📕📗📘 مرجع شعر📘📗📕

اشعار شعرا را در این وبلاگ دنبال کنید

صفحه اصلی بلاگ راسخون فروشگاه راسخون تماس با من

غزلیات سعدی - غزل ۳۰۱

هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر

که من از دست تو فردا بروم جای دگر

بامدادان که برون می‌نهم از منزل پای

حسن عهدم نگذارد که نهم پای دگر

هر کسی را سر چیزی و تمنای کسیست

ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر

زان که هرگز به جمال تو در آیینه وهم

متصور نشود صورت و بالای دگر

وامقی بود که دیوانه عذرایی بود

منم امروز و تویی وامق و عذرای دگر

وقت آنست که صحرا گل و سنبل گیرد

خلق بیرون شده هر قوم به صحرای دگر

بامدادان به تماشای چمن بیرون آی

تا فراغ از تو نماند به تماشای دگر

هر صباحی غمی از دور زمان پیش آید

گویم این نیز نهم بر سر غم‌های دگر

بازگویم نه که دوران حیات این همه نیست

سعدی امروز تحمل کن و فردای دگر

 


ادامه مطلب
[ جمعه 12 شهریور 1395  ] [ 12:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۳۰۲

به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نور

قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور

آدمی چون تو در آفاق نشان نتوان داد

بلکه در جنت فردوس نباشد چو تو حور

حور فردا که چنین روی بهشتی بیند

گرش انصاف بود معترف آید به قصور

شب ما روز نباشد مگر آن گاه که تو

از شبستان به درآیی چو صباح از دیجور

زندگان را نه عجب گر به تو میلی باشد

مردگان بازنشینند به عشقت ز قبور

آن بهایم نتوان گفت که جانی دارد

که ندارد نظری با چو تو زیبامنظور

سحر چشمان تو باطل نکند چشم آویز

مست چندان که بکوشند نباشد مستور

این حلاوت که تو داری نه عجب کز دستت

عسلی دوزد و زنار ببندد زنبور

آن چه در غیبتت ای دوست به من می‌گذرد

نتوانم که حکایت کنم الا به حضور

منم امروز و تو انگشت نمای زن و مرد

من به شیرین سخنی تو به نکویی مشهور

سختم آید که به هر دیده تو را می‌نگرند

سعدیا غیرتت آمد نه عجب سعد غیور

 


ادامه مطلب
[ جمعه 12 شهریور 1395  ] [ 12:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۳۰۳

پروانه نمی‌شکیبد از دور

ور قصد کند بسوزدش نور

هر کس به تعلقی گرفتار

صاحب نظران به عشق منظور

آن روز که روز حشر باشد

دیوان حساب و عرض منشور

ما زنده به ذکر دوست باشیم

دیگر حیوان به نفخه صور

یا رب که تو در بهشت باشی

تا کس نکند نگاه در حور

ما مست شراب ناب عشقیم

نه تشنه سلسبیل و کافور

بیم است شرار آه مشتاق

کآتش بزند حجاب مستور

من دانم و دردمند بیدار

آهنگ شب دراز دیجور

آخر ز هلاک ما چه خیزد

سیمرغ چه می‌کند به عصفور

نزدیک نمی‌شوی به صورت

وز دیده دل نمی‌شوی دور

از پیش تو راه رفتنم نیست

گردن به کمند به که مهجور

سعدی چو مرادت انگبینست

واجب بود احتمال زنبور

 


ادامه مطلب
[ جمعه 12 شهریور 1395  ] [ 12:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۳۰۴

آن کیست که می‌رود به نخجیر

پای دل دوستان به زنجیر

همشیره جادوان بابل

همسایه لعبتان کشمیر

اینست بهشت اگر شنیدی

کز دیدن آن جوان شود پیر

از عشق کمان دست و بازوش

افتاده خبر ندارد از تیر

نقاش که صورتش ببیند

از دست بیفکند تصاویر

ای سخت جفای سست پیوند

رفتی و چنین برفت تقدیر

کوته نظران ملامت از عشق

بی فایده می‌کنند و تحذیر

با جان من از جسد برآید

خونی که فروشدست با شیر

گر جان طلبد حبیب عشاق

نه منع روا بود نه تأخیر

آن را که مراد دوست باید

گو ترک مراد خویشتن گیر

سعدی چو اسیر عشق ماندی

تدبیر تو چیست ترک تدبیر

 


