بخش دوم: اسراف در اموال عمومي.

حراست از ثروت عمومي.
ضروري ترين وظيفه هر اجتماع سالم كه خواهان برخورداري از اقتصادي سالم و پررونق باشد، حفاظت و مراقبت جدّي از اموال عمومي و سرمايه هاي ملي است.(1).
مقصود از (ثروت عمومى) تمامي امكانات و سرمايه هاي مادّي يك جامعه كه خداوند آن را مايه حيات و قوام اجتماع قرار داده است؛ از قبيل درياها، رودخانه ها و ساير منابع آبي و آبزيان، جنگل ها و مراتع، پرندگان، معادن وساير منابع ثروت ملّي و بيت المال مردم كه اينها در حقيقت سرمايه هاي اصلي يك ملّت و ضامن بقاي آن به حساب مي آيند و با تأثير مستقيمي كه برحيات اقتصادي جامعه دارند، حفاظت و استفاده صحيح از آن، اجتماع را به سوي رفاه و غناي مادّي پيش مي برد؛ در حالي كه كاهش و فرسايش آن، بنيه اقتصادي كشور را سست و آن را به طرف نابودي و اضمحلال خواهد كشاند.
مرحوم علامه طباطبائي - قدس سرّه - در تفسير آيه شريفه: (وَلاتُؤْتُوا السُّفَهِاءَ أمْولَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِيِاماً...)(2) توضيحي دارند كه مناسب است به عنوان مقدمه اين بخش و همچنين بخش بعدي - كه بحث در (اسراف در اموال شخصي ديگران) است - مطرح شود. ايشان مي فرمايد:.
مقصود از (اموالكم) در آيه شريفه، اموال يتيمان است و اما اين كه خطاب به اولياي آنها مي فرمايد: مال هاي شما، با اين عنايت است كه مجموع ثروت موجود در جهان متعلّق به مجموعه اهل دنياست و مصلحت عمومي اجتماع كه بر پايه مالكيت شخصي استوار است، اقتضا مي كند هر فردي از جامعه مالك جزيي از كلّ مال باشد. پس بر همگان لازم است، توجه داشته باشند كه آنها يك مجتمع واحدند و مجموعه ثروت روي زمين براي تمامي آنهاست و برهر يك وظيفه است تا از آن حفاظت و پاسداري نمايند و از اين كه انسانهاي غيرعاقل و بي كفايت مانند كودك و ديوانه بر آن مسلّط شوند و آن را به تباهي بكشند، ممانعت به عمل آورند.(3).
پس از مقدّمه، بحث در اين موضوع تحت دو عنوان، دنبال مي شود:.

1. اسراف در منابع طبيعي.

خداوند در دل زمين عظيم ترين منابع ثروت را به وديعت گذارده و به انسانها اجازه و قدرت بهره برداري و تسخير آن را عنايت فرموده است. قرآن كريم مي فرمايد:.
(هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مِا في اهَرْضِ جَميعاً...؛(4).
اوست كه تمامي آنچه در درون و روي زمين است براي استفاده شما آفريد.
ولي عالم طبيعت، جهان تقدير و اندازه است و بي نهايت در آن راه ندارد. در اين زمينه قرآن مي فرمايد:.
اِنّا كُلَّ شَىْ‏ءٍ خَلَقْنِاهُ بِقَدَرٍ؛(5).
ما هر چيزي را به اندازه معيّن آفريديم.
و باز مي فرمايد:.
وإنْ مِنْ شَى‏ءٍ إى عِنْدَنِا خَزائِنُهُ وَمِا نُنَزِّلُهُ إلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛(6).
چيزي از موجودات نيست مگر اين كه خزينه هاي آن در پيش ماست و آن را مگر به اندازه معيّن نازل نمي كنيم.
بر اين اساس، منابع و ذخاير زمين نيز بي نهايت و پايان ناپذير نيست و با مصرف بي رويّه و اسراف گونه آن، به سرعت رو به نقصان خواهد رفت و به زودي به پايان خواهد رسيد.
ويلي برانت مي گويد:.
اكنون برخلاف چند سال پيش، به راحتي مي توان استدلال كرد كه منابع زميني پايان ناپذير نيستند. با اين حال، هم اكنون نيز بسياري از مردم باور ندارند كه اگر همچنان به بهره برداري بي رويّه از اين منابع، به ويژه زغال و نفت ادامه بدهيم اين منابع تنها تا حدود نيم قرن ديگر دوام خواهند آورد.(7).
آيا تاكنون فكر كرده ايد اگر اين اخطارها و هشدارها زماني جامه عمل بپوشد، بشر به چه روزي خواهد افتاد انرژي خورشيدي تا چه اندازه خواهد توانست خلأ ناشي از نبود نفت و فرآورده هاي نفتي را پر نمايد اگر ما اندكي به فكر نسل هاي آتيه - كه كساني به جز فرزندان ما نيستند - نيز باشيم غير از رعايت اعتدال در مصرف و حفاظت از منابع و ذخاير طبيعى، راه ديگري خواهيم داشت.

الف) جنگلها.

از سرمايه هاي بسيار مهم طبيعي بر روي زمين، جنگل ها و مراتع به شمار مي روند كه اضافه بر تأمين چوب مصرفي در صنعت، ساختمان ها و سوخت، تأثير اساسي در تصفيه و پالايش هوا و تنظيم گازهاي موجود در آن دارند كه در اين جا به برخي آثار مثبت جنگل ها اشاره مي شود:.
1. جنگل ها در ميزان بارندگي اثر قاطع دارند.
2. هواي محيط را مرطوب و سالم نگه مي دارند.
3. اكسيژن براي تنفّس انسان ها توليد مي كنند.
4. گازهاي سمّي هوا را جذب مي كنند.
5. گردوغبار هوا را مي گيرند.
6. محيط اطراف خود را ضدّعفوني مي كنند.
7.سيل ها و حركت آنها را كنترل مي كنند.
8. آبها را در لايه هاي خاك و زمين نفوذ مي دهند و ذخيره مي كنند.
9. از تخريب خاكها جلوگيري مي كنند.
10. بادها را كنترل مي كنند.
11.خاك را با ريشه هاي خود، استوار نگه مي دارند.
12. از زهدار شدن زمين جلوگيري مي كنند.
13. مانع لغزش زمين مي شوند.
14. بهمن ها را كنترل مي كنند و....(8).
ولي اكنون در اثر كم توجهي بعضي از دولت ها و بهره برداري بي رويّه بعضي تجاوزپيشگان، اين منبع مهمّ ثروت صدمات فراواني را متحمّل شده است. ويلي برانت مي گويد:.
بنابر برآورد (فائو)(9) از سال 1960 تاكنون نيمي از جنگل هاي جهان از بين رفته است و همه ساله چندين ميليون هكتار از جنگل هاي جهان از بين مي روند... پاره اي از دولت هاي جوامع روبه رشد، خود پيش از ديگران متوجّه مشكل شده اند و (همچون دولت هاي آفريقاي غربى) دست به دامان مردم گشته اند: به محيط زيست خودتان كمك كنيد، تا محيط زيست به شما كمك كند.(10).
اكنون به گزارشي از وضعيت جنگلهاي شمال ايران توجه كنيد:.
به گزارش واحد مركزي خبر از سارى، از يك ميليون و سيصد هزار هكتار از جنگل هاي شمال كشور، كه در برنامه ريزي هاي كلان به عنوان قطب توليد چوب محسوب مي شود سالانه به طور متوسّط، يك ميليون و پانصد هزار متر مكعب چوب صنعتي و غيرصنعتي به صورت تراورس، الوار، كرده بينه، كاتين و هيزم به ارزش اقتصادي 25 ميليارد ريال استحصال مي شود....
در همين گزارش آمده است:.
وسعت جنگل هاي شمال كشور در بيست سال گذشته از سه ميليون و چهار صد هزار هكتار، به يك ميليون و نهصد هزار هكتار (كاهش يافته... متأسفانه روند سريع استفاده و تخريب منابع جنگلي به نحوي بوده كه اقدامات انجام شده در جهت احيا، در مقايسه با روند تخريب و برداشت جنگل بسيار ناچيزاست.(11).
گفتيم سالانه از جنگل هاي شمال حدود 5/1 ميليون متر مكعب چوب برداشت مي شود. دكتر شامخي در مجلّه دانشمند مي گويد:.
اما بهره برداري ثبت نشده و غير رسمي از اين جنگل ها به مراتب بيشتر از اين مقدار است. واقعيّت اين است كه جنگل هاي شمال معاش يك ميليون و شصت و پنج هزار انسان گرد آمده در 165 هزار خانوار را تأمين مي كند اين عده 4/4 ميليون رأس دام متحرك و نيمه متحرك دارند و 4/1 ميليون دام خانگى، يعني جمعاً پنج ميليون و 800 هزار واحد دامي دارند كه از گياهان و بيوماس جنگل تغذيه مي كنند. افزون بر اين سوخت معمول جنگل نشينان و ساكنان حاشيه جنگل ها نيز، در چهار فصل سال چوبي است كه از همين جنگل ها و بي هيچ ترتيب و تدبيري بريده مي شود. مجموع چوبي كه اينان هر سال، از جنگل ها مي برند پنج ميليون متر مكعب برآورد شده است... بهره برداري ما از جنگل هايمان استفاده مسالمت جويانه از مواهب طبيعت نيست تاراج مغولان را يادآور است و غارت وحشيان را. در شرايط فعلى، جنگل هاي شمال، سالانه برداشت يكي - دو ميليون متر مكعب چوب را نمي توانند تحمل كنند در حالي كه ما تبر به دست گرفته ايم و هر سال دست كم‏5/6 ميليون متر مكعب چوب را مي بريم، مي سوزانيم، يا حدّاقل به ثمن بخس مي فروشيم... و اين همان تبري است كه هر سال 5 ميليون متر مكعب چوب را به طور غيرقانوني از درختان جنگل هاي شمال مي برد...(12).
آقاي مهندس (ميرسليم) مشاور تحقيقاتي رئيس جمهور، ضمن ديدار از جنگل هاي مخروبه شمال كشور اين سخنان دريغ انگيز را با خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران در ميان گذاشت كه: اگر در بيست سال گذشته از جنگل هاي چهار ميليون هكتاري شمال كشور بهره برداري صحيح انجام مي گرفت، ما اكنون قادر بوديم از همين جنگل ها سودي معادل درآمد نفت كشور، داشته باشيم.(13).
اكنون آيا ادامه اين حركت و بي توجهي به عواقب زيانبار و خسارت آميز آن در مورد مهم ترين منبع درآمد مادي و معنوي عموم ملّت، رفتاري خيانت آميز نيست.

ب) منابع آبي.

آب، موهبتي الهي است كه كمتر نعمتي با آن برابري و همساني مي كند. آب مايه حيات است و زندگي بدون آن ممكن نيست. قرآن مجيد مي فرمايد:.
وَجَعَلْنِا مِنَ الْمِاءِ كُلَّ شَىْ‏ءٍ حَىٍّ؛(14).
تمام موجودات زنده را از آب قرار داديم.
زندگي انسان نه تنها مستقيماً به آب بستگي دارد؛ بلكه كليّه فرآورده هاي گوشتي و نباتي كه مأكولات او را تشكيل مي دهند، بدان وابسته است. همچنين آفت ها و مزاحمين سلامت انسان توسط آب از محيط زندگي او دور و حيات او از مخاطره هجوم امراض ايمني مي يابد. امام صادق(علیه السّلام)زماني كه نام مبارك پيامبر در حضورشان برده شد، عرض كرد:.
پروردگارا تو مي داني كه رسولت در نزد ما از پدران و مادران و خويشاوندان و آب سرد و گوارا محبوبتر است.(15).
در اين حديث، حضرت صادق(علیه السّلام)براي نشان دادن شدّت علاقه خود به نبي گرامي اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بين نعمت هاي مصرفي بي شمار الهى، نعمتي بالاتر از آب پيدا نمي كند تا عشق خويش و اهل بيت عصمت ه را بدان حضرت، بالاتر از آن معرفي نمايد و اين انتخاب اصلح، متضمّن يك تناسب نيز هست؛ زيرا همان گونه كه آب براي حيات جسمي و طبيعي انسان است رسول اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نيز، روح معنوي و حيات جاوداني به بشر مي بخشد.(16).
بديهي است با توجّه به اين كه منابع تأمين آب و به ويژه آب آشاميدنى، محدود و همه ساله در خطر كاهش و كمبود است، زياده روي در مصرف و به هدر دادن آن، نتايج زيانباري در سرنوشت بشر به جاي خواهد گذاشت! ويلي برانت مي نويسد:.
در اواخر سال 1984 يكي از مؤسّسات پژوهشي خصوصي آمريكا هشدار داد كه اگر هدر دادن منابع آب همچنان ادامه يابد، جهان دهه آينده با بحران آب شديدي روبه رو خواهد شد... بنا به برآوردهاي سازمان ملل متّحد هم اكنون نيمي از مردم جهان سوم به آب آشاميدني تازه و گوارا دسترسي ندارند و همه ساله حدود بيست ميليون نفر بر شمار اين افراد افزوده مي شود.(17).
همگان شاهد بوديم كه در اواخر پاييز سال 70 با توجه به كمبود بارانهاي پاييزي سازمان آب تهران به طور مكرّر اعلام كرد كه اگر در مصرف آب صرفه جويي نشود، آب تهران جيره بندي خواهد شد، و حتّي در بعضي مناطق، قطع آب را به دنبال خواهد داشت.
گفته مي شود در انگلستان قيمت يك ليتر آب از همان مقدار نفت بيشتر است و اين در حالي است كه بنا به برآورد كارشناسان، متوسّط مصرف سرانه آب تهران در سال 1369 روزانه 225 ليتر و اين ميزان در سال 1350، 150 ليتر بوده است.
حال با توجه به برآورد ياد شده، واقعاً اين افزايش مصرف از چه مسائلي حكايت مي كند و آيا اين نشان دهنده رشد فرهنگ مصرف است يا تنزّل آن.
خواهيد گفت: بالا رفتن ميانگين مصرف آب نمايانگر ارتقاي سطح بهداشت در جامعه و رعايت آن ازسوي مردم است. در صورتي كه همگان مي دانيم، بهداشت كامل از زياده روي در مصرف آب نيست؛ بلكه ناشي از استفاده به جاي آن است. و به اعتقاد ما مصرف مفيد آب، بسيار كمتر از كل مصرف آن است و اگر احتياط و دقت كافي در مصرف اين نعمت بي همتاي الهي از سوي مردم به عمل آيد و به جا از آن بهره برداري شود، پس از مدتي هم شاهد كاهش چشمگير ميزان سرانه مصرف خواهيم بود و هم بهداشت در بهترين سطح خود رعايت خواهد گرديد.
در حالات امام خميني - رضوان الله تعالي عليه - نقل شده كه ايشان در فاصله هاي بين اعمال وضو، شيرآب را باز نگه نمي داشتند و نيز در روايات، حضرات معصومين (علیهم السّلام) اسراف آب در وضو و نيز دور ريختن اضافه آب آشاميدني را تقبيح و از آن نكوهش به عمل آورده اند كه در بخش پيش نمونه آن ذكر شد.

ج) نفت و گاز.

نفت، مهم ترين منبع تأمين انرژي در جهان معاصر است. گذشته از آن به جهت فرآورده هاي بي شمار حاصله از آن در زمينه هاي گوناگون، نقش اساسي و بي همتا در بهبود زندگي و رفاه انسان دارد و به همين خاطر از آن به عنوان (طلاي سياه) ياد مي شود.
منابع نفتى، گرچه در سطح دنيا و در نقاط مختلف زمين پراكنده است؛ به لطف الهي كشورهاي اسلامي از اين نظر از غنا و بقاي بيشتري برخوردارند و منابع ديگران به پايان خود نزديك تر از آنهاست.
مسلمين، با توجه به نياز مبرم دنياي استكبار به اين كالاي ارزشمند و با در دست داشتن اين سرمايه هنگفت، قادرند به اهداف سياسي و اقتصادي عظيمي دست يابند و استقلال و رهايي از چنگال سلطه گران و عزّت اسلامي را براي خويش به ارمغان آورند.
مدتي است محافل جهاني با حساسيّت، متوجه اين موضوعند كه منابع و ذخاير نفتي رو به پايان است و اگر اين روند مصرف بي رويّه ادامه پيدا كند، بشر در مدّت كوتاهي اين سرمايه عظيم را از دست داده، به عواقب سخت آن دچار خواهد شد.
اكنون كه به شكر الهى، انقلاب اسلامي در ايران تحقق يافته و اسراف و تبذيرهاي بي شمار و حاتم بخشي هاي طاغوت به قدرت هاي خارجي در نفت و گاز و غير آن به پايان رسيده است، اين سرمايه بزرگ ملّت ايران ده ها سال بر عمرش افزوده گشته و مرحله پاياني آن سال هاي متمادي به تأخير افتاده است؛ ولي بايد توجه داشت به خصوص در اين زمان كه به بركت انقلاب، گاز رساني به نقاط مختلف كشور گسترش يافته، نفت و گاز اين سرمايه بزرگ، امانتي الهي در دست ماست كه وظيفه نگهباني و ردّ آن به نسل هاي آتيه بر عهده دولت و ملّت است و حراست از آن تكليف الهي و فرمان خداوند است. قرآن كريم مي فرمايد:.
إنَّ اللّه يَأْمُرُكُمْ أنْ تُؤَدُّوا اهَمِانِاتِ إِلي أهْلِها...؛(18).
خداوند به شما فرمان مي دهد تا امانت ها را سالم به اهل آن بسپاريد.
حفاظت از آن جز با احتياط و مراقبت كامل در مصرف، امكان پذير نخواهد بود و در نتيجه همين صرفه جويي است كه فرزندان و اعقاب اين ملّت نيز، فرصت استفاده و برخورداري از آن را پيدا خواهند نمود.

د) ساير موارد.

بحث در حراست از منابع طبيعي منحصر به آنچه گفته شد نيست؛ بلكه موارد بسياري را در بر مي گيرد: حفاظت از دريا، رودخانه ها، حيوانات آبزى، زمين هاي مرغوب براي كشت، مراتع و مناظر سبز، پرندگان و حتّي هوا كه ضروري ترين وسيله حيات و بقاي بشر است از آن قبيل است.
آيا به راستي آلوده كردن هوا با ماشين ها و وسايل دودزا و غير آن و از بين بردن گازهاي مفيد و حياتي آن و پركردن هوا از گازهاي سمّي - كه چه بسا جان عدّه اي را نيز به مخاطره اندازد - اسراف و تجاوز از حد در استفاده از اين نعمت بزرگ الهي نيست!.
مي گويند شهر تهران اوّلين يا دومين شهر آلوده جهان است و بسياري اوقات، وزارت بهداشت براي بيماران ريوي و قلبي اعلام خطر مي كند. در اين شرايط آلوده كردن هوا از روي بي توجّهي تجاوز و اضرار به ديگران است و با مباني اسلامي و انساني سازگار نيست.

2. اسراف در بيت المال.

از زشت ترين و معصيت بارترين جلوه هاي اسراف، زياده روي و تضييع در بيت المال مسلمين است. قبل از هر چيز، شما را به مطالعه سخنان اميرالمؤمنين(علیه السّلام)در نامه اي خطاب به يكي از كارگزاران خود دعوت مي كنيم:.
تو در اين مالياتي كه مي گيري حقّ معيني داري و با فقرا و مستمندان شريك هستى. ما حقّ تو را خواهيم داد و تو نيز حقّ آنان را بپرداز و اگر چنين نكني از كساني به شمارخواهي رفت كه بيشترين دشمن را در قيامت داراست و واي بر كسي كه دشمن او در نزد خداوند فقيران و نيازمندان و درخواست كننده ها و پس خوردگان از حقوق خويش و ضرر ديده ها و در راه مانده ها باشند. و آن كس كه امانت را كوچك شمرد و تن به خيانت دهد و جان و دين خود را از آن پاك نگه ندارد، خويش را در مذلّت و بيچارگي دنيا گرفتار ساخته و خواري شديرتر و سخت تر آخرت، در انتظار اوست. همانا بزرگ ترين خيانت،خيانت به امّت و زشت ترين ناخالصي ها، ناخالصي پيشوايان و كارگزاران امور است.(19).
حفاظت از اموال عمومي و بيت المال، نشانه فرهنگ بالا و تعهّد ملّت است و بر عكس عدم رعايت و بي توجهي به مسائل حفاظتي و نگهداري اموال بيت المال و يا استفاده شخصي از آن، علامت عدم تعهّد و رشد لازم است.
جامعه رشيد و پيشرو، معمولاً در موضوع حفاظت از بيت المال - حتي بيشتر از اموال شخصي - از خود حساسيّت و دقّت نشان مي دهد و بدان پايبند است؛ به ويژه در جامعه انقلابي ما اين يك وظيفه اي است كه همگان در قبال آن مسؤوليم؛ نخست بر دولت اسلامي است كه با وضع قوانين شديد و تعهّدات محكم و نظارت دقيق از فرسايش بيت المال جلوگيري نمايد و از تضييع آن به دست عدّه اي ناآگاه و بي مسؤوليت جلوگيري به عمل آورد. و اين هيچ گاه به معني سخت گيري و محدوديّت در استفاده صحيح و به موقع از وسايل بيت المال نيست؛ بلكه تضميني در راستاي حفاظت و نگهداري حريم بيت المال از دستبرد خاينان و جاهلان محسوب مي شود. ولي پايه و اساس تمام طرح ها و برنامه ها در اين خصوص، آگاهي و توجه هر چه بيشتر عموم مردم؛ به ويژه كارمندان ادارات و نهادها به اين مسأله است. جامعه بايد بپذيرد كه بي توجّهي به اموال عمومي و بيت المال عملي ضدّ اسلامي و ملّي و مخالف با معيارهاي حكومت علوي است و از همين رو عملي ضدّ انقلابي است و تناسبي با سازمان ها و نهادهاي انقلابي و دولتي ندارد.
به طور مثال، وقتي وسيله نقليه اي به عنوان ملك شخصي در اختيار فردي قرار مي گيرد، حدّاكثر استفاده در طولاني ترين مدّت قابليّت كارى، از آن مي شود و حتّي پس از سال هاي دراز، باز هم با قيمتي مناسب دربازار به فروش مي رسد؛ ولي چرا همين وسيله نقليه اگر در خدمت مؤسسه اي دولتي باشد در مدّتي كوتاه فرسوده و از بهره برداري خارج مي شود و چرا بايد وسايل و لوازم مورد نياز اين گونه مؤسّسه ها در كمترين مدّت فرسوده شوند و مسؤولان آن مرتّب تقاضاي ابزار جديد بنمايند.
اسراف در بيت المال ممكن است از جهت اتلاف و تبذير باشد، همچنان كه ممكن است از نظر تجاوز در بهره برداري از آن از حدّ عرفي و موقعيّت اجتماعي باشد.
به عنوان مثال، رئيس يك اداره، براي دفتر كار خود وسايلي نياز دارد كه بنابر موقعيّت و حجم كار خود، حدّ خاصّي براي آن مقرّر شده است كه خروج از اين حدّ و فراهم كردن محيطي تشريفاتي و لوكس اضافه بر حدّ لازم از بيت المال، نوعي اسراف و خيانت در اموال عمومي محسوب مي شود.
همچنين مخارج تشريفات كنفرانس ها و سمينارهايي كه به مناسبت هاي مختلف در گوشه و كنار كشور برگزار مي شود حدّ معيّن و مقبولي دارد كه چنانچه از آن بگذرد و اين گونه محافل آلوده به اسراف و تبذير شوند اضافه بر اين كه موجبات بدبيني مردم فراهم خواهد شد، غضب الهي نيز در پي آن خواهد بود و اين دو، اين گونه نشست ها را از دستيابي كامل به اهداف خود دور خواهد كرد.
فاحش ترين نوع اسراف در اموال عمومي و بيت المال مسلمين، استفاده از آن در راه گناه، تفرقه، تهمت، سودجويي و افشاگري هاي مخرّب است كه بايد از آن به خداي بزرگ پناه برد.

پی‌نوشت‌ها:

1. نساء (4) آيه 5.
2. نساء (4) آيه 5.
3. الميزان، ج‏4، ص‏182.
4. بقره (2) آيه 29.
5. قمر (54) آيه 49.
6. حجر (15) آيه 21.
7. جهان مسلح، جهان گرسنه، ص‏135.
8. مجله دانشمند، سال 27، شماره 10، ص‏37 و 38.
9. سازمان خوار و بار و كشاورزي جهانى.
10. جهان مسلح، جهان گرسنه، ص‏137.
11. روزنامه رسالت، 21 ديماه 1368. ص‏11.
12. مجله دانشمند، سال 27، شماره 10، ص‏38 و 40؛ از سخنان دكتر شامخى، استاد دانشكده منابع طبيعي كرج.
13. همان، ص‏37.
14. انبياء(21) آيه 30.
15. سفينة البحار، ج‏2، ص‏559.
16. يِا اَيُّها الَّذينَ امَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّهِ ولِلرَّسُولِ إِذا دَعِاكُمْ لِمِا يُحْييكُم...؛ اي مؤمنين اجابت كنيد خدا و رسول را وقتي دعوت كند شما را به چيزي كه زنده مي كند شما را. (انفال (8) آيه 24).
17. جهان مسلح، جهان گرسنه، ص‏139.
18. نساء (4)، آيه 58.
19. نهج البلاغة، تحقيق صبحي صالح، نامه 26.

منبع: http://www.balagh.net

ادامه مطلب

 

بخش سوم: تضييع اموال ديگران.

طرح بحث.
در بخش پيشين، بحث در زمينه (تضييع ثروت عمومى) بود و اكنون پيرامون (تضييع اموال شخصي ديگران) گفت وگو به عمل خواهد آمد.
لازم به ذكر است كه ضايع كردن دارايي شخصي مردم، به دو طريق انجام مي گيرد:.
1. از راه غصب و يا سرقت؛.
2. از راه بي توجّهي به حفاظت از اموال ديگران و رعايت نكردن تقوا و امانت در مورد سرمايه هاي آنان.
در اين جا بحث از نوع اول نيست و بايد آن را در جاي ديگر جستجو كرد؛ بلكه مقصود اتلافي است كه به طريق دوم، يعني از راه بي توجّهي به اموالي از مردم كه در اختيار شخصي قرار مي گيرد و يا استفاده نادرست و نابه جا از آنها در موارد بهره برداري هاي مجاز، بر ثروت آنان وارد مي شود. اينك بحث را تحت سه عنوان مطرح مي كنيم:.
1. عاملين تضييع ثروت مردم؛.
2. كوتاهي در حفاظت از مال امانى؛.
3. افراط در بهره جويي از مال مجاز.
1. عاملين تضييع ثروت مردم.
مقصود از عنوان فوق اين است كه ممكن است فردي به گونه مستقيم، ضايع كننده ثروت ديگران نباشد؛ ولي از راه ارائه ناقص خدمات و يا توليدات خود، موجبات فرسايش اموال آنان را فراهم سازد و مسبّب اسراف ديگران شود كه در حقيقت مسرف واقعي همو به حساب مي آيد.
... و نظر به اهميّتي كه اين قسمت از بحث دارد و ارتباطي كه با مسأله اتقان‏(1) و استحكام در امور به طور عموم و در كارهاي توليدي خصوصاً پيدا مي كند و نيز اصل رابطه اتقان با اسراف، كه در غير اين صورت هم به كار مي آيد، لازم است نگاهي به موضوع اتقان به عنوان مقدمه اي براي اين شاخه از بحث داشته باشيم.

الف) اصل اتقان.

از موضوعاتي كه توجه بدان در همه امور لازم است و رعايت آن منافع بي شماري را براي انسان و جامعه به ارمغان مي آورد، اصل (اتقان) و محكم كاري است.
تعبير از (اتقان) به اصل براي اين است كه اين موضوع از اموري است كه بايد در كليه شؤون فردي و اجتماعى، مورد توجّه انسان و حاكم بر تمام ابعاد زندگي مادي و معنوي او باشد، و جامه زيبايي است كه بايد اندام امّت اسلام را در خود بپوشاند. پندار بعضي بر آن است كه اتقان، در امور مربوط به طبيعت و زندگي مادّي موافق با اسلام نبوده و نوعي دنياطلبي و علاقه بدان محسوب مي شود؛ در صورتي كه اين موضوع، امري غير از علاقه به دنياست.
دنياطلبى، عشق به دنياست؛ در صورتي كه ابرام و محكم كاري براي بهره برداري صحيح و مشروع از آن است. انسان با دنياطلبي بر اضطراب و نگراني هاي خويش مي افزايد و از خدا دورتر مي شود؛ در صورتي كه در رعايت اتقان آرامش خاطر فراهم مي شود تا انسان در سايه آن با خيالي آسوده بتواند به استكمال معنوي خويش بپردازد. پس اتقان دنياطلبي نيست؛ بلكه آخرت خواهي است و دوري از مقصد نيست؛ بلكه وسيله قرب به مقصود است. و اين خود از صفات فعل خداوند است كه جهان را در نهايت اتقان و استحكام آفريده است و در قرآن مجيد فرموده است:.
... صُنْعَ اللّهِ الَّذى اَتْقَنَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ اِنَّهُ خَبير بمِا تَفْعَلُونَ؛(2).
اين آفرينش خداست كه همه چيز را با اتقان و استحكام آفريده و به آنچه مي كنيد، آگاه است.
حضرت امام حسن مجتبي(علیه السّلام)به (جنادة بن ابي اميه) فرمود:.
براي دنياي خود آن چنان كار كن كه گويا هميشه خواهي بود و براي آخرت خود چنان عمل كن كه گويا فردا خواهي مرد.(3).
البته براي اين حديث دو احتمال وجود دارد: يكي اين كه در كارهاي دنيا عجله و شتاب مكن؛ ولي براي انجام كارهاي مربوط به آخرت تعجيل نما؛ احتمال ديگر اين كه مقصود حضرت اشاره به همين اتقان و ابرام در كارها باشد. به نظر مي رسد بين اين دو معنا دوگانگي و اختلافي نيست؛ زيرا منافاتي بين استحكام در كار و صبر و تأنّي در آن وجود ندارد. همچنين رسول اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جريان وفات فرزندش (ابراهيم) و پس از آن كه آن حضرت پوشش قبر او را به درستي و با دقت محكم كرد فرمود:.
اِذا عَمِلَ اَحَدُكُمْ عَمَلاً فَلْيُتْقِنْ؛(4).
هرگاه يكي از شما كاري انجام داد، لازم است آن را با محكم كاري و اتقان به پايان برد.
و نيز همان حضرت در قضيّه مرگ (سعد بن معاذ) و بعد ازفراغ از محكم كاري قبر او فرمود:.
اِنّى لأَعْلَمُ اَنَّهُ سَيُبْلي وَيَصِلُ إلَيْهِ الْبَلاءُ، وَلِكِنَّ اللّه يُحِبُّ عَبْداً اِذا عَمِلَ عَمَلاً اَحْكَمَهُ؛(5).
من مي دانم كه اين جسد به زودي از هم خواهد گسيخت و از هم پاشيده مي شود؛ ولي خداوند دوست دارد بنده اي را كه وقتي عملي انجام مي دهد، محكم كاري مي كند.
اين دو فرموده حضرت، گرچه در مورد خاصّي صادر شده و آن (پوشش قبر) است؛ ولي اصل كلام آن حضرت همه موارد را شامل است و بين دانشمندان علم اصول مسلّم است كه اگر سخني فراگير باشد مورد خاص آن، ضرري به فراگيري و عموم آن وارد نمي كند.
بنابراين سخن پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شامل تمامي امور مادّي و معنوي انسان است و اتقان در مورد همه كارهايي كه در بهبود وضعيّت فرد و جامعه مؤثر است و آنان را به سوي غناي مادّي و كمال معنوي سوق مي دهد، مطلوب است.
اتّفاقاً مرحوم شيخ حرّ عاملى(ره) هم در عنواني كه براي اين باب گشوده است، موضوع را به طور عموم مطرح كرده و حكم به استحباب اتقان در ساير اعمال نيز فرموده است.(6).

ب) اتقان و اسراف.

در اين جا اين سؤال مطرح است كه در بسياري موارد بين اتقان و اسراف، تزاحم و برخورد پيش مي آيد؛ زيرا ممكن است رعايت استحكام، مستلزم مخارج زياد باشد و يا دولت در راستاي اعمال اتقان در طرح ها و برنامه هايش، هزينه سنگيني را متحمّل نشود كه احتمال اسراف در آن باشد، در اين صورت، از كلام يك بايد صرف نظر كرد مي بايد از اسراف حرام چشم پوشيد، يا از اتقان مستحب.
پاسخ اين است كه اگر موارد برخورد بين اين دو، به درستي محاسبه معلوم مي شود كه تحمّل خرج زياد در جهت اتقان نه تنها اسراف نيست؛ بلكه خود نوعي پيشگيري از اسراف است. چه بسيارند خسارت ها و زيان هايي كه از ناحيه صرفه جويي هاي نابه جا و غير اصولي و بي توجّهي به اصل ابرام و استحكام متوجه جامعه و افراد مي شود.
براي اثبات اين مدّعا، كافي است نگاهي به ميزان خرابي هاي زلزله سال 69 گيلان و زنجان بيندازيد؛ كه بنا به اظهارات مسؤولان امور، قسمت اعظم آن ناشي از عدم رعايت اين امر در ساختمان هاي آن مناطق بوده است. در حالي كه بسياري از نقاط پيشرفته دنيا، زلزله هايي به همان شدّت و يا حتّي شديدتر از آن به وقوع مي پيوندد و در مقابل، خسارت و زيان ناچيزي مي بينند.
بنابراين، اتقان در امور نه تنها موجب اسراف نيست؛ بلكه عدم آن در معرض تلف قرار دادن مال و سرمايه است و اين مطلب به خصوص در خدمات و پروژه ها و سرمايه گذاريهاي دولتي بسيار حايز اهميّت است. گذشته از اين كه در موارد زيادي بي توجهي به اصل اتقان و ابرام، عامل مهمّي براي فرسايش و تضييع ثروت شخصي ديگران نيز هست كه در دنباله بحث به دو مورد آن مي پردازيم.

ج) توليد كنندگان.

توليد كنندگان كه درحقيقت، گردانندگان چرخ اقتصاد و معاش جامعه هستند، نقش بسيار اساسي در مورد سرمايه هاي مردم بر عهده دارند و در واقع قوام يك ملّت بسته به قوام بخش توليد است. اتقان و ابرام اگر در همه جا مطلوب است، در آن جا از مطلوبيت بيشتري برخوردار است؛ چرا كه اساس استقلال و خودكفايي اقتصادي را بايد در اتقان امر توليد جستجو كرد؛ از بخش كشاورزي گرفته تا بخش صنعت و از توليدگران مواد غذايي تا توليدات كالاهاي مصرفي ديگر، كه به چند مورد از آن به عنوان نمونه مي پردازيم.
1. كشاورزان.
كشاورزي كه اساسي ترين ركن توليد در هر كشوري به شمار مي رود، بايد از متقن ترين بخش هاي هر جامعه باشد. اتقان كشاورزي امروز به اين است كه زارعان ما، به آخرين تجربيّات دانش كشاورزي آشنا شوند و آن را كاملاً اعمال كنند و با كمك و اعانت دولت و دستگاه هاي ذي ربط به طور جدّي در دفع آفات از محصولات زراعي خويش بكوشند كه اگر به درستي به اين موضوع توجّه نشود و حاصل آن به صورتي آفت زده و نامرغوب تحويل بازار شود، گذشته از اين كه خود متضرّر مي شوند، به جهت عدم استفاده كامل مصرف كننده، قسمتي از آن به دور ريخته مي شود و تضييع مال آنان را به دنبال دارد.
2. نانوايان.
همچنين نانوايان كه در حقيقت توليد كننده بهترين و پر ارزشترين ماده غذايي مردم هستند، چنانچه در پخت نان دقّت و حوصله كافي به كار نبندند كه مصرف كننده نتواند به درستي و به طور كامل از آن استفاده نمايد، عملي مسرفانه كرده اند و موجب اسراف در شريف ترين ماده غذايي مردم گشته اند. در اين زمينه گزارش خبرگزاري جمهوري اسلامي به نقل از استاندار تهران، قابل توجه است:.
حدود 30 درصد ناني كه در نانوايي هاي تهران طبخ و توزيع مي شود به دلايل گوناگون قابل مصرف نيست و دور ريخته مي شود ... او پخت نامطلوب نان و كيفيّت نامرغوب آرد مصرفي در نانوايي ها را دليل عمده قابل مصرف نبودن بخش قابل ملاحظه اي از نان طبخ شده در نانوايي هاي تهران ذكر كرد.(7).
مشابه اين گزارش، از ساير شهرستان ها نيز گاهي به وسيله فرمانداران و مسؤولان آن شهرها از طريق روزنامه ها و مجلاّت اعلام مي شود، كه لزوم كنترل بيشتر و مداوم دولت و حمايت جدّي مردم از اعمال آن را مي طلبد.
3. توليدگران كالاهاي صنعتي.
يك بنگاه توليدي كه در بالا بردن كيفيّت اجناس توليدي خود، كوتاهي مي كند و فرآورده هاي خويش را به صورتي نامرغوب عرضه مي نمايد، به گونه اي كه با كمترين استفاده از آن، از قابليت بهره وري خارج و به كناري گذاشته مي شود و يا بايد مرتب در دست تعمير باشد، اضافه بر اين كه اعتماد عمومي را به توليدات داخلي سلب و پايه هاي استقلال و خودكفايي را سست مي نمايد، موجب تضييع و به هدر رفتن سرمايه هاي ملّي و شخصي مردم نيز مي گردد. ممكن است بپرسيد:.
اولاً: توليد كننده همواره سعي مي كند تا سطح كيفي توليد خويش را بالا ببرد، تا اعتماد و توجه مصرف كننده را به سوي اجناس خود جلب نمايد.
ثانياً: رشد صنعت با رشد توليد ارتباطي مستقيم دارد و با تكنولوژي رايج در جهان سوم سطح توليد را بهتر از آنچه هست، نمي توان ارتقا داد.
پاسخ اين است كه، اين سخن در شرايطي صحيح است كه وضع بازار داخلي به صورتي باشد كه به جهت وفور اجناس؛ به خصوص جنس هاي خارجي و پايين بودن قيمت آنها كالاهاي داخلي بخواهند در صحنه رقابت با هم به ويژه با فرآورده هاي خارجي وارد شوند؛ ولي در غير اين صورت مخصوصاً دركشوري كه در مرحله عبور از وابستگي به وادي خودكفايي و استقلال به سر ببرد و دروازه هاي آن به روي اجناس خارجي بسته شده باشد و عرضه هاي داخلى، بر كنار از رقابت با اجناس خارجى، يكّه تاز ميدان شوند و مردم هم چاره اي جز خريد و مصرف توليدات داخلي را نداشته باشند و سطح اين توليدات نيز تكافوي نياز جمعيّت را ننمايد، ممكن است انگيزه هاي رشد كيفي كالا در حدّ امكان، از بين توليدگران سلب شود و آنان را به سوي توليد كم خرج و نامرغوب فرآورده هاي خود بكشاند.

د) بخش خدمات.

بخش خدمات پس از توليد، بالاترين نقش را در زندگي اجتماعي و اقتصادي مردم بر عهده دارد و از همين رو قشر وسيعي از جامعه را به سوي خود جذب كرده و به كار مي كشاند.
از آن جا كه بسياري از كساني كه به اين بخش وابسته اند، همچون تعميركاران لوازم زندگي و يا سازندگان و مرمّت كنندگان امور ساختمانى، ارتباط مستقيمي با اموال مردم دارند، در حقيقت امانتداران جامعه به حساب مي آيند و خيانت و تضييع اموال در بين بعضي از آنها زياد به چشم مي خورد.
به عنوان مثال، كارگري كه براي انجام كاري اجير مي شود چنانچه در آن عمل دقّت كافي به عمل نياورد و از اين جهت صدمه اي بر صاحب كار وارد آيد، اضافه بر اين كه حقّي به اجرت ندارد، ضامن ضرري كه بر صاحب كار وارد نموده نيز هست و اين خود از موارد اتلاف مال است. در يك حديث معتبر امام صادق(علیه السّلام)فرمود:.
مردي به خدمت اميرالمؤمنين(علیه السّلام)رسيد و از شخصي كه به اجيري گرفته بود، تا درِ ساختمان او را تعمير نمايد؛ ولي او با بي احتياطي ميخ را به در كوفته، آن را دو نيمه كرده بود، شكايت داشت. آن گاه اميرالمؤمنين(علیه السّلام)آن شخص را ضامن قرارداد.(8).
همين طور، تعميركاري كه در بازسازي وسايل و لوازم مراجعين خود سعي و توجّه كافي نكند و يا بدون داشتن تخصّص لازم در آن كار، به اموال مردم دست بزند به گونه اي كه پس از تعمير با كمترين استفاده از كار بيفتد و مخارج تازه اي را بر صاحبش تحميل كند، اين خود نوعي ضايع نمودن و به هدر دادن اموال مردم به شمار مي رود و نيز اگر از اين طريق نقصي به دستگاه و وسيله مورد تعمير وارد شود، ضامن است. امام صادق(علیه السّلام)درحديثي فرمودند:.
كُلَّ عِامِلٍ اَعْطَيْتَهُ اَجْراً عَلي اَنْ يُصْلِحَ فَأَفْسَدَ فَهُوَ ضِامِن؛(9).
هر صاحب حرفه اي كه اجير كني تا مال تو را اصلاح كند، ولي آن را تباه سازد و از بين ببرد ضامن است.
2. كوتاهي در حفاظت از مال اماني.
امانتداري كه وسيله اي از مردم و يا ساختمان مسكوني آنان را به عاريه گرفته است و يا به عنوان اجاره در اختيار خود دارد، تا از منافع آن استفاده نمايد، اگر در حفظ و نگهداري از آن كوتاهي كند و چون آن مال را از خود و در ملك خويش نمي داند، در صيانت از آن سستي نشان دهد، مرتكب اسراف و تضييع در اموال ديگران شده است ولذا در عين حالي كه عاريه دادن وسايل و لوازمي كه در اختيار همگان نيست به نيازمندان آن، تأكيد و سفارش بسيار شده و حتّي قرآن مجيد مانعين آن را تهديد به هلاكت و عذاب نموده است؛(10) چنانچه صاحب مال ببيند عاريه گيرنده آن را فاسد و معيوب مي نمايد، مي تواند در اختيارش قرار ندهد. در قسمتي ازيك حديث معتبر، (ابي بصير) مي گويد: امام صادق(علیه السّلام)فرمود:.
مقصود از ماعون در آيه شريفه، قرض و يا خدمتي است كه به ديگران ارائه مي دهي و نيز وسايل منزلي كه براي استفاده آنان در اختيارشان قرار مي دهي و زكات هم از ماعون است.
مي گويد: به حضرت عرض كردم: ما همسايگاني داريم كه وقتي وسيله و متاعي به آنها عاريه مي دهيم؛ آن را مي شكنند و فاسد مي كنند، آيا جايز است از دادن آن امتناع كنيم.
حضرت فرمود: هرگاه اين گونه عمل كنند، مي توانيد از عاريه دادن آن خودداري نماييد و باكي بر شما نيست.(11).
3. افراط، در بهره جويي از مال مجاز.
از موارد اسراف در اموال ديگران، تجاوز و زياده روي در استفاده از اموال آنها در موارد بهره برداري هاي مجاز است. به عنوان مثال، انسان مي تواند از آذوقه خانه پدر و مادر، برادر و خواهر، عمو، عمّه، دايى، خاله و يا منزلي كه كليد آن به عنوان حفاظت و يا وكالت در اختيار او باشد و نيز منزل دوست و رفيق خود، استفاده نمايد؛(12) ولي در بعضي روايات امامان معصوم ه آن را به مواردي كه ميانه روي و اعتدال رعايت شود محدود نموده اند. امام صادق(علیه السّلام)مي فرمايد:.
آن كساني كه خداوند در آيه كريمه نام برده است، مي تواني بدون اذن آنها از خرما و خورشت خانه آنان استفاده نمايي و همين طور زن اجازه دارد بدون اذن شوهر از غذاي منزل او استفاده نمايد و اما اضافه بر آن از غذاها جايز نيست.(13).
گويا حضرت مي فرمايد، انسان مجاز است در منزل اين افراد از خوردنيهايي مانند پنير و شير و خرما و غير آن كه معمولاً به عنوان خورشت به همراه نان خورده مي شود، استفاده نمايد؛ ولي غذاها و ساير موادّي كه صاحبِ خانه با خرج مبالغي زياد، براي ميهمان و حفظ آبرو و يا استفاده شخصي تهيّه مي كند، نبايد بدون اجازه و اذن او در آن تصرّف كرد. و نيز در حديث ديگري همان حضرت و يا حضرت امام باقر ي فرمودند:.
اين اجازه تا هنگامي است كه موجب فساد مال صاحب خانه نشود.(14).
همچنين ولىِّ يتيم كه عهده دار حفاظت از اموال و مصالح اوست مي تواند در مقابل حراست و وظايفي كه در اين ارتباط انجام مي دهد، مقداري از مال او استفاده كند؛ ولي مجاز نيست در بهره برداري از آن زياده روي و اسراف پيشه كند. قرآن كريم در اين مورد مي فرمايد:.
اموال يتيمان را از روي اسراف نخوريد، و از خوف اين كه مبادا بزرگ شوند و شما را از تصرف در آن منع نمايند، به زياده روي مبادرت نكنيد.(15).
باز به عنوان نمونه، انسان مجاز است اگر در سر راه خود، گذارش به باغي افتاد كه شاخه درختي از آن بيرون آمده باشد، مقداري از ميوه آن استفاده نمايد و اجازه خواستن از صاحب آن لازم نيست؛ ولي چيدن ميوه و بردن آن و يا شكستن شاخه درخت و يا زياده روي در خوردن و نيز وارد كردن صدمه ديگري بر درخت و ميوه ها جايز نيست. در حديثي از حضرت صادق(علیه السّلام)سؤال شد:.
مردي به باغستاني - چه داراي ديوار باشد چه نباشد - عبور مي كند آيا مي تواند بدون اين كه ضرورتي به تناول از ميوه هاي آن داشته باشد، صرفاً از روي خواسته دل، از آن استفاده نمايد و آيا مي تواند براي نياز و گرسنگي از آن بخورد حضرت فرمود: اشكالي ندارد از آن استفاده كند؛ ولي با خود به همراه نبرد و آن را فاسد ننمايد.(16).
همچنين حضرت صاحب الامر(علیه السّلام)در جواب سؤالي در همين زمينه فرمود:.
خوردن براي او حلال، ولي بردن بر او حرام است.(17).
در اين جا به همين چند نمونه بسنده مي كنيم و تذكر اين نكته نيز لازم است كه غرض در هر سه مورد ذكر مثال است و خصوصيات مسائل را براي عمل بايد در كتاب هاي فقهي و رساله هاي عمليّه جستجو كرد و وارد شدن در تفصيل آن، از موضوع و هدف اين نوشته بيرون است.

پی‌نوشت‌ها:

1. استوار كردن كارى.
2. نمل (27) آيه 88.
3. به نقل از: منتهي الآمال، ص‏233.
4. وسائل الشيعة، ج‏2، باب 60از ابواب الدفن، حديث 1.
5. همان جا، حديث 2.
6. همان جا، حديث 2.
7. روزنامه رسالت، 19 دي 1368، ص‏2.
8. وسائل الشيعه، ج‏13، ص‏274.
9. همان، باب 29 از احكام الأجارة، حديث 19.
10. ماعون (107) آيات 4 - 7.
11. وسائل الشيعة، ج‏6، ابواب ما تجب فيه الزكات، باب 7، حديث 3.
12. نك: نور (24) آيه 61.
13. وسائل الشيعة، ج‏16، باب 24 از ابواب آداب المائدة، باب 24، حديث 2.
14. همان جا، حديث 4.
15. نساء (4) آيه 6.
16. وسائل الشيعة، ج‏13، باب 8 از ابواب بيع الثمار، حديث 5.
17. همان، حديث 9.

منبع: بلاغ

ادامه مطلب

 

بخش چهارم: اسراف در مخارج شخصي و خانوادگي.

نيازمندي هاي شخصي.
آفرينش انسان به گونه اي صورت گرفته كه ناچار است براي بقا و تأمين حيات خود دست به دامان عواملي بشود كه ادامه زندگي را براي او امكان پذير سازد. شايد كمتر موجودي را بتوان پيدا نمود كه به اندازه انسان حيات طبيعي اش در معرض خطر بوده و تا اين حد به كمك عوامل محافظ نيازمند باشد.
خداوند حفظ نفس را بر بشر واجب كرده و در اين راستا تأمين نيازمنديهاي بقاي خود و خانواده اش را بر او لازم نموده است.
در اين ميان، گروهي از مردم آن چنان در اين جهت افراط مي كنند كه در اين راه هيچ مرز و قانوني به جز تمتع بيشتر نمي شناسند و در مقابل عدّه اي نيز، با وجود قدرت و تمكّن مالي از انفاق بر خويش و اهل و عيال خود بخل مي ورزند.
آيا از نظر اسلام، حدّي براي اين گونه خرج ها و مصرف ها وجود دارد و اگر دارد آن حدّ كدام است.
قبل از آن كه به قسمتي از نيازمندي هاي انسان در جهات مختلف و حدود مشروع ارضاي آنها اشاره شود؛ يادآوري اين نكته لازم است كه - همان گونه كه مكرّراً گفتيم - اسلام، نه تنها از پاسخگويي معقول به تمامي احتياجات طبيعي انسان منعي به عمل نياورده؛ بلكه بر تأمين كامل و صحيح كليّه خواسته هاي مادّي و جسمي او پا فشاري و تأكيد هم دارد و اين يك اصل مهمّي است كه پايه تمامي موضوعات اين بخش را تشكيل مي دهد. اكنون بحث را تحت عناوين نيازمندي هاي مختلف انسان، پي مي گيريم.

1. تغذيه كامل.

از مهم ترين عوامل حفظ بقا براي هر موجود زنده و از آن جمله انسان، عامل تغذيه و كيفيّت آن است. خداوند، مخازن طبيعت را سرشار از مواد مختلف مورد نياز انسان قرار داده و شايد به دليل تنوّع در مأكولات و تمتّع هر چه بيشتر بندگانش، تمامي آن را در يك مادّه مأكول جمع نكرده است؛ بلكه آنها را در انواع گوناگون غذاها و ميوه ها و غير آن پراكنده و توزيع فرموده است و به انسان اجازه داده تا براي تأمين كليّه نيازمندي هاي خويش از مواد متنوع غذايي بهره برداري نمايد و حتي براي ادامه حيات بشر بدو فرمان (اكل و شرب) نيز صادر فرموده است و آن كساني را كه نعمت ها و رزق هاي پاك خداوند را بر خود و ديگران تحريم مي كنند، به عقاب و بازخواست كشانده است.(1) در سيره نبىّ اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نيز آمده است كه آن حضرت در تغذيه خود از كليّه طعام ها و مواد مختلف غذايي استفاده مي فرمود.(2).
بهره جويي ناقص و محدود از مواد غذايى، چه بسا جسم را ضعيف و دچار اختلال و كمبود سازد، و آن هم پيامدهايي به جز كاهش مقاومت بدن در برابر هجوم امراض و عوارض گوناگون نخواهد داشت و حتي در بسياري از موارد، اعصاب و روان آدمي نيز از تأثير زيانبخش آن بي نصيب نمي ماند. در اين زمينه حضرت صادق(علیه السّلام)در حديثي فرمودند:.
اگر كسي كه چهل روز گوشت نخورد، به بدخلقي دچار مي شود.(3).
لذا در كلمات حضرات معصومين (علیهم السّلام) بر روي اكثر مواد خوراكي و غذايي تأكيد و سفارش شده و خواص لازم هر كدام و آثار مثبت هر يك از آنها بر جسم و روان بيان شده و حتي استفاده از گوشت انواع حيوانات و پرندگاني كه خوردن آنها حلال است، توصيه و تشويق شده و همين طور روايات بسياري در زمينه انواع ميوه ها و فوايد آن و اقسام مختلف حبوبات و خواصّ آن و نيز اصناف ديگري از موادّ خوراكي كه هر يك دربردارنده جزيي از ويتامين ها و ساير مايحتاج بدن است، وجود دارد كه ذكر حتي قسمتي از آن از وضع و هدف اين نوشته بيرون است.(4).

اسراف در طعام.

ممكن است عدّه اي از متديّنان ما فكر كنند، اگر بنا باشد انسان از مواد مختلف غذايي استفاده كند، مرتكب اسراف خواهد شد و تمتّع زياده از حدّ ضرورت از مواد خوراكي را اسراف به حساب آورند و با اين تفكّر، خود و خانواده خويش را از بهره وري از نعمت هاي الهي محروم سازند و سلامت خود و آنها را در مخاطره قرار دهند. ائمه طاهرين ه براي پيشگيري از يك چنين انديشه اي به طور مكرّر به مسلمان ها گوشزد مي نمودند كه نعمت هاي الهي براي استفاده بندگان اوست و خداوند هيچ گاه مؤمنين را از سود بردن از آنچه براي آنان آفريده است، منع نمي فرمايد و اين از حريم اسراف خارج است. حضرت صادق(علیه السّلام)در يك حديث معتبر فرمودند:.
لَيْسَ فِي الطَّعِامِ سَرَف؛(5).
در امور مربوط به آذوقه و طعام، اسراف نيست.
بنابراين، مقصود از اين حديث شريف اين است كه تأمين احتياجات بدن از راه تغذيه كامل و كافي - گر چه با هزينه زياد همراه باشد - اسراف نيست و نبايد انسان به توهّم وقوع در اسراف، خود را به كمبود و سوء تغذيه دچار سازد. هيچ گاه معناي روايت آن چنان كه بر سربعضي از زبان هاست، اين نيست كه زياده روي در خوردن و ولخرجي و سفره رنگين خارج از معمول با تشريفات زايد و بي مورد، بدون اشكال و از اسراف بيرون است.(6).
ولذا در قسمتي از يك روايت، حضرت امام صادق(علیه السّلام)فرمودند:.
در آنچه به سلامت و اصلاح بدن كمك كند، اسراف نيست. همانا اسراف در آن چيزي است كه مال را تلف نمايد و به بدن ضرر وارد آورد.(7).
واضح است، پرخوري و يا بعضي غذاهاي پرهزينه و سنگين، جز اين كه معده را خسته و بيمار كند و اعتدال عمومي بدن را بر هم زند، ره آورد ديگري ندارد. امام صادق(علیه السّلام)درحديثي فرمودند:.
هر دردي از پرخوري ناشي مي شود، مگر تب كه بدون آن نيز عارض بدن مي شود.(8).
چاقي مفرط - كه سرمنشأ بسياري از بيماري هاي قلبي و عروق است - غير از وراثت عاملي جز پرخوري ندارد و هميشه بهترين دستورالعمل براي تعديل وزن بدن كم خوري و اعتدال در خوراك بوده و هست. باز در حديث ديگري امام كاظم(علیه السّلام)فرمودند:.
اگر مردم در خوراك خويش ميانه روي و اقتصاد را رعايت مي كردند، بدن هاي آنان سالم و معتدل مي گشت.(9).
پزشكان معتقدند: انسان از سن 25 سال به بالا به طور طبيعي مقداري چربي و مواد اضافي ذخيره مي كند و رو به چاقي مي رود و در اين صورت، پرخوري هيچ كمكي جز به افزايش وزن بدن و خروج بدن از حالت اعتدال نخواهد كرد. و شايد بدين لحاظ، خوردن از روي سيري و زياده روي در آن، در كلمات حضرات معصومين (علیهم السّلام) نوعي تضييع مال به شمار آمده است. نبىّ اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در وصيّتي به اميرالمؤمنين(علیه السّلام)فرمودند:.
چهار چيز تضييع مال است: خوردن از روي سيرى؛ روشن كردن چراغ در مهتاب؛ زراعت در زمين سخت و غير قابل كشت و نيكي به كسي كه اهليّت آن را ندارد.(10).
همچنين عدّه اي از فقهاي عظام، خوردن از روي سيري را اسراف دانسته اند.(11).

2. پوشاك وتجمّل.

زيبايى، لباسي است كه خداوند بر اندام طبيعت پوشانده و چون خود جميل مطلق است، جهان را نيز درنهايت جمال آفريده و ستارگان را در زيباترين صورت براي تزيين آسمان دنيا به وجود آورد و خود، مخلوقات خويش را به زيبايي و حسن، توصيف فرموده است:.
اَلّذي أَحْسَنَ كُلَّ شَىْ‏ء خَلَقَه...؛(12).
آن خدايي كه هر چيزي را كه ايجاد كرد نيكو آفريد.
خداوند خود جميل است و جمال را دوست دارد و بدين جهت آنها را كه خويش و ديگران را از زينت هاي الهي محروم مي كنند، توبيخ كرده‏(13) و انبياي بزرگ و كتاب هاي آسماني را فرستاده تا آدميان، نه تنها از نظر صورت باطني و روحي به بهترين وجه تربيت شوند؛ بلكه بهداشت و زيبايي ظاهري خويش را نيز به طور كامل رعايت كنند.
عنايت و توجّه بدين اصل مهمّ اسلامى، اضافه بر اين كه خود نوعي هماهنگي و همسويي با اصل خلقت است، آثار مثبت و بسيار مهمّي بر تحكيم روابط و پيوندهاي اجتماعي دارد. لذا خداوند دستور مي دهد، تا مؤمنين هنگام رفتن به مساجد - كه محلّ اجتماع مردم براي عبادت است - خود را بيارايند و با وضع نامرتب و آلوده پا در محيط پاك مسجد نگذارند.(14).
مرحوم امين الاسلام طبرسى(ره) از تفسير عياشي نقل مي كند:.
حضرت امام مجتبي(علیه السّلام)هرگاه براي اقامه نماز مهيّا مي شد، بهترين لباس خويش را مي پوشيد. وقتي اطرافيان علّت آن را جويا شدند، حضرت فرمود: خداوند زيبا است و زيبايي را دوست دارد و من خودم را براي پروردگارم زينت مي كنم؛ زيرا فرموده است: در وقت رفتن به مسجد خود را زينت كنيد و من دوست دارم نيكوترين لباسم را بپوشم.(15).
در سيره پيامبر گرامي(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است:.
آن حضرت خود را همواره در آيينه مي نگريست و موي سر خويش را شانه مي زد و آن را مرتب مي نمود و چه بسا در آب زلال نگاه مي كرد و موهاي خود را مرتب مي فرمود. آن حضرت، اضافه بر خودپردازي كه در محيط خانه داشت، آن را براي اصحاب و محيط بيرون نيز انجام مي داد و مي فرمود: خداوند دوست دارد وقتي بنده او به سوي برادران ديني اش از خانه بيرون مي رود خود را آماده كند و بيارايد.(16).
در اين گزارش علاوه بر اين كه سيره نبىّ اكرم مبني بر رعايت زينت ظاهر در بين اجتماع بيان شده، بر ضرورت و لزوم رعايت زيبايي و حسن منظر در محيط منزل براي تحكيم پيوندهاي خانوادگي نيز اشاره دارد و حتّي از اين نقل مي توان استفاده كرد كه لزوم آن در محيط داخلي و خانوادگي از اهميّت بيشتري برخوردار است؛ زيرا رعايت حسن ظاهر از سوي پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بين اهل خود، به عنوان اصل و پايه و يك امر مسلّم فرض شده، ولي توجّه حضرت بدان در محيط اجتماع، فرع و بر پايه آن معرفي شده و اين نكته اي است كه براي حفظ بنيان زناشويي و جلوگيري از فساد در روايات ديگر نيز مورد توجه قرار گرفته و اهميّت آن مورد تأكيد واقع شده است.(17).
در همين راستاست كه در بعضي از روايات حتي داشتن لباس هاي متعدّد تا به وسيله آن، هم آبرو و موقعيّت اجتماعي خويش را حفظ كند و هم با استفاده به جا و منظّم از تمامي آنها، از فرسودگي و كهنگي زود رس آنها جلوگيري به عمل آورد، بي اشكال و خارج از اسراف شمرده شده است.
در يك حديث معتبر، اسحاق بن عمار مي گويد: از حضرت صادق(علیه السّلام)درباره مردي كه ده جامه دارد و از آنها بهره مند مي شود سؤال كردم، حضرت فرمود: (اشكالي ندارد.)(18).
باز در حديث ديگري مي گويد: به حضرت امام صادق(علیه السّلام)عرض كردم:.
آيا صحيح است يك مؤمن ده لباس داشته باشد فرمود: بلى، پرسيدم: بيست لباس فرمود: بلى. سؤال كردم: سي لباس بازهم جواب مثبت داد و فرمود: اين اسراف نيست...(19).
روايات در اين زمينه بسيار است و حتي در بعضي از آنها ائمّه طاهرين براي حفظ شخصيّت و موقعيّت پيروان خود در جامعه و به خصوص در بين مخالفان، دستور اكيد بر رعايت حسن ظاهر داده اند. در حديثي حضرت امام موسي بن جعفر ي خطاب به شيعيان فرمودند:.
شما گروهي هستيد كه دشمنانتان زيادند پس آنچه مي توانيد در تجمّل و زينت خود بكوشيد.(20).

اسراف در لباس.

در بحث قبل گفته شد كه اسلام نه تنها با تجمّل و زيبايي طلبي و صرف مال در جهت تأمين و تهيه ابزار لازم آن مخالفتي ندارد؛ بلكه در بسياري از موارد به آن سفارش وتشويق هم نموده است و در اين زمينه تنها دو جنبه منع گرديده و از اسراف قلمداد شده است:.
نخست اين كه شخصي گام از حدّ خويش فراتر بگذارد و اقدام به خريد و تهيه البسه و لوازم تجمّلي براي خود و اعضاي خانواده اش بنمايد كه خارج از شأن و موقعيّت اجتماعي و يا اقتصادي او باشد. اميرالمؤمنين(علیه السّلام)در روايت (اصبغ بن نباته) مي فرمايند:.
سه علامت براي شخص اسرافگر وجود دارد: 1. مي خورد آنچه براي او نيست؛ 2. مي خرد آنچه براي او نيست؛ 3. مي پوشد آنچه براي او نيست.(21).
(طريحى) مي گويد: معناي حديث اين است:.
مي خورد و خريداري مي كند و مي پوشد آنچه را بالاتر از شأن او باشد.(22).
ديگر آن كه، با استفاده بي رويّه و نامنظّم از پوشاك خود، زمينه كهنگي و مندرس شدن زود رس آنها را فراهم آورد. در قسمتي از روايت اسحاق بن عمار، حضرت صادق(علیه السّلام)مي فرمايند:.
اسراف اين است كه جامه حفظ آبرويت را در منزل و وقت كار بپوشى.(23).
به مضمون اين حديث شريف، روايات ديگري نيز آمده كه در مناسبت هاي مختلف به بعضي از آنها اشاره شده است.

3. مسكن.

از مهم ترين نيازها و ضروري ترين آنها براي هر موجود زنده، به ويژه انسان كه به جهت خصوصيات طبيعي اش در معرض آفات و خطرات بيشتري قرار دارد، مسكن مناسب به شمار مي آيد كه در رديف اوّل نيازمندي ها و خواسته هاي او واقع شده است.
در روايات برخورداري از مسكن و جان پناه مناسب، از حقوق مسلّم هر فردي شناخته شده و حتي تأمين آن براي زن از سوي شوهر از حقوق واجب به حساب آمده است و نيز در برخي روايات سخن از داشتن منزل وسيع است كه از سعادت انسان قلمداد و همچنين پرهيز از ساخت و سكونت در منزلِ ضيق و تنگ كه از ناداني و حماقت شخص شمرده شده است. حضرت امام صادق(علیه السّلام)از نبىّ اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل مي كنند كه حضرت فرمودند:.
از سعادت شخص مسلمان، مسكن وسيع است.(24).
نيز در حديث ديگري رسول گرامي(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند:.
وسعت منزل از سعادت انسان است.(25).
(معمربن خلاد) در يك روايت معتبر مي گويد:.
حضرت رضا(علیه السّلام)منزلي را خريداري نمودند و به خدمتگزار خود دستور دادند تا بدان منزل برود و فرمودند: منزل تو تنگ است. او گفت: اين منزل را پدرم ساخته است. حضرت فرمودند: اگر پدرت كار احمقانه اي كرده باشد سزاوار است تو مثل او باشى‏(26).
در اين جا اين توضيح لازم است كه ممكن است حضرت از موقعيّت و وضع مالي پدر خادم خود مطّلع بوده و او با داشتن تمكّن و قدرت مالي براي ساختن منزلي وسيع تر، مسكني ضيق براي خود و يا فرزندش ساخته بوده است.
بنابه اظهارات كارشناسان و مسؤولان محترم نظام جمهوري اسلامى، قسمت اعظم تلفات در زلزله ويرانگر گيلان و زنجان سال 69 در ساختمانهايي بوده است كه يا داراي طرح و نقشه صحيح معماري نبوده اند و يا در ساخت و پي ريزي ستون ها و پايه هاي آن مسامحه و صرفه جويي به عمل آمده است.
بنابراين، با توجّه به اين كه كشور ايران به خصوص مناطق حاشيه اي آن، از نقاط زلزله خيز جهان به حساب مي آيد؛ صرف مخارج زياد در راه ايجاد و بناي ساختمان هاي مستحكم و پايدار از دايره اسراف خارج است؛ بلكه رعايت استحكام و ابرام در بناها و محل هاي مسكوني از مسائل لازم محسوب مي شود.

تجاوز از حدّ كفاف.

از روايات مختلف اين گونه به دست مي آيد كه برخورداربودن از خانه وسيع از سعادت انسان است؛ ولي وسعت منزل، بر حسب افراد و موقعيت هاي آنان متفاوت است و فراهم كردن مسكن بيش از حدّ نياز و كفايت، مذمّت و تقبيح شده است. در واقع وسعت يك واحد مسكوني در صورتي پسنديده است كه در خدمت نيازهاي انسان باشد، نه خارج از آن.
رسول اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) پس از آن كه هر كس ساختماني از روي ريا و سمعه بسازد تهديد به عذاب الهي فرمودند، كسي پرسيد: چگونه بنايي با اين وصف ساخته مي شود حضرت فرمود:.
بدين صورت كه براي فخرفروشي بر همسايگان و برادران ديني اش، بيش از مقدار لازم مسكن بنا كند.(27).
نيز درحديث مشابهي رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جواب چنين سؤالي فرمودند:.
زياده از حدّ كفاف يا براي مباهات بر ديگران، ساختمان سازي مي كند.(28).
دراين حديث شريف، خصوصيتي وجود دارد كه حدّ كفاف به طور مستقل آمده و بيانگر اين نكته است كه فراهم كردن مسكن بيش از مقدار كفايت، گرچه براي فخرفروشي و خودنمايي هم نباشد ناپسند و موجب غضب و عذاب الهي است. باز در حديث ديگري امام صادق (علیه السلام) فرمودند:.
هر بنايي اضافه برحدّ كفاف باشد، در قيامت بر صاحبش سختي و عذاب خواهد بود.(29).
تنها در صورتي داشتن مسكن اضافي و متعدّد بي اشكال شمرده مي شود كه صاحب آن، اضافه بر رفع نيازهاي شخصى، از آن در راه پناه دادن به بي پناهان و دستگيري از مستضعفان بهره گيري نمايد.
اميرالمؤمنين(علیه السّلام)در بصره براي عيادت از علاء بن زياد حارثي - كه از اصحاب امام(علیه السّلام)و بيمار بود - به منزلش تشريف بردند وقتي حضرت وسعت منزل او را نگريستند فرمودند:.
با وسعت اين خانه در دنيا چه مي كني در حالي كه تو بدان در آخرت محتاج ترى!.
سپس آن حضرت مي فرمايد:.
آري اگر در آن از ميهمان و واردان پذيرايي كني و خويشان بي سرپناهت را در آن جاي دهي وحقوقي كه از اين خانه بر عهده ات هست ادا نمايى، در اين صورت تو به وسيله آن به آخرت رسيده اى.(30).
بر طبق نتايج آمارگيري (مركز آمار ايران) ازوضعيت خانوارهاي كشور در سال 1367 در بين خانواده هاي شهري كه براي اين آمار انتخاب شدند، 3/23 درصد داراي سه اتاق، 1/23 درصد داراي چهار اتاق، 8/19 درصد داراي دو اتاق، 16 درصد داراي پنج اتاق، 3/10 درصد آنها داراي شش اتاق و يا بيشتر و 6/8 درصد داراي يك اتاق بوده اند.
همچنين اين آمار نشان مي دهد كه تنها محلّ سكونت 4/77 درصد از خانوارها داراي آشپزخانه بوده است.(31).
اكنون با توجه به اين كه عدّه كثيري از هموطنان ما در شرايطي هستند كه مجبورند، استراحت شخصي و پذيرايي از ميهمان و حتي آشپزي خود را تنها در يك اتاق انجام دهند، چه وظيفه اي بر عهده صاحبان منازل وسيع و اضافي با در نظر گرفتن اخوّت و مواسات اسلامي بار مي شود.

4. وسيله نقليّه.

در بحث پيش ملاحظه شد كه در روايات، منزل وسيع از سعادت و خوشبختي انسان قلمداد شده است. همين طور در احاديث، حضرات معصومين (علیهم السّلام) از مَرْكَب سالم و راهرو نيز، به همين عنوان ياد نموده اند. رسول گرامي(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند:.
از سعادت فرد مسلمان،وسعت مسكن و همسايه صالح و مركب راهرو است.(32).
باز همان حضرت فرمودند:.
از سعادت شخص، زن صالح و مسكن وسيع و مركب خوب و فرزند صالح است.(33).
ولي اگر وسيله نقليّه گران تر و بالاتر از شأن و موقعيّت اجتماعي و بيشتر از مقدار نياز و كفاف صاحبش باشد، نه تنها از سعادت نيست؛ بلكه خود مايه شقاوت و داخل اسراف خواهد بود.
حضرت صادق (علیه السلام) در قسمتي از سخنان خود به (ابان بن تغلب) فرمودند:.
آيا خيال مي كني خداوند شخصي را بر مالي كه به او تفضّل فرموده امين قرار داده است، تا در حالي كه يك اسب بيست درهمي براي نيازهاي او كافي است، اسب ده هزار درهمي خريداري كند... و خود فرموده است: اسراف نكنيد، همانا خداوند اسرافگران را دوست ندارد.(34).

5. بوي خوش.

از امور مفيد به حال انسان كه براي نشاط روحي و اعصاب او بسيار مؤثر و نتيجه بخش است، به كارگيري بوي خوش و معطّر است. نبىّ اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه طاهرين ه با قول و عمل مسلمانان را به استفاده از آن ترغيب نموده اند. امام باقر(علیه السّلام)فرمودند:.
حضرت رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هرگاه از مكاني عبور مي نمود تا دو يا سه روز به جهت بوي خوش او، هر رهگذري متوجّه عبور آن حضرت از آن مسير مي شد.(35).
نيز حضرت صادق(علیه السّلام)در حديثي فرمودند:.
رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) همواره بيش از آن مقدار كه در خوراك خرج مي نمود، در بوي خوش انفاق مي فرمود.(36).
لذا با توجّه به فوايد بوي خوش براي روان و اعصاب و نيز تأثيرات مثبتي كه بر روابط اجتماعي دارد،صرف مال زياد در راه آن، به جا شمرده شده و از عنوان اسراف خارج است.
درحديثي امام صادق(علیه السّلام)فرمودند:.
آنچه براي به دست آوردن و مصرف بوي خوش خرج كنى، اسراف نيست.(37).

6. موقعيّت اجتماعي.

از آن جا كه اسلام توجه زيادي به انسان و شرافت افراد بشر دارد، به حفظ شخصيّت و حيثيّت اجتماعي او نيز اهميّت داده است و در اين راستا اجازه داده تا شخص براي حفظ آبروي خويش در اجتماع به مقدار لازم از ثروت خود بهره ببرد و حتّي در بسياري از احاديث، ثروتي كه در اين راه مصرف شود، به عنوان بهترين مال معرّفي شده است.
اميرالمؤمنين(علیه السّلام)فرمودند:.
همانا بهترين كارها حفظ آبرو به وسيله ثروت است.(38).
در روايت ديگري همان حضرت فرمودند:.
از بزرگواري شخص، مصرف نمودن مال در راه حفظ آبروست و صيانت ازمال به قيمت بر باد دادن آبرو از پستي انسان به حساب مي آيد.(39).
به همين جهت مصرف مال در اين راه از اسراف و تبذير خارج شمرده شده است. از حضرت اميرالمؤمنين(علیه السّلام)روايت شده است كه فرمودند:.
آنچه از ثروت خود براي حفظ آبرويت به مصرف برسانى، از بين نرفته است.(40).
ولي بايد توجه داشت، كه در موارد بسياري انسان دچار اشتباه مي شود و خود را داراي موقعيّتي فرض مي كند و سپس ممكن است براي حفظ آن اعتبار موهوم، به ولخرجي ها و ريخت وپاشي هايي دست بزند و خود را از حريم عفاف و تقوا خارج نمايد و تمامي اينها را به حساب حفظ آبرو بگذارد. از اين رو بايد موارد حقيقي و صحيح آن را با دقّت شناخت و بعد از آن به مقدار لازم صرف مال كرد. به عنوان مثال؛ براي برپايي يك مجلس ميهماني و يا غير آن بايد به حدّي خرج مال كرد كه نه انسان در اجتماع به تنگدستي و يا بخل و مالدوستي متهم شود و نه به اسراف و تبذير و خودنمايى.

7. لوازم زندگي.

تأمين و تهيّه وسايل و ابزار زندگي در حدّ نياز و نيز مخارج حفظ و تعمير آنها از مصارف ضروري زندگي محسوب مي شود و از موارد مجاز براي صرف مال است.
درحديثي حضرت امام صادق(علیه السّلام)نيازمندي هاي شخصي را كه انسان مي تواند از مال خويش در راه آن مصرف كند بر مي شمارند و از جمله اين كه:.
... آنچه براي تعمير و ترميم وسايل زندگي و يا حمل و نقل و يا حفظ آنها به خرج مي رساند و نيز آنچه از منزل و يا وسيله اي از وسايل زندگي براي رفع نيازهاي خود تهيّه مي نمايد.(41).

عدول از اعتدال.

فراهم نمودن لوازم مورد نياز زندگى، گرچه از عنوان اسراف خارج است، ولي تجاوز از حدّ اعتدال جايز نيست؛ مانند اين كه ابزاري خريداري كند كه يا مورد نيازش نيست و يا جنبه تشريفات اضافي دارد و يا بيش از مقدار احتياجش باشد كه در هر سه مورد كاري مسرفانه كرده و از حدّ ميانه دور شده است. حماد بن عيسي مي گويد: امام صادق(علیه السّلام)به جامه خواب منزل شخصي نظر انداخت و سپس فرمود:.
يكي براي خود او و ديگري براي اهل او و سومي هم براي ميهمانش و چهارمي جايگاه شيطان است.(42).
باز در حديثي سه علامت براي شخص مسرف بيان مي كند و از جمله آنها اين است كه: (وَيَشْتَرى مِا لَيْسَ لَهُ؛(43) خريداري مي كند آنچه را لايق به حال او نيست و بالاتر از شأن اوست.).
البته وضعيّت اشخاص در اين مورد مختلف است: ممكن است فردي به دليل موقعيّت خاصّ اجتماعي اش كه لازمه آن، رفت و آمد زياد است نيازمند وسايل و ابزاري باشد كه داشتن آنها براي او اسراف نباشد، ولي اگر همان وسايل را شخص ديگري كه داراي آن شرايط نيست داشته باشد، فردي مسرف به حساب آيد.
بر اين اساس، در آن حديث كه حضرت صادق(علیه السّلام)فرمودند: چهارمين بستر براي شيطان است، در واقع آن چهارمي اضافه بر نياز آن شخص بوده و براي ميهمانداري او تنها يك جامه خواب كفايت مي كرده است و چنانچه شخصي براي پذيرايي از ميهمانان و واردينش اضافه بر آن مورد نيازش باشد، با برخورداري از آن نه تنها مسرف نيست؛ بلكه بنابر آنچه در پيش گفته شد، اين خود بهترين مورد براي خرج مال و ثروت است؛ زيرا دارا بودن آن مايه حفظ آبرو و حيثيّت شخص و پاسدار موقعيّت اجتماعي اوست.

8. ساير موارد.

آنچه تاكنون ذكر شد، نمونه هايي از نيازمندي هاي شخصي و خانوادگي بود و اين گونه احتياجات منحصر به آنچه گفته شد نيست و موارد ديگري هم وجود دارد: از قبيل ازدواج و تشكيل خانواده، مسافرتها، تحصيل دانش، بهداشت و تأمين سلامتى، خدمتگزار، تفريحات سالم و مانند آن كه با ملاك هاي به دست آمده در قسمت هاي قبل مي توان به تأكيد اسلام بر ضرورت رعايت و توجه به آنها و نيز به اندازه مجاز صرف مال در راه آن پي برد.

9. انتخاب اصلح.

در پايان اين بخش، به نكته اي اشاره مي شود كه در بسياري از مخارج شخصي به كار خواهد افتاد و آن اين است كه گاهي جنسي با قيمت نازلي خريداري مي شود در صورتي كه مي توان با همان مقدار يا اندكي بيشتر، كالايي كه در مقايسه با آن از دوام و فايده زيادتري برخوردار باشد، تهيه نمود كه در صورت تمكّن از تحصيل جنس مرغوب صرف مال در غير آن از اسراف شمرده شده است. يكي از اصحاب حضرت كاظم(علیه السّلام)مي گويد:.
حضرت به من فرمودند: چه مركبي دارى عرض كردم: داراي الاغي هستم. فرمود: آن را چقدر خريده اى گفتم: به سيزده دينار. فرمود: اين كار اسراف است كه الاغي را به اين مقدارخريداري كني و (برذون) تهيه نكنى. عرض كردم: آقاي من! خرج (برذون) از الاغ بيشتر است. فرمود: آن كس كه الاغ را روزي مي دهد (برذون) را هم خواهد داد.
برذون، كه همان يابو و اسب باربر است، اضافه بر اين كه كار حمل و نقل را به خوبي انجام مي دهد، فوايد ديگري را نيز داراست كه امام(علیه السّلام)در دنباله گفت وگوبه يكي از مهم ترين آنها در آن عصر اشاره مي فرمايد:.
آيا نمي داني هر كس مركبي را نگهداري نمايد و در انتظار فرمان ما باشد و با اين آمادگي دشمن ما را به خشم آورد و به ما منسوب باشد، خداوند روزي را بر او جاري و سينه اش را وسيع خواهد ساخت و به آرزوهايش نايل مي نمايد و در گرفتاري ها و احتياجات ياور اوخواهد بود(44).

پی‌نوشت‌ها:

1. اعراف (7)، آيات 32 و 33.
2. بحارالانوار، ج‏16، باب (في صفة أخلاقه في مطعمه)، ص‏241.
3. مكارم الاخلاق، ص‏158.
4. ر . ك: وسائل الشيعه، ج‏17، ابواب اطعمه مباحة ومكارم الاخلاق، ص‏158 - 160.
5. وسائل الشيعه، ج‏16، باب 27 از ابواب مائدة، حديث 1.
6. البته ظاهر روايت همان است كه بيان شد و احتمال هم مي آورد كه حديث شريف، نهي باشد به صورت خبر، مثلاً اگر گفته شود: در داوري ظلم نيست، مقصود اين نيست كه قضاوت به هر صورت انجام گيرد عين عدل است؛ بلكه منظور اين است كه نبايد در آن ستم كرد و بر اين اساس معناي حديث اين است كه نبايد در طعام اسراف كرد و ناظر به همان زياده روي ها و خرج هاي غير لازم است و با آنچه در متن معنا شد منافاتي ندارد و نتيجه يكي است.
7. وسائل الشيعه، ج‏1، باب 38 از ابواب آداب الحمام، حديث 7.
8. همان، ج‏16، باب 1، از ابواب مائدة.
9. همان جا، حديث‏7.
10. همان، باب 2، حديث 4.
11. نراقى،عواد الأيّام،خاتون آبادى، شرح و ترجمه شرح اربعين شيخ بهائى، حديث 30.
12. سجده (32)، آيه 7.
13. اعراف (7)، آيه 32.
14. اعراف (7) آيه 31.
15. مجمع البيان، ج‏4، ص‏412.
16. مكارم الاخلاق، ص‏34.
17. همان، ص‏79، 81.
18. وسائل الشيعه، ج‏3، باب 9 از ابواب احكام الملابس، حديث 1 و 3.
19. وسائل الشيعه، ج‏3، باب 9 از ابواب احكام الملابس، حديث 1 و 3.
20. همان، ج‏3، باب 5 از ابواب احكام الملابس، حديث 2.
21. سفينة البحار، ج‏1، ص‏617.
22. مجمع البحرين، مادّه (سرف).
23. وسائل الشيعة، ج‏3، باب 9 از ابواب احكام الملابس، حديث 3.
24. همان، ج‏3، ص‏558.
25. همان، ص‏559.
26. همان، ص‏559.
27. همان، ص‏588.
28. همان، ص‏588.
29. همان، ص‏587.
30. نهج البلاغه، تحقيق صبحي صالح، خ 209.
31. اطلاعات سياسي اقتصادى، سال چهارم، شماره 6، خرداد و تير 1369و ص 74.
32. وسائل الشيعه، ج‏3، ص‏588.
33. مكارم الاخلاق، ص‏125.
34. سفينة البحار، ج‏1، ص‏615.
35. مكارم الاخلاق، ص‏34.
36. وسائل الشيعه، ج‏1، ص‏443.
37. مكارم الاخلاق، ص‏41.
38. وسائل الشيعه، ج‏15، باب 28 از ابواب النفقات، حديث 1.
39. مستدرك الوسائل، ج‏2، باب 21 از ابواب النفقات.
40. مستدرك الوسائل، ج‏2، باب 21 از ابواب النفقات.
41. تحف العقول، ص‏250.
42. وسائل الشيعه، ج‏3، باب 23 از ابواب احكام المساكين، حديث 1.
43. سفينة البحار، ج‏1، ص‏617.
44. همان، ص‏616.

منبع:http://www.balagh.net

ادامه مطلب

 

بخش پنجم: اسراف درانفاق هاي مستحبّ.

اعتدال در انفاق.
در بخش سوم تحت عنوان (كمك به نيازمندان) گفتيم از فوايد اين حكم، حفظ توانايي و تمكّن مالي براي انفاق و دستگيري از نيازمندان است و تا حدودي در مورد اهميّت و فلسفه انفاق نيز بحث شد؛ ولي در اين بخش خواهيم گفت كه اعتدال و ميانه روى، اصلي است كه حتّي در خود انفاق نيز جاري است و كسي حق ندارد با زياده روي در آن به نيازمندي هاي ضروري خود و خانواده اش پشت كند و آنان را در مشقّت و سختي بيندازد و در حقيقت نبايد اسراف كرد تا بتوان انفاق نمود و در آن هم نبايد از حدّ اعتدال خارج شد، تا اين كه باز هم بتوان از مال خويش در موارد ديگر بهره جست.
بنابراين پرهيز از اسراف در غير انفاق، براي تمكّن از اصل انفاق است و پرهيز از آن در انفاق، براي تمكّن از آن درموارد لازم تر و ضروري تر است و اينك بحث دراين زمينه را تحت عناوين (قرآن و اسراف در انفاق، فايده ميانه روي درانفاق، اسراف و ايثار) دنبال مي كنيم.

1. قرآن و اسراف در انفاق.

انفاق به ديگران و يا در راه امور خيريّه، چنانچه زيادتر از شأن انفاق كننده باشد و يا به مقداري كه خود و عيال خويش را به زحمت و سختي گرفتار سازد، انجام بگيرد، از مصاديق اسراف به حساب مي آيد. قرآن مجيد در سه آيه از اين نوع اسراف نهي به عمل آورده است:
الف) ... وَءَاتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصِادِهِ وَلا تُسْرِفُوا إنَّ اللّهَ لايُحِبُّ الْمُسْرِفينَ‏(1)؛ حق زراعت را روز درو بپردازيد و اسراف نكنيد، همانا خداوند مسرفين را دوست ندارد.
مرحوم طبرسي - رضوان اللّه عليه - مي نويسد:.
لاتسرفوا؛ يعني تمام آن را صدقه ندهيد كه براي اهل و عيالتان چيزي باقي نماند، آن گونه كه (ثابت بن قيس بن شماس) عمل كرد؛ زيرا او محصول پنجاه درخت خرما را چيد و تمام آن را صدقه داد و چيزي از آن را براي عيالش به خانه نبرد.(2).
ب) وَالَّذينَ إذا اَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكِانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً؛(3) بندگان خدا كساني اند كه وقتي انفاق مي كنند، نه اسراف مي نمايند و نه بخل مي ورزند و حدّ ميانه را در آن رعايت مي كنند.
در استدلال به اين آيه شريفه ممكن است اين پرسش به ذهن بيايد كه آيه كريمه مي فرمايد: بندگان خدا در انفاق حدّ ميانه را رعايت مي كنند، بدين معنا كه در بنده خدا بودن، تنها مراعات حدّوسط كافي است و انفاق همه مال لازم نيست و بر اين اساس زياده روي در انفاق كار ناپسندي نخواهد بود؛ گرچه براي كسب مقام عبوديّت لزومي ندارد.
پاسخ اين است كه در آيه شريفه براي اهل انفاق سه حالت در نظر گرفته شده است:.
1. اسراف؛.
2. اقتار؛.
3. حدّ ميانه.
اگر آيه كريمه تنها نفىِ اقتار را از صفات مؤمنين بر مي شمرد و مي فرمود: (مؤمنين كساني اند كه وقتي انفاق مي كنند بخل نمي ورزند) غير از آن - چه حدّ ميانه و چه اسراف - از صفات پسنديده بندگان حق به حساب مي آمد؛ در حالي كه قرآن مجيد علاوه بر اقتار، طرف اسراف را هم نفي فرموده و در مقام شمارش بعضي از صفات اهل ايمان تنها انفاق در حدّ ميانه را در رديف آنها قرار داده است، كه بيانگر اين است كه اسراف نيز مانند اقتار از صفات مؤمنان بيرون است.
ج) باز مي فرمايد:.
وَلاتَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إلي عُنُقِكَ وَلاتَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً؛(4) دستت را بسته به گردن خود قرار مده (يعني بخل مورز مانند آدمي كه دستش به گردنش بسته شده و قدرت انفاق ندارد) و آن را به تمامي باز نكن تا در نتيجه بنشيني در حالي كه ملامت شوي و دستت از همه چيز كوتاه شود.
مرحوم طبرسي - قدس سرّه - در ذيل همين آيه نقل مي كند:.
زني پسرش را به حضور رسول گرامي فرستاد و گفت: به پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بگو: مادرم از شما زرهي مي طلبد و اگر فرمود: اكنون چيزي در نزد ما نيست، بگو: مادرم جامه شما را مي خواهد. آن پسر آمد و آنچه مادرش گفته بود به عرض رسول گرامي(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رساند و آن حضرت نيز لباس خود را در آورده و بدو دادند. پس از آن اين آيه نازل شد. گفته شد كه نبىّ اكرم بعد از اين واقعه در خانه باقي ماند و جامه اي كه خود را با آن بپوشاند، نداشت و نتوانست از منزل خارج شده و براي نماز به مسجد برود و لذا كفّار حضرت را ملامت كردند و گفتند: محمّد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مشغول به خواب شده و از نماز غفلت كرده است.(5).
حضرت امام صادق(علیه السّلام)در يك تفسير عملي از اين جمله آيه شريفه كه: (قرارنده دَستت را بسته شده به گردنت) كفّ مباركش را جمع كرد و فرمود: اين گونه. و در تفسير (باز نكن آن را به تمامى) كفّ شريف خود را باز نمود و فرمود: به اين صورت.(6).

2. فايده ميانه روي در انفاق از ديدگاه روايات.

در لابه لاي روايات در اين زمينه، به دو فايده براي اعتدال در انفاق برمي خوريم كه مي توان آن را به عنوان فلسفه اين حكم تلقّي كرد.
الف) باقي ماندن تمكّن مالي براي انفاق هاي ديگر.
در روايتي حضرت علي بن موسي الرّضا(علیه السّلام)فرمودند:.
پدرم مي فرمود: از اسراف وقت چيدن محصول اين است كه شخص با دو دست انفاق كند و هر دو كفّش را پر نمايد. و پدرم اگر مي ديد يكي از خدمتگزاران با دو كفّ پر، صدقه مي دهد بر او بانگ مي زد كه با يك دست عطا كن و قبضه اي بعدِ قبضه بده.(7).
در اين جا ممكن است مقصود حضرت از اين كه (قبضه اي بعد قبضه بده) اين باشد كه تمام آنچه مي خواهي انفاق كنى، به يك نفر مده؛ بلكه به اندازه رفع ضرورت بدو عطا كن تا بتواني به ديگران نيز كمك كرده، از آنان هم رفع نياز نمايى.
باز حضرت صادق(علیه السّلام)در حديثي فرمودند:.
خداوند چگونه انفاق كردن را به پيامبرش(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آموخت؛ زيرا شبي مقداري طلا در نزد رسول گرامي اش موجود بود و آن حضرت دوست نداشت آن مقدار طلا تا صبح در دست او بماند و همان شب تمامي آن را صدقه داد و وقت صبح چيزي در نزد او نمانده بود، در همين حال نيازمندي رسيد و از او تقاضاي كمك مالي كرد و آن حضرت چيزي نداشت تا بدو بدهد، آن سائل حضرت را سرزنش كرد و رسول گرامي از اين كه نتوانسته بدان درخواست كننده چيزي بدهد، غمگين و ناراحت شدند؛ زيرا حضرت در مقابل مؤمنين داراي قلبي رؤوف و مهربان بود. پس از آن، خداوند روش انفاق را با اين آيه به نبىّ گرامي اش تعليم فرمود:.
و قرار نده دستت را بسته به گردنت و بازنكن آن را به تمامي كه در نتيجه بنشينى؛ در حالي كه منقطع از مال بماني و مورد ملامت قرار بگيرى. خداوند با اين آيه به پيامبرش مي گويد: مردم از تو درخواست كمك مي كنند و عذر تو را نمي پذيرند. وقتي تمام مال خود را انفاق كني دست خويش را از مال و سرمايه ات كوتاه كرده اى.(8).
از اين دو حديث شريف استفاده مي شود كه از مهم ترين فوايد و ثمرات رعايت ميانه روي و اعتدال در انفاق، باقي ماندن توانايي مالي جهت كمك به نيازمندان ديگر و امكان دستگيري از آنهاست و بديهي است اگر انسان بتواند با مقدار مالي كه در اختيار او هست، تعداد بيشتري از محرومين را از سختي نجات دهد، بهتر است اين گونه عمل كند تا اين كه تمامي آن را به يك نفر بدهد و چه بسا اين عمل در شرايطي كه منجر به صدمه و يا تلف نيازمند ديگري بشود، حرام نيز باشد.
ب) وجود تمكّن مالي براي تأمين نيازمندي هاي شخصي و خانوادگي كه در اسلام امري واجب شمرده شده است.حضرت امام باقر(علیه السّلام)فرمودند:.
فلان شخص از انصار - كه حضرت او را نام برد - داراي مزرعه اي بود. هرگاه محصول آن را جمع مي نمود، تمام آن را صدقه مي داد و خود و عيالش تهيدست مي ماندند. سپس خداوند اين عمل را اسراف قرار داد.(9).
باز يكي از اصحاب حضرت صادق(علیه السّلام)مي گويد:.
من در خدمت آن حضرت بودم كه نيازمندي رسيد و درخواست كمك كرد. حضرت او را مورد لطف و عطاي خويش قرار داد. بعد از او سائل ديگري رسيد بدو هم كمك فرمود، پس از او باز ديگري به حضور آن حضرت رسيد، بدو نيز مساعدت فرمود. سپس شخص چهارمي آمد و درخواست كمك كرد كه حضرت به او فرمود: خدا روزي تو را وسيع گرداند. بعد فرمود: اگر شخصي داراي سي يا چهل هزار درهم مال باشد و بخواهد چيزي از آن براي خود باقي نگذارد و همه آن را در راه خير به مصرف برساند و اين كار را انجام دهد و تهيدست بماند، از آن سه كسي خواهد بود كه دعايشان مستجاب نمي شود من به حضرت عرض كردم آنها چه كساني هستد فرمود: يكي از آنها شخصي است كه داراي مال و ثروتي باشد و همه آن را در راه صحيحي انفاق كند، بعد بگويد: پروردگارا به من روزي عنايت فرما، كه در جواب گفته مي شود: آيا قرار ندادم براي تو راهي به طلب روزى‏(10).
قسمت پاياني حديث شريف اشاره به مفاد بسياري از رواياتي است كه در آنها به ذكر چندين دسته - كه دعاي آنان مردود و بي اعتبار است - پرداخته شده است. در بعضي از آنها سه گروه و در برخي چهار و در ديگري بيشتر از آن نامبرده شده و با تعبيرات گوناگون به ما رسيده و تقريباً در تمامي آنها گروه مسرفان ذكر شده است. همان ها كه همه ثروت خود را - چه در راه صحيح و يا غير آن - انفاق مي كنند و پس از آن كه به فقر و پريشاني دچار مي شوند از خداوند طلب روزي مي نمايند كه جواب خدا بدان ها اين است كه:.
مگر به تو روزي ندادم، چرا اسراف كردي و ميانه روي در پيش نگرفتي تا به فقر و پريشان حالي گرفتار آمدى‏(11).
يك نكته.
در اين جا نكته اي لازم به توضيح است كه در اين روايات جهت صرف مال مختلف بيان شده است؛ مثلاً در يك حديث (فَأَنْفَقهُ فى وَجْهِهِ)(12) آمده كه به معناي انفاق مال در راه صحيح و خير است و در بعضي ديگر نيز به همين مضمون است؛ مثل اين كه در روايت ديگر: (فَأَنْفَقَهُ فى الْبِرِّ وَالتَّقْوى)(13) ذكر شده است؛ ولي در تعداد ديگري از احاديث، (فَأَفْسَدَهُ)(14) و يا (فَأَنْفَقَهُ فى غَيْرِ حَقِّهِ)(15) يا (فَأَنْفَقَهُ فى غَيْرِ وَجْهِهِ)(16) آمده است كه معناي آن انفاق مال در مسيرنادرست و نابه جا است و اين اختلاف در تعبير ممكن است بدين جهت باشد كه براي تحقق اسراف در انفاق لازم نيست مورد انفاق از راههاي باطل باشد؛ بلكه ممكن است با بذل مال در راه خير و حق نيز اسراف پيش بيايد. از اين رو درمباحثه هاي حضرت صادق(علیه السّلام)با صوفيّه‏(17)، آن حضرت با استناد به يكي از همين احاديث از نبىّ اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) روش آنان مبني بر انفاق تمامي مال را محكوم مي فرمايند و در آن جا جمله (فَأنْفَقَهُ) را بدون قيد و متعلق ذكر مي نمايند كه هم شامل انفاق در مسير باطل است و هم انفاق در راه صحيح و حق.
و نيز ممكن است براي حلّ اين اختلاف در تعبير بگوييم: انفاق تمامي مال به افراد مستمند و يا كارهاي خيريّه دو جنبه دارد: از يك طرف انفاق به جا و درست است و از طرفي ناحقّ و بي مورد؛ زيرا انفاق همه مال از اين جهت كه نجات محرومان و مستمندان از فقر و پريشاني است كاري پسنديده و در خور تحسين است، ولي از آن جهت كه بخشيدن تمام مال به مستمندان و يا كارهاي خيريّه پيامدها و ره آوردهاي ناگوار براي خود انسان و عيال او دارد، عملي نا به جا و نادرست است ولذا احتمال مي رود اختلاف در تعبير به جهت تفاوت اين دو جهت باشد.(18).

3. اسراف و ايثار.

آنچه تاكنون گفته شد اين است كه زياده روي در انفاق به ديگران و كارهاي خيريّه به گونه اي كه لطمه اي به خود و يا خانواده انفاق كننده وارد سازد، اسراف و مذموم است؛ ولي در برابر آن آيات و رواياتي وجود دارد كه در آنها از ايثار و برگزيدن ديگران بر خويش، به ويژه در آنچه مورد نياز شديد خود اوست، تمجيد و تحسين به عمل آمده و صاحبان چنين صفتى، به بهترين صورت توصيف و تكريم شده اند.
توضيح اين كه: از آيات كريمه قرآن سه نوع ايثار استفاده مي شود:.
الف) مقدّم داشتن جان ديگري بر جان خود، كه نمونه عالي آن، فداكاري اميرالمؤمنين(علیه السّلام)در (ليلة المبيت) است كه حاضر شد خطرهايي كه متوجّه جان مبارك رسول گرامي اسلام بود از آن حضرت دفع شود و برحيات نازنين او وارد آيد.(19).
ب) انفاقِ مالِ مورد علاقه خود به ديگران، گرچه علاقه بدان به جهت كميابي و نفيس بودن آن و ياجهات ديگر باشد، نه فقط از جهت نياز و احتياج ضروري بدان، كه در اين زمينه قرآن كريم مي فرمايد:.
لَنْ تَنِالُوا البِرَّ حَتّي تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ...؛(20).
به سعادت و نيكي نمي رسيد، تا اين كه انفاق كنيد، از آنچه بدان علاقه داريد.
تا اين جا منافاتي بين آنچه در نهي از اسراف آمده با آنچه درباره اين دو نوع از ايثار بيان شده است وجود ندارد؛ زيرا نوع اوّل ايثار جان است و مربوط به امور مالي نبوده و دوّمي هم تنها منحصر به زياده روي در انفاق و ضرر زدن به خود و خانواده نيست؛ زيرا ممكن است شخص ثروتمندى، با انگيزه هاي شخصي به چيزي علاقه پيدا كند كه انفاق آن زياده روي نبوده و ضرري متوجّه خود و ديگران نسازد.
ج) ايثار و ترجيح دادن ديگران بر خود در چيزي كه احتياج و نياز كامل بدان دارد، به گونه اي كه با اين عمل به مشقّت و سختي دچار شود. اين خصيصه را قرآن كريم براي مسلمانان نخستين اسلام ذكر فرموده و آنان را به داشتن اين صفت ستايش كرده است و مي فرمايد:.
وَالّذينَ تَبَوّءو الدّارَ وَالْإيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هِاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلايَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حِاجَةً مِمّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلي أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كِانَ بِهِمْ خَصَاصَة وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَاُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛(21).
وآن كساني كه پيش از مهاجرين در دار هجرت (مدينه) جاي گرفتند (يعني انصار) و ايمان را برگزيدند و كسي را كه به سوي آنان هجرت نمايد، دوست مي دارند و در سينه هاي خود به آنچه به مهاجرين داده مي شود، احساس نياز و حسد نمي كنند و آنها را بر خويش بر مي گزينند؛ هر چند فقير و نيازمند هم باشند و هر كس جان خود را از بخل و گرفتگي نگه دارد، آنها از گروه رستگارانند.
در شأن نزول اين آيه شريفه جريان هاي مختلفي از ايثار و فداكاري فوق العاده مسلمان هاي تربيت يافته دامان پاك رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است كه پرداختن بدان، كلام را به درازا خواهد كشيد.(22).
در اين زمينه احاديث فراواني هم رسيده و در بيشتر آنها براي تمجيد از ايثار، به همين آيه كريمه توجّه داده شده است‏(23) كه براي نمونه، تنها يكي از آنها را ذكر مي كنيم:.
(جميل بن دراج) به حضرت صادق(علیه السّلام)عرض كرد: چه كساني بهترين اصحاب من هستند.
حضرت فرمودند: همان ها كه در سختي و راحتي به فكر ديگران باشند و بدانان نيكي كنند. سپس فرمود: اي جميل! بر صاحب ثروت زياد، نيكويي و انفاق آسان است وخداوند كسي را كه داراي ثروتي اندك و بدان محتاج باشد و آن را در جهت كمك به ديگران به مصرف برساند ستايش كرده و مي فرمايد: و بر مي گزينند بر خودشان گرچه محتاج و نيازمند باشند و كسي كه بخل و گرفتگي را از جان خود دور كند، آنها گروه رستگارانند.(24).
در زندگي بزرگان دين و اولياي اسلام، به خصوص در حيات سراسر نوراني و پرافتخار خاندان عصمت و طهارت ه نمونه هاي فراواني از اين نوع ايثار وجود دارد، كه نشان سيره عملي و اخلاقي آن حضرات در اين زمينه است. به عنوان نمونه، قرآن مجيد از اين اسوه هاي فداكاري و صبر - كه در جريان بيماري امام حسن و امام حسين ي و به شكرانه بهبود آن دو حضرت سه روز را روزه گرفتند و در آخر هر روز، وقت افطار غذاي خويش را به نيازمند دادند - به بهترين صورت ياد و از آنان تجليل مي نمايد كه شرح آن در كتاب هاي سيره و تفسير آمده است.(25).

يك سؤال.

اكنون با توجّه به آنچه در اين نوع از (ايثار) بيان شد، جاي اين پرسش است كه: درمباحث پيش روشن شد (اسراف) انفاق مال به ديگري در آن قسمت از مالي است كه انفاق كننده بدان نياز مبرم و ضروري داشته باشد؛ در حالي كه همين خود موضوع (ايثار) است و بر اين اساس، آيا قباحت اسراف بيشتر است يا مزيّت ايثار و كدام يك بر ديگري مقدّم است به عبارت ديگر، آيا بين ملاك اين دو حكم با هم مزاحمت است و يا هر كدام به جاي خود محفوظ است و بر خوردي بين آن دو وجود ندارد.
پيش از آن كه پاسخ خود را به اين سؤال بيان كنيم، به جوابي كه برخي بدين پرسش داده اند، مي پردازيم.

نسخ آيه ايثار.

برخي با استفاده از مناظره حضرت صادق(علیه السّلام)با عدّه اي از صوفيّه فرموده اند كه آيه شريفه (ايثار) به آيات نهي از (اسراف) نسخ شده و زمان مشروعيت آن گذشته است.(26) امام صادق(علیه السّلام)در قسمتي از آن مناظره فرمودند:.
امّا آنچه شما از تاريخ ايثارگران و تمجيد خداوند از آنان گفتيد صحيح است، ولي بايد بدانيد آن كار در آن زمان بر مسلمانان حلال و جايز بود و خداوند آنها را از آن عمل نهي نفرموده بود و در برابر آن اجر و ثواب نيز بدانان خواهد داد؛ ولي بعد از اين، برخلاف آن روش دستور داده است و با اين فرمان، در واقع مشروعيّت (ايثار) را نسخ فرموده است و اين نهي به جهت رحمت و محبّتي است كه به مؤمنين دارد، تا آنان خود و افراد تحت كفالت خويش را در زحمت و ضرر قرار ندهند.(27).
ولي حقيقت اين است كه استفاده (نسخ) از اين سخنان حضرت، بدين معنا كه آيه كريمه ايثار به كلّي منسوخ و غيرقابل عمل باشد و عمل ايثار در هر صورت كاري ناپسند و مورد نهي باشد، خالي از اشكال نيست؛ چرا كه خود آن حضرت در بيانات ديگر خود، براي تشويق و ترغيب مردم به مواسات و ايثار، در موارد مختلف به همين آيه شريفه استناد مي فرمايند(28) و بديهي است استدلال براي اثبات پسنديده بودن و استحباب عملي به آيه اي كه محتواي آن نسخ شده است صحيح نيست. لذا احتمال مي رود مقصود حضرت صادق(علیه السّلام)از (نسخ) آيه شريفه، چيزي غير از نسخ اصطلاحي باشد. و نظير اين، مطلبى، است كه امام(علیه السّلام)بعد از اين، در همين مناظره مي فرمايد:.
آيا نمي دانيد خداي بزرگ در اوّلين بار بر مسلمانان واجب فرموده بود تا يك فرد از آنان با ده نفر از مشركين مقابله كرده و به جهاد بپردازد. سپس به دليل رحمت بر آنها اين تكليف را برداشته و آنان را به مقابله يك نفر با دو تن از آنها مكلّف ساخت و اين به جهت تخفيف بر حال مؤمنين بود و با اين فرمان حكم اوّل منسوخ گشت.(29).
روشن است كه نسخ در اين فرمايش حضرت، به اين معناست كه با توجّه به تحوّل در روحيّه ها و پديد آمدن ضعف و سستي در بين مسلمين، آن تكليف سنگين برداشته شد و همراه با پديد آمدن شرايط جديد، حكمي سبك تر به جاي آن آمده است و هرگز بدين معنا نيست كه اگر همان شرايط صدور حكم اول، يعني همان استقامت ها و ايمان هاي قوي و نيز قلّت نيروي مؤمنين و كثرت افراد و تجهيزات مشركين در نبرد حقّ و باطل در زمان هاي بعد پيش آيد، اين لزوم برابري و وجوب مقابله با ده نفر و يا حتّي بيشتر از آن در بين نباشد؛ چرا كه به عنوان نمونه، در نهضت كربلا كه براي اصحاب حضرت سيد الشّهدا(علیه السّلام)همان شرايط مؤمنين صدر اسلام فراهم آمده بود بر آنان لازم و واجب بود تا از حريم اسلام و امامت - گرچه به برابري يك تن بر صد نفر نيز باشد - دفاع نمايند.
در اين مورد نيز، امام(علیه السّلام)در بحث با صوفي ها كه اين زياده روي در انفاق و به تعبير ديگر (ايثار) را به خيال خود - هر چند اين عمل منجر به زيان برخود و يا افراد تحت كفالت ايثار كننده بشود - واجب مي انگاشتند و بر آن به آيه شريفه ايثار استدلال مي نمودند فرمودند:.
آن عمل در وقت خود از مسلمانان نخستين اسلام پسنديده بود؛ ولي از آن جا كه اين روش چه بسا موجب ضرر بر اهل و عيال شود و اگر انسان همه مال خود را كه بايد به وسيله آن، كودكان ضعيف و پير زن و پير مرد سالخورده تحت كفالت خود را از تلف شدن محافظت كند به ديگري بدهد، آنها را به هلاكت كشانده است. خداوند متعال به جهت رحمت و عطوفت به بندگان خود، آنان را از اين عمل نهي فرمود. و اين نهي در واقع نسخ آن رويّه به حساب آمد.(30).
ولي اين بدان معنا نيست كه اگر ايثاري موجب زيان نشد و يا اين كه اهل و عيال خود به اين عمل راضى، بلكه شايق بودند و حاضر شدند براي رضاي خدا تحمّل فشار و گرسنگي را بنمايند، باز هم عمل نكوهيده و قبيحي به شمار آيد؛ بلكه بنا به فرموده هاي خود حضرت صادق(علیه السّلام)در احاديث گوناگون‏(31) با استناد به همين آيه شريفه ايثار، اين كار، خود از بالاترين ارزش ها به حساب آمده و بهترين مرتبه اخلاص و عالي ترين درجه گذشت و خداجويي انسان را به نمايش مي گذارد.
بر اين اساس، ايثار اهل بيت عصمت و طهارت و داستان اطعام به يتيم و اسير و مسكين در همين راستاست؛ زيرا كه آنان خود با كمال رضايت و عشق به خدا و بندگان محروم او - بدون اين كه اميرالمؤمنين(علیه السّلام)اين عمل را بدان ها تحميل كند و يا حتّي دستوري در اين جهت بدانان صادر فرمايد - نان خويش را به نيازمند بخشيدند؛ تنها آن حضرت سهم نان خود را بخشيد و سپس ديگران از روي اشتياق و ميل قلبي بدان حضرت اقتدا نمودند.(32).
بنابر اين نظريّه (نسخ آيه) به معناي اصطلاحي آن، كه نتوان به آيه عمل كرد، قابل قبول نيست.
ما پاسخ خود را به اين پرسش تحت دو عنوان مطرح مي كنيم؛ زيرا ايثار گاهي در مورد افراد تحت كفالت ايثاركننده است كه در اين صورت ديگران را بر عيال خود مقدّم مي دارد و زماني هم اين عمل در مورد خود او انجام مي گيرد. موارد هر كدام از ايثار مستحب و اسراف حرام در هر دوصورت مذكور را به طور جداگانه بررسي خواهيم كرد.

ايثار ديگري بر عيال.

چنانچه ايثار ديگران به افراد واجب النفقه و تحت سرپرستي او باشد و اين كارموجبات زحمت و زيان آنان را فراهم آورد، عملي نادرست و خلاف شمرده مي شود(33) و اين گذشته از اين كه مضمون روايات نهي از اسراف است و سبب ظلم و اجحاف بر عيال و افراد تحت كفالت ايثارگر است، مطابق قاعده هم هست؛ زيرا انفاق بر عيال امري واجب است؛(34) در صورتي كه انفاق بر ديگران عملي مستحبّ به شمار مي رود و بديهي است هنگام مزاحمت انفاق مستحب با واجب، انفاق واجب مقدم است.
روزي عقيل در عهد حكومت برادرش اميرالمؤمنين علي(علیه السّلام)بر آن حضرت وارد شد، امام به فرزندش حسن(علیه السّلام)فرمودند: جامه اي به عمويت عطا كن. حضرت يكي از لباس ها و نيز از رداهاي خويش را به عمويش عنايت كرد. هنگامي كه شب فرا رسيد غذا حاضر شد و در سفره آنها به جز نان و نمك چيزي ديگري نبود.
عقيل با تعجّب پرسيد: غير از اين چيز ديگري نيست!.
اميرالمؤمنين(علیه السّلام)فرمودند: آيا اين از نعمت خدا نيست ستايش بسيار خداوند بزرگ را. عقيل كه تحمّل اين وضع برايش دشوار مي نمود، به حضرت عرض كرد: مقداري به من كمك كن تا قرضم را بپردازم و موجب تسريع در سهولت كار من شود و آن گاه از خانه ات خارج شوم.
حضرت بدو فرمود: قرض تو چه اندازه است اي ابا يزيد.
عرض كرد هزار درهم. حضرت فرمود: قسم به خدا كه از مال خود اين مقدار را ندارم؛ ولي صبر نما تا حقّ خود را از بيت المال بگيرم و آن را بين خود و تو تقسيم نمايم و اگر نبود كه ناچارم براي عيال خود چيزي باقي بگذارم، تمام آن را به تو مي بخشيدم.(35).
مقصود اين است كه ملاحظه مي شود حضرت علي(علیه السّلام)در عين حالي كه برادرش عقيل را در شدّت فقر و احتياج مي بيند به او وعده مي دهد، تا در موقع گرفتن نصيب خود از بيت المال آن را تقسيم كند و حاضر نيست به قيمت صدمه زدن به افراد تحت كفالتش تمامي آن را به برادرش ايثار نمايد.
اين در صورتي است كه ايثار موجب ضرر بر اعضاي خانواده باشد و اما اگر اين عمل لطمه اي بر آنان وارد نياورد و يا اين كه از جاي ديگري به زودي جبران شود و يا خود آنها پيشنهاد اين كار را بدهند و بدان اقدام نمايند، آن چنان كه در قضيه اطعام به مسكين و يتيم و اسير از ناحيه خاندان عصمت ه پيش آمد، نه تنها اين عمل حرام و مذموم نيست؛ بلكه اين خود از بهترين صفات كمال به حساب مي آيد و بنا به فرموده حضرت صادق ژ:.
وَهِىَ جِارِيَة فِى كُلِّ مُؤْمِنٍ فَعَلَ ذلِكَ لِلّهِ عَزَّ وَجَلَّ؛(36) اين آيات مدح ايثار اهل بيت ه در سوره (هل اتى) (گرچه در شأن اهل بيت عصمت است) در حقّ هر مؤمني كه اين رويّه را در پيش بگيرد و عمل كند جاري و صادق است.
اين كه حضرت علي(علیه السّلام)در قضيّه درخواست برادرش عقيل حاضر به ايثار او برخانواده اش نيست، ولي اهل بيت عصمت و طهارت در قضيّه اطعام ايثار نمودند، از آن روست كه حضرت در آن قضيّه خود را مسؤول تأمين خانواده و محافظت آنان از تلف شدن و صدمه خوردن مي داند. در صورتي كه اگر خود آنها بدين كار اقدام كنند و سير كردن شكم گرسنه اي را بر اشباع خويش براي خدا مقدم بدارند، كاري است كه خود اختيار كرده اند و آن حضرت براي خود در اين جهت مسؤوليتي نمي بيند. گذشته از آن، در عصر حكومت امام(علیه السّلام)يك فرد معمولي به جاي فاطمه زهرا در خانه آن حضرت بوده است و او آن آمادگي براي ايثار را - آن گونه كه حضرت فاطمه دارا بود - در خود نداشته است.

ايثار ديگري بر خويش.

امّا در مورد ايثار ديگري بر خود ممكن است گفته شود، چنانچه بخواهد ثروت و يا منفعتي از خارج بر انسان وارد شود و او ملاحظه كند ديگري نيز همان گونه محتاج و يا از او نيازمندتر است، در اين صورت مقدّم داشتن آن ديگري و بر گرداندن آن منفعت به سوي او عملي نيك و پسنديده است و مواردي از شأن نزول آيه شريفه ايثار شاهد بر اين مدعاست‏(37) اضافه بر اين كه، اين امر مطابق موازين عقل و انصاف نيز هست.
امّا اگر بنا باشد انسان تنها موجودي خويش را به ديگري بدهد، بايد حساب كند كه بعد از بذل آن گرفتار چه وضعيتي خواهد شد؛ چنانچه ببيند اين كار باعث مي شود تا او نتواند به وظايف ديگرش قيام كند و از همه چيز ساقط و درمانده شده و به زودي نيز جبران نمي شود، نبايد دست بدين عمل بزند. همان گونه كه خداوند پس از آن كه پيامبر گرامي اش به جهت بخشيدن پيراهن خود نتوانست به مسجد برود و نماز بگذارد و در نتيجه مورد سرزنش كفّار قرار گرفت‏(38) بدو دستور داد: نبايد از انفاق نمودن بخل ورزيد و نيز نبايد در كمك مالي به ديگران زياده روي نمود. و چنين انفاقي اگر موجب شود وظيفه واجبي از انسان بر زمين بماند حرام است وگرنه اشكال شرعي نداشته و محكوم به حرمت نيست. بر اين اساس رسول گرامي(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در اين قضيّه مرتكب خلافي نشده بود.
در حقيقت نهي در آيه شريفه (وَلا تَبْسُطْهِا كُلَّ الْبَسْطِ)(39) نهيي كه در بردارنده امري حرام و يا حتّي مكروه باشد نيست. به اصطلاح فقهي اين نهي مولوي نبوده، بلكه ارشاد است به اين كه اگر چنين كني مورد سرزنش نااهلان و ناپاكان قرار خواهي گرفت.(40) امّا اگر صدمه اي كه از اين عمل مي بيند به حدّ درماندگي و سقوط كامل نرسد؛ بلكه مقداري كه بتواند با آن به زندگي ادامه داده و از آبرو و حيثيت خود تا حدودي محافظت نمايد، براي او باقي بماند و يا به زودي از جاي ديگري جبران شود، در اين صورت اگر ايثار كند بهتر است.
در روايت معتبري (سماعة بن مهران) مي گويد: از امام صادق(علیه السّلام)پرسيدم:.
شخصي بيش از آزوقه يك روز خود را ندارد، آيا وظيفه دارد به كسي كه همين مقدار را هم ندارد كمك نمايد و يا كسي روزي يك ماه خود را دارد، آيا لازم است به آن كس كه كمتر از آن را داراست، انفاق نمايد و همچنين شخصي آزوقه سال خود را دارد، در مورد فردي كه از آن برخوردار نيست، چه وظيفه اي دارد؛ يا بايد مقداري از آن را به ديگري بذل كند يا اين كه تمام اين موارد (حدّ كفاف) است و در اين صورت عدم انفاق اشكالي ندارد.
حضرت فرمودند: اين جا دو موضوع است: يكي امساك از انفاق مالي كه براي خود انسان ضروري است؛ و ديگري ايثار مقداري از آن. بهترين شما در اين ميان حريص ترين و راغب ترين شما به ايثار و فضل خداوندي است؛ زيرا مي فرمايد: (ويُؤْثِرُونَ عَلي اَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كانَ بِهِمْ خَصِاصَة.)(41) و امّا ترك ايثار از جهت اين كه آن مال در حدّ كفاف است و نه بيشتر از آن، كاري ناپسنديده نيست و همواره دستِ دهنده بهتر از گيرنده است.(42) مالت را به مصرف كساني برسان كه عيال تو هستند و نگاهشان به دست توست.(43).
در اين روايت با صراحت امام(علیه السّلام)گروه ايثارگر را كه مقداري از مايحتاج خويش را به درمانده تر از خود انفاق مي كند، بر آن كس كه از دادن آن امساك مي كند ترجيح مي دهد؛ گرچه آن دومي هم در اين صورت مورد ملامت و مذمّت قرار نمي گيرد.
والحمد لله اوّلاً وآخراً.

پی‌نوشت‌ها:

1. انعام (6)، آيه 141.
2. مجمع البيان، ج‏4، ص‏375.
3. فرقان (25) آيه 67 مرحوم طبرسي - قدس سره - در تفسير اين آيه مي نويسد:.
اسراف: تجاوز از حدّ است در انفاق. اقتار: كم روي در مورد آنچه بايد باشد. قوام: آنچه تو را به پا مي دارد و بي نياز مي كند. گفته شده: قوام - به فتح قاف - حدّ ميانه و پايداري است و قوام - به كسر قاف - آن چيزي است كه پايه استقرار و بر پايي امري باشد.
4. اسراء (17) آيه 29.
5. مجمع البيان، ج‏6، ص‏411.
6. الميزان، ج‏13، ص‏105.
7. وسائل الشيعه، ج‏6، باب 16 از ابواب زكاة غلاّت،.
8. الميزان، ج‏13، ص‏105.
9. وسائل الشيعه، ج‏6، باب 16، ابواب زكاة الغلاّت، ص‏139.
10. همان، ج‏6، باب 23 از ابواب الصدقة، ص‏293.
11. همان، ج‏4، باب 50 از ابواب الدعاء.
12. همان، ج‏6، باب 23 از ابواب الصّدقة، ص‏293.
13. همان، ج‏4، باب 50، از ابواب الدّعاء، حديث 7.
14. همان، حديث‏2.
15. همان جا، حديث 1.
16. همان جا، حديث 3.
17. تحف العقول، ص‏259.
18. شاهد اين احتمال روايت معتبري است كه امام صادق(علیه السّلام)بعد از آن كه سه نفر نيازمند در سه نوبت متوالي به حضور حضرت رسيدند و ايشان به هر يك از آنان كمك فرمود وقتي چهارمي آمد حضرت به او عطايي نكردند و فرمودند: در نزد من مالي بود تا به او هم كمك كنم، ولي ترسيدم از آن دسته اي باشم كه خداوند دعايشان را مستجاب نمي فرمايد. يكي از آنها انساني است كه خداوند ثروتي به او داده (فَأنْفَقَهُ فى غَيْرِ حَقِّهِ (وسائل الشيعه، ج‏4، باب 50، ابواب الدعاء، حديث 1).
ملاحظه مي شود حضرت كمك مالي درمرحله چهارم را انفاق در غير مسير واقعي آن مي داند، در صورتي كه كمك به انسان محتاج از بهترين و خداپسندانه ترين انفاق هاست و اين به جهت همان پيامدهايي است كه براي خود و خانواده انفاق كننده دارد.
19. آيه كريمه؛ وَمِنَ النّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغِاءَ مَرْضِاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَءُوف بِالْعِبِادِ؛ و از مردم كسي است كه مي فروشد جان خود را براي كسب رضايت خداوند و خدا با بندگانش رؤوف و مهربان است. در همين مورد و در شأن آن حضرت نازل شد. (بقره (2) آيه 207).
20. آل عمران (3) آيه 92.
21. حشر (59) آيه 9.
22. ر ك: مجمع البيان، ج‏9، ص‏260.
23. ر.ك: وسائل الشيعه، ج‏6، باب 27 و 28 از ابواب الصدقة.
24. وسائل الشيعة، ج‏6، باب 28 از ابواب الصدقة ، باب 28، حديث 1.
25. ر.ك: مجمع البيان، ج‏10، ص‏404 ديلمى، ارشاد القلوب، ص 223.
26. عوائد الأيّام، ص‏220.
27. تحف العقول، ص‏258.
28. ر.ك: وسائل الشيعه، ج‏6، باب 27 و 28 از ابواب صدقة.
29. تحف العقول، ص‏258.
30. همان جا.
31. ر ك: وسائل الشيعه، ج‏6، باب 27 و 28 از ابواب صدقه.
32. ر ك: ارشاد القلوب، ص‏223.
33. مگر اين كه ديگري درمعرض تلف باشد و افراد تحت تكفّل او از وضع بهتري برخوردار باشند.
34. به ويژه همسر كه نفقه او به عنوان (دَين) بر شوهرش واجب است؛ يعني در وجوب آن احتياج زن شرط نيست، به خلاف ساير واجب النفقه ها: مثل اولاد و والدين كه وجوب نفقه آنها مشروط به نيازمندي آنان است. جواهر الكلام، ج‏31، ص‏365.
35. دراسات في ولاية الفقيه، ج‏2، ص‏681.
36. مجمع البيان، ج‏10، ص‏405.
37. ر.ك: مجمع البيان، ذيل انفال (8) آيه 9.
38. علامه طباطبايى، الميزان، ج‏13، ص‏105.
39. يعني دست خود را (در انفاق) تا نهايت باز نكن.
40. (فتقعد ملوماً محسوراً). در واقع اين نهي در مقام توهم امر است؛ يعني اين عمل نه تنها واجب، بلكه مستحب هم نيست، تا اين كه براي به دست آوردن آن، تحمل عواقب و پيامدهاي عمل آسان و گوارا باشد.
41. آن مؤمنين (انصار) مهاجران نيازمند را بر خودشان مقدم مي دارند، گرچه خود گرفتار تنگدستي باشند.
42. احتمال دارد مقصود حضرت اين باشد كه: رعايت اين امر، يعني ترك ايثار باعث مي شود، محتاج ديگران نشده و دست گيرنده نداشته باشى. همچنان كه ممكن است مقصود تأكيد افضليّت ايثارباشد.
43. وسائل الشيعه، ج‏6، باب 28، از ابواب صدقه، حديث 5.

منبع: http://www.balagh.net

ادامه مطلب

 

مقدمه

قرن 18 در اروپا كه با عنوان عصر «روشنگري» از ديگر قرون متمايز ميشود ويژگي عمده ديگري كه داشت، عصر رويكرد به تجارت نيز بود. شعار lesse faire(بگذار مرزها آزاد باشند) در همين زمان باب شد. دليل آن روشن بود. تاجران بعد از اشباع بازارهاي داخلي، براي دستيابي به مواد اوليه و به تبع آن بازارهاي خارجي، براي فروش كالاهاي ساخته شده به سوي كشورهاي خارجي رو آوردند و درخواست تاجران از دولت كاهش ماليات براي صدور كالاها بود. اين كالاها در كشورهايي، كه امروزه به عنوان جهان سوم ناميده ميشوند، بايستي ارزيابي ميشدند. استعمار و حمله نظامي مستقيم به چنين كشورهايي اين مهم را به عهده گرفت.
اما آنچه مشكل را بعد از شكست تجربه اين كشورها در مورد استعمار، نئوكليناليسم (استعمار نوين از طريق فرهنگ)، به وجود آورد، بافت سنتي و عرفي اين جوامع بود كه همانند پوسته اي وخيم در مقابل فرآوردههاي نوين مقاومت نشان مي داد. شناختن سنتها و رسوم براي رخنه در آنها اولين گام به شمار رفت و تبليغات نيز به كمك اين روش توانست سد نفوذ اين كشورها را از هم بپاشد. افراد اين جوامع ابتدا بايستي باور ميكردند كه آنچه خود دارند در مقابل كالاهاي وارداتي از ارزش خوبي برخوردار است و اين كار با ظرافت تمام در تبليغاتي كه از شناسي شخصيت كمك ميگرفت، انجام مي شد.
در اينجا كه يكي از مسائلي كه باعث «بحران هويت» ميشد به ميان آمد و فرد اين جامعه ابتدا هويت خود را، كه ريشه ها، عرفها، تربيت و اعتقادهاي او داشت، زير سوال ميبرد و در مقابل به دنبال كسب هويت تازه، خود را به شكل كالاهاي مصرفي در مي آورد كه با تبليغات به وي القاء شده بود. كاربه همين جا ختم نميشد. كار هنگاهي مصيبت بارتر ميشد كه دقت كنيم در اين راستا فرهنگ چنين جوامعي به عوامل ديگر، دستخوش تغيير و تحول و در نهايت بحران كه نمود خود را در تمامي اركان جامعه از خانواده گرفته مادبومي نشان مي دهد.

ضرورت مسئله

الگوهاي مصرف را نميتوان از نظام هاي ارزشي و هنجاري خواه اجتماعي يا فردي و يا تواماً كه معرف شخصيت مصرف كننده است، جدا ساخت. اگر چه گزينشهاي مصرفي مردم كشورهاي جهان سوم تحت تاثير منابع گوناگون و به خصوص منابع بيگانه هدايت ميشود، اما قطعاً نمايانگر ذهنيت آنان نيز هست. بدون ناديده انگاشتن بعد سودگرايي (ارضاي نيازهاي رواني) فرآيندهاي مصرف اجتماعي، بايد به ابعاد نمادي، يعني معناي اجتماعي آنها نيز توجه داشت. كالاها و خدمات، سواي كيفيات طبيعيشان، داراي علايم رمزي نيز هستند و شاخصها و عاملان يك قشربندي اجتماعي محسوب ميشوند؛ به همين دليل بررسي دقيق پديده تشكيل الگوهاي مصرف توسط شركتهاي فرامليتي اهميت دارد.
در واقع مصرف كالاها و خدمات مصرفي، علايمي است كه كدهاي اصلي جامعه اي كه فرد در آن زندگي ميكند صرف نظر از درجه توسعه اقتصادي و اجتماعي اش به آنها معنا ميبخشد. لذا حوزه مصرف، حوزه اي مهم در تشكيل ذهنيتها و ارزشهاي منبعث از فعاليتهاي شركتهاي فرامليتي است، زيرا نماد مصرف يا كد اشياي مصرف شده ترجمان وضع فرهنگي يا هويت فرهنگي اند. افراد با دسترسي يافتن به كالاهاي خاص برطبق موازين و مقياسهاي جامعه نه تنها از منزلت و مقام خود، بلكه از جايگاه ديگران نيز آگاهي مييابند اشيا با ايفاي يك كاركرد اجتماعي تمايزي و تبعيضي، در واقع معرف افراد،يا به معناي صحيح تر تمايز بين افراد ميشود. در حقيقت تمايز قايل شدن بر حسب اشيا مبين يا موجد تفكيك و تفاوت اجتماعي است، كه افراد را طبقهبندي كرده و سلسله مراتب اجتماعي را به دنبال دارد. اين بعد نمادي در كليه سطوح جامعه بر طبق كدهاي متفاوت، مشاهده، و به يك طبقه اجتماعي خاص نيز محدود نمي شود. علاوه براين بايد به مصرف بعد تخيلي نيز افزود، زيرا اشياء وسيله فرار و طلسمي است كه فرد با توسل به آن ميتواند جهاني سحرآميز را تصور كند. آرزها به سوي نيازها هدايت شده و در وجود كالا، برآورده ميشوند. علت اينكه تبليغ كنندگان همواره در تلاش يافتن تصويري هستند كه مصرفكنندگان از خود، و از من آرماني همواره صرفاً همان الگوي رفتاري است كه در يك متن اجتماعي تحقق مييابد و به عبارت ديگر در ارتباط با ساير افرادي كه از اتحاد آنها با يكديگر هستي اجتماعي فرهنگي خاص، و اكثراً يك ملت، تشكيل ميشود. جدل ميان خود و تصوير شخصي يعني بين انگيزهها و ارزشها در مصرف در كشورهاي در حال توسعه، غالباً در ناكامي از مصرف بسنده تجلي مييابد، چه در واقع آنچه فرد ميكوشد در مصرف بيابد راهي براي غلبه بر احساس نابسندگي و ميل ورود به اجتماع و نيل به ارتقاي اجتماعي است .
الگوهاي مصرف در همه موارد بايد با هويت فرهنگي جامعه كاملاً پيوستگي داشته باشد، البته بايد به الگوهاي مصرف متفاوتي كه به دليل عدم تجانس نظام اجتماعي فرهنگي و دامنه قشربندي اجتماعي اقتصادي كم و بيش با يكديگر تفاوت دارند توجه داشت. در كشورهاي جهان سوم ،منطبق تفكيك اجتماعي بر مبناي مصرف تنها در ايجاد يك سلسله مراتب اجتماعي فرهنگي و پويايي و تحرك اجتماعي بازتاب نمي يابد بلكه به شكل يك برخورد متقاطع فرهنگي و ستيز بين «سنت و تجدد» نيز پديدار ميگردد. معرفي و گسترش تجدد از طريق فرآيند قالب شكني، آمال و نيازها و قالب ريزي مجدد آنها پويايي اجتماعي مصرف را در پي دارد. در اين چهارچوب الگوي ارتباطات با الگوي مصرف رابطه مستقيم دارد، از يك سو الگوي مصرف حاصل مجموعه پيام ها و علايمي است كه نگرش مردم را شكل مي دهد، و در رفتار هاي مصرفي آنها تبلور مي يابد. واز سوي ديگر مصرف خود يك الگوي ارتباطي بين انسان و جامعه و بين انسان و خود اوست.
تاثير شركتهاي فرامليتي در ايجاد الگوهاي مصرف در دو سطح صورت ميگيرد. در وهله اول اين شركتها به توسعه الگوهاي مصرفي رايج در كشورهاي جهان سوم كمك ميكنند. در وهله دوم شركتها ميكوشند كالاها و فرآوردهايجديد راكه كم و بيش پيچيدهتر از فرآوردههاي قبلي است جايگزين فرآورده هاي سنتي كنند. بنابراين موفقيت تجارتي اين شركتها در تمامي ساختار مصرف كشورهاي در حال توسعه تاثير ميگذارد. شركتهاي فرامليتي انتقال دهنده و اشاعه دهنده نظام هاي بازنمايي و هنجاري و نظامهاي بياني (نيازها و الگوهاي رفتاري ) اند. تفكري كه اساس اين نظامها را تشكيل مي دهد آن است كه براي مثال پاداش تلاش فرد در كارش دسترسي يافتن به كالاهاي مصرفي است، و افزايش مصرف شاخص عمده توسعه اقتصادي محسوب ميشود. بنابراين، ترويج چنين منطقي و تلاش براي مصرف بيشتر درنيروي محركه تغيير اجتماعي نقش مهمي دارد. به اين معنا كه شركتهاي فرامليتي به دليل ماهيت عقلانيت خود ،در پيوستگي و يگانگي روزافزون كشورهاي جهان سوم با نظام اقتصاد تجارتي دخالت دارند. اعتبار و ارزش فرد در اين نظام اقتصادي تا حد زيادي به كالاها و خدماتي كه در دسترس دارد و همچنين به پايگاه اجتماعي وابسته به اين خدمات منوط است. اين عقلانيت به طرق گوناگون مطرح ميگردد، در زمينه ارتباطات، پيام هاي پخش شده توسط رسانه ها (تلويزيون، سينماو تبليغات) با نمايش امتيازات جامعه مصرفي و ايجاد اشكال بازنمايي و نظام هاي هنجاري، نقش مهمي بازي مي كنند.
به موازات اين جريان، گرايش روزافزوني به تقليد از سبك زندگي غربي و توليدات غربي به وجود مي آيد، انگيزههاي افراد به نحو فزاينده اي به سمت دسترسي به مصارف تجارتي سوق داده ميشود. ارزش هاي سنتي تا حد زيادي بي اعتبار ميگردد، و تصور ذهني فرد از جامعه و نقشي كه در آن دارد، تغيير ميكند .
كاركنان شركتهاي فرامليتي نيز، صرفنظر از مقامي كه در شركت دارند، با اشاعه اخلاق شركتها در اين فرآيند تخريب نقش مهمي دارند. همان طوري كه قبلاً اشاره شد، اشتغال به كار در اين نوع شركتها مستلزم پذيرش مقررات و هنجارهاي مربوط به آنهاست. مصرف كالاهاي ساخت شركت هاي فرامليتي و اثرات نمايشي منبعث از آنها در ايجاد اخلاق مصرف مادي موثر است.
نكته آخر اينكه اين شركت ها گرايش دارند عادات مصرفي را به گونه اي كه به سود آنها باشد شكل دهند و بنابراين درصددند تا فرآوردههاي خود را جايگزين كالاهاي سنتي كنند، و براي برخي كالاها و خدمات خود تقاضاي تجارتي منظمي كه قبلاً وجود نداشته به وجودآورند. همچنين برخي نيازها و خواستها را به سوي ماركهاي خارجيسوق دهند. سياستهاي تبليغاتي و تشويق فروش كالا بدون شك يكي از موثرترين طرق نفوذ شركتهاي فرامليتي است، و در تغيير نيازهاي اساسي افراد و هدايت آنها به سوي ماركها و فرآورده هاي خاص دخالت دارد. قطعاً اين انتقال سليقه ها برآيند سياستهاي گسترده بازاريابي و تاثير آنها برمعرف ها و هنجارهاست .
هدف اصلي اين تبليغات ايجاد نيازها و بنابراين فرآوردههايي است كه ميتوانند اين نيازها را برآورده سازند. فرآورده هايي كه عملاً تنها شركتهاي فرامليتي قادر به توليد آنها هستند. براي مثال شركت يونيليور براي فروش خود برنامه هاي تبليغاتي جهاني بسيار مهمي اجرا ميكند. اين برنامه ها غالباً باعث ميشود تا مردم تمامي علاقه خود را به فرآوردههاي داخلي از دست بدهند. مثلاً همين شركت تلاش ميكند تا در هند مارگارين واناپستي را جايگزين كره محلي كند و به نظر مي رسد كه اين محصول داخلي كلاً از بين برود. اين شركت در ايجاد نياز به پودرهاي پاك كننده شيميايي و مواد ضدعفوني كننده و نتيجتاً در نتيجه ايجاد بازاري براي اين محصولات خود در اندونزي موفق بوده است.
علاوه براين توانسته است فروش بستني، سوسيس و اغذيه منجمد شده خود را در مناطق درون مرزي سيرالئون و ليبريا گسترش دهد، يعني در مناطقي كه كمتر ميتوان از آنها به عنوان مناطق داراي «درآمدهاي احتياطي» سخن گفت و آذوقه رساني به آنها معمولاُ توسط هواپيما صورت مي گيرد.
در آمريكاي لاتين قدرت تبليغات به حدي است كه حتي روستاييان بسيار فقير نيز عملاً خود را ملزم به نوشيدن نوشابه هايي چون كوكاكولا و پپسي مي دانند، و لو آنكه به قيمت فروش محصولات طبيعيشان تمام شود.
ر. لدوگار با مطالعه دو كشور برزيل و مكزيك، موفقيت شركتهاي فرامليتي را در ايجاد نياز به نوشابه هاي غير الكلينشان مي دهد. براي مثال ؛ مصرف سالانه اين نوع نوشابه ها در مكزيك رقم قابل ملاحظه 14 ميليارد بطري يعني براي هر نفر 5 بطري طي يك هفته بوده است (در مكزيك 40% نوشابه هاي مصرفي پپسي كولاست ). شستشوي مغزي تجارتي آنچنان قوي است كه ساكنين برخي روستاهاي مكزيك به رغم درآمد اندك خود متقاعد شده اند كه بدون اين نوشابه ها نمي توانند زندگي كنند و بايد هر روز آنها را مصرف كنند. در سال 1979 يك كشيش مكزيكي با اشاره به اين مطلب مينويسد: «شنيده ام بعضي از روستاييان مي گويند بدون مصرف روزانه نوشابه هاي غير الكلي نمي توانند زندگي كنند برخي ديگر به خاطر نمايش پايگاه اجتماعي خود هر روز با غذايشان بايد نوشابه بنوشند، به خصوص مواقعي كه ميهمان دارند. اكثراً فكر ميكنند كه بايد روزانه اين نوشابه ها را مصرف كنند. اين اساساً ناشي از تبليغات گسترده به خصوص در راديو است كه در اين مناطق كوهستاني شنوندگان فراوان دارد. به موازات اين امر، در اين روستاها فرآورده هاي طبيعي مثل ميوه كمتر مصرف مي شود، برخي خانواده ها فقط هفته اي يك بار ميوه ميخورند».
اساس اين سياستهاي تبليغاتي متقاعد ساختن مردم است به اينكه روشهاي سنتي تغذيه (ارزن، برنج، لوبيا، ذرت، آب) در قياس با محصولات غربي غالباً پيچيده تر (بسته بندي هاي لوكس، تفاوتگذاري هاي تصنعي با استفاده از ماركهاي گوناگون) اهميت كمتري دارد. موضوع مهم در اينجا نمادگذاري اجتماعي كالاهاست. از آنجا كه مردم به خاطر كم سوادي خود آسيبپذيرترند، تاًثير تبليغات بسيار زيادتر ميشود. براي مثال، به كشور كنيا كه قبلاً نيز مورد بحث بوده اشاره ميشود. هزينه تبليغات بازاريابي براي صابونهاي توليدي شركتهاي وابسته به شركتهاي فرامليتي در اين كشور 6 درصد و براي صابونهاي توليد داخلي 1درصد قيمت آنها بوده است. اين خود نشان دهنده سياست هدايت تقاضاهاي داخلي به سوي فرآورده هاي پيچيدهتر (صنعتي)، (صابون توالت، موادضد عفوني كننده ...) است كه بيشتر بر شكل ظاهري صابونها و جذابيت بسته بندي آن تاكيد دارد.
براي ارائه طرحي كليتراز موضوع به هزينه هاي تبليغاتي شركتهاي تابع شركتهاي فرامليتي در كنيا اشاره ميشود اين هزينه ها در حدود 12 ميليون شلينگ كنياست، در حالي كه بودجه تخصيص يافته در آخرين برنامه پنج ساله كنيا براي ساختن مركز بهداشت روستايي كه دولت از آنها به عنوان عوامل كليدي در بهداشت مناطق روستايي (حدود 90 درصد جمعيت كشور در اين مناطق سكونت دارند) ياد ميكند، 7/5 ميليون شلينگ است.
يكي از مشهورترين نمونه هاي نفوذ خارجي در الگوهاي مصرف، فعاليت شركت نستله و سياست توسعه فروش شير خشك براي اطفال است. اين شركت براي ترويج فرآوردهاي غذايي خود و جايگزين كردن آنها به جاي شير مادر سياست فعالي را به مرحله اجرا درآورد. براي اين منظور روش هاي متفاوتي به كار گرفته شده است :
1. توزيع مجاني و غالباً خانه به خانه بطري هاي شير و محصولات لبني (لاكتوژن)
2. اجراي برنامه هاي تبليغاتي در بيمارستانها و زايشگاه ها. اين برنامه ها توسط ماموران خاصي موسوم به «پرستاران شير» صورت ميگرفت، اين پرستاران اونيفورم سفيد ميپوشيدند و نتيجتاً به راحتي ميشد آنها را با كاركنان بيمارستان اشتباه گرفت.
3. توزيع مجاني كارتهاي مربوط به وزن نوزادان با تبليغ لاكتوژن. جمله اي هم در اين كارتها نوشته شده بود با اين مضمون كه مادران تاحد امكان بايد كودكان را با شير خود تغذيه كنند. اما عملاً چند درصد مادران قادر به خواندن اين نوشته بودند؟
تبليغات تلفيقي در بيمارستان ها و راديو. در اينجا گفته ميشد كه مصرف اين فرآورده ها، نيرو و قدرت به كودكان ميبخشد (براي مثال اين دو موضوع در نيجريه اهميت زيادي دارند). در جامائيكا تبليغ به اين شكل بود: «لاكتوژن باعث نيرومندي و سلامتي است» يا «انرژي و قدرت ميبخشد».
مصرف شير خشك همراه با برخي نمادها، يعني «نو»، «بهتر» و نظاير آن بود. در حال حاضر شير خشك در بسياري از كشورهاي جهان سوم مصرف بسيار وسيعي دارد.
بنابراين فعاليت شركتهاي فرامليتي ميتواند به انتقال حقيقي الگوهاي مصرف منجر شود. اين روند انتقال الگوها، نيازها برحسب ماركها تغيير پيدا ميكنند و فرآوردههاي پيچيدهتر و گرانتر جانشين محصولات ساده و ارزان ميگردد. به موازات اين فرآيند، تبليغات شركتهاي فرامليتي با ايجاد تمايزات تصنعي بين فرآورده ها، موجب از رونق افتادن سريع و جايگزين نمودن آنها با محصولات جديدتر است. نمونه هاي برونگرايي بسيار فراوان بوده و عواقب تاسف باري دارد. اين تنها چيزي است كه مي توان گفت.
روستائيان مكزيك بيش از پيش به مصرف نان سفيد به جاي نان سنتي خودشان كه هم ارزانتر است و هم پروتئين بيشتري دارد، روي آورده اند. در جامائيكا مردم عادت داشتند به عنوان صبحانه ماهي و موز كه هر دو ارزان و بسيار مقوي هستند، مصرف كنند. اما در نتيجه تبليغات اين عادت از بين رفته و اين فكر در مغز مردم رسوخ كرده كه براي صبحانه بهتر است سه رال مصرف كنند. اكنون مردم از محصولات كلوگ استفاده ميكنند، در حالي كه موز در بازار به خاطر نبودن خريدار و مشتري فاسد شده و از بين مي رود. ورود شركتهاي دانونسا و شامبورسي، شركتهاي تابعه گروه شركتهاي ب.اس.ان ژروهدانون و گروه نستله، در سال 1973 به مكزيك و برنامه هاي تبليغاتي مهم آنها تقاضاي كلي براي ماست را تا ميزان 350% افزايش داده است.
فرآيند جانشين سازي كالاهاي شركتهاي فرامليتي به جاي محصولات داخلي در مصرف سيگار بسيار مشخص و آشكار است. در اين بخش كاملاً متمركز 8 شركت فرامليتي بر بازار جهاني تسلط دارند : مثل شركت بت انگليسي الاصل كه بزرگترين سازنده سيگار دنياست و از هر پنچ سيگاري كه در جهان سرمايه داري به فروش مي رسد يكي از آن اين شركت است. شركتهاي ديگر عبارتند از گروه امپريال (انگليسي)، امريكن براندز (ايالات متحده)، موسسه فيليپ موريس (انگليسي) و گروه آفريقاي جنوبي (روتمن، رامبراند روپرت). اين شركتهاي فرامليتي در گرايش مردم به مصرف سيگارهاي خارجي (روند برونگرايي)، جايگزين نمودن سيگار داخلي ساخت توليد كنندگان كوچك با سيگارهاي صنعتي دخالت موثر دارند. اين تغيير ذائقه مصرف كنندگان سيگار باعث نابودي تنباكو سياه در بسياري از كشورها نظير هند، پاكستان، جمهوري كره، فيليپين، ارژانتين و يا برزيل شده است. سيگار كرتك در اندونزي، دلتي در سري لانكا و بيديز در هند به سود سيگارهاي ملايم نوع ويرجينيايي كنار گذارده مي شوندبرنامه هاي وسيع تبليغاتي عامل موثري در چنين فرآيندي است. علاوه بر اين، برنامه هاي وسيع تبليغاتي شركتهاي فرامليتي توتون، معرف آهنگ عمومي جريان بازاريابي شركتهاست. تاكيد اصلي در اين برنامه ها بركليشه هاي آمريكايي است و «تجملگرايي، پايگاه اجتماعي، سطح زندگي عالي و تصوير كابوي عاشق آزادي» مضاميني هستند كه لاينقطع تكرار ميشوند.
گاهي ايجاد بازارهاي جديد به خاطر يافتن مفرهايي است براي فروش فرآوردههاي واسطه اي برخي شركتهاي فرامليتي به عنوان مثال شركت رالستون پورينا عامل گسترش صنعت پرورش مرغ در كلمبياست، نه از آن رو كه مرغ و جوجه را به ماده كليدي رژيم غذايي مردم اين كشور مبدل سازد، بل به خاطر آنكه براي محصول اصليكارخانه، يعني كنسانترههاي غذايي براي حيوانات، بازار ايجاد كند. به پيروي از همين سياست تسهيلات و امكانات خاصي در اختيار مرغداران گذارده شد. در نتيجه بين سالهاي 1971 تا 1967 توليد مرغ در كلمبيا دو برابر گرديد، يعني از 11 ميليون به 22 ميليون رسيد.
كودكان به دليل آنكه به عنوان خريداران بالقوه به راحتي تاثير پذيرند، هدف مطلوبي براي شركتهاي فرامليتي محسوب ميشوند. براي مثال، برخي موسسات توليد كننده نوشابه هاي غير الكلي در آمريكاي لاتين و مركزي در مقابل فروش مستقيم محصولات خود در مدارس به هنگام برگزاري جشنها، نوشابه و يخچال را به طور رايگان در اختيار اين مدارس قرار مي دهند. شركتهاي ديگر نظير جنرال فودز در مكزيك با گذاردن مجسمه هايي كوچك نظير شخصيتهاي كارتوني والت ديسني در بسته بنديها، در واقع براي محصولات خود بازاريابي ميكنند.
بسياري از كالاها (كوكاياپپسي) نماد تعلق به دنياي مدرن تلقي ميشوند، و اين همان چيزي است كه تبليغ كنندگان بر آن بسيار تاكيد مي ورزند. ه.والتر در مقاله نشريه بسيار معتبر تجارت جهاني كلمبيا كه به بررسي سياستهايبازاريابي در كشورهاي در حال توسعه اختصاص يافته بود، اين پرسش را مطرح ميكند كه آيا «مردم به اندكي تجمل نظير نوشيدن نوشابههاي غير الكلي يا كشيدن سيگارهاي معطر نياز ندارند؟»
بحثها و توضيحات مسئول بودجه هاي تبليغاتي پپسي كولا و كوكاكولا در برزيل به خوبي بيانگر تاثير اجتماعيشركتهاي فرامليتي در ايجاد الگوهاي مصرفي است. او ميگويد: «در اين كشور هيچ راهي براي هدايت و كاناليزه كردن طغيان جوانان وجود ندارد، نسل كنوني از هيچ آموزش سياسي يا اجتماعي بهره مند نيست. ما يك مكانيزم اعتراضي به وجود آورده ايم كه در مصرف كاناليزه ميشود. پپسي، تصويري جديد و جوان است، آنها نيز خوشحال اند چون جوان هستند و چون جوان هستند، پپسي مينوشند».
بنابراين ورود شركتهاي فرامليتي دقيقاً با واژگوني الگوهاي مصرف كه برخي از آنها طي چندين قرن بدون تغيير باقي مانده اند همزمان است. اما ايجاد الگوهاي مصرف جديد ميتواند نتيجه مكانيزم هاي كمتر تعمدي ديگر نيز باشد. فرآوردههاي شركتهاي فرامليتي هم به خاطر كيفيات طبيعي (لوكس ونوبودن) و هم به خاطر نمادهاي اجتماعي وابسته به آنها به سهولت از سوي برگزيدگان داخلي كه شديداً مجذوب اسلوب زندگي غربي و محصولات غربي هستند پذيرفته ميشود. پيامد اثرات نمايشي قوي اين جريان، گسترش نيازها و اشيا در كل جامعه است. در اينجا بايد از تاثيرتقليدي سخن گفت. شركتهاي فرامليتي كالاهايي راعرضه ميكنند كه برگزيدگان داخلي سريعاً آنها را ميپذيرند و سپس درمدت زمان كوتاهي پس از عرضه اين كالاها، سايرين نيز به تقليد از برگزيدگان، مصرف كنندگان اين كالاها خواهند شد.
طرح كلي در اين جريان چنين است : شركتهاي فرامليتي محصولات جديد را در كشورهاي درحال توسعه عرضه كرده و نيازهاي مصرفي آنان را به جانب اين كالاها هدايت ميكنند.
روش هاي نفوذ متنوع و گوناگون است (عمدي با استفاده از تبليغات، نسبتاً غير عمدي از طريق نمايش)، اما همگي در جهت هدايت الگوهاي مصرف به سوي كالاها و خدمات توليدي شركتهاي فرامليتي مشاركت دارند. ايجاد عرضه خود موجد تقاضاست. درست است كه اين محصولات بدون در نظر گرفتن نيازهاي اساسي مردم به بازار عرضه ميشوند و اين چيزي نيست كه شركتهاي فرامليتي نسبت به آن بي اطلاع باشند، بلكه بالعكس «اين روش عادي و متداول انجام دادن امور از سوي آنهاست» اين سياست و عواقب ناشي از آن، نمايش جديدي از تضاد و برخورد دو نوع منطق است، زيرا براي يك شركت فرامليتي انتخاب يك برنامه تبليغاتي قبلاً آزموده شده به زباني ديگر به مراتب راحتتر است تا عرضه و يا توليد فرآورده هايي نو متناسب با نيازهاي خاص محلي.

جمع بندي

بنابراين ميتوان چنين نتيجهگيري كرد كه شركتهاي فرامليتي با معرفي عادات مصرفي غربي در كشورهاي درحال توسعه در ايجاد فرآيند جهاني برونگرايي فرهنگي دخالت موثر دارند. زيرا آداب تغذيه بازتاب روشي است كه ملتها طرز فكر و رفتار خود رابه وجود مي آورند، آنها را هدايت ميكنند، سنت هايشان را تلفيق واحياء ميسازند و رسوم خود را با رسوم انتقال بافته از سوي ديگر فرهنگها در هم مي آميزند.
از اين ديدگاه بسط و ازدياد موفقيت جهاني غذاهاي آماده اي نظير مك دونالد را نه به واسطه فروش (زياد) اين محصولات، بلكه بيشتر به خاطر شيوه زندگي و نمادهاي وابسته به آن بايد توجيه كرد.
نكته ديگر اين است كه سواي اهميت اجتماعي فرهنگي تاثير شركتهاي فرامليتي در ايجاد الگوهاي مصرف، نفوذ آنها باعث بروز انحرافاتي در ساير حوزهها نيز ميگردد. تغيير گرايش مصرف كشورهاي جهان سوم به جانب كشت برخي محصولات كشاورزي كه عمدتاً ناشي از استفاده از سموم دفع آفات است (كه شركتهاي فرامليتي در توليد آنها نقش عمده دارند) وابستگي اقتصادي و تكنولوژيكي اين كشورها را افزونتر ميكند. اما عمده ترين فرآيند اين جريان تخصيص نادرست منابع كمياب است. با تغيير محصولات كشاورزي، بهاي آنها همگام با كاهش ارزش غذايي در نتيجه افزودن چربيها و مواد شيميايي، افزايش مييابد. از سوي ديگر تاكيد برتوليد و مصرف فرآورده هاي حيواني، موجب اتلاف عمده منابع گياهي است. براي مثال در كلمبيا با گرايش به كشت علوفه به جاي كشت حبوبات و سبزيجات نه تنها منبع پروتئينيگراني جايگزين يك منبع پروتئيني ارزان شده، بلكه عملاً كاهش ذخاير پروتئيني را به دنبال داشته است، چون پروتئين منابع حيواني به مراتب كمتر از صنايع گياهي است. در اينجا به مثالي كه قبلاً آورده شده است، بر مي گرديم. طبق بررسيهاي انجام شده، حاصل كشت علوفه در يك جريب زمين اختصاص يافته به پرورش مرغ و ماكيان در منطقه واله ،برابر است با پروتئيني كه از كشت ذرت يا لوبيا درهمين زمين به دست مي آيد.
حال اگر در اين زمين سويا كشت شود، ميزان پروتئين حاصله 16 برابر بيشتر از كشت علوفه مرغداري خواهد بود. قبلاً گفته شد كه توليد جوجه در وهله اول به خاطر منافع شركتهاي فرامليتي در توليد خوراك و علوفه حيواني بود. مثال ديگر كه جمع اضداد است، كشور مكزيك يعني مهمترين صادر كننده پرتقال است. تا سال 1979 در نوشابه فانتا يا اورانج كراش از آب پرتقال استفاده نميشد. از اين تاريخ به بعد دولت تصويب كرد كه حداقل، 1 درصد آب پرتقال بايد به اين نوشابه ها افزوده شود. آخرين مثال در اين مورد كاپرال شعبه شركت نستله در ساحل عاج است. اين شركت عامل توسعه و رواج مصرف قرصهاي مگي در كشور فوق است. در حال حاضرخانوادههاي ساحل عاجي به طور متوسط سالانه 700 قرص مگي روزانه 2قرص براي هر خانواده مصرف ميكنند. اين قرص جزء مهمي از رژيمهاي غذايي مردم ساحل عاج و به خصوص فقيرترين اقشار جمعيت شده است. قرص مگي كه در كشورهاي غني حكم چاشني و مكمل غذا را دارد به عنوان يك غذاي اصلي براي تغذيه كافي نيست. اين محصول از پروتئين گياهي درست شده و مصرفش دريك رژيم غذايي كه خود دچار كمبود پروتئين حيواني است، باعث تشديد كمبود غذايي به خصوص از نظر كمبود اسيد آمينه ميگردد، امري كه در كشور فوق مشهود است.
بنابراين ترديدي نيست كه شركتهاي فرامليتي قدرت هدايت خواست ها و نيازهاي مردم را به سوي محصولات و يا خدمات خود دارند. اگر الگوهاي مصرف بازتاب ذهنيتها و تا حد بسيارزيادي آمال مردم باشند، ايجاد الگوهاي مصرف شكلي خاص از برونگرايي اجتماعي فرهنگي ملل جهان سوم و جدا ساختن آنها از ريشه ها يا حافظه هايشان است. از اين ديد شركت هاي فرامليتي را ميتوان به عنوان عاملان فعال دگرگوني اجتماعي تلقي كرد. كه فرهنگ زدايي افراد را به دنبال دارد و كمترين اعتنا و توجهي به ضرورتهاي دگرگوني مستقل و ملي كشورهاي فقير ندارد.
منابع:
1. همايونفر، علي «از استقلال كشورها تا ماجراجويي هاي شركتهاي چند مليتي» رسالت، (11مهر 1383): ص .7
2. آيزاك، رابرت اي «استراتژي شركتهاي چند مليتي و سرمايه گذاري خارجي «ترجمه مهدي تقوي، اطلاعات، (19 خرداد 1380): ص .12
3. نژند، مژگان «توليد كنندگان غربي عاملان بحران غذايي در جهان» كيهان، 9 خرداد :1387 ص .12
4. عراقي، مهدي «جهان به تسخير چند مليتي ها در نيامده است» ابرار، (7 آبان 1380): ص .6
5. كاليش، ديويد «زد و بند شركتهاي چند مليتي توليد سيگار و سينماي هاليوود» ترجمه كيكاووس زياري، سينما، سال 5، ش 242، (19 دي 1375): ص .22
6. سويزي، پل «شركتهاي چند مليتي» ترجمه سهراب بهداد، تهران: مؤسسه انتشارات علمي دانشگاه صنعتي شريف، 1358، ص .75
7. رهنما، سعيد «شركتهاي چند مليتي و كشورهاي توسعه نيافته»، تهران: بهاران، 1357، ص .42
منبع: پايگاه حوزه


ادامه مطلب

 

1. مصرف و توليد دو كنش هستند كه داراي چارچوب معنايي خاص به خود مي باشند كه دو چارچوب معنايي رقيب را تشكيل مي دهند به گونه اي كه با آمدن يكي، ديگري محدود مي شود، پس كشورهايي كه داراي چارچوب معنايي توليدي هستند چارچوب معنايي مصرفي ندارند و يا ضعيف مي باشد.
2. عقلانيت توليدي و مصرفي از نظامهاي معنايي ديني نشات ميگيرند چرا كه اديان چارچوب هاي معنايي يك جامعه را مي سازند و چارچوبهاي معنايي، چار چوبهاي كنشي يك جامعه را شكل مي دهند بدون اين چارچوب معنايي، چارچوب كنشي نيز وجود نخواهد داشت كه ما از آن به عقلانيت ياد ميكنيم. پس هويت و ماهيت عقلانيت موجود در يك جامعه، دين و مذهب آن تشكيل مي دهد.
3. شناخت نوع مذاهب و ارتباط آنها با نوع عقلانيت موجود در يك جامعه ميتواند مطالعه تطبيقي جهاني مذهب را شكل دهد. به عبارت ديگر چهره پنهان عقلانيت مصرفي يا عقلانيت توليدي را مذهب تشكيل مي دهد. و تحول مذهب را ميتوان در جهت عقلانيت مصرفي يا عقلانيت توليدي دانست ؛ به گونه مثالي اگر مذهب به طرف اشرافيت حركت كند عقلانيت مصرفي را در جامعه رواج خواهد داد و اگر به طرف يك مذهب مردمي حركت كند عقلانيت توليدي را ايجاد خواهد كرد.
4. تاريخ مذاهب مسيحيت شاهد بر نكته مذكور ميباشد كاتوليسم يك مذهب اشرافي است كه عقلانيت مصرفي را رواج مي دهد چرا كه سازمان مذهبي آن يك سازمان مصرفي است و ساختار معرفتي آن يك ساختار انفعالي است، چرا كه بر اساس ايمان شكل مي گيرد و غير عقلاني است و از نظر ساختار سازماني يك نوع مصرف گرايي از خود دارد (مصرف اعانه مردمي و ماليات).
5. پروتستانتيزيسم كه ضد سازمان كاتوليسيسم بود و سعي كرد به فرد در مقابل سازمان اصالت دهد و يك فرد توليدي را توليد كند، مبناي مذهبي خود را بر اساس سازندگي بنا كرد و چون مذهب خود را فردي ضد سازماني ترسيم كرد پس به يك عرفان مولد روي آورد. عرفاني كه بر اساس توليد تجليات خداوند در روي زمين، خود را بنا كرد كه بر اساس توليد ثروت بر اساس ربا بنا شد (فتواي كالون).
6. پروتستانتيزيسم معرفت توليدي خود را بر اساس هرمنوتيك بنا كرد كه ميتوان به آن نام فرد گرايي توليدي معرفتي داد و از اينجاست كه مذهب عقلانيت توليدي شكل داده ميشود. پس عقل انديشنده و خود بنياد، ميدان دار ميشود و سپس به توليد ساختار بر اساس آن ميپردازد ساختار توليد علم تجربي و فناوري كه با اقتصاد ربوي تركيب ميشود و تمدن توليدي غربي را شكل مي دهد (پروتستانتيزيسم از تفسير يهودي مسيحيت به وجود آمد).
7. كاتوليسم ساختار مصرفي خود را بر اساس خانواده بنا ميكند. يكي خانواده بسته (بدون طلاق و بدون جلوگيري از بارداري...) كه يك خانواده با ثبات را تشكيل مي دهد؛ يعني يك خانواده مصرفي كه بر اساس عقلانيت مصرفي ايماني خود را شكل مي دهد. و توليد نسل را در حرفه خود دارد و بنياد خود را بر خانواده و نه فرد ميگذارد. پس پيشرفت مبتني بر فرد و رقابتهاي فردي كه اساس نظريه تكامل و تمدن غربي را تشكيل مي دهد، كنار ميگذارد. بر عكس پروتستانتيزيسم كه خانواده در آن به ضعف كشانده شده است؛ به گونه اي كه در كشورهاي پروتستاني در ميان پروتستانها جمعيت رشد منفي دارد و بر عكس كشورهاي كاتوليك كه در كاتوليك جمعيت رشد طبيعي خود را دارد و خانواده بر جمعيت يك واحد مصرفي است، تا توليدي در خود پرورش مي دهد (مثل فرانسه).
8. در كشورهاي اسلامي در دوران جديد به دنبال پروتستان سازي اسلام بودند تا عقلانيت توليدي غربي را در اين كشورها به وجود آورند و اين در برخورد با استمرار سنت در اين كشورها واقع ميشد و استمرار سنت با وجود خانواده اسلامي ممكن نبود. پس عقلانيت توليدي غربي بدون برخورد با خانواده ممكن نميشد كشف حجاب در دوران رضا خاني و ترويج روابط جنسي قبل از ازدواج و فرا ازدواجي در جوامع اسلامي، هدف اصلي واقع شد. (مثلا رواج ازدواج موقت در بين جوانان مجرد و متاهل) پس عقلانيت فردگراي توليدي در بين كشورهاي اسلامي با سنت و خانواده برخورد مستقيم دارد.
9. از طرف ديگر كشورهاي اسلامي بر اساس اقتصاد مصرفي نفتي خود را بنا كرده اند (مستقيم و غير مستقيم) زماني پول نفت، بنيادي ترين فرآيند اقتصادي كشورهاي اسلامي را تشكيل مي دهد كه فقط مصرف مي زايد و ضديت با توليد دارد و عقلانيت مصرفي را رواج و حاكم ميكند دولت كه پول نفت را در اختيار دارد سعي در شكستن ساختارهاي خانواده براي رسيدن به مدرنيسم و مدرنيته مصرفي دارد كه از دوران مشروطه تا حال در ايران ادامه دارد. پس جنگ دولت نفتي با خانواده سنتي، تضاد و بحران كشورهاي اسلامي را تشكيل مي دهد.
10. ترسيم عقلانيت توليدي كه حريم خانواده را مورد هجوم قرار ندهد و ترسيم عقلانيت مصرفي كه اشرافيت معرفتي ساختاري را تقويت نكند راه سوم تشكيل مي دهد به عبارت ديگر تركيب عقلانيت مصرفي با عقلانيت توليدي به گونه اي تئوريك و ساختاري، اساس سياستگذاري و برنامه ريزي كشورهاي اسلامي و ايران را تشكيل مي دهد.
11. كشورهاي اسلامي و ايران داراي زير نظام هاي فرهنگي هستند كه عقلانيت توليدي و مصرفي را با هم تركيب كرده اند و توانسته اند هم خانواده را حفظ كنند و هم توليد و پيشرفت را در پيشينه خود داشته باشند مثل حوزه فرهنگي اصفهان كه عقلانيت توليدي صنعتي ايران را شكل مي دهد و عقل نظري ايراني را در درون خود توليد كرده است و مركز توليد فلاسفه و فلسفه ايراني است و حوزه فرهنگي يزد كه مركز توليد عقل عملي ايراني است و معرفت فقهي ايراني را شكل داده است و بيشترين تاجر را در سطح جهاني ايران را شكل داده است.
12. باز توليد اين زير نظامهاي فرهنگي ميتواند راه را براي آينده هموار كند، ولي اشرافيت معرفتي ايراني كه در قالب روشنفكري و دولتهاي غرب گرا تجلي پيدا ميكند به گونه ساختاري با اين نوع فرهنگها برخورد پيدا ميكند سعي در نابودي اين فرهنگها دارد (مثل ساختن طنز و رواج آن درباره فرهنگ توليدي يزد و اصفهاني ها) اشرافيت معرفتي ساختاري مبناي عقلانيت مصرفي ويرانگر فرهنگي سياسي و اقتصادي و اجتماعي كشورهاي اسلامي تشكيل مي دهد و ضديت با سنت ايراني و خانواده ايراني در درون خود دارد. و به نام توليد گرايي به مصرف گرايي ميپردازد.
منبع :پگاه حوزه / شماره 253  

ادامه مطلب

 

بي‌شك يكي از مهمترين چالش‌هاي هر كشور كاهش هزينه‌هاي كلان و بهينه‌سازي مصرف است، در اين راستا به منظور هدفمند نمودن اين امر مهمترين عامل، تعريف و شناساندن استراتژي‌هاي سازمان‌هاست كه در اين راستا موارد ذيل مطرح مي‌شود؛
منظور وهدف از اصلاح الگوي مصرف چيزي نيست جز به دست آوردن موفقيت در تمامي عرصه‌هاي كلان كشور و اين امر با توجه و تمركز بر استراتژي‌ها دست يافتني است يعني سازمان‌ها و نهادها و... بايد استراتژي محور باشند. دانشمندان و محققان علم نوين ‌مديريت، روشي را پيشنهاد داده‌اند كه با استفاده از آن اغلب سازمان‌ها با موفقيت توانسته اند ضمن پياده سازي موفقيت آميز استراتژي و ايجاد يك تحول اساسي الگوي مصرف درستي را نيز هدف قرار دهند.
آنها به منظور پياده سازي استراتژي در سازمان از روش ارزيابي متوازن استفاده كرده اند كه در اين روش سازمان‌ها فقط از يك منظر مورد توجه قرار نمي‌گيرند بلكه تمركز آنها بر:
-1 منظر مالي
-2 منظر مشتري
-3 منظر فرايندهاي داخلي
-4 منظر يادگيري و رشد
استوار مي‌باشد.
به نظر مي‌رسد استفاده از اين فرايند در عمل خواهد توانست سازمان ها را در بهينه كردن عملكردشان در اين زمينه موفق و در نهايت الگوي مصرف درستي را رونمايي كند.
يكي از گرانبهاترين مواردي كه ما در سازمان ها و جامعه به طور مداوم از دست مي دهيم و براي آن بهاي گزافي را هزينه مي كنيم زمان مي‌باشد. همه ما مي دانيم كه شايد ساعت‌هاي زيادي را صرف جلسات و برنامه‌هايي مي‌كنيم كه اهميت آنها برايمان چندان درجه بندي نشده است. اين امر موجب مصرف و استهلاك مهمترين نيرو يعني (نيروي انساني) مي‌شود. به منظور كاهش اين هزينه گرانبها و بهينه سازي آن روش مذكور (ارزيابي متوازن) يكي از بهترين روش ها خواهد بود. در اين روش به علت مشاركت تمامي كاركنان در اين امر، استراتژي براي همه اعضاي آن سازمان شفاف، روشن و مشخص خواهد بود و در نهايت با يك تيم هماهنگ در تمام زمينه‌ها عملكرد موفق نمايان خواهد شد.
اولين كار مديريت ارشد در سازمان استراتژي محور اين است كه ضرورت تحول را براي همه بديهي سازد. قبل از هر چيز مديريت با بسيج سازمان مي بايست روشن كند كه چرا تحول ضروري است(يخ سازمان بايد آب شود) تحول دگرگون ساز در سطوح بالاي سازمان و از طريق سه اقدام مشخص رهبران آغاز مي‌شود؛
-1 ايجاد يك احساس ضرورت و نياز شديد
-2 ايجاد يك ائتلاف هدايت شده
-3 تدوين يك چشم انداز و يك استراتژي
حال با توجه به تجربه ارزشمند انديشمندان مديريت اين سوال پيش مي آيد كه مشكل اصلي در سازمان ها و نهادهاي عمومي و خصوصي ما آيا تنها در پياده سازي استراتژي است يا مسائل ديگري نيز در آن دخيل مي‌باشد؟ در نهايت شكستن ساختارهاي سنتي مبتني بر قدرت بسيار مهم است. ايجاد تيم‌هاي استراتژي، جلسات عمومي و ارتباط باز از عناصر اين حاكميت انتقالي است.
منبع: http://www.bashgah.net

ادامه مطلب

 

تقوا به معنای پرهیزگاری و خودداری نفس و برگرفته از کلمه وقایه، در کاربردهای قرآنی از چنان گستره معنایی برخوردار می باشد که برخی بر این عقیده هستند که بسیاری از مفاهیم کلیدی در حوزه های اعتقادی و رفتاری را می توان ازطریق این واژه بیان کرد.
به این معنا که در کاربردهای قرآنی و فرهنگ آن، تقوا به مفهومی گسترده تر و فراگیرتر از آن است که بتوان با تک واژگانی چون پرهیزگاری آن را بیان کرد. از این رو، هنگامی که از تقوا در مصرف سخن به میان می آید، به معنای رعایت و حفظ حدود و ثغوری است که خداوند برای بهره مندی شخص از نعمت ها و رزق الهی بیان کرده است تا به این وسیله خود را از خشم و غضب الهی که نماد و مظهر آن دوزخ و عذاب های آن است حفظ کرده و نگه دارد.
براین اساس می توان از تقوا در مصرف سخن گفت. نویسنده در این حوزه معنایی بر آن است تا شیوه ها و الگوهای درست مصرف را براساس آیات قرآنی بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

رعایت حدود الهی

شاید یکی از کلیدی ترین اصطلاحات و واژگان قرآنی تقوا باشد. حضور پررنگ آن را در همه آیات قرآنی می توان مشاهده کرد. از این رو هر واژه و اصطلاح دیگر قرآنی چون توحید و ایمان به گونه ای با این اصطلاح قرآنی ارتباط تنگاتنگی می یابد و نمی توان از توحید یا ایمان سخنی گفت اما معترض تقوا و مسایل آن نشد.
اصولاً توحید، زمانی به عنوان اعتقاد، خود را نشان می دهد که ایمان و باور شخص در حوزه معنایی تقوای قرآنی بروز و ظهور یابد و شخص در عمل، انسانی متقی باشد و رفتارهای وی بیانگر باطن و باورهای درونی او باشد.
بنابراین، تقوا هرچند که به معنای حفظ کردن خویشتن از چیزی است که انسان از آن می ترسد و در اصطلاح شرعی به معنای نگهداری نفس از چیزی است که موجب گناه می شود و این معنا با پرهیز شخص از آن چه خداوند از آن نهی نموده حاصل می شود و حتی کمال آن به وسیله ترک برخی از مباحات تحقق می یابد (مفردات راغب اصفهانی؛ ص 881 ذیل واژه وقی) ولی می توان گفت که تقوا اصولاً شامل رعایت همه حدود الهی است که به شکل امر و نهی صادر شده است. در این صورت می توان گفت همان اندازه که انجام حرام و مکروه، عملی ضدتقوایی است، به همان اندازه ترک واجب یا مستحب نیز عملی ضدتقوایی می باشد.
براین اساس، نمی توان گفت که تقوا در مفهوم اسلامی و معنای گسترده آن، تنها شامل خودداری از گناهان و رعایت حدود الهی در ترک حرام و یا مکروه و یا حتی برخی از مباحات می باشد، بلکه شامل رعایت همه حدود الهی از واجب و حرام است؛ زیرا عدم انجام واجب و یا مستحبی، خود نوعی عدم رعایت حدود الهی و عدم پرهیز ازخواسته های الهی است که به دو شکل امر و نهی صادر می شود.
این گونه است که رعایت تقوا در مصرف خود را بر انسان متقی تحمیل می کند و لازم است که شخص برای دست یابی به تقرب و رهایی از دوری از خداوند، به همه خواسته های الهی توجه داشته و آن را رعایت نماید، حال این خواسته ها به شکل ترک عملی و یا انجام کاری باشد.

رعایت حدود الهی در مصرف

هرچند که خداوند در آیات بسیاری بیان می کند که همه هستی مسخر انسان است و انسان به عنوان خلیفه الهی این حق و توانایی را دارد که در جهان هرگونه که بخواهد تصرف کند و تغییراتی را انجام دهد، ولی جواز تصرف و تسخیر جهان و ایجاد تغییرات در چیزها می بایست برپایه حکمت و فلسفه نظام آفرینش باشد. از آن جایی که نظام آفرینش به هدف خاصی چون دست یابی همه چیزها به کمال شایسته و بایسته ازطریق حرکت از نقص به سوی کمال برنامه ریزی شده است، تصرفات انسان به عنوان خلیفه الهی هم می بایست در راستای دست یابی چیزها به کمال باشد.
از آن جایی که انسان به سبب برخی محدودیت ها به ویژه در حوزه علم و دانش نمی تواند به همه کمالات امور و روش های دست یابی به آن آگاه باشد، نیازمند برخی از دانش های بیرونی است که از راه وحی به او الهام می شود و از آن آگاه می گردد. این دانش ها که از آن به دین اسلام یاد می شود از زمان آدم(علیه السلام) تا حضرت خاتم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به انسان از راه وحی منتقل شده است. انسان ها می توانند وبلکه می بایست با بهره گیری از این دانش ها در مسیری حرکت کنند تا خود و دیگر موجوداتی که تحت ربوبیت خلافت الهی آنها قرار دارند به کمال شایسته و بایسته خویش برسند.
بنابراین هرگونه تصرف و تغییری می بایست براساس این حکمت و فلسفه آفرینش انجام گیرد و هرحرکتی برخلاف آن، حرکتی ضدکمالی و ضدتقوای الهی شمرده می شود و آثار و نتایج بد و زیانباری در دنیا و آخرت به شکل تکوینی و تشریعی بر آن بار می شود.
در دستورالعمل ها و راهنمایی هایی که از سوی خداوند درباره چگونگی مصرف و بهره گیری از نعمت ها و روزی های خداوندی، از سوی خداوند به شکل وحی در دین اسلام تبیین شده، بر پرهیز از هرگونه اسراف و تبذیر و اتراف تأکید بسیار شده است.
اسراف به معنای زیاده روی به عمل و تصرفی گفته می شود که مورد مصرف، بیش از اندازه تغییر یابد و از حد اعتدال و عدالت بیرون رود. به این معنا که برای هر چیزی سه حالت می توان تصور کرد: تفریط، اعتدال و افراط.
عدم بهره گیری درست از نعمت و یا رزقی به معنای تفریط بوده و امری نادرست و غلط است؛ زیرا هرچیزی به عنوان مسخر انسانی می بایست به درستی مورد مصرف قرار گیرد تا افزون بر دست یابی آن چیز به کمال خود، زمینه کمال یابی مطلق را برای آدمی فراهم آورد.
اگر کسی از نعمتی چون آب استفاده نکند و به تفریط، آن را هدر دهد، زمینه آسیب جسمانی و روانی و روحی خود را فراهم می آورد و از راه کمالی بازمی ماند. از این رو بر انسان است که از هر نعمتی که در اختیار اوست بهره گیرد و آن را هدر ندهد اجازه هرزرفتن آن را نیز ندهد.
بسیاری از مردم از بهره گیری نعمت های الهی خودداری می کنند. برخی به ادعای زهد و رهبانیت استفاه از این نعمت ها را بر خود حرام می کنند. نتیجه چنین تحریمی عدم پاسخ گویی درست و کامل به نیازهای جسمی و روحی بشر و عدم دست یابی به وظیفه و مسئولیت شخص در دنیا به عنوان خلیفه الهی است. لذا ازنظر قرآن حرکت هایی چون رهبانیت و زهدگرایی افراطی به معنا و مفهوم ضدکمالی و ضدتقربی بوده و مردم باید از آن حذر کنند.
برخی دیگر از مردم نیز نعمت های الهی را بی دلیل مورد بی توجهی قرار می دهند و از بهره گیری آن خودداری می کنند و زمینه تعالی و تکامل را برخود و خانواده و گاه بر جامعه می بندند. این گونه اعمال و رفتار به عنوان شیوه تفریطی از سوی خداوند، زشت و نادرست معرفی شده و از آن پرهیز داده شده است.
در مقابل گروهی دیگر راه افراط در مصرف را در پیش می گیرند و بیش از اندازه به تصرف و تغییر در نعمت ها اقدام می کنند. آنان بیش از نیاز بدن در چیزی تصرف می کنند و سبب آن می شوند تا به انواع و اقسام بیماری ها دچار شوند.
زیاده روی در مصرف غذا و اسراف می تواند سد راهی برای تکامل شخص و جامعه باشد؛ زیرا افزون بر این که موجب می شود تا شخص بیش از اندازه نیاز مصرف کند و خود را به بیماری و نواقص دچار سازد سبب می گردد امکان بهره مندی دیگران از آن چیز فراهم نشود و یا به سختی به دست آید.
از این رو اسراف ازنظر قرآن، حرام و گناه می باشد و خداوند به صراحت بیان می کند که مسرفان را دوست نمی دارد.
تنها روشی که می توان آن را درست و سالم ارزیابی کرد، روش اعتدال و میانه روی است. به این معنا که به اندازه نیاز از هر چیزی استفاده و بهره برد و اجازه داد تا نفس به اندازه کافی از آن بهره گرفته و راه کمالی خویش را بپماید و دیگران نیز فرصت بهره مندی از آن را بیابند.

تبذیر و اتراف، نشانه بی تقوایی

نوع دیگر بی تقوایی را می توان در تبذیر و ریخت و پاش ها دید. برخی از افراد اعم از فقیر و یا ثروتمند، نسبت به هر چیزی که دارند راه تبذیر را می پیمایند. به این معنا که اگر امکان بهره مندی از چیزی را به وفور بیابند به گونه ای رفتار می کنند که همراه با ریخت و پاش است بی آن که فایده و بهره ای درست و حسابی از آن چیز ببرند.
البته تبذیر در اقشار ثروتمند و سرمایه دار بیش تر است؛ زیرا امکانات در اختیار آنان بیش تر است و همین امر موجب می شود تا بی اندازه ریخت و پاش کنند.
اتراف، روش دیگری است که از سوی سرمایه داران نسبت به مصرف چیزها انجام می گیرد. اتراف به معنای رفاه زدگی، آن است که شخص روحی و روانی طبیعی خویش را از دست دهد و رفتاری به دور از انسانیت در پیش گیرد و تفاخر و تبختر و استکبار، منش وی شود.
در حقیقت می توان گفت که اتراف، حالت روانی در سرمایه داران است که به سبب وجود امکانات و رفاه زدگی به آنان دست می دهد. این رفتار در اشکال مختلف حاوی نابهنجاری بسیاری است که از جمله می توان به اسراف و تبذیر در مصرف و نیز تفاخر و تکبر و تجاوز از قوانین و حدود در رفتارهای اجتماعی اشاره کرد.
اصولاً مسرفان و مبذران و مترفان مردمانی بی تقوا هستند و از افساد در طبیعت و منابع و امکانات پرهیزی ندارند. (بقره آیه205و 206) از اینرو خشم و غضب الهی را به جان می خرند و با مصرف نادرست و بی رویه خویش خود را به سوی دوزخ قهر الهی سوق می دهند.
گروهی از مردم، متأثر از رفتار نابهنجار برخی از مسرفان و اهل تبذیر و اتراف، راه بی تقوایی را در پیش می گیرند و همانند آنان در مصرف نعمت ها و امکانات بی تقوایی می کنند؛ زیرا این دسته از انسانها را به عنوان الگو و سرمشق خویش قرار می دهند و همانند آنان عمل می کنند.
شگفت آنکه برخی دیگر از مردم نه تنها مسرفان را الگوی رفتاری خویش می کنند بلکه از ایشان اطاعت کرده و خود را برده آنان می سازند. خداوند در آیات 150 تا 152 سوره شعراء از مردم می خواهد تا تقوا را پیشه خویش ساخته و از اطاعت اسرافکاران خودداری ورزند؛ زیرا مسرفان کسانی هستند که نه تنها به اصلاح امور جامعه عنایتی ندارند بلکه به افسادگری در جامعه می پردازند و با مصرف نادرست و بی رویه امکانات و نعمت های الهی، فرصت بهره مندی دیگران از نعمت ها را می گیرند و جامعه را از رشد و شکوفایی همه جانبه و تمدنی و فرهنگی و اقتصادی باز می دارند.

نقش تقوا در عرصه اقتصادی

خداوند در آیات چندی به مسأله تقوا در حوزه اقتصادی می پردازد و از مردم می خواهد تا از کم فروشی اجتناب کنند، زیرا کم فروشی موجب می شود تا امنیت اقتصادی در مبادله از دست رود و جامعه از رشد اقتصادی و شکوفایی تمدنی باز ماند. (شعراء آیات179تا183)
تأکید بر تقوای الهی در حوزه اقتصادی از آن رو صورت می گیرد که انسان، با تقوای الهی نه تنها می تواند به بهره مندی بهتر از امکانات و نعمت ها دست یابد بلکه تقوای الهی در حوزه اقتصادی موجب می شود تا شخص و جامعه از روزی های پیش بینی نشده و امکانات برتر و فوق العاده ای بهره مند شود. (طلاق آیات 2و3)
به سخن دیگر، هر جامعه ای که احتمال دست یابی به رشد و شکوفایی اقتصادی و تمدنی را براساس حساب و کتاب های منطقی نمی دهد می تواند با بهره مندی از شیوه تقوای الهی در حوزه اقتصادی به رشد و شکوفایی برسد که بیرون از تفکر و برنامه ها و توانایی های عادی بشر است. (همان)
تقوا عامل مهم در شکوفایی امر تعاون و همکاری میان مردم جامعه (مائده آیه2) و تقسیم انفال (انفال آیه1) و دیگر امکانات و توانمندی های جامعه و اصلاح امور جامعه (حجرات آیه10) می شود و بدین ترتیب رشد اقتصادی و تمدنی می تواند در جامعه سالم و متقی تحقق یابد؛ زیرا همدلی ایمانی و همکاری میان مؤمنان و تقسیم درست ثروت و امکانات، شرایطی را فراهم می آورد که جامعه بتواند درست تولید و توزیع و مصرف کند و همگان در شرایط مساوی به سوی کمال حرکت کنند.
خداوند در آیه 109 سوره توبه تبیین می کند که چگونه مراعات تقوا می تواند موجبات پی ریزی و تأسیس مؤسسات دینی که مردم را به سوی کمال هدایت می کند، شود.
هرچند که آیه در ارتباط با مسأله مسجد و بناهای دینی است ولی می توان با توجه به معیار این که مراد از آن بناهایی است که شرایط بهبودبخشی انسان و دست یابی به کمال را در وی فراهم می آورد، می توان گفت که تقوا عامل مهمی در پی ریزی هر بنای با شکوه تمدنی و کمالی در هر جامعه ای است. این بنا می تواند بنای فرهنگی یا دینی و یا بنای ساختار نظام سیاسی و اجتماعی و یا اقتصادی باشد. چنان که تقوای الهی امام خمینی(ره)، بنای عظیم و مستحکم انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را گذاشت و مردم را از برکات آن بهره مند ساخت.
خداوند در آیات4، 88، 93 سوره مائده و نیز 69 سوره انفال بر ضرورت رعایت تقوا در بهره گیری از امکانات و روزی های خدادادی تأکید می کند و از انسانها می خواهد که همواره در مصرف امکانات و نعمت های الهی تقوا را مراعات کنند تا شخص و جامعه به سلامتی دست یابد و راه رشد و شکوفایی تمدنی را طی کند؛ زیرا شخص و جامعه با این شیوه می تواند امید داشته باشد به مسئولیت خویش به عنوان مأمور خداوند در استعمار و آبادانی زمین عمل کرده است. (هود آیه61)
ازنظر قرآن، راه رهایی از بی تقوائی در مصرف آن است که از اسراف و تبذیر خودداری شود و انسان زیاده روی و ریخت و پاش را به عنوان رفتاری زشت و نابهنجار ترک کند.
منبع: روزنامه کیهان

ادامه مطلب

 

هزينه‌هاي واقعي اعتياد ما به خريد و مصرف

رشد لجام گسيخته مصرف‌گرايي و دلبستگي ما به داشتن خانه‌ها و خودروهاي تجملاتي لوکس که آثار زيان‌بار جسمي و روحي و زيست‌محيطي و فرهنگي و اجتماعي آن تقريباً براي همه ما روشن گرديده است، دو راه‌حل در برابر ماقرار مي‌دهد: کاهش مصرف و يا اعتماد به وقوع معجزه‌اي تکنولوژيکي براي بهبود اين شرايط. البته در سايه سلطه نظام‌هاي مادي‌گرايانه در قريب به اتفاق مناطق دنيا و رشد بي‌عدالتي و عدم اطمينان، گويي همه در انتظار وقوع معجزه‌اي تکنولوژيک نشسته‌اند. در برابر اعتياد فاجعه‌آميز همه ما به خريد و مصرف بيشتر و با وجود رشد تمايلات خوب و در عين حال کم‌نتيجه مصرف‌کنندگان، آيا زمان آن فرا نرسيده که همچون سال‌هاي جنگ جهاني دوم به سوي يک سيستم اقتصادي کم‌مصرف و بهينه و توأم با ارزش‌هاي انساني حرکت کنيم؟ هرچند از هم اينک مي‌توان پيش‌بيني نمود که هيچ يک از رهبران و احزاب سياسي ما حاضر نمي‌شوند که مردم را به چنين سياست‌هايي تشويق کنند.
يک جزوه قديمي در آشپزخانه منزل ما وجود دارد که آثار لکه‌هاي قهوه و يادداشت‌هاي بي‌مصرف زيادي روي آن وجود دارد. اما من تصميم ندارم آن را دور بياندازم. ايده‌اي خوب که ممکن است همچنان هم تداوم بيابد.
چرا؟ براساس همه پژوهش‌هاي صورت گرفته، افراد زيادي نظير من وجود دارند. افرادي که تمايلات و نگرش‌هاي خوبي دارند و عميقاً در مورد گرم شدن تدريجي آب و هوا نگرانند، اما همچنان در تبديل اين نظرات به رفتارهاي روزمره زندگي خود ناتوانند. براي اين وضعيت مي‌توان دلايلي نظير انبوه شدن اطلاعات دريافتي، کمبود زمان و ترديد در انتخاب گزينه‌هايي مناسب را برشمرد. به علاوه، بسياري بر اين عقيده‌اند که همه تلاش‌هاي ما در آن سوي معادله، به دليل اقدامات غيرمسئولانه‌اي نظير ساخت دو نيروگاه برق در هفته از سوي چيني‌ها، عملاً با موفقيت چنداني همراه نخواهد بود.
آيا دست زدن به اقداماتي نظير کاهش مصرف گوشت به نصف مقدار کنوني، چشم‌پوشي از رفتن به سفرهاي تفريحي و حمام آفتاب با هواپيما، تلاش براي بازيافت بيشتر زباله‌ها، و پياده‌روي تا مدرسه، کافي خواهند بود؟ مسلماً نه، چرا که اين اقدامات، تنها به خراشيدن يک سطح محکم شباهت دارد. اگر جهان توسعه يافته به کاهش 80 درصدي حجم انتشار کربن که مورد درخواست سازمان ملل متحد از اين دولت‌ها در کنفرانس بالي (اندونزي) بوده، تن دهد، بي‌ترديد فرزندان ما زندگي متفاوتي را به نسبت آنچه که هم اينک ما انتظار فرا رسيدن آن را داريم، تجربه خواهند کرد.
در سال 2006 ميلادي، هر انگليسي به طور متوسط 6/9 تن دي‌اکسيد کربن(CO2) توليد نموده که اين رقم بايد در سال 2050 ميلادي به 3 تن کاهش يابد و البته ترديدي وجود ندارد که در مورد لزوم اين کار در ميان متخصصان محيط زيست و اقتصاددانان، اجماعي همه‌جانبه وجود دارد. البته در کنار مسئوليت دولت‌ها، شهروندان ما هم بايد علاوه بر کاهش مصرف، به گونه‌اي متفاوت مصرف نمايند. به بيان ديگر، آيا پايداري حيات ما در اين کره خاکي، به يک اصلاح همه‌جانبه و تشکيل زندگي متفاوتي نياز دارد و يا با تداوم وضع موجود و دلبستگي به داشتن خانه‌هايي راحت، خودروهايي شيک و تعطيلاتي مفرح بدون توجه به آثار زيست‌محيطي آن هم مي‌توان به اين آرمان دست يافت؟
سياست‌هاي زيست‌محيطي دولت ما عمدتاً با محوريت روش دوم سازمان دهي و اجرا مي‌گردد. مشکل اينجاست که هيچ دليلي وجود ندارد که نشان دهد، در سايه اتکا به روش‌هاي کنوني موسوم به معجزه تکنولوژيکي، مي‌توان به کاهش موردنظر در سطح انتشار گاز کربن دست يافت. در گذشته، افزايش کارايي مصرف انرژي عمدتاً به مواردي اين چنين محدود بوده است: «اگر يخچال فريزر من از کارايي انرژي مناسبي برخوردار است و بهايي ارزان‌تر هم دارد، شايد من براي تابستان گرم بعدي هم يک دستگاه تهويه مطبوع با همين مارک خريداري کنم.»
البته نوآوري‌هاي تکنولوژيکي يک بخش مهم از راه‌حل‌هاي فراروي ما خواهد بود، اما اين روش‌ها به تنهايي کافي نيستند؛ چرا که بر اين اساس، يک ايمان منطقي و عقلايي از سوي دولتمردان ما نسبت به موفقيت اين دستکاري‌ها و نوآوري‌ها وجود دارد.
متأسفانه گزينه کاهش مصرف، چيزي است که هيچ سياستمداري به آن توجه ندارد. در يکي از جلسات برپا شده با اين موضوع، مسئولان خزانه‌داري ما اين رويکردها را ارتجاعي و کاري همانند زندگي در غارها عنوان نمودند. هم اينک نيز ما صاحب يک سيستم سياسي هستيم که بر مبناي رشد اقتصادي بنيان‌گذاري شده و براي سنجش آن از نرخ توليد ناخالص داخلي (GDP) استفاده مي‌شود. البته افزايش اين عدد هم منوط به افزايش بيشتر و بيشتر مخارج مصرف‌کنندگان است. رشد اقتصادي براي کاستن از سطح بدهي‌هاي ملي و ايجاد يک دولت رفاه نيز منافعي فراوان دارد. اگر مردم از خريدهاي خود دست بکشند، احتمالاً اقتصاد ما فرو خواهد پاشيد و جاي تعجبي هم ندارد که يکي از وظايف رهبران سياسي ما پس از هر حمله تروريستي، اطمينان بخشي به مردم (در مورد وجود امنيت) و تشويق آنان به تداوم خريدهايشان است. (کاري که جورج بوش و آن ليوينگستون پس از حملات 11 سپتامبر و بمب‌گذاري‌هاي لندن انجام دادند.) تبليغات و بازاريابي به عنوان دو بخش غول‌پيکر اقتصاد، به صورتي کامل و همه‌جانبه، بر اين اساس پايه‌گذاري شده‌اند که ما به خريدهاي مصرفي خود ادامه دهيم و فرزندان ما نيز اين راه را ادامه دهند.
ما در قلب اين مدل اقتصادي، شاهد وجود يک ديوانگي و به دنبال آن هزينه‌هاي فاجعه‌آميز زيست‌محيطي هستيم. روان شناس سرشناس آمريکايي تيم کاسر به صورتي عالي، از يک نمودار براي نشان دادن اين شرايط بهره مي‌برد. در اين شکل، يک خط نشانگر درآمد شخصي افراد بوده که در 40 سال اخير سر به آسمان ساييده است. خط ديگري هم نشانگر افرادي مي‌باشد که اعلام داشته‌اند، احساس خوشحالي و رضايت بسيار زيادي دارند. البته شيب اين خط در اين دوره، تغييري نداشته است. بدين ترتيب، شکاف موجود ميان اين دو خط در طول اين دوره، رو به فزوني نهاده است. پس اين همه مصرف براي شادماني ما کافي نيست.
اما نمودار، تأثيراتي اميدوارکننده و در عين حال نگران‌کننده دارد. از جنبه اميدوارکننده، اين نمودار نشان مي‌دهد که يک نظام اقتصادي بنا نهاده شده بر مبناي مصرف اندک، فاجعه نخواهد بود. در مقابل هم، نکته نگران‌کننده اين است که ما با وجود اينکه مي‌دانيم، خريد و مصرف بيشتر ما را شادمان‌تر و رضايتمندتر نمي‌کند، همچنان به اين کار ادامه مي‌دهيم. وي معتقد است که مصرف‌گرايي بدون حد و مرز ما، پاسخي غيراداري به فقدان امنيت و همچنين يک نوع ناسازگاري رفتاري مي‌باشد. در چند دهه گذشته، منابع ناامني دوچندان شده‌اند. در کنار دستکاري‌هاي زياد اذهان ما توسط تبليغات، ما شاهد شکل‌گيري منابع جديدي از ناامني و اقتصادهاي بازاري بسيار رقابتي بوده‌ايم که دامنه گسترده‌اي را از مفاهيمي نظير هويت (من که هستم و به کجا تعلق دارم؟) تا نيازهاي بنيادين (چه کسي در سنين پيري به مراقبت از من مي‌پردازد؟) در برمي‌گيرد. اين رابطه موجود ميان مادي گرايي و ناامني به ما کمک مي‌کند که توضيح دهيم، چرا کشورهايي کاملاً متفاوت نظير ايالات متحده و چين، عميقاً رفتاري مادي‌گرايانه داشته و با ناامني‌هايي فزاينده هم روبه‌رو هستند.
بي‌ترديد درخشش و تلألؤ دل فريب روزافزون اين سيستم اقتصادي بنيان نهاده شده بر مبناي ناعدالتي، بر اين اساس است که ساز و کار دروني تقويت و استحکام‌بخشي در آن تعبيه گرديده است. چرا که هر چه شما بيشتر احساس ناامني نماييد، بيشتر مادي گرا مي‌گرديد و البته با افزايش سطح مادي گرايي، شما احساس ناامني و عدم اطمينان افزون‌تري خواهيد نمود. همان‌طور که آقاي کاسر نشان مي‌دهد، ارزش‌هاي مادي گرايانه (که در ميان نوجوانان سراسر دنيا و با هر ديدگاه سياسي و اقتصادي در حال افزايش است) شما را عصبي‌تر و همچنين حساس‌تر نسبت به افسردگي نموده و در عين حال از تمايل شما به همکاري و همراهي با ديگران مي‌کاهد. مطالعات علمي مختلف انجام شده حاکي از آن است که مردم، منابع و سرچشمه‌هاي واقعي تقويت جايگاه ارزش‌هاي انساني را مي‌شناسند (ويژگي‌هايي نظير روابط اجتماعي خوب، خودباوري و احساسات اجتماعي‌گرايانه) اما آنان در سايه سنگين همبستگي خوفناک و رعب‌انگيز منافع اقتصادي و سياسي، روز به روز از اين ارزش‌هاي واقعي دور مي‌گردند و تنها به افزايش ساعت‌هاي کاري خود و پرداخت پول بيشتر و بيشتر فکر مي‌کنند.
به هرحال، تغيير اين نگرش کاري دشوار خواهد بود و حرکت به سوي يک اقتصاد کم‌مصرف نياز به مديريت و راهبري دقيق و همه‌جانبه‌اي دارد؛ اما بزرگ‌ترين تناقض موجود اين است که تغيير رفتارهاي مصرف‌گرايانه کنوني باعث ايجاد بازخوردهايي مخرب در فرد مي‌شود (همان چيزي که کاسر از آن به عنوان ناسازگاري رواني و احساسي دوگانگي ياد مي‌کند). مصرف کمتر و بهينه مي‌تواند جامعه را به سوي ثبات اقتصادي و افزايش ناامني سوق دهد، هرچند تغيير آب و هواي کره زمين هم افراد را ناامن‌تر خواهد نمود. البته پاسخ ما هم در برابر اين وضعيت، مي‌تواند دامن زدن به جريان کنوني مصرف‌گرايي انبوه و بي‌حد و مرز باشد. يعني «بخور، بنوش و خوش باش. عمر ما کوتاه است.» و يا اينکه با حداکثر قدرت ممکن در برابر تأثيرات ناشي از تغيير آب و هواي کره زمين، موضع‌گيري ‌نماييم.
ما با يک گزينه ديگر هم روبه‌رو هستيم که مي‌تواند راهبردي همه‌جانبه تلقي گردد: يک سيستم اقتصادي کم‌مصرف و بهينه که ارزش‌ها و خواسته‌هاي واقعي زندگي‌ انساني را تأمين کند. اکثر ما حتي به صورتي اندک دريافته‌ايم که تغييرات گسترده در شيوه زندگي کنوني ما ضروري است، اما ما در انتظار شخصي ديگر هستيم که اين کار را آغاز نمايد. همان‌طور که گزارش سال گذشته «کميسيون توسعه پايدار» دولت ما هم با اين عنوان هشداردهنده شروع شده بود: «من مي‌خواهم، اگر شما بخواهي.»
به صورتي اميدبخش، ما مي‌دانيم که اين کار قابل انجام است، همان‌طور که والدين و پدربزرگ‌هاي ما در سال‌هاي جنگ جهاني دوم اين کار را مديريت و اجرا نمودند. اين رويکرد سودمند که از سوي آندره سيمز در کتاب «بدهي اکولوژيکي» معرفي گرديده، نشان دهنده نقش مهم دولت در اين حيطه است. البته در اوايل دهه چهل ميلادي هم کاهش شديد به وجود آمده در مصرف خانوار، نه براساس اتکا بر تمايلات خوب که به دليل تبليغات جهت‌دار و عظيم دولت انگلستان و همچنين تلفيق يک سيستم عقلايي و ماليات‌هاي اخذ شده از کالاهاي لوکس به وجود آمد. مي‌توان از اين راهکارها در قرن بيست يکم نيز بهره برد، هرچند قريب به اتفاق احزاب و رهبران سياسي ما به شدت از توصيه به چنين سياست‌هايي پرهيز مي‌کنند.
منبع:http://www.bashgah.net
 

ادامه مطلب

 

اصلاح الگوی مصرف در واقع اصلاح الگوی فرهنگ مصرف است و کسی که با مبانی معرفتی آن آشنا نباشد به طور طبیعی نمی تواند مصرف خود را بهینه و متعادل نماید. مباحثی همچون حرص و طمع و قناعت از جمله مباحث معرفتی اصلاح الگوی مصرف است که برای فرهنگ سازی دراین زمینه باید از زوایای مختلف به آنها پرداخته شود. نوشتار حاضر برگرفته از کتاب معراج السعاده مرحوم ملااحمد نراقی است که با سبک و سیاق خود آن را به رشته تحریر در آورده و حاوی نکات ارزنده و مفیدی برای خوانندگان می باشد. اینک مطلب را با هم از نظر می گذرانیم.

مفهوم حرص

حرص صفتی است نفسانی، که آدمی را وامی دارد بر جمع نمودن زاید از آنچه احتیاج به آن دارد. و این صفت، یکی از شعبه های حب دنیا، و از جمله صفات مهلکه، و اخلاق مضله است. بلکه این صفت خبیثه، بیابانی است کران ناپیدا که از هر طرف به روی به جایی نرسی و وادئی است بی انتها، که هرچند در آن فرو روی عمق آن را نیابی.
بیچاره ای که بر آن گرفتار شد گمراه و هلاک شود و مسکینی که به این وادی افتاد دیگر روی خلاصی نبیند. زیرا که: حریص، هرگز حرص او به جانی منتهی نمی شود و به حدی نمی ایستد. اگر بیشتر اموال دنیا را جمع کند در فکر تحصیل باقی است. و هرچه به دست او آید باز می طلبد. و آن بیچاره مریض است و نمی فهمد. و احمق است و نمی داند.
و از این جهت حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند که: هرگاه از برای فرزند آدم دو رودخانه طلا باشد باز رودخانه سوم را می طلبد. و اندرون او را هیچ چیزی پر نمی کند مگر خاک و فرمود که: آدمیزاده پیر می شود و دو چیز در او جوان می گردد و قوت می گیرد: یکی حرص. و دیگر آرزوهای طولانی.
و از حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) مروری است که: حریص بر دنیا چون کرم ابریشم است، هرچه بیشتر بر دور خود می پیچد راه خلاص او دورتر می شود، تا از غصه بمیرد. بعضی از بزرگان گفته اند که: از عجایب امر آدمی زاده آن است که: اگر او را خبر دهند که همیشه در دنیاخواهی بود حرص او بر جمع کردن مال زیادتر نخواهد شد از آنچه حال می داند که چند صباحی بیش زنده نیست در صدد جمع آن است و این، از برای هر که تفحص کند در احوال مردم ظاهر و روشن است.

ملکه قناعت

ضد صفت حرص، ملکه قناعت است. و آن حالتی است از برای نفس، که باعث اکتفا کردن آدمی است به قدر حاجت و ضرورت و زحمت نکشیدن در تحصیل فضول از مال و این از جمله صفات فاضله و اخلاق حسنه است. و همه فضائل به آن منوط، بلکه راحت دنیا و آخرت به آن مربوط است و صفت قناعت، مرکبی است که:
آمی را به مقصد می رساند. و وسیله ای است که: سعادت ابدی را به جانب آدمی می کشاند، زیرا که: هرکه به قدر ضرورت قناعت نمود و دل را مشغول قدر زاید نکرد همیشه فارغ البال و مطمئن خاطر است. و حواس او جمع و تحصیل آخرت بر او سهل و آسان می گردد و هر که از این صفت محروم و آلوده حرص و طمع و طول امل گشت به دنیا فرو می رود و خاطر او پریشان و کار او متفرق می گردد. و با وجود این، چگونه می تواند تحصیل آخرت نماید و به درجات اخیار و ابرار رسد؟ و از این جهت است که اخبار در مدح قناعت بی شمار است.
از حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مروی است که فرمود: خوشا به حال کسی که هدایت به دین اسلام یابد و به قدر کفاف به او برسد و قناعت کند و فرمود که: ای مردمان چندان سعی در طلب دنیا نکنید، که به هیچ کس نمی رسد مگر آنچه از برای او مقدر شده است. و هیچ بنده ای از دنیا نمی رود مگر اینکه روزی اش که از برای او مقدر است به وی برسد و در حدیث قدسی وارد است که: ای فرزند آدم اگر همه دنیا از تو باشد زیاده از قوت تو عاید تو نخواهد شد. پس هرگاه من به قدر قوت تو به تو برسانم و حساب او را از دیگری جویم به تو احسان کرده ام. مروی است که: موسی از حق- تعالی- سؤال کرد که کدام یک از بندگان غنی ترند؟ فرمود: هر کدام قانع ترند.
حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود که: ای فرزند آدم اگر از دنیا آن قدر می خواهی که کفایت تو را کند، اندک چیزی از آن تو را سیر می کند و اگر زیادتر از کفایت می طلبی، تمام آنچه در دنیا هست تو را سیر نخواهد کرد و کفایت تو را نخواهد نمود. حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) فرمود که: زنهار، چشم نینداز به بالاتر از خود و نگاه به آن مکن. و به معیشت پیغمبر خدا نظر کن، که خوراک او جو و شیرینی او خرما بود. و هیزم او پوست درخت خرما، اگر به دست او می آمد و از آن حضرت مروی است که: هرکه قناعت کند به آنچه خدا به او می دهد غنی ترین مردم است و حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمود که: هر که از خدا به اندک معیشتی راضی شود خدا نیز به اندک عملی از او راضی می شود و از آن حضرت مروی است که: خدای- تعالی می فرماید: من چون بر بنده مؤمن تنگ می گیرم محزون می شود و حال اینکه او را به من نزدیکتر می کند. و هرگاه او را معیشت می دهم فرحناک می گردد و حال اینکه او را از من دورتر می کند و فرمود که: هر چه ایمان بنده زیادتر می شود تنگی معاش او بیشتر می گردد. او اخباری که در فضیلت قناعت رسیده است از حد و حصر متجاوز است و همین خبر مشهور کافی است که: عزمن قنع و ذل من طمع؛ یعنی هر که قانع شد بر مسند عزت پا نهاد. و هر که راخار طمع در دامن آویخت به چاه مذلت افتاد.

طریقه معالجه صفت حرص، و تحصیل ملکه قناعت

طریقه معالجه مرض حرص، تحصیل قناعت وزایل کردن مرض حرص است. و تحصیل صفت قناعت، آن است که: ابتدا تأمل کند در زحمت جمع مال، و تصدیع آن، و آفات دنیویه ای که از برای مال است، و حوادثی که درپی دارد.
انسان باید ببیند که زیادتر از قدر ضرورت، دنیا را چه ثمر و چه فایده است؟ اگر از برای اولاد ذخیره می کنی، بدان که: خدای تو و اولاد تو یکی است، آنکه روزی به تو داده به او نیز خواهد داد. تو غم فرزندی را می خوری که از نطفه تو حاصل شده چگونه آنکه او را آفریده غم او را نمی خورد؟ به عزت خودش قسم که او از تو مهربان تر، و قدرت او بیشتر و اگر فرزند تو کسی است که باید به تنگی بگذارند اگر عالم را از برای او ذخیره بگذاری از دست او بیرون می رود. جان من احتیاج فرزند به مال، در وقت حیات اوست، تو که چاره عمر او را نتوانی کرد، و قدری زندگانی از برای او نتوانی نهاد، پس چرا در فکر روزی او زحمت می کشی؟ چقدر کسانی هستند صاحب ثروت و جاه و حشمت و حال آنکه پدر ایشان از برای ایشان ذخیره ای نگذاشت. و چه اشخاص یافت می شوند که به فقر مبتلایند و حال آنکه اموال بسیار از پدر ایشان مانده بود.
و چون در این ها تأمل نمودی، دیده بگشا و در احوال مردمان نظری کن و ببین: در سیرت و طریقه اعاظم افراد بنی آدم، و اعزه مخلوقات عالم، از: پیغمبران مرسل و اولیا و محرمان حرم عزت، که چگونه به قلیلی از دنیا اکتفا نمودند و به قناعت گذرانیدند، و زاید از قدر ضرورت را نگاه نداشتند.
و نگاه کن به شیوه مشرکین و کفار و اراذل افراد بشر، که: چگونه در صدد جمع مال و تنعم و التذاذ و زیاد کردن ثروت و املاک بودند و در نهایت همه را گذاشتند و رفتند و یقین می دانم که شک نخواهی کرد در اینکه: اقتدا به اعزه خلایق، بهتر است از پیروی اراذال ایشان، بلکه هر که اندک معرفتی داشته باشد می فهمد که: کسی که حریص بر لذتهای دنیویه است و حرص بر اکل و شرب و... دارد، از افق انسان خارج، و در خیل چهارپایان داخل است، زیرا که: این ها از لوازم بهایم و چهارپایان است.
چون در این ها تأمل نمودی در معالجه آن بکوش و طریقه آن، این است که: در امر معیشت خود میانه روی و اقتصاد را پیشنهاد خودکنی، و راه مخارج را به قدر امکان سدکنی. و ملاحظه جزئی و کلی مخارج خود را بکنی. و هر چه ضروری نیست و معیشت بدون آن ممکن است، از خود دور کنی، زیرا که: با وجود کثرت مخارج، قناعت ممکن نیست.
پس اگر تنها و منفرد باشی، اکتفاکن به جامه سبکی. و قناعت کن به هر غذائی که می رسد. و نان خورش را که بخور. و چون بخوری از یک نان خورش تجاوز مکن. و همچنین در سایر چیزهائی که به آن احتیاج است. و خود را بر این بدار تا عادت کنی و ملکه تو شود. و اگر صاحب عیال باشی هر یک را بر این قدر بدار. و جزئی خرجی که می خواهی بکنی تأمل کن و ببین اگر زندگانی موقوف به آن نیست دست بردار. و هرگاه کسی به این نوع رفتار کند و بنای امر خود را بر این گذارد و قناعت و اقتصاد را پیشه خود سازد، از برای گذران به زحمت نمی افتد، هر چند عیالمند باشد و محتاج به خلق نمی شود. همچنان که ظاهر و بین، و اخبار در آن صریح است.
حضرت پیغمبر(ص) فرمود که: محتاج نشد هر که میانه روی کرد و فرمودند: تدبیر کار، خود نصف معیشت است و فرمود: هر که قناعت کند خدا او را بی نیاز می کند. و هر که اسراف کند خدا او را فقیر می نماید و شک نیست که: هر که بنای قناعت گذارد از احتیاج به مردم خلاص می شود. و از چاپلوسی و تملق ناکسانی، فراغت می یابد. و در نزد خالق و خلق، عزیز می گردد.
و از آن حضرت مروی است که: میانه روی و خاموشی به جا و راهنمائی نیکو، یک جزءاند از اجزای نبوت و از حضرت امام جعفر صادق(ع) مروی است که: میانه روی، امری است که خدا آن را دوست دارد. و اسراف، چیزی است که: خدا آن را دشمن دارد، حتی دور انداختن هسته خرما. چون که آن هم به کار می آید و حتی ریختن زیادتی شربت آبی و فرمود که: من ضامنم از برای کسی که میانه روی کند هرگز فقیر نشود و بعد از آنکه امر معیشت او بالفعل درست شد، دیگر از برای بعد مضطرب و مشوش نباشد. و اعتماد بر فضل و کرم خدا کند. و بداند که روزی از برای او مقرر شده و به او خواهد رسید، اگر چه حرص نورزد و راهی از برای مداخل خود نداند.
حق تعالی می فرماید: و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها (طلاق-3) یعنی: هیچ جانداری نیست مگر اینکه روزی او بر خداست و نیز می فرماید: و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب (هود-6) یعنی: هر که پرهیزکاری کند خدا او را از هر غمی، راه نجات می بخشد. و روزی او را می رساند از جایی که گمان نداشته باشد و حضرت رسول(ص) - فرمود: که قرارداد خدایی آن است که روزی بنده مؤمن را نرساند مگر از جایی که گمان نداشته باشد.
و باید هر کسی در امر زندگانی و گذران خود نگاه به بالاتر از خود نکند. بلکه نظر به پست تر از خود نماید. و اطاعت شیطان را نکند، زیرا که: آن لعین نظر هر کسی را در امر دنیا به بالاتر از خود می اندازد و به او می گوید که: هان فلان و فلان را ببین چگونه تنعم می کنند؟ و چه طعامهای لذیذی می خورند؟ و چه لباسهای نیکو می پوشند؟ خود را از آنها پست تر مکن. و در طلب دنیا، سستی منمای. و در کار دین چشم آدمی را به پست تر از خود می گشاید و می گوید: چرا خود را زحمت می دهی و سختی می کشی و چنین از خدا می ترسی فلان و فلان از تو عالم ترند و این قدر نمی ترسند.

طمع و مفاسد آن

طمع عبارت از: توقع داشتن در اموال مردم است. و آن نیز یکی از فروع محبت دنیاست. و از جمله رذایل مهلکه و صفات خبیثه است. و حضرت رسول(ص) فرمود: زنهار که گرد طمع نگردی که آن فقر حاضری است و حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمود که: از هر که خواهی استغنا کن تا مثل و نظیر آن باشی. و به هر که می خواهی احسان کن تا بزرگ و امیر او باشی. و از هر که می خواهی طمع کن تا بنده و اسیر او باشی و بندگی و خادمی طامع، امری است ظاهر و روشن. همچنان که مشاهده می شود که: صاحبان همت و مناعت طبع، نه کوچکی سلطان را می کنند و نه تملق امیر و وزیر را می گویند اما صاحبان طمع، در رکاب ارباب جاه و دولت می دوند. و در برابر اهل دنیا دست برسینه می نهند.
وقتی درویشی تنگدست به در خانه توانگری رفت و گفت: شنیده ام مالی در راه خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم. خواجه گفت: من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی. پس گفت: ای خواجه کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه چون تو گدائی آمده ام. این را بگفت و روانه شد. خواجه متأثر گشته از دنبال وی شتافت و هر چه کوشید که چیزی به وی دهد قبول نکرد.
آری؛ چگونه کسی که روی از در خانه خدا برتافت کور نباشد و حال آنکه چنین درگاه را گم کرده؟
چگونه کر نباشد و حال اینکه آیه کریمه الیس الله بکاف عبده یعنی: آیا خدا کافی نیست از برای بنده خود؟ (طلاق-3) را فراموش کرده است.
منبع:روزنامه کیهان

ادامه مطلب

 


صفحات وبلاگ
تعداد صفحات :25   1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >