پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

عبادت علي عليه السلام

از نظر اسلام هركار خير و مفيدي كه با انگيزه پاك خدايي توأم باشد عبادت است،‌از اينرو درس خواندن، كار و كسب و فعاليت اجتماعي داشتن، اگر لله و في الله باشد عبادت است. با وجود اين پاره اي از تعاليم اسلام همچون، نماز، روزه، مناجات و دعا و ... هستند كه فقط به منظور عبادت وضع شده اند.

اما عبادت اميرالمؤمنين :

علي (ع) شخصيتي است كه ميدانهاي جنگ را مي آرايد، ميدانهاي سياست را مي آرايد، نزديك به پنج سال بر بزرگ ترين كشورهاي آنرزو دنيا حكومت مي كند، ولي با آن همه كار و مشغله كه همه وقت انسان را به خودش مشغول مي كند عبادتي در بالاترين حد ممكن دارد. در چنين مواردي انسانهاي يك بْعدي مي گويند: در راه خدا كار مي كنيم و كارمان براي خداست پس دعا و عبادت ما همين كار ماست ولي علي (ع) اين كارها را دارد و در بسياري از شبها هزار ركعت نماز هم          مي  خواند. زمان پيامبر (ص) او يك جوان انقلابي و همه كاره در ميدانهاي مختلف است. هميشه مشغول است و وقت خالي ندارد. اما همان روزها وقتي نشستند و گفتند در بين اصحاب، عبادت چه كسي از همه بيشتر است؟ ابودرداء گفت:‌علي (ع). گفتند: چطور؟ نمونه و مثال آورد و همه را قانع نمود. زمان خلافت هم باز بيشترين عبادت را دارد، بطوريكه امام چهارم كه خود زين العابدين و سيد الساجدين است در مورد عبادت ايشان فرمود:

            و من يطيق هذا؟                          چه كسي طاقت چنين اعمالي را دارد؟

در اين مجال اندك به ذكر چند نكته پيرامون عبادت از ديدگاه اميرالمؤمنين (ع) اكتفا مي كنيم:

1- توجه كامل به انجام واجبات توأم با تمركز و حضور قلب

در هنگاميكه جنگ صفين و در ليله الحرير، در بحبوحه جنگ، هنگام اداي نماز،‌ بين دو صف جايي براي حضرت علي (ع) مهيا شد تا نماز بخوانند، آن حضرت در حاليكه تيرها از طرفين وي عبور مي كرد و بر زمين فرود مي آمد، بدون هيچ تزلزلي به نماز مشغول شد. چرا كه از ديدگاه اميرالمؤمنين ، اهميت هيچ عبادتي مانند اداي واجبات نمي باشد. لذا مي فرمايد:

((لا عباده كاداء الفرائض))

و بواسطه همين تمركز و توجه كامل به اداي فرائض است كه بهترين زمان براي در آوردن تير از پاي حضرت را زمان مشغول بودن ايشان به نماز مي دانند. چرا كه در آنحال هيچ توجهي به غير خدا ندارد.

2- عبادتهاي بي حاصل

از ديدگاه اميرالمؤمنين بسياري عبادات بي حاصل است :

چه بسيار انسان روزه داري كه بهره اي جز گرسنگي و تشنگي از روزه داري خود ندارد. و چه بسا شب زنده داري كه از شب زنده داري چيزي جز رنج و بي خوابي به دست نياورد! خوشا خواب زيركان و افطارشان.

از اين رو علاوه بر پرهيز از آفات عبادت همچون ريا و عجب و ... امام علي (ع) يكي از لوازم روي آوردن به مستحبات را نشاط روحي مي دانند و مي فرمايند :

براي دلها، روي آوردن و نشاط، و پشت كردن و فراري است. پس آنگاه كه ((نشاط)) دارند، آن را بر انجام ((مستحبات)) واداريد و آنگاه كه پشت كرده ((بي نشاط)) است، به انجام ((واجبات)) قناعت كنيد.

3- اقسام عبادات

(( إن قوما عبدوالله رغبه فتلك عباده التجار وإن قوما عبدوالله رهبه فتلك عباده العبيد و إن قوما عبدوالله شكرا فتلك عباده الاحرار))

همانا گروهي خداي را به انگيزه پاداش مي پرستند ، اين عبادت تجار است و گروهي او را از ترس مي پرستند، اين عبادت بردگان است و گروهي او را از روي سپاسگزاري مي پرستند و اين پرستش آزادگان است.))

 

و از كلمات قصارشان است كه :

من تو را بخاطر بيم از كيفرت و يا به خاطر طمع در بهشت عبادت و پرستش نكرده ام.

من تو را بدان جهت پرستش كردم كه شايسته پرستش يافتم.

4- وجوه عبادات

نهج البلاغه و بيانات اميرالمؤمنين پر است از ترسيمها و مطالب مربوط به عبادت وعبادت پيشگان!

گاهي سيماي عابدين و سالكين از نظر شب زنده داري ها خوف و خشيتها، شوق و لذتها، سوزو گدازها، آه و ناله ها و تلاوت قرآنها ترسيم شده و گاهي واردات قلبي و عنايات غيبي كه در پرتو عبادت و مراقبه و جهاد نفس نصيبشان مي گردد،‌بيان شده است، گاهي تأثير عبادت از نظر (گناه زدايي) و محو آثار تيره گناهان مورد بحث قرار گرفته است، گاهي به اثر عبادت از نظر درمان پاره اي بيماريهاي اخلاقي و عقده هاي رواني، اشاره شده است. گاهي هم از لذتها و بهجت هاي خالص و بي شائبه و بي رقبت عباد و زهاد و سالكان راه ذكري به ميان آمده است.

الهي كفي به عزا ان اكون لك عبدا و كفي به فخرا ان تكون لي ربا انت كما احب فاجعلني كما تحب

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

رفق و مداراي علي عليه السلام

صداي كسي كه ((علي)) را لعن و نفرين مي كرد،‌ از شتاب گامهايش كاست. صداي يك زن بود! ايستاد تا زن بدو رسيد. زن هنوز در  حال لعن و نفرين به او بود در حالي كه بار سنگيني به دست و دوشهايش داشت كه برايش سخت سنگين مي نمود. علي (ع) گامي پيش نهاد و تقاضا كرد تا زن را در حمل بارش مدد رساند. او خود گفته بود:

((رأس السياسه إستعمال الرفق))

خود وي هميشه رفق و مدارا را به عنوان كارآمدترين روش برخورد با مردم از جانب حكومت و چه از جانب تك تك افراد جامعه با يكديگر، توصيه نموده بود. او مي دانست كه اين روش، مشكلات اجتماعي را كاسته و مردم را با برنامه هاي حكومت همراه مي كند. علي (ع) به بردن بار به منزل زن بسنده نكرد و از او دلجويي كرد. دانست كه شوهر زن در يكي از جنگها به شهادت رسيده است و دانست كه تنهايي زن و انبوهي كارها و سنگيني مشكلات او را در هم شكسته . باز به پيشنهاد خودش به منزل زن وارد شد تا مددكار وي در كارهاي منزلش باشد. اينهم از كلامهاي او بود كه:

  الرفق يقل حد المخالفه

نرمي و مدارا حتي شمشير مخالفين را هم كند مي كند.

در منزل هنوز هم علي (ع) كار مي كرد و زن لعن و نفرين. اما علي (ع) چيزي نمي گفت. تا اينكه يكي از همسايگان زن، علي (ع) را به بيوه زن معرفي كرد و او بخاطر قضاوت اشتباهش از علي (ع) عذر خواست. و علي بار ديگر نشان داد كه:

با برخورد خوب، عقده آنان را كه كينه دارند بگشا و اسباب دشمني و عداوت را قطع كن و از آنچه برايت روشن نيست، تغافل نما.

و همه يكبار ديگر اين سخن علي (ع) را به ياد آورند كه:

عنوان العقل مداراه الناس

نشانه عاقل بودن مداراي با مردم است.

وليدبن عتبه در جايگاه محاكمه قرار گرفته بود. اما كسي را ياراي پيش آمدن براي تنبيه او نبود. هر چه باشد او برادر مادري خليفه بود و خليفه سوم هم به مجازات برادر خوانده اش راضي نبود، حتي اگر نماز صبح را در حال مستي چهار ركعت بجاي آورده باشد. او بايد براي فسق و فجورهاي آشكارش تنبيه مي شد، اما كسي را جرأت چنين اقدامي نبود، جز علي (ع)! در جايي كه حرف از اجراي احكام اسلامي به ميان مي آمد، علي ذره اي مداهنه و سهل انگاري به خود راه نمي داد. در ميان بهت و حيرت همگان، علي (ع) با گامهايي استوار به سياستگاه آمد. در مقابل چشمان حيرتزده مردم، شلاق در دست گرفت و آنرا بر بدن متهم كوبيد، بي آنكه بخواهد با توسل به بهانه هايي همچون مهر و رأفت اسلامي، حكم اسلام را زير پا گذارد.

ايها الناس لا تشكوا عليا فوالله انه لخشن في ذات الله

اي مردم ، از علي شكايت نكنيد، به خدا سوگند او در راه خدا سخت و خشن است.

علي (ع) خود در توصيف مالك اشتر مي گفت:

به درستي كه او كسي است كه احتمال نمي دهم سستي به خرج دهد و لغزش پيدا كند و از اين بيمناك نيستم كه كندي كند در جايي كه سرعت لازم است و يا سرعت به خرج دهد در موردي كه سستي سزاوارتر است.

