جام جم آنلاين: اين‌كه الگوي مصرف مردم ايران در بخش‌هاي مختلف، الگويي غيربهينه و سرشار از ناكارآمدي است، تقريبا مورد وفاق همه ما قرار دارد و كسي در اين مساله ترديد به خود راه نمي‌دهد؛ اما اين‌كه چنين الگوي غيربهينه را چگونه مي‌توان اصلاح كرد و اصولا الگوي مطلوب چيست، محل اختلاف نظر فراوان است.
در اين ميان، آنچه از رسانه‌ها و مطبوعات برمي‌آيد ارائه الگوها و راهكارهاي صحيح و اصولي مصرف در بخش‌هاي مختلف است كه مي‌تواند در برخي حوزه‌ها راهگشا باشد. مقاله حاضر نيز در همين راستا به ارائه برخي راهكارها در زمينه اصلاح الگوي مصرف مي‌پردازد.
صرفه‌جويي در لغت به معني اندازه نگه داشتن در خرج يا منابع است كه در مقابل آن اسراف به معني از حد ميانه خارج شدن و تبذير به معني بيهوده خرج كردن است.
در حقيقت صرفه‌جويي مسير قرار داشتن در حد تعادل و نياز و استفاده بجا را از منابع دنبال مي‌كند، اگرچه ممكن است استنباط عدم استفاده از منابع در ذهن متبادر شود.
نيازهاي نامحدود جامعه بشري و توجه به منابع محدود موجود، مديران را مكلف به ارائه تدبير و برنامه‌اي براي استفاده بهينه از منابع مي‌كند. روي آوردن مديران جوامع امروزي به علم ژنتيك و حضور در عرصه نانوتكنولوژي، شايد پاسخي به نيازهاي فراوان جوامع است كه در قالب زمان و مكان و منابع جغرافيايي آن مجموعه دست يافتني نيست. بهره‌گيري از خواص مناسب‌تر و تجميع آن در يك محصول به منظور بالا بردن كيفيت، حجم بيشتر، رشد سريع‌تر و آفت‌پذيري كمتر در علم ژنتيك بخشي از اقدامي است در حفظ و استفاده مناسب‌تر منابع كه نظر بسياري از مديران امروزي را به خود جلب كرده است. اگر وظيفه‌گردانندگان امور، دسترسي به كيفيت و كميت بيشتر براي پاسخگويي به نياز است، وظيفه مصرف‌كنندگان نيز سعي در مصرف بجا و اجتناب از هدر دادن منابع است. اين رابطه دوطرفه، نياز به مكانيسمي (ساز و كاري)‌ دارد كه به طور ساختاري جامعه را در مسير تعادل هدايت كند. براي نيل به اين اهداف بايد مشكلات و موانع موجود آسيب‌شناسي شود تا بتوان راه‌حل‌هاي مناسبي براي رفع آنها ارائه كرد.

امروزه در كشور ما نبود اين ارتباط و چرخه مناسب، منابع فراواني را با سرعت به هدر مي‌دهد. يكي از دلايل رشد كشورهاي جهان پيشرفته، برنامه‌ريزي صحيح براي حفظ منابع و برقراري ارتباط مناسب ميان منابع موجود و شيوه مصرف است كه در فرهنگ جامعه‌شان نهادينه شده و ما در ايران اسلامي بايد اين مهم را بدقت مورد ملاحظه قرار دهيم.

توجه به برنامه‌هاي اساسي و بلندمدت در جامعه امروز ايران چقدر لازم به عنوان اولويت چگونه خودنمايي مي‌كند؟ آيا وجود ذخاير ارزي فراوان امروز كشور از يك طرف و خيل عظيم نيروي مستعد بيكار و وجود نرخ بيكاري بالا در جامعه از طرف ديگر، همچنين هدر رفتن منابع فراوان آبي رودخانه‌اي در جنوب و غرب كشور، منابع آبي سطح‌الارضي در فصول ابتدايي سال و زمستان و عدم تلاش در حفظ آن، مواجه بودن كشور با كمبود آب در بخش مصرف انساني و كشاورزي كمترين بهره از خطوط راه‌‌آهن شهري در شهرهاي بزرگ و اتلاف ميلياردها ساعت وقت ارزشمند شهروندان در طول روز و ... چگونه قابل تجمع است و مديران امروز جامعه چه پاسخي براي آن دارند؟

موضوعات ذيل بخشي از موضوعات اساسي از بين نيازهاي جامعه ايران است كه مي‌تواند مديران جامعه را در جهت تدبير آن كمك كند.

تدبير وقت جامعه

ساعت‌ها عمرها را به غارت مي‌برند و آنها را فاني مي‌گردانند. در عين حال كه زيباترين واژه‌ها و اصطلاحات را در فرهنگ غني خود داريم و وقت را طلا مي‌ناميم، ولي بيشترين اتلاف زمان را در زندگي روزانه مردم كشورمان شاهد هستيم.

مديريت، اين امر مهم با برنامه‌ريزي و آموزش دولت ميسر است. بايد شيوه‌هاي صحيح استفاده از زمان در فرهنگ جامعه و زندگي مردم جايگزين شيوه‌هاي غلط شود و بخش مهم‌تر كه مورد فوق را در درازمدت تامين خواهد كرد، ايجاد زمينه‌هاي لازم توسط دولت براي قرار دادن مصرف وقت مردم در جهت صحيح و استفاده بهينه است.

مصرف روزانه چندين ساعت از بهترين زمان‌هاي مردم در شهرهاي بزرگ مثل تهران و شهرهاي بزرگ ديگر كشور، در حقيقت سرمايه عظيم كشور را به هدر مي‌دهد. اين آفت با سرعت سرسام‌‌آوري در حال پيشرفت بوده با حضور خودروهاي بيشتر در خيابان‌ها و افزايش جمعيت به دليل مهاجرت‌ها به سوي شهرهاي بزرگ رو به گسترش است. گسترش خطوط قطارهاي زيرزميني با سرعت افزون مي‌تواند قدرت ظهور وسايل نقليه عمومي شهري و اطمينان عمومي جامعه بر تكيه بر وسايل خدمات شهري براي جابه‌جايي را افزايش دهد.

وجود فيلم‌‌ها و كتابخانه‌هايي با تنوع موضوع براي آموزش و ارتقاي فرهنگ عمومي در وسايل نقليه عمومي و محل‌هاي انتظار آن، وقت اتلافي را به وقت مفيد تبديل مي‌كند كه نياز است در برنامه شهري مورد عنايت قرار گيرد.

وقت مردم در ترمينال‌هاي عمومي، ايستگاه‌هاي قطار و هواپيما با وسايل جذاب ورزشي، كلاس‌هاي الكترونيكي كوتاه مدت و مفيد، فيلم و كتابخانه‌ها مي‌تواند مفيد مصرف شود.

در روستاها پس از فصول كاشت و برداشت بقيه اوقات در صرف زمان غيرمفيد است كه هدايت منطقي آن به سوي كتابخانه‌هاي سيار (با ماشين)‌ و پخش فيلم‌هاي آموزشي و آموزش مهارت‌هاي زندگي در محيطي متناسب با محل زندگي با برنامه‌ريزي صحيح، علاوه بر مديريت مناسب زمان، سطح دانش و تخصص حرفه‌اي روستاها را نيز بالا مي‌برد و منجر به افزايش بازدهي اقتصادي خواهد شد.

گذران زمان بدون برنامه در قشري از مردم يا در بخش قابل توجه از مردم در زمان تعطيلات تابستان موجود است كه نياز است با جاذبه‌هاي متنوع اين اوقات به نحو شايسته‌اي مديريت شود.

گسترش كلاس‌هاي آموزش فني و حرفه‌اي براي ايجاد اشتغال و كاهش بيكاران و زمان بيكاري جامعه جهت تربيت متخصص و ايجاد توان ورود به عرصه‌هاي نياز.

آب: بسياري از صاحبنظران بحران‌هاي اجتماعي آتي را مرتبط با آب مي‌دانند. كشور ما همواره در گذشته بخصوص در سال‌هاي جاري با افزايش جمعيت از كمبود آب رنج برده است. آمار گوياي اين مطلب است كه در كشور، استفاده ناصحيح آب در زندگي شهري و در بخش كشاورزي همچنين عدم بازيافت آن باعث به وجود آمدن بخشي از نارسايي‌ها بوده و تدبير 3 مورد ياد شده، مقدار قابل ملاحظه‌اي كشور را از كم‌آبي نجات خواهد داد.

‌ مصرف سرانه آب (ليتر در روز)‌ در شيراز 155 ليتر، در قم 166 ليتر، در خوزستان 234 ليتر بوده در حالي‌كه در ظهرون عربستان 87 ليتر، در مكزيك 100 ليتر و در مالزي 90 ليتر است.

در بخش آب كشاورزي مصرف جهاني صيفي‌جات 7000 تا 10500، چغندر قند 5500 تا 7500 و ذرت 5000 تا 8000 متر مكعب در هكتار است حال آن‌كه در كشور ما صيفي‌جات 17900، چغندر قند 10000 تا 14000 و ذرت 10000 تا 12000 متر مكعب در هكتار است.

در بخش نظارت دولت

الف - جمع‌آوري و هدايت و حفظ آب‌هاي سطح الارضي

ب - كشور ما علاوه بر كم‌آبي به صورت دوره‌اي نيز از كم‌آبي مضاعف و در بعضي از مناطق بي‌آبي رنج مي‌برد، ولي منابع آبي از دامنه زاگرس، البرز و ... در ماه‌هايي از سال جاري است، همچنين چشمه‌سارها يا آب‌روهاي فصلي در اقصا نقاط ايران پهناور موجود است كه آب كلا به هدر مي‌رود كه بايد در برنامه‌ريزي صحيح جمع‌آوري و حفظ شود.

ج - انتقال آب از سرچشمه يا محل استحصال تا محل مصرف عمدتا در روستاها به جوي‌هاي معمولي كه بشدت قابليت جذب زمين شدن و تبخير دارد صورت مي‌گيرد كه با بسترسازي و انتقال صحيح و جلوگيري از پرت بين راهي در روستاها با آموزش و تصديگري دولت مي‌توان موجودي آب‌ را گاهي چند برابر كرد. اين انتقال ممكن است از فاصله زيادي صورت گيرد.

بايد شيوه‌هاي صحيح استفاده از زمان در فرهنگ جامعه و زندگي مردم جايگزين شيوه‌هاي غلط شودد - مصرف آب كشاورزي با روش سنتي براي ايران اسلامي امري ناپسند و نامطلوب است. اين امر مهم بايد با سرعت با آبياري تحت فشار جايگزين شود. اين اقدام شايسته است بصورت اجباري و تشويق امكانات در برنامه آبياري مزارع و باغ‌هاي موجود در روستاها گذاشته شود. امروز مصرف بي‌رويه آب‌هاي زيرزميني عمق چاه‌هاي عميق را بشدت افزايش داده كه اين سرمايه هميشگي و ملي را در خطر نابودي كامل قرار داده است.

ه - رودخانه‌هاي عظيمي از كشور به درياهاي حواشي كشور سرازير مي‌شود، همچنين آب‌هاي جاري رودخانه‌هاي كشور در مناطق مرزي به كشورهاي همسايه سرازير مي‌شود روند منطقي سدسازي در كشور قدمي شايسته بوده و در سال‌هاي گذشته نزديك صورت گرفته و نياز است تا حد امكان طراحي ممانعت از ورود آب به دريا و بهره‌گيري در مسير و انتقال به ديگر مناطق از سرچشمه در دستور كار قرار گيرد. براي مثال رودخانه اروند رود سالانه ميلياردها تن خاك و آب ايران را به حوزه آبي خليج فارس وارد مي‌سازد.

در بخش تغيير در فرهنگ عمومي

با عنايت به تعاليم عاليه شرع مقدس دين مبين اسلام، متاسفانه به علت ارزان بودن، استفاده بي‌رويه آب در زندگي روزانه به صورت عادت درآمده است.

الف‌ - با توجه به دستورات شرع مقدس كه اسراف را نهي كرده، لازم است با تلاش وعاظ و علماي ديني، شيوه عملي وضو و غسل بامصرف در حد اعتدال آب در كشور آموزش داده شود.

ب - عمده مردم در حمام گرفتن بيش از دو سوم آب مصرفي را هدر مي‌دهند. لازم است در سيستم شهرداري‌ها پايان كار به ساختمان‌هايي داده شود كه دوش حمام آن مجهز به چشم الكترونيكي با مدل‌‌هاي طراحي مناسب باشد و گرم‌كننده‌‌هاي حمام‌ها به گونه‌اي باشد كه مردم در فصل سرد با آب گرم حمام را گرم نكنند.

ج - لازم است آب‌هاي مصرفي شستشوي ماشين، لوازم خانه، فرش، باغچه و حياط و... در سطح مجتمع‌هاي شهري بزرگ با بهره‌برداري از برگردان آب همان مجتمع و فيلتر كردن آب الزاما طراحي و اجرا شود.

د - بهره‌گيري از پساب و فاضلاب تمام شهرها براي عرصه كشاورزي آن شهر مي‌تواند رونق بي‌مانندي در عرصه كشاورزي ايجاد و اين سرمايه عظيم را مديريت كند. اين مهم بايد توسط شهرداري‌ها با اولويت صورت گيرد.

موارد فوق با وجود نيروي جوياي كار و ذخيره اقتصادي و ايجاد بهره‌ اقتصادي به عنوان موضوعي ارزشمند مي‌تواند مورد توجه دولت قرار گيرد.

مصارف انرژي

سوخت مصرف سالانه انرژي در ايران معادل 155 ميليون تن (420 ميليون ليتر)‌ در روز است. مطالعات شركت بريتيش پتروليوم مصرف انرژي در ايران را بسيار بيشتر از كشورهايي مي‌داند كه از نظر توسعه يافتگي در سطح بالاتري نسبت به ايران قرار دارد. اين گزارش، مصرف ايران را در مرتبه سيزدهمين كشور جهان مي‌شمارد. صاحب‌نظران مصرف بالاي سوخت خودرو را به علت عدم بهره‌گيري از خدمات عمومي و ارزاني سوخت را از علل اين موضوع مي‌دانند. ميزان سرانه سوخت خودروهاي آلماني 2 الي2/5 ليتر است و در ايران 10 الي 11 ليتر است، در حالي‌كه بيش از نيمي از بنزين كشور وارداتي است.

مصرف بي‌روبه به علت ارزاني و عادت به مصرف غير صحيح، باعث اتلاف انرژي كشور و طي رويه‌اي غيرديني در فرهنگ عمومي شده، به‌گونه‌اي كه ممكن است منازل مردم كه با صرف سوخت بيش از حد گرم شود، براي تعادل حرارت منزل پنجره‌ها نيز باز شده و سرمايه ملي به هدر برود. در اين جهت بايد دولت كنترل لازم را معمول دارد و اتلاف گرمايي در ساختمان‌ها با نظارت‌هاي فني به حداقل برسد و فرم‌ها و استانداردهاي وسايل گرمايي و سرمايي و نوع پنجره‌ها، در‌ها، منافذ بايد با نظارت فني تابع استاندارد قرار گيرد.

-‌ برق مصرفي توسط آموزش رسانه‌اي نياز است تحت كنترل‌هاي غيرانساني هوشمند قرار گيرد و با زمان محدود كنترل گردد.

- مصرف برق مصرفي خيابان‌ها با كنترل‌هاي فتوسل هوشمند بايد به صورت مضاعف تحت كنترل واقع شود. عمدتا در مناطق وسيعي از يك شهر به سبب خرابي حساسه موجود، انرژي با اندازه زياد و به مدت زياد تا زمان تعمير به هدر مي‌رود.

- تبديل انرژي در كارخانه‌هاي قديمي و مناطق تجاري بايد تحت كنترل درآيد تا انرژي ارزان بي‌جهت مصرف نشود. به علت ارزاني گاز، مغازه‌هاي تجاري در زمستان ضمن روشن كردن گاز، در مغازه را باز نگه مي‌دارند و از لامپ‌هاي پرنور بي‌سبب در روز استفاده مي‌كنند.

دكتر محمدحسين دادرس

 

ادامه مطلب

 

يك محقق و پژوهشگر ديني در خصوص نام‌گذاري سال «اصلاح الگوي مصرف» از سوي رهبر معظم انقلاب گفت: قرآن انسان را به استوارترين راه‌ها در همه زمينه‌هاي زندگي هدايت مي‌كند و بهترين الگوي مصرف قرآن و اهل بيت است.

