، صنعت نرم افزار را به نحوی که امروزه می شناسیم تثبیت نمود.

    ۶) دونالد ترامپ

    میلیاردر خودساخته، سلطان املاک و مستغلات و به عنوان کسی که قواعد را به وجود می آورد شناخته می شود. در بین قواعد ترامپ برای موفقیت، این واژه ها را پیدا نخواهید کرد: شرم، بخشندگی، هم دردی یا مهربانی. دونالد ترامپ، رییس اصالتا قلدر ضعیف کُش، یک نماد فرهنگی و یکی از مشهورترین مردان جهان است. از مقایسه عکس های تبلیغاتی وی در سال های اولیه شهرت یافتن وی با تسلط اخیر وی در صحنه جهانی، روشن می شود که ترامپ چهره مشخصا رذیلانه ای پیدا کرده است. در حالی که هیچ کس رهبری ترامپ را در کسب وکار زیرسوال نمی برد، شهرت وی، اگر نه ثروت وی، بیش از آنکه ناشی از معاملات تجاری خاص یا تصمیمات حرفه ای باشد به خاطر تصویر «رییس پست فطرت» و زندگی شخصی پرسرو صدای وی بوده است.

    ۷) هنری فورد

    پدر خودروهای امروزی، بنیانگذار شرکت خودروسازی فورد و مخترع خط مونتاژ متحرک خودرو، رهبر تجاری کاملا غیرمتعارفی بود. هنری فورد با پافشاری بر تولید انبوه خودروهای ارزان برای یک بازار گسترده، زمانه خویش و نیز سرمایه گذاران را به چالش کشاند. او دستمزدی بسیار بیشتر از آنچه مرسوم بود به کارکنان شرکت پرداخت که این کار را «مشوق دستمزد» نامید و بدین وسیله توانست نیروی کار قوی را جذب و نگه دارد. فورد از «سرمایه داری رفاهی» حمایت می کرد و علاقه غیرمعمولی به وضعیت زندگی کارکنان نشان داد و آنها را ملزم به زندگی طبق قوانین تعیین شده در «واحد جامعه شناختی» خود می کرد، به طوری که چگونگی گذراندن ساعات فراغت آنها را مشخص و محدود می ساخت. ریسک های وی نتیجه داد و شرکت فورد به ترسیم چشم انداز مدرن شهری کمک کرد.

    ۸) ری کراک

    ری کراک نخستین رستوران مک دونالد را باز نکرد. او صرفا یک شرکت کوچک خانوادگی را به حق امتیاز جهانی چند میلیارد دلاری تبدیل نمود. استعداد کراک مثل هنری فورد و قبل از او این بود که راهی پیدا کرد تا کالاهای با کیفیت را به یک بازار انبوه وارد کند. او با معرفی خط مشی های اکید برای چگونگی تولید و فروش اقلام غذایی، انقلابی در صنعت رستوران به وجود آورد. او فروش همبرگر را به یک علم تبدیل کرد و حتی صاحبان حق امتیاز خود را مجبور به گذراندن لیسانس همبرگرشناسی در موسسه آموزشی

    مک دونالد کرد. اما کراک بر خلاف فورد، به خاطر پرداخت دستمزد تا حد امکان اندک به کارکنانش مورد انتقاد واقع شد و متهم گردید که سعی در دور زدن قوانین حداقل دستمزد را داشت.

    ۹) لی کا شینگ

    ماجرای لی کا شینگ، ماجرای آمریکایی واقعی است: سخت کوشی، عزم استوار و انتخاب های هوشمندانه که او را از فقر خارج ساخت و به محیط زیست اهمیت می دهد. تنها تفاوت این است که شینگ از چین است. ثروتمندترین مرد در هنگ کنگ، مجله فوربس ارزش خالص دارایی های شینگ را ۵/۲۶ میلیارد دلار گزارش کرده است. برای مردی که دیپلم دبیرستان ندارد چنین ثروتی بد نیست. او هنوز به گذشته معمولی خویش وفادار مانده است (خانواده اش هنگامی که ژاپن چین را اشغال کرد از کشور فرار کردند) و ترجیح نمی دهد ثروت خویش را به رخ بکشد. او به آرامی و مطبوع سخن می گوید و از کفش و ساعت ارزان قیمت استفاده می کند. در عین حال نظم و انضباط وی و جهت گیری روشن در کسب وکار باعث شده که لقب سوپرمن به وی بدهند. با اینکه ترکیبی منحصربه فرد از شرق و غرب جهان است کاملا به هیچ قالبی در نمی آید.

