چنانكه ديديد آيه مورد بحث, بى همسران را به ازدواج فرا مى خواند و در اين زمينه مسئوليتى را هر چند به گونه استحبابى متوجه اوليايشان مى كند كه در صدد ازدواج آنان باشند. و از بابت فقر و تنگدستى نگرانى به خود راه ندهند چرا كه خداوند وعده كرده از فضل خويش آنان را بى نياز سازد, البته منافات ندارد كه اين وعده الهى بر اساس حكمت خداوند, مشروط به مصلحت و شرط يا شروطى باشد. كه شرح آن گذشت. در اين ميان آنچه جلب توجه مى كند وحتى در نگاه نخست مى تواند مايه شگفتى شود مفاد آيه مشابهى در سوره نسإ است كه در نقطه مقابل اين آيه, وعده گشايش و بى نيازى را براى پس از طلاق مى دهد و نگرانى زن و مرد را از دشوارى پس از جدايى مى كاهد. و اين على رغم نكوهشى است كه در اسلام از طلاق شده است, هر چند ترديدى در جواز آن نيز نيست. شرح مبسوط آيه ياد شده را بايد در تفسير سوره نسإ پى گرفت اما توضيح اجمالى آن مى تواند ما را در يك نتيجه گيرى كلى كمك كند.

آيه ياد شده كه متن آن را در ادامه خواهيم آورد, پس از دو آيه اى است كه در باره مصالحه ميان زن و شوهر نازل شده است. مفاد دو آيه اين است كه اگر زنى بيم سركشى يا رويگردانى شوهر خود را داشته باشد, مانعى ندارد كه ميان خودشان سازش كنند و از برخى حقوق خود صرف نظر نمايند و صلح و سازش بهتر است هر چند طبع انسانها اين است كه در اين موارد بخل مى ورزند. و شما مردان اگر نيكى كنيد و تقوا پيشه سازيد خداوند به آنچه مى كنيد آگاه است. شما هرگز نمى توانيد ميان زنانتان, هر چند كوشش كنيد, عدالت كامل برقرار سازيد ولى كاملا نيز به يك سو تمايل پيدا نكنيد و همسر ديگرتان را همانند زنى بى شوهر رها نسازيد. و اگر صلح كنيد و پرهيزكارى پيشه نماييد خداوند آمرزنده مهربان است:

((و ان امرإه خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلا جناح عليهما إن يصلحا بينهما صلحا و الصلح خير و احضرت الانفس الشح و ان تحسنوا و تتقوا فان الله كان بما تعملون خبيرا و لن تستطيعوا إن تعدلوا بين النسإ و لو حرصتم فلا تميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقه و ان تصلحوا و تتقوا فان الله كان غفورا رحيما)). (16)

اگر زن مشاهده مى كند كه نشانه هاى نشوز و بى توجهى به او در رفتار شوهرش بروز كرده و بيم جدايى مى رود, اين آيات براى پرهيز از ضايع شدن حقوق كامل و كشيده شدن به جدايى و طلاق, اين راه را پيش پاى آنان مى گذارد كه به يك نوع صلح ميان خود تن دهند و زن و مرد با ناديده گرفتن برخى از حقوق خود, بپذيرند كه همچنان به زندگى با هم ادامه دهند و كارشان به جدايى كامل نينجامد. اين پيشنهاد كه با تعبير ((و الصلح خير)) در واقع, يك توصيه قرآنى به آن دو است, و با مخاطب ساختن شوهران با جمله ((و ان تصلحوا)) آنان را بخصوص, دعوت به اين صلح كرده است, در حقيقت راهى است براى كاهش طلاق و باقى گذاشتن فرصت و زمينه بازگشت به شرايط عادى و اوليه زندگى; فرصتى كه با يكسره كردن كار با طلاق, نوعا از ميان مى رود. ولى اين سازش علاوه بر اينكه حداقلى از زندگى مشترك را حفظ مى كند, اين فرصت را نيز همچنان باقى مى گذارد كه دوباره به شرايط اوليه زندگى خود برگردند. و به تعبير قرآن, كه پس از اعلام ضرورت سكونت زنان مطلقه در خانه شوهران خود در دوران عده طلاق, مى فرمايد: ((لعل الله يحدث بعد ذلك امرا; شايد خداوند پس از آن, وضع تازه اى فراهم كند.))(17)

طلاق هر چند, كارى مجاز است اما به تعبير روايات شريف, مبغوض ترين حلال پيش خداوند است(18) و از اين رو در مواردى كه در زندگى زناشويى, زمينه وقوع آن پديد مىآيد, قرآن كريم, هم موضوع حكميت ميان زن و شوهر توسط خيرخواهان دو طرف را پيش رو گذاشته و به آن فرا خوانده(19) و هم در اين آيات, تن دادن به مصالحه و سازش با گذشت از برخى حقوق اوليه زناشويى را توصيه كرده است. چه اينكه هر چند در جايى تإكيد جسته كه اگر نمى توانيد ميان همسرانتان به عدالت رفتار كنيد, يك همسر بيشتر نگيريد, اما در اينجا بر اين واقعيت انگشت مى گذارد كه شما هرچند هم تلاش كنيد و بخواهيد كه ميان زنان از جمله در محبت قلبى, به عدالت رفتار كنيد نخواهيد توانست و اين شدنى نيست, لذا از اين رو جاى خرده گيرى بر كار و رفتار شما نيست; آنچه هست اين است كه نبايد به گونه اى رفتار كنيد كه همسرتان در عين حال كه شوهر دارد, اما همانند زنان بى همسر و شوهر از دست داده باشد. و اين نيز خود بيان واقعيتى است كه مى تواند از برخى جدايى ها جلوگيرى كند, چرا كه عدالت ورزى لازم در ميان همسران را امرى ممكن و دست يافتنى مى شمارد و متذكر مى شود كه عدالت زناشويى به معناى رفتار كاملا يكسان حتى از نظر محبت قلبى ميان همسران, نه واجب است و نه شدنى; از اين رو نه مردان چنين وظيفه اى دارند و نه زنان مى توانند چنين توقعى داشته باشند, پس بهتر كه با همين شرايط بسازند و از جدايى بپرهيزند; شرايطى كه چه بسا مرد علاقه بيشترى به يك همسر خود داشته باشد و يا يكى از همسران محبت و علاقه بيشترى به شوهر خود داشته باشد. حتى با فرض بيم از نشوز و رويگردانى و جدايى توسط شوهر, چه در شرايط تك همسرى و چه در صورت چندهمسرى, چنانكه ديديد, توصيه شده است با پذيرش صلح و گذشت از برخى حقوق, اين زندگى مشترك يكباره از هم نپاشد.

حال در اين شرايط كه از يك سو, زن, نگران رفتار شوهر و ضايع شدن حقوق زناشويى خود و در نتيجه جدايى كامل است, و از سوى ديگر, حاضر به گذشت از برخى حقوق خود براى پذيرش صلح توسط شوهر نيست و يا شوهر نيز به هر دليل علاقه اى به ادامه زندگى با وى ندارد و حاضر به گذشت از برخى حقوق و خواسته هاى خود و تن دادن به سازش نمى باشد, و راهى جز ادامه زندگى بى ثمر يا جدايى نمانده است, در چنين شرايطى, آيه سوم مى فرمايد: ((اگر اين دو از هم جدا شوند, خداوند هر كدام را با كرم و روزى خود بى نياز مى كند و خداوند گشايشگر (داراى رزق بى كران) و حكيم است)):

((و ان يتفرقا يغن الله كلا من سعته و كان الله واسعا حكيما)).(20)

و در ادامه نيز تإكيد كرده است كه ((براى خداوند است آنچه در آسمان ها و زمين است)) لذا مى تواند هر كس را بخواهد بى نياز كند:

((و لله ما فى السموات و ما فى الارض ...)).(21)

يعنى اين دو, چندان نگران پس از جدايى نباشند. وقتى در چنين شرايطى قرار گرفته اند و راهى براى اصلاح نيافته اند, و چاره اى جز ماندن در آن وضع ناگوار يا جدايى بر ايشان نمانده است و از اين رو به جاى تن دادن به سازش, به جدايى دل سپرده اند, نبايد نااميد شوند; خداوند كريم در آن شرايط نيز به فضل و كرم خويش, هر يك از آنان را بى نياز خواهد ساخت.

برخى ((بى نيازى)) در اينجا را مربوط به ازدواج مجدد و يافتن همسر مناسب شمرده اند. يعنى اگر هم از يكديگر جدا شوند تا از وضع ناگوار كنونى رها گردند, از فضل و لطف خداوند است كه همسرى مناسب را نصيب آنان كند و از فقر بى همسرى به بى نيازى تإهل در آورد و زندگى گوارايى را روزىشان سازد.(22)

برخى نيز آن را بى نيازى در مال گرفته اند. يعنى خداوند, پس از طلاق, با فضل و رزق گسترده خويش هر يك از آن دو را بى نياز از ديگرى مى سازد; زن گذران زندگى خود را خواهد داشت و مرد نيز به همين سان.(23)

ولى همان گونه كه مفسر بزرگوار, علامه طباطبايى نيز بر آن تإكيد جسته, بى نياز كردن در آيه, به قرينه مقام, امرى عام و مطلق است و شامل هر آنچه مربوط به ازدواج و زندگى مشترك زناشويى آن دو است مى شود, چه انس و الفت و نيازهاى عاطفى و جنسى و چه هزينه و خرجى زندگى. خداوند, يكى را براى ديگرى و به طفيلى وجود او نيافريده تا اگر كار به طلاق انجاميد, ديگر در طول زندگى اش همسرى نيابد يا از گرسنگى و ندارى بميرد. آنچه هست اين است كه خداوند افراد انسان را به گونه اى آفريده و سنت آفرينش او به گونه اى مقرر شده كه هر كس به حسب فطرت و غريزه اوليه خودش به ازدواج با جنس مقابل كشش و علاقه دارد.(24)