• English / العربیة / French  





  • نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

     

     


     

     


     

     


     

     

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    غبار اغيار و 
مبارزه ابرار


    غبار اغيار و مبارزه ابرار

    قبل از آنكه كشف حجاب جنبه رسمى به خود بگيرد علما و مردم مشهد مقدس مقاومت شديدى در مقابل اين حركت از خود نشان دادند. روحانيان به سال 1314ه••• .ش در اين ماجرا پيشقدم بودند و اقدام رضاخان را مقابله با اسلام تلقى نمودند. علما و مجتهدان مشهد خصوصا آيت‏اللّه‏ حاج‏آقا حسين قمى، سيديونس اردبيلى و ميرزامحمد آقازاده جلسات متعددى برگزار مى‏نمايند و توطئه حجاب‏زدايى و برپايى جشن كشف حجاب را مورد بررسى قرار مى‏دهند. در يكى از نشستها كه در منزل حاج‏آقاحسين قمى برگزار شد، ايشان از اوضاع پديد آمده براى كشور مسلمان ايران و فشارى كه بر بانوان شيعه وارد آمده به شدت متأثر شده با حالتى اشك‏آلود مى‏گويد: امروز اسلام انسان فداكار مى‏خواهد و بر مردم لازم است كه در برابر اين سيل بنيان‏كن كه خانه ارزشها و دژ استوار ديانت را مورد تهديد قرار داده قيام كنند.(1)
    گردهمايى روحانيان به منظور اتخاذ تصميم نهايى تداوم يافته و در جلسه‏اى كه در منزل آيت‏اللّه‏ سيديونس اردبيلى برگزار مى‏شود مقرر مى‏گردد حاج‏آقاحسين قمى در اعتراض به اقدامات مخرب رضاخان به تهران رفته با او در اين زمينه صحبت كند و چون به قرآن تفأل مى‏كند و استخاره خوب مى‏آيد براى سفر مصمم مى‏گردد و اعلام مى‏كند: اگر رضاخان از اعمال خلاف و رفتارهاى غير شرعى خويش دست برندارد تا پاى جان پايدارى خواهد نمود. سرانجام در شب 29 ربيع‏الاول سال 1354ه••• .ق حاج‏آقاحسين قمى به همراه دو نفر از فرزندان و خادم خود، مشهد را به قصد تهران ترك مى‏نمايد.(2)
    وى پس از ورود به تهران با قيد استخاره راهى شهر رى شده و در جوار بارگاه حضرت عبدالعظيم حسنى در باغ سراج‏الملك اقامت مى‏نمايد. مردم تهران و اطراف و اكناف به اتفاق علما و روحانيان به صورت دسته‏جمعى، پياده و سواره به سوى محل اقامت آقا رهسپار شده و ارادت خود را نسبت به مقام مرجعيت و فقاهت به نمايش مى‏گذارند.(3)
    حضرت امام خمينى(قدس‏سره) به اين موضوع اشاره داشته و فرموده‏اند: «... ايشان [حاج‏آقاحسين قمى] به حضرت عبدالعظيم آمدند و ما رفتيم خدمتشان و ايشان قيام كردند، منتهى حبس كردند ... و بعد هم تبعيدش كردند ...»(4)
    برادرزاده حاج‏آقاحسين (سيدمرتضى برقعى) گفته است وقتى عمويم را در باغ محل اقامتش زيارت كردم مشاهده نمودم چشمان آقا از شدت گريه و ناراحتى متورم شده است، عرض كردم: در ملاقات با رضاخان چه مى‏كنيد؟ آن سيد بزرگوار گفت: اگر قبول نكرد كه از اعمال خلافش دست بردارد خفه‏اش مى‏كنم!(5) در طول مدت اقامت آقا در باغ مورد اشاره، مردم ضمن ديدار با مرجع خويش براى هر گونه جان‏فشانى اعلام آمادگى مى‏نمودند. حضور گسترده ديداركنندگان مشتاق هراس دولت رضاخان را برانگيخت. در نتيجه در ظهر روز دوم ربيع‏الثانى 1354ه••• .ق ملاقات با حاج‏آقاحسين قمى ممنوع گرديد و مأموران دولتى در اجراى دستور جديد در باغ را بسته و تا فرا رسيدن شب محل اقامت ايشان به محاصره كامل عوامل رضاخان در آمد. در مدتى كه اين فقيه فرزانه در باغ سراج‏الملك اقامت اجبارى داشت رضاخان حاضر به مذاكره با وى نگرديد و تنها پيام داد كه چرا قبل از آنكه جواب تلگراف شما داده شود به تهران آمديد؟ حاج‏آقاحسين با صلابت تمام اظهار داشته بود: من تلگراف نكردم كه اجازه بگيرم بلكه بدين وسيله خبر دادم كه عازم تهران هستم!
    با عزيمت اين فقيه باشهامت به تهران، بسيارى از اهالى مشهد در مسجد گوهرشاد اجتماع كرده و به سخنان وعاظ و خطبا كه در مذمت كشف حجاب و اعمال رضاخان بود، گوش فرا مى‏دادند. خبر بازداشت حاج‏آقاحسين قمى به سرعت در شهر مشهد انتشار يافت و مردم اين ديار مقدس را بيش از گذشته نسبت به رفتاردولت وقت عصبانى نمود. همان زمان، شهربانى مشهد بنا به دستور رضاخان گروهى از حاميان حاج‏آقاحسين همچون شيخ‏غلامرضا طبسى و شيخ‏شمس نيشابورى را كه از واعظان مشهور خراسان بودند، دستگير نمود. از سويى عده‏اى از روحانيان با صدور اطلاعيه‏هايى از مردم مى‏خواهند در برابر فاجعه هولناك كشف حجاب و ديگر اقدامات ضد دينى رضاشاه خاموش نمانده و اقداماتى هماهنگ ترتيب دهند.(6)
    مردم به منظور مبارزه با كشف حجاب و اطاعت از علما به صورت خودجوش از مشهد و روستاهاى اطراف به سوى مسجد گوهرشاد مى‏آيند. با توجه به آنكه جمعيت زيادى در اين مكان اجتماع نموده بودند و احتياج به مواد غذايى داشتند مردمانى خيّر و نيكوكار به تأمين مواد خوراكى آنان مبادرت ورزيدند و على‏رغم آنكه ماه دى و فصل سرما بود و در آن موقع سيب مثل حالا فراوان نبود، اهالى مقيم روستاهاى حومه مشهد سيبهاى اندوخته خود را كه معمولاً شب عيد به بازار مى‏بردند تا بفروشند، در دى‏ماه به مسجد گوهرشاد مى‏آوردند و بين مردم توزيع مى‏نمودند. مى‏گويند مرحوم نواب احتشام رضوى ـ پدر همسر شهيد سيدمجتبى نواب‏صفوى ـ براى مردم صحبت مى‏كرد و سه روز متوالى بر فراز منبر بوده و تنها براى تجديد وضو پايين مى‏آمده است.(7) در آن زمان پاكروان استاندار خراسان بود و چون فردى بى‏قيد به امور دينى به شمار مى‏رفت و در غرب پرورش يافته و بنا بر برخى نقلها بهايى بود، از اين‏رو رضاخان او را به سمت والى خراسان منصوب كرد. اين خائن محروم از خرد در به وجود آوردن حوادث مشهد نقش اول را عهده‏دار بود. در زمان وى به مشهد دستور رسيد كه وعاظ معروف شهر هر چه زودتر دستگير شوند. متعاقب اين حركات بود كه مردم چند روز متوالى به عنوان اعتراض در مسجد گوهرشاد تحصن كردند.(8) محمدولى‏خان اسدى كه نيابت توليت آستان قدس رضوى را عهده‏دار بود به رضاخان گفته بود كشف حجاب در شهر مقدس مشهد هنوز زود است و اين برنامه را از شهرهاى ديگر شروع كنيد ولى پاكروان خبيث شديدا با اعمال رضاخان موافق بود و گفته بود: طى چند روز اين كار را عملى مى‏كنم. اگر چه ابتدا استاندار و فرمانده لشكر خراسان ـ سرلشكر ايرج مطبوعى معدوم ـ و رئيس شهربانى سرهنگ دوم حسين‏قلى‏خان بيات مى‏خواستند گناه سركوبى قيام گوهرشاد را به گردن اسدى بيندازند ليكن گذشت زمان پرده از اسرار برداشت و چهره پاكروان و همدستانش بر همگان هويدا گرديد.(9)
    شيخ‏محمدتقى بهلول(10) كه روحانى مبارز و شجاعى بود و مردم مشهد وى را مى‏شناختند در مسجد گوهرشاد طى سخنرانيهاى پرشور و التهابى به كشف حجاب حمله كرد و اين حركت را تهاجمى عليه ديانت و ارزشهاى معنوى دانست. گفته مى‏شود بهلول روى پله آخر منبر بيست و چهار ساعت نشسته بود و جمعيت هم مدام بر حاضرين و مستمعين سخنان وى افزوده مى‏شد. برخى دعا مى‏خواندند و گروهى استراحت مى‏كردند.(11) خود بهلول در خاطراتى مى‏گويد: مردم مرا روى دست گرفته با سلام و صلوات از صحن كهنه بردند و در مسجد گوهرشاد در ايوان مقصوره بالاى منبر صاحب‏الزمانى گذاشتند. رئيس‏اطلاعات شهربانى خود را به من رسانيد و گفت: منبر رفتن ممنوع است، مردم بر سرش ريختند و با كتك و فشار به طرز فجيعى از مسجد بيرون كردند.(12) مردم تحت تأثير بيانات بهلول قرار گرفته و اعلام مى‏كنند تا مسأله كشف حجاب لغو نشود از اينجا خارج نمى‏شويم. فرمانده لشكر مشهد به نام ايرج مطبوعى در اين باره به رضاخان گزارش مى‏دهد. وى هم مى‏گويد: اگر با تهديدات خارج نشوند تيراندازى كنند. ايرج مطبوعى كه بعد از انقلاب دستگير و محاكمه گرديد و در دوم مهر 1358 محكوم به اعدام شد متهم به چند مورد جنايت بود كه از جمله آنها اعزام يك گردان به مسجد گوهرشاد بود كه منجر به شهادت 25 نفر و مجروح گرديدن حدود چهل نفر گرديد.(13)
    حضور زنان مسلمان در اين قيام بسيار چشمگير است. با درخواست آنان چادرى كه در مسجد پيرزن ـ ميان مسجد گوهرشاد ـ نصب مى‏گردد و آنان زير آن مجتمع شده و به سخنرانى بهلول و نواب احتشام رضوى گوش فرا مى‏دهند. در آن موقعى كه سربازان صحن را محاصره كردند و مردم اجازه ندادند اين دو روحانى را ببرند تيراندازى صورت گرفت. در اين وقت حاضرين به مأموران حمله كرده و با چوب، سنگ، داس و بيل آنان را متوارى ساختند.
    روز شنبه در ماه ربيع‏الثانى 1354ه••• .ق مطابق 19/4/1314ه••• .ش ازدحام جمعيت در مسجد گوهرشاد به اوج خود مى‏رسد. عوامل حكومتى از خيزش عمومى و مقاومت مردم نگران شده و چون از مركز كسب دستور مى‏كنند به آنان گفته مى‏شود حاضرين در مسجد را مورد يورش قرار داده، تمامشان را تار و مار كرده، عاملان واقعه را دستگير كرده و مجازات نماييد. عصر شنبه از پشت مسجد عده‏اى سرباز روى سر درب اين مكان آمدند و در چهار سر درب آن تيربار نصب كردند كه لوله‏هاى آنها به سوى پايين كج شده بود. مردم فكر مى‏كردند اين حركات تهديدى بيش نمى‏باشد. حدود ساعت دوازده مأموران يكى از دربهاى مسجد را شكستند و اول كسى كه وارد شد سروان ظلّى، فرمانده هنگ لشكر خراسان بود. مردم با چوب و وسايل ديگر او را كتك زدند. در اين وقت وى دو تير هوايى شليك كرد و ناگهان سربازان به داخل مسجد ريختند. مردم با مأموران درگيرى پيدا كردند و چون انبوه جمعيت از پاى منبر و اطراف به حركت در آمدند تا براى كمك به دالان مسجد بشتابند، مسلسلها شروع به تيراندازى كردند و شدت آن به حدى بود كه فضاى مسجد را روشن كرده بود. از پايين مأموران با سرنيزه مردم را مى‏دريدند و صداى يا على فضاى شهر مقدس مشهد را پر نموده بود. كوهى از اجساد بر زمين ريخته شده و خون چون سيل در جريان بود. بعد از اين كشتار خونين كه دومين يورش به اجتماع كنندگان در مسجد بود قريب 1100 نفر را دستگير كردند، عمامه روحانيون پاره شده و دستهاى آنان را بسته جلوى اسبها انداخته به سوى هنگ بردند. زخميها با بدترين وضع به همراه كشته‏ها در ماشينها ريخته مى‏شدند و هرچه زنده‏ها داد مى‏زدند كه ما زنده‏ايم، كسى به حرف آنان توجهى نمى‏كرد. تعداد شهدا را بين چهار هزار تا شش هزار نفر گفته‏اند. در روز بعد سرهنگ جهانبانى از تهران با هواپيما آمد و در بين اسيران، آنان را كه زوّار امام رضا(ع) بودند پس از سه روز آزاد نمود و افراد تا چهارده ساله را نفرى سى ضربه شلاق زد و مرخص كرد. بقيه تا چند هفته بعد در هنگ با وضع فجيعى در زندان بودند. به گفته برخى شاهدان عينى 56 كاميون جنازه‏هاى اين حادثه را به سوى محله خشت‏مالها و باغ خونى مشهد حمل كردند. اين كشتار در زمان نخست‏وزيرى ذكاءالملك فروغى (فراماسونر) روى داد.(14)
    پس از اين واقعه حوزه علميه مشهد مورد تاخت و تاز قزاقان قرار گرفت و در مشهد حكومت نظامى بر پا گرديد و شهر كاملاً در دست قزاقان بود. مقام معظم رهبرى حضرت آيت‏اللّه‏ خامنه‏اى در اين زمينه مى‏نويسند: «مبارزه و قيام مردم و حوزه علميه به تبع علماى بزرگى مانند آيت‏اللّه‏ حاج‏آقاحسين قمى و آيت‏اللّه‏ ميرزامحمد كفايى در جريان كشف حجاب رضاخانى كه منجر به تبعيد آيت‏اللّه‏ قمى و شهادت آيت‏اللّه‏زاده كفايى گرديد، نمودارى از رشد سياسى و مبارزات عميق روحانيون در سطح حوزه علميه بوده است و در ادامه آن حوادث كشتار بى‏رحمانه مسجد گوهرشاد و شهادت گروهى از طلاب و مردم بى‏پناه مشهد به جرم دفاع از اسلام، نشان‏دهنده اوج بيدارى نهضت اسلامى در ميان مردم مسلمان بوده است ...».(15)
    پس از فاجعه خونين گوهرشاد تا سه روز دربهاى حرم را بسته بودند تا خونهاى مسجد را شستشو دهند. رضايت رضاخان از اين قتل و كشتار فجيع به حدى بود كه فتح‏اللّه‏ پاكروان و همدستان وى مقرب دربار شدند و به آنان مجال داده شد تا نقشه‏هاى ديگر شاه را در خراسان به اجرا بگذارند. آنان چنان مردم را در فشار قرار دادند كه حتى در حرم مطهر هشتمين فروغ امامت به خدمه و پاسداران بعد از ماجراى گوهرشاد هر روز كارمندان يكى از ادارات دولتى را همراه با همسران حجاب‏دار آنها در شير و خورشيد سرخ دعوت مى‏كردند و پس از سخنرانى يكى از سرسپردگان رژيم، ناگهان مردها از سر زنان خود چادر مى‏كشيدند.
    حرم دستور داده بودند تا چادر و چارقد را از سر زنها بكشند.(16) زنان‏معتقدبه‏ارزشهاى‏دينى در مقابل اين فاجعه مقاومت مى‏كردند و از جلو ديد مأموران متوارى مى‏شدند و نمونه‏هايى گزارش شده كه بانوانى پس از تعقيب مأموران دچار بيمارى شده و پس از مدتى فوت نموده‏اند. جالب آن است كه زمان حمله به حرم مطهر و كشتار مردم دقيقا مصادف با روزى است كه ارتش روسيه در سال 1330ه••• .ق به سركردگى ژنرال ردكو به مشهد هجوم آورد(17) و نيز در سى‏ام آبانماه 1357ه••• .ش به دستور محمدرضاشاه پهلوى حرم حضرت امام رضا(ع) به گلوله بسته شد.(18)
    شيخ محمدتقى بافقى پس از شنيدن كشتار گوهرشاد از فرط ناراحتى و دلسوزى نسبت به مسلمانان به خون خفته، دچار سكته شد و براى مدتى بسترى گشت و پس از كسب بهبودى نسبى سه ماه بعد از كشتار، با توجه به اينكه از سوى دولت ممنوع‏الخروج بود، تهران را به طرف مشهد خونين ترك كرد تا از نزديك فضاى خون‏آلود اين ديار ابرار را نظاره‏گر باشد.(19)
    خبر قيام خونين مشهد كه به تهران رسيد، رئيس شهربانى و دادستان كل كشور به حضور حاج‏آقاحسين قمى مى‏روند و مى‏گويند شما مشهد را به شورش وا داشتيد و در اين حركت عده‏اى بى‏گناه كشته شدند كه مقصر شما هستيد؟! حاج‏آقاحسين پس از گريستن بر شهداى به خون خفته اين نهضت، خطاب به آن خطاكاران مى‏گويد: گناه اين كشتار به گردن دولت و شخص رضاخان است، چون من با مسالمت و دست خالى براى مذاكره آمدم ولى شما مرا حبس نموديد و مردم را خشمگين ساختيد و به جاى آنكه خواستهاى منطقى و برحق آنان را مورد رسيدگى قرار دهيد آن مظلومان را گلوله‏باران نموديد.(20) نظر به نفوذ و موقعيت آيت‏اللّه‏ بروجردى و مخابره تلگراف ايشان به رضاخان، دولت از محاصره يك ماهه محل اقامت حاج‏آقاحسين دست بر مى‏دارد ولى او را به حالت تبعيد به عتبات مى‏فرستد.(21)
    مطبوعات وابسته به رژيم و روزنامه‏هاى محروم از استقلال فكرى حقايق اين واقعه را دگرگون جلوه دادند. روزنامه تجدد، در تاريخ 31 تيرماه 1314ه••• .ش نوشت: «شيخ بهلول نامى كه سابقه تحريك دارد مردم را به عنوان وعظ دور خود جمع كرده و ياوه‏سراييهايى در اطراف لباس و كلاه نمود، نظر به اينكه مأمورين موفق نشدند از روى ملايمت او را از اقدام خويش باز دارند تصميم گرفتند آنها را متفرق سازند، در نتيجه چند نفرى مقتول و مجروح شدند و بالاخره در اثر مداخله نظاميان اغلب اشرار را گرفتار ولى شيخ بهلول موفق به فرار شده است.» سرمقاله روزنامه آزادى، چاپ خراسان در تاريخ 28 تير 1314ه••• .ش، شش روز بعد از كشتار، به ستايش از كلاه بين‏الملل و كشف حجاب پرداخت و روى كار آمدن رضاخان را به ظهور كوكب درخشان پهلوى در آسمان ايران تعبير نمود!!
    بعد از ماجراى گوهرشاد هر روز كارمندان يكى از ادارات دولتى را همراه با همسران حجاب‏دار آنها در شير و خورشيد سرخ دعوت مى‏كردند و پس از سخنرانى يكى از سرسپردگان رژيم، ناگهان مردها از سر زنان خود چادر مى‏كشيدند و اين كار همراه با هلهله و هورا كشيدن بود، مردان را نيز وادار مى‏كردند تا كلاه شاپو بر سر نهند. قباى بلند افراد را با چاقو بريده و به شكل كت، كوتاه مى‏كردند.(22)

    مقاومت بانوان

    كشتار مردم مشهد و دستگيرى تعداد زيادى از علما، رعب و وحشت زيادى در ميان مردم پديد آورد و آنها را بيش از پيش وادار به سكوت نمود. در ميان اين اختناق، وحشت و نگرانى زايدالوصف كشف حجاب بانوان در ديماه همان سال (سال 1314ه••• .ش) انجام شد؛ گرچه از مدتها قبل زمينه‏هاى آن فراهم شده بود. در روز هفدهم ديماه 1314ه••• .ش در عمارت دانشسراى عالى تهران با حضور رضاخان مراسمى براى اعطاى ديپلم به فارغ‏التحصيلان برگزار گرديد كه در آن رؤساى مدارس، همسران صاحب‏منصبان عالى‏رتبه و همسر و دختران شاه رسما بدون حجاب ظاهر شدند و اين روز، به نام روز آزادى زن و كشف حجاب نامگذارى شد! در مراسم مورد اشاره، رضاخان طى سخنانى اشاره كرد: بسيار شادمان است كه مشاهده مى‏كند زنان به حقوق و مزاياى خود نايل شده‏اند!(23) چند روز بعد شاه دستور داد تا هر كدام از وزارتخانه‏ها جشنى برگزار نموده و كارمندان ادارات همراه زنان بدون حجاب در اين مراسم شركت نمايند، سپس به حكام ولايات و نواحى دستور داده شد كه ترك حجاب را با زور و ارعاب اجرا نمايند و ترتيب مجالس عمومى را فراهم كنند و طى آن طبقات درجه اول مردم دعوت شوند كه با خانمهاى خودشان در مجالس مذكور حاضر شده و كشف حجاب صورت گيرد. دختران دانش‏آموز باحجاب از ورود به مدارس منع شدند و از سوار شدن زنان محجبه به اتوبوس جلوگيرى مى‏كردند. مأموران نيز به محض مشاهده زن يا دخترى باحجاب در معابر، وى را تحت تعقيب قرار داده و چادر و روسرى او را از سرش كشيده و پاره مى‏كردند و حتى زنان را تا داخل منزلشان دنبال كرده و صندوق لباسشان را مورد تفتيش قرار مى‏دادند. اين سختگيرى تنها شامل حال زنان شهرى نبود بلكه بانوان ساكن در روستاها و زنان عشاير كه با لباسهاى سنتى و محلى خويش زندگى مى‏كردند از آزار و ايذاى مأموران مصون نبودند. به عنوان نمونه در كاشمر از متصديان حمامهاى زنانه التزام گرفته شد كه هيچ زنى را بدون كلاه به حمام راه ندهند و در حمامها زنان خبرچين گماردند.(24)
    بسيارى از زنان به نشانه مخالفت و مقاومت در برابر اين اقدام ضد دينى سالها خانه‏نشين شدند. آنان به اين موضوع هم بسنده نكردند و با وجود آنكه پليس دستور محرمانه داشت تا از زنهاى بى‏چادر حمايت كند ولى باز هم دور از نظر مأموران و در كوچه‏هاى خلوت زنان بى‏چادر را در معرض اهانت لفظى يا حمله با چوب و سنگ قرار مى‏دادند. حتى كار به جايى رسيد كه زنان بى‏چادر ناچار مى‏شدند از محلات پايين شهر با چادر از خانه بيرون بروند و در خيابانهاى بالاى شهر چادر را از سر خويش بردارند.(25)
    در تبريز سيد ابوالحسن انگجى و آقاميرزا صادق‏آقا در اعتراض به روند اسلام‏زدايى و كشف حجاب قيام مى‏كنند ولى عمّال رضاخان آن دو بزرگوار را دستگير و تبعيد مى‏نمايند تا بدين وسيله سدى در مقابل مقاومت عمومى ايجاد كنند. البته قبل از آن، مرحوم شيخ غلامحسين تبريزى به دليل اعتراض به تغيير كلاه به مشهد تبعيد شده بود.(26)

    باتلاق طاغوت

    به راستى دفاع زنان جامعه اسلامى ايران از حجاب خويش در قضيه كشف حجاب رضاخانى حماسه‏اى غرورانگيز در تاريخ ملت ما مى‏باشد و ايستادگى زنان مسلمان اين خطّه در مقابل خطر مزبور سند افتخار مردمانى است كه تا پاى جان كوشيدند از معنويت و فرهنگ الهى خود دفاع كنند. چنان كه نوشته‏اند در شهر كوچك كاشمر، رئيس شهربانى وقت (قاتل مدرس) روى تپه مرتفعى در حاشيه اين ديار مى‏ايستاد و با دوربين نگاه مى‏كرد و تا از دور زنى را با چادر در حركت مى‏ديد به پاسبانها فرمان مى‏داد با اسب بتازند و او را دستگير نموده و چادرش را پاره كنند. كم نبودند زنانى كه مأموران چادر آنها را برداشتند و آنان از شدت حزن و افسردگى ناشى از اين حركت دق كردند و دار فانى را وداع گفتند و چه بسيار مادرانى كه از هول و اضطراب، سقط جنين كردند ولى تن به اين ننگ ندادند.(27)
    امام خمينى در اين خصوص فرموده‏اند: «... خدا مى‏داند كه به اين ملت چه گذشت در اين كشف حجاب، حجاب انسانيت را پاره كردند. اينها، خدا مى‏داند كه چه مخدراتى را اينها هتك كردند ... علما را وادار كردند كه با سرنيزه كه با زنهايشان درمجالس‏جشن ـ يك همچو جشنى كه با خون دل مردم، با گريه تمام مى‏شد ـ شركت كنند ... در بعضى از جشنها آن قدر گريه كردند مردم كه اينها از آن جشن اگر حيايى داشتند پشيمان مى‏شدند ...»(28) و در سخنانى ديگر كه در جمع بانوان اهواز ايراد فرموده‏اند، مى‏گويند: «شما شايد اكثرا يادتان نباشد كه در زمان رضاشاه با بانوان چه كردند و چه مصيبتها به بار آوردند ...»(29)
    ايشان در بياناتى ديگر به قيام مردم در مقابل اين حركت اشاره فرموده و گفته‏اند: «... زنهاى ايران هم قيام كردند بر ضدش و تودهنى به او زدند كه ما نمى‏خواهيم اين طور چيزى [كشف حجاب [را، ما بايد آزاد باشيم و اين مردك مى‏گويد آزاديد؛ ليكن بايد حتما بدون چادر و بدون روسرى توى مدارس برويد. اين آزادى است؟! ...»(30)
    رضاخان به على‏اصغر حكمت، وزير فرهنگ وقت، دستور داد كه در مدارس زنانه معلمان و دخترها بايد بدون حجاب باشند و اگر زن يا دخترى امتناع كرد او را در مدارس راه ندهند.(31) از اقدامات ديگر رضاخان تعيين زنانى از طبقات بالا بود كه تحت عنوان دارالمعلمات جمعيتى تشكيل دهند. على‏اصغر حكمت به اين زنان كه در محل دارالمعلمات واقع در خيابان شاه‏آباد سابق و در كوچه ظهيرالاسلام دعوت شده بودند مأموريت داد كه پس از تشكيل جمعيت مزبور، اساسنامه آن را به نظر وزير برسانند و با حمايت دولت، پيشقدم نهضت آزادى زنان ايران باشند. مدارس دارالمعلمات تهران براى تغيير افكار و آداب نوباوگان و دوشيزگان ايرانى اهتمام مى‏كرد.(32) همچنين رضاخان مدارس ابتدايى را مختلط نمود و پسران را مجبور ساخت در مدارس شلوار كوتاه پا كنند.(33)
    روشنفكران بيمار و محروم از رشد فكرى واقعى كه استقلال انديشه خويش را در باتلاق طاغوت از دست داده بودند در جهت دفاع از حجاب‏زدايى و اقدامات ضد ارزشى رضاخان بيكار نبودند و در آن عصر ننگين، رنگين‏نامه‏هاى خود را از تبليغات در اين زمينه پر ساخته بودند؛ چنان كه چنين وضعى از سوى آنان در دوران محمدرضا پهلوى نيز ادامه يافت. امام خمينى(قدس‏سره) مى‏نويسند: «... قلمهاى مسموم خطاكار و گفتار گويندگان بى‏فرهنگ در اين نيم قرن سياه اسارت‏بار عصر ننگين پهلوى، زن را به منزله كالايى خواستند در آورند و آنان را كه آسيب‏پذير بودند به مراكزى كشيدند كه قلم را ياراى آن نيست، هر كس بخواهد شمه‏اى از آن جنايات مطلع شود به روزنامه‏ها و مجله‏ها و شعرهاى اوباش و اراذل زمان رضاخان از روزگار تباه كشف حجاب الزامى به بعد مراجعه كند و از مجالس و محافل و مراكز فساد آن زمان سراغ بگيرد. رويشان سياه و شكسته باد قلمهاى روشنفكرانه آنان. و گمان نشود كه آن جنايات با اسم آزاد زنان و با اسم آزاد مردان بدون نقشه جهانخواران و جنايتكاران بين‏المللى بود...»(34)
    احمد كسروى، مورخ معاصر كه حامى و مشتاق رفتارهاى رضاخان بود از برنامه‏هاى وى به عنوان يك جنبش در حال پيشرفت سخن گفته كه در مبارزه با چادر و پيچه مشكلاتى را در مسير خود داشت و برخلاف ايستادگى ملاّيان و پيروان آنها، در كار خويش موفق گرديد!(35) على دشتى در ديدار با رضاخان حالت چاپلوسى به خود مى‏گيرد و مى‏گويد: قلم و زبان و فكر من در اختيار پيشرفت مقاصد ميهن‏پرستانه حضرت اشرف است و از تقويت و تأييد سياست شما دريغ نخواهم داشت.(36) يحيى دولت‏آبادى به وقايع عصر خود اشاره كرده و مى‏نويسد: اينك در تهران كانون بانوان تأسيس شده و زنها رو گشوده با مردان معاشرت مى‏نمايند و روز به روز دايره رفع حجاب در تهران و ولايات وسعت مى‏گيرد و زنها داخل كارهاى وزارتخانه و دواير دولتى و ديگر مى‏گردند... پس سد حجاب را در ايران شكسته بايد دانست و آتيه روشنى را به زنهاى ايرانى بايد نويد داد.(37)

    بذرهاى ابتذال

    پس از هفدهم ديماه 1314 كه روز «آزادى زن» نام گرفت! و اقسام الگوهاى فرنگى به اشكال فصلى يا ساليانه به درون خانواده‏ها راه يافت آن دسته از دختران و زنانى كه به طور كامل كشف حجاب را پذيرفته بودند از لباسهاى مد روز پيروى مى‏كردند. اقدامات كشف حجاب و اختلاط بين زنان و مردان با افزايش سينماها و تئاتر، برگزارى جشنهاى مختلف و انتشار افكار مدگرايانه در روزنامه‏ها و مجلات و كتب مختلف ادامه پيدا كرد. به رغم آنكه بسيارى از زنان، در مقابل كشف حجاب مقاومت و پايدارى نشان دادند اما گروهى قليل از زنان متجدد كه در آرزوى چنين روزى بودند، موقعيت را براى آراستن و نمايش خود به مردان مساعد ديدند و راه ابتذال را پيمودند. رژيم رضاخان از اين فرصت پديد آمده براى سرگرم كردن مردم و بويژه جوانان و غافل نمودن آنان از سرنوشت حقيقى و براى هويت‏زدايى فرهنگى، كاروانهاى شادى به سبك كشورهاى اروپايى به راه انداخت، زنان هرزه آرايش‏كرده را بر روى كاميونها و ارابه‏هايى كه آراسته به انواع گلها بود قرار مى‏دادند و به همراه دسته‏هاى رقاصه با ساز و آواز و رقص و شادى در خيابانها مى‏گرداندند. از سويى اصناف را مجبور مى‏كردند كه در برپايى اين كاروانها (كارناوالها) پيشقدم شوند. چنان كه به منظور توهين به مقدسات اسلامى متأسفانه در شب عاشورا چند كارناوال به حركت در آمد.(38)
    محمود جم كه پس از فروغى نخست‏وزير شد، ضمن وصف واقعه 17 دى 1314 نوشته است «... جشن 17 دى اولين روزى بود كه زن ايرانى در كنار شوهر خود در يك مراسم رسمى و اجتماعى شركت مى‏جست ... وقتى من در كوكتل پارتيها و مجالس مهمانى مى‏بينم كه خانمها با آرايشهاى اروپايى شانه به شانه مرد گُل مى‏شنوند به ياد آن روز مى‏افتم كه زنان با حالتى ناراحت، خجالتى و نگران در كنار دست شوهران خود ايستاده و براى اولين بار صورت و موى سر خود را در معرض نگاه مردانى ديگر قرار داده بودند ...»(39)
    كشف حجاب و آثار سوء آن را مى‏توان بزرگترين ضربه بر پيكر زن به حساب آورد. آنچه به تقليد و تحميل از غرب شكل گرفت و تحت عنوان مساوات حقوقى و آزادى زن از ممالك بيگانه وارد شد و با دست عمال پليد اجانب زنان را آلوده ساخت و از حريم مقدس تقوا و عفاف به منجلاب فساد كشانيد، چيزى است كه آثار نكبت‏بار آن در جامعه نفوذ كرد و مشاغلى را به عنوان ژست تجددطلبانه و شخصيت كاذب براى زنان به قالب زدند تا جامعه بانوان را دچار مسخ فرهنگى نموده و به آنان چنين القا كنند كه زن باشخصيت، آن است كه بدون هيچ گونه قيدى با مردان معاشرت داشته باشد.
    كشف حجاب، مفاسد فراوانى به بار آورد و مصارف كاذبى در ميان زنان پديد آورد. بخش عمده‏اى از درآمد خانواده‏ها به جاى آنكه صرف سامان‏دهى اقتصاد خانواده شود مصرف تهيه لوازم آرايش و لباسها و مدهاى غربى گرديد، كانونهاى خانواده به سردى گراييد و روابط زناشويى در بسيارى از خانواده‏ها به هم خورد. گرچه تسهيلاتى براى زنان فراهم كردند اما شأن و منزلت زن در جامعه كه تا قبل از آن با هاله‏اى از احترام و وقار توأم بود به يكباره فرو ريخت و به صورت يك كالاى جنسى و فاقد امنيت جانى و اجتماعى بروز نمود. سياست نابخردانه كشف حجاب، گذشته از متزلزل ساختن ارزشهاى خودى و زمينه‏سازى براى تسلط بر منحط‏ترين بخشهاى فرهنگى غربى حداقل اين عوارض منفى را به دنبال داشت كه وقتى جامعه مذهبى و متدين، خود را در مقابل فراگيرى دانش به بهاى برهنگى نواميس خود ديد، بسيارى از آنان راه تحصيل را بر فرزندان خود مسدود نمودند و به اين ترتيب عملاً بر روند رشد تحصيلى كشور لطماتى وارد شد. (40)

    صيانت از سنگر حجاب

    با به قدرت رسيدن محمدرضاشاه چون مشاهده كرد سياستهاى پدرش به دليل توأم بودن با تندى و خشونت كارساز نمى‏باشد؛ از راه نيرنگ و خدعه وارد كار شد و همان توطئه را به شكلى ديگر و به وسيله تبليغات فريبنده‏اى ادامه داد. ورود بى‏رويه محصولات فرهنگى غرب كه با اصول و ارزشهاى دينى و اخلاقى در تباين بود و نيز رسانه‏هاى تبليغى و رنگين‏نامه‏هاى آلوده‏اى كه در انهدام هويت اسلامى و ترويج فساد اخلاقى تلاش گسترده‏اى داشتند، كم‏كم سنتهاى دينى را كم‏رنگ نمود. ولى على‏رغم تأثير زيانبار و نقش تخريبى تهاجم گسترده عليه مذهب و ديانت در جامعه اسلامى با ارشاد و هدايت علماى دينى و خصوصا رهنمودهاى حيات‏بخش حضرت امام خمينى توده مسلمان از هويت دينى حمايت كرده و زمينه‏هاى پيروزى بر ستم را فراهم نمودند. در بحبوحه انقلاب اسلامى بى‏حجابى به عنوان مولود استعمار و حركتى ضد انسانى مطرح شد و حجاب زن مسلمان به
    عنوان شعار مقدس اسلامى متداول گشت و مبارزان و فداكاران در تظاهرات باشكوهى كه ترتيب مى‏دادند با شعارهايى از قبيل خواهرم، حجاب تو از خون من كوبنده‏تر است، و خواهرم، حجاب زينت و زيور توست؛ به نفى و طرد آثار طاغوت‏زدگى از جامعه، ادارات و مدارس پرداختند و خواهران معتقد و متعهد با نشان دادن رشد فكرى و فرهنگى خود ثابت كردند كه با حفظ حجاب اسلامى مى‏توان مسؤوليتهاى اجتماعى و فرهنگى را پذيرفت و نقش فعال خويش را در جهت سازندگى، دفاع، جبهه و پشت جبهه ايفا نمود و در سنگر حجاب همانند حماسه‏آفرينان دفاع مقدس و رزم‏آوران بسيجى به حمايت از مرزهاى عقيدتى، اخلاقى و خانوادگى پرداخت و تن به اسارتهاى تحميلى نداد.
    انسانى كه در جهان‏بينى اسلامى و فرهنگ قرآن و عترت معرفى مى‏شود، وجودى است كه بايد با عنايت به تعاليم وحى به شكوفايى فطرت خويش پرداخته و قله‏هاى كمال را طى كند و اين خصوصيات و تحصيل كمالاتى اين گونه، به گرايشهاى عالى و مختصات روحى افراد بستگى دارد و از اين لحاظ بين زن و مرد تفاوتى نمى‏باشد. در واقع نظام اسلامى ميزان قرب به خداوند را معيار كرامت انسانى مى‏داند و به دست آوردن چنين ويژگى‏اى به درجات تقوا و ايمان افراد بستگى دارد. به فرموده مقام معظم رهبرى، حضرت آيت‏اللّه‏ خامنه‏اى «براى اسلام تكامل انسان مطرح است و براى رسيدن به اين هدف زن و مرد هيچ فرقى با هم ندارند ...»(41)
    انقلاب شكوهمند اسلامى خورشيد درخشانى بود كه در آسمان معنويت اسلام طلوع كرد. شرايط به وجود آمده براى بانوان پس از انقلاب اسلامى بايد مبتنى بر ارزشهاى دينى باشد. اگر اظهارنظر افراد محروم از شناخت قوانين اسلامى كه در برخى محافل مطرح مى‏شود و به مطبوعات و نشريات هم راه يافته در خصوص دفاع از زنان در مجراى درست قرار نگيرد و راه افراط را بپيمايد؛ در آينده شاهد دشواريهاى غير قابل انكارى در نهادهاى اساسى جامعه خواهيم بود، نبايد فراموش كرد كه در نظام غرب ميزان بهره‏دهى اقتصادى عامل ارزش است و چون زن را با اين ديدگاه مى‏شناسند براى كشانيدن وى در ميدان توسعه و بهره‏ورى با جعل قوانين به ظاهر حمايتى و برطرف كننده تبعيض او را از قيد سرپرستى همسر و تربيت فرزند و چشمه پرعطوفت خانواده آزاد مى‏كنند و با شعار سراسر فريب استقلال، وى را روانه بازار كار مى‏نمايند و در واقع به استثمار از او مى‏پردازند، اجراى چنين قوانينى در غرب پى‏آمدهاى اجتماعى و اخلاقى مخرّبى داشته و آسيبهاى متعددى را چون سيلى بنيان‏كن متوجه خانواده‏ها ساخته است.
    نشريات اروپايى اخيرا گزارشهاى جالبى را از موج تمايل بازگشت زنان از محيط كار و مشاغل مختلف به خانه و خانواده و تربيت فرزندان سخن مى‏گويند و اين برنامه كه هر روز در حال گسترش است مبين آن مى‏باشد كه هر گونه افراطى در مورد حقوق زنان دير يا زود با شكست مواجه خواهد شد. به همين دليل است كه رهبرى معظم تأكيد مى‏نمايند: «هر حركتى كه به قصد دفاع از حقوق زنان انجام شود بايد مبتنى بر يك بينش خردمندانه و متكى بر حقايق هستى، طبيعت، فطرت، مسؤوليتها و مشاغل اختصاصى و يا مشترك بين زن و مرد باشد تا به نتايج صحيح و مورد انتظار بيانجامد.»(42) و در ادامه افزوده‏اند: «انجام هر گونه حركت اساسى و حقيقى براى زنان مسلمان، مستلزم الهام گرفتن از احكام اسلام و استفاده خردمندانه از تجربه ديگران است. نگرش غربى در مورد زن مبتنى بر عدم تعادل و متكى بر شعارهاى پوچ و خالى از واقعيت است و حركت غلط و افراطى كه در غرب براى دفاع از زن انجام شده است، حركتى دستپاچه، بى‏منطق، مبتنى بر جهالت و بدون تكيه بر سنتهاى الهى و فطرت و طينت زن و مرد محسوب مى‏شود و بر همين اساس در ايران اسلامى قابل تقليد نيست و بايد طرد شود.»(43)
    ايشان بر اهميت اصلاح قوانين در برخورد با مسأله زن و نيز تبيين حقوق متفاوت زن و مرد بر اساس ديدگاه اسلام و قرآن اصرار ورزيده و خاطرنشان نموده‏اند: «... براى دفاع از زن بايد از ورود به بحثهاى انحرافى اجتناب شود. دفاع اخلاقى و قانون از زن و بخصوص در داخل خانواده‏ها ... ضرورى است و بايد باكسانى كه زن را در خانه مستخدم و بدون تمكن از خودسازى معنوى تلقى مى‏كنند با قوت و شدت و در عين حال كاملاً منطقى و عقلانى برخورد شود ...»(44)

    پی نوشتها :

    1ـ مجله نور علم، سال دوم، شماره اول، ص84.
    2ـ حاج‏آقاحسين قمى، قامت قيام، محمدباقرپورامينى، ص108 ـ 109.
    3ـ نهضت روحانيون ايران، على دوانى، ج2، ص159.
    4ـ صحيفه نور، ج8، ص31.
    5ـ عنصر فضيلت و تقوا، عباس حاجيان دشتى، ص49.
    6ـ چهره‏اى پرفروغ از مشعلداران اسلام و فقاهت و انقلاب، دفتر مدرسه علميه امام اميرالمؤمنين(ع)، مشهد، ص87.
    7ـ قيام گوهرشاد، ص207.
    8ـ اروپاييها و لباس ايرانيان، ص303.
    9ـ استانداران خراسان و نقش ميرزافتح‏اللّه‏خان پاكروان در توطئه كشف حجاب در خراسان، مجله پانزدهم خرداد، سال ... شماره ...، ص48.
    10ـ نگارنده اين روحانى مبارز را شخصا ملاقات كرده‏ام.
    11ـ اظهارات حجت‏الاسلام والمسلمين ميرمحمدحسين حسينى اصفهانى، مندرج در كتاب قيام گوهرشاد، ص104.
    12ـ خاطرات سياسى بهلول، ص60.
    13ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج اول، ص69، پاورقى و نيز مجله سروش، شماره 91، ص88.
    14ـ گفتگو با حسين آستانه‏پرست، مندرج در كتاب قيام گوهرشاد، ص190.
    15ـ گزارشى از سابقه تاريخى و اوضاع كنونى حوزه علميه مشهد، آيت‏اللّه‏ سيدعلى خامنه‏اى، ص136.
    16ـ قيام گوهرشاد، ص152.
    17ـ تاريخ بيست ساله ايران، ج6، ص255.
    18ـ زن از ديدگاه اسلام، على ربانى‏خلخالى، ص144.
    19ـ قيام گوهرشاد، ص39.
    20ـ مجله نور علم، سال دوم، شماره اول، ص87.
    21ـ حاج‏آقاحسين قمى، قامت قيام، ص122.
    22ـ قيام گوهرشاد، ص190 ـ 191.
    23ـ واقعه كشف حجاب، ص27 و نيزدر اين مورد بنگريد به تاريخ بيست ساله ايران، ج6، ص264 ـ 266.
    24ـ زندگينامه سياسى امام خمينى(قدس‏سره)، ج اول، ص56 ـ 57.
    25ـ زن ايرانى از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد، ص91 ـ 92.
    26ـ قيام گوهرشاد، ص206 و نيز تاريخ بيست ساله ايران، ج6، ص252.
    27ـ غلامعلى حداد عادل، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، ص48.
    28ـ زن از ديدگاه امام خمينى(قدس‏سره)، ص139، در جستجوى راه از كلام امام (دفتر سوم)، ص65 ـ 66.
    29ـ در جستجوى راه از كلام امام (دفتر سوم زن)، ص36.
    30ـ صحيفه نور، ج2، ص30 و نيز همان مأخذ، ص66.
    31ـ خاطرات صدرالاشراف، ص302.
    32ـ اروپاييها و لباس ايرانيان، ص286؛ واقعه كشف حجاب، ص25.
    33ـ تاريخ سياسى معاصرايران، ج اول، ص118 ـ 119.
    34ـ از پيام امام به مناسبت روز زن، مندرج در كتاب «در جستجوى راه از كلام امام» دفتر سوم، ص39.
    35ـ خواهران و دختران ما، احمد كسروى، ص4.
    36ـ جستارى در افكار و انديشه‏هاى على دشتى، مهرزاد تولايى تهرانى، مجله كيهان فرهنگى، شماره مسلسل 135، ص41.
    37ـ حيات يحيى، ج4، ص434.
    38ـ زندگينامه سياسى امام خمينى(قدس‏سره)، ج اول، ص57 ـ 58.
    39ـ تاريخ بيست ساله ايران، ج6، ص264 ـ 266.
    40ـ به منظور آشنايى با پيامدهاى منفى كشف حجاب بنگريد به آثارى چون: جامعه‏شناسى غرب‏گرايى (جلد دوم)، على‏محمد نقوى، غرب‏زدگى، جلال آل‏احمد، ص101 ـ 102؛ فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، غلامعلى حداد عادل و ... .
    41ـ روزنامه همشهرى، شماره 1389.
    42ـ همان مأخذ.
    43ـ همان.
    44ـ همان.

    غلامرضا گلی زواره - پیام زنان شماره 71