مدتي است كه كندي اينترنت به عنوان يكي از معضلات اساسي كاربران ايراني
شناخته ميشود. البته هرچند كه طي چند هفته اخير سرعت اينترنت با افت روبهرو شده
است، اما به اعتقاد كارشناسان و كاربران ايراني سرعت فعلي دست كمي از سرعتها و
قطعيهاي مكرر سالهاي اخير ندارد.
با توجه به اينكه امسال از سوي مقام معظم رهبري سال اصلاح الگوي مصرف نامگذاري
شده است، شايد بد نباشد كه به تاثير سرعت اينترنت از يك سو و كاربردهاي روزمره آن
از سوي ديگر و رابطه آن با مصرف بيرويه برخي از منابعهاي انرژي بپردازيم.
سرعت اينترنت و مصرف برق
ممكن است با خواندن اين ميان تيتر تعجب كرده باشيد و با خود بگوييد كه سرعت
اينترنت چه ربطي به مصرف برق دارد. در نگاه اول شايد اين دو مساله هيچ گونه
ارتباطي با يكديگر نداشته باشند، اما با اندكي تامل و همراه شدن با ما در ادامه
اين گزارش، ابعاد مختلفي از اين مساله براي شما نمايان خواهد شد.
رایانهها از پرکاربردترین تجهیزات الکتریکی جهان امروز به شمار میروند که حجم
وسیعی از میزان مصرف انرژی جهان را به خود اختصاص ميدهند و در صورت عدم توجه میتواند
به عامل موثر اتلاف انرژی تبدیل شود.
تجهیزات الکتریکی که استفاده از آنها به یکی از اجزاي لاینفک زندگی انسانهای مدرن
تبدیل شده است از مصرفکنندگان بزرگ انرژی به شمار میروند که در صورت غفلت کاربر
میتوانند به پایگاههایی فعال در تلف کردن انرژی الکتریسیته به شمار روند.
محبوبترین و پرکاربردترین وسیله الکتریکی طی سالهای اخیر رایانهها بودهاند که
در بسیاری مواقع و به دلایل مختلف، کاربران این تجهیزات را برای ساعتها بدون
استفاده روشن باقی گذاشته و میگذارند.
میزان مصرف یک رایانه خانگی متناسب با نوع سختافزار و نرمافزار مورد استفاده به
صورت تقریبی 60 الی 250 وات است که با در نظر گرفتن تعداد ساعتهایی که رایانه
بدون استفاده روشن باقی مانده، میتوان میزان انرژی اتلاف شده را تعیین کرد. برای
مثال با در نظر گرفتن میانگین مصرف 155 وات انرژی، طی سه ساعت روشن ماندن رایانه
465 وات انرژی گرانبها به هدر رفته و از بین میرود.
حالت استندبای در رایانهها کمترین میزان مصرف را داشته و در عین حال جایگزینی
رایانههای دسک تاپ به واسطه لپتاپها میتواند از میزان انرژی مصرفی بکاهد، زیرا
لپتاپها نسل جدیدتری از رایانه هستند که در تولید قطعات آن به میزان مصرف انرژی
نیز توجه شده و از تجهیزات بیشتری به منظور کنترل اتلاف انرژی برخوردار هستند.
كندي اينترنت نه تنها موجب از بين رفتن انرژي و زمان مصرفكننده ميشود، بلكه
تبعات پنهان ديگري نيز به دنبال خود خواهد داشت.
اگر فرض را بر آن بگذاريم كه پهناي باند کل کشور ايران در نهايت به 15هزار مگابيت
درثانيه يعني 1500 مگابايت در ثانيه يا يک و نيم گيگابايت در ثانيه باشد (كه البته
اين رقم بسيار پاييني است) با يک محاسبه ساده ساده در ذهن خود متوجه کم بودن اين
سرعت ميشويم. آمار کاربران اينترنت در ايران (آمار واقعي) بيش از 18ميليون نفر
نيست که معمولا از کل کاربران اينترنت يک کشور کل کاربران آنلاين 10 تا 15درصد
اين تعداد را شامل ميشود که 10درصد 18ميليون نفر ميشود، يكميليون و 800هزار
نفر كه براي رند شدن رقم آن را 2ميليون نفر در نظر ميگيريم. اين 2ميليون نفر
بايد از ظرفيت 1500 مگابايت در ثانيه کل کشور استفاده کنند که اگر ما آن را به
جمعيت 2ميليوني آنلاين کل کشور تقسيم کنيم، به هر کدام از آنها کمتر از يكکيلوبايت
در ثانيه سرعت و عرض باند ميرسد!
در هر حال اين آمارها تقريبي است و به دليل نبود آمار درست خيلي نميتوان نتيجه
گيري درستي داشت، اما آنچه مسلم است ضعف شديد در توزيع اينترنت و سرعت فوقالعاده
پايين آن در ايران است.
اگر اين 2ميليون کاربر آنلاين سرعت بالاتري در اختيار داشتند، حتما در مصرف برق
هم صرفهجويي فوقالعادهاي ايجاد ميشد. با توجه به اينکه 99درصد از کاربران
اينترنت خانگي در ايران از تلفن به صورت دايال آپ براي استفاده از اينترنت استفاده
ميکنند و سرعت آنها هم از 3 تا 4 کيلوبايت در ثانيه بيشتر نميشود، پس يک کاربر
معمولي در يک ساعت بيش از 12 مگابايت در بهترين شرايط نميتواند فايل از اينترنت
دانلود کند، با حساب اتصال روزانه 4 ساعت استفاده از اينترنت حداکثر 60 مگابايت
فايل در يک روز ميتوان از اينترنت دايالاپي فايل دانلود کرد.
خب مقدار مصرف برق 4 ساعت در روز يک کامپيوتر معمولي (بدون احتساب هزينه برق مصرفي
خطوط مرکز مخابراتي واي اس پي در زمان استفاده) حدود يكکيلووات در روز است و
در ماه ميشود 30 کيلووات که رقم خيلي زيادي است.
اگر سرعت اينترنت اين کاربر فرضي 50 کيلوبايت در ثانيه بود به جاي 3 کيلوبايت در
ثانيه، ميتوانست 60 مگابايت فايل را که برايش 4 ساعت وقت و انرژي هدر داده در مدت
تنها 20 دقيقه دانلود کند که مقدار برق مصرفي آن هم حدود دوازده برابر کمتر از
مصرف برق 4 ساعته حالت قبل است و ميزان آن هم حدودا يک دهم کيلووات در روز و 3
کيلووات در ماه ميشود.
يعني مثلا يک و نيمميليون نفرکاربر آنلاين با سرعت 3 کيلوبايت در ثانيه و مدت
استفاده چهار ساعت در روز ضرب در 27 کيلووات در ماه هدر روي برق ( اختلاف 30 و 3
کيلووات) ميشود 54 هزار مگاوات برق هدر ميرود. حالا اگر ما 54 هزار مگاوات را در
قيمت هر کيلووات 70تومان ضرب کنيم، به عدد هولناک روزانه 4ميليارد تومان نابودي
منابع مالي البته به غير از بين رفتن وقت و انرژي افراد ميرسيم.
البته شايد در اين بين بگوييد كه اگر سرعت اينترنت بالاتر هم باشد باز هم كاربران
رايانه بي دليل دستگاههاي خود را روشن گذاشته و به استفاده از آن ميپردازند.
شايد اين تئوري هم به نوعي درست باشد، اما ميتوان با اندكي فرهنگسازي و ايجاد
بسترهاي ديگر از اين هدررفت انرژي استفادههاي ديگري داشت؛ استفادههايي كه باعث
جلوگيري از مصرف انرژي در ساير قسمتها شود.
اينترنت و اصلاح الگوي مصرف
اين روزها بيشتر از هر زمان ديگري واژههايي همچون دولت الكترونيك، آموزش
الكترونيك و بانكداري الكترونيكي به گوشي ميخورد؛ واژههايي كه به اعتقاد
كارشناسان متاسفانه در كشور ما بيشتر جنبه كلاس و پرستيژ نهادهاي ذيربط را پيدا
كرده تا كاربردي شدن.
حال فرض كنيم كه تمام برنامههاي فوقالذكر با اندكي برنامهريزي دقيق جامه عمل
پوشانيده و به شكل صددرصد اجرايي شود. در آن زمان است كه بدون شك استفاده از خدمات
الكترونيكي در بستر شبكه علاوه بر آنكه ميتواند در وقت كاربران صرفهجويي به
همراه داشته باشد، جلوي هدررفت ساير انرژيها را هم خواهد گرفت.
فرض كنيم كه آموزش الكترونيكي همانند آنچه كه در آن سوي مرزها در حال اجرا است، در
ايران نيز اجرايي شود. به اين ترتيب بسياري از دانشجويان ميتوانند بدون حضور در
كلاسها به تحصيل بپردازند كه همين امر ميتواند علاوه بر صرفه جويي در وقت
كاربران از مصرف سوخت براي سفرهاي درون شهري و برون شهري جلوگيري به عمل آورد.
همين مثال را ميتوان در بخش بانكداري اينترنتي نيز به كار برد، چرا كه با فراگير
شدن اين موضوع بدون شك ديگر نياز چنداني به تاسيس شعبههاي بانكي در اقصي نقاط
كشور نبوده كه همين امر باعث صرفه جوييهاي فراواني در بخشهاي مختلف خواهد شد. به
هر حال با توجه به شعار سال 88 بايد بيشتر از قبل به دنبال استفاده از راهها و
روشهايي براي اصلاح الگوي مصرف بود. بي شك صرف هزينههاي لازم براي فرهنگ سازي و
ايجاد بسترهاي مناسب در شبكه ميتواند به عنوان يكي از مهمترين روشهاي اصلاح
الگوي مصرف مطرح شود كه جا دارد بيشتر به آن توجه شود.
رهبر
انقلاب اسلامي در پيامي به مناسبت آغاز سال نو، سال جديد را سالي مهم خواندند و با
ابراز اميدواري درباره غلبه قدرت ايماني ملت ايران بر همه حوادث و تحولات اين سال،
افزودند: با توجه به اهميت "حياتي و اساسيِ مصرف مدبرانه و عاقلانه منابع
كشور"، سال جديد را در همه زمينه ها و امور، سال اصلاح الگوي مصرف مي دانم.
اهميت و سبب اين نامگذاري را زماني در مي يابيم که ميزان مصرف در ايران را با کشور
هاي ديگر مطالعه، مقايسه و مورد بررسي قرار دهيم.
بر اساس
گزارش، موسسه «مارکت اوراکل» ايران از نظر ارائه بنزين ارزان سومين کشور و از نظر
ميزان يارانه پرداختي به اين کالا نخستين کشور در ميان کشورهاي جهان است و بيش از
36 درصد کل مصرف بنزين خاورميانه در سال 2007 در ايران مصرف گرديده است. متوسط
مصرف سوخت خودروهاي بنزيني در كشورمان حدود 11 ليتر در روز است در حالي که متوسط
مصرف سوخت در كشورهاي ديگر نظير آلمان و ژاپن 5/2، در انگليس 5/3، در فرانسه 9/1،
در كانادا 5/6 و در كشور آمريكا 3/7 ليتر در روز است.
هر 10
سال يك بار ميزان مصرف سوخت در ايران 2 برابر ميشود اما اين نرخ رشد در مقياس
جهاني يك تا 2 درصد بيشتر نيست و ميزان سوخت مصرفي جهان در حدود هر 50 سال يك بار
2 برابر ميشود. يعني ايران در مقايسه با ميانگين جهاني 4 تا 5 برابر بيشتر سوخت
مصرف ميكند. هماكنون 9 درصد سوخت جهان در ايران و توسط تنها يك درصد جمعيت جهان
مصرف ميشود. و هر ساله بيش از 38درصد از بودجه سالانه دولت ايران به يارانه بنزين
اختصاص مييابد در حالي که در صورت مصرف استاندارد، ايران ميتواند يکي از صادر
کنندگان بنزين باشد.
سرانه
مصرف نان در ايران به گفته معاون وزير بازرگاني حدود 160 كيلوگرم در سال است كه
نسبت به كشورهاي اروپايي نظير فرانسه كه 56 كيلوگرم و در آلمان 70 كيلوگرم در سال
است بيش از 2 تا 3 برابر است. و به اذعان رئيس کميسيون برنامه و بودجه مجلس يارانه
نان طي پنج سال اخير به طور متوسط سالانه بيش از 30 درصد رشد داشته است و در سال
جاري اين رقم بالغ بر 26 هزار ميليارد ريال است و ادامه اين روند طي 10 سال آينده
با رشد متوسط 15 درصد بدون در نظر گرفتن افزايش يارانه قيمت نان ، ميزان يارانه
پرداختي به 600 هزار ميليارد ريال خواهد رسيد.
براساس
گزارش صندوق بينالمللي پول، ايران دومين کشور جهان از نظر پرداخت يارانه انرژي با
رقم 37 ميليارد دلار ميباشد .مصرف سرانه انرژي در ايران به ازاي هر نفر بيش از 5
برابر مصرف سرانه كشوري مانند اندونزي با 225 ميليون نفر جمعيت، 2 برابر چين با يك
ميليارد و 300 ميليون نفر جمعيت و 4 برابر كشور هند با يك ميليارد و 122 ميليون
نفر جمعيت است كه با مقايسه شاخص شدت مصرف انرژى در ايران با بسيارى از كشورهاى
جهان ، شاهد وضعيت ناهنجار بهره بردارى انرژى هستيم .
در بخش
ساختمان و مسكن ايران براساس آمار و ارقام منتشره، متوسط مصرف انرژي به ازاي هر
مترمربع در ايران 6/2 برابر متوسط مصرف در كشورهاي صنعتي است كه در بعضي از شهرهاي
كشورمان، اين رقم به حدود 4 برابر مي رسد.
الگوي
مصرف آب آشاميدني بر اساس اعلام بانك جهاني براي يك نفر در سال، يك متر مكعب و
براي بهداشت در زندگي به ازاي هر نفر، 100 متر مكعب در سال است. بر اين اساس، در
كشور ما 70 درصد بيشتر از الگوي جهاني آب مصرف ميشود! از نظر مصرف برق هم ، ايران
نوزدهمين كشور پرمصرف برق در دنياست.ودولت ساليانه يارانه 4 هزار ميليارد توماني
براي برق در نظر مي گيرد. دکتر داوودى معاون اول رئيسجمهور در همايش ملى نگاه
قدسى به آب گفته است که سرانه مصرف آب ايرانىها پنج برابر سرانه مصرف جهان است.
تبريزي
مديرعامل سابق شرکت ملي پالايش و پخش فرآورده هاي نفتي در خصوص ميزان مصرف گاز
ايران گفته است: ايران بعد از كشورهاي امريكا و روسيه در رتبه سوم مصرف جهان قرار
دارد؛ ميزان مصرف گاز طبيعي در ايران از 68 ميليارد متر مكعب در سال 2001 با متوسط
رشد سالانه 3/10 درصد به 123 ميليارد متر مكعب در سال 2008 رسيده و پيش بيني مي
شود در سال 2012 ميلادي ميزان مصرف به 277 ميليارد متر مكعب برسد. و با ادامه اين
روند در سال هاي آينده ايران به يك مصرف كننده بزرگ گاز طبيعي در جهان تبديل خواهد
شد.اين در حالي است که دولت در سال گذشته 134هزار ميليارد ريال يارانه گاز به
مشترکان بخش خانگي تعلق داده است.
سرانه
مصرف شکر در ايران 29 کيلو گرم است در حالي که ميانگين مصرف شکر در جهان 22 کيلو
گرم مي باشد . و نيز تحقيقات کارشناسان نشان مي دهد ايراني ها 30 درصد بيشتر از
ميانگين جهاني روغن مصرف مي کنند و همچنين مصرف ميوه در ايران 4 برابر استاندارد
جهاني است.
همانطور
که مشاهده مي کنيم مقايسه ميزان مصرف در بخش هاي مختلف با ساير كشورها ، نشاندهنده
وضعيت بسيار نامطلوب مصرف در همه زمينه ها است. و جالبتر اينجاست که ساليانه نزديك
به 2/12 هزار ميليارد تومان يارانه واقعي و 78 هزار ميليارد تومان يارانه پنهان
پرداخت مي كنيم. که در مجموع مبلغ كل يارانه آشكار و پنهان دولت چيزي در حدود 90
هزار ميليارد تومان است.
اميد است
با استراتژي و راهبردي که مقام معظم رهبري در پيام نوروزي خويش تبيين فرمودند، يک
عزم جدي در دولت و مجلس براي تهيه يک نقشه راه در جهت اجراي اصلاح الگوي مصرف تهيه
شود . ونبايدخودمان را با برگزاري چند سمينار وکنگره در اين خصوص ،سرگرم کنيم و ا
ز اصل پيام ايشان غافل شويم. تحقق فرمايشات مقام معظم رهبري بصورت واقعي تنها با
ورود همه جانبه مردم، دولت و مجلس امکان پذير است و ورود به اين پيکار امروز يک
تکليف شرعي و ملي محسوب مي گردد.
در مقاله حاضر
نويسنده با بررسي مقوله اسراف و صرفه جويي از ديدگاه آيات و روايات، بر ضرورت
فرهنگ سازي براي صرفه جويي و قناعت در جامعه تأكيد كرده است كه آن را با هم از نظر
مي گذرانيم.مسأله اسراف و قناعت از مفاهيم و گزاره هاي مورد اهتمام دين مبين اسلام
است كه در آيات قرآني و روايات اهل بيت(علیهم السلام) بر روي اين دو موضوع تأكيدات
فراوان صورت گرفته است.
معني و مفهوم اسراف
«اسراف در لغت به
معني تجاوز و زياده روي است و بنابراين در امور اعتقادي و همچنين در تمام افعال و
اعمال انساني متصور است. اسراف در عقيده آن است كه انسان درباره خود يا ديگري چيزي
را كه دروغ و سزاوار نيست، معتقد شود، مانند اعتقاد فرعون به ربوبيت خودش كه گفت:
براي شما غير از خودم خدائي نمي شناسم» (قصص.38) و پروردگار عالم او را از مسرفين
خواند. (يونس.83) يا اينكه آنچه را كه سزاوار تصديق و اعتقاد است باور نكنند مانند
اعتقاد به خدا و نبوت پيغمبران و امامت ائمه و معاد و... چنانچه در قرآن مجيد مي
فرمايد: و اينچنين جزا مي دهيم كسي را كه از حد بگذراند (اسراف كند) و به آيات
پروردگارش ايمان نياورد و عذاب آخرت سخت تر و باقي تر است.»(1)
موضوع صرفه جويي به
قدري در اسلام اهميت دارد كه علماي اخلاق تأكيد مي كنند: «سزاوار است مؤمن در امور
مباح هم سعي كنند كه اسرافي از آنها سر نزند، مانند اسراف در خواب، بيداري، حرف
زدن و خوردن، چنانكه در حديث است خدا هر پرخور و پرخوابي را دشمن مي دارد.(2)
فرهنگ ديني ما به
خوبي ابعاد و انواع مختلف اسراف را ترسيم مي كند و به انسان مسلمان مي آموزد كه
چگونه خود را از سقوط در اين ورطه حفظ كند. يكي از علماي اخلاق اسلامي در تعريف
اسراف و انواع آن مي گويد:«اسراف، به معناي تجاوز از حد و زياده روي كردن است و آن
يا از جهت كميت است كه صرف كردن مال است در موردي كه سزاوار نيست هر چند به مقدار
درهمي باشد و يا از جهت كيفيت است و آن صرف كردن مال است در موردي كه سزاوار است،
لكن بيشتر از آن چه شايسته است و از همين رو بعضي صرف مال را در موردي كه سزاوار
نيست تبذير گفته اند و صرف مال را در زيادتر از آنچه سزاوار مي باشد، اسراف دانسته
اند.(3)
اسراف در قرآن و
روايات
آيات قرآن درباره
نكوهش اسراف و تبذير و ارزش و جايگاه ميانه روي و بهره گيري صحيح از نعمت هاي الهي
به اندازه اي روشن و واضح است كه ما به عنوان يك مسلمان بايد به چنين مكتب دقيق و
اخلاقي افتخار كنيم.
قرآن در جاي جاي خود
به مسئله اسراف اشاره مي كند و اسراف كننده را مورد سرزنش قرارمي دهد، برخي از اين
آيات عبارتند از:-«خداوند كسي را كه اسرافكار و بسيار دروغگوست، هدايت نمي كند.»
(غافر.8)
-«اسرافكاران اهل
آتش جهنم هستند.»(غافر.43)
-از نعمت هاي الهي
بخوريد و بياشاميد، اما اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست نمي دارد.»
(اعراف.31)
-(بندگان خداوند)
كساني هستند كه هرگاه انفاق كنند، نه اسراف مي نمايند و نه سختگيري، بلكه در ميان
اين دو، حد اعتدالي دارند.»(فرقان.67)
-«و اسراف نكنيد كه
خداوند مسرفان را دوست ندارد.» (انعام.141)
قرآن كريم مسئله
اسراف را در معناي بسيار وسيعي به كار برده است و همانگونه كه در روايات نيز عنوان
شده اسراف مراتب مختلفي دارد، اسراف در مرتبه اي مختص خوردن و آشاميدن است و در
جايي ديگر فرعون نيز در رتبه اسرافكاران قرارمي گيرد، قرآن به انسان هايي كه زياده
روي و اسراف مي كنند توصيه مي كند كه از راهي كه در پيش گرفته اند، بازگردند و از
رحمت و بخشش الهي مأيوس نشوند.
خداي متعادل در
آيه27 سوره بني اسرائيل نيز اين گونه تكليف مسئله اسراف و تبذير را روشن مي سازد
كه: «اسراف مكن و مال خودت را پراكنده مساز، به درستي كه اسراف كنندگان برادران
شياطين هستند و شيطان به پروردگارش سخت (منكر) و كفران كننده است.» فرهنگ اسلامي
همانگونه كه ديديم زياده روي در مصرف و استفاده از نعمت هاي مادي را از پائين ترين
مراتب اسراف مي داند، در حاليكه دايره اين موضوع در اسلام بسيار گسترده است، تا
جائيكه بحث از اسراف در عقايد و اعمال نيز به ميان مي آيد.
احاديث و اخبار
درنكوهش اسراف از ائمه شيعه بسيار نقل شده و به جرأت مي توان گفت كه در هيچ مذهب
ديگري به اين اندازه درباره مسئله ميانه روي و اعتدال در مصرف تأكيد نشده است،
نگاهي به روايات زير اين مسئله را بيشتر آشكار مي سازد.
امام كاظم(علیه
السّلام) در وصيت نامه اي به هشام مي فرمايد: يكي از لشكريان عقل ميانه روي و از
لشكريان جهل زياده روي است.(4)
اميرالمؤمنين
علي(علیه السّلام) فرمودند: «زياده روي و اسراف مكن، زيرا بخشش اسراف كار مورد
ستايش نيست و تنگدستي او هم مورد ترحم واقع نمي شود.(5)
رسول خدا نيز در اين
باره اينچنين مي فرمايد (السرف يورث الفقر»(6) زياده روي فقر به بار مي آورد.
امام موسي بن
جعفر(علیه السّلام) در جايي ديگر فرمود: كسي كه در زندگي ميانه روي و قناعت ورزد،
نعمت او باقي مي ماند و آنكه با تبذير و اسراف زندگي كند، نعمتش از بين مي رود.(7)
علاوه بر اين در
سخنان گوهر بار ائمه هدي عليهم السلام بارها از اسراف و زياده روي به عنوان عامل
تباهي مال و ثروت، از بين رفتن بركت و مقدمه و زمينه فقر و تندستي ياد شده است.
قناعت، فضيلت بزرگان
دركنار بحث اسراف كه
همواره دراسلام مورد مذمت قرار گرفته است، مسئله قناعت خصلت و ويژگي ارزشمندي براي
يك انسان مسلمان به شمار مي رود. در فرهنگ اسلامي صفت قناعت از جمله صفات فاضله و
اخلاق حسنه است و از آن به عنوان وسيله اي كه سعادت ابدي آدمي را به بار مي آورد
ياد شده است.امام محمدباقر(علیه السّلام) در اين رابطه مي فرمايند: هركه قناعت كند
به آنچه كه خدا به او مي دهد، غني ترين مردم است. (8)
علاوه بر اين در كتب
اخلاقي اسلامي نيز مي بينيم كه روشهاي تحصيل اين صفت پسنديده مورد بحث و بررسي
قرارگرفته و علماي اخلاق به صورت مفصل به اين موضوع پرداخته اند كه حاكي از توجه
دين مبين اسلام به اين مسئله است، به عبارتي در آموزه هاي ديني ما علاوه بر اينكه
مسئله قناعت و صرفه جويي يك مسئله تاثيرگذار درجامعه محسوب مي شود و به ابعاد
اجتماعي آن پرداخته شده، هر فرد مسلمان نيز به كسب و تحصيل اين ويژگي اخلاقي
پسنديده به عنوان يك فضيلت تشويق شده است. همچنين با نگاهي به ادبيات اين مرز و
بوم خواهيم ديد كه ادبيات و شعراي ايراني نيز در جايگاههاي گوناگون به مسئله اسراف
و در مقابل آن به صرفه جويي و قناعت توجه ويژه اي داشته اند.
همچنانكه در گلستان
سعدي بابي در فضيلت قناعت وجود دارد و در كتاب بوستان نيز باب ديگري به قناعت
اختصاص يافته است. سعدي مي گويد:
چو كم خوردن طبيعت
شد كسي را
چو سختي پيش آيد سهل
گيرد
وگر تن پرورست اندر
فراخي
چو تنگي بيند از
سختي بميرد
يا اينكه مي گويد:اي
قناعت، توانگرم گردان
كه وراي تو هيچ نعمت
نيست (9)
آثار متعددي از
ادبيات فارسي وجود دارد كه به بحث قناعت و صرفه جويي پرداخته اند و بسياري از اين
مباحث ريشه در فرهنگ ديني و سنت ها و آيين هاي ملي و بومي ما دارند كه توجه به اين
آثار و بازگونمودن آنها در جامعه به شكل مطلوب مي تواند اشاعه دهنده فرهنگ مصرف
صحيح و پرهيز از اسراف باشد.
ضرورت احياي فرهنگ
ميانه روي و قناعت
موضوع اسراف و زياده
روي و در مقابل آن صرفه جويي به قدري گسترده و مبسوط در كتب ديني و اخلاقي اسلامي
مورد بحث قرار گرفته كه هر شك و شبهه اي را از ذهن انسان برطرف مي سازد و بسياري
از ما به رغم اينكه به ابعاد مختلف آن احاطه نداريم، اما بازهم به دليل همين
تاكيدات فراوان لزوم صرفه جويي و به قولي اندازه گيري مقتصدانه درمصرف را به عنوان
يك ارزش ديني و انساني پذيرفته ايم. اگرچه براي ما انسانهاي غافل تنها هنگامي كه
به خشكسالي و محدوديت قطعي برمي خوريم، مسئله صرفه جويي جلوه پيدا مي كند، اما
اسلام به عنوان مكتبي كه براي سعادت بشر برنامه دارد، درهمه حال و همه جا اسراف را
امري ناپسند ذكر مي كند و مومنان را از زياده روي برحذر مي دارد. حال اگر مي
خواهيم در عرصه هاي گوناگون به موفقيت دست بيابيم، بايد فرهنگ اسلامي مصرف صحيح را
در جامعه ترويج كنيم.
به نظر مي رسد
مسائلي از قبيل كم آبي و خشكسالي و غيرآن، يك محصول معنوي ارزشمند را براي ما به
ارمغان آورده است و آن چيزي نيست جز احياي مجدد فرهنگ مصرف صحيح به رغم همه نواقص.
درست است كه بايد به اين موضوع بيش از آنچه كه هست، پرداخته شود، لكن قطره ها
هستند كه جريان ساز مي شوند و جرقه ها و شعله ها و زبانه هاي آتش را مهيا مي
سازند.
براي مبارزه با
اسراف و ترويج مصرف صحيح بايد به ريشه هايي توجه داشت كه بتواند تاثير عميق در دل
و جان مردم بگذارد، زيرا در غير اين صورت ممكن است روزگاري فرا رسد كه ديگر خبري
از اين ريشه ها نيز نباشد. حال كه اين ريشه ها هنوز خشك نشده بايد به آن توجه داشت
و غفلت نورزيد، همانطور كه اسراف به معناي گسترده آن محصول فرهنگ بيگانه است، صرفه
جويي و ميانه روي و اعتدال در امور مختلف نيز از دل فرهنگ اسلامي و بومي ملت ما
بيرون آمده است، بنابراين براي آنكه بتوانيم الگويي صحيح از مصرف را ارائه دهيم،
ناچار هستيم كه به احياي فرهنگي جامعه بهايي بيش از پيش دهيم و از اين فرصت
ايجادشده به نحو احسن استفاده كنيم، فرصتي كه امروز به بهانه كم آبي و خشكسالي
تجلي يافته است. بنابراين از منظري ديگر كم آبي و خشكسالي بركات معنوي را نيز به
همراه خود داشته است و مي تواند به نقطه آغازين براي برنامه ريزي و ترويج فرهنگ
اسلامي صرفه جويي نيز تبديل شود.
فراموش نكنيم كه
فرهنگ مقوله اي مجرد و يك وجهي نيست، بلكه مسائل فرهنگي همواره تحت تاثير امور
ديگري قرار مي گيرند، نمي توان از يك سو شاهد رواج فرهنگ مدگرايي در جامعه بود و
ازطرفي انتظار داشت مردم به صرفه جويي درمصرف اهتمام داشته باشند.
به هرحال به نظر مي
رسد اين اراده مردمي در زمينه صرفه جويي بايد با فرهنگ سازي و تلاش همه جانبه،
استمرار يابد تا در آينده اي نزديك مشكلات ناشي از محدوديت منابع كمترين تاثير
منفي را در جامعه ما داشته باشد.
يادمان باشد كه
اسراف كاري مي تواند از پايين ترين مراتب آغاز شده و به نقطه اوج خود برسد، دراين
ميان تنها فرهنگ مبتني بر آموزه هاي اخلاقي منبعث از وحي است كه مي تواند درمقابل
آن بايستد، اين فرهنگ در جامعه ما ريشه دارد و بايد به اشاعه آن كمك كرد.
قرن 18 در اروپا كه
با عنوان عصر «روشنگري » از ديگر قرون متمايز ميشود ويژگي عمده ديگري كه داشت ،
عصر رويكرد به تجارت نيز بود. شعارlesse faire ( بگذار مرزها
آزاد باشند ) در همين زمان باب شد. دليل آن روشن بود. تاجران بعد از اشباع
بازارهاي داخلي، براي دستيابي به مواد اوليه و به تبع آن زارهاي خارجي ، براي فروش
كالاهاي ساخته شده به سوي كشورهاي خارجي رو آوردند و درخواست تاجران از دولت كاهش
ماليات براي صدور كالاها بود. اين كالاها در كشورهايي، كه امروزه به عنوان جهان
سوم ناميده ميشوند، بايستي ارزيابي ميشدند. استعمار و حمله نظامي مستقيم به چنين
شورهايي كشورهاي اين مهم را به عهده گرفت. اما آنچه مشكل را بعد از شكست تجربه اين
كشورها در مورد استعمار، نئوكليناليسم ( استعمار نوين از طريق فرهنگ )، به وجود
آورد، بافت سنتي و عرفي اين جوامع بود كه همانند پوستهاي وخيم در مقابل فرآوردههاي
نوين مقاومت نشان ميداد . اولين اين بود كه راه نفوذ به درون اين پوسته شناخته
شود .
شناختن سنتها و
رسوم براي رخنه در آنها اولين گام به شمار رفت و تبليغات نيز به كمك اين روش
توانست سد نفوذ اين كشورها را از هم بپاشد. افراد اين جوامع ابتدا بايستي باور ميكردند
كه آنچه خود دارند در مقابل كالاهاي وارداتي از ارزش خوبي برخوردار است و اين كار
با ظرافت تمام در تبليغاتي كه از شناسي شخصيت كمك ميگرفت، انجام ميشد. در اينجا
كه يكي از مسائلي كه باعث «بحران هويت » ميشد به ميان آمد و فرد اين جامعه ابتدا
هويت خود را، كه ريشهها، عرفها، تربيت و اعتقادهاي او داشت، زير سؤال ميبرد و
در مقابل به دنبال كسب هويت تازه، خود را به شكل كالاهاي مصرفي در ميآورد كه با
تبليغات به وي القاء شده بود. كاربه همين جا ختم نميشد. كار هنگاهي مصيبتبارتر
ميشد كه دقت كنيم در اين راستا فرهنگ چنين جوامعي به عوامل ديگر ، دستخوش تغيير و
تحول و در نهايت بحران كه نمود خود را در تمامي اركان جامعه از خانواده گرفته
مادبومي نشان ميدهد .
الگوهاي مصرف را نميتوان
از نظام هاي ارزشي و هنجاري ـ خواه اجتماعي يا فردي و يا توأماً ـ كه معرف شخصيت
مصرف كننده است، جدا ساخت. اگر چه گزينشهاي مصرفي مردم كشورهاي جهان سوم تحت تأثير
منابع گوناگون و به خصوص منابع بيگانه هدايت ميشود، اما قطعاً نمايانگر ذهنيت
آنان نيز هست . بدون ناديده انگاشتن بعد سودگرايي ( ارضاي نيازهاي رواني )
فرآيندهاي مصرف اجتماعي ، بايد به ابعاد نمادي، يعني معناي اجتماعي آنها نيز توجه
داشت. كالاها و خدمات ، سواي كيفيات طبيعيشان، داراي علايم رمزي نيز هستند و
شاخصها و عاملان يك قشربندي اجتماعي محسوب مي شوند ؛ به همين دليل بررسي دقيق
پديده تشكيل الگوهاي مصرف توسط شركت هاي فرامليتي اهميت دارد.
در واقع مصرف كالاها
و خدمات مصرفي، علايمي است كه كدهاي اصلي جامعهاي كه فرد در آن زندگي ميكند ـ
صرفنظر از درجه توسعه اقتصادي و اجتماعيش ـ به آنها معنا ميبخشد . لذا حوزه مصرف،
حوزهاي مهم در تشكيل ذهنيت ها و ارزش هاي منبعث از فعاليت هاي شركت هاي فرا مليتي
است، زيرا نماد مصرف يا كد اشياي مصرف شده ترجمان وضع فرهنگي يا هويت فرهنگياند.
افراد با دسترسي يافتن به كالاهاي خاص برطبق موازين و مقياس هاي جامعه نه تنها از
منزلت و مقام خود، بلكه از جايگاه ديگران نيز آگاهي مييابند اشيا با ايفاي يك
كاركرد اجتماعي تمايزي و تبعيضي ، در واقع معرف افراد ،يا به معناي صحيحتر تمايز
بين افراد ميشود. در حقيقت تمايز قايل شدن بر حسب اشيا مبين يا موجد تفكيك و
تفاوت اجتماعي است، كه افراد را طبقهبندي كرده و سلسله مراتب اجتماعي را به دنبال
دارد. اين بعد نمادي در كليه سطوح جامعه بر طبق كدهاي متفاوت ، مشاهده، و به يك
طبقه اجتماعي خاص نيز محدود نميشود. علاوه براين بايد به مصرف بعد تخيلي نيز
افزود، زيرا اشياء وسيله فرار و طلسمي است كه فرد با توسل به آن ميتواند جهاني
سحرآميز را تصور كند .
آرزوها به سوي
نيازها هدايت شده و در وجود كالا، برآورده ميشوند. علت اينكه تبليغ كنندگان
همواره در تلاش يافتن تصويري هستند كه مصرفكنندگان از خود ، و از من آرماني
همواره صرفاً همان الگوي رفتاري است كه در يك متن اجتماعي تحقق مييابد و به عبارت
ديگر در ارتباط با ساير افرادي كه از اتحاد آنها با يكديگر هستي اجتماعي ـ فرهنگي
خاص، و اكثراً يك ملت، تشكيل ميشود. جدل ميان خود و تصوير شخصي يعني بين انگيزهها
و ارزشها در مصرف در كشورهاي در حال توسعه، غالباً در ناكامي از مصرف بسنده تجلي
مييابد، چه در واقع آنچه فرد ميكوشد در مصرف بيابد راهي براي غلبه بر احساس
نابسندگي و ميل ورود به اجتماع و نيل به ارتقاي اجتماعي است .
انسان در آرزوي
اثبات موجوديت خود و تعريف «من» و تعيين جايگاه و نقشش در رابطه با ديگران، در طلب
فرآوردهها ، ماركها و تصويرهايي است كه با تصورش از اينكه كيست، كه بايد باشد ،
وبنا به معجزه يا جادويي، كه خواهد شد ، سازگار و متناسب باشد .
پس اشكال، به خصوص
اشكال نمادي الگويي كه افراد بر مبناي آنها هويت خويش را تعيين ميكنند بيان يك
روش خاص جامعهپذيري است . اين شيوه جامعهپذيري نه تنها از پيام ها و اطلاعاتي كه
فرد از جامعه به طور كل دريافت ميكند، بلكه از منزلت اجتماعي او كه براي مثال به
شغل و پايگاه اجتماعيش نيز مربوط است، سرچشمه ميگيرد . الگوهاي مصرف در همه موارد
بايد با هويت فرهنگي جامعه كاملاً پيوستگي داشته باشد ، البته بايد به الگوهاي
مصرف متفاوتي كه به دليل عدم تجانس نظام اجتماعي ـ فرهنگي و دامنه قشربندي اجتماعي
ـ اقتصادي كمابيش با يكديگر تفاوت دارند توجه داشت . در كشورهاي جهان سوم ،منطبق
تفكيك اجتماعي بر مبناي مصرف تنها در ايجاد يك سلسله مراتب اجتماعي ـ فرهنگي و
پويايي و تحرك اجتماعي بازتاب نمي يابد بلكه به شكل يك برخورد متقاطع فرهنگي و ستيز
بين «سنت و تجدد»نيز پديدار ميگردد .
معرفي و گسترش تجدد
از طريق فرآيند قالب شكني ، آمال و نيازها و قالب ريزي مجدد آنها پويايي اجتماعي
مصرف را در پيدارد. در اين چهارچوب ، الگوي ارتباطات با الگوي مصرف رابطه مستقيم
دارد، از يك سو الگوي مصرف حاصل مجموعه پيامها و علايمي است كه نگرش مردم را شكل
ميدهد ، و در رفتار هاي مصرفي آنها تبلور مييابد . واز سوي ديگر مصرف خود يك
الگوي ارتباطي بين انسان و جامعه و بين انسان و خود اوست. اما همانگونه كه ج.
آتالي به نحو شايستهاي مطلب را ادا ميكند،«انسان منفعل و ساكت مانده و ميگذارد
اشياء وسيلهساز ايجاد فرهنگ او ، كدگذار نظام سلسله مراتب و جايگزين گفت و شنود
شوند .»
در نتيجه الگوهاي
مصرف بازتابي خواهند بود از ديدگاه ها و الگوهاي آمال سنتي يا جديد، موروثي يا
وارداتي. اگر شركت هاي فرامليتي وسايل ايجاد الگوهاي مصرفي در كشورهاي در حال
توسعه را داشته باشند، بنابراين در ژرفاي فكر انسان و در آمال و آروزهايش نفوذ ميكنند.
در اين مفهوم ايجاد الگوهاي مصرف بخشي از يك فرآيند فرهنگپذيري است كه الگوهاي
مصرف خود ملهم از آنند.
ايجاد الگوهاي مصرف
و فرهنگپذيري
تأثير شركت هاي
فرامليتي در ايجاد الگوهاي مصرف در دو سطح صورت ميگيرد. در وهله اول اين شركت ها
به توسعه الگوهاي مصرفي رايج در كشورهاي جهان سوم كمك ميكنند. در وهله دوم شركت
ها ميكوشند كالاها و فرآوردهاي جديد راكه كم و بيش پيچيدهتر از فرآوردههاي قبلي
است جايگزين فرآوردههاي سنتي كنند. بنابراين موفقيت تجارتي اين شركت ها در تمامي
ساختار مصرف كشورهاي در حال توسعه تأثير ميگذارد .
قبلاً بيان شد كه
شركت هاي فرامليتي انتقال دهنده و اشاعه دهنده نظام هاي بازنمايي و هنجاري و نظام
هاي بياني ( نيازها و الگوهاي رفتاري ) اند . تفكري كه اساس اين نظام ها را تشكيل
ميدهد آن است كه براي مثال پاداش تلاش فرد در كارش دسترسي يافتن به كالاهاي مصرفي
است، و افزايش مصرف شاخص عمده توسعه اقتصادي محسوب ميشود. بنابراين، ترويج چنين
منطقي و تلاش براي مصرف بيشتر درنيروي محركه تغيير اجتماعي نقش مهمي دارد. به اين
معنا كه شركت هاي فرامليتي به دليل ماهيت عقلانيت خود ،در پيوستگي و يگانگي
روزافزون كشورهاي جهان سوم با نظام اقتصاد تجارتي دخالت دارند. اعتبار و ارزش فرد
در اين نظام اقتصادي تا حد زيادي به كالاها و خدماتي كه در دسترس دارد و همچنين به
پايگاه اجتماعي وابسته به اين خدمات منوط است. اين عقلانيت به طرق گوناگون مطرح ميگردد،
در زمينه ارتباطات، پيامهاي پخش شده توسط رسانهها ( تلويزيون ، سينماو تبليغات )
با نمايش امتيازات جامعه مصرفي و ايجاد اشكال بازنمايي و نظام هاي هنجاري ، نقش
مهمي بازي ميكنند.
افق احتمالات بسط يافته
و طيف وسيعي از كالاهايي را در بر ميگيرد كه قبلاً ناشناخته و مطلوبيتشان نامعلوم
و تصور ناشدني بود. به موازات اين جريان ، گرايش روزافزوني به تقليد از سبك زندگي
غربي و توليدات غربي به وجود ميآيد، انگيزههاي افراد به نحو فزايندهاي به سمت
دسترسي به مصارف تجارتي سوق داده ميشود. ارزشهاي سنتي تا حد زيادي بياعتبار ميگردد،
و تصور ذهني فرد از جامعه و نقشي كه در آن دارد، تغيير ميكند . اين فرآيند تخريب
بذر ساختارها وكدهاي اجتماعي جديد را در خود دارد كه توجه فرد را به دنياي خارج از
جامعهاش معطوف ميكند و به گفته هشيللر او را به يك انسان مصرف كننده مبدل ميسازد
. وابستگي در مورد ارتباطات و توسعه يك نظام اقتصادي و اجتماعي بر مبناي پويايي
نيازهاي مادي دو پديده كاملاً مرتبط به يكديگر به نظر ميرسند، زيرا اسلوب زندگي
كه رسانهها و به خصوص تليغات به آنها اعتبار ميبخشند درتحليلنهايي چيزي جز
تزيين ويترين براي نظام موجود اشياء نيستند. ميزان فرهنگپذيري آنچنان بالاست كه
در اثر موارد در پيامهايي كه توسط رسانهها انتقال مييابد «سنت » معادل «عقب
افتادگي » و «تجدد »، معادل «رشد » آورده ميشود.
كاركنان شركت هاي
فرامليتي نيز، صرفنظر از مقامي كه در شركت دارند، با اشاعه اخلاق شركت ها در اين
فرآيند تخريب نقش مهمي دارند . همان طوري كه قبلاً اشاره شد، اشتغال به كار در اين
نوع شركت ها مستلزم پذيرش مقررات و هنجارهاي مربوط به آنهاست . مصرف كالاهاي ساخت
شركت هاي فرامليتي و اثرات نمايشي منبعث از آنها در ايجاد اخلاق مصرف مادي مؤثر
است .
نكته آخر اينكه اين
شركت ها گرايش دارند عادات مصرفي را به گونهاي كه به سود آنها باشد شكل دهند و
بنابراين درصددند تا فرآوردههاي خود را جايگزين كالاهاي سنتي كنند، و براي برخي
كالاها و خدمات خود تقاضاي تجارتي منظمي كه قبلاً وجود نداشته به وجودآورند .
همچنين برخي نيازها و خواستها را به سوي ماركهاي خارجي سوق دهند . از يك ديدگاه
كلي شواهد آشكاري دال بر وجود يك فرآيند برونگرايي مشاهده ميشود كه برطبق آن
سليقهها به جهان خارج از جامعه فرد هدايت ميگردد . اين فرآيند با منافع تجارتي
شركت هاي فرامليتي ارتباط مستقيم داردو ما را به اين باور ميكشاند كه اين شركت ها
را عاملان فعال انتقال حقيقي رجحانها تلقي كنيم .
مكانيزم ها و نمونههايي
از برون گرايي
سياستهاي تبليغاتي
و تشويق فروش كالا بدون شك يكي از مؤثرترين طرق نفوذ شركت هاي فرامليتي است، و در
تغيير نيازهاي اساسي افراد و هدايت آنها به سوي ماركها و فرآوردههاي خاص دخالت
دارد. قطعاً اين انتقال سليقهها برآيند سياستهاي گسترده بازاريابي و تأثير آنها
برمعرفها و هنجارهاست . م. گلدفري و س. لانگدون (1979)، يادآوري ميكنند كه در سال
1973، 80% آگهيهاي تبليغاتي راديو سواحلي دركنيا به شركت هاي فرامليتي تعلق داشت
. از جمله اين شركت ها ميتوان براوك باند، نستله، لگليت ـ پالموليو، كوكاكولا،
يونيليور، گلاسكو و استرلينگ وينتراپ را نام برد.
هدف اصلي اين
تبليغات ايجاد نيازها و بنابراين فرآوردههايي است كه ميتوانند اين نيازها را
برآورده سازند. فرآوردههايي كه عملاً تنها شركت هاي فرامليتي قادر به توليد آنها
هستند. براي مثال شركت يونيليور براي فروش خود برنامههاي تبليغاتي جهاني بسيار
مهمي اجرا ميكند. اين برنامهها غالباً باعث ميشود تا مردم تمامي علاقه خود را
به فرآوردههاي داخلي از دست بدهند. مثلاً همين شركت تلاش ميكند تا در هند
مارگارين و اناپستي را جايگزين كره محلي كند و به نظر ميرسد كه اين محصول داخلي
كلاً از بين برود. اين شركت در ايجاد نياز به پودرهاي پاك كننده شيميايي و مواد ضدعفوني
كننده و نتيجتاً در نتيجه ايجاد بازاري براي اين محصولات خود در اندونزي موفق بوده
است .
علاوه براين توانسته
است فروش بستني ، سوسيس و اغذيه منجمد شده خود را در مناطق درون مرزي سيرالئون و
ليبريا گسترش دهد ، يعني در مناطقي كه كمتر ميتوان از آنها به عنوان مناطق داراي
« درآمدهاي احتياطي » سخن گفت و آذوقهرساني به آنها معمولاُ توسط هواپيما صورت ميگيرد.
در آمريكاي لاتين
قدرت تبليغات به حدي است كه حتي روستاييان بسيار فقير نيز عملاً خودرا ملزم به
نوشيدن نوشابههايي چون كوكاكولا و پيسي ميدانند، ولو آنكه به قيمت فروش محصولات
طبيعيشان تمام شود .
ر. لدوگار با مطالعه
دو كشور برزيل و مكزيك ، موفقيت شركت هاي فرامليتي را در ايجاد نياز به نوشابههاي
غير الكلي نشان ميدهد. براي مثال ؛ مصرف سالانه اين نوع نوشابهها در مكزيك رقم
قابل ملاحظه 14 ميليارد بطري يعني براي هر نفر 5 بطري طي يك هفته بوده است ( در
مكزيك 40% نوشابههاي مصرفي پپسي كولاست ). شستشوي مغزي تجارتي آنچنان قوي است كه
ساكنين برخي روستاهاي مكزيك به رغم درآمد اندك خود متقاعد شدهاند كه بدون اين
نوشابهها نميتوانند زندگي كنند و بايد هر روز آنها را مصرف كنند . در سال 1979
يك كشيش مكزيكي با اشاره به اين مطلب مينويسد:
« شنيدهام بعضي از
روستاييان ميگويند بدون مصرف روزانه نوشابههاي غير الكلي نميتوانند زندگي كنند
. برخي ديگر به خاطر نمايش پايگاه اجتماعي خود هر روز با غذايشان بايد نوشابه
بنوشند، به خصوص مواقعي كه ميهمان دارند. اكثراً فكر ميكنند كه بايد روزانه اين
نوشابهها را مصرف كنند. اين اساساً ناشي از تبليغات گسترده به خصوص در راديو است
كه در اين مناطق كوهستاني شنوندگان فراوان دارد. به موازات اين امر، در اين
روستاها فرآوردههاي طبيعي مثل ميوه كمتر مصرف ميشود، برخي خانوادهها فقط هفتهاي
يك بار ميوه مي خورند . »
اساس اين سياستهاي
تبليغاتي متقاعد ساختن مردم است به اينكه روش هاي سنتي تغذيه ( ارزن، برنج ،
لوبيا،ذرت، آب) در قياس با محصولات غربي غالباً پيچيدهتر ( بستهبنديهاي لوكس،
تفاوتگذاريهاي تصنعي با استفاده از ماركهاي گوناگون ) اهميت كمتري دارد . موضوع
مهم در اينجا نمادگذاري اجتماعي كالاهاست . از آنجا كه مردم به خاطر كمسوادي خود
آسيبپذيرترند، تاًثير تبليغات بسيار زيادتر ميشود. براي مثال، به كشور كنيا كه
قبلاً نيز مورد بحث بوده اشاره ميشود. هزينه تبليغات بازاريابي براي صابون هاي
توليدي شركت هاي وابسته به شركت هاي فرامليتي در اين كشور 6% و براي صابون هاي
توليد داخلي 1% قيمت آنها بوده است . اين خود نشان دهنده سياست هدايت تقاضاهاي
داخلي به سوي فرآوردههاي پيچيدهتر (صنعتي )، ( صابون توالت، موادضد عفوني كننده
...) است كه بيشتر بر شكل ظاهري صابونها و جذابيت بستهبندي آن تأكيد دارد.
راي ارائه طرحي كليتراز
موضوع به هزينههاي تبليغاتي شركت هاي تابع شركت هاي فرامليتي در كنيا اشاره ميشود
. اين هزينهها در حدود 12 ميليون شلينگ كنياست، در حالي كه بودجه تخصيص يافته در
آخرين برنامه پنج ساله كنيا براي ساختن مركز بهداشت روستايي كه دولت از آنها به
عنوان عوامل كليدي در بهداشت مناطق روستايي ( حدود 90% جمعيت كشور در اين مناطق
سكونت دارند ) ياد ميكند، 5/7 ميليون شلينگ است .
يكي از مشهورترين
نمونههاي نفوذ خارجي در الگوهاي مصرف، فعاليت شركت نستله و سياست توسعه فروش شير
خشك براي اطفال است . اين شركت براي ترويج فرآوردهاي غذايي خود و جايگزين كردن
آنها به جاي شير مادر سياست فعالي را به مرحله اجرا درآورد. براي اين منظور روش
هاي متفاوتي به كار گرفته شده است :
1ـ توزيع مجاني و
غالباً خانه به خانه بطريهاي شير و محصولات لبني ( لاكتوژن )
2ـ اجراي
برنامههاي تبليغاتي در بيمارستانها و زايشگاهها . اين برنامهها توسط مأموران
خاصي موسوم به «پرستاران شير» صورت ميگرفت ، اين پرستاران اونيفورم سفيد ميپوشيدند
و نتيجتاً به راحتي ميشد آنها را با كاركنان بيمارستان اشتباه گرفت .
3ـ توزيع مجاني
كارتهاي مربوط به وزن نوزادان با تبليغ لاكتوژن . جملهاي هم در اين كارتها نوشته
شده بود با اين مضمون كه مادران تاحد امكان بايد كودكان را با شير خود تغذيه كنند
. اما عملاً چند درصد مادران قادر به خواندن اين نوشته بودند؟
4ـ تبليغات تلفيقي
در بيمارستانها و راديو . در اينجا گفته ميشد كه مصرف اين فرآوردهها، نيرو و
قدرت به كودكان ميبخشد( براي مثال اين دو موضوع درنيجريه اهميت زيادي دارند ). در
جامائيكا تبليغ به اين شكل بود: «لاكتوژن باعث نيرومندي و سلامتي است » يا «انرژي
و قدرت مي بخشد».
مصرف شير خشك همراه
با برخي نمادها ، يعني «نو»، «بهتر» و نظاير آن بود. دكتر تي. ان ملت نليما در باب
آگهي تبليغاتي كه در سال 1974 به مدت دو سال در راديوي كشور سيرالئون پخش ميشد،
مينويسد : «آگهي ، مادر از كودكش ميپرسيد كه آيا لاكتوژن را دوست دارد؟ كودك با
خنده شديدي پاسخ ميداد: اوم،اوم... مادراني كه اين آگهي را ميشنيدند معتقد ميشدند
كه لاكتوژن براي كودكان بهتر از شير مادر است . اينان نمي دانستند كه در اين آگهي
در واقع يك مونتاژ صداست .
يعني در آغاز سوال
مادر از كودك ضبط شده و سپس صداي قهقهه و خنده كودك، كه علت آن قطعاً چيز ديگري و
احتمالاً همان شير مادر بود ، به آن افزوده شده است» در حال حاضر شير خشك در
بسياري از كشورهاي جهان سوم مصرف بسيار وسيعي دارد.
بنابراين فعاليت
شركت هاي فرامليتي ميتواند به انتقال حقيقي الگوهاي مصرف منجر شود. اين روند
انتقال الگوها، نيازها برحسب ماركها تغيير پيدا مي كنند و فرآوردههاي پيچيدهتر و
گرانتر جانشين محصول ساده و ارزان ميگردد. به موازات اين فرآيند، تبليغات شركت
هاي فرامليتي با ايجاد تمايزات تصنعي بين فرآوردهها، موجب از رونق افتادن سريع و
جايگزين نمودن آنها با محصولات جديدتر است . نمونههاي برونگرايي بسيار فراوان
بوده و عواقب تأسف باري دارد. اين تنها چيزي است كه ميتوان گفت .
روستاييان مكزيك بيش
از پيش به مصرف نان سفيد به جاي نان سنتي خودشان كه هم ارزانتر است و هم پروتئين
بيشتري دارد، روي آوردهاند. در جامائيكا مردم عادت داشتند به عنوان صبحانه ماهي و
موز كه هر دو ارزان و بسيار مقوي هستند ، مصرف كنند. اما در نتيجه تبليغت اين عادت
از بين رفته و اين فكر در مغز مردم رسوخ كرده كه براي صبحانه بهتر است سه رال مصرف
كنند. اكنون مردم از محصولات كلوگ استفاده ميكنند ، در حالي كه موز در بازار به
خاطر نبودن خريدار و مشتري فاسد شده و از بين ميرود. ورود شركت هاي دانونسا و
شامبورسي، شركت هاي تابعه گروه شركت هاي ب.اس.ان ژروهدانون و گروه نستله، در سال
1973 به مكزيك و برنامههاي تبليغاتي مهم آنها تقاضاي كلي براي ماست را تا ميزان
350% افزايش داده است.
فرآيند جانشينسازي
كالاهاي شركت هاي فرامليتي به جاي محصولات داخلي در مصرف سيگار بسيار مشخص و آشكار
است . در اين بخش كاملاً متمركز 8 شركت فرامليتي بر بازار جهاني تسلط دارند :مثل
شركت بت ، انگليسي الاصل كه بزرگترين سازنده سيگار دنياست و از هر پنچ سيگاري كه
در جهان سرمايهداري به فروش ميرسد يكي از آن اين شركت است.
شركت هاي ديگر
عبارتند از گروه امپريال (انگليسي)، امريكن براندز ( ايالات متحده )، مؤسسه فيليپ
موريس (انگليسي)، و گروه آفريقاي جنوبي (روتمن، رامبراند ـ روپرت ) . اين شركت هاي
فرامليتي در گرايش مردم به مصرف سيگارهاي خارجي (روندبرونگرايي)، جايگزين نمودن
سيگار داخلي ساخت توليدكنندگان كوچك با سيگارهاي صنعتي دخالت مؤثر دارند .
اين تغيير ذائقه
مصرفكنندگان سيگار باعث نابودي تنباكو سياه در بسياري از كشورها نظير هند،
پاكستان، جمهوري كره، فيليپين، ارژانتين و يا برزيل شده است. سيگار كرتك در
اندونزي، دلتي در سريلانكا و بيديز در هند به سود سيگارهاي ملايم نوع ويرجينيايي
كنار گذارده ميشوند . برنامههاي وسيع تبليغاتي عامل مؤثري در چنين فرآيندي است .
علاوه براين ، برنامههاي وسيع تبليغاتي شركت هاي فرامليتي توتون، معرف آهنگ عمومي
جريان بازاريابي شركت هاست. تأكيد اصلي در اين برنامهها بركليشههاي آمريكايي است
و «تجملگرايي، پايگاه اجتماعي، سطح زندگي عالي و تصوير كابوي عاشق آزادي »
مضاميني هستند كه لاينقطع تكرار ميشوند .
گاهي ايجاد بازارهاي
جديد به خاطر يافتن مفرهايي است براي فروش فرآوردههاي واسطهاي برخي شركت هاي
فرامليتي ف. لاپ و جي. كالينز ، به مورد شركت رالستونـ پورينا اشاره ميكنند. اين
شركت عامل گسترش صنعت پرورش مرغ در كلمبياست، نه از آن رو كه مرغ و جوجه را به
ماده كليدي رژيم غذايي مردم اين كشور مبدل سازد، بل به خاطر آنكه براي محصول اصلي
كارخانه،يعني كنسانترههاي غذايي براي حيوانات، بازار ايجاد كند. به پيروي از
همين سياست تسهيلات و امكانات خاصي در اختيار مرغداران گذارده شد. در نتيجه بينسالهاي
1971 ـ 1967 توليد مرغ در كلمبيا دو برابر گرديد، يعني از 11 ميليون به 22 ميليون
رسيد .
كودكان به دليل آنكه
به عنوان خريداران بالقوه به راحتي تأثير پذيرند، هدف مطلوبي براي شركت هاي
فرامليتي محسوب ميشوند. براي مثال، برخي مؤسسات توليدكننده نوشابههاي غير الكلي
درآمريكاي لاتين و مركزي درمقابل فروش مستقيم محصولات خود در مدارس به هنگام
برگزاري جشنها، نوشابهو يخچال را به طور رايگان دراختيار اين مدارس قرار ميدهند
. شركت هاي ديگر نظير جنرال فودز در مكزيك با گذاردن مجسمههايي كوچك نظير
شخصيتهاي كارتوني والت ديسني در بستهبنديها، در واقع براي محصولات خود بازاريابي
ميكنند.
بسياري از كالاها (
كوكاياپپسي ) نماد تعلق به دنياي مدرن تلقي ميشوند ، و اين همان چيزي است كه
تبليغ كنندگان برآن بسيار تأكيد ميورزند. ه.والتر در مقاله نشريه بسيار معتبر
تجارت جهاني كلمبيا كه به بررسي سياستهاي بازاريابي در كشورهاي در حال توسعه
اختصاص يافته بود، اين پرسش را مطرح ميكند كه آيا «مردم به اندكي تجمل نظير
نوشيدن نوشابههاي غير الكلي يا كشيدن سيگارهاي معطر نياز ندارند؟»
بحثها و توضيحات مسئول
بودجههاي تبليغاتي پپسي كولا و كوكاكولا در برزيل به خوبي بيانگر تأثير اجتماعي
شركت هاي فرامليتي در ايجاد الگوهاي مصرفي است. او ميگويد: «در اين كشور هيچ راهي
براي هدايت و كاناليزه كردن طغيان جوانان وجود ندارد، نسل كنوني از هيچ آموزش
سياسي يا اجتماعي بهرهمند نيست. ما يك مكانيزم اعتراضي به وجود آوردهايم كه در
مصرف كاناليزه ميشود. پپسي، تصويري جديد و جوان است، آنها نيز خوشحالند چون جوان
هستند و چون جوان هستند، پپسي مينوشند.»
بنابراين ورود شركت
هاي فرامليتي دقيقاً با واژگوني الگوهاي مصرف كه برخي از آنها طي چندين قرن بدون
تغيير باقي ماندهاند همزمان است . اما ايجاد الگوهاي مصرف جديد ميتواند نتيجه
مكانيزم هاي كمتر تعمدي ديگر نيز باشد . فرآوردههاي شركت هاي فرامليتي هم به خاطر
كيفيات طبيعي (لوكس ونوبودن ) و هم به خاطر نمادهاي اجتماعي وابسته به آنها به سهولت
از سوي برگزيدگان داخلي كه شديداً مجذوب اسلوب زندگي غربي و محصولات غربي هستند
پذيرفته ميشود . پيامد اثرات نمايشي قوي اين جريان ، گسترش نيازها و اشيا در كل
جامعه است . در اينجا بايد از تأثيرتقليدي سخن گفت . شركت هاي فرامليتي كالاهايي
راعرضه ميكنند كه برگزيدگان داخلي سريعاً آنها را ميپذيرند و سپس درمدت زمان
كوتاهي پس از عرضه اين كالاها، سايرين نيز به تقليد از برگزيدگان مصرف كنندگان اين
كالاها خواهند شد، فرآيندي كه ر. نوركس در موردش چني ميگويد : «اگر چه مصرف در
كشورهاي در حال توسعه به سطح درآمد بستگي دارد اما به تفاوت بين درآمدهاي پايين با
بالاترين درآمدها نيز مربوط ميشود . طبقات كم درآمد در نتيجه فرآيند كشش و جاذبه
اجتماعي به تقليد از طبقات داراي بالاترين درآمدها و به خصوص اعضاي شركت هاي
فرامليتي تمايل پيدا ميكنند. »
طرح كلي در اين
جريان چنين است : شركت هاي فرامليتي محصولات جديد را در كشورهاي درحال توسعه عرضه
كرده و نيازهاي مصرفي آنان را به جانب اين كالاها هدايت ميكنند.
روش هاي نفوذ متنوع
وگوناگون است ( عمدي با استفاده از تبليغات، نسبتاً غير عمدي از طريق نمايش )، اما
همگي در جهت هدايت الگوهاي مصرف به سوي كالاها و خدمات توليدي شركت هاي فرامليتي
مشاركت دارند. ايجاد عرضه خود موجد تقاضاست. درست است كه اين محصولات بدون در نظر
گرفتن نيازهاي اساسي مردم به بازار عرضه ميشوند و اين چيزي نيست كه شركت هاي
فرامليتي نسبت به آن بياطلاع باشند، بلكه بالعكس «اين روش عادي و متداول انجام
دادن امور از سوي آنهاست » اين سياست و عواقب ناشي از آن، نمايش جديدي از تضاد و
برخورد دو نوع منطق است، زيرا براي يك شركت فرامليتي انتخاب يك برنامه تبليغاتي
قبلاً آزموده شده به زباني ديگر به مراتب راحتتر است تا عرضه و يا توليد فرآوردههايي
نو متناسب با نيازهاي خاص محلي.
بنابراين ميتوان
چنين نتيجهگيري كرد كه شركت هاي فرامليتي با معرفي عادات مصرفي غربي در كشورهاي
درحال توسعه در ايجاد فرآيند جهاني برونگرايي فرهنگي دخالت مؤثر دارند. زيرا آداب
تغذيه بازتاب روشي است كه ملتها طرز فكر و رفتار خود رابه وجود ميآورند ، آنها را
هدايت ميكنند، سنتهايشان را تلفيق واحياء ميسازند و رسوم خود را با رسوم انتقال
بافته از سوي ديگر فرهنگها در هم ميآميزند.
از اين ديدگاه بسط و
ازدياد موفقيت جهاني غداهاي آمادهاي نظير مكدونالد را نه به واسطه فروش (زياد) اين
محصولات، بلكه بيشتر به خاطر شيوه زندگي و نمادهاي وابسته به آن بايد توجيه كرد.
نكته ديگر اين است
كه سواي اهميت اجتماعي ـ فرهنگي تأثير شركت هاي فرامليتي در ايجاد الگوهاي مصرف،
نفوذ آنها باعث بروز انحرافاتي در ساير حوزهها نيز ميگردد. تغيير گرايش مصرف كشورهاي
جهان سوم به جانب كشت برخي محصولات كشاورزي كه عمدتاً ناشي از استفاده از سموم دفع
آفات است ( كه شركت هاي فرامليتي در توليد آنها نقش عمده دارند) وابستگي اقتصادي و
تكنولوژيكي اين كشورها را افزونتر ميكند. اما عمدهترين فرآيند اين جريان تخصيص
نادرست منابع كمياب است . با تغييرمحصولات كشاورزي، بهاي آنها همگام با كاهش ارزش
غذايي در نتيجه افزودن چربيها و مواد شيميايي، افزايش مييابد. از سوي ديگر تأكيد
برتوليد و مصرف فرآوردههاي حيواني، موجب اتلاف عمده منابع گياهي است. براي مثال
دركلمبيا با گرايش به كشت علوفه به جاي كشت حبوبات و سبزيجات نه تنها منبع
پروتئينيگراني جايگزين يك منبع پروتئيني ارزان شده، بلكه عملاً كاهش ذخاير
پروتئيني را به دنبال داشته است، چون پروتئين منابع حيواني به مراتب كمتر از صنايع
گياهي است. در اينجا به مثالي كه قبلاً آورده شده است، بر ميگرديم. طبق بررسيهاي
انجام شده، حاصل كشت علوفه در يك جريب زمين اختصاص يافته به پرورش مرغ و ماكيان در
منطقه واله ،برابر است با پروتئيني كه از كشت ذرت يا لوبيا درهمين زمين به دست ميآيد.حال
اگر در اين زمين سويا كشت شود، ميزان پروتئين حاصله 16 برابر بيشتر از كشت علوفه
مرغداري خواهد بود. قبلاً گفته شد كه توليد جوجه در وهله اول به خاطر منافع شركت
هاي فرامليتي در توليد خوراك و علوفه حيواني بود. مثال ديگر كه جمع اضداد است ،
كشور مكزيك يعني مهمترين صادر كننده پرتقال است. تا سال 1979 در نوشابه فانتا يا
اورانج كراش از آب پرتقال استفاده نميشد . از اين تاريخ به بعد دولت تصويب كرد كه
حداقل، 1% آب پرتقال بايد به اين نوشابهها افزوده شود. آخرين مثال در اين مورد
كاپرال شعبه شركت نستله در ساحل عاج است . اين شركت عامل توسعه و رواج مصرف قرصهاي
مگي در كشور فوق است. در حال حاضرخانوادههاي ساحل عاجي به طور متوسط سالانه 700
قرص مگي ـ روزانه 2 قرص براي هر خانواده ـ مصرف ميكنند. اين قرص جزء مهمي از
رژيمهاي غذايي مردم ساحل عاج و به خصوص فقيرترين اقشار جمعيت شده است. قرص مگي كه
در كشورهاي غني حكم چاشني و مكمل غذا را دارد به عنوان يك غذاي اصلي براي تغذيه
كافي نيست. اين محصول از پروتئين گياهي درست شده و مصرفش دريك رژيم غذايي كه خود
دچار كمبود پروتئين حيواني است، باعث تشديد كمبود غذايي ـ به خصوص از نظر كمبود
اسيد آمينه ـ ميگردد، امري كه در كشور فوق مشهود است .
بنابراين ترديدي
نيست كه شركت هاي فرامليتي قدرت هدايت خواستها و نيازهاي مردم را به سوي محصولات و
يا خدمات خود دارند. اگر الگوهاي مصرف بازتاب ذهنيت ها و تا حد بسيارزيادي آمال
مردم باشند، ايجاد الگوهاي مصرف شكلي خاص از برونگرايي اجتماعيـ فرهنگي ملل جهان
سوم و جدا ساختن آنها از ريشهها يا حافظههايشان است. از اين ديد شركت هاي
فرامليتي را ميتوان به عنوان عاملان فعال دگرگوني اجتماعي تلقي كرد. كه فرهنگزدايي
افراد را به دنبال دارد و كمترين اعتنا و توجهي به ضرورت هاي دگرگوني مستقل و ملي
كشورهاي فقير ندارد.
1_fast _ food
2_ valle 3_ orange vrushكتاب شركت هاي فرامليتي و توسعه درونزا
با ناميدن سال 88 به سال «اصلاح الگوي مصرف»،
اين روزها هر سازمان، وزارتخانه و موسسهاي از آمادگي براي اصلاح الگوي مصرف در
حوزه عملكرد خود خبر ميدهد. در حالي كه مرور اخبار جاري نشان ميدهد اصلاح اين
الگو در برخي موارد با برداشتهاي نادرست و گاهي ناقص همراه است.
اين برداشتها در نخستين روزهاي شروع سال
كاري، حتي رهبر انقلاب را به واكنش واداشت. حضرت آيتالله سيدعلي خامنهاي (مدظله العالی)
به صراحت سال 88 را مبدايي براي حركت به سمت اصلاح الگوي مصرف ناميدند نه سال
اصلاح الگوي مصرف. ايشان ضمن انتقاد از برداشتهاي نادرست از اين نام فرمودند: اين
اصلاح كاري نيست كه به يكباره و يكساله انجام شود و سالها طول ميكشد.
اين سخنان در حالي مطرح ميشود كه برخي
كارشناسان، مديران و مسوولان از مفهوم اصلاح الگوي مصرف دچار كجفهمي شدهاند، حتي
در بسياري موارد اين برداشتهاي نادرست به حركتهاي عوام فريبانه و برنامههاي
ضربتي و بدون كارشناسي منجر شده است. وجود زمزمههايي مبني بر حذف اضافه كار و
برخي مزايا در جمعي از موسسات دولتي و غيردولتي از جمله چنين برنامههايي است. به
گفته يكي از كارمندان دولت، به بهانه نامگذاري امسال، پنير از صبحانه كاركنان
سازمان حذف و نان خالي جايگزين شده است. اين كارمند دليل را در سطحينگري مديران و
نداشتن درك درست از مساله ميداند.
اصلاح الگوي مصرف فقط براي
دولت
يكي از برداشتهاي نادرست كه بويژه در آستانه
انتخابات رياستجمهوري تشديد شده، افزايش انتقادات ناشي از اهمالكاري و سوءمصرف
در دستگاههاي دولتي است. برخي كارشناسان نقطه آغاز اصلاح الگو را دولت ميدانند و
حتي بار اجراي هرگونه اصلاحي را بر دوش دولت ميگذارند؛ در حالي كه اصلاح هر
الگويي در مفهوم عام ابعاد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و نيز سياسي دارند و سياست از
بالا به پايين براي تحول در الگوي مصرف يك جامعه در بسياري موارد با بنبست روبهرو
بوده است.دراينباره البته جواد آرينمنش، نايب رئيس كميسيون فرهنگي مجلس ميگويد:
به هر حال بايد بپذيريم كه دولت بزرگترين مصرفكننده منابع و نقش مهمي در تحقق
اصلاح الگوي مصرف دارد، به همين دليل بايد پيشگام باشد.
وي البته تاكيد ميكند كه اين اصلاح نيازمند
عزم ملي با مشاركت دولت و مجلس است. وي مهمترين قدم در راه اصلاح الگوي مصرف را
اصلاح قوانين، ساختارها و حتي رفتارها و نگرشها ميداند.
مفهومي محدود به خانواده
مفهوم اصلاح الگوي مصرف به ظاهر مفهوم دقيق و
روشني است؛ در حالي كه هر كس در حوزه كاري خود، آن را معادل صرفهجويي و سياستهاي
انقباضي در نظر گرفته است، اين مفهوم به صرفهجويي محدود نيست و طبق شرايط اجتماعي
و جغرافيايي، اين مفهوم تعريف ويژهاي دارد، همانطور كه يحيي آلاسحاق، رئيس اتاق
بازرگاني تهران به عنوان يك مسوول اقتصادي در جلسهاي گفته است: اگر اصلاح الگوي
مصرف و اسراف را تنها مربوط به خانواده بدانيم، در تعريف اين واژه سادهانگاري
كردهايم.
92 درصد از آب شرب كشور در بخش كشاورزي، 2
درصد در بخش صنعت و 6 درصد در بخش خانوادهها مصرف ميشود؛ اما هنگامي كه بحث
اصلاح الگوي مصرف پيش ميآيد، تمامي فشارها به خانوادهها منتقل ميشود و اين در
حالي است كه بيشترين اسراف به دليل نامناسب بودن نظام آبياري در بخش كشاورزي صورت
ميگيرد.متاسفانه هنوز بسياري از مسوولان، اصلاح الگوي مصرف را به خانواده و البته
زنان محدود ميدانند و اولين قدم در اصلاح را از اين نقطه ميدانند.
فريدون كسمايي، كارشناس ارشد جامعهشناسي
دراينباره ميگويد: هرچند خانواده مركز ثقل اصلاح الگوي مصرف نيست، اما نميتوانيم
از نقش تعيينكننده آن بگذريم؛ چراكه نهادهاي جامعهپذيري مانند خانواده، مدرسه و
رسانهها در فرهنگسازي و آموزش الگوي صحيح مصرف نقش تعيينكنندهاي دارند.
اصلاح الگوي مصرف نيازمند تعريف دقيق و تعريف
برنامههاي عملياتي در هر سازمان و موسسهاي است. اين اصلاح سطوح خرد و كلان را به
طور توامان دربرميگيرد.
كسمايي ميگويد: كارشناسان هر سازمان كه
معمولا در اتاقهاي فكر و مراكز پژوهشي آن سازمان استقرار دارند، بايد متناسب با
مسووليت و برنامههاي هر سازمان، نظام اصلاح الگوي مصرف را طراحي كنند. به نظر من،
استراتژيستهاي هر سازمان از ميزان اسرافها و اهمالكاري نسبت به منابع سازمان
خبر دارند و آنان هستند كه بايد خطمشي هر اصلاحي را به مديران تذكر دهند، در حالي
كه مديران اين روزها به تنهايي و براساس مقاصد فردي يا سازماني به اظهارنظر ميپردازند.
در اين ميان، گاه اصناف و اتحاديهها نيز
اصلاح الگوي مصرف را بهانهاي براي بيان خواستهاي گروهي و تشكيلاتي عنوان ميكنند.