    ۱۰) روپرت مورداک

    سلطان رسانه های خبری و یکی از قدرتمندترین مردان جهان با مالکیت شرکت های بسیاری از قبیل نیوز کورپرویشن، فاکس نیوز و نیویورک پست، روپرت مورداک ۱۰۹ مین مرد ثروتمند جهان است و مقام اعظم در رتبه کاتولیکی سنت گریگوری کبیر (لقبی که پاپ جان پل دوم به این استرالیایی – آمریکایی اعطا کرد هر چند که مورداک پروتستان است) وی به خاطر قدرت بسیار زیادی که در رسانه ها کسب کرده و استفاده غیراخلاقی از اموال خود در مسیر دیدگاه های سیاسی دست راستی خویش، مورد انتقاد وسیعی واقع شده است. او در سراسر فعالیت کارآفرینی خویش، منافع رسانه ای و سیاسی خویش را با ترسیم دقیق یک خط متوازن ساخته است، اما همیشه بدون حادثه نبوده است.

    ۱۱) کری پاکر

    وقتی که در سال ۲۰۰۵ کری پاکر از دنیا رفت ثروتمندترین مرد در استرالیا و سهام دار اصلی شرکت نشر و پخش بود. وقتی پدر وی فرانک پاکر، سلطان رسانه از دنیا رفت، کری امپراتوری خانوادگی را به ارث برد که اگر به خاطر اختلاف خانوادگی نبود به برادر بزرگ ترش کلاید می رسید که با عزیمت او به آمریکا اختلاف خاتمه یافت. کری پاکر که رقیب قسم خورده غول رسانه ای روپرت مورداک بود اغلب با اتهامات مختلف روبه رو می شد تا جایی که متهم به فرار مالیاتی، جنایت سازمان یافته و قاچاق مواد مخدر شد،

    اگر چه پاکر سرانجام از تمام اتهامات تبرئه شد هنوز در استرالیا به عنوان کسی که در جنایات سازمان یافته نقش داشته است به یاد آورده می شود.

    ۱۲) آندرو کارنگی

    مهاجر فقیر اسکاتلندی که با تشخیص نیاز به تغییر، توانست به ثروتمندترین مرد در آمریکا تبدیل شود. او خود را با بازارهای در حال توسعه تطبیق داد، سرمایه گذاری سنگینی در فناوری های نو کرد و هراسی نداشت که توصیه های خویش را زیر سوال ببرد.

    در سن ۳۳ سالگی، بیمناک از این که عمر خود را وقف ثروت اندوزی کردن، راحتی و آسایش را از وی سلب کرده است، نامه ای به خودش نوشت و توصیه نمود که دنیای کسب وکار را در عرض دو سال برای همیشه ترک کند. نیازی به گفتن نیست که او به این توصیه عمل نکرد. این تنها باری نبود که حرف و عملش با هم همخوانی نداشت. برای مثال، کارنگی در توجه صریح به برابرطلبی سیاسی و حقوق کارگران در تشکیل اتحادیه نظیر نداشت؛ اما او تاکتیک های ضد اتحادیه ای هنری فریک را تایید کرد که منجر به مرگ تعداد نامعلومی در جنگ هوم ستید شد. کارنگی تلاش کرد به این شعار خود که «انسانی که ثروتمند می میرد بدنام شده می میرد»، عمل کند: او در زمان مرگش، ۳۵۰ میلیون دلار عمدتا برای ایجاد کتابخانه های عمومی و پشتیبانی از نهادهای علمی

    اهدا کرد.

    ۱۳) بوریس برزویسکی

    نسبت به اکثر بخش های جهان، فساد بخش شناخته شده ای از تجارت و سیاست در روسیه است، البته تجار و سیاستمداران معمولا از اشاره به جنبه شرارت بار جاه طلبی های خود خودداری می ورزند، اما بوریس برزویسکی یک استثنا است. در حالی که این میلیاردر همه اتهامات در رابطه با ارتباطات خود با فعالیت های جنایی را رد می کند، او علنا تهدید کرده است جای ولادیمیر پوتین را «با زور» می گیرد. برزوسکی کمک کرد تا پوتین به قدرت برسد و اکنون او را متهم به جنایت می کند.

    تعجبی ندارد که برزویسکی هدف عملیات ترور قرار گیرد. او عضو برجسته آکادمی علوم روسیه بود. قبل از این که از خرید و فروش خودرو به ثروت هنگفتی دست یابد کتاب ها و مقالات بیشماری درباره ریاضیات کاربردی منتشر ساخت. او در حال حاضر به نام پلاتون النین و با پناهندگی سیاسی در لندن زندگی می کند.

    ۱۴) ارکادی کوهلمان

    او خود را «از نوع بچه بدهای» تشکیلات بانکداری می نامد. ارکادی کوهلمان که بنیانگذار و رییس اجرایی ای ان جی دایرکت یکی از بانک های با رشد بالا در آمریکا است می گوید او حتی بانک ها را دوست ندارد و از کارت های اعتباری متنفر است. کوهلمان جدای از «انرژی بخشی» به صنعت بانکداری، یک شورشی با ذهن قوی است که بانک خود را بدون دستگاه های خودپرداز یا شعبات رنگ و وارنگ اداره می کند. همه معاملات به صورت الکترونیکی بدون نیاز به حداقل سپرده یا کارمزد از مشتری انجام می شوند. کوهلمان می گوید که وی برخلاف اکثر مدیران مالی قصد دارد به مردم کمک نماید تا پول شان را پس انداز کنند نه این که خرج کنند. او می خواهد پس اندازکردن پول را «مطلوب سازد.»

    ۱۵) میکائیل دل

    میکائیل دل یکی از مهم ترین نوآوران صنعت رایانه شناخته می شود که با کاهش واسطه و فروش مستقیم رایانه شخصی به مصرف کننده، به مصرف کنندگان اجازه داد تا با تلفن یا نامه، دستگاه ها و تجهیزات را سفارش دهند. او که از دانشگاه اخراج شد یکی از سه تولیدکننده اصلی رایانه شخصی و یکی از مردان ثروتمند جهان است. (اگر ارزش ویژه دارایی های وی را مقایسه کنید به نظر می آید که دل می تواند ۶ تا ۷ دونالد ترامپ را بخرد.) برخی از رقبای دل، به مدل تجاری منحصربه فرد وی طمع کردند، اما بدون اینکه موفقیتی به دست آورند. او القابی مثل «مرد سال» را از مجله PC، «مدیر عالی در کسب وکار آمریکا» از نشریه Worth و «کارآفرین سال» از مجله Inc دریافت کرده است. تارنمای دل کام، یکی از بزرگ ترین سایت های تجارت الکترونیکی مصرفی در فضای مجازی است.

    ۱۶) رومن آبراموویچ

    برخی زمان ها او را «الیگارشی آرام» می نامند، پانزدهمین مرد ثروتمند جهان همیشه چشم خود را روی روابط پنهانی بسته است. رومن آبراموویچ که وزنه ای در صنعت نفت روسیه و مالک باشگاه فوتبال چلسی است با تصمیمات تجاری متهورانه و اغلب حیرت انگیز خود جهان را تحت تاثیر قرار داده است. با وجود اتهامات وارده به وی که ثروتش را از راه بدبخت کردن دیگران به دست آورده است، مجله اکسپرت، آبراموویچ را مرد سال روسیه معرفی کرد و جایزه مرتبه افتخار را به خاطر کارهای نیکوکارانه برای توسعه منطقه چوکتکا دریافت کرد که نماینده و فرماندار آن منطقه نیز هست. آبراموویچ قبل از رسیدن به چهل سالگی معاملات تجاری چند میلیارد دلاری انجام می داد. او تایید کرده است که میلیاردها دلار بابت زد و بندهای سیاسی پرداخته است.

    ۱۷) جف بزوس

    آمازون کام، یکی از پیشتازان تجارت الکترونیکی است که ابتدا برای کتاب استفاده می شد. اینک یکی از پیشتازان در توسعه وب شده است که چگونگی خرید و فروش هر چیزی از فیلم و موسیقی و لوازم آرایش و وسایل منزل را تغییر داده است. آمازون با اکتشاف و کاربرد فناوری هایی از قبیل آمازون کیندل و آمازون مکانیکال ترک، چگونگی مطالعه کتاب و تعامل مصرف کنندگان با رهبران بازار را تغییر داده است. جف بزوس، مردی که در پشت این پدیده است می گوید بیشتر موفقیت خود را مدیون شانس و اقبال و کشف شهودی بوده است. بزوس همیشه یک چشم به مشتری داشته است و ریسک های زیادی را پذیرفته که برخی اوقات به نفع آمازون نبوده است. با این حال او موفق به هدایت آمازون از میان بحران دات کام در دهه ۱۹۹۰ شد که توانست یکی از معدود ستون های بادوام وب شود. بر خلاف مدیران سایر سایت های پیشتاز وب مثل eBay، یاهو و گوگل، جف بزوس پست اجرایی خود را از آغاز یعنی زمانی که فقط کتاب می فروخت، حفظ کرده است.

    ۱۸) سرگئی برین و لری پیج

    این دو با هم دوره دکترا را در استنفورد دنبال می کردند که موتور جست وجوی گوگل را توسعه دادند و شرکت سهامی گوگل را تاسیس نمودند و دو مرد ثروتمند جهان شدند. در سال ۲۰۰۷ در کنار اریک اشمیت، کسی را که استخدام کردند تا به آنها در مدیریت گوگل کمک کند طبق فهرست جهانی مجله PC مهم ترین افراد در وب هستند. آنها سرمایه گذاران شرکت تسلا موتورز شده اند که قصد تولید خودروهای پیشرفته الکترونیکی را دارد. آنها یک بوئینگ ۷۶۷ نیز خریده اند که به یک هواپیمای مدیریتی بسیار بزرگ مبله شده لوکس تبدیل شده است. آنها هنوز به طور رسمی در دوره مرخصی از تحصیل دکترای خود در استنفورد به سر می برند.

    ۱۹) اینگوار کامپارد و خانواده

    بسیاری از میلیون ها نفری که از صدها فروشگاه IKEA در سطح جهان خرید می کنند نمی دانند که دو حرف اول این فروشگاه زنجیره ای اثاثیه منزل از حروف نخست اسامی «اینگوار» و «کامپارد» گرفته شده است. (دو حرف آخر نیز از مزرعه الماتارید و دهکده آگونارید که او به دنیا آمده بود، گرفته شده است) یکی از نوآوری های اساسی در پشت موفقیت IKEA شیوه کامپارد در یافتن راه هایی برای کاهش دادن هزینه ها است، در حالی که طرح های اصیل و صاحب سبک ارائه می کند که به راحتی به منزل برده شده و قابل پیاده کردن است. کامپارد به خاطر خست و صرفه جویی معروف است. با این که ثروتمندترین مرد اروپایی در جهان شناخته می شود (البته ثروت وی از لحاظ قانونی متعلق به کل خانواده است) او ترجیح می دهد با یک ولووی قدیمی رانندگی کرده و در قسمت اکونومی کلاس سفر کند.

    ۲۰) جورج سوروس

    جورج سوروس ادعا می کند که از طریق تحلیل گری مالی در وال استریت شروع به پول درآوردن کرد تا بتواند ثروت کافی برای پرداختن به علایق خویش که نویسندگی و فلسفه بود پس انداز نماید. او از اندیشه های فیلسوف بزرگ انگلیسی سر کارل پوپر تاثیر فراوانی پذیرفت که کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» پوپر باعث شد تا سوروس موسسه جامعه باز را تاسیس کند نهادی که هدفش «شکل دهی به سیاست عمومی برای ترویج حکمرانی دموکراتیک، حقوق بشر و اصلاحات اقتصادی، حقوقی و اجتماعی» اعلام شده است. سوروس به خاطر عمل نکردن به ایده آل های شفافیت خود مورد انتقاد قرار گرفته است، چون موسسه جامعه باز، بیش از آنچه قانون تکلیف کرده است از فعالیت های خود را افشا نکرده و اهداف مطلقا سیاسی را دنبال می کند. البته اکثر آن انتقادات از جانب کسانی می آید که هوادار دموکرات ها نیستند.

    منبع: سایت بیزنس پاندیت
    مترجم: امید شکیبا
    روزنامه دنیای اقتصاد ( www.donya-e-eqtesad.com )
    بیست نفر که قواعد بازی را به هم زدند
    داستان زندگی نوآوران کسب وکار

    موفقیت و ثروت، به ندرت با پیروی از قواعد مرسوم و خطر نکردن به دست می آید. برعکس، بزرگ ترین موفقیت ها نصیب کسانی شده است که حاضر بودند بیرون از مرزبندی ها حرکت کنند و شیوه های اجرای بازی را تغییر دهند. در اینجا بیست نفر از نوآوران کسب وکار از گذشته و حال معرفی می شوند که داستان های زندگی شان از جهات بسیاری متفاوت است، اما همگی به یک حقیقت واحد اشاره دارند «اینکه ابتکار عمل، خلاقیت و جسارت، بسیار مهم تر از پیروی از قواعد هستند» (اگر چه احتمال دارد هر از گاهی خود را در مسیر خلاف قانون بیابید)

    ۱) جک ولش

    نشریه فورچون در سال ۱۹۹۹ وی را «مدیر قرن» نامید. عمده شهرت خود را مدیون بازسازی و سازمان دهی شرکت جنرال الکتریک است که سطوح مدیریتی را از ۲۹ سطح به ۶ سطح کاهش داده، برخی حوزه های کسب وکار را تعطیل کرده و درصد زیادی از زیردستان خویش را اخراج نمود. به رغم تاکتیک های قوی و بی پروای وی

    (به خاطر اخراج تعداد زیادی از کارکنان شرکت، به او «جک نوترونی» مشابه با بمب نوترونی لقب داده بودند)، توانست ارزش جنرال الکتریک را از ۱۲ میلیارد دلار به ۲۸۰ میلیارد دلار رساند که بزرگ ترین افزایش ارزش در هر شرکتی در زمان هر مدیرعاملی بوده است.

    ۲) استیو جابز

    از بنیان گذاران شرکت اپل و رییس پیکسار که به عنوان یاغی و هنرمند و به همان اندازه مدیر تجاری، توانست یک سر و گردن بالاتر از سیلیکون ولی

    قرار گیرد. مجله فورچون او را «مرشد فرهنگی جهانی» نامید که مسوول تغییر شیوه کار و اجرای موسیقی در جهان بوده است. با این حال او را به خاطر کارهایی از این قبیل هدف انتقاد قرار داده اند: گرایشات برتری جویانه، اعتبار زیردستان را برای خود خرج کردن، مدیریت خرد کسب وکار، اخراج کارکنان از روی خشم و هر تعداد خلاف های اندک مثل پارک کردن مرسدس بنز خود در مکان مخصوص معلولان. ارزش خالص دارایی وی بیش از ۲۰ میلیارد دلار برآورد می شود.

    ۳) سر ریچارد برانسون

    ریچارد برانسون در سال ۱۹۷۲ و در سن ۲۲ سالگی، نخستین فروشگاه صفحه موسیقی خویش به نام ویرجین را در لندن افتتاح کرد و نخستین قراردادش را با مایک الدفیلد برای صفحات موسیقی ویرجین امضا کرد. سال بعد یکی از صفحات موسیقی الدفیلد روانه بازار شد و در تعداد میلیونی به فروش رفت که متنی کلاسیک از موسیقی آزمایشی الکترونیکی شد. پنج سال بعد، برانسون قراردادی با یک گروه موسیقی راک امضا کرد که سایر موسسات آنها را رد کرده بودند. برانسون علاوه بر فروشگاه های صفحه موسیقی و شرکت هواپیمایی، به خاطر تلاش های رکوردگذار جهانی مشهور است و به اندازه سلطان تجاری بودن به خاطر بی باک بودنش مورد احترام است. او که شخصیت پرجذبه و قابلی پیدا کرده است در تعدادی از پرطرفدارترین نمایش های تلویزیونی ظاهر می شود. او یک سفینه فضایی نیز دارد. حداقل این که برانسون ثابت کرده است یک نفر می تواند در عین حال که یکی از ثروتمندترین و موفق ترین مردم جهان است، گرم و دوست داشتنی نیز باشد.

    ۴) سام والتون

    سام والتون در سطرهای پایانی کتاب خود با عنوان «ساخت آمریکا» نوشت مهم ترین قانون در تجارت، شکستن همه قوانین است. او همچنین گفته است، «من همیشه به خودم، به خاطر زیرپاگذاشتن قوانین کسان دیگر، افتخار می کردم و همیشه طرفدار انسان های سرکش و تک رویی بودم که قواعد من را به چالش می کشیدند.» رویکرد نوآورانه و جسارت آمیز وی به کسب وکار، تاسیس فروشگاه های زنجیره ای جهانی وال مارت بود که در سال ۲۰۰۲ توانست جای شرکت نفتی اگزان را به عنوان بزرگ ترین شرکت جهان بگیرد.

    ۵) بیل گیتس

    این را دیگر همه می دانند که ثروتمندترین مرد جهان کسی است که از دانشگاه اخراج شد. بیل گیتس به جای اتمام تحصیلات در دانشگاه معتبر هاروارد، تصمیم گرفت به یک فعالیت پرریسک اشتغال ورزد و تمام وقت خویش را به کسب وکار کوچکی به نام «مایکرو سافت» اختصاص داد که با کمک هم کلاسی خود پل آلن تاسیس کردند. گیتس که از رویه های موجود منبع دسترسی باز توسعه نرم افزار رضایت نداشت، تصمیم به پولی کردن سیستم گرفت و درخواست اخلاقی برای منبع بسته کرد. او با تغییر قواعد توسعه نرم افزار، صنعت نرم افزار را به نحوی که امروزه می شناسیم تثبیت نمود.

    ۶) دونالد ترامپ

    میلیاردر خودساخته، سلطان املاک و مستغلات و به عنوان کسی که قواعد را به وجود می آورد شناخته می شود. در بین قواعد ترامپ برای موفقیت، این واژه ها را پیدا نخواهید کرد: شرم، بخشندگی، هم دردی یا مهربانی. دونالد ترامپ، رییس اصالتا قلدر ضعیف کُش، یک نماد فرهنگی و یکی از مشهورترین مردان جهان است. از مقایسه عکس های تبلیغاتی وی در سال های اولیه شهرت یافتن وی با تسلط اخیر وی در صحنه جهانی، روشن می شود که ترامپ چهره مشخصا رذیلانه ای پیدا کرده است. در حالی که هیچ کس رهبری ترامپ را در کسب وکار زیرسوال نمی برد، شهرت وی، اگر نه ثروت وی، بیش از آنکه ناشی از معاملات تجاری خاص یا تصمیمات حرفه ای باشد به خاطر تصویر «رییس پست فطرت» و زندگی شخصی پرسرو صدای وی بوده است.

    ۷) هنری فورد

    پدر خودروهای امروزی، بنیانگذار شرکت خودروسازی فورد و مخترع خط مونتاژ متحرک خودرو، رهبر تجاری کاملا غیرمتعارفی بود. هنری فورد با پافشاری بر تولید انبوه خودروهای ارزان برای یک بازار گسترده، زمانه خویش و نیز سرمایه گذاران را به چالش کشاند. او دستمزدی بسیار بیشتر از آنچه مرسوم بود به کارکنان شرکت پرداخت که این کار را «مشوق دستمزد» نامید و بدین وسیله توانست نیروی کار قوی را جذب و نگه دارد. فورد از «سرمایه داری رفاهی» حمایت می کرد و علاقه غیرمعمولی به وضعیت زندگی کارکنان نشان داد و آنها را ملزم به زندگی طبق قوانین تعیین شده در «واحد جامعه شناختی» خود می کرد، به طوری که چگونگی گذراندن ساعات فراغت آنها را مشخص و محدود می ساخت. ریسک های وی نتیجه داد و شرکت فورد به ترسیم چشم انداز مدرن شهری کمک کرد.

    ۸) ری کراک

    ری کراک نخستین رستوران مک دونالد را باز نکرد. او صرفا یک شرکت کوچک خانوادگی را به حق امتیاز جهانی چند میلیارد دلاری تبدیل نمود. استعداد کراک مثل هنری فورد و قبل از او این بود که راهی پیدا کرد تا کالاهای با کیفیت را به یک بازار انبوه وارد کند. او با معرفی خط مشی های اکید برای چگونگی تولید و فروش اقلام غذایی، انقلابی در صنعت رستوران به وجود آورد. او فروش همبرگر را به یک علم تبدیل کرد و حتی صاحبان حق امتیاز خود را مجبور به گذراندن لیسانس همبرگرشناسی در موسسه آموزشی

    مک دونالد کرد. اما کراک بر خلاف فورد، به خاطر پرداخت دستمزد تا حد امکان اندک به کارکنانش مورد انتقاد واقع شد و متهم گردید که سعی در دور زدن قوانین حداقل دستمزد را داشت.

    ۹) لی کا شینگ

    ماجرای لی کا شینگ، ماجرای آمریکایی واقعی است: سخت کوشی، عزم استوار و انتخاب های هوشمندانه که او را از فقر خارج ساخت و به محیط زیست اهمیت می دهد. تنها تفاوت این است که شینگ از چین است. ثروتمندترین مرد در هنگ کنگ، مجله فوربس ارزش خالص دارایی های شینگ را ۵/۲۶ میلیارد دلار گزارش کرده است. برای مردی که دیپلم دبیرستان ندارد چنین ثروتی بد نیست. او هنوز به گذشته معمولی خویش وفادار مانده است (خانواده اش هنگامی که ژاپن چین را اشغال کرد از کشور فرار کردند) و ترجیح نمی دهد ثروت خویش را به رخ بکشد. او به آرامی و مطبوع سخن می گوید و از کفش و ساعت ارزان قیمت استفاده می کند. در عین حال نظم و انضباط وی و جهت گیری روشن در کسب وکار باعث شده که لقب سوپرمن به وی بدهند. با اینکه ترکیبی منحصربه فرد از شرق و غرب جهان است کاملا به هیچ قالبی در نمی آید.

    ۱۰) روپرت مورداک

    سلطان رسانه های خبری و یکی از قدرتمندترین مردان جهان با مالکیت شرکت های بسیاری از قبیل نیوز کورپرویشن، فاکس نیوز و نیویورک پست، روپرت مورداک ۱۰۹ مین مرد ثروتمند جهان است و مقام اعظم در رتبه کاتولیکی سنت گریگوری کبیر (لقبی که پاپ جان پل دوم به این استرالیایی – آمریکایی اعطا کرد هر چند که مورداک پروتستان است) وی به خاطر قدرت بسیار زیادی که در رسانه ها کسب کرده و استفاده غیراخلاقی از اموال خود در مسیر دیدگاه های سیاسی دست راستی خویش، مورد انتقاد وسیعی واقع شده است. او در سراسر فعالیت کارآفرینی خویش، منافع رسانه ای و سیاسی خویش را با ترسیم دقیق یک خط متوازن ساخته است، اما همیشه بدون حادثه نبوده است.

    ۱۱) کری پاکر

    وقتی که در سال ۲۰۰۵ کری پاکر از دنیا رفت ثروتمندترین مرد در استرالیا و سهام دار اصلی شرکت نشر و پخش بود. وقتی پدر وی فرانک پاکر، سلطان رسانه از دنیا رفت، کری امپراتوری خانوادگی را به ارث برد که اگر به خاطر اختلاف خانوادگی نبود به برادر بزرگ ترش کلاید می رسید که با عزیمت او به آمریکا اختلاف خاتمه یافت. کری پاکر که رقیب قسم خورده غول رسانه ای روپرت مورداک بود اغلب با اتهامات مختلف روبه رو می شد تا جایی که متهم به فرار مالیاتی، جنایت سازمان یافته و قاچاق مواد مخدر شد،

    اگر چه پاکر سرانجام از تمام اتهامات تبرئه شد هنوز در استرالیا به عنوان کسی که در جنایات سازمان یافته نقش داشته است به یاد آورده می شود.

    ۱۲) آندرو کارنگی

    مهاجر فقیر اسکاتلندی که با تشخیص نیاز به تغییر، توانست به ثروتمندترین مرد در آمریکا تبدیل شود. او خود را با بازارهای در حال توسعه تطبیق داد، سرمایه گذاری سنگینی در فناوری های نو کرد و هراسی نداشت که توصیه های خویش را زیر سوال ببرد.

    در سن ۳۳ سالگی، بیمناک از این که عمر خود را وقف ثروت اندوزی کردن، راحتی و آسایش را از وی سلب کرده است، نامه ای به خودش نوشت و توصیه نمود که دنیای کسب وکار را در عرض دو سال برای همیشه ترک کند. نیازی به گفتن نیست که او به این توصیه عمل نکرد. این تنها باری نبود که حرف و عملش با هم همخوانی نداشت. برای مثال، کارنگی در توجه صریح به برابرطلبی سیاسی و حقوق کارگران در تشکیل اتحادیه نظیر نداشت؛ اما او تاکتیک های ضد اتحادیه ای هنری فریک را تایید کرد که منجر به مرگ تعداد نامعلومی در جنگ هوم ستید شد. کارنگی تلاش کرد به این شعار خود که «انسانی که ثروتمند می میرد بدنام شده می میرد»، عمل کند: او در زمان مرگش، ۳۵۰ میلیون دلار عمدتا برای ایجاد کتابخانه های عمومی و پشتیبانی از نهادهای علمی

    اهدا کرد.

    ۱۳) بوریس برزویسکی

    نسبت به اکثر بخش های جهان، فساد بخش شناخته شده ای از تجارت و سیاست در روسیه است، البته تجار و سیاستمداران معمولا از اشاره به جنبه شرارت بار جاه طلبی های خود خودداری می ورزند، اما بوریس برزویسکی یک استثنا است. در حالی که این میلیاردر همه اتهامات در رابطه با ارتباطات خود با فعالیت های جنایی را رد می کند، او علنا تهدید کرده است جای ولادیمیر پوتین را «با زور» می گیرد. برزوسکی کمک کرد تا پوتین به قدرت برسد و اکنون او را متهم به جنایت می کند.

    تعجبی ندارد که برزویسکی هدف عملیات ترور قرار گیرد. او عضو برجسته آکادمی علوم روسیه بود. قبل از این که از خرید و فروش خودرو به ثروت هنگفتی دست یابد کتاب ها و مقالات بیشماری درباره ریاضیات کاربردی منتشر ساخت. او در حال حاضر به نام پلاتون النین و با پناهندگی سیاسی در لندن زندگی می کند.

    ۱۴) ارکادی کوهلمان

    او خود را «از نوع بچه بدهای» تشکیلات بانکداری می نامد. ارکادی کوهلمان که بنیانگذار و رییس اجرایی ای ان جی دایرکت یکی از بانک های با رشد بالا در آمریکا است می گوید او حتی بانک ها را دوست ندارد و از کارت های اعتباری متنفر است. کوهلمان جدای از «انرژی بخشی» به صنعت بانکداری، یک شورشی با ذهن قوی است که بانک خود را بدون دستگاه های خودپرداز یا شعبات رنگ و وارنگ اداره می کند. همه معاملات به صورت الکترونیکی بدون نیاز به حداقل سپرده یا کارمزد از مشتری انجام می شوند. کوهلمان می گوید که وی برخلاف اکثر مدیران مالی قصد دارد به مردم کمک نماید تا پول شان را پس انداز کنند نه این که خرج کنند. او می خواهد پس اندازکردن پول را «مطلوب سازد.»

    ۱۵) میکائیل دل

    میکائیل دل یکی از مهم ترین نوآوران صنعت رایانه شناخته می شود که با کاهش واسطه و فروش مستقیم رایانه شخصی به مصرف کننده، به مصرف کنندگان اجازه داد تا با تلفن یا نامه، دستگاه ها و تجهیزات را سفارش دهند. او که از دانشگاه اخراج شد یکی از سه تولیدکننده اصلی رایانه شخصی و یکی از مردان ثروتمند جهان است. (اگر ارزش ویژه دارایی های وی را مقایسه کنید به نظر می آید که دل می تواند ۶ تا ۷ دونالد ترامپ را بخرد.) برخی از رقبای دل، به مدل تجاری منحصربه فرد وی طمع کردند، اما بدون اینکه موفقیتی به دست آورند. او القابی مثل «مرد سال» را از مجله PC، «مدیر عالی در کسب وکار آمریکا» از نشریه Worth و «کارآفرین سال» از مجله Inc دریافت کرده است. تارنمای دل کام، یکی از بزرگ ترین سایت های تجارت الکترونیکی مصرفی در فضای مجازی است.

    ۱۶) رومن آبراموویچ

    برخی زمان ها او را «الیگارشی آرام» می نامند، پانزدهمین مرد ثروتمند جهان همیشه چشم خود را روی روابط پنهانی بسته است. رومن آبراموویچ که وزنه ای در صنعت نفت روسیه و مالک باشگاه فوتبال چلسی است با تصمیمات تجاری متهورانه و اغلب حیرت انگیز خود جهان را تحت تاثیر قرار داده است. با وجود اتهامات وارده به وی که ثروتش را از راه بدبخت کردن دیگران به دست آورده است، مجله اکسپرت، آبراموویچ را مرد سال روسیه معرفی کرد و جایزه مرتبه افتخار را به خاطر کارهای نیکوکارانه برای توسعه منطقه چوکتکا دریافت کرد که نماینده و فرماندار آن منطقه نیز هست. آبراموویچ قبل از رسیدن به چهل سالگی معاملات تجاری چند میلیارد دلاری انجام می داد. او تایید کرده است که میلیاردها دلار بابت زد و بندهای سیاسی پرداخته است.

    ۱۷) جف بزوس

    آمازون کام، یکی از پیشتازان تجارت الکترونیکی است که ابتدا برای کتاب استفاده می شد. اینک یکی از پیشتازان در توسعه وب شده است که چگونگی خرید و فروش هر چیزی از فیلم و موسیقی و لوازم آرایش و وسایل منزل را تغییر داده است. آمازون با اکتشاف و کاربرد فناوری هایی از قبیل آمازون کیندل و آمازون مکانیکال ترک، چگونگی مطالعه کتاب و تعامل مصرف کنندگان با رهبران بازار را تغییر داده است. جف بزوس، مردی که در پشت این پدیده است می گوید بیشتر موفقیت خود را مدیون شانس و اقبال و کشف شهودی بوده است. بزوس همیشه یک چشم به مشتری داشته است و ریسک های زیادی را پذیرفته که برخی اوقات به نفع آمازون نبوده است. با این حال او موفق به هدایت آمازون از میان بحران دات کام در دهه ۱۹۹۰ شد که توانست یکی از معدود ستون های بادوام وب شود. بر خلاف مدیران سایر سایت های پیشتاز وب مثل eBay، یاهو و گوگل، جف بزوس پست اجرایی خود را از آغاز یعنی زمانی که فقط کتاب می فروخت، حفظ کرده است.

    ۱۸) سرگئی برین و لری پیج

    این دو با هم دوره دکترا را در استنفورد دنبال می کردند که موتور جست وجوی گوگل را توسعه دادند و شرکت سهامی گوگل را تاسیس نمودند و دو مرد ثروتمند جهان شدند. در سال ۲۰۰۷ در کنار اریک اشمیت، کسی را که استخدام کردند تا به آنها در مدیریت گوگل کمک کند طبق فهرست جهانی مجله PC مهم ترین افراد در وب هستند. آنها سرمایه گذاران شرکت تسلا موتورز شده اند که قصد تولید خودروهای پیشرفته الکترونیکی را دارد. آنها یک بوئینگ ۷۶۷ نیز خریده اند که به یک هواپیمای مدیریتی بسیار بزرگ مبله شده لوکس تبدیل شده است. آنها هنوز به طور رسمی در دوره مرخصی از تحصیل دکترای خود در استنفورد به سر می برند.

    ۱۹) اینگوار کامپارد و خانواده

    بسیاری از میلیون ها نفری که از صدها فروشگاه IKEA در سطح جهان خرید می کنند نمی دانند که دو حرف اول این فروشگاه زنجیره ای اثاثیه منزل از حروف نخست اسامی «اینگوار» و «کامپارد» گرفته شده است. (دو حرف آخر نیز از مزرعه الماتارید و دهکده آگونارید که او به دنیا آمده بود، گرفته شده است) یکی از نوآوری های اساسی در پشت موفقیت IKEA شیوه کامپارد در یافتن راه هایی برای کاهش دادن هزینه ها است، در حالی که طرح های اصیل و صاحب سبک ارائه می کند که به راحتی به منزل برده شده و قابل پیاده کردن است. کامپارد به خاطر خست و صرفه جویی معروف است. با این که ثروتمندترین مرد اروپایی در جهان شناخته می شود (البته ثروت وی از لحاظ قانونی متعلق به کل خانواده است) او ترجیح می دهد با یک ولووی قدیمی رانندگی کرده و در قسمت اکونومی کلاس سفر کند.

    ۲۰) جورج سوروس

    جورج سوروس ادعا می کند که از طریق تحلیل گری مالی در وال استریت شروع به پول درآوردن کرد تا بتواند ثروت کافی برای پرداختن به علایق خویش که نویسندگی و فلسفه بود پس انداز نماید. او از اندیشه های فیلسوف بزرگ انگلیسی سر کارل پوپر تاثیر فراوانی پذیرفت که کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» پوپر باعث شد تا سوروس موسسه جامعه باز را تاسیس کند نهادی که هدفش «شکل دهی به سیاست عمومی برای ترویج حکمرانی دموکراتیک، حقوق بشر و اصلاحات اقتصادی، حقوقی و اجتماعی» اعلام شده است. سوروس به خاطر عمل نکردن به ایده آل های شفافیت خود مورد انتقاد قرار گرفته است، چون موسسه جامعه باز، بیش از آنچه قانون تکلیف کرده است از فعالیت های خود را افشا نکرده و اهداف مطلقا سیاسی را دنبال می کند. البته اکثر آن انتقادات از جانب کسانی می آید که هوادار دموکرات ها نیستند.

    منبع: سایت بیزنس پاندیت
    مترجم: امید شکیبا
    روزنامه دنیای اقتصاد ( www.donya-e-eqtesad.com )




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:49 AM   |  

    تعداد صفحات :87   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   >