«امين
زاده» خود را بازنشسته يك شركت ساختماني معرفي مي كند. با او در يكي از پاركهاي
شرق تهران گفت وگو مي كنم. در پاسخ به سئوالم درباره جنس ايراني و تاثير استقبال
از توليدات داخلي بخشي از دفتر خاطرات كودكي خود را مرور مي كند: «از بچگي اجناس
ايراني را از بزاز دوره گرد كه آشناي محله شده بود، شناخته ام. آن بزاز به مشتريان
خانگي اسم پارچه را به نام توليدكننده اش و يا كارخانه مربوطه مي گفت و از اين
طريق اطمينان خريداران را جلب مي كرد. بعدها، سال هاي بعد از مادرم شنيدم كه آن
بزاز ديگر به دوره نمي رود چون از همين طريق فروش محله به محله توانسته يك دكان
براي خودش تهيه كرده است. روزهاي آخر دوره گردي به در خانه ها آمده ضمن تسويه
حساب، نشاني دكانش را به همه مشتريان خود داده بود.» اين شهروند لبخندي مي زند و
ادامه مي دهد: اين نمونه، مي تواند پاسخ كلي سئوال شما باشد. اعتقادم اين است كه
جنس خوب هميشه مشتري دارد. مشتري كه زياد باشد، اقتصاد كشور هم بهتر از گذشته ها
مي شود. توليد داخلي از طرف ديگر باعث ايجاد بازار كار مي شود كه خود اين، محاسن
زيادي دارد: يكي نسل جوان بيكار نمي ماند مثل الان كه جوان داراي ليسانس يا ديپلم
و به هر حال يك انسان اميدوار به زندگي است، علاف نمي شود. بيكاري ما در خيلي از
مسايل است. شما ببينيد بعضي از كشورها چگونه حركت كرده اند علتش توسعه كارخانجات،
توليد كالا و امكان ايجاد بازار كار براي جوانان شان است. خوب مردم اين كشورها
فهميده اند كه پولشان را براي جنس خودشان خرج كنند. چشمشان به مال و كالاي ديگران
نباشد تا فرصت كار براي بچه هاشان ميسر شود. ما هم بايد تجربه كنيم و بپذيريم
سرمايه و امكانات مان در هر زمينه بيش از برخي كشورهاست. آلمان نفت ندارد، اما
كالاهاي جهاني دارد مردم و دولت هم محصولات خودشان را مي خرند. اين را از پسرم
شنيدم حرفم اين است كه همه بايد در حفظ و شئون كشورمان و توليد و خريدمان دلبستگي
داشته باشيم. مملكت تنها براي من و آدم هاي فعلي نيست. روزي بالاخره ته چاه هاي
نفت خشك مي شود. از الان بايد پايه هاي توليدات را محكمتر كرد. بخودمان متكي باشيم
و نان غير را نخوريم.»