از جمله اين خواستها، افزايش تعرفه واردات يا تغيير نرخ سود بانكي و واقعي شدن
نرخ ارز و تقاضاي وام بيشتر و... است.
آموزش نقطه كانوني اصلاح الگوي مصرف
كوتاه شدن دورههاي كارشناسي ارشد به بهانه
اصلاح الگوي مصرف، كاهش ساعت كاري مدارس ابتدايي به بهانه اصلاح الگوي مصرف،
طولاني شدن روند ارتقاي شغلي كاركنان به بهانه اصلاح الگوي مصرف، كاهش تبليغات
مصرفي در رسانهها، توجه به كاهش برگزاري سمينارها و همايشهاي متعدد و... از جمله
راههايي است كه طي دو هفته اخير براي عملياتي شدن اين اصلاحات، نسخه واحدي پيچيده
شده است، در حالي كه به نظر ميرسد با تمركز بر روي آموزش بويژه نسل نو خاسته كودك
و نوجوان و تشكيل كار گاه هاي عملي در مراكز مختلف بتوان به عمق اين فر هنگ در جان
و دل مردم دل بست.
رهبر انقلاب هم بر اين نكته تاكيد دارند كه
در بحث اصلاح الگوي مصرف نبايد شعاري رفتار شود، چرا كه در بعضي زمينهها تا 10
سال به زمان نياز است.
اشاره: در سالي كه به نام سال اصلاح الگوي مصرف
نامگذاري شده بد نيست بر نحوه مصرف انرژي و سرانه آن در ايران نقبي بزنيم و اين
سؤال را مطرح كنيم كه به كدام سمت در حركتايم! نهيبي لازم است كه اذهان عمومي را
از اين خواب غفلت مصرفگرايي مفرط بيدار كند را وضعيت نامعلوم انرژي را سر و سامان
بدهد.
در ايران به علت سياستهاي نادرست مصرف به خصوص
مصرف انرژي، به ازاي هر هزار دلار توليد ناخالص ملي 2/7 بشكه نفت خام مصرف ميشود
در حالي كه اين ميزان در چين (كه تقريباً 20 برابر ما جمعيت دارد) 5/5 بشكه است.
تبليغات گسترده و نصب بيلبردهاي فراوان در خيابانها و بزرگراههاي شهر براي مصرف
بهينه انرژي متأسفانه هنوز هم شاهد هدر رفت مقدار زياد انرژي در بخشهاي مختلف
عليالخصوص بخش ساختمان هستيم. مدت مصرف و هدررفت آن منحصر به زمان و فصل خاصي نيست
بلكه در تمامي زمانها اين اتفاق نامبارك ميافتد و كسي هم توجهي ندارد. در
اروپا شدت مصرف انرژي را از 29 به 19 درصدي تقليل دادهاند كه اين تغيير درصدي قابل
تأمل است و البته نبايد چشم بر روي واقعيتها بست. در خصوص مديريت مصرف انرژي كشور
ما نيز گامهايي هر چند كوچك برداشته است كه از آن جمله ميتوان به تأسيس شركت
بهينهسازي مصرف سوخت و تصويب قوانين و آييننامههاي ساختماني همانند مبحث 19 و 14
اشاره كرد.
ميزان سرانه مصرف برق در ايران تا قبل از شروع تغيير فرهنگ مصرف
2900 كيلووات ساعت بوده كه اكنون اين مقدار به 2600 كيلووات ساعت رسيده است اين در
حالي است ميزان سرانه مصرف برق در جهان حدود 900 كيلووات ساعت است
شركت
بهينهسازي مصرف سوخت كه به همت شركت نفت در سال 1371 تأسيس گرديد، وظيفه اصلي
نظارت كافي و عالي بر كيفيت ساخت و ساز، اجراي مبحث19 و در كل مديريت مصرف دارد
وليكن متأسفانه آن طور كه شايسته است به اين مسأله پرداخته نشده. در همايش اجراي
مبحث19 كه با عنوان عزم ملي برگزار گرديد يكي از مسوولان اين امر اعلام كرد اجراي
اين مبحث در ساختمانها 19درصد است كه با توجه به خيل عظيم ساخت و ساز اين رقم
بسيار ناچيز است. حذف يارانه انرژي نگاهي نو به مديريت انرژي است با اين تفاوت
كه اين عمل خوشايند بسياري از مصرفكنندگان نيست چرا كه مصرف سرانه آن در ايران
براي هر نفر بيش از پنج برابر مصرف سرانه انرژي در اندونزي و دو برابر كشور چين است
كه در صورت حذف يارانه انرژي و به تبع آن افزايش قيمت، خانوارها بايد هزينه زيادتري
را براي مصرف انرژي پرداخت كنند. با ادامه روند افزايشي مصرف انرژي، در آيندهاي
نزديك به يكي از واردكنندگان انرژي در دنيا تبديل خواهيم شد. لازم است در اينجا از
سرنوشت نامعلوم انرژي براي آيندگان هم ياد كنيم و اين سوال را مطرح نماييم كه
«آيندگان چي؟» يكي از راهكارهاي حفظ انرژي براي آيندگان به كارگيري حذف يارانه
از حاملهاي سوخت و انرژي است كه ميتواند پاسخ مثبتي در مقابل افزايش مصرف انرژي
باشد و به مدد اين طرح كاهش مصرف انرژي را در تمامي بخشها شاهد باشيم. به
تازگي طرحي مبني بر «الزام تكميل سيستم سرمايش و گرمايش براي صدور پايان كار» در
شوراي شهر به تصويب رسيده كه سازندگان ساختمانها را ملزم به اجراي مبحث14 نموده كه
در صورت چشمپوشي مهندسان و ... از اين مبحث پايان كار ساختمان داده نميشود. با
استناد به مطالعات صورت گرفته در مركز تحقيقات مسكن و ساختمان 63 درصد ساختمانها
بدون سيستم گرمايشي و 71درصد بدون سيستم سرمايشي بودند كه جاي بسي «تأثر» دارد.
چطور ممكن است ساختماني باشد كه سيستم سرمايش و گرمايش نداشته باشد.
طرح
اصلاح الگوي مصرف تا چه حدي ميتواند مؤثر واقع شود زماني كه الگوي مصرفگرا بر
تمامي زمينهها حكمفرما شده آيا اين مسأله امكانپذير است يا نه؟ به اعتقاد بنده
طرح اصلاح الگوي مصرف محقق نخواهد شد مگر در يك فاصله زماني بلندمدت و با تبيين
راهكارهاي مناسب و هدفمندسازي استفاده از منابع در جهت تقليل و اصلاح مصرف، لذا
دولت بايد سيستمهاي ناكارآمد مديريتي را اصلاح و ضمن فرهنگسازي، در اين مسير
گامهاي مؤثرتري را بردارد.
سرانه مصرف برق در ايران و الگوي مصرف در
دنيا وضعيت كنوني مصرف برق هم اكنون در شبكه سراسري كاملاً غيرمنطقي و غيرطبيعي
و نيز به عبارتي نگرانكننده است كه ميتواند تأثير زيادي بر اقتصاد كشور داشته
باشد به طوري كه ميزان سرانه مصرف برق در ايران تا قبل از شروع تغيير فرهنگ مصرف
2900 كيلووات ساعت بوده كه اكنون اين مقدار به 2600 كيلووات ساعت رسيده است اين در
حالي است ميزان سرانه مصرف برق در جهان حدود 900 كيلووات ساعت است. در اين راستا
مسوولان و كارشناسان لامپهاي كممصرف را به عنوان وسيله روشنايي كممصرف پيشنهاد
دادند كه با توجه به كاهش بسيار زياد انرژي، مورد استقبال قرار گرفت ولي غافل از
اين كه اين لامپها چه مضراتي دارند. البته تاحدودي راهكارهايي هم جهت برطرف شدن
اين معضل انديشيده شده ولي به عنوان درمان قطعي نيست. مصرف گاز و رتبه جهاني
ايران در سال گذشته نسبت به سال قبل از آن، زمستان گرمتري داشتيم. در حالي كه
شاهد كاهش مصرف انرژي به خصوص گاز نبوديم و اين چه علتي ميتواند داشته باشد؟ آيا
به جز سهلانگاري و نداشتن فرهنگ مصرف، «علت ديگري هست؟» پس از جويا شدن علت بد
نيست سري هم به سرانه مصرف در ايران و جهان بزنيم. در ايران مصرف گاز 111ميليارد
مترمكعب است آن طور كه واضح است در ايران مصرف گاز از سرانه بسيار بالايي برخوردار
اس به طوري كه ايران را در جهان در رده سوم مصرفكنندگان گاز قرار داده است. اين
حجم زياد مصرف انرژي در تمامي زمينهها بسيار تكاندهنده و در جايي تأسفبار است.
طرح اصلاح الگوي مصرف تا چه حدي ميتواند مؤثر واقع شود زماني كه الگوي مصرفگرا بر
تمامي زمينهها حكمفرما شده آيا اين مسأله امكانپذير است يا نه؟ به اعتقاد بنده
طرح اصلاح الگوي مصرف محقق نخواهد شد مگر در يك فاصله زماني بلندمدت و با تبيين
راهكارهاي مناسب و هدفمندسازي استفاده از منابع در جهت تقليل و اصلاح مصرف، لذا
دولت بايد سيستمهاي ناكارآمد مديريتي را اصلاح و ضمن فرهنگسازي، در اين مسير
گامهاي مؤثرتري را بردارد.
ليلا شاهي - كارشناس برنامهريزي شهري
برگرفته از نشريه پيام ساختمان و تأسيسات، شماره 64، صفحه 39.
امسال در ایران، سال اصلاح الگوی مصرف نامیده شده است. متوسط مصرف بنزین ایران روزانه ۱۱ لیتر و سرانه مصرف آب با وجود خشکی سرزمین ۵ برابر سرانه جهانی است. بخشی از نان روزانه دور ریخته میشود. مسـئولیت فرهنگ مصرف با کیست؟
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 5 بهمن 1388 ساعت 11:18 AM |نظرات (0)
درباره وبلاگ
من : اسماعیل جوادی
اگر ادعا مي کنيم مسلمانيم،
اگر ادعا مي کنيم ايراني هستيم،
اگر ادعا مي کنيم به فکر آينده ي فرزندانمان هستيم،
اگر ادعا مي کنيم که کشورمان را دوست داريم،
اگر ادعا مي کنيم که مي خواهيم در سطح جهان به بهترين ها برسيم و در راه پيشرفت کشورمان قدمي برداريم،
اگر ادعا مي کنيم که مسلمانيم و براي سپاس از نعمت هاي پروردگارمان تلاش مي کنيم،
پس اسراف چرا؟
آدرس ايميل :esmail.javadi@gmail.com