حجت‌الاسلام محسن تاج لنگروري در گفت‌وگو با خبرنگار فارس، به بررسي جامع موضوع اصلاح الگوي مصرف از منظر قرآن و روايات پرداخت و گفت: خداوند در آيات قرآن بعد از اشاره به نعمت‌هايي كه براي بشر آفريده درست مصرف كردن نعمت‌هايش را توصيه مي‌كند و اسراف‌كاران را مورد عقاب خود قرار مي‌دهد.
تاج لنگرودي معناي اسراف را تجاوز و تحدي از حد دانست و افزود: خداوند در آيه 43 سوره غافر اطاعت كردن از اسراف‌كاران را منع مي‌كند و فرموده مجازات الهي در انتظاران اسراف‌كاران است و انسان‌هاي طاغي را از دسته اسراف‌كاران برمي‌شمارد.
وي با اشاره به آيه 83 يونس در رابطه با زندگي فرعون تصريح كرد: فرعون هيچ‌گاه مورد هدايت قرار نگرفته چون از مسرفين روي زمين بوده و همان طور كه در آيه 28 غافر آمده مسرفين مورد هدايت خداوند قرار نمي‌گيرند.
وي در ادامه بيان داشت: در آيه 9 انبيا آمده كه سرانجام انسان‌هاي مسرف هلاكت و نابودي است و در آيات مختلف خداوند توصيه به درست مصرف كردن را مي‌كند و اسراف را مورد نكوهش قرار مي‌دهد.
تاج لنگرودي رعايت حد اعتدال را راه درست مصرف كردن دانست و گفت: در آيات مختلف بخل و اسراف را منع كرده و رعايت حد وسط را توصيه مي‌كند.
وي با اشاره به آيه 31 و 32 اعراف در خصوص استفاده از زينت‌هاي خداوند بيان داشت: خداوند استفاده از زينت‌هاي خود را به هيچ كس حرام نكرده و حتي فرموده براي رفتن به مسجد و محل عبادت زينت‌هاي خود را به همراه داشته باشيد و از روزهاي پاك خداوند، استفاده كنيد اما از اسراف‌كاران نباشيد.
وي در رابطه با اسراف و خصوصيت مسرفين تأكيد كرد: اسراف مقدمه ظلم و كفر است و خداوند مسرفين را برايدران شياطين معرفي مي‌كند و به جد توصيه به دوري از اسراف مي‌كند.
اين محقق و پژوهشگر ديني با اشاره به روايات در زمينه اصلاح الگوي مصرف افزود: امام باقر (ع) در روايتي تمام كمال را در سه چيز دين‌شناسي، صبر در مصيبت‌ها و رعايت اعتدال در زندگي مي‌داند و يكي از علامت‌هاي انسان مؤمن رعايت كردن حد اعتدال است.
لنگرودي لزوم مطرح كردن سال «اصلاح الگوي مصرف» از جانب رهبر معظم انقلاب را اين گونه بيان كرد: يكي از آفت‌هاي انقلاب تجمل‌گرايي و مصرف بيش از حد است كه در بين خانواده‌ها رواج پيدا كرده و مورد دوم بحث خشكسالي است كه باعث شده رهبر معظم انقلاب امسال را به اين نام معرفي كنند.
وي در پاسخ به سؤال نقش جامعه ديني در پيشبرد «اصلاح الگوي مصرف» به خبرنگار فارس گفت: جامعه ديني با الگو قرار دادن قرآن و عمل به آن در گفتار و رفتار مي‌توانند الگوي مردم بوده و در پيشبرد اين مسئله آغازكننده راه باشند.

 

 

ادامه مطلب

 

همواره جنبه‌هاي اقتصادي و منفعت‌هاي مالي عوامل مهمي در ايجاد انگيزه براي حفظ محيط زيست و مصرف بهينه انرژي بوده است.

جنبه‌هاي اقتصادي بهسازي مصرف انرژي، به عوامل زيادي بستگي دارد كه محل زيست، ميزان نيازمندي به گرمايش و سرمايش و نيز بهايي كه براي انرژي پرداخته مي‌شود از جمله اين عوامل هستند.
بررسي‌ها نشان مي‌دهد،‌ استفاده از روش‌هاي بهينه‌سازي مصرف انرژي مي‌تواند در طول زماني حدود 5‌‌‌سال يا كمتر در صورت استفاده از گاز و يا نفت،‌ هزينه خود را جبران ‌كنند.
اما اگر از گرمايش برقي استفاده مي‌كنيد، اين جبران هزينه،‌ عموما بسيار سريع‌تر خواهد بود و اگر خودتان روش‌هاي بهينه‌سازي مصرف انرژي را به كار بريد هزينه‌ها زودتر جبران مي‌شوند،‌ زيرا هزينه مربوط به دستمزد كارگر حذف مي‌شود.
براي استفاده از روش‌هايي كه براي بهبود و افزايش بازده انرژي لازم است بايد از يك برنامه‌ريزي مدوني پيروي كرد.
به عنوان مثال با تعويض پنجره‌ها و عايق كاري هنگام نوسازي خانه براي زماني طولاني مي‌توان از هدررفت انرژي از منافذي كه منجر به خروج بخش بزرگي از انرژي مي‌شوند جلوگيري كرد كه اين كار بسيار عاقلانه‌تر از روش‌هاي ثانويه جهت بهسازي مصرف انرژي است.
مثلا اگر خيال داريد ديوار آشپزخانه خود را برداريد و آن را وسيع‌تر كنيد و يا مي‌خواهيد براي توسعه اتاق خواب اصلي منزل، از يك شيرواني بزرگ‌تر استفاده كنيد، همزمان سعي كنيد بهره‌وري انرژي را افزايش دهيد. مثلا ديوارهاي جديد را عايق كاري كنيد و براي پنجره‌ها از عايق‌هايي با بازده خوب، استفاده كنيد.
هنگامي كه ديوارها را برميداريد، از به‌‌هم‌ريخته بودن وضع منزل استفاده كنيد و اقدامات ديگري نيز براي افزايش بازده انرژي انجام دهيد.
هزينه اين تغيير به سرعت جبران مي‌شود، زيرا مثلا ديگر نيازي به نصب يك سيستم گرمايشي مجزا و يا توسعه سيستم فعلي خود، نخواهيد داشت.

 

ادامه مطلب

 

با آغاز فصل سرما توجه خانواده‌ها به كنترل سيستم‌هاي تهويه و گرمايشي منزل بيشتر مي‌شود، چرا كه نياز به افزايش راندمان اين وسايل از ضروريات كنترل مصرف انرژي بوده كه به‌سادگي از كنار آن نمي‌توان گذشت.

از‌اين‌رو بهتر است بدانيم توجه به نكاتي كه مي‌تواند در يك فهرست هميشگي جلوي چشمان ما باشد، براحتي مي‌تواند به ما در كنترل سيستم‌هاي گرمايشي و بهينه‌سازي مصرف انرژي در فصل سرما ياري رساند.
پوشيدن لباس گرم در منزل از جمله اقداماتي است كه باعث مي‌شود تا بدن شما نياز كمتري به افزايش دما در طول روز داشته باشد، ‌شما مي‌توانيد با تنظيم شعله بخاري و تنظيم دماي آبگرمكن و پكيج متناسب با نياز حرارتي فضاي خانه از اتلاف انرژي جلوگيري كنيد.
استفاده از پرده‌هاي ضخيم جهت كاهش اتلاف حرارتي از پنجره و بستن كركره و پرده در شب و باز گذاشتن آنها در روز به شما اين امكان را مي‌دهد كه از انرژي خورشيد تا حد امكان استفاده كنيد، چرا كه انرژي خورشيد به عنوان منبع انرژي تجديدشونده همواره در اختيار شماست.
بهتر است با آغاز فصل سرما درزهاي درها و پنجره‌ها را بازرسي كنيد. استفاده از نوارهاي درزگير جهت هوابندي درزهاي پنجره‌ها و در‌هاي ورودي منزل تاثير بسيار زيادي در جلوگيري از خروج هواي گرم و ورود هواي سرد دارد.
فراموش نكنيد كه بستن دريچه‌هاي كولر با استفاده از مسدودكننده مناسب نكته بسيار قابل توجهي است، دريچه‌هاي كولر همواره محلي براي ورود و خروج هوا هستند و كنترل اين منافذ در فصل سرما بايد حتما مورد توجه قرار گيرند. روي رادياتورها را نپوشانيد و از يك لايه فويل آلومينيومي در پشت رادياتور به منظور افزايش بازتاب حرارتي استفاده كنيد البته فراموش نكنيد كه سرويس و تميزكاري اين وسايل نيز بسيار اهميت دارد.
در صورت استفاده از شومينه تنظيم دماي آن روي 55 درجه و حصول اطمينان از مناسب بودن زاويه دريچه خروجي و در صورت امكان گذاشتن در شيشه‌اي در جلوي آن كه مانع خروج هواي گرم از فضا شود نيز بايد مورد توجه قرار گيرد.
بسته نگه‌داشتن درهاي ورودي و در صورت امكان استفاده از پنجره‌هاي دوجداره يا استفاده از پرده در جلوي در و كنترل دودكش‌ها و كلاهك تعديل، لوله‌ها و اتصالات گاز جهت عملكرد مناسب و ايمن بخاري، آبگرمكن و پكيج نيز از ديگر نكاتي است كه شما را در بهينه‌سازي انرژي در فصل سرما ياري مي‌دهد.

 

ادامه مطلب

 

کشور ژاپن در زمینه کارائی انرژی و دارا بودن شدت پایین مصرف انرژی در زمره موفق ترین کشورهای دنیا به حساب می آید. شدت مصرف انرژی در سال 2005 برای این کشور حدود 6539 بی‌تی‌یو در ازای هر دلار تولید ناخالص داخلی ( به قیمت‌های ثابت سال 2000 ) بوده است که در مقایسه با متوسط جهانی حدود 19 درصد پایین تر می باشد. از این رو، شناسایی دلایل این امر؛ می تواند الگویی مناسب برای کشور در سیاستگذاری بخش انرژی فراهم آورد.
با توجه به رشد سریع تکنولوژی و صرفه جویی های بیشتر در بخش های مختلف اقتصادی، افزایش کارائی به ویژه در تولید برق و همچنین محدودیت‌های بیشتر برای مصرف کمتر و بهینه انرژی در کشور ژاپن، پیش بینی می شود که شدت مصرف انرژی در این کشور در آینده کاهش یابد.
باید اشاره کرد، مهمترین نکته در ارتقاء کارایی انرژی کشور ژاپن، وجود زیرساخت‌های لازم سیاست‌گذاری نظارت و برنامه ریزی منسجم در بکارگیری فناوری‌های جدید در جهت کاهش مصرف انرژی می باشد. همانطور که در گزارش ارائه شد؛ کلیه سیاست‌های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت بخش انرژی کشور ژاپن توسط وزارت تجارت و صنعت (METI) این کشور وضع می شود. علاوه بر این موضوع، این وزارتخانه بر کلیه فعالیتهای تولید؛ واردات؛ انتقال، توزیع و مصرف انرژی نظارت و راهبری دارد. در اختیار داشتن چنین ساختار منسجم، اجازه اجرای سیاستهای یکپارچه برای افزایش کارانی انرژی توسط این کشور را فراهم می نماید. متاسفانه این نکته مهم در کشور ما هنوز خلاء بزرگی برای ارتقاء کارائی انرژی به شمار می رود.
بطور مثال در حوزه نفت کشور؛ فعالیتهای وزارت نفت کشور عملاًٌ در فعالیتهای شرکت ملی نفت ایران خلاصه می شود. شرکت ملی گاز ایران؛ شرکت مستقلی از شرکت ملی نقت ایران با مکانیزم سیاست گذاری متفاوت به توسعه بخش های پایین دستی مشغول می باشد و شرکت ملی نفت ایران عملاًً نظارتی بر فعالیتهای بخش گاز و یا برنامه ریزی در آن را ندارد. وزارت نفت نیز به دلیل دارا نبودن ساختار منسجم و مشخص عملاً از حوزه سیاست گذاری جدا شده و نظارت چندانی بر روابط شرکتهای مختلف صنعت نفت و یا اجرایی نمودن سیاستهای بلند مدت انرژی ندارد. در چنین شرایطی سیاستگذاری و یا اجرای الگوهای ارتقاء کارائی انرژی و یا مدیریت فناوری در جهت بهینه سازی مصرف انرژی با موفقیت روبرو نخواهد شد. بخصوص هنگامی که یکی از بزرگترین و مهمترین صنایع انرژی (بخش برق) بطور کامل مستقل از صنعت نفت عمل می نماید. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای دنیا عملاً شرکتهای فعال صنایع انرژی به صورت یکپارچه در هر سه بخش نفت، گاز و برق به فعالیت می پردازند و یا وزارتخانه های انرژی کشورها در هر تمامی بخشهای انرژی به سیاستگذاری و یا نظارت می پردازند.
از طرف دیگر، استفاده از تکنولوژیهای نوین و انرژی‌های تجدیدپذیر و گسترش آن در کشور تنها در فعالیت های سازمانی به نام سازمان انرژیهای نو خلاصه می شود. بطور مثال، این سازمان عملاً نقشی در راستای سیاستگذاری استفاده از فناوریهای لازم در بکارگیری انرژیهای تجدیدشونده برای کشور ندارد. حال چگونه با چنین ساختاری سیاستگذاری و یا نظارت بر انجام سیاستهای فناوری در صنعت انرژی امکان پذیر می باشد؟ در پاسخ به این مهم، ضرورت تشکیل وزراتخانه ای منسجم تحت عنوان وزارت انرژی و منابع را در کشور بیان می نماید. به نظر می رسد، خروج وزارتخانه های نفت و نیرو از حوزه فعالیتهای اجرایی و ادغام در یکدیگر و تقویت نقش آنها در سیاستگذاری برای بخش انرژی و همچنین واگذاری سایر سازمانهای مرتبط به آنها از جمله سازمان انرژی های نو و یا سازمان بهینه سازی انرژی، عملاً الگوی بهتری برای اتخاذ سیاستهای یکپارچه انرژی در کشور فراهم نماید.
مثالهایی از تجربه موفق ژاپن در کارائی انرژی
1- استفاده فناوری‌های نوین از بکارگیری انرژیهای نو (تجدید شونده) و سعی در گسترش این انرژی ها در سال‌های آتی:
سیاست کلی انرژی کشور ژاپن توجه خاصی به انرژی های نو می نماید. باید اشاره نمود، کشور ژاپن پنجمین کشور دارنده نیروگاههای برق زمین گرمایی (Geothermal ) می باشد. در این کشور حدود 18 نیروگاه زمین گرمایی به ظرفیت 526 مگاوات وجود دارد. بکارگیری فناوریهای نوین در استفاده از انرژی های تجدید شونده از مباحث مهم سیاستگذاری انرژی ژاپن به شمار می رود. باید اشاره نمود، سهم انرژی های تجدید شونده در تامین نیازهای انرژی کشور ژاپن از 4/8 درصد در سال 2004 به حدود 5/8 درصد در سال 2020 خواهد رسید.
در کشور ایران به دلیل تنوع شرایط آب و هوایی پتانسیل بزرگی در بکاریگری انرژیهای تجدیدپذیر از جمله انرژی خورشیدی؛ انرژی زمین گرمایی و یا انرژی باد وجود دارد که توجه چندانی به آن‌ها نشده است و استفاده از فناوری‌های لازم در بکارگیری این انرژی های تنها محدود به فعالیتهای تحقیقاتی و یا اجرای طرحهای بسیار کوچک بوده است.
2- توجه خاص به فناوری هسته ای در تامین نیازهای انرژی کشور :
انرژی هسته ای مهمترین منبع تامین برق در ژاپن به شمار می رود. ظرفیت تولید برق نیروگاههای برق هسته ای کشور ژاپن در سال 2005 حدود 49 گیگاوات بوده است که در نوع خود بیشترین میزان ظرفیت برق هسته ای در آسیا به شمار می رود. به دلیل کاهش وابستگی به انرژیهای تجدید ناپذیر (نفت و گاز ) و همچنین وجود قوانین محدود کننده به منظور کاهش گازهای گلخانه ای و از طرف دیگر سیاستهای امنیت انرژی در کشور ژاپن باعث گردیده است که این کشور بطور فزاینده ای استفاده از برق هسته ای را گسترش دهد. گرچه در سالیان گذشته، بروز تردیدهایی در زمینه آلودگیهای ناشی از بکارگیری از این انرژی مطرح بوده است. اما با توجه به افزایش قیمتهای نفت و گاز در بازارهای جهانی، بکارگیری فناوری هسته ای در تولید برق سر لوحه سیاستگذاری بخش انرژی برخی از کشورهای صنعتی از جمله ژاپن شده است. همچنین باید اشاره نمود، ظرفیت سازی تولید برق هسته ای کشور ژاپن به گونه ای است که امکان تامین بخش اعظم نیاز برق کشور توسط برق هسته ای بدون نیاز به سایر حاملهای انرژی از جمله گاز و نفت در شرایط بحرانی و کوتاه مدت وجود دارد. این موضوع حاکی از توجه خاص به موضوع امنیت عرضه انرژی نیز می باشد.
متاسفانه موضوع امنیت عرضه انرژی در کشور ایران از نکات مورد غفلت است. بطور مثال در مواقع خاص از جمله فصول سرد و یا قطع واردات گاز از ترکمنستان؛ عملاً شرایط بسیار بحرانی در عرضه انرژی کشور فراهم می شود. این امر، تاکیدی بر گسترش فناوری جایگزین در تولید انرژی مورد نیاز از جمله فناوری هسته ای در تامین برق کشور می باشد.
ناتمام ماندن و تاخیرات بسیار طولانی در احداث یک نیروگاه نسبتاً کوچک هسته ای در مقایسه با سایر نیروگاههای برق کشور (1100 مگاوات) و محدود نمودن کشور تنها به یک نیروگاه هسته ای از ضعف های سیاستگذاری صحیح در استفاده از این فناوری برای کشور بوده است.
3- استفاده از فناوریهای با بازده بالا در تولید انرژی به ویژه برق:
در سال 2007؛ بازدهی تولید برق در نیروگاههای حرارتی ژاپن به حدود 50 درصد رسید که نسبت به سال 2004 حدود 10 درصد افزایش نشان می دهد. افزایش بازدهی تولید برق به نحو چشمگیری باعث کاهش سوخت (نفت و گاز) در بخش نیروگاهی شده است. همچنین باید اشاره نمود، میزان دی اکسید تولید شده در بخش نیروگاهی ژاپن به حدود 425 گرم برای تولید هر کیلووات ساعت برق رسیده است که نسبت به دهه 1970 حدود 30 درصد کاهش نشان می دهد.
خاطر نشان می سازد که در حال حاضر بازدهی تولید برق در کشور ایران بطور متوسط حدود 30 درصد است که در مقایسه با کشورهای صنعتی مانند ژاپن به مراتب پایین تر می باشد.
2- استفاده از تکنولوژی بهتر برای کاهش مصرف انرژی در بخش حمل و نقل:
شاید بتوان خودروهای ساخت کشور ژاپن را در رده کم مصرف ترین وسائی نقلیه در حال حرکت جاده های جهان به شمار برد. استفاده از سیستم های بهتر سوخت رسانی در طراحی موتورهای وسائط نقلیه و نظارت حوزه های سیاستگذاری در استفاده از این فناوریها در کارخانجات ساخت وسائط نقلیه باعث شده است که مصرف سرانه سوخت بنزین و گازوئیل در بخش حمل و نقل ژاپن در مقایسه با سایر کشورهای جهان به مراتب کمتر باشد.
امروزه بسیاری از شرکتهای خودروسازی ژاپنی در ساخت اتومبیلهای با مصرف سوخت کمتر به شدت با یکدیگر در حال رقابت می باشند. بطور مثال، موتور این وسائط نقلیه نه تنها قابلیت‌های جدیدتر و بهتری نسبت به سایر محصولات گذشته دارد، بلکه بسیار سبک است و مصرف بسیار اندکی دارد. همچنین از لحاظ آلایندگی کمترین مقدار را نسبت به نسل‌های پیشین دارد. در بسیاری از خودروهای جدید، موتورهای جدید شامل یک کنترل‌کنندة کامپیوتری مرحله‌ای می‌باشند که قسمتی از گاز خروجی اگزوز را مجدداً به محفظه احتراق برگشت می‌دهد. این سیستم تا حدود زیادی به کاهش در میزان آلاینده‌های نظیر NOx کمک می‌نماید. از طرف دیگر، از مواردی که این شرکت‌ها توانستند با تغییر و بهبود در ساخت آن، به مقدار قابل توجهی از مصرف سوخت صرفه‌جویی نمایند، طراحی قطعات موتور در خودروهای جدید از جمله میل‌لنگ می‌باشد. ساخت قطعات داخلی موتور از جمله میل‌لنگ با آلیاژهای سبکتر و وزن کمتر، می‌تواند منجر به کاهش مناسبی در مصرف سوخت موتورها شود. سیستم کنترل سوخت در موتورهای جدیدتر برای خودروها، توسط کنترلگرهای کامپیوتری هدایت میشوند.
برخی کارشناسان معتقدند تولیدکنندگان داخلی خودرو با توجه به رشد مصرف بنزین در کشور و معضلات ناشی از مصرف انبوه آن، باید به سمت تولید خودروهایی بروند که مصرف سوخت کمتر و آلایندگی اندکی دارند. استفاده از تکنولوژی‌های قدیمی دهه‌های 70 و 80 و روی آوردن به تولید خودروهایی که از نظر زیست‌محیطی و مصرف سوخت در حد استانداردهای قابل قبول کنونی و جهانی نمی‌باشند، نباید صورت پذیرد. توجه به مسالة بهبود تکنولوژی ساخت وسائط نقلیه کم مصرف کمتر مورد توجه قرار گرفته و آنچه بیشتر در حال حاضر مطرح است، گازسوزنمودن خودروها است. گازسوزنمودن خودروها باید در کنار پیشرفت تکنولوژی در زمینة ساخت وسائط نقلیه با راندمان بالاتر، همزمان دنبال شود و توجه به یکی نباید باعث غفلت از دیگری شود. برنامه‌ریزی تولید برای خودرویی که 10 تا 20 سال از تکنولوژی جهانی و روز عقب است و تاکید بر تولید آن، آن‌هم مثلاً برای 10 سال آینده و رسیدن به خودکفایی در ساخت آن چندان مطلوب به نظر نمی‌رسد. متاسفانه در حال حاضر برای ساخت خودرو از تکنولوژی قدیمی‌تر که منتج به مصرف بالاتر سوخت می‌شود، استفاده می گردد. سپس برای توجیه‌کردن در خصوص کاهش آلاینده‌ها و کاهش مصرف سوخت، آن را گازسوز می‌نماییم. چنین سیاستی منتهی به افزایش کارائی در بخش حمل ونقل نخواهد گردید.
3- استفاده از فناوریهای نوین در تبدیل انرژی
کشور ژاپن از پالایشگران مهم نفت خام در منطقه آسیا به شمار می رود. پالایشگاههای این کشور به گونه ای طراحی شده اند که عموماً فراورده های با ارزش افزوده بالاتر و سبک تر را تولید می نمایند. این موضوع برای کشور ایران که در حال حاضر قسمت اعظم نفت خام پالایش شده خود را تبدیل به نفت کوره می شود بسیار مهم می باشد.
4- نبود هر گونه تلفات انرژی بویژه در خطوط انتقال نفت و گاز
در کشور ژاپن تلفات انتقال انرژی بجز در بخش برق که تقریباً غیر قابل کنترل است؛ حدود صفر می باشد. بطور مثال سیستمهای گازرسانی شهری و یا انتقال گاز شهری هیچ گونه تلفاتی ندارند. در کشور ایران با توحه به برخی آمارهای موجود (CEDIGAZ) تلفات انتقال گاز طبیعی در قسمت پایین دستی حدود 3 تا 5 میلیارد متر مکعب در سال تخمین زده می شود. بسیاری از قسمتهای شبکه گازرسانی کشور بویژه در شهرهای بزرگ از جمله شهر شیراز، خطوط فرسوده و قدیمی و دارای نشت گاز می باشند. با اتخاذ سیاستهای مدیریت انرژی در این بخش حداقل معادل نصف گاز تولیدی یک فاز پارس جنوبی می توان صرفه جویی به عمل آورد.
5- بکارگیری الکوهای منایب شهرسازی برای حداقل رساندن انرژی مصرفی
یکی از مهمترین مباحث مدیریت انرژی مربوط به بخش ساختمان می باشد. امروزه در بسیاری از کشورهای پیشرفته از جمله ژاپن کمتر ساختمانی یافت میشود که تلفات انرژی در آنها مشابه ساختمانهای موجود در کشور باشد. استفاده از الگوهای مهندسی مناسب و ساخت اصولی بناهای کشور و سعی در اجباری نمودن ساخت و سازها به رعایت الگوهای مناسب و استاندارد شهری می تواند تا حد زیادی تلفات انرژی در این بخش را کاهش دهد. با توجه به برخی آمارهای موجود، با بکارگیری الگوهای بهینه ساخت، امکان صرفه جویی حدود 30 تا 40 درصد براحتی امکان پذیر است.
جمع بندی:
خاطر نشان می سازد، اتخاذ سیاست‌های کاهش مصرف انرژی در دو بخش قابل اجرا می باشد:
1- بخش عرضه انرژی.
2- بخش تقاضای انرژی.
متاسفانه نتیجه و اثر بخشی سیاست‌های کاهش مصرف انرژی در بخش تقاضا عموماً مستلزم سپری شدن زمان بلندتری نسبت به مدیریت انرژی در بحث عرضه می باشد. آموزش؛ آگاهی دادن عموم به استفاده از راهکارهای کاهش مصرف انرژی و یا گسترش فناوریهای بکاررفته در جهت کاهش انرژی در بخش تقاضا نیازمند برنامه ریزی های بلندمدتی می باشد. اجرای سیاستهای کاهش مصرف انرژی در بخش عرضه به دلیل آنکه دولت تقریباً تمام این زنجیره را در اختیار دارد؛ شاید بتواند در زمان کوتاهتری به نتیجه برسد.
متاسفانه در کشور به مدیریت انرژی در بخش عرضه توجه کمتری می شود. حال آنکه با مدیریت بهینه در زمان کوتاه بدون استفاده از فناوری خاص و یا سرمایه گذاری سنگین در مصرف مقادیر قابل توجهی سوخت می توان صرفه جویی نمود.
بطور مثال در حال حاضر؛ حدود 14 میلیارد متر مکعب گازهای همراه تولید شده نفت بدون هیچگونه استفاده ای سوزانده می شود. این میزان معادل 40 تا 45 درصد کل مصرف گاز در کشورهای مصرف کننده بزرگ اروپایی از جمله اسپانیا، فرانسه، ایتالیا و نروژ می باشد. مقدار مذکور، بطور متوسط نزدیک به 13 درصد مصرف کل گاز کشور می باشد. امروزه حتی گازهای سوزانده شده در کشورهای تولیدکننده بزرگ نفت خام از جمله عربستان سعودی بسیار ناچیز و حدود صفر می باشد. سهل انگاری در کاهش سوزاندن گازهای همراه از موارد مهم در مدیریت ناکارای انرژی در بخش عرضه کشور می باشد. اگرچه طرحهای محدودی از جمله طرح جمع آوری گازهای همراه (آماک) ویا طرح NGL خارگ در شرکت ملی نفت در این خصوص تعریف شده است. اما استحصال گاز در طرحهای مذکور در مقایسه با حجم بالای گازهای سوزانده شده در کشور بسیار اندک می باشد.
نکته قابل توجه مدیریت بهینه در بخش انرژی، سیاست های قیمت گذاری حاملهای انرژی می باشد. همانطور که در تحقیق انجام شده بررسی گردید. سیاست قیمت گذاری بویژه در کشورهای ژاپن و یا نروژ بگونه ایی می باشد که باعث هدر دهی انرژی نمی شود. در این راستا، اگر قرار است یارانه خاصی برای حمایت به بخشهای مختلف صنعتی ارائه شود. این یارانه به صورت هدفمند به افزایش سوددهی بخش صنعت و یا ارتقاء کارائی انرژی می گردد. اما بطور مثال در کشور سالانه مبالغ هنگفتی به عنوان یارانه انرژی به بخشهای مختلف اقتصادی پرداخت می شود ولیکن نه تنها باعث افزایش کارائی نمی گردد بلکه به طور فزاینده ای سبب افزایش مصرف انرژی نیز می گردد. در این زمینه اتخاذ سیاستهای منسجم و مشخص برای قیمت گذاری انرژی و یا سعی در هدفمند نمودن یارانه انرژی بسیار مهم تلقی خواهد گردید.
 

ادامه مطلب

 

* كره اي ها صنعت را براي توسعه صادرات مي خواستند. جوانان را پايه توسعه قرارداده بودند، بخش آموزش را تجهيز كرده و افراد تحصيلكرده خود را از سراسر دنيا به كشور فراخواندند.
* تئوريسين هاي توسعه شرقي معتقدند اگر آنها بتوانند از زمان هايي كه غربي ها از دست مي دهند، استفاده كنند، به آنها خواهند رسيد.


در سال ۱۳۵۲ سازمان ملل درصدد بود يك قطب صنعتي قوي در آسيا داير كند. براي اين منظور ايران و كره جنوبي نامزد شدند. كارشناسان برنامه ريزي ۱۲ شاخص را در نظر گرفتند و به مقايسه پرداختند. كشور ايران در شاخص هاي فضاي حياتي، يعني محل زندگي ۳ برابر از كره برتر بود. شاخص دوم؛ مصرف كاغذ و نوشت افزار سرانه ايرانيها ۲ برابر كره ايها بود. شاخص سوم؛ درصد باسوادي مردم به همت آمار كلاسهاي اكابر ۴ برابر كره اي ها، گزارش شده بود. شاخص چهارم؛ مصرف پروتئين حيواني و تنوع مواد غذايي ايران از حجم بيشتر و تنوع گسترده تري برخوردار بود. در شاخص پنجم ايران از نظر تعداد پزشك و سلامت و بهداشت از كشورهاي مطرح دنيا بود و با كره اصلاً قابل مقايسه نبود. شاخص ششم، نسبت جمعيت به تعداد تخت بيمارستان بود، كشور ما ۴ برابر نسبت به كره برتري داشت. شاخص هفتم، مصرف پوشاك بود كه ايرانيان باز هم نسبت به كره اي ها پرمصرف تر بودند. شاخص هشتم، پشتوانه مالي جهت سرمايه گذاري خارجي بود كه كره اي ها فاقد سرمايه هاي معدني، نفت و گاز و … بودند و ايران دومين صادركننده نفت در زمان خود بود. شاخص نهم، آموزش فني و حرفه اي در سطح كشور بود زيرا قطب صنعتي به نيروي كارگر، تكنسين و مهندسين فني نياز دارد. كره اي ها ۳۶ درصد مدارس و دانشگاههاي خود را به رشته هاي فني اختصاص داده بودند، در حالي كه در ايران تنها ۲ درصد داوطلب در هنرستان ها و دانشگاهها جذب بخش هاي فني شده بودند. شاخص دهم، مصرف سرانه انرژي برحسب بخشهاي صنعتي، كشاورزي و خدمات بود كه عليرغم مصرف بالاي برق در جامعه ايران، مصرف برق صنعتي در كره ۲ برابر ايران بود. شاخص هاي ديگري هم مطرح بود كه به بحث ما كمكي نمي كند لذا به تحليل همين تعداد بسنده مي كنيم. سازمان ملل در نهايت، فرهنگ كاري دو كشور را ارزيابي كرده و متوجه شد ايرانيان طالب يقه سفيد هستند. يعني كارمندي و پزشكي اما كره اي ها طالب يقه آبي يعني كارگري و صنعتگرند. در ايران تأمين نيروي انساني براي صنعت مشكل است يعني تبديل ۲درصد هنرجو به ۳۶ درصد، پنج سال كار تبليغي و پنج سال آموزش مي برد، لذا زمان را از دست مي دهند. نژاد زرد، قانع وكم مصرف است و ژاپني ها در تفاهم ملي سريعاً هماهنگ مي شوند بطوري كه كارشناس سازمان ملل مي گويد: كارگران ژاپني اعتصاب كرده بودند، شب هنگام مشاهده كردم كه در حال اضافه كاري هستند. پرسيدم: اين چه جور اعتصابي است، از روي ترس است يا نمايش خياباني. جواب دادند: اعتصاب ما امروز بخاطر اهداف سياسي بود اما اكنون اضافه كاري مي كنيم تا توليد كشورمان از آمريكايي ها عقب نيفتد. اين طرز فكر توانست موفقيت آنها را طي دهه گذشته تضمين كند. براساس گزارشهاي سازمان ملل، نهايتاً كره اي ها صنعت را براي توسعه صادرات مي خواستند. جوانان را پايه توسعه قرارداده بودند، بخش آموزش را تجهيز كرده و افراد تحصيلكرده خود را از سراسر دنيا به كشور فراخواندند. اما ايراني ها توسعه صنعتي را براي جايگزين واردات مي خواستند و اين نمي توانست اهداف استراتژيك توسعه صنعتي را تأمين كند و سرمايه هاي جهاني را افزايش دهد.
بعدها چين، برزيل، مكزيك و مالزي به اشكال ديگري سعي كردند قطبهاي صنعتي ايجاد كنند اما امروزه چين موفق ترين شكل توسعه صادرات را دارد و گوي رقابت را ربوده است. حركت آهسته و پيوسته مانع فروپاشي آن شد و توليد ارزان و سياست درهاي باز، توليد ناخالص ملي، اين كشور را در دنيا به جايگاه دوم جهاني رسانده است. ماهاتيرمحمد، الگوي موفق مديريت توسعه صادرات زماني كه كارگران كشورش راهپيمايي كردند و خواستار افزايش دستمزد شدند در جمع آنها حاضر شد و گفت: چين در روبروي شما منتظر جذب سرمايه هاست افزايش حقوق در نهايت به زيان شماست، لذا كارگران به محل كار خود بازگشتند. توسعه در مالزي توسط نخست وزير اين كشور براساس شاخص هاي زير شكل گرفت:
۱ـ انتخاب مديران كارآفرين جهت از دست ندادن فرصت و صرف وقت جهت آموزش مديران.
۲ـ برنامه استراتژي توسعه برمبناي عزم ملي و سياسي متناسب با منافع كشور تنظيم شد.
۳ـ سيستمي قانونگرا و نظم پذير ايجاد شد، اگرچه در پاره اي مواقع اين سيستم اشكالاتي پيدا مي كرد اما اعتماد به سيستم خدشه دار نمي شود و عزم ملي بهبود سيستم است نه تخريب و اغتشاش. امروز براي اكثريت مردم مالزي ثابت شده كه فرآيند اجراي هرالگوي اقتصادي، نابساماني دارند و بايد تحمل كرد تا فعاليتهاي انساني متناسب با ظرفيتها شكل بگيرد و افراد توانا براي رسيدن به مسابقه تند و تيز اقتصادي كه سراسر جهان را فراگرفته، در خط مقدم مديريت ها قرارگيرند. ماهاتير محمد وقتي مديريتي دچار لغزش مي شود، مي گريد و از اينكه خواسته هاي كوچك مديران مانع ديدن اهداف بزرگ كشور شده غصه مي خورد، زيرا مي داند مديري براي رسيدن به اهداف شخصي، زمان رسيدن به پيروزي بزرگ را از جامعه گرفته است. او معتقد است برنامه توسعه او نبايد زمان را تلف كند و در برنامه خود استراتژي استفاده از فرصتهاي جهاني را به حداكثر و محدوديتها را به حداقل كاهش دهد تا در آينده كشوري ثروتمند، توسعه يافته و الگويي موفق باقي گذارد. تئوريسين هاي توسعه شرقي معتقدند اگر آنها بتوانند از زمان هايي كه غربي ها از دست مي دهند، استفاده كنند، به آنها خواهند رسيد. امروز كاربران كامپيوتر در كشورهاي توسعه يافته شرقي بيشتر از غرب هستند و كامپيوتر ابزاري است كه در اين مسابقه به آنها امكان رقابت بيشتر را مي دهد. به عنوان مثال: ژنرال دوگل معتقد بود، فرانسه بايد هواپيماي كنكورد را بسازد و كارشناسان فرانسوي ايرباس را توصيه مي كردند. امروز پس از سالها موفقيت ايرباس و شكست كنكورد نشان مي دهد فرانسه زمان را از دست داده و سرمايه گذاري در هواپيماسازي را به شكست رسانده است، لذا انتخاب استراتژي درست حساس و ضروري است. درواقع در اين مسابقه وقت استراحت پيش بيني نشده و زمان لحظه به لحظه محاسبه شده است.
http://www.iran-newspaper.com/1381/810313/html الگوي صحيح مصرف در جامعه منتظر
محمد آقایی پر
اكنون كه در سال اصلاح الگوي مصرف قرار داريم ضروريست تا برنامه ريزان كشور بجاي صدور بخشنامه هاي فرمايشي غير قابل اجرا در منابع دين مترقي اسلام تحقيق كرده و با افق قرار دادن جامعه پيشرفته مهدوي الگوهايي را بيابند تا در جامعه اي كه ريشه هاي مذهبي آن از هر اهرمي قوي تر است اين الگوها هر چه سريع تر به فرهنگي اسلامي تبديل شوند كه از يك جامعه مدعي زمينه سازي ظهور انتظار مي رود.

