• English / العربیة / French  



  • ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

     

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    حجاب ؛ هاله‌اى از عفاف

    حجاب

    هاله‌اى از عفاف

    تعريف حجاب در قرآن
    خداوند منان در جاى جاى کلام‌الله مجيد با عبارات متعددى مشرفين به دين مبين اسلام خصوصا بانوان را به حجاب امر فرموده و کلمات‌ حجاب، لباس، ثياب، عفت، خمار و جلباب را در تفضيل و تبيين مفهوم آن به کار برده است.
    مفهوم لغوى حجاب
    حجب و حجاب هر دو مصدرو به معنى پنهان کردن است. “امرئه محجوبه” زنى که پوشانيده است.
    کلمه حجاب به معنى پرنده يا حائل ميان دو چيز است.
    “و من بيننا و بينک حجاب” (سوره فصلت آيه 5)
    و بين ما و شما پرد‌ه‌اى‌است يا ممنوعيت يا فاصله يا چيز پنهان شده‌اي.
    “کلا انهم عن ربهم يومئذ لمحجوبون” (سوره الطففين آيه 15)
    همانا آنان از پروردگارشان در اين روز، پوشيده‌اند.
    و ما کان لبشر ان يکلمه الله و حيا او من وراء حجاب اويرسل رسولا فيوحى باذنه مايشاء انه على حکيم
    (سوره شورى آيه 51)
    و نبوده است بشرى را که گويدش خدا مگر سروشى يا از پشت پرده يا فرستد پيکي، پس وحى کند به دستورش آنچه خواهد همانا اوست بلندمرتبه و حکيم.
    “اذا قرات القرآن جعلنا بينک و بين الذين لايومنون بالاخره حجابا مستورا” (سوره اسراء آيه 45)
    و هنگامى که قرآن قرائت مى‌کنى بين تو و آنان که ايمان به آخرت ندارند حائلى (پرده‌اى يا پنهان شده‌اي) قرار داديم.
    چون مستورا صفت حجاب است لذا اين حجاب غيرمريى است: مثل مومن و غير مومن يا عالم و غيرعالم با آنکه کنار هم‌اند از هم بيگانه‌اند و فاصله زياد دارند و به زبان هم آشنا نيستند واحوالات و اموراتشان از هم پنهان است لذا تعبير شد به اينکه ميانشان پرده نامريى وجود دارد که آنها را از هم جدا مى‌کند.
    بنابراين کلمه حجاب در قرآن کريم همه جا پنهان کردن پوشش يا امر پنهاني، فاصله يا پرده‌اى پوشاننده يا حائل ميان دو چيز به کار رفته است.
    و اذا سئلتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب (سوره احزاب آيه 32)
    چون از زنان پيامبر متاعى خواستيد از پس پوشش بخواهيد.
    حجاب غير از لباس است، گاهى لباس حجاب تلقى مى‌شود ولى کلا حجاب به لباس گفته نمى‌شود.
    مفهوم لغوى لباس
    لباس در قرآن کريم به معناى مختلف استفاده شده از جمله زينت، آراينده، پوشاننده، در برگيرنده (احاطه کننده) حافظ آبرو و نگهدارنده و مشخص کننده حدود.
    از جلمه به آيات زير مى‌توان اشاره کرد:
    يا بنى‌آدم قد انزلنا عليکم لباسا يوارى سواتکم و ريشا و لباس التقوى هو خير (سوره اعراف آيه 25)
    اى فرزند آدم لباسى براى شما فرو فرستادم که برايتان زينت است و شرم‌گاهتان را مى‌پوشاند و لباس تقوا بهتر است، اين از آيات خداست شايد به خود آييد.
    فوسوس لهما الشيطان ليبدى لهما ماورى عنهما من سواتهما وقاسمها انى لکم من الناصحين فدلهما بغرور
    (سوره اعراب آيه 7)
    شيطان آن دو را وسوسه کرد تاشرم‌گاه مستورشان را ظاهر سازد و برايشان قسم ياد کرد که من خيرخواه شمايم.
    مفهوم لغوى ثياب
    در جاى ديگر در قرآن به کلمه ثياب بر مى‌خوريم به معناى پوشش يا عفت ورزيدن و القواعد من‌النساء التى لايرجون نکاحا فليس عليهن جناح ان يضعن ثبابهن غير متبرجات بزينه و ان يستعفغن خير لهن و الله سميع عليم (سوره نور آيه 59)
    و زنان بازنشسته آن زنانى که اميدى به ازدواج آنان نيست در صورتى که زينت‌نمايى نکنند گناهى بر آنها نيست که پوشش (ظاهري) خود را واگذارند اما اگر عفت بورزند برا‌ى آنان بهتر است و خداوند شنوا و داناست.
    در اين آيه کلمه ثياب به مفهوم پوشش ظاهر مناى است و کنايه از جلباب (چادر) و خمار (روسري) مى‌باشد.
    عفاف:
    کلمه ديگرى در قرآن که درخصوص مسائل مربوط به حجاب آمده عفاف است عفاف به معناى مناعت و عفيف به معناى خود نگه‌دار و با مناعت است.
    آيه: وانکحوالايامى منکم و الصالحين من عبادکم و امائکم ان يکونوا فقراء بغيبهم الله من فضله و ليستعفف الذين لايجدون نکاحا حتى يعنيبهم الله من فضله (سوره نور آيه 32)
    آنانکه امکان ازدواج برايشان فراهم نشده باشد عفيف باشند و از زنا احتراز کنند و عفت بورزند تا خداوند از فضل خود آنان را بى‌نياز کند.
    و ان يستعففن خير لهن
    و اگر زنان با حفظ پوشش اسلامى عفت بورزند برايشان بهتر است.
    بنابراين کلمات: حجاب، لباس، ثيات و عفاف به نوعى مفهوم پوشاندن و پنهان کردن را متبادر مى‌نمايد.
    وسيله حجاب و چگونگى پوشاندن
    خمار:
    وليضربن بخمرهن على جبوبهن (نور آيه 31) و بايد مقنعه‌ها را بر گريبانشان بزنند. کلمه خمر به دو ضمه جمع خمار است.
    خمار آن جامه‌اى است که زنان سر خود را با آن مى‌پيچند و زايد آن را به سينه‌شان آويزان مى‌کنند و به معناى روسرى يا مقنعه است و دلالت بر پارچه‌اى دارد که سر و گريبان را با آن بپوشانند.
    جلباب:
    يدنين عليهن من جلابيهن (احزاب آيه 59)
    بيندازند بر خودشان جلبابي.
    جلباب دلالت بر پارچه‌اى سراسرى دارد که از نوک سر تا نوک پا را در برگرفته و مى‌پوشاند که در فرهنگ ايرانى به آن چادر گفته مى‌شود.
    فلسفه حجاب
    ايمان امرى است قلبى که از عمل منفک نمى‌گردد و شيطان در عمل او رخنه نمى‌نمايد.
    (اولئک کتب فى قلوبهم الايمان) آن گروه در ايمانشان صادق‌‌اند.
    (لايلتکم من اعمالکم شيئا)
    مراد به اطاعت خالص و واقعى است به طورى که باطن با ظاهر مطابقت داشته باشد.
    قلب پاک يا قلب زنده
    قلب از لحاظ مادى با پمپاژ به اعضاء و جوارح خون مى‌رساند و حتى ستاد کل مغز که به دست و پا، چشم و گوش و ... فرمان مى‌دهد به قلب متصل است و از قلب خون مى‌گيرد .حال باتوجه به اينکه حيات مادى بشر به قلب بستگى دارد، اگر در قلب خون نباشد چه خواهد شد.حيات معنوى و ايمان قلبى هم همين طور است. دل معنوى و روحانى به انديشه و فکر مومن حيات مى‌دهد. اگر به الله متصل باشد، نيت و عملش الهى مى‌شود از روح دل ايمان مى‌گيرد و دست و پا و چشم و گوش و اعضاء و جوارح به فرمان خدا عمل مى‌کند و جز به خدا و رضايت حق به هيچ چيز نمى‌انديشد و با دل و نيت پاک عمل صالح انجام مى‌دهد.
    ان الانسان لفى خسر الا الذين امنوا و عملوا الصالحات
    همانا انسان در ضرر و زيان است، مگر آنانکه ايمان آورده و عمل شايسته انجام دهند تا جايى که سيماهم فى وجوههم من اثر السجود(1) آثار سجده (ايمان) از چهره مومنين آشکار مى‌شود که نشانه پاکى قلب است. يکى از وظايف نبى‌مکرم اسلام پاکسازى است “يزکيهم” زيرا براى ايجاد پاکى اول بايد روح انسان از آلودگى‌ها پاک شود و عامل پاکى روح، ايمان به خداست.

    روزنامه رسالت

           



    حجاب نزد فاطمه زهرا

    چند روایت درباره اهمیت حجاب در نظر فاطمه زهرا علیهاسلام:
    حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که:
    روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد.
    رسول خدا فرمود:« چرا از او رو می‌گیری، او که تو را نمی‌بیند؟»
    فاطمه عرض کرد:« او مرا نمی‌بیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمی‌بیند ولی بوی مرا که حس می‌کند.»
    رسول خدا فرمود:« شهادت می دهم که تو پاره تن منی.»
    روزی رسول خدا از اصحاب خود پرسید:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش کدام است؟» اصحاب نتوانستند جواب بدهند. این سؤال به گوش فاطمه علیهاسلام رسید. فاطمه فرمود:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش وقتی است که در خانه اش بنشیند (و خود را در کوچه و بازار، جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.)»
    وقتی رسول خدا این سخن را شنید، فرمود:« فاطمه پاره تن من است.»
    امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: روزی رسول خدا از ما پرسید:« بهترین کار برای زنان چیست؟»
    فاطمه علیهاسلام پاسخ داد:« بهترین کار برای زنان این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنها را نبینند »
    رسول خدا فرمود:« فاطمه پاره تن من است »
    رسول خدا بعد از ازدواج فاطمه علیهاسلام کارها را بین او و علی علیه السلام تقسیم کرد و فرمود کارهای منزل با فاطمه و کارهای خارج از منزل با علی.
    فاطمه علیها سلام می‌فرماید:« هیچ کس نمی‌‌داند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا مرا از ظاهر شدن در پیش چشم مردان معاف کرد.»
    روزی فاطمه زهرا سلام الله علیها به اسماء فرمود:« چه بد است این تخته‌هایی که بدن مرده را برای تشییع جنازه روی آن می‌گذارند! زیرا وقتی زنی را روی آن قرار می دهند و پارچه ای بر بدنش می کشند، حجم بدن او معلوم است.»
    اسماء گفت:« من که در حبشه بودم، می‌دیدم مردم آنجا تابوتی از چوب درست می‌کردند و مرده را داخل آن می‌گذاشتند.»
    سپس اسماء با چوب خرما تابوتی لبه‌دار درست کرد و به فاطمه علیهاسلام نشان داد. حضرت فاطمه بسیار خوشحال شد و فرمود:« این خیلی خوب است. وقتی مرده را داخل آن قرار دهند و پارچه‌ای روی آن بکشند، دیگر معلوم نمی‌شود مرده مرد است یا زن.» و فرمود:« پس از مرگم، مرا در همین تابوت بگذارید.»

    منابع:

    • بحارالانوار، ج 43، صفحات 91 و 93 و 54 و 81 و 189.
    • بحار/92/43 اول صفحه -
    • بحار/189/43 -
    • بحار1/81/43-
    • بحار/54/43 -

           


    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    گل عفاف

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    گل عفاف


    گل عفاف

    هيچ باغبانى را سرزنش نمى‏كنند كه چرا دور باغ خود حصار و پرچين كشيده است، چون باغ بى‏ديوار، از آسيب مصون نيست و ميوه و محصولى براى باغبان نمى‏ماند .
    هيچ كس هم با نام «آزادى‏» ديوار خانه خود را برنمى‏دارد و شب‏ها در حياطش را باز نمى‏گذارد، چون خطر رخنه‏ى دزد، جدى است .
    هيچ صاحب گنج و گوهرى هم جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض ديد رهگذران نمى‏گذارد تا بدرخشد، جلوه كند و چشم و دل بربايد، چون خود جواهر ربوده مى‏شود .
    هر چيز كه قيمتى‏تر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر مى‏رود .
    هر چه كه نفيس‏تر باشد، بيم ربودن و غارت بيشتر است و مواظبت، لازمتر .
    اگر در شيشه‏ى عطر را باز بگذاريد، عطرش مى‏پرد .
    اگر رشته‏ى مرواريدت را در كمد و صندوق نگذارى و در آن را نبندى، گم مى‏شود .
    اگر در مقابل پنجره‏ى خانه‏ات، تورى نزنى، از نيش پشه‏ها و مزاحمت مگس‏ها در امان نخواهى بود .
    وقتى راه ورود پشه‏ها را مى‏بندى، خود را «مصون‏» ساخته‏اى، نه «محدود» و زندانى .
    وقتى در خانه را مى‏بندى، يا پشت پنجره‏ى اتاقت پرده مى‏آويزى، خانه خود را از ورود بيگانه و نگاه‏هاى مزاحم در پناه قرار داده‏اى، نه كه خود را در قيد و بند و حصار افكنده باشى .
    اگر براى ايمنى از خطرها و آسودگى از مزاحمان، خود را بپوشانى، نه كسى ايراد مى‏گيرد و نه اگر هم ايراد بگيرد، اعتنا مى‏كنى، چرا كه سخنش را بى‏منطق و ناآگاهانه مى‏دانى و مى‏بينى .
    اينكه «دل بايد پاك باشد»، بهانه‏اى براى گريز جاهلانه از همين مصونيت است و آويختن به شاخه‏ى «لاقيدى‏» وگرنه از دل پاك هم نبايد جز نگاه و رفتار پاك برخيزد .
    ظاهر، آينه‏ى باطن است و . . . «از كوزه همان برون تراود كه در اوست‏» .
    زن، به خاطر ارزش و كرامتى كه دارد، بايد محفوظ بماند و خود را حراج نكند و در بازار سوداگران شهوت، خود را به بهاى چند نامه و نگاه و لبخند نفروشد .
    زن به خاطر لطافتى كه دارد، نبايد در دست‏هاى خشن كامجويان ديو سيرت، كه نقاب مهربانى و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آن كه گل عصمتش را چيدند، او را دور اندازند، يا زير پاشان له كنند .
    زن به خاطر عصمتى كه دارد و ميراث‏دار پاكى مريم است، نبايد بازيچه‏ى هوس و آلوده‏ى به ويروس گناه گردد .
    گوهر عفاف و پاكى، كم‏ارزش‏تر از طلا و پول و محصول باغ و وسايل خانه نيست .
    دزدان ايمان و غارتگران شرف نيز فراوانند .
    سادگى و خامى است كه كسى خود را در معرض ديد و تماشاى نگاه‏هاى مسموم و چشم‏هاى ناپاك قرار دهد و به دلبرى و جلوه‏گرى بپردازد و خيال كند بيماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نمى‏اندازد و از زهر نگاه‏ها و نيش پشه‏هاى شهوت در امان مى‏ماند!
    خراب كردن همه‏ى ديوارها و برداشتن همه‏ى پرده‏ها و باز گذاشتن همه‏ى پنجره‏ها، نشانه‏ى تيره انديشى است، نه روشنفكرى! علامت جاهليت است نه تمدن !
    مى‏گويى نه؟ به طومار كسانى نگاه كن كه پس از رسوايى و بى‏آبرويى، با دو دست پشيمانى بر سر غفلت‏خويش مى‏زنند و بر جهالت‏خود لعنت مى‏فرستند .
    كسى كه از «جماعت رسوا» نگريزد «رسواى جماعت‏» مى‏شود!
    آنكه ايمان را به لقمه‏اى نان مى‏فروشد،
    آنكه يوسف زيبايى را با چند سكه‏ى قلب عوض مى‏كند، آنكه «كودك عفاف‏» را جلوى صدها گرگ گرسنه مى‏برد و به تماشا مى‏گذارد، روزى هم «پشت ديوار ندامت‏» اشك حسرت بر دامن پشيمانى خواهد ريخت، در آخرت هم به آتش بى‏پروايى خود خواهد سوخت .
    از اول كه جامه‏ى عفاف سفيد و شفاف است، نبايد گذاشت چركابه‏ى گناه بر آن بپاشد .
    از اول بايد مواظب بود اين كاسه‏ى چينى نشكند و اين جام بلورين ترك بر ندارد .
    از اول نبايد به پاى بيگانه، اجازه‏ى ورود به مزرعه نجابت داد، كه بوته‏هاى نورس عصمت را لگدمال كند .
    ولى . . . گريه بى‏حاصل است و بى‏ثمر، وقتى كه شاخته شكست و گل چيده شد!!

    جواد محدثى

           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    عفاف در کلام و سیره پیامبر اعظم (صل الله علیه و آله)

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    عفاف در کلام و سیره پیامبر اعظم (صل الله علیه و 
آله)

    عفاف در کلام و سیره پیامبر اعظم (صل الله علیه و آله)

    در محضر پيامبر اعظم صلي الله عليه و سلم
    نسخه نجات بخش و سازنده اي كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم براي بشريت به ارمغان آورده تنها راه نجا ت و تنها مسير سعادت آنان است، اكنون رواياتي از آن بزرگوار در ارتباط با موضوع عفاف، نقل مي نماييم:
    مصافحه با نامحرم
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: «من صافح امرأة حراما، جاء‌ يوم القيمة مغلولا ثم يؤمر به الي النار!»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: كسي كه با زني نامحرم دست داده و مصافحه نمايد، روز قيامت در حالي محشور مي شود كه در غل و زنجير است، سپس او را در آتش مي افكنند.
    بهترين زينت
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم:« العفاف زينة النساء‌»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: زينت بانوان، عفيف بودن است.
    پرهيز از نامحرم
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: «من كان يؤمن بالله و اليوم الاخر فلا يبيت في موضع يسمع نفس امرأة ليست له بمحرم»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: كسي كه به خدا و روز قيامت اعتقاد دارد،‌ در جايي نمي خوابد كه صداي نفس زن نامحرم به گوش مي رسد.
    آداب راه رفتن بانوان
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: « ليس للنساء‌ من سروات الطريق شيئي و لكنما تمشي في جانب الحائط و الطريق»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم ميaرمايد: زنان براي حفظ امنيت خود همواره از كناره ي راه ( خيابان، پياده رو) حركت كنند نه از وسط آن.
    آرايش بي جا
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: « اذا تطيبت المرأة لغير زوجها فانما هو نار و شناز»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: زني كه خود را براي غير شوهرش بيارايد مايه آتش جهنم و باعث ننگ و شرمساري است.
    لباس شهرت
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: « من لبس ثياب شهرة‌في الدنيا البسه الله لباس الذل يوم القيمة»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: هرگاه كسي (زن يا مرد) لباس شهرت( لباسي كه در بين مسلمين مرسوم نيست و در موازين اخلاقي اسلامين مي گنجد) به تن كند در روز قيامت خداوند او را با لباس خواري و ذلت محشور مي كند.
    كنترل هدفمند
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: «قصروا جنحة نسائكم و لا تطولوها فان في تقصير اجنهتها رضا و سرورا ودخول الجنة»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: زنان ( و دختران) خود را كنترل كنيد كه بال و پر زيادي نگيرند (كه هر كجا و همه جا رفته و در هر كوي و برزن حاضر باشند) چرا كه در نتيجه كنترل آن ها، زندگي به كام شيرين و با نشاط مي شود و در آخرت هم وارد بهشت خواهيد شد.
    پرهيز از نوجوانان
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم :« لا تحل لامرأة ان تدخل بيتها من قد بلغ و لا تملأ عينها منه و لا عنه منها و لا تأكل معه و لا تشرب الا ان يكون محرما عليها و ذلك بحضرة زوجها»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: براي هيچ زني جايز نيست كه نوجواني كه در آستانه بلوغ قرار داد را به خانه اش راه دهد و او حق ندارد چشمانش را از نگاه به او سير كند و يا آن نوجوان نگاهش را به آن زن بدوزد. هم چنين خوردن و آشاميدن با نوجوان نامحرم براي زنان ممنوع است. مگر اين كه آن نوجوان محرم او بوده و در حضور شوهر زن باشد.
    وعده عذاب براي بي عفتي
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: «لا تبدي زينتك لغير زوجك يا حولاء‌! لا تحل لامرأة‌ ان تظهر معصتمها و قدمها لرجل غير بعلها و اذا فعلت ذلك لم تزل في لعنة‌الله و سخطه و غضب الله عليها و لعنتها ملائكة‌الله و أعدلها عذابا اليما»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: هيچگاه زينت آلات خود را براي غير شوهرت آشكار مگردان، اي حولاء‌(نام بانويي است كه مورد خطاب پيغمبر اسلام صلي الله عليه و سلم بوده است) براي هيچ زني حلال نيست كه خود را براي مردان نامحرم خوش بو نمايد. زني كه مرتكب اين اعمال گردد همواره در لعنت و غضب خدا و ملائكه او است براي چنين زني وعده عذاب وحشتناك و سخت داده شده است.
    بي عفتي، بي عفتي مي آورد
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم : «عفوا عن نساء‌الناس تعف نساءكم»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: نسبت به زنان مردم عفت داشته باشيد تا ديگران نسبت به زنان شما عفت بورزند.
    كليد جنت
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم:«تقبلوا بست اتقبل لكم بالجنة ... و غضوا ابصاركم و احفظوا فروجكم.... »
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: شما شش چيز را متعهد شويد من براي شما من بهشت مي شوم ... چشمهاي تان را از نامحرم فرو ببنديد و عورتتان را حفظ (كنترل) كنيد.
    لذت ترك لذت
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم:« النظر الي محاسن النساء‌سهم من سهام ابليس فمن تركه اذاقه الله طعم عبادة تسره. »
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: نگاه به زنان نامحرم تيري است از تيرهاي شيطان، آن كسي كه از اين نگاه بپرهيزد خداوند متعال لذت عبادت را به او خواهد چشانيد تا مسرورش كند.
    چشمان آتشين
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: « من اصا ب من امرأة نظره حراما ملاء‌الله عينيه نارا. »
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: كسي كه به زن نامحرم خيره شده و چشمانش را از نگاه به او سير كند خداوند چشمانش را پر از آتش خواهد نمود.
    پرهيز از فضاهاي ناامن
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: « لا تسكنوا النساء‌الغرف. »
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: زنانتان را در بالاخانه ها (طبقات بالا) اسكان ندهيد.
    فكر گناه
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: « لا تجامع امرئتك شهوة امرئة غيرك.»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: هيچ وقت با نيت و ياد زني ديگر با همسرت مجامعت منما.
    خاموشي شهرت
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: « اذا جلست امرئة مجلس فقامت لا يجلس في مجلسها رجل حتي يبرد.»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: هرگاه زني از جايي كه نشسته بود برخاست تا مادامي كه جاي نشستن او خنك نشده باشد ( و اثر وگرمي آن از بين نرفته باشد) مردي آنجا نشيند.
    خوش بو كردن شوم
    قال رسول الله صلی الله علیه وسلم :«ایما المرأة تطیب لغیر زوجها لم یقبل الله صلاة حتی تغسل من طیبها تغیلها من جنابتها»
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: زني كه خود را براي غيرشوهر بيارايد و خوش بو كند نمازش مورد قبول خداوند قرار نمي گيرد مگراين كه توبه كند و غسل نمايد تا آثار آن گناه زدوده شود.
    مراعات حق همسر
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: « للنساء ان لا تطولن صلاتكن لتمتعن ازواجكن»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: زنان حق ندارند آن قدر نماز خواندن را طول دهند تا همسران شان از هم خوابگي با آنان منصرف شوند.
    هر عضوي زناي خاص خودش را دارد
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: « لكل عضو من بني آدم حظ من الزنا فالعين زناه النظرو اللسان زناه الكلام، الاذنان زنا هما السمع واليدان زنا هما البطش و الرجلان زنا هما المشي.»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: هر عضو بدن انسان زناي خاص خودش را دارد،‌زناي چشم،‌ نگاه به نامحرم است،‌ زناي زبان، سخن ناروا است، زناي گوش ها، شنيدن چيزهاي حرام است و زناي د ست ها، لمس نامحرم است، زناي پاها،‌نيز رفتن به سوي حرام است.
    اختلاط ممنوع
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: « باعدوا بين انفاس الرجال و النساء ‌فانه اذا كانت المعاينة و اللفاء‌كان الداء لا دواء‌ له.»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: بين مردان و زنان حایل و حريم ايجاد كنيد زيرا شكسته شدن حريم بين اين دو، ضربات شكننده و جبران ناپذيري را در پي دارد.
    خلوت با اجنبي عامل فساد
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: « اياك و الخلوة بالنساء‌ و الذي نفسي بيده ما خلا رجل بامرأة الا دخل الشيطان بينهما و لان يزحم رجل خنزير متلطخا بطين و حماة‌ خير له من ان يزحم منكبة امرأة لا تحل له.»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: از خلوت با زن نامحرم دوري كن، قسم به خدا هيچ خلوتي بين زن و مرد نامحرم نيست مگر اين كه شيطان هم در آنجا حضور دارد. هر آينه اگر خوك كثيف و آلوده اي با انسان برخورد كند از برخورد با زن بيگانه و نامحرم(كه دنيا و آخرت انسان را بر باد بدهد) بهتر است.
    چشم بصيرت
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم:«غضوا ابصاركم ترون العجائب.»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: از حرام چشم پوشي كنيد تا چشم دلتان باز شده و چيزهاي عجيبي را ببينيد.
    نشانه هاي زن بي عفت
    قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: «شر نساءكم الجفة الفرتع الباقون الفحاش.»
    پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: بدترين زنان شما زني است كه كم حيا، ترش روي، زبان دراز و بد زبا ن باشد.
    عفاف در سيره پيامبر اعظم صلي الله عليه و سلم
    جامعه اي كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم مسوؤليت هدايت آن را به عهده گرفت جامعه اي به تمام معني فاسد و آلوده بود. رذایل اخلاقي گناه و بي بند و باري فضاي شبه جزيره عربستان را تيره و تار ساخته بود، نه تنها جوانان كه پيران حجاز نيز به طرز شرم آوري به بي عفتي و انحرافات جنسي مبتلا بودند. در خانه هايي كه تعداد آنها كم هم نبود پرچم هاي سياهي نصب شده بود، اين پرچم هاي سياه نشانگر اين بود كه اين خانه محل فساد و فحشا و خودفروشي است. پيامبر اكرم در چنين فضاي آلوده اي مي زيست و لكن او از كودكي پاك زيست، در جواني امين، درستكار و پرهيزكار لقب گرفت، در سن 25 سالگي نيز ازدواج نمود و در سن چهل سالگي هم پرچم هدايت امت را به دوش گرفت.
    تاريخ هرگز سراغ ندارد رسول خدا صلي الله عليه و سلم حتي يك لحظه از محيط فاسد عربستان تاثير گرفته باشد و يا عمل خلافي از او سرزده باشد. بلكه دوست و دشمن او را نمونه كامل عفت، تقوا و داراي عالي ترين درجه فضایل اخلاقي و انساني را نمونه كامل عفت، تقوا و داراي عالي ترين درجه فضا یل اخلاقي و انساني مي داند. آبا و اجداد پدر و مادر آن بزرگوار نيز همگي در نهايت پاكدامني بوده اند چنان چه خود رسول خدا صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: «نسبا و صهرا و حسبا ليس في آبايي من لدن آدم سفاح و وكلنا بنكاح» از جهت سببي و حسبي درميان پدران من از حضرت آدم، هرگز بجز پاكدامني نبوده و تمام دودمان من از نكاح مشروع بوده اند.
    درباره مادران نيز روايت است: «كتب لنبي خمسمأة ام فما وجدت فيهن سفاحا و لا شيئا مما كان من امر الجاهلية» براي رسول خدا، پانصد مادر ثبت شده كه هرگزدر ميان آنان ناپاك دامني پيدا نكردم و آن چه در زمان جاهليت مرسوم بود در بين آنان وجود نداشت
    در اين بخش نگاهي دارم به اهتمام آن بزرگوار در ترويج فرهنگ عفاف در جامعه
    فراز اول: اهميت حجاب
    اسماء ‌خواهر عا يشه همسر پيامبر صلي الله عليه و سلم، روزي در حالي كه جامعه اي نازك و بدن نما پوشيده بود، به خانه رسول خدا صلي الله عليه و سلم آمد. رسول خدا صلي الله عليه و سلم تا چشمش به خواهر همسر خود افتاد كه با اين وضعيت به خانه او آمده سريع رويش را برگرداند و فرمود:
    «يا اسماء‌ ان المرأة اذا بلغت المحيض لم تصلح ان يری منها الا هذا و هذا (و اشار الي كفه و وجهه)
    اسماء! وقتي زن به سن بلوغ (حيض) رسيد سزاوار نيست جز اين دو موضع از او ديده شود. پس پيامبر اشاره كردند به صورت و دو كف دست.
    فراز دوم: آفرين به زنان با عفت
    از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده است: روزي در حالي كه باران مي باريد همراه با رسول خدا صلي الله عليه و سلم در بقيع نشسته بوديم. زني در حالي كه سوار بر درازگوشي بود از مقابل ما در حال گذر بود به خاطر رطوبت زمين،‌حيوان تعادل خويش را از د ست داد و زن از روي آن به زمين خورد.
    رسول خدا صلي الله عليه و سلم با ديدن اين صحنه، سريع روي مبارك خود را برگرداند. من به ايشان عرض كردم: يا رسول الله! اين زن شلوار پوشيده است.
    پيامبر سه مرتبه فرمود: خدايا زناني كه شلوار مي پوشند را بيامرز.
    سپس فرمود: اي مردم از شلوار استفاده كنيد چرا كه شلوار بهترين پوشش براي اندام شماست و با آن زنانتان را هنگام خروج از منزل حفظ كنيد.
    فراز سوم: عفت حتي نسبت به محارم
    مردي از رسول خدا صلي الله عليه و سلم سؤال كرد: يا رسول الله!وقتي مي خواهم وارد خانه مادرم شوم بايد اجازه بگيرم يا مي توانم بدون اذن ( و در زدن) وارد خانه شوم؟ پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: آيا دوست داري مادرت را برهنه ببيني؟
    عرض كرد: نه يا رسول الله!
    فرمود: پس اجازه بگير، آنگاه داخل شو.
    فراز چهارم: رعايت عفت در مجامع عمومي
    پيغمبر صلي الله عليه و سلم دستور داد وقتي نماز تمام مي شود اول زن ها بيرون بروند،‌ بعد مردان،‌ رسول خدا صلي الله عليه و سلم دوست نداشت زن ومرد در حال اختلاط از مسجد بيرون بيايند.
    يك روز رسول خدا صلي الله عليه و سلم در بيرون مسجد بود، ‌ديد مردان و زنان با هم از مسجد بيرون مي آيند. به زن ها خطاب كرد و فرمود: بهتر است صبر كنيد آن ها (مردان) بروند. پس اضافه كرد: شما از كنار حركت كنيد و آن ها از وسط....
    بعدها دستور داد كه درب ورود و خروج زن ها از درب ورود و خروج مردها جدا شود.
    فراز پنجم: برخورد با بي عفتي
    در آخرين حج پيامبر صلي الله عليه و سلم،‌زني براي پرسيدن مسأله اي خدمت رسول خدا صلي الله عليه و سلم آمد، رسول خدا صلي الله عليه و سلم برچهارپایي سوار بود و فضل بن عباس كه جواني نورس و زيبا بود پشت سر پيامبر صلي الله عليه و سلم سوار شده بود. در حين پرسش و پاسخ نگاه هايي بين آن زن و فضل رد و بدل شد. رسول اكرم صلي الله عليه و سلم متوجه شد كه آن دو به هم خيره شده اند و زن جوان به جاي اين كه توجهش به جواب مسأ له باشد توجهش به فضل است در اين هنگام رسول اكرم صلي الله عليه و سلم با دست خود صورت فضل را چرخاند و فرمود: زن جوان و مردي جوان! مي ترسم شيطان در ميان ايشان پا نهد.
    فراز ششم: رعايت عفت حتي نسبت به نابينا
    ام سلمه همسر پيامبر صلي الله عليه و سلم نقل مي كند: در محضر رسول خدا صلي الله عليه و سلم بودم، لحظات بعد «ابن ام مكتوم» صحابي نابيناي پيامبر وارد شد. پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: خودتان را بپوشانيد و پنهان كنيد.
    عرض كردم: يا رسول الله او نابيناست و ما را نمي بيند.
    فرمود: شما كه كور نيستيد، او را مي بينيد.
    فراز هفتم: اين همسرم است !
    هوا تاريك بود، رسول خدا صلي الله عليه و سلم با همسرش به جايي رفتند، در بين راه دو نفر به آن ها رسيد و با شناختن پيامبر به ايشان سلام كردند. پيغمبر صلي الله عليه و سلم جواب سلام آن دو را داد و سپس به آن ها گفت: لحظه اي درنگ كنيد. آن ها توقف كردند پيغمبر رو به آن ها كرد و فرمود: اين همسر من است!
    آن ها عرض كردند: يا رسول الله! ما كه چيزي نگفتيم و درباره شما خيا ل بدي نكرديم.
    فرمود: بهتر دانستم كه شكي در ذهن شما باقي نماند زيرا شيطان براي مغشوش كردن ايمان بشر راه هاي باريكي دارد و از اين راه هاي باريك به انسان حمله مي كند.
    فراز هشتم: جوان هوس باز
    جواني از يكي از معابر شهر در حال گذر بود. ناگاه چشمش به زني افتاد كه بسيار صاحب جمال بود. به حسب سنت آن روز عرب،‌روسري را دور گوش هايش بسته و گردن و مقداري سينه او نمايان بود لذا همان طور كه از خيابان رد مي شد نگاه جوان را نيز به دنبال خود مي كشيد.
    جوان عقل و هوش را با ديدن او از دست داده بود هم چنان كه به راه خود ادامه مي داد سرش را چرخانده و با نگاهش زن جوان را تعقيب مي كرد.
    در اين هنگام بر اثر بي توجهي،‌به كناره ديواري خورد و لبه ديوار صورت او را خراش داد و خون از صورت او جاري شد.
    جوان به ناگاه برآشفت با خود گفت: هم اكنون به محضر رسول خدا صلي الله عليه و سلم مي- روم و جريان را به او مي گويم.
    به حضور رسول خدا صلي الله عليه و سلم رسيد وجريان را به ايشان گفت: دراين وقت جبریيل نازل شد و اين آيه را از طرف خداوند به ايشان ابلاغ كرد.
    «قل للمومنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك اذكي لهم ان الله خبير بما يصنعون»
    بگو به مومنين، چشمهاي شان را از نگاه به نامحروم فرو بندند و دامان خود را حفظ كنند. اين براي آن ها پاكيزه تر است. خداوند به آنچه انجام مي دهند آگاه است.
    فراز نهم: مردي كه چشمان نابينا مي خواست
    روزي رسول خدا صلي الله عليه و سلم حارثة بن نعمان انصاري را ملاقات كردوجوياي حا لش شد. حارثه در پاسخ پيغمبر عرض كرد: « اصبحت يا رسول الله مؤمنا حقا»
    امروز را در حالي شروع كردم كه حقيقت ايمان را يافته ام.
    حضرت فرمود: هر ايماني را حقيقي است، حقيقت ايمان تو چيست؟
    عرض كرد: «عرفت نفسي عن الدنيا و اسهرت ليلي و اظمأت نهاري فكأني بعرش ربي و قد قرب للحساب و كأني باهل الجنة فيها يتزاورون و اهل النار فيها يعذبون».
    يا رسول الله! در دنيا اين گونه هستم كه شب را روز مي كنم و روز را شب،‌درحالي كه احساس مي كنم در عرض خدايم و كان روز قيامت است و وقت حساب و كتا ب.
    گويا بهشتيان را مشاهده مي كنم كه به معاشرت با هم ديگر مشغولند و اهل جهنم جلو چشمان من هستند در حالي كه غرق در عذاب الهي مي باشند.
    رسول خدا صلي الله عليه و سلم كه اين سخنان جا لب را از او شنيد به او فرمود:
    «انت مؤمن نور الله الايمان في قلبك فاثبت ثبتك الله.»
    خدا نور ايمان را در قلبت روشن كرده، پس دراين راه ثابت قدم باش، خدا هم براي پايداري در اين مسير ياريت كند.
    آنگاه حارثه عرض كرد: «يا رسول الله! ما علي نفسي من شي ء اخوف مني عليها من بصري.»
    اي پيغمبر خدا! من در اين راه هيچ نگراني ندارم جز اين كه از ناحيه چشمانم بر خود هراس دارم مي ترسم چشمانم مرا به بي عفتي و گناه بكشاند و از مسير تقوي خارجم كند.
    «فدعا له رسول الله فذهب بصره»
    رسول خدا صلي الله عليه و سلم از خدا خواست چشمان حارثه را نابينا كند تا او از اين خطر رهايي يافته و هم چنان با آسمانيان همنوا شود و چنين شد.

    مسغود یاری

           تبیان



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    لباس و پوشش در سيره نبوى

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    لباس و پوشش در سيره نبوى

    لباس و پوشش در سيره نبوى

    لباس,براى پوشاندن بدن و حفظ آن از سرما و گرما و آلودگى و مايه ى آبرو و آراستگى انسان است. تبديل آن به وسيله ى تفاخر و تجمل و ارزش را در كيفيت جامه دانستن, نوعى انحراف از فلسفه ى وجودى لباس است.
    از اين رو ((ساده پوشى)) به عنوان يكى از مظاهر ساده زيستى و رهايى از تعلقات مادى است. پيامبر اكرم(ص) اين گونه به زندگى و دنيا مى نگريست و اين گونه نيز مى زيست و هرگز ارزش را در ((لباس)) نمى ديد.
    سعدى مى گويد :
    تن آدمى شريف است به جان آدميت
    نه همين لباس زيباست نشان آدميت
    و به قول پروين اعتصامى :
    زهد با نيت پاك است نه با جامه ى پاك
    اى بس آلوده, كه پاكيزه ردايى دارد
    در اين جا به نمونه هايى از سيره ى حضرت رسول(ص) در مورد پوشيدن جامه, جنس لباس, رنگ, اندازه و تعداد و نحوه ى پوشيدن پيراهن,كفش, كلاه, عمامه, ردا و... اشاره مى كنيم:
    1 ـ جنس و رنگ لباس
    رسول خدا(ص) هم به سلامت و عافيت جسمى, هم به سادگى و هم به نوع سالم تر پارچه ى لباس توجه داشت. لباس پنبه اى مورد علاقه ى آن حضرت بود. على(ع) مى فرمايد: ((لباس هاى پنبه اى بپوشيد, چرا كه آن, لباس پيامبر خداست)).(1)
    آن حضرت, هم لباس برد يمانى مى پوشيد, هم جبه اى پشمين و خشن از پنبه و كتان. (2)
    مى فرمود: ((پنج چيز را تا زنده ام ترك نمى كنم,...يكى هم پوشيدن لباس پشمى)). (3)
    رنگ سبز, رنگ مورد پسند پيامبر(ص) براى لباس بود.(4) بيشتر جامه هاى پيامبر سفيد بود و مى فرمود: لباس سفيد را بر زندگانتان بپوشانيد و مردگانتان را هم با پارچه ى سفيد كفن كنيد.(5)
    پيامبر خدا ملحفه اى داشت كه با زعفران رنگآميزى شده بود و گاهى تنها با پوشيدن همان, با مردم نماز مى خواند.(6)
    رنگ سرخ, رنگى بود كه پيامبر خدا(ص) براى لباس, آن را نمى پسنديد.(7)
    رسول خدا(ص) نمونه ى اعلاى تميزى و آراستگى بود. در لباس پوشيدن نيز به اين نكته توجه داشت و در مورد نظافت جامه مى فرمود:((من اتخذ ثوبا فلينظفه)).(8)
    لباس سفيد, خود به خود طورى است كه چرك و آلودگى زودتر در آن معلوم مى شود, و انسان مقيد به سنت نبوى نظافت, به شستن و تميز كردن آن روى مىآورد. به علاوه انبساط خاطر و باز شدن روحيه نيز از فوايد پوشيدن لباس روشن و سفيد است.
    2 ـ اندازه و كيفيت
    جامه اى كه انسان را مغرور و سرمست كند يا تكبر و خود برتر بينى آورد, ناپسند است. مقيد بودن به نوع خاصى از جامه نيز, اسارت آور است.
    رسول خدا(ص) هرگاه لباس تازه مى پوشيد, خدا را شكر و سپاس مى گفت و جامه ى قبلى را به مسكين مى داد.
    (كان من فعله اذا لبس الثوب الجديد حمدالله)(9)
    در روايت ديگر است كه چون جامه ى نو به تن مى كرد, دعا مى كرد و مى فرمود: خدايى را سپاس كه بر تن من چيزى پوشاند تا پوشش من باشد و ميان مردم آراسته باشم. (10)
    جامه ى بلندى كه بر زمين كشيده شود, نشان تكبر است و در جاهليت, شيوه ى اشراف بوده است. رسول خدا(ص) ضمن آن كه از پوشيدن آن گونه جامه ها نهى مى كرد, خود جامه اى مى پوشيد كه از نظر بلندى به قوزك پاهايش نمى رسيد.(كانت ثيابه كلها مشمره فوق الكعبين).(11)اين در مورد جامه اى بود كه هم چون لنگ به كمر مى بست. و جامه اى كه از رو مى پوشيد, تا نصف ساق پا مى رسيد.
    جامه ى وى گاهى جامه اى كوچك تر از قطيفه(شمله) بود, يا جامه اى پشمين و راه راه با خطوط سياه و سفيد كه وقتى آن را به بر مى كرد, هيئت زيبايى مى يافت.(12)
    از نشانه هاى وارستگى آن حضرت در پوشيدن جامه و اين كه فخر خويش را به جامه و نوع آن نمى دانست, اين است كه نقل شده هر نوع لباسى كه فراهم مى شد مى پوشيد, از لنگ و پيراهن يا جبه يا هر چيز ديگر.(13)
    3 ـ ساده پوشى
    ساده زيستى رسول خدا(ص) و وابسته نبودن به جلوه هاى فريبنده ى دنيا و به ناز و نعمت آن دل نبستن و به جلوه هاى مادى دل خوش نداشتن, در همه ى شوون زندگى وى متجلى بود از جمله در كيفيت و نوع لباس و فرش و زير انداز و...
    نقل شده كه گاهى آن حضرت, روى حصير مى خوابيد, بى آن كه جز آن چيزى زيرش باشد. (14)
    هر چه فراهم بود مى پوشيد, چه قطيفه اى باشد كه بر بكند, يا برد عالى كه بپوشد, چه جبه ى پشمين, هر چه كه از حلال مى يافت مى پوشيد.(ما وجد من المباح لبس)(15)
    مهم, مباح بودن جامه بود كه براى رسول خدا اهميت داشت, نه قيمت و جنس و دوخت و جذاب بودن!
    آن حضرت به صحابى پارساى خود ابوذر غفارى فرمود:
    اى ابوذر! من لباس خشن و سخت مى پوشم, روى زمين مى نشينم, انگشتانم را پس از غذا مى ليسم, بر چهار پاى بى زين سوار مى شوم و كسى را در رديف خود سوار مى كنم. اينها از سنت هاى من است, هر كس از سنن من روى گردان شود, از من نيست.(16)
    در سخن ديگرى آمده است كه عبايى داشت, هرگاه مى خواست نافله بخواند (يا جابه جا شود) آن را دو تا مى كردند و زيرش مى انداختند.(17)
    پيامبر خدا(ص) هرگز نسبت به جاى خواب و رختخواب, عيبجويى و ايرادگيرى نداشت. اگر بستر برايش مى گستردند, بر آن مى خوابيد و اگر رختخوابى پهن نمى شد, بر زمين مى خوابيد.
    (ان فرشوا له اضطجع وان لم يفرش له اضطجع على الإرض.) (18)
    اين نهايت زهد و اوج وارستگى از تعلقات دنيوى است.
    وقتى در خانه بود, لباس خود را مى دوخت و بر كفش خويش وصله مى زد.(19)
    روزى عمر خدمت آن حضرت رسيد, در حالى كه وى بر روى حصيرى خفته بود و حصير بر پهلوهاى آن حضرت خط انداخته بود; گفت: يا رسول الله! كاش بسترى گسترده بوديد! فرمود: دنيا را مى خواهم چه كنم؟ مثل من و دنيا مثل رهگذرى است كه در يك روز گرم, ساعتى از روز را زير سايه ى درختى به استراحت پرداخته, سپس آن جا را وانهاده و رفته است.(20)
    4 ـ لباس هاى ويژه
    كلاه, عمامه, دستار و عرقچين, گرچه پوشاننده ى ((بدن)) نيست, ولى در رديف جامه به شمار مىآيد. از سنت هاى اسلامى, پوشاندن سر است, چه هنگام عبادت و نماز, چه در مواقع ديگر. گرچه ((در سر عقل بايد, بى كلاهى عار نيست.))
    پوشش پيامبر اكرم(ص) براى سر خود, اغلب ((عمامه)) بود. هنگام نماز و خطبه و جهاد, به تناسب, شرايط, با چيزى سر را مى پوشاند. گاهى هم سر برهنه بود. به روايت امام صادق(ع) پيامبر اسلام, عرقچين و كلاه سفيد راه راه مى پوشيد و در هنگام جنگ, عرقچينى بر سر مى گذاشت كه دو گوش داشت و روى گوش ها را مى پوشاند.(21)
    در مواقع ديگر, از زير عمامه, عرقچين هم بر سر مى پوشيد.(كان يلبس القلانس تحت العمائم.) (22) البته گاهى عمامه ى بدون كلاه بر سر مى نهاد, يا كلاه بدون عمامه مى پوشيد(23). عمامه سياهى داشت كه بر سر مى پيچيد و با آن نماز مى خواند.(24)
    اگر استفاده ى از دستمال و حوله را براى خشك كردن دست و صورت هنگام وضو وارد بحث پوشش و لباس كنيم, در اين زمينه هم بد نيست بدانيم كه رسول خدا(ص) حوله هاى متعددى داشت, با نام هاى مختلف و كاربردهاى گوناگون, كه به مراعات بهداشت و نظافت و نظم هم مربوط مى شود.
    در روايت آمده است: آن حضرت دستمال و حوله اى داشت كه پس از وضو چهره ى خود را با آن خشك مى كرد. و اگر حوله و دستمالى همراه نداشت, با گوشه ى لباس خود صورت را خشك مى كرد.(25)
    آراستگى آن حضرت, بخصوص هنگام حضور در جمع مسلمانان در مسجد و براى خطبه و نماز, گوشه ى ديگرى از سيره ى او را نشان مى دهد. لباس نماز جمعه ى وى مخصوص بود: ((كان له ثوب للجمعه خاصه)).(26) در بعضى روايات آمده كه غير از لباسى كه در روزهاى غير جمعه مى پوشيد, دو جامه ى مخصوص براى جمعه داشت.(27)
    5 ـ آداب لباس پوشى
    گرچه لباس پوشيدن, كارى ساده و روزمره و عادى است, ولى روش و سيره ى اولياى دين در اين زمينه ها هم براى ما مهم است.
    پيامبراكرم(ص) هر گاه لباس و پيراهن مى پوشيد, ابتدا سمت راست را بر تن مى كرد و هرگاه جامه از تن در مىآورد, از سمت چپ شروع مى كرد.(28)
    گاهى بى آن كه جامه ى ديگرى بر تن كند, روپوشى را بر اندام خود مى افكند و دو طرف آن را بين دو شانه ى خود گره مى زد و چه در خانه يا بيرون يا هنگام نماز بر جنازه ها, با همان حالت نماز مى گزارد.گاهى نيز در يك لباس گشاد نماز مى خواند. دو عدد جامه ى برد بافته شده داشت كه آن ها را تنها در حال نماز مى پوشيد, امت خويش را به ((نظافت)) دستور مى داد و تشويق مى كرد.(29)
    آن حضرت, انجام كار را با دست راست, و شروع از سمت راست را در همه ى كارهايش دوست داشت; در پوشيدن جامه و كفش, در شانه كردن موى.(30)
    لباسى كه مى خريد, اگر آستين آن بيش از اندازه بود, مقدار اضافى را مى بريد. (31) و نمى گذاشت لبه ى آن را هم بدوزند و به همان حال مى پوشيد و مى فرمود: كار, خيلى زودتر از اين هاست.(32)
    پايان اين بخش را به دو كلام از حضرت رسول(ص) زينت مى دهيم كه درباره ى جامه و آداب لباس پوشى فرموده است:
    (( من لبس ثياب شهره فى الدنيا البسه الله لباس الذل يوم القيامه)).(33)
    هر كس در دنيا لباس شهرت بپوشد(لباسى غير معمول كه به خاطر آن انگشت نما شود) خداوند در روز قيامت جامه ى ذلت و خوارى بر او مى پوشاند.
    امام صادق(ع) از پدران خويش روايت كرده است كه رسول خدا(ص) نهى مى كرد كه مردان, در لباس پوشيدن خود را شبيه زنان سازند. و نهى مى كرد كه زنان, در لباس شبيه مردان شوند.(34)

    پى‏نوشت‏ها

    1 ـ براى آشنايى از ساير ويژگى هاى اخلاقى و رفتارى حضرت مى توانيد به كتاب ((همگام با رسول(ص))) مراجعه نماييد.
    1. البسوا الثياب القطن فانها لباس رسول الله (سنن النبى, ص 126).
    2. بحارالانوار,ج 16, ص 227.
    3. مكارم الاخلاق, ص 115.
    4. كان يعجبه الثياب الخضر(سنن النبى, ص 120).
    5. البسوها احيإكم و كفنوا فيها موتاكم (سنن النبى, ص 120 و محجه البيضإ, ج 4, ص 140).
    6. محجه البيضإ, ج 4, ص 141.
    7. سنن النبى, ص 133. (انه كره الحمره فى اللباس).
    8. مكارم الاخلاق, ص 103.
    9. بحارالانوار, ج 16, ص 251 و مكارم الاخلاق, ص 36.
    10. بحارالانوار, ج 16, ص 251 و محجه البيضإ, ج 4, ص 145.
    11. سنن النبى, ص 120, محجه البيضإ, ج 4, ص 141.
    12. سنن النبى ,ص 125, حديث 135.
    13. همان, ص 120 به نقل از احيإ العلوم غزالى.
    14. همان, ص 123.
    15. محجه البيضإ, ج 4, ص 125.
    16. سنن النبى, ص 131.
    17. همان, ص 123 و بحار الانوار, ج 16, ص 227.
    18. محجه البيضإ, ج 4, ص 130.
    19. بحارالانوار, ج 16, ص 230.
    20. همان, ص 239.
    21. مكارم الاخلاق, ص 120.
    22. سنن النبى, ص 122, محجه البيضإ, ج 4, ص 143.
    23. بحار الانوار, ج 16, ص 250.
    24. سنن النبى, ص 125.
    25. مكارم الاخلاق, ص 36.
    26. بحارالانوار, ج 16, ص 227.
    27. همان, ص 251 و سنن النبى, ص 121.
    28. سنن النبى, ص 123.
    29. همان, ص 126.
    30. بحارالانوار, ج 16, ص 237.
    31. همان, ص 278.
    32. مكارم الاخلاق, ص 101.
    33. همان, ص 116.
    34. همان ,ص 118.

    نشريه فرهنگ كوثر ،‌شماره 49

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    سيرى در آيات حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد





    سيرى در آيات حجاب

    كندوكاو در آيات حجاب، آن هم يك جا و همه سونگرانه، براى اهل نظر و فقه پژوهان، مى تواند ره گشا و پرفايده باشد و آنان را در دستيابى به زواياى گوناگون اين گزاره مهم اجتماعى، رهنمون سازد.كنار هم گذاردن آيات حجاب و درنگ بر روى آنها و توجه به آغاز و پايان نشانه هاى پيوسته و ناپيوسته هر يك از آيات، بسيار روشن گر خواهد بود و ره گشا،كه در ضمن بحث،به اين نكته اشاره خواهد شد.
    نكته شايان توجه اين كه:در كنار هم و به ترتيب نزول آوردن آيات و دقت و درنگ روى آنها، نشان خواهد داد كه حكم حجاب،يك باره اعلام نشده،بلكه كم كم و با گذشت زمان و آماده شدن زمينه و… بر قلب مبارك پيامبر(ص) نازل شده است.
    ابتدا، در روزهاى پايانى سال پنجم هجرى، در جريان وليمه ازدواج پيامبر(ص) با زينب بنت جحش(همسر طلاق داده شده زيدابن حارثه) آيه حجاب همسران پيامبر(ص) بر آن حضرت نازل شد.
    همه مردان برابر دستور اين آيه شريفه مى بايست از پس پرده با همسران پيامبر(ص) سخن بگويند.
    در مرحله دوم، خويشاوندان نسبى از دايره اين حكم بيرون شدند و آنان اجازه يافتند با همسران پيامبر(ص) بى آن كه پرده اى در بين باشد، سخن بگويند.
    در مرحله سوم، جلباب (چادر) به عنوان حقى براى همسران و دختران پيامبر(ص) و زنان مؤمن قرار داده شد.
    در مرحله چهارم، آيات سوره نور احكام حجاب بانوان را روشن ساخت.
    در مرحله پنجم، اجازه گرفتن براى ورود به محل استراحت بانوان محرم، مطرح شد.
    چند نكته از اين بررسى به دست مى آيد:
    1.در نگاه به بانوان مَحْرَم و اندازه پوشش آنان در برابر مَحْرَمان، بين خويشاوندان نسبى و سببى فرق است;يعنى هيچ گاه پوشش مادر نزد فرزند، همانند پوشش مادرزن در نزد داماد نيست.
    2. اين كه گفته مى شود محرمان، چه سببى و چه نسبى، مى توانند به همه جاى بدن يكديگر نظر بيفكنند، به جز عورت و شرمگاه، سخنى است بى دليل.اين بخش از بحث مقدارى به درازا كشيد كه چاره اى نبود;زيرا فقيهان روزگار ما، آن گونه كه از حاشيه هاى عروةالوثقى بر مى آيد، همه،برخلاف اين نظر دارند;از اين روى بايسته بود كه دليلهاى اين مسأله بيش تر به بوته بررسى گذاشته شود.
    3.روايات رسيده از معصومان در اين موضوع،سخن جديدى،غير از آنچه از آيه هاى حجاب فهميده مى شود، بيان نكرده اند.
    4.از ملاكها و معيارهاى به دست آمده از بحث و كندوكاو در آيات شريف، در گزاره هاى جديد و مسائل نوپيدا بهره برديم و آنها را به گونه استدلالى، شرح داديم.در مثل فرق بين عكس و صاحب عكس و فيلم شخص و خود شخص بيان شده است.

    ترتيب نزول آيات حجاب نخستين مرحله:

    تا پيش از سال پنجم هجرى، بر زنان مسلمان، واجب نشده بود كه حجاب داشته باشند.آنان با همان لباس معمول و مرسوم آن زمان، در جامعه حاضر مى شدند،با مردان سخن مى گفتند و حتى با آنان بر سر يك سفره مى نشستند و از يك ظرف غذا مى خوردند;تا اين كه در سال پنجم هجرى، پس از ازدواج پيامبر(ص) با زينب بنت جحش،خداوند حجاب را بر زنان حضرت قرار داد و به مؤمنان دستور داد، هرگاه از همسران پيامبر(ص) چيزى خواستيد، از پشت پرده بخواهيد: (واذا سألتموهن متاعاً فاسئلوهن من وراء حجاب.)
    سپس دليل اين دستور را چنين بيان مى فرمايد:
    ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن.1
    نكته: پيش از نازل شدن آيه حجاب،در همين سوره شريف، آيات ديگرى نازل شده كه در آنها، شأن همسران پيامبر(ص) در صورت نگهداشت تقواى الهى، از شأن ديگر زنان برتر دانسته شده است و به همسران پيامبر(ص) دستور داده شده كه از حجره ها،مگر براى كارهاى ضرورى،خارج نشوند و با ناز و كرشمه،با مردان سخن نگويند و بسان دوران جاهليت نخستين، خود را نيارايند:
    يا نساء النبى لستن كاحد من النساء ان اتّقيتنّ فلا تخضعن بالقول فيطمع الّذى فى قلبه مرض وقلن قولاً معروفا. وقرن فى بيوتكن ولا تبّرجن تبّرج الجاهلية الاولى.2

    دومين مرحله:

    در پى نازل شدن حكم حجاب درباره همسران رسول خدا (ص) و بازداشته شدن مردان از مستقيم سخن گفتن با آنان و دستور به نگاه نكردن به ايشان، كه گويا اين حكم،همه، حتى پدران، برادران و خويشان همسران رسول خدا را در بر مى گرفت، اين پرسشها مطرح شد:
    آيا پدران همسران رسول خدا(ص) از ديدن دختر خود بازداشته شده اند؟
    آيا برادران همسران رسول خدا(ص) حق ديدن خواهران خود را ندارند؟
    آيا پسران همسران پيامبر(ص) كه از شوى پيشين خود داشتند، ديگر اجازه ندارند مادران خود را ببينند؟
    آيا زنان مؤمن،بسان مردان مؤمن بايد از پس پرده با همسران پيامبر(ص) سخن بگويند؟3
    ييعنى آيا همان گونه كه (يا ايها الذين آمنوا) زنان و مردان با ايمان را در بر مى گيرد و تنها از بابِ (تغليب)ضميرها مذكر آمده است، در (اذا سألتموهن)ضمير مخاطب از باب (تغليب)به صورت مذكر آمده است;ولى در واقع زنان را هم در بر مى گيرد و برابر اين حكم زنان مؤمن نيز بايد از پَس پرده با همسران رسول خدا(ص) سخن بگويند; يا خير، اين حكم ويژه مردان است؟
    در پى اين پرسشهاى گوناگون و شبهه ها، اين آيه شريفه بر قلب مبارك رسول خدا(ص) فرود آمد:
    لاجناح عليهنّ فى آبائهنّ ولاابنائهن ّولااخوانهنّ ولاابناء اخوانهنّ ولاابناءاخواتهنّ ولانسائهنّ ولاماملكت ايمانهنّ واتقين اللّه انّ اللّه كان على كلّ شىء شهيدا.4

    چند نكته

    الف.پنج گروه نخست از گروههاى نامبرده شده، همانانى هستند كه به محرمان نسبى نامبردارند.بنابراين، حكم حجاب براى زنان پيامبر(ص) بدين منظور نبوده كه آنان خود را از تيررس چشم محرمان نسبى به دور نگهدارند.و به ديگر سخن، همسران رسول خدا وظيفه ندارند كه با محرمان نسبى خود نيز از پس پرده سخن بگويند.آنان، همان گونه كه پيش از اين اجازه داشته اند و بر آنان روا بوده بدون حجاب و پرده با محرمان نسبى خود سخن بگويند، اكنون كه به همسرى پيامبر(ص) درآمده اند نيز مى توانند، با محرمان نسبى بى پرده سخن بگويند.
    ب. تكليف در پَسِ پرده قرار گرفتن، متوجه همسران رسول خداست، نه مردان. و به ديگر سخن، همسران آن حضرت بايد خود را در پَسِ پرده نگه بدارند، نه اين كه مردان وظيفه داشته باشند نگاه نكنند; از اين روى، به جاى (لاجناح على آبائهن) كه كوتاه تر و آسان تر بود، عبارتِ : (لاجناح عليهنّ فى آبائهنّ) آمد، تا نشان دهد آن گاه كه گناهى هست، آن گناه بر زنان است.
    در جمله آخر، خداوند خطاب به زنان فرمود: (واتقين اللّه) شما زنان بايد تقواى الهى را پيشه كنيد و خود را در پس پرده قرار دهيد. و نفرمود: (واتقوا اللّه) شما مردان، يا شما مردان و زنان، بايد تقواى الهى را پيشه كنيد و چشم ندوزيد.
    بنابراين، روايتهايى كه برابر آنها رسول خدا(ص) به همسران خود فرمود: از ابن مكتوم نابينا روى بگيرند و خود را در پَسِ پرده حجاب نگهدارند، از همين باب است. نه اين كه از آن احاديث بتوان تنقيح مناط كرد و دستور كلى به واجب، يا مستحب براى تمامى زنان استفاده كرد; زيرا تنقيح مناط در جايى است كه احتمال ويژگى براى مورد وجود نداشته باشد، در حالى كه اين جا، احتمال ويژه بودن مورد، بسيار قوى است.
    اكنون براى روشن تر شدن بحث، روايات واقعه ديدار ابن مكتوم را از پيامبر(ص) بازگو مى كنيم: (استأذن ابن مكتوم على النبى(ص) و عنده عائشة وحفصة. فقال لهما: قوما فادخلا البيت. فقالتا: أنّه اعمى. فقال: ان لم يَرَكما فانّكما تَريانه.)5
    ابن مكتوم از محضر پيامبر(ص) اجازه ورود گرفت. اين در حالى بود كه عائشه و حفصه نزد پيامبر بودند. پيامبر(ص) به آن دو فرمود: برخيزيد و داخل اتاق شويد.
    آن دو گفتند: او نابيناست.
    حضرت فرمود: اگر او شما را نمى بيند، شما او را مى بينيد.
    از ام سلمه روايت شده كه گفته است: (كنتُ عند رسول اللّه(ص) و عنده ميمونة. فاقبل ابن ام مكتوم. وذلك بعد ان امر بالحجاب. فقال: احتجبا. فقلنا: يارسول اللّه اليس اعمى لايبصرنا؟ قال: افعميا وان انتما الستما تبصرانه؟)6
    من و ميمونه نزد رسول خدا(ص) بوديم كه ابن مكتوم وارد شد. اين حادثه پس از دستور به حجاب بود. پيامبر(ص) فرمود: در پَسِ پرده حجاب رويد.
    گفتيم: اى رسول خدا! آيا او نابينايى كه ما را نبيند، نيست؟
    فرمود: آيا شما نيز نابيناييد؟ آيا شما او را نمى بينيد؟
    همان گونه كه پيش از اين يادآور شديم، اين روايات، ويژه همسران پيامبر(ص) است و به هيچ روى ديگر زنان مسلمان را در برنمى گيرد و تنقيح مناط و سريان دادن حكم به تمامى زنان مسلمان، دليل مى خواهد.
    ج. در مراد از (نسائهن) اختلاف است. در مجمع البيان، دو قول نقل شده است:
    1. مراد زنان هم كيش; يعنى زنان مؤمن است، نه زنان يهودى و نصارى; زيرا آنان زنان مؤمن را مى بينند و براى شوهران خود وصف مى كنند: اين قول از ابن عباس است.
    2. مراد، همه زنان است.7
    از روح المعانى نيز دو قول به دست مى آيد:
    1. قول ابن عباس; يعنى زنان هم كيش.
    2. زنان خويشاوند و وابستگان و پيوسته هاى به آنان: (وفى البحر: دخل فى (نسائهنّ) (الامهات و الاخوات و ساير القربات و من يتصل بهن من المتصرفات لهن و القائمات بخدمتهنّ.)8
    مادران، خواهران و ديگر خويشاوندان و زنانى كه براى آنان كار مى كنند و به خدمت آنان و خدمتگزار آنان هستند، داخل در (نسائهن) اند.

    سومين مرحله:

    يا ايها النبى قل لازواجك و بناتك ونساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جلابيبهن، ذلك ادنى ان يعرفن فلايؤذين وكان اللّه غفوراً رحيماً.9
    اى پيامبر! به همسران و دختران خود و زنان مؤمن بگو: چادرهاى خود را بردوش گيرند. اين نزديك تر است، براى اين كه شناخته و مورد آزار و اذيت قرار نگيرند و خدا آمرزنده مهربان است.
    تاكنون روشن شد كه همسران پيامبر مى بايد خود را در پَسِ پرده نگه دارند و تنها با خويشان نسبى و زنان مؤمن و بردگان مى توانند بدون پرده روبه رو شوند.
    از ديگر سو، اين وظيفه، شرافت ويژه اى نيز بود كه شامل زنان پيامبر(ص) شده بود; همان گونه كه پيش از اين نيز شرافتها و وظيفه هاى ديگرى نيز پيدا كرده بودند، از جمله:
    ام المؤمنين: (وازواجه امهاتهم)10 و مساوى نبودن با ديگر زنان مسلمان در كيفر و پاداش، البته به شرط داشتن تقوا: (يا نساء النبى لستن كأحد من النساء ان اتّقيتنّ.)11 و از جمله وظيفه هايى كه بر همسران پيامبر مقرر شده، به ناز و كرشمه سخن نگفتن با مردان و پسنديده سخن گفتن: (فلاتخضعن بالقول… وقلن قولا معروفاً) و خارج نشدن از خانه: (قرن فى بيوتكن) به گونه دوران جاهلى خود را نياراستن: (لاتبّرجن تبّرج الجاهلية الاولى.) به هر حال، بخشيدن شرافت، بدون قرار دادن وظيفه و تكليف ويژه نبوده است.
    حال پس از فرا خواندن (امهات المؤمنين) به حجاب كه هم شرافت و امتيازى بوده و هم تكليف و وظيفه اى، همين وظيفه را و امتياز را به ديگر زنان مؤمن نيز بخشيده است; تا آنان از شرافت بهره مند شوند و قدر و منزلت آنان شناخته شود و جوانان و ولگردان، با آنان برخورد به دور از ادب، و آزار دهنده نداشته باشند و دريابند كه اينان زنان با شخصيت و از خاندان شريف و پاك هستند و نبايد به هيچ روى، آزرده و اذيت شوند.
    از اين روى حجاب، جايگاه ويژه اى دارد و شرافتى به شمار مى آيد براى زنان مؤمن. چنين بود كه زنان مدينه از اين دستور خداوند استقبال كردند و به سرعت مقنعه ها و چادرهاى سياه تهيه كردند و با آنها خود را پوشاندند.
    ام سلمه مى گويد: (لما نزلت هذه الآيه: (يدنين عليهن من جلابيبهنّ) خرج نساء الانصار كأنّ على رؤسهن الغربان من اكسية سود يلبسنها.)12
    وقتى كه آيه شريفه: (خود را با چادرها فروپوشانيد) نازل شد، زنان انصار از خانه ها خارج شدند، به گونه اى كه گويا كلاغهاى سياه بر روى سر آنان نشسته اند; به خاطر لباسهاى سياهى كه پوشيده بودند.
    بمانند همين سخن از عائشه نيز روايت شده است.13
    بى گمان جنبه شرافتى و حق بودن حجاب از جنبه تكليفى آن بيش تر بوده است; از اين روى، در پى اعلام حكم حجاب، وعده بهشت براى پيروى كنندگان از اين دستور و وعده عذاب براى مخالفان آن، مطرح نشد، بلكه دليل عقل پسند و عرف پسند آورد: (ذلك ادنى ان يعرفن فلايؤذين.)
    براى شناخته شدن و اذيت نشدن، اين بهتر است.
    و به همين خاطر كه جنبه شرافتى و حق بودن آن بيش تر مورد نظر بوده، زنان مدينه، براى جلوه گر شدن ابهت و حشمت خود، چادر سياه بر سر افكنده اند; با اين كه پيامبر(ص) نفرموده بود چادر سياه بر سر افكنند. بويژه اين كه پارچه سياه و پوشش سياه به سبب جذب حرارت خورشيد ، براى سرزمينى چون شبه جزيره عربستان، مناسب نيست. بنابراين تنها توجيهى كه براى اين گونه لباس وجود دارد، همان ابهت و حشمت پيدا كردن و استفاده كامل از اين حق است.
    تا بدان جا حق و شرافت بودن حجاب و چادر، بر تكليف بودن آن برترى داشته كه حتى عمر بن خطاب، خليفه دوم مسلمانان، فكر مى كرد: چادر حق است، نه تكليف; از اين روى به كنيزكان اجازه پوشيدن چادر را نمى داد: (كان عمر بن الخطاب، لايَدَع فى خلافته أَمة تقنع ويقول انما القناع للحرائر لكيلا يؤذين.)14
    عمر بن خطاب، در زمان زمامداريش، به هيچ روى اجازه نمى داد كه كنيز ان مقنعه بپوشند و مى گفت: مقنعه، ويژه زنان آزاد است; تا شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند.
    انس مى گويد:
    (رأى عمر جارية مقنّعة فضربها بدرته وقال القى القناع لاتشبهين بالحرائر.)15
    عمر كنيزى را ديد كه مقنعه بر سر كرده بود، با تازيانه بر سر او زد و گفت: مقنعه را بر دار و خود را به زنان آزاد همانند نساز.
    در اين فكر، عمر تنها نيست و ديگران نيز اين چنين برداشتى را از حكم حجاب داشته اند. در مثل از ابن شهاب پرسيده شد: آيا كنيز ازدواج مى كند و سرخود را مى پوشاند. وى در پاسخ، آيه شريفه: (يا ايها النبى قل لازواجك…) را تلاوت كرد و گفت:
    (فنهى اللّه الاماء ان يتشبّهن بالحرائر.)16
    خداوند كنيزان را از اين كه خود را همانند زنان آزاد درآورند، بازداشته است.
    نكته: از پرسش و پاسخ روشن مى شود كه پرسش كننده مى دانسته است: كنيز تا شوهر نكرده، حق ندارد چادر سر كند; از اين روى حكم كنيز شوهر كرده را مى پرسد كه آيا كنيز، با ازدواج كردن، به شرف پوشيدن چادر نايل مى شود؟ ابن شهاب، پاسخ مى دهد: كنيزكان، چه ازدواج كنند و چه ازدواج نكنند، از اين حق، بهره اى نخواهند داشت.
    نكته مهم: ما اكنون بر آن نيستيم كار عمر را موجّه جلوه بدهيم، يا به بوته نقد بگذاريم. همچنين، بر آن نيستيم از روايى و ناروايى برده دارى و شبهه هايى كه در اين باب وجود دارد، سخن بگوييم.

    پى‏نوشت‏ها‏

    1. سوره (احزاب)، آيه 53.
    2. همان، آيه 32 ـ 33.
    3. تفسير (مجمع البيان)، امين الاسلام طبرسى، ج7 ـ 368/8.
    4. سوره (احزاب)، آيه 55.
    5. (وسائل الشيعه)، ج14، باب 129، از ابواب مقدمات النكاح، ج171/1 ـ 172.
    6. همان، ح4.
    7. تفسير (مجمع البيان)، ج7 ـ 368/8.
    8. تفسير (روح المعانى)، آلوسى بغدادى، ج107/12، دار احياء التراث العربى، بيروت.
    9. سوره (احزاب)، آيه 59.
    10. همان، آيه 6.
    11. همان، آيه 32.
    12. تفسير (الدر المنثور)، سيوطى، ج221/5.
    13. همان.
    14. همان.
    15. همان.
    16. همان.

    احمدعابدينى

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    حجاب برتر

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    حجاب برتر

    حجاب برتر
    قرآن مجید خطاب به پیامبرش فرمود: "به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که: خویشتن را با "جلباب" بپوشند که این کار برای این که به عفت شناخته میشوند و از تعرض محفوظ میمانند، برای آنان بهتر است".(1) بعضی از مفسّران جلباب را پوششی فراگیر معنا کرده‏اند که از بالای سر تا پایین پا را میپوشاند و چیزی در حدود اندازه چادر است.(2) البته دیدگاه دیگر جلباب را پوشش تا زانو(3) و دیدگاه سوم جلباب را مقنعه میداند.(4) بر اساس دیدگاه اوّل میتوان گفت: قرآن از چادر یا چیزی مانند آن که تمام بدن را بپوشاند، به عنوان حجاب برتر نام برده است. علاوه بر این: درباره پوشش حضرت فاطمه(ع) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد برای دفاع از فدک، همین پوشش نقل شده است.
    حضرت فاطمه(ع) مقنعه خویش را بر سر و جلباب بر تن کردند؛(5) یعنی پوششی که تمام تن را از سر تا قدم فرا میگرفته است.
    علاوه بر این عقل نیز بر برتر بودن چادر حکم میکند، چون اندام بدن با چادر بهتر محفوظ میماند. شاید علاوه بر این عقل نیز بر برتر بودن چادر حکم میکند، چون اندام بدن با چادر بهتر محفوظ میماند. شاید با استفاده از این موارد و احادیث دیگر، فقهای بزرگوار بر حجاب برتر بودن چادر تصریح نموده ‏اند.
    البته پوشش کامل با مانتو و روسری نیز میتواند مورد استفاده قرار گیرد، ولی حجاب برتر نیست، زیرا هر چند با مانتو و روسری پوشش صورت میگیرد، ولی باز حجم بدن مشخص است. با مقایسه با چادر، قطعاً چادر برتری دارد.ر است، در عین حال در صورت لزوم زن باید با حفظ عفت و حجاب، نقش اجتماعی خود را به خوبی انجام دهد. البته شیک پوشی و تمیز و مرتب بودن از خصلت زنان است و خصلت بسیار خوبی است که خدا در وجود زنان قرار داده تا بر جذابیت آنان افزوده شود، لیکن باید در کوچه و خیابان و در منظر مردان نامحرم طوری رفت و آمد کنند که همراه با متانت و عفت بوده و باعث گناه و معصیت الهی نشوند یا طمع در دل های بیمار ایجاد کند.

    پی نوشت‏ها:

    1. احزاب (33) آیه 59.
    2. ر.ک: علامه طباطبایی، المیزان؛ شیخ طوسی، تفسیر تبیان.
    3. المصباح المنیر، ریشه جلب.
    4. راغب اصفهانی، مفردات، ریشه جلب.
    5. طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 98.

    pasokhgoo.ir

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    حجاب، هويت مذهبى من است

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    حجاب، هويت مذهبى من است

    حجاب، هويت مذهبى من است

    در آن زمان كه تازه به اسلام گرويده بودم، بحث‏هاى جدى درباره دختران محجبه در مدارس فرانسه وجود داشت كه هنوز هم وجود دارد. اكثريت بر اين نظر بودند كه مسئله حجاب، خلاف اين اصل را ثابت مى‏كرد كه مدارس دولتى فرانسه بايد نسبت به مذهب دانش‏آموزان بى‏تفاوت باشند و حتى من، به عنوان يك غيرمسلمان، مى‏انديشيدم كه چرا بايد چنين وسواسى درباره موضوعى كوچك - روسرى دانش‏آموزان - وجود داشته باشد.
    اين احساس، همچنان در ميان غيرمسلمانان به قوت خود باقى است كه زنان مسلمان، پوشش اسلامى بر تن مى‏كنند؛ تنها به اين دليل كه مجبور به اطاعت از سنت‏ها هستند و بنابراين، حجاب، نماد ظلم و ستم است. از اين رو، استقلال و آزادى زنان، ميسر نخواهد شد؛ مگر با برداشتن حجاب .
    چنين درك ناپخته‏اى در ميان مسلمانان كم‏اطلاع يا بى‏اطلاع از اسلام هم وجود دارد. اين افراد، چنان به التقاط دينى و سكولاريسم خو گرفته‏اند كه از درك اين مطلب كه اسلام دينى جهانى و جاودانى است، ناتوانند. اين در حالى است كه زنان غيرعرب، در سراسر دنيا، به دين اسلام مى‏گروند و حجاب را به عنوان يك شرط مذهبى مى‏پذيرند و نه به خاطر برداشتى نادرست از سنت. من هم نمونه‏اى از اين زنان هستم. حجاب من، نه بخشى از هويت سنتى يا نژادى من است و نه معنايى سياسى يا اجتماعى دارد؛ بلكه حجاب من، تنها و تنها، هويت مذهبى من است.
    من پيش از آن‏كه در پاريس دين اسلام را برگزينم، حجاب را در حد خودم رعايت مى‏كردم. شكل حجاب، بسته به كشورى كه فرد در آن زندگى مى‏كند و يا ميزان آگاهى او از اسلام، متغير است. در فرانسه، من تنها شالى بر سر مى‏گذاشتم كه از نظر رنگ، با ديگر لباس‏هايم متناسب بود. اين تركيب، تقريباً مُد به حساب مى‏آمد. اكنون كه در عربستان سعودى هستم، چادر سياه سرتاسرى بر تن مى‏كنم كه حتى چشمانم را هم مى‏پوشاند. به اين ترتيب، من حجاب را از ساده‏ترين شكل تا كامل‏ترين آن، تجربه كرده‏ام. واقعاً معناى حجاب چيست؟ با وجود اين‏كه كتاب‏ها و مقاله‏هاى زيادى درباره حجاب نگاشته شده، اما تمام آنها، نگرش افرادى است كه از بيرون به اين قضيه نگاه مى‏كنند. من اميدوارم با در نظر گرفتن اين نكته كه از داخل به اين مسئله مى‏نگرم، بتوانم آن را شرح دهم.
    هنگامى كه تصميم گرفتم اسلام خود را ابراز كنم، هرگز فكر نكرده بودم كه آيا خواهم توانست روزى پنج نوبت نماز بخوانم يا اين‏كه آيا قادر خواهم بود حجاب خود را حفظ كنم؟ شايد از اين مى‏ترسيدم كه اگر جدى به اين موضوع فكر كنم، به نتيجه منفى برسم و اين كار، مى‏توانست تصميمم را مبنى بر مسلمان شدن، تحت تأثير قرار دهد. تا زمانى كه مسجد جامع پاريس را نديده بودم، هيچ كارى با اسلام نداشتم و با نمازگزاران و حجاب، هيچ آشنايى نداشتم. در واقع، هر دوى آنها برايم غيرقابل تصور بودند؛ اما شوق مسلمان شدن، چنان در من قوى بود كه نگران چيزهايى كه در آن سوى اين تغيير در انتظارم بودند، نبودم.
    پس از گوش دادن به يك سخنرانى در مسجد پاريس، محاسن رعايت حجاب بر من روشن شد؛ تا حدى كه حتى پس از خروج از مسجد هم روسرى را از روى سرم برنداشتم. آن سخنرانى، مرا غرق در نوعى رضايت روحى كرد كه هرگز قبلاً نمى‏شناختم؛ آن چنان كه اصلاً نمى‏خواستم روسرى را از سرم بردارم. در آن وقت، به دليل سرماى هوا، پوشش حجابم، توجه زيادى را به خود جلب نكرد؛ ولى خودم به شدت احساس مى‏كردم كه با ديگران تفاوت دارم؛ احساس طهارت و امنيت مى‏كردم. احساس مى‏كردم كه در محضر خداوند هستم. به عنوان يك خارجى در پاريس، از اين‏كه مردان به من خيره شدند، احساس خوبى نداشتم؛ ولى با پوشش حجاب، از نگاه مردان در امان بودم.
    رعايت حجاب، باعث شادمانى‏ام شد و نيز نشانه فرمان‏بردارى من از خداوند و تجلى ايمانم بود. ديگر لازم نبود كه اعتقاداتم را با صداى بلند فرياد بزنم؛ حجاب من، آنها را به روشنى براى همگان بيان مى‏كرد؛ به ويژه براى ديگر مسلمانان. به اين ترتيب، حجاب به تقويت پيوند من با ديگر خواهران مسلمانان كمك مى‏كرد. حجاب براى من، خيلى زود، به يك امر طبيعى و كاملاً اختيارى تبديل شد. هيچ كس نمى‏توانست مرا مجبور به رعايت حجاب كند و اگر هم مى‏كرد، من از آن سرپيچى مى‏كردم. در اولين كتابى كه درباره حجاب خواندم، نويسنده با زبان بسيار ملايمى بيان كرده بود كه: «خداوند، حجاب را جداً توصيه مى‏كند» و در اسلام، ما بايد از خواسته‏هاى خداوند اطاعت كنيم. از اين‏كه من هم موفق به انجام وظايف دينى خود، به صورت اختيارى و بدون هيچ مشكلى شدم، خوشحال بودم. الحمدالله.
    حجاب به مردم يادآورى مى‏كند كه خداوند وجود دارد و هميشه به من يادآور مى‏شود كه من بايد مثل يك مسلمان رفتار كنم؛ درست مانند افسران پليس، كه در لباس خدمت، آگاه‏تر و مراقب‏تر هستند؛ من هم با حجاب، بيشتر احساس مسلمان بودن مى‏كنم.
    دو هفته پس از آن‏كه به اسلام گرويدم، براى شركت در يك جشن عروسى خانوادگى، به ژاپن بازگشتم و تصميم گرفتم كه تحصيل در فرانسه را رها كنم. اشتياق تحصيل در رشته ادبيات فرانسه، جاى خود را به شوق تحصيل در ادبيات عرب داده بود. براى تازه مسلمانى چون من، با آگاهى اندك از دين اسلام، زندگى در شهرى كوچك در ژاپن كه مرا از ساير مسلمانان جدا مى‏ساخت، آزمايش بزرگى بود؛ هرچند، اين دورى از اجتماع مسلمانان، آگاهى‏هاى اسلامى‏ام را افزايش داد و دانستم كه تنها نيستم؛ زيرا كه خداوند با من است. من مى‏بايد بسيارى از لباس‏هايم را كه قبل از مسلمان شدن مى‏پوشيدم، كنار مى‏گذاشتم. يكى از دوستانم به من كمك كرد تا خياطى پيدا كنم كه برايم تعدادى شلوار گشاد، نظير آن‏چه پاكستانى‏ها مى‏پوشند، بدوزد. در اين باره، نگاه متعجب مردم، مرا آزار نمى‏داد.
    پس از شش ماه تحصيل در ژاپن، اشتياقم به تحصيل زبان عربى به حدى افزايش يافت كه تصميم گرفتم به قاهره بروم. من در آن‏جا دوستى را مى‏شناختم؛ اما هيچ كدام از اعضاى خانواده ميزبان، انگليسى يا ژاپنى نمى‏دانستند و بانويى كه در بدو ورود، مرا به داخل خانه هدايت كرد، از فرق سر تا نوك پا، سياه‏پوش بود و حتى چهره‏اش را هم پوشانده بود. اگرچه اكنون اين نوع پوشش در اين‏جا (رياض) برايم عادى و آشناست، ولى به ياد مى‏آورم كه در آن زمان، از ديدن چنين ظاهرى، سخت شگفت‏زده شده بودم؛ زيرا به ياد حادثه‏اى مشابه در فرانسه افتادم كه با ديدن چنين لباسى با خود فكر كرده بودم كه «اين زنى است كه اسير سنت شده، بدون كوچك‏ترين آگاهى از اسلام واقعى»؛ زيرا به نظر من، پوشاندن صورت، نه يك ضرورت، بلكه سنتى بومى بود.
    در قاهره، مى‏خواستم به آن خانم بگويم كه در پوشش، زياده‏روى كرده است و اين نوع پوشش، غيرعادى و غيرطبيعى بود؛ اما در عوض به من گفته شد كه من به عنوان يك مسلمان، پوشش مناسبى براى ظاهر شدن بين مردم ندارم. من با اين نظر مخالفت كردم؛ زيرا بر اساس آن‏چه من درك كرده بودم، اين نوع پوشش، براى يك زن مسلمان كافى بود؛ اما يك ضرب‏المثل انگليسى مى‏گويد: «هنگامى كه در رم هستى، مانند رمى‏ها رفتار كن». از اين رو، مقدارى پارچه خريدم و لباسى نظير آن‏چه زنان مصرى مى‏پوشيدند )Khimar(، براى خودم دوختم؛ لباسى كه بازوها و پايين‏تنه را كاملاً مى‏پوشاند و حتى آمادگى داشتم كه صورتم را هم مانند اقليت كوچك خواهران مصرى كه با آنها آشنا شده بودم، بپوشانم.
    پيش از مسلمان شدن، لباس‏هاى سبك مردانه، نظير شلوار را بر پوشيدن لباس‏هاى زنانه، نظير دامن، ترجيح مى‏دادم؛ اما نوع پوشش به سبك زنان مصرى، برايم خوشايند بود و در اين لباس، بيشتر احساس آرامش و وقار مى‏كردم.
    از نظر غربى‏ها، سياه، رنگى مناسب براى لباس‏هاى شب است؛ چون زيبايى شخص را برجسته‏تر مى‏سازد. خواهران جديد من نيز در پوشش سياهشان، واقعاً زيبا بودند و در چهره‏هايشان، نور قداست مى‏درخشيد.
    پس از اقامتى كوتاه در عربستان سعودى، مجبور شدم به پاريس برگردم. در آن‏جا متوجه شدم كه ظاهر خواهران مصرى، بى‏شباهت به راهبه‏هاى كاتوليك نيست. در راه، با يك راهبه، همسفر بودم؛ در حالى كه از شباهت بين لباس‏هايمان لبخند بر لب داشتم. لباس او مانند لباس يك زن مسلمان، نشان‏گر اين بود كه خود را وقف خداوند كرده است. متعجب شده بودم كه مردم درباره روبند راهبه‏هاى كاتوليك، هيچ سخنى نمى‏گويند؛ ولى از روبند يك زن مسلمان، به شدت انتقاد مى‏كنند و آن را نماد تروريسم و ظلم مى‏انگارند. براى من مهم نبود كه لباس‏هاى رنگى‏ام، جاى خود را به لباس‏هاى مشكى داده بودند؛ درواقع، پيش از مسلمان شدن، به گونه‏اى آرزوى داشتن زندگى‏اى چون زندگى يك راهبه را داشتم.
    پس از شش ماه اقامت در قاهره، چنان به آن لباس مشكى بلند عادت كرده بودم كه فكر مى‏كردم پس از بازگشت به ژاپن هم آن را خواهم پوشيد؛ اما به چند دست لباس روشن و سفيد نياز داشتم تا زنندگى كمترى نسبت به رنگ سياه داشته باشند.
    حق با من بود؛ زيرا ژاپنى‏ها به پوشش سفيدم واكنش نسبتاً خوبى نشان مى‏دادند و به نظر مى‏رسيد كه مى‏توانستند حدس بزنند كه، من پيرو مذهبى خاص هستم. يك بار شنيدم كه دخترى - با اشاره به من - به دوستش گفت: او يك راهبه بودايى است. چقدر راهبه‏هاى مسلمان، مسيحى و بودايى، به هم شباهت دارند! يك بار در قطار، مردى كه كنارم نشسته بود، از من پرسيد: چرا چنين لباس غيرعادى‏اى را پوشيده‏اى؟ وقتى برايش توضيح دادم كه من يك زن مسلمان هستم و اسلام به زنان امر كرده است تا اندام خود را بپوشانند؛ تا مردان ضعيف‏النفس به گناه نيفتند، به نظر مى‏رسيد كه او تحت تأثير قرار گرفته است. هنگامى كه مى‏خواست قطار را ترك كند، از من تشكر كرد و گفت: دوست داشتم وقت بيشترى باشد تا درباره اسلام با تو صحبت كنم.
    هنگامى كه پدرم مرا مى‏ديد كه حتى در روزهاى گرم هم با لباس آستين‏بلند و سرپوشيده بيرون مى‏رفتم، ابراز نگرانى مى‏كرد؛ اما من دريافته بودم كه حجاب، مرا از اشعه‏هاى خورشيد هم در امان مى‏دارد و در واقع، اين من بودم كه از ديدن پاهاى برهنه خواهرم در شلوار كوتاهش، احساس ناراحتى مى‏كردم. من هميشه از ديدن چنين صحنه‏هايى درباره زنان، احساس شرم مى‏كردم. بنابراين، مشكل نخواهد بود كه فكر كنيم اين صحنه‏ها چه تأثيرى بر مردان مى‏گذارد. در اسلام به زنان و مردان سفارش شده تا موقر (نجيب) لباس بپوشند و برهنه در ميان مردم ظاهر نشوند؛ حتى در مكان‏هايى كه همگى زن يا مرد هستند.
    اين واضح است كه حد قابل قبول پوشيدگى اندام، با توجه به تفكر فردى و اجتماعى تعيين مى‏شود؛ به عنوان مثال، در ژاپن، 50 سال قبل، اگر زنى با مايو به شنا مى‏رفت، زشت محسوب مى‏شد؛ اما امروزه مايوى دوتكه، نوعى هنجار است؛ هر چند شنا كردن بدون پوشش بالاتنه، بى‏حيايى محسوب مى‏شود؛ در حالى كه شنا در سواحل جنوبى فرانسه، بدون پوشش بالاتنه، نوعى هنجار است. در برخى سواحل آمريكا، برهنه‏گرايان، لخت مادرزاد، در ساحل دراز مى‏كشند. اگر يك خانم «آزاد» كه حجاب را نفى كرده است، مورد سؤال يكى از همين برهنه‏گرايان قرار بگيرد كه چرا برجستگى‏هاى بدنش را مى‏پوشاند؛ در حالى‏كه اين اندام‏ها به اندازه دست‏ها و صورت، طبيعى هستند، چه جواب صادقانه‏اى خواهد داد؟ در اين جا، هوا و هوس مردان، تعيين‏كننده حد پوشيدگى زنان محسوب مى‏شود؛ اما در اسلام، چنين مشكلى وجود ندارد؛ زيرا خداوند مشخص كرده است كه چه بخش‏هايى بايد و يا نبايد پوشيده بمانند و ما از او اطاعت مى‏كنيم.
    پرده‏هاى شرم در ميان مردمى كه برهنه يا نيمه برهنه در جامعه ظاهر مى‏شوند و در مقابل چشمان ديگران، اجابت مزاج يا معاشقه مى‏كنند، دريده مى‏شود و اين رفتار، مقام انسان را تا حد يك حيوان تنزل مى‏دهد. زنان ژاپنى، تنها هنگامى كه مى‏خواهند از منزل خارج شوند، آرايش مى‏كنند و براى ظاهر خود در خانه، اهميت زيادى قائل نمى‏شوند. در اسلام، سعى زن بر اين است كه براى شوهرش زيبا جلوه كند و شوهر هم مى‏كوشد تا براى همسرش زيبا باشد. در اسلام، حتى بين يك زن و شوهر هم حيا وجود دارد و اين امر، روابط آنها را زينت مى‏دهد.
    مسلمانان به حساسيت بيش از حد درباره بدن متهم مى‏شوند؛ ولى آزارهاى جنسى رايج در جامعه، پوشش موقر و نجيبانه را توصيه مى‏كند. پوشيدن دامن كوتاه، مى‏تواند پيامى براى مردان باشد؛ مبنى بر اين‏كه «من در دسترس هستم»؛ اما حجاب، با صداى بلند اعلام مى‏كند كه «من براى شما ممنوع شده‏ام».
    پيامبر گرامى اسلام صلى‏اللَّه عليه و آله از دخترش حضرت فاطمه سلام‏اللَّه عليها پرسيد: «بهترين چيز براى يك زن چيست»؟ وى فرمود: «اين‏كه نه مرد نامحرمى را ببيند و نه در معرض ديد نامحرمان باشد». پيامبر صلى‏اللَّه عليه و آله خشنود شد و فرمود: «به درستى كه تو دختر منى». اين سخنان، نشان مى‏دهد كه براى زنان بهتر است كه در خانه بمانند و تا حد امكان، از نگاه نامحرمان به دور باشند. در خارج خانه، نيز رعايت حجاب، همان اثر را دارد.
    پس از ازدواج، ژاپن را به قصد عربستان سعودى ترك كردم؛ جايى كه زنان بنا به رسم، در بيرون از منزل چهره‏هايشان را با نقاب مى‏پوشانند. من بى‏صبرانه منتظر بودم تا نقاب را امتحان كنم و بدانم كه پوشيدن آن، چه احساسى به من مى‏دهد؛ البته زنان غيرمسلمان هم لباس‏هايى به نام شنل مى‏پوشند كه آزادانه از شانه‏هايشان آويزان است؛ ولى چهرهايشان را نمى‏پوشانند و زنان مسلمان غيرعرب هم كمتر صورت‏هايشان را مى‏پوشانند.
    همين كه به پوشيدن نقاب عادت كرديد، متوجه خواهيد شد كه اصلاً ناراحت نيستند. در واقع، من با نقاب، احساس كردم كه شاهكار و گنجى را پنهان مى‏كنم كه نه مى‏توانى آن را ببينى و نه بشناسى. وقتى يك زن غيرمسلمان، يك زوج مسلمان را در خيابان مى‏بيند، به اين مى‏انديشد كه آنها كاريكاتورهايى هستند كه اداى زندگى را در مى‏آورند؛ ظالم در كنار مظلوم؛ در حالى كه با اين نوع پوشش، زن مسلمان، احساس مى‏كند ملكه‏اى است كه خدمتكارش او را همراهى مى‏كند.
    اولين نقابى كه پوشيدم، چشمانم را نمى‏پوشاند؛ اما در زمستان از نقابى استفاده مى‏كردم كه چشم‏هايم را هم دربرمى‏گرفت و به اين ترتيب، احساس سنگين چشم در چشم شدن با مردان نامحرم از بين مى‏رفت و درست مانند يك عينك آفتابى، از ديد بيگانگان جلوگيرى مى‏كرد. اين اشتباه است كه فكر كنيم زنان مسلمان خود را مى‏پوشانند؛ چون جزء اموال خصوصى شوهرانشان محسوب مى‏شوند؛ بلكه در واقع، آنها با اين كار، شرافت، متانت و وقار خود را حفظ مى‏كنند و از اين‏كه توسط بيگانگان تصاحب شوند، جلوگيرى مى‏كنند. بايد به حال زنان غيرمسلمان و زنان مسلمان ليبرال تأسف خورد كه آن‏چه را بايد بپوشانند، در معرض ديد عموم قرار مى‏دهند.
    نگاه به حجاب از بيرون، ديدن حقايق پنهانِ درون آن را غيرممكن مى‏سازد. تفاوت موجود در دو زاويه ديد، تا حدى مى‏تواند خلأ موجود در فهم اسلام را توضيح دهد. كسى كه از بيرون به اسلام مى‏نگرد، ممكن است آن را عامل محدودكننده مسلمانان بداند؛ اما از درون اسلام، چيزى جز صلح، آزادى و لذت [لذتى كه هيچ كس قبلاً آن را تجربه نكرده است‏]، نيست. پيروان اسلام، چه آنها كه مسلمان زاده شده‏اند و چه آنها كه بعدها به اسلام گرويده‏اند، اسلام را به جاى آزادى واهى در يك جامعه سكولار برگزيده‏اند. اگر اسلام به زنان ظلم مى‏كند، چرا شمار زيادى از زنان جوان و تحصيل‏كرده در اروپا، آمريكا، ژاپن، استراليا و...، «آزادى» و «استقلال» خود را رها مى‏كنند و به اسلام روى مى‏آورند؟
    زن آراسته به حجاب، به زيبايى فرشته است؛ پر از وقار، آرامش و اعتماد به نفس؛ اما تعصب كه چشم ديگران را كور كرده است، مانع از ديدن اين زيبايى مى‏شود. «به راستى كه اين چشم‏ها نيستند كه كور مى‏شوند؛ بلكه اين دل‏هاى درون سينه‏ها هستند كه كور مى‏شوند».1 ديگر چگونه مى‏توان بهتر از اين، تفاوت ميان ما و چنين انسان‏هايى را بر سر فهم و درك حجاب، توضيح داد؟

    پی نوشت:

    1. حج، آيه 46.

    نویسنده: Nakata Khaula/ مترجم: حميده پشتوان‏

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    آثار و پيامدهای فرهنگی ـ اجتماعی گسترش بدحجابی

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    آثار  گسترش بدحجابی

    آثار و پيامدهای فرهنگی ـ اجتماعی گسترش بدحجابی

    مقدمه
    بشر با توجه به اهميتی که برای سلامت خود قائل است، به سلامت جامعه هم ارزش می‏نهد و بيماری جامعه را بيماری خود می‏داند؛ هم‏چنان‏که تلاش می‏کند برای حفظ و تأمين سلامت خود از بسياری از امور بپرهيزد و يا از واکسن‏های پيش‏گيری و داروهای گوناگون استفاده کند، برای سلامت جامعه هم بايد نهايت سعی و کوشش خود را بهکار گيرد و جامعه را از مبتلا شدن به بيماری‏های اخلاقی و روانی پرهيز دهد تا ديگر افراد جامعه به رشد، تعالی و سعادت برسند.
    بدحجابی از مسائلی است که سلامت فرد و جامعه را تهديد می‏کند. پوشش نامناسب پی‏آمدها و آثار جبران ناپذيری در فرهنگ، اخلاق، اعتقاد، اقتصاد وامنيت جامعه دارد که گاه مسيری انحرافی و بازگشت ناپذيری پديد می‏آورد. اين نگارش آثار و پی‏آمدهای گسترش بدحجابی را از دو منظر فرهنگی و اجتماعی بررسی می‏کند.فرهنگ هر جامعه‏ای از جنبه‏های گوناگونی تشکيل يافته است. جنب‏های هنجاری فرهنگ جامعه، از ارزش‏ها و قواعد خاص رفتاری تشکيل می‏شود. هنجارها نشان می‏دهند که چه چيزی ارزش و ضد ارزش است؛ مانند شيوه‏های پوشش برگرفته از فرهنگ آن جامعه. تلقی بد از بدحجابی، باور به ارزشی بودن حجاب و پوشش و قضاوت درست درباره حجاب، در زندگی اجتماعی و فرهنگی تأثير بسزايی می‏گذارد.
    قبل از هر چيز بايد فرهنگ را تعريف کنيم تا آثار و پی‏آمدهای گسترش فرهنگ بدحجابی روشن شود. معروف‏ترين تعريف از فرهنگ از تايلور انسان‏شناس معروف انگليسی است. او می‏گويد:فرهنگ، مجموعه پيچيده‏ای است که دانش، معتقدات، هنر، اخلاقيات، قانون، رسم و هر استعداد و عادت ديگری را که بشر به عنوان عضو جامعه کسب می‏کند، شامل می‏گردد.
    کلارک نيز می‏گويد:
    تمامی مظاهر و شئون زندگی يک ملت را فرهنگ آن ملت تشکيل می‏دهد.
    بنابراين، رفتارهای اجتماعی معجونی از آن‏چه جامعه از علم و دانش، باورها و مسائل اخلاقی کسب می‏کند و قوانينی است که از دين و آيين افراد سرچشمه می‏گيرد. در کنار اين‏ها، برخی رسوم و عادات اجتماعی، در طول زمان سهم بسياری در شکل‏گيری فرهنگ آن جامعه دارند که هسته اصلی حيات اجتماعی را به وجود می‏آورند و در الگوهای رفتاری و هنجارهای فردی و اجتماعی بسيار تأثيرگذارند.
    آثار و پی‏آمدهای فرهنگی بدحجابی عبارتند از:
    الف) وازدگی در برابر فرهنگ بيگانه
    داد و ستد فرهنگی مفيد است، بلکه برای هر جامعه‏ای لازم به نظر می‏رسد. تجربه نشان داده که تعامل يا تبادل فرهنگی از عوامل بالندگی و پويايی جوامع است. حضرت آيت الله خامنه‏ای می‏فرمايد:
    در تبادل فرهنگی، هدف بارور کردن وکامل کردن فرهنگ ملی است.ولی در تهاجم فرهنگی، هدف ريشه کن کردن و از بين بردن فرهنگ ملی است.
    اما در دنيای کنونی، فرهنگی که قادر نباشد عناصر فرهنگی مفيد را جذب و عناصر غير مفيد را دفع کند و در الگوهای مختلف اجتماعی از ثبات لازم برخوردار نباشد، فرهنگ مهاجم با الگودهی آن را تخريب می‏کند؛ ارزش‏ها و هنجارهای آن را ناديده می‏انگارد و با غلبه و تهاجم، ارزش‏ها و الگوهای مورد نظر خويش را جای‏گزين می‏کند تا در اين ره‏گذر به اهداف خود دست يابد. بنابراين، فرآيند بدحجابی، مقدمه تهاجم گسترده‏تر به فرهنگ مقابل و شکستن هنجارها و جای‏گزين ساختن هنجار مورد نظر فرهنگ مهاجم است. چنين جامعه‏ای به نظر اسپنسر، جامعه‏شناس معروف، قدرت دفاعی خود را از دست می‏دهد و در مقابل بيماری‏ها، قدرت مقابله و دفاع ندارد و با ورود کوچک‏ترين عامل مخرب، از بين می‏رود. احساس بيگانگی در برابر فرهنگ خودی و بی‏هويتی اجتماعی، زمينه‏ساز پذيرش تهاجم فرهنگی است. بنابراين، جامعه‏ای که دچار تهاجم فرهنگی گردد و تغييرات اجتماعی در آن سريع صورت گيرد، ارزش در آن جامعه ناپايدار است و هنجارشکنی در آن مرسوم می‏شود و در برابر فرهنگ بيگانه هميشه از خود وازدگی نشان می‏دهد و در نتيجه، بحران‏زا می‏گردد. سوغاتی که بدحجابی به همراه دارد، تنها پوشش نامناسب نيست؛ بلکه ترويج لباس‏های نامناسب، بزک کردن‏ها و... را به دنبال دارد. در نتيجه، افراد متحمل بسياری از الگوهای ديگر از فرهنگ بيگانه می‏شوند.
    ب) سلطه بيگانگان و تأمين منافع آنان
    هر جامعه‏ای در پی آن است که به ارزش‏های خود پابندد و جامعه خود را از فرهنگ‏های بيگانه مصون نگه دارد تا افراد از سلامت و ثبات لازم برخوردار باشند. چنين جامعه‏ای سريع‏تر می‏تواند به اهداف خود برسد و آرمان‏های خود را عملی سازد. بنابراين، استعمارگران در جايی که ببينند جامعه‏ای مطابق با منافع، اهداف و خواسته‏های آنها پيش نمی‏رود. برای رسيدن به منافع خود و چپاول آن، غيرمستقيم طرح‏هايی می‏ريزند تا افراد را مشغول و سرگرم کنند و به اهداف شوم خود برسند. مانند ترويج بدحجابی و بی‏حجابی است. در طرح استعماری انگلستان به مأموران خود چنين آمده است:
    بايد به استناد شواهد و دلايل تاريخی، ثابت کنيم که پوشيدگی زن از دوران بنی‏عباس متداول شده و مطلقا سنت نيست. مردان همسران پيامبر را بدون حجاب می‏ديده‏اند و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگی، دوش به دوش مردان فعاليت داشته‏اند. پس از آن‏که حجاب زن با تبليغات وسيعی از ميان رفت، وظيفه مأموران ما آن است که جوانان را به عشق‏بازی و روابط جنسی نامشروع با زنان غيرمسلمان کاملاً بدون حجاب ظاهر شوند تا زنان مسلمان از آنان تقليد کنند.»
    رهبر فرزانه انقلاب می‏فرمايد:
    اين چيزهايی که شما می‏شنويد درباره مبارزه با دختران محجبه در فرانسه، اينها جرقه‏هايی است؛ آتش‏های زير خاکستر است و از يک کار عظيم پشت پرده خبر می‏دهد.
    به راستی، دشمنان انقلاب اسلامی در تهاجم به ارزش‏های مقدس ما می‏خواهند تقدس‏زدايی کنند. آن‏گاه به اهداف شوم خود برسند.
    ج) گسترش فساد و تباهی
    «ارزش‏های جامعه، آن دسته از عوامل و عناصری هستند که اکثريت يک جامعه به اعتبار و اهميت آنان ايمان دارند و بدان‏ها ارج می‏گزارند».
    در جامعه‏ای که حجاب، متانت، عفت و حيا ارزش تلقی می‏شود، زن پايه‏های اين ارزش را از رفتار و کردار خود، به بينش و باور خويش سرايت می‏دهد و از طرفی نه‏تنها زنان ديگر بلکه مردان را نيز به ارزش‏های جامعه متوجه می‏سازد و جامعه را به سلامت و ارزش‏های واقعی سوق می‏دهد. اما اگر زن،روش‏ها و منش‏های خود را تغيير دهد و به خودنمايی و آرايش‏های ظاهری بپردازد، ارزش‏هايی چون حجاب و حيا و وقار را خدشه‏دار می‏کند و خود و اجتماع را به تباهی و فساد و بالاخره به ضدارزش‏ها می‏کشاند.
    زمانی اين سؤال مطرح بود که بر اساس روايات، در آخرالزمان زنان پوشيده ولی برهنه‏اند. اين پارادوکس را چگونه می‏شود حل کرد. اميرالمؤمنين علی(ع) می‏فرمايد:
    يَظْهَرُ فِی آخِرِ الزَّمانِ وَ هُوَ شَرُّ الاَْزْمَنْةِ نِسْوَةٌ کاشِفاتٌ عارِياتٌ مُتَبَرِّجاتٌ مِنَ الدِّين خارجاتٌ فِی الْفِتَنِ داخِلاتٌ مائِلاتٌ اِلی الشَّهَواتِ وَ مُسْرِعاتٌ و اِلَی اللَّذّاتِ مُسْتَحِلاّتُ المُحَرَّمات وَ فی جَهَنَّمَ خالِداتٌ؛
    در آخرالزمان که بدترين زمان‏هاست، زنانی هستند که پوشيده اما برهنه‏اند و از خانه با خودآرايی بيرون می‏آيند. اينان از دين بيرون رفته‏اند و در فتنه‏ها وارد شده و به شهوات تمايل پيدا کرده‏اند و به کوی لذات نفسانی در شتابند و حرام‏ها را حلال می‏دانند و در دوزخ به عذاب ابدی گرفتارند.
    بنابراين، امروزه پاسخ اين سؤال پاسخ روشن شده است که بعضی زنان پوشش دارند ولی بدحجاب يا بی‏حجابند، پوشش دارند ولی عريان و برهنه‏اند. چنين مسائلی آدمی را از ارزش‏ها دور می‏سازد و در فتنه‏ها وارد می‏نمايد و از همه بالاتر گاهی از دين خارج می‏کند.
    د) افت تحصيلی و آموزشی
    فرهنگ هر جامعه‏ای، به آموزش‏های آن بستگی دارد. هر قدر آموزش‏ها از غنای بيشتری برخوردار باشد، فرهنگ آن جامعه بالاتر خواهد بود. نخبگان و فرهيختگان، در پرتو تحصيلات شناخته می‏شوند. جامعه‏ای که دانش‏مندان آن بيشتر باشد، معمولاً از تمدن بالاتری برخوردار است و پويايی در تمامی زمينه‏های فرهنگی، اقتصادی، سياسی و نظامی کاملاً مشاهده می‏شود. خلاصه، پيشرفت هر جامعه‏ای در گرو آموزش آن است.
    دختران و پسران اگر در کنار تحصيل، دل مشغولی‏های ديگری داشته باشند، از تحصيل باز می‏مانند و وقت زيادی از فرصت‏های مطالعاتی و تحصيلی آنان به هدر می‏رود. بسياری از مشاوران از صحبت‏های دختران و پسران جوان درباره مدهای روز و آرايش‏های جديد گله‏مند هستند. نمی‏خواهيم بگوييم دختران و پسران بايد در دانشگاه‏ها کاملاً از هم جدا باشند و ديواری بين آنها کشيده شود. اگر اينها فضای آموزشی را رعايت کنند و محيط را محيط درس بدانند و از آن‏چه برازنده فضای آموزشی نيست پرهيز کنند، بسيار تحسين برانگيز خواهد بود. به گفته مربيان تربيتی، در مدارسی که دختر و پسر با هم درس می‏خوانند، کم‏کاری، عقب‏افتادگی و بی‏مسئوليتی به خوبی مشاهده شده است. زيرا دختران در چنين محيطی، با بدحجابی توجه ديگران را به خود جلب می‏کنند و تمرکز ذهنی و روحی را از آنان می‏گيرند و باعث افت تحصيلی آنان می‏شوند و خود نيز ديگر حوصله درس خواندن ندارند و تمام حواسشان به لباس و نوع پوشش است. روح مطالعه و تحقيق در آنها خاموش می‏شود و افت تحصيلی پيدا می‏کنند.
    ه) تضعيف اعتقادات دينی در جامعه
    جامعه‏ای که در سطح بالايی از باورهای دينی باشد، در سايه ايمان، در برابر بسياری از آسيب‏ها مصون می‏ماند و دشمنان نمی‏توانند در صفوف آن رخنه کنند و نقشه‏های آنان نقش بر آب می‏شود. اين جامعه که دل به خدا سپرده و سرانجام زندگی را رسيدن به خالق خود می‏داند، دل به ديگری نمی‏سپارد و عقايد خود را متزلزل نمی‏کند. در اين جامعه، حجاب و پوشش جزء احکام مسلم دين و مذهب به شمار می‏رود و زنان حاضر نمی‏شوند خود را به زينت‏های زودگذر و دنيايی مزين کنند و در پرتو آن عقايد ديگران را متزلزل نمايند و خود نيز زمينه‏ساز فساد در جامعه شوند.
    تظاهر به بدحجابی نشانه پای‏بند نبودن و بی‏مبالاتی فرد به احکام و اعتقادات اسلامی است؛ زيرا زنان با بدحجابی، چشم‏های هوس‏آلود را متوجه خود می‏سازند و پايه‏های ايمانی مردم را سست می‏کنند و جامعه را به فساد می‏کشانند. «هيچ راهی برای امريکا و ابرقدرت‏ها بهتر از اين نيست که بدون جنگ و کشتار و بدون اين‏که پولی خرج کنند و حساسيتی ايجاد نمايند، ايمان را از دل‏های مردم بدزدند و بزدايند. اين کار به سادگی انجام می‏شود؛ با فيلم‏ها، نمايش‏نامه‏ها و چيزهايی از اين قبيل به نام پيشرفت علم و... هيچ راهی بهتر و موفق‏تر از اين وجود ندارد.» و می‏دانيم که باورها و ايمان‏های راسخ نقش بسزايی در بالندگی زندگی جامعه ايفا می‏کنند و زمانی که ايمان به سستی گرايد، نفوذ دشمن و به انحراف کشيدن آن جامعه به راحتی صورت می‏پذيرد.
    بدحجابی پی‏آمدهای اجتماعی نيز به دنبال دارد، از جمله:
    الف) ايجاد ناامنی و سلب آرامش
    آرامش و امنيت والاترين نعمتی است که خداوند به جامعه عنايت می‏فرمايد و می‏توان گفت، اگر جامعه‏ای فاقد آن باشد به يک معنا، هيچ چيز ندارد و با وجود امنيت، همه چيز دارد. سلامت جسمی و روحی ـ روانی جامعه در سايه امنيت حفظ می‏شود و خلاقيت و نوآوری بروز می‏کند. زنان بدحجاب نمی‏دانند که چه ضربه‏های و جبران‏ناپذير خانمان براندازی بر پيکره جامعه وارد می‏سازند.
    در جامعه‏ای که بدحجابی رواج پيدا کند، چشم و هم چشمی‏ها و ارائه هر چه بهتر زينت‏آرايی، تمامی نخواهد داشت و زنان سعی می‏کنند تا چشمان بيشتری را متوجه خود سازند و در معرض ديد همگان قرار گيرند و اين امر تمامی نخواهد داشت تا جايی که تمام افراد جامعه را آلوده سازد. در نتيجه، ناامنی نه تنها دامان خود بدحجاب را می‏گيرد بلکه خيلی سريع به اجتماع سرايت می‏کند و جامعه را از فعاليت‏های سالم باز می‏دارد.
    بسياری از کجروی‏های گوناگون اجتماعی مانند مدگرايی، شورش‏ها و درگيری‏های خيابانی، ناهم‏نوايی اجتماعی و آزارهای جنسی، از بدحجابی و بی‏هويتی اجتماعی سرچشمه می‏گيرند.
    زنان بدحجاب که به نمودهای ظاهری و تجمل و تنوع می‏پردازند و هر روز به سراغ اسباب آرايش و زيورآلات جالب‏تر و کفش و لباس شيک‏تر می‏روند، از سرمايه‏های معنوی محرومند و جمال معنوی برای آنان نامفهوم است. اينان کمبود خويش را بدين‏گونه جبران می‏کنند و عطش شخصيت‏يابی را از اين طريق فرومی‏نشانند.
    «آری، بدحجابی، ارزش‏های راستين دختران را تحت‏الشعاع ظواهر جنسی‏شان قرار می‏دهد و آنان را فدای هرزگی‏ها و هوس‏رانی‏های شيادان می‏سازد. بدحجابی ارزش زن را از بين می‏برد و او را تا حد يک کالا پست می‏کند. زنی که تن و اندام خود را در معرض ديد همگان می‏گذارد و آن‏چه را که به جنسيت او مربوط می‏شود، به کوچه و بازار می‏کشد، در حقيقت می‏خواهد با تکيه بر زنانگی خويش، جای خود را در جامعه باز کند نه با تکيه بر انسانيت خويش. در واقع او بدين ترتيب اعلام می‏کند که آن‏چه برای او اصل است، زن بودن اوست، نه انسان بودن و نه انديشه و لياقت و کارآيی او. چنين زنی قبل از هر چيز اسير خود است. او به مغازه‏داری شبيه است که دائما در فکر تزيين و تغيير دکوراسيون ويترين مغازه است».
    ب) ترويج رذايل اخلاقی
    بدحجابی علاوه بر اين‏که خود يک ناهنجار اجتماعی به شمار می‏آيد و جامعه را به بی‏بند و باری می‏کشد، زمينه‏ساز بسياری از زشتی‏های اخلاقی است. وقتی به پوشش و متانت بی‏اعتنايی می‏شود، مسائل اخلاقی ديگر هم از جامعه رخت بر می‏بندد. بدلباسی، بداخلاقی به دنبال دارد، چنان‏که مدپرستی، هواپرستی می‏آورد. جامعه‏ای که هر روز مد جديدی را به شکل‏های گوناگون بپذيرد، دچار بسياری از بيماری‏های اخلاقی چون غرور، تکبر، عصيان، قساوت قلب و فخرفروشی خواهد شد. هرگاه جامعه‏ای به انجام دادن گناه جسارت پيدا کرد و مفاسد و معاصی رواج پيدا کرد، زشتی گناه از بين می‏رود و اين خود گناه بزرگتری است. يعنی جامعه‏ای که گناه را گناه نداند، به سبب رواج زياد و همگانی شدن آن، سقوط خواهد کرد. بنابراين، بدحجابی قبح و زشتی گناه رااز بين می‏برد و باعث رواج گناهان ديگر می‏شود. امام صادق(ع) می‏فرمايد:
    وَ اَمّا اللِّباسُ يَحْمِلُکَ عَلَی الْعُجْبِ وَ الرِّياء وَ التَّزْييِنِ وَ التَّفاخُرِ وَ الْخُيَلاءِ فَاِنَّها مِن آفاتِ الدِّينِ وَ مُورِثُهُ الْقَسْوَةُ فِی الْقَلْبِ؛ لباست، لباسی نباشد که تو را به گناه خودپسندی، ريا، آراسته نشان دادن، مباهات به ديگران، فخرفروشی و تکبر، آلوده کند که تمام اينها از آفات دين و موجب سختی دل است.
    بدحجابی موجب سوء ظن نيز می‏گردد. پوشش، نشانه ترس از خدا و آتش جهنم است و زن باحجاب، خود را به احکام الهی پای‏بند می‏داند. از آن طرف زنان بدحجاب به راحتی احکام الهی را زير پا می‏گذارند و بی‏مبالاتی خود را به موازين اسلامی اعلام می‏دارند. چنين زنانی در معرض گناه هستند و افراد جامعه به آنها گمان بد می‏برند و زمينه اين گناه را تنها زنان بدحجاب به وجود می‏آورند. پس زنان پاک‏دامن و با عفاف، بايد کاری کنند که در معرض تهمت قرار نگيرند.
    ج) کم‏رنگ شدن حضور مثبت زنان در جامعه
    زن در بسياری از جوامع در فعاليت‏های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سياسی و... شرکت می‏کند و سهم بسزايی در اين زمينه‏ها دارد. بنابراين، حضور زنان در جامعه امری انکارکردنی نيست و روز به روز به اين فعاليت‏ها اضافه می‏شود و زنان دوش به دوش مردان در تمامی زمينه‏ها به فعاليت می‏پردازند. حال آيا پوشش می‏تواند بر حضور زن در جامعه تأثير داشته باشد يا خير؟ پاسخ بسيار روشن است؛ زيرا اسلام همان‏گونه که به اختلاط مرد و زن نامحرم هشدار داده و آنان را از پی‏آمدهای بد و زشت آن بازداشته است، به پوشش و حجاب او توجه خاصی داشته تا حضور او را در جامعه حفظ و سلامت نفسانی جامعه را تضمين کند.
    زنان بدحجاب در محل کار، به دليل خودآرايی و خودنمايی، تمرکز فکری لازم را از دست می‏دهند؛ در حالی که لازمه کار و تلاش جدی در محل کار، حضور قلب و تمرکز حواس است. زن با بدحجابی و آرايش، نه تنها به کار جدی نمی‏پردازد، بلکه نيروی کارآمد ديگران را نيز دچار سستی و رکود می‏سازد. در نتيجه، که چرخه فعاليت کاری جامعه را به کندی رهنمون می‏سازد.
    از طرفی خانواده‏هايی که غيرت دينی بالايی دارند،از حضور دختران و زنان خود در چنين جامعه‏ای نگران هستند و نخواهند گذاشت حضور پرشور آن‏ها در فعاليت‏های اجتماعی جلوگيری می‏کنند. در نتيجه، جامعه ضرر خواهد کرد و بخش بزرگی از نيروهای کاری را از دست خواهد داد.
    د) برهم زدن تنظيم روابط جنسی و عاطفی
    پوشش و حجاب، نه تنها باعث سلامت اخلاقی جامعه و پای‏بندی به هنجارهای دينی می‏شود، بلکه زمينه بروز و شکل‏گيری بزه‏کاری‏های جنسی را به حداقل می‏رساند و اعضای جامعه را نيز به سوی تشکيل خانواده، تنظيم روابط جنسی و عاطفی و قاعده‏مند کردن آن سوق می‏دهد.
    حجاب باعث می‏شود فاصله‏های اجتماعی محفوظ بماند و رعايت شود، يعنی هر کسی نمی‏تواند با ديگران هر نوع تعاملی را برقرار سازد. لذا پوشش، تعامل‏ها را الگودار و معنادار می‏سازد. اين ويژگی مانع نزديک شدن غريبه‏ها و در نهايت ارتباط جنسی می‏شود. رعايت حجاب و پوشش مناسب، افراد را از بزرگ‏ترين نعمت يعنی آزادی برخوردار خواهد ساخت؛ زيرا زنان اجازه نخواهند داد کسی بدون اجازه، به حريم شخصی و خصوصی‏شان نزديک شويد و در اين زمينه تصميم بگيريم. بنابراين اگر افراد پاک و پاکدامن و جامعه سالم می‏خواهيم، بايد زنان ما پوشش را کاملاً رعايت کنند؛ چنان که امير مؤمنان در نهج‏البلاغه به فرزندش امام حسن(ع) می‏فرمايد:
    وَ اکْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ اَبْصارِهِنَّ بِحِجابِکَ اِيّاهُنَّ فَاِنَّ شِدَّةَ الْحِجابِ اَبْقی عَلَيْهِنَّ؛
    از راه حجاب و پوشش بانوان آنها را بپوشان؛ زيرا رعايت حجاب به طور جدی و محکم، زنان را به طور سالم‏تر و پاک‏تر حفظ خواهد کرد.
    ه) افزايش آزار جنسی
    زنان و دختران با پوشش نامناسب در فعاليت‏های اجتماعی، به جوانان و مردان بزهکار اجازه خواهند داد تا به حريم آنان تجاوز کنند و مورد اذيت و آزار خود قرار دهند. نقطه شروع بسياری از ناهنجاری‏ها، مزاحمت‏ها و بی‏احترامی‏هايی است که افراد جامعه برای يک‏ديگر به وجود می‏آورند و بدحجابی عامل بسيار مهمی در ايجاد اين مزاحمت‏ها به شمار می‏آيد، دختران بزرک کرده با پوشش‏های زننده و گاه بسيار تهييج کنده، در جامعه خود را ارائه می‏نمايند تا شايد نگاه‏های آلوده بيشتری را به خود جلب کنند و از اين طريق،حس خودآرايی و خودنمايی را به نحوی ارضا کنند، ولی اين سرابی بيش نيست و عاقبت پشيمان خواهند شد که ديگر راه بازگشت نخواهند داشت. خداوند در قرآن کريم به پيامبرش(ص) می‏فرمايد:
    «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ ِلأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُوءْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُوءْذَيْنَ وَ کانَ اللّهُ غَفُورًا رَحيمًا)؛
    ای پيامبر، به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو پوشش‏های خود را برخود فروتر گيرند. اين برای آن‏که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند [به احتياط] نزديک‏تر است و خدا آمرزنده مهربان است.
    در شأن نزول اين آيه آمده، هنگامی که شب‏ها زنان برای نماز به مسجد می‏رفتند، بعضی از جوانان هرزه بر سر راه آنها می‏نشستند و آنان را با مزاح و سخنان ناروا آزار می‏دادند و مزاحم آنها می‏شدند. اين آيه به زنان دستور داد حجاب خود را به طور کامل رعايت کنند تا از کنيزان، آلودگان و يهوديان شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند.
    پس جامعه‏ای که بخواهد ثبات امنيتی بيشتری داشته و از ناهنجاری‏ها به دور باشد، بايد خود را از عواملی که باعث ناهنجاری و بزه می‏شود، دور نگه دارد و حجاب بهترين وسيله‏ای است که زنان و دختران را از آزار جنسی محافظت می‏کند.
    و) جلب نگاه‏های چشم‏چران و هوسباز
    خداوند به پيامبر اعظم(ص) می‏فرمايد:
    «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ؛
    به مؤمنان بگو چشم‏های خود را از نگاه نامحرمان فرو گيرند.»
    شهوت از غرايزی به شمار می‏آيد که خداوند در آدمی قرار داده است. شهوتی که باعث بقای نسل و سامان‏دهی زندگی و حيات می‏شود، آرامش و آسايش را برای جامعه به ارمغان می‏آورد و آثار بسيار مطلوبی در جامعه خواهد داشت. اما اگر از مسير اصلی خود منحرف شود و در سمت و سويی ديگر قرار گيرد، آثار بسيار بدی برای فرد و جامعه دارد. بدحجابی از مسائلی است که غريزه شهوت را از سير خود منحرف می‏سازد. زنان بدحجاب، نگاه‏های آلوده مردان هوس‏باز را به خود جلب می‏کنند و آتش شهوت را در دل آنان شعله‏ور می‏سازند. به ويژه در جامعه‏ای که بيشتر افراد آن جوان هستند، نگاه‏های شيطانی به سوی دختران بزک‏کرده و بدحجاب جامعه را به فساد و تباهی رهنمون می‏سازند.
    آری، در جامعه‏ای که چشم‏چرانی بر اثر بدحجابی رواج پيدا کند، بسياری از گناهان در آن جامعه رواج پيدا می‏کند و سرانجام، جوانان چشم‏چران بر اثر اين گناه خانمان‏سوز، زندگی بسياری از دختران معصوم و ساده‏لوح را بر باد می‏دهند و آبروی خانواده‏ها را به ارزانی می‏فروشند و زندگی‏ها را سست می‏کنند و سرمايه عفت و پاک‏دامنی را از بين می‏برند.امام صادق(ع) می‏فرمايد:
    النَّظَرُ سَهْمٌ مِن سِهامِ اِبْليسَ مَسْمُومٌ وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةِ اورثَتْ حَسْرَةً طويلةً؛
    نگاه، تيری از تيرهای زهرآگين شيطان است. چه بسا يک نگاه حسرت طولانی در پی دارد!
    ز) اختلالات روحی و روانی
    اختلال روحی و روانی از آثار ناگوار بدحجابی در جامعه است. برخی از دختران و زنان، بر اساس نياز ذاتی خود برای جلب رضايت محيط و توجه بيشتر بينندگان، به خودآرايی و جلوه‏گری و ارائه پوشش غيرمتعارف می‏پردازند و افکار خود را در بعد تمايلات و تخيلات موهوم، تقويت می‏کنند. بنابراين، پوشش و حجاب ناقص فشارهای فراوانی را بر روح و روان افراد وارد می‏سازد. چنين افرادی هميشه در پی آنند که خود را به گونه‏ای ارائه دهند که افکار و نگاه‏های آلوده و هوس‏انگيز را به خود جلب کنند و شخصيت خود را با خواسته‏های ديگران همگون سازند. اين خواسته‏ها محدود نيست و وقتی دختران نتوانند خود را مطابق خواست‏ها ارائه دهند. افراد جامعه ثبات روحی و روانی خود را از دست می‏دهند و اميدها و آرزوها به نااميدی می‏گرايد. شهيد مطهری؛ می‏فرمايد:
    روح بشر فوق العاده تحريک‏پذير است. اشتباه است که گمان می‏کنيم تحريک‏پذيری روح بشر، محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می‏گيرد. همان طور که بشر در ناحيه ثروت و مقام، از تصاحب ثروت و از تملک جاه و مقام سير نمی‏شود و اشباع نمی‏گردد، در امور جنسی نيز چنين است. هيچ مردی از تصاحب زيبارويان و هيچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هيچ دلی از هوس سير نمی‏شود. از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و هميشه مقرون است با نوعی احساس محروميت و دست نيافتن به آرزوها که به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بيمارهای روانی می‏گردد. چرا در دنيای غرب اين همه بيماری‏های روانی زياد شده است؟ علتش آزادی اخلاقی جنسی و تحريکات فراوان سکسی است که به وسيله جرايد و مجلات و سينماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمی و غير رسمی انجام می‏شود.
    اگر بتوان از لحاظ پوشش، الگوی مناسبی به جامعه ارائه داد، سلطه‏ای آگاهانه به افراد جامعه پيدا خواهيم کرد و جامعه را از بی‏ارادگی و بی‏اختياری نجات خواهيم داد. اما با بدحجابی، به افراد جامعه اجازه داده‏ايم که هرگونه می‏خواهند، برای پوشش خود تصميم بگيرند و مدل‏های متنوع را جای‏گزين کنند و دل‏ها را به سمت و سوی انحرافات اجتماعی سوق دهند که در اين صورت، اداره و اختيار از افراد جامعه گرفته می‏شود و جامعه‏ای که از خود اراده‏ای نداشته باشد، اختلالات روحی و بيماری‏های روانی به سراغ آن خواهد آمد و به منجلاب کشيده خواهد شد. «بدحجابی زن در جامعه، سبب نقش بازی کردن او در اسلوب‏ها و مدل‏های گوناگون می‏شود. اين اعمال او را به صورت موجودی بی‏اختيار و بی‏اراده، به هر طرف می‏کشد و ديگر بر زندگی‏اش تسلط آگاهانه نخواهد داشت. در زندگی و اعمال خود، نظر ديگران را ترجيح می‏دهد که برای جلوگيری از اين امور منفی، حجاب بهترين درمان می‏باشد».
    ح) تزلزل نهاد خانواده
    تشکيل نهاد خانواده، مقدس‏ترين پيوند زناشويی است. برای ثبات اين نهاد، عفت و حجاب خانوادگی مهم‏ترين عامل به شمار می‏آيد. اگر زن لذت‏های جنسی خود را از محيط خانواده بيرون نبرد و دستورهای اسلام را اطاعت کند، محيط خانه سالم و آرام‏بخش خواهد بود. ولی اگر عفت را رعايت نکند و لذت‏های جنسی و خودنمايی‏ها را به بيرون منزل بکشاند، مورد نگاه‏های هوس‏آلود نامحرمان قرار خواهد گرفت و ناخواسته عامل پاشيدگی و تيرگی روابط افراد خانواده خواهد شد.
    وقتی اختلافات زن و شوهر در محکمه‏های قضايی، را ريشه‏يابی می‏کنيم، پی می‏بريم که بسياری از ناسازگاری‏ها به دليل رعايت نکردن حجاب است. وقتی زن با آرايش و بدحجابی در جامعه ظاهر می‏شود، چشم‏ها، به سوی او نشانه می‏روند و او هم دل‏باخته و فريفته چشم‏چرانان می‏شود و کم کم از نگاه‏های شوهرش لذت نمی‏برد و از او سرد می‏شود و سرانجام باعث جدايی می‏گردد. گاهی همين امر از طرف شوهر صورت می‏گيرد. بر اثر چشم‏چرانی و نگاه‏های هوس‏آلود به دختران و زنان بدحجاب، از همسرش دل‏سرد می‏گردد و لذات‏ها و محبت‏هايش در بيرون از خانه صرف می‏شود. در نتيجه، بنای ناسازگاری با همسرش شروع می‏شود و تيرگی بر کانون خانواده سايه می‏افکند.
    بنابراين، برای حفظ نظام خانواده و به وجود آوردن محيطی سالم و فرزندان پاک رعايت حجاب ضروری است و بايد بالاترين امنيت، يعنی امنيت ناموسی، در خانه حاکم شود. از طرفی بديهی است، اگر خانواده سالم باشد و پوشش را رعايت کند، جامعه که از اجتماع خانواده‏ها تشکيل شده، سالم و پايدار خواهد ماند. در جامعه‏ای که بيشتر اعضای آن را جوانان تشکيل می‏دهند بايد در برابر اين فرآيند حساس‏تر باشند؛ زيرا جوانان در برابر مناظر شهوت‏انگيز و تهييج‏کننده، زودتر تحريک می‏شوند و چنين مناظری عامل مهمی در سوق دادن آنان به فساد خواهد شد. در نتيجه، نيروی فعال اجتماع به راه‏های فساد و تباهی کشانده می‏شوند و به جامعه ضربه جبران‏ناپذيری از جهات اقتصادی مادی، اجتماعی و اخلاقی وارد خواهد شد.
    «آمارهای قطعی و مستند نشان می‏دهد که با افزايش بی‏حجابی و بدحجابی در جهان، طلاق و از هم‏گسيختگی زندگی زناشويی در دنيا به طور مدام بالا رفته است؛ چرا که «هر آن‏چه ديده بيند دل کند ياد» و هر چه دل در اين‏جا يعنی هوس‏های سرکش، بخواهد، به هر قيمتی باشد به دنبال آن می‏رود و به اين ترتيب هر روز دل به دل‏بری می‏بندد و با ديگری وداع می‏گويد».
    به اميد روزی که بتوان جامعه را به زيور عفاف و حجاب مزين کرد و از بدحجابی رهانيد. پیام زن -> تیر و مرداد 1386، شماره 184 و 185

    محمدحسين درافشان

           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    آثار و پيامدهای فرهنگی ـ اجتماعی گسترش بدحجابی

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    آثار  گسترش بدحجابی

    آثار و پيامدهای فرهنگی ـ اجتماعی گسترش بدحجابی

    مقدمه
    بشر با توجه به اهميتی که برای سلامت خود قائل است، به سلامت جامعه هم ارزش می‏نهد و بيماری جامعه را بيماری خود می‏داند؛ هم‏چنان‏که تلاش می‏کند برای حفظ و تأمين سلامت خود از بسياری از امور بپرهيزد و يا از واکسن‏های پيش‏گيری و داروهای گوناگون استفاده کند، برای سلامت جامعه هم بايد نهايت سعی و کوشش خود را بهکار گيرد و جامعه را از مبتلا شدن به بيماری‏های اخلاقی و روانی پرهيز دهد تا ديگر افراد جامعه به رشد، تعالی و سعادت برسند.
    بدحجابی از مسائلی است که سلامت فرد و جامعه را تهديد می‏کند. پوشش نامناسب پی‏آمدها و آثار جبران ناپذيری در فرهنگ، اخلاق، اعتقاد، اقتصاد وامنيت جامعه دارد که گاه مسيری انحرافی و بازگشت ناپذيری پديد می‏آورد. اين نگارش آثار و پی‏آمدهای گسترش بدحجابی را از دو منظر فرهنگی و اجتماعی بررسی می‏کند.فرهنگ هر جامعه‏ای از جنبه‏های گوناگونی تشکيل يافته است. جنب‏های هنجاری فرهنگ جامعه، از ارزش‏ها و قواعد خاص رفتاری تشکيل می‏شود. هنجارها نشان می‏دهند که چه چيزی ارزش و ضد ارزش است؛ مانند شيوه‏های پوشش برگرفته از فرهنگ آن جامعه. تلقی بد از بدحجابی، باور به ارزشی بودن حجاب و پوشش و قضاوت درست درباره حجاب، در زندگی اجتماعی و فرهنگی تأثير بسزايی می‏گذارد.
    قبل از هر چيز بايد فرهنگ را تعريف کنيم تا آثار و پی‏آمدهای گسترش فرهنگ بدحجابی روشن شود. معروف‏ترين تعريف از فرهنگ از تايلور انسان‏شناس معروف انگليسی است. او می‏گويد:فرهنگ، مجموعه پيچيده‏ای است که دانش، معتقدات، هنر، اخلاقيات، قانون، رسم و هر استعداد و عادت ديگری را که بشر به عنوان عضو جامعه کسب می‏کند، شامل می‏گردد.
    کلارک نيز می‏گويد:
    تمامی مظاهر و شئون زندگی يک ملت را فرهنگ آن ملت تشکيل می‏دهد.
    بنابراين، رفتارهای اجتماعی معجونی از آن‏چه جامعه از علم و دانش، باورها و مسائل اخلاقی کسب می‏کند و قوانينی است که از دين و آيين افراد سرچشمه می‏گيرد. در کنار اين‏ها، برخی رسوم و عادات اجتماعی، در طول زمان سهم بسياری در شکل‏گيری فرهنگ آن جامعه دارند که هسته اصلی حيات اجتماعی را به وجود می‏آورند و در الگوهای رفتاری و هنجارهای فردی و اجتماعی بسيار تأثيرگذارند.
    آثار و پی‏آمدهای فرهنگی بدحجابی عبارتند از:
    الف) وازدگی در برابر فرهنگ بيگانه
    داد و ستد فرهنگی مفيد است، بلکه برای هر جامعه‏ای لازم به نظر می‏رسد. تجربه نشان داده که تعامل يا تبادل فرهنگی از عوامل بالندگی و پويايی جوامع است. حضرت آيت الله خامنه‏ای می‏فرمايد:
    در تبادل فرهنگی، هدف بارور کردن وکامل کردن فرهنگ ملی است.ولی در تهاجم فرهنگی، هدف ريشه کن کردن و از بين بردن فرهنگ ملی است.
    اما در دنيای کنونی، فرهنگی که قادر نباشد عناصر فرهنگی مفيد را جذب و عناصر غير مفيد را دفع کند و در الگوهای مختلف اجتماعی از ثبات لازم برخوردار نباشد، فرهنگ مهاجم با الگودهی آن را تخريب می‏کند؛ ارزش‏ها و هنجارهای آن را ناديده می‏انگارد و با غلبه و تهاجم، ارزش‏ها و الگوهای مورد نظر خويش را جای‏گزين می‏کند تا در اين ره‏گذر به اهداف خود دست يابد. بنابراين، فرآيند بدحجابی، مقدمه تهاجم گسترده‏تر به فرهنگ مقابل و شکستن هنجارها و جای‏گزين ساختن هنجار مورد نظر فرهنگ مهاجم است. چنين جامعه‏ای به نظر اسپنسر، جامعه‏شناس معروف، قدرت دفاعی خود را از دست می‏دهد و در مقابل بيماری‏ها، قدرت مقابله و دفاع ندارد و با ورود کوچک‏ترين عامل مخرب، از بين می‏رود. احساس بيگانگی در برابر فرهنگ خودی و بی‏هويتی اجتماعی، زمينه‏ساز پذيرش تهاجم فرهنگی است. بنابراين، جامعه‏ای که دچار تهاجم فرهنگی گردد و تغييرات اجتماعی در آن سريع صورت گيرد، ارزش در آن جامعه ناپايدار است و هنجارشکنی در آن مرسوم می‏شود و در برابر فرهنگ بيگانه هميشه از خود وازدگی نشان می‏دهد و در نتيجه، بحران‏زا می‏گردد. سوغاتی که بدحجابی به همراه دارد، تنها پوشش نامناسب نيست؛ بلکه ترويج لباس‏های نامناسب، بزک کردن‏ها و... را به دنبال دارد. در نتيجه، افراد متحمل بسياری از الگوهای ديگر از فرهنگ بيگانه می‏شوند.
    ب) سلطه بيگانگان و تأمين منافع آنان
    هر جامعه‏ای در پی آن است که به ارزش‏های خود پابندد و جامعه خود را از فرهنگ‏های بيگانه مصون نگه دارد تا افراد از سلامت و ثبات لازم برخوردار باشند. چنين جامعه‏ای سريع‏تر می‏تواند به اهداف خود برسد و آرمان‏های خود را عملی سازد. بنابراين، استعمارگران در جايی که ببينند جامعه‏ای مطابق با منافع، اهداف و خواسته‏های آنها پيش نمی‏رود. برای رسيدن به منافع خود و چپاول آن، غيرمستقيم طرح‏هايی می‏ريزند تا افراد را مشغول و سرگرم کنند و به اهداف شوم خود برسند. مانند ترويج بدحجابی و بی‏حجابی است. در طرح استعماری انگلستان به مأموران خود چنين آمده است:
    بايد به استناد شواهد و دلايل تاريخی، ثابت کنيم که پوشيدگی زن از دوران بنی‏عباس متداول شده و مطلقا سنت نيست. مردان همسران پيامبر را بدون حجاب می‏ديده‏اند و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگی، دوش به دوش مردان فعاليت داشته‏اند. پس از آن‏که حجاب زن با تبليغات وسيعی از ميان رفت، وظيفه مأموران ما آن است که جوانان را به عشق‏بازی و روابط جنسی نامشروع با زنان غيرمسلمان کاملاً بدون حجاب ظاهر شوند تا زنان مسلمان از آنان تقليد کنند.»
    رهبر فرزانه انقلاب می‏فرمايد:
    اين چيزهايی که شما می‏شنويد درباره مبارزه با دختران محجبه در فرانسه، اينها جرقه‏هايی است؛ آتش‏های زير خاکستر است و از يک کار عظيم پشت پرده خبر می‏دهد.
    به راستی، دشمنان انقلاب اسلامی در تهاجم به ارزش‏های مقدس ما می‏خواهند تقدس‏زدايی کنند. آن‏گاه به اهداف شوم خود برسند.
    ج) گسترش فساد و تباهی
    «ارزش‏های جامعه، آن دسته از عوامل و عناصری هستند که اکثريت يک جامعه به اعتبار و اهميت آنان ايمان دارند و بدان‏ها ارج می‏گزارند».
    در جامعه‏ای که حجاب، متانت، عفت و حيا ارزش تلقی می‏شود، زن پايه‏های اين ارزش را از رفتار و کردار خود، به بينش و باور خويش سرايت می‏دهد و از طرفی نه‏تنها زنان ديگر بلکه مردان را نيز به ارزش‏های جامعه متوجه می‏سازد و جامعه را به سلامت و ارزش‏های واقعی سوق می‏دهد. اما اگر زن،روش‏ها و منش‏های خود را تغيير دهد و به خودنمايی و آرايش‏های ظاهری بپردازد، ارزش‏هايی چون حجاب و حيا و وقار را خدشه‏دار می‏کند و خود و اجتماع را به تباهی و فساد و بالاخره به ضدارزش‏ها می‏کشاند.
    زمانی اين سؤال مطرح بود که بر اساس روايات، در آخرالزمان زنان پوشيده ولی برهنه‏اند. اين پارادوکس را چگونه می‏شود حل کرد. اميرالمؤمنين علی(ع) می‏فرمايد:
    يَظْهَرُ فِی آخِرِ الزَّمانِ وَ هُوَ شَرُّ الاَْزْمَنْةِ نِسْوَةٌ کاشِفاتٌ عارِياتٌ مُتَبَرِّجاتٌ مِنَ الدِّين خارجاتٌ فِی الْفِتَنِ داخِلاتٌ مائِلاتٌ اِلی الشَّهَواتِ وَ مُسْرِعاتٌ و اِلَی اللَّذّاتِ مُسْتَحِلاّتُ المُحَرَّمات وَ فی جَهَنَّمَ خالِداتٌ؛
    در آخرالزمان که بدترين زمان‏هاست، زنانی هستند که پوشيده اما برهنه‏اند و از خانه با خودآرايی بيرون می‏آيند. اينان از دين بيرون رفته‏اند و در فتنه‏ها وارد شده و به شهوات تمايل پيدا کرده‏اند و به کوی لذات نفسانی در شتابند و حرام‏ها را حلال می‏دانند و در دوزخ به عذاب ابدی گرفتارند.
    بنابراين، امروزه پاسخ اين سؤال پاسخ روشن شده است که بعضی زنان پوشش دارند ولی بدحجاب يا بی‏حجابند، پوشش دارند ولی عريان و برهنه‏اند. چنين مسائلی آدمی را از ارزش‏ها دور می‏سازد و در فتنه‏ها وارد می‏نمايد و از همه بالاتر گاهی از دين خارج می‏کند.
    د) افت تحصيلی و آموزشی
    فرهنگ هر جامعه‏ای، به آموزش‏های آن بستگی دارد. هر قدر آموزش‏ها از غنای بيشتری برخوردار باشد، فرهنگ آن جامعه بالاتر خواهد بود. نخبگان و فرهيختگان، در پرتو تحصيلات شناخته می‏شوند. جامعه‏ای که دانش‏مندان آن بيشتر باشد، معمولاً از تمدن بالاتری برخوردار است و پويايی در تمامی زمينه‏های فرهنگی، اقتصادی، سياسی و نظامی کاملاً مشاهده می‏شود. خلاصه، پيشرفت هر جامعه‏ای در گرو آموزش آن است.
    دختران و پسران اگر در کنار تحصيل، دل مشغولی‏های ديگری داشته باشند، از تحصيل باز می‏مانند و وقت زيادی از فرصت‏های مطالعاتی و تحصيلی آنان به هدر می‏رود. بسياری از مشاوران از صحبت‏های دختران و پسران جوان درباره مدهای روز و آرايش‏های جديد گله‏مند هستند. نمی‏خواهيم بگوييم دختران و پسران بايد در دانشگاه‏ها کاملاً از هم جدا باشند و ديواری بين آنها کشيده شود. اگر اينها فضای آموزشی را رعايت کنند و محيط را محيط درس بدانند و از آن‏چه برازنده فضای آموزشی نيست پرهيز کنند، بسيار تحسين برانگيز خواهد بود. به گفته مربيان تربيتی، در مدارسی که دختر و پسر با هم درس می‏خوانند، کم‏کاری، عقب‏افتادگی و بی‏مسئوليتی به خوبی مشاهده شده است. زيرا دختران در چنين محيطی، با بدحجابی توجه ديگران را به خود جلب می‏کنند و تمرکز ذهنی و روحی را از آنان می‏گيرند و باعث افت تحصيلی آنان می‏شوند و خود نيز ديگر حوصله درس خواندن ندارند و تمام حواسشان به لباس و نوع پوشش است. روح مطالعه و تحقيق در آنها خاموش می‏شود و افت تحصيلی پيدا می‏کنند.
    ه) تضعيف اعتقادات دينی در جامعه
    جامعه‏ای که در سطح بالايی از باورهای دينی باشد، در سايه ايمان، در برابر بسياری از آسيب‏ها مصون می‏ماند و دشمنان نمی‏توانند در صفوف آن رخنه کنند و نقشه‏های آنان نقش بر آب می‏شود. اين جامعه که دل به خدا سپرده و سرانجام زندگی را رسيدن به خالق خود می‏داند، دل به ديگری نمی‏سپارد و عقايد خود را متزلزل نمی‏کند. در اين جامعه، حجاب و پوشش جزء احکام مسلم دين و مذهب به شمار می‏رود و زنان حاضر نمی‏شوند خود را به زينت‏های زودگذر و دنيايی مزين کنند و در پرتو آن عقايد ديگران را متزلزل نمايند و خود نيز زمينه‏ساز فساد در جامعه شوند.
    تظاهر به بدحجابی نشانه پای‏بند نبودن و بی‏مبالاتی فرد به احکام و اعتقادات اسلامی است؛ زيرا زنان با بدحجابی، چشم‏های هوس‏آلود را متوجه خود می‏سازند و پايه‏های ايمانی مردم را سست می‏کنند و جامعه را به فساد می‏کشانند. «هيچ راهی برای امريکا و ابرقدرت‏ها بهتر از اين نيست که بدون جنگ و کشتار و بدون اين‏که پولی خرج کنند و حساسيتی ايجاد نمايند، ايمان را از دل‏های مردم بدزدند و بزدايند. اين کار به سادگی انجام می‏شود؛ با فيلم‏ها، نمايش‏نامه‏ها و چيزهايی از اين قبيل به نام پيشرفت علم و... هيچ راهی بهتر و موفق‏تر از اين وجود ندارد.» و می‏دانيم که باورها و ايمان‏های راسخ نقش بسزايی در بالندگی زندگی جامعه ايفا می‏کنند و زمانی که ايمان به سستی گرايد، نفوذ دشمن و به انحراف کشيدن آن جامعه به راحتی صورت می‏پذيرد.
    بدحجابی پی‏آمدهای اجتماعی نيز به دنبال دارد، از جمله:
    الف) ايجاد ناامنی و سلب آرامش
    آرامش و امنيت والاترين نعمتی است که خداوند به جامعه عنايت می‏فرمايد و می‏توان گفت، اگر جامعه‏ای فاقد آن باشد به يک معنا، هيچ چيز ندارد و با وجود امنيت، همه چيز دارد. سلامت جسمی و روحی ـ روانی جامعه در سايه امنيت حفظ می‏شود و خلاقيت و نوآوری بروز می‏کند. زنان بدحجاب نمی‏دانند که چه ضربه‏های و جبران‏ناپذير خانمان براندازی بر پيکره جامعه وارد می‏سازند.
    در جامعه‏ای که بدحجابی رواج پيدا کند، چشم و هم چشمی‏ها و ارائه هر چه بهتر زينت‏آرايی، تمامی نخواهد داشت و زنان سعی می‏کنند تا چشمان بيشتری را متوجه خود سازند و در معرض ديد همگان قرار گيرند و اين امر تمامی نخواهد داشت تا جايی که تمام افراد جامعه را آلوده سازد. در نتيجه، ناامنی نه تنها دامان خود بدحجاب را می‏گيرد بلکه خيلی سريع به اجتماع سرايت می‏کند و جامعه را از فعاليت‏های سالم باز می‏دارد.
    بسياری از کجروی‏های گوناگون اجتماعی مانند مدگرايی، شورش‏ها و درگيری‏های خيابانی، ناهم‏نوايی اجتماعی و آزارهای جنسی، از بدحجابی و بی‏هويتی اجتماعی سرچشمه می‏گيرند.
    زنان بدحجاب که به نمودهای ظاهری و تجمل و تنوع می‏پردازند و هر روز به سراغ اسباب آرايش و زيورآلات جالب‏تر و کفش و لباس شيک‏تر می‏روند، از سرمايه‏های معنوی محرومند و جمال معنوی برای آنان نامفهوم است. اينان کمبود خويش را بدين‏گونه جبران می‏کنند و عطش شخصيت‏يابی را از اين طريق فرومی‏نشانند.
    «آری، بدحجابی، ارزش‏های راستين دختران را تحت‏الشعاع ظواهر جنسی‏شان قرار می‏دهد و آنان را فدای هرزگی‏ها و هوس‏رانی‏های شيادان می‏سازد. بدحجابی ارزش زن را از بين می‏برد و او را تا حد يک کالا پست می‏کند. زنی که تن و اندام خود را در معرض ديد همگان می‏گذارد و آن‏چه را که به جنسيت او مربوط می‏شود، به کوچه و بازار می‏کشد، در حقيقت می‏خواهد با تکيه بر زنانگی خويش، جای خود را در جامعه باز کند نه با تکيه بر انسانيت خويش. در واقع او بدين ترتيب اعلام می‏کند که آن‏چه برای او اصل است، زن بودن اوست، نه انسان بودن و نه انديشه و لياقت و کارآيی او. چنين زنی قبل از هر چيز اسير خود است. او به مغازه‏داری شبيه است که دائما در فکر تزيين و تغيير دکوراسيون ويترين مغازه است».
    ب) ترويج رذايل اخلاقی
    بدحجابی علاوه بر اين‏که خود يک ناهنجار اجتماعی به شمار می‏آيد و جامعه را به بی‏بند و باری می‏کشد، زمينه‏ساز بسياری از زشتی‏های اخلاقی است. وقتی به پوشش و متانت بی‏اعتنايی می‏شود، مسائل اخلاقی ديگر هم از جامعه رخت بر می‏بندد. بدلباسی، بداخلاقی به دنبال دارد، چنان‏که مدپرستی، هواپرستی می‏آورد. جامعه‏ای که هر روز مد جديدی را به شکل‏های گوناگون بپذيرد، دچار بسياری از بيماری‏های اخلاقی چون غرور، تکبر، عصيان، قساوت قلب و فخرفروشی خواهد شد. هرگاه جامعه‏ای به انجام دادن گناه جسارت پيدا کرد و مفاسد و معاصی رواج پيدا کرد، زشتی گناه از بين می‏رود و اين خود گناه بزرگتری است. يعنی جامعه‏ای که گناه را گناه نداند، به سبب رواج زياد و همگانی شدن آن، سقوط خواهد کرد. بنابراين، بدحجابی قبح و زشتی گناه رااز بين می‏برد و باعث رواج گناهان ديگر می‏شود. امام صادق(ع) می‏فرمايد:
    وَ اَمّا اللِّباسُ يَحْمِلُکَ عَلَی الْعُجْبِ وَ الرِّياء وَ التَّزْييِنِ وَ التَّفاخُرِ وَ الْخُيَلاءِ فَاِنَّها مِن آفاتِ الدِّينِ وَ مُورِثُهُ الْقَسْوَةُ فِی الْقَلْبِ؛ لباست، لباسی نباشد که تو را به گناه خودپسندی، ريا، آراسته نشان دادن، مباهات به ديگران، فخرفروشی و تکبر، آلوده کند که تمام اينها از آفات دين و موجب سختی دل است.
    بدحجابی موجب سوء ظن نيز می‏گردد. پوشش، نشانه ترس از خدا و آتش جهنم است و زن باحجاب، خود را به احکام الهی پای‏بند می‏داند. از آن طرف زنان بدحجاب به راحتی احکام الهی را زير پا می‏گذارند و بی‏مبالاتی خود را به موازين اسلامی اعلام می‏دارند. چنين زنانی در معرض گناه هستند و افراد جامعه به آنها گمان بد می‏برند و زمينه اين گناه را تنها زنان بدحجاب به وجود می‏آورند. پس زنان پاک‏دامن و با عفاف، بايد کاری کنند که در معرض تهمت قرار نگيرند.
    ج) کم‏رنگ شدن حضور مثبت زنان در جامعه
    زن در بسياری از جوامع در فعاليت‏های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سياسی و... شرکت می‏کند و سهم بسزايی در اين زمينه‏ها دارد. بنابراين، حضور زنان در جامعه امری انکارکردنی نيست و روز به روز به اين فعاليت‏ها اضافه می‏شود و زنان دوش به دوش مردان در تمامی زمينه‏ها به فعاليت می‏پردازند. حال آيا پوشش می‏تواند بر حضور زن در جامعه تأثير داشته باشد يا خير؟ پاسخ بسيار روشن است؛ زيرا اسلام همان‏گونه که به اختلاط مرد و زن نامحرم هشدار داده و آنان را از پی‏آمدهای بد و زشت آن بازداشته است، به پوشش و حجاب او توجه خاصی داشته تا حضور او را در جامعه حفظ و سلامت نفسانی جامعه را تضمين کند.
    زنان بدحجاب در محل کار، به دليل خودآرايی و خودنمايی، تمرکز فکری لازم را از دست می‏دهند؛ در حالی که لازمه کار و تلاش جدی در محل کار، حضور قلب و تمرکز حواس است. زن با بدحجابی و آرايش، نه تنها به کار جدی نمی‏پردازد، بلکه نيروی کارآمد ديگران را نيز دچار سستی و رکود می‏سازد. در نتيجه، که چرخه فعاليت کاری جامعه را به کندی رهنمون می‏سازد.
    از طرفی خانواده‏هايی که غيرت دينی بالايی دارند،از حضور دختران و زنان خود در چنين جامعه‏ای نگران هستند و نخواهند گذاشت حضور پرشور آن‏ها در فعاليت‏های اجتماعی جلوگيری می‏کنند. در نتيجه، جامعه ضرر خواهد کرد و بخش بزرگی از نيروهای کاری را از دست خواهد داد.
    د) برهم زدن تنظيم روابط جنسی و عاطفی
    پوشش و حجاب، نه تنها باعث سلامت اخلاقی جامعه و پای‏بندی به هنجارهای دينی می‏شود، بلکه زمينه بروز و شکل‏گيری بزه‏کاری‏های جنسی را به حداقل می‏رساند و اعضای جامعه را نيز به سوی تشکيل خانواده، تنظيم روابط جنسی و عاطفی و قاعده‏مند کردن آن سوق می‏دهد.
    حجاب باعث می‏شود فاصله‏های اجتماعی محفوظ بماند و رعايت شود، يعنی هر کسی نمی‏تواند با ديگران هر نوع تعاملی را برقرار سازد. لذا پوشش، تعامل‏ها را الگودار و معنادار می‏سازد. اين ويژگی مانع نزديک شدن غريبه‏ها و در نهايت ارتباط جنسی می‏شود. رعايت حجاب و پوشش مناسب، افراد را از بزرگ‏ترين نعمت يعنی آزادی برخوردار خواهد ساخت؛ زيرا زنان اجازه نخواهند داد کسی بدون اجازه، به حريم شخصی و خصوصی‏شان نزديک شويد و در اين زمينه تصميم بگيريم. بنابراين اگر افراد پاک و پاکدامن و جامعه سالم می‏خواهيم، بايد زنان ما پوشش را کاملاً رعايت کنند؛ چنان که امير مؤمنان در نهج‏البلاغه به فرزندش امام حسن(ع) می‏فرمايد:
    وَ اکْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ اَبْصارِهِنَّ بِحِجابِکَ اِيّاهُنَّ فَاِنَّ شِدَّةَ الْحِجابِ اَبْقی عَلَيْهِنَّ؛
    از راه حجاب و پوشش بانوان آنها را بپوشان؛ زيرا رعايت حجاب به طور جدی و محکم، زنان را به طور سالم‏تر و پاک‏تر حفظ خواهد کرد.
    ه) افزايش آزار جنسی
    زنان و دختران با پوشش نامناسب در فعاليت‏های اجتماعی، به جوانان و مردان بزهکار اجازه خواهند داد تا به حريم آنان تجاوز کنند و مورد اذيت و آزار خود قرار دهند. نقطه شروع بسياری از ناهنجاری‏ها، مزاحمت‏ها و بی‏احترامی‏هايی است که افراد جامعه برای يک‏ديگر به وجود می‏آورند و بدحجابی عامل بسيار مهمی در ايجاد اين مزاحمت‏ها به شمار می‏آيد، دختران بزرک کرده با پوشش‏های زننده و گاه بسيار تهييج کنده، در جامعه خود را ارائه می‏نمايند تا شايد نگاه‏های آلوده بيشتری را به خود جلب کنند و از اين طريق،حس خودآرايی و خودنمايی را به نحوی ارضا کنند، ولی اين سرابی بيش نيست و عاقبت پشيمان خواهند شد که ديگر راه بازگشت نخواهند داشت. خداوند در قرآن کريم به پيامبرش(ص) می‏فرمايد:
    «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ ِلأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُوءْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُوءْذَيْنَ وَ کانَ اللّهُ غَفُورًا رَحيمًا)؛
    ای پيامبر، به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو پوشش‏های خود را برخود فروتر گيرند. اين برای آن‏که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند [به احتياط] نزديک‏تر است و خدا آمرزنده مهربان است.
    در شأن نزول اين آيه آمده، هنگامی که شب‏ها زنان برای نماز به مسجد می‏رفتند، بعضی از جوانان هرزه بر سر راه آنها می‏نشستند و آنان را با مزاح و سخنان ناروا آزار می‏دادند و مزاحم آنها می‏شدند. اين آيه به زنان دستور داد حجاب خود را به طور کامل رعايت کنند تا از کنيزان، آلودگان و يهوديان شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند.
    پس جامعه‏ای که بخواهد ثبات امنيتی بيشتری داشته و از ناهنجاری‏ها به دور باشد، بايد خود را از عواملی که باعث ناهنجاری و بزه می‏شود، دور نگه دارد و حجاب بهترين وسيله‏ای است که زنان و دختران را از آزار جنسی محافظت می‏کند.
    و) جلب نگاه‏های چشم‏چران و هوسباز
    خداوند به پيامبر اعظم(ص) می‏فرمايد:
    «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ؛
    به مؤمنان بگو چشم‏های خود را از نگاه نامحرمان فرو گيرند.»
    شهوت از غرايزی به شمار می‏آيد که خداوند در آدمی قرار داده است. شهوتی که باعث بقای نسل و سامان‏دهی زندگی و حيات می‏شود، آرامش و آسايش را برای جامعه به ارمغان می‏آورد و آثار بسيار مطلوبی در جامعه خواهد داشت. اما اگر از مسير اصلی خود منحرف شود و در سمت و سويی ديگر قرار گيرد، آثار بسيار بدی برای فرد و جامعه دارد. بدحجابی از مسائلی است که غريزه شهوت را از سير خود منحرف می‏سازد. زنان بدحجاب، نگاه‏های آلوده مردان هوس‏باز را به خود جلب می‏کنند و آتش شهوت را در دل آنان شعله‏ور می‏سازند. به ويژه در جامعه‏ای که بيشتر افراد آن جوان هستند، نگاه‏های شيطانی به سوی دختران بزک‏کرده و بدحجاب جامعه را به فساد و تباهی رهنمون می‏سازند.
    آری، در جامعه‏ای که چشم‏چرانی بر اثر بدحجابی رواج پيدا کند، بسياری از گناهان در آن جامعه رواج پيدا می‏کند و سرانجام، جوانان چشم‏چران بر اثر اين گناه خانمان‏سوز، زندگی بسياری از دختران معصوم و ساده‏لوح را بر باد می‏دهند و آبروی خانواده‏ها را به ارزانی می‏فروشند و زندگی‏ها را سست می‏کنند و سرمايه عفت و پاک‏دامنی را از بين می‏برند.امام صادق(ع) می‏فرمايد:
    النَّظَرُ سَهْمٌ مِن سِهامِ اِبْليسَ مَسْمُومٌ وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةِ اورثَتْ حَسْرَةً طويلةً؛
    نگاه، تيری از تيرهای زهرآگين شيطان است. چه بسا يک نگاه حسرت طولانی در پی دارد!
    ز) اختلالات روحی و روانی
    اختلال روحی و روانی از آثار ناگوار بدحجابی در جامعه است. برخی از دختران و زنان، بر اساس نياز ذاتی خود برای جلب رضايت محيط و توجه بيشتر بينندگان، به خودآرايی و جلوه‏گری و ارائه پوشش غيرمتعارف می‏پردازند و افکار خود را در بعد تمايلات و تخيلات موهوم، تقويت می‏کنند. بنابراين، پوشش و حجاب ناقص فشارهای فراوانی را بر روح و روان افراد وارد می‏سازد. چنين افرادی هميشه در پی آنند که خود را به گونه‏ای ارائه دهند که افکار و نگاه‏های آلوده و هوس‏انگيز را به خود جلب کنند و شخصيت خود را با خواسته‏های ديگران همگون سازند. اين خواسته‏ها محدود نيست و وقتی دختران نتوانند خود را مطابق خواست‏ها ارائه دهند. افراد جامعه ثبات روحی و روانی خود را از دست می‏دهند و اميدها و آرزوها به نااميدی می‏گرايد. شهيد مطهری؛ می‏فرمايد:
    روح بشر فوق العاده تحريک‏پذير است. اشتباه است که گمان می‏کنيم تحريک‏پذيری روح بشر، محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می‏گيرد. همان طور که بشر در ناحيه ثروت و مقام، از تصاحب ثروت و از تملک جاه و مقام سير نمی‏شود و اشباع نمی‏گردد، در امور جنسی نيز چنين است. هيچ مردی از تصاحب زيبارويان و هيچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هيچ دلی از هوس سير نمی‏شود. از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و هميشه مقرون است با نوعی احساس محروميت و دست نيافتن به آرزوها که به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بيمارهای روانی می‏گردد. چرا در دنيای غرب اين همه بيماری‏های روانی زياد شده است؟ علتش آزادی اخلاقی جنسی و تحريکات فراوان سکسی است که به وسيله جرايد و مجلات و سينماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمی و غير رسمی انجام می‏شود.
    اگر بتوان از لحاظ پوشش، الگوی مناسبی به جامعه ارائه داد، سلطه‏ای آگاهانه به افراد جامعه پيدا خواهيم کرد و جامعه را از بی‏ارادگی و بی‏اختياری نجات خواهيم داد. اما با بدحجابی، به افراد جامعه اجازه داده‏ايم که هرگونه می‏خواهند، برای پوشش خود تصميم بگيرند و مدل‏های متنوع را جای‏گزين کنند و دل‏ها را به سمت و سوی انحرافات اجتماعی سوق دهند که در اين صورت، اداره و اختيار از افراد جامعه گرفته می‏شود و جامعه‏ای که از خود اراده‏ای نداشته باشد، اختلالات روحی و بيماری‏های روانی به سراغ آن خواهد آمد و به منجلاب کشيده خواهد شد. «بدحجابی زن در جامعه، سبب نقش بازی کردن او در اسلوب‏ها و مدل‏های گوناگون می‏شود. اين اعمال او را به صورت موجودی بی‏اختيار و بی‏اراده، به هر طرف می‏کشد و ديگر بر زندگی‏اش تسلط آگاهانه نخواهد داشت. در زندگی و اعمال خود، نظر ديگران را ترجيح می‏دهد که برای جلوگيری از اين امور منفی، حجاب بهترين درمان می‏باشد».
    ح) تزلزل نهاد خانواده
    تشکيل نهاد خانواده، مقدس‏ترين پيوند زناشويی است. برای ثبات اين نهاد، عفت و حجاب خانوادگی مهم‏ترين عامل به شمار می‏آيد. اگر زن لذت‏های جنسی خود را از محيط خانواده بيرون نبرد و دستورهای اسلام را اطاعت کند، محيط خانه سالم و آرام‏بخش خواهد بود. ولی اگر عفت را رعايت نکند و لذت‏های جنسی و خودنمايی‏ها را به بيرون منزل بکشاند، مورد نگاه‏های هوس‏آلود نامحرمان قرار خواهد گرفت و ناخواسته عامل پاشيدگی و تيرگی روابط افراد خانواده خواهد شد.
    وقتی اختلافات زن و شوهر در محکمه‏های قضايی، را ريشه‏يابی می‏کنيم، پی می‏بريم که بسياری از ناسازگاری‏ها به دليل رعايت نکردن حجاب است. وقتی زن با آرايش و بدحجابی در جامعه ظاهر می‏شود، چشم‏ها، به سوی او نشانه می‏روند و او هم دل‏باخته و فريفته چشم‏چرانان می‏شود و کم کم از نگاه‏های شوهرش لذت نمی‏برد و از او سرد می‏شود و سرانجام باعث جدايی می‏گردد. گاهی همين امر از طرف شوهر صورت می‏گيرد. بر اثر چشم‏چرانی و نگاه‏های هوس‏آلود به دختران و زنان بدحجاب، از همسرش دل‏سرد می‏گردد و لذات‏ها و محبت‏هايش در بيرون از خانه صرف می‏شود. در نتيجه، بنای ناسازگاری با همسرش شروع می‏شود و تيرگی بر کانون خانواده سايه می‏افکند.
    بنابراين، برای حفظ نظام خانواده و به وجود آوردن محيطی سالم و فرزندان پاک رعايت حجاب ضروری است و بايد بالاترين امنيت، يعنی امنيت ناموسی، در خانه حاکم شود. از طرفی بديهی است، اگر خانواده سالم باشد و پوشش را رعايت کند، جامعه که از اجتماع خانواده‏ها تشکيل شده، سالم و پايدار خواهد ماند. در جامعه‏ای که بيشتر اعضای آن را جوانان تشکيل می‏دهند بايد در برابر اين فرآيند حساس‏تر باشند؛ زيرا جوانان در برابر مناظر شهوت‏انگيز و تهييج‏کننده، زودتر تحريک می‏شوند و چنين مناظری عامل مهمی در سوق دادن آنان به فساد خواهد شد. در نتيجه، نيروی فعال اجتماع به راه‏های فساد و تباهی کشانده می‏شوند و به جامعه ضربه جبران‏ناپذيری از جهات اقتصادی مادی، اجتماعی و اخلاقی وارد خواهد شد.
    «آمارهای قطعی و مستند نشان می‏دهد که با افزايش بی‏حجابی و بدحجابی در جهان، طلاق و از هم‏گسيختگی زندگی زناشويی در دنيا به طور مدام بالا رفته است؛ چرا که «هر آن‏چه ديده بيند دل کند ياد» و هر چه دل در اين‏جا يعنی هوس‏های سرکش، بخواهد، به هر قيمتی باشد به دنبال آن می‏رود و به اين ترتيب هر روز دل به دل‏بری می‏بندد و با ديگری وداع می‏گويد».
    به اميد روزی که بتوان جامعه را به زيور عفاف و حجاب مزين کرد و از بدحجابی رهانيد. پیام زن -> تیر و مرداد 1386، شماره 184 و 185

    محمدحسين درافشان

           نورپورتال




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    جلوه هاي آيات عفت در قرآن

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    جلوه هاي آيات عفت در قرآن

    جلوه هاي آيات عفت در قرآن

    درقران كريم به جلوه هاي بارزي ازعفت اشاره گرديده كه مهمترين آنان عبارتند از :
    الف :عفت چشم كه درسوره نورآيات 31و30به آن اشاره گرديده است كه:«به مردان وزنان مؤمن بگوكه چشم ازنگاه به نامحرم فروببنديد .»1
    وامام سجاد (ع) دربيان حق چشم مي فرمايند:«حق چشم اين است كه آن رابه حرام ندوزي وجزآنجاكه عبرتي دركارباشد وبصيرتي افزايد ياعلمي بدست آورد ،به كارش نگيري كه چشم دريچه عبرت (قلب) است .»2
    (ب)عفت زبان:
    زبان ابزاري است كه اگر براي خيرونيكي استفاده گرددشخص راحفظ كرده به بهشت مي رساند واگربراي شروبدي استفاده گردد شخص را به هلاكت ونابودي مي كشانده لذا خداوند درآيه 33احزاب خطاب به همسران پيامبر(ص)مي فرمايند : ((باصداي نرم به گونه هوس انگيزسخن نگوييدكه بيماردرلان درشما طمع كنند (بلكه)برخوبي وشايستگي سخن بگوييد.))
    (ج)عفت بطن :
    علماي اخلاق فوائد زيادي براي گرسنگي وسبك بودن شكم بيان داشته اند كه عبارتند از:صفاي قلب ،رقت قلب ،انكساروتواضع دربرابرپروردگار،فراموش نكردن گرسنگان ،دوري ازگناه ،دفع خواب ودوام بيداري ،سهولت عبادت،سلامتي بدن،
    قرآن كريم درآيه 60سوره بقره مي فرمايند :
    «وگفتيم ازآنچه خداوند روزي شما ساخته بخوريد وبياشاميد ودرزمين به فتنه وفساد انگيزي نپردازيد .»
    (د)عفت درراه رفتن :
    چگونگي راه رفتن وقدم برداشتن دردين مبين اسلام بسيارحائز اهميت است به طوري كه خداوند درآيه 31نورزنان را مخاطب قرارداده مي فرمايند:«زنان به منظورآشكارساختن زينتهاي پنهان خود ،پاي برزمين نكوبند.»
    دراين آيه مباركه خداوند ازهرگونه راه رفتن كه زمينه توجه مردان را ايجاد مي كند نهي مي فرمايد همچنين اين نكته رامي توان ازآيه بدست آورد كه وقتي آشكارساختن صداي پا زينت وحرام باشد قطعاً آشكا رساختن موضع زينت يعني پاها نيز حرام مي باشد .
    (ر)عفاف درخانواده :
    براي اينكه مايك خانوده عفيف داشته باشيم قرآن كريم دو راهكار درسوره نور آيات 58و59 ارائه داده است .
    1- اجازه ورود به اطاق والدين درسه وقت ازشبانه روز.
    2-ابرازمحبت به يكديگردرخانواده .
    آيه مي فرمايد : (( اي كساني كه ايمان آورده ايد بايد بردگان شما وهمچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده اند درسه وقت ازشما اجازه (ورود)بگيريد .قبل ازنمازفجر،درنيم روزهنگامي كه لباسهاي خودرابيرون آورده ايد وبعد ازنمازعشاء،اين سه وقت مخصوص براي شماست ،…وبه گرد يكديگربگرديد وباصفاوصميميت به يكديگرخدمت نماييد.) خداوند اين چنين آيات را براي شما بيان مي كند وخداوند دانا وحكيم است .))
    هـ ازدواج سنگرعفاف :
    يكي ازغرائزطبيعي هرانساني غريزه جنسي است كه بايد به طورطبيعي وشرعي ارضاشود وگرنه طغيان كرده وبسياري ازانسانها رابه بسوي بي عفتي سوق مي دهد ،طريق طبيعي ومشروع ارضاي آن،همان ازدواج است .قران مي فرمايند :«والبته بايد مردان بي زن وزنان بي شوهروكنيزان وبندگان خودرابه نكاح يكديگردرآوريد اگرفقيرند خداوند به لطف خود آنان رابي نيازخواهد فرمود كه خداوند به احوال آگاه ورحمتش وسيع است وآنانكه وسيله ازدواج ندارند بايد عفت پيشه كنند تاخدا آنها رابه لطف خود بي نيازگرداند.»3
    وپيامبر(صلي الله عليه واله)مي فرمايند:بدترين شما افرادي هستيد كه ازدواج نكرده اند.

    پي نوشت:

    1 نور ( 24 ) ، آيات .31.30.
    2 حسين بن شعبه الحراني.تحف العقول.انتشارات علميه اسلاميه .باب حقوق .
    3 سوره نور (24 ) ،آيات 33و32.

    زينب خوشخو

           تبیان




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    حجاب چه جورى‏اش خوبه؟

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    حجاب

    حجاب چه جورى‏اش خوبه؟

    وضعيت حجاب قبل از اسلام چگونه بود؟ كيفيت حجاب همسران پيامبر و امامان عليهم‏السلام چگونه بود و آيا آنها از چادر استفاده مى‏كردند و بر فرض لزوم حجاب و چادر، چرا از چادر مشكى استفاده مى‏شود و از رنگ‏هاى ديگر استفاده نمى‏شود؟
     
    چادر به صورتى كه در ميان ايرانيان معمول است - چادر بلند كه تا پايين پا مى‏رسد - در ميان عرب‏ها معمول نبوده، ولى چيزى شبيه نيمه چادر، رايج بود و ظاهراً منظور از «جلباب» هم - كه در آيات قرآن آمده - اشاره به همين است؛ چيزى كه نه مثل مقنعه و روسرى كوتاه بوده، نه مثل چادر خيلى بلند؛ اين حجاب، شايد تا كمر و كمى پايين‏تر مى‏رسيده است و آن بزرگواران از آن استفاده مى‏كردند. عرب‏ها از پوششى به نام «درع» كه پيراهن بلندى بوده و «ملحفه» كه همان چادر بوده است و مقنعه، استفاده مى‏كردند. از روايات استفاده مى‏شود كه اين بزرگواران، هر سه پوشش فوق را داشتند. مقنعه را سر مى‏كردند و درع هم پيراهن بلندى بوده كه تا پشت پا مى‏رسيد و آستين‏هايش بلند و گشاد بوده و ملحفه هم چادرى بوده كه به خودشان مى‏پيچند. در آداب نمازگزار هم آمده كه زن در موقع نماز، اگر بخواهد حجاب كاملى داشته باشد، بايد از مقنعه، درع و ملحفه استفاده كند.1
    لازم است توجه داشته باشيم كه پوشش و لباس، همواره با انسان بوده، زنان بيش از مردان در همه تمدن‏ها، داراى پوشش بوده‏اند. در تمدن فينيقى‏ها كه چهار هزار سال پيش از ميلاد مى‏زيستند، زنان آنها داراى حجاب بودند و براى پوشش خويش از پارچه‏هاى سرخ رنگ استفاده مى‏كردند.2 زنان آريايى نيز داراى حجاب بودند؛ به ويژه زنان طبقات بالاى اجتماعى آنان كه برايشان حجاب داراى ارزش ويژه‏اى بود.3 در بين يونانيان رسم بود كه زنان حتى صورت‏هاى خويش را با قسمتى از روپوش بسيار ظريف بپوشانند و زنان مجبور به نشستن در حرم‏سراها بودند و حتى تعليم و تعلم، توسط مادران و دايگان انجام مى‏شد. 4
    آشوريان و كلدانيان نيز داراى حجاب بودند، يكى از نويسندگان مى‏گويد: «زنان بابل و آشور، تنها آنان كه عفيف بودند و شوهر داشتند، داراى حجاب بودند». 5
    همچنين زنان اسپارتى، محجبه بودند. دختران اسپارتى، پس از شوهر كردن، حجاب مى‏گرفتند. نقش‏ها و تصويرهايى كه از زنان اسپارتى باقى مانده است، حكايت از اين دارد كه زنان اسپارتى، سر را مى‏پوشاندند و صورت را باز مى‏گذاشتند و هنگامى كه به كوچه و بازار مى‏رفتند، داراى حجاب بودند.6
    همين طور روميان، كارتاژى‏ها، چينى‏ها، هندى‏ها، ايرانيان باستان، ايرانيان اشكانى و ساسانيانى، همه داراى حجاب بوده‏اند.7 در تورات و كتاب‏هاى مقدس نيز سفارش به حجاب شده و عذاب بى‏حجابى، بيان شده است.8
    با اين حال، موج فساد، برهنگى و بدحجابى، در غرب جديد آغاز شد و كم كم به جوامع ديگر سرايت كرد.
    ويل دورانت مى‏گويد: «فساد اخلاقى [در جامعه آن روز غرب‏]، نشانه آزادگى و خردمندى بود و هرزه‏گى، به صورت نوعى‏آداب رايج در آمده بود. در فرانسه قرن 18، زنى كه تنها به شوهر خود دل بسته بود، يادگار دوران‏هاى گذشته به شمار مى‏آمد و زناشويى، فقط وسيله اى براى حفظ نام خانوادگى و انتقال ثروت بود».9
    مونتسكيو مى‏نويسد: «مردم پاريس، هر مردى را كه زنش را تنها از آن خود بداند، مخل آسايش اجتماعى مى‏دانند و هر زن، عاشقى داشت و هر شوهرى، معشوقه‏اى».10
    اين فساد و بى‏بندوبارى، با رنسانس علمى در اروپا شروع شد و توسط روشنفكران غرب زده، به جهان سوم راه يافت؛ ابتدا در دولت عثمانى و كم كم به كشورهاى ديگر نفوذ كرد. در ايران، اولين بار، بى‏بندوبارى و بدحجابى، توسط شاه عباس كبير با پذيرفتن برادران «شرلى» شروع شد و مى‏توان شروع جريان غرب زدگى مستمر را از دوران فتحعلى شاه دانست.11
    بعد از اين دوره، رضاخان در ايران و آتاترك (مصطفى كمال) در تركيه و امان‏الله خان در افغانستان، مأمور كشف حجاب شدند.
    بنابراين، آغاز بى‏حجابى و بدحجابى را مى‏توان دوران تحول و رنسانس در اروپا دانست.12
    برترى چادر مشكى
    در بين رنگ‏ها، رنگ‏هاى تيره و مشكى، در تأمين حجاب حداكثرى بانوان در بيرون منزل، مؤثر هستند.علاوه بر اين، رنگ مشكى پوشاننده رنگ‏هاى ديگر است و زير آن، هر لباس رنگى ديگرى را كه باشد، مى‏پوشاند. ضرب المثل معروف «بالاتر از سياهى رنگى نيست»، اشاره به همين واقعيت است كه رنگ سياه، برترين رنگ‏هاست و تمام رنگ‏هاى ديگر، در مقابل آن، رنگ مى‏بازند.
    آرامش بيشتر
    قرآن مجيد مى‏فرمايد: «پرده سياه و تاريك شب، روز را مى‏پوشاند».13 در برخى از تفاسير آمده است: ساكنان زمين، پس از تحمل چند ساعت گرما و رنج و كار و فعاليت روزانه، طالب سكون و آرامش شب مى‏شوند و شب، ساكنان زمين را در چادر سياه و مشكى خود مى‏پوشاند. «پرده سياه و تاريك شب را به منزله لباس و پوشش قرار داديم». در اين آيه، تاريكى شب، به پرده و پوشش گسترده، تشبيه شده است كه همه اجسام را مى‏پوشاند؛ همان گونه كه جلباب و چادر مشكى، تمام بدن و لباس بانوان را در مقابل نامحرم مى‏پوشاند.
    برخى جلباب را به چادر شب معنا كرده‏اند. به نظر مى‏رسد به دليل دو ويژگى گستردگى در پوشش و رنگ مشكى كه در جلباب، چادر مشكى و پرده تاريك شب موجود مى‏باشند، به چادر شب معنا شده است.
    نگاه‏شكنى و آسايش بيشتر
    در روان‏شناسى رنگ‏ها، چنين آمده است: سياه به معناى «نه» است. رنگ مشكى، اثر كاهش تحريك‏هاى روحى و روانى دارد؛ چون رنگى صامت و غيرمحرك است و واكنش مهمى در بيننده ايجاد نمى‏كند، از اين رو، يكى از بهترين ابزارهاى كاهش واكنش‏هاى روانى است و نه تنها موجب جلب توجه ديگران نمى‏شود، بلكه به عدم توجه كمك مى‏كند. به همين دليل، در هنگام برخورد با جنس مخالف و غيرمحارم، استفاده از چادر مشكى، اثرات مطلوبى از نظر كاهش حالات و اميال جنسى دارد. خداوند در سوره نور، ضمن آموزش حدود مراقبت‏هاى اوليه در شيوه رويارويى با غيرمحارم در آخر آيه، خطاب به زنان مى‏فرمايد: «نبايد زنان پاى خود را چنان به زمين بكوبند كه صداى زينت‏آلاتشان شنيده شود (و سبب تحريك نامحرم گردد)». بنابراين، مى‏توان گفت كه چون لباس‏هاى رنگارنگ، سبب جلب توجه نامحرم و تحريك جنسى مى‏شوند، مطلوب نمى‏باشند؛ اما چون حجاب و چادر مشكى، باعث جلب توجه نمى‏گردد، رنگى مطلوب است. معمولاً بانوانى كه اعتقاد راسخ به لزوم پوشيدگى بيشتر در برخورد با نامحرم دارند، چادر مشكى را مى‏پسندند؛ زيرا اين رنگ، بدن را بيشتر و بهتر مى‏پوشاند.
    از سوى ديگر، وقتى رنگ مشكى در كنار رنگ ديگرى قرار مى‏گيرد، تأثير آن را تقويت مى‏كند و خصلت آن رنگ را مورد تأييد قرار مى‏دهد. اگر يك پنجره رنگين، در كنار ميز سياهى قرار بگيرد، هر بيننده‏اى كه به آن سو بنگرد نگاه او ناخودآگاه به طرف پنجره جلب خواهد شد و اصلاً به صفحه سياه ميز توجهى نخواهد كرد. رنگ سياهِ ميز، خاصيت جلوه‏نمايى خود را نفى كرده، در عوض، خاصيت رنگ پنجره را تقويت مى‏كند. به همين علت، وقتى خانمى چادر مشكى به سر مى‏كند و در خيابان راه مى‏رود، ناظرى كه از دور به او و اشياى رنگى اطراف او، مثل ماشين‏ها و مغازه‏ها نگاه مى‏كند، بى‏اختيار، اشياى رنگى نظر او را به خود جلب مى‏كنند. بسيارى از اوقات، بيننده به رنگ مشكى اصلاً توجهى نمى‏كند.
    بنابراين، بانوانى كه مى‏خواهند به بهترين شيوه، عفت و پاكدامنى خود را حفظ كنند و از نگاه‏هاى آلوده در امان باشند، از حجاب و چادر مشكى استفاده مى‏كنند.
    چادر مشكى، بدن بانوان را در مواجهه با نامحرمان به طور يكنواخت و در عين حال به روش ساده و معمولى و به دور از تجمل، مى‏پوشاند.
    وقار و هيبت معنوى بيشتر
    در برخى كتاب‏هاى مربوط به روان‏شناسى رنگ‏ها، چنين آمده است: رنگ سياه در بعضى موارد دليل بر وقار و سنگينى و شيك‏پوشى است. رنگ مشكى نمايانگر قدرت و اقتدار است.
    خصوصيت ديگر رنگ مشكى آن است كه باعث هيبت و ابهت بيشترى مى‏شود و به دليل همين خصوصيت، غالباً حاكمان و بزرگان براى اظهار شكوه و جبروت خويش، از لباس‏هاى مشكى استفاده مى‏كنند.
    به نظر مى‏رسد كه انتخاب رنگ مشكى براى عمامه سادات و فرزندان پيامبر نيز به اعتبار ويژگى احتشام و هيبت معنوى است. به همين جهت، در برخى روايات گفته شده كه رنگ مشكى، كراهت دارد؛ مگر در عبا (چادر)، عمامه و كفش.14
    امروزه نيز لباس رسمى برخى شخصيت‏ها، مثل قضات و وكيل‏ها، به ويژه در مراسم ويژه و رسمى، غالباً مشكى و يا سرمه‏اى است و ورزشكاران نيز زمانى كه در رژه رسمى شركت مى‏كنند، غالباً كت و شلوار مشكى يا سرمه‏اى مى‏پوشند. با توجه به همين ويژگى، استفاده بانوان از حجاب و چادر مشكى، باعث نوعى والايى و هيبت معنوى مى‏گردد و سبب مى‏شود كه مردان نامحرم، در برخورد با آنان، حريم گيرند.
    با وجود بهره‏ها و آثار متعدد ذكر شده براى حجاب مشكى، متأسفانه برخى مطبوعات در سال‏هاى اخير، به طور غيرمنطقى و با تمسك به شبهاتى، در جهت سست كردن پايه‏هاى حجاب اسلامى در ذهن بانوان و گسترش بدحجابى و بى‏حجابى، گام برداشته‏اند.
    نشاط و اعتماد بيشتر
    حضرت على عليه‏السلام مى‏فرمايد: «پوشيدگى زن، برايش، بهتر است و زيبايى‏اش را پايدارتر مى‏سازد».15
    از اين رو، احكام الهى بيش از آن‏كه به محدوديت لذت‏ها منجر شوند، به ماندگارى لذت‏ها و پايدارى نشاط و خوشى‏ها مى‏انجامند. از اين رو، اگر چه حجاب از يك سو براى خانم‏ها محدوديت است و موجب خستگى و زحمت مى‏باشد، اما از سوى ديگر، اوج احساسات را سالم نگه مى‏دارد و عاطفه‏ها و محبت‏ها را در كانون گرم خانواده، متمركز مى‏سازد و زن و مرد را از بى‏تفاوتى نسبت به همديگر، در نظام خانواده، نجات مى‏دهد و اين بحرانى است كه هم اكنون دامن‏گير جوامع غربى شده است؛ به طورى كه در هنگام برپايى كانون خانواده كه بايد بر اساس عشق و محبت تحكيم شود و مهم‏ترين ابزار آن، ميل جنسى نسبت به يكديگر است، اين ميل، رو به افول گذاشته و بنيان خانواده‏ها را متزلزل ساخته است. همچنين عشق و عاطفه همسران نسبت به يكديگر قبل و بعد از ازدواج - به دليل روابط متعدد - كاهش مى‏يابد؛ در حالى كه با رعايت حجاب برتر، نشاط كانون خانواده و اعتماد آنان نسبت به يكديگر، بيشتر خواهد شد.

    پی نوشت:

    1. مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، سوره نور، آيه 31.
    2. دائره المعارف القرآن العشرين، ج 3، ص 335.
    3. سيد محمود مدنى، فساد، سلاح تهاجم فرهنگى، ص‏245.
    4. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 2، ص 235.
    5. سيد رضا پاك‏نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 3، ص 183.
    6. فساد، سلاح تهاجم فرهنگى، ص 259.
    7. همان، ص 267-260.
    8. تورات يا عهد قديم، ص 1011 - 1002.
    9. تاريخ تمدن، ج 19، ص 4.
    10. همان، ج 9، ص 328.
    11. فساد سلاح تهاجم فرهنگى، ص 79-78.
    12. همان، ص 77-76
    13. اعراف، آيه 3.
    14. مس

           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    حجاب چه جورى‏اش خوبه؟

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    حجاب

    حجاب چه جورى‏اش خوبه؟

    وضعيت حجاب قبل از اسلام چگونه بود؟ كيفيت حجاب همسران پيامبر و امامان عليهم‏السلام چگونه بود و آيا آنها از چادر استفاده مى‏كردند و بر فرض لزوم حجاب و چادر، چرا از چادر مشكى استفاده مى‏شود و از رنگ‏هاى ديگر استفاده نمى‏شود؟
     
    چادر به صورتى كه در ميان ايرانيان معمول است - چادر بلند كه تا پايين پا مى‏رسد - در ميان عرب‏ها معمول نبوده، ولى چيزى شبيه نيمه چادر، رايج بود و ظاهراً منظور از «جلباب» هم - كه در آيات قرآن آمده - اشاره به همين است؛ چيزى كه نه مثل مقنعه و روسرى كوتاه بوده، نه مثل چادر خيلى بلند؛ اين حجاب، شايد تا كمر و كمى پايين‏تر مى‏رسيده است و آن بزرگواران از آن استفاده مى‏كردند. عرب‏ها از پوششى به نام «درع» كه پيراهن بلندى بوده و «ملحفه» كه همان چادر بوده است و مقنعه، استفاده مى‏كردند. از روايات استفاده مى‏شود كه اين بزرگواران، هر سه پوشش فوق را داشتند. مقنعه را سر مى‏كردند و درع هم پيراهن بلندى بوده كه تا پشت پا مى‏رسيد و آستين‏هايش بلند و گشاد بوده و ملحفه هم چادرى بوده كه به خودشان مى‏پيچند. در آداب نمازگزار هم آمده كه زن در موقع نماز، اگر بخواهد حجاب كاملى داشته باشد، بايد از مقنعه، درع و ملحفه استفاده كند.1
    لازم است توجه داشته باشيم كه پوشش و لباس، همواره با انسان بوده، زنان بيش از مردان در همه تمدن‏ها، داراى پوشش بوده‏اند. در تمدن فينيقى‏ها كه چهار هزار سال پيش از ميلاد مى‏زيستند، زنان آنها داراى حجاب بودند و براى پوشش خويش از پارچه‏هاى سرخ رنگ استفاده مى‏كردند.2 زنان آريايى نيز داراى حجاب بودند؛ به ويژه زنان طبقات بالاى اجتماعى آنان كه برايشان حجاب داراى ارزش ويژه‏اى بود.3 در بين يونانيان رسم بود كه زنان حتى صورت‏هاى خويش را با قسمتى از روپوش بسيار ظريف بپوشانند و زنان مجبور به نشستن در حرم‏سراها بودند و حتى تعليم و تعلم، توسط مادران و دايگان انجام مى‏شد. 4
    آشوريان و كلدانيان نيز داراى حجاب بودند، يكى از نويسندگان مى‏گويد: «زنان بابل و آشور، تنها آنان كه عفيف بودند و شوهر داشتند، داراى حجاب بودند». 5
    همچنين زنان اسپارتى، محجبه بودند. دختران اسپارتى، پس از شوهر كردن، حجاب مى‏گرفتند. نقش‏ها و تصويرهايى كه از زنان اسپارتى باقى مانده است، حكايت از اين دارد كه زنان اسپارتى، سر را مى‏پوشاندند و صورت را باز مى‏گذاشتند و هنگامى كه به كوچه و بازار مى‏رفتند، داراى حجاب بودند.6
    همين طور روميان، كارتاژى‏ها، چينى‏ها، هندى‏ها، ايرانيان باستان، ايرانيان اشكانى و ساسانيانى، همه داراى حجاب بوده‏اند.7 در تورات و كتاب‏هاى مقدس نيز سفارش به حجاب شده و عذاب بى‏حجابى، بيان شده است.8
    با اين حال، موج فساد، برهنگى و بدحجابى، در غرب جديد آغاز شد و كم كم به جوامع ديگر سرايت كرد.
    ويل دورانت مى‏گويد: «فساد اخلاقى [در جامعه آن روز غرب‏]، نشانه آزادگى و خردمندى بود و هرزه‏گى، به صورت نوعى‏آداب رايج در آمده بود. در فرانسه قرن 18، زنى كه تنها به شوهر خود دل بسته بود، يادگار دوران‏هاى گذشته به شمار مى‏آمد و زناشويى، فقط وسيله اى براى حفظ نام خانوادگى و انتقال ثروت بود».9
    مونتسكيو مى‏نويسد: «مردم پاريس، هر مردى را كه زنش را تنها از آن خود بداند، مخل آسايش اجتماعى مى‏دانند و هر زن، عاشقى داشت و هر شوهرى، معشوقه‏اى».10
    اين فساد و بى‏بندوبارى، با رنسانس علمى در اروپا شروع شد و توسط روشنفكران غرب زده، به جهان سوم راه يافت؛ ابتدا در دولت عثمانى و كم كم به كشورهاى ديگر نفوذ كرد. در ايران، اولين بار، بى‏بندوبارى و بدحجابى، توسط شاه عباس كبير با پذيرفتن برادران «شرلى» شروع شد و مى‏توان شروع جريان غرب زدگى مستمر را از دوران فتحعلى شاه دانست.11
    بعد از اين دوره، رضاخان در ايران و آتاترك (مصطفى كمال) در تركيه و امان‏الله خان در افغانستان، مأمور كشف حجاب شدند.
    بنابراين، آغاز بى‏حجابى و بدحجابى را مى‏توان دوران تحول و رنسانس در اروپا دانست.12
    برترى چادر مشكى
    در بين رنگ‏ها، رنگ‏هاى تيره و مشكى، در تأمين حجاب حداكثرى بانوان در بيرون منزل، مؤثر هستند.علاوه بر اين، رنگ مشكى پوشاننده رنگ‏هاى ديگر است و زير آن، هر لباس رنگى ديگرى را كه باشد، مى‏پوشاند. ضرب المثل معروف «بالاتر از سياهى رنگى نيست»، اشاره به همين واقعيت است كه رنگ سياه، برترين رنگ‏هاست و تمام رنگ‏هاى ديگر، در مقابل آن، رنگ مى‏بازند.
    آرامش بيشتر
    قرآن مجيد مى‏فرمايد: «پرده سياه و تاريك شب، روز را مى‏پوشاند».13 در برخى از تفاسير آمده است: ساكنان زمين، پس از تحمل چند ساعت گرما و رنج و كار و فعاليت روزانه، طالب سكون و آرامش شب مى‏شوند و شب، ساكنان زمين را در چادر سياه و مشكى خود مى‏پوشاند. «پرده سياه و تاريك شب را به منزله لباس و پوشش قرار داديم». در اين آيه، تاريكى شب، به پرده و پوشش گسترده، تشبيه شده است كه همه اجسام را مى‏پوشاند؛ همان گونه كه جلباب و چادر مشكى، تمام بدن و لباس بانوان را در مقابل نامحرم مى‏پوشاند.
    برخى جلباب را به چادر شب معنا كرده‏اند. به نظر مى‏رسد به دليل دو ويژگى گستردگى در پوشش و رنگ مشكى كه در جلباب، چادر مشكى و پرده تاريك شب موجود مى‏باشند، به چادر شب معنا شده است.
    نگاه‏شكنى و آسايش بيشتر
    در روان‏شناسى رنگ‏ها، چنين آمده است: سياه به معناى «نه» است. رنگ مشكى، اثر كاهش تحريك‏هاى روحى و روانى دارد؛ چون رنگى صامت و غيرمحرك است و واكنش مهمى در بيننده ايجاد نمى‏كند، از اين رو، يكى از بهترين ابزارهاى كاهش واكنش‏هاى روانى است و نه تنها موجب جلب توجه ديگران نمى‏شود، بلكه به عدم توجه كمك مى‏كند. به همين دليل، در هنگام برخورد با جنس مخالف و غيرمحارم، استفاده از چادر مشكى، اثرات مطلوبى از نظر كاهش حالات و اميال جنسى دارد. خداوند در سوره نور، ضمن آموزش حدود مراقبت‏هاى اوليه در شيوه رويارويى با غيرمحارم در آخر آيه، خطاب به زنان مى‏فرمايد: «نبايد زنان پاى خود را چنان به زمين بكوبند كه صداى زينت‏آلاتشان شنيده شود (و سبب تحريك نامحرم گردد)». بنابراين، مى‏توان گفت كه چون لباس‏هاى رنگارنگ، سبب جلب توجه نامحرم و تحريك جنسى مى‏شوند، مطلوب نمى‏باشند؛ اما چون حجاب و چادر مشكى، باعث جلب توجه نمى‏گردد، رنگى مطلوب است. معمولاً بانوانى كه اعتقاد راسخ به لزوم پوشيدگى بيشتر در برخورد با نامحرم دارند، چادر مشكى را مى‏پسندند؛ زيرا اين رنگ، بدن را بيشتر و بهتر مى‏پوشاند.
    از سوى ديگر، وقتى رنگ مشكى در كنار رنگ ديگرى قرار مى‏گيرد، تأثير آن را تقويت مى‏كند و خصلت آن رنگ را مورد تأييد قرار مى‏دهد. اگر يك پنجره رنگين، در كنار ميز سياهى قرار بگيرد، هر بيننده‏اى كه به آن سو بنگرد نگاه او ناخودآگاه به طرف پنجره جلب خواهد شد و اصلاً به صفحه سياه ميز توجهى نخواهد كرد. رنگ سياهِ ميز، خاصيت جلوه‏نمايى خود را نفى كرده، در عوض، خاصيت رنگ پنجره را تقويت مى‏كند. به همين علت، وقتى خانمى چادر مشكى به سر مى‏كند و در خيابان راه مى‏رود، ناظرى كه از دور به او و اشياى رنگى اطراف او، مثل ماشين‏ها و مغازه‏ها نگاه مى‏كند، بى‏اختيار، اشياى رنگى نظر او را به خود جلب مى‏كنند. بسيارى از اوقات، بيننده به رنگ مشكى اصلاً توجهى نمى‏كند.
    بنابراين، بانوانى كه مى‏خواهند به بهترين شيوه، عفت و پاكدامنى خود را حفظ كنند و از نگاه‏هاى آلوده در امان باشند، از حجاب و چادر مشكى استفاده مى‏كنند.
    چادر مشكى، بدن بانوان را در مواجهه با نامحرمان به طور يكنواخت و در عين حال به روش ساده و معمولى و به دور از تجمل، مى‏پوشاند.
    وقار و هيبت معنوى بيشتر
    در برخى كتاب‏هاى مربوط به روان‏شناسى رنگ‏ها، چنين آمده است: رنگ سياه در بعضى موارد دليل بر وقار و سنگينى و شيك‏پوشى است. رنگ مشكى نمايانگر قدرت و اقتدار است.
    خصوصيت ديگر رنگ مشكى آن است كه باعث هيبت و ابهت بيشترى مى‏شود و به دليل همين خصوصيت، غالباً حاكمان و بزرگان براى اظهار شكوه و جبروت خويش، از لباس‏هاى مشكى استفاده مى‏كنند.
    به نظر مى‏رسد كه انتخاب رنگ مشكى براى عمامه سادات و فرزندان پيامبر نيز به اعتبار ويژگى احتشام و هيبت معنوى است. به همين جهت، در برخى روايات گفته شده كه رنگ مشكى، كراهت دارد؛ مگر در عبا (چادر)، عمامه و كفش.14
    امروزه نيز لباس رسمى برخى شخصيت‏ها، مثل قضات و وكيل‏ها، به ويژه در مراسم ويژه و رسمى، غالباً مشكى و يا سرمه‏اى است و ورزشكاران نيز زمانى كه در رژه رسمى شركت مى‏كنند، غالباً كت و شلوار مشكى يا سرمه‏اى مى‏پوشند. با توجه به همين ويژگى، استفاده بانوان از حجاب و چادر مشكى، باعث نوعى والايى و هيبت معنوى مى‏گردد و سبب مى‏شود كه مردان نامحرم، در برخورد با آنان، حريم گيرند.
    با وجود بهره‏ها و آثار متعدد ذكر شده براى حجاب مشكى، متأسفانه برخى مطبوعات در سال‏هاى اخير، به طور غيرمنطقى و با تمسك به شبهاتى، در جهت سست كردن پايه‏هاى حجاب اسلامى در ذهن بانوان و گسترش بدحجابى و بى‏حجابى، گام برداشته‏اند.
    نشاط و اعتماد بيشتر
    حضرت على عليه‏السلام مى‏فرمايد: «پوشيدگى زن، برايش، بهتر است و زيبايى‏اش را پايدارتر مى‏سازد».15
    از اين رو، احكام الهى بيش از آن‏كه به محدوديت لذت‏ها منجر شوند، به ماندگارى لذت‏ها و پايدارى نشاط و خوشى‏ها مى‏انجامند. از اين رو، اگر چه حجاب از يك سو براى خانم‏ها محدوديت است و موجب خستگى و زحمت مى‏باشد، اما از سوى ديگر، اوج احساسات را سالم نگه مى‏دارد و عاطفه‏ها و محبت‏ها را در كانون گرم خانواده، متمركز مى‏سازد و زن و مرد را از بى‏تفاوتى نسبت به همديگر، در نظام خانواده، نجات مى‏دهد و اين بحرانى است كه هم اكنون دامن‏گير جوامع غربى شده است؛ به طورى كه در هنگام برپايى كانون خانواده كه بايد بر اساس عشق و محبت تحكيم شود و مهم‏ترين ابزار آن، ميل جنسى نسبت به يكديگر است، اين ميل، رو به افول گذاشته و بنيان خانواده‏ها را متزلزل ساخته است. همچنين عشق و عاطفه همسران نسبت به يكديگر قبل و بعد از ازدواج - به دليل روابط متعدد - كاهش مى‏يابد؛ در حالى كه با رعايت حجاب برتر، نشاط كانون خانواده و اعتماد آنان نسبت به يكديگر، بيشتر خواهد شد.

    پی نوشت:

    1. مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، سوره نور، آيه 31.
    2. دائره المعارف القرآن العشرين، ج 3، ص 335.
    3. سيد محمود مدنى، فساد، سلاح تهاجم فرهنگى، ص‏245.
    4. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 2، ص 235.
    5. سيد رضا پاك‏نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 3، ص 183.
    6. فساد، سلاح تهاجم فرهنگى، ص 259.
    7. همان، ص 267-260.
    8. تورات يا عهد قديم، ص 1011 - 1002.
    9. تاريخ تمدن، ج 19، ص 4.
    10. همان، ج 9، ص 328.
    11. فساد سلاح تهاجم فرهنگى، ص 79-78.
    12. همان، ص 77-76
    13. اعراف، آيه 3.
    14. مس

           نورپورتال




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    فرهنگ پوشش

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    فرهنگ پوشش


    فرهنگ پوشش

    آياميدانيم كه لباس وفرهنگ يعني چه؟ فرهنگ كه همان بينش ونگرش ما به هستي وجهان پيرامونمان است آن قدر اهميت دارد كه تمام ارزشها وروش ها والگوها ورفتارهاي فرد واجتماع را دربرمي گيرد.
    پس اعتقادما براين شد كه فرهنگ هرجامعه وكشور وملتي درشكل وكيفيت بسياري ازجنبه هاي محسوس وملموس زندگي آن قوم وملت وجامعه، تاثير قوي دارد. جهاني كه مردم مي سازند ودرآن زندگي مي كنند بنابرفرهنگ آن جامعه است، اگر اينچنين نبود، تمام جوامع حاضر دردنيا بايد يكسان مي بودند.
    حال اين فرهنگ حاكم برجامعه ازجمله مواردي را كه پوشش مي دهد، لباس افراد آن جامعه است. فرهنگ هرملتي آينه اي است كه اگر درآن بنگريم نوع پوشش افراد آن جامعه را مي بينيم.
    رابطه لباس وفرهنگ آن قدر قوي است كه ما يك فرد خارجي ويك فرد ايراني را ازسبك لباس پوشيدنشان تشخيص مي دهيم، وآن فرد بالباسي كه برتن دارد مي گويد: من كيستم وازكجا آمده ام وبه كدام فرهنگي تعلق دارم.
    حال كه معلوم شد غير از موارد جغرافيائي، اقليمي، اقتصادي، حرفه اي و... فرهنگ هم اثرمي گذارد، به اهميت اين مسئله پي مي بريم.

    1- تفاوت فرهنگ غربي وغير غربي:

    ما دربالا گفتيم كه فرهنگ برپوشش افراد جامعه اثرگذار است، حال مي خواهيم اين مطلب را اثبات كنيم به اينگونه كه هنگامي كه جوامع مختلف را نگاه مي كنيم مي بينيم كه لباس افراد كاملا باهم فرق مي كند.
    لباس ايرانيان، ازجمله روستائيان، عشاير وطوايف مختلف آنان ازجمله كردها، لرها، بختياريها، قشقائيها، ولباس زنان آنان كه كاملا دورمانده ازفرهنگ غربي است، لباس روحانيون، لباس كشورهاي همسايه ازجمله اعراب، زنان هندي، افغاني، پاكستاني، قبايل يمن ومراكش وغيره.
    باكمي دقت درنوع لباس اين افراد درمي يابيم كه يك نقطه اشتراك درتمام اين لباسها به چشم مي خورد وآنهم بلند بودن، گشادبودن، ودراكثرجاها ساده بودن است.
    حتي اگر به پوشش مردم ايران وخيلي كشورها قبل ازورود اسلام هم بنگريم مي بينيم كه لباسهاي آنان بلند وگشاد بوده است.
    حال نگاهي مي اندازيم به كشورهاي اروپائي وآمريكائي ونوع لباس آنان. به نظر شما چه مي بينيم؟ نقطه اشتراك درلباس اين جوامع چيست؟ تنگ وچسبان وكوتاه.
    علت چيست؟ چرا كشورهائي كه تحت تاثير فرهنگ غرب قرار نگرفته اند نقطه اشتراك آنان گشادي وبلندي وسادگي است اما كشورهايي كه تحت تاثير فرهنگ غرب قرارگرفته اند نقطه اشتراكشان تنگي وكوتاهي است؟
    ازخيلي افراد كه اين سئوال پرسيده مي شود مي گويند همانطوركه غرب پيشتاز درپيشرفت وتكنولوژي هستند دراين مورد هم غرب پيشتازبوده وكشورهائي كه لباس بلندوگشاد مي پوشندازفرهنگ وتكنولوژي عقب مانده اند.
    آيا اين سخن درست است، شرقياني كه لباس بلند وگشاد توليد مي كنند، نمي توانند لباس تنگ وكوتاه توليد كنند آيا اين سخت تراست ؟ آيا فكرشان نمي رسيد؟ آيا درست است تنگي وكوتاهي را نشانه پيشرفت وتكنولوژي دانست؟
    مابايد علت را درجاي ديگر جستجوكنيم.

    2-رابطه لباس غربي به فرهنگ غربي:

    منشا لباس تنگ وكوتاه غربي فرهنگ غربي است وفرهنگ غربي منشاش ماديت است نه معنويت. جائي كه ماديات حكم فرما باشد ومعنويت كه روح الهي است حكم فرما نباشد، لباس كوتاه وتنگ مي شود. براي جلب توجه جنس مخالف، براي ايجاد شهرت، وبراي عقب نگهداشتن دنيا ازپيشرفت.
    دنيائي كه فقط لذت را درهمين چهارديواري مي داند واعتقادي به خدا ندارد ومي گويد:«تاخدا را زيرچاقوي جراحي خود نبينم وجود اورا تصديق نخواهم كرد»لباس را تنگ وكوتاه مي كند كه آخرين حد لذت را درهمين جا تجربه كند. اين طرز تفكروجهان بيني حتي درآثار ومسجدها ونقاشي هاي غرب هم ديده مي شود.1

    فصل دوم : سرمايه داري ولباس

    غيراز بينش وفرهنگ غربي، سرمايه داري غربي هم به نوع پوشش غرب كمك كرده وآن را به اين وضعيت نمايانده است.
    همان بينش مادي وغير معنوي كه جز ازشهوت وخوشي وخواب وخوراك دورترنمي رود، يك نظام اقتصادي راهم متناسب بااين بينش ايجاد كرده وآنهم مصرفي بارآوردن جوامع وافراد، مانند زندگي حيوانات.2
    اين نظام اقتصادي وسرمايه داري توانسته است جنسيت زن راهم دراختيار بگيرد، وزن را مانند كالاي تبليغاتي دراختيار گرفته وبراي نشان دادن الگوها ومدهاي خود، پوشش را برتن واندام زن مي كندودررسانه ها نشان مي دهد تاجنسي كه توليد كرده به فروش برسد.
    پس زن درجوامع غربي جدي وارد جامعه نشده، حتي آنجا كه وارد مرحله توليد واقتصاداست، بازهم به چشم يك كالا ويك مانكن حضور دارد وبه اين چشم به او نگاه مي شود. زن درجوامع غربي يك جسم تماشائي ومرد يك چشم است.

    1 - مدسازان واقتصاد

    مدسازاني كه اكنون درغرب ارائه الگو ومدل مي كنند همه ازجانب سرمايه داران حمايت مي شوند وبه عطش سيري ناپذيرغربيان پاسخ مي دهند، وازضعف اخلاقي درجامعه غربي بهره مي گيرند براي پركردن جيب خود.
    وضعيت اقتصادي افراد نشان دهنده طبقه آنها درجامعه است. مدسازان ازاشراف وثروتمندان استفاده مي كنند وسعي مي كنند باارائه بهترين وگرانترين مدها استفاده كننده آنهم ازحس برتري جوئي وانگشت نما شدن طبقه اشراف براي نشان دادن لباس وظاهر خود به افراد ديگر جامعه. بنابراين مدسازان كاملا سوء استفاده مي كنند ازاين طبقه ومد ارائه مي كنند ودرقبال آن بالاترين قيمتها را ازاين افراد دريافت مي كنند.

    2-تاريخ غرب ولباس

    غيرازنظام سرمايه داري واقتصاد حاكم برجامعه غرب، تاريخ غرب هم اثر مستقيم برپوشش غربيان دارد. اگر كليسا ازدواج را امري مخالف با معنويت محسوب نمي كرد.
    شايد عكس العمل غرب اين نبود. اگر قديساني، ازقبيل سن ژروم، نام دين تبليغ نمي كردند «با تبر بكارت درخت زناشوئي را فرواندازيد»3
    امروز درمغرب زمين به نام بي ديني درخت زناشوئي را با تبربكارت فرو نمي انداختند.
    دركنار اين عقيده فرويديسم است كه اصالت وشخصيت انسان را براساس غريزه جنسي محك مي زند، وانسان را برسرراه اين غريزه آزاد ومختار مي گذارد، ودرمقابل اين عقيده برداشتهائي كه به وجود مي آيد مانند آزادي، وقتي خدا نباشد همه كارجايز است و... باعث به وجود آمدن پوشش غربي است، كه اين پوشش خود جلوه اي است ازاين عقايدو فرهنگها.

    فصل سوم: رابطه لباس با فرهنگ اسلامي:

    1-تفاوت فرهنگ غربي واسلامي
    نكته بارز درفرهنگ غرب وفرهنگ اسلامي بنابر تعريفي است كه ازاسلام دارند. همانطور كه گفتيم فرهنگ غربي به زن به چشم يك كالا نگاه مي كرد كه هربهره اي ازآن بردن آزاد است، اما اسلام به زن وبه طوركلي به انسان شخصيت مي دهد شرف وعزت اورا به انسا ن بودنش مي داند، بنابراين براي اينكه انسانيت او حفظ شود برايش حد ومرزهائي قائل شده كه اگر درچهارچوب اين مرزها حركت كند وپا فراتر نگذاردانسانيتش، گوهر وجودش حفظ مي شود.
    يكي ازاين حد ومرزها، غريزه جنسي است، اسلام برخلاف غرب دراين مورد انسان را بطور كلي آزاد نگذاشته بلكه براي او مرزهائي قائل شده كه انسان نبايد ازآن مرزها پا فراتر گذاردوازآنطرف هم ازدواج را ممنوع نكرده است، براي اينكه اين غريزه فقط درازدواج كردن زن ومرد مي خوابد وآرام مي شود. يكي ازمرزهائي كه مرتبط بااين غريزه است، پوشش صحيح ومناسب است، پوششي كه تحريك آن درمقابل نامحرم وهنگام حضور دراجتماع بنا شده اما درهمين جا هرگونه پوششي را درمقابل شوهر حلال وجايز دانسته است.
    البته بايد به اين نكته خاطرنشان كنم اين كه ما مي گوئيم پوشش صحيح ومناسب، آن پوشش غربي وپوشش تنگ وكوتاه نيست وپوشش فرهنگ اسلامي وشرقي را تاييد كرديم به اين معنا نيست كه پوشش بلند وگشاد عشايررا برتن كنيم وبگوئيم اين فرهنگ ماست، نه بلكه با توجه به ضوابط تعيين شده دراين مورد عمل كنيم . همانطور كه درروايات ما آمده بهترين لباس هرزمان، لباس اهل آن زمان است همين مطلب را مي گويد. بايد ديد لباس اهل آن زمان چيست؟ نه، چون اكثرافراد لباس نامناسب مي پوشند بگوئيم اين لباس اهل آن زمان است نه.
    «امام رضا عليه السلام مي فرمايند: دوستداران بي بضاعت من دوست دارند كه من روي نمد بنشينم ولباس درشت بپوشم، درحاليكه زمان ما اين را نمي پذيرد.»4

    2-چرا جامعه ما تحت تاثير غرب قرار گرفته:

    ما كه فرهنگي اسلامي داريم، معنويت درجامعه ما حكمفرماست، ما انسان را فقط جسم نمي دانيم، پس چرا ما اكنون گرايش به بي حجابي وفرهنگ غرب داريم ؟ چرا ما هرمدي كه ازطرف غرب ارائه شود را تن پوش خود قرار مي دهيم، هرلحظه به هرشكلي درمي آييم؟ علت چيست؟
    اگر ريشه يابي ما خيلي قوي باشد بايد به قبل وزمان حكومت شاه بنگريم . آن زمان كه فرهنگ غرب دركشور ما رواج پيداكرد به دستور رضاخان بي حجابي قانون كشور شد، فقط درجامعه زنان بي حجاب با الگوي غربي حضور داشتند، اما زنان معتقد وبا ايمان كه حاضرنبودند پوشش خودرا عوض كنند درخانه محبوس بودند بنابراين الگوي جوانان ما همان زنان حاضر شده درجامعه بودند وعفت وحيا وپوشش اسلامي درخانه ها حبس شده بود.
    دوم اينكه افرادي كه تمايل به غرب وفرهنگ غربي داشتند تمام سعي خودرا كردند كه بازارما، فرهنگ ما، مغازه هاي پوشاك ما، واردات ما، همه غربي شود وشد. حال اينجا وظيفه ماست كه درمقابل اين هجوم بايستيم وخود مد اسلامي ارائه دهيم، تا صورت غربي را برخاك بماليم.
    اگرما مسلمانيم، بايد ظاهرمان نشاندهنده اين باشد، ظاهر بايد همواره درحجاب باشد تا باطن جلوه حقيقي خودرا حفظ نمايد وفقط براهلش جلوه كند.

    بيان فرضيه وجواب به آن

    درآخر اين تحقيق به عنوان خاتمه تحقيق به جواب فرضيه اي مي پردازم كه درطرح تحقيق آنرا بيان كردم وآن هم اين بود كه چرا ما اكنون با وجود اينكه جامعه مسلمان داريم، پوشش مناسب ومطابق بادستورات اسلام نداريم ونمي توانيم به جوانانمان تفهيم كنيم كه نبايد برده غرب باشند؟ وازخود استقلال ونوآوري درتوليد لباس داشته باشند.
    البته قسمت اعظم اين پرسش دربخش آخر تحقيق جواب داده شد اما بطور خلاصه بايدگفت: ما تا نتوانيم روحيه تسليم وعبوديت خودرا تا سرحد اعلاي آن پرورش دهيم هميشه به همين گونه كه هستيم مي باشيم، ما بايد بنده واقعي خداوند باشيم تا آنچه را كه ازما خواسته عمل كنيم كه آن هم رجوع به روايات وآيات قراني است تا بفهميم كه خداوند ازما چه خواسته.
    مسئله بعداينكه ما بايد ازخود خلاقيت ونوآوري داشته باشيم، تا بتوانيم درمقابل فرهنگ غرب بايستيم وهمان طور كه آنان هرروز به ما مد والگو ارائه مي دهند ماهم همين كار را بكنيم، ما بايد آنقدر غني وبي نياز شويم كه جوانان ما اغنا شوند وديگر به فرهنگ غربي روي نياورند.
    آنچه را كه درنزد جوانان ما پوشش سخت وزشت است، آسان وزيبا كنيم، درمدارس خود دردانشگاهها، با ارائه مد والگوي اصيل وصحيح، الگو ومد غرب را كه ناصحيح است برچينيم.
    فرزندان خودرا ازكودكي با اسلام ودستوراتش آشنا كنيم، ازكودكي لباس مناسب برتن اوكنيم، نه آنكه وقتي بزرگ شد وشخصيت او به گونه اي ناصحيح شكل گرفت، آنگاه به فكر اصلاح بيفتيم.
    «به اميد روزي كه ما فقط برفرهنگ غني خود تكيه كنيم.»

    پي نوشتها:

    1- رك. فرهنگ برهنگي وبرهنگي فرهنگي . حدادعادل . انتشارات مهروش . چاپ پنجم. ص 28-27-26
    2-فرهنگ برهنگي وبرهنگي فرهنگي .حداد عادل. انتشارات مهروش .چاپ پنجم .ص 29. رك.
    3-اخلاق جنسي دراسلام برجهان غرب . استاد مطهري. برگرفته ازفرهنگ برهنگي وبرهنگي فرهنگي . حدادعادل. ص36.
    4-ميزان الحكمه . محمد ري شهري. ج11. ص 5289. حديث 18085
    محقق: راحله طباطبائي يزدي

    استاد راهنما:خانم رحمت آبادي

           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    ضرورت حجاب در اسلام قسمت اول

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    ضرورت حجاب در اسلام


    ضرورت حجاب در اسلام

    قسمت اول

    حجاب هم به معناي پوشيدن است و هم به معناي پرده و حاجب ، اما بيش تر استعمالش به معناي پرده است . كلمه حجاب به اين دليل مفهوم پوشش مي دهد كه پرده وسيلة پوشش است و شايد بتوان گفت كه به حسب اصل لغت ، هر پوششي حجاب نيست ؛ آن پوششي حجاب ناميده مي شود كه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد... . استعمال كلمة حجاب در پوشش زن ، اصطلاحي جديد است . در قديم و مخصوصاً در اصطلاح فقها كلمة « ستر»‌كه به معناي پوشش است ، به كار رفته است . فقها- چه در كتاب الصلوه و چه در كتاب النكاح- كلمة ستر را به كار برده اند نه كلمة حجاب را . بهتر اين بود كه اين كلمه عوض نمي شد و ما هميشه همان كلمه «پوشش» را به كار مي برديم ، زيرا چنان كه گفتيم معناي شايع لغت حجاب ، پرده است و اگر در مورد پوشش به كار برده مي شود ، به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجب شده كه عدة زيادي گمان كنند اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود . پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گري و خود نمايي نپردازد . آيات مربوط به حجاب همين معنا را ذكر مي كند و فتواي فقها هم مؤيّد همين مطلب است . 1 قرآن كريم در سورة نور آية 31 مي فرمايد: و نبايد زنان پاي خود را چنان به زمين بكوبند كه صداي زينت آلاتشان شنيده شود . دكتر احمد صبوري اردوبادي در اين باره مي گويد: «ممكن است حتي صداي به هم خوردن چند قطعه فلز كه زن به عنوان زينت آن را به خود بسته است ، سبب تحريك حالات جنسي در مرد شود . داشتن زينت ، حق زن است؛ اما حدود دارد . رعايت حجاب در همة حالات بر زن واجب شده است ؛در پوشش، در حرف زدن ، در راه رفتن و قرار گرفتن كنار مردان و در هر موردي كه موجب انحراف براي مردان است و در صورت انحراف مردان ، جامعه نيز به فساد و تباهي كشيده مي شود . » 2 شايد بسياري از زنان اطلاعي از اين موارد نداشته باشند و اين گرسنگي نگاه به زن را از جانب مردان درك ننمايند و هم چون ماهي اي باشند كه تا از آب خارج نشوند ، قدر تشنگي را نمي دانند . علويّه ام الفخر مي گويد: بسياري از زنان نمي توانند احساسات واقعي مردان و گرسنگي آنان به زن را درك نمايند؛ به همين دليل نمي توانند فلسفة وجود پوشش ، علت وجوب وقار و طمأنينه براي زن در مجامع و محافل و سبب كراهت صميميت ورزيدن زن براي مردان اجنبي و... را در يابند .3 در جامعه و محيط متمدن زندگي ما چيزهاي با ارزش هميشه حفاظت شده و صاحبان اموال ارزش مند ، با انواع پوشش ايمني و حفاظتي آن را از دست هاي ناپاك و آلوده و از شر دشمنان حفظ مي كنند؛ به طور مثال: ‌شما در هيچ جاي جهان سراغ نداريد كه يك طلا فروش مغازه اش را بي حفاظ و بي كنترل گذاشته و به منزل برود . بعضي از مالكان و صاحبان طلا به خاطر احتياط بيش تر ، اموال با ارزش خود را در صندوق هاي نسوز با جداره هاي فلزي وبسيار قوي نگه داري مي كنند تا از دست برد سارقين محفوظ بماند و حتي در مغازه هاي خود دوربين هاي مخفي و زنگ و سيستم هاي هشدار دهنده نصب مي كنند تا از خطرات احتمالي پيش گيري كنند ؛ با اين وصف اگر چنان چه كالاي وجود انسان را كه شريف و قيمتي است بخواهيم با پوشش مناسب حفظ نماييم ، آيا كاري عبث و بيهوده كرده ايم؟ جان وشرف وعفت و عزت انسان از هر قطعه طلا و مسكوك و لوازم مادي باارزش تر است ، سپس بحث حفظ آن نيز جدي تر مي باشد. اگر يك طلا فروش كالاي با ارزش خود را به دليل مسامحه و سهل انگاري محافظت نكرد و زمينة سرقت و از بين رفتن اموالش را فراهم كرد ، نبايد ديگران را ملامت كند . انسان نيز اگر از انسانيت و عزت و جان خود با بهترين وجه محافظت نكند و باعث صدمه به خود گردد، خويشتن را بايد تخطئه و ملامت كند نه ديگران را . 4 هيچ طلا فروشي طلاهايش را بر سر كوي و برزن فرياد نمي كند و هيچ دست فروشي بر سر چهار راه ، گوهر نمي فروشد. اين سيب و پياز و هندوانه است كه بر سر كوي و برزن فرياد مي شود و اين سيگار و آدامس و شكلات است كه برسر چهار راه ها و كنار خيابان ها عرضه مي شود . آي زنان و دختران جهان: در همة شما رگه هايي از طلاي معنويت هست ، جنس وجود شما از لبو و شلغم و شكلات نيست ، بگرديد گوهرهاي وجودتان را پيدا كنيد . هست ، حتماً هست ، گوهر فطرت ، بي ترديد در همة شما هست ؛ نه فقط گوهر فطرت ، كه جواهر نجابت ، حيا ، عفت ، صفا و مهر و صداقت ، همه وهمه در وجود شما هست و اندام شما ظرف اين جواهرات مي باشد . 5 حجاب ، اوج قدرت و كرامت است نه حضيض ذلت و كسر منزلت . پيام آور شهامت و شرافت است نه سقوط شوكت و شخصيت . حجاب مبيّن ارزش و حيثيت است نه هتك عظمت و هبوط حرمت و حميّت . حجاب جايگاه پاكي و تقوا و متانت است نه پرتگاهي براي عصمت و طهارت و سعادت . ملاك زيبايي ، انديشه و فكر و درايت رأي است و مميّز بندگي از آزادگي و حد فاصل عبوديّت و سبعيّت . حجاب ، نهايت تعالي و مأمن مناعت طبع بشر است نه جسارت و رذالت طبع و محبس زن . پس آن گاه كه دل در پردة حجاب افتد ، جسم نيز بي پرده و عريان مي گردد. ليك چون جان به باور حكم جانان در آمد ، وجود نيز مطيع و منقاد و خاشع در امر مولا مي گردد. زن در پشت اين سنگر ، از بسياري خطرات جسمي و روحي در امان است . هم امنيت اجتماعي بيش تر و بهتر پيدا مي كند و هم عفت و شرفش از دست برد دزدان شرف محفوظ است . زن با حجاب ، عملاً دست رد بر سينة ناپاكان مي زند ، به همه اعلام مي كند كه براي پاكي و عفت خود ، حرمت قائل است و به هيچ كس اجازه نمي دهد كه به حريم عفاف او تعدّي كند . 6 زن با رعايت حجاب و وقار و متانت و حياي خود پاس دار حرم عزت ، شرف و انسانيت خانواده و اجتماع خويش است و با تربيتي كه در ساية آن كسب كرده مسئوليت علمي و تربيتي خود را به انجام مي رساند و خود مبلغ حيا و عفت مي گردد ، چرا كه مي داند حيا رمز موفقيت و پيروزي او است . امير مؤمنان( علیه السلام) مي فرمايد: « الحياء مفتاح كل خير... 7 حيا كليد هر خوبي است » . آن حضرت در بيان اهميت عفت مي فرمايد : «العفه رأس كل خير ؛ 8 عفت سرچشمة هر خيري است » .‌حيا و عفت نيز در پرتو نور الهي حجاب كه ثمره و ميوة آن است ، به دست مي آيد . فردي كه حجاب را براي خود يك اصل بالذت مي داند و آن را جزيي از وجود خود درك مي كند و با آن نه تنها بيگانه نيست بلكه رابطه اي مستحكم دارد و در كنار آن حيا مي كند ، ثمرة عفت را درو مي كند . امير مؤمنان (علیه السلام) در روايتي به اين نكته اشاره فرموده است : «ثمره الحيا العفه ؛ 9 ميوة حيا عفت است . » زني كه با حيا و عفت زندگي مي كند ، شرط لازم تربيت اخلاق ديني را در خود ايجاد كرده و به پيام هاي باطني و اخلاق باطني گوش فرا داده و نفس خويش را از هوس هاي شيطاني دور ساخته و از افعال زشت مصون داشته و اين ها همه ثمره و نتيجة عفاف و عفت و حياي او است ، كه حضرت علي(علیه السلام) مي فرمايد : « ثمره العفه الصيانه؛ 10 ثمرة عفت ، صيانت است » . و اين صيانت چيزي نيست مگر نگه داري نفس از رذايل و پستي ها . آن حضرت در جايي ديگر مي فرمايد : « الحياء يصد عن فعل القبيح؛ 11 حيا شخص را از انجام كار زشت باز مي دارد و از تباهي ها كناره مي جويد » .‌اين ها همه نتيجه و ثمرة حيا است .
    اساس كشف حجاب در ايران و در اروپا ، اين نبود كه فلاسفه و انديشه مندان بنشينند و بعد از بحث و گفت و گوهاي طولاني به اين نتيجه برسند ، بلكه بايد اذعان كرد كه اين مسئله رنگ سياسي ، اقتصادي و شهواني داشته است . يك عده افراد آلوده به شهوت كه براي آن ها حجاب ، به عنوان يك سد بسيار قدرت مند ، مانع شهواتشان بود و بي حجابي زمينه را براي شهواتشان به نحو احسن فراهم مي ساخت ... ، آغاز گر اين پديدة شوم بودند . البته يك عده هم سرمايه داراني بودند كه بهترين وسيله براي به جريان انداختن سرمايه هايشان ، زن هايي بودند كه هر چه حجاب كمتري داشتند بهتر مي توانستند وسيله اي براي توليدات ، يا فروش فرآورده هاي آن ها و يا براي تبليغ اجناسشان باشند . 12 در داستان هاي موسي بن عمران علیهما السلام آمده است: او با تلاش هاي پي گير خود به تدريج بر ستم گران پيروز شد و پرچم توحيد و عدالت را در نقاط زمين به اهتزاز در آورد . حضرت موسي(علیه السلام) براي نجات ملت «انطاكيه» راهي جز سركوبي ستم گران وفتح آن شهر و حومه نمي ديد . براي اجراي اين امر ، سپاهي به فرماندهي «يوشع و كالب» تشكيل داد و آن سپاه را به انطاكيه رهسپار كرد. عده اي از مردم نادان و اغفال شدة انطاكيه به گرد دانشمند خود «بلعم باعورا» كه اسم اعظم را مي دانست ، جمع شده از او خواستند تا دربارة حضرت موسي(علیه السلام) و سپاهش نفرين كند. بلعم باعورا ابتدا اين پيش نهاد را رد كرد ولي بعد بر اثر هواپرستي و جاه طلبي جواب مثبت داد . سوار بر الاغ خود شد تا بر سر كوهي رود كه سپاه حضرت موسي(علیه السلام) از بالاي آن پيدا بودند و در آن جا نفرين كند . در راه الاغش از حركت ايستاد ، هر چه تلاش كرد الاغ به پيش نرفت . آن قدر با ضربات تازيانه به اين حيوان زد تا كشته شد. سپس آن را رها كرد و پياده به بالاي كوه رفت . در آن جا هر چه فكر كرد اسم اعظم را به زبان آورد و نفرين كند ، به يادش نيامد . با كمال سر افكندگي برگشت و چون تيرش به هدف نخورده بود ، سخت مغلوب هوس هاي نفساني گشت ؛ براي سركوبي سپاه حضرت موسي (علیه السلام) راه عجيبي را به مردم انطاكيه پيش نهاد كرد كه همواره استعمارگران براي شكست ملت ها از آن استفاده مي كنند ؛ به اين طريق كه مردم انطاكيه را به اشاعة فحشا و انحراف جنسي و گرفتن پوشش از بدن لطيف زنان و دختران ترغيب كرد ؛ به اين معنا كه دختران و زنان زيبا چهره و خوش اندام را گفتند كه خود را با وسايل آرايش بيارايند و آن ها را همراه اجناس مورد نياز به عنوان خريد و فروش وارد سپاه حضرت موسي(علیه السلام) كنند . و سفارش كرد كه هرگاه كسي از سربازان سپاه موسي(علیه السلام) خواست قصد شهوتراني با آن دختران و زن ها را كند ، مانع او نشوند . آن ها همين كار را انجام دادند و طولي نكشيد كه سپاه موسي(علیه السلام) با نگاه هاي هوس آلود خود به پيكر نيمه عريان زنان آرايش كرده، رفته رفته در پرتگاه انحراف جنسي قرار گرفتند . اين رسوايي تا بدان جا كشيد كه رئيس يك قسمت از سپاه حضرت موسي(علیه السلام) زني را به حضور آن حضرت(علیه السلام) آورد و گفت: خيال مي كنم نظر شما اين است كه هم بستر شدن با اين زن حرام است ؛ به خدا سوگند ، هرگز دستور تو را اجرا نخواهم كرد ؛ آن زن را به خيمه برد و با او آميزش كرد . كم كم بر اثر شهوت پرستي ، اراده ها سست شد ، بيماري مقاربتي و طاعون زياد گرديد ، لشكر موسي(علیه السلام) از هم پاشيد تا آن جا كه نوشته اند: بيست هزار نفراز سپاه موسي(علیه السلام) به خاك سياه افتادند و با وضع ننگيني سقوط كردند . 13 «مستر همفر» در كتاب خاطراتش مي گويد: در مسئلة بي حجابي زنان بايد كوشش كرد تا زنان مسلمان به بي حجابي و رها كردن چادر مشتاق شوند ... پس از آن كه حجاب زن با تبليغات و سعي ما از ميان رفت ، وظيفة مأموران ما آن است كه جوانان را به عشق بازي و روابط نا مشروع با زنان تشويق كنند و بدين وسيله فساد را در جوامع اسلامي بسط دهند . 14

    پي نوشت ها :

    1- اقتباس از : مرتضي مطهري، مسئلة حجاب.
    2- آيين بهزيستي اسلام، ج3 ، ص32 .
    3- ياقوت و مرجان ، ص169 .
    4- جواد محدثي ، از همدلي تا همراهي ، ص113-115 .
    5- سيد مهدي شجاعي ، رايحة نجابت .
    6- مجلة پيام زن ، شمارة10 ، سال 71 .
    7- شرح غررالحكم و دررالكلم ،‌ج1 ، ص 93 .
    8- همان ، ص306 .
    9- همان ، ص 326 .
    10- همان ، ج3 ، ص323 .
    11- همان ، ج1 ، ص336 .
    12- اقتباس از : دكتر احمد بهشتي ، حجاب و آزادي، ص177 .
    13- آيه الله سيد عبد الله شيرازي، پوشش زن در اسلام ، ص31-33 .
    14- خاطرات مستر همفر ، ترجمة محسن مؤيدي ص 84 .

    مجله معارف اسلامی شماره 47

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت2:28 AM   |  

    تعداد صفحات :17      8   9   10   11   12   13   14   15   16   17