تاريخ : دوشنبه 24 مرداد 1390  | 12:43 PM | نویسنده : قاسمعلی
نويسنده:محمد امير نوري کرماني
ابزارهاي سياست مالي از ديدگاه قرآن

 از ديدگاه اسلام، سه ابزار براي اعمال برنامه هاي دولت و هدايت فعاليت هاي اقتصادي در مسير مطلوب و تأمين اهداف اقتصادي وجود دارد:

الف- ماليات ها
 اگر نرخ ماليات هاي اسلامي را ثابت در نظر بگيريم (هرچند شواهد تاريخي به انعطاف پذيري آن گواهي مي دهد، نحوه يهزينه کردن آن تأثيرانبساطي و انقباضي بر اقتصاد مي گذارد. همچنين است سازوکار خودکاري که ماليات به نرخ ثابت به همراه دارد.

ب- مخارج دولت
 دولت با افزايش حقوق کارمندان اداري، مخارج زيربنايي و پرداخت هاي انتقالي مي تواند قدرت خريد و تقاضاي مؤثرجامعه را بالا ببرد و به رشد و توسعه ي اقتصادي دامن بزند. تمام موارد هزينه همان طور که قبلاً گفته شد در قرآن آمده است.

ج-سياست درآمدي
 دراين نوع سياست، دولت براي جلوگيري از تورم و رهايي از پيامدهاي زيان بار آن از راه تشويق و تهديد، مخارج بخش خصوصي را کاهش مي دهد. از ديدگاه قرآن، منع اسراف و تبذيرنوعي از سياست درآمدي است (حکيمي، 1373، 3 /133).
محدود کردن مخارج مصرفي،امکانات و منابع مالي را از مخارج مصرفي به سرمايه گذاري هدايت مي کند.جلوگيري از احتکار و مبارزه با تورم و رباخواري، سرمايه ها را به مسير مفيد و اقتصادي مي کشاند.

تأثيرسياست هاي مالي بر اقتصاد (از ديدگاه قرآن)
 مي دانيم که ماليات، اثر انقباضي و مخارج، اثر انبساطي دارد. به اين معنا، افزايش ماليات، باعث مي شود که بخشي از درآمد مردم به دولت منتقل شود و مخارج مصرفي مردم کاهش يابد. اگر مردم کاهش در مصرف را از پس انداز جبران نکنند، قدرت خريد و به دنبال آن تقاضا تنزل مي يابد.
در مقابل، مخارج دولت اعم از هزينه هاي سرمايه گذاري، پرداخت هاي انتقالي و مصارف اداري، اثر انبساطي دارد. افزايش مخارج به معناي توزيع قدرت خريد در جامعه مي باشد؛ مثلاً وقتي دولت خدمات آموزشي را گسترش مي دهد يا حقوق کارمندان را بالا مي برد، بايد مخارجش را افزايش دهد. اين هزينه ها در قالب حقوق و دستمزد به جامعه منتقل مي شود و مردم بخشي از اين درآمد اضافي را به کالاهاي مصرفي اختصاص مي دهند. در صورتي که توليد و عرضه کالاها انعطاف ناپذير باشد،شکاف ميان عرضه و تقاضا به تورم و افزايش سطح عمومي قيمت ها منجر مي شود.
دراين جا تأثيرسياست مالي بر برخي از متغيرها را ارزيابي مي کنيم.

الف-تأثيرسياست مالي بر توزيع درآمد
 

به طورکلي نرخ ماليات (خمس، زکات، جزيه و خراج) يکنواخت است و تنها در يک مورد، يعني زکات گوسفندان، نزولي مي باشد. از آنجا که خمس به عنوان اصلي ترين بخش ماليات اسلامي، بعد از کسر مخرج سالانه به افراد تعلق مي گيرد، در واقع ماليات برپس انداز مي باشد که خانواده هاي کم درآمد از پرداخت آن معاف مي باشند و تنها ثروتمندان بايد يک پنجم پس انداز خود را درقالب خمس بپردازند. حال آن که مهم ترين مورد مصرف آن فقرا و نيازمندان هستند که اين امر، توزيع درآمد را بهبود مي بخشد.
اما زکات، جزيه و خراج، ماليات هايي مي باشند که در اقتصاد معيشتي کاربرد دارند و با توجه به نرخ ناچيز آن نزديک به 1/20 يا 5 /2 درصد، در اقتصاد صنعتي از اهميت و جايگاه قابل توجهي برخوردار نيست (مدرسي طباطبايي،
1363، 50-20) درهر صورت اين ماليات به دليل معافيت خانواده هاي کم درآمد و پرداخت آن به نيازمندان، همانند خمس، توزيع درآمد را بهبود مي بخشد و جامعه را به برابري بيشتر هدايت مي کند.

ب- تأثير سياست مالي بر مصرف، پس انداز و سرمايه گذاري
 

درآمد قابل تصرف (درآمد بعد از کسر ماليات)،به دو قسمت مصرف و پس انداز تقسيم مي شود.برهمين مبنا، وقتي گفته مي شود ميل نهايي به مصرف اقشار کم درآمد بالاست، يعني ميل نهايي به پس انداز آنها پايين است.دراقتصاد اسلامي، ماليات، سبب انتقال درآمد از گروه هاي پردرآمد به اقشار آسيب پذير جامعه مي شود. اين مسأله سرمايه گذاري مضراست؛ يعني انتقال درآمد به فقرا سبب کاهش پس انداز و کمبود منابع سرمايه گذاري مي گردد.
از طرفي تمام پس اندازها سرمايه گذاري نمي شود، ولي اسلام با منع کنز(گنج نمودن) و غيرفعال نگاه داشتن پس انداز، براساس آيه «الذين يکنزون الذّهب و الفضّه و لا ينفقونها في سبيل الله فبشّرهم بعذاب اليم» (توبه، 34)؛کمبود پس انداز را جبران مي کند و باعث مي شود که تمام پس اندازها سرمايه گذاري شود.
بنابراين، ماليات هاي اسلامي سطح درآمد گروه هاي کم درآمد را بالا و قدرت مصرف آنها را افزايش مي دهد. با اين رويکرد، پس انداز کاهش مي يابد ولي با منع اسراف، در کنار بستن ماليات بر پس اندازهاي غيرفعال، حجم پس انداز و سرمايه گذاري را بهبود مي بخشد. در نهايت، نمي توان ادعا کرد که توزيع درآمد به نفع گروه هايي که ميل نهايي به مصرف بالا دارند، باعث کاهش در پس انداز مطلوب (سرمايه گذاري) مي شود.

ج- تأثير سياست مالي بر تثبيت اقتصادي
 

امروزه سعي مي شود با استفاده از ابزارهاي سياست مالي و پولي روند رشد اقتصادي را با ثبات و پايدار سازند و از نوسانات شديد در جهت مثبت و منفي جلوگيري کنند؛زيرا رشد خيلي شديد همراه با تورم افسار گسيخته بعد از کوتاه
زماني به رکود خواهد انجاميد. به عبارتي، هم تورم و افزايش سطح عمومي قيمت ها هزينه هايي دارد و هم رکود؛ تورم باعث افزايش اختلاف طبقاتي، تشديد نابرابري به نفع سرمايه داران و به زيان دريافت کنندگان حقوق و دستمزد و اشخاص آسيب پذير مي شود،ولي در وضعيت رکود بيکاري تشديد و انگيزه ي سرمايه گذاري و توليد از مردم گرفته مي شود، رشد اقتصادي متوقف و توليد ملي تنزل پيدا مي کند. به همين دليل، دولت ها با استفاده از سياست هاي اقتصادي مناسب، نوسانات اقتصادي را به حداقل کاهش مي دهند.
اما نرخ ماليات، در اقتصاد اسلامي به گونه اي تعيين شده است که به صورت خودکار باعث تثبيت اقتصاد مي شود و از نوسانات جلوگيري مي کند. گذشته از اندک نوسانات، نرخ ماليات اسلامي ثابت مي باشد، مثلاً نرخ خمس 20 درصد از پس انداز سالانه مي باشد؛ نرخ زکات بر محصولات کشاورزي نظير گندم،جو، خرما و کشمش آبي 5 درصد و در ديمي 10 درصد مي باشد و بر طلا و نقره 5 /2 درصد.
ماليات يکنواخت و با نرخ ثابت اين ويژگي را دارد که با افزايش درآمد،افزايش و با کاهش درآمد، کاهش مي يابد؛ يعني زماني که اقتصاد به سياست مالي انقباضي نياز دارد، ميزان خمس و زکات افزايش و زماني که به سياست انبساطي مالي احتياج است، ماليات وصول کاهش مي يابد. بدين ترتيب، ماليات اسلامي همراه خود تثبيت کنندگي دارد که در بحران هاي اقتصادي وارد عمل مي شود.
بنابراين، عليرغم ثابت پنداري نرخ ماليات اسلامي، اگر براساس برنامه اي دقيق، از ثروتمندان و پس انداز کنندگان، زکات، خمس (از نظر شيعه)، جزيه، خراج و... وصول، و به فقرا و بيچارگان، در راه ماندگان، بي سرپرستان، و در راه آزادسازي بردگان، اداي دين بدهکاران و فعاليت هاي زيربنايي و اجتماعي هزينه شود، عدالت اجتماعي را تأمين مي کند و به رشد و توسعه اقتصادي دامن مي زند و دورنماي آينده را لذت بخش و دلپذيرتر و بلنداي سعادت و کمال را تسحيرپذير مي سازد.

نتيجه گيري
 

نظر به التفات دولت ها به مسأله اقتصاد و وضع سياست هاي مالي در جهت بهبود توليد،توزيع و افزايش مطلوبيت در مصرف، ضرورت بازخواني سياست هاي مالي از منظر ديني اهميت مي يابد.
اگرچه بازخواني سياست هاي مالي در اسلام خارج از حوصله يک مقاله است و نياز به بررسي گسترده و در عرصه ي قرآن و سنت دارد، ليکن قرآن به عنوان يک منبع بنيادين متضمن اصول راهبردي که در صور برنامه ي مطالعه قرار دارد، راه گشاي بسياري از معضلات اقتصادي جامعه ديني در عرصه نيازهاست.
نگرش اصولي قرآن به اهداف و ابزار سياست هاي مالي به گونه اي که مي تواند در همه ي اعصار پاسخ گوي نيازهاي نو شونده جوامع خود باشد، چنان که با پيروي از اصول جامع، مترقي و همه سويه آن، رابطه ي فقر و غنا به کمترين درجه خود تنزل يابد و چرخه ي اقتصاد ملي و مردمي را در جهت بهبود مسائل اقتصادي و افزايش درآمد و در نتيجه کمک به تحقق اهداف انساني به حرکت وادارد.
منابع و مأخذ
1) قرآن کريم.
2) امام خميني (بي تا)، البيع، بي جا.
3) حکيمي، محمد رضا (1373)، الحياه، ترجمه ي احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
4) طالقاني، سيد محمود (1350)، پرتوي از قرآن، تهران.
5) مدرسي طباطبايي (1363)، مقدمه اي بر نظام مالياتي و بودجه در اسلام انتشارات هجرت.
نشريه انديشه حوزه ،شماره 78-77.



 



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 24 مرداد 1390  | 12:36 PM | نویسنده : قاسمعلی

نويسنده:محمد امير نوري کرماني
 

چکيده

 

نويسنده با تأکيد بر اين که آن چه دولت ها در قالب سياست مالي به عنوان اهداف اقتصادي- اجتماعي اجرا مي کنند،در قرآن به شکل بسياردقيق و انساني تر آمده است،بحث خود را آغاز نموده است.
وي با مروري به اهداف سياست هاي مالي چون تخصيص منابع، توزيع مجدد در آمد، تثبيت اقتصادي و تأمين بودجه دولت به اهداف قرآني مي پردازد که از آن جمله اند: آزادي انسان ها، توزيع مجدد در آمد، سرمايه گذاري زيربنايي و تأمين بودجه با اتکا بر اصل بنيادين عدالت.
شکي نيست که تحقق اهداف نياز به ابزارهايي براي وصول به آنها دارد و اين امر از نظر قرآن نيز دور نمانده است، چنان که نويسنده اظهار مي دارد
اين ها عبارتند از:ماليات ثابت و متغير، سياست درآمدي مبتني بر سطح اسراف و تبذير و هزينه هاي دولت از طريق ايجاد تعادل و توازن در سطح عمومي جامعه.
نکته اي که در اين رابطه خاطر نشان مي گردد اين است که ماليات اثر انقباضي در کاهش مصرف مردم دارد و هزينه هاي دولت اثر انبساطي در جامعه به بار خواهد آورد و در پي آن تعادل مطلوبي به وجود مي آيد.
واژگان کليدي: ماليات، صدقات، سياست مالي، اهداف اقتصادي، جامعه ديني.

مقدمه
 

تا يک قرن قبل،اهميت و جايگاه سياست مالي و پولي دراقتصاد ترديد پذير بود و تأثير مثبت دخالت دولت بر اشتغال، تورم، بيکاري، توزيع درآمد، تخصيص منابع، رشد و توسعه ي اقتصادي، پس انداز، سرمايه گذاري و کارايي اقتصاد، انکارپذير.
کم نبودند انديشمنداني که آموزه هاي انساني پيشوايان دين را به چالش مي کشيدند و حمايت از نيازمندان را مخالف قانون طبيعت مي شمردند و دخالت دولت در جهت توزيع مجدد درآمد و تخصيص منابع و تحت پوشش قرار دادن اقشار کم درآمد را ناروا و دخالت ناصواب در نظام عرضه و تقاضا مي پنداشتند،ولي امروزه تأثير دخالت ارشادي دولت در بهبود توزيع و توليد و افزايش مطلوبيت در مصرف، انکارناپذير است.
بدين ترتيب، اگر بيشتر به آثار اقتصادي و اجتماعي دستورات وتوصيه هاي ديني در رابطه با توليد، توزيع و مصرف نگرشي منفي وجود داشت، امروز چنين نيست. در واقع، ايجاد سازمان هاي تأمين اجتماعي و راه اندازي برنامه هاي حمايتي، با استفاده از ابزارهاي سياست پولي و مالي و مديريت و برنامه ريزي دولت ها به منظور ايجاد اشتغال، مبارزه با بيکاري و تورم، گوياي ضرورت
دخالت در دولت ها در جهت دست يابي به رشد و توسعه ي اقتصادي همراه با کاهش شکاف طبقاتي است.
آن چه دولت ها درقالب سياست مالي به عنوان اهداف اقتصادي- اجتماعي اجرا مي کنند، در قرآن به شکل بسيار دقيق و انساني تر آمده است.
در اين نوشتار ضمن اشاره به اهداف، ابزار و تأثير سياست مالي در اقتصاد معاصر، ديدگاه قرآن و اسلام را در اين موارد بررسي مي کنيم.
سياست مالي عبارت است از دخالت دولت در اقتصاد با استفاده ازابزارهاي مالي به منظور بهبود در توزيع درآمد، تخصيص منابع، تثبيت و توسعه اقتصادي
قبل از بحران 1929-1933 م، در کشورهاي صنعتي، اقتصاددانان بر اين باور بودند که دولت نبايد در اقتصاد دخالت کند و نبايد درحمايت ازگروه هاي آسيب پذير، ايجاد فرصت برابر ورقابت عادلانه وارد عمل شود، ولي ظهور آن بحران و تنش هاي اجتماعي به دليل غيرانساني و تحمل ناپذيري محيط کار و فقر و بيچارگي کارگران،نشان داد که از دست نامرئي کلاسيک ها کاري ساخته نيست. از ميان بحران ها و به دنبال اعتراضات انديشه وران، که به شرايط غيرانساني محيط کار معترض بودند و رشد روزافزون کمونيسم در غرب، کينز، اقتصادانان بزرگ انگليسي، ظهور کرد. او براي خروج از بحران و بهبود وضعيت اقتصادي، توزيع مجدد درآمد را مؤثرشمرد و فراهم سازي امکان مصرف بيشتراقشار کم درآمد را از زاويه يتقاضا، مفيد و براي خروج از رکود ضروري دانست (رشد و توسعه اقتصادي، بي تا، 2 /563، 5-680) از اين به بعد بود که سياست مالي به صورت جدي از زواياي مختلف مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.
از ديدگاه اسلام، دخالت اقتصادي به منظور کارسازي مصرف متوسط براي همه ي مردم، جلوگيري از اسراف و زياده روي ثروتمندان،هدايت پس اندازها به سرمايه گذاري هاي زيربنايي و توليدي، فراهم سازي زمينه براي آزادي انسان ها و رهايي از دست اربابان زور و تزوير رهنمون شدن او به سمت
قله هاي بلند سعادت و تقرب به پروردگار توصيه مي شود.

اهداف سياست هاي مالي
 

اهداف سياست هاي مالي، با توجه به شرايط اقتصادي و چالش هاي سياسي، از کشوري به کشور ديگر مي تواند متفاوت باشد، ولي در اينجا به چند مورد اصلي بسنده مي کنيم.

1)تخصيص منابع
 

فعاليت هاي اقتصادي، براساس نظام عرضه و تقاضا، ممکن است در مسيري حرکت کند که باب طبع حکومت نباشد، يا با مصالح ملي همسو نباشد. به عنوان مثال دولت مي خواهد کالاهاي اساسي مورد نياز جامعه در داخل کشور توليد شود، ولي توليد کنندگان براساس منفعت خواهي شخصي ترجيح دهند کالاهاي لوکس و تجملي توليد کنند. در اين صورت از طريق بستن ماليات بر کالاهاي لوکس، دولت مي تواند روند تخصيص منابع را تغيير دهد و توليد کالاهاي اساسي را ترويج کند.

2) توزيع مجدد درآمد
 

دولت ها معمولاً سعي مي کنند ازطريق بستن ماليات بر کالاهاي لوکس، که طبقات مرفه جامعه مصرف مي کنند، و نيز توزيع آن در قالب يارانه به گروه هاي کم درآمد،عدالت اجتماعي را تحقق بخشند. همچنين از طريق بستن ماليات هاي مستقيم تصاعدي و نسبي مي توانند به توزيع مجدد درآمد کمک کنند.

3) تثبيت اقتصادي
 

به هردليل،به ويژه هنگام اجراي سياست توسعه اقتصادي، تورم پديد مي آيد. دولت براي جلوگيري از تورم، سياست انقباضي مالي را در پيش مي گيرد؛ يعني ماليات را افزايش مي دهد و از اين طريق تقاضاي مصرفي مردم را کاهش داده
نظام عرضه و تقاضا را به تعادل نزديک مي کند، يا در هنگام رکود اقتصادي، سياست انبساطي مالي را به کار مي گيرد، و ازراه افزايش در مخارج دولتي و با کاهش ماليات و در نهايت افزايش تقاضاي مؤثر،اقتصاد را از رکود خارج مي کند.

4) تأمين بودجه ي دولت
 

دولت براي اداره ي جامعه نياز به منابع مالي دارد. ماليات ها، مطمئن ترين و مناسب ترين منبع مالي دولت است و با استفاده از آن مي توان مخارج سرمايه گذاري هاي زيربنايي نظير جاده ها، فرودگاهها، نيروگاهها، بهداشت، آموزش و پرورش و غيره را تأمين کرد.

اهداف سياست مالي از ديدگاه قرآن
 

1) آزادي انسان ها
 

از ديدگاه اسلام، انسان محور تمام فعاليت هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي است. تمام برنامه ها و امکانات بايد در مسيري هدايت شود که راه رشد و کمال او را فراهم کند، زنجيره هاي اسارت و بردگي جسمي و فکري را از دست پا و فکر او بگسلاند. در آيه ي 60 سوره ي توبه درباره يموارد مصرف زکات، چنين آمده است: «انمّا الصّدقات للفقراء... و في الرّقاب و الغارمين»؛صدقات (زکات) به فقرا، .. تعلق مي گيرد و همچنان در راه آزادي بردگان و اداي بدهي بدهکاران و.. هزينه مي شود.
اين آيه،سياست مالي را از زاويه ي توزيع و هزينه کردن ماليات اسلامي بيان مي کند و نشان مي دهدکه رهايي انسان ها از بردگي از اهداف آن است. همچنين است زدودن زمينه هاي بردگي، زيرا در صدر اسلام بسياري از بردگان، بدهکاراني بودند که قدرت اداي ديون خود را نداشتند.(طالقاني، 1350، 2/ 252.اسلام،با استفاده از ابزار سياست مالي و اداي دين مديونان (الغارمين) زمينه ي بردگي را از جامعه مي زدود.

2)توزيع مجدد درآمد
 

شکي نيست، انسان ها استعداد و توانايي هاي متفاوت دارند. در اين ميان تعدادي پير،ازکارافتاده، بيمار و بي سرپرست مي باشند. از ديدگاه اسلام، درآمد و ثروت متفاوت قابل پذيرش است، ولي دولت و مردم موظفند تا به از کار افتادگان و نيازمندان،درحدي کمک کنند که نياز يک ساله آنها رفع شود.
قرآن، گروه هاي نيازمندي را که بايد از ماليات (خمس و زکات) به آنها کمک شود نام مي برد:
در آيه ي60 سوره ي توبه آمده است: «انّما الصّدقات للفقراء و المساکين... و ابن السّبيل فريضه من الله»؛ازجمله گروه هاي مستحق زکات، نيازمندان و بيچارگان و در راه ماندگان هستند که بر مؤمنان واجب است به ياري آنها بشتابند.
در آيه ي41 از سوره ي انفال مي خوانيم: «واعلموا انّما غنمتم من شيء فان لله خمسه و للرسول و لذي القربي و اليتامي و المساکين و ابن السّبيل»؛ بدانيد که هرچه به شما غنيمت و فايده رسد، خمس آن مال خدا و رسول و خويشان او يتيمان و فقيران و در راه ماندگان است.
آيه ي 7 سوره ي حشر، که در رابطه با هزينه کردن في ء آمده،تعابيري مشابه آيه ي 41 سوره ي انفال دارد و از همان شش مورد مصرفي نام مي برد که در آيه ي خمس آمده است؛با اين تفاوت که در سوره ي حشر، اولاً علت اعمال سياست مالي و توزيع ماليات ميان نيازمندان، يتيمان و در راه ماندگان را بيان مي کند:«کي لا يکون دوله بين الاغنياء منکم»؛(توزيع مجدد درآمد) به اين خاطر است که ثروت در دست اغنيا متمرکز نشود،ثانياً، به دنبال آيه (درآيه ي بعدي) به مصداق بارز ابن اسبيل اشاره مي کند:«للفقراء المهاجرين الّذين اخرجوا من ديارهم و اموالهم»؛ از جمله موارد مصرف انفال،فقراي مهاجراست؛آنها که به دليل اخراج از سرزمين و جدايي از اموال و دارايي خود نيازمند شده اند.
بدين ترتيب، دولت در فرايند برقراري عدالت و برابري در مصرف،بايد به نيازمندان، بي سرپرستان و مهاجراني که به سبب ظلم و ستم از سرزمين خود آواره شده اند، کمک کند و اين کمک در حدي باشد که مخارج سالانه آنها را
کفايت کند.

3) سرمايه گذاري هاي زيربنايي
 

سرمايه گذاري در بخش هايي که بازدهي مستقيم ندارد و بخش خصوصي دراين گونه فعاليت ها ازخود علاقه و رغبت نشان نمي دهند، مانند ساختن جاده ها و بزرگ راهها،نيروگاهها، راه اندازي بنادر و فرودگاه از منابع خمس و زکات مي توان مخارج اين گونه سرمايه گذاري ها را تأمين کرد.
درآيه ي خمس و انفال آمده: «فان الله خمسه و للرّسول و لذي القربي»؛ هزينه کردن خمس در راه خدا همان سبيل الله است که در آيه ي 60 سوره ي توبه آمده است، يعني تأمين مخارج ساختن راه ها،پلها، فرودگاهها و..
نام بردن پيامبر (ص) و ذي القربي در اين فهرست، نه به معناي مالکيت شخصي، بلکه گوياي صلاحيت آنها در رابطه با هزينه کردن خمس، زکات و انفال مي باشد (امام خميني، بي تا، 2 /280-200) هزينه کردن در زمينه ي آموزشي و بهداشت از اصلي ترين موارد مصرف خمس است. از همين دست است تأمين مخارج کارمندان، و «والعاملين عليها» و کمک هاي بلاعوض به افراد غيرمسلمان و حکومت هاي ديگر براساس عواطف انساني و مصالح اجتماعي،«والمؤلفه قلوبهم»

4) تأمين بودجه
 

تأمين بودجه، به همان اندازه ضروري است که حکومت ضرورت دارد تأمين مخارج کارمندان بخش عمومي، کمک به دولتها و افراد براساس مصالح اجتماعي، تأمين هزينه ي سرمايه گذاري هاي زيربنايي و.. نياز به وصول ماليات دارد.
اهداف تخصيص منابع و تثبيت اقتصادي، بر تجربيات بشري و مصالح عمومي مبني است. اين اهداف تا جايي قابل پذيرش است که با اصول ديگر در تضاد نباشد. به عبارتي، از ديدگاه اسلام، عدالت اصل بنيادي است و بي شک
اهداف سياست مالي، نبايد مخالف اين اصل باشد.
منبع:نشريه انديشه حوزه ،شماره 78-77.
ادامه دارد...

 



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 24 مرداد 1390  | 11:56 AM | نویسنده : قاسمعلی

نويسنده:وجيهه گلمكاني

نمونه‌اي از آیات اقتصادي قرآن

1 ـ تعاون و همكاري ـ سورة مائده آيه 2 تعاونوا… تا آخر ايه

2 ـ منابع طبيعي ـ سوره نحل آيه 10 ـ هوالذي … تا آيه 13 يذكرون

3 ـ مسكن و خانه‌سازي ـ اعراف 74 ـ نحل 80 تا 82

4 ـ كشاورزي ـ ، انعام 95 ـ انعام 141

5 ـ كميته امداد ـ ، توبه 60

7 ـ معادن : رعد 3 و 4 ـ حجر 19 تا 23

8 ـ قرض الحسنه: بقره 245 ـ مائده 12 ـ‌ حديد / 10 ـ 13 ـ مزمل/20 ـ تغابن/19 ـ حديد/18

9 ـ بانكداري بدون ربا ـ آل عمران/120 ـ روم/39

10 ـ خريد و فروش : انعام/153 ـ اعراف/85 ـ هود/84 ـ 86

 

نظري به اقتصاد اسلامي:

كساني كه فكر مي‌كنند مسئل زندگي از يكديگر جداست و هر چيزي يك مرز و قلمروي خاصي دارد و هر گوشه‌اي و قسمتي از زندگي بشر به يك شي ءِ بخصوص تعلق دارد تعجب و يا احياناً انكار مي‌كنند كه كسي مسأله‌اي به نام مسائل اقتصادي در قرآن طرح كند زيرا به عقيده اينها هر يك از اسلام و اقتصاد يك مسأله جداگانه است، اسلام به عنوان يك دين براي خودش و اقتصاد به عنوان يك علم براي خودش اسلام قلمرويي دارد و اقتصاد قلمروي ديگر . اما نكته اين است كه مسائل زندگي را نبايد مجرد فرض كرد. صلاح و فساد در هر يك از شؤن زندگي در ساير شئون مؤثر است . نظام ارزشي اسلام، خوشبختي دنيا و‌آخرت انسان را به طور همزمان مورد توجه قرار داده و دنيا را مزرعه آخرت معرفي نموده است . بر اين مبنا به هر رفتار اقتصادي مفيد كه در حوزة ارزش‌هاي اسلامي مجاز باشد، انجام آن مطلوب و شايسته است .

مدلها و الگوهاي اقتصادي از آن جا كه به شدت تابع شرايط زماني و مكاني مي باشد، قابل تجويز و ارائه به طور كلي از سوي مكتب اسلام نبوده است . اما قوانين ثابت و هميشگي حاكم بر آنها ، در منابع اسلامي بيان شده‌اند . اين مقاله تحقيقي در جهت شناخت آموزه‌هاي اقتصادي قرآن مي‌باشد.

 

نظر قرآن راجع به ثروت : ما آنگاه كه مي‌خواهيم نظري به ايده‌هاي اقتصادي قرآن بيفكنيم اول بايد ببينيم نظر قرآن دربارة ثروت و مال چيست؟ ممكن است كسي بپندارد كه قرآن اساساً ثروت را مطرود و به عنوان يك امر پليد و دورانداختني مي‌شناسد اما چيزي كه پليد و مطرود باشد ديگر مقررتي نمي‌تواند داشته باشد. كه آن چيز را بدست نياوريد، دست به آن نزنيد، استفاده نكنيد. همچنانكه دربارة‌مشروب چنين مقرراتي آمده است : لَعَنَ الله بايغها و مًشْتَريها و آكِلَ ثَمَنها و ساقيها و شاربها .

 

جواب اين است كه قرآن مال و ثروت را تحقير نكرده، قرآن با هدف قرار دادن ثروت، با اين كه انسان فداي ثروت شود محال است به عبارت ديگر اينكه انسان پول را به خاطر خود پول و براي ذخيره كردن بخواهد مخالف است: « الَّذينَ يَكنزْونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّه وَ كايُنفْقِوُنَها في سَبيل ا… فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابِ اليم … توبه /34» آياتي وجود دارند كه نقش پول را در فاسد كردن شخصيت انساني بيان مي‌كنند و به همين دليل نيز ثروت پرستي مطرود كرده است.

ـ « اِنَّ الاِنسانَ لَيَطَغْي، اَنْ را'ه اسْتَغْني » علق 6ـ « وَ لاتُطِعْ كُلَّ حَلاّفِ مَهين، مَمَّازِ مَنشّاءِ بَنَميمْ …… اَنْ كان ذامالٍ و بَنينْ …… قلم/15ـ10

ـ زُيِّنَ لِلإِنْسانِ حُبَّ الشَّهواتِ مِن النِّساءِ و اَلبْنَينْ و التَضاطيرَ المُقَنْطَره مِنَ الذَّهَبِ و الَفْضَّه وَالْخيَلْ المسُومَّه » ال عمران/14 .

اما قرآن خود ثروت را در كمال صراحت به عنوان « خير » ناميده است. كُنتَ عَلَيكُمْ اذِا حَضَرَ اَحَدَكُمُ الْمَوْتُ اِنْ تَرَكَ خَيْراً الوَصَّهُ لِلْوالدينِ و الاَقْربَين » بقره 180

و دفاع از مال را در حكم جهاد و كشته شدن در اين راه و شهيد تلقي كرده است الَمْقَتُولْ دُونَ اَهْلِهِ وَ مالِهِ …… و براي مال بر انسان حقوقي تأمل شده است.

ـ آشنا شدن با فهم كلام الهي از اهميت والايي برخوردار است و اين امر،‌ جز با درك درست كيفيت مطلوب زندگي انساني از ديدگاه قرآن و سنت ميسر نخواهد بود و از آنجا كه معمولاً در اقتصاد نيز از چهار موضوع عمده يعني توليد،‌توزيع، مصرف و رشد بحث مي‌شود لذا آيات قرآني مربوط به علم اقتصاد را نيز بر چنين مبنا طبقه‌بندي نموده همراه با شرح مختصري از آنها.

الف ـ توليد و مباحث مربوط به آن : در اين مبحث به ذكر دو نمونه اكتفا مي‌كنيم:

1 ـ قرآن و گستردگي منابع توليد: آياتي چند از قرآن كريم گوياي آن است كه خداوند در زمين ، آنچه را انسان نياز داشته، براي وي فراهم كرده است . در آيه‌اي مي‌فرمايد «وَاتيكم من كُلِّ ما سأَلْتُمُوُه : و هر چه از او خواسته‌ايد به شما ارزاني داشته است» ابراهيم/34

و در جاي ديگر مي‌فرمايد: « وَلَقَدْ مكَنَّا فيِ الاْرَضِ وَجَعَلْنا لَكُمْ فيها معايشَ قليلاً ما تَشكَرون » اعراف زا « در زمين جايگاهتان داديم و داها معيشتتان را در آن قرار داديم : و چه اندك سپاس مي‌گذاريد»

بنابراين از ديدگاه قرآن كريم، در زمين آنچه مورد نياز انسان براي ادامه زندگي لازم است، مهياست اما اين امر به معناي آن نيست كه كليه نيازمنديهاي انساني به صورت بالفعل و بدون كار و تلاش در اختيار اوست بلكه بدين معناست كه انسان بايد به كارگيري روحيه عمران و آباداني و در ساير خلاقيت، ابتكار و تلاش رزق و روزي خويش را از منابع طبيعت به دست آورد و آنها را براي استفاده تغييرات ضروري دهد . و علت عمده ايجاد رفاه را تغيير دادن امكانات موجود دانسته است ،‌بنابراين اگر در مواردي مشاهده مي‌شود كه قرآن كريم صرف ايمان و تقوا را مايه نزول بركات الهي و رونق اقتصادي دانسته است مثل آنجا كه مي‌فرمايد :

« وَلَوْاَنَّ اَهْلَ الْقُري آمنوا و اتَّقوا لَفَتَحْنا عليهم بَرَكاتِ من السَّماءِ و الَرْضَ اعراف 96 »

 

مراد آية شريفه اين نيست كه فقط ايمان و تقوا،‌يعني پرهيز از گناه، اسراف و … موجب نزول بركات مي‌شود بلكه جنبة اثباتي آن دو نيز كه سعي و تلاش براي بهره‌وري مطلوب از منابع طبيعت باشد منظور خواهد بود بنابراين تلاش در راه بكارگيري وسايل براي رسيدن به مواهب طبيعت در امور مادي وسيله خواهد بود همان‌طور كه در امور معنوي وسيله قرار دادن اولياء و انبيا براي تقرب الي الله مورد نظر خواهد بود. پس روشن است كه قرآن كريم ديدگاه هايي مانند نظريه مالتوس را كه به محدوديت منابع طبيعت و عدم كفاف آن بري انسانها معتقد است رد مي‌كند.

2 ـ زن هم مي‌تواند فعاليت اقتصادي داشته باشد:

1 ـ « واتوالنسآءِ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَه نساء /آيه 4 » 2 ـ « لِلرِّجال نَصيبُ مِمَّا اكْتَبَوا و لِلنسآء نَصيبٌ مِّمِا اكْتَبْنَ نساء/32» 3 ـ لِلرِّجالِ نَصيبُ مِّمِا ترك الْوالِدْانِ وَ الاْقَرْبَونَ و لِلنِّسآءِ نَصيبٌ مِّما ترك الوْلِدانَ وَ الْقَرْبَونُ مّشمِا قَلَّ منِه او كَثُرَ بَضباً مفروضاً نساء/7 » در هر صورت زن هم مي‌تواند كسب مشروع و فعاليت اقتصادي ـ ولو در خانه شوهرـ داشته باشد زيرا همه بر فعاليت اقتصادي محتاجند تا بتوانند به زندگي خويش ادامه دهند.

ب : توزيع

1 ـ سه اصل مسلم در تجارت : در آيه زيرـ كه يكي از آيات مورد بحث و تحقيق در فقه معاملاتي است ـ روابط انساني را بر اساس مبادلات تجاري بيان مي‌كند. خداوند مي‌فرمايد:

« يا اَيُّهَا الذَّينِ امنَوا لاتَأكلُوا بَيْنَكُم بالباطلَ إلاّ اَنْ تَكوُنَ تِجارَةً عَنْ تَراضِ مِنكُمْ … نساء 29»

« اي كساني كه ايمان آورده‌ايد اموال يكديگر را به ناحق نخوريد مگر آنكه تجارتي باشد كه هر دو طرف به آن رضايت داده باشيد»

اين آيه گرامي،‌تجارت را بر اساس رضايت طرفين تشريح فرموده است از اين آيه چند اصل استفاده مي‌شود .

اـ اصل عدم تصرف و دخالت در اموال يكديگر ،‌كه مالكيت بر آن متفرع است .

2ـ اصل جواز تصرف در اموال يكديگر بر اساس رضايت دو طرف مبادلات و تجارت، از اين اصل ناشي مي‌شود.

3 - اصل مالكيت كه مسلم دانسته شده و در واقع اين اصل زيربناي دو اصل مذكور است . در جاي ديگر مي‌توان

از اين آيه استفاده نمود كه بايد تجارت و معاملات با رضايت فروشنده و خريدار باشد. خريد و فروش اجباري و اكراهي و يكطرفه مردود است .2 ـ اقتصاد در خانواده : در آيه‌اي از قرآن در مورد اينكه نبايد در امور زندگي و در مسائل مصرفي افراط و تفريط نمود آمده : والَذّضينَ اذا اَنفَقَوُا لَمْ يُسْرِفوا و لَمْ يَقْتَروا و كانَ بَيْنَ ذالِكَ قَواماً : آنان كه چون هزينه مي‌كنند اسراف نمي‌كنند و خست نمي‌ورزند، بلكه ميان اين دو راه اعتدال را مي‌گيرند. فرقان /67 .انساني كه وظيفه تأهل را مي‌پذيرد و خرج و نفقه خانواده‌اي را به عهده مي‌گيرد بايد براي اين دخل و خرج حساب و كتاب داشته باشد به عبارت ديگر تا آنجا كه براي او مقدور است در جهت رفاه نسبي خانواده بكوشد. از نظر قرآن، حد مطلوب حالت اعتدال و ميانه‌روي است لذا قرآن مي‌فرمايد « نه » دست خويش را از روي خست به گردن ببند و نه به سخاوت يكباره بگشاي كه در هر دو حالت، ملامت زده و حسرت خورده بنشيني. اسراء29.

ج ـ مصرف :

1 ـ يتيم ورشكسته اقتصادي است، روا نيست مال او مصرف گردد:خوردن مال يتيم و مصرف نمودن دارايي او به هر شكلي حرام است. مگر در مواردي كه حالت سوددهي داشته باشد و به اصطلاح اموال او افزايش يابد . « وآتواليتامي اَمْوالَهُمْ وَ لاتُتَبدَلَّوا الْخَبيثَ … »

مال يتيمان را به يتيمان بدهيد، و حرام را با باطل مبادله مكنيد و اموال آنها را همراه با اموال خويش مخوريد كه اين گناه بزرگي است … نساء آيه 9 . فامَّا اليتيم فلا تَقْهَرْ ضحي/9.

2 ـ مصرف‌هاي ضد ارزشي :

« يا اَيُهَاالذَّينَ امَنوا أنِ الْاَحْبارِ وَالرَّهْبانِ لِيَاْكُلوُنَ امَوْالَ الناسَّ بِالباطِل و يَصْدوّنَ عن سبيل ا… » توبه /34 انسان در مقابل آنچه مصرف مي‌كند بايد توليدات يا خدمات تحويل دهد و به نحوي به جامعه‌اش خدمت كندو الا از مصاديق « اَكْل الاموال بالباطل » خواهد بود. اگر به عوض آگاهي دادن و سوق دادن مردم به سوي واقع، آن و گمراه و دور از حقيقت كند آن فردي كه در اين مورد مي‌گيرد حرام و مصداق « اكل المال بالباطل » است همانند رشوه،‌ربا و … .

د ـ رشد

1 ـ اقتصاد مورد علاقه انسانها:

در قرآن آمده است : « زُيِّنَ للاِنْسانِ حُبَّ الشَّهواتِ مِنَ النِسآءِ و … آل عمران 14»

در چشم مردم آرايش يافته است،‌عشق به اميان نفساني و دوست داشتن زنان و فرزندان و هميانهاي زر و سيم و اسبان و چهارپايان و زراعت . همه اينها منابع زندگي اين جهان هستند در حالي كه بازگشت گاه خوب نزد خداست»

1ـ در آيه فوق بهره اقتصادي و سياسي بردن از زن نيز مورد نظر مي‌باشد 2ـ در آياتي از قرآن ابتدا به منافع كشاورزي و رونق آني اشاره شد . و سپس ذكر شده كه بهتر از آن نيز وجود دارد يعني اين منابع اقتصادي در نظر مردم،‌ مورد علاقه است و خداوندبهتر از آنها را به مردم نشان مي‌دهد.

اخلاق مؤمنان با اخلاق قوم يهود در امور اقتصادي فرق دارد.

« يا بني اسرائيل اْذكُرُا نعمتي الَّلتي اَنْعَمْتَ علَيكَمْ واَنّي فَضَّلْتكُمَ علي العالمين بقره/47»

خداوند قوم بني اسرائيل را بر ساير اقوام موجود آن روز برتري داد آنها داراي بهترين سرزمين از نظر آب و هواي مناسب با چشم سار بودند و منطقه پراستعدادي براي كشاورزي و دامداري داشتند ولي ناسپاسي كردند و از بهره‌برداري خوب از آن مواهب خودداري نمودند و اطاعت از انبياي زمان را كنار گذاشتند اما مؤمن در رفتار اقتصادي خودش اطاعت از انبياء را بر هر چيزي ديگر مقدم مي‌دارد.

او شكر زباني و عملي خود را به جا مي‌آورد تا در پيشگاه خداي خود سرافكنده نباشد.

عدالت اجتماعي در قرآن : اهداف اقتصادي در هر مكتب اقتصادي بايد مشخص و روشن باشد . در مكتب اسلام نيز اهداف اقتصادي شامل، عدالت اقتصادي و اجتماعي، قدرت اقتصادي حكومت اسلامي،‌رشد اقتصادي و استقلال مي‌باشد كه نظر قرآن را راجع به هر يك از آنها شرح مي‌دهيم:

عوامل انحراف از عدالت :

معمولاً دو عامل مهم براي انحراف از مرز علايق وجود دارد كه قرآن به هر دو عامل توجه فرموده است . اولين عامل انحراف . حب ذات و علاقه‌ها و روابط است . قرآن در اين باره مي‌فرمايد: « يا ايها الذين آمنوا کونوا قوامين بالقسط شهداء لله و لو علي انفسكم او الوالدين و الاقربين ان يكن غنيا او فقيرا فالله اولي بهما » نساء /135 « اي كساني كه ايمان آورده‌ايد كاملا به عدالت قيام كنيد و گواهي‌هاي شما فقط براي خدا باشد گرچه به زيان خود شما يا والدين و بستگان تمام شود و مسئله فقير بودن يا غني بودن در گواهي دادن شما اثر نكند زيرا خدا سزاوارتر است به اينكه از آنها حمايت كند. يعني مسئوليت شما فقط دفاع از حق است بدون هيچگونه ملاحظه فاميلي يا اقتصادي دومين عامل براي اينكه انسان در خط عدالت حركت نكند مسئله ناراحتي‌هائي است كه انسان از فردي و يا گروهي مي‌بيند و در اين زمينه نيز قرآن مي‌فرمايد « يا ايها الذين امنوا كونوا قوامين لله شهداء‌ بالقسط و لايجرمنكم شنآن قوم علي الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب لِلتَّقوي » مائده /8 اي كساني كه ايمان آورده‌ايد برنامه شما قيام خالصانه و شهادت عادلانه باشد، دشمني قوي سبب انحراف شما از مرز عدالت نشود و خرده حساب‌هاي سابق را تصفيه نكنيد و مكرراً فرمان مي‌دهد كه به عدالت رفتار كنيد كه به تقوي نزديكتر است.

قرآن عامل ديگري را نيز از عوامل انحراف در عدالت معرفي مي‌كند كه همان مسئله رشوه است . در اين زمينه قرآن مي‌فرمايد : « و لاتأكلو اموالكم بينكم بالباطل و تدلوا بها الي الحكام لتأكلوا فريقا من اموال الناس بالاثم و انتم تعلمون» بقره /188.

قدرت اقتصادي حكومت اسلامي :

دومين هدف اقتصادي اسلام كه مي‌توان آن را عنصري بيروني يا فرامرزي دانست، قدرت اقتصادي حكومت اسلامي در برابر ساير حكومت‌هاست كه اين امر به دو منظور مي‌باشد .

1ـ ترساندن كفار و دشمنان خارجي تا به ذهن آنها نقشه تجاوز نظامي و امكان تحت فشار قرار دادن حكومت اسلامي از نظر اقتصادي و محاصره اقتصادي، خطور نكند. « وَ اَعِدّوا لَهُمْ ماَاسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَةّ وَمِنْ رُباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِه عَدُوَّاللهَ و عَدُوكَّمْ » انفال /60 در آيه فوق اطلاق كلمه « قوة » شامل هر نيرويي مي‌شود و اين شمول با استفاده از روايات اثبات مي‌شود كه از ذكر روايات خودداري مي‌كنم . پس كلمة « قوه » شامل نيروي برتر اقتصادي نيز كه مسلماً براي رويارويي با دشمن از حمله ابزار حتمي شمرده مي‌شود،‌خواهد شد.از تعليل ذيل آية شريفه « تَرْهَبوُنَ بِه بَدُواَّ … وَعَدوُكَّمْ ، استفاده مي‌شود كه هر وسيله‌اي كه موجب ترساندن كفار شود مطلوب است و يكي از مهمترين وسايل ترس،‌قدرت اقتصادي حكومت اسلامي است پس رساندن حكومت اسلامي به قدرت و استقلال اقتصادي از اهداف اقتصادي اسلام مي‌باشد.

2 ـ اشاعه اسلام در خارج از مرزهاي حكومت اسلامي با بهره‌گيري از امكانات اقتصادي و كمك به ملل فقير .

«و لاتركنوا الي الذين ظلموا فتمسكم النار و مالكم من دون الله من اولياء ثم لاتنصرون» هود،‌113

بر اساس اين آيه اعتماد به ستمكاران ـ كه از ديدگاه قرآن كافران مصداق اتم آن هستند ـ و تمايل به آنها جايز نيست و اگر حكومت اسلامي استقلال اقتصادي نداشته وبه غير مسلمين وابسته باشد، بر ظالمين اعتماد كرده است . پس يكي از وظايف حكومت اسلامي استقلال اقتصادي است كه زمينه قدرت و اقتدار اقتصادي را فراهم مي‌كند. اين امر را قاعدة فقهي في سبيل نيز تأكيد مي‌كند « لن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلاً » نساء 114 كه بر اساس قوانين فقهي هر گونه واردات و يا تجارتي كه باعث تسلط كفار بر جامعه اسلامي شود ، حرام شمرده مي‌شود.

3 ـ استقلال: برخي حاكميت سياسي اسلام را جزو اهداف اقتصادي اسلام معرفي كرده‌اند د رحالي كه اين امر عنصري سياسي و يكي از اهداف سياسي اسلام ذكر كرد به هر حال درباره استقرار حكومت سياسي اسلام آيات بسيار فراواني در قرآن ديده مي‌شود از جمله آياتي كه لزوم اجراي قوانين قضايي، نظام و … را كه توسط دولت اسلامي بايد انجام گيرد ،‌تأكيد مي‌كند وَاَعِدوُالَهُمْ ماَاستْطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ … انفال 60 .

4 ـ رشد اقتصادي ، قبلاً آياتي كه مربوط به لزوم اقتدار اقتصادي و رشد آن در جامعه اسلامي مي‌باشد ذكر شد در بحث توسعه اقتصادي نيز به آنها اشاره خواهد شد.آياتي از قران كه در آنها كلمة « اقتصاد» به كاررفته است .

1 ـ فَلَماّ نَجَّيهُمْ إلي البَرِّ فَمِنْهُم مُقْتصِد

2 ـ فَمِنْهُمْ ظالِمْ لِنفسَه و مِنْهُم مُقْتصَدِ و مِنْهُم سابِق بالخِيرْات فاطر/32

3 ـ مِنْهُمْ اُمَّه مُقْتَصِدةً وَ كَثيرً مِنْهُم سآءَ ما يَعْلَموُنَ مائده 66

در همه آيات فوق اقتصاد به معناي ميانه‌روي به كار رفته است .

واحدهاي اندازه‌گيري كه در قرآن به كار رفته است :

1ـ الوَرِق : كهف 19 2 ـ دِرْهَم 3ـ دينار

4ـ تَقير: نساء /53 5ـ قِطمير: فاطر/13 6ـ فردل : انبياء/47

7 ـ قيراط : انبياء /47 8ـ ذرع : حاقه /32 9 ـ صاع: يوسف /72

10 ـ قنكار : آل عوان/14 ـ نساء /20 11ـ ذره: نساء /45 ـ زلزال / 7

12 ـ ديه : نساء /92

منابع
1ـ آيات مناسب براي ايام مناسب ،‌حسن دولتي، انتشارات احرار تبريز
2 ـ نظري به نظام اقتصادي اسلام ،‌مطهري ، انتشارات صدرا، چاپ هفتم،‌فرودين 77.
3ـ اقتصاد در قرآن، محمد حسين ابراهيمي، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم چاپ اول بهار 75
4 ـ مكتب و نظام اقتصادي اسلام،‌مهدي هادوي تهراني، مؤسسه فرهنگي خانه خرد.
پایگاه اطلاع رسانی فعالتهای قرآنی دانشجویان ایران

 



نظرات 0
تاريخ : شنبه 24 اردیبهشت 1390  | 1:32 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : قرآن و اقتصاد

عناوين

1-ضرورت بحث مقاله

2 ـ‌ هدف از بحث مقاله

3 ـ شيوه بحث مقاله

4 ـ اشاره به تعدادي از آيات اقتصادي قرآني

5 ـ نظري ببه اقتصاد اسلامي

6 ـ نظر قرآن راجع به ثروت

 

>>>


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : جمعه 12 فروردین 1390  | 9:57 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور : قرآن و جهاد اقتصادي


مثل نهم:
انفاق خالصانه در راه خدا

عمل کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، همچون باغی در نقطه ای مرتفع است که با ریزش باران درشت، دو برابر ثمر دهد .

«و مثل الذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله و تثبیتا من انفسهم کمثل جنة بربوة اصابها وابل فآتت اکلها ضعفین فان لم یصبها وابل فطل والله بما تعملون بصیر» (1) .

«و کار کسانی که اموال خود را برای خوشنودی خدا و تثبیت ملکات انسانی در روح خود انفاق می کنند، همچون باغی است که در نقطه بلندی باشد و بارانهای درشت به آن برسد (و از هوای آزاد و نور آفتاب به حد کافی بهره گیرد) و میوه خود را دو چندان دهد (که همیشه شاداب و باطراوت است) و اگر باران درشت به آن نرسد، بارانی نرم به آن می رسد و خداوند به آنچه انجام می دهید، بیناست » .
تفسیر واژه ها

«ربوة »: مفرد، و جمع آن «ربی » است، و به نقطه بلند از زمین گفته می شود .

«وابل »: باران درشت .

«طل »: باران ریز .
اخلاص در عمل یا انقلاب ارزشها

اخلاص در عمل و یا کار برای خدا از اصولی است که اسلام به آن دعوت کرده و مایه انقلاب ارزشها شده است، و اگر این اصل در جامعه پیاده شود، فضای زندگی جامعه را شفاف و خندان خواهد گردانید و بسیاری از کشمکشها و خودخواهی ها پایان می پذیرد .

مسلما کار، بدون انگیزه صورت نمی پذیرد و کار بدون انگیزه نوعی خطا و غفلت بشمار می رود . چیزی که هست محرک و انگیزه در امور فردی، نوعا سود شخصی می باشد . مثلا آنجا که انسان احساس نیاز می کند، برای رفع نیاز خود دست به تلاش می زند، یک چنین کار در چهارچوب کارهای فردی بسیار مستحسن و ستوده است .

ولی آنجا که کار، آهنگ اجتماعی پیدا می کند، انگیزه باید دگرگون گردد و رضای الهی و یا علاقه به انسانها محرک انسان باشد، اگر انگیزه کار انحراف پیدا کرد، خودخواهی و «غیر خود نخواهی » محرک انسان شده، کار; تظاهری بیش نبوده و دیری نخواهد پائید .

قرآن در تبیین عقیم ماندن کارهای ریایی و در مقابل، ثمربخش بودن کارهای توام با اخلاص از دو تمثیل بهره می گیرد که با تمثیل نخست در شماره قبل آشنا شدیم، اکنون به تبیین تمثیل دوم در مورد کارهای همراه با اخلاص می پردازیم .

کشاورزی، زمین مناسبی را در یک نقطه بلندی برای احداث باغ اختصاص می دهد، نقطه ای که هم از تابش آفتاب بهره می گیرد و هم از بارانهای فصلی; اعم از درشت و ریز، او نهالها را در دل زمین کاشته و هماهنگ با شرایط جوی به پرورش آنها همت می گمارد، چیزی نمی گذرد که نهالها به صورت درخت برومند درآمده و دوچندان میوه می دهد .

شگفت آنجا است که باران درشت گاهی مایه تباهی زراعت می گردد چنانکه در مثل قبلی بیان گردید، در حالی که در این تمثیل باران درشت مایه پرورش نهالها و درختان می گردد، چطور شد که یک عامل در شرایطی ویرانگر و در شرایطی دیگر نعمت پرور است؟

علت آن این است که در تمثیل نخست کشاورز بدون آگاهی از شرایط زمین دانه بر خاک ضعیفی که روی سنگ را پوشانیده بود، افشانده بود . طبعا در چنین شرایطی بوته در دل زمین ریشه نمی دواند و باران درشت خاک و بوته را می شوید و به رودخانه می ریزد .

در حالیکه در تمثیل دوم، نهالهای کشاورز پنجه در دل زمین افکنده و در قشری از زمین پنهان شده است، باران نه تنها درخت را از جای برنمی کند، بلکه در دل زمین نفوذ کرده و ریشه ها را آبیاری می کند .

با توجه به این امر، موقعیت مرد ریاکار با انسان مخلص کاملا روشن می گردد، مثل ریاکار مثل آن کشاورز بذرافشان است که بر خاک ضعیفی که بر روی سنگ قرار گرفته بذر می افشاند، اگر دانه در این حالت در دل زمین ریشه نمی دواند، عمل ریاکار نیز بر روح و روان انسان ریشه ندوانیده و جز ظاهرسازی چیزی نمی باشد .

از این بیان روشن می گردد که چرا اعمال ریاکاران پس از اندی می خشکد و از حرکت باز می ماند ولی کارهای مردان خدا دور از ریا صدها سال، نعمت و برکت می دهد .

بی ریشه بودن کار ریایی، هم مورد تایید وحی الهی است و هم مشاهدات اجتماعی، آن را تایید می کند .

جمله «و تثبیتا من انفسهم » به این معنی است که انفاق کنندگان با اخلاص نه تنها در انفاق، خواهان تحصیل رضای خدا هستند، بلکه پیوسته خود را آماده می سازند که در آینده آن را با منت باطل نسازند .

این جمله می تواند اشاره به مطلب دیگری باشد و آن اینکه افراد با ایمان، با انفاق در راه خدا به نفس و روان خود ثبات و آرامش می بخشند . و انفاق مایه آرامی روح آنان می گردد زیرا (الا بذکر الله تطمئن القلوب): «دلها با یاد خدا آرام می گیرد» .
کمال اخلاص

اخلاص برای خود مراتب مختلفی دارد که مرحله اتم آن از آن اولیای خدا است .

در دوران نوجوانی از استادی شنیدم: بعد از درگذشت والد «شریف مرتضی » و «شریف رضی » قرار شد اثاث خانه تقسیم شود پس از تقسیم همه اثاث، قرآنی در وسط باقی ماند، مقسم تصمیم گرفت آن را به یکی از دو برادر بدهد .

مقسم گفت: قرآن را آن کس بردارد که از زمان تکلیف تا به حال گناهی را مرتکب نشده است، ناگهان هر دو برادر دست روی قرآن نهادند .

مقسم گفت: این قرآن را کسی بردارد که تاکنون مکروهی را مرتکب نشده، هر دو برادر دست روی قرآن نهادند .

مقسم گفت: این قرآن را کسی بردارد که هیچوقت مباحی را مرتکب نشده باشد .

در این موقع مرتضی دست روی قرآن نهاد و رضی از نهادن دست روی قرآن خودداری کرد .

مقسم پرسید: چگونه هیچ مباحی را مرتکب نشدی؟

مرتضی گفت: من از دوران تکلیف به این طرف همه کارهای خود را از خواب و خوراک برای خدا انجام می دهم، تا در سایه انجام امور مباح بتوانم در خدمت خدا و اطاعت او باشم! .

ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!

مولوی در مثنوی داستانی را از اخلاص حضرت علی علیه السلام نقل می کند که به حق آموزنده است زیرا انسان از نظر اخلاص به پایه ای می رسد که خشم خود را در برابر دشمنی که به او پیروز شده، فرو می برد و پس از فروکش کردن خشم برای خدا، به زندگی دشمن خاتمه می بخشد زیرا در حال خشم از آن واهمه دارد که کشتنش برای خشم خویش باشد نه برای خدا، چنانکه می فرماید:

از علی آموز اخلاص عمل

شیر حق را دان منزه از دغل

در «غزا» بر پهلوانی دست یافت

زود شمشیری برآورد و شتافت

او خدو انداخت بر روی علی

افتخار هر نبی و هر ولی

او خدو انداخت بر رویی که ماه

سجده آرد پیش او در سجده گاه

در زمان انداخت شمشیر آن علی

کرد او اندر غزایش کاهلی

گشت حیران آن مبارز زین عمل

از نمودن عفو و رحم بی محل

گفت: بر من تیغ تیز افراشتی

از چه افکندی مرا بگذاشتی

آن چه دیدی بهتر از پیکار من

تا شدی تو سست در اشکار من

تا اینکه می گوید علی علیه السلام پاسخ گفت:

گفت من تیغ از پی حق می زنم

بنده حقم نه مامور تنم

شیر حقم نیستم شیر هوا

فعل من بر دین من باشد گواه (2)
قرآن و دعوت به اخلاص

قرآن به صورتهای گوناگون به اخلاص در عمل دعوت می کند و تحت عناوین یادشده در زیر، این حقیقت را بیان می کند:
1 . مرضات الله

قرآن آن گروه را می ستاید که کار را برای تحصیل رضا و خشنودی خدا، انجام دهند آنجا که می فرماید:

«و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد» (3) .

«برخی از مردم با جان خود رضای الهی را می خرند، خدا به بندگان مهربان است » .
2 . وجه الله .

در بسیاری از آیات، انگیزه را وجه الله معرفی می کند و می فرماید:

«... و ما تنفقون الا ابتغاء وجه الله ...» (4) .

«انفاق نمی کنید مگر برای تحصیل رضای خدا»

کلمه «وجه » در این موارد به معنی ذات خداست چنانکه می فرماید:

«و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام » (5) .

«گواه بر اینکه وجه به معنی ذات است اینکه در این آیه، ذوالجلال وصف «وجه » است، نه وصف «رب » زیرا اگر وصف «رب » بود، لازم بود بفرمائید: (ذی الجلال والاکرام) مسلما آنچه که دارای جلالت و عظمت است، ذات حق تعالی است .
3 . رضوان الله

سومین واژه ای که قرآن در دعوت به این اصل به کار می برد، واژه «رضوان » است که در نزد اهل معرفت جذبه و کشش خاصی دارد، و برای اهل کمال لذتی بالاتر از تحصیل آن نیست و نهایت آرزوی هر عارف این است که اعمال بدنی و قلبی او مظهر رضای حق باشد . قرآن این لفظ را به صورتهای «رضوان الله » ، «رضوان من الله » ، «رضوانه » ، «رضوان » و «رضوانا» به کار می برد، از باب نمونه «تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا» (فتح/29)، پیامبر و یاران او را در حال رکوع و سجود می بینی که خواهان کرم خدا و خشنودی او می باشند .

پی نوشت:

1) البقرة/265 .

2) مثنوی: 1/97 - 98، دفتر اول .

3) بقره/207 .

4) بقره/272 .

5) رحمان/27 .

 

منابع مقاله:
مجله درسهایی از مکتب اسلام، شماره 11 (80)، سبحانی، جعفر؛


 



نظرات 0
تاريخ : جمعه 12 فروردین 1390  | 9:55 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور : قرآن و جهاد اقتصادي


انفاق، و هفتصد برابر پاداش!

قرآن مجید طی چهار تشبیه و تمثیل، ابعاد و آداب مختلف انفاق را بیان کرده است .

«مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مائة حبة و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم » .

«کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، بسان بذری هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یک صد دانه باشد، و خداوند برای هر کسی بخواهد دو یا چند برابر می کند (رحمت) خدا وسیع و او دانا است » .

«الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله ثم لا یتبعون ما انفقوا منا و لا اذی لهم اجرهم عند ربهم فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون » .

«کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، و پس از انفاق نه منت می گذارند، و نه آزاری می رسانند، برای آنان پاداشی است نزد پروردگارشان، نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند» .

«قول معروف و مغفرة خیر من صدقة یتبعها اذی و الله غنی حلیم » (1) .

«گفتار خوش، و عفو و گذشت در برابر سائلان نیکوتر از انفاقی است که به دنبال آن آزاری باشد، خدا بی نیاز و بردبار است » .
مثل های پیاپی

قرآن مجید در سوره بقره در ضمن آیه های 261 - 266 چهار تمثیل مطرح کرده که هر یک برای خود پیام خاصی دارد .

در تشبیه نخست، انفاق انسان را به بذری تشبیه می کند که به هفتصد دانه تبدیل می گردد (آیه 261) .

در تشبیه دوم انفاق ریاکاران و کسانی را که پس از انفاق منت می گذارند، و یا آزار می رسانند، به بذری تشبیه می کند که بر قطعه سنگی که روی آن خاک نازکی باشد افشانده شود، سپس باران درشت ببارد و خاک و بذر را بشوید (آیه 264) .

در تشبیه سوم، انفاق افراد با اخلاص را به باغی تشبیه می کند که در نقطه بلندی قرار گیرد و باران درشت به آن برسد و میوه خود را دوچندان دهد (آیه 265) .

در تشبیه چهارم بار دیگر انفاق ریاکاران و گروه منت گذار و آزاررسان پس از انفاق را به باغی تشبیه می کند که از هر میوه ای در آن وجود داشته، اما ناگاه باد سوزاننده ای به آن برخورد کند و بسوزد (آیه 266) .

این تشبیهات چهارگانه که همگی بر محور انفاق دور می زند، جنبه تربیتی دارد و علاوه بر دعوت به انفاق، راه و رسم آن را می آموزد، و در صورت عدم تمکن از انفاق، شیوه برخورد با فقیر را تذکر می دهد و بر اخلاص در عمل و نیت و دوری از ریا و منت و آزار تاکید می ورزد .

اینک ما یکایک این تمثیل ها را مورد بررسی قرار می دهیم:
تمثیل نخست: انفاق و پاداش هفتصد برابر

جامعه انسانی بسان پیکر واحدی است که اعضای آن به کمک یکدیگر می شتابند و اظهار همدردی می کنند تا آنجا که اگر دل انسان درد کند، دیده; اشک می ریزد; پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در حدیث معروف خود به این نکته تذکر داده و فرموده است:

«مثل المؤمنین فی توادهم و تعاطفهم و تراحمهم کمثل الجسد الواحد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سائر الجسد بالسهر و الحمی » (2) .

«جامعه با ایمان در دوستی و مهربانی و ترحم به یکدیگر بسان بدن واحد است که هرگاه عضوی از آن به درد آید، اعضای دیگر نیز با بیداری و تب ابراز همدردی می کنند» .

در چنین جامعه ای نباید اختلاف طبقاتی به پایه ای برسد که یکی، از پرخوری دچار بیماری های مزمن گردد و دیگری از گرسنگی جان بسپارد، بلکه باید حس تعاون و همدردی بر جامعه حکومت کند و بخشی از ثروت افراد برای بهبود وضع مستمندان اختصاص یابد .

طبیعت برای ما درس آموزنده می دهد، درخت، شیره وجود خود را به صورت میوه در اختیار ما می گذارد، آفتاب پیوسته نور می پاشد و پیوسته می سوزد تا منظومه را روشن کند .

در آیین اسلام علاوه بر انفاقهای واجب، تحت عناوین زکات، کفارات تاکید بر انفاقهای مستحب شده و قرآن در آیه های مختلف، جامعه اسلامی را به آن دعوت کرده است . آیات مربوط به انفاق به چند گروه تقسیم می شود:

گاهی اصل انفاق را مطرح می کند و می فرماید:

«و ما تنفقوا من خیر فان الله به علیم » (3) .

«آنچه از مال دنیا انفاق کنید، خدا از آن آگاه است » .

و گاهی دیگر به بیان کیفیت آن می پردازد و یادآور می شود که در انفاق باید میانه رو بود نه اسرافگر و نه امساک پیشه:

«و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا ...» (4) .

«آنان که انفاق می کنند، در حالی که نه در انفاق اسراف می کنند و نه راه امساک را در پیش می گیرند» .

در مرحله سوم یادآور می شود که انفاق باید برای رضای خدا باشد نه کسب مقام و نه نام و نشان چنانکه می فرماید:

«... و ما تنفقون الا ابتغاء وجه الله ...» (5) .

«انفاق نمی کنند مگر برای کسب رضای خدا» .

در مرحله چهارم یادآور می شود که فرد انفاقگر نباید بر فقیر منت بگذارد و نه به او آزار برساند همچنان که در آیات مورد حث خواهد آمد . آنجا که می فرماید:

«... لایتبعون ما انفقوا منا و لا اذی ...» (6) .

«انفاق خود را با منت و آزار همراه نمی سازند»

در مرحله پنجم یادآور می شود که انفاق به هر دو حالت خوب است آشکار و پنهان، چنان که می فرماید:

«... و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانیة ...» (7)

«از آنچه که به آنان دادیم به صورت پنهان و آشکار انفاق می کنند» .

بنابراین، آیات انفاق به چند دسته مختلف تقسیم شده است و هر دسته هدف خاصی را تعقیب می کند .

ولی در آیه مورد بحث هدف دیگری تعقیب می شود و آن این که انسان انفاقگر در راه خدا به دانه ای تشبیه می شود که در دل زمین پنهان گردیده سپس پس از یک رشته فعل و انفعالات و ریزش باران و تابش آفتاب به هفتصد دانه تبدیل می گردد . چنانکه می فرماید:

«مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مائة حبة » .

«کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند بسان دانه ای هستند که هفت سنبل می رویاند و در هر سنبل صد دانه هست » .

ظاهر آیه انسان انفاقگر را به دانه تشبیه می کند ولی از نظر تحلیل حقیقت به شکل دیگر است .

الف . انسان انفاقگر بسان کشاورز است که دانه می کارد .

ب . انفاق این انسان بسان دانه ای است که کشاورز آن را در دل زمین پنهان می سازد .

ج . همان طوری که دانه به هفتصد دانه تبدیل می شود، انفاق انسان نیز دهها برابر می گردد .

ولی ممکن است سؤال شود اگر واقعیت تمثیل همین است که در سه بخش آمده، پس چرا قرآن خود شخص انفاقگر را به دانه تشبیه می کند درحالی که شخص باید به زارع، و انفاق به دانه تشبیه شود .

پاسخ این سؤال این است که عمل هر انسانی پرتوی از وجود او است; مثلا ایمان مؤمن و کفر کافر نمونه روحیات او است و عمل هر چه توسعه پیدا کند، تو گویی ذات انسان گسترش یافته است .

بنابراین هر دو تشبیه صحیح می باشد، خواه منفق را به دانه تشبیه کنیم، یا عمل او را; تو گویی ذات و عمل، دو رو از یک سکه می باشد که گاهی به آن ذات گفته می شود و احیانا عمل .

ممکن است در این مورد وجه دیگری نیز باشد و آن این که افراد نیکوکار بر اثر فزونی اعمال نیک، مجسمه انفاق می باشند که واقعیتی جز نیکی و احسان ندارند و لذا تشبیه شخص به دانه بسان تشبیه انفاق به دانه است .
واقعیت است نه تخیل

قرآن در این آیه از تبدیل یک دانه به هفتصد دانه خبر می دهد و این یک واقعیت است که کشاورزان کارکشته از آن خبر می دهند زیرا:

در شرایطی که زمین آماده کشت باشد و خورشید همراه با باران کافی، بر آن بتابد، چه بسا ممکن است یک دانه به فزونتر از آنچه در آیه آمده تبدیل شود . کشاورزی آگاه از اصول کشاورزی به خود اینجانب گفت: من در برخی از سالها از یک بوته نهصد دانه برداشت کردم و چه بسا ممکن است فزونتر از آن نیز رخ دهد .

هدف آیه این است که یک مطلب عقلانی را به صورت محسوس درآورد زیرا قرآن قبل از این آیه به افرادی که در راه خدا قرض می دهند، نوید مضاعف داده و چنین می فرماید:

«من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له اضعافا کثیرة و الله یقبض و یبسط و الیه ترجعون » (8) .

«کیست که به خدا قرض الحسنه ای دهد (از اموالی که خدا به او بخشیده انفاق کند) تا آن را برای او چندین برابر کند؟ و خداوند است که روزی بندگان را محدود یا گسترده می سازد، (و انفاق هرگز باعث کمبود روزی آنها نمی شود) و به سوی او باز می گردید» .

این آیه گزارش می دهد که خدا به وام دهندگان چند برابر می دهد و در آیه مورد بحث می فرماید:

«و الله یضاعف لمن یشاء» . «خدا درباره هرکس بخواهد، پاداش بیشتری می دهد» .

اکنون در ذهن انسان این مطلب جلوه می کند که چگونه یک عمل کوچک، به چند برابر تبدیل می شود؟ برای رفع هر نوع استبعاد، خدا مساله معقول را در لباس محسوس ریخته، از تبدیل دانه به هفتصد دانه خبر داده و از این طریق حیرت و تردید ساده لوحان را پایان بخشیده است .
شرایط انفاق

درحالی که انفاق و کمک به افتادگان و بینوایان یک عمل نیکی است، اما اسلام انفاق را به هر صورت نمی پذیرد، تنها به انفاقی پاداش می دهد که انگیزه آن خدا باشد و طبعا کاری که برای خدا است، باید از هر نوع پیرایه پیراسته باشد، مثلا هرگاه بینوایی را کمک کرد و منت بر او نگذارد، یا او را آزار و اذیت نکند; زیرا در این دو صورت عمل، قداست خود را از دست داده و فاقد پاداش خواهد بود .

اصولا انفاق به افراد، همراه با منت و آزار سبب شکست روحی و تحقیر طرف می شود و در این صورت اگر لقمه نانی به او داده، در برابر، سرمایه روحی او را از دست وی گرفته است زیرا این فرد آنچنان احساس حقارت در خود می کند که این لقمه نان، جبران آن را نمی کند و لذا در آیه بعدی می فرماید:

«الذین ینفقؤن اموالهم فی سبیل الله ثم لا یتبعون ما انفقوا منا و لا اذی لهم اجرهم عند ربهم فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون » .

«کسانی که اموال خود را در راه خدا، انفاق می کنند، و پس از انفاق نه منت می گذارند و نه آزاری می رسانند، برای آنان پاداش است نزد پروردگارشان، نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند» .

این آیه ناظر به آداب انفاق توانگران است که باید عمل نیک آنان پیراسته از منت و آزار باشد .

آیه بعدی ناظر به آداب گروهی است که از آنها درخواست کمک می شود ولی توانایی کمک کردن ندارند، وظیفه این گروه چیز دیگر است و آن این که با زبان خوش سائلان را رد کنند و از آنها مغفرت و پوزش طلبند، چنانکه می فرماید:

«قول معروف و مغفرة خیر من صدقة یتبعها اذی و الله غنی حلیم » .

«گفتار خوش و عفو و گذشت در برابر سائلان نیکوتر از انفاقی است که به دنبال آن آزار باشد خداوند بی نیاز و بردبار است » .
خلاصه محتویات سه آیه

آیه نخست گزارش از پاداش های بزرگ برای انفاق انفاقگران می دهد که چه بسا ممکن است یک درهم آنان به هفتصد درهم تبدیل می شود .

آیه دوم آداب انفاق را بیان می کند که یک فرد توانگر بعد از انفاق حق منت نهادن و اذیت کردن ندارد زیرا مال، مال خدا است و انسان نماینده خدا در تصرف در آن است، و وکیل خدا، حق هیچ نوع دخالت ندارد .

آیه سوم وظیفه افراد ناتوان را بیان می کند که با بینوایان با زبانی نیک و درخواست مغفرت سخن بگویند و چنین عملی از کمک همراه با منت بهتر است .

ما این بخش را با حدیثی از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله که از سخنان گرانبهای او در مورد انفاق و انفاقگران است، به پایان می رسانیم .

حضرتش فرمود:

«اذا سئل السائل فلا تقطعوا علیه مسالته حتی یفرغ منها ثم ردوا علیه بوقار و لین اما ببذل یسیر او رد جمیل فانه قد یاتیکم من لیس بانس و لا جان ینظرونکم کیف صنیعکم فیما خولکم الله تعالی » (9) .

«هنگامی که حاجتمندی از شما چیزی بخواهد، گفتار او را قطع نکنید، تا تمام مقصود خویش را شرح دهد، سپس با وقار و ادب و ملایمت به او پاسخ بگویید یا چیزی که درخواست دارد، در اختیار او بگذارید و یا به طرز شایسته ای او را باز گردانید زیرا ممکن است سؤال کننده فرشته باشد که مامور آزمایش شما است، تا ببیند در برابر نعمتهایی که خداوند به شما ارزانی داشته، چگونه عمل می کنید» .

پی نوشت:

1) سوره بقره، آیه های 261 تا 263 .

2) مسند احمد، ج 4، ص 270 .

3) آل عمران، 272 .

4) فرقان، 67 .

5) بقره، 272 .

6) بقره: 262 .

7) فاطر، 29 .

8) بقره، 245 .

9) تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 283 .

منابع مقاله:
مجله درسهایی از مکتب اسلام، شماره 9 (80)، سبحانی، جعفر؛
 



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 10 فروردین 1390  | 5:41 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : قرآن و مسائل اقتصادي

در فـرهنگ اجتماعى اسلام , شخصيت حقيقى و حقوقى افراد, صرف نظر از رنگ , نژاد, ثروت و ...مـحـتـرم شمرده شده و همه موظفند تا حرمت همديگر را پاس دارند و در هيچ شرايطى با آبروى ديگران بازى نكنند, كسى را به جرم ندارى تحقيرننمايند و ثروتمند را به بهانه دارايى , كم بها جلوه ندهند. در اينجا به گوشه اى از فرهنگ برخورد با فقرا و ثروتمندان از ديده اسلام مى پردازيم .

 

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 10 فروردین 1390  | 5:38 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : قرآن و مسائل اقتصادي

  برخورد پيامبران با سرمايه داران

مـؤمنان به پيروى از پيامبران بايد در برابر ثروت اندوزان فاسد موضعى خصمانه بگيرند. طرحها و پـيشنهادهاى اجتماعى واصلاح جويانه آنان را نپذيرند و به انديشه و شخصيت آنان اهميت ندهند, زيرا آيه زير ما را از اطاعت آنان منع مى كند:
و لا تطيعوا امر المسرفين الذين يفسدون فى الا رض و لا يصلحون ))  (( فرمان اسرافكاران را نپذيريد, آنان كه در زمين فساد مى كنند و اصلاح نمى كنند. پـيامبران پس از دعوت مردم به توحيد و خداپرستى , آنان را به عدالت اقتصادى فرا مى خواندند و مـبـارزه بـا رفـاه طلبان و ثروت اندوزان بى درد را از اصول برنامه هايشان قرار مى دادند و مبارزه ايـشـان را مـنـحـصـر به طاغوت سياسى زمان , چون فرعون نبود,بلكه با طاغوتيان اقتصادى نيز هـمـچـون قـارون و ...در پـيـكـار بودند, و در اين كار, در صورتى كه پندها و تذكرات زبانى مؤثر واقع نمى شد, با اين گونه كسان , قطع رابطه مى كردند, چرا كه همسويى پيامبران با سرمايه داران فـسادانگيز موجب از دست رفتن پايگاه رسالت الهى آنان مى شد, و حتى خودشان فرصت طلب به حـساب مى آمدند و در اصلاح جامعه و تحقق آرمانهاى بلندشان موفق نمى گشتند. افزون بر آنها, ايـن حـالـت از تـوكـل انبيا به خدا, مى كاست و آنان را از امدادهاى الهى دور مى ساخت . 
به همين جهت , قرآن دستور مى دهد كه پيامبران ثروت اندوزان و دنياداران را ترك گويند: و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا و غرتهم الحيوة الدنيا ))  (( كـسانى را كه دينشان را بازيچه و لهو گرفته اند و زندگانى دنيا فريبشان داده است , به خودشان
واگذار. خداوند در شب معراج به پيامبر اسلام (ص )فرمود:
يا احمد ))  (( اى احمددر پـرتـو ايـن تـعليم آسمانى بود كه پيامبر اسلام (ص )ياران خود را از همنشينى با مترفان برحذر
داشت فرمود: كل غني (( اربـع يـمـتـن الـقـلب ...و مجالسة الموتى فقيل له يا رسول اللّه و ما الموتى ؟ قال : ((
مترف )) 
چـهـار چـيـز دل را مـى مـيـرانـد... و همنشينى با مردگان از جمله آنهاست . پرسيدند مردگان كيستند؟ فرمود: هر ثروتمند سرمست و خوشگذران .
همچنين به يكى از همسرانش فرمود:
ان اردت الـلـحوق بى فيكفيك من الدنيا كزاد الراكب و اياك و مجالسة الا غنياء و لا تستخلفى (( ثوبا حتى ترقعيه )) 
اگـر مـى خواهى به من بپيوندى , كافى است كه از مال و متاع دنيا بمانند زاد و توشه مسافر بهره گيرى . مبادا با ثروت اندوزان همنشينى كنى و لباسى را دورمينداز, مگر اينكه آن را وصله زنى .

      برخورد حضرت على (ع )با سرمايه داران

پرداختن به امور دنيا و تفكر پيوسته درباره معاش و مال اندوزى , آدمى را از مل انديشى و تفكر درمـعـاد بـاز مـى دارد. هـرگـزروى خـوشـبختى را به او نشان نمى دهد و انسان را وا مى دارد تا به ارزشهاى دينى و غير مادى اهميت ندهد و سرانجام او را به عذاب الهى گرفتار مى سازد. حضرت على عليه السلام روزى به هنگام ورود به بصره گريست و فرمود:
اى سـرسـپـردگـان دنيا و اى عمال دنيا جويان قيامت انديشه خواهيد كرد؟
سپس اين آيه را خواند: فاما من طغى و اثر الحيوة الدنيا فان الجحيم هى الماءوى ))  (( پس هر كه طغيان كرده و زندگى دنيا را برگزيده است , جهنم جايگاه اوست .
از ديدگاه على عليه السلام عزت با حق همراه است , نه با دولت و ثروت , از اين رو فرمود: الذليل عندى عزيز حتى اخذ الحق له و القوى عندى ضعيف حتى اخذ الحق منه ))  (( افـراد ضـعـيف و ذليل در نظر من عزيزند تا حقشان را بگيرم و زورمند و قوى در نظر من ضعيف است تا حق ديگران را از آنها بستانم .

      برخورد ابوذر با سرمايه داران

بـرخـى از خلفا و حاكمان فاسد كه به نام اسلام حكومت كردند, به جاى اجراى عدالت اجتماعى واقتصادى , به ثروت اندوزى و احتكار و تكاثر اموال پرداختند. بر اثر عملكرد آنان , در جامعه و طبقه عمده پديد آمد: نخست طبقه اى محروم كه اكثريت جامعه را تشكيل مى داد, گروهى كه در فقر و مـحـرومـيت رنج مى بردند, در ضرورترين نيازهاى خود وامانده و قادر به كسب قوت روزانه خود نـبودند. دوم طبقه اى مرفه , مترف و خوشگذران كه با اجازه و (حاتم بخشى ) خليفه , بيت المال و غـنايم جنگى را تصاحب مى كردند و از اين راه , ثروت انبوه و بى حسابى به دست آورده بودند. براى اطـلاع دقيق از اين موضوع اگر به منابع تاريخى كه اموال صحابه را ثبت كرده اند مراجعه شود به رقـمـهـاى درشتى از نقدينگى , برده ها, املاك و كاخهاى رفيع برمى خوريم كه انسان شگفت زده مـى شـود و درمـى يـابـد كـه عـثمان , معاويه و ساير بنى اميه وضعى در مدينه و شام پديد آوردند
كـه دسـت كـمـى از قـيصرهاى روم و پادشاهان ايران سابق نداشت . ياران پيامبر و تربيت يافتگان مـكـتـب حضرت على (ع )بخوبى درمى يافتند كه اسلام , فقر را براى اكثريت و ثروت كلان را براى طبقه اى خاص تجويز نمى كند. اگر ثروتمندان به حكم اسلام رفتار مى كردند, نه خود به اين ثروت مى رسيدند و نه اغلب مردم دچار فقر و فلاكت مى شدند  از اين رو, برخى از ياران پيامبر در كـنـار حـضـرت عـلى (ع )به مبارزه با اين گروه برخاستند و آنان را ثروت اندوزان غاصب معرفى كـردند. ابوذر غفارى درپايگاه حكومت معاويه در محافل و ميادين عمومى و در فرصتهاى مناسب آيه كنز را مى خواند:
...والـذيـن يـكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل اللّه فبشرهم بعذاب اليم يوم يحمى (( عـلـيـهـا فى نار جهنم فتكوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما كنزتم لا نفسكم فذوقوا ما كنتم تكنزون )) 
و كـسـانـى كـه زر و سـيم مى اندوزند و در راه خدا انفاق نمى كنند, به عذابى دردآور بشارت ده . روزى كـه در آتـش جهنم گداخته شود و پيشانى و پهلو و پشتشان را باآن داغ كنند. اين است آن چيزى را كه براى خود اندوخته بوديد. حال طعم اندوخته خويش را بچشيد. ايـن آيـه بيشتر از هر آيه ديگرى دلالت دارد كه فقرا حقى در اموال اغنيا دارند. و نيز بر اين دلالت
مـى كند كه بر مستمندان ومحرومان يا ولى شرعى آنان است كه براى دريافت حقوق خود, با اغنيا پيكار كنند. 
ابـوذر بـا چـنـيـن حركت قاطع , ثروتمندان اموى را از زرپرستى برحذر داشت و مستمندان را به حـقـوق خـويش آشنا مى ساخت ,گرچه حكام زراندوز اموى , تاب نياوردند و او را به بيابان (ربذه ) تبعيد كردند و صداى حق طلبانه اش را خاموش ساختند

 

منبع : كتاب ثروت از ديدگاه قرآن



نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 10 فروردین 1390  | 5:32 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : قرآن و مسائل اقتصادي


هرچند انفاق در اصل خارج كردن مال از ملك خود و هزينه كردن است , ولى مقصود از آن در ايندرس بـذل و بخشش و به كارگيرى مال در موارد مشروع براى جلب رضايت الهى است . انفاق به اين معنا يكى از بزرگترين تكليفهاى الهى است كه درسياستگذارى اجتماعى , اقتصادى و تعديل ثـروت نـقـش مـهـمـى دارد. قرآن مجيد در موارد زيادى پيروان خويش را به اين امرمهم تشويق مى نمايد, گاهى اثر مثبت آن را يادآور شده , انفاق نكردن را نوعى هلاكت مى داند و مى فرمايد:
انفقوا فى سبيل اللّه و لاتلقوا بايديكم الى التهلكة ))  (( در راه خدا انفاق كنيد و خود را به دست خويش به هلاكت نيفكنيد. گـاهـى نـيز ضمن امر به انفاق , مال انفاق شده را به خدا نسبت مى دهد تا انفاقگر متوجه شود كه آنـچه احسان مى كند, از آن اونيست , بلكه رزق و روزى خداست تا بدين وسيله انفاق برايش آسان شود:
يا ايها الذين امنوا انفقوا مما رزقناكم ))  (( اى كسانى كه ايمان آورده ايد, از آنچه به شما روزى داده ايم , انفاق كنيد.

 

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 10 فروردین 1390  | 5:32 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : قرآن و مسائل اقتصادي

 
يكى از صفات ناپسندى كه در (اخلاق اقتصادى ) از آن بحث مى شود, (آزمندى ) است كه در قرآن, (شح )  , و (هلع )   , (طمع )  و روايـات اسـلامـى از آن بـه (حرص )تعبير مى شود. آزمندى عبارت است از:
(رغبت شديد بر چيزى همراه با فعاليت و شتاب زياد.) 

....


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 10 فروردین 1390  | 5:31 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : قرآن و مسائل اقتصادي


قـرآن كريم در موارد زيادى به بيان آثار منفى ثروت در ابعاد مختلف روحى انسان از قبل عقيده , ايـمـان , افـكار و اخلاق انسان مى پردازد, آثارى همانند استكبار, ايجاد فتنه و فساد, پيكار با مظاهر عـدالـت و مـصـالـح ديـنى و اجتماعى , ترويج مفاسداخلاقى , استضعاف فكرى و اقتصادى , ثروت اندوزى , احتكار, اسراف , تجملگرايى و ... . استكبار و پيدايش صفت كبر وخودبينى در روح آدمى از مـهـمـتـريـن آثار منفى ثروت و نشانه هاى ثروتمندان بى ايمان است . به تجربه ثابت شده است كه(غرور) و (استكبار) اگرايمان مذهبى , بر انسان حاكم نباشد, ثروت و مظاهر ديگر دنيا او را به وامى دارد.

 

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 10 فروردین 1390  | 5:31 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : قرآن و مسائل اقتصادي

      ديدگاهها

مؤمنان چون ديگر مردمان , زندگى خود را از راه تجارت , صنعت , كشاورزى , دامدارى و خدمات ,تـاءمـيـن مى كنند. آنها در اين جهت همانند ساير مردم هستند, ولى در مواردى , از ديگران ممتاز مى شوند. امتيازات آنان را مى توان درسه محور: ديدگاه ,منابع تاءمين و هزينه تبيين كرد:
ديدگاه مؤمن بـرداشت از يك پديده و ابراز نظر درباره آن , از جهان بينى اشخاص سرچشمه مى گيرد. مؤمن از آن نـظر كه از جهان بينى توحيدى برخوردار است , به ثروت نيز از ديد مكتب اسلام مى نگرد و اين نگرش او از مجموع نظريات و اظهارات او روشن مى شود. ما در اينجا بطور اختصار به برخى از آنها اشاره مى كنيم .

 

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 10 فروردین 1390  | 5:30 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : قرآن و مسائل اقتصادي

مفهوم غناى نفس
قـرآن كريم به آزادى معنوى انسان ارج مى نهد و پيروان خود را توصيه مى كند كه سيادت و عزت نـفس خود را حفظ كنند, اسيرمال و ثروت نشوند, بنده غير خدا نگردند و به دنيا وابسته نباشند تا روح بلندشان از مسير تكامل باز نماند.
به مال (ضعف نفس ) بـرخـى با اين كه در ظاهر از ثروت اندوزى , دورى مى جويند, ولى به علت انـدك خـود وابسته مى شوند و با ازدست رفتن آن جزع و بى تابى مى كنند و ضعف درونى خود را آشـكـار مـى سـازنـد, امـا داشـتن ثروت بسيار و اشتغال به كسب مال و تجارت , مؤمنان را وابسته نمى كند. آنان همچنين از دست رفتن مال را نوعى امتحان الهى و از جانب خدا مى دانند: رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اللّه ))  (( مردانى كه هيچ تجارت و دادوستدى از ياد خدا بازشان نمى دارد.

 

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 10 فروردین 1390  | 5:29 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : قرآن و مسائل اقتصادي


چـنـان كـه براى كسب معاش , رهنمودهايى دارد, براى مصرف مال نيز دستورهايى صادر
كرده و خطوط كلى آن را روشن ساخته است . قرآن كريم نخست به يك اصل كلى اشاره مى كند و آن (حـلال ) و (طـيـب ) بـودن كـالاهـا و خـدمات مصرفى است .مصرف مال با اين دو شرط مجاز شناخته شده و مصرف آنچه حلال و پاك نباشد, ممنوع است : يـا ايـهـا الـنـاس كـلـوا مـما فى الا رض حلالا طيبا و لا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو (( مبين ))  اى مردم
كه دشمن آشكار شماست .

      تحليل آيه (كـلـو)

ا) در ايـن آيـه , كـنايه از انواع تصرفات است . (حلال ) نيز به معناى آزادى در فعل و نداشتنبه معناى دلچسب و طبع پسند بودن هر چيزى است كه با طبع بشر (طيب ) ممنوعيت شرعى و موافق باشد و مزاج آدمى از آن متنفر نباشد. بنابراين , آيه مزبورچند پيام مهم دارد:
اول - هر چيزى كه حلال و طيب است , خوردن و ديگر تصرفات آن جايز است , مگر چيزهايى كه با دلـيـل خاصى استثنا شده باشد. اين قاعده عمومى به (اصل حليت عمومى ) يا (اباحه عام ) معروف است .
دوم - هنگام استفاده از مواهب الهى و تصرف در خوردنيها و..., نبايد از شيطان تبعيت كرد و دست به اسراف و تبذير زد.
سـوم - خـوددارى و امـتناع از مصرف چيزى كه دليلى شرعى بر منع آن وجود ندارد, حرام است , يـعـنـى نبايد پديده هايى را كه خداوند مصرف آنها را حلال كرده , برخود حرام نمود و از نعمتهاى خـداونـد مـحـروم شـد  . زيـرا چـنـان كه تصرف در مواهب الهى , منوط به اذن خداست , خـوددارى از تـصرف در آنها نيز موقوف به دستور اوست و نمى توان چيزى را كه خدا حلال كرده , خودسرانه حرام ساخت .
يـا ايـهـا الـذيـن امـنـوا لا تـحـرمـوا طـيـبـات مـا احـل اللّه لـكـم و لاتـعتدوا ان اللّه لايحب (( المعتدين )) 
اى كـسانى كه ايمان آورده ايدنكنيد و از حد, تجاوز نكنيد. خداوند, متجاوزان را دوست ندارد.
پـس از ايـن اصل كلى , راههاى مصرف ثروت را در دو بعد شخصى و اجتماعى , در آيات و روايات , جستجو مى كنيم :
الف - هزينه هاى شخصى
عـمده ترين مورد مصرف مال , برآوردن نيازهاى شخصى و اداره زندگى است . مهمترين نيازهاىعادى عبارتنداز:
1 - خـوراك : غـذا از حـياتى ترين نيازهاى انسان است . بخش اعظم عمر جامعه هاى بشرى , صرف تهيه غذا مى شود. از اين رو,در مصرف آن بايد به حد (كفاف ) و متوسط بسنده كرد و از زياده روى دورى گزيد, چنان كه در قرآن مجيد آمده است :
كلوا و اشربوا و لاتسرفوا ))  (( بخوريد و بياشاميد و زياده روى نكنيدپيامبر اسلام (ص ) فرموده است :
اياكم و فضول المطعم فانه يسم القلب بالقسوة و يبطى ء بالجوارح عن الطاعة و يصم الهمم عن (( سماع الموعظة )) 
از پرخورى بپرهيزيد كه دل را با قساوت مسموم مى كند و اعضاى بدن را در طاعت كند مى سازد و گوش را در شنيدن موعظه , سنگين مى كند.
حضرت على (ع ) مى فرمايد:
قلة الاكل من العفاف و كثرته من الاسراف ))  (( كم خورى , نوعى (عفاف ) و پرخورى گونه اى از (اسراف ) است .
2 - پـوشاك : لباس از ديگر ضروريات زندگى است كه مطابق با نياز فطرى و عقلى انسان است و
خداوند مواد آن را در اختياربشر قرار داده و راه تهيه اش را نيز به وى آموخته است : يا بنى ادم قد انزلنا عليكم لباسا يوارى سوءاتكم و ريشا ))  (( اى فرزندان آدم خـداونـد در اين آيه , بشر را به دو نوع پوشش هدايت مى كند: يكى پوشش واجب و ضرورى , يعنى جـامه اى كه نبودنش مايه رسوايى است و ديگر جامه غير ضرورى , يعنى پوششى كه نبودنش زشت
نـيـسـت , ولى بودنش مايه جمال و زيبايى است . درضمن , آيه دلالت دارد كه استفاده از نوع دوم لباس نيز مباح است . 
قرآن مجيد, اعراض از زينت و خودآرايى را نكوهش كرده , مى فرمايد: قل من حرم زينة اللّه التى اخرج لعباده ... ))  ((
بگو: چه كسى زينت خدا را كه براى بندگانش پديد آورده , حرام كرده است ؟ تهيه لباس بايد در حد اعتدال , بر مبناى مكتب اسلام و طرحهاى مقبول آن , مناسب با وضع مالى مسلمانان و مطابق باشخصيت آنان باشد.
(سـفـيـان ثورى )  روزى در مسجدالحرام قدم مى زد. امام صادق (ع ) را ديد كه لباسهاى زيبا و گرانبها پوشيده است . گفت : به خدا سوگند مى روم و از اين عمل او انتقاد مى كنم . سپس نـزديـك آمـد و گفت : اى پسر پيامبرهـيـچ يـك از پـدرانت از اين لباسها نمى پوشيدند. حضرت فرمود: پيامبر خدا(ص ) در روزگارى تـنـگ زنـدگـى مـى كرد و به مقتضاى فقر و تنگدستى اش رفتار مى نمود و پس از او روزگار به وسعت گراييد و سزاوارترين مردم دراستفاده از نعمتها, ابرار و نيكانند. 
3 - مسكن : مسكن از نيازهاى اوليه آدميان موجودات زنده است , بگونه اى كه بدون خانه مناسب , تـداوم حـيـات مـمـكن نيست .ساخت , تعمير و نگهدارى خانه مسكونى , از جمله راههاى مشروع مـصـرف ثروت است و كوشش فراگير براى تهيه خانه مناسب , عبادت محسوب مى شود, به شرط اين كه خانه , خلاف شاءن و خارج از حد اعتدال و مستلزم غصب حقوق ديگران نباشد.
پيامبر اسلام - صلى اللّه عليه و آله - فرمود:
ان لكل بناء يبنى و بال على صاحبه يوم القيامة الا ما لابد منه ))  (( هر خانه اى كه ساخته مى شود, در قيامت بارى است بر دوش صاحبش , مگر مقدار ضرورى آن .
4 - مـركـب : مـركـب , چـه در شـكل طبيعى و چه در شكل صنعتى , در هر زمان از وسائل لازم و ضـرورى مـحـسـوب مـى شـود.گرچه هزينه كردن مبلغى براى وسيله رفت و آمد يا حمل و نقل شخصى مباح است , ولى بايد دور از اسراف و با رعايت حال اشخاص باشد. امام صادق - عليه السلام - خطاب به (ابان بن تغلب ) فرمود:
آيـا مى پندارى خدا كسى را در مالى كه به او داده امين مى كند كه اسبى به ده هزار درهم بخرد با ايـنكه اسبى به ارزش بيست درهم براى او كافى است و ازطرف ديگر بفرمايد: اسراف نكنيد, چون خدا مسرفان را دوست نمى دارد(؟). 
امام (ع ) با اين مثال عينى و عملى , معيارى در مصارف شخصى تعيين نمود و آن نبودن اسراف در كـيـفـيـت اسـت , كـسـى كه يك وسيله سوارى معمول و در حد متوسط برايش كافى است نبايد وسيله اى با كيفيت بالا تهيه كند, چراكه بالاتر از حد اعتدال اسراف و تخلف از الگوى مصرف است . همان گونه كه كمتر از حد اعتدال (اقتار) و ستم بر خويشتن است . يكى از اصحاب امام صادق (ع ) پرسيد (اقتار) و خسيس بودن چيست ؟ فرمود: (اقتار آن است كه انسان با قدرت بر تحصيل غذاى
گـوارا, بـه نـان ونمك بسنده كند. عرض كرد: پس اقتصاد و ميانه روى چه معنايى دارد؟ فرمود: اقتصاد و اعتدال آن است كه انسان همه رقم غذا از قبيل نان , گوشت , شير, سركه و روغن بخورد, ولى در هر وعده يك رقم ). 
راهـهـاى صـرف مـال و مصارف صحيح و مشروع ثروت , به موارد ياد شده اختصاص ندارد. هزينه ازدواج , مـخارج خانواده ,هزينه تحصيل و مخارج مسافرتهاى علمى , زيارتى , سياحتى و..., از جمله آنهاست كه به جهت رعايت اختصار از توضيح آنهاصرف نظر مى شود.
ب - مصارف اجتماعى
از نظر اسلام , ثروتهاى شخصى نبايد فقط صرف هزينه زندگى فردى اشخاص گردد. هركس بايدبـخـشـى از دارايـى خـود را درراه خدا و براى پيشبرد اهداف دينى و آسايش مسلمانان و خدمات اجتماعى به كار گيرد. برخى از اين اهداف , عبارتند از:
1 - ساخت و تجهيز مراكز بهداشتى و درمانى .
2 - تدارك جبهه , تقويت بنيه دفاعى كشور و حمايت مالى از مجاهدان اسلام .
3 - كمك به هزينه ازدواج جوانان و سامان بخشيدن به زندگى نوبنياد آنان .
4 - تـقـويـت بـنيه علمى و تحقيقاتى كشور و برآوردن نيازهاى علمى جامعه از راه ساختن مراكز فرهنگى , چاپ و نشر آثاردانش پژوهان و... .
5 - حـفـظ و تـرمـيـم مساجد و بارگاه امامان معصوم (ع ) و علماى بزرگ دينى و امور مربوط به احياى نام و مرام آنان و مواردى ازاين دست .
 

منبع : كتاب ثروت از ديدگاه قرآن



نظرات 0

تعداد کل صفحات : 2 :: 1 2