داستان های بحارالانوار ، در گرمای آفتاب
شیبانی میگوید:
روزی امام صادق علیهالسلام را دیدم، بیلی به دست داشت و لباس زبر کارگری پوشیده، در باغ خود چنان کار میکرد که عرق از پشت مبارکش سرازیر بود.
گفتم:
فدایت شوم! بیل را بدهید من این کار را انجام دهم.
امام فرمود:
نه، من دوست دارم که مرد برای به دست آوردن روزی زحمت بکشد و از گرمای آفتاب رنج ببرد. (57)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..

موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد كل بازديدها : 690599 نفر
تعداد كل مطالب : 7556 مطلب
ساخت وبلاگ : 15 / 01 / 1394
آپديت : شنبه 25 مهر 1394
