• English / العربیة / French  



  • ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

     

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    حجاب مسئله‌ فقهي‌ يا حقوقي‌ و سياسي

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد




    حجاب

    مسئله‌ فقهي‌ يا حقوقي‌ و سياسي

    مسئله‌ حجاب‌ زن‌ مسلمان‌ به‌ عنوان‌ يك‌ پوشش‌متعارف‌ به‌ عرف‌ جامعه‌ اسلامي‌ در طول‌ تاريخ‌مسلمانان‌، همواره‌ يك‌ مسئله‌ فقهي‌ بوده‌ است‌ كه‌زنان‌ مسلمان‌ بدون‌ توجه‌ به‌ قانون‌ حاكميت‌،پوشش‌ خود را حفظ مي‌كردند، اما استعمارباقيمانده‌ از امپراطوري‌ عثماني‌ در كشورهاي‌اسلامي‌ ايران‌ و تركيه‌، با استبداد خشن‌ از زنان‌مسلمان‌ كشف‌ حجاب‌ كرد و اين‌ هجوم‌ فرهنگي‌استعمار ثابت‌ نمود كه‌ تمام‌ ديانت‌ در فقه‌ اماميه‌همان‌ سياست‌ و تدبير در زندگي‌ شخصي‌ واجتماعي‌ است‌.جاب‌; مسئله‌ فقهي‌ يا حقوقي‌ و سياسي‌ عنوان مقاله ایست از مجله خانواده سبز شماره 105 به قلم دکتر احمد اسماعيل تبار که از نظر خوانندگان می گذرد .
    .همان‌طور كه‌ مي‌دانيد مبناي‌ قانونمندي‌ انسان‌ در فقه‌ اماميه‌، پذيرش‌ اصول‌ دين‌ و جلب‌خرسندي‌ خداوند خالق‌ عالم‌ و قانونگذار است‌.در اين‌ مبنا خواه‌ حكومت‌ ديني‌ بر پايه‌ فقه‌ اماميه ‌تشكيل‌ شود يا نشود، انسان‌ خود را قانونمند شرعي‌مي‌داند، حتي‌ در تنهايي‌ و خلوت‌ كه‌ خداوند راناظر مي‌بيند، احكام‌ الهي‌ را نقض‌ نمي‌كند، اما درعلم‌ حقوق‌، قوانين‌ بايد از يك‌ ضمانت‌ اجرايي‌برخوردار باشند و براي‌ تحقق‌ ضمانت‌ اجرايي ‌، نياز به‌ دولت‌ و قدرت‌ است‌ تا به‌ قوانين‌ حقوقي‌اعتبار ببخشند; در غير اين‌ صورت‌ با سقوط يك‌حاكميت‌، قوانين‌ آن‌ كشور نيز ساقط و بي‌اعتبارمي‌شود و نظام‌ نوين‌ حقوقي‌ بايد در مجلس‌قانونگذاري‌ حاكميت‌ جديد اعتبار پيدا كند.
    مسئله‌ حجاب‌ زن‌ مسلمان‌ به‌ عنوان‌ يك‌ پوشش‌متعارف‌ به‌ عرف‌ جامعه‌ اسلامي‌ در طول‌ تاريخ‌مسلمانان‌، همواره‌ يك‌ مسئله‌ فقهي‌ بوده‌ است‌ كه‌زنان‌ مسلمان‌ بدون‌ توجه‌ به‌ قانون‌ حاكميت‌،پوشش‌ خود را حفظ مي‌كردند، اما استعمارباقيمانده‌ از امپراطوري‌ عثماني‌ در كشورهاي‌اسلامي‌ ايران‌ و تركيه‌، با استبداد خشن‌ از زنان‌مسلمان‌ كشف‌ حجاب‌ كرد و اين‌ هجوم‌ فرهنگي‌استعمار ثابت‌ نمود كه‌ تمام‌ ديانت‌ در فقه‌ اماميه‌همان‌ سياست‌ و تدبير در زندگي‌ شخصي‌ واجتماعي‌ است‌.
    .ديانت‌ در حوزه‌ عمل‌، همان‌ چگونه‌ زيستن‌ در زندگي‌ شخصي‌ و اجتماعي‌ انسان‌ است‌. وقتي‌ كه‌استعمار با استبداد از زنان مسلمان‌ كشف‌ حجاب‌كرد، مردم‌ دنيا فهميدند كه‌ آزادي‌ غربي‌، دروغي‌بيش‌ نيست‌ كه‌ تنها در قالبهاي‌ فكري‌ دشمنان‌ خداو احكام‌ نوراني‌ اسلام‌ تعريف‌ مي‌شود; گرچه‌ نفوذحاكميت‌هاي‌ وابسته‌ در كشورمان‌ و سايركشورهاي‌ دنيا، فساد و لطمه‌ جبران‌ ناپذيري‌ به‌زنان‌ مسلمان‌ در حوزه‌ خانواده‌، هنر، آموزش‌ وپرورش‌ و دانشگاه‌ زده‌ است‌، اما بخش‌ عمده‌اي‌از زنان مسلمان‌ با فهم‌ درست‌ از مسائل‌ سياسي‌هرگز دست‌ از حجاب‌ نكشيدند و اين‌ حق‌ خود رادر پوشش‌ از چشمان‌ نامحرم‌ محفوظ داشتند وآن‌قدر راسخ‌ و استوار ماندند كه‌ فرهنگ‌ وقانونمندي‌ حجاب‌ را به‌ سرزمين‌ كفر اروپاييان‌رسوخ‌ دادند، به‌ گونه‌اي‌ كه‌ زنان مسلمان‌ نه‌ تنها درجامعه‌ عادي‌ مغرب‌ زمين‌ به‌خاطر داشتن‌ حجاب‌احساس‌ حقارت‌ نمي‌كنند، بلكه‌ با حضور موفق‌ و باحجاب‌ در مراكز علمي‌ و پژوهشي‌، دولتهاي‌ به‌اصلاح‌ مدعي‌ آزادي‌ را مجبور كردند تا باطن‌استبدادي‌ خود را نشان‌ دهند و قانون‌ ممنوعيت‌حجاب‌ در مدارس‌ فرانسه‌ را به‌ عنوان‌ يك‌ره‌آورد حقوقي‌ و سياسي‌ تصويب‌ كنند. براي‌فرانسوي‌ها عريان‌ شدن‌ زن‌ آزادي‌ است‌، اما اگرزن‌ مسلمان‌ بخواهد كرامت‌ و حرمت‌ خود راحفظ كند و با حجاب‌ سركلاس‌ درس‌ حاضر شود وبه‌ فعاليتهاي‌ علمي‌ و پژوهشي‌ ادامه‌ دهد، ديگرخبري‌ از آزادي‌ در حاكميت‌ سياسي‌ غربيهانيست‌.
    مباني‌ حجاب
    چرا زنان مسلمان‌ بايد حجاب‌ داشته‌ باشند، درحالي‌كه‌ زنان كافر بدون‌ پوشش‌ و با خودآرايي‌در جامعه‌ حاضر مي‌شوند؟ چرا دولتهاي‌ غربي; ازجمله‌ فرانسه‌، با حجاب‌ زنان مسلمان‌ مخالفت‌مي‌كنند؟ چرا بسياري‌ از نظامهاي‌ وابسته‌ به‌ديكتاتوري‌; مانند رژيم‌ پهلوي‌، با حجاب‌ زنان‌مخالفت‌ كردند؟ مگر اساس‌ و پايه‌ حكم‌ وجوب‌حجاب‌ زن‌ مسلمان‌ چيست‌ كه‌ اين‌ گونه‌ موردمخالفت‌ قرار مي‌گيرد؟
    احكام‌ اسلام‌ بر اساس‌ جلب‌ مصالح‌ و دفع‌مفاسد مبتني‌ بر فطرت‌ پاك‌ انسان‌ و عدم‌ ضرراست‌. خالق‌ انسان‌ بهتر از هر نهاد يا منبعي‌ مي‌داندكه‌ نياز فطري‌ انسان‌ چيست‌; زيرا بدون‌ ترديد اگرپروردگار را تنها علت‌ اصلي‌ پيدايش‌ عالم‌ هستي‌بدانيم‌، به‌ طور قطع‌ علم‌ و عدالت‌ آن‌ ذات‌بي‌همتا اقتضا دارد كه‌ منبع‌ اصلي‌ قانونگذاري‌ نيزبراي‌ رفتار و گفتار شخصي‌ و اجتماعي‌ انسان‌ باشد.
    حرمت‌ زن‌ مسلمان
    خداوند تنها براي‌ دين‌ شرافت‌ و كرامت‌ قائل‌است‌ و بر همين‌ اساس‌ پارساترين‌ افراد را باكرامت‌ترين‌ مي‌داند و حجاب‌ در تعريف‌ خالق‌انسان‌ يكي‌ از نمادهاي‌ پارسايي‌ است‌. زن‌ مسلمان‌واقعي‌، پارسا و با كرامت‌ است‌ وخداوند راضي‌نيست‌ زيبايي‌ و محاسن‌ چنين‌ زني‌ در منظر و ديدافراد فاسد قرار گيرد تا در بعضي‌ موارد مورداستمتاع‌ و شهوتراني‌ آنان‌ واقع‌ شود. حرمت‌ زن‌مسلمان‌ به‌ اعتبار اسلام‌ و پارسايي‌ اقتضا دارد كه‌زن‌ مسلمان‌ برخلاف‌ زن‌ كافر، محاسن‌ و زيباييهاي‌خود را از نامحرمان‌ بپوشاند و مجاز باشد تنها براي‌محارم‌ تا حدودي‌ و براي‌ شوهرش‌ هيچ‌ گونه‌حجابي‌ نداشته‌ باشد.
    خداوند در استدلال‌حجاب‌ زنان مومن‌ در آيه‌ 95 سوره‌ «احزاب‌»مي‌فرمايد: «اي‌ نبي‌ به‌ همسران‌ و دخترانت‌ وزنان‌ مومنين‌ بگو كه‌ خودشان‌ را با جلابيب‌ (جمع‌جلباب‌ به‌ معناي‌ چادر يا لباس‌ بلند) بپوشانند; اين‌كار به‌ خاطر اين‌ است‌ كه‌ آنان‌ به‌ وقار، احترام‌ ومتانت‌ شناخته‌ شوند تا مورد اذيت‌ و آزارهوسرانان‌ قرار نگيرند و خداوند بخشنده‌ و مهربان‌است‌».
    حجاب‌ واقعي‌ زن‌ موجب‌ حفظ حرمت‌ ومتانت‌ اوست‌ و حتي‌ نسبت‌ به‌ طمع‌ هوسبازان‌،نقش‌ باز دارنده‌اي‌ دارد و به‌ ويژه‌ حجاب‌ زنان‌جوان‌ اين‌ دلالت‌ را براي‌ مردان‌ عياش‌ وشهوتران‌ خياباني‌ دارد كه‌ من‌ زن‌ مسلمانم‌ و حلال‌و حرام‌ خداوند را رعايت‌ مي‌كنم‌ و اهل‌ مجالست‌با لهو و حرام‌ نيستم‌ و حتي‌ به‌ طور معمول‌ در عرف‌مردان‌ فاسد و شهوتران‌ نيز حريم‌ زنان با حجاب‌،عفيف‌ و با غيرت‌ محفوظ است‌ و آنان‌ مورد اذيت‌و آزار قرار نمي‌گيرند.
    آرامش‌ روان‌ شخصي‌ و اجتماعي
    غريزه‌ جنسي‌ امري‌ واقعي‌ در نفس‌ انسان‌است‌: نفس‌ كه‌ كانون‌ خواهشها و تمنيات‌ مي‌باشد،بعدي‌ از ابعاد وجودي‌ است‌ كه‌ مستقل‌ از عقل‌عمل‌ مي‌كند. انسان‌ ممكن‌ است‌ عقل‌ نداشته‌ باشدو مجنون‌ باشد، ولي‌ به‌خاطر نفس‌، كششهاي‌شهوي‌ داشته‌ باشد.ارضاي‌ غريزه‌ جنسي‌ از امور طبيعي‌ زندگي‌انسان‌ پس‌ از بلوغ‌ جنسي‌ است‌ كه‌ اين‌ مهم‌ باپديده‌ ازدواج‌ در اسلام‌ سامان‌ مي‌يابد.غريزه‌ جنسي‌ به‌ معناي‌ اعم‌، شامل‌ فعل‌ فيزيكي‌و خواهش‌ نفساني‌ است‌ كه‌ از دو جهت‌: ازدواج‌براي‌ زن‌ و مرد، و نگاه‌ براي‌ مرد و حجاب‌ براي‌زن‌ كنترل‌ مي‌شود; يعني‌ ازدواج‌ به‌ تنهايي‌ به‌عنوان‌ يك‌ عامل‌ كنترل‌ غريزه‌ جنسي‌ عمل‌ مي‌كندو جهت‌ دوم‌; نگاه‌ مرد و حجاب‌ زن‌ است‌; اگر مردموظف‌ به‌ حفظ نگاه‌ و زن‌ موظف‌ به‌ حفظ حجاب‌نباشد، جامعه‌ تا آزادي‌ جنسي‌ غربي پيش‌ مي‌رودو نبودن‌ حريم‌ قانوني‌ ميان‌ زن‌ و مرد و آزادي‌معاشرتها و مباشرتهاي‌ جنسي‌، بي‌بند و باريها و هيجانهاي‌ جنسي‌ را افزايش‌ مي‌دهد و تنها راه‌آرامش‌ در اين‌ ديدگاه‌، آزادي‌ كامل‌ جنسي‌ براي‌مرد و زن‌ است‌ كه‌ با توجه‌ به‌ مسئله‌ خانواده‌ و مادرشدن‌ زنها، آرامش‌ روان‌ خانمها به‌ عنوان‌ يك‌انسان‌ از جهت‌ شخصي‌ و اجتماعي‌ بيشتر تخريب‌مي‌شود. آزادي‌ عرياني‌ و بندباري‌ جنسي‌ با رفع‌هرگونه‌ پوشش‌ و حجاب‌ از محيط شخصي‌ وخانوادگي‌ تا محافل‌ عمومي‌ و اجتماعي‌ مانندساحل‌ درياها، استخرها، خيابانها و... از زن‌ يك‌كالاي‌ مصرفي‌ مي‌سازد كه‌ براي‌ تمام‌ مردان‌هوسباز بهره‌دهي‌ حظ بصر داشته‌ باشد و شيادان‌فاسد را به‌ تماشاي‌ مجاني‌ زيباييهاي‌ زن‌، كه‌ وديعه‌الهي‌ براي‌ او، شوهرش‌ و خانواده‌اش‌ است‌،مي‌كشاند و پايه‌ تجارت‌ سكس‌ و زنان در دنياي‌ به‌اصطلاح‌ متمدن‌ و آزاد، براساس‌ شكستن‌ حرمت‌و روان‌ زن‌ و تجاوز به‌ حريم‌ او، بعد از كشف‌حجاب‌ زنهاست‌; گرچه‌ اين‌ مفاهيم‌ با القاي‌ تربيت‌فاسد و غلط غربي در دختران‌ و سرانجام‌ پذيرش‌خودشان‌، جامه‌ عمل‌ مي‌پوشد.

    دکتر احمد اسماعيل تبار/www.women.org.ir

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    به چه انگیزه ای پوشیده باشم؟

    به چه انگیزه ای پوشیده باشم؟

    یکی از انگیزه های پوشش ابراز صداقت در دوستی با خداوند است لابد تا بحال بارها شاهد بوده اید که افرادی به خودتان و یا دیگران ابراز علاقه و ارادت کرده و گاهی از الفاظی نظیر چاکرم مخلصم فدایت شوم و عزیزم قربانت شوم و... استفاده کرده اند. اما فرض کن که روزی به یکی از این افراد بگوئی من مبلغی پول لازم دارم در جوابت بگوید :
    شرمنده ام اتفاقا من هم می خواستم همین در خواست را از تو بکنم و بار دیگر و بار های دیگر از انجام خواسته ات سر باز زند و تنها به همان چاکرم و فدایت شوم اکتفا کند قضاوت تو درباره او چیست ؟
    آیا در دل نمی گوئی این چه دوستی ای است که از زبان فراتر نمی رود ؟
    اکنون درباره رابطه خود با خدا بیندیش.ما به خدای مهربانمان اظهار بندگی و اطاعت و دوستی می کنیم اما نشانه صداقت در این دوستی انجام کاری است که او می پسندد.بهترین انگیزه برای پوشش تو همین است.که بخواهی به پروردگار خودت اظهار محبت کنی و صداقت خود را با گردن نهادن به خواسته او ثابت کنی پس بیائیم با خدا پیمان دوستی ببندیم بیائید برای استقبال از تنها معصوم باقیمانده عالم خود را آماده کنیم.

    hejabezan.blogfa.com

           

     رعايت عفت عامل سعادت خانواده

    رعايت عفت عامل سعادت خانواده

    همان گونه که زنان با رعايت حجاب درطريق سعادت خانواده گام برمي دارند ،مردان نيز بايد با رعايت عفت درتامين سعادت خانواده سهيم باشند . عفت ،صفتي است درانسان که او را ازغلبه شهوت بازمي دارد . رعايت عفت ، مرد رانسبت به زن وفرزندانش دلبسته مي سازد واو رااز شهوت پرستي که يکي ازعوامل بي توجهي نسبت به همسر وفرزندان است ، حفظ مي کند . شهوت پرستي عامل فروپاشي زندگي است . درحالي که عفت زندگي ها را حفظ مي کند وبه آنهااستحکام مي بخشد ونيازي به گفتن ندارد که هرعاملي که دراستحکام خانواده موثرباشد ، ازموجبات سعادتمندي آن نيز به حساب خواهد آمد.
    به علاوه مردان شهوت پرست ،حريم عفت جامعه را مراعات نمي کنند واعتقادي نيزبه رعايت حجاب توسط وابستگان خود ندارند . لذا ازعوامل ترويج بي بندوباري وفساد درجامعه هستند وبه اين طريق درتزلزل خانواده نيز نقش ايفا مي کنند شهوت پرستي مرد ، غيرت او را که حافظ پاکي خانواده است تضعيف مي کند و ازاين راه نيز برسعادت خانواده لطمه وارد مي آيد . بنابراين رعايت عفت ازسوي مردان ، سعادت رابراي خانواده به ارمغان مي آورد .
    ازلوازم دستيابي به عفت ، خودداري مردان ازنگاه کردن به زنان نامحرم است . نگاه به نامحرم ،مقدمه فساد جنسي است ، درحالي که پاکي نتيجه بازداشتن نگاه از نامحرمان است .امام صادق (عليه السلام) فرموده است :
    « نگاه تيري است ازتيرهاي شيطان که مسموم است وچه بسيار نگاه هايي که حسرت هاي طولاني به دنبال آورد .» (1)
    نگاه حرام ، زمينه گرايش مرد به زنان نامحرم ودلسردي او نسبت به همسر شرعي اش را فراهم مي سازد ، پس براي رهايي ازاين بليه بايد سخت مراقب چشمان خويش بود وآنها راازهرنگاهي که مايه انحراف وفساد است ،بازداشت .
    اززيان هاي ديگرنگاه کردن به زنان نامحرم ، ازدست رفتن آرامش رواني است . وقتي نگاه مرد درپي زني نامحرم روان شود، آرامش رواني او نيز سلب مي شود و تلاطمي آزاردهنده بروجودش مسلط مي شود . براي درمان چنين دردي بايد نگاه ها کنترل شوند، چنان که علي (عليه السلام) فرموده است :
    «آن کس که چشم خود را کنترل کرد ، قلب خويش را ازناراحتي ها رهانيد .» (2)
    نگاه به نامحرمان ، همچنين زمينه سازفتنه ها وجرايم جنسي است . نگاه حرام ،غريزه جنسي را برمي انگيزد و به اين وسيله چشم ، عقل حقيقت بين را کور مي کند و زمام اختيار انسان را به دست شهوت مي سپارد وزماني که زمام اختيار انسان دردست شهوت قرارگرفت ،امکان وقوع هرفتنه وفساد وجنايتي به دست اوامکان پذير است. اميرمومنان حضرت علي (عليه السلام) فرمود :
    «نگاه پيشقراول فتنه هاست .» (3)
    « نگاه به دنبال نگاه، تخم شهوت دردل مي پاشد و براي به فتنه انداختن نگاه کننده کافي است .»(4)
    نتيجه زيان بارديگر نگاه حرام ، عذاب اخروي است . امام باقر (عليه السلام) ازاجداد گرامي اش روايت کرده است . « هرکس چشمان خويش راازنگاه حرام آکنده سازد ، خداوند چشمان او را درروزقيامت ازآتش پرخواهد کرد مگر آنکه توبه نمايد وبرگردد (5)
    ازعوامل ديگري که مي تواند زمينه ساز انحراف جنسي باشد، تماس جسمي مرد بازن نامحرم است . تماس جسمي مرد با زن نامحرم ، هرچندکه اندک باشد ، دراسلام تحريم شده است . پيامبر اکرم (صلي الله عليه واله) فرموده است :
    « هرکس با زني نامحرم دست بدهد ، روزقيامت با دست هايي که به زنجير بسته شده است ، وارد محشر شده وبه طرف جهنم برده خواهد شد. » (6)
    تنها شدن مرد با زن نامحرم ازعوامل زمنيه ساز فساد جنسي است . درچنين شرايطي شيطان که دشمن انسان وسعادت اوست ، به وسوسه انسان مي پردازد وممکن است ايمان واراده وي را متزلزل کند واو را به حرام بياندازد . براي مقابله با چنين خطري مرد بايد به شدت از تنها شدن بازن نامحرم خودداري کند . علي (عليه السلام) فرموده است :
    « هيچ گاه مردي با زن نامحرم درجاي خلوت همراه نشود، زيرا هنگامي که مرد نامحرم وزن نامحرم درمکاني خلوت همراه شدند ،سومين آنان شيطان خواهد بود که آنجا حضور خواهد يافت .» (7)
    شوخي کردن مرد بازن نامحرم، کمي گاه ديگر شيطان است. همان گونه ک زن وظيفه داردازشوخي با مرد نامحرم خودداري کند ودرموقع سخن گفتن بامرد نامحرم به گونه اي سخن نگويد که نظر اورا به خويشتن جلب نمايد ، مرد نيز وظيفه داردازشوخي کردن با زن نامحرم اجتناب کند . ابوبصير ازاصحاب امام باقر (عليه السلام) مي گويد : « من زني را درس قرآن مي دادم پس با وي مزاح و شوخي نمودم ، پس ازآن خدمت امام باقر (عليه السلام) رسيدم ، به من فرمود : « چه سخني با آن زن گفتي ؟ » من خجالت کشيده صورتم را پوشاندم ، حضرت فرمود: دوباره تکرار نکني .» (8) اجازه دهيد اين بحث را با حديثي ازعلي (عليه السلام) درباره عفت به پايان ببريم .آن حضرت مي فرمايد :
    « مجاهدي که درراه خداوند به شهادت مي رسد اجريي برتراز آن کس که قدرت برحرام پيدا مي کند وعفت مي ورزد ، نخواهد داشت . انسان با عفت نزديک است که ملکي ازملائکه باشد » (9)

    پي نوشت:

    1- وسايل الشيعه جلد 14 ،ص 138
    2- سيد محمود مدني بجستاني ،فساد سلاح تهاجم فرهنگي ، بي جا ، دفترانتشارات اسلامي ، 1374 ،ص 207
    3-4- 5- به نقل از همان ، صص 207 و 208
    6- وسايل الشيعه جلد 14 ، ص 143
    7- سيد محمود مدني بجستاني ، فساد سلاح تهاجم فرهنگي ، بي جا ، دفتر انتشارات اسلامي ، 1374 ، ص 323
    8- وسايل الشيعه جلد 14 ، ص 144
    9- ميزان الحکمه جلد 6 ،ص 359

     

    داود زاده علي

           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    حجاب در دين مسيحيت

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    حجاب در دين مسيحيت

    حجاب در دين مسيحيت

    در کتاب مقدس مسيحيت «انجيل» آمده : «همچنين اي زنان، شوهران خود را اطاعت نماييد تا اگر بعضي نيز مطيع كلام نشوند، سيرت زنان ايشان را بدون كلام دريابد چون ‏كه سيرت طاهر و خدا ترس شما را ببينند و شما را زينت ظاهري نباشد از بافتن موي و متجلّي شدن به طلا و پوشيدن لباس بلكه انسانيت باطني قلبي در لباس غير فاسدِ روح حليم و آرام كه نزد خدا گران‏بهاست زيرا بدين‏گونه، زنان مقدسه در سابق نيز كه متوكّل به خدا بودند، خويشتن را زينت مي‏نمودند و شوهران خود را اطاعت مي‏كردند مانند ساره كه ابراهيم را مطيع بود و او را آقا مي‏خواند و شما دختران او شده‏ايد».1
    در روايات ما نيز چنين آمده است: حضرت عيسي فرمود: از نگاه كردن به زنان بپرهيزيد؛ زيرا شهوت را در قلب مي‏روياند و همين، براي ايجاد فتنه در شخصِ نگاه كننده كافي است. 2
    دكتر «حكيم الهي» استاد دانشگاه لندن در كتاب «زن و آزادي» پس از تشريح وضعيت زن نزد اروپاييان، در مورد حكم پوشش و حجاب زن نزد مسيحيت، عقايد «كلمنت» و «ترتوليان»، (دو مرجع مسيحيت و دو اسقف بزرگ) را درباره حجاب بازگو مي‏كند: «زن بايد كاملاً در حجاب و پوشيده باشد، مگر آن‏ كه در خانه خود باشد زيرا فقط لباسي كه او را مي‏پوشاند، مي‏تواند از خيره شدن چشم‏ها به‏سوي او مانع گردد. زن نبايد صورت خود را عريان ارائه دهد تا ديگري را با نگاه كردن به صورتش وادار به گناه نمايد.
    براي زن مؤمن عيسوي، در نظر خداوند، پسنديده نيست كه نزد بيگانگان به زيور آراسته گردد و حتّي زيبايي طبيعي آن نيز بايد مخفي گردد؛ زيرا براي بينندگان خطرناك است». 3

    پي نوشت:

    1- انجيل، رساله پطرس رسول، باب سوم، فقره 1 – 6
    2- سفينة البحار، ج 2، ص 596
    3- الهي، حكيم، زن و آزادي، ص 53

    پژوهش: خديجه ابول اولا

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    حجاب حق الهي

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    حجاب حق الهي

    حجاب حق الهي

    شبهه‏اى كه در ذهنيت‏بعضى افراد هست، اين است كه خيال مى‏كنند حجاب براى زن محدوديت و حصارى است كه خانواده و وابستگى به شوهر براى او ايجاد نموده است، و بنابراين، حجاب نشانه ضعف ومحدوديت زن است.
     
    راه حل اين شبهه و تبيين حجاب در بينش قرآن كريم اين است كه زن بايد كاملا درك كند كه حجاب او تنها مربوط به خود او نيست تا بگويد من از حق خودم صرف نظر كردم، حجاب زن مربوط به مرد نيست تا مرد بگويد من راضيم، حجاب زن مربوط به خانواده نيست تا اعضاى خانواده رضايت‏بدهند، حجاب زن، حقى الهى است، لذا مى‏بينيد در جهان غرب و كشورهايى كه به قانون غربى مبتلا هستند اگر زن همسردارى الوده شد وهمسرش رضايت داد، قوانين آنها پرونده را مختومه اعلام مى‏كنند، اما در اسلام اين‏چنين نيست، حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه ويه برادر وفرزندانش مى‏باشد، همه اينها اگر رضايت‏بدهند قرآن راضى نخواهد بود، چون حرمت زن وحيثيت زن به عنوان حق الله مطرح است و خداى سبحان زن را با سرمايه عاطفه آفريد كه معلم رقت‏باشد وپيام عاطفه بياورد، اگر جامعه‏اى اين درس رقت و عاطفه را ترك نمودند و به دنبال غريزه وشهوت رفتند به همان فسادى مبتلا مى‏شوند كه در غرب ظهور كرده است. لذا كسى حق ندارد بگويد من به نداشتن حجاب رضايت دادم، از اين كه قرآن كريم مى‏گويد هر گروهى، اگر راضى هم باشند، شما حد الهى را در برابر آلودگى اجرا كنيد، معلوم مى‏شود عصمت زن، حق‏الله است وبه هيچ كسى ارتباط ندارد. قهرا همه اعضاى خانواده واعضاى جامعه وخصوصا خود زن امين امانت الهى هستند. زن به عنوان امين حق‏الله از نظر قرآن مطرح است‏يعنى اين مقام را و اين حرمت و حيثيت را خداى سبحان كه حق خود اوست، به زن داده وفرموده: اين حق مرا تو به عنوان امانت‏حفظ كن، انگاه جامعه به صورتى در مى‏آيد كه شما در ايران مى‏بينيد، جهان در برابر ايران خضوع نموده است، زيرا كه در مساله جنگ تا آخرين لحظه، صبر نمود و كارى كه بر خلاف عاطفه ورقت ورافت و حمت‏باشد انجام نداد. با اين كه دشمنان او از آغاز، حمله به مناطق مسكونى، كشتار بى‏رحمانه بى‏گناهان و غير نظامى‏ها را مشروع نمودند.
    جامعه‏اى كه قرآن در او حاكم است، جامعه عاطفه است و سرش اين است كه نيمى از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند، چه بخواهيم، چه نخواهيم، چه بدانيم و چه ندانيم اصول خانواده درس رافت ورقت مى‏دهد، و رافت و رقت در همه مسائل كارساز است.
           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    حجاب دژ عفت وكرامت

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    حجاب دژ عفت وكرامت

    حجاب دژ عفت وكرامت

    دراسلام حجاب به اين معنا كه زن درمعاشرت بامردان نامحرم واجتماعاتي كه نامحرمان درآنها حضور دارند ، بدن خود را بپوشاند وازجلوه گري وخودنمايي ، خودداري كند لازم شمرده شده است . البته اين لزوم نه به منظور ايجاد محدوديت براي زن ، بلكه درراستاي پاسداري ازحقوق انساني وعفت وكرامت وشخصيت زن مي باشد .حجاب همچون دژي استوار ، ازشخصيت وارزش زن پاسدراي مي كند وازاين كه كرامت انساني او به وسيله رهزنان حيا و عفاف به تاراج رود ، جلوگيري مي نمايد . قرآن كريم درآيه 59 سوره احزاب مي فرمايد :« اي پيامبر ،به همسران ودخترانت وزنان مومنان بگو ، جلباب ها ( روسري هاي بلند ) خود را برخويش افكنند كه اين كار براي اين كه آنها ( به عفت وحريت ) شناخته شوند و موردآزار قرار نگيرند ، بهتر است وخداوند همواره غفور ورحيم است.»
    آنچه كه ازظاهر آيه برمي آيد اين است كه افراد لاابالي واراذل واوباش كه درپي ارضاي اميال شهواني خويش هستند به دنبال زناني مي روند كه با پوشش خويش ، اين گونه افراد را جلب وبراي آزار وايجاد مزاحمت تشويق مي كنند ولذا خداوند با مقرر داشتن حجاب براي زنان ، خواسته است شرايطي فراهم گردد كه زنان ودختران مومنان ازشر آزار اوباش رهايي يابند .به بيان ديگر ، رعايت پوشش براي زن سبب وقار ومتانت و شخصيت است وحجاب،همين پيام را نيز به مزاحمين نواميس منتقل مي نمايد ودريافت اين پيام ازسوي آنان موجب مي شود رفتارشان تحت ثاثير قرارگرفته واز آزار واذيت زنان ودختران با ايمان وداراي حجاب خودداري كنند.
    استاد شهيد آيت الله مرتضي مطهري درارتباط با آيه مذكور مي فرمايد : « مطلبي كه ازاين آيه استفاده مي شود ويك حقيقت جاوداني است ، اين است كه زن مسلمان بايد چنان درميان مردم رفت وآمد كند كه علايم عفاف ووقار وسنگيني و پاكي ازآن هويدا باشد وبا اين صفت شناخته شود دراين وقت است كه بيماردلان كه دنبال شكارمي گردند ازآنها مايوس مي شوند
    اگر نقش حجاب درآرمش رواني اعضاي خانواده ، استحكام روابط زن و شوهر وافزايش مودت ومحبت دربين آنان ونيز تاثير مثبت آن درتربيت فرزندان را مد نظر قراردهيم ، بي ترديد رعايت حجاب رابه عنوان يكي از شاخصه هاي مهم خانواده سعادتمند ، محسوب خواهيم شد.
    وفكر بهره كشي ازآنها درمخيله شان خطور نمي كند .(1)
    قرآن ، دربخشي ازآيه 31 سوره نورنيز مي فرمايد : « وبه زنان با ايمان بگو چشم هاي خود را فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند وزينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است ، آشكار ننمايند وروسري هاي خود را بر سينه خودافكنند وزينت خود را آشكار نسازند....»
    كه براساس اين بخش ازآيه مذكور، زن مسلمان بايد :
    1- ازچشم چراني ونظربازي ، اجتناب كند ؛
    2- پاكدامن باشد ،
    3- پوشش داشته باشد وآرايش وزيور خود را برديگران آشكار نسازد ودرصدد تحريك وجلب توجه مردان برنيايد
    رعايت حجاب ازسوي زنان درروايات نيز مورد توجه قرارگرفته است. اميرمومنان علي (عليه السلام) مي فرمايد : « به همراه فاطمه زهرا (سلام الله عليها) خدمت رسول اكرم (صلي الله عليه واله) مشرف شدم ، ديدم آن حضرت به شدت گريه مي كند .
    عرض كردم :« پدرم ومادرم فدايت باد اي رسول خدا ، چه چيز موجب گريه شماشده است ؟ » فرمود : « يا علي آن شب كه مرا به آسمان ها عروج دادند (معراج ) برخي اززنان امتم را درعذاب شديد ديدم وازمشاهده حال آنها ناراحت شده وگريه كردم » و سپس حضرت رسول اكرم شروع كرد به توصيف عذاب هاي آنان تااين كه فاطمه زهرا (سلام الله عليها) عرض كرد : « عمل اين زنان چه بوده است ؟» رسول خدا فرمودند :« اما آن زن كه ازمويش آويخته شده بود ، زني بود كه موي خويش را ازمردان (نامحرم) نمي پوشانيد .... و آن زن كه گوشت بدن خويش را مي خورد، زني بود كه بدن خويش را براي مردم آرايش مي نمود .» (2)
    بنابراين ، هيچ ترديدي باقي نيست دراين كه زن مسلمان بايد درجهت مراعات حجاب همت گمارد و خود را ازمردان نامحرم بپوشاند . چنان كه فقهاي بزرگوار شيعه نيزبراين امر تصريح كرده وآن رامورد تاكيد قرار داده اند .براي نمونه صاحب كتاب عروه الوثقي مي فرمايد :
    « برزن واجب است كه تمامي بدن خود را ( به جز دست ها تا مچ وگردي صورت ) ازمرد نامحرم بپوشاند واين درصورتي است كه به قصد تلذذ وريبه نگاه نكنند والا درصورت نگاه كردن به قصد تلذذ وربيه پوشيدن حتي ازمحارم نيزلازم است .(3)
    وبه اين ترتيب ، هيچ يك اززنان مسلمان مجاز نيستند بدون رعايت پوشش اسلامي درمقابل چشمان مردان نامحرم حتي درمحيط هاي خانوادگي .ظاهرشوند .علاوه براين هيچ زن مسلماني نبايد درمعاشرت بانامحرمان كاري بكند كه موجب تحريك وجلب توجه آنان گردد ، وبرهمين اساس است كه استعمال عطرهاي تند وآرايش هايي درچهره كه نظر نامحرمان را جلب نمايد براي زنان ممنوع است.همچنين برهمه زنان لازم است همواره حريم خود با مردان نامحرم مورد توجه قرارداده وآن را رعايت كنند .زيرا عدم رعايت حريم ميان زنان ومردان نامحرم ، مفاسد جبران ناپذيري درپي دارد كه اگروضعيت اسف بارفعلي جوامع غربي را كه به علت بي بندو باري زنان و مردان شهوت پرست به وجود آمده مورد توجه قرار دهيم به اين مفاسد آگاه خواهيم شد.
    واما درمورد اينكه حدود پوشش زنان چيست ، استاد شهيد مرتضي مطهري مي فرمايد : « دراين كه پوشانيدن غيروجه وكفين برزن واجب است ازلحاظ فقه اسلام هيچگونه ترديدي وجود ندارد .اين قسمت جزء ضروريات ومسلمات است وازنظر قرآن وحديث وفتاوي ، در اين باره اختلاف وتشكيكي وجود ندارد.»(4)
    نكته ديگري كه دراين جا بايد به آن توجه شود ، وضعيت پوشش افراد اناث دردرون خانه ودرمقابل ديدگان افراد ذكوري است كه جزء محارم محسوب مي شوند .( مانند فرزندان ذكورويا برادران )
    سئوال اين است كه اگر دردرون خانه ‏، افراد مذكري كه محرم محسوب مي شوند ، ازروي تلذذ وريبه نگاه كنند آيا زناني كه محارم آنها محسوب مي شوند، مي توانند بدون پوشش درمقابل ديدگان ايشان ظاهرشوند ؟ در پاسخ بايد گفت چنان كه مردان محرم به قصد لذت بردن ازروي ريبه به زناني كه محارم آنها محسوب مي شوند ، نظركنند برزنان لازم خواهد بود كه بدن خود راازآنان هم بپوشانند . اين مطلب را درفتواي صاحب عروه الوثقي ملاحظه نموديم .
    « تلذذ ؛ يعني لذت بردن، ونگاه ازروي تلذذ، يعني نگاه به قصد لذت بردن باشد. واما ريبه يعني نظر به خاطر تلذذ وچشم چراني نيست ولي خصوصيت ناظر ومنظور اليه مجموعاً طوري است كه خطرناك است و اين خوف وجود دارد كه لغزشي به دنبال نگاه كردن ايجاد شود .(5)
    به هرحال دراسلام، حجاب براي جلوگيري ازمفاسدي تشريع شده كه بي حجابي درپي دارد . به اين لحاظ چنانچه عدم رعايت پوشش درنزد محارم نيزمفسده به دنبال داشته باشد ، رعايت آن درنزد آنان نيز لازم خواهد بود.
    آيت الله ابراهيم اميني مي نويسد: « مادري كه فرزندان پسرودختر درخانه دارد ، نمي تواند بابدن نيمه عريان وصورت كاملاً آرايش كرده درمنزل زندگي كند ، پدران ومادران وظيفه دارند به منظور تربيت صحيح فرزندان وجلوگيري ازانحراف آنها ، حيا وعفت را در منزل رعايت كرده وازانجام كارهايي كه امكان دارد موجب تحريك وبيدارشدن غريزه جنسي كودكان گردد، جداً خودداري نمايند .» (6)

    پي نوشت:

    1- مطهري ، مرتضي ،مسئله حجاب ، انتشارات صدرا ، بي تا ، قم ، ص 160
    2- مدني بجستاني، سيدمحمود. فساد ، سلاح تهاجم فرهنگي ، قم، دفتر انتشارات اسلامي ، 1374 ، ص 250
    3- همان ، ص 270
    4- مطهري ، مرتضي ، مسئله حجاب ، قم انتشارات صدراء بي تا ، ص 164
    5- همان ‏، ص 165
    6- اميني ، ابراهيم . اسلام وتعليم وتربيت، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1384 ، ص 257

    علي داود زاده

           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    حجاب در دين زرتشت

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    حجاب در دين زرتشت

    حجاب در دين زرتشت

    دين زرتشت بر پايه سه اصل انديشه نيک ،گفتار نيک و کردار نيک استوار گرديده است .
    " اشو زرتشت" پيامبر زرتشتيان در توصيه به پيروان خود کوشيده است تا پايه هاي حجابي را که زنان ايراني به عنوان يک فرهنگ ملي در ظاهر و عرف رعايت مي کنند درعمق روح آنان تحکيم نمايد .
    او مي گويد: اي نوعروسان و دامادان! روي سخنم با شماست. به اندرزم گوش دهيد و گفتارم را به خاطر بسپاريد و با غيرت، در پي زندگاني پاك مَنشي برآييد. هر يك از شما بايد در كردار نيك و مهرورزي، بر ديگري پيشدستي جويد تا آن زندگاني مقدس زناشويي، با خوشي و خرّمي همراه باشد… زنان و مرداني كه به اندرز و راهنمايي من گوش فرا مي‏دهند، آرامش و خوشي زندگي بهره‏شان خواهد بود و سختي و رنج از آنان دورخواهد گشت و به نيك‏نامي جاوداني خواهند رسيد. 1
    در كتاب پوشاك باستاني ايرانيان در ذيل عنوان «پوشاك اقليت‏هاي ميهن ما» در مورد حجاب زنان زرتشتي چنين مي‏خوانيم: «اين پوشاك كه بانوان زرتشتي از آن استفاده مي‏كنند، شباهتي بسيار نزديك به پوشاك بانوان نقاط ديگر كشور ما دارد. چنان‏ كه روسري آنان از نظر شكل و طرز استفاده، نظير روسري بانوان بختياري است و پيراهن، شبيه پيراهن بانوان لُر در گذشته نزديك است و شلوار، از لحاظ شكل و بُرش، همان شلوار بانوان كُرد آذربايجان غربي است و كلاهك، همان كلاهك بانوان بندري است».2 شريعت زرتشت، عقيده دارد که حجاب يکي از ابتدايي ترين باورهايي است که در شريعت زرتشت به آن تاکيد شده است .
    درکتاب "وندي داد " زرتشتيان اين گونه آمده است: کلام ايزدي است که کردار زشت را نابود مي کند ، از تو اي مرد خواهش مي کنم پيدايش و فزوني را پاک و پاکيزه ساز ، از تو اي زن خواهش مي کنم تن و نيرو را پاک و پاکيزه ساز .3
    شريعت زرتشت انسان را موجودي هوشمند و خردمند مي داند که براي رسيدن به ارزشهاي انساني و دوري از خصلت هاي حيواني تلاش مي کند، حفظ حجاب همراه با عفت باطني از جمله اين ارزشهاي انساني است که شريعت زرتشت بر آن تاکيد دارد .

    پي نوشت:

    1- يسنا، ص 53، پندهاي 5 - 8 به نقل از: آموزش‏هاي زرتشت پيامبر ايران، رستم شهرزادي، انجمن زرتشتيان، آبان 76
    2- سايت مرکز اسناد انقلاب اسلامي
    3- وندي داد، ص 275، بند 10

    پژوهش:خديجه ابول اولا

           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    حجاب و حفظ نشاط جنسى

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    حجاب و حفظ نشاط جنسى

    حجاب و حفظ نشاط جنسى

    1. غريزه جنسى، قوى‏ترين غريزه انسانى است كه زندگى انسانى را از نظر كمى و كيفى مورد تاثير و تاثر قرار مى‏دهد. اين غريزه در كنار غريزه گرسنگى، بسترساز فرهنگ‏هاى انسانى در طول تاريخ شده و دين با ورود در اين بستر، معنا بخش فرهنگ انسانى مى‏شود; به همين دليل در تاريخ اديان كمتر دينى است كه درباره مسئله جنسى سخن نگفته باشد.
    2. غريزه جنسى در يك چارچوب، مورد توجه اديان قرار مى‏گيرد و در چارچوب جهان‏بينى آن دين، جايگاه مسئله جنسى را با توجه به انسان‏شناسى خود، و جهان‏شناسى و اخلاقيات مبتنى بر آن، تشريح و تفسير مى‏كند كه اغلب دائر مدار آن، انسان واسطه‏اى و متعالى دينى، مثل پيامبران و يا بنيان‏گزاران دين مثل بودا قرار مى‏گيرد.
    3. در غرب مسيحى قرون وسطى كه انسان كامل مسيحى محور معرفت‏شناسى، جهان‏شناسى، انسان‏شناسى و سپس جامعه‏شناسى واقع شده بود، درباره مسئله جنسى، چه از بعد انسان‏شناسى و چه جامعه‏شناسى، به همان ميزان قضاوت مى‏شد و چون انسان‏هاى كامل مسيحى، حضرت مسيح و حضرت مريم و حضرت يحيى (ع)، هر سه ازدواج نكرده، در مسيحيت دورى از عمل جنسى، يك شرط براى انسان كامل شمرده شد و كم كم ترك عمل جنسى به ترك كلى عمل جسمى كشانده مى‏شود و در دوران قرون وسطى، انسان‏هايى اعم از زن و مرد، دور از شهرها در نقاط دور افتاده جنگل‏ها و كوه‏ها و بيابان زندگى مى‏كردند كه به دور از لذت‏هاى جسمى يك زندگى كاملا مجردانه داشتند. پس حجاب در همين جهت قلمداد مى‏شد; يعنى دورى از لذت‏هاى جسمانى بطور كامل.
    4. با شروع رنسانس، تفسيرى ديگر از انسان كامل ارائه شد كه بر فرهنگ جنسى غرب به شدت اثر گذاشت; اين تفسير آن بود كه چون خدا در جسم انسان (عيسى) تجلى يافته است، پس جسم انسان تقدس مى‏يابد، به همين دليل سعى در زيباشناسى جسم انسان است و با يك نوع آناتومى جسم انسان و بدست آوردن رگ، پى، ماهيچه، استخوان و... به ترسيم جسم‏هاى زيبا پرداخته شود كه اين مهم به وسيله «لئوناردو داوينچى‏» و «ميكل آنژ» و «رافائل‏» ، بر روى ديواره‏هاى كليساهاى روم و فلورانس انجام مى‏شود. به طورى كه جسم‏هاى برهنه و بسيار موزون و هماهنگ بر روى ديوارها ترسيم و يا در مجسمه‏ها تجسم مى‏يابند. شرمگاه اناث حذف و ذكور بسيار كوچك ترسيم مى‏شود تا گفته شود خود جسم مطمح نظر است، نه مسائل جنسى آن، ولى با همين ترسيم انسان برهنه، اولين قدم برهنگى در غرب، توسط نوعى تفسير از انسان كامل رخ مى‏دهد.
    5. دو تفسير حجابى و برهنگى از انسان كامل در غرب، با همان حالت تضادگونه در غرب ادامه يافت تا تفسير يهودى دين مسيحيت در قالب پروتستانيزيم اتفاق افتاد و بر تفسير برهنگى انسان كامل بصورت شديدتر تاكيد شده است و كفه به طرف برهنگى در جامعه غربى سنگينى كرد تا آنكه بر برهنگى انسان به شدت تاكيد شد و اين زمانى بود كه انقلاب صنعتى رخ داد و ماشين به صحنه زندگى انسان‏ها آمد.
    6. اين تاكيد از سوى فرويد صورت گرفت كه بر فرهنگ يهودى در باب جنسيت تاكيد مى‏كرد و نمونه‏هاى آن در نامه‏هاى خصوصى او مشاهده مى‏شود. فرهنگ يهودى يكى از جنسى‏ترين فرهنگ‏هاى دينى است كه بر رابطه‏هاى جنسى محارم مثل دختر و پدر، و پسر، و مادر، و برادر و خواهر با ديده اغماض نگريسته است و آنها را بى‏اشكال دانسته است. فرويد با فرهنگ يهودى بر فرهنگ جنسى مسيحيت هجوم برد و سعى كرد كه بر برهنگى جنسى، چه از نظر بدنى و چه از نظر روحى تاكيد كند و ريشه تمامى عقده‏هاى انسانى را در حجاب (به معناى عام) خلاصه كند كه مانع عمل جنسى، بطور برهنه، در طول زندگى انسانى مى‏شود.
    7. انقلاب صنعتى در غرب و مهاجرت جغرافيايى انسان‏ها از مكان‏هاى كوچك به مكان‏هاى بزرگ و تماس‏هاى دو جنس در سطوح مختلف‏كارى، هنجارشكنى جنسى را افزايش داد. حال اگر اين را به برهنگى اجبارى زنان، به علت كار با دستگاه‏هاى خطرناك و كشانده شدن زنان به درون دستگاه، توسط لباس‏هاى زنانه اضافه كنيم، به خوبى برهنگى زنان در محيط كار ترسيم مى‏كند. تاثير صنعت تا جايى رسيد كه همسران، چه زن و چه مرد، به روابط جنسى فراتر از ازدواج روى آوردند و اين روابط جنسى خارج از عرف و قانون موجب شد كه برهنگى زنان در قالب فحشا و فاحشه‏هاى برهنه افزايش يابد (رابطه صنعت و برهنگى در دائره‏المعارف غرب مثل بريتانيكا آمده است).
    8. ورود ماشين به زندگى عمومى انسان‏ها در غرب، برهنگى را افزايش داد، چرا كه ماشين‏ها انسان‏ها را از خانه و خانواده جدا مى‏كرد و حتى ماشين به عنوان جايگزين خانه مطرح شد و خانه‏هاى متحرك در ماشين ترسيم شدند. پس ماشين رقيب خانه و انسان‏هاى ماشين دار رقيب خانواده شدند. پس روابط جنسى غير معمول و غير عادى رواج يافت و روابط جنسى غير معمول، برهنگى را بيشتر رواج داد; مثل نقاشى‏هاى برهنه جنسى و تشويق براى برهنگى (فيلم تايتانيك و شكسپير عاشق به خوبى اين مسئله را نشان مى‏دهد).
    9. ماشين و محيط كار صنعتى و نظريه مبتنى بر فرهنگ يهودى جنسى فرويد، سه عاملى بودند كه انقلاب جنسى در غرب را به وجود آوردند. و غرب را از دوران ملكه ويكتوريا به دوران برهنگى وارد كرد و بر همين اساس، گروه‏هايى به وجود آمدند كه سخت‏بر برهنگى جمعى تاكيد كرده و برهنگى را نيز معيار گروهى قرار دادند، اين گروه‏ها هيپى‏ها، پانك‏ها، رپ‏ها و... بودند و سبب رواج برهنگى شديدتر شدند كه امروزه به برهنه‏هاى مادرزاد مشهور شده‏اند.
    10. بنابراين، در غرب اگر حجاب مطرح شده است، يعنى دورى شديد از عمل جنسى و غريزه جنسى (چه زن و مرد) و اگر برهنگى مطرح شده است، يعنى آزادى عمل جنسى و رفتن در آن. پس حجاب در غرب، نقطه مقابل انسان و غريزه قرار گرفته است، بطورى كه اگر كسى حجاب داشته باشد، عليه انسانيت‏خود قدم برداشته است و بى‏حجابى، يعنى برگشت و بازگشت‏به خويشتن خويش.
    11. ولى اين برهنگى به‏جاى بازگشت‏به خويشتن انسانى، موجب شد كه انسان‏ها از خودشان بيشتر دورتر شوند، اول آنكه برهنگى وسيله‏اى شد كه بدن انسانى طعمه مطامع اقتصادى شود. بدن فروشى، به صورت فحشا و به صورت مانكن تبليغاتى كالا و به صورت بازيگران فوتبال و ورزش‏هاى ديگر و به صورت هنرمندان سينمايى و تلويزيونى و... معمول شد; يعنى به جاى كرامت انسانى، ذلت و رذالت انسانى نصيب او گرديد.
    12. انسان‏هاى معمولى‏اى كه برهنه شدند نيز به عنوان محل مصرف مد و «ابزارهاى اقتصادگردان سرمايه دارى‏» در مصرف تعيين شدند و از لباس زير تا لباس رو، همه تابع مد روز واقع شدند (لباس گشاد يا لباس تنگ و يا تركيبى از آن دو و..). ; در نتيجه مد به عنوان تنوع‏طلبى مطرح شد، ولى در واقع سبب غفلت‏زايى مداوم از خود و هم‏نوع خود و جهان اطراف گرديد; بنابراين برهنگى عمومى، از خودبيگانگى عمومى را براى انسان غربى به ارمغان آورد.
    13. برهنگى در غرب، بى‏رغبتى جنسى را براى غربى به ارمغان آورد، چرا كه برهنگى سبب تحريك اوليه انسان به طرف عمل جنسى در سنين اوليه بلوغ مى‏شود، ولى در نهايت‏به سرد مزاجى جنسى تبديل مى‏شود، چرا كه اسراف جنسى در دوران بلوغ، به بى‏رغبتى جنسى در سنين بالاتر منتهى مى‏شود، مگر آنكه كالاهاى رغبت افزاى جنسى به ميدان بيايد، مثل الكل و يا قرص‏هاى نشاط آور جنسى كه باز در دراز مدت سبب بى‏رغبتى جنسى بيشتر خواهد بود و چون غريزه جنسى كه نشاط آور زندگى است، به ركود كشانده شود، بنياد خانواده رو به سستى مى‏رود و فحشا جاى آن را پر مى‏كند و افسردگى فردى بر افراد حاكم مى‏شود كه به عنوان طاعون عصر غرب مطرح شده است; پس برهنگى بر افسردگى جنسى غرب، و ركود روحى و روانى افراد افزوده است.
    14. حجاب در اسلام براى حفظ نشاط جنسى است، چون حجاب تخيل جنسى را تحريك مى‏كند و سبب مى‏شود كه مسئله جنسى معنادار شود و دچار بى‏معنايى نگردد (مثل برهنگى) و چون اسلام بر طبيعت جنسى سخت تاكيد دارد و انسان كامل خود را نه فقط در معنويت انسان كامل، بلكه در مسائل دنيوى و جنسى او مى‏داند (چون نكاح و عمل جنسى از سنت انسان كامل در اسلام مى‏باشد و هر كس از اين سنت روى بر مى‏گرداند، از او نيست). پس انسان كامل در اسلام الگوى جامع و كامل انسان در دنيا و آخرت و از جمله مسئله جنسى است كه بايد مورد تقليد قرار گيرد.
    پس حجاب يك فرهنگ جنسى است كه سبب گرم واقع شدن غريزه جنسى در سطح يك جامعه و هدايت ارضاى آن در قالب خانواده مى‏شود به همين دليل امروزه شرق به علت محور قرار دادن ارضاى جنسى و حجاب، جنسى‏تر از غرب قرار داده شده است و تاريخ شرق و غرب نيز مؤيد مسئله است و شايد به همين دليل است كه عرفان شرقى در هند و عالم اسلام به زبان جنسى بيان مى‏شود; مثل شعر حافظ و ابن عربى كه فص محمديه را فص نكاحيه و جنسى ناميده است; به همين دليل است كه معنويت از جنسيت جدا نيست و حجاب علاوه بر حفظ كرامت انسانى، سبب رشد انگيزه جنسى در جامعه و نيز رشد نشاط جامعه اسلامى مى‏شود، بدون آنكه به سستى و لهو و لعب دچار شود. نويسنده: ابراهيم - فياض

           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    پوشش بانوان در برابر مردان مَحْرَم

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    پوشش بانوان در برابر مردان مَحْرَم


    پوشش بانوان در برابر مردان مَحْرَم

    از مقوله هاى مهم و سزاوار بحث و دقت نظر، نگاهى همه سویه، به پوشش بانوان در برابر مَحْرَمان است. بحث در این است که آیا بانوان، مى باید در برابر مَحْرَمان نسبى، بسان: پدر، برادر، عمو، دایى، فرزندان برادر و خواهر، و مَحْرَمان سببى، مانند: پدرشوهر، شوهر دختر و… تمامى بدن را، به جز سر، گردن، دستها، تا کمى بالاتر از مچ، و پاها تا مچ، بپوشانند، یا چنین پوششى واجب نیست و تنها پوشاندن شرمگاه، که در برابر همگان، به جز زن و شوهر، واجب بود، رواست؟
    اصل نخستین درباره بانوان، پوشش است، تنها جاهایى که واجب نیست، از این قاعده جداست. این نکته، در مقاله پیشین «سیرى در آیات حجاب» در خلاصه نکته14، در ذیل آیه 30 و 31 سوره نور، بررسى شد. پس اگر از آیات قرآن، یا دیگر حجتها، براى ما روشن نشد که بانوان مى توانند قسمتهایى از بدن خود را در برابر مَحْرَمان نپوشانند، اصل اوّلى، واجب بودن پوشاندن بدن است و نگاه نکردن مَحْرَمان به بدن آنان. اکنون یکان یکان دلیلهاى فقهى: «کتاب، سنت، عقل و اجماع» را به بوته بررسى مى نهیم.

    کتاب (قرآن):

    در قرآن مجید، دو آیه، جاهایى را که پوشش آنها بر بانوان در برابر مَحْرَمان واجب نیست، بیان مى کند:
    الف. «لاجناح علیهنّ فى آبائهنّ و لا ابنائهنّ ولااخوانهنّ ولا ابناء اخوانهنّ ولاابناء اخواتهنّ ولانسائهنّ…»1
    بحث از این آیه شریفه، در مقاله پیشین، درگاهِ سخن از مرحله دوم نازل شدن حکم حجاب گذشت. در آن جا یادآور شدیم: پس از آن که آیه حجاب2، درباره همسران پیامبر«ص» ناز شد، بر همگان واجب شد که از پَس پرده با همسران پیامبر«ص» سخن بگویند.
    در این هنگام، پدران آنان گفتند: آیا ما نیز باید از پَس پرده با آنان سخن بگوییم3؟ که آیه شریفه نازل شد و پنج دسته از خویشاوندان نسبى را جدا کرد.
    امّا، این که چه جاهایى از بدن همسران پیامبر«ص» را مى توانستند ببینند، یا به دیگر سخن، زنان پیامبر، چه جاهایى از بدن خود را لازم نبود، بپوشانند، از آیه شریفه، قاعده و قانونى به دست نمى آید.
    شاید بتوان گفت، همان وظیفه پیش از نازل شدن آیه شریفه را دارند. بدین معنى که پیش از نازل شدن آیه، همسران پیامبر«ص» چه جاهایى از بدن خود را مى پوشانده و چه جاهایى را نمى پوشانده اند، اکنون باید بر همان اساس رفتار کنند.
    از این روى، آگاهى از چگونگى پوشش زنان پیامبر«ص» پیش از نازل شدن آیه حجاب، براى بحث ما، کارساز است و بدون این آگاهى، در بحث به نتیجه خوشایند دست نمى یابیم.
    ب. «قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ… ولایبدین زینتهنّ الاّ ما ظهر منها ولیضربن بخمرهنّ على جیوبهنّ ولایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ او آبائهنّ، او آباء بعولتهنّ، اوابنائهنّ او ابناء بعولتهنّ، او اخوانهنّ، او بنى اخوانهنّ، او بنى اخواتهنّ، او نسائهنّ… ولایضربن بارجلهنّ لیعلم ما یخفین من زینتهنّ…»4
    بحث از این آیه شریفه در چهارمین مرحله از نازل شدن حکم حجاب انجام پذیرفت; از این روى در این جا، آن بخشى را که درباره پوشش بانوان در برابر محرمان است، در چند نکته، در کانون بحث و توجه خویش قرار مى دهیم.
    1. خویشانِ جداشده از قاعده و حکم کلى، در آیه شریفه، هشت دسته اند که نخستین دسته آنها که شوهران باشند، حق دارند هرگونه نگاه لذت جویانه به همسران خود داشته باشند. این اباحه، از دلیلهاى بسیار قرآنى، روایى و… به دست مى آید.
    به هرحال این آیه، تنها دلالت مى کند بر این که زن، لازم نیست، زینت خود را از شوهرش بپوشاند و بر مطلب دیگرى در این باره دلالت ندارد.
    2. دسته دوم، چهارم، ششم، هفتم و هشتم، همان خویشان نسبى اند که در آیه 55 از سوره احزاب، مطرح شده بود.
    نتیجه: همان گونه که زنان پیامبر«ص» لازم نیست زینت خود را از خویشان نسبى بپوشانند، زنان مؤمن نیز، لازم نیست زینت خود را از خویشان نسبى بپوشانند.
    3. زنان مؤمن، در برابر دسته سوم و پنجم هم، وظیفه اى در پوشش ندارند. این دو دسته، در آیه 55 سوره احزاب، که درباره همسران پیامبر«ص» بود، وجود ندارد; زیرا پیامبر«ص» نه پدرش زنده بود و نه فرزند پسرى داشت. بویژه در گاهِ نازل شدن آیه شریفه، پسرانى که پیامبر از خدیجه داشت، رخت از جهان بر بسته و ابراهیم، فرزند ماریه هم، چشم به جهان نگشوده بود.
    4. خداوند در هر دو آیه، تکلیف را متوجه بانوان کرده است، نه آقایان. در آیه 55 سوره احزاب فرمود: «لاجناح علیهنّ فی…» یعنى در برابر دیگران، پوشش نداشتن گناه است. در این آیه «نور31/» فرمود: «لایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ او…» یعنى بانوان، وظیفه دارند که خود را از مردان بپوشانند، مگر از چند دسته اى که در آیه ذکر شده است.
    امّا این گروههاى یاد شده، تا چه اندازه و با چه انگیزه اى مى توانند به بانوانى که بر آنان مَحْرَم هستند، نگاه کنند، یا حرف بزنند، در آیات سخنى در این باب به میان نیامده است.
    5. از ظاهر آیه شریفه بر مى آید، زن در برابر خویشاوندان هفت گانه، بلکه در برابر تمامى گروههاى دوازده گانه، جدا شده، همان حالت پیشینِ خود را دارد. یعنى باید آنچه را پیش از فرو فرستاده شدن آیه حجاب مى پوشانده، بپوشاند و آنچه را نمایان مى ساخته، مى تواند اکنون نیز نمایان سازد.
    امّا چه جاهایى از بدن را مى پوشانده و چه اندازه، از همین آیه و شأن نزولها و روایات ذیل آن، روشن مى شود. خداوند به زنان مؤمن دستور مى دهد:
    «ولیضربن بخمرهنّ على جیوبهنّ»
    باید روسریهاى خود را بر گریبان خود گره زنند.
    از این فراز به دست مى آید که زنان، پیش از آیه حجاب، یا روسرى نداشتند و یا داشته آن را جاى دیگر گره مى زده اند. همان گونه که در مقاله پیشین در بحث از آیه شریفه،در ضمن نکته هاى پنجم و ششم، با استفاده از روایت صحیح کافى5،شرح داده شد: آنان روسرى داشته و آن را ازبالاى گوش به پشت سرمى برده اند.
    در نتیجه، روشن مى شود که آنان، به طور حتم، سینه، کمر، شکم و… را مى پوشانده اند وگرنه قبیح است شارع دستور دهد: گردن و گریبان و گوشها را بپوشانید; ولى از جاهاى دیگرى که شهوت انگیزترند، سخنى به میان نیاورد و امر به پوشاندن آنها نکند.
    6. از فراز زیر که مى فرماید:
    «ولایضربن بارجلهنّ لیعلم ما یخفین من زینتهنّ.»
    پاهاى خود را به زمین نکوبند، تا آنچه پنهان مى دارند، آشکار شود.
    روشن مى شود که بانوان در آن عصر، در پاى خود زینتى داشته اند، پنهان و به دور از چشمها، که با زدن پا برزمین آشکار مى شده است.
    از آن جا که این آیه، این زینت را، زینت پنهان مى دانسته: «لیعلم مایخفین» به دست مى آید بانوان در عصر نزول آیه، لباسها، یا شلوارهاى بلندى بر تن مى کرده اند که به طور کامل، روى خلخال را مى پوشانده است.
    7. از آنچه گفته شد به دست مى آید: سینه، شکم، پاها تا مچ و مقدارى از سر را، بانوان، پیش از نزول آیه، مى پوشانده اند. امّا در چهارمین مرحله از حکم حجاب، همه سر و گردن، افزون بر گریبان، بر محدوده حجاب، افزوده شد. این قسمت، تنها در برابر مردانِ بیگانه واجب است و در برابر گروههاى دوازده گانه، همان محدوده پیش واجب است که پوشیده باشد.
    در نتیجه، پوشش واجب بر بانوان در برابر محرمان سببى و نسبى، همه بدن از گردن، تا مچ پا، به جز قسمتهایى از سروصورت و گریبان و دستهاست.
    8. از آیه شریفه، مطلبى درباره پوشش دستهاى زنان، پیش از نازل شدن آیه به دست نمى آید که چگونه بوده است. بله، از «لایبدین زینتهنّ الاّ ما ظهر منها» روشن مى شود که پس از نازل شدن آیه، باید دستها را تا مچ بپوشانند. با توجه به دیگر بخشهاى آیه، روشن مى شود که دستهاى زنان برهنه کامل نبوده است، بلکه به احتمال زیاد دستها را تا آرنج مى پوشانده اند. این مطلب، از روایات به خوبى فهمیده مى شود.
    گیریم که از آیه و روایات و سازوارى حکم و موضوع، پوششى براى دستهاى بانوان، پیش از نازل شدن آیه، روشن نشود، باز باید بانوان دستهاى خود را تا آرنج، از محرمان خود بپوشانند; زیرا، در نکته نخست گذشت که اصل پوشش است و آنچه که از این اصل و وظیفه کلى و عام جدا شده، امرى است فرعى و استثنایى. هر جا دلیلى بر استثنا پیدا نکردیم، همان وظیفه عام وجوددارد. دست بالا، نکته اى را که مى توان گفت: شاید دستها را تا آرنج، نزد خویشاوندان خود، برهنه مى گذاشته اند.

    روایات:

    این بحث، از بحثهاى مهم فقهى است، به گونه اى که فقیهان بزرگى چون: سیدمحسن حکیم و سید ابوالقاسم خویى و دیگران، بر این باورند که قطع و سیره پیاپى، حکایت از آن دارد که:
    «بانوان مى توانند همه بدن خود را، به جز شرمگاه، در برابر مردان مَحْرَم بر خود، برهنه کنند و محرمان مى توانند به تمامى بدن آنان، به جز شرمگاه بنگرند.»
    امّا از آیه فهمیده شد که همه بدن زن در برابر مردان مَحْرَم، به جز سر و گردن، گریبان، پایین تر از مچ پاها و قسمتى از دستها، باید پوشیده باشد.
    حال دو نگاه به طور کامل ناسازگار با هم، در مسأله وجود دارد، برماست همه دلیلها، از جمله روایتهاى باب را از کتابهاى شیعه و سنى بیرون بکشیم و تک تک آنها را وا رسیم، تا ببینیم، ادعاى قطع و سیره اى که بزرگان کرده اند، دلیلى دارد، یا خیر؟
    الف. «سکونى عن جعفر، عن محمد عن ابیه«ع» قال: لابأس ان ینظر الرجل الى شعر امّه، او اخته، او ابنته.»6
    اشکالى ندارد که مرد، به موى مادر، یا خواهر، یا دختر خود بنگرد.
    ییادآورى: بین روابودن نگاه، با واجب نبودن پوشش ملازمه است. یعنى هر جا، به مرد اجازه نگاه داده شده، بر زن پوشاندن آن جا واجب نیست.
    امّا عکس این ملازمه، درست نیست. یعنى چه بسا جاهایى باشد که پوشاندن آنها بر بانوان، واجب نباشد، با این حال، نگاه کردن مردان به آن جاها، روا نباشد، یا دست کم، اشکال داشته باشد که در این باره باز سخن خواهیم گفت:
    ب. «عن ابى جعفر«ع» فى قوله: «ولایبدین زینتهنّ الاّ ما ظهر منها.» فهى الثیاب والکحل والخاتم وخضاب الکف والسوار.
    والزینة ثلاث: زینة للناس وزینة للمحرم وزینة للزوج.
    فامّا زینة الناس، فقد ذکرناه. وامّا زینة المحرم فموضع القلاده، فما فوقها والدملج ومادونه والخلخال وما اسفل منه وامّا الزینة الزوج فالجسد کله.»7
    امام باقر«ع» درباره قول خداوند: زینتهاى خود را ننمایانید، مگر آنچه به خودى خود، نمایان است» فرمود:
    «زینتهاى آشکار عبارتند از: لباس، سورمه، انگشتر، حناى دست و النگو.
    و زینت، بر سه قسم است: زینت براى مردم و براى مَحْرَم و براى شوهر.
    زینت براى مردم را یادآور شدیم [لباس، سورمه و…] زینت براى مَحْرَم، جاى گردنبد و بالاتر از آن و جاى بازوبند و پایین تر از آن و جاى خلخال و پایین تر از آن و زینت شوهر تمامى بدن است.
    آنچه در این روایت به عنوان زینت براى خویشاوندان ذکر شده، همان چیزى است که پیش از این از آیه قرآن، فهمیده شد.
    در معناى «دملج» اختلاف است: بازوبند و دست بند. هر دو معنى را گفته اند.
    اگر مراد، دستبند باشد که بانوان آن را بر مچ دست مى بندند، در نتیجه جایى که رواست دیدن آن، براى مَحْرَم و نامَحْرَم یکى مى شود که بى گمان این معنى مراد نیست. زیرا روایت بر آن است که محدوده زینت براى مَحْرَم را نسبت به محدوده زینت براى نامَحْرَم، بگستراند. پس همان معناى نخست مراد است که بازوبند باشد. بانوان مى توانند، بازوبند و جاى آن را تا به سرانگشتان، از مردانِ مَحْرَم نپوشانند.
    آنچه از آیه فهمیده شد، با آنچه از روایت به دست مى آید، هماهنگى دارد; ولى روایت درباره دست، بیان روشنى دارد و نشان مى دهد، بانوان، دست را تا بازو باید بپوشانند.
    ییادآورى: از سند روایت، سخن نگفتیم و از بیان کاستیهاى سندى آن خوددارى ورزیدیم; زیرا بر آن نبودیم که سخن جدید فقهى برابر روایت دراندازیم. بلکه آنچه از آن استفاده شد، همان چیزى بود که آیه قرآن بر آن به خوبى دلالت داشت. بله، تنها محدوده مجاز از دست، سخن جدیدى بود که آن هم شاید با روایت ناسازگار باشد و غیر در خور عمل.
    ج. «فضیل بن یسار قال: سألت اباعبداللّه«ع» عن الذراعین من المرأة، اَهما من الزینة التى قال اللّه تبارک و تعالى: «ولایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ.»؟
    قال: نعم و مادون الخمار من الزینة وما دون السوارین.»8
    فضیل بن یسار مى گوید: از امام صادق«ع» درباره ساعدهاى زن پرسیدم که آیا آنها از زینتى است که خداوند مى فرماید: «زینت خود را آشکار نسازند، مگر از براى شوهرانشان»؟ فرمود: بله و پایین تر از روسرى، از زینت است.
    گویا فضیل بن یسار، مى دانسته که زنان مى باید کتفها و دستان خود را تا بازو از مَحْرَمان بپوشانند، ولى نمى دانسته افزون بر آن ساعدها را نیز باید بپوشاند و نهى یا نفى «لایبدین»، ساعدها را نیز در بر مى گیرد، یا خیر؟
    امام، در جواب مى فرماید: بله ساعدها باید از محرمان پوشانده شود. این جواب، جواب اجمالى است و تمامى ساعد، تا مچ دست را در بر مى گیرد. سپس امام، شرح مى دهد: آنچه زیر النگوست; یعنى مچ، «بالاتر از کف دست به مقدار تقریبى یک قبضه» از زینت است. این جاها از زینتى است که در برابر محرمان پوشش آنها لازم نیست. بنابراین امام با واژه «نعم» جواب پرسش گر را سربسته داد و تمامى ساعد را از زینتى قرار داد که پوشش آن از مَحْرَمان لازم نیست.
    سپس در شرح کلام خود «نعم» فرمود: به اندازه جاى النگو، حدود یک قبضه از ساعد، پوشاندنش از مَحْرَمان واجب نیست.
    این روایت، صحیحه است و بر روایت ابى الجارود، مقدم. زن وظیفه دارد در برابر مَحْرَمان، دست خویش را تا نزدیک مچ، بپوشاند. بر فرض ناسازگارى و روایت، عموم «لایبدین» حاکم بود و در موارد شک، واجب بودن پوشش را ثابت مى کرد که در مقاله پیشین، نکته چهاردهم، بحث آن گذشت.
    روایتهاى دیگرى وجود دارد، البته بیش تر آنها با سندهاى غیرصحیح، که آنچه از آیه، صحیحه و معتبره سکونى، دریافتیم، تأیید مى کنند.
    د. ابن عباس در ذیل این بخش از آیه شریفه: «ولایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ» گفته است:
    «والزینة الّتى تبدیها لهولاء قرطاها وقلادتها وسِوارها فامّا خلخالها ومعضدها ونحرها و شعرها فانّها لاتبدیه الاّ لزوجها.»9
    زینتى که بر مَحْرَمان نمایان مى سازد، عبارتند از: گوشواره ها، گردنبند و النگو. امّا خلخال و بازوبند و گودى سینه و موها را تنها براى شوهران خویش آشکار مى سازد.
    هـ. سعید بن جبیر مى گوید:
    «لایبدین زینتهنّ; یعنى ولایضعن الجلباب وهو القناع من فوق الخمر الاّ لبعولتهنّ، او آبائهنّ… فهو محرم و کذلک العم والخال.»10
    زینت خود را نمایان نسازد; یعنى جلباب بر زمین ننهد «و آن، پوششى است که روى روسرى افکنده مى شده است. چادر» مگر براى شوهران، یا پدران و… که مَحْرَم هستند و همچنین دربرابر عمو و دایى.
    سخن ابن عباس و ابن جبیر، ممکن است روایت نباشد; زیرا به رسول خدا، اسناد نداده اند، ولى دست کم، فهم خود را از آیه بیان کرده اند. و چون از مسلمانان صدر اسلام هستند، به دست مى آید که این قول، در آن زمان پذیرفته بوده و کسى هم به مخالفت با آنان سخن نگفته است. زیرا در کتابهاى شیعه و یا در کتابهاى اهل سنت، روایت و یا گفته اى در مخالفت با آنان دیده نشده است.
    و. در بحارالانوار از کتاب نوادر رواندى چند حدیث نقل مى کند از جمله:
    1 . «قال على: یا رسول اللّه! امّى استأذن علیها؟
    قال: نعم.
    قال: ولِمَ یا رسول اللّه؟
    قال: أیسُرُّک ان تراها عریانة؟
    قال: لا.
    قال: فأستأذن.»11
    على گفت: یا رسول خدا! آیا براى ورود بر مادرم، از ایشان اجازه بگیرم؟
    پیامبر فرمود: بله.
    على گفت: براى چه؟
    پیامبر فرمود: آیا شاد مى شوى که مادرت را عریان ببینى؟
    على گفت: نه.
    پیامبر فرمود: پس اجازه بگیر.
    2 . «قال على«ع» قال: رجل لرسول اللّه، یا رسول اللّه اختى تکشف شعرها بین یدى؟
    قال: لا. انى اخاف اذا ابدت شیئاً من محاسنها و من شعرها و معصمها ان تواقعها.»12
    على گفت: مردى به رسول خدا گفت: یا رسول خدا! آیا خواهرم مى تواند موهایش را پیش من آشکار کند؟
    رسول خدا فرمود: خیر. مى ترسم اگر مقدارى از زیباییها و موها و زیورهاى خود را آشکار سازد، به آمیزش بینجامد!
    3 . از رسول خدا روایت شده که فرمود:
    «اذا قبّل احدکم ذات مَحْرَم قد حاضت: اخته، او عمّته، او خالته فلیتقبّل بین عینیها و رأسها ولیکف عن خدّها وفیها.»13
    هرگاه کسى از شما خواست یکى از کسان مَحْرَم بالغ مانند: خواهر، عمّه یا خاله را ببوسد، باید بین دو چشم و سرش را ببوسد و از بوسیدن گونه ها و دهان وى خود دارى ورزد.
    بررسى:
    روایتهایى که از کتاب نوادر راوندى نقل شد، سند در خور پذیرشى ندارند و به مطلب ما، دلالت روشنى نیز ندارند و واجب بودن پوشش زن را در برابر مَحْرَمان خود، به روشنى، نه مى پذیرند و نه ردّ مى کنند; ولى حکمتهایى در آنها بیان شده که بسیار کارگشاند.
    در روایت نخست: پیامبر، به على دستور مى دهد در گاه وارد شدن بر مادرش اجازه بگیرد. این، در حالى است که از ظاهر روایت بر مى آید، مادر على«ع» در منزل تنها بوده و پدر آن حضرت حضور نداشته است وگرنه مى پرسید: آیا براى وارد شدن بر پدر و مادرم اجازه بگیرم؟
    وقتى امام از پیامبر، چرایى این حکم را مى پرسد، رسول خدا مى فرماید: آیا از این که مادر خود را برهنه ببینى خوشحال مى شوى؟ با این که معمول نبوده و نیست، زن، همین که در منزل تنها شد، تمامى بدن خود را برهنه کند. بنابراین مراد از برهنه دیدن مادر، برهنگى کامل، به گونه اى که شرمگاه وى ظاهر باشد، نیست، بلکه مراد، این است که در لباسى باشد که سر و سینه و دیگر زیباییهاى بدن وى نمایان باشد.
    پس اجازه گرفتن پسر از مادر، براى این است که پسر قسمتهاى پنهان بدن مادر، مانند: سینه، شکم و ساقهاى او را نبیند، نه این که اجازه براى این باشد که مبادا شرمگاه او را ببیند. این نظر را تأیید مى کند روایتى که از ابن مسعود نقل شده است:
    «انّ رجلاً سأله استأذن على اُمّى؟ فقال: نعم. ما على کل احیانها تحب ان تراها.»14
    شخصى پرسید آیا براى وارد شدن بر مادرم اجازه بگیرم. فرمود: بله. مادر در تمامى حالتها، دوست ندارد او را ببینى.
    روشن است، مادر تنها از دیدن شرمگاهش ناراحت نمى شود، بلکه حالتهاى دیگرى نیز دارد و قسمتهاى دیگرى از بدنش وجود دارد که دوست ندارد دیده شود.
    از این روى، در روایت واژه «مادر» مطرح بود وگرنه دیدن شرمگاه پدر نیز حرام است واگر مسأله دیدن شرمگاه مطرح بود، باید در سؤال مى آمد که آیا باید از پدر و مادر در هنگام ورود اجازه بگیرم؟
    از روایت دومروشن مى شود که برانگیخته شدن شهوت، تنها با دیدن زنان بیگانه نیست. چه بسا با دیدن زیباییها و زیورهاى خواهر، مادر، عمّه، خاله و… شهوت انگیخته شود. چون به طور معمول، اینان در یک منزل به سر مى برند، احتمال این که دیدن زیباییها و برانگیخته شدن شهوت، به جاهاى باریکى بکشد، بسیار است; از این روى پیامبر«ص» مى فرماید: اخاف… ان یواقعها.»
    از همین جا، فلسفه امر و نهى در حدیث سوم، روشن مى شود; زیرا گاهى شیطان و نفس وسوسه انگیز، کار را بر انسان، پوشیده مى دارد و مى پندارد بوسه بر بانوان مَحْرَم، از روى مهرورزى است، در حالى که صحنه گردانِ قضیّه شیطان است و او در غفلت.
    در پایان این بخش، روایتى از امام رضا«ع» به روایت محمد بن سنان مى آوریم که روشنگر خواهد بود:
    «انّه کتب الیه حرّم النظر الى شعور النساء المحجوبات بالازواج وغیرهنّ من النساء لما فیه من تهییج الرجال ومایدعوا التهییج الى الفساد والدخول فیما لایحلّ ولایجمل وکذلک ما اشبه الشعور الاّ الذى قال اللّه عزّوجل: «والقواعد من النساء اللاّتى لایرجون نکاحاً فلیس علیهنّ جناح ان یضعن ثیابهنّ غیر متبرّجات بزینة» اى غیر الجلباب ولابأس بالنظر الى شعور مثلهنّ.»15
    امام رضا«ع» به وى نوشت: نگاه به موهاى زنان با حجاب، آنان که خود را به خاطر شوهرانشان پوشانده اند و زنان دیگر را، از آن جهت حرام شده که نگاه مردان را برمى انگیزد و آنان را به فساد فرامى خواند، در آنچه که ورود در آن، نه حلال است و نه زیبا.
    این چنین است، آنچه بسان موهاست.مگر آن کسانى که خداوند درباره آنان فرموده: «بر زنان از کارافتاده، که دیگر امیدى به زناشویى ندارند، گناهى نیست که پوشش خود را کنار نهند، به شرط آن که زینت خود را نمایان نسازند.» یعنى بدون چادر باشند. نگاه کردن موهاى این گونه بانوان، اشکال ندارد.

    اجماع:

    تاکنون از آیات و روایات به دست آمد: بر بانوان رواست که سر، چهره، گریبان و مقدارى از دستها را در برابر گروه هاى سیزده گانه نپوشانند.
    اکنون، به بررسى سخنان فقیهان مى پردازیم، تا روشن شود آیا اجماعى وجود دارد که بر بانوان روا بداند، به جز از شرمگاه، دیگرجاهاى بدن را از مَحْرَمان نپوشانند.
    پیش از هر چیز، نکته اى در خور یادآورى است و آن این که هرجا، نگاه کردن به بدن زن، برمرد روا باشد، پوشیدن همان جا، بر زن واجب نیست. ولى عکس آن، روا نیست. یعنى چه بسا، پوشش جاهایى از بدن، بر زن واجب نباشد; امّا بر مرد روا نباشد به آن جاها نگاه کند. یعنى لازمه واجب نبودنِ پوشش، روا بودنِ نگاه نیست.
    1. سید یزدى درعروة الوثقى مى نویسد:
    «یجوز النظر الى المحارم التى یحرم علیه نکاحهنّ، نسباً، او رضاعاً، او مصاهرةً ماعدا العورة مع عدمِ تلذّذ وریبة وکذا نظرهنّ الیه.»16
    نگاه به همه جاى بدن بانوانى که ازدواج با آنان حرام است، چه به نسب، چه به رضاع و چه به مصاهره، به جز شرمگاه، رواست، در صورتى که لذّت جویى و ریبه اى در کار نباشد. این چنین است نگاه بانوان یاد شده، به این مردان.
    برابر ملازمه اى که پیش از این، بیان شد، لازمه روایى نگاه، واجب نبودن پوشش است. بنابراین، نظر صاحب عروه این مى شود: بر بانوان لازم نیست خود را از مَحْرَمان نسبى، مانند: برادر، پدر، عمو، دایى، مَحْرَمان سببى، مانند: پدرشوهر، مَحْرَمان رضاعى، مانند برادر رضاعى، پدر رضاعى و… بپوشانند.
    فقیهان عصرما که بر عروة الوثقى حاشیه زده اند، بر این مسأله حاشیه و تعلیقه اى ندارند.
    2 . محقق در شرایع مى نویسد:
    «وللرجل ان ینظر الى جسد زوجته، باطناً وظاهراً والى المحارم، ماعدا العورة وکذا للمرأة.»17
    مرد مى تواند، به ظاهر و باطن همسر خود بنگرد و نیز مى تواند، به بدن بانوان مَحْرَم خود، به جز شرمگاه آنان نگاه کند. زن نیز همین طور است.
    3 .شیخ محمد حسن نجفى مى نویسد:
    «وکذا له ان ینظر الى المحارم التى یحرم علیه نکاحهنّ، نسباً، او رضاعاً، او مصاهرةً، او ملکاً، ماعدا العورة مع عدم تلذّذ وریبه وکذا للمرأة… والى المحارم عدا العورة، مع عدم التلذّذ والریبة بلاخلاف فى شىء من ذلک، بل هو من الضروریات. فما عن الشافعیة فى وجه والفاضل فى آخر حدّ المحارب وظاهر التحریر من انه لیس للمحرم التطلع فى العورة والجسد، عاریاً واضح الضعف.»18
    مرد مى تواند به همه جاى بدن بانوان مَحْرَم: «آن گروه که ازدواج با آنان، به نسب، به شیرخوارگى، به پیوند و ملکیت، حرام است» به جز شرمگاه، نگاه کند. این، در صورتى است که لذت برى و ریبه اى در کار نباشد.
    همچنین زن… مى تواند بدون لذت و ریبه به همه جاى بدنِ مَحْرَم خود، به جز شرمگاه وى نگاه کند.
    در آنچه یاد شد، هیچ اختلافى بین فقیهان وجود ندارد.
    بنابراین، ضعفِ احتمال مطرح شده از سوى شافعى و علامه حلّى در آخر حدّ محارب و ظاهر عبارت تحریر، مبنى بر این که مَحْرَم حق نگاه بر شرمگاه و جسد برهنه را ندارد، روشن است.
    بررسى:
    این که صاحب جواهر ادعاى ضرورت کرده با آنچه از شافعى و علامه حلّى نقل مى کند، نمى سازد.
    4 .علامه حلّى در قواعد، در بحث نکاح، مى نویسد:
    «ویجوز النظر الى المحارم عدا العورة.»
    5 .فاضل هندى در کشف اللثام، بر این مسأله ادعاى اتفاق کرده و دلیلهاى آن را نیز یادآور مى شود:
    «ویجوز بالاتفاق، النظر بلاتلذّذ او ریبة الى المحارم وهنّ من یحرم علیه نکاحهنّ نسباً… عدا العورة کما فى الشرایع و یدل علیه الاصل وقوله تعالى: لایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ… ویمکن ان یراد بالتابعین غیر اولى الأربه کل قریب لایمکن نکاحها.»19
    از این فراز که از فاضل هندى نقل شد، به دست مى آید اجماعى را که ایشان ادعا کرده، مدرکى است.
    6 .علامه حلّى در قواعد، در آخر باب حدّ المحارب، مى نویسد:
    «من اطلع على قوم فلهم زجره فان امتنع من الکف عنهم فرموه بحصاة… ولو کان المطّلع رَحِماً لنساء صاحب المنزل، اقتصر على زجره فان رماه حینئذٍ ضمن الاّ مع تجرد المرأة فانّ له رمیه لو امتنع بالزجر عن الکف، اذ لیس للمحرم التطلع على العورة والجسد.»20
    کسى که بر قومى آگاهى بیابد و دید بزند، بر آن قوم رواست که او را بازدارند. اگر سر باز زد، با سنگ ریزه او را بزنند… اگر نگاه کننده با بانوان صاحب منزل، مَحْرَم بود، تنها بر بازداشتن وى، بسنده مى شود. و اگر صاحب منزل به سوى او سنگ پرتاب کند، ضامن خواهد بود. مگر این که زن، برهنه باشد. در این هنگام، اگر با بازداشتن وی… از نگاه خوددارى نورزید، به سوى او سنگ پرتاب کنند; زیرا مَحْرَم حق دید زدن بر شرمگاه و بدن بانوان مَحْرَم با خود را ندارد.
    از این فراز از سخن علامه بر مى آید، نگاه بر بدن بانوان مَحْرَم، اگر برهنه باشند، ممنوع است. حتى، حق دارند سنگ ریزه به سوى نگاه کننده پرتاب کنند.
    حال اگر صاحب منزل حق داشته باشد نگرنده را که به حقوق او دست دراز کرده، با سنگ ریزه براند، نباید فرقى بین مَحْرَم و غیر مَحْرَم باشد و باید حق سنگ پرتاب کردن به سوى هر دو را داشته باشد. اما اگر اجازه سنگ پرتابى او، جنبه حقّیت ندارد، بلکه از آن روست که نگرنده، کار حرامى انجام مى دهد، در این صورت، اگر نگرنده، مَحْرَم باشد، نباید حق بازداشتن او را داشته باشند.
    بنابراین، فتواى علاّمه، مبنى بر روایى پرتاب کردن سنگ ریزه به سوى نگرنده، در صورتى درست است که نگاه نگرنده مَحْرَم به بدن زن، حرام باشد.
    مگر این که کسى بگوید: حرامها و مکروه هاى الهى، به طور کلى نبایدها در شرع، شدت و ضعف دارند. در مَثَل، نگریستن مَحْرَم بر خانه، مورد نهى است، امّا نه آن گونه که بشود به سوى او سنگ پرتاب کرد. نگریستن به بدن زن مَحْرَم، مورد نهى است، امّا نه آن گونه که حرام باشد. حال اگر این دو کار نهى شده، با هم جمع شوند; یعنى مرد مَحْرَمى از روزنى به منزل خویشاوند و بر بدن زنِ مَحْرَمى بنگرد، در این صورت، نهى شده ها به یکدیگر یارى مى رسانند و سبب مى شود که سنگ ریزه پرت کردن به سوى نگرنده، روا باشد. به دیگر سخن، روایى سنگ پرتاب کردن به سوى نگرنده، دو علت دارد، ا . نگریستن و اطلاع یافتن از درون خانه 2 . نگریستن بر بدن مَحرَم.
    به هر حال، از عبارت علامه استفاده مى شود که نگریستن مرد بر بدن زنِ مَحْرَم، بى اشکال نیست. بنابراین، ادعاى ضرورتى که صاحب جواهر درباره روایى نگریستن به مَحْرَمان، مطرح ساخته، در خور مناقشه است.
    آقاى خوئى، در ذیل عبارت سید یزدى، که نگاه بر بدن زن مَحْرَم را جایز دانسته، نوشته است:
    «ویدلّ على الجواز، مضافاً الى السیرة القطعیّة من زمان الرسول الاکرم«ص» الى عصرنا الحاضر، حیث لم یعهد، تحجب النساء من اولادهنّ، او آبائهنّ، او اخوانهنّ الى غیرهنّ من المحارم، اولاً قوله تعالى: «ولایبدین…» ثانیاً، معتبرة السکونى عن جعفر بن محمد، عن ابیه، علیهما السلام، قال: «لابأس ان ینظر الى شعر امّه، او اخته، او ابنته» فانّها وان دلّت على جواز النظر الى خصوص الشعر الاّ انّه بملاحظة عدم القول بالفصل بینه وبین سائر اعضاء الجسد، یثبت الحکم للجمیع ولااقل من انّها تنفعنا فى الجسد. ثالثاً، الروایات المتظافرة، الدالة على جواز تغسیل الرجل المرأة التى یحرم نکاحها علیه وبالعکس، اذا لم یحصل المماثل….
    وکیف کان فالحکم مقطوع ولاخلاف فیه وان نسب الى العلاّمه المنع من ذلک فى الجمله والى بعض المنع من النظر الى الثدى حال الرضاع، فانه لاوجه للقولین بعد اطلاق الآیة الکریمة وظهور الاخبار.»21
    بر روا بودن نگریستن به بانوان مَحْرَم، افزون بر سیره قطعى، که از زمان رسول خدا، تا زمان ما وجود دارد، به گونه اى که هیچ رسم نبوده که زنان از فرزندان، پدران، برادران و دیگر مَحْرَمان خود، روبگیرند، دلیلهاى زیر نیز دلالت مى کنند.
    1. آیه شریفه: «لایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ…»
    2. روایت معتبر سکونى از حضرت باقر«ع» که فرمود:
    «رواست که مرد به موهاى مادر، خواهر و دختر خود، نگاه کند. زیرا اگر چه روایت، تنها نگریستن به مو را دلالت دارد، ولى با توجه به این که کسى بین مو، و دیگر جاهاى بدن، تفصیلى نداده، حکم جایز بودنِ نگاه، براى همه بدن، ثابت مى شود. دست کم این روایت، به ما سود مى رساند.
    3. روایتهاى بسیار که نزدیک است به تواتر برسند، دلالت مى کنند بر این که بر مردان جایز است زنى را که ازدواج با او، بر آنان حرام است غسل دهند. همچنین بر زنان. البته اگر شخصى از جنس آنان پیدا نشود. به هر حال، جایز بودن نگاه به زنان مَحْرَم، قطعى است و اختلافى در این مسأله وجود ندارد. اگر چه به علامه حلّى نسبت داده شده است که ـ به اجمال ـ نگریستن به بدن زنان مَحْرَم را روا ندانسته است. و به شمارى دیگر از فقیهان نسبت داده شده که از نگریستن به پستان زن در حال شیردادن بازداشته اند. ولى، پس از اطلاق آیه و ظهور اخبار، وجهى براى این دو قول باقى نمى ماند.
    ایشان، پنج دلیل براى ادعاى خود یادآور مى شود که تمامى آنها مخدوش است.
    1. سیره قطعى: مى گوید از زمان رسول خدا تاکنون، سیره قطعى بر روا بودن نگاه به زنان مَحْرَم وجود دارد و هیچ گاه دیده و شنیده نشد که زنان از فرزندان، پدران، برادران و… رو بگیرند و در پرده حجاب قرار بگیرند.
    این دلیلى که ایشان اقامه مى کند، مخدوش است. بحث رو گرفتن و داشتن حجاب دربرابر مردان مَحْرَم نیست. بحث بر سر این است که آیا بانوان، مى توانند با مایو و بدنى برهنه، در برابر مردان مَحْرم بر خویش ظاهر شوند، یا خیر. نگارنده هر چه جست وجو کرد که موردى را در طول تاریخ بیابد که زنان با مایو، یا لنگى که تنها بین ناف و زانو، یا کم تر را بپوشاند، در برابر مردان مَحْرَم بر خود ظاهر شوند، نیافت.
    به دیگر سخن، بى گمان، بر زنان، پوشاندن سر و گریبان و دستها، تا کمى بالاتر از مچ، در نزد مردان مَحْرَم، لازم نیست سیره هم نشان مى دهد که این اندازه را زنان در نزد مردان مَحْرَم، نمى پوشانده اند; ولى به چه دلیل و چگونه مى توان گفت: دیگر جاهاى بدن را نیز نمى پوشانده اند.
    و به سومین بیان، ممکن است که ادعا شود که برعکسِ نظر ایشان، ما سیره قطعى داریم که زنان، همان گونه که عورت خود را از مَحْرَمان مى پوشانده سینه، شکم، پاها و… را نیز از آنان مى پوشانیده اند.
    دوّمین دلیل ایشان، آیه شریفه 31 سوره نور است که پیش از این، به شرح درباره اش سخن گفتیم. روشن شد که بر زنان رواست در برابر مَحْرَم، سر، صورت، گریبان، گردن و دستها را تا حدود یک قبضه بالاتر از کف نپوشانند; ولى پوشاندن دیگر جاهاى بدن، به همان حالت اولیه اى که داشته و آن را مى پوشانده اند، باقى مى ماند.
    سوّمین دلیل ایشان معتبره سکونى است که به روشنى بیان مى کند: مرد مى تواند به موهاى مادر، دختر، خواهر نگاه کند و آن گاه ایشان با کمک عدم القول بالفصل، این حکم را به همه بدن سریان داده است.
    روا بودن نگریستن به موى سر زن مَحْرَم، درست، امّا دیدن دیگر جاهاى بدن را چگونه مى توان ثابت کرد؟
    در جواب به این دلیل مى توان گفت: زیرا عدم قول به فصل، نخست آن که دلیل نیست و دو دیگر، عدم قول به فصل، در این جا وجود ندارد، چون علامه در قواعد وتحریر و صاحب تنقیح، در نگاه کردن به پستان زن مَحْرَم، در حال شیردادن، مناقشه دارند و از این جا روشن مى شود که باورمندانى به تفصیل وجود دارد. حتى خود آقاى خوئى، متوجه این اشکال بوده است; از این روى، پس از یادآورى دلیل، مى نویسد: «لااقل من انّها، تنفعنا فى الجمله» این کلام ایشان نشان مى دهد که او در حجت بودن قول به عدم فصل، یا در وجود آن قول در این جا، و یا هر دو، مناقشه داشته است.
    بنابراین، جایز بودن نگاه به موى زنان مَحْرَم، روشن است و جاى هیچ گمانى نیست، ولى به فراتر از آن، دلیل مى خواهد.
    چهارمین دلیلى که ایشان بر دیدگاه خود اقامه مى کند، روایات فراوانى است که بر مردان روا مى دانند غسل دادن زنى را که بر آنان مَحْرَم است. با توجه به این که به هنگام غسل، به طور معمول، چشم کسى که بانوى مَحْرَم بر خویش را غسل مى دهد، به همه جاى بدن وى مى افتد و حکم نگاه به بدن مرده و زنده مسلمان هم یکسان است.
    روایات، درباره غسل زن مسلمان، در صورتى که زن مسلمانى براى غسل وى پیدا نشود، به چند دسته تقسیم مى شوند:
    1. مَحْرَمى از جنس خود وى وجود ندارد. در این صورت، یکى از سه کار انجام مى شود:
    الف. با لباسى که در تن دارد، بدون غسل، بر او کفن مى پوشند و به خاک مى سپارند.
    ب. صورت، کف دستها و پشت دستها را مى شویند و او را به خاک مى سپارند.
    ج. او را تیمم مى دهند و به خاک مى سپارند.
    این بخش از روایات، اکنون در مدار بحث ما قرار ندارند.
    2. گاهى مَحْرَم از غیر جنس او وجود دارد. در این صورت، روایات بر چهار دسته اند:
    الف. شخص مَحْرَم، تنها شرمگاه او را مى پوشاند و او را غسل مى دهد.
    ب. شخص مَحْرَم، او را از زیر لباس غسل مى دهد.
    ج. شخص مَحْرَم، تا آرنجهاى او را مى شوید. یا شخص مَحْرَم، تا آرنج، دست خود را زیر لباس زن میت مى برد و او را غسل مى دهد.
    د. شخص مَحْرَم، او را غسل مى دهد. در این دسته از روایات، سخنى از برهنگى، پوشیدگى، زیرلباس، روى لباس و… به میان نیامده است.
    روایات دسته نخست: شخص مَحْرَم، تنها شرمگاه زن را مى پوشاند و او را غسل مى دهد.
    1. «عن منصور بن حازم، قال سألت اباعبداللّه«ع» عن الرجل یخرج فى السفر ومعه امرأته، یغسّلها؟
    قال: نعم و اُمّه واخته و نحو هذا یلقى على عورتها خرقة.»22
    در این روایت، اشکالهایى وجود دارد که با توجه به متن دیگرى از روایت، مى توان آنها را یافت و اصلاح کرد.
    2. «سأله منصور بن حازم، عن الرجل یسافر مع امرأته فتموت، ایغسّلها؟ قال نعم و اُمّه واُخته ونحوهما یلقّى على عورتها خرقة ویغسّلها.»23
    این دو روایت، یکى است. سند آن صحیح است و در کتابهاى چهارگانه آمده است. مضمون آن درباره زوجه، روشن است. امّا درباره مادر، خواهر و… روشن نیست. زیرا اگر مقصود امام، همه آن افراد بود، باید مى فرمود: «یلقى على عورتهنّ» درحالى که در هر دو متن «عورتها» بود. به هر حال، همان گونه که ضمیر «ها» مى تواند به «کل واحد منهنّ» برگردد، مى تواند به «زوجه» برگردد که مورد پرسش منصور بود. این جمله که فرمود: «وامّه واخته ونحوهما»، یا «و نحو هذا» براى بیان این نکته بود که: مى تواند غسل بدهد، امّا چگونه و چه قسمتهایى را باید بپوشاند، در نظر نداشته است.
    3. «عن ابى جمیله، عن زید الشحام، قال: سألت اباعبداللّه، عن امرأة ماتت وهى فى موضع لیس معهم امرأة غیرها.
    قال: ان لم یکن فیهم لها زوج ولا ذو رحم، دفنوها بثیابها ولایغسلوها وان کان معهم زوجها، او ذو رحم لها فیغسّلها من غیر ان ینظر الى عورتها.»24
    راوى مى گوید: از امام صادق«ع» درباره زنى که در جایى مى میرد و در آن جا، زنى نیست که وى را غسل بدهد، پرسیدم؟
    فرمود: اگر در بین مردان، شوهر او، یا مَحْرَمى وجود ندارد، با همان لباسهایى که در تن اوست، به خاک سپرده مى شود، بدون غسل.
    اگر در بین آنان، شوهر او، و یا مَحْرَمى وجود دارد، باید بدون این که به شرمگاه وى نگاه کند، او را غسل دهد.
    سند روایت، ضعیف است; زیرا ابن جمیله، همان مفضل بن صالح، دروغ گوى مشهور است.
    از این روایات بر مى آید که شرمگاه زن باید پوشانده باشد، اگر چه غسل دهنده شوهر او باشد; ولى آیا افزون بر شرمگاه، جاهاى دیگر بدن نیز باید پوشیده باشد، یا خیر، این روایت ساکت است.
    اگر روایتهاى دیگر، بر پوشاندن تمامى بدن، حتى سر وگردن، یا پوشاندن تمامى بدن، به جز سروگردن دلالت داشتند، با این روایتها، ناسازگارى ندارند; زیرا هر دو گروه ثابت مى کنند که پوشاندن شرمگاه بسیار اهمیت دارد و پوشاندن جاهاى دیگر بدن نیز واجب است; امّا از اهمیت کم ترى برخوردارند.
    روایات دسته دوم: این روایتها دلالت مى کنند که شوهر و یا مَحْرَمى دیگر، زن را باید از زیر لباس غسل بدهند:
    1. عن عمار بن موسى، عن ابى عبداللّه«ع» انه سئل عن الرجل… و عن المرأة تموت فى السفر ولیس معها امرأة مسلمة ومعها نساء نصارى و عمها و خالها معها مسلمان؟
    قال: یغسلانها و لاتقربنها النصرانیه… غیر انّه یکون علیها درع فیصب الماء من فوق الدرع.»25
    از امام صادق«ع» پرسیدم درباره زنى که در سفر مى میرد و زن مسلمانى نیست که او را غسل دهد، ولى زن نصرانى و عمو و دایى مسلمان آن زن حضور دارند؟
    فرمود: عمو و دایى مسلمان، وى را غسل دهند و زن نصرانى، به هیچ روى به میّت نزدیک نشود…. بله، باید میّت، لباس داشته باشد و آب، از روى لباس بر روى بدن وى ریخته شود.
    2. «عن محمد بن مسلم، قال: سألت اباعبداللّه«ع» عن الرجل یغسّل امرأته؟ قال: نعم، من وراء الثوب.»26
    از امام صادق«ع» پرسیدم که مرد همسر خود را غسل مى دهد؟ فرمود: بله از روى لباس.
    3. «داود بن سرحان، عن ابى عبداللّه«ع»… قال: فى المرأة تکون مع الرجال بتلک المنزلة الاّ ان یکون معها زوجها فان کان معها زوجها فلیغسّلها من فوق الدرع ویسکب علیها الماء سکباً.»27
    حضرت صادق«ع» درباره زنى که همراه گروهى از مردان است و مى میرد… فرمود: اگر شوهر وى، همراه آنان است، باید او را از روى لباس غسل دهد و بر او آب بریزد.
    4. بمانند روایت داود بن سرحان از ابى الصباح الکنانى، از امام صادق«ع» نقل شده است و پس از «یسکب الماء علیها سکباً»، آمده است: «ولاینظر الى عورتها.»28
    5. «حمّاد عن الحلبى، عن ابى عبداللّه«ع» قال سأل عن الرجل، یغسّل امرأته؟
    قال: نعم، من وراء الثوب. لاینظر الى شعرها و لا الى شىء منها.»29
    از امام صادق«ع» پرسیده شد: آیا مرد همسرش را غسل مى دهد؟ فرمود: بله، از روى لباس. به مو و هیچ جاى بدن او نگاه نکند.
    روایات دسته سوم: مرد، همسر خود را از زیر لباس و تنها تا آرنج مى شوید.
    1. «عن سماعة، قال سألته عن المرأة اذا ماتت فقال: یدخل زوجها یده تحت قمیصها الى المرافق.»30
    2. «حلبى عن ابى عبداللّه«ع» فى المرأة اذا ماتت ولیس معها امرأة تغسلها قال: یدخل زوجها یده تحت قمیصها فیغسّلها الى المرافق.»31
    راوى از امام صادق مى پرسد: زنى مرده و با او زنى نیست که وى را غسل دهد. امام فرمود: شوهرش دستهاى خود را تا آرنج به زیر پیراهن وى مى برد و مى شوید.
    در این روایات چندین احتمال وجود دارد:
    احتمال نخست: در حاشیه کافى آمده: «المرافق هى العورتان و مابینهما»32 بنابراین، مرد دست خود را به زیر لباس زن مى برد و همه جاى بدن او را به جز شرمگاه ها و فاصله بین آن دو را مى شوید.
    احتمال دوم: این که شوهر، تا آرنج دست خود را به زیر لباس زن مى برد.
    احتمال سوم: تا آرنج زن را مى شوید، نه بیش تر.
    روایت حلبى، که از سند صحیحى برخوردار است، با احتمال سوم، سازگارتر است.
    به هر حال، هر یک از این سه احتمال درست باشد، در بحث ما فرقى نمى کند و نشان مى دهد که شوهر نمى تواند بدن همسر خود را برهنه کند و به آن نظر بدوزد.
    روایات دسته چهارم: روایات این دسته، بدون هیچ قیدى، بیانگر روا بودن غسل زن از سوى شوهر است، در صورتى که زنى وجود نداشته باشد.
    1. «عن عبداللّه بن سنان، قال سألت عن الرجل ایصلح له ان ینظر الى امرأته حین تموت او یغسلها ان لم یکن عندها من یغسلها؟
    فقال: لابأس بذلک، اّنما یفعل ذلک اهل المرأة کراهیّة ان ینظر زوجها الى شىء یکرهونها منها.»33
    راوى مى گوید: از امام صادق«ع» پرسیدم: آیا صلاح است مرد به هنگام مرگ همسرش، به وى بنگرد. یا اگر زنى نیست که او را غسل دهد، شوهر مى تواند او را غسل بدهد.
    فرمود: اشکالى ندارد. تنها خویشاوندان زن دوست ندارند، که شوهر نگاه کند به آنچه که آنان خوش ندارند.
    2. «عن محمد بن مسلم، قال سألته عن الرجل یغسّل امرأته؟
    قال: نعم، انّما یمنعها اهلها تعصبا.»34
    از حضرت صادق«ع» پرسیدم: آیا مرد، همسرش را غسل مى دهد.
    فرمود: بله. تنها خویشاوندان زن، از روى تعصب، شوهر را از این کار باز مى دارند.
    3. «اسحاق بن عمار، عن ابى عبداللّه«ع» قال: الزوج احق بأمرته حتى یضعها فى قبرها.»35
    شوهر، از هر کسى سزاوارتر است، تا او را در قبر بگذارد.
    4. «عن ابى بصیر، قال: قال ابوعبداللّه«ع» یغسّل الزوج امرأته فى السفر والمرأة زوجها فى السفر اذا لم یکن معهم رجل.»36
    حضرت صادق«ع» فرمود: شوهر، زن خویش را در سفر غسل مى دهد و زن نیز، شوهرش را در سفر غسل مى دهد. اگر مردى نبود.
    سند این حدیث ضعیف است; ولى معناى آن، با دیگر روایات باب هماهنگى دارد.
    5. روایات بسیارى در دسترس است که على«ع»، همسر خود، فاطمه زهرا«س» را غسل داده; امّا در این روایات، به روشنى بیان نشده که آن حضرت، فاطمه زهرا«س» را از روى لباس غسل داده، یا بدون آن.37
    چهارده روایت یاد شده، که بیش تر آنها از سند خوبى هم برخوردار بودند، دلالت بر این داشتند که بر شوهر و دیگر مَحْرَمان رواست در نبودن زن مسلمان، همسر و خویشاوند خویش را غسل دهند.
    دسته نخست و دسته دوم، ناسازگار با هم نیستند. دسته نخست مى گوید: شرمگاه زن، به هنگام غسل باید پوشیده باشد و به شرمگاه نباید نگاه شود. دسته دوم مى گوید: بدن زن، باید از زیر لباس غسل داده شود که از آن ها روشن مى شود چه شرمگاه و چه غیر آن، به هنگام غسل باید پوشیده باشد.
    دسته سوم، از این جهت که بدن زن نباید برهنه شود، با دسته دوم هماهنگى دارد و اگر بحثى هست در چگونگى و مقدار شستن است.
    از دیگر سوى، این سه دسته از روایات، با روایات دسته چهارم ناسازگارى ندارند. زیرا اگرچه دسته چهارم، به اجمال، نگاه کردن شوهر به همسر مرده را روا مى دانست و سه دسته نخست، به اجمال، روا نمى دانستند. ولى به قرینه صحیحه محمد بن مسلم، مى توان گفت: روایات دسته چهارم، نگاه همسر را به سر و صورت زن، به هنگام غسل، بى اشکال مى دانستند و روایات دسته نخست، دوم و سوم، درباره دیگر جاهاى بدن، غیر از سر و صورت، سخن مى گفتند، بنابراین با هم ناسازگار نیستند. بله، صحیحه حماد از حلبى، با صحیحه محمد بن مسلم را نمى شود جمع کرد و در نتیجه صحیحه حلبى از دور خارج مى شود; زیرا روایتهاى بسیارى وجود دارد که از آنها به اجمال بر مى آید، شوهر مى تواند که زن خود را به هنگام غسل نگاه کند. نتیجه این شد که:
    الف. از روایات روا بودن نگاه شوهر به سر و صورت زن مرده خود و ناروا بودن نگاه به دیگر جاهاى بدن وى، به دست مى آید.
    ب. مردان مَحْرَم بر زن، تنها در نبود زن مسلمان، اجازه دارند خویشاوند خویش را از روى لباس، غسل دهند.
    ج. از روایات، به دست نیامد که بر مردان مَحْرَم بر زن، روا باشد که به بدن زن در هنگام غسل نگاه کنند.
    د. بیش تر روایتهاى یاد شده، درباره زن و شوهر بود و روایتهایى که به غیر از زن و شوهر اشاره داشتند، سه تا بیش تر نبودند: دو تا از دسته نخست که سند یکى از آنها ضعیف بود و یکى از دسته دوم اکنون روشن شد: روایتهاى فراوانى که آقاى خوئى ادعا کرده بود، از 2 یا 3 روایت فراتر نمى رفت و روایات، بیش تر، درباره زن میّت در بین مردان نامَحْرَم و مرد میّت در بین زنان مَحْرَم و نامَحْرَم بود. دیگر این که از جمع بندى روایات به دست آمد، سخنى از روا بودن نظردوختن مرد مَحْرَم به بدن زن، یا روا بودن ظاهر شدن بدن زن براى مرد مَحْرَم در بین نیست. غسل دادن زن از سوى مردان مَحْرَم، غیر از نمایان شدن بدن زن است، بین این دو ملازمه اى وجود ندارد. اگر جاهایى هم، روا باشد که ظاهر شود، همان سر و گردن و دستهاست، نه دیگر جاها.
    ییادآورى: با درنگ در باب غسل میت، روشن مى شود، زن، پس از آن که چشم از جهان فرو مى بندد، زیبایى خود را از دست مى دهد: «المرأة اسوء منظراً اذا ماتت.»38
    از این روى، براى مرد، دیدن زن مرده، ریبه اى پدید نمى آورد. شاید به همین علت باشد که در پاره اى از روایات آمده: مرد نامَحْرَم مى تواند، صورت و دستهاى زن میّت را بشوید:
    «یغسل بطن کفیها، ثم یغسل وجهها، ثم یغسل ظهر کفیها.»39
    ییا در روایت دیگر پیامبر اکرم«ص» مى فرماید: «افلا یمموها»40 چرا تیمم ندادند؟ با این که در تیمم دادن، بدن مرد نامَحْرَم با زن میّت تماس مى گیرد.
    در روایت دیگر آمده:
    «یغسل منها موضع الوضوء.»41
    از این گونه روایات به دست مى آید نگاهِ به زن میت و لمس بدن وى، از نگاه و لمس زنِ زنده، کم تر مشکل دارد و واقعیت خارجى نیز، این مطلب را تأیید مى کند.
    از آنچه در این جا یادآور شدیم، با آنچه پیش از این، از آن سخن گفتیم، این نکته به دست مى آید: وقتى مردان مَحْرَم، به بدن زن میت نمى توانند نگاه کنند و حتى غسل وى، باید از روى لباس باشد، به طریق اَولى، به بدنِ زنِ مَحْرَم زنده نمى توانند نگاه کنند، مگر آن جاهایى را که از قرآن و روایات، روشن شده باشد.
    از قرآن فهمیده شد که بر زن لازم نیست سر، گردن، گریبان و دستهاى تا مقدارى بالاى مچ، از مَحْرَمان بپوشاند; امّا آیا مردان مَحْرَم هم مى توانند به این جاها نگاه کنند، یا خیر، بحث دیگرى است که از آیه فهمیده نشد. از روایات به دست آمد که نگاه به موى سر خواهر، مادر و دختر اشکال ندارد. امّا آیا رواست به گریبان آنان نگاه کرد، یا خیر، به دست نیامد. همان گونه که روایى و ناروایى نگاه به موى سر مادر و همسر و خویشان سببى و رضاعى نیز روشن نشد. به هرحال بحث نگاه را پس از این مطرح خواهیم کرد; زیرا اکنون، بحث ما درباره مسأله پوشش است.
    آقاى خوئى، در پایان دلیلهاى خود بر مسأله، مى نویسد: «وکیف کان فالحکم مقطوع ولاخلاف فیه» شاید نظر ایشان از : «الحکم مقطوع» دلیل جداگانه اى نباشد; بلکه مراد ایشان این است: پس از درنگ و دقت در دلیلهاى پیشین که برشمرده شد، انسان یقین پیدا مى کند: حکم بر روا بودن نگاه به همه بدن زن به جز شرمگاه از سوى مردان مَحْرَم یقینى است. زیرا اگر غیر از این مراد ایشان باشد، خود را از گردونه بحث خارج کرده و اعلام داشته از راه کشف و شهود و… به حکم یقین پیدا کرده است که چنین ادعایى از روش ایشان و استدلال فقهى به دور است.
    و «لاخلاف فیه» به احتمال قوى، بازگشت به صدر سخن است که ادعاى سیره قطعیه کرد و جواب آن داده شد زیرا بعید است که ایشان در مسأله اى ادعا کند سیره قطعیه عملیه از آغاز تاکنون بر آن قائم است، پس بگوید: افزون بر سیره، اختلافى هم در آن نیست; زیرا سیره، دلیل قوى تر و استوارتر از «لاخلاف» و اجماع است. گیریم مراد ایشان از «لاخلاف» آوردن دلیل پنجمى بر حکم باشد. در این صورت، این بحث پیش مى آید آیا این اجماع، تعبّدى است؟
    بى گمان ایشان و همه کسانى که در این بحث به بررسى پرداخته اند، این اجماع را تعبّدى نمى دانند; بلکه آنچه هست از آیه قرآن، روایات، روش و منش مردم برداشت شده است و اجماعى هم اگر هست، تعبّدى نیست. چون مَدْدَک آن روشن است.
    پس باید از این اجماع، چشم پوشید و سراغ دیگر دلیلها رفت که از مقدار دلالت آنها سخن گفتیم. با توجه به پاسخى که به آقاى خوئى در این نوشتار داده شد، پاسخ دیگران نیز روشن مى شود، زیرا آنان، دلیلى افزون بر ایشان، بیان نکرده اند. اکنون، پاره اى از فتواها را که تا اندازه اى، با آنچه گفته شد هماهنگى دارند، یادآور مى شویم:
    فاضل مقداد، در تنقیح الرائع، شرح مختصر النافع، در شرح عبارت:
    «وینظر الى جسد زوجته باطناً و ظاهراً و الى محارمه، ماخلا العوره.»
    مى نویسد:
    «المحرم، هو کل امرأة ملک وطأها او حرم بنسب، او رضاع، او مصاهرة بعقد او ملک یمین. امّا التى ملک وطأها، فیجوز النظر الیها کالزوجة، باطناً وظاهراً. امّا من حرم وطأها فیباح النظر منهن الى الوجه والکفین والقدمین اجماعاً و یحرم النظر الى القبل والدبر لغیر ضرورة من مباشرة علاج واشهاد ایلاج، اجماعاً.
    وامّا غیر ذلک من البدن فعلى ثلاثة اقسام: الاول: الثدى حال الارضاع وهو یلحق بالوجه لشدة الحاجة الى ظهوره فى اغلب الاوقات. الثانى: الثدى، لافى حالة الارضاع، الثالث: سائر البدن، غیر ما ذکرنا. و فى هذین القسمین خلاف: قیل بالاباحة لقوله تعالى: «لایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ، او آبائهنّ، او آباء بعولتهنّ، او ابنائهنّ» وقیل بالتحریم، لعموم: «قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم.»
    قال السعید: والاحوط انّه یحرم ما عدا الوجه والکفین والقدمین ومایظهر عادة بحسب اکثر الاوقات لانّ الجسد المرأة کله عورة ویحرم النظر الى العورة.»42
    مَحْرَم، زنى است که انسان حق همبستر شدن با او را داشته باشد. یا آن زنى است که به نسب، یا شیرخوارگى، یا با پیوند، مانند عقد و یا ملک یمین، همبستر شدن با او حرام شده باشد.
    آن که حق دارد با او همبستر بشود، رواست به همه بدن زن چشم بدوزد، چه جاهاى آشکار و چه جاهاى پنهان. امّا مَحْرَمى که چنین حقى را ندارد، به اجماع، بر او نگاه به صورت، پاها و دستها تا مچ رواست. همچنین به اجماع، در غیر هنگام ضرورت، مانند گاه درمان بیمارى و گواهى بر داخل کردن، بر او روا نیست که پیش و پس زن مَحْرَم را بنگرد. امّا باقى بدنِ این دسته از مَحْرَمان، بر سه قسم است:
    1. پستان در حال شیردادن که از نظر حکم، پیوسته به چهره است; زیرا بیش تر وقتها ضرورت شدید دارد که در بین مَحْرَمان ظاهر باشد.
    2. پستان در غیر حال شیردادن.
    3. دیگر جاهاى بدن.
    در دو قسم آخر، اختلاف است:
    گروهى مباح دانسته اند، به دلیل آیه شریفه: زینت و جمال خود را آشکار نسازند، جز براى شوهران خود، پدران شوهر، پسران خود و پسران شوهر….
    گروهى حرام دانسته اند، به دلیل آیه شریفه: اى رسول ما! مردان مؤمن را بگو: چشمهاى خود را از نگاه ناروا بپوشند.
    سعید گفته است: بهتر و به احتیاط نزدیک تر است که نگاه به جز چهره، دستها تا مچ، پاها تا مچ و آنچه از روى عادت، بیش تر وقتها پوشیده نمى شود، حرام است; زیرا همه بدن زن عورت است و نگاه به عورت حرام.
    عبارت الایضاح، که کتاب فقهى سعید، فرزند علامه است، کم وبیش، مانند عبارت فاضل مقداد است، جز این که سعید، فتواى پدرش، علاّمه حلّى را، از تذکره نقل کرده که ایشان نگاه به دیگر جاى بدن را مباح مى داند و مى نویسد: «هو الاقوى عندى.»43
    از عبارت فاضل مقداد و فرزند علامه حلّى، روشن مى شود: دیدگاهى وجود دارد که نگاه به دیگر جاهاى بدن زن را حرام مى داند و این قول از چنان جایگاهى برخوردار است که فاضل مقداد را از فتوا باز داشته و سعید فرزند علامه حلّى را وا داشته که فتواى به احتیاط دهد.
    این جاست که ادعاى اجماع محصل و منقول و ادعاى ضرورت، از سوى صاحب جواهر، یا ادعاى قطع و یقین از سوى آقاى خوئى، با مشکل رو به رو مى شود.
    علامه سید محمد حسین فضل اللّه، دلیلهایى که بر روا بودن نگاه مَردان مَحْرَم به زن، اقامه شده، یک به یک بر مى شمرد، این حکم را کم و بیش، روشن دانسته و سپس با اشاره به حکمت حکم، از گرفتاریها و دشواریهاى امروز سخن گفته است:
    «اما جواز ابداء الزینة لهؤلاء، فلأن طبیعة العلاقة الخاصة الخاضعة للحواجز النفسیة، تمنعهم من التفکر الجنسى والانجذاب الغریزى، انطلاقاً من الاحکام الشرعیة التى تجعلهم من المحارم و من التقالید الاجتماعیة والقیم الانسانیة العمیقة فى وعى النّاس مما یجعل عملیة الانحراف بعیدة عن المألوف من الوضع الطبیعى للعلاقات.
    لکن هذا الموضوع قد یخضع لکثیر من الاهتزازات النفسیة المنحرفة، فیدفع الانسان الشاذ المنحرف الى الاعتداء على ابنته، او اخته، او ابنة اخته، او اخیه انطلاقاً من التوجیهات الاخلاقیة التى تثیر الغریزة فى اتجاه المتمرد على الحرام او من الافلام الخلاعیة، او القصص المثیرة… ونحو ذلک مما اصبحنا تسمع بالکثیر منه فى عالمنا المعاصر.
    ولذلک فلابد من الرقابة الدائمة على حرکة العلاقات فى الاجواء المثیرة والعمل على ایجاد الضوابط الخارجیة بالاضافة الى الضوابط الداخلیة فى عمق الرواسب الذاتیة… فقد دلت التجارب على انّ الاعتماد على التقالید فى مثل هذه الامور لایتحقق أیة ضمانة عاصمة، لانّ من السهل تفتیت القیم الروحیة والاخلاقیة بالأتجاه التربوى المضاد بالوسایل المنحرفة المتنوعة.»44
    نمایاندن زیباییها و زینتها، از آن جهت براى مَحْرَمان، روا شمرده شده که طبیعت علاقه ها و پیوندهاى ویژه، محکوم بازدارنده هاى نفسانى و روحى فراوانى هستند که آنان را از هرگونه اندیشه جنسى و شهوانى باز مى دارد. آن باز دارنده ها از احکام شرعى، که آنان را از محارم مى داند و از آداب و سنتهاى اجتماعى و ارزشهاى عمیق انسانى، که در اعماق جان انسانها وجود دارد، سرچشمه گرفته است.
    در نتیجه، این گونه پیوندها، با چنین بازدارنده هایى، اندیشه ها و رفتارهاى انحرافى را بسیار دور مى نماد. امّا همین مسأله، گاه، محکوم بسیارى از لغزشهاى روحى و نفسى مى شود; به گونه اى که انسان را به دست اندازى به سوى دختر، خواهر، دخترخواهر و دختر برادر، بر مى انگیزاند.»
    این انگیزشها و برانگیخته شدنها، از توجیه هاى ضداخلاقى بسیار که غریزه را به سرکشى بر مى انگیزند، یا از فیلمهاى غیراخلاقى و مبتذل، یا داستانها و رمانهاى شهوت انگیز و… ناشى مى شود که ما امروزه، به بسیارى از رخدادهاى این گونه اى در جامعه برخورد مى کنیم.
    از این روى، یک دیده ورى همیشگى بر چگونگى نشست و برخاستها و آمد وشدها در این جاها و فضاهاى هیجانى بایسته است. باید در عمل، قانونها، آیینها و معیارهاى خارجى را بر قانونها و قاعده هاى داخلى، که در ژرفاى نفسها، رسوب کرده، افزود [تا از رخدادهاى ناگوار پیش گیرى کند] زیرا تجربه ها نشان مى دهد که اکنون دیگر، تکیه بر سنتها و آداب اجتماعى، در مانند این امور، ضمانت اجرایى اطمینان آورى نیست. زیرا به آسانى مى توان، ارزشهاى روحى و اخلاقى را، با وسائل تبلیغى انحرافى گوناگون، از بین برد.
    آقاى فضل اللّه انگاشته آیه قرآن و روایت، بر آنچه فقیهان ادعا کرده اند، دلالت دارد; از این روى، حکمى را که اینان از آیه و روایت برداشت کرده اند، روشن دانسته و در این باره به بحث و بررسى نپرداخته است; بلکه با توجه حکمت حکم و نیز شرایط ویژه اى که نمایاندن زینت و زیباییها، پدید آورده اشاره کرده و مى نویسد: در زمان ما همه چیز دگرگونى یافته، با گونه گون تبلیغها، فیلمها و… شهوت جوانان را بر مى انگیزند و آنان را به کژ راهه مى کشانند. در چنین فضاى آلوده اى، اجازه دادن به خواهر و برادر، پسر و مادر، پدر و دختر و… که با هر لباسى و با هرگونه پوششى در پیش یکدیگر حاضر شوند، گرفتاریها و ناهنجاریهاى بسیارى را پدید مى آورد.
    به هر حال، آقاى فضل اللّه از باب ضرورت و توجه به شرایط موجود جامعه و جوانان، بر این نکته پاى مى فشارد که باید «یجوز» در سخن فقیهان، به «یحرم» دگر شود و پدران، مادران، خردمندان قوم و… چاره اى براى درون خانه ها بیندیشند.
    ولى نگارنده فکر مى کند، شرع مقدس، براى این مسأله چاره اى اندیشیده و هیچ گاه، برهنه بودن زن را در برابر مَحْرَم خود اجازه نداده است. آنچه شرع اجازه داده، برهنه بودنِ سر و صورت و کمى از گریبان و دستها، تا بالاى مچ است. در همین محدوده هم، به مرد اجازه نگاه به همه بانوان مَحْرَم را نداده است.
    مرد، تنها مى تواند به سرو صورت خواهر، مادر و دختر خود نگاه کند و به دیگر بانوان مَحْرَم نسبى، در همین حد هم شاید نتوان نگاه کرد، گرچه بر بانوان مَحْرَم واجب نباشد که سرو صورت خود را بپوشانند.
    پس چشم دوختن به سرو صورت دخترخواهر، یا دختر برادر و… نیاز به دلیل دارد که اکنون وجود ندارد. شاید بتوان از معتبره سکونى تنقیح مناط کرد و دخترخواهر را نیز، بسان خود خواهر دانست. گرچه این تنقیح مناط خالى از اشکال نیست.
    امّا بى گمان، از روایت سکونى، نمى توان تنقیح مناط کرد و نگاه کردن به خویشان سببى، مانند مادر زن، زن پدر و… را روا دانست.
    پیش از این بیان شد که واجب نبودن پوشش، ملازمه اى با روا بودن نگاه به بانوان مَحْرَم ندارد. پس زن در برابر گروه هاى سه گانه سببى، نسبى و رضاعى لازم نیست سروصورت خود را بپوشاند، ولى تنها مرد حق دارد به سر و صورت سه گروه: خواهر، مادر و دختر، نگاه کند و با تنقیح مناط، حکم روا بودن به بانوان مَحْرَم به نسب، جریان مى یابد. ولى خویشاوندان سببى، گرچه پوشیدن سروصورت برایشان واجب نیست، ولى دلیلى نداریم که بر مرد روا باشد به سر و صورت آنان نگاه کند.
    تاکنون، روشن شد که:
    الف. چشم دوختن به شرمگاه دیگرى حرام است، حتى بر خویشان نسبى و سببى. جز گاه ضرورت که از این قاعده استثناست.
    ب. چشم دوختن به سر، صورت، گریبان و مقدارى از پاهاى زن، بر مردان مَحْرَم، جایز است.
    ج. چشم دوختن، به همین مقدار بدن، از سوى مَحْرَمانِ سببى، اشکال دارد و دلیلى بر روایى آن، وجود ندارد.
    د. نگاه به دیگر جاهاى بدن زن، به شرمگاه، از سوى مَحْرَمانِ نسبى و سببى، اشکال دارد و دلیلى بر روایى آن وجود ندارد.
    اینک و در این جا، برآنیم یکان یکان دلیلهایى را که مرد را از نگاه به غیر از سر، صورت، گریبان، دستها تا مچ و مقدارى از پاهاى زن مَحْرَم باز مى دارد، عرضه بداریم:
    1. «قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم ویحفظوا فروجهم، ذلک ازکى لهم انّ اللّه خبیر بما یصنعون.»45
    به مردان با ایمان بگو: دیده فرو نهند و پاکدامنى پیشه ورزند که این، براى آنان پاکیزه تر است; زیرا خداوند، به آنچه مى کنند، آگاه است.
    از این آیه شریفه در مقاله پیشین: سیرى در آیات حجاب، بحث شد و در این جا برآنیم نکته هایى را یادآور شویم که در بحث کنونى راهگشایند و در آن جا، یا از آنها بحثى به میان نیامد، یا به اجمال از کنار آن گذشته شد.
    از جمله در این جا باید به این بحث پرداخته شود که مردان مؤمن از چه چیز باید دیدگان خود را فرو پوشند؟
    1. آیا از نگاه به شرمگاه ها؟ که البته شمارى بر این باورند و «یحفظوا فروجهم» را قرینه بر مطلب خود دانسته اند.
    به دیگر سخن این گروه برآنند که «فروجهم» که مفعول «یحفظوا» است، بر متعلق «یغضّوا» نیز دلالت مى کند.
    2. متعلق «یغضّوا» مى تواند «ما حرّم اللّه» باشد; یعنى مردان مؤمن، نگاه خود را از تمامى حرامهاى الهى فرو پوشند. در این صورت، باید حرام الهى از راه دیگر و در جاى دیگر ثابت شود، تا موضوع حکم فروپوشاندن قرار گیرد.
    3. متعلق «یغضّوا» مى تواند «ما یثیر الشهوة» نیز باشد. آنچه شهوت انگیز است، گرچه پیش از این حرام بودن آنها با دلیل دیگرى ثابت نشده است.
    احتمال دارد که آیه شریفه، همین سومى را در نظر داشته باشد; زیرا:
    نخست آن که: شأن نزول آیه شریفه، نگاه شهوت آلود جوان انصارى به زنى بود که از کوچه مى گذشت. و در این نگاه، چنان از خود بى خود شد که چهره اش با چیز برنده اى، که در دیوار بود، برخورد کرد و مجروح شد.46
    در آن زمان، هنوز حکم حجاب و حکم نگاه نازل نشده بود; بنابراین نگاه جوان نگاه حرام نبوده، بلکه نگاه انگیزاننده شهوت بوده و غافل کننده.
    دو دیگر: اگر متعلق «یغضّوا»، «ما حرم اللّه»،یا «فرج» باشد، آیه حکم جدیدى را بیان نکرده، بلکه تأکید بر احکام گذشته است. زیرا همان دلیلى که حرام بودن نگاه به چیزى، یا حرام بودن نگاه به شرمگاه را مى گوید، کافى است.
    بنابراین، براى این که آیه از تأکید ورزى بر احکام پیشین خارج شود و بیان کننده حکم جدیدى باشد، باید متعلق آن «و ما یثیر الشهوة» و… باشد.
    حال که کبراى قیاس را از آیه گرفتیم، صغراى آن را مى توانیم بیابیم. هر چه شهوت انگیز باشد، چه جاهایى از بدن بانوان مَحْرَم و چه گونه پوشش آنها و… باید از آنها چشم پوشاند.
    2. «واذا بلغ الاطفال منکم الحلم فلیستأذنوا کما استأذن الّذین من قبلهم.»47
    چون کودکان شما، به سن بلوغ رسیدند، باید از شما اجازه بگیرند.
    همان گونه آنان که پیش از اینان بودند، اجازه مى گرفتند.
    خداوند در آیه پیش از این آیه مى فرماید: نابالغان، لازم نیست اجازه بگیرند، مگر در سه وقت. در غیر آن سه وقت، کودکان لازم نیست اجازه بگیرند; زیرا دیدن مادر با لباس خواب، براى آنان شهوت انگیز نیست. ولى وقتى به سن بلوغ رسیدند، باید درگاه ورود به اتاق مادر، اجازه بگیرند. بنابراین، معلوم مى شود که دیدن مادر، بر بالغان و نابالغان، یکسان نیست. فرزند نابالغ، مى تواند مادر را در لباس خواب و شهوت انگیز ببیند، ولى فرزند بالغ، چنین اجازه اى ندارد.
    روایات بسیارى در ذیل این آیه شریفه وجود دارد که به پاره اى از آنها در مرحله پنجم از حکم حجاب، در مقاله سیرى در آیات حجاب، اشاره کردیم.
    3. در اصول فقه، اصولیان درباره مقدمه واجب به بحث و بررسى مى پردازند و عنوان مى کنند: آیا مقدمه واجب، واجب است، یا خیر؟
    سرانجام به این نتیجه دست مى یابند: اگر براى مقدمه جایگاهى در بین آنچه در شرع واجب است نیابیم، بى گمان در دستگاه عقل، چنین جایگاهى را دارد. اگر در شرع دلیلى نیابیم که مقدمه واجب، واجب است، عقل به آن حکم مى کند. در همان بحث، اصولیان از مقدمه حرام، سخن به میان آورده و یادآور شده اند: مقدمه حرام، از نظر شرع حرام نیست; زیرا مقدمه حرام، انسان را به حرام نمى رساند و دست آخر، این مکلف است که با آهنگ انجام کار، کار حرام را انجام مى دهد یا انجام نمى دهد. ولى مقدمه حرام، از نظر عقل نارواست. و به دیگر بیان عقل انسان را از انجام کارهایى که زمینه را براى انجام حرام مهیّا مى سازد، باز مى دارد و مقدار حرام بودن هر یک از آن مقدمه ها نیز، بسته به مقدار اثرگذارى است که در فراهم شدن زمینه گناه دارد.
    به هر حال،عقل اجازه نمى دهد مرد و زن مَحْرَم مانند خواهر و برادر، با لباس نامناسب در برابر هم حاضر شوند، خلوت گزینند، در مهمانیها شرکت جویند و….
    دیدن زینت و زیباییهاى بانوان مَحْرَم، از آن جا که زمینه گناه را فراهم مى سازد، به دلیل عقل، حرام خواهد بود.
    4. روح شریعت اسلامى، ناسازگار است با هرگونه حرکتى که به فساد اخلاقى بینجامد، زمینه آلودگى و گناه را فراهم آورد، جامعه و خانواده را به کژراهه بکشاند، به آتش شهوت دامن بزند، شهوتها را برانگیزد و… .
    این مطلب از جاى جاى قرآن مجید و روایات درخور برداشت است.
    خداوند به زنان پیامبر«ص» مى فرماید:
    «فلاتخضعن بالقول فیطمع الّذى فى قلبه مرض.»48
    با ناز و کرشمه سخن نگویید، تا آن که بیمار دل است، آز بورزد.
    به پیامبر«ص» مى فرماید:
    «قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم، ذلک ازکى لهم….»49
    به مردان مؤمن بگو: چشمها را [از نگاه هاى ناروا] بپوشند و پاکدامنى ورزند که این براى آنان پاکیزه تر است.
    به زنان مى فرماید:
    «… ولایضربن بأرجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهنّ…»50
    … پاهاى خود را [به گونه اى به زمین] نکوبند، تا آنچه از زینت خود نهفته مى دارند، آشکار گردد.
    خداوند حضرت مریم«س» را به خاطر پاکدامنى مى ستاید:
    «ومریم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا.»51
    مریم دختر عمران، همان کسى که دامن خود را پاک نگهداشت و ما هم در آن از روح خود دمیدیم.
    خداوند در آیات بسیار، پاک دامنان را مى ستاید:
    «الذین هم لفروجهم حافظون.»52
    خداوند، در آیه سى وپنجم سوره احزاب، ده ویژگى از ویژگیهاى مردان و ده ویژگى از ویژگیهاى زنان را بر مى شمرد که اینها سبب مى شوند در دریاى مغفرت خداوند غوطه ور شوند و از پاداش عظیم برخوردار. نهمین از این ده ویژگى، پاک دامنى است:
    «والحافظین فروجهم والحافظات.»
    در روایات، از پاکدامنى بسیار سخن به میان آمده و جایگاه و ارزش والایى به آن داده شده، حتى گاهى براى پاک ماندن دامن شمارى از کسان، از حلال نیز بازداشته مى شوند که مباد از حلال الهى به حرام بیفتند.
    در روایت وارد شده: شخصى به خدمت پیامبر«ص» رسید و عرض کرد:
    «یا رسول اللّه! اُمّى استأذن علیها؟
    … أخشى تکشف شعرها بین یدى؟
    قال: لا.
    قال: ولِمَ؟
    قال: اخاف ان ابدت شیئاً من محاسنها و من شعرها او معصمها ان یواقعها.»53
    اى رسول خدا، آیا براى ورود به مادرم باید اجازه بگیرم؟…
    از این بترسم که موى او در پیش من نمایان شود.
    حضرت فرمود: نه.
    پرسید: پس براى چه باید اجازه بگیرم؟
    حضرت فرمود: مى ترسم که اگر مقدارى از زیباییها و موها و زیورهاى او بر تو نمایان شود، به آمیزش با او اقدام کنى.
    امام رضا«ع» در پاسخ به پرسشهاى محمد بن سنان مى فرماید:
    «وحرّم النظر الى شعورالنساء المحجوبات بالازواج الى غیرهنّ من النساء لما فیه من تهییج الرجال و مایدعوا التهییج الیه من الفساد والدخول فیما لایحل وکذلک ما اشبه الشعور.»54
    چشم دوختن به موهاى زنانِ شوهردار و دیگر زنان را، حرام کرد زیرا دیدن موى زنان شهوت مردان را بر مى انگیزد و انگیخته شدن شهوت، به فساد و به داخل شدن در آنچه که حلال نیست مى انجامد. نگاه به آنچه بسانِ موست، نیز به همین جهت حرام شده است.
    روایات بسیارى داریم که دستور مى دهند باید جاى خواب پسر و دختر جدا باشد و زنان خود را از نابالغان بپوشانند و… همه، حکایت از دقت و واقع نگرى شارع دارد و این نکته را روشن مى کند که شارع بر آن است زمینه انگیخته شدن شهوت را از بین ببرد که مباد به فسادهاى خانمان سوز بینجامد.
    نکته: وقتى دلیل براى حرام بودن نگاه به بانوان مَحْرَم و دیگر بانوان، مصلحت سنجیهاى عقل و حکمتهاى بیان شده در آیات و روایات باشد، نمى توان اندازه و مقدار و حدود آن را بازشناساند و در مثل، گفت: به دستها، تا به آرنج رواست، نگاه شود و… زیرا این گونه چیزها، بسته به نَفْس فرد، پاى بندى او به احکام، پیرى، جوانى و… دارد و عقل نمى تواند در حوزه نگاه، مرزى بازشناساند.
    بنابراین، در این گونه چیزها، تنها مى توان گفت: باید مرزهایى که ممنوع است نگاه ها از آنها فراتر رود، درجه بندى شوند. پاره اى از جاهاى بدن که فسادانگیزى کم ترى دارند، نگاه به آن جاها، از کراهت کم ترى برخوردار است و نگاه به هر جا که فسادانگیزى بیش ترى داشته باشد، از کراهت بیش ترى برخوردار خواهد بود. هر چه فسادانگیزیها بیش تر باشد، کراهت بیش تر مى شود، تا به آن جا که به مرز حرمت مى رسد.
    بنابراین با دلیل کتاب و سنت و عقل نمى توان، الگو و نمونه ویژه اى از لباس را براى مادران ارائه داد که در پیش فرزندان از آن استفاده کنند و یا الگوى خاص براى خواهران، براى استفاده در پیش برادران و….
    آنچه که روشن است، باید سینه، شکم، ران، کمر، پا تا نیمه هاى ساق و دستها تا آرنج، به طور حتم پوشیده باشد و از آرایشهاى غلیظ سروصورت خوددارى شود.
    دیگر جاهاى بدن، مانند: دستها تا آرنج، پاها تا نیمه ساق، سر و گریبان در پیش فرزندان و برادران لازم نیست پوشانده شود، زیرا پوشاندن آنها حَرَج آور و دشوارى آفرین است و شارع، حکم حَرَجى درشرع قرارنداده است.
    البته، همان گونه که پیش از این یادآور شدیم، بر مردان مَحْرَمى که از همین مقدار باز بودن و بى پوششى سر و چهره و دست بانوان مَحْرَم، به حرام مى افتند و دامنشان آلوده مى شود، باید نگاه خود را فرو خوابانند و از نزدیک شدن به کانون خطر دورى گزینند.
    به هرحال اگرچه بر بانوان در پیش مردان مَحْرَم مانند فرزندان و برادران، پوشاندن دستها تا آرنج، پاها، تا نیمه ساق، سر و گریبان، چون حَرَجى است، لازم نیست زیرا شارع، حکم حرجى جعل نکرده و نمى کند; امّا این نکته را باید یادآور شد که همین مقدار، در پیش عمو و دایى، حَرَجى نیست، زیرا به طور معمول در یک خانه زندگى نمى کنند و پوشاندن آن مقدار در دیدارهاى زودگذر، دشوارى و حرجى نمى آفریند. همچنین در برابر خویشان سببى که پوشاندن بیش از این نیز، حَرَجى در پى ندارد و عقل از آن، باز نمى دارد و براى دستور به پوشش، بازدارنده اى در پیش خود نمى بیند.
    نکته: در آیه 30 سوره نور، حکم پوشش بانوان، بیان و سیزده گروه استثنا و برشمرده شد که بانوان لازم نیست زینتهاى خود را از آنان بپوشانند. ولى در بر شمارى گروه هاى سیزده گانه، از دایى و عمو، نامى برده نشد، با این که اینان نیز از مَحْرَمان بشمارند.
    گروهى بر این پندارند: علت بیان نشدن عمو ودایى، این است که این دو، با دیدن زینتهاى دختر برادر، یا دختر خواهر، از خود بازتاب نشان مى دهند و از زیباییهایِ آنان پیش پسران خود، سخن مى گویند.
    گروهى دیگر بر این پندارند: آیه شریفه، یک طرف را بیان کرده و از کنار طرف دیگر گذشته، زیرا با بیان یک طرف، حکم طرف دیگر روشن مى شود. وقتى در گروه هاى استثنا شده: ابناء اخوانهنّ و ابناء اخواتهنّ» وجود دارد و وقتى پسر برادر زن از استثناء ها باشد و جزءِ مَحْرَمان، عکس آن نیز از مَحْرَمان به شمار است. یعنى عمو هم مى تواند دختر برادر را ببیند و چون پسر خواهر زن، از مَحْرَمان است، در نتیجه، دایى هم مى تواند دختر خواهر را ببیند.
    ولى از بحث ما روشن شد که دلیل و توجیه بهترى براى ذکر نشدن عمو و دایى وجود دارد و آن این که:
    عمو و دایى، مانند پدر و برادر نیستند که با زن در یک خانه و در یک اتاق به سر برند، تا پوشاندن سر و صورت در برابر آنان حَرَجى باشد. دلیلى بر استثنا بودن هر مَحْرَم نسبى وجود ندارد، بلکه هر جا ضرورت اقتضا مى کرده و یا به خاطر زندگى در یک مکان، حرج و مشکلى پیش مى آمده، به زنان، نپوشاندن جاهایى از بدن، که شهوت انگیز نباشند، اجازه داده شده است. حکم، دائر مدار مَحْرَم و غیر مَحْرَم نیست. به قرینه دوازدهمین و سیزدهمین گروهى که در آیه شریفه استثناء شده اند. بردگان و پیران بدون شهوت. اینان، مَحْرَم نیستند، ولى چون در زندگى، به گونه پیوسته و همیشگى در منزل، به خدمت مى پردازند و رفت وآمد بسیار پیش بانوى منزل دارند، پوشش در برابر آنان حَرَجى است، شارع اجازه داده، سر، صورت، دستها و گریبان از آنان پوشیده نشود. از طرفى، چون آنان برده اند و زیر دست و تابعان بدون شهوت، مشکلى به وجود نمى آید.

    پى نوشتها:

    1. سوره «احزاب»، آیه 55.
    2. همان، آیه 53.
    3. «الدر المنثور»، جلال الدین سیوطى، ج215/5.
    4. سوره «نور»، آیه 31.
    5. «فروع کافى»، ج520/5، ح5، دارالتعارف، بیروت.
    6. «من لایحضره الفقیه»، صدوق، ج474/3، ح4659; «وسائل الشیعه»، حر عاملى، ج139/14، ح7، داراحیاء التراث العربى، بیروت.
    7. «تفسیر القمى»، ج101/2.
    8. «فروع کافى»، ج520/5، ح1.
    9. «الدر المنثور»، ج420/5.
    10. همان.
    11. «بحارالانوار»، علامه مجلسى، ج38/104، ح37; «الدر المنثور»، ج57/5.
    12. «بحارالانوار»، ج38/104، ح38.
    13. همان، ح39.
    14. «الدر المنثور»، ج57/5.
    15. «بحارالانوار»، ج34/104.
    16. «العروة الوثقى»، ج803/2، مسأله 2، المکتبة الاسلامیة.
    17. «شرایع الاسلام»، محقق حلى، ج269/2، دارالاضواء، بیروت.
    18. «جواهر الکلام»، شیخ محمد حسن نجفى، ج72/29 ـ 73، اسلامیه.
    19. «کشف اللثام»، فاضل هندى، ج9/2، چاپ سنگى.
    20. «قواعد الاحکام»، علامه حلّى، ج273/2.
    21. «مبانى العروة الوثقى»، سید ابوالقاسم خوئى، ج66/1 ـ 67.
    22. «کافى»، ج158/3، ح8; «وسائل الشیعه»، ج705/2، ح1.
    23. «من لایحضره الفقیه»، ج155/1، ح430; «وسائل الشیعه»، ج705/2، ح2.
    24. «وسائل الشیعه»، ج707/2، ح7.
    25. همان706/، ح5.
    26. همان714/، ح2.
    27. همان715/، ح7.
    28. همان716/، ح12.
    29. همان، ح11.
    30. «کافى»، ج158/3، ح6; «وسائل الشیعه»، ج714/2، ح5.
    31. «وسائل الشیعه»، ج715/2، ح8.
    32. «کافى»، ج158/3، به نقل از مرآة العقول.
    33. «وسائل الشیعه»، ج713/2، ح1.
    34. همان714/، ح4.
    35. همان715/، ح9.
    36. همان716/ ـ 717، ح14.
    37. همان717/، ح15 ـ 714/20، ح6.
    38. همان716/، ح12.
    39. همان701/، 710، ح1.
    40. همان710/، ح4.
    41. همان711/، ح4.
    42. «التنقیح الرائع لمختصر الشرایع»، جمال الدین بن مقداد، تحقیق سید عبداللطیف الحسینى الکوه کمرى، ج22/3، کتابخانه مرعشى نجفى.
    43. «الایضاح» سعید حلّى، ج9/3، به نقل از «التنقیح الرائع»، ج22/3.
    44.، «کتاب النکاح»، تقریرى از درس سید محمد حسین فضل اللّه، مقرر شیخ جعفر شافورى93/، دار الملاک، بیروت.
    45. سوره «نور»، آیه 29.
    46. «نورالثقلین»، ج588/3، ح92; «کافى»، ج520/5، ح5.
    47. سوره «نور»، آیه 59.
    48. سوره «احزاب»، آیه 32.
    49. سوره «نور»، آیه 30.
    50. همان، آیه 31.
    51. سوره «تحریم»، آیه 12.
    52. سوره «مومنون»، آیه 5; سوره «معارج»، آیه 29.
    53. «جعفریات»، به نقل از «الفقه»، سیدمحمد شیرازى، کتاب النکاح، ج161/1.
    54. «نورالثقلین»، ج622/3، ح234.
    کاوشی نو 24

    احمد عابدینی

      نورپورتال     



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    دختر جوان و پوشش

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    دختر جوان و پوشش


    دختر جوان و پوشش

    دخـتـران جـوان اگـر بـه سعادت خويش علاقه مند باشند بايد از خودآرايى و خودنمايى در برابر مردان نامحرم خوددارى كنند.
    به تجربه , ديده شده كه دختران ناآگاه و ضعيف النفس بيشتر به خودآرايى و خودنمايى مى پردازند و سعى دارند كه ظاهرى دلفريب از خود نشان دهند و از توجه به شخصيت واقعى و باطنى خود و كمالات روحى غفلت ورزند.
    غفلت از ياد خدا و ورود به گناه كم كم زمينه را براى انحطاط و ابتذال آنها فراهم مى سازد.
    حـجـاب ارزشـى اسـت كه رعايت آن به دختر, پاكى و سلامتى مى بخشد, او را همچون گوهرى درون صدف از شر آفتها, وسوسه ها و آلودگيهامصون نگاه مى دارد و به خدا نزديك مى گرداند.
    كسانى كه به بى حجابى و بدحجابى دست مى زنند, اكثرا نمى انديشند و تعقل نمى كنند و تنها آلت دست وسوسه هاى نفسانى خود قرارمى گيرند.
    خودنمايى و خودآرايى در صحنه اجتماع به شخصيت عفيف زن لطمه وارد مى سازد.
    بـا وقـار بـودن دخـتـر و رعايت نمودن حريم بين محرم و نامحرم به او اصالت مى بخشد و او را در ديدگان همه قابل تعظيم و احترام مى گرداند.
    حجاب در واقع , مصونيتى است براى دختر جوان كه او را از فروريختن شخصيت , نجات مى بخشد و از طرفى پسران جوان را از خطر انحراف باز مى دارد.
    در جـوامـعـى كـه بـى حـجابى را ترويج مى كنند, دختران بازيچه دست قدرتهاى استعمارگران مى شوند, بطورى كه از استوارى شخصيت و تقدس وعفتى كه شايسته يك دختر پاكدامن و عفيف است تهى مى شوند.
    تـجربه نشان داده است كه مراعات حجاب در ميان دختران موجب حراست و سلامت روحى و نيز موفقيت آنان در زندگى آينده است .
    عـفـت و حيا در زندگى انسان به قدرى اهميت دارد كه پيامبررمى فرمايند: الحيا هو الدين كله , حيا تمام دين است .
    وامام صادق (ع ) مى فرمايند: لا ايمان لمن لا حيا له , كسى كه حياندارد, ايمان ندارد.
    استفاده از لباسهاى تنگ و عريان نمودن بخشى از بدن و در معرض ديد نامحرم قرار دادن , علاوه بر مضرات بهداشتى آن , عفت و حياى دختر راخدشه دار مى سازد و مقدمات دورى از مبدا آفرينش را فراهم مى آورد.
    دخـتـر جـوان بـا رعايت حجاب , خود را به خدا نزديك مى كند, زيرا به كمك آن , امنيت و آرامش مى يابد و افراد هرزه و لاابالى و منحرف را ازنگاههاى آلوده محروم مى سازد.
    دخـتـرعفيف و پاكدامن , فطرتا از اين كه به ديده شهوت آلود و هوس انگيز به او نگريسته شود در رنج و ناراحتى است و اگر دخترى اين خصوصيت و حالت را نداشته باشد و حاضر باشد كه بخشى از مـوى خـودرا نـامـحـرم بـبـيـنـدو هـمـچـنين از آن كه مورد بهره بردارى چشمهاى آلوده و هوس انگيزقرار گيرد, رنج و نفرتى احساس نكند, بايد بداند كه از فطرت سالم خود فاصله گرفته اسـت و با آلودگى نگاههاى بيگانه , خو پيدا كرده و به سراشيبى سقوط و فساد نزديك گرديده و ارزشهاى انسانى را از دست داده است .
    از طـرفـى دخـترى كه حريم حجاب را رعايت كند و خود را از دسترس نامحرمان دور نگاه دارد, همچون گوهرى با ارزش در درون صدف , ارزش و احترام خود را در نزد همگان افزايش داده و از ابتذال در امان مانده است .
    پـسـران جوان نيز هر چند لاابالى و بى بندوبار باشند, باز در عمق روح خود براى دخترانى , ارزش قـائلند كه در دسترس و پيش پا افتاده و بى بندوبارو بزك كرده نباشند و در درون خود اين گونه دختران را مى ستايند.
    عـفـت و حيا از خصوصيات فطرى آدمى است , چرا كه نظام آفرينش براى پاسدارى و نگهدارى از ايـن گـوهـر گـرانبها و ارزشمند و همچنين براى حفظ مقام و موقعيت زن , زيبايى اش را در اين مى بيند كه او, همچون گوهرى قيمتى درون صدفى از هر گرد و غبار و آفات و آلايشى و به دور ازدسـتـرس اين و آن باشد, چرا كه شئ قيمتى را معمولا دور از دسترس همگان در يك جاى امن نگهدارى مى كنند, ولى وسائل كم ارزش هميشه جلو دست و پا است .
    بـيـشـتـر بـانوان به تجربه دريافته اند: زمانى كه زن از درون اين صدف قيمتى خارج شده , لطمه بـزرگى به شخصيت والاى خويش و جامعه وارد ساخته و همواره در اجتماع , موجب سؤ استفاده مردان پست و هرزه و نيز مايه لعن و طعن و تحقير اكثر مردم واقع شده اند.
    دخترى كه زيور خود را تنها در كانون گرم خانواده بپوشد ودر بيرون از خانه و اجتماع با متانت و وقـار و پـوشـيـدگـى ظاهر شود, هم در بين اعضاى خانواده عزيز و گرامى است و هم در چشم ديگران ارزشمند.
    اگـر دخـتـرى پـا را از حـريـم عـفـت و حـجاب بيرون بگذارد نه تنها اولين ضربه را به زندگى خـانـوادگـى خود فرود آورده , بلكه گناه بزرگى را مرتكب شده است و نسل جوان پسر را كه در آيـنـده بـه حـال خـود و اجـتماع مفيد خواهند بود, در معرض تباهى و سقوط قرار داده است و با انحراف آنان , ضربه اى مهلك به آينده جامعه خود خواهد زد.
    تـجـربه هاى تاريخى گذشته به ما نشان داده كه دشمنان ملتها هرگاه كه خواسته اند نسلى را از درون تـهى كنند و سرمايه كشورى را غارت نمايند وذخيره ها و گنجينه هاى آن كشور را به يغما ببرند, از اين راه وارد شده اند.
    وقـتـى رضاخان توسط انگليس بر ايران مسلط شد, يكى از ماموريتهايش اين بود كه كشف حجاب كند.
    آتاترك هم كه عامل بيگانه در تركيه بود همين سياست را در پيش گرفت .
    در الجزاير نيز به همين حيله متوسل شدند.
    البته بايد هوشيار بود كه در هر زمان , شكل اين توطئه فرق مى كند.
    در اين زمان ممكن است از طريق زور و قلدرى وارد نشوند, بلكه با حيله ها و فريفتن نسل نو, تحت عـنـوان تجدد و تمدن و علم و عناوين ظاهرفريب ديگر, كارى كنند كه نسل جوان با رضا و رغبت پذيراى اين بدحجابى شود.
           
    نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    نگاهی تفصیلی بر مبحث حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    نگاهی تفصیلی بر مبحث حجاب


    نگاهی تفصیلی بر مبحث حجاب

    تحقیق و مطالعه درباره هر موضوعی باید با بررسی مختصات ظرف تحقیقی و موضوع کلی که پژوهش در آن انجام می‌شود ، صورت بگیرد تا کارکردی علمی داشته باشد.
    مفاهیم و موضوعات دینی و اخلاقی که خود زیر مجموعه‌ای از علوم انسانی هستند نیز باید با ویژگی‌های تحقیق در علوم انسانی تطابق داشته باشد. برای انجام پژوهش در علوم انسانی لازم است که ابتدا طرح تحقیق انجام گیرد و سوال و مفروضات اصلی حتما مشخص شده باشد که با گستردگی منابع و پراکندگی مطالب بتوان یک اثر علمی را به وجود آورد.
    اما این تحقیق به صورت خاص و با محدودیتی که استاد برای گستره بحث تعیین نموده‌اند انجام می‌گیرد بدین صورت که به موضوع حجاب از منظر و نگاه دو کتاب تفسیری ارزشمند خواهد پرداخت که این دو کتاب عبارتند از:
    1. تفسیر المیزان اثر جاودانه علامه سید محمد حسین طباطبائی (ره)
    2. تفسیر نمونه اثر آیه الله ناصر مکارم شیرازی
    و برای به سامان رساندن این تحقیق با توجه به گستره محدود، باید ترتیب خاصی در نظر گرفته می‌شد که باعث محدودیت در عناوین و سرفصل‌ها می‌گردد تا فقط به موضوعاتی پرداخته شود که در این دو کتاب از آن‌ها ذکری به میان آمده است.
    سعی شد که در بررسی عناوین در آیاتی که به صورت مشترک در هر دو کتاب به آن پرداخته شده است به صورت تطبیقی پرداخته شود و موارد اختصاصی نیز به صورت جداگانه آورده شود.
    اما این نکته باید مدنظر قرار بگیرد که سیاق و روش پرداخت در دو کتاب نسبت به تفسیر آیات، شیوه‌ای متفاوت است که این تفاوت می‌تواند در سایه پرداخت تطبیقی روشن گردد. در تفسیر المیزان سعی شده است که آیات به صورت تطبیقی تفسیر شوند و معنای هر آیه با آیات دیگر مورد فهم قرار گیرد و مجموعه کتاب به عنوان یک اثر علمی و تخصصی شناخته می‌شود اما تفسیر نمونه که حاصل کار عده‌ای از‌اندیشمندان در کنار مولف است، به عنوان تفسیری عام و در دسترس عموم مردم نگاشته شده است تا همه بتوانند از آن بهره بگیرند.
    امید است در این اثر، آشنایی اجمالی درباره اصل موضوع یعنی حجاب حاصل گردد و در کنار آن معرفت و شناختی نسبت به این دو کتاب تفسیری ارزشمند نیز ایجاد شود.

    1. معنا و معیار حجاب

    در تفسیر نمونه بحث گسترده‌ای درباره معنا و مصداق حجاب صورت گرفته است و معیارهای سه گانه‌ای که در ضمن رعایت آن، حجاب به درستی رعایت شده است را ذکر کرده است. این موارد به صورت تکمیلی و تدریجی از حداقل حجاب تا معنای کامل حجاب می‌باشند.
    در تقسیر نمونه واژه حجاب این گونه در دو معنای خود تعریف می‌شود:
    حجاب هر چند در استعمال هاى روزمره به معنى پوشش زن به کار مى‏رود، ولى در لغت و در تعبیرات فقها چنین مفهومى را ندارد.
    حجاب در لغت به معنى چیزى است که در میان دو شى‏ء حائل مى‏شود. به همین جهت پرده‏اى که در میان قلب و ریه کشیده شده « حجاب حاجز» نامیده شده است.
    در قرآن مجید نیز این کلمه همه جا به معنى پرده یا حائل به کار رفته است، مانند آیه:
    جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً: ما در میان تو و کسانى که‌ایمان به آخرت نمى‏آورند پرده پوشیده‏اى قرار دادیم. (سوره اسراء / 45)
    در این آیه نیز مى‏خوانیم: حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ: تا موقعى که خورشید در پشت پرده افق پنهان شد. (سوره / ص32)
    و در آیه دیگر: وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ: براى هیچ انسانى ممکن نیست که خداوند با او سخن بگوید مگر از طریق وحى یا از پشت پرده. (شورى / 51)
    در کلمات فقها از قدیم ترین ایام تا کنون نیز در مورد پوشش زنان معمولا کلمه ستر به کار رفته است، و در روایات اسلامى نیز همین تعبیر یا شبیه آن وارد شده است. و به کار رفتن کلمه حجاب در پوشش زنان اصطلاحى است که بیشتر در عصر ما پیدا شده و اگر در تواریخ و روایات پیدا شود، بسیار کم است.
    حال به بررسی مفهوم حجاب در معنای دوم که موضوع بحث ما در این مقاله است، خواهیم پرداخت که از منظر تفسیر نمونه بررسی شده است:
    قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ (نور / 30)
    به مؤمنان بگو چشم هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و فروج خود را حفظ کنند، این براى آنها پاکیزه‏تر است،
    خداوند از آنچه انجام مى‏دهید آگاه است.
    در این آیه دو دستور جداگانه ذکر شده است:
    الف) این آیه نمى‏گوید مؤمنان باید چشمهاشان را فرو بندند، بلکه مى‏گوید باید نگاه خود را کم و کوتاه کنند، و این تعبیر لطیفى است به این منظور که اگر انسان به راستى هنگامى که با زن نامحرمى روبرو مى‏شود بخواهد چشم خود را به کلى ببندد ادامه راه رفتن و مانند آن براى او ممکن نیست، اما اگر نگاه را از صورت و‌اندام او بر گیرد و چشم خود را پائین‌اندازد گویى از نگاه خویش کاسته است و آن صحنه‏اى را که ممنوع است از منطقه دید خود حذف کرده‏ است.
    ب) دومین دستور در آیه فوق همان مساله حفظ فروج است که موضوع بحث ما در حجاب است. منظور از حفظ فرج که در روایات وارد شده است پوشانیدن‏آن از نگاه کردن دیگران است. و به این ترتیب چشم‏چرانى همان گونه که بر مردان حرام است بر زنان نیز حرام مى‏باشد، و پوشانیدن عورت از نگاه دیگران، چه از مرد و چه از زن براى زنان نیز همانند مردان واجب است.‏
    در تفسیر نمونه، معیار سه گانه‌ای نیز برای حجاب ذکر شده است:
    1- آنها نباید زینت خود را آشکار سازند جز آن مقدار که طبیعتا ظاهر است. در اینکه منظور از زینتى که زنان باید آن را بپوشانند و همچنین زینت آشکارى که در اظهار آن مجازند چیست؟ در میان مفسران سخن بسیار است.
    بعضى زینت پنهان را به معنى زینت طبیعى (اندام زیباى زن) گرفته‏اند، در حالى که کلمه زینت به این معنى کمتر اطلاق مى‏شود. بعضى دیگر آن را به معنى محل زینت گرفته‏اند، زیرا آشکار کردن خود زینت، مانند گوشواره و دستبند و بازوبند به تنهایى مانعى ندارد و اگر ممنوعیتى باشد مربوط به محل این زینت‌ها است، یعنى گوشها و گردن و دستها و بازوان.
    بعضى دیگر آن را به معنى خود زینت آلات گرفته‏اند در حالى که روى بدن قرار گرفته است. زیرا آشکار کردن چنین زینتى توام با آشکار کردن ‌اندامى است که زینت بر آن قرار دارد.
    حق این است که ما آیه را بدون پیش داورى و طبق ظاهر آن تفسیر کنیم که ظاهر آن معنى سوم است و بنا بر این زنان حق ندارند زینت هایى که معمولا پنهانى است را آشکار سازند هر چند‌اندامشان نمایان نشود. به این ترتیب آشکار کردن لباس هاى زینتى مخصوصى را که در زیر لباس عادى یا چادر مى‏پوشند مجاز نیست، زیرا قرآن از ظاهر ساختن چنین زینت هایى نهى کرده است.
    در روایات متعددى که از ائمه اهل بیت (ع) نقل شده نیز همین معنى دیده مى‏شود که زینت باطن را به گردنبند و بازوبندتفسیر کرده‌اند.
    و چون در روایات متعدد دیگرى زینت ظاهر به انگشتر و سرمه و مانند آن تفسیر شده مى‏فهمیم که منظور از زینت باطن نیز خود زینت هایى است که نهفته و پوشیده است.
    2- دومین حکمى که در آیه بیان شده این است که: آنها باید خمارهاى خود را بر سینه ‏هاى خود بیفکنند.
    خمر جمع خمار در اصل به معنى پوشش است، ولى معمولا به چیزى گفته مى‏شود که زنان با آن سر خود را مى‏پوشانند.
    جیوب، جمع جیب به معنى یقه پیراهن است که از آن تعبیر به گریبان مى‏شود و گاه به قسمت بالاى سینه به تناسب مجاورت با آن نیز اطلاق مى‏گردد.
    از این جمله استفاده مى‏شود که زنان قبل از نزول آیه، دامنه روسرى خود را به شانه‏ها یا پشت سر مى‏افکندند، به طورى که گردن و کمى از سینه آنها نمایان مى‏شد. قرآن دستور مى‏دهد روسرى خود را بر گریبان خود بیفکنند تا گردن و آن قسمت از سینه که بیرون است مستور گردد.
    3- در سومین حکم مواردى را که زنان مى‏توانند در آنجا حجاب خود را برگیرند و زینت پنهان خود را آشکار سازند با این عبارت شرح مى‏دهد: آنها نباید زینت خود را آشکار سازند مگردر دوازده مورد که در عناوین بعدی به آن موارد خواهیم پرداخت.
    استثنائاتی نیز درباره اصل رعایت حجاب برای خود زنان در اینکه چه مقدار باید رعایت کنند و در مورد اینکه برای عده‌ای از حتی زنان هم باید حجاب را داشته باشند وجود دارد که در یکی از سرفصل‌های همین تحقیق به آن می‌پردازیم.
    اما موارد سه گانه‌ای که پرداخت شد به نوعی نشان گر بحث‌های تدریجی در صدر اسلام نیز هست چرا که حکم حجاب به صورت تدریجی و برای اولین بار درمورد همسران پیامبر اسلام(ص) نازل شد و عمومیت یافت و موارد رعایت و لزوم آن نیز به صورت تدریجی اعمال می‌شد تا زمینه پذیرش آن نیز در جامعه بهتر فراهم شود.
    نکته مهم در این ایه این است که اسلام نگاهی چند متغیری و کامل به عفت در جامعه دارد و همزمان که از لزوم رعایت حجاب از سوی زنان سخن می‌گوید در همان آیه نیز از مردان می‌خواهد که چشم‌های خود را بپوشانند و سلامت اخلاقی جامعه به هر دو عامل بستگی دارد.

    2. فلسفه حجاب

    در کتاب تفسیر نمونه در ذیل آیه‌ای که در عنوان اول ذکر شد، به بحث مفصل و جامعی درباره فلسفه شکل گیری و اصل حجاب به عنوان یک مساله فردی ـ اجتماعی می‌پردازد:
    بدون شک در عصر ما که بعضى نام آن را عصر برهنگى و آزادى جنسى گذارده‏اند و افراد غربزده، بى بند و بارى زنان را جزئى از آزادى او مى‏دانند سخن از حجاب گفتن براى این دسته ناخوشایند و متعلق به زمانهاى گذشته است. اما مفاسد بى حساب و مشکلات و گرفتاری هاى روز افزونى که از این آزادی هاى بى قید و شرط به وجود آمده سبب شده که تدریجا گوش شنوایى براى این سخن پیدا شود.
    البته در محیط هاى اسلامى و مذهبى، مخصوصا در محیط ایران بعد از انقلاب جمهورى اسلامى، بسیارى از مسائل حل شده، و به بسیارى از این سؤالات عملا پاسخ کافى و قانع کننده داده شده است، ولى باز اهمیت موضوع ایجاب مى‏کند که این مساله به طور گسترده‏تر مورد بحث قرار گیرد.
    مساله این است که آیا زنان باید براى بهره کشى از طریق سمع و بصر و لمس (جز آمیزش جنسى) در اختیار همه مردان باشند و یا باید این امور مخصوص همسرانشان گردد.
    بحث در این است که آیا زنان در یک مسابقه بى پایان در نشان دادن‌اندام خود و تحریک شهوات و هوس هاى آلوده مردان درگیر باشند و یا باید این مسائل از محیط اجتماع بر چیده شود، و به محیط خانواده و زندگى زناشویى اختصاص یابد؟! اسلام طرفدار برنامه دوم است و حجاب جزئى از این برنامه محسوب مى‏شود، در حالى که غربی‌ها و غرب ‏زده‏ها طرفدار برنامه اول‌اند.
    اسلام مى‏گوید کامیابی هاى جنسى اعم از آمیزش و لذت‏گیری هاى سمعى و بصرى و لمسى مخصوص به همسران است و غیر از آن گناه، و مایه آلودگى و ناپاکى جامعه مى‏باشد.
    فلسفه حجاب چیز مکتوم و پنهانى نیست زیرا:
    1- برهنگى زنان که طبعا پیامدهایى همچون آرایش و عشوه‏گرى و امثال آن همراه دارد مردان مخصوصا جوانان را در یک حال تحریک دائم قرار مى‏دهد. تحریکى که سبب کوبیدن اعصاب آنها و ایجاد هیجان هاى بیمارگونه عصبى و گاه سرچشمه امراض روانى مى‏گردد. مگر اعصاب انسان چقدر مى‏تواند بار هیجان را بر خود حمل کند؟ مگر همه پزشکان روانى نمى‏گویند هیجان مستمر عامل بیمارى است؟ مخصوصا توجه به این نکته که غریزه جنسى نیرومندترین و ریشه‏دارترین غریزه آدمى است و در طول تاریخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنایات هولناکى شده. آیا دامن زدن مستمر از طریق برهنگى به این غریزه و شعله‏ور ساختن آن بازى با آتش نیست؟
    اسلام مى‏خواهد مردان و زنان مسلمان روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاک داشته باشند، و این یکى از فلسفه ‏هاى حجاب است.
    2- آمارهاى قطعى و مستند نشان مى‏دهد که با افزایش برهنگى در جهان طلاق و از هم گسیختگى زندگى زناشویى در دنیا به طور مداوم بالا رفته است، چرا که هر چه دیده بیند دل کند یاد. و هر چه دل در اینجا یعنى هوس هاى سرکش بخواهد به هر قیمتى باشد به دنبال آن مى‏رود، و به این ترتیب هر روز دل به دلبرى مى‏بندد و با دیگرى وداع مى‏گوید. اما در محیطى که حجاب است ،دو همسر تعلق به یکدیگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان مخصوص یکدیگر است.
    در بازار آزاد برهنگى که عملا زنان به صورت کالاى مشترکى در آمده‏اند دیگر قداست پیمان زناشویى مفهومى نمى‏تواند داشته باشد و خانواده‏ها همچون تار عنکبوت به سرعت متلاشى مى‏شوند و کودکان بى‏سرپرست مى‏مانند.
    3- گسترش دامنه فحشا و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناک ترین پیامدهاى بى حجابى است که فکر مى‏کنیم نیازى به ارقام و آمار ندارد و دلائل آن مخصوصا در جوامع غربى کاملا نمایان است، آن قدر عیان است که حاجتى به بیان ندارد.
    نمى‏گوییم عامل اصلى فحشا و فرزندان نامشروع منحصرا بى حجابى است بلکه مى‏گوییم یکى از عوامل مؤثر آن مساله برهنگى و بى حجابى محسوب مى‏شود.
    و با توجه به اینکه فحشاء و از آن بدتر فرزندان نامشروع سر چشمه انواع جنایت‌ها در جوامع انسانى بوده و هستند، ابعاد خطرناک این مساله روشن‏تر مى‏شود.
    هنگامى که مى‏شنویم در انگلستان، در هر سال پانصد هزار نوزاد نامشروع به دنیا مى‏آید، و هنگامى که مى‏شنویم جمعى از دانشمندان انگلیس در این رابطه به مقامات آن کشور اعلام خطر کرده‏اند به خاطر خطراتى که فرزندان نامشروع براى امنیت جامعه به وجود آورده‏اند، به اهمیت این مساله کاملا پى مى‏بریم و مى‏دانیم که مساله گسترش فحشا حتى براى آنها اهمیت کمی براى مذهب و برنامه ‏هاى اخلاقى قائل‌اند فاجعه آفرین است، بنا بر این هر چیز که دامنه فساد جنسى را در جوامع انسانى گسترده‏تر سازد تهدیدى براى امنیت جامعه ‏ها محسوب مى‏شود.
    مطالعات دانشمندان تربیتى نیز نشان داده، مدارسى که در آن دختر و پسر با هم درس مى‏خوانند، و مراکزى که مرد و زن در آن کار مى‏کنند و بى بند و بارى در آمیزش آنها حکم فرما است، کم کارى، عقب افتادگى، و عدم مسئولیت به خوبى مشاهده شده است.
    4- مساله ابتذال زن و سقوط شخصیت او در این میان نیز حائز اهمیت فراوان است که نیازى به ارقام و آمار ندارد. هنگامى که جامعه زن را با‌اندام برهنه بخواهد، طبیعى است روز به روز تقاضاى آرایش بیشتر و خودنمایى افزون تر از او دارد. هنگامى که زن را از طریق جاذبه جنسی اش وسیله تبلیغ کالاها و عاملى براى جلب جهانگردان و مانند اینها قرار بدهند، در چنین جامعه‏اى شخصیت زن تا سر حد یک عروسک یا یک کالاى بى ارزش سقوط مى‏کند و ارزش هاى والاى انسانى او به کلى به دست فراموشى سپرده مى‏شود و تنها افتخار او جوانى و زیبایى و خودنمایی اش مى‏شود.
    در چنین جامعه‏اى چگونه یک زن مى‏تواند با ویژگی هاى اخلاقی اش و علم و آگاهى جلوه کند؟ به راستى درد آور است که در کشورهاى غربى و در کشور ما قبل از انقلاب اسلامى، بیشترین اسم و شهرت و آوازه و پول و در آمد و موقعیت براى زنان آلوده و بى بند و بارى بود که به نام هنرمند و هنر پیشه، معروف شده بودند و هر جا قدم مى‏نهادند گردانندگان این محیط آلوده براى آنها سر و دست مى‏شکستند و قدمشان را خیر مقدم مى‏دانستند. شکر خدا را که زن از صورت ابتذال سابق و موقعیت یک عروسک کالاى بى ارزش در آمد و شخصیت خود را باز یافت. حجاب بر خود پوشید اما بى آنکه منزوى شود و در تمام صحنه‏هاى مفید و سازنده اجتماعى حتى در صحنه جنگ با همان حجاب اسلامی ظاهر شد.
    علامه طباطبایی نیز با ذکر روایتی به بیان این مطلب می‌پردازد که نقش چشم پوشی از سوی مردان و رعایت حجاب از سوی زنان می‌تواند جامعه را از خطرات برهاند:
    در کافى به سند خود از سعد الاسکاف از ابى جعفر (ع) روایت کرده که فرمود: جوانى از انصار در کوچه‏هاى مدینه به زنى برخورد که مى‏آمد- و در آن ایام زنان مقنعه خود را پشت گوش مى‏انداختند- وقتى زن از او گذشت او را تعقیب کرد، و از پشت او را مى‏نگریست، تا داخل کوچه تنگى که امام آن را زقه بنى فلان نامید، شد، و در آنجا استخوان و یا شیشه‏اى که در دیوار بود به صورت مرد گیر کرده آن را بشکافت، همین که زن از نظرش غایب شد متوجه گردید که خون به سینه و لباسش مى‏ریزد، با خود گفت: به خدا سوگند نزد رسول خدا (ص) مى‏شوم و جریان را به او خبر مى‏دهم.
    سپس فرمود: جوان نزد آن جناب شد و رسول خدا (ص) چون او را بدید پرسید چه شده؟ جوان جریان را گفت پس جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ.
    از این روایت این گونه برداشت صورت گرفته است که رعایت حجاب از سوی زنان به همراه رعایت تقوا از سوی مردان، هر دو برای سلامت جامعه امری ضروری و لازم است تا در سایه رعایت آن داستان‌هایی نظیر آن چه در حدیث آمده است رخ ندهد.

    3. حجاب، عامل بازدارنده

    این عنوان و سرفصل می‌تواند به نوعی بازگو کننده فلسفه حجاب نیز باشد. اما با توجه به اهمیت ویژه‌ای که در جامعه امروزی ما دارد ترجیح دادم در عنوان مستقلی پرداخته شود.
    بی شک این عنوان می‌تواند خود پاسخی بر شبهاتی باشد که امروز در جامعه بسیار شنیده می‌شود که حجاب را تا حد یک حکم فرعی و فردی پایین می‌آورند. فردی شدن حجاب لوازمی در پی دارد که می‌تواند نشان دهنده نیات طراحان نیز باشد. وقتی حجاب را فردی کردیم می‌توانیم بگوییم که همه در اختیار امور فردی خود آزاد هستند و اصل حجاب نیز اصلی آزادانه و اختیاری است. اما در این فصل می‌کوشیم نشان دهیم که حجاب به عنوان مساله‌ای اجتماعی مطرح است و وقتی حق جامعه در میان باشد نمی‌توان به بهانه آزادی‌های فردی، حجاب را فراموش کرد.
    در این بخش، با بررسی در هر دو کتاب تفسیری نمونه و المیزان به صورت تطبیقی بحث را پی خواهیم گرفت:
    یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً (احزاب / 59)
    اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلباب‌ها (روسرى‏هاى بلند) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى اینکه (از کنیزان و آلودگان) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است و خداوند همواره غفور و رحیم است.
    مفاسد اجتماعى چون غالبا تک علتى نیست باید مبارزه با آن را از همه جوانب شروع کرد، و جالب اینکه در این آیات، براى جلوگیرى از مزاحمت هاى افراد هرزه، نخست به زنان با‌ایمان دستور مى‏دهد که بهانه‏اى به دست آنها ندهند، سپس مزاحمین را با شدیدترین تهدید بر سر جاى خود مى‏نشاند و توجه اسلام را به بازدارندگی نشان می‌دهد.
    براى اینکه تصور نشود که اسلام تنها به برنامه مجازات گنهکار قناعت مى‏کند به یکى از مهم ترین راه هاى پیشگیرى از آلودگی هاى جنسى پرداخته، مساله نهى از چشم‏چرانى مردان نسبت به زنان و زنان نسبت به مردان و موضوع حجاب زنان مسلمان را پیش کشیده و مشروحا در این زمینه بحث مى‏کند، چرا که یکى از عوامل مهم انحرافات جنسى این دو مساله چشم‏چرانى و بى حجابى است، و تا آنها ریشه کن نشوند آلودگی‌ها بر طرف نخواهد شد.
    در تفسیر على بن ابراهیم در شان نزول این آیه چنین آمده است: آن ایام زنان مسلمان به مسجد مى‏رفتند و پشت سر پیامبر(ص) نماز مى‏گذاردند، هنگام شب موقعى که براى نماز مغرب و عشا مى‏رفتند بعضى از جوانان هرزه و اوباش بر سر راه آنها مى‏نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مى‏دادند و مزاحم آنان مى‏شدند. آیه فوق نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را بطور کامل رعایت کنند تا به خوبى شناخته شوند و کسى بهانه مزاحمت پیدا نکند.
    به دنبال نهى از ایذا رسول خدا (ص) و مؤمنان در آیات قرآن، در اینجا روى یکى از موارد ایذاء تکیه کرده و براى پیشگیرى از آن از دو طریق اقدام مى‏کند:
    نخست به زنان با‌ایمان دستور مى‏دهد که هر گونه بهانه و مستمسکى را از دست مفسده‏جویان بگیرند، سپس با شدیدترین تهدیدى که در آیات قرآن کم نظیر است منافقان و مزاحمان و شایعه‏پراکنان را مورد حمله قرار مى‏دهد.
    در قسمت اول مى‏گوید: اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنین بگو روسرى‏ هاى بلند خود را بر خویش فرو افکنند تا شناخته نشوند و مورد آزار قرار نگیرند: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ.
    منظور از شناخته شدن چیست؟ دو نظر در میان مفسران وجود دارد که منافاتى با هم ندارند:
    نخست اینکه در آن زمان معمول بوده است که کنیزان بدون پوشیدن سر و گردن از منزل بیرون مى‏آمدند، و از آنجا که از نظر اخلاقى وضع خوبى نداشتند گاهى بعضى از جوانان هرزه مزاحم آنها مى‏شدند، در اینجا به زنان آزاد مسلمان دستور داده شد که حجاب اسلامى را کاملا رعایت کنند تا از کنیزان شناخته شوند و بهانه‏اى براى مزاحمت به دست هرزگان ندهند.
    بدیهى است مفهوم این سخن آن نیست که اوباش حق داشتند مزاحم کنیزان شوند، بلکه منظور این است که بهانه را از دست افراد فاسد بگیرند.
    دیگر اینکه هدف این است که زنان مسلمان در پوشیدن حجاب سهل‏انگار و بى اعتنا نباشند مثل بعضى از زنان بى بند و بار که در عین داشتن حجاب آن چنان بى‏پروا و لاابالى هستند که غالبا قسمت هایى از بدن هاى آنان نمایان است و همین معنى توجه افراد هرزه را به آنها جلب مى‏کند.
    علامه طباطبایی نیز در کتاب المیزان در ذیل همین آیه، به صورتی دیگر به یکی از فلسفه‌های وجوب حجاب که در عین حال از موارد بازدارنده خواهد بود خواهد پرداخت و بیان می‌کند که حجاب یکی از راه‌های تشخیص بین مسلمین و غیر مسلمین است و اصل حجاب تبلیغی برای اسلام و نشان دادن اهداف متعالی اسلام است:
    کلمه جلابیب جمع جلباب است: و آن جامه‏اى است سرتاسرى که تمامى بدن را مى‏پوشاند، و یا روسرى مخصوصى است که صورت و سر را ساتر مى‏شود، و منظور از جمله پیش بکشند مقدارى از جلباب خود را، این است که آن را طورى بپوشند که زیر گلو و سینه‏هایشان در انظار ناظرین پیدا نباشد.
    پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به اینکه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند نزدیک‏تر است. در نتیجه وقتى به این عنوان شناخته شدند، دیگر اذیت نمى‏شوند، یعنى اهل فسق و فجور متعرض آنان نمى‏گردند.
    بعضى از مفسرین در معناى آن گفته‏اند: این پوشیدگى، نزدیک‏تر بودن ایشان به مسلمان بودن و آزاد بودن را مى‏شناساند، چون زنان غیر مسلمان، و نیز کنیزان در آن دوره حجاب نداشتند، و حجاب علامت زنان مسلمان بود، و در نتیجه کسى متعرض آنان نمى‏شد، و حتى کسى نمى‏پنداشت که ایشان کنیز و یا غیر مسلمانند، و از ملت یهود و نصارى هستند لیکن معناى اول به ذهن نزدیک‏تر است.
    ... وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (نور / 31)
    آنها هنگام راه رفتن پاى‏هاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود. (و صداى خلخال که بر پا دارند به گوش رسد) و همگى به سوى خدا بازگردید اى مؤمنان تا رستگار شوید.

    • ممنوعیت عوامل تحریک کننده

    در آخر آیه فوق آمده است که نباید زنان به هنگام راه رفتن پاهاى خود را چنان به زمین کوبند تا
    صداى خلخالهایشان به گوش رسد! این امر نشان مى‏دهد که اسلام به‌اندازه‏اى در مسائل مربوط به
    عفت عمومى سختگیر و مو شکاف است که حتى اجازه چنین کارى را نیز نمى‏دهد، و البته به طریق اولى عوامل مختلفى را که دامن به آتش شهوت جوانان مى‏زند مانند نشر عکسهاى تحریک آمیز و فیلمهاى اغوا کننده و رمانها و داستانهاى جنسى را نخواهد داد، و بدون شک محیط اسلامى باید از اینگونه مسائل که مشتریان را به مراکز فساد سوق مى‏دهد و پسران و دختران جوان را به آلودگى و فساد مى‏کشاند پاک و مبرا باشد.

    4. شبهات درباره حجاب و پاسخ به آن

    استاد مکارم شیرازی در تفسیر نمونه در طی بحث‌های تفسیر خود، این عنوان را مطرح نموده‌اند و با توجه به آیات دیگر و روایات متععدی که وجود دارد به بررسی چندین شبهه در باب حجاب می‌پردازند و پاسخ‌هایی ارائه می‌کنند که می‌تواند بسیار مفید باشد.
    در اینجا به ایرادهایى که مخالفان حجاب مطرح مى‏کنند که به طور فشرده اشاره می‌شود:
    1- مهمترین چیزى که همه آنان در آن متفقند و به عنوان یک ایراد اساسى بر مساله حجاب ذکر مى‏کنند این است که زنان نیمى از جامعه را تشکیل مى‏دهند اما حجاب سبب انزواى این جمعیت عظیم مى‏گردد، و طبعا آنها را از نظر فکرى و فرهنگى به عقب مى‏راند، مخصوصا در دوران شکوفایى اقتصاد که احتیاج زیادى به نیروى فعال انسانى است از نیروى زنان در حرکت اقتصادى هیچگونه بهره‏گیرى نخواهد شد، و جاى آنها در مراکز فرهنگى و اجتماعى نیز خالى است، به این ترتیب آنها به صورت یک موجود مصرف کننده و سربار اجتماع در مى‏آیند.
    پاسخ: آنها که به این منطق متوسل مى‏شوند از چند امر به کلى غافل شده یا تغافل کرده‏اند:
    اولا: چه کسى گفته است که حجاب اسلامى زن را منزوى مى‏کند، و از صحنه اجتماع دور مى‏سازد؟ اگر در گذشته لازم بود ما زحمت استدلال در این موضوع را بر خود هموار کنیم امروز بعد از انقلاب اسلامى هیچ نیازى به استدلال نیست، زیرا با چشم خود گروه گروه زنانى را مى‏بینیم که با داشتن حجاب اسلامى در همه جا حاضرند، در اداره‏ها، کارگاه ها، راهپیمایی‌ها و تظاهرات سیاسى، رادیو و تلویزیون، بیمارستان‌ها و مراکز بهداشتى، و در مراقبت هاى پزشکى براى مجروحین جنگى، در فرهنگ و دانشگاه و بالآخره در صحنه جنگ و پیکار با دشمن.
    کوتاه سخن اینکه وضع موجود پاسخ دندان‏ شکنى است براى همه این ایرادها و اگر ما در سابق سخن از امکان چنین وضعى مى‏گفتیم امروز در برابر وقوع آن قرار گرفته‏ایم و فلاسفه گفته‏اند بهترین دلیل بر امکان چیزى وقوع آن است و این عیانى است که نیاز به بیان ندارد.
    ثانیا: از این که بگذریم آیا اداره خانه و تربیت فرزندان برومند و ساختن انسان هایى که در آینده بتوانند با بازوان تواناى خویش چرخ هاى عظیم جامعه را به حرکت در آورند کار نیست؟
    آنها که این رسالت عظیم زن را کار مثبت محسوب نمى‏کنند از نقش خانواده و تربیت، در ساختن یک اجتماع سالم و آباد و پر حرکت بى‏خبرند، آنها گمان مى‏کنند راه این است که زن و مرد ما همانند زنان و مردان غربى اول صبح خانه را به قصد ادارات و کارخانه‏ها و مانند آن ترک کنند، و بچه‏هاى خود را به شیر- خوارگاه‌ها بسپارند، و یا در اطاق بگذارند و در را بر روى آنها ببندند، و طعم تلخ زندان را از همان زمان که غنچه ناشکفته‏اى هستند به آنها بچشانند.
    غافل از اینکه با این عمل شخصیت آنها را در هم مى‏کوبند و کودکانى بى روح و فاقد عواطف انسانى بار مى‏آورند که آینده جامعه را به خطر خواهند‌انداخت.
    2- اشکال دیگرى که آنها دارند این است که حجاب یک لباس دست و پاگیر است و با فعالیتهاى اجتماعى مخصوصا در عصر ماشین هاى مدرن سازگار نیست، یک زن حجاب دار خودش را حفظ کند یا چادرش را و یا کودک و یا برنامه‏اش را؟!
    پاسخ: این ایراد کنندگان از یک نکته غافلند و آن اینکه حجاب همیشه به معنى چادر نیست، بلکه به معنى پوشش زن است، حال آنجا که با چادر امکان پذیر است چه بهتر و آنجا که امکان آن نیست، به پوشش قناعت مى‏شود.
    زنان کشاورز و روستایى ما، مخصوصا زنانى که در برنج زارها مهمترین و مشکل ترین کار کشت و برداشت محصول برنج را بر عهده دارند عملا به این پندارها پاسخ گفته‏اند و نشان داده‏اند که یک زن روستایى با داشتن حجاب اسلامى در بسیارى از موارد حتى بیشتر و بهتر از مرد کار مى‏کند بدون آنکه حجابش مانع کارش شود.
    3- ایراد دیگر اینکه آنها مى‏گویند حجاب از این نظر که میان زنان‏ و مردان فاصله مى‏افکند طبع حریص مردان را آزمندتر مى‏کند، و به جاى اینکه خاموش کننده باشد آتش حرص آنها را شعله‏ورتر مى‏سازد که الانسان حریص على ما منع!
    پاسخ: این ایراد یا صحیح تر سفسطه و مغلطه را مقایسه جامعه امروز ما که حجاب در آن تقریبا در همه مراکز بدون استثناء حکمفرما است با دوران رژیم طاغوت که زنان را مجبور به کشف حجاب مى‏کردند مى‏دهد. آن روز هر کوى و بر زن مرکز فساد بود، در خانواده ‏ها بى بند و بارى عجیبى حکم فرما بود، آمار طلاق فوق العاده زیاد بود، سطح تولد فرزندان نامشروع بالا بود و...
    نمى‏گوئیم امروز همه اینها ریشه کن شده اما بدون شک بسیار کاهش یافته و جامعه ما از این نظر سلامت خود را باز یافته، و اگر به خواست خدا وضع به همین صورت ادامه یابد و سایر نابسامانیها نیز سامان پیدا کند، جامعه ما از نظر پاکى خانواده ‏ها و حفظ ارزش زن به مرحله مطلوب خواهد رسید.

    5. استثنائات در رعایت حجاب

    در این فصل با توجه به موارد متعددی که در هر دو کتاب درباره این عنوان وجود داشت صلاح دیده شد که در یک بخش جداگانه با آن پرداخته شود. در ضمن این بحث به مواردی که رعایت حجاب لازم هست و لازم نیست و تا چه حدی لازم است، نیز اشاره خواهد شد:
    وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (نور / 31)
    و به زنان با‌ایمان بگو چشم هاى خود را فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ کنند، و زینت خود را جز آن مقدار که ظاهر است آشکار ننمایند، و روسرى‏هاى خود را بر سینه خود افکنند و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان یا پدرانشان یا پدر شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان یا بردگانشان یا افراد سفیه که تمایلى به زن ندارند یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند، آنها هنگام راه رفتن پاى‏هاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود. و همگى به سوى خدا بازگردید اى مؤمنان تا رستگار شوید.
    در این آیه همزمان دو استثنای کلی بیان شده است:
    یکی برای خود زنان در اینکه تا کجای بدن و دست و موی خود را بپوشانند؟
    دوم اینکه برای چه کسانی حجاب بگیرند و برای چه کسانی لزومی ندارد؟
    ‏الف) استثناء وجه و کفین
    در این که آیا حکم حجاب صورت و دست‌ها حتى از مچ به پایین را نیز شامل مى‏شود یا نه، در میان فقها بحث فراوان است، بسیارى عقیده دارند که پوشاندن این دو (وجه و کفین) از حکم حجاب مستثنى است، در حالى که جمعى فتوا به وجوب پوشاندن داده، یا حداقل احتیاط مى‏کنند، البته آن دسته که پوشاندن این دو را واجب نمى‏دانند نیز آن را مقید به صورتى مى‏کنند که منشا فساد و انحرافى نگردد، و گر نه واجب است.
    همان گونه که در شان نزول نیز گفته‏ایم عرب‌ها در آن زمان روسرى و مقنعه‏اى مى‏پوشیدند که دنباله آن را روى شانه‏ها و پشت سر مى‏انداختند به طورى که مقنعه پشت گوش آنها قرار مى‏گرفت و تنها سر و پشت گردن را مى‏پوشاند، ولى قسمت زیر گلو و کمى از سینه که بالاى گریبان قرار داشت نمایان بود. اسلام آمد و این وضع را اصلاح کرد و دستور داد دنباله مقنعه را از پشت گوش یا پشت سر جلو بیاورند و به روى گریبان و سینه بیندازند و نتیجه آن این بود که تنها گردى صورت باقى مى‏ماند و بقیه پوشانده مى‏شد.
    ولى باز تاکید و تکرار مى‏کنیم که این حکم در صورتى است که سبب سوء استفاده و انحراف نگردد. ذکر این نکته نیز لازم است که استثناء وجه و کفین از حکم حجاب مفهومش این نیست که جائز است دیگران عمدا نگاه کنند، بلکه در واقع این یک نوع‏تسهیل براى زنان در امر زندگى است.
    ب) لزوم رعایت حجاب زنان برای زنان غیر مسلمان
    نهمین گروهى که مستثنى شده‏اند و زن حق دارد زینت باطن خود را در برابر آنها آشکار کند زنان هستند، منتهى با توجه به تعبیر نسائهم (زنان خودشان) چنین استفاده مى‏شود که زن‌هاى مسلمان تنها مى‏توانند در برابر زنان مسلمان حجاب را برگیرند، ولى در برابر زنان غیر مسلمان باید با حجاب اسلامى باشند و فلسفه این موضوع چنان که در روایات آمده این است که ممکن است آنها بروند و آنچه را دیده‏اند براى همسرانشان توصیف کنند و این براى زنان مسلمانان صحیح نیست.
    ج) حجاب در برابر اطفال
    وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیم‏ (نور/ 59)
    و هنگامى که اطفال شما به سن بلوغ رسند باید اجازه بگیرند، همانگونه که اشخاصى که پیش از آنها بودند اجازه مى‏گرفتند، اینچنین خداوند آیاتش را براى شما تبیین مى‏کند و خدا عالم و حکیم است.
    دوازدهمین گروهى که حجاب در برابر آنها واجب نیست، اطفالى هستند که از شهوت جنسى هنوز بهره‏اى ندارند. منظور اطفالى است که بر اثر عدم احساس جنسى نه توانایى دارند و نه آگاهى.
    بنا بر این اطفالى که به سنى رسیده‏اند که این تمایل و توانایى در آنها بیدار شده باید بانوان مسلمان حجاب را در برابر آنها رعایت کنند.
    د) عدم لزوم حجاب در سالخوردگان
    وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ
    جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ
    لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (60)
    و زنان از کار افتاده‏اى که امید به ازدواج ندارند گناهى بر آنها نیست که لباس هاى خود را بر زمین بگذارند به شرط اینکه در برابر مردم خود آرایى نکنند و اگر خود را بپوشانند براى آنها بهتر است. و خداوند شنوا و دانا است.
    در این آیه مورد استثنایى براى حکم حجاب زنان بیان مى‏کند و زنان پیر و سالخورده را از این حکم مستثنى مى‏شمرد. در واقع براى این استثناء دو شرط وجود دارد:
    نخست اینکه به سن و سالى برسند که معمولا امیدى به ازدواج ندارند، و به تعبیر دیگر جاذبه جنسى را کاملا از دست داده‏اند. دیگر اینکه در حال بر داشتن حجاب خود را زینت ننمایند.
    روشن است که با این دو قید مفاسد کشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همین دلیل اسلام این حکم را از آنان برداشته است. این نکته نیز روشن است که منظور برهنه شدن و بیرون آوردن همه لباس‌ها نیست بلکه تنها کنار گذاشتن لباسهاى رو است که بعضى روایات از آن تعبیر به چادر و روسرى کرده است‏. از آنجا که ممکن است بعضى از زنان سالخورده از این آزادى مشروع سوء استفاده کنند، و احیانا با مردان به گفتگوهاى نامناسب بپردازند و یا طرفین در دل افکار آلوده‏اى داشته باشند در آخر آیه به عنوان یک اخطار مى‏فرماید: خداوند شنوا و دانا است.
    علامه طباطبایی نیز در ذیل همین آیه می‌فرمایند:
    این آیه در معناى استثنایى است از عموم حکم حجاب، و معنایش این است که بر هر زنى حجاب واجب است الا زنان مسن، که مى‏توانند بى حجاب باشند، البته در صورتى که کرشمه و تبرج نداشته باشند. و جمله وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ کنایه است از خودپوشى، یعنى همین زنان سالخورده نیز اگر خود را بپوشانند بهتر از برهنه بودن است، و جمله وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ تعلیل حکمى است که تشریع کرده، و معنایش این است که خدا شنوا است آنچه را که زنان به فطرت خود در خواستش را دارند، و دانا است به احکامى که به آن محتاجند.

    http://www.porsojoo.com

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    آثار و فواید حجاب و پوشش

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


     حجاب و پوشش

    آثار و فواید حجاب و پوشش

    حجاب و پوشش، آثار و فواید فراوانى دارد که به بعضى از مهم ترین آنها اشاره مى کنیم :
    الف) ایجاد آرامش روانى در فرد
    یکى از فواید و آثار مهم حجاب در بُعد فردى، ایجاد آرامش روانى در افراد جامعه است که یکى از عوامل ایجاد آن عدم تهییج و تحریک جنسى است; در مقابل، فقدان حجاب و آزادى معاشرت هاى بى بندوبار میان زن و مرد، هیجان ها و التهاب هاى جنسى را فزونى مى بخشد و تقاضاى سکس را به صورت عطش روحى و یک خواست اشباع نشدنى درمى آورد که مخلّ آرامش روانى افراد است. غریزه ى جنسى، غریزه اى نیرومند، عمیق و دریاصفت است و هر چه بیش تر از آن اطاعت شود بیش تر سرکش مى گردد; هم چون آتشى که هرچه هیزم آن زیادتر شود شعلهورتر مى گردد. بهترین شاهد بر این مطلب این است که در جهان غرب که با رواج بى حیایى و برهنگى، اطاعت از غریزه ى جنسى بیش تر شده است، هجوم مردم به مسئله ى سکس نیز زیادتر شده و تیراژ مجلات و کتب سکسى بالاتر رفته است. این مطلب پاسخ روشن و قاطعى است به کسانى که قایل اند همه ى گرفتارى هایى که در کشورهاى اسلامى و شرقى بر سر غریزه ى جنسى وجود دارد، ناشى از محدودیت هاست; و اگر به کلى هرگونه محدودیتى برداشته شود و روابط جنسى آزاد گردد، این حرص و ولع از بین مى رود.
    البته از این افراد باید پرسید: آیا غرب که محدودیت روابط زن و مرد و دختر و پسر را برداشته، توانسته است حرص و ولع جنسى را بکاهد یا آن را افزایش داده است؟![1]
    پاسخ هر انسان واقع بین و منصفى به این سؤال این است که نه تنها حرص و ولع جنسى در غرب افزایش یافته است، بلکه هر روز شکل هاى جدیدترى از تمتّعات و بهره بردارى هاى جنسى در آن جا رواج و رسمیت مى یابد.
    یکى از زنان غربى منصف، وضعیت جامعه ى غرب را در مواجهه با غریزه ى جنسى این گونه توصیف کرده است:
    کسانى مى گویند مسئله ى غریزه ى جنسى و مشکل زن و حجاب در جوامع غربى حل شده است; آرى، اگر از زن روى گرداندن و به بچه و سگ و یا هم جنس روى آوردن حل مسئله است، البته مدتى است این راه حل صورت گرفته است!![2]
    ب) استحکام بیشتر کانون خانواده
    یکى از فواید مهم حجاب در بُعد خانوادگى، اختصاص یافتن التذاذهاى جنسى به محیط خانواده و در کادر ازدواج مشروع است. اختصاص مذکور، باعث پیوند و اتصال قوى تر زن و شوهر و در نتیجه، استحکام بیش تر کانون خانواده و، برعکس، فقدان حجاب باعث انهدام نهاد خانواده مى گردد. یکى از نویسندگان، تأثیر برهنگى را در اضمحلال و خشکیدن درخت تنومند خانواده، این گونه بیان کرده است:
    در جامعه اى که برهنگى بر آن حاکم است، هر زن و مردى، همواره در حال مقایسه است; مقایسه ى آنچه دارد با آنچه ندارد; و آنچه ریشه ى خانوده را مى سوزاند این است که این مقایسه آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن مى زند. زنى که بیست یا سى سال در کنار شوهر خود زندگى کرده و با مشکلات زندگى جنگیده و در غم و شادى او شریک بوده است، پیداست که اندک اندک بهار چهره اش شکفتگى خود را از دست مى دهد و روى در خزان مى گذارد. در چنین حالى که سخت محتاج عشق و مهربانى و وفادارى همسر خویش است، ناگهان زن جوان ترى از راه مى رسد و در کوچه و بازار، اداره و مدرسه، با پوشش نامناسب خود، به همسر او فرصت مقایسه اى مى دهد; و این مقدمه اى مى شود براى ویرانى اساس خانواده و بر باد رفتن امیدِ زنى که جوانى خود را نیز بر باد داده است; و همه ى خواهران جوان لابد مى دانند که هیچ جوانى نیست که به میان سالى و پیرى نرسد و لابد مى دانند که اگر امروز آنان جوان و با طراوت اند در فرداى بى طراوتى آنان، باز هم جوانانى هستند که بتوانند براى خانواده ى فرداى آنها، همان خطرى را ایجاد کنند که خود آنان امروز براى خانواده ها ایجاد مى کنند.[3]
    بنابراین باید گفت زنى که چادر بر سر مى گذارد، نه تنها اولین قدم را در حفظ کانون گرم خانواده برداشته، بلکه آبرو و شرافت مادرى را بدین وسیله فراهم ساخته است و خود را از آزار و اذیت ها و نگاه هایى که همچون تیر به قلب خانواده اصابت مى کند و آن را از هم مى پاشد محفوظ داشته است.
    ج) حفظ و استیفاى نیروى کار در جامعه
    یکى از فواید مهم حجاب در بُعد اجتماعى، حفظ و استیفاى نیروى کار در سطح جامعه است. در مقابل، بى حجابى و بدحجابى باعث کشاندن لذت هاى جنسى از محیط و کادر خانواده به اجتماع و در نتیجه، تضعیف نیروى کار افراد جامعه مى گردد. بدون تردید، مردى که در خیابان، بازار، اداره، کارخانه و ... همواره با قیافه هاى محرّک و مهیّج زنان بدحجاب و آرایش کرده مواجه باشد، تمرکز نیروى کارش کاهش مى یابد. برخلاف نظام ها و کشورهاى غربى، که میدان کار و فعالیت هاى اجتماعى را با لذت جویى هاى جنسى درهم مى آمیزند،[4]اسلام مى خواهد با رعایت حجاب و پوشش، محیط اجتماع از این گونه لذت ها پاک گردد و لذت هاى جنسى، فقط در کادر خانواده و با ازدواج مشروع انجام شود.[5]
    پژوهش ها نشان مى دهد که زنان ایران زمین از زمان مادها داراى حجاب کاملى شامل: پیراهن بلند چین دار، شلوار تا مچ پا و چادر بر روى لباس ها بودند. برابر متون تاریخى، در همه ى آن زمان ها پوشاندن موى سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رایج بوده است و زنان با آن که آزادانه در محیط بیرون از خانه رفت و آمد مى کردند و همپاى مردان به کار مى پرداختند، داراى حجاب کامل بودند و از اختلاط هاى فسادانگیز شدیداً پرهیز مى کردند.
    د) فایده ى اقتصادى حجاب
    استفاده از حجاب و پوشش، به ویژه در شکل چادر مشکى، به دلیل سادگى و ایجاد یکدستى در پوشش بانوان در بیرون منزل، مى تواند از بُعد اقتصادى نیز تأثیرى مثبت در کاهش تقاضاهاى مدپرستى بانوان داشته باشد; البته به شرط این که خود چادر مشکى دست خوشِ این تقاضاها نگردد. متأسفانه بعضاً مظاهر مدپرستى در چادرهاى مشکى نیز مشاهده مى گردد; به گونه اى که برخى از بانوان به جاى استفاده از چادرهاى مشکى متین و باوقار، به چادرهاى مشکى تورى، نازک و داراى طرح هاى جِلف و سبک که با هدف و فلسفه ى حجاب و پوشش تناسبى ندارند روى مى آورند.
    یکى از دانشجویان محجبه درباره ى رواج فرهنگ مدگرایى در خاطرات قبل از انقلاب خود گفته است:
    یادم مى آید آن وقت ها که حجاب نداشتم، اگر دو روز پشت سر هم قرار بود که به خانه ى کسى بروم، لباسى را که امروز پوشیده بودم، حاضر نمى شدم فردا بپوشم! احساس مى کردم مسخره است و سعى داشتم حتى اگر شده، لباس دیگران را به عاریه بگیرم و بپوشم، تا من هم با لباس جدیدى رفته باشم. این کارها واقعاً رفاه حال و راحتى را از خانم ها سلب کرده بود.[6]
    پس مى توان گفت که چادر امنیت و آرامش زن را تأمین مى کند. زنانى که با خودآرایى وارد جامعه مى شوند، همواره نگران قضاوت دیگران در مورد خود هستند و ناآرام و مضطرب اند. در صورتى که زن مى تواند با رعایت حجاب کامل و پوشیدن چادر از دغدغه ى شرکت در یک رقابت و مدپرستى نجات یابد.
    هـ) حجاب، مبارزه ى زنان با دشمنان اسلام
    حجاب کامل بانوان در جامعه ى اسلامى مبارزه اى است با سلطه گران و جنایتکاران دنیا که همیشه سعى داشته اند با ترویج بى بندوبارى و بدحجابى، ارزش هاى اسلامى را پایمال و بر ملت هاى ستمدیده سلطه پیدا کنند. مستر همفر، جاسوس انگلیسى در کشورهاى اسلامى، در بخشى از خاطرات خود، آن جا که نقاط قوت مسلمانان را برمى شمارد، به مورد حجاب اشاره مى کند و مى گوید:
    زنان مسلمان داراى حجابى محکم هستند که نفوذ فساد در میان آنها ممکن نیست; بنابراین باید آنان را فریب داد و از زیر چادر و عبا بیرون کشید. پس از آن که زنان را از چادر و عبا بیرون آوردیم، باید جوانان را تحریک کنیم که دنبال آنها بیفتند تا در میان مسلمانان فساد رواج یابد; و براى پیش برد این نقشه، لازم است اول زنان غیر مسلمان را از حجاب بیرون آوریم تا زنان مسلمان از آنان یاد بگیرند.[7]
    اگر چادر سر راه نفوذ دشمنان استعمارگر نبود، هیچ گاه یک جاسوس این اندازه براى زوال آن به فریبکارى نمى پرداخت. اگر حجاب اسلامى، به ویژه چادر، اهمیت خاصى نداشت، چه در کشورهاى اسلامى و چه در کشورهاى غربى، آن را به عنوان یک مدل لباس زنانه، در کنار صدها مدل دیگر مى پذیرفتند. اگر چادر از جایگاه حساس و ارزش بلند برخوردار نبود، هرگز استعمار غرب، رضاخان را بر آن نمى داشت که تمام حکومت خود را براى از بین بردن چادر بسیج کند. آرى چادر خیمه ى عفاف پیروان فاطمه(علیها السلام) است که با گذشت 14 قرن، نداى آزادى بخش آن حضرت هم چنان در گوش تاریخ طنین انداز است.
    علاوه بر فواید یاد شده، فواید و آثار دیگرى نیز مى توان براى حجاب و پوشش نام برد; از جمله:
    حفظ ارزش هاى انسانى در جامعه، مانند عفت، حیا و متانت و نیز کاهش مفاسد اجتماعى; هدایت، کنترل و بهره مندى صحیح و مطلوب از امیال و غرایز انسانى; تأمین و تضمین سلامت و پاکىِ افراد جامعه.[8]

    پی‌نوشت‌ها:

    [1]. براى آگاهى از ابعاد گسترش این حرص و ولع ر.ک: جلال رفیع، یادداشت ها و ره آوردهاى سفر نیویورک، در بهشت شدّاد آمریکاى متمدن، آمریکاى متوحش.
    [2]. احمد صبورى اردوبارى، آیین بهزیستى اسلام، ج 3، ص 302.
    [3]. غلامعلى حداد عادل، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، ص 7069.
    [4]. براى آگاهى از گستره ى کشانده شدن لذت هاى جنسى به محیط هاى کارى و اجتماع، و اعترافات صریح بعضى از زنان کشورهاى غربى درباره ى مزاحمت هاى جنسى نسبت به زنان و کودکان، ر.ک: احمد صبورى اردوبارى، بهایِ یک نگاه; محمدتقى فلسفى، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج 2، و روح الله حسینیان، حریم عفاف.
    [5]. سه بُعد قبل، از کتاب مسئله ى حجاب، استاد مطهرى، ص 84 - 94 (با دخل و تصرف) اقتباس شده است.
    [6]. ر.ک: احمد اردوبارى، همان، ج 3، ص 222.
    [7]. مؤسسه ى فرهنگى قدر ولایت، حکایت کشف حجاب، ص 14.
    [8]. براى آگاهى بیشتر درباره ى آثار و فواید حجاب و پوشش ر.ک: مجموعه مقالات پوشش و عفاف، دومین نمایشگاه تشخص و منزلت زن در نظام اسلامى; هم چنین درباره ى ضررهاى بدحجابى ر.ک: اسدالله محمدى نیا، آنچه باید یک زن بداند، بخش هاى 3، 4 و 5.

    www.porsojoo.com

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:06 AM   |  

    پوشش،لازمه جامعه متمدن است

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    پوشش،لازمه جامعه متمدن است


    پوشش،لازمه جامعه متمدن است

    لباس يكي از آثار مدنيت به شمار مي رود و به مرور انسان ها از برهنگي به سمت لباس آمدند و هنوز هستند بعضي قبايل و جوامع بدوي كه لخت مي گردند، ولي جوامع متمدن كه قائل به پيشرفت باشند هيچ گاه رفتار جوامع بدوي را الگو قرار نمي دهند.
    زنان در دوران اوليه و غارنشيني زيباسازي داشته اند ولي پوشش نداشته اند، پوشش ضرورت جامعه متمدن است.
    در جامعه متمدن زنان، نوعي پوشش را به عنوان يك هنجار پذيرفته اند و نشانه تمدن مي دانند و حجاب اسلامي بر همين اساس پايه ريزي شده است.

    حجاب در اديان و اقوام و قبايل

    يكي از فروعات اديان توحيدي پوشش بوده است.
    در دين يهود: گرچه الواح تورات در زمان حضرت موسي(علیه السلام) شكسته شد و كساني بعد از حضرت موسي تورات را با دست خود نوشتند و گفتند اين از جانب خداست “ان الذين يكتبون كتاب الله بايديهم ثم يقولون هذا من عندالله”
    در مسيحيت نيز 80 سال بعد از به دار آويخته شدن حضرت عيسي(علیه السلام) چهار نوع كتاب و احكام پديد آمد كه نشات گرفته از تفكر و استنباط حواريون بوده است ولي در هريك از كتاب ها پوشش ديني براي زنان ذكر شده است كه بيش از حجاب اسلام پيچيده و سخت بوده است. به گونه اي كه هرگونه تحرك اجتماعي را از زن سلب مي كرده است.
    در زمان حضرت موسي(علیه السلام) و قوم يهود كه داراي شريعت و كتاب تورات مي باشند حضرت مسيح(علیه السلام) شريعت جداگانه اي نداشته بلكه همان شريعت موسي و كتاب تورات تصديق مي كرده است و حجاب مسيحيان نيزهمان حجاب يهوديان است كه زن ها بايد از پوشش كامل برخوردار باشند، تورات و انجيل حجاب زنان را تصديق نموده است.
    در اوستا “كتاب زرتشتي ها” نيز نوعي پوشش براي زنان و مردان تعيين شده كه پيروان زرتشت از آن استفاده مي كنند.
    در بعضي اقوام و قبايل غيرديني، پليدشماري و زشت انگاري نسبت به زنان باعث شده بود محدوديت زيادي براي زنان قائل شوند و معتقد بودند اساسا زن با ويژگي هايي كه دارد به هيچ وجه نبايد آزاد باشد، كه اين تفكر فاقد هرگونه پايه علمي و ديني است.
    در اروپا: نقش ها و مجسمه هاي موجود حكايت از نوعي برهنگي در قرون متمادي غرب دارد كه معمول بوده و جزء فرهنگ اروپايي محسوب مي شده است.حجاب زنان عربستان سخت تر و محدودتر بوده و از طرفي بعضي از زنان عرب باديه نشين نوعي حجاب داشتند كه سينه و گردن را نمي پوشانده.
    در عرب جاهليت زنان دو سه گونه اند زن باديه و عرب با رعايت شديد و حجاب باديه اي، زنان عرب تابع روم و فرهنگ برهنگي و فحشا كه حتي در اطراف كعبه نيز لخت برنامه اجرا مي كرده اند، زنان عرب تابع فرهنگ شرق و ايران كه وقار و متانت داشته اند.

    پيشينه تاريخي پوشش زنان در ايران

    قبل از اسلام زنان ايران نوعي پوشيدگي كامل به مراتب سخت تر از اسلام داشته اند. در تاريخ ايران سابقه نداشته كه زنان حجاب نداشته باشند و يا در برابر بيگانگان و فرهنگ هاي وارداتي از پوشش خود دفاع نكنند.
    زنان در ايران از چند هزار سال قبل تاكنون پوشش عفاف داشته اند.
    يك مجسمه نيمه عريان زن در گذشته باستاني يافت نشده است.
    در كتيبه هاي نقاشي زن بي پوشش نيست. زن در كتيبه داريوش و ساير كتيبه ها جزء هدايا نيست. ولي در يونان و روم، برهنگي و مجسمه هاي عريان و نقاشي هاي لخت هست.
    حكيم فردوسي در ترسيم ايران قبل از اسلام زنان آن دوران را با حجاب توصيف مي كند. از قول زن رستم (تهمينه) مي گويد: ز پرده برون كس نديده مرا
    درباره منيژه نيز مي گويد:
    منيژه منم دخت افراسياب
    برهنه نديده سرم آفتاب
    اگر اسلام زن را به داشتن ستر و عفاف دعوت مي كند اين حقيقتي است از درون فطرت اسلام حجاب را ضابطه مند كرد، در ايران هم اجرا شد، تا زمان رضاشاه كه برنامه استعماري اجبار به بي حجابي كرد مانند تركيه و افغانستان و سپس ترويج فحشا و فساد مثل برخي كشورهاي عربي فعلي.

    زنان ايران قبل از كشف حجاب

    زنان مسلمان ايران از بدو تشرف به اسلام حتي دوران ننگين رضاخان كه سالها به زور سرنيزه زنان را خانه نشين كرد محجبه بودند و بر حفظ ارزش هاي معنوي و اخلاقي تاكيد فراوان داشتند.
    - اولناريوس در زمان شاه صفوي از ايران ديدن كرد و درباره حجاب زنان نوشت زنان چادر روي سر دارند و خود را به مردان نشان نمي دهند چه بسا زير اين پوشش چهره هاي زيبايي هستند.
    - دكتر ويلز نيزي مي نويسد نانجيبي و بي شرمي و بي اعتنايي به عفت و وقار از نظر زنان ايراني عملي مذموم و رفتاري ناشايست است تا آنجا كه در راه رفتن و صحبت كردن و رفتار ملاحظه عفت و حجاب خودشان را دارند.
    بلوشرهه درباره حجاب زنان در آغاز حكومت رضاخان و قبل از دستور كشف حجاب مي نويسد، همنشيني و مباشرت با ايراني ها اين نقيصه را دارد كه زنانشان پرده نشينند و هنوز چادرهاي خود را بر سر دارند.دسته اي از احكام ديني در بين مذاهب مشترك است مثل نماز و روزه و همين طور حجاب كه بين پيروان اديان رواج داشته است كما اينكه راهبه هاي مسيحي نوعي پوشش دارند كه جزء تقيدات آنها محسوب مي شود. اسلام هم نوع و شكل خاص خودش را دارد.
    دين اسلام: مطمئن ترين نوع پوشش در قرآن است و فتواي فقهاي اسلام عمدتا برگرفته از آيات و روايات اهل بيت (عليهم السلام) مي باشد.

    نويسنده: مريم بهروزي

           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:03 AM   |  

    حجاب اسلامى

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    حجاب اسلامى

    حجاب اسلامى
    زن و مرد گر چه در بسيارى از امور اشتراك دارند ليكن امتيازات‏ويژه‏اى نيز دارند.يكى از امتيازات مهم آنان اينست كه زن موجودى است‏ظريف و لطيف و زيبا و محبوب.زن دلبر است و مرد دلداده زن جاذب‏است و مرد مجذوب،مرد دوستدار است و زن دوست داشتنى. هنگاميكه‏مرد با زنى ازدواج ميكند مى‏خواهد تمام خوبيها و زيبائيهاى اين موجودظريف را در انحصار خويش ببيند.زنى را دوست دارد كه زيبائيها،دلبريهاو طنازيها،شوخيها و خوشمزه‏گيها،و همه چيزش را در انحصار شوهرش‏قرار دهد و نسبت‏به مردان بيگانه جدا اجتناب نمايد.مرد بسيار غيور است و نمى‏تواند تحمل كند كه مرد بيگانه‏اى به همسرش نگاه كند يا با او درارتباط و آميزش باشد،بگويد و شوخى كند و بخندد و چنين عملى راتجاوز به حق مشروع خويش ميداند.و از همسرش انتظار دارد كه بارعايت پوشش و حجاب اسلامى و با تقيد به ضوابط شرعى و قوانين‏اخلاقى و با حفظ متانت و حجب و حياء اسلامى شوهرش را در اين‏خواسته مشروع كمك و يارى نمايد.هر مرد مؤمن و غيورى چنين‏خواسته‏اى را دارد. اگر همسرش به اين وظيفه اسلامى و اجتماعى عمل‏كرد او نيز با آرامش خاطر زندگى ميكند و براى تامين نيازمنديهاى‏خانواده‏اش تلاش مينمايد و بر محبتش اضافه ميگردد.و همين صفا ومحبت‏سبب ميشود كه او نيز به زنان بيگانه بى‏توجه باشد.اما اگر مردمشاهده كرد كه همسرش تقيدى به حجاب و پوشش اسلامى ندارد وزيبائيهايش را در معرض ديد مردان بيگانه قرار ميدهد و با آنها نيز درارتباط و تماس است‏شديدا ناراحت ميشود زيرا حق انحصارى خويش راتضييع شده و در معرض ديد ديگران مى‏بيند.و مسؤوليت اين امر را برعهده همسرش مى‏داند.چنين مردى همواره پريشان خاطر و بدبين است.
    محبت و صفايش نسبت‏به خانواده تدريجا كم ميشود.
    بنابراين صلاح جامعه و بانوان در اين است كه پوشيده و محجوب‏باشند و متين و بدون آرايش از منزل خارج شوند و زيبائيهاى خودشان رادر معرض ديد همگان قرار ندهند.

    رعايت‏حجاب يك وظيفه اسلامى است.خدا در قرآن مى‏فرمايد:

    به زنان مؤمن بگو:از مردان بيگانه چشم بپوشند.و فروج و اندام خويشتن‏را از نگاه ديگران محفوظ بدارند،و محل زيبائيها و زينتهاى خويش را براى اجانب آشكار نسازند،مگر آنچه را كه طبعا آشكار است (مانندصورت و دستها) و روسريهاى خودشان را بر سينه‏ها بيندازند (تا خوب‏پوشيده شود) و زينت و جمالشان را جز براى شوهر و پدر و پدر شوهر وپسران خود و پسران شوهر،و برادران و فرزندان برادر و فرزندان خواهر...آشكار نسازند (14)

    آرى رعايت‏حجاب و پوشش اسلامى از جهات مختلف به نفع‏بانوان است:

    1-بهتر مى‏توانند مقام و منزلت و ارزش وجودى خودشان را دراجتماع محفوظ بدارند،و خويشتن را از معرض ديد چشمهاى بيگانگان‏نگه دارند.
    2-بانوان با رعايت پوشش اسلامى بهتر مى‏توانند مراتب‏وفادارى و علاقه خودشان را نسبت‏به همسرشان باثبات رسانند و درآرامش و صفا و گرمى خانواده كمك نمايند و از بوجود آمدن بدبينى واختلافات و مشاجرات جلوگيرى بعمل آورند.و در يك كلام،بهترمى‏توانند دل شوهر را بدست آورند و جايگاه خويش را تثبيت نمايند.
    3-با رعايت‏حجاب اسلامى جلو چشم چرانيها و لذتجوئيهاى‏غير مشروع بصرى مردان بيگانه را ميگيرند و بدين وسيله از اختلافات وبدبينيهاى خانواده‏ها مى‏كاهند و به استحكام و ثبات و آرامش آنها كمك‏مينمايند.
    4-با رعايت پوشش اسلامى بهترين كمك را به نسل جوان ومردان مجردى كه امكان ازدواج ندارند انجام ميدهند و از فسادها و انحرافها و ضعف اعصابهاى جوانان كه نتائج‏سوئش در نتيجه عائد خودبانوان خواهد شد جلوگيرى ميكنند.
    5-اگر همه بانوان حجاب اسلامى را كاملا رعايت نمايند،هرزنى كه همسرش از منزل خارج ميشود اطمينان دارد كه در برابر بد حجابيهاو طنازيها و خودنمائيهاى زنان كوچه و بازار قرار نميگيرد-تا دلش راببرند و از محبت و علاقه‏اش نسبت‏به خانواده بكاهند.
    آرى اسلام چون از آفرينش ويژه زن آگاه است و او را يك ركن‏مهم اجتماع ميداند كه نسبت‏به صلاح و فساد جامعه نيز مسؤليت دارد،ازاو مى‏خواهد كه در انجام اين مسؤليت‏بزرگ فداكارى نمايد و با رعايت‏حجاب اسلامى از مفاسد و انحرافهاى اجتماعى جلوگيرى كند و در ثبات‏و آرامش و عظمت ملت‏خويش بكوشد.و يقين بداند كه در انجام اين‏مسؤوليت‏بزرگ الهى بهترين پاداش را از خداوند بزرگ دريافت‏خواهدنمود.خانم گرامى!اگر به آرامش و ثبات خانواده و اعتماد و اطمينان‏شوهرت علاقه دارى،اگر به مصالح واقعى جامعه بانوان مى‏انديشى،اگر به‏سلامت روانى جوانان و جلوگيرى از انحراف و لغزش آنان فكر مى‏كنى،اگر مى‏خواهى بانوان را از معرض چشم چرانى بيگانگان و فريب دادن وبانحراف كشيدن آنان نجات دهى،و اگر مى‏خواهى رضايت‏خدا را جلب‏كنى و يك مسلمان مؤمن و فداكار باشى، پوشش و حجاب اسلامى راهمواره رعايت كن.و زيبائيها و آرايش خودت را در معرض ديد بيگانگان‏قرار نده.گر چه در داخل منزل و با خويشان نزديك باشد.داخل منزل وخارج آن،در مجالس مهمانى و در خارج فرقى ندارد.برادر شوهر،پسربرادر شوهر،شوهر خواهر شوهر، شوهر خواهر خودت شوهر عمه‏ات، شوهر خاله‏ات،پسر عمه‏ها،پسر دائيها،همه اينها به تو نامحرم هستندواجب است‏حجاب اسلامى را رعايت كنى گر چه در منزل خودتان يا درمجلس مهمانى باشيد.اگر نسبت‏باينها حجاب را رعايت نكنى هم مرتكب‏گناه ميشوى هم شوهرت را قلبا ناراحت ميكنى.ممكن است‏شوهرت برزبان نياورد ولى يقين داشته باش كه ناراحت ميشود و به صفا و صميميت‏خانوادگى شما لطمه وارد ميگردد.
    اما نسبت‏به محارم مانند،پدر شوهر و پدر خودت برادر خودت،فرزندان برادر،فرزندان خواهر، رعايت‏حجاب لازم نيست.ليكن تذكراين نكته لازم است كه بهتر است نسبت‏باينها هم تا حدى حريم قائل‏شوى.و آرايش كرده و با لباسهائى كه براى شوهرت مى‏پوشى،نزد اينهانيز ظاهر نشوى.گر چه شرعا جايز باشد.زيرا اكثر مردها حتى در اين‏موارد ناراحت ميشوند،و حفظ اعتماد و آرامش قلبى آنها لازم و مفيداست و براى بقاء و ثبات و آرامش خانواده سودمند ميباشد.

    پى‏نوشتها:

    14-سوره نور آيه 31

    آيين همسردارى « آيت الله ابراهيم امينى »

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:02 AM   |  

    مساله حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    مساله حجاب


    مساله حجاب

    مساله حجاب، امري است که مسلمانان همه نسل‌ها و مردمان همه عصرها را شامل شده است و چون يک امر الهي است، بشر از آن بي‌نياز و رها نيست. به همين سبب هميشه مورد بحث و گفتگوي جوامع اسلامي و غير اسلامي بوده و علي رغم همه پيشرفت‌ها و تمدن‌هاي بشري، باز جوامع انسان‌ها به آن نيازمندند و براي حفظ و صيانت ناموس بشريت و پايداري خانواده‌ها و سلامت نسل‌ها همچنان ضروري است و کهنه نمي‌شود. پس تکرار آن و بحث در لزوم آن و اطاعت از امر الهي واجب است.
    . حجاب يك امر اجتمـاعي است، همچنانكه از آيات قرآن نيز حاصل مي‌گردد. خداوند متعال ظاهر كردن زينت‌ها يا محل زينت‌ها را جز براي همسر يا پدر همسر يا پسران يا پسران شوهر يا برادران يا پسر برادران يا پسر خواهران يا زنان جايز نمي‌شمارد. يعني حضور زن در اجتماع مردان غيرمحرم بايد با حجاب و پوشش كامل باشد.
    آيه 31 از سوره نور درخصوص ضرورت پوشش و حدود آن مي‌فرمايد: «و قل للمومنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لايبدين زينتهن الا ماظهر منها و ليضربن بخمرهن علي جيوبهن و لايبدين زينتهن الا ماظهر منها و ليضربن بخمرهن علي جيوبهن و لايبدين زينتهن الا لبعولتهن او آبائهن او...
    هر چند درخصوص حدود پوشش در اين آيه اختلاف نظر وجود دارد، ليكن در تفسير معتبر از اين آيه نكته قابل تأمل، توجه به عرف معمول در عصر نزول آن است. مطابق عرف آن دوره زماني، زنان روسري‌هاي خود را پشت گوش و عقب سر مي‌انداختند و گردن و سينه‌هاي آنان نمايان بود و اين آيه شريفه به زنان مؤمن واجب مي‌نمايد كه خمرشان را كه سرشان را نيز مي‌پوشانده بر روي گردن و سينه‌ها نيز قرار دهند و پوشش سر بر اين اساس استنباط مي‌گردد و چون مو موجب زيبايي سر مي‌گردد، لزوم پوشش آن استنتاج خواهد شد. همچنين لزوم پوشش و ضرورت حجاب را مي‌توان در سيره بانوان نمونه، همچون حضرت زهرا (س)، زنان اهل بيت (ع) و حضرت زينب (س) مشاهده كرد، آنجا كه حضرت زهرا(ص) از مرد کور حجاب مي گذارد و حضرت زينب (س) در خطبه غرا خطاب به يزيد فرمود: «اي يزيد زنان خود را در پرده مي‌كني و ما دختران رسول خدا (ص) را در معرض ديد مردان قرار مي‌دهي؟!» حتي نقل شده است كه ام سلمه مي‌گويد رسول خدا (ص) ما را امر فرمودند كه در برابر ابن ام مكتوم كه فرد نابينايي بود حجاب داشته باشيم. (الطبقات اكبري، ج 8، ص 178 و وسايل الشيعه، ج 20، ص 232). همسران رسول خدا (ص) طبق فرمايش قرآن و دستور پيامبر (ٌص) در جامعه و در حضور مردان نامحرم با حجاب کامل ظاهر مي‌شدند و قرآن کريم به مردان دستور مي‌دهد که با آنان از پس پرده و حائلي سخن بگويند. اينها همه براي حفظ زنان و دختران از نگاه و آزار مردان نابخرد بوده و هست و براي نگهداري گوهر وجود زن است که ناموس الهي است و اين امر به حکم حق تعالي مقرر شده است.

    منبع: فصل نامه كتاب زنان 1386 شماره 38، زمستان

           




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    تعداد صفحات :17      8   9   10   11   12   13   14   15   16   17