پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

فرزندى از دو بهترين انسانها

در احاديث و روايات مختلف آمده است :هنگامى كه لشكر اسلام بر شهرهاى فارس هجوم آورد و پيروز شد غنيمت هاى بسيارى از آن جمله ، دختر يزدگرد را به دست آورد و آن ها را به شهر مدينه طيبّه آوردند.همين كه آن غنائم جنگى را داخل مسجد بردند، جمعيّت انبوهى گرد آمده بود؛ و در اين ميان زيبائى دختر يزدگرد توجّه همگان را به خود جلب كرده بود.

پس چون چشم اين دختر به عمر بن خطّاب افتاد صورت خود را از او پوشاند و گفت : اى كاش چنين روزى براى هرمز نمى بود، كه دخترش اين چنين در نوجوانى اسير شود.

سپس از طرف امام علىّ عليه السّلام به او پيشنهاد داده شد كه هر يك از مردان و جوانان حاضر را كه مايل است براى ازدواج انتخاب كند، و مهريه و صداق او از بيت المال ت أ مين و پرداخت گردد.دختر كه خود را جهانشاه معرّفى كرده بود و امام علىّ اميرالمؤ منين عليه السّلام او را شهربانو ناميد، نگاهى به اطراف خود كرد و پس از آن كه افراد حاضر را مورد نظر قرار داد؛ از بين تمامى آنان ، حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام را برگزيد؛ و سپس جلو آمد و دست خود را بر شانه آن حضرت نهاد.در همين حال مولاى متّقيان علىّ عليه السّلام جلو آمد و حسين عليه السّلام را مورد خطاب قرار داد و فرمود: از او محافظت كن و به او نيكى نما، كه به همين زودى بهترين خلق خدا بعد از تو، از اين دختر به دنيا مى آيد.و چون از وى سؤ ال كردند كه به چه علّت ، امام حسين عليه السّلام را به عنوان همسر خويش انتخاب نمود؟

در پاسخ گفت : پيش از آن كه لشكر اسلام بر ما هجوم آورد، من حضرت محمّد، رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله را در خواب ديدم كه به همراه فرزندش حسين عليه السّلام وارد منزل ما شد و مرا به ازدواج حسين عليه السّلام درآورد.وقتى از خواب بيدار شدم ، عشق و علاقه به او تمام وجودم را فرا گرفته بود و به غير از او به چيز ديگرى نمى انديشيدم .

و چون شب دوّم فرا رسيد، در خواب ديدم كه حضرت فاطمه زهراء عليهاالسّلام ، به منزل ما آمد و دين اسلام را بر من عرضه نمود و من نيز اسلام را پذيرفتم و در عالم خواب توسّط حضرت زهراء مسلمان شدم .

سپس حضرت زهراء عليهاالسّلام به من فرمود: به همين زودى لشكر اسلام بر فارس غالب و پيروز خواهد شد و تو را به عنوان اسير مى برند؛ و پس از آن به وصال فرزندم حسين خواهى رسيد و كسى نمى تواند نسبت به تو تجاوز و قصد سوئى كند.

مادر امام سجّاد زين العابدين عليه السّلام افزود: سخن و پيش گوئى حضرت فاطمه زهراء عليهاالسّلام به واقعيّت پيوست و من صحيح و سالم به وصال خود رسيدم و به همسرى و ازدواج امام حسين عليه السّلام درآمدم .و پس از گذشت مدّتى سيّد السّاجدين ، امام زين العابدين سلام اللّه عليه در شهر مدينه منوّره ديده به جهان گشود و جهانى را به نور وجود مقدّس خود روشنائى بخشيد.و آن حضرت همانند ديگر ائمّه اطهار صلوات اللّه عليهم اجمعين در حالتى به دنيا قدم نهاد كه پاك و پاكيزه و ختنه شده بود؛ و پس از تولّد، شهادت بر يگانگى خداوند و رسالت جدّش رسول خدا و امامت و خلافت اميرالمؤ منين علىّ و ديگر اوصياء صلوات اللّه عليهم اجمعين داد.و حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله نسبت به اين نوزاد فرمود: ((ابن الخِيرتَين )) يعنى ؛ پدر اين نوزاد، امام حسين عليه السّلام بهترين خلق خدا و مادرش ، شهربانو بهترين زن از زنان عجم مى باشد

شنبه 16 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

چرا امام سجاد (عليه السلام) به مبارزات سياسى نپرداخت ؟

غلامحسين اعرابى

امام سجادعلیه السلام با شش خليفه معاصر بود كه هيچ يك بااهل‏بيت (عليهم السلام) مهر نورزيدند . اين خلفا عبارتند از :

 

1- يزيد بن معاويه

 

2- عبدالله بن زبير

 

3- معاويه‏بن يزيد

 

4- مروان بن حكم

 

5- عبدالملك بن مروان

 

6- وليدبن عبدالملك

 امام سجادعلیه السلام پس از شهادت پدر ، درايام اسارت و در شرايط ‏اختناق ، امامت را به عهده گرفت اين شرايط سخت تا پايان ‏امامت وى ادامه يافت . مسعودى نوشته است : «قام ابومحمد على ‏بن الحسين علیه السلام بالامر مستخفيا على تقيه شديده فى زمان صعب . »حضرت سجادعلیه السلام امامت را به صورت مخفى و با تقيه شديد و درزمانى دشوار عهده دار گرديد .

در چنين مقطع زمانى ، آيا امام علیه السلام مى ‏توانست دست ‏به ‏مبارزات سياسى و فعاليتهاى گسترده فرهنگى و اجتماعى بزند ؟ به نظر مى ‏رسد پاسخ منفى است ; به دو دليل :

1- جو اختناق و كنترل شديدى كه حكومتها پس از شهادت امام حسين(ع لیه السلام ) به وجود آورده بودند ; اين اختناق سبب شد مبارزات سياسى ‏يا مسلحانه نتيجه ‏اى جز هدر رفتن نيروها نداشته باشد . چنان كه‏ مبارزات زمان آن حضرت تماما به شكست انجاميد . براى درك اين ‏وضعيت اسفبار ، توجه به دو روايت زير سودمند است :

الف) «سهل بن شعيب‏» ، يكى از بزرگان مصر ، مى ‏گويد :روزى به حضور على بن الحسين علیه السلام رسيدم و گفتم : حال شماچگونه است ؟

فرمود : فكر نمى ‏كردم شخصيت‏ بزرگى از مصر مثل شما نداند كه‏ حال ما چگونه است ؟ اينك اگر وضع ما را نمى ‏دانى ، برايت توضيح ‏مى ‏دهم : وضع ما ، در ميان قوم خود ، مانند وضع بنى ‏اسرائيل در ميان ‏فرعونيان است كه پسرانشان را مى ‏كشتند و دخترانشان را زنده نگه‏ مى ‏داشتند . امروز وضع ما چنان دشوار است كه مردم با ناسزاگويى ‏به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها ، به دشمنان ما تقرب مى ‏جويند.»

ب) زراره بن اوفى مى‏گويد : دخلت على على ابن الحسين علیه السلام فقال : يازراره الناس فى‏زماننا على ست طبقات : اسد و ذئب و ثعلب و كلب و خنزير و شاه‏فاما الاسد فملوك الدنيا يحب كل واحد منهم ان يغلب و لا يغلب واما الذئب فتجاركم يذمو (ن) اذا اشتروا و يمدحو (ن) اذاباعوا و اما الثعلب فهولاءالذين ياكلون باديانهم و لايكون فى ‏قلوبهم ما يصفون بالسنتهم و اما الكلب يهر على الناس بلسانه ويكرمه الناس من شر لسانه و اما الخنزير فهولاءالمخنثون واءشباههم لايدعون الى فاحشه الا اءجابوا و اما الشاه بين اءسد وذئب و ثعلب و كلب و خنزير .»

حضرت در اين روايت ، حاكمان را به شيران درنده و مسلمانان رابه گوسفندان اسير در چنگ درندگان ، تشبيه كرده است .

2- شرايط نا سالم فرهنگى آن روزگار; براثر فعاليتهاى ناسالم ‏حكومتهاى وقت و انگيزه‏ هاى مختلفى كه در آن زمان وجود داشت‏ مردم به طرف بى ‏بندوبارى سوق داده شدند و با چنين مردمى هرگزنمى ‏شد كارهاى بنيادى انجام داد مگر اين كه تحولى معنوى در آنان‏ به وجود آيد . در اين موقعيت ، تمام تلاش حضرت سجادعلیه السلام اين ‏بود كه شعله معنويت را روشن نگه دارد و اين جز از راه دعاها ونيايشها و تذكارهاى مقطعى حضرت به خوبى از عهده آن برآمد ، ممكن نبود .

در مورد رواج فرهنگ غلط بى ‏بندوبارى و فحشا در آن عصر ، يكى‏از محققان مى‏ نويسد : «در مدينه مجالس غنا و رقص برپا مى ‏شد و چه بسا زنان ومردان با يكديگر بودند و هيچ پرده ‏اى نيز در ميان نبود .

(الشعر والغنافى المدينه و مكه ، ص 250) . . . عايشه دختر طلحه مجالس مختلط از مردان و زنان برپامى‏كرد و در آن مجالس با فخر و مباهات آواز مى ‏خواند . (الاغانى ، ج 10 ، ص 57)

. . . مدينه پر از زنان آوازه ‏خوان شده بود و آنها نقش فعالى ‏در آموزش غنا به دختران و پسران و گسترش آوازه ‏خوانى و اشاعه‏ بى ‏بندوبارى و فساد داشتند . . . .»

در تاريخ الادب العربى ، ج 2 ، ص 347 چنين آمده است : «گويى اين دو شهر بزرگ حجاز (مكه و مدينه) را براى ‏خنياگران ساخته بودند ، تا آنجا كه نه تنها مردمان عادى ، بلكه ‏فقيهان و زاهدان نيز به مجالس آنان مى ‏شتافتند .»

در اين موقعيت ، امام سجادعلیه السلام براى تبيين معارف اسلام وبرپاداشتن شجره اسلام و زنده نگه داشتن مشعل معنويت ، از سلاح ‏دعا استفاده كرد و بذر معنويت پاشيد تا در موقعيت مناسب ثمردهد .

 يكى از نويسندگان معاصر در باره صحيفه سجاديه كه در بردارنده ‏دعاهاى امام علیه السلام است . مى ‏نويسد : «. . . صحيفه سجاديه اساس انديشه انقلابى را تشكيل داده وامت اسلامى نيز نياز به تكيه گاهى كامل و انقلابى داشته است .

نياز امت در آن هنگام ، سخن و يا اشعار كينه برانگيز و عواطف ‏لحظه ‏اى و زودگذر نبود ، بلكه به يك نظريه كامل و انقلابى نيازداشته است . امام زين العابدين علیه السلام اين نظريه را تنها درصحيفه سجاديه كه چكيده اصول تربيتى امام علیه السلام است . تبيين ‏نكرده ، بلكه خود امام زبور ناطق بوده است .»

اين نويسنده در مورد تاثير صحيفه سجاديه در هدايت انقلابيان ‏و حركتهاى اسلامى مى ‏نويسد : «من گمان نمى‏ كنم كه پس از قرآن كتابى همچون صحيفه سجاديه ‏باشد كه اين گونه قلب محرومان را تسلى بخشد و خون انقلاب را دررگهاى مستضعفان به جوش آورد و دلهاى مجاهدان را به درخشش خودروشن كند و هدايتگر انقلابيون در راه مبارزه باشد . . .»

عنوان صحيفه ، دعا و نيايش است ; اما از موضوعات مبارزاتى وسياسى تهى نيست . موارد زير بر درستى اين سخن گواهى مى ‏دهد :

 

1ك دعاى چهل و هشتم صحيفه :

حضرت در اين دعا به صراحت از مسايل زير كه جنبه سياسى دارد ياد مى‏ كند :

 

الف) مقام خلافت مخصوص خلفا و اصفياى الهى است .

 

ب) مقام خلافت مورد يورش و غصب قرار گرفته است .

 

ج) احكام خدا تبديل گشته و كتاب خدا مورد غفلت قرار گرفته‏است .

 

د) واجبات الهى تحريف شده است .

 

ه) سنت پيامبر (ص لی الله علیه و آله ) متروك گشته است .

 

متن دعا چنين است : «. . . اللهم ان هذا المقام لخلفائك و اصفيائك و مواضع‏امنائك فى الدرجه‏الرفيعه التى خصصتهم بها قد ابتزوها و انت‏المقدر لذلك لايغالب امرك و لا يجاوز المحتوم من تدبيرك كيف شئت‏و انى شئت و لما انت اعلم به غير متهم على خلقك و لا لارادتك حتى‏عاد صفوتك و خلفاوك مغلوبين مقهورين مبتزين يرون حكمك مبدلا وكتابك منبوذا و فرائضك محرفه عن جهات اشراعك و سنن نبيك متروكه‏ اللهم العن اعداءهم من الاولين و الاخرين و من رضى بفعالهم واشياعهم و اتباعهم اللهم صل على محمد و آل محمد انك حميد مجيدك صلواتك و بركاتك و تحياتك على اصفيائك ابراهيم و آل ابراهيم وعجل الفرج و الروح و النصره و التمكين و التاييدلهم . . .»

 

2ك دعاى چهل و هفتم :

درزمانى كه اهل‏بيت (عليهم السلام) در فشار به سر مى‏بردند واميرمومنان علیه السلام بر فراز منبرها لعن مى ‏شد ، حضرت در دعاى چهل‏ و هفتم (دعاى روز عرفه) به مسايل مهم زير اشاره مى ‏كند :

 الف) مقام امارت و رهبرى از آن اهل‏بيت (عليهم السلام) است

 

ب) ائمه (عليهم السلام) از هر پليدى پيراسته و شايسته ‏وساطت‏ بين خالق و خلق‏اند .

 

ج) دين به وسيله امام منصوب از سوى خداوند تقويت مى ‏شود .

 

د) خدا اطاعت از ائمه را واجب ساخته است .

 

فرازى از دعاى عرفه آن حضرت چنين است : «رب صل على اءطائب اهل بيته الذين اخترتهم لامرك و جعلته م‏خزنه علمك و حفظه دينك و خلفائك فى ‏ارضك و حججك على عبادك وطهرتهم من الرجس و الدنس تطهيرا بارادتك و جعلتهم الوسيله اليك‏و المسلك الى خبتك . . .»

 

«. . . اللهم انك ايدت دينك فى كل اوان بامام اقمته علمال عبادك و منارا فى بلادك بعد ان وصلت‏حبله بحبلك و جعلته‏الذريعه الى رضوانك و افترضت طاعته و حذرت معصيته و امرت‏بامتثال اوامره . . . و اته من لدنك سلطانا نصيرا وافتح له‏فتحا يسيرا . . . .»

 

3ك دعاى چهاردهم :

اين دعا سراسر شكوه از ستمگران است كه در نظر آن حضرت مصداقى‏ جز حكام وقت ندارد .

 

4ك دعاى بيستم : (دعاى مكارم الاخلاق)

حضرت در اين دعا از خداوند مى ‏خواهد او را از سلطه ستمگران ‏نجات بخشد و پيروزش سازد : «اللهم صل على محمد و آل محمد و اجعلنى يدا على من ظلمنى ولسانا على من خاصمنى و ظفرا بمن عاندنى وهب لى مكرا على من‏كايدنى و قدره على من اضطهدنى . . .»

 

5ك دعاى چهل و نهم :

حضرت در اين دعا از فراوانى دشمنانش و از برنامه ‏هاى حساب شده ‏آنان جهت آزار و حتى قتل امام به خدا شكوه مى ‏كند : «فكم من عدو انتضى على سيف عداوته و شحذلى ظبه مديته وارهف لى شباحده و داف‏لى قواتل سمومه و سدد نحوى صوائب سهامه ولم تنم عنى عين حراسته و اضمر ان يسومنى المكروه و يجر عنى ‏زعاق مرارته فنظرت يا الهى . . . .»

  بارخدايا ! چه بسا دشمنى كه شمشير عداوت آخت و بر من تاخت وبراى كشتن من خنجر خويش تيز كرد و با دم برنده آن آهنگ جان من ‏نمود و زهر كشنده به آب من بياميخت و خدنگ جان شكار خويش دركمان نهاد و مرا نشانه گرفت و چون پاسبانان همواره بيدار ،ديده از من برنمى ‏گرفت و در دل داشت كه مرا گزندى سخت رساند وشرنگ كينه خويش به كامم ريزد ; آنگاه اى خداوند من ! ديدى كه ... .»

پی نوشت:

ماهنامه كوثر شماره 34

شنبه 16 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

ويژگيهايى از زندگى اصحاب امام سجاد - عليه السلام -

يحيى ام الطويل از جمله شخصيتهايى است كