پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

شهيدان كربلا

بهترين انسانها كسانى بودند كه در كربلا به شهادت رسيدند، و در ركاب نور چشم حضرت صديقه طاهره (س ) به فوز عظيم نائل آمدند. و بدان جهت خاك كربلا توتياى چشمان اؤ لياء گرديد.
كمال همنشين در من اثر كرد، و گر نه من همان خاكم كه هستم .
امّا در مورد تعداد و اسامى آن سعادتمندان اختلاف است ولى در بررسى اصحّ اقوال بعضى تعداد شاهدين عاشورا را هفتاد و دو نفر و بعضى هشتاد و چهار نفر شهيد مى دانند.
بنا بر روايتى سى و دو نفر سوار و هشتاد و دو پياده گفته اند
امّا طبق روايتى از امام باقر عليه السلام كه فرمودند: لشگر جدّم حسين عليه السلام چهل و پنج سوار و صد پياده بودند و به روايتى ديگر سى نفر نيز از لشگر دشمن در شب عاشورا به لشگر مظلوم كربلا ملحق شدند.
بلاخره پس از تحقيق واثق از كتابهاى معتبر تعداد شهداء و سُعداى عظيم القدر كربلا هشتاد و هفت نفر به نظر مى رسد.
در اينجا به جهت تيمّن و تبرك و تمسّك به ارواح آن پاكان درگاه الهى و همچنين اداء دِين نسبت به آن بزرگواران ، اسامى ايشان را ياد آور مى شويم . شايد كه قيامت ايشان نيز از ما نامى برده و يارى بكنند. انشاءاللّه
1- حرّ بن يزيد رياحى - 2- مصعب برادر حرّ شهيد - 3- على خلف ارجمند حرّ - 4- غرّه غلام سعادت مند حرّ - 5- عبداللّه بن عُمَر - 6- بَرير بن خضير همدانى - 7- وهب بن عبداللّه كلبى - 8- عَمر بن خالد اَزدى - 9- خالد بن عمر - 10- سعد بن عبد اللّه كلبى - 11- عُمير بن عبداللّه - 12- نافع بن هلال بجلّى - 13- مسلم بن عوسجه - 14 - حبيب بن مظاهر - 15 - ظهير بن حسان - 16 - سعيد بن عبداللّه - 17 - زُهير بن قين - 18 - عبد الّرحمن بن عبداللّه يزنى -19 - عمدو بن قر ظه انصارى -20 -جوان آزاد كرده اباذر غفارى - 21 - عمرو بن خالد صيداوى - 22 - خنظلة بن اسعدى شاى - 23 - سُويد بن ابى المطاع - 24 - يحيى بن مازنى - 25 - قرّة بن ابى قره غفارى - 26 - مالك بن انس - 27 - عمرو بن مطاع جعفى - 28 - حجّاج بن مسروق - 29 - جوانى كه پدر او را در معركه شهيد كرده بودند، بعضى مى گويند پسر مسلم بن عوسجه است - 30 - جناد بن حارث انصارى - 31 - عمر بن جناده - 32 - عبد الرّحمن بن عروه - 33 - عابس بن شبيب شاكرى - 34 - شوذب غلام عابس - 35 - عبداللّه غفارى - 36 - عبد الرّحمن غفارى - 37 - غلام ترك سيّد السّاجدين - 38 - زيد بن زياد - 39 - ابو عمرو تهشلى - 40 - يزيد بن مهاجر - 41 - محمد بن بشر حضرمى - 42 - هاشم پسر عم عمر سعد - 43 - هلال بن حجّاج - 44- ابو تمامه صيداوى - 45 - يزيد بن حصين همدانى - 46 - سعد غلام امير المؤمنين عليه السلام - 47 - يحيى بن كثير انصارى - 48 - معلّى بن معلّى - 49 - طرمّاح بن عدى بن حاتم - 50 - معلّى بن حنظله - 51 - جابر بن عروه - 52 - مالك - 53 - سيف بن ابى حارث - 54 - مالك بن عبداللّه سريع - 55 - اسامى شهداء از اولاد عقيل بن ابيطالب كه تعدادشان هشت نفر بوده ، به شرح زير مى باشد:
عبداللّه بن مسلم عقيل - موسى بن عقيل - محمّد بن مسلم بن عقيل - جعفر بن عقيل - عبداللّه بن عقيل - محمّد بن ابى سعيد عقيل - علىّ بن عقيل .
يكنفر از آل هاشم به نام احمد بن محمّد هاشمى
اولاد جعفر طيّار كه تعدادشان سه نفر بوده است -
محمّد بن عبداللّه بن جعفر - عون بن عبداللّه بن جعفر - عبيد اللّه بن عبد اللّه بن جعفر طيّار - كه همگى فرزندان شير زن كربلا زينب كبرى بودند.
فرزندان امام حسن مجتبى عليه السلام كه تعدادشان شش نفر بوده است و همگى جوان بودند. شاهزاده ابوبكر - عبداللّه اكبر - احمد بن حسن عليه السلام - ابو القاسم بن حسن - قاسم بن حسن - و عبداللّه اصغر-
فرزندان امير المؤمنين على عليه السلام كه با حضرت سيّد الشّهداء عليه السلام نه نفر بودند.
ابو بكر بن على - عمر بن على - عثمان بن على - جعفر بن على - عبداللّه بن على - محمّد بن على - اصغر بن على - فضل بن على - حضرت عبّاس ‍ قمر بنى هشام بن على عليه السلام - حسين عليه السلام شهيد عطشان كربلا-
فرزندان حضرت ابى عبداللّه الحسين عليه السلام كه پنج نفر بودند. على اكبر شبه النّبى (ص )- جعفر بن حسين عليه السلام محمّد بن حسين عليه السلام عبداللّه بن حسين عليه السلام - على اصغر كوچكترين شهيد مظلوم كربلا-
مجموع شهدايى كه نامبرده شد، پنجاه و پنج نفر اصحاب و انصار و ياران حضرت سيّد الشّهداء عليه السلام بوده و يك زن كه زوجه وهب و سى و دو نفر نزديكان و برادران و پسر عموها و فرزندان و برادر زاده گان سلطان مظلومان عالم مى باشند، كه در آن صحرا هر يك با اعتقاد كامل و كامل اعتقاد قدم به ميدان جهاد در راه خدا گذارده و سربازى در راه فرزند پيغمبر اسلام (ص ) نمودند.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد. اللّهمّ اَحشُرنا مَعَهُم .

داستانهايى از زمين كربلا
ر - يوسفى

چهارشنبه 20 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

شفا يافتن با تربت كربلا

از جمله آثار و بركات قطعى تربت پاك سيدالشهدا (ع) شفا بودن آن براى دردهاو آلام انسان است . رواياتى كه دلالت بر اين امر دارند به سه دسته تقسيم مى‏شوند:

دسته اول : رواياتى است كه شفا بودن را براى تربتى كه از خود قبر شريف برداشته شود مخصوص كرده است ، چنانكه امام صادق (ع) فرمود: «به درستى كه نزد سر حسين (ع) تربت سرخى است كه شفاى هر دردى غير از مرگ مى باشد» 3

دسته دوم : رواياتى است كه با تعبيرات مختلف توسعه‏اى از بيست ذراع تا پنج فرسخ و يا ده ميل را براى آن قائل است . چنانكه امام صادق (ع) فرمود: «حريم مزار حسين (ع) پنج فرسخ از چهار جانب قبر است »4

دسته سوم : رواياتى است كه به طور مطلق جنبه شفا بودن تربت را مطرح نموده‏اند . چنانكه امام صادق (ع) فرمود: «خاك مزار امام حسين (ع) براى هر دردى شفاست». 5

تا شفا بخشد روان و جسم هر بيمار را

در حريم وصل خود خاك شفا دارد حسين‏

و نيز امام رضا (ع) فرمود: «خوردن گل، مانند خوردن مردار و خون و گوشت خوك، حرام است مگر گل مزار حسين (ع) ، بدرستى كه در آن شفاى هر درد و امنيت از هر ترسى است» 6

حكايت: عالم زاهد پرهيزگار حجةالاسلام و المسلمين مرحوم آقاى حاج شيخ محمد حسن عالم نجف آبادى قدس سره نقل فرمودند: «من در زمان مرجعيت مرحوم آية الله آخوندى خراسانى (ره) كه در نجف اشرف مشغول تحصيل بودم مريض شدم و اين بيمارى مدتى طول كشيد و پرستارى مرا بعضى از طلاب در همان حجره مدرسه بر عهده داشتند . پس از چندى بيمارى من به قدرى شديد شد كه اطبا از شفا يافتنم مأيوس شدند و ديگر براى معالجه‏ام نيامدند، و من در حال تب شديد گاهى بيهوش مى‏شدم و گاهى به هوش مى آمدم.

يكى از رفقا كه مرا پرستارى مى‏كرد شنيده بود كه عالم زاهد مرحوم آية الله آقاى حاج على محمد نجف آبادى قدس سره مقدارى از تربت اصلى حضرت سيدالشهدا (ع) را دارد. او به منزل معظم له رفته و از وى خواسته بود كه قدرى از آن تربت را بدهد كه به من بخورانند تا شفا يابم. ايشان فرموده بود : من به قدر يك عدس تربت دارم و آن را گذاشته ام كه بعد از مرگم در كفنم بگذارند . آن آقا ناراحت شده و گفته بود : حالا كه ما از همه جا مأيوس شده و به شما پناه آورده‏ايم شما هم از دادن تربت خوددارى مى‏كنيد؟ اين بيمار در حال احتضار است و مى‏ميرد.

مرحوم آية الله آقاى حاج على محمد، دلش به حال بيمار سوخته و قدرى از آن تربت كه از جان خودش عزيزترش مى داشت به آن شخص داده بود . تربت را با آب مخصوصى كه وارد شده در آب حل كرده و به حلق من ريخته بودند . من كه در حال بيهوشى به سر مى‏بردم ، ناگهان چشمان خود را باز كرده و ديدم رفقا اطراف بسترم نشسته‏اند ، خوب دقيق شدم و آنان را شناختم و قصه تربت را كه به حلقم ريخته بودند برايم شرح دادند.

كم كم در خود احساس نيرو و نشاط كردم و حركتى به خود داده نشستم ، ديدم نشاط بيشترى دارم برخاستم و ايستادم ، و چون يقين كردم كه به بركت ترتبت مقدس امام حسين (ع) شفا يافتم حال خوشى پيدا كردم و به رفقا گفتم : از شما خواهش مى كنم كه از حجره بيرون برويد، چون مى‏خواهم زيارت عاشورا را بخوانم رفقا از حجره بيرون رفتند و من درب حجره را بستم و بدون احساس ضعف با آن حال خوشى كه قابل و صف كردن نيست مشغول خواندن زيارت حضرت سيدالشهدا (ع) شدم » 7

آرى ، شفاى بيماران به وسيله تربت آن حضرت يكى از بركاتى است كه خداوند متعال در عوض شهادت امام حسين (ع) به وى عطا فرموده است .

تربتت راز شفاى همه درد است حسين
تن و جان را نبود مثل تو آگاه طبيب‏
 

چهارشنبه 20 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

فضيلت زيارت كربلا

عبداللّه ابن حماد نقل مى كند: روزى امام صادق (ع ) به من فرمود:
اى حماد نزد شما فضيلتى هست كه مثل آن به احدى داده نشده است . و گمان ندارم آن چنان كه بايد آن را بشناسيد و بر او محافظت نمائيد! و قيام به حقّ آن كنيد. و از براى آن فضيلت اهلى هست كه ايشان را براى آن كار نام برده اند، و به ايشان توفيق عطاء كرده اند، و اين رحمتى است كه خداوند تعالى به ايشان بخشيده است .
پرسيدم : آن فضيلت كه نام برديد و وصف نموديد كدام است ؟
فرمود: زيارت جدّم حضرت امام حسين (ع ) است . زيرا كه او غريب است و در زمين غريب مدفون شده است .
هر كه به زيارت او مى رود، بر او برمى گريد. و هر كه به زيارت او نمى رود، بر مصيبت او اندوهناك مى باشد و دلش مى سوزد. هر كه او را به ياد مى آورد ترحّم مى كند.
و هر كه نظر كند به سوى قبر پسرش در پائين پاى او، در بيابانى كه خويشى و دوستى نزد او نيست و حق او را غصب كردند، و جمع شدند جمعى از كافران و مرتدّان از دين ، و ياورى يكديگر كردند تا او را كشتند، در بيابانى دفن نكرده انداختند، و منع كردند از او آب فراتى كه سگان مى خوردند، و ضايع كردند حق رسول خدا (ص ) را، و وصيّتى كه در حقّ او و اهل بيتش ‍ كرده بود.
پس او مدفون گرديد، جفا يافته در ميان قبرهاى خويشان و شيعيان خود. هر كه نزد او مى رود، وحشت مى يابد از تنهائى او، و دورى از جدّ بزرگوارش . و در منزلى افتاده است كه نمى رود نزد او مگر كسى كه خدا دلش را به ايمان امتحان كرده است ، و حقّ ما را به او شناسانده باشد.
پس گفتم : فداى تو شوم من مى رفتم به زيارت آن حضرت ، تا آنكه مبتلا شدم به خدمت خليفه و حفظ اموال او و من نزد ايشان مشهور شده ام . لهذا در اين ولا از براى تقيّه ترك كرده ام و من مى دانم كه زيارت آن حضرت ثواب بسيارى دارد.
فرمود كه : (مى دانى كه كسى كه به زيارت آن حضرت ميرود چه فضيلت دارد و او را نزد ما چه نيكى ها است ؟!).
گفتم : نه .
فرمود كه : (امّا فضيلت زيارت كننده او: پس مباهات مى كنند به او ملايكه آسمان ها و امّا آنچه نزد مابراى او هست پس ترحّم مى كنيم براى او هر صبح و شام ).
وبه تحقيق كه خبر داد مرا پدرم كه : روضه آن حضرت از روزى كه مدفون شده است هرگزخالى نبوده است از كسى كه صلوات فرستد بر او از ملائكه يا جنيّان يا آدميان يا وحشيان صحرا. و هيچ چيز نيست مگر آرزوى حال زيارت كننده آن حضرت مى كند و خود را از براى بركت بر او مى مالد و به نظر كردن به سوى او اميد خبر مى دارد براى آنكه بركت يافته است به نظر كردن به سوى قبر آن حضرت .
بعداز آن فرمودكه :
(شنيده ام كه قومى از نواحى كوفه و غير ايشان مى روند نزد قبر آن حضرت و زنان مى روند و ندبه و نوحه مى كنند در نيمه ماه شعبان پس بعضى قرآن مى خوانند و بعضى قصّه هاى جانسوز آن حضرت را ذكر مى كنند و بعضى مرثيه مى خوانند؟).
گفتم : بلى فداى تو شوم ديدم بعضى از اينهايى كه مى فرمائى .
فرمودكه : (حمد و سپاس خداوندى را كه در ميان مردم جمعى را مقّرر فرموده است كه مى آيند به سوى ما و ما را مدح مى كنند و مرثيه از براى مصيبت ما مى گويند و مى خوانند. و دشمن ما گردانيده است كسانى را كه طعن كنند بر آنها از خويشان و غير ايشان و استهزاءكنند بر ايشان و قبيح شمارند كردار ايشان را).

بحارالانوار ج 101 ص 74 - 73 المستدرك ج 2 ص 203 نورالعين ص 108
داستانهايى از زمين كربلا
ر - يوسفى

چهارشنبه 20 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

لوح چهل وظيفة موعودیان ( امام زمان عجل الله )

اين چهل وظيفه از جمله اعمالي است كه بايد پيوسته بر آن مواظبت داشته ، در زمان غيبت آن فرزانه‌ دوران ، امام عصر عجل الله تعالی بر آن اهتمام ورزي و نيز با خواندن اين دعا همواره خود را مورد عنايات خاصة آن حضرت قرار دهي. بعد از ستايش پروردگار به بزرگي و صلوات بر پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله بگو :
اللّهمّ كن لوليّك الحجّة بن الحسن صلواتك عليه و علي آبائه في هذه السّاعة و في كلّ ساعة وليّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتّي تسكنه ارضك طوعاً و تمتّعه فيها طويلاً
خداوندا براي وليّ‌ات حجّت‌بن الحسن ( علیه السّلام ) كه صلواتت بر او و پدران گرامي‌اش در اين ساعت و هر ساعت ديگر نثار باد ، سرپرست و نگهدار و پيشوا و ياور و راهنما و ديده‌بان باش تا او را در زمين خود با رغبت مردم تسلّط كامل دهي و در مدّت طولاني بهره‌مندش گرداني .
1. پيوسته بر آن حضرت و يارانش سلام و درود فرستادن ،
2. اظهار شوق به زيارت جمال مباركش داشتن ،
3. لقاي آن حضرت را با عافيت طلبيدن ،
4. منتظر فرج و ظهور آن حضرت بودن ،
5. در هر فرصتي فضايل و كمالات آن حضرت را بيان كردن ،
6. از فراق آن حضرت غمگين و بر مظلوميّت و دوري او گريان بودن ،
7. اعمال صالح خود را به آن حضرت تقديم و براي او زيارت نمودن ،
8. از مال خود به آن حضرت هديه و براي سلامتي او صدقه دادن ،
9. صفات آن حضرت را شناختن و قصد بر ياري او داشتن ،
10. براي فتح و نصرت آن حضرت دعا نمودن ،
11. از خداوند معرفت آن حضرت را براي خود و ديگران طلب كردن ،
12. آن حضرت را به لقب ياد و با شنيدن نام « قائم » قيام نمودن ،
13. براي آن حضرت دعا نمودن و بر دشمنانش نفرين فرستادن ،
14. از خداوند درخواست اينكه ما را از ياران حضرتش قرار دادن ،
15. اظهار محّبت به آن حضرت و مردم را تشويق به دوستي او نمودن ،
16. به نيابت آن حضرت قرباني كردن ،
17. به نيابت آن حضرت حج و طواف خانة كعبه نمودن ،
18. به نيابت آن حضرت زيارت قبور ائمّه ( علیه السّلام ) كردن ،
19. با صداي بلند براي آن حضرت دعا نمودن ،
20. به هنگام دعا ، خداوند را به آبروي آن حضرت قسم دادن ،
21. به وقت دعا ، اوّل براي آن حضرت دعا كردن و ظهورش را طلبيدن ،
22. سعي در اينكه به سبب طول غيبت ، قلبش قسي نشدن ،
23. اهتمام در اينكه دل‌هاي مردم را به ياري آن حضرت متّحد نمودن ،
24. بر دين او ثابت و به نغمه‌هاي مخالف گوش ندادن ،
25. در انجام اوامر او تسليم و چون و چرا نكردن ،
26. از معاشرت‌هايي كه او را از ياد آن حضرت غافل مي‌كند ، دوري نمودن ،
27. در مهمّات به آن حضرت متوسّل و عريضة توسّل تقديم داشتن ،
28. بر سختي‌ها و اذيّت و سرزنش دشمنان صبر نمودن ،
29. براي ظهور آن حضرت وقت تعيين نكردن ،
30. از دشمنان آن حضرت تقيّه نمودن ،
31. خود را خادم آن حضرت و در خدمتگزاري‌اش كوتاهي نكردن ،
32. از مدّعيان مهدويّت سؤال و پرسش نمودن ،
33. سعي در تحصيل صفات حميده و اخلاق پسنديده داشتن ،
34. مدّعيان نيابت خاصّه را تكذيب كردن ،
35. توبة حقيقي نمودن تا باعث تأخير در ظهور نشدن ،
36. اهتمام در ادا كردن حقوق مالية مردم داشتن ،
37. علما با علم خود طريقة جواب مخالفان را به ديگران آموختن ،
38. دعاهاي وارده را حتّي المقدور ترك نكردن ،
39. روزهاي اعياد جمعه ، غدير، فطر ، قربان دعاي ندبه را با توجّه و حال خواندن ،
40. روزهاي جمعه خود و فرزندان را مهمان آن حضرت دانسته و او را مخصوصاً زيارت نمودن .



ماهنامه موعود شماره 100
 

چهارشنبه 20 آبان 1388  نظرات : 1 بيان انتقادات و پيشنهادات

كيفيّت ولادت امام زمان ، حضرت حجّت بن الحسن عجّل الله تعالي ( امام زمان عجل الله )

در كتاب دلائل الامامه از حكيمه خاتون عليها السلام دختر حضرت جواد عليه السّلام نقل كرده است كه گفت :

امام عسكري عليه السّلام ، روزي به من فرمود :

عمّه جان دوست دارم امشب نزد ما افطار كني ، زيرا امر مهمّي در آن به وقوع مي پيوندد . ( 1 )

عرض كردم : آن امر مهم چيست ؟

فرمود : إن القائم من آل محمّد يولد في هذه الليلة .

همانا آن قيام كننده از آل محمّد امشب بدنيا مي آيد .

عرض كردم : از چه كسي متولد مي شود و مادرش كيست ؟

فرمود : نرجس

حكيمه خاتون گويد : وارد خانه شدم ، اول كسي كه با من برخورد كرد حضرت نرجس خاتون عليها السلام بود .

به من گفت : عمّه جان ؛ فداي شما شوم حالتان چطور است ؟

به او گفتم : بلكه من فداي شما شوم اي سرور زنان اين عالم ؛ چون كفشهايم را بيرون آوردم نرجس خاتون آمد كه آب روي پاهاي من بريزد ، او را قسم دادم كه چنين نكند و گفتم : بدان خداوند تبارك و تعالي تو را به نوزادي گرامي داشته است كه امشب به دنيا خواهد آمد ، با شنيدن آن جامه اي از وقار و هيبت نرجس را پوشانيد ، و من به او بارداري و اثري از آن نديدم .

سؤال كرد : چه وقت آن نوزاد به دنيا خواهد آمد ‌؟ دوست نداشتم وقت مشخصي را ذكر كنم مبادا دروغ گفته باشم لذا به گفتم : امام عسكري عليه السّلام فرموده است : در سپيده اول صبح .

وقتي كه افطار كردم و از نماز فارغ شدم خوابيدم و نرجس عليها السلام با من خوابيد ، سپس براي نماز شب از خواب بيدار شدم و نرجس عليها السلام نيز بيدار شد ، نماز را خواندم و به انتظار فرا رسيدن صبح نشستم ، نرجس به استراحت پرداخت ، چون گمان كردم صبح نزديك شده براي جستجو از طلوع فجر بيرون آمدم و به آسمان نگاه كردم ، ستارگان را ديدم كه ناپديد گشته اند و فجر اول خيلي نزديك شده است ، سپس برگشتم و گويا شيطان مرا به وسوسه انداخت .

امام عسكري عليه السّلام از اطاق مجاور مرا صدا زد و فرمود :

عمّه جان شتاب مكن ، پس گويا آن امر انجام شد .

و او سجده كرد و شنيدم در دعايش چيزي مي گفت كه نفهميدم و ندانستم چيست ؟ در اين هنگام پايداري و آرامش يافتم . چيزي نگذشت كه احساس كردم نرجس به خود حركتي داد ، به او گفتم : نترس ، خدا نگهدار تو باشد . روي سينه من قرار گرفت و كودك را به طرف من رها كرد و خود سجده كنان بر زمين افتاد و كودك را ديدم كه به حال سجده روي زمين قرار گرفته است .

او در سجده اش به توحيد و نبوت و امامت اقرار كرد و فرمود :

لا اله الّا الله ، محمّد رسول الله و علي حجّت الله .

معبودي جز خداوند نيست ، محمّد صلي الله عليه و آله فرستاده خدا و علي حجّت پروردگار است .

آنگاه يكايك امامان را تا پدر بزرگوارش برشمرد . امام عسكري عليه السّلام مرا صدا زد و فرمود :

عمّه جان پسرم را نزد من بياور ، خواستم او را اصلاح كنم و پاكيزه گردانم ، ديدم به هيچگونه اصلاح نيازي ندارد و كاملاً تميز و پاكيزه است .

كودك را نزد امام بردم ، امام عليه السّلام نور ديده اش را بغل گرفت ، صورت و دست و پاي مبارك او را بوسيد و زبان خويش را در دهان آن طفل نهاد و اسرار و معارف الهي را به او چشانيد و سپس به او فرمود :

فرزندم بخوان .

آن مولود مبارك ، لب ها را گشود و خواندن قرآن را از « بسم الله الرحمن الرحيم » آغاز كرد .

سپس امام عليه السّلام بعضي از كنيزان را كه مي دانست راز نگهدار هستند و اين خبر را فاش نمي كنند فرا خواند و نوزاد را به آنها نشان داد و فرمود :

بر اين طفل سلام كنيد و او را ببوسيد و بگوييد : تو را به خدا سپرديم ، و باز گرديد . بعد از آن فرمود : عمّه جان ، نرجس را بخوان تا نزد من آيد .

او را صدا زدم و گفتم : امام عليه السّلام تو را خواند كه نوزادت را ببيني و با او وداع كني و من پس از مشاهده آن امر مهم و گذراندن آن شب تاريخي به خانه برگشتم .

فردا وقتي به محضر امام عليه السّلام رسيدم نوزاد را نزد آنها نيافتم ، ولادت مسعود او را به آن حضرت تبريك گفتم و از ايشان سراغ نوزادش را گرفتم ، به من فرمود :

يا عمّه ؛ هو في ودايع الله الي أن يأذن الله في خروجه .

او در امان خدا و تحت حمايت او است تا اينكه خداوند به او اجازه خروج دهد . ( 2 )

· طبري در همان كتاب روايت ديگري نظير اين روايت ذكر كرده و مختصري اضافه دارد كه در اينجا نقل مي كنيم :

نرجس عليها السلام نوزادي كه گويا ماه پاره اي بود به دنيا آورد ، بر بازوي راست او نوشته شده بود : « جاء الحق و زهق الباطل إنّ الباطل كان زهوقا » حق پايدار شد و باطل نابود گرديد و به راستي كه باطل از بين رفتني است و بقا ندارد . ( اسراء . 81 )

امام مدّتي با او اظهار محبت كرد و گفتگو نمود تا لب به سخن گشود و آنگاه يكايك امامان را برشمرد تا به خودش رسيد ، و براي دوستانش دعا كرد كه خدا به دست او فرج و گشايشي حاصل فرمايد .

سپس بين من و امام عليه السّلام تاريكي فاصله انداخت و بعد از آن ، نوزاد را نديدم . عرض كردم : اي سرور من ، آن نوزادي كه نزد خدا گرامي است كجا رفت ؟ فرمود ؟

آنكه از تو به آن كودك سزاوار تر است او را گرفت .

من از جا برخاستم و به منزل برگشتم ، بعد از چهل روز به خانه امام عسكري عليه السّلام شرفياب شدم ، پسر بچه اي را ديدم كه در ميان خانه راه مي رود ، چهره اي از چهره او زيباتر ، لغتي از لغت او فصيح تر ، كلامي از كلام او دلنشين تر نديده بودم .

به امام عرض كردم : اين كيست كه با اين اوصاف مي بينم ؟ فرمود :

اين همان مولود عزيز و گرامي نزد خداست .

عرض كردم : او بيشتر از چهل روز نيست كه به دنيا آمده در حالي كه شبيه چهل روزه ها نيست . امام تبسّمي نمود و فرمود :

عمّه جان ، آيا نمي داني كه ما طايفه امامان در هر روز به اندازه يك هفته ديگران ، در هر هفته به اندازه يك ماه و در هر ماه به اندازه يك سال آنها رشد مي كنيم . ( 3 )

كتاب القطرة من بحار مناقب النبيّ و العترة ( قطره اي از درياي فضايل اهل بيت عليهم السّلام )



--------------------------------------------------------------------------------
پي نوشت :

1 – امام عسكري عليه السّلام اين بانوي با عظمت را كه دختر امام جواد عليه السّلام و خواهر امام هادي عليه السّلام و عمّه آن حضرت و سر آمد بانوان شيعه در آن زمان بود را دعوت كرد تا آنجا بماند و شاهد عيني ولادت آن آخرين ذخيره الهي باشد و پس از چند روز كه به محضر آن حضرت شرفياب شد ، امام عليه السّلام به او فرمود :

عمّه جان ، هنگامي كه من از دنيا رفتم و شيعيانم دچار اختلاف شدند به افراد مورد اعتماد قصّه ولادت او را بگو ، ولي بايد اين داستان پيش تو و آنها پنهان باشد ...

2 – دلائل الامامة : 497 ح 93 ، تبصرة الولي : 15 ح 3 .

3 – دلائل الامامة : 500 ضمن ح 94 ، تبصرة الولي : 19 ضمن ح 4 .
 

چهارشنبه 20 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

دابّة الارض چه كسي است ؟ ( امام زمان عجل الله )

خروج و قيام دابّة الارض در زمان ظهور مهدي عجّل الله مي باشد و روايات زيادي وارد شده كه منظور از آن ، اميرالمؤمنين عليه السّلام مي باشد . از جمله :

در بحار ، از ابو عبدالله جدلي آورده كه گفت :

بر علي بن ابي طالب عليه السّلام وارد شدم ، به من فرمود : آيا سه مطلب را به تو خبر ندهم پيش از آنكه بر من و تو كسي وارد شود ؟ عرض كردم : چرا ؛ فرمود : من بنده خدايم و من دابّة الارض هستم و راستگوي زمين و عدل آن و برادر پيامبرش مي باشم ؛ آيا تو را خبر دهم تو را به انف و عين مهدي ؟ عرض كردم : آري ، پس آن حضرت دست بر سينه خود زد و فرمود : من .

- انف به معني سيد و آقا در امور و عين به معني آن است كه مثل خود شيء ، باشد . پس اميرالمؤمنين عليه السّلام مقتداي مهدي عجّل الله در افعالش و عين او ، انگار خود اوست .

در بحار از حضرت امام صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود :

مردي به عمّار بن ياسر گفت : اي ابو اليقظان ، آيه اي در كتاب خدا هست كه قلبم را تباه كرده و مرا به شك انداخته است . عمّار گفت : كدام آيه ؟ آن مرد گفت : آنجا كه خداوند متعال مي فرمايد :

وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ ( نمل . آيه 82 )

و هنگامي كه وعده عذاب ما بر آنان تحقق يافت ، بر ايشان دابّة الارض ( جنبنده اي از زمين ) بر آوريم كه با آنان سخن گويد كه مردم به آيات ما يقين نمي داشتند .

اين كدام دابّه است ؟ عمّار گفت : به خدا قسم نمي نشينم و غذا نمي خورم و نه چيزي مي آشامم تا اينكه آن را به تو نشان دهم .

سپس با آن مرد به سوي اميرالمؤمنين عليه السّلام شتافت . آن حضرت خرما و كره تناول مي كرد ؛ به عمّار فرمود : پيش بيا اي ابو اليقظان . عمّار نشست و شروع به خوردن كرد . آن مرد تعجب كرد و وقتي عمّار برخاست به او گفت : سبحان الله اي ابو اليقظان ، تو سوگند خوردي كه چيزي نخوري و نياشامي و ننشيني تا آن را ( دابة الارض ) به من نشان دهي ! عمّار گفت : اگر تعقّل كني متوجه مي شوي كه آن را به تو نشان داده ام .

كتاب مكيال المكارم

 

چهارشنبه 20 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

امام زمان و ماه رمضان

پيامبر مي فرمايد: «ماه رمضان برترين ماه سال قمري است.» هم چنين در جايي ديگر ايشان فرموده : «مهدي(عج) سيد و آقاست.»

اگر امروز امام مهدي(عج) برترين و کامل ترين انسان روي زمين است و ماه رمضان هم بهترين ماه خداست، پس بايد بين اين دو پيوندي عميق باشد. اگر ماه رمضان، ماه ويژه سير و سلوک است، پس بايد با امام زمان(عج) که برترين سالک و رهروي خداست، پيوندي خاص وجود داشته و بين سلوک معنوي ما در اين ماه با امام زمان(عج) هم رابطه ويژه اي باشد.

در ماه رمضان سه نوع رابطه است:

• پيوند امام مهدي(عج) و ماه رمضان،

• پيوند سلوک عبادي و معنوي ما در ماه رمضان با امام مهدي(عج)،

• رابطه سه گانه، يعني رابطه ويژه امام مهدي(عج) با ما در ماه رمضان.

امام مهدي(عج) و ماه رمضان
زيارت آل ياسين شرح حالات عبادي و معنوي امام مهدي(عج) است. امام مهدي که راهش، امتداد راه پيامبر و اميرالمؤمنين و امام زين العابدين(ع) است. عبوديت و بندگي او نه از سر نياز يا ترس، بلکه از سر درک حقيقت هستي و سپاس گزاري از خداست، عبوديتي که هميشه در وجود امام جاري است و در برخي حالات به نقطه اوج خود مي رسد و ماه رمضان نقطه اوج بندگي امام است.

رسيدن به معبود در ماه رمضان به واسطه حضرت مهدي(عج)

فهم حقيقت رمضان و توفيق رسيدن به معبود جز با توسل به پيشگاه مهدي(عج) ميسر نمي شود. دعاي افتتاح هم در ماه رمضان درس سلوک مي دهد که پروردگارا من خواهان تمام خوبي ها و کمالات هستم و مي دانم که راه رسيدن به اين کمالات توسل به امام مهدي(عج) است. پس مرا به برکت وجود او به نهايت نزديکي به خود برسان.

هدايت معنوي و باطني انسان ها به دست امام مهدي(عج) است و به برکت وجود معنوي و نوراني اوست که عالم هستي از فيض حق تعالي بهره مند مي شود. حال اگر امام در نهايت بندگي باشد، در عبوديت او رحمت و مهرباني خدا نيز اوج مي گيرد.

دعاي امامان نشان مي دهد که آن ها هم به درگاه حق تعالي رو مي آوردند و براي کل هستي و به ويژه براي ما انسان ها از خداوند طلب بخشش مي کردند. به همين دليل است که مي گويند به برکت سلوک معنوي امام، حيات بشري شکل مي گيرد و امتداد مي يابد و عالم به سوي کمال حرکت مي کند و تنها با اين تعبير شب قدر معنا مي يابد.
 

چهارشنبه 20 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

احاديثي گهر بار از امام حسين (ع)

حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام :

چگونه‌ با چيزى‌ كه‌ خود در وجودش‌ نيازمند توست‌، براى‌ وجود تو دليل‌ آورده‌ شود؟
آيا چيزى‌ هست‌ كه‌ آشكارتر از تو باشد تا وسيله‌ آشكار كردن‌ تو باشد؟ كى‌ پنهانى‌ تا
نيازمند دليلى‌ باشى‌ كه‌ بر تو دلالت‌ كند؟ و كى‌ دورى‌ تا آثارت‌ وسيله‌ رسيدن‌ به‌ تو
باشند؟ كور باد آن‌ چشمى‌ كه‌ تو را مراقب‌ و نگهبان‌ خود نبيند.

( دعاى‌ عرفه‌، بحار الانوار، ج‌ 98، ص‌ 226)


حدیث شماره 2
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام :

چه‌ دارد آن‌ كس‌ كه‌ تو را ندارد؟ و چه‌ ندارد آن‌ كه‌ تو را دارد؟
آن‌ كس‌ كه‌ به‌ جاى‌تو چيز ديگرى‌ را پسندد و به‌ آن‌ راضى‌ شود، مسلما زيان‌ كرده‌ است‌.


(دعاى‌ عرفه‌، بحار الانوار، ج‌ 98، ص‌ 228)


حدیث شماره 3
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام :

كسانى‌ كه‌ رضايت‌ مخلوق‌ را به‌ بهاى‌ غضب‌ خالق‌ بخرند، رستگار نخواهند شد.


(مقتل‌ خوارزمى‌، ج‌ 1، ص‌ 239)


حدیث شماره 4
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام :

هيچ‌ كس‌ روز قيامت‌ در امان‌ نيست‌، مگر آن‌ كه‌ در دنيا خداترس‌ باشد.

(بحار الانوار، ج‌ 44، ص‌ 192)


حدیث شماره 5
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام :

خداوند متعال‌ فرموده‌ است‌: "مردان‌ و زنان‌ مؤمن‌ دوست‌ يكديگرند، امر به‌ نيكى‌ و
نهى‌ از بدى‌ مى‌كنند". خداوند نخست‌ امر به‌ معروف‌ و نهى‌ از منكر را به‌ عنوان‌ يك‌
فريضه‌ از سوى‌ خودش‌ ذكر كرده‌ است‌، زيرا او آگاه‌ است‌ كه‌ اگر اين‌ وظ‌يفه‌ اجرا شود،
وظ‌ايف‌ ديگر همه‌، چه‌ سخت‌ و چه‌ آسان‌ انجام‌ مى‌گيرد، زيرا امر به‌ معروف‌ و نهى‌ از
منكر دعوت‌ به‌ اسلام‌ مى‌كند و حقوق‌ ستم‌ديدگان‌ را بازمى‌ستاند و با ستمگران‌ به‌
مخالفت‌ برمى‌خيزد...

(تحف‌ العقول‌، ص‌ 237)


حدیث شماره 6
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام :

اى‌ مردم‌! رسول‌ خدا فرمود: هر كس‌ سلطان‌ زورگويى‌ را ببيند كه‌ حرام‌ خدا را حلال‌
نموده‌، پيمان‌ الهى‌ را مى‌شكند و با سنت‌ و قوانين‌ رسول‌ خدا از در مخالفت‌ درآمده‌
و در ميان‌ بندگان‌ خدا، راه‌ گناه‌ و معصيت‌ و ستم‌ و دشمنى‌ را در پيش‌ مى‌گيرد، ولى‌
با عمل‌ يا سخن‌ اظ‌هار مخالفت‌ نكند، بر خداوند است‌ كه‌ او را در محل‌ و جايگاه‌ آن‌
سلطان‌ ظ‌الم‌ قرار دهد.

(مقتل‌ خوارزمى‌، ج‌ 1، ص‌ 234)


حدیث شماره 7
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام :

مردم‌ برده‌ و بنده‌ دنيا هستند، و دين‌ لعابى‌ است‌ كه‌ تا وسايل‌ زندگى‌ فراهم‌ است‌، به‌
دور زبان‌ مى‌گردانند، ولى‌ وقتى‌ دوران‌ آزمايش‌ فرا رسد، دينداران‌ كمياب‌ مى‌شوند.

(بحار الانوار، ج‌ 78، ص‌ 117)


حدیث شماره 8
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام :

كسى‌ كه‌ بخواهد از راه‌ گناه‌ به‌ مقصدى‌ برسد ، ديرتر به‌ آروزيش‌ مى‌رسد و زودتر به‌
آنچه‌ مى‌ترسد گرفتار مى‌شود .


(بحار الانوار، ج‌ 78، ص‌ 120)


حدیث شماره 9
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام :

آيا نمى‌بينيد كه‌ به‌ حق‌ رفتار نمى‌شود و كسى‌ از باطل‌ نهى‌ نمى‌كند، پس‌ بخواهد مؤمن‌
ديدار خدا را ، در حالى‌ كه‌ بر حق‌ باشد.


(بحار الانوار، ج‌ 78، ص‌ 116)


حدیث شماره10
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام :

به‌ درستى‌ كه‌ من‌ مرگ‌ را جز سعادت‌ نمى‌بينم‌ و زندگى‌ با ستمكاران‌ را جز محنت‌
نمى‌دانم‌.


(تحف‌ العقول‌، ص‌ 245)

 

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفات ظاهری و باطنی و اخلاق آن حضرت كاظم (ع)

حضرت کاظم ( ع ) دارای قامتی معتدل بود . صورتش نورانی و گندمگون و رنگ مويش سياه و انبوه بود . بدن شريفش از زيادی عبادت ضعيف شد ، ولی همچنان روحی قوی و قلبی تابناک داشت . امام کاظم به تصديق همه مورخان ، به زهد و عبادت بسيار معروف بوده است . موسی بن جعفر از عبادت و سختکوشی به " عبد صالح " معروف و در سخاوت و بخشندگی مانند نياکان بزرگوار خود بود . بدره های ( کيسه های ) سيصد ديناری و چهارصد ديناری و دو هزار ديناری مي آورد و بر ناتوانان و نيازمندان تقسيم مي کرد . از حضرت موسی کاظم روايت شده است که فرمود : " پدرم ( امام صادق (ع ) ) پيوسته مرا به سخاوت داشتن و کرم کردن سفارش مي کرد " . امام ( ع ) با آن کرم و بزرگواری و بخشندگی خود لباس خشن بر تن مي کرد ، چنانکه نقل کرده اند : " امام بسيار خشن پوش و روستايی لباس بود " و اين خود نشان ديگری است از بلندی روح و صفای باطن و بي اعتنايی آن امام به زرق و برقهای گول زننده دنيا . امام موسی کاظم ( ع ) نسبت به زن و فرزندان و زيردستان بسيار با عاطفه و مهربان بود . هميشه در انديشه فقرا و بيچارگان بود ، و پنهان و آشکار به آنها کمک مي کرد . برخی از فقرای مدينه او را شناخته بودند اما بعضی - پس از تبعيد حضرت از مدينه به بغداد - به کرم و بزرگواريش پی بردند و آن وجود عزيز را شناختند . امام کاظم ( ع ) به تلاوت قرآن مجيد انس زيادی داشت . قرآن را با صدايی حزين و خوش تلاوت مي کرد . آن چنان که مردم در اطراف خانه آن حضرت گرد مي آمدند و از روی شوق و رقت گريه مي کردند . بدخواهانی بودند که آن حضرت و اجداد گراميش را - روی در روی - بد مي گفتند و سخنانی دور از ادب به زبان مي راندند ، ولی آن حضرت با بردباری و شکيبايی با آنها روبرو مي شد ، و حتی گاهی با احسان آنها را به صلاح مي آورد ، و تنبيه مي فرمود . تاريخ ، برخی از اين صحنه ها را در خود نگهداشته است . لقب " کاظم " از همين جا پيدا شد . کاظم يعنی : نگهدارنده و فروخورنده خشم . اين رفتار در برابر کسی يا کسانی بوده که از راه جهالت و نادانی يا به تحريک دشمنان به اين کارهای زشت و دور از ادب دست مي زدند . رفتار حکيمانه و صبورانه آن حضرت ( ع ) کم کم ، بر آنان حقانيت خاندان عصمت و اهل بيت ( ع ) را روشن مي ساخت ، اما آنجا که پای گفتن کلمه حق - در برابر سلطان و خليفه ستمگری - پيش مي آمد ، امام کاظم ( ع ) مي فرمود : " قل الحق و لو کان فيه هلاکک " يعنی : حق را بگو اگرچه آن حقگويی موجب هلاک تو باشد . ارزش والای حق به اندازه ای است که بايد افراد در مقابل حفظ آن نابود شوند . در فروتنی - مانند صفات شايسته ديگر خود - نمونه بود . با فقرا مي نشست و از بينوايان دلجويی مي کرد . بنده را با آزاد مساوی مي دانست و مي فرمود همه ، فرزندان آدم و آفريده های خدائيم . از ابوحنيفه نقل شده است که گفت : " او را در کودکی ديدم و از او پرسشهايی کردم چنان پاسخ داد که گويی از سرچشمه ولايت سيراب شده است . براستی امام موسی بن جعفر ( ع ) فقيهی دانا و توانا و متکلمی مقتدر و زبردست بود " . محمد بن نعمان نيز مي گويد : " موسی بن جعفر را دريايی بي پايان ديدم که مي جوشيد و مي خروشيد وبذرهای دانش به هر سو مي پراکند " .
 

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

برخورد حاكمان سياسي معاصر با امام كاظم

مهدي خليفه عباسي امام را در بغداد بازداشت كرد اما بر اثر خوابي كه ديد و نيز تحت تأثير شخصيت امام از او عذرخواهي كرد و به مدينه اش بازگرداند گويند كه مهدي از امام تعهد گرفت كه بر او و فرزندانش قيام نكند اين روايت نشان مي دهد كه امام كاظم (ع) قيام را در آن زمان صلاح و شايسته نمي دانسته است و با آنكه از جهت كثرت عبادت و زهد به (العبد الصالح) معروف بوده است بقدري در انظار مردم مقامي والا و ارجمند داشته است كه او را شايسته مقام خلافت و امامت ظاهري نيز مي دانستند و همين امر موجب تشويش و اضطراب دستگاه خلافت گرديده و مهدي به حبس او فرمان داده است.

ـ زمخشري در (ربيع الابرار) آورده است كه هارون فرزند مهدي در يكي از ملاقاتها به امام پيشنهاد نمود فدك را تحويل بگيرد و حضرت نپذيرفت وقتي اصرار زياد كرد فرمود مي پذيرم به شرط آن كه تمام آن ملك را با حدودي كه تعيين مي كنم به من واگذاري، هارون گفت حدود آن چيست؟ امام فرمود يك حد آن به عدن است حد ديگرش به سمرقند و حد سومش به افريقيه (آفريقا) و حد چهارمش كناره درياي خزر است. هارون از شنيدن اين سخن سخت برآشفت و گفت: پس براي ما چه چيز باقي مي ماند؟ امام فرمود:
مي دانستم اگر حدود فدك را تعيين كنم آن را به مامسترد نخواهي كرد (يعني خلافت و اداره سراسر كشور اسلام حق منست) از آن روز هارون كمر به قتل موسي بن جعفر (ع) بست. در سفر هارون به مدينه هنگام زيارت قبر رسول الله (ص) در حضور سران قريش و روساي قبايل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام عليك يا رسول الله، السلام عليك يا بن عم و اين را از روي فخر فروشي به ديگران گفت. امام كاظم (ع) حاضر بود و فرمود: السلام عليك يا رسول الله، السلام عليك يا ابت (يعني سلام بر تو اي پدر من)
مي گويند هارون دگرگون شد و خشم از چهره اش نمودار گرديد.

 

  زندان نمودن امام و چگونگي شهادت:

درباره حبس امام موسي (ع) به دست هارون الرشيد شيخ مفيد در ارشاد روايت مي كند كه علت گرفتاري و زنداني شدن امام، يحيي بن خالد بن بر مك بوده است زيرا هارون فرزند خود امين را به يكي از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث كه مدتي هم والي خراسان بوده است سپرده بود و يحيي بن خالد بيم آن را داشت كه اگر خلافت به امين برسد جعفربن محمد را همه كاره دستگاه خلافت سازد و يحيي و بر مكيان از مقام خود بيفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شيعه بود و قايل به امامت موسي (ع) و يحيي اين معني را به هارون اعلام مي داشت. سرانجام يحيي پسر برادر امام را به نام علي بن اسماعيل بن جعفر از مدينه خواست تا به وسيله او از امام و جعفر نزد هارون بدگويي كند. گويند امام هنگام حركت علي بن اسماعيل از مدينه او را احضار كرد و از او خواست كه از اين سفر منصرف شود. و اگر ناچار مي خواهد برود از او سعايت نكند. علي قبول نكرد و نزد يحيي رفت و بوسيله او پيش هارون بار يافت و گفت از شرق و غرب ممالك اسلامي مال به او مي دهند تا آنجا كه ملكي را توانست به هزار دينار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدينه امام و جمعي از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت يا رسول الله از تو پوزش مي خواهم كه مي خواهم موسي بن جعفر را به زندان افكنم زيرا او مي خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بريزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بيرون بردند و او را پوشيده به بصره  نزدوالي آن عيسي بن جعفربن منصور بردند.

 عيسي پس از مدتي نامه اي به هارون نوشت وگفت كه موسي بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز كاري ندارد يا كسي بفرست كه او را تحويل بگيرد يا من او را آزاد خواهم كرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربيع سپرد و پس از مدتي از او خواست كه امام را آزاري برساند اما فضل نپذيرفت و هارون او را به فضل بن يحيي بن خالد برمكي سپرد. چون امام در خانه فضل نيز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنيدن اين خبر در خشم شد و آخر الامر يحيي امام را  به سندي بن شاهك سپرد و سندي آن حضرت را در زندان مسموم كرد و چون آن حضرت از سم وفات يافت سندي جسد آن حضرت را به فقها و اعيان بغداد نشان داد كه ببيند در بدن او اثر زخم يا خفگي نيست. بعد او را در باب التبن در موضعي به نام مقابر قريش دفن كردند. تاريخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر يا پن جم يا بيست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگي گفته اند.

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
- 20 - 21 - 22 - 23 - 24 - 25 - 26 - 27 - 28 - 29 - > -
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 288749
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom