خسرو دادگر سایه یزدان است ‏

حکایت کنند شخص عربی تاریک شبی در بیابانی هولناک شتر خود را گم کرد، در تفحص وتجسس هر چه تکاپو و جستجو نمود اثری از آن به نظر نیاورد، بلکه راه را نیز گم کرده و در آن تیه حیرانی و سرگردانی تن بر خاک و دل بر هلاک نهاده بود که به ناگاه از گوشه افق، طلعت نورانی ماه بتافت و از پرتو آن، شتر گمشده و راه از دست داده و جان در خطر افتاده را به یکبار بیافت. آن مرد عرب با شوق و طرب، با دلی شاد و خاطری آزاد تعظیمی کرد و تکریمی بجا آورد و گفت: و الله لاادری ما اقول لک.

به فلک می‏رود از روی چو خورشید تو نور - قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور ‏

اگر طلعتت را بستایم بیش از مدح من خدایش روشن فرموده است و اگر رفعتت را بسرایم فوق ثنای من عطا نموده، اگر خاموش نشینم حق وفا را بجا نیاورده‏ام و اگر به ثنا برخیزم خود را رسوا کرده‏ام، الحمدلله خیرت عام است و فیضت تام، حق ثنا ندارم، دست دعا بر آرم، که جمالت مستدام و کمالت بر دوام باد.
نتیجه‏
نعمتان مجهولتان الصحه و الامان: مردم قدر دو نعمت مجهوله که صحت و امان است ندانند و شکر آن نتوانند.(1)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 

نظرات ، 0