مكتب اسلام كه بر پايه فطرت و عدالت استوار است و آموزه هاى فردى و اجتماعى آن
ناظر به ابعاد شخصيتى و رفتارى انسان است، همواره او را به نظم و تعقل در معاش و
معاد فرا خوانده است. برنامه ريزى به منظور سامان بخشى زندگى مادى و مالى در منظر
هر مسلمان يك تكليف اجتناب ناپذير است; زيرا ايمان و تقواى او در گرو كاربرد درست
نعمتهاى الهى بوده و اين بدون تنظيم امور معيشت روزانه ميسر نخواهد شد. بى توجهى به
معاش و چگونگى تأمين و بهره بردارى از ماديات، بى گمان بر روند رشد معنوى هر كس اثر
مى گذارد و دانسته يا ندانسته او را در گرايشهاى دينى اش به سستى و بى خبرى مى
كشاند.
مسلمانان در صدر اسلام زندگى ساده اى داشته اند و با گرايش به قناعت و اسراف
ستيزى در پرتو تعاليم اسلامى امتى نيرومند و متكى به خود ساخته بودند و در سايه
همين عقيده و عمل بود كه بر مشركان و دشمنان خود غلبه كردند و پيروزيهاى پياپى به
ارمغان آوردند.
فضيلتِ قناعت مندى و اعتدال ورزى در خريد و مصرف مادى را مى بايد از رهگذر تعقل
و تفكر به دست آورد تا بتوان ميانه روى و پرهيز از ولخرجى را بر رفتار اقتصادى خود
و خانواده حاكم ساخت. دين در عين حال كه انسانها را به كوشش و استفاده از پديده هاى
طبيعى و دستاوردهاى مادى شان دعوت مى كند، آنان را در مديريت مالى به تكاپوى فكرى و
نظارت دقيق بر امور خريد و مصرف بر مى انگيزد.
هم بر اين اساس است كه حضرت على ـ عليه السلام ـ سودمند بودنِ برنامه ريزى مالى
در جهت قناعت و كفاف را ياد آور شده است:
«حُسْنُ التَّقْديرِ مَعَ الْكَفافِ خَيْرٌ مِنَ السَّعْىِ فِى الاِْسْرافِ»
[14]
«برنامه ريزى همراه با كوشش در حد كفاف، بهتر است از زياده روى»
تاريخ ملتهاى مستضعف حاكى از اين واقعيت تلخ است كه آنان بر اثر اسراف گرايى در
برابر فشار و محاصره اقتصادى سلطه گران تاب نياورده و ناچار از تسليم و سازش گشته
اند; زيرا به مصرف بى رويه خو گرفته و تحمل كم و كاستى در خوراك و پوشاك و ديگر
مواد مصرفى را نداشته اند.
در روايتى كه امام صادق ـ عليه السلام ـ از مولاى متقيان ـ عليه السلام ـ در اين
باره دارد، مى توان آفت زدگىِ جامعه مسلمانان را بر اثر حاكميت روحيه اسراف به دست
آورد. آن حضرت تقليد و خودباختگى در نحوه پوشش و خوراك را زمينه ساز ذلت اجتماعى
آنان بر مى شمارد:
«لاتَزالُ هذِهِ الاُْمَّةُ بِخَيْر ما لَمْ يَلْبَسُوا لِباسَ الْعَجَمِ وَ
يَطْعَمُوا طَعامَ الْعَجَمِ فَاِذا فَعَلوُا ذلِكَ ضَرَبَهُمُ اللّهُ بالذُّلِّ.»
[15]
«اين امت همواره به راه سعادت و خوبى خواهد رفت تا زمانى كه به اسراف روى
نياورند; مانند بيگانگان لباس نپوشند و مانند آنان غذا نخورند ] تا زمانى كه مصرف
گر نشوند [ و هر گاه چنين شوند به خوارى و ذلت دچار خواهند شد.»
سخن على ـ عليه السلام ـ درباره جامعه اى است كه پيامبر اكرم ـ صلى اللّه عليه و
آله و سلم ـ نظام الهى و توحيدى را در آن پى افكنده است. آن حضرت چنان كه تاريخ صدر
اسلام نشان مى دهد، با سيره زاهدانه و پارسايانه اش مسلمانان را به قناعت و استقامت
سوق داده بود. اما با فتوحات و رويكرد بسيارى از مسلمانان به دنيا و لذّتهاى
گوناگون ـ كه در دست يابى به غنايم و اسيران جنگى ظهور يافته بود ـ آرام آرام امت
اسلامى از مدار اعتدال به اسراف گراييد و تبذير جايگزين قناعت گشت.
مشاهده لباسها و خوراكهاى رومى و ايرانى ـ كه در چشم اعراب بيابان گرد و محروم
از تمدن و شهر نشينى به منزله يك رؤيا بود ـ دل و دين آنان را ربود و زندگى اشرافى
را در ميان سرداران مسلمان پديد آورد. از آن پس بود كه امت اسلام به لحاظ اخلاقى و
اجتماعى دچار آفت زدگى شد و از رسالت نجات بخشى خويش كه همان توحيد و احياى كرامت
انسانى بود، غفلت ورزيد.
على ـ عليه السلام ـ وارث حاكميتى بود كه چند دهه از جريان اصيل و متعادل نبوى
در دين و سياست و معيشت فاصله گرفته بود. سفارشهاى آن حضرت در دوران خلافت كوتاه
مدت خويش ـ كه بر محور تقواى الهى بود ـ روشنگر ضرورت بازگشت مسلمانان به سنت حسنه
رسول اكرم ـ صلى اللّه عليه و آله و سلم ـ و برنامه زاهدانه مومنان نخستين اسلام در
مكه و مدينه است.
يكى از حديث شناسان معاصر در تحليل اين حديث به رمز نيرومندى مؤمنان در چيرگى بر
باطل اشاره كرده كه همان ايمان و گرايش عملى به قناعت و مصرف در حد كفاف و ضرورت
بوده كه آنان را از سلطه دشمنان رهانيده است:
«مسلمانان در صدر اسلام زندگى ساده اى داشته اند و با گرايش به قناعت و اسراف
ستيزى در پرتو تعاليم اسلامى امتى نيرومند و متكى به خود ساخته بودند و در سايه
همين عقيده و عمل بود كه بر مشركان و دشمنان خود غلبه كردند و پيروزيهاى پياپى به
ارمغان آوردند. اما بى گمان مصرف گرايى و آفت اسراف مى توانست آنان را به هلاكت و
خوارى بكشاند.» [16]
حضرت امام كاظم ـ عليه السلام ـ استمرار نعمتها و امكانات مادى را در گرو قناعت
و تعادل گرايى دانسته و مسلمانان را از خطر محروميت بر اثر اسراف و تبذير مى
آگاهاند:
«هر كس در زندگى ميانه روى و قناعت را پيشه خود سازد، نعمتهاى خدا براى او باقى
مى ماند، و آن كه تبذير و اسراف كند، نعمتهاى پروردگار را از دست مى دهد.» [17]
بى گمان اين آموزه گران سنگ درباره جوامع نيز محقق است; چه آنكه در صورت تمايل
به اسراف و تبذير در نعمتهاى خداوندى، آن همه را از كف خواهند داد. وابستگى اقتصادى
و سياسى هر ملت از رهگذر اسراف پديد مى آيد و آنان را به تدريج بى هويت و از خود
بيگانه خواهد ساخت.