آري! تربيت شدگان مكتب علوي همچون مالك اشتر مي دانند كه مداراي انسان عاقل با سستي و سهل انگاري در اصول و اجراي ارزشهاي اسلامي تفاوت دارد. آنان مي دانند كه در اجراي قوانين الهي نبايد هيچگونه واهمه و ترسي به خود راه دهند و هرگز پيوندها و عواطف انساني و منافع زودگذر مادي و تهديدها و تطميها در ايشان اثري ندارد.               (لا يخافون لومه لائم)

آنجا كه جاي شدت و سخت گيري است محكم و سازش ناپذيرند و آنجا كه جاي ملايمت و مدارا است، اهل رفق و حلم اند! اما متأسفانه امروزه بيماري افراط و تفريط در روابط اجتماعي گريبانگير جامعه ما است. در موارد بسياري كه نياز به داروي رفق و مدارا و ملاطفت براي درمان برخي از بيماريهاي سطحي اجتماع بوديم، خشونت به خرج داديم، به گونه اي كه امروز برخي از آن بيماريهاي سطحي به زخمهايي عميق تبديل شده است و به عكس در بسياري از اوقات كه نياز به برخورد قاطع و اجراي حدود الهي بود، بخاطر مصلحت انديشي از انجام آن اباء كرديم.

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

جواني علي عليه السلام الگويي براي جوانان

- مي گويند بايد از حضرت علي (ع) الگو بگيريم!‌ اما چگونه؟!... من يك جوان هستم! يك جوان با خصوصيات خاص دوران جواني! يك جوان با شور و نشاط خاص اين دوران كه به خنده و تفريح، به شور و احساسات نياز دارد و به الگويي كه مرا به شور آورد!

- با تمام اين حرفها، باز هم بهترين الگو براي تو و براي همه،‌مولاي متقيان است: و بخصوص جواني شان!

- جواني حضرت علي (ع) ؟!

الگو گرفتن يك الگو

- بله ! خود اميرالمؤمنين هم در جواني شان، الگو داشته اند. الگويشان هم پيامبر بوده است. علي (ع) از شش سالگي همراه و همراز پيامبر و در خانه ايشان زندگي مي كرده اند و در همه امور زندگي شان، حتي جزيي ترين مسائل هم به پيامبر اقتدا مي نمودند. يعني خود ايشان هم از يك انسان كامل و والاي ديگر، الگو مي گرفته اند.

- اما چگونه ؟!

- پيامبر اكرم (ص) و علي (ع) همواره با هم بودند، از هنگام عبادت و خلوت در غار حرا گرفته تا مراحل مختلف دعوت خويشان، دعوت عمومي در خانه خدا و حتي سفرهاي تبليغي پيامبر. علي (ع) هميشه اول صبح به ديدار پيامبر مي رفت و آنگاه يكديگر را شاداب ودر آغوش مي كشيدند و احوال هم را مي پرسيدند. آندو بزرگوار اوقات زيادي از شبانه روز را در كنار هم به كار و تلاش مي پرداختند و گاه علي (ع) خالصانه عرق از پيشاني پيامبر (ص) پاك مي كرد و ا يشان نيز صميمانه از او تشكر مي نمود.

علي (ع) خود در اين باره مي فرمايند : ((پيامبر (ص) مرا در دامن خود پروريد. من كودك بودم، پيامبر مرا چون فرزند خود در آغوش گرمش مي فشرد و در استراحتگاه مخصوص خود جاي مي داد... هرگز نيافت كه من دروغي بگويم و در كردار من اشتباهي رخ دهد. من همچون بچه شتري تازه كه پيوسته به دنبال مادرش هست، به دنبال او مي رفتم. او هر روز نكته هاي تازه اي از اخلاق را براي من آشكار مي ساخت. و مرا فرمان ميداد كه در خط او حركت كنم. آن حضرت مدتي از سال در كوه حرا به سر مي برد و كسي جز من او را نمي ديد... من نور وحي و رسالت را ميديدم و بوي خوش ودل انگيز نبوت را احساس مي كردم.. موقعيتي كه من در محضر رسول الله داشتم براي هيچ كس نبود.))

- بسيار خوب!‌ تمام اين حرفها درست! اما حضرت علي، پيامبر را مي ديده اند، وجودشان را لمس مي كرده و به ايشان اقتدا مي كرده اند اما من چه؟! من كه حضرت علي را نمي بينم، چگونه         مي توانم از ايشان الگو بگيريم؟!

- تاريخ كه روح، افعال و رفتار اميرالمؤمنين را ديده و نقل كرده است. از او استفاده كن! از ديدگان تاريخ!

- آري! مگر تو نمي گفتي الگويي مي خواهي كه تو را به شور بياورد. آنچه مي تواند يك جوان را به شور بياورد، ديدن حماسه آفريني ها و شورمندي هاي كسي است كه به او علاقمند است. حال چه كس ديگري را سراغ داري كه به اندازه اميرالمؤمنين ، حماسه آفريده باشد. در همان كودكي كه مصادف بود با آغاز بعثت پيامبر، كودكاني كه به تحريك مشركان،‌پيامبر را آزار مي دادند و سنگ مي پراندند، با شجاعت از اطراف پيامبر دور مي كرد. چه كسي ، شب را در بستري پر خطر بجاي ديگري،بجاي محبوبش خوابيده و از آن شب به عنوان لذتبخش ترين شب عمرش ياد كرده است؟ مگر رشادتهاي اميرالمؤمنين را در جنگ بدر نشنيده اي؟! آن هنگام او فقط 25 سال داشته است و به گفته مورخين نيمي از كشته شدگان اين جنگ با ضرب شمشير علي (ع) از پاي در آمده بودند. مي داني در جنگ احد زمانيكه علي (ع) 26 سال داشت، ا نجا كه در همان اوائل جنگ پرچمدار 9 لشكر دشمن را به خاك انداخت و بعد هم هنگامي كه پيامبر در خطر محاصره بود پروانه وار به دور آن حضرت مي چرخيد و از وجود مباركشان محافظت مي كرد همه مردم چه ندايي را از آسمان شنيدند:

  ((لا فتي الا علي،‌ لا سيف الا ذوالفقار))

((علي از همه جوانها بهتر است و ذوالفقار او از همه شمشيرها برنده تر))

- اما جنگ خندق و شجاعت بي همتاي علي (ع) و داوطلب شدن ايشان جهت مبارزه با عمروبن عبدود يكي از نيرومندترين مردان عرب آري همانجا بود كه پيامبر به واسطه اخلاص علي (ع) در اين مقابله بي نظير فرمود :

(( ضربه علي يوم الخندق، افضل من عباده الثقلين))

به راستي كه چنين حمله اي در وصف هيچ دلير مرد ديگري بيان نشده! در آن زمان اميرالمؤمنين 28 سال بيشتر نداشت!

در جنگ خيبر نيز هنگاميكه تمام مردان با تجربه و جنگ ديده سپاه اسلام، شكست خورده بازگشتند، علي (ع) به ميدان آمد و با فتح قلعه محكم و مقاوم خيبر آن پيروزي بزرگ را براي اسلام به ارمغان آورد.

به راستي كه هيچ جوان ديگري،‌ چنين جواني پرشور و هيجان انگيزي نداشته است.

همه مردان بزرگ تاريخ بشريت و پيشاپيش همه آنان علي (ع) در دوران جواني از رموز موفقيت خود بهره برده، راههاي پرپيچ و خم آن را با درخشندگي پشت سر نهاده،  توانسته اند كارهاي بزرگي را به انجام رسانند.

تفريح و شادي علي (ع)

- مي داني اي دوست عزيز: من هم حرفهاي تو را مي پذيرم. اما جنگ و شور و حماسه فقط بخشي از زندگي انسان است. جيزهاي ديگري هم هستند كه آدمي بايد به آنها هم توجه كند. الگوي كامل، بايد در آن زمينه ها هم حرف براي گفتن داشته باشد. اينطور نيست؟

- حتماً همينطور است. و من به تو مي گويم كه اميرالمؤمنين در آن موارد هم، الگويي قابل قبول و كامل ارايه مي دهد. آخر تو درباره زندگي اميرالمؤمنين چه فكر كرده اي؟

فكر مي كني تمام زندگي حضرت علي (ع) در جنگ و عبادت خلاصه شده؟

 

- يعني اينطور نبوده است؟!

- نه كه نبوده است! حضرت علي (ع)، مردي خوش رو و خندان بوده اند. هميشه تبسم خوش آيندي بر لب داشته اند كه دل مؤمنان را شاد مي كرده است. ايشان تفريح هم مي كرده اند. منتها تفريح در ديدگاه علي (ع) ولگردي و اتلاف وقت يا روز را به شب رساندن نبود.

- پس تفريح علي (ع) چگونه بود ؟

علي (ع) كار را تفريح مي دانست.

تفريح او را، مسافرت، كمك به ديگران، تحصيل و تدريس، سرودن، نوشتن، حفظ و قرائت قرآن، مباحثه، نگريستن به طبيعت و ورزش تشكيل مي داد. پرداختن به ورزشهاي شمشيربازي، پرتاب نيزه، اسب سواري، كشتي، وزنه برداري و شركت در مسابقات ورزشي هم براي ايشان جنبه تفريح داشته است.

- چقدر جالب بوده است! احتمالاً به دليل همين ديدگاه اميرالمؤمنين نسبت به تفريح و زندگي بوده است كه اگر سرتاسر زندگي شان را مرور كنيم،‌ لحظه اي توقف و سكون در آن نمي يابيم. گويي حتي يك لحظه هم با لحظه قبلي شان مشابه نبوده است. و درست به دليل همين ديدگاه بود كه شوخي و خنده هم در سيره مولاي متقيان، شكل ديگري داشت.

- مگر شوخي و خنده علي (ع) چگونه بود؟

اميرالمؤمنين اهل شوخي و مزاح بود، اما نه شوخي هاي زننده و بي مزه! بلكه مزاح هاي معنادار و آموزنده!

هرگاه كه يكي از ياران و دوستانش را غمگين و گرفته مي ديد، با شوخي او را خوشحال مي كرد تا اندكي از اندوهش كم شود. از همه مهمتر اينكه، شادي علي (ع) هنگامي بود كه يك كافر، مسلمان مي شد. جنگي به پيروزي ختم مي شد، غذايي به فقير مي رساند، دل غمديده اي را شاد مي كرد،‌مشكلي را از كسي مرتفع مي كرد و كودك يتيمي را ذوق زده مي نمود. نكته ديگر هم اين بود كه مولاي متقيان در شوخي هايش مراقب و محافظ حدود شرعي بود تا حتي به شوخي دروغ نگويد،‌ دل مؤمني را نشكند يا با زن و دختر نامحرمي، شوخي ننمايد.

علي و ارتباط با زنان و دختران

- به طور مثال همين چگونگي ارتباط داشتن با زنها و دخترهاي نامحرم در جامعه، يكي از معضلات امروز ما جوانها است. بخاطر اينكه نه الگوي مناسبي در مورد آ‌ن ارائه شده و نه ديدگاه دين در مورد آن به خوبي مشخص و تبيين شده است. تازه، تندروي ها و كج رويهاي گروهها و طبقات گوناگون در مرحله عمل را هم به آن اضافه كن.

اگر به سيره اميرالمؤمنين دقت كني،‌مي بيني كه حضرت علي (ع) در سنين جواني با زنان سالخورده اسلام سلام و احوالپرسي مي نمود ولي با دختران و زنان جوان نه! حتي سلام هم نمي كرد. در حاليكه پيامبر در همان زمان با زنان و دختران هم سلام و احوالپرسي مي كردند. چون زماني كه علي (ع) 20 ساله و درعنفوان جواني چنين عمل مي نمود، پيامبر اكرم (ص) قريب 50 سال از عمر شريفشان مي گذشت بنابراين از آنجا كه احتمال پيش آمدن گناه دست كم براي طرف مقابل دور از ذهن نبود،‌علي (ع) اين تربيت شده مكتب پيامبر به عنوان يك جوان سعي داشت مسائل ارتباطي و حدود بين دختر و پسر يا به عبارتي زن و مرد را مراعات كند. هر چند وجود نازنين آن حضرت مبرا و پاكيزه از هر گونه آلودگي بود.

از طرفي پيامبر سه دختر جوان به نامهاي زينب، ام كلثوم و فاطمه در خانه داشتند. حضرت علي (ع) با اينكه از كودكي به اين خانه رفت و آمد داشتند،‌ اما در اين رفت و آمدها نهايت دقت را به عمل مي آوردند. در حاليكه همين علي (ع) در دوران خلافتش، وقتي كه حدود 60 سال سن داشت و همسر شهيدي را نيازمند كمك ديد، به ياري او شتافت.

 

پس در ارتباط با افراد نامحرم ،‌چيزي كه بيش از عوامل ديگر اهميت دارد

نيت و انگيزه طرفين و از همه مهمتر عدم امكان وجود مفسده درا ين ارتباط براي هر دو نفر است!

ياري رساندن به نيازمند و در طلب رضاي خدا آنهم در حد ضرورت مطلوب است و ليكن اين سيره جداي از بهانه جويي براي آشنايي و استمتاعات و لذت جويي و هرگونه آلودگي ديگر است.

به راستي كه كسي چون حضرت علي (ع)، در سنين جواني اش و در ريزترين حركات و رفتارهايش بهترين الگوي نسل جوان ماست.

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

جايگاه علي عليه السلام درهستي

معرفت و شناخت كامل شخصيت والاي اميرالمؤمنين علي (ع) و جايگاه او در جهان هستي در حد بشر نيست چه رسول اكرم (ص) خطاب به مولا مي فرمايد :

يا علي لا يعرفك الاّّّ الله و انا

اي علي! تو را هيچكس نشناخت جز خدا و من

درابتداي خلقت، معمار آفرينش، زمين و خورشيد و ماه و بر و بحر اعلام كرد كه آفرينش شما، آفرينش همه چيز، به طفيل محبت پنج نور مقدس است.

يا ملائكتي و سكان سماواتي اعلموا اني ما خلقت سماء مبنيه و لا ارضا محديه و لا قمرا منيرا و لا شمسا مضيئه

و لا فلكا يدور و لا بحرا يجري و لا فلكا يسري الا في محبه هؤلاء الخمسه.

 

آفرينش بر محبت اينان رقم خورد و عرصه هستي به حب ولايت آنان از عدم شكل گرفت. اگر علي (ع) نبود، آفرينش به تكوينش نمي ارزيد . نوروجود علي (ع) ، مصباح پايگاه آفرينش شد وهستي اول با وجود او شكل گرفت. هدفنامه وجود را نيز به وجود او پيوند زدند.

لو لا كلما خلقت الا فلاك و لو لا علي لما خلقتك...

در زيارتنامه مولي در روز غدير علي (ع) را ندا مي دهيم :

السلامٌَُُُ عليكُُ ايها النبأ العظيم، الذي هم فيه مختلفون

سلام برتو اي خبر بزرگ عالم! خبر بزرگ هستي. پس علي (ع) راز بزرگ خلقت است! اما در او اختلاف كردند. اين بود كه اول مظلوم عالم هم علي″ نام گرفت.

روزي پيامبر اكرم (ص) در جمع صحابه بودند و جبرئيل، ملك مقرب الهي هم به شكل انساني در آن جمع حاضر بود. پيامبر به جبرائيل رو كردند و با اشاره به اميرالمؤمنين علي (ع) فرمودند: آيا او را مي شناسي؟ عرض كرد: چگونه او را نشناسم كه او در عرش مرا معلم بود و شيوه عبوديت الهي را به من تعليم فرمود. تو به آدم وقتي كه از بهشت قرب رانده شد و به زمين فراق هبوط كرد، با ذكر نام علي (ع) و اهل بيت او به درگاه الهي پذيرفته شد. نوح نام او را بر كشتي خويش حك كردو لنگرگاه كشتي اش را مسجد كوفه قرار داد. خداوند در شب معراج با حبيب خويش با صوت علي (ع) سخن گفت. قرآن كريم، علي (ع) را به منزله نقش پيامبر دانست.

فقل تعالوا ندع ابناء نا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم (آل عمران 61)

پيامبر فرمودند: من و علي از يك درختيم (انا و علي من ش جره واحده) و باز فرموده:   (انت مني بمنزله هارون من موسي) و نيز: (انا مدينه العلم و علي بابها) همانا من شهر علمم و علي در آن است. و خطاب به مولي فرمود: (انت اخي و وصيي و وارثي) تو برادر من و وصي و وارث مني. در فرازي از دعاي ندبه  پيامبر خطاب به علي مي فرمايد (لو لا انت يا علي لم يعرف المؤمنون بعدي) اي علي اگر تو نبودي مردم پس از من مؤمنان را نمي شناختند.

در زيارت مطلقه مي خوانيم ((السالم علي ميزان الاعمال)) علي ميزان و معيار اعمال است. امام صادق (ع) در زيارت جدش عرضه مي دارد درود بر تقسيم كننده بهشت و جهنم، درود بر نعمت الهي بر نيكان :

((السلام علي قسيم الجنه و النار السلام علي نعمه الله علي الابرار))

محبت علي عامل رسيدن به كمال

در دواير مختلف هستي،‌هر شعاعي به دور محوري مي چرخد و هر پديده اي حول قطب وجودي كه وابسته به اوست، دور مي زند. امام معصوم محور هستي، قطب عالم وجود، تكيه گاه آفرينش، واسطه فيض الهي به جهان هستي و نگهدارنده كائنات باذن الله است. در اين راستا، محبت و ولايت علي (ع) مربي همه موجودات، هدايتگر آنان به سوي كمال و سبب دوام و قوام تمامي پديده ها از جمال تا انسان است. پيامبر خدا (ص) در اين رابطه بيان زيبايي مي فرمايد:

 

                                   حبًٌ عليٍٍٍّ حسنه لا تضرمعها سيئهًٌ       (بحار ج 9 ص 401)

محبت علي (ع) حسنه اي است كه با وجود آن هيچ گناهي به انسان صدمه نمي رساند.

بر اين معنا اگر محبت علي (ع) كه نمونه كامل انسانيت و طاعت و  عبوديت و اخلاق است از روي صدق و راستي باشد، مانع ارتكاب گناه مي گردد. مانند واكسني كه مصونيت ايجاد مي كند و نمي گذارد بيماري در شخص ″واكسينه شده″ راه يابد. محبت پيشوايي مانند علي (ع) كه نمونه تقوا و پرهيزكاري است آدمي راشيفته رفتار علي (ع) مي كند. فكر گناه را از سر او بدر مي برد، البته به شرطي كه محبتش صادقانه باشد . كسي كه علي (ع) را بشناسد، تقواي او را بشناسد، سوزوگداز عارفانه او را، ناله هاي نيمه شبهايش را و ساده زيستي و كار و تلاش همه جانبه اش را بداند، محال است به خلاف فرمان او كه هميشه امر به تقوي و درستي مي كرد عمل كند. يعني هر محبي به خواسته محبوبش احترام مي گذارد و فرمان او را گرامي مي دارد. فرمانبرداري از محبوب لازمه محبت صادق است.

 

پس محب واقعي علي ، واله و حيران علي و عاشق و جانباز علي، رهرو راستين علي است.

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

علي عليه السلام سمبْل توليد و كار

- تو ميداني اميرالمؤمنين از چه جهت ما را به خانه اش دعوت كرده است؟

- من، چيزي نمي دانم. فقط چشمانم به آن كيسه بزرگ پر از پولي است كه پاي غلام علي با آن برخورد كرد.

- آيا مي داني علي اينهمه پول را از كجا آورده است؟

- چرا از خودش نمي پرسي؟

- يا علي! اين پولهاي زياد كجا بوده است؟

- اين پولها از آن كسي است كه مال ندارد.

- منظور علي از اين جمله چه بود؟

- يادت هست كه چندي قبل، علي با پيراهن كهنه اي از كنار ما رد شد و ما با لحني تمسخرآميز و متلك گونه فقر و و تهي دستي علي را به رخ او كشيديم. غلامش مي گفت پس از آن جريان، علي به او گفته است امسال خرماها را به فقرا ندهد. بلكه خرماها را به بازرگانان بفروشد و پول آنها را جمع كند. حال هم ما را در اينجا جمع كرده است تا به ما بفهماند كه او مردي دارا و ثروتمند است. اما با بخشيدن اموالش به فقرا، چيزي از آن را براي خود نگاه نمي دارد.

احتمالاً، حال هم قصد دارد اين پولها را ميان مستمنداني كه هر سال برايشان خرما مي فرستاد، تقسيم كند.

بعضي علي (ع) را به علم زيادش مي شناسند و بعضي حيران عدالتش هستند. بعضي شيداي غيرتمندي اش هستند. بعضي هم مبهوت جنگاوري اش. اما كمتر كسي علي را اسوه و سمبل كار و توليد اقتصادي مي شناسد. علي از همان دوران كودكي وبعدها نوجواني و جواني اش مشغول كار و فعاليت شد. از كودكي تا كهنسالي تا آنجايي كه وقت و فرصت به او اجازه مي داد، كار مي كرد و خرج زندگاني اش را تأمين مي نمود. در تمام اين دوران هم :

مشروعيت كار براي علي (ع) مهم بود، نه نوع و مقبوليتش!

به همين جهت هم، ‌امام را در دورانهاي مختلف عمرشان در كارهاي گوناگون و مختلفي        مي بينيم. در جواني با شتري براي مردم مشكهاي آب را حمل مي نمود و آنها را در اختيار آنان قرار مي داد و آنها را در اختيار آنان قرار مي داد تا مخارجش تأمين شود. با كاشت درخت و بناي باغها، با حفر قنات و چاهها زمين را آباد مي كرد و چرخ اقتصادي را به چرخش درمي آورد. او كار مي كرد و درآمدش را انفاق مي نمود. با اينكه بعدها يكي از پردرآمدترين انسانهاي زمان خودش شده بود، اما باز هم به اموالش دل نمي بست. خود مي فرمايد :

صدقه اي كه من از مال خودم خارج مي كنم، اگر مابين همه بني هاشم تقسيم كنم، آنها را كفايت مي كند.

و اينهمه از آن رو بود كه اميرالمؤمنين بزرگترين دشمن فقر و نداري بود. در كلامي به فرزندش محمد حنفيه مي فرمايد :

پسرم من از فقر بر تو مي ترسم. از آن به خدا پناه ببر! چرا كه فقر دين انسان را ناقص و عقل و انديشه او را مشوش و مردم را نسبت به او،‌ و او را نسبت به مردم بدبين مي سازد.

او دشمن فقر بود. سفارش مي كرد كه هركس بايد با كار و كوشش، از دچار شدن خانواده اش به فقر و مكنت جلوگيري كند و پس از آن هم در آمدش را به كمك و ياري فقرا، اختصاص دهد. اميرالمؤمنين كاري را كه در جهت مبارزه با فقر انجام مي شد امري مقدس و در رديف جهاد         في سبيل الله به حساب مي آورد. از همين رو هم بود كه مولاي مؤمنان علاقمند بود تا از دسترنج خودش به تأمين زندگي اش بپردازد. حتي در دوران خلافت هم كه كار و وظيفه اش سنگين، و فعاليتش زيادتر بود- اميرالمؤمنين بر كشوري وسيع حكومت مي كرد كه چندين برابر ايران فعالي است و به عزل و نصب و بازرسي و حسابرسي مي پرداخت- با اينكه كارهاي خلافت  خسته اش مي كرد، اما همچنان تأكيد داشت كه از دسترنج خودش امرار معاش كند و از بيت المال مصرف نكند. و نقل است حتي پس از بيعت مردم با ايشان در امر خلافت، به مزرعه رفت و مشغول كار و زراعت خويش شد.

آري! بي رغبتي به دنيا، بابناي دنيا كه خداي متعال آنرا وظيفه همگان قرار داده است،‌منافات ندارد. شيوه اميرالمؤمنين كه تربيت يافته اسلام است به ما مي فهماند :

دنيا را بسازيد، زمين را آباد كنيد، ثروت ايجاد كنيد، اما دل نبنديد! اسير آن نشويد، تا راحت بتوانيد در راه خدا انفاق كنيد. هر چه مي توانيد ثروت توليد كنيد،‌اما خودتان كمتر مصرف كنيد!

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

علي عليه السلام الگوي مصرف و ساده زيستي

وسايل زندگي حضرت علي (ع)

- چه شد ((سويد))؟ چرا سر در گريبان داري؟

- از خانه علي مي آيم؟ به خدا سوگند او را ديدم در حاليكه بر روي حصيري ساده و كوچك نشسته بود. به او گفتم: بيت المال در دست توست و من چيزي از آن در خانه ات نمي بينم؟! فرمود:

اثاثيه اين خانه را به خانه ديگر انتقال داده ايم و به زودي به آنجا كوچ خواهيم كرد. اين اثاث را هم پس از مرگ نمي توان به همراه برد.

- به خدا سوگند ، به ياد دارم كه روزي گفت :

با اين جامه ها به سرزمين شما آمدم و باروبنه ام همين است كه مي بينيد.

اكنون اگر از بلاد شما ، با  چيزي جز آنچه با آن آمده بودم ، بيرون روم،‌از خيانتكاران خواهم بود.

آري زندگي امام (ع) بسيار ساده و به دور از وسايل و ابزار فراوان و زرق و برق بود. او دشمن تصنع بود. درعين حال همان ابزار اندك، پاك، نظيف و آراسته بود. حتي مركب سواري امام هم در زمانه خودش ساده ترين حالت ممكن بود، قاطري به نام دلدل.

از متاع دنيا تنها بخشي از ابزار را داشت كه براي زندگي او بسيار ضروري به نظر مي آمدند.

 

لباس و كفش علي (ع)

روزي او را بر منبرديدم كه در حال صحبت، لباسش را تكان ميداد. بعدها از وي پرسيدم كه دليل اين كار چه بود؟

پاسخ داد كه فقط همين يك لباس را در اختيار داشته است و چون آن را شسته و در حال خيس در بر كرده بود تكان مي داده تا زودتر خشك شود.

او در لباس هم بسيار قانع بود. به لباسهاي گوناگون و رنگارنگ بي توجه بود. لباس و كفش ساده اي داشت كه خود مي شست و خود وصله مي زد.

غذاي علي (ع)

- جالب است كه او، درغذا خوردن هم بر هوس خود صبور بود و هميشه هم به غذايي ساده و حداقل بسنده مي كرد. روزي از جلوي قصابي مي گذشت. قصاب به ايشان پيشنهاد كرد از اين گوشت بخريد. امام فرمود: پول همراه ندارم. قصاب گفت: نسيه مي دهم. امام فرمودند:

برخوردن گوشت صبر مي كنم و نسيه نمي خرم.

امام بر غذا صابر بود و هرگز در يك وعده دو خورشت مصرف نكرده و از بين دو خورشت ساده ترين را بر مي گزيد و مي فرمود :

هيچ كس نيست كه خوراك و نوشيدني و پوشاك او نيكو ولذت بخش باشد مگر اينكه در فرداي قيامت ايستادن او در برابر خداي عزوجل طولاني شود. در حلال دنيا  حساب است و در حرام آن عقاب.

علي (ع) مردي است كه با نان جويي مي سازد تا مرم را سير دارد و نخلستانهاي احداث شده با دست خود را وقف مستمندان نمايد. با چنين اوصاف آنكس كه نان جوين علي (ع) را مي ديد گمان مي كرد در او قدرت و توان مبارزه كافي نيست اما آنگاه كه مبارزه او را مي ديد درحيرت بود كه چگونه با چنين نان خشني آن همه قدرت و جرأت از او بر مي خيزد غافل از اينكه علي (ع) خود در اين باره مي فرمايد :

آگاه باشيد ه درختان بياباني چوبشان محكمتر است و آتششان شعله ورتر و پردوام تر اما بوته هاي سرسبز (كه همواره در كنار آب قرار دارند) پوستشان نازكتر و كم دوامترند.

 

- به راستي مقصود از اين سخنها چيست؟

- منظور مقايسه سيره حضرت علي (ع) با سرو وضعي است كه براي خودت درست كرده اي!

- نكند انتظار داري من هم مثل علي (ع) زندگي كنم؟ شايد فراموش كرده اي كه او علي (ع) بود. من كه علي (ع) نيستم!

- اگر قرار بود كه اين شيوه زندگي فقط مخصوص ائمه اطهار و بزرگان دين باشد، ديگر لزومي نداشت در تاريخ ذكر شود. نقل اين مسائل در كتب اخلاقي و تاريخي، براي آموختن و عمل كردن است! ائمه اطهار هم هميشه بر عمل كردن به آنها تأكيد داشته اند.

چون اين امور اصولي است ثابت، محكم و پايدار! نه منحصر به زمان و اشخاصي خاص!

- يعني منظورت اين است كه من هم مثل حضرت علي (ع) لباس بلند و كفش وصله دار بپوشم و سوار بر اسب يا قاطر شوم؟

- دوست عزيز! ساده زيستي در سيره پيشوايان دين و حضرت علي (ع) يك اصل است. اما طبيعي است كه اين اصل در شرايط گوناگون، و زمانهاي مختلف، صورتهاي مناسب آن جامعه و زمان را مي طلبد. پس حفظ اين اصل، لزوماً هم به معناي حفظ همان شكل ها و قالب ها نيست. بلكه حدودي مثل نفي تجمل،‌اسراف، تبذير، اتلاف و رعايت عفاف، كفاف، قناعت... هميشه و در همه زمانها قابل رعايت است. چنانچه امام صادق (ع) پيرامون نوع لباس مي فرمايند :

((فخير لباس كل زمان لباس اهله))

بهترين لباس در هر عصري لباس اهل آن زمان است.

حضرت علي (ع) در نامه به عثمان بن حنيف مي نويسند :

بدان كه امام شما از دنيايش به اين دو جامه كهنه و از غذاها به دو قرص نان اكتفا كرده است. آگاه باش! شما توانايي آن را نداريد كه چنين باشيد، اما مرا با ورع ، تلاش، عفت،‌پاكي و پيمودن راه صحيح ياري دهيد.

 

-            نمي دانم چه بگويم! فقط مي دانم كه :  

آب دريا را اگر نتوان كشيد                                     هم به قدر تشنگي بايد چشيد

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

چهل حدیث

قالَ الاِْمامُ الصّادِقٌ (علیه السلام) :

1- محاسبه روزانه نفس
«حَقٌّ عَلى کُلِّ مُسْلِم یَعْرِفُنا أَنْ یَعْرِضَ عَمَلَهُ فى کُلِّ یَوْم وَ لَیْلَة عَلى نَفْسِهِ فَیَکُونَ مُحاسِبَ نَفْسِهِ، فَإِنْ رَأى حَسَنَةً اسْتَزادَ مِنها، وَ إِنْ رَأى سَیِّـئَـةً اسْتَغْفَرَ مِنْها لِئَلاّ یَخْزى یَوْمَ الْقِیمَةِ.»:
بر هر مسلمانىکه ما را بشناسد سزاوار است که در هر شبانه روز عملش را بر خود عرضه دارد و خود حسابگر خویش باشد، اگر حسنه دید بر آن بیفزاید، و اگر گناه دید از آن آمرزش خواهد تا این که روز قیامت رسوا نشود.
2- استقامت
«لَوْ أَنَّ شیعَتَنا اسْتَقامُوا لَصافَحَتْهُمُ الْمَلائِکَةُ وَلاََظَلَّهُمُ الْغَمامُ وَ لاََشْرَقُوا نَهارًا وَ لاََکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ لَما سَأَلُوا اللّهَ شَیْئًا إِلاّ أَعْطاهُمْ.»:
اگر شیعیان ما استقامت مىورزیدند، هر آینه فرشتگان با آنها دست مىدادند و ابر بر آنها سایه مىانداخت و در روز مىدرخشیدند و از فراسر و زیر پاى خود روزى مىخوردند و چیزى از خدا نمىخواستند، مگر این که به آنها مىداد.
3-مفاسدِ نیرنگ و حسادت
«مَنْ غَشَّ أَخاهُ وَ حَقَّرَهُ وَ ناواهُ جَعَلَ اللّهُ النّارَ مَأْواهُ. وَ مَنْ حَسَدَ مُؤْمِنًا إِنْماثَ الاْیمانُ فى قَلْبِهِ کَما یَنْماثُ الْمِلْحُ.»:
هر که با برادرش نیرنگ ورزد و او را کوچک شمارد و با او درافتد، خداوند آتش را جایگاهش گرداند، و هر که بر مؤمنى حسد برد، ایمان در دلش آب شود، چنان که نمک در آب حلّ شود.
4- پارسایى، کوشش و کمک به مؤمنان
«لاتَذْهَبَنَّ بِکُمُ الْمَذاهِبُ فَوَ اللّهِ لا تُنالُ وِلایَتُنا إِلاّ بِالْوَرَعِ وَ الاِْجْتِهادِ فِى الدُّنْیا وَ مُواساةِ الاِْخْوانِ فِى اللّهِ، وَ لَیْسَ مِنْ شیعَتِنا مَنْ یَظْلِمُ النّاسَ.»:
مسلکها و مذهبها شما را نبرند، به خدا سوگند به ولایت ما نتوان رسید جز با پارسایى و کوشش در دنیا، و یارى دادن برادران براى خدا. و کسى که به مردم ستم کند، شیعه ما نیست.
5- نتیجه اعتماد به خدا
«مَنْ یَثِقْ بِاللّهِ یَکْفِهِ ما أَهَمَّهُ مِنْ أَمْرِ دُنْیاهُ وَ آخِرَتِهِ وَ یَحْفَظْ لَهُ ما غابَ عَنْهُ، وَ قَدْ عَجَزَ مَنْ لَمْ یُعِدَّ لِکُلِّ بَلاء صَبْرًا وَ لِکُلِّ نِعْمَة شُکْرًا وَ لِکُلِّ عُسْر یُسْرًا.»:
هر که به خدا اعتماد ورزد، خدا مهمِّ دنیا و آخرتش را کفایت کند و هر چه از او غایب است برایش حفظ کند.
درمانده و ناتوان است هر که براى هر بلا صبرى، و براى هر نعمت شکرى، و براى هر دشوارى آسانىاى ندارد.
6- دستورهاى اخلاق عملى
«صِلْ مَنْ قَطَعَکَ، وَأَعْطِ مَنْ حَرَمَکَ، وَ أَحْسِنْ إِلى مَنْ أَساءَ إِلَیْکَ وَ سَلِّمْ عَلى مَنْ سَبَّکَ. وَ أَنْصِفْ مَنْ خاصَمَکَ، وَ اعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ کَما أَنَّکَ تُحِبُّ أَنْ یُعْفى عَنْکَ، فَاعْتَبِرْ بِعَفْوِ اللّهِ عَنْکَ. أَلا تَرى أَنَّ شَمْسَهُ أَشْرَقَتْ عَلَى الاَْبْرارِ وَ الْفُجّارِ. وَ أَنَّ مَطَرَهُ یَنْزِلُ عَلَى الصّالِحینَ وَ الْخاطِئینَ.»:
با کسى که از تو بریده بپیوند، و به آن که از تو دریغ کرده بخشش کن، و با کسى که به تو بدى کرده نیکى کن. و به کسى که به تو دشنام داده سلام کن. و با کسى که به تو دشمنى ورزیده انصاف ورز. و کسى که تو را ستم ورزیده عفو کن، همچنان که دوست دارى که از تو گذشت شود. به عفو خدا از خودت عبرت گیر، آیا نبینى که آفتابش بر نیکان و بدان هر دو مىتابد و بارانش بر شایستگان و ناشایستگان مىبارد؟!
7- آهسته!
«وَ اخْفِضِ الصَّوْتَ، إِنَّ رَبَّکَ الَّذى یَعْلَمُ ما تُسِّرُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ، قَدْ عَلِمَ ما تُریدُونَ قَبْلَ أَنْ تَسْأَلُوهُ.»:
صدایت را فرودآر، زیرا خدایى که نهان و آشکار را مىداند سؤال ناکرده مىداند که شما چه مىخواهید.
8- بهشت و جهنّم، خیر و شرّ واقعى
«أَلْخَیْرُ کُلُّهُ أَمامُکَ، وَ إِنَّ الشَّرَّ کُلَّهُ أَمامُکَ، وَ لَنْ تَرَى الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ إِلاّ بَعْدَ الاْخِرَةِ، لاَِنَّ اللّهَ عز و جل جَعَلَ الْخَیْرَ کُلَّهُ فِى الْجَنَّةِ وَ الشَّرَّ کُلَّهُ فِى النّارِ، لاَِنَّهُما الْباقیانِ.»:
تمام خیر در برابر تو و تمام شرّ نیز در برابر توست. و خیر و شرّ را نبینى، مگر بعد از آخرت، زیرا که خداوند عزّوجلّ تمام خیر را در بهشت و تمام شرّ را در دوزخ قرار داده، زیرا که این دواند که باقىاند.
9- جلوه و چهره اسلام
«أَلاِْسْلامُ عُرْیانٌ فَلِباسُهُ الْحَیاءُ وَ زینَتُهُ الْوَقارُ وَ مُرُوءَتُهُ الْعَمَلُ الصّالِحُ وَ عِمادُهُ الْوَرَعُ وَ لِکُلِّ شَىْء أَساسٌ وَ أَساسُ الاِْسْلامِ حُبُّنا أَهْلَ الْبَیْتِ.»:
اسلام، برهنه است، لباسش حیا و زیورش وقار و جوانمردىاش عمل صالح و ستونش پارسایى مىباشد. و براى هر چیزى پایه اى است و پایه اسلام دوستى، ما اهل بیت است.
10- عمل براى آخرت
«إِعْمَلِ الْیَوْمَ فِى الدُّنْیا بِما تَرْجُوا بِهِ الْفَوْزَ فِى الاْخِرَةِ.»:
امروز در دنیا کارى کن که به وسیله آن امیدِ کامیابى در آخرت را دارى.
11- پاداش یارى دوستان اهل بیت
«لا یَبْقى أَحَدٌ مِمَّنْ أَعانَ مُؤْمِنًا مِنْ أَوْلِیائِنا بِکَلِمَة إِلاّ أَدْخَلَهُ اللّهُ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِساب.»:
در روز قیامت کسى نماند که یک کلمه به مؤمنى از دوستان ما کمک کرده باشد، جز این که خداوند او را بىحساب به بهشت داخل گرداند.
12- پرهیز از ریا و جدال و دشمنى
«إِیّاکَ وَ الْمُراءَ فَإِنَّهُ یُحْبِطُ عَمَلَکَ وَ إِیّاکَ وَ الْجِدالَ فَإِنَّهُ یُوبِقُکَ وَ إِیّاکَ وَ کَثْرَةَ الْخُصُوماتِ فَإِنَّها تُبْعِدُکَ مِنَ اللّهِ.»:
از ریاکارى بپرهیز که عملت را از بین برد و از جدال بپرهیز که هلاکت گرداند. و از خصومت ها و دشمنى ها بپرهیز که تو را از خدا دور کند.
13- پاکیزگىِ روح، ابزار تشخیص مؤمن
«إِذا أَرادَ اللّهُ بِعَبْد خَیْرًا طَیَّبَ رُوحَهُ فَلا یَسْمَعُ مَعْرُوفًا إِلاّ عَرَفَهُ وَ لا مُنْکَرًا إِلاّ أَنـْکَرَهُ، ثُمَّ قَذَفَ اللّهُ فى قَلْبِهِ کَلِمَةً یَجْمَعُ بِها أَمْرَهُ.»:
چون خدا خیر بنده اى را خواهد روحش را پاک گرداند، به طورى که هیچ معروفى به گوشش نرسد، مگر آن که آن را بفهمد و هیچ منکرى را نشنود، جز آن که زشتش داند و سپس کلمه اى به دلش الهام کند که کارش را بدان فراهم آرد.
14- درخواست عافیت از خدا
«فَسْئَلُوا رَبَّکُمُ الْعافِیَةَ وَ عَلَیْکُمْ بِالدَّعَةِ وَ الْوَقارِ وَ السَّکینَةِ وَ الْحَیاءِ.»:
از پروردگارتان عافیت بخواهید و نرمش و وقار و آرامش حیا را حفظ کنید.
15- نفسِ دعا، عمل است
«أَکْثِرُوا مِنَ الدُّعاءِ، فَإِنَّ اللّهَ یُحِبُّ مِنْ عِبادِهِ الَّذینَ یَدْعُونَهُ، وَ قَدْ وَعَدَ عِبادَهُ الْمُؤْمِنینَ الاِْسْتِجابَةَ وَ اللّهُ مُصَیِّرٌ دُعاءَ الْمؤْمِنینَ یَوْمَ الْقِیمَةِ لَهُمْ عَمَلاً یَزیدُهُمْ بِهِ فِى الْجَنَّةِ.»:
زیاد دعا کنید، زیرا خداوند بندگان دعا کن خود را دوست دارد و به بندگان مؤمنش وعده اجابت داده است، وخداوند در روز قیامت دعاى مؤمنان را از کردارشان محسوب دارد و ثوابش را با بهشت فزاید.
16- دوستى بینوایان مسلمان
«وَ عَلَیْکُمْ بِحُبِّ الْمَساکینِ الْمُسْلِمینَ، فَإِنَّ مَنْ حَقَّرَهُمْ وَ تَکَبَّرَ عَلَیْهِمْ فَقَدْ زَلَّ عَنْ دینِ اللّهِ وَ اللّهُ لَهُ حاقِرٌ ماقِتٌ وَ قَدْ قالَ أَبُونا رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم) «أَمَرَنى رَبّى بِحُبِّ الْمَساکینِ المُسْلِمینَ مِنْهُمْ»»:
بر شما باد به دوستى مستمندانِ مسلمان، زیرا هر کس آنان را کوچک بدارد و بر آنها تکبّر ورزد، به راستى که از دین خدا لغزیده و خدا کوچک کننده و زبون کننده اوست. و پدر ما رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فرموده: «پروردگارم به من دستور داده است که مستمندانِ مسلمان را دوست بدارم.»
17- ریشه کفر
«إِیّاکُمْ أَنْ یَحْسُدَ بَعْضُکُمْ بَعْضًا فَإِنَّ الْکُفْرَ أَصْلُهُ الْحَسَدُ.»:
از حسدورزى به یکدیگر بپرهیزید، زیرا ریشه کفر، حسد است.
18- اعمال محبّت آور
«ثَلاثٌ تُورِثُ الَْمحَبَّةَ: أَلدَّیْنُ وَ التَّواضُعُ وَ الْبَذْلُ.»:
سه چیز است که محبّت آورد: قرض دادن و فروتنى و بخشش.
19- اعمال دشمنى آور
«ثَلاثَةٌ مَکْسَبَةٌ لِلْبَغْضاءِ: أَلنِّفاقُ وَ الظُّلْمُ وَ الْعُجْبُ.»:
سه چیز است که دشمنى مىآورد: دورویى، ستم و خودبینى.
20- نشانه هاى سه کس
«ثَلاثَةٌ لا تُعْرَفُ إِلاّ فى ثَلاثَةِ مَواطِنَ: لا یُعْرَفُ الْحَلیمُ إِلاّ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ لاَ الشُّجاعُ إِلاّ عِنْدَ الْحَرْبِ، وَ لا أَخٌ إِلاّ عِنْدَ الْحاجَةِ.»:
سه کساند که شناخته نشوند جز در سه جا:بردبار شناخته نشود جز به هنگام خشم، و شجاع شناخته نشود جز به وقت نبرد، و برادر و دوست شناخته نشود جز به وقت نیاز.
21- نشانه هاى نفاق
«ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ فَهُوَ مُنافِقٌ وَ إِنْ صامَ وَ صَلّى: مَنْ إِذا حَدَّثَ کَذَبَ، وَ إِذا وَعَدَ أَخْلَفَ. وَ إِذَا ائْتُمِنَ خانَ.»:
سه چیز است در هر که باشد منافق است، اگر چه روزه بدارد و نماز بخواند: آن که چون سخن گوید دروغ گوید، و چون وعده کند خلاف ورزد و چون امینش دانند خیانت نماید.
22- به سه کس اعتماد نکن!
«لا تُشاوِرْ أَحْمَقَ، وَ لا تَسْتَعِنْ بِکَذّاب وَ لا تَثِقْ بِمَوَدَّةِ مُلُوک.»:
با احمق مشورت نکن، و از دروغگو یارى مجو، و به دوستى زمامداران اعتماد مکن.
23- نشانه هاى سرورى و بزرگى
«ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ کانَ سَیِّدًا: کَظْمُ الْغَیْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسیىءِ وَالصِّلَةُ بِالنَّفْسِ وَ الْمالِ.»:
سه چیز است که در هر که باشد آقا و سرور است: خشم فرو خوردن، گذشت از بدکردار، کمک و صله رحم با جان و مال.
24- نشانه هاى بلاغت
«ثَلاثَةٌ فیهِنَّ الْبَلاغَةُ: أَلتَّقَرُّبُ مِنْ مَعْنَى الْبُغْیَةِ، وَ التَّبَعُّدُ مِنْ حَشْوِ الْکَلامِ، وَ الدَّلالَةُ بِالْقَلیلِ عَلَى الْکَثیرِ.»:
سه چیز است که در آن بلاغت و شیوایى است: معنى مقصود را رساندن، و از سخن بیهوده دورى جستن، و بالفظ کم، معنى بسیار را رساندن.
25- نجات در سه چیز است
«أَلنَّجاةُ فى ثَلاث: تُمْسِکُ عَلَیْکَ لِسانَکَ، وَ یَسَعُکَ بَیْتُکَ وَ تَنْدَمُ عَلى خَطیئَتِکَ.»:
نجات در سه چیز است. زبانت را نگهدارى و در خانه ات بمانى! و بر خطایت پشیمان شوى.
26- انس و صفا در سه چیز است
«أَلاُْنْسُ فى ثَلاث: فِى الزَّوْجَةِ الْمُوافِقَةِ وَ الْوَلَدِ الْبارِّ وَ الصَّدیقِ الْمُصافى.»:
انس در سه چیز است: زن موافق و فرزند نیکوکار و دوست خالص و با صفا.
27- نشانه هاى کرم و بزرگوارى
«ثَلاثَةٌ تَدُلُّ عَلى کَرَمِ الْمَرْءِ: حُسْنُ الْخُلْقِ، وَ کَظْمُ الْغَیْظِ وَ غَضُّ الطَّرْفِ.»:
سه چیز است که دلیل بزرگوارى شخص است : خوشخویى، فروبردن خشم، و فروهشتن چشم.
28- سه چیز، تباهى مىآورند
«ثَلاثَةٌ تُکَدِّرُ الْعَیْشَ: السُّلْطانُ الْجائِرُ، وَ الْجارُ السَّوْءُ وَ الْمَرْأَةُ الْبَذِیَّةُ.»:
سه کس زندگى را تیره کنند: زمامدار ستمگر، و همسایه بد، و زنِ بىشرم و بدزبان.
29- حقّ و ناحقّ
«مَنْ طَلَبَ ثَلاثَةً بِغَیْرِ حَقّ حُرِمَ ثَلاثَةً بِحَقٍّ: مَنْ طَلَبَ الدُّنْیا بِغَیْرِ حَقٍّ حُرِمَ الاْخِرَةَ بِحَقٍّ، وَ مَنْ طَلَبَ الرِّیاسَةَ بِغَیْرِ حَقٍّ حُرِمَ الطّاعَةَ لَهُ بِحَقٍّ وَ مَنْ طَلَبَ الْمالَ بِغَیْرِ حَقٍّ حُرِمَ بَقاءَهُ لَهُ بِحَقٍّ.»:
هر که سه چیز را به ناحقّ خواهد از سه چیز به حقّ محروم گردد:1ـ هر که دنیا را به ناحقّ خواهد از آخرتِ به حقّ محروم گردد،2ـ هر که به نا حقّ ریاست طلبد از طاعتِ به حقّ محروم گردد،3ـ هر که به ناحقّ مالى را طلبد از ماندگارى به حقّ آن محروم گردد.
30- پرهیز از سه چیز
«إِنْ یَسْلَمِ النّاسُ مِنْ ثَلاثَةِ أَشْیاءَ کانَتْ سَلامَةً شامِلَةً: لِسانِ السَّوْءِ وَ یَدِ السَّوْءِ وَ فِعْلِ السَّوْءِ.»:
اگر مردم از سه چیز در سلامت باشند، سلامت کامل خواهند داشت: زبان بد و دست بد و کاربد.
31- کمال احسان به سه چیز
«لا یَتِمُّ الْمَعْرُوفُ إِلاّ بِثَلاثِ خِصال: تَعْجیلُهُ وَ تَقْلیلُ کَثیرِهِ وَ تَرْکُ الاِْمْتِنانِ بِهِ.»:
احسان و نیکى کامل نباشد، مگر با سه خصلت: شتاب در آن، کم شمردن بسیار آن، و منّت ننهادن بر آن.
32- ایمان سودمند
«مَنْ لَمْ تَکُنْ فیهِ ثَلاثُ خِصال لَمْ یَنْفَعْهُ الاِْیمانُ: حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ، وَ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ طَلَبِ الَْمحارِمِ وَ خُلْقٌ یُدارى بِهِ النّاسَ.»:
هر که سه خصلت در او نباشد، ایمان به او سودى نرساند:1ـ حلمى که با آن، نادانىِ نادان را برطرف کند،2ـ پارسایىاى که از طلبِ حرام بازش دارد،3ـ و اخلاقى که به وسیله آن با مردم مدارا کند.
33- درباره دانش
«أُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ تَزَیَّنُوا مَعَهُ بِالْحِلْمِ وَ الْوَقارِ وَ تَواضَعُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَهُ الْعِلْمَ وَ تَواضَعُوا لِمَنْ طَلَبْتُمْ مِنْهُ الْعِلْمَ، وَ لا تَکُونُوا عُلَماءَ جَبّارینَ فَیَذْهَبَ باطِلُکُمْ بِحَقِّکُمْ.»:
دانش بیاموزید و با آن خود را به بردبارى و سنگینى بیارایید و با دانش آموزان خود فروتن باشید، و در برابر استاد خویش تواضع کنید، و از عالمان متکبّر و مستبدّ نباشید، که رفتار ناحقّتان حقّ شما را از بین بَرَد.
34- اعتماد بر حسب شناخت
«إِذا کانَ الزَّمانُ زَمانَ جَوْر وَ أَهْلُهُ أَهْلَ غَدْر فَالطُّمَأْنینَةُ إِلى کُلِّ أَحَد عَجْزٌ.»:
هر گاه زمان، زمانِ جور و ستم باشد و اهل زمانه اهل غدر و نیرنگ، اعتماد و دلبستگى به هر کسى عجز و درماندگى است.
35- نتیجه تمایل به دنیا و اعراض از آن
«أَلرَّغْبَةُ فِى الدُّنْیا تُورِثُ الْغَمَّ وَ الْحُزْنَ وَ الزُّهُدُ فِى الدُّنْیا راحَةُ الْقَلْبِ وَ الْبَدَنِ.»:
رغبت و تمایل به دنیا مایه غم و اندوه، و زهد و بىمیلى به دنیا سبب راحتى قلب و بدن است.
36- صفات آمر به معروف و ناهى از منکر
« إِنَّما یَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهى عَنِ المُنْکَرِ مَنْ کانَتْ فیهِ ثَلاثُ خِصال:1ـ عالِمٌ بِما یَأْمُرُ، عالِمٌ بِما یَنْهى.2ـ عادِلٌ فیما یَأْمُرُ، عادِلٌ فیما یَنْهى.3ـ رفیقٌ بِما یَأْمُرُ، رَفیقٌ بِما یَنْهى. کسى امر به معروف و نهى از منکر مىکند که در او سه ویژگى باشد:1ـ به آنچه امر کند دانا باشد و بدانچه نیز نهى کند دانا باشد،2ـ در آنچه امر کند عادل باشد و در آنچه نیز نهى کند عادل باشد،3ـ به آنچه امر کند با نرمش امر کند و بدانچه نیز نهى کند با نرمش نهى کند.
37- زمامدار ستمگر
«مَنْ تَعَرَّضَ لِسُلْطان جائِر فَأَصابَتْهُ مِنْهُ بَلِیَّةٌ لَمْ یُوجَرْ عَلَیْها وَ لَمْ یُرْزَقِ الصَّبْرَ عَلَیْها.»:
هر که از زمامدار ستمگر، طالب فضل و احسانى شود، از او بلایى بیند که، بر آن پاداش نیابد و صبر بر آن، روزى او نشود.
38- بهترین هدیه
«أَحَبُّ إِخْوانى إِلَىَّ مَنْ أَهْدى إِلَىَّ عُیُوبى.»:
محبوبترین برادرانم نزد من، کسى است که عیبهایم را به من اهدا کند.
39- برترى جوى گمراه
«مَنْ دَعَا النّاسَ إِلى نَفْسِهِ وَ فیهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَهُوَ مُبْتَدِعٌ ضالٌّ.»:
هر که با وجود داناتر از خود، مردم را به اطاعت از خود دعوت کند بدعت گزار و گمراه است.
40- صله رحم و آثار آن
«إِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ وَ الْبِرَّ لَیُهَوِّنانِ الْحِسابَ وَ یَعْصِمانِ مِنَ الذُّنُوبِ فَصِلُوا إِخْوانَکُمْ وَبِرُّوا إِخْوانَکُمْ وَ لَوْ بِحُسْنِ السَّلامِ وَ رَدِّ الْجَوابِ.»:
به راستى که صله رحم و نیکوکارى، حساب را آسان کند و از گناهان جلوگیرى نماید، پس با برادران خود صله رحم و نیکى کنید، گرچه به نیکو سلام دادن و جواب سلام باشد.

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

علي و ارتباط با زنان و دختران

به طور مثال همين چگونگي ارتباط داشتن با زنها و دخترهاي نامحرم در جامعه، يكي از معضلات امروز ما جوانها است. بخاطر اينكه نه الگوي مناسبي در مورد آ‌ن ارائه شده و نه ديدگاه دين در مورد آن به خوبي مشخص و تبيين شده است. تازه، تندروي ها و كج رويهاي گروهها و طبقات گوناگون در مرحله عمل را هم به آن اضافه كن.

-           اگر به سيره اميرالمؤمنين دقت كني،‌مي بيني كه حضرت علي (ع) در سنين جواني با زنان سالخورده اسلام سلام و احوالپرسي مي نمود ولي با دختران و زنان جوان نه! حتي سلام هم نمي كرد. در حاليكه پيامبر در همان زمان با زنان و دختران هم سلام و احوالپرسي مي كردند. چون زماني كه علي (ع) 20 ساله و درعنفوان جواني چنين عمل مي نمود، پيامبر اكرم (ص) قريب 50 سال از عمر شريفشان مي گذشت بنابراين از آنجا كه احتمال پيش آمدن گناه دست كم براي طرف مقابل دور از ذهن نبود،‌علي (ع) اين تربيت شده مكتب پيامبر به عنوان يك جوان سعي داشت مسائل ارتباطي و حدود بين دختر و پسر يا به عبارتي زن و مرد را مراعات كند. هر چند وجود نازنين آن حضرت مبرا و پاكيزه از هر گونه آلودگي بود.

از طرفي پيامبر سه دختر جوان به نامهاي زينب، ام كلثوم و فاطمه در خانه داشتند. حضرت علي (ع) با اينكه از كودكي به اين خانه رفت و آمد داشتند،‌ اما در اين رفت و آمدها نهايت دقت را به عمل مي آوردند. در حاليكه همين علي (ع) در دوران خلافتش، وقتي كه حدود 60 سال سن داشت و همسر شهيدي را نيازمند كمك ديد، به ياري او شتافت.

 پس در ارتباط با افراد نامحرم ،‌چيزي كه بيش از عوامل ديگر اهميت دارد

نيت و انگيزه طرفين و از همه مهمتر عدم امكان وجود مفسده درا ين ارتباط براي هر دو نفر است!

ياري رساندن به نيازمند و در طلب رضاي خدا آنهم در حد ضرورت مطلوب است و ليكن اين سيره جداي از بهانه جويي براي آشنايي و استمتاعات و لذت جويي و هرگونه آلودگي ديگر است.

به راستي كه كسي چون حضرت علي (ع)، در سنين جواني اش و در ريزترين حركات و رفتارهايش بهترين الگوي نسل جوان ماست.

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام

ولادت امام و نامگذاری
امام جعفر صادق، امام ششم شیعیان، در هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه متولد گردید. کنیه ایشان ابو عبدالله و لقبشان صادق می باشد. پدر ارجمندشان امام باقر و مادرش ام فروة است. رسول خدا سالها قبل ولادت آن حضرت را خبر داده و فرموده بود نام او را صادق بگذارید، زیرا از فرزندان او کسی است که همنام اوست، اما دروغ می گوید «جعفر کذّاب».


دوران قبل از امامت
در دوران قبل از امامت، حضرت شاهد فعالیتهای پدر خویش در نشر معارف دینی و تربیت شاگردان وفا دار و با بصیرت بود. امام باقر در مناسبتهای مختلف به امامت و ولایت فرزندش جعفر صادق تصریح فرموده و شیعیان را پس از خودش به پیروی از او فرا می خواند. لذا احادیث، زیادی مبنی بر نص امامت حضرت صادق نقل شده است.

امام صادق در سال 114 هجری قمری پس از شهادت پدرش در سن 31 سالگی به امامت رسید. دوران امامتش مصادف بود با اواخر حکومت امویان که در سال 132 به عمر آن پایان داده شد و اوایل حکومت عباسیان.


اوضاع جامعه در آغاز امامت حضرت
در آغاز امامت حضرت افرادی از شیعیان و حتی بستگان حضرت حاضر به قبول امامت ایشان نبودند، لذا حضرت از راههای گوناگونی کوشیدند آنها را به قبول راه صحیح وادار سازند و دراین زمینه به اذن خداوند معجزاتی نیز انجام دادند.
دوران امام جعفر صادق در میان دیگر دورانهای ائمه اطهار، دورانی منحصر به فرد بود و شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت در زمان هیچ یک از امامان وجود نداشته است و این به دلیل ضعف بنی امیه و قدرت گرفتن بنی عباس بود.

این دو سلسله مدتها در حال مبارزه با یکدیگر بودند که این مبارزه در سال 129 هجری وارد مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید.
این کشمکش ها و مشکلات سبب شد که توجه بنی امیه و بنی عباس کمتر به امامان و فعالیتشان باشد، از این رو این دوران، دوران آرامش نسبی امام صادق و شیعیان و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار می رفت.


جنبش فرهنگی در دوران امامت حضرت
عصر آن حضرت همچنین عصر جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون بود. پس از زمان رسول خدا دیگر چنین فرصتی پیش نیامده بود تا معارف اصیل اسلامی ترویج گردد، بخصوص که قانون منع حدیث و فشار حُکّام اموی باعث تشدید این وضع شده بود. لذا خلأ بزرگی در جامعه آنروز که تشنة هرگونه علم و دانش و معرفت بود، به چشم می خورد.
امام صادق با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد. شاگردانی چون: هشام بن حکم، مفضل بن عمر کوفی جعفی، محمد بن مسلم ثقفی، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، جابر بن حیان و . . . . تعداد شاگردان امام را تا چهار هزار نفر نوشته اند.

ابوحنیفه رئیس یکی از چهار فرقه اهل سنت مدتی شاگرد ایشان بود و خودش به این موضوع افتخار کرده است.
امام از فرصت های گوناگونی برای دفاع از دین و حقانیت تشیع و نشر معارف صحیح اسلام استفاده می برد. مناظرات زیادی نیز در همین موضوعات میان ایشان و سران فرقه های گوناگون انجام پذیرفت که طی آنها با استدلال های متین و استوار، پوچی عقاید آنها و برتری اسلام ثابت می شد.

همچنین در حوزه فقه و احکام نیز توسط ایشان فعالیت زیادی صورت گرفت، به صورتی که شاهراههای جدیدی در این بستر گشوده شد که تاکنون نیز به راه خود ادامه داده است.
بدین ترتیب، شرایطی مناسب پیش آمد و معارف اسلامی بیش از هر وقت دیگر از طریق الهی خود منتشر گشت، به صورتی که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینه ها از امام صادق نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری و فقه تشیع به نام فقه جعفری خوانده می شود.


حاکمان معاصر
همانطور که گفته شد امام بین دو دوره عباسی و اموی و دوران گذار از امویان به عباسیان می زیست. ایشان ازمیان خلفای اموی با افراد زیر معاصر بود:

1- هشام بن عبدالملک (105- 125 ه. ق)
2- ولید بن یزید بن عبدالملک (125-126)
3- یزید بن ولید بن عبدالملک (126)
4- ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (70 روز از سال 126)
5- مروان بن محمد (126-132)

و از خلفای عباسی نیز معاصر بود با :
1- عبدالله بن محمد مشهور به سفاح (132-137)
2- ابوجعفر مشهور به منصور دوانیقی (137-158)

نباید تصور کرد که امام به کلی خود را از جریانات و امور سیاسی دور نگه داشت، بلکه همواره از وقتهای مناسب برای ترویج حقانیت خود و بطلان هیأت حاکمه بهره می برد و بدین منظور نمایندگانی را نیز به مناطق مختلف بلاد اسلامی می فرستاد.
عباسیان برای کسب قدرت و محبوبیت در دلهای مردم از وجهه اهل بیت پیامبر استفاده می کردند و حتی شعارشان" الرضا فی آل محمّد" بود. آنان به دنبال اشخاصی با وجهه مردمی بودند که هم از بستگان پیامبر باشند و هم درمیان مردم محبوبیت داشته باشند. لذا بهترین شخص در نظر عباسیان امام صادق بود.

امام صادق پیشنهاد آنان را رد کردند و فرمودند: نه شما از یاران من هستید نه زمانه، زمانه من است. حتی برخی از بستگان آن حضرت نزدیک بود با این پیشنهاد ها فریب به خورند، اما امام با روشنگری خاص خود به آنان فهماندند که به ظاهر توجه نکنند. امام می دانست که عباسیان نیز هدفی جز رسیدن به قدرت ندارند و اگر شعار طرفداری از اهل بیت را مطرح می کنند، صرفاً به خاطر جلب حمایت توده های شیفته اهل بیت است. امام می دید که سران سیاسی و نظامی عباسیان در خط مستقیم اسلام و اهل بیت نیستند و لذا حاضر نبود با آنان همکاری کرده و به اقداماتشان مشروعیت بخشد.

چنانکه در تاریخ می بینیم که چه جنایاتی کردند و چه خونهایی ریختند تا پایه های عباسیان محکم گردد.
از حوادث مهم در زمان امامت حضرت، قیام عمویش زید بن علی است که شکست خورد و با شهادت زید به پایان رسید.


شهادت حضرت صادق علیه السلام
پس از به قدرت رسیدن عباسیان، همانطور که آن حضرت پیش بینی کرده بود فشار بر شیعیان افزایش یافت و با روی کار آمدن منصور این فشار به اوج خود رسید. امام نیز از این فشار ها مستثنی نبود. این دوران، یعنی چند سال آخر عمر آن حضرت بر خلاف دوران اولیه امامتشان،‌ دوره سختی ها و انزوای دوبارة آن حضرت و حرکت تشیع بود. منصور شیعیان را به شدت تحت کنترل قرار داده بود.

سرانجام کار به جایی رسید که با تمام فشارها، منصور چاره ای ندید که امام صادق را که رهبر شیعیان بود از میان بردارد و بنابراین توسط عواملش حضرت را به شهادت رساند. آن حضرت در سن 65 سالگی در سال 148 هجری به شهادت رسید و در قبرستان معروف بقیع در کنار مرقد پدر و جدّ خودش مدفون گردید .

در زمینه فضایل و مکارم اخلاقی حضرت صادق روایات و وقایع بسیار زیادی نقل شده است. آن حضرت با رفتار کریمانه و خلق و خوی الهی خود بسیاری از افراد را به راه صحیح هدایت فرمود، به گونه ای که پیروان دیگر مکاتب و ادیان نیز زبان به مدح آن حضرت گشوده اند.

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

شخصيت علمي امام صادق ( عليه السلام )

در دوره امامت امام صادق ( عليه السلام ) مسلمانان بيش از پيش به علم و دانش روي آوردند و در بيشتر شهرهاي قلمرو اسلام بويژه در مدينه ، مكه ، كوفه ، بصره و ... مجالس درس و مناظره هاي علمي داير واز رونق خاصي برخوردار گرديد .
 در اين زمان با استفاده از فرصت به دست آمده امام صادق( عليه السلام ) توانست نهضت علمي فرهنگي پدرش امام باقر( عليه السلام ) را ادامه داده و علوم و معارف اهل بيت را بيان كرده در همه جا منتشر كند . سفرهاي اجباري و اختياري امام به عراق و به شهرهاي حيره ، هاشميه و كوفه و برخورد با اربابان ديگر مذاهب فقهي وكلامي نقش بسزايي در معرفي علوم اهل بيت و گسترش آن در جامعه داشت .

 در اين شهرها گروههاي مختلف براي فراگيري دانش نزد آن حضرت مي آمدند و از درياي دانش او بهره مند مي بردند . برخورد وي با گروههاي مختلف مردم سبب شد كه آوازه شهرتش در دانش و بينش ديني ، علم و تقوي ، سخاوت و جود وكرم و ...
 در تمام قلمرو اسلام طنين انداز شود و مردم از هر سو براي استفاده از دانش بيكران وي رو سوي كنند . در اين دوره علوم و فلسفه ايراني ، هندي و يوناني به حوزه اسلامي راه يافت و بازار ترجمه علوم گوناگون از زبانهاي مختلف به زبان عربي گرم و پررونق گرديد .
 همچنين مكتبهاي كلامي و فرقه مذهبي و فقهي در اين عصر پايه گذاري شد .
 امام صادق ( عليه السلام ) با تمام جريانهاي فكري و عقيدتي آن روز برخورد كرده و موضوع اسلام و تشيع را در برابر آنها روشن ساخته و برتري بينش اسلام تشيعي را ثابت كرده است .
 مناظرات امام صادق (عليه السلام) با اربابان دانشهاي گوناگون چون پزشكان ، فقيهان ، منجمان ، متكلمان ، صوفيان و... بويژه مناظرات وي با ابوحنيفه مشهور و در منابع شيعه و سني ثبت است .
 شاگردان امام باقر (عليه السلام) پس از درگذشت آن حضرت به گرد شمع وجود امام صادق( عليه السلام ) حلقه زدند .
 امام ( عليه السلام ) نيز با جذب شاگردان جديد به تأسيس يك نهضت عظيم فكري و فرهنگي و بالنده مبادرات ورزيد ، به گونه اي كه طولي نكشيد مسجد نبوي در مدينه منوره و مسجد كوفه در شهر كوفه به دانشگاهي عظيم تبديل شد . درگيري شديد بين بني عباس و بني اميه ، آنان را آن چنان به خود مشغول كرده بود ، كه فرصتي طلايي براي امام صادق ( عليه السلام ) و يارانش به دست آمد .
 آن حضرت با استفاده از اين فرصت به بازسازي و نوسازي فرهنگ ناب اسلام پرداخت و شيفتگان مكتب حق از اطراف و اكناف ، از بصره ، كوفه ، واسط ، يمن و نقاط مختلف حجاز به مركز اسلام ؛ يعني مدينه ، سرازير شدند وچون پروانگي دلباخته به گرد شمع وجود امام صادق ( عليه السلام ) تجمع كردند .
 امام صادق ( عليه السلام ) هر يك از شاگردان خود را رشته هاي كه با ذوق و قريحه او سازگار بود ، تشويق و تعليم مي نمود و در نتيجه ، هر كدام از آنها در يك يا دو رشته از علوم مانند : حديث ، تفسير ، فقه و كلام ، تخصص پيدا مي كردند .
 دردانشگاهي كه امام بوجود آورده بود شاگردان بزرگ و برجسته اي همچون هشام بن حكم- محمد بن مسلم- ابان بن تغلب- هشام بن سالم - مومن الطاق - مفصل بن عمر - جابر بن حيان و... تربيت كرد كه هر يك از آنها شخصيتهاي بزرگ علمي و چهره هاي درخشاني بودند كه خدمات شاياني انجام دادند . به عنوان نمونه هشام بن حكم 31 جلد كتاب و جابر بن حيان بيش از 200 جلد در زمينه علوم گوناگون بخصوص رشته هاي عقلي طبيعي و شيمي كتاب نوشته است و به عنوان بدر علم شيمي مشهور است .
 دانشمندان علم حديث شمار كساني را كه مورد اعتماد بوده اند - راويان ثقه - و از آن حضرت نقل كرده اند تا چهار هزار نفر را نوشته اند .
 شاگردان دانشگاه امام منحصر به شيعيان نبوده بلكه پيروان اهل تسنن نيز از مكتب آن حضرت برخوردار مي شدند .
 بزرگان اهل سنت چون مالي بن انس ، ابوحنيفه ، سفيان ثوري ، سفيان بن عيينه ، ابن جريح ، روح ابن قاسم و... ريزه خوار خوان دانش بيكران او بودند . ابو حنيفه كه دو سال شاگرد امام بود اين دوره را پايه علوم و دانش خود معرفي كرده مي گويد :
 اگر آن دو سال نبود " نعمان " از بين رفته بود .

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
- 32 - 33 - 34 - 35 - 36 - 37 - 38 - 39 - 40 - 41 -
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 289082
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom