تاريخ : پنج شنبه 31 تیر 1395 | 4:08 PM | نويسنده : وحید مهدوی
خواب
از خواب پاشدم
جز رفتنت چه سود
تلخی برای چای
چایی که سرد بود
شیرینی اش بس است,تنهایی مدام
شعرم نشست کرد,تنها,بدون بام
بیخود نگفته اند
مجنون,جنون گرفت
یک لحظه آمدی
تخت رنگ خون گرفت
لبخند میزنی
تعبیر من! چه شد؟
چشمان خوشگلت
با من غریبه شد!
ترسم مدام نیست
مرگم رسیده است
از خواب پاشدم
ای کاش خواب بود
.: Weblog Themes By Pichak :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ تا مدتی جاییست برای کمی شعر!!!
نويسنده
آخرين مطالب
لينک دوستان
موضوعات وب
آرشيو مطالب
آمار سايت
کل بازديد: 17237 نفر
تعداد کل پست ها: 20 پست
تعداد کل نظرات: 1 نظر
تاريخ آخرين بروز رساني: یک شنبه 10 مرداد 1395
تاريخ ايجاد بلاگ: یک شنبه 27 تیر 1395
امکانات وب