از ديدگاه بسياري از علماي اسلام فقط دو شخص موفق مي شوند كه بهترين نوع حكومت را كه احكام آن برخاسته و مبتني بر آموزه هاي الهي است، در جامعه تشكيل دهند، اين دو كساني نيستند جز پيامبر اكرم حضرت محمد مصطفي (ص) و امام عصر حضرت بقية الله الاعظم (عج).

با نگاه به تاريخ 1400ساله گذشته نيز اين ديدگاه به روشني قابل اثبات است بطوريكه پس از رحلت حضرت محمد(ص) انحراف در دين اسلام آغاز شد و چيزي نگذشت كه در اندك زماني نه تنها موضوع امامت و دستاوردهاي غدير خم به باد فراموشي سپرده شد بلكه دختر پيامبر نيز به عنوان اولين قرباني معصوم راه امامت به شهادت رسيد.

حتي موضوع بدينجا هم ختم نيافت و علاوه بر ظلم هاي رفته به امام علي و امام حسن عليهم السلام در دهه ششم هجري انحطاط در جامعه كار را به جايي رساند كه لشگر منتسب به اسلام اباعبدالله الحسين (ع) را بنام خروج از اسلام در كربلا با 72 يارش چنان به شهادت رساند كه تا ابد نظير مظلوميت آن واقعه قابل تكرار نيست.

تامل در اين مصيبتها به روشني اثبات مي كند كه حتي نزديك ترين حكومتها به دوران نبوت پيامبر اكرم نيز از اجراي قوانين الهي يا ناتوان بودند و يا سرباز زدند چراكه در گام نخست برخي از اساسي ترين احكام الهي را ناديده گرفته يا تحريف كردند كه موضوع امامت و ولايت از مهمترين آنهاست.

با اين نگاه وقتي به تاريخ نظر كنيم در مي يابيم كه انحراف نه تنها در طول دوران ائمه معصوم (ع) كم نشد بلكه با عميق تر شدن مطامع حاكمان زور و زر مسلط به دنياي اسلام انحرافات به شهادت 11 معصوم انجاميد و در نهايت تقدير الهي را در امام دوازدهم بر غيبت و انتظار قرار داد تا جامعه بشري در اعمال و رفتار خود براي نيل به جامعه فاضله بنگرد و نيز زمين از بقية الله خالي نباشد.

حال اگر اين ديدگاه را بپذيريم كه فقط پيامبر اكرم (ص) و حضرت حجت(عج) موفق به برپا ساختن حكومت عدل الهي مبتني بر آموزه هاي وحياني مي شوند بايد ساير حكومتها را در دو قالب ديگر دسته بندي كنيم.

دسته اول حكومتهايي هستند كه خود را اسلامي مي خوانند و بر پايه دريافتهاي خود از دين اسلام به وضع قوانين پرداخته و باري به هر جهت و بنام اسلام بر مسلمين حكم مي رانند كه تاريخ اسلام اين نوع حكومتها را فراوان ديده است.

دسته دوم نيز حكومتهايي هستند كه الگوي حكومتي خود را شيوه حكمراني پيامبر و سيره نبوي و منابع منتسب به ائمه معرفي كرده و افق نگاهشان در ترسيم قوانين و حركت رو به تعالي جامعه را جامعه مهدي موعود دانسته و خود را جامعه منتظر و زمينه ساز ظهور معرفي مي كنند و كليه امور را در بينابين جامعه نبوي و جامعه آرماني مهدوي مديريت مي كنند و سعي دارند نيم نگاهي هم به پيرامون خود داشته و پيشرفتهاي ساير ملل را در نوع مثبتش مد نظر قرار دهند.

به اذعان علماي معاصر ، انقلاب اسلامي ايران جزو دسته دوم از اين تقسيم بندي است چراكه بنيانگذار آن حتي بسيار پيش‌تر از پيروزي انقلاب در اعلاميه هاي بيشمار و سخنراني هاي گوناگون مسير حركت انقلاب اسلامي را اتصال به حكومت عدل گستر مهدوي اعلام و ترسيم كرده است.
و پس از پيروزي انقلاب نير مدام بر اين راهبرد پاي فشرده و طراحي قوانين و ساختار حكومت را برپايه همين تدبير در قالب جمهوري اسلامي خواستارشده است كه اين امر در سه دهه گذشته نيز در راستاي اين برنامه راهبردي ادامه پيداكرده است.

اكنون با اين مقدمه به اين نتيجه مي رسيم كه به موازات فراموشي و غفلت از بسياري از اصول و احكام اسلامي در سده‌هاي گذشته موضوع مهم چگونگي مصرف نعمات خدادادي نيز مورد غفلت قرار گرفته است و فرامين الاهي نيز در اين زمينه كمرنگ شده اند.

حال اگر بخواهيم در جامعه كنوني يكي از اين احكام فراموش شده را دوباره احيا كنيم باز فرصتي به اندازه تاريخ وقوعش را نيازمنديم ، چراكه بايستي يك فرهنگ عوض شود و كار تبديل يا تعويض و يا ارتقاء يك فرهنگ صد البته كار يكسال و دوسال نيست.

رهبر انقلاب اسلامي ايران با درك اين واقعيت كه هم اينك موضوع مصرف نعمات خداوندي در مرحله اي از خروج از الگوهاي اسلامي و احياناً بحران مصرف روبروست سال جاري را به عنوان سال الگوي مصرف ناميدند تا در اين سال به اين موضوع نگاه جدي‌تري انداخته شود.

با تدبر در نوع تقسيم بندي اي كه از نظر گذشت بايستي به ناچار در حكومت مدعي به انتساب در گروه دوم به دنبال باز تعريفي از مصرف و استخراج مجدد الگوهاي آن از منابع اسلام باشيم.

در اين راستا منابع اسلامي شامل قرآن كريم ، سيره نبوي و علوي و احاديث ائمه معصومين(ع) به عنوان سرفصل هايي براي استخراج الگوهاي مصرف بايد مورد مطالعه و تحقيق قرار گيرند.

البته اين نبايد بدان معني باشد كه به صورت سطحي نگرانه به موضوع نگاه شود و احياناً با تحجر و سقوط در عقب ماندگي به دين مترقي اسلام ضربه زده شود بلكه بايد با انطباق احكام نبوي و فرامين ائمه و نيز رجوع به مفاهيم و راهكارهاي متعالي قرآن كريم شيوه هاي صحيح و نوين براي جامعه استخراج نمائيم و در عين حال نيز افق نگاهمان به نقطه تعالي و پيشرفته بشر كه جامعه آرماني مهدويست نيز باشد و تمامي برنامه هايمان در توازن با اين افق استخراج و طرح ريزي شوند كه در اين صورت توفيق حقيقي را به همراه خواهد داشت.

در اينجا به چند نمونه از دستورات اسلامي مرتبط با الگوي صحيح مصرف كه از همين منابع پيش گفته استخراج شده مي پردازيم.

قرآن كريم در وجوه مختلف و دفعات قابل تاملي به موضوع اسراف و تبذير پرداخته و در سوره اعراف آيه 31 مي فرمايد:
يَا بَنِي آدَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ﴿۳۱﴾
اى فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازى برگيريد و بخوريد و بياشاميد و[لى] زياده‏روى مكنيد كه او اسراف‌كاران را دوست نمى‏دارد.

و يا در سوره اسراء در آيات 26 و 27 مي فرمايد:
وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا ﴿۲۶﴾
و حق خويشاوند را به او بده و مستمند و در راه‏مانده را [دستگيرى كن] و ولخرجى و اسراف مكن
إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا ﴿۲۷﴾

چرا كه اسراف‌كاران برادران شيطان هايند و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است
در حقيقت امام حسن عسگري نيز بر همين اساس در نامه اي به يكي از شيعيان او را به توانگري بشارت داده و توصيه كرده اند:

بر تو با به ميانه روي و اعتدال و بر حذر باش از اسراف ، زيرا اين عمل از كارهاي شيطان است.

همچنين روزي پيامبر اكرم (ص) از محلي مي گذشت ، ناگاه حضرت يكي از ياران خود بنام سعد را ديد كه در حال وضو گرفتن است ولي براي اين فريضه اسلامي آب زيادي را مصرف مي كرد ، پس حضرت به وي فرمود: اي سعد چرا اسراف مي كني؟
سعد گفت: يا رسول اله در آب وضو نيز اسراف است؟
و پيامبر پاسخ فرمود: بله اگرچه از آب جاري هم استفاده كني !

همچنين امام نخست شيعيان در حديثي مي فرمايند: هركه ثروتي دارد مبادا آن را تباه كند زيرا صرف كردن بي مورد آن ريخت و پاش و اسراف است، اين كار اورا در بين مردم كوته بين بلند آوازه مي كند اما در نزد خداوند بي مقدار است.

رسول اكرم نيز در حديثي ديگر مي فرمايند: نشانه مصرف چهار چيز است: به كارهاي باطل مي نازد ، آنچه را فراخور حالش نيست مي خورد ، در كارهاي خير بي رغبت است و هركس را به او سودي نرساند قبول ندارد.

منابع سرشار اسلامي لبريز از چنين احكام راهگشايي است كه اگر برنامه ريزان كشور و طراحان الگوهاي مصرف در بخش هاي مختلف بدان رجوع نمايند مي توانند مترقي ترين الگوها را نه تنها براي جامعه ايران اسلامي بلكه براي كل ملتهاي مسلمان و جامعه بشري طراحي نمايند.

اكنون كه در سال اصلاح الگوي مصرف قرار داريم ضروريست تا برنامه ريزان كشور بجاي صدور بخشنامه هاي فرمايشي غير قابل اجرا در منابع دين مترقي اسلام تحقيق كرده و با افق قرار دادن جامعه پيشرفته مهدوي الگوهايي را بيابند تا در جامعه اي كه ريشه هاي مذهبي آن از هر اهرمي قوي تر است اين الگوها هر چه سريع تر به فرهنگي اسلامي تبديل شوند كه از يك جامعه مدعي زمينه سازي ظهور انتظار مي رود.
 

ادامه مطلب

 

قرن 18 در اروپا كه با عنوان عصر «روشنگري » از ديگر قرون متمايز مي‌شود ويژگي عمده ديگري كه داشت ، عصر رويكرد به تجارت نيز بود. شعارlesse faire ( بگذار مرزها آزاد باشند ) در همين زمان باب شد. دليل آن روشن بود. تاجران بعد از اشباع بازارهاي داخلي، براي دستيابي به مواد اوليه و به تبع آن زارهاي خارجي ، براي فروش كالاهاي ساخته شده به سوي كشورهاي خارجي رو آوردند و درخواست تاجران از دولت كاهش ماليات براي صدور كالاها بود. اين كالاها در كشورهايي، كه امروزه به عنوان جهان سوم ناميده مي‌شوند، بايستي ارزيابي مي‌شدند. استعمار و حمله نظامي مستقيم به چنين شورهايي كشورهاي اين مهم را به عهده گرفت. اما آنچه مشكل را بعد از شكست تجربه اين كشورها در مورد استعمار، نئوكليناليسم ( استعمار نوين از طريق فرهنگ )، به وجود آورد، بافت سنتي و عرفي اين جوامع بود كه همانند پوسته‌اي وخيم در مقابل فرآورده‌هاي نوين مقاومت نشان مي‌داد . اولين اين بود كه راه نفوذ به درون اين پوسته شناخته شود . شناختن سنت‌ها و رسوم براي رخنه در آنها اولين گام به شمار رفت و تبليغات نيز به كمك اين روش توانست سد نفوذ اين كشورها را از هم بپاشد. افراد اين جوامع ابتدا بايستي باور مي‌كردند كه آنچه خود دارند در مقابل كالاهاي وارداتي از ارزش خوبي برخوردار است و اين كار با ظرافت تمام در تبليغاتي كه از شناسي شخصيت كمك مي‌گرفت، انجام مي‌شد. در اينجا كه يكي از مسائلي كه باعث «بحران هويت » مي‌شد به ميان آمد و فرد اين جامعه ابتدا هويت خود را، كه ريشه‌ها، عرف‌ها، تربيت و اعتقادهاي او داشت، زير سؤال مي‌برد و در مقابل به دنبال كسب هويت تازه، خود را به شكل ‌كالاهاي مصرفي در مي‌آورد كه با تبليغات به وي القاء شده بود. كاربه همين جا ختم نمي‌شد. كار هنگاهي مصيبت‌بارتر مي‌شد كه دقت كنيم در اين راستا فرهنگ چنين جوامعي به عوامل ديگر ، دستخوش تغيير و تحول و در نهايت بحران كه نمود خود را در تمامي اركان جامعه از خانواده گرفته مادبومي نشان مي‌دهد .
الگوهاي مصرف را نمي‌توان از نظامهاي ارزشي و هنجاري ـ خواه اجتماعي يا فردي و يا توأماً ـ كه معرف شخصيت مصرف كننده است، جدا ساخت. اگر چه گزينشهاي مصرفي مردم كشورهاي جهان سوم تحت تأثير منابع گوناگون و به خصوص منابع بيگانه هدايت مي‌شود، اما قطعاً نمايانگر ذهنيت آنان نيز هست . بدون ناديده انگاشتن بعد سودگرايي ( ارضاي نيازهاي رواني ) فرآيندهاي مصرف اجتماعي ، بايد به ابعاد نمادي، يعني معناي اجتماعي آنها نيز توجه داشت. كالاها و خدمات ، سواي كيفيات طبيعي‌شان، داراي علايم رمزي نيز هستند و شاخصها و عاملان يك قشربندي اجتماعي محسوب مي شوند ؛ به همين دليل بررسي دقيق پديده تشكيل الگوهاي مصرف توسط شركتهاي فرامليتي اهميت دارد.
در واقع مصرف كالاها و خدمات مصرفي، علايمي است كه كدهاي اصلي جامعه‌اي كه فرد در آن زندگي مي‌كند ـ صرفنظر از درجه توسعه اقتصادي و اجتماعيش ـ به آنها معنا مي‌بخشد . لذا حوزه مصرف، حوزه‌اي مهم در تشكيل ذهنيتها و ارزشهاي منبعث از فعاليتهاي شركتهاي فرامليتي است، زيرا نماد مصرف يا كد اشياي مصرف شده ترجمان وضع فرهنگي يا هويت فرهنگي‌اند. افراد با دسترسي يافتن به كالاهاي خاص برطبق موازين و مقياسهاي جامعه نه تنها از منزلت و مقام خود، بلكه از جايگاه ديگران نيز آگاهي مي‌يابند اشيا با ايفاي يك كاركرد اجتماعي تمايزي و تبعيضي ، در واقع معرف افراد،‌يا به معناي صحيح‌تر تمايز بين افراد مي‌شود. در حقيقت تمايز قايل شدن بر حسب اشيا مبين يا موجد تفكيك و تفاوت اجتماعي است، كه افراد را طبقه‌بندي كرده و سلسله مراتب اجتماعي را به دنبال دارد. اين بعد نمادي در كليه سطوح جامعه بر طبق كدهاي متفاوت ، مشاهده، و به يك طبقه اجتماعي خاص نيز محدود نمي‌شود. علاوه براين بايد به مصرف بعد تخيلي نيز افزود، زيرا اشياء وسيله فرار و طلسمي است كه فرد با توسل به آن ميتواند جهاني سحرآميز را تصور كند . آرزها به سوي نيازها هدايت شده و در وجود كالا، برآورده مي‌شوند. علت اينكه تبليغ كنندگان همواره در تلاش يافتن تصويري هستند كه مصرف‌كنندگان از خود ، و از من آرماني همواره صرفاً همان الگوي رفتاري است كه در يك متن اجتماعي تحقق مي‌يابد و به عبارت ديگر در ارتباط با ساير افرادي كه از اتحاد آنها با يكديگر هستي اجتماعي ـ فرهنگي خاص، و اكثراً يك ملت، تشكيل مي‌شود. جدل ميان خود و تصوير شخصي يعني بين انگيزه‌ها و ارزشها در مصرف در كشورهاي در حال توسعه، غالباً در ناكامي از مصرف بسنده تجلي مي‌يابد، چه در واقع آنچه فرد مي‌كوشد در مصرف بيابد راهي براي غلبه بر احساس نابسندگي و ميل ورود به اجتماع و نيل به ارتقاي اجتماعي است .
انسان در آرزوي اثبات موجوديت خود و تعريف «من» و تعيين جايگاه و نقشش در رابطه با ديگران، در طلب فرآورده‌ها ، ماركها و تصويرهايي است كه با تصورش از اينكه كيست، كه بايد باشد ، وبنا به معجزه يا جادويي، كه خواهد شد ، سازگار و متناسب باشد .
پس اشكال، به خصوص اشكال نمادي الگويي كه افراد بر مبناي آنها هويت خويش را تعيين مي‌كنند بيان يك روش خاص جامعه‌پذيري است . اين شيوه جامعه‌پذيري نه تنها از پيامها و اطلاعاتي كه فرد از جامعه به طور كل دريافت مي‌كند، بلكه از منزلت اجتماعي او كه براي مثال به شغل و پايگاه اجتماعيش نيز مربوط است، سرچشمه مي‌گيرد . الگوهاي مصرف در همه موارد بايد با هويت فرهنگي جامعه كاملاً پيوستگي داشته باشد ، البته بايد به الگوهاي مصرف متفاوتي كه به دليل عدم تجانس نظام اجتماعي ـ فرهنگي و دامنه قشربندي اجتماعي ـ اقتصادي كمابيش با يكديگر تفاوت دارند توجه داشت . در كشورهاي جهان سوم ،منطبق تفكيك اجتماعي بر مبناي مصرف تنها در ايجاد يك سلسله مراتب اجتماعي ـ فرهنگي و پويايي و تحرك اجتماعي بازتاب نمي يابد بلكه به شكل يك برخورد متقاطع فرهنگي و ستيز بين «سنت و تجدد»نيز پديدار مي‌گردد . معرفي و گسترش تجدد از طريق فرآيند قالب شكني ، آمال و نيازها و قالب ‌ريزي مجدد آنها پويايي اجتماعي مصرف را در پي‌دارد. در اين چهارچوب ، الگوي ارتباطات با الگوي مصرف رابطه مستقيم دارد، از يك سو الگوي مصرف حاصل مجموعه پيامها و علايمي است كه نگرش مردم را شكل مي‌دهد ، و در رفتار هاي مصرفي آنها تبلور مي‌يابد . واز سوي ديگر مصرف خود يك الگوي ارتباطي بين انسان و جامعه و بين انسان و خود اوست. اما همانگونه كه ج. آتالي به نحو شايسته‌اي مطلب را ادا مي‌كند، «انسان منفعل و ساكت مانده و مي‌گذارد اشياء وسيله‌ساز ايجاد فرهنگ او ، كد گذار نظام سلسله مراتب و جايگزين گفت و شنود شوند .»
در نتيجه الگوهاي مصرف بازتابي خواهند بود از ديگاهها و الگوهاي آمال سنتي يا جديد، موروثي يا وارداتي. اگر شركتهاي فرامليتي وسايل ايجاد الگوهاي مصرفي در كشورهاي در حال توسعه را داشته باشند، بنابراين در ژرفاي فكر انسان و در آمال و آروزهايش نفوذ مي‌كنند. در اين مفهوم ايجاد الگوهاي مصرف بخشي از يك فرآيند فرهنگ‌پذيري است كه الگوهاي مصرف خود ملهم از آنند.
ايجاد الگوهاي مصرف و فرهنگ‌پذيري
تأثير شركتهاي فرامليتي در ايجاد الگوهاي مصرف در دو سطح صورت مي‌گيرد. در وهله اول اين شركتها به توسعه الگوهاي مصرفي رايج در كشورهاي جهان سوم كمك مي‌كنند. در وهله دوم شركتها مي‌كوشند كالاها و فرآوردهاي جديد راكه كم و بيش پيچيده‌تر از فرآورده‌هاي قبلي است جايگزين فرآورده‌هاي سنتي كنند. بنابراين موفقيت تجارتي اين شركتها در تمامي ساختار مصرف كشورهاي در حال توسعه تأثير مي‌گذارد .
قبلاً بيان شد كه شركتهاي فرامليتي انتقال دهنده و اشاعه دهنده نظامهاي بازنمايي و هنجاري و نظامهاي بياني ( نيازها و الگوهاي رفتاري ) اند . تفكري كه اساس اين نظامها را تشكيل مي‌دهد آن است كه براي مثال پاداش تلاش فرد در كارش دسترسي يافتن به كالاهاي مصرفي است، و افزايش مصرف شاخص عمده توسعه اقتصادي محسوب مي‌شود. بنابراين، ترويج چنين منطقي و تلاش براي مصرف بيشتر درنيروي محركه تغيير اجتماعي نقش مهمي دارد. به اين معنا كه شركتهاي فرامليتي به دليل ماهيت عقلانيت خود ،‌در پيوستگي و يگانگي روزافزون كشورهاي جهان سوم با نظام اقتصاد تجارتي دخالت دارند. اعتبار و ارزش فرد در اين نظام اقتصادي تا حد زيادي به كالاها و خدماتي كه در دسترس دارد و همچنين به پايگاه اجتماعي وابسته به اين خدمات منوط است. اين عقلانيت به طرق گوناگون مطرح مي‌گردد، در زمينه ارتباطات، پيامهاي پخش شده توسط رسانه‌ها ( تلويزيون ، سينماو تبليغات ) با نمايش امتيازات جامعه مصرفي و ايجاد اشكال بازنمايي و نظامهاي هنجاري ، نقش مهمي بازي مي‌كنند. افق احتمالات بسط يافته و طيف وسيعي از كالاهايي را در بر مي‌گيرد كه قبلاً ناشناخته و مطلوبيتشان نامعلوم و تصور ناشدني بود. به موازات اين جريان ، گرايش روزافزوني به تقليد از سبك زندگي غربي و توليدات غربي به وجود مي‌آيد، انگيزه‌هاي افراد به نحو فزاينده‌اي به سمت دسترسي به مصارف تجارتي سوق داده مي‌شود. ارزشهاي سنتي تا حد زيادي بي‌اعتبار مي‌گردد، و تصور ذهني فرد از جامعه و نقشي كه در آن دارد، تغيير مي‌كند . اين فرآيند تخريب بذر ساختارها وكدهاي اجتماعي جديد را در خود دارد كه توجه فرد را به دنياي خارج از جامعه‌اش معطوف مي‌كند و به گفته هشيللر او را به يك انسان مصرف كننده مبدل مي‌سازد . وابستگي در مورد ارتباطات و توسعه يك نظام اقتصادي و اجتماعي بر مبناي پويايي نيازهاي مادي دو پديده كاملاً مرتبط به يكديگر به نظر مي‌رسند، زيرا اسلوب زندگي كه رسانه‌ها و به خصوص تليغات به آنها اعتبار مي‌بخشند درتحليل‌نهايي چيزي جز تزيين ويترين براي نظام موجود اشياء نيستند. ميزان فرهنگ‌پذيري آنچنان بالاست كه در اثر موارد در پيامهايي كه توسط رسانه‌ها انتقال مي‌يابد «سنت » معادل «عقب افتادگي » و «تجدد »، معادل «رشد » آورده مي‌شود.
كاركنان شركتهاي فرامليتي نيز، صرفنظر از مقامي كه در شركت دارند، با اشاعه اخلاق شركتها در اين فرآيند تخريب نقش مهمي دارند . همان طوري كه قبلاً اشاره شد، اشتغال به كار در اين نوع شركتها مستلزم پذيرش مقررات و هنجارهاي مربوط به آنهاست . مصرف كالاهاي ساخت شركتهاي فرامليتي و اثرات نمايشي منبعث از آنها در ايجاد اخلاق مصرف مادي مؤثر است .
نكته آخر اينكه اين شركتها گرايش دارند عادات مصرفي را به گونه‌اي كه به سود آنها باشد شكل دهند و بنابراين درصددند تا فرآورده‌هاي خود را جايگزين كالاهاي سنتي كنند، و براي برخي كالاها و خدمات خود تقاضاي تجارتي منظمي كه قبلاً وجود نداشته به وجودآورند . همچنين برخي نيازها و خواستها را به سوي ماركهاي خارجي سوق دهند . از يك ديدگاه كلي شواهد آشكاري دال بر وجود يك فرآيند برون‌گرايي مشاهده مي‌شود كه برطبق آن سليقه‌ها به جهان خارج از جامعه فرد هدايت مي‌گردد . اين فرآيند با منافع تجارتي شركتهاي فرامليتي ارتباط مستقيم داردو ما را به اين باور مي‌كشاند كه اين شركتها را عاملان فعال انتقال حقيقي رجحانها تلقي كنيم .
مكانيزمها و نمونه‌هايي از برون گرايي
سياست‌هاي تبليغاتي و تشويق فروش كالا بدون شك يكي از مؤثرترين طرق نفوذ شركتهاي فرامليتي است، و در تغيير نيازهاي اساسي افراد و هدايت آنها به سوي ماركها و فرآورده‌هاي خاص دخالت دارد. قطعاً اين انتقال سليقه‌ها برآيند سياستهاي گسترده بازاريابي و تأثير آنها برمعرفها و هنجارهاست . م. گلدفري و س. لانگدون (1979)، يادآوري مي‌كنند كه در سال 1973، 80% آگهي‌هاي تبليغاتي راديو سواحلي دركنيا به شركتهاي فرامليتي تعلق داشت . از جمله اين شركتها مي‌توان براوك باند، نستله، لگليت ـ پالموليو، كوكاكولا، يونيليور، گلاسكو و استرلينگ وينتراپ را نام برد.
هدف اصلي اين تبليغات ايجاد نيازها و بنابراين فرآورده‌هايي است كه مي‌توانند اين نيازها را برآورده سازند. فرآورده‌هايي كه عملاً تنها شركتهاي فرامليتي قادر به توليد آنها هستند. براي مثال شركت يونيليور براي فروش خود برنامه‌هاي تبليغاتي جهاني بسيار مهمي اجرا مي‌كند. اين برنامه‌ها غالباً باعث مي‌شود تا مردم تمامي علاقه خود را به فرآورده‌هاي داخلي از دست بدهند. مثلاً همين شركت تلاش مي‌كند تا در هند مارگارين واناپستي را جايگزين كره محلي كند و به نظر مي‌رسد كه اين محصول داخلي كلاً از بين برود. اين شركت در ايجاد نياز به پودرهاي پاك كننده شيميايي و مواد ضدعفوني كننده و نتيجتاً در نتيجه ايجاد بازاري براي اين محصولات خود در اندونزي موفق بوده است .
علاوه براين توانسته است فروش بستني ، سوسيس و اغذيه منجمد شده خود را در مناطق درون مرزي سيرالئون و ليبريا گسترش دهد ، يعني در مناطقي كه كمتر مي‌توان از آنها به عنوان مناطق داراي « درآمدهاي احتياطي » سخن گفت و آذوقه‌رساني به آنها معمولاُ توسط هواپيما صورت مي‌گيرد.
در آمريكاي لاتين قدرت تبليغات به حدي است كه حتي روستاييان بسيار فقير نيز عملاً خودرا ملزم به نوشيدن نوشابه‌هايي چون كوكاكولا و پيسي مي‌دانند، ولو آنكه به قيمت فروش محصولات طبيعي‌شان تمام شود .
ر. لدوگار با مطالعه دو كشور برزيل و مكزيك ، موفقيت شركتهاي فرامليتي را در ايجاد نياز به نوشابه‌هاي غير الكلي نشان مي‌دهد. براي مثال ؛ مصرف سالانه اين نوع نوشابه‌ها در مكزيك رقم قابل ملاحظه 14 ميليارد بطري يعني براي هر نفر 5 بطري طي يك هفته بوده است ( در مكزيك 40% نوشابه‌هاي مصرفي پپسي كولاست ). شستشوي مغزي تجارتي آنچنان قوي است كه ساكنين برخي روستاهاي مكزيك به رغم درآمد اندك خود متقاعد شده‌اند كه بدون اين نوشابه‌ها نمي‌توانند زندگي كنند و بايد هر روز آنها را مصرف كنند . در سال 1979 يك كشيش مكزيكي با اشاره به اين مطلب مي‌نويسد:
« شنيده‌ام بعضي از روستاييان مي‌گويند بدون مصرف روزانه نوشابه‌هاي غير الكلي نمي‌توانند زندگي كنند . برخي ديگر به خاطر نمايش پايگاه اجتماعي خود هر روز با غذايشان بايد نوشابه بنوشند، به خصوص مواقعي كه ميهمان دارند. اكثراً فكر مي‌كنند كه بايد روزانه اين نوشابه‌ها را مصرف كنند. اين اساساً ناشي از تبليغات گسترده به خصوص در راديو است كه در اين مناطق كوهستاني شنوندگان فراوان دارد. به موازات اين امر، در اين روستاها فرآورده‌هاي طبيعي مثل ميوه كمتر مصرف مي‌شود، برخي خانواده‌ها فقط هفته‌اي يك بار ميوه مي خورند . »
اساس اين سياستهاي تبليغاتي متقاعد ساختن مردم است به اينكه روشهاي سنتي تغذيه ( ارزن، برنج ، لوبيا،‌ذرت، آب) در قياس با محصولات غربي غالباً پيچيده‌تر ( بسته‌بنديهاي لوكس، تفاوت‌گذاريهاي تصنعي با استفاده از ماركهاي گوناگون ) اهميت كمتري دارد . موضوع مهم در اينجا نمادگذاري اجتماعي كالاهاست . از آنجا كه مردم به خاطر كم‌سوادي خود آسيب‌پذيرترند، تاًثير تبليغات بسيار زيادتر مي‌شود. براي مثال، به كشور كنيا كه قبلاً نيز مورد بحث بوده اشاره مي‌شود. هزينه تبليغات بازاريابي براي صابونهاي توليدي شركتهاي وابسته به شركتهاي فرامليتي در اين كشور 6% و براي صابونهاي توليد داخلي 1% قيمت آنها بوده است . اين خود نشاندهنده سياست هدايت تقاضاهاي داخلي به سوي فرآورده‌هاي پيچيده‌تر (صنعتي )، ( صابون توالت، موادضد عفوني كننده ...) است كه بيشتر بر شكل ظاهري صابون‌ها و جذابيت بسته‌بندي آن تأكيد دارد.
براي ارائه طرحي كلي‌تراز موضوع به هزينه‌هاي تبليغاتي شركتهاي تابع شركتهاي فرامليتي در كنيا اشاره مي‌شود . اين هزينه‌ها در حدود 12 ميليون شلينگ كنياست، در حالي كه بودجه تخصيص يافته در آخرين برنامه پنج ساله كنيا براي ساختن مركز بهداشت روستايي كه دولت از آنها به عنوان عوامل كليدي در بهداشت مناطق روستايي ( حدود 90% جمعيت كشور در اين مناطق سكونت دارند ) ياد مي‌كند، 5/7 ميليون شلينگ است .
يكي از مشهورترين نمونه‌هاي نفوذ خارجي در الگوهاي مصرف، فعاليت شركت نستله و سياست توسعه فروش شير خشك براي اطفال است . اين شركت براي ترويج فرآوردهاي غذايي خود و جايگزين كردن آنها به جاي شير مادر سياست فعالي را به مرحله اجرا درآورد. براي اين منظور روشهاي متفاوتي به كار گرفته شده است :
1ـ توزيع مجاني و غالباً خانه به خانه بطريهاي شير و محصولات لبني ( لاكتوژن )
2ـ اجراي برنامه‌هاي تبليغاتي در بيمارستانها و زايشگاهها . اين برنامه‌ها توسط مأموران خاصي موسوم به «پرستاران شير» صورت مي‌گرفت ، اين پرستاران اونيفورم سفيد مي‌پوشيدند و نتيجتاً به راحتي مي‌شد آنها را با كاركنان بيمارستان اشتباه گرفت .
3ـ توزيع مجاني كارتهاي مربوط به وزن نوزادان با تبليغ لاكتوژن . جمله‌اي هم در اين كارتها نوشته شده بود با اين مضمون كه مادران تاحد امكان بايد كودكان را با شير خود تغذيه كنند . اما عملاً چند درصد مادران قادر به خواندن اين نوشته بودند؟
4ـ تبليغات تلفيقي در بيمارستانها و راديو . در اينجا گفته مي‌شد كه مصرف اين فرآورده‌ها، نيرو و قدرت به كودكان مي‌بخشد( براي مثال اين دو موضوع درنيجريه اهميت زيادي دارند ). در جامائيكا تبليغ به اين شكل بود: «لاكتوژن باعث نيرومندي و سلامتي است » يا «انرژي و قدرت مي بخشد».
مصرف شير خشك همراه با برخي نمادها ، يعني «نو»، «بهتر» و نظاير آن بود. دكتر تي. ان ملت نليما در باب آگهي تبليغاتي كه در سال 1974 به مدت دو سال در راديوي كشور سيرالئون پخش مي‌شد، مي‌نويسد : «آگهي ، مادر از كودكش مي‌پرسيد كه آيا لاكتوژن را دوست دارد؟ كودك با خنده شديدي پاسخ مي‌داد: اوم،‌اوم... مادراني كه اين آگهي را مي‌شنيدند معتقد مي‌شدند كه لاكتوژن براي كودكان بهتر از شير مادر است . اينان نمي دانستند كه در اين آگهي در واقع يك مونتاژ صداست .
يعني در آغاز سوال مادر از كودك ضبط شده و سپس صداي قهقهه و خنده كودك، كه علت آن قطعاً چيز ديگري و احتمالاً همان شير مادر بود ، به آن افزوده شده است» در حال حاضر شير خشك در بسياري از كشورهاي جهان سوم مصرف بسيار وسيعي دارد.
بنابراين فعاليت شركتهاي فرامليتي مي‌تواند به انتقال حقيقي الگوهاي مصرف منجر شود. اين روند انتقال الگوها، نيازها برحسب ماركها تغيير پيدا مي كنند و فرآورده‌هاي پيچيده‌تر و گرانتر جانشين محصولت ساده و ارزان مي‌گردد. به موازات اين فرآيند، تبليغات شركتهاي فرامليتي با ايجاد تمايزات تصنعي بين فرآورده‌ها، موجب از رونق افتادن سريع و جايگزين نمودن آنها با محصولات جديدتر است . نمونه‌هاي برون‌گرايي بسيار فراوان بوده و عواقب تأسف باري دارد. اين تنها چيزي است كه مي‌توان گفت .
روستاييان مكزيك بيش از پيش به مصرف نان سفيد به جاي نان سنتي خودشان كه هم ارزانتر است و هم پروتئين بيشتري دارد، روي آورده‌اند. در جامائيكا مردم عادت داشتند به عنوان صبحانه ماهي و موز كه هر دو ارزان و بسيار مقوي هستند ، مصرف كنند. اما در نتيجه تبليغت اين عادت از بين رفته و اين فكر در مغز مردم رسوخ كرده كه براي صبحانه بهتر است سه رال مصرف كنند. اكنون مردم از محصولات كلوگ استفاده مي‌كنند ، در حالي كه موز در بازار به خاطر نبودن خريدار و مشتري فاسد شده و از بين مي‌رود. ورود شركتهاي دانون‌سا و شامبورسي، شركتهاي تابعه گروه شركتهاي ب.اس.ان ژروهدانون و گروه نستله، در سال 1973 به مكزيك و برنامه‌هاي تبليغاتي مهم آنها تقاضاي كلي براي ماست را تا ميزان 350% افزايش داده است .
فرآيند جانشين‌سازي كالاهاي شركتهاي فرامليتي به جاي محصولات داخلي در مصرف سيگار بسيار مشخص و آشكار است . در اين بخش كاملاً متمركز 8 شركت فرامليتي بر بازار جهاني تسلط دارند : مثل شركت بت ، انگليسي الاصل كه بزرگترين سازنده سيگار دنياست و از هر پنچ سيگاري كه در جهان سرمايه‌داري به فروش مي‌رسد يكي از آن اين شركت است.شركتهاي ديگر عبارتند از گروه امپريال (انگليسي)، امريكن براندز ( ايالات متحده )، مؤسسه فيليپ موريس (انگليسي)، و گروه آفريقاي جنوبي (روتمن، رامبراند ـ روپرت ) . اين شركتهاي فرامليتي در گرايش مردم به مصرف سيگارهاي خارجي (روندبرون‌گرايي)، جايگزين نمودن سيگار داخلي ساخت توليد‌كنندگان كوچك با سيگارهاي صنعتي دخالت مؤثر دارند . اين تغيير ذائقه مصرف‌كنندگان سيگار باعث نابودي تنباكو سياه در بسياري از كشورها نظير هند، پاكستان، جمهوري كره، فيليپين، ارژانتين و يا برزيل شده است. سيگار كرتك در اندونزي، دلتي در سري‌لانكا و بيديز در هند به سود سيگارهاي ملايم نوع ويرجينيايي كنار گذارده مي‌شوند . برنامه‌هاي وسيع تبليغاتي عامل مؤثري در چنين فرآيندي است . علاوه براين ، برنامه‌هاي وسيع تبليغاتي شركتهاي فرامليتي توتون، معرف آهنگ عمومي جريان بازاريابي شركتهاست. تأكيد اصلي در اين برنامه‌ها بركليشه‌هاي آمريكايي است و «تجمل‌گرايي، پايگاه اجتماعي، سطح زندگي عالي و تصوير كابوي عاشق آزادي » مضاميني هستند كه لاينقطع تكرار مي‌شوند .
گاهي ايجاد بازارهاي جديد به خاطر يافتن مفرهايي است براي فروش فرآورده‌هاي واسطه‌اي برخي شركتهاي فرامليتي ف. لاپ و جي. كالينز ، به مورد شركت رالستون‌ـ پورينا اشاره مي‌كنند. اين شركت عامل گسترش صنعت پرورش مرغ در كلمبياست، نه از آن رو كه مرغ و جوجه را به ماده كليدي رژيم غذايي مردم اين كشور مبدل سازد، بل به خاطر آنكه براي محصول اصلي كارخانه،‌يعني كنسانتره‌هاي غذايي براي حيوانات، بازار ايجاد كند. به پيروي از همين سياست تسهيلات و امكانات خاصي در اختيار مرغداران گذارده شد. در نتيجه بين‌سالهاي 1971 ـ 1967 توليد مرغ در كلمبيا دو برابر گرديد، يعني از 11 ميليون به 22 ميليون رسيد .
كودكان به دليل آنكه به عنوان خريداران بالقوه به راحتي تأثير پذيرند، هدف مطلوبي براي شركتهاي فرامليتي محسوب مي‌شوند. براي مثال، برخي مؤسسات توليدكننده نوشابه‌هاي غير الكلي درآمريكاي لاتين و مركزي درمقابل فروش مستقيم محصولات خود در مدارس به هنگام برگزاري جشنها، نوشابه‌و يخچال را به طور رايگان دراختيار اين مدارس قرار مي‌دهند . شركتهاي ديگر نظير جنرال فودز در مكزيك با گذاردن مجسمه‌هايي كوچك نظير شخصيتهاي كارتوني والت ديسني در بسته‌بنديها، در واقع براي محصولات خود بازاريابي مي‌كنند.
بسياري از كالاها ( كوكاياپپسي ) نماد تعلق به دنياي مدرن تلقي مي‌شوند ، و اين همان چيزي است كه تبليغ كنندگان برآن بسيار تأكيد مي‌ورزند. ه.والتر در مقاله نشريه بسيار معتبر تجارت جهاني كلمبيا كه به بررسي سياستهاي بازاريابي در كشورهاي در حال توسعه اختصاص يافته بود، اين پرسش را مطرح مي‌كند كه آيا «مردم به اندكي تجمل نظير نوشيدن نوشابه‌هاي غير الكلي يا كشيدن سيگارهاي معطر نياز ندارند؟»
بحثها و توضيحات مسئول بودجه‌هاي تبليغاتي پپسي كولا و كوكاكولا در برزيل به خوبي بيانگر تأثير اجتماعي شركتهاي فرامليتي در ايجاد الگوهاي مصرفي است. او مي‌گويد: «در اين كشور هيچ راهي براي هدايت و كاناليزه كردن طغيان جوانان وجود ندارد، نسل كنوني از هيچ آموزش سياسي يا اجتماعي بهره‌مند نيست. ما يك مكانيزم اعتراضي به وجود آورده‌ايم كه در مصرف كاناليزه مي‌شود. پپسي، تصويري جديد و جوان است، آنها نيز خوشحالند چون جوان هستند و چون جوان هستند، پپسي مي‌نوشند.»
بنابراين ورود شركتهاي فرامليتي دقيقاً با واژگوني الگوهاي مصرف كه برخي از آنها طي چندين قرن بدون تغيير باقي مانده‌اند همزمان است . اما ايجاد الگوهاي مصرف جديد مي‌تواند نتيجه مكانيزمهاي كمتر تعمدي ديگر نيز باشد . فرآورده‌هاي شركتهاي فرامليتي هم به خاطر كيفيات طبيعي (لوكس ونوبودن ) و هم به خاطر نمادهاي اجتماعي وابسته به آنها به سهولت از سوي برگزيدگان داخلي كه شديداً مجذوب اسلوب زندگي غربي و محصولات غربي هستند پذيرفته مي‌شود . پيامد اثرات نمايشي قوي اين جريان ، گسترش نيازها و اشيا در كل جامعه است . در اينجا بايد از تأثيرتقليدي سخن گفت . شركتهاي فرامليتي كالاهايي راعرضه مي‌كنند كه برگزيدگان داخلي سريعاً آنها را مي‌پذيرند و سپس درمدت زمان كوتاهي پس از عرضه اين كالاها، سايرين نيز به تقليد از برگزيدگان مصرف كنندگان اين كالاها خواهند شد، فرآيندي كه ر. نوركس در موردش چني مي‌گويد : «اگر چه مصرف در كشورهاي در حال توسعه به سطح درآمد بستگي دارد اما به تفاوت بين درآمدهاي پايين با بالاترين درآمدها نيز مربوط مي‌شود . طبقات كم درآمد در نتيجه فرآيند كشش و جاذبه اجتماعي به تقليد از طبقات داراي بالاترين درآمدها و به خصوص اعضاي شركتهاي فرامليتي تمايل پيدا مي‌كنند. »
طرح كلي در اين جريان چنين است : شركتهاي فرامليتي محصولات جديد را در كشورهاي درحال توسعه عرضه كرده و نيازهاي مصرفي آنان را به جانب اين كالاها هدايت مي‌كنند.
روشهاي نفوذ متنوع وگوناگون است ( عمدي با استفاده از تبليغات، نسبتاً غير عمدي از طريق نمايش )، اما همگي در جهت هدايت الگوهاي مصرف به سوي كالاها و خدمات توليدي شركتهاي فرامليتي مشاركت دارند. ايجاد عرضه خود موجد تقاضاست. درست است كه اين محصولات بدون در نظر گرفتن نيازهاي اساسي مردم به بازار عرضه مي‌شوند و اين چيزي نيست كه شركتهاي فرامليتي نسبت به آن بي‌اطلاع باشند، بلكه بالعكس «اين روش عادي و متداول انجام دادن امور از سوي آنهاست » اين سياست و عواقب ناشي از آن، نمايش جديدي از تضاد و برخورد دو نوع منطق است، زيرا براي يك شركت فرامليتي انتخاب يك برنامه تبليغاتي قبلاً آزموده شده به زباني ديگر به مراتب راحت‌تر است تا عرضه و يا توليد فرآورده‌هايي نو متناسب با نيازهاي خاص محلي.
بنابراين مي‌توان چنين نتيجه‌گيري كرد كه شركتهاي فرامليتي با معرفي عادات مصرفي غربي در كشورهاي درحال توسعه در ايجاد فرآيند جهاني برون‌گرايي فرهنگي دخالت مؤثر دارند. زيرا آداب تغذيه بازتاب روشي است كه ملتها طرز فكر و رفتار خود رابه وجود مي‌آورند ، آنها را هدايت مي‌كنند، سنتهايشان را تلفيق واحياء مي‌سازند و رسوم خود را با رسوم انتقال بافته از سوي ديگر فرهنگها در هم مي‌آميزند.
از اين ديدگاه بسط و ازدياد موفقيت جهاني غداهاي آماده‌اي نظير مك‌دونالد را نه به واسطه فروش (زياد) اين محصولات، بلكه بيشتر به خاطر شيوه زندگي و نمادهاي وابسته به آن بايد توجيه كرد.
نكته ديگر اين است كه سواي اهميت اجتماعي ـ فرهنگي تأثير شركتهاي فرامليتي در ايجاد الگوهاي مصرف، نفوذ آنها باعث بروز انحرافاتي در ساير حوزه‌ها نيز مي‌گردد. تغيير گرايش مصرف كشورهاي جهان سوم به جانب كشت برخي محصولات كشاورزي كه عمدتاً ناشي از استفاده از سموم دفع آفات است ( كه شركتهاي فرامليتي در توليد آنها نقش عمده دارند) وابستگي اقتصادي و تكنولوژيكي اين كشورها را افزونتر مي‌كند. اما عمده‌ترين فرآيند اين جريان تخصيص نادرست منابع كمياب است . با تغييرمحصولات كشاورزي، بهاي آنها همگام با كاهش ارزش غذايي در نتيجه افزودن چربيها و مواد شيميايي، افزايش مي‌يابد. از سوي ديگر تأكيد برتوليد و مصرف فرآورده‌هاي حيواني، موجب اتلاف عمده منابع گياهي است. براي مثال دركلمبيا با گرايش به كشت علوفه به جاي كشت حبوبات و سبزيجات نه تنها منبع پروتئيني‌گراني جايگزين يك منبع پروتئيني ارزان شده، بلكه عملاً كاهش ذخاير پروتئيني را به دنبال داشته است، چون پروتئين منابع حيواني به مراتب كمتر از صنايع گياهي است. در اينجا به مثالي كه قبلاً آورده شده است، بر مي‌گرديم. طبق بررسيهاي انجام شده، حاصل كشت علوفه در يك جريب زمين اختصاص يافته به پرورش مرغ و ماكيان در منطقه واله ،‌برابر است با پروتئيني كه از كشت ذرت يا لوبيا درهمين زمين به دست مي‌آيد.حال اگر در اين زمين سويا كشت شود، ميزان پروتئين حاصله 16 برابر بيشتر از كشت علوفه مرغداري خواهد بود. قبلاً گفته شد كه توليد جوجه در وهله اول به خاطر منافع شركتهاي فرامليتي در توليد خوراك و علوفه حيواني بود. مثال ديگر كه جمع اضداد است ، كشور مكزيك يعني مهم‌ترين صادر كننده پرتقال است. تا سال 1979 در نوشابه فانتا يا اورانج كراش از آب پرتقال استفاده نمي‌شد . از اين تاريخ به بعد دولت تصويب كرد كه حداقل، 1% آب پرتقال بايد به اين نوشابه‌ها افزوده شود. آخرين مثال در اين مورد كاپرال شعبه شركت نستله در ساحل عاج است . اين شركت عامل توسعه و رواج مصرف قرص‌هاي مگي در كشور فوق است. در حال حاضرخانواده‌هاي ساحل عاجي به طور متوسط سالانه 700 قرص مگي ـ روزانه 2 قرص براي هر خانواده ـ مصرف مي‌كنند. اين قرص جزء مهمي از رژيمهاي غذايي مردم ساحل عاج و به خصوص فقيرترين اقشار جمعيت شده است. قرص مگي كه در كشورهاي غني حكم چاشني و مكمل غذا را دارد به عنوان يك غذاي اصلي براي تغذيه كافي نيست. اين محصول از پروتئين گياهي درست شده و مصرفش دريك رژيم غذايي كه خود دچار كمبود پروتئين حيواني است، باعث تشديد كمبود غذايي ـ به خصوص از نظر كمبود اسيد آمينه ـ مي‌گردد، امري كه در كشور فوق مشهود است .
بنابراين ترديدي نيست كه شركتهاي فرامليتي قدرت هدايت خواستها و نيازهاي مردم را به سوي محصولات و يا خدمات خود دارند. اگر الگوهاي مصرف بازتاب ذهنيتها و تا حد بسيارزيادي آمال مردم باشند، ايجاد الگوهاي مصرف شكلي خاص از برون‌گرايي اجتماعي‌ـ فرهنگي ملل جهان سوم و جدا ساختن آنها از ريشه‌ها يا حافظه‌هايشان است. از اين ديد شركتهاي فرامليتي را مي‌توان به عنوان عاملان فعال دگرگوني اجتماعي تلقي كرد. كه فرهنگ‌زدايي افراد را به دنبال دارد و كمترين اعتنا و توجهي به ضرورتهاي دگرگوني مستقل و ملي كشورهاي فقير ندارد.
1_fast _ food 2_ valle 3_ orange vrush
كتاب شركت‌هاي فرامليتي و توسعه درونزا
ترجمه عبدالحميد زرين قلم
فاطمه فراهاني
 

ادامه مطلب

 

خبرگزاري فارس:ساختمان‌هاي سبز كه تحت عنوان ساختمان‌هاي سازگار با محيط‌ زيست نيز معروف هستند از جمله سازه‌هايي هستند كه امكان بهره‌برداري بهينه از منابع ارزشمند طبيعي همانند انرژي آب، باد، خورشيد و... در كنار مصالح مؤثر و قابل بازيافت ساختماني را مهيا مي‌كنند.

زيست‌بوم- :
ساختمان‌هاي سبز كه تحت عنوان ساختمان‌هاي سازگار با محيط‌ زيست نيز معروف هستند از جمله سازه‌هايي هستند كه امكان بهره‌برداري بهينه از منابع ارزشمند طبيعي همانند انرژي آب، باد، خورشيد و... در كنار مصالح مؤثر و قابل بازيافت ساختماني را مهيا مي‌كنند.
اين ساختمان‌ها در طول سال‌هاي اخير با پيشرفت فوق العاده‌اي در طراحي و تكنولوژي نوين مواجه شده كه‌ اين امر كاهش آلودگي‌هاي زيست‌محيطي و تبعا ايجاد محيط سالم‌تر در داخل و خارج ساختمان‌‌ها را در پي دارد؛ آلودگي‌‌هايي كه چه بر اثر تخريب و تجديد ساخت ساختمان‌ها به‌وجود آمده است و چه كيفيت هوا و خاك و مصرف انرژي‌‌هاي غيرپاك را د‌ر پي داشته است.

با گسترش احداث ابنيه با تكنولوژي سبز در بخش‌هاي دولتي و خصوصي و استقبال صنعتگران و متخصصان ساختماني، نياز به برنامه‌اي مدون در اين امر اجتناب ناپذير شد.بدين‌منظور در شوراي ساختمان سبز ايالت متحده (USGBC) برنامه‌اي طرح‌ريزي شد تا اصول بهره‌برداري از ساختمان‌هاي سبز را در كل گيتي قابل استفاده گرداند. اين برنامه ليد (LEED) ناميده مي‌شود كه مخففLeadership in Energy and Environmental Design به معناي رهبري در طراحي انرژي و محيط‌زيست است. اين برنامه بر اصل انرژي و محيط‌زيست استوار شده و عامل توازن بين عملكرد‌هاي ضروري و مؤثر محيط است.

تيم‌هاي پروژه (صاحبان، توسعه دهندگان، معماران و پيمانكاران) مي‌توانند با عنايت به اصول اين برنامه به‌عنوان ابزار قدرتمندي در جهت هدايت راهكار‌ها اقتصادي و فيزيكي مديريت كرده و به اهداف پروژه‌هاي سبز كمك كنند.

ليد( LEED) چگونه كار مي‌كند؟

ليد در 5 سرفصل محيط‌زيستي ارائه طريق مي‌دهد:1- سايت‌هاي سازگار با محيط‌زيست.2- كارايي و بازدهي آب (حفاظت از آب).3- انرژي و جو.4- حفظ مصالح و منابع.5- كيفيت داخلي ساختمان از نظر محيط‌زيستي.اگر پروژه‌اي با توجه به‌اين 5 سرفصل برنامه‌ريزي و طراحي شده باشد يا به عبارت ديگر شرايط ليد(LEED) را مورد عنايت قرار داده باشد محصول يكپارچه‌اي را به‌وجود مي‌آورد كه امكان دريافت گواهي‌‌هاي نقره (Silver)، طلا (Gold ) يا طلاي سفيد (‌Platinum) را خواهد داشت كه ميزان توجه به اصول قواعد دوستي با محيط‌زيست درجه گواهي‌‌ها را مشخص مي‌كند.

1- سايت‌هاي سازگار با محيط‌زيست

توجه به عوامل در زمان طراحي سايت موجب تاثير‌گذاري به‌اين بخش مي‌شود.
الف: محل ساختمان
ب: طراحي محوطه با توجه به محيط‌هاي طبيعي و كشاورزي
ج: استفاده از زمين‌هاي خالي بين ساختمان‌ها و زمين‌هايي كه كاربري‌‌هاي آلوده‌كننده قبلي را داشته‌اند.
د: كاستن نياز به استفاده از اتومبيل
ر: بهينه‌سازي‌ بافت محلي
ز: مديريت و كنترل آب‌هاي سطحي
س: كاهش آلودگي

2-حفاظت از آب

الف:‌كاهش ميزان آب مورد نياز براي ساختمان و افراد (مصرف بهينه آب)
ب: عدم‌استفاده از آب شرب براي آبياري و شست‌وشو.
ج: استفاده از فناوري‌‌هاي جديد براي تصفيه فاضلاب‌ها
د: حفاظت از كيفيت آب شرب و آب رودخانه‌ها، نهر‌ها و درياچه‌ها

3-انرژي و جو

الف: مديريت بر تاثير‌گذاري انرژي‌‌ها به اتمسفر زمين و حتي‌الامكان كاهش مصرف انرژي
ب: استفاده از انرژي‌‌هاي تجديد‌پذير.
ج: نگهداري دوره‌اي و اصولي از ساختمان‌ها
د: حذف ‌‌هالون‌ها و گاز‌هاي گلخانه‌اي
ر: عدم‌استهلاك لايه ازن.

4-مصالح و منابع

الف: استفاده مجدد از ساختمان موجود
ب: كاهش مقدار مصالح مصرفي
ج: استفاده از مصالح محلي، منطقه‌اي و تجديدپذير
د: استفاده صحيح از منابع چـــوبي
برداشت شده و جايگزيني آن
ر: كاهش ضايعات و مديريت بر آن

5-كيفيت داخل ساختمان به لحاظ زيست‌محيطي

الف: حذف يا كاهش منابع آلوده‌كننده داخل ساختماني
ب: تهويه هوا و كنترل آلوده كننده‌ها
ج: مطالعات حرارتي و برودتي و جلوگيري از پرت حرارتي.
د: كنترل كيفيت هوا
ر: استفاده صحيح و بهينه از نور و منظر

سود‌هاي محيط‌زيستي

احداث بنا و ساختمان‌سازي‌، تاثير منفي گسترده‌اي بر جنگل‌ها، مراتع، اكوسيستم‌‌هاي گياهي و جانوري و كشاورزي دارد. با انتخاب صحيح و جانمايي ساختمان در محل‌هاي مناسب مي‌توان از اين امر جلوگيري كرده و از گسترش بي‌رويه شهر‌ها كه يك معضل جديدي در شهر‌هاي بزرگ است، جلوگيري كرد.بازسازي ساختمان‌هاي موجود، استفاده از زمين‌هاي باير بين ساختمان‌ها و استفاده از زمين‌هايي كه در گذشته به دلايل زندگي ماشيني آلوده شده‌‌اند مي‌تواند مانع رشد بي‌رويه شهر‌ها شود.

سود‌هاي اقتصادي

كاهش هزينه عمليات: هزينه مصرف انرژي و آب در ساختمان‌هايي كه با فناوري ليد (LEED) طراحي شده‌اند به ميزان قابل توجهي نسبت به ساختمان‌هاي قديمي‌كاهش يافته كه‌ اين ميزان در طول يك دوره زماني قابل رسيدگي مي‌تواند هزينه‌هاي اوليه را جبران و به شاخص مثبت سرمايه‌گذاري دست يابند.ساختمان‌هايي كه به نحو مطلوب با اين فناوري ساخته شده‌اند مي‌توانند منجر به توسعه و پيشرفت پروژه‌هاي آتي شوند. بازسازي ساختمان‌‌هاي موجود مي‌تواند هزينه ساختماني و زير ساختار‌هاي آن‌را كاهش دهد. در اين سيستم با استفاده از برخي توانمندي‌‌ها مي‌توان از يك پروژه به‌عنوان پشتوانه پروژه ديگر استفاده كرد. با كوچك شدن برخي تجهيزات مانند چيلر‌ها مي‌توان از مصرف بي‌مورد جلوگيري كرد.

تحليل

اشغــال زمين بـه ميزان كـمتر زير ساخت‌‌هاي پالايش منابع آبي، كاهش هزينه‌هاي عملياتي، كاهش هزينه‌هاي تحميل شده به محيط‌زيست، همه و همه عامل مهمي‌در افزايش عملكرد اقتصادي محسوب مي‌شود.

ارتقاء سود‌ها و ارزش دارايي

محيط‌زيست مطلوب مي‌تواند زمينه ساز سودهاي ارزشمندي در جامعه باشد. بهبود بازدهي در كار و توليد و سلامت جامعه از طرفي باعث افزايش سوددهي و از طرفي كاهش هزينه‌هاي درماني مي‌شود. اين ساماندهي در حد كلان ارزش مستغلات را بالا برده و درخواست‌كنندگان بيشتري خواهد داشت. ساختمان سبزي كه با عملكرد صحيح طراحي شده باشد سريع‌تر به فروش مي‌رسد يا به اجاره مي‌رود و اين به‌دليل رفاه و تسهيلات بيشتري است كه چه از نظر امكانات فيزيكي و چه اقتصادي در اختيار بهره بردارانش قرار مي‌دهد.

آينده

دنيايي را تصور كنيد كه طراحي سبز در حال رشد و تغيير است و اين نوع طراحي عاملي است كه دوستي با محيط‌زيست را روز افزون به نسل بعد انتقال مي‌دهد.

نويسنده:منصور آل ابريشم كار
 

ادامه مطلب

 

خبرگزاري فارس: صلاح الگوي مصرف درواقع اصلاح ا لگوي فرهنگ مصرف است كه در تمامي ابعاد و زمينه ها مي تواند مصداق داشته باشد. نوشتار حاضر درپي آن است تا با بررسي فشرده و گذرا و با الهام گرفتن از آيات وحي، روش اصلاح فرهنگ آسيب ديده در جامعه اسلامي را به مخاطب ارائه دهد.

سال 88 را مقام معظم رهبري به مبدأ اصلاح الگوي مصرف تسميه فرمودند.
اصلاح الگوي مصرف درواقع اصلاح ا لگوي فرهنگ مصرف است كه در تمامي ابعاد و زمينه ها مي تواند مصداق داشته باشد. نوشتار حاضر درپي آن است تا با بررسي فشرده و گذرا و با الهام گرفتن از آيات وحي، روش اصلاح فرهنگ آسيب ديده در جامعه اسلامي را به مخاطب ارائه دهد كه از فصلنامه پژوهش هاي قرآني شماره 55-54 انتخاب شده است. اينك بخش اول آن را با هم آن را ازنظر مي گذرانيم.
قرآن و روش اصلاح
اصلاح فرهنگ گرچه مي تواند با تلاش فكري و توشه عقلي انسان ها صورت گيرد، اما بدون استمداد از منبع الهي و فرا انساني، كه فارغ از محدوديت هاي ذهني و احساسي به كليت زندگي وگستره تجليات فكري و رواني انسان ها بنگرد و به كژي ها و كاستي هاي آن آگاهي داشته باشد، كاري ناقص و نافرجام مي نمايد؛ زيرا فرهنگ محصول انسان است و كژي ها و كاستي هايش نيز معلول وي خواهد بود و عاملي كه سبب نقصان است، نمي تواند به طور كامل و جامع سبب كمال باشد، اگرچه به صورت جزئي و موردي اين توانايي را داشته باشد. (طباطبايي، 2/131)
از اين رو قرآن كريم، فرستادن پيامبران را براي بشريت به عنوان «اتمام حجت» ياد مي كند؛
«پيامبراني كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براي مردم، پس از (فرستادن) پيامبران، در مقابل خدا (بهانه و) حجتي نباشد، و خدا توانا و حكيم است.» (نساء-165)
بنابراين، اگر دين الهي را عامل اصلي و اصيل اصلاح فرهنگ بشر بدانيم، دور از واقع سخن نگفته ايم. چنان كه رسالت و هدف اساسي اديان الهي كه هدايت و راهبري بشر به سوي كمال و تعالي فكري و اخلاقي معرفي شده است نيز مؤيد همين واقعيت است؛
«به يقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد (كه) پيامبري از خودشان در ميان آنان برانگيخت، تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعاً پيش از آن در گمراهي آشكاري بودند.» (آل عمران- 164)
«همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده- كه (نام) او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مي يابند- پيروي مي كنند (همان پيامبري كه) آنان را به كار پسنديده فرمان مي دهد و از كار ناپسند بازمي دارد و براي آنان چيزهاي پاكيزه را حلال و چيزهاي ناپاك را بر ايشان حرام مي گرداند و از (دوش) آنان قيد و بندهايي را كه بر ايشان بوده است برمي دارد. پس كساني كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نوري را كه با او نازل شده است پيروي كردند، آنان همان رستگارانند.» (اعراف- 157)
تعالي فكر و اخلاق از يك سو، خود به صورت مستقيم به معناي اصلاح بخش بنيادين فرهنگ، يعني باورها و ارزش هاست و از سوي ديگر منجر به اصلاح لايه هاي ديگر فرهنگ مانند سنت ها، هنرها، نمادها و... مي گردد.
اين تصور و پيش فرض از نقش دين، گرچه در آغاز، مناسب و در خور جوامع غيرديني است كه نخستين بار دين در آن نفوذ مي كند و با القاي فرهنگ آرماني خلأها و آسيب هاي فرهنگ موجود آن جوامع را اصلاح و پيرايش مي نمايد، ولي نسبت به جوامعي كه فرهنگ ديني در آن دروني شده و سپس خود اين فرهنگ در بستر زمان گرفتار فساد و آسيب گرديده است، چندان مناسب و مؤثر به نظر نمي رسد.
اما واقعيت اين است كه در رابطه با اسلام به عنوان كامل ترين دين الهي دو جهت قابل توجه و تأمل است: يكي محتوا و درون مايه آن كه يك سلسله باورها و ارزش هاي متعالي را براي بشر عرضه كرده است تا با تحول در بينش و ارزش، تمام ساحات زندگي وي را تحت تأثير قرار داده و اصلاح كند. و ديگر، روش و شيوه تأثيرگذاري و دروني سازي آن باورها و ارزش ها به عنوان فرايندي كه در بستر حوادث و جريان هاي اجتماعي شكل گرفت و در دروني ساختن مؤلفه هاي فرهنگ، اصول و قواعدي را رعايت كرده است. (سيد قطب، 1/507)
اگر آموزه هاي اسلام در جامعه اسلامي به خاطر پيشينه و حضور، نتواند بازتوليد شود، اما روش و شيوه به كار رفته در تطبيق و دروني سازي آن و اصول و قواعدي كه در نهادينه سازي بر آنها تكيه شده است، مي تواند براي بازاصلاح فرهنگ آسيب ديده مورد بهره برداري قرارگيرد.
ماهيت روش قرآني
قرآن كريم از تلاش پيامبران براي تحقق و تطبيق رسالت خويش تحت عنوان «دعوت» ياد مي كند؛
(قل هذه سبيلي ادعوا الي الله علي بصيره انا و من اتبعني) (يوسف/108)
«بگو: اين است راه من، كه من و هر كس (پيروي ام) كرد با بينايي به سوي خدا دعوت مي كنيم.»
(يا قوم ما لي ادعوكم الي النجاه و تدعونني الي النار) (غافر/14)
«و اي قوم من! چه شده است كه من شما را به نجات فرامي خوانم و ]شما[ مرا به آتش فرامي خوانيد؟»
(و قالوا قلوبنا في اكنه مما تدعونا اليه و في آذاننا وقر) (فصلت/5)
(و گفتند: دل هاي ما از آنچه ما را به سوي آن مي خواني سخت محجوب و مهجور است. و در گوش هاي ما سنگيني است.»
(قال رب اني دعوت قومي ليلا و نهارا) (نوح/5)
«]نوح[ گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز دعوت كردم.»
و در خصوص پيامبر اسلام سفارش مي كند كه اين دعوت بر سر عنصر حكمت، موعظه و جدال نيكو، استوار باشد؛ (ادع الي سبيل ربك بالحكمه و الموعطه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن) (نحل/521)
«با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به ]شيوه اي[ كه نيكوتر است مجادله نماي.»
با توجه به ماهيت «دعوت» كه فرايند مخاطب محور است و با توجه به عناصر «حكمت»، «موعظه» و «جدال احسن» كه برخردورزي و اقناع تأكيد دارد مي توان اين نتيجه را گرفت كه شيوه مورد سفارش قرآن در پروسه اصلاح فرهنگ، شيوه خود انگيزي يا به تعبير ديگر انگيزش از درون است، اما نه هر انگيزشي، بلكه انگيزش بر پايه آگاهي و انتخاب؛ زيرا تكيه بر «حكمت» به عنوان سخني كه بيانگر حقايق روشن و انكارناپذير است، و «موعظه» به عنوان سخن پندآموز و خيرخواهانه، » و «جدال احسن» به عنوان سخني كه موانع ذهني مخاطب را به چالش مي كشد، (طباطبايي، 21/273؛ مكارم شيرازي، 11/554) بيانگر اين واقعيت است كه دعوت بايد عقل و قلب مخاطب را تحت تأثير قرار داده و باورمند سازد، امري كه بستر انتخاب آگاهانه را فراهم مي كند.
بنابراين از نگاه قرآن، روش اصلاح فرهنگ در لايه ها و سطوح گوناگونش چيزي جز انگيزش دروني مخاطب بر پايه دو عامل آگاهي و انتخاب نمي تواند باشد.
تأكيد قرآن بر عقلانيت و آزادي انسان در قبال پذيرش يا عدم پذيرش كليت دين (لااكراه في الدين قد تبيين الرشد من الغي) (بقره/652)، (قد بينا لكم الايات لعلكم تعقلون) (حديد/71) و نيز ماهيت آموزه ها و دستورات آيات كه همواره نخست، ارزش ها و الزامات را به باورها مستند مي كند و سپس باورها را به انتخاب عقلاني انسان وامي گذارد همين واقعيت را تأييد و تأكيد مي نمايد.
در برابر اين روش، سه شيوه و روش ديگر وجود دارد:
يكي روش تحميل كه در آن اختيار و اراده نقشي ندارد و انسان زير فشار نيروي بيروني مقهور شده و در برابر فرهنگ تازه تن مي دهد.
ديگر روش اغفال و تخدير كه در آن تغيير و تحول نه بربنياد آگاهي كه در بستر ناداني و بي خبري شكل مي گيرد.
سوم روش تحريك احساس كه نيروي محرك اما ناپايدار و فاقد شعور دروني، ابزار تحقق اهداف قرارمي گيرد.
قرآن هيچ يك از اين سه روش را در فرآيند اصلاحي خود در پيش نمي گيرد و از ساير پيامبران نيز اتخاذ چنين شيوه اي را گزارش نمي كند، بلكه تنها به انگيزش دروني از طريق آگاهي بخشي و اعتماد بر اختيار انسان تأكيد مي ورزد.
حال اين پرسش پيش مي آيد كه آيا اتخاذ شيوه انگيزش دروني از سوي قرآن بدان خاطر است كه اين روش تنها روش معقول و سازگار با طبيعت فرهنگ است يا اينكه چون راه ديگري ممكن نبوده است، از اين روش بهره گرفته و سفارش كرده است؟
در پاسخ بايد گفت گزينش روش خود انگيزي نمي تواند از روي اضطرار و تحميل و بدون انتخاب باشد؛ چرا كه خداوند مي توانست پيام اصلاح گر خويش را از طريق برانگيختن قدرتمندان يا قهرمانان جامعه براي بشريت بفرستد تا از طريق زور و تحميل آن را به اجرا گذارند، يا از طريق مبعوث ساختن سياستمداران كه در برانگيختن احساسات و اغفال مردم تخصص دارند ارسال كند تا اصلاح و تغيير در بستر عاطفي يا جهل صورت گيرد. اما مي بينيم كه خداوند چنين نكرده است، بلكه در طول تاريخ پيامبرانش را از طبقه محروم و فاقد قدرت و مكنت و البته صالح جامعه به سوي بشريت فرستاده است. اين، نشان مي دهد كه شيوه خود انگيزي نه يك شيوه اضطراري، بلكه تنها روش مناسب و معقول براي اصلاح مؤلفه هاي گوناگون و لايه هاي مختلف فرهنگ بوده است.
ويژگي هاي روش اصلاح قرآني
روش خود انگيزي قرآن هم از نظر شكل و قالب و هم از نظر محتوا و درونمايه، ويژگي هايي دارد كه بدون توجه به آنها نمي توان تصور درستي از كليت شيوه قرآني پيدا كرد. در اين نوشتار مي كوشيم به اختصار ويژگي هاي دوگانه را توضيح دهيم.
ويژگي هاي شكلي
1- انگيزش هنري
از خصوصيات بارز و آشكار روش اصلاحي قرآن كه در نخستين نگاه توجه مخاطب را جلب مي كند، آميختگي انگيزش و هنر است. بدين معنا كه در رساندن پيام و ايده هاي اصلاحي خويش از انواع فنون و شيوه هاي هنري كلام و زيباسازي سخن بهره گرفته است. استعاره، كنايه، تشبيه، تصويرسازي، داستان و... از فنوني است كه در سراسر آيات وحي به چشم مي خورد.
اين به كارگيري روش هاي هنري كه در بيشتر موارد انتخابي بوده و مي توانست به كارگرفته نشود، نشان از اين واقعيت دارد كه ميان پيام فرهنگي و زيبايي پيام رساني، پيوند استواري وجود دارد و فرهنگ براي دروني شدن، نيازمند روش هاي جذاب و زيباست.
2-گونه گوني سخن
ويژگي ديگر روش قرآن، گونه گوني در پيام رساني است. قرآن كريم وقتي ايده و پيامي را مطرح مي كند، آن را از زواياي گوناگون و با روش هاي متنوع پردازش مي كند. گاهي در قالب بشارت بيان مي كند، گاهي در قالب هشدار، گاهي حكايت مي كند، گاهي تذكر مي دهد، گاهي تشويق مي كند، گاهي تصوير مي كند و...
اين تنوع بيان و پردازش نمي تواند بدون فلسفه و حكمت باشد. نزديك ترين توجيه در فهم آن، اين است كه تنوع گرايي نه تنها در رفتار و كردار بشر، كه حتي در دريافت و شناخت وحي نيز جايگاه ويژه اي دارد و پيامي كه با درون و ذهن انسان سروكار دارد، نمي تواند بدون درنظرداشت اين واقعيت تاثيرگذار باشد.
3. تركيبي بودن اهداف
روش رايج كتاب هاي بشري اين است كه وقتي موضوعي را در قالب گزاره اي بيان مي كند، هدف خاصي را از آن درنظر مي گيرد و تلاش مي كند كه مستقيم ترين و مرتبط ترين گزاره اي را كه بيانگر آن هدف است، مطرح كند و هرگونه تحليل و پردازشي اگر صورت مي گيرد نيز درقالب گزاره هاي مستقيم و مرتبط با همان هدف انجام مي گيرد.
اما قرآن شيوه متفاوتي دارد؛ در قرآن بيشتر گزاره هايي كه متضمن موضوعي است، اهداف متعددي را دنبال مي كند؛ اگر حكم شرعي مطرح مي شود، در كنارش نگاهي به پيامد اخلاقي يا عاطفي يا مبناي عقيدتي آن نيز وجود دارد. اگر آموزه عقيدتي بيان مي شود، به لوازم رفتاري يا احساسي آن نيز اشاره دارد. اگر به موضوعي مانند دنيا يا آخرت مي پردازد، به ارزش و جايگاه يا آثار گرايش به آن در رفتار انسان تذكر مي دهد. اگر از صفات اخلاقي مانند تقوا، صبر، صداقت و... سخن مي گويد، ريشه ها و بنيادهاي عقيدتي يا بازتاب هاي رفتاري آن را نيز گوشزد مي كند. اگر از تاريخ گزارش مي كند، از نقش باورها و اخلاق در شكل گيري آن نيز ياد مي كند. اگر طبيعت و پديده هاي طبيعي را به تصوير مي كشد، بايستگي و چگونگي پيوند انسان با آنها را نيز مطرح مي كند. خلاصه گزاره هاي قرآني در بيشتر موارد به اهداف متعدد نگاه دارد.
اين واقعيت در روش قرآن مي تواند گوياي نكته مهمي در موضوع فرهنگ باشد و آن اينكه سطوح گوناگون فرهنگ با همديگر مرتبط و غيرقابل تفكيك اند، به گونه اي كه يك مولفه با تمام ابعاد وجودي انسان پيوند دارد و يك پيام اصلاحي بايد ناظر به همه زمينه ها و زواياي وجودي و با استفاده از همه اهرم هاي تاثيرگذار القا شود. شيوه تركيبي سخن گفتن، ابزاري است براي تحريك تمام لايه ها و سطوح وجودي انسان.
4. شفافيت و رسايي
يكي از ويژگي هاي بياني قرآن، گويايي و رسايي است. قرآن به رغم اينكه مشتمل بر متشابهات است «هوالذي انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخرمتشابهات» (آل عمران/7) اما از لحاظ تفهيم و رساندن مطلب به مخاطب، هيچ گونه ابهام و نارسايي ندارد و چنان كه خود مي گويد، زبانش «مبين» است؛ «و هذا لسان عربي مبين» (نحل/301) از همين رو، مشركان مكه به خوبي منظور آيات را مي فهميدند، و تحت تاثير آن قرار مي گرفتند. (مغنيه، الكاشف، 7/57؛ تفسيرالمبين، 1/507)
اين واقعيت گذشته از آنكه نشان مي دهد تشابه آيات در محتوا و حقيقت مفاهيم است نه در قالب بياني آن، يك نكته مهمي نيز در رابطه با روش تاثيرگذاري پيام اصلاحي دارد و آن اينكه لايه هاي گوناگون فرهنگ درسطح عموم مردم نمي تواند در قالب اصلاحات خاصان و بيان پيچيده صورت گيرد. زبان فرهنگ سازي و فرهنگ پيرايي به تناسب گستره مخاطبان بايد زبان عمومي باشد.
شايد مقصود از زبان قوم كه قرآن در رابطه با رسالت انبيا مطرح مي كند (و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبين لهم» (ابراهيم/4) نيز همين باشد.
50 تكرار و تلقين
از ويژگي هاي ديگر روش قرآن، اين است كه دربيان حقايق و ارزش ها به يك بار بسنده نمي كند، بلكه در مواضع و جايگاههاي متعدد تكرار مي كند، اما نه تكرار يكنواخت و ملال آور، بلكه تكرار همراه با تنوع و تازگي.
اين حقيقت را مي توان به يك استقراي اجمالي به اثبات رساند. ابن عاشور مي گويد:
«ماده تثنيه كنايه از تكرار است، زيرا تثنيه نخستين مرتبه تكرار شمرده مي شود... پس قرآن مثاني است؛ چون اعزاضش مكرر است و اين يك نوع امتنان برامت به شمار مي آيد كه اهداف و مقاصد كتابش تكرار شده است تا در جان ها بهتر نفوذ كند و كساني كه قبلا نشنيده اند بشنوند.»
از ويژگي بيش از هر چيز معلول ماهيت پيام قرآن است. اگر قرآن پيام فرهنگي نداشت، شايد با اين روش عمل نمي كرد، اما ماهيت فرهنگي آموزه هاي قرآن و نيازي كه براي درون سازي دارد از يك سو، و خصلت غفلت و فراموشي ذهن بشر از سوي ديگر و اهميت پيام از جهت سوم، ضرورت به كارگيري چنين شيوه اي را ايجاب مي كند.
ويژگي هاي محتوايي
روش اصلاحي قرآن همانگونه كه در قالب و فرم ويژگي هايي داشت، ازنظر محتوا و درون مايه نيز ويژگي ها و خصوصياتي دارد كه الگو بخش مصلحان اجتماعي است. فشرده اين ويژگي ها بدين قرار است:
1- واقع گرايي
بخش بزرگي از آيات قرآن به تذكر و توجه دادن به آيات تكويني الهي اختصاص يافته است. به گونه اي كه مي توان گفت اين بخش يكي از محورهاي اصلي آموزه هاي وحي به شمار مي آيد. بخش ديگري از آيات، تاريخ تاريك يا روشن بشر در مواجهه با حق و باطل را گزارش مي كند. بخش قابل توجهي از آيات، به بيان سنت هاي تكويني و تشريعي الهي مي پردازد. (زحيلي، 2/059) تعداد ديگري از آيات به آشكارساختن بنيادهاي وهمي و غيرواقعي سنت هاي جاهلي نظر دارد.
اين توجه فراگير به واقعيت بيروني، به ويژه طبيعت و تاريخ، براي پيامي كه به ظاهر ارتباطي با آن دو ندارد و تنها درصدد تغيير و اصلاح باور و بينش انسان نسبت به زندگي است، نشانه آن است كه قرآن در روش اصلاحي خود، تكيه بر واقعيت ها و دوري از تخيلات و پندارها را حتي درجايي كه فرهنگ از مقوله احساسي و عاطفه باشد، به عنوان يك اصل و قاعده مي شناسد و اين حقيقت را در زمينه فرهنگ آشكار مي كند كه پايه گذاري باورها و ارزش ها بر بنياد پندارهاي بي اساس يا احساسات دور از واقعيت اگر چه در راستاي اهداف مورد نظر باشد، نمي تواند شيوه درستي براي بهسازي فرهنگ جامعه به شمار آيد. امري كه سوگمندانه مورد بي توجهي قرار گرفته و هر روز شاهد برنامه ها و كارهاي احساس بنياد و تخيلي هستيم.
 

ادامه مطلب

 


خبرگزاري فارس: زباله اصطلاحا به فضولات جامد، نيمه جامد يا مايعي گفته مي شود كه ظاهرا به درد نخور بوده و دور ريخته مي شود. زباله خانگي شايد مهمترين بخش زباله محسوب شوند كه در صورت تفكيك و مديرت صحيح بتوانند بخشي از سرمايه هاي ملي را باز گرداند.

زباله اصطلاحا به فضولات جامد، نيمه جامد يا مايعي گفته مي شود كه ظاهرا به درد نخور بوده و دور ريخته مي شود. زباله خانگي شايد مهمترين بخش زباله محسوب شوند كه در صورت تفكيك و مديرت صحيح بتوانند بخشي از سرمايه هاي ملي را باز گرداند.
امروزه به دليل افزايش جمعيت، زباله هاي شهرها نيز افزايش يافته است. از آن گذشته رواج فرهنگ مصرف سبب شده است در شهرهاي بزرگي چون تهران هر فرد روزانه 900 گرم زباله توليد كند. زباله هاي خانگي عبارتند از: پس مانده هاي مواد خوراكي، كاغذ، شيشه، فلزات، پلاستيك، پارچه و غيره.
بخش بزرگي از زباله هاي خانگي را پس مانده هاي گياهي و حيواني مثل پس مانده سبزي ها، پوست و ضايعات ميوه و استخوان و ضايعات گوشت و مرغ و ماهي تشكيل مي دهند كه زباله تر به حساب مي آيد. كاغذ و مقوا اعم از روزنامه، كتاب، دفتر و كاغذ بسته بندي نيز بخش بزرگ ديگري از زباله را تشكيل مي دهد.
انواع پلاستيك، ظروف يك بار مصرف، اسباب بازي و قوطي هاي فلزي و شيشه اي نيز بخشي از زباله هاي منازل است.
بايد توجه داشت تمام موادي كه از نظر ما به درد بخور نيستند، دور ريختني نيست. اگر به هزينه هاي جمع آوري و دفن زباله نگاهي بيندازيم، متوجه مي شويم كه با كمي دقت مي توان از استهلاك چه سرمايه قابل توجهي جلوگيري كرد.
هزينه جمع آوري و دفن هر تن زباله 35 هزار ريال است. براي توليد هر تن كاغذ بايد 15 اصله درخت تنومند قطع شود و براي توليد هر تن آلومينيوم 4 تن سنگ معدن و 7 تن زغال سنگ و قير لازم است. براي توليد شيشه بايد مقدار زيادي شن و ماسه از زمين استخراج شود. عمل حفاري و استحراج منظره زشتي به محل معدن مي دهد و علاوه بر آن مقدار زيادي سوخت و آب نيز مصرف مي شود.
هر تن زباله حدود 400 متر مكعب گاز گلخانه اي دي اكسيد كربن متصاعد مي كند و از هر تن زباله 400 تا 600 ليتر شيرابه خارج مي شود كه مي تواند تاثير خطرناكي روي آب و خاك داشته باشد و محل هاي دفن زباله هر روز گسترش بيشتري پيدا مي كنند. اگر توليد زباله به همين ترتيب ادامه داشته باشد، مدت زيادي طول نخواهد كشيد كه تمام اراضي اطراف شهرها پر از زباله شده و محلي براي دفن زباله باقي نخواهد ماند.
بازگشت به طبيعت در مورد بسياري از مواد موجود در زباله به طول مي انجامد و اين مواد سالها باعث آلودگي و آسيب به محيط زيست مي شوند. شيشه و قوطي هاي فلزي و بويژه آلومينيومي صدها سال روي زمين باقي مي مانند. كيسه ها و ظروف پلاستيكي كه يك روز به دليل سبكي و دوام آنها ساخته شدند، امروزه عامل بزرگترين مشكلات زيست محيطي هستند. پلاستيك غير قابل تجزيه است و كيسه هاي نايلوني به طور متوسط 500 سال در محيط باقي مي مانند. كيسه هاي پلاستيكي همراه باد همه جا پخش مي شوند و بيشتر آنها سر از دريا در آورده با بلعيده شده به وسيله جانداران سبب مرگ آنها مي شوند. چنانچه پلاستيك و نايلون موجود در زباله سوزانده شود، اسيد كلريدريك ايجاد مي كند كه باعث آلودگي هوا و آسيب رساندن به انسان و ديگر موجودات مي شود.
از سوي ديگر، انباشته شدن زباله در محل و شهرها مكان خوبي براي رشد ميكروبها و توليد و تكثير حشرات و جانوران موذي نظير موش است؛ زيرا زباله 3 عامل رشد و تكثير اين جانداران يعني مواد غذايي، رطوبت و پناهگاه را با خود دارد. طبق برآوردهاي علمي در هر گرم خاكروبه بين 50 هزار تا 10 ميليون باكتري مختلف وجود دارد. مگس كه ناقل انواع اسهال، حصبه، وبا، سل و … است و موش كه تكثير آن بستگي به ميزان زباله دارد و تيفوس و طاعون را اشاعه مي دهد، در اثر انباشتگي زباله سلامت محيط انساني را تهديد مي كنند.
بعضي از زباله هاي خانگي مثل انواع باكتري، لامپهاي مهتابي و جيوه اي و لوازم الكترونيكي به علت داشتن سرب، جيوه و كادميوم در تركيب خود خطرناك هستند.
همچنين تعويض خانگي روغن موتور ماشين و جاري كردن آن در فاضلاب شهري به دليل وجود مواد سمي باعث آلودگي آبها مي شود. يك ليتر روغن موتور مي تواند تا يك ميليون ليتر آب سالم را آلوده كند.
در حالي كه اين روغن موتور قابل بازيافت و استفاده مجدد است و مي توان آن را به تعويض روغني ها تحويل داد تا آن را براي تصفيه مجدد تحويل پالايشگاه دهند.

چگونه مديريت زباله هاي خانه را به عهده بگيريم؟


مصرف درست مي تواند تا حد زيادي هزينه هاي خانواده و مصرف آب و انرژي را پايين بياورد و از توليد بيش از اندازه زباله جلوگيري كند.
براي مديريت زباله هاي منزل در درجه اول مواد قابل تجزيه مثل پس مانده هاي آشپزخانه و مواد غذايي را از ساير مواد جدا كنيد. اين مواد بسرعت تجزيه شده به طبيعت باز مي گردد.
پس مانده هاي گياهي نيز به كود كمپوست تبديل مي شود كه براي اصلاح خواص خاك و جبران مواد غذايي از دست رفته آن مفيد است و با اجراي دقيق اين طرح مي توان روزانه 530 هكتار خاك كشور را احيا كرد.
روزنامه ها و كاغذهاي باطله و دفترچه هاي تمام شده مشق نيز قابل بازيافت است كه بايد جداسازي شود. همچنين شيشه هاي به درد نخور منزل علاوه بر قابليت مجدد تبديل به شيشه در صورت بازيافت، فضاي دفن زباله را نيز اشغال نمي كند. بنابراين شيشه ها را نيز در محل ديگري نگهداري كنيد و وقتي انباشته شد آن را به ماموران بازيافت يا خريداران دوره گرد بفروشيد.
ظروف و قوطي هاي فلزي آلومينيوم را دور نيندازيد. بازيافت آلومينيوم مي تواند 90 درصد انرژي لازم براي ساخت آن را به صرفه جويي كند. آلودگي مرحله توليد آن نيز 95 درصد كمتر است. اين قوطي ها را نيز جدا نگهداريد و به فروشنده هاي دوره گرد بفروشيد تا به قوطي، ظرف جديد، فويل و ظروف يكبار مصرف آلومينيومي تبديل شود.
براي كاهش خطرات ميكروبها و حشرات، در سطل زباله از كيسه هاي پلاستيكي سالم جاي ميوه يا خريدهاي ديگر استفاده كنيد و هر شب در زمان مناسب زباله را به رفتگر تحويل دهيد. كيسه هاي پلاستيكي، ضايعات پلاستيكي و لوازم پلاستيكي شكسته را جمع آوري كنيد و به خريداران دوره گرد تحويل دهيد. تا جايي كه ممكن است از لباسها و پارچه ها استفاده كنيد. از پارچه هاي پنبه اي براي گردگيري و استفاده در آشپزخانه مي توان بهره گرفت.
لوازم برقي از انواع باتري بهتر است تا حد ممكن از اسباب بازيها و لوازم باتري دار استفاده نكنيد. باتري ها حاوي مواد سمي هستند و قرار گرفتن آن در دسترس بچه ها كار درستي نيست.
از قرار دادن لامپهاي سوخته در محلي كه قابل شكستن است، خودداري كنيد. مواد موجود در آنها بشدت آلاينده است.
ظروف غذا را ابتدا كاملا تخليه كنيد و سپس بشوييد. اين كار باعث مي شود رطوبت كمتري وارد زباله ها شود. خرده نان و پس مانده سفره را نيز مي توانيد براي پرنده ها بريزيد. سعي كنيد فقط مواد قابل تجزيه را در كيسه ريخته و تحويل رفته گر بدهيد.
هنگام خريد از بسته بنديهاي زياد از سوي فروشنده جلوگيري كنيد. خريد را به طور كلي انجام دهيد. مثلا برنج را براي مصرف سالانه خريداري كنيد.
با اين روش كيسه هاي كمتري براي بسته بندي استفاده مي شود. براي خريد نيز مي توانيد از ساكهاي پارچه اي كه پارچه هاي موجود در خانه ساخته ايد، استفاده كنيد در صورت امكان شيريني و آجيل را در پاكتهاي كاغذي بخريد. از ظروف يك بار مصرف نيز كمتر استفاده كنيد.
اگر در حياط خانه تان باغچه داريد، مي توانيد مقداري از زباله ها و پس مانده هاي آشپزخانه مثل پوست تخم مرغ، استخوان، ضايعات سبزي و ميوه و ضايعات گوشتي و ديگر مواد قابل تجزيه را در گوشه باغچه تان به كمپوست تبديل كنيد.
منبع: بنياد انديشه اسلامي
 

ادامه مطلب

 


صفحات وبلاگ
تعداد صفحات :2   1 2