📕📗📘 مرجع شعر📘📗📕

اشعار شعرا را در این وبلاگ دنبال کنید

صفحه اصلی بلاگ راسخون فروشگاه راسخون تماس با من

غزلیات امیرخسرو - شمارهٔ ۱۱۴۲

تعالی الله، چه دولت داشتم دوش

که بود آن بخت بیدارم در آغوش

چو در گرد سر خود گشتنم داد

ز شادی پای خود کردم فراموش

دران چشمی که نی خفته نه بیدار

نه بیهش بودم از بودن نه باهوش

خوش آن حالت که گاه گفتن راز

دهانم بود نزدیک بناگوش

چه سودا می پزی، ای جان شیرین؟

مگس خفته چه بیند شربت نوش؟

دو سه بار، ای خیال یار، با من

بگو خوابی که دیده ستم شب دوش

سیه پوشیده رخسارش کنون، چشم!

زیم من هم به حق آن سیه پوش

گویم حال خود با کس که قصاب

به قصد گردن است و گشته خاموش

فغان خسروست از سوزش دل

بنالد دیگ چون زآتش کند جوش

 


ادامه مطلب
[ جمعه 7 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات امیرخسرو - شمارهٔ ۱۱۴۳

مرا کاری ست مشکل با دل خویش

که گفتن می نیارم مشکل خویش

خیالت داند و چشم من و غم

که هر شب در چه کارم با دل خویش؟

ز واپس ماندگان یادی کن آخر

چه رانی تند، جانا، محمل خویش؟

مرا در اولین منزل ره افتاد

ترا خوش باد راه و منزل خویش

نه من زان گونه در دریا فتادم

که آید کشتنم در ساحل خویش

چه فرصتها که گم کردم درین راه؟

ز بخت خوابناک غافل خویش

کم از جولانی آخر در ره ما؟

چه خسرو خاک کرد آب و گل خویش

 


ادامه مطلب
[ جمعه 7 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات امیرخسرو - شمارهٔ ۱۱۴۵

دل من برد، نتوان یافت بازش

که دستی نیست بر زلف درازش

شدم در کندن جان نیم کشته

ز چشم نیم مست و نیم نازش

به من بخشید اجلهای خود، ای خلق

که میرم هر زمان در پیش بازش

چرا محمود از غیرت نمیرد؟

که میرد دیگر پیش ایازش

به کار دوست جان هم نیست محرم

که با بیگانه نتوان گفت رازش

رها کن تا کف پایت ببوسم

پس آنگه شویم از اشک نیازش

شبی خواهم به بالینت شوم شمع

تو در خواب خوش و من در گدازش

دلم افتاد در چوگان زلفش

به بازی گوی دیوانه مسازش

جفاها می کنی بر من، مکن شرم

که شد شرمنده، خسرو زان نوازش

 


ادامه مطلب
[ جمعه 7 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات امیرخسرو - شمارهٔ ۱۱۴۶

اگر چه پرسش من نیست رایش

رها کن تا بمیرم زیر پایش

زمین را بهره زان پا و سرم دور

به غیرت هر دم از خاک سرایش

سر ما در کمند و شه به جولان

چه غم می دارد از مشتی گدایش!

چو از ما رفت، یاران، جان بی شرم

بدار ار می توانی داشت جایش

ترا خون ریز عاشق نیست حاجت

که هجران نیک می داند سزایش

شراب شوق کز جنت دلم خورد

گوارا باد آن نقل بلایش

تو کش یارا که خواهد مرد بی تو

که خسرو کرد خود را آزمایش

 


ادامه مطلب
[ جمعه 7 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات امیرخسرو - شمارهٔ ۱۱۴۷

ماییم و شبی و یار در پیش

جام می خوشگوار در پیش

وقت چمن و شکفته باغی

بی زحمت خارخار در پیش

گل آمده و خزان گشته

دی رفته و نوبهار در پیش

من بیهش و مست یار و یارم

نی مست و نه هوشیار در پیش

دستم به لب و نظر به رویش

می بر کف و لاله زار در پیش

رفت آنکه چو غنچه بود یک چند

در بسته و پرده دار در پیش

امروز چو شاخ گل به صد لطف

آمد ز برای یار در پیش

ای دور فلک، اگر ترا هست

وقتی به ازین بیار در پیش

مست حق را که هست با دوست

زین گونه هزار کار در پیش

خسرو، می ناب کش که زین پس

نارد فلکت خمار در پیش

 


ادامه مطلب
[ جمعه 7 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات امیرخسرو - شمارهٔ ۱۱۴۸

دزدانه در آمد از درم دوش

افگنده کمند زلف بر دوش

برخاستم و فتادم از پای

چون او بنشست، رفتم از هوش

گشتم به نظاره جمالش

حیران و خراب و مست و بیهوش

آن نرگس نیم مست جادوش

آهوبره ای به خواب خرگوش

هر کس که ببیندت به یک روز

ملک دو جهان کند فراموش

بی روی تو نوش می شود نیش

وز دست تو نیش می شود نوش

یک حلقه به گوش خسرو انداز

کو بنده تست و حلقه در گوش

 


ادامه مطلب
[ جمعه 7 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات امیرخسرو - شمارهٔ ۱۱۴۸شمارهٔ ۱۱۴۹

ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چار و پنج و شش

کشته چو بنده هر زمان، یک دو سه چار و پنج و شش

گفته به وعده گه گهی یک شب از آن تو شوم

روز گذشته در میان، یک دو سه چار و پنج و شش

گفت صبا ز غیرتم کاید اگر ز کوی تو

همره بوی تست جان، یک دو سه چار و پنج و شش

پیش در تو هر نفس از هوس دهان تو

بوسه زنم بر آستان، یک دو سه چار و پنج و شش

منع دو چشم کن که شد از دل خسته هر دمی

رایت آن دو ناتوان، یک دو سه چار و پنج و شش

گاه نظاره چون که تو جلوه کنی جمال را

کشته شوند عاشقان، یک دو سه چار و پنج و شش

آه و فغان ز مردمان بس که همی کند دمی

خسرو خسته دل فغان، یک دو سه چار و پنج و شش

 


ادامه مطلب
[ جمعه 7 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات امیرخسرو - شمارهٔ ۱۱۵۰

پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم سوز خویش

زانکه می دانی مزاج غمزه کین توز خویش

غمزه را گویی چو شاهان زن که نه مردانگیست

بر گدایان آزمودن خنجر فیروز خویش

من چو گردم کشته، گه گاهی بگردانی به زلف

جان من گرد سر آن ناوک دل دوز خویش

همره جان کردم از جولانت گردی تا کنم

توشه فردای حشر این نعمت امروز خویش

خاک شد جانها به ره، مپسند از بهر خدا

این غبار غم بر آن روی جهان افروز خویش

هر شبی پیش چراغی سوز خود گویم، از آنک

سوخته با سوخته بیرون فشاند سوز خویش

در دلم باز آمد او، یاری کن، ای خون جگر

تا بگریم سیر من بر روزگار و روز خویش

بنده خسرو بر رخ از خون حرف بی صبری نوشت

تا کند تعلیم رسوایی به صبرآموز خویش

 


ادامه مطلب
[ جمعه 7 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات امیرخسرو - شمارهٔ ۱۱۵۱

گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنام خویش

بهر چه گویم صبا و مرغ را پیغام خویش

چون در آید شام، آتش در دلم گیرد ز هجر

خوش چراغی می فروزم هر شب اندر شام خویش

رفت خوابم ناگهان، چند از خیال موی تو

سلسله بندم به پای جان بی آرام خویش

نیست چون بخت وصالم بهر صبر از خون دل

هر دمی یک جا نویسم نام تو با نام خویش

صد سموم فتنه ز آه خلق سویت می وزد

روی پنهان کن، ببخشا بر رخ گلفام خویش

کیست خسرو تا لب خود رنجه داری در جفاش؟

این چنین هم جابه جا ضایع مکن دشنام خویش

 


ادامه مطلب
[ جمعه 7 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات امیرخسرو - شمارهٔ ۱۱۵شمارهٔ ۱۱۵۲

سالها خون خورده ام از بخت بی سامان خویش

تا زمانی دیده ام روی خوش جانان خویش

از خیال او چه نالم؟ رفت چو کارم ز دست

من به خون خویش پروردم بلای جان خویش

بس که خود را گم کنم شبها به گرد کوی تو

ره نیابم باز سوی خانه ویران خویش

مزد دندانم بر آن دردم که خیزد بس بود

بی تو چون انگشت حسرت خایم از دندان خویش

گر کشندم بهر او پیش و به من آتش زنند

تا همی سوزم، همی بینم رخ سلطان خویش

شهسوار عاشقان را در رهت سر خاک شد

تو کجا داری سر دیوانه یکران خویش؟

می کشم خاک درت در چشم و کشته می شوم

چند خونابه خورم زین دیده گریان خویش

از جفای تست خون اندر دل خسرو مدام

از وفا نبود که باشم در پی سامان خویش

 


ادامه مطلب
[ جمعه 7 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]
.: تعداد کل صفحات 95 :. 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 >

درباره وبلاگ



نویسندگان

  عاشق شعر

آرشیو ماهانه

فروردین 1395
اردیبهشت 1395
خرداد 1395
تیر 1395
مرداد 1395
شهریور 1395
مهر 1395
آبان 1395
آذر 1395
دی 1395
بهمن 1395
اسفند 1395

آرشیو موضوعی

رضی‌الدین آرتیمانی
ابن حسام خوسفی
ابوسعید ابوالخیر
اسدی توسی
اسعد گرگانی
اقبال لاهوری
امیرخسرو دهلوی
انوری
اوحدی
باباافضل کاشانی
باباطاهر
ملک‌الشعرای بهار
بیدل دهلوی
پروین اعتصامی
جامی
عبدالواسع جبلی
حافظ
خاقانی
خلیل‌الله خلیلی
خواجوی کرمانی
خیام نیشابوری
هاتف اصفهانی
رودکی
صائب تبریزی
سعدی
سلمان ساوجی
سنایی غزنوی
سیف فرغانی
شاه نعمت‌الله
شبستری
شهریار
شیخ بهایی
صائب تبریزی
صبوحی
عبید زاکانی
عراقی
عرفی
عطار
فرخی
فردوسی
فروغی
فیض کاشانی
قاآنی
کسایی
محتشم
مسعود سعد
منوچهری
مولوی
مهستی
ناصرخسرو
نصرالله منشی
نظامی
وحشی
هاتف اصفهانی
هجویری
هلالی

آمار وبلاگ

كل بازديدها : 1170076 نفر
كل نظرات : 1 عدد
كل مطالب : 25576 عدد
آخرین بروز رسانی : یک شنبه 21 شهریور 1395 
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 30 اردیبهشت 1395 

دیگر امکانات

  • آردوج
  • روغن زیتون
  • زیتون
  • روغن زیتون
  • زیتون
  • خرید زیتون
  • خرید روغن زیتون
  • مای ترکیه
  • خرید خانه در ترکیه
  • خرید خانه در ترکیه