ادامه مطلب
[ جمعه 12 شهریور 1395  ] [ 12:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۳۰۵

از همه باشد به حقیقت گزیر

وز تو نباشد که نداری نظیر

مشرب شیرین نبود بی زحام

دعوت منعم نبود بی فقیر

آن عرقست از بدنت یا گلاب

آن نفسست از دهنت یا عبیر

بذل تو کردم تن و هوش و روان

وقف تو کردم دل و چشم و ضمیر

دل چه بود جان که بدو زنده‌ام

گو بده ای دوست که گویم بگیر

راحت جان باشد از آن قبضه تیغ

مرهم دل باشد از آن جعبه تیر

درد نهانی به که گویم که نیست

باخبر از درد من الا خبیر

عیب کنندم که چه دیدی در او

کور نداند که چه بیند بصیر

چون نرود در پی صاحب کمند

آهوی بیچاره به گردن اسیر

هر که دل شیفته دارد چو من

بس که بگوید سخن دلپذیر

ناله سعدی به چه دانی خوشست

بوی خوش آید چو بسوزد عبیر

 


ادامه مطلب
[ جمعه 12 شهریور 1395  ] [ 12:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۳۰۶

ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر

از همه باشد گریز وز تو نباشد گزیر

تا تو مصور شدی در دل یکتای من

جای تصور نماند دیگرم اندر ضمیر

عیب کنندم که چند در پی خوبان روی

چون نرود بنده وار هر که برندش اسیر

بسته زنجیر زلف زود نیابد خلاص

دیر برآید به جهد هر که فروشد به قیر

چون تو بتی بگذرد سروقد سیم ساق

هر که در او ننگرد مرده بود یا ضریر

گر نبرم ناز دوست کیست که مانند اوست

کبر کند بی خلاف هر که بود بی‌نظیر

قامت زیبای سرو کاین همه وصفش کنند

هست به صورت بلند لیک به معنی قصیر

هر که طلبکار توست روی نتابد ز تیغ

وان که هوادار توست بازنگردد به تیر

بوسه دهم بنده وار بر قدمت ور سرم

در سر این می‌رود بی سر و پایی مگیر

سعدی اگر خون و مال صرف شود در وصال

آنت مقامی بزرگ اینت بهایی حقیر

گر تو ز ما فارغی زو همه کس بی نیاز

ما به تو مستظهریم وز همه عالم فقیر

 


ادامه مطلب
[ جمعه 12 شهریور 1395  ] [ 12:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۳۰۷

دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر

کز دست می‌رود سرم ای دوست دست گیر

شرطست دستگیری درمندگان و من

هر روز ناتوان ترم ای دوست دست گیر

پایاب نیست بحر غمت را و من غریق

خواهم که سر برآورم ای دوست دست گیر

سر می‌نهم که پای برآرم ز دام عشق

وین کی شود میسرم ای دوست دست گیر

دل جان همی‌سپارد و فریاد می‌کند

کآخر به کار تو درم ای دوست دست گیر

راضی شدم به یک نظر اکنون که وصل نیست

آخر بدین محقرم ای دوست دست گیر

از دامن تو دست ندارم که دست نیست

بر دستگیر دیگرم ای دوست دست گیر

سعدی نه بارها به تو برداشت دست عجز

یک بارش از سر کرم ای دوست دست گیر

 


ادامه مطلب
[ جمعه 12 شهریور 1395  ] [ 12:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۳۰۸

فتنه‌ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر

قامتست آن یا قیامت عنبرست آن یا عبیر

گم شدم در راه سودا ره نمایا ره نمای

شخصم از پای اندرآمد دستگیرا دستگیر

گر ز پیش خود برانی چون سگ از مسجد مرا

سر ز حکمت برندارم چون مرید از گفت پیر

ناوک فریاد من هر ساعت از مجرای دل

بگذرد از چرخ اطلس همچو سوزن از حریر

چون کنم کز دل شکیبایم ز دلبر ناشکیب

چون کنم کز جان گزیرست و ز جانان ناگزیر

بی تو گر در جنتم ناخوش شراب سلسبیل

با تو گر در دوزخم خرم هوای زمهریر

گر بپرد مرغ وصلت در هوای بخت من

وه که آن ساعت ز شادی چارپر گردم چو تیر

تا روانم هست خواهم راند نامت بر زبان

تا وجودم هست خواهم کند نقشت در ضمیر

گر نبارد فضل باران عنایت بر سرم

لابه بر گردون رسانم چون جهودان در فطیر

بوالعجب شوریده‌ام سهوم به رحمت درگذار

سهمگن درمانده‌ام جرمم به طاعت درپذیر

آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد

در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر

 


ادامه مطلب
[ جمعه 12 شهریور 1395  ] [ 12:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۳۰۹

ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر

به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر

در آفاق گشادست ولیکن بستست

از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر

من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر

از من ای خسرو خوبان تو نظر بازمگیر

گر چه در خیل تو بسیار به از ما باشد

ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر

در دلم بود که جان بر تو فشانم روزی

باز در خاطرم آمد که متاعیست حقیر

این حدیث از سر دردیست که من می‌گویم

تا بر آتش ننهی بوی نیاید ز عبیر

گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست

رنگ رخسار خبر می‌دهد از سر ضمیر

عشق پیرانه سر از من عجبت می‌آید

چه جوانی تو که از دست ببردی دل پیر

من از این هر دو کمانخانه ابروی تو چشم

برنگیرم و گرم چشم بدوزند به تیر

عجب از عقل کسانی که مرا پند دهند

برو ای خواجه که عاشق نبود پندپذیر

سعدیا پیکر مطبوع برای نظرست

گر نبینی چه بود فایده چشم بصیر

 


ادامه مطلب
[ جمعه 12 شهریور 1395  ] [ 12:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۳۱۰

ای به خلق از جهانیان ممتاز

چشم خلقی به روی خوب تو باز

لازمست آن که دارد این همه لطف

که تحمل کنندش این همه ناز

ای به عشق درخت بالایت

مرغ جان رمیده در پرواز

آن نه صاحب نظر بود که کند

از چنین روی در به روی فراز

بخورم گر ز دست توست نبید

نکنم گر خلاف توست نماز

گر بگریم چو شمع معذورم

کس نگوید در آتشم مگداز

می‌نگفتم سخن در آتش عشق

تا نگفت آب دیده غماز

آب و آتش خلاف یک دگرند

نشنیدیم عشق و صبر انباز

هر که دیدار دوست می‌طلبد

دوستی را حقیقتست و مجاز

آرزومند کعبه را شرطست

که تحمل کند نشیب و فراز

سعدیا زنده عاشقی باشد

که بمیرد بر آستان نیاز

 


ادامه مطلب
[ جمعه 12 شهریور 1395  ] [ 12:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]
.: تعداد کل صفحات 53 :. 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 >

درباره وبلاگ



نویسندگان

  عاشق شعر

آرشیو ماهانه

فروردین 1395
اردیبهشت 1395
خرداد 1395
تیر 1395
مرداد 1395
شهریور 1395
مهر 1395
آبان 1395
آذر 1395
دی 1395
بهمن 1395
اسفند 1395

آرشیو موضوعی

رضی‌الدین آرتیمانی
ابن حسام خوسفی
ابوسعید ابوالخیر
اسدی توسی
اسعد گرگانی
اقبال لاهوری
امیرخسرو دهلوی
انوری
اوحدی
باباافضل کاشانی
باباطاهر
ملک‌الشعرای بهار
بیدل دهلوی
پروین اعتصامی
جامی
عبدالواسع جبلی
حافظ
خاقانی
خلیل‌الله خلیلی
خواجوی کرمانی
خیام نیشابوری
هاتف اصفهانی
رودکی
صائب تبریزی
سعدی
سلمان ساوجی
سنایی غزنوی
سیف فرغانی
شاه نعمت‌الله
شبستری
شهریار
شیخ بهایی
صائب تبریزی
صبوحی
عبید زاکانی
عراقی
عرفی
عطار
فرخی
فردوسی
فروغی
فیض کاشانی
قاآنی
کسایی
محتشم
مسعود سعد
منوچهری
مولوی
مهستی
ناصرخسرو
نصرالله منشی
نظامی
وحشی
هاتف اصفهانی
هجویری
هلالی

آمار وبلاگ

كل بازديدها : 1167869 نفر
كل نظرات : 1 عدد
كل مطالب : 25576 عدد
آخرین بروز رسانی : یک شنبه 21 شهریور 1395 
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 30 اردیبهشت 1395 

دیگر امکانات

  • آردوج
  • روغن زیتون
  • زیتون
  • روغن زیتون
  • زیتون
  • خرید زیتون
  • خرید روغن زیتون
  • مای ترکیه
  • خرید خانه در ترکیه
  • خرید خانه در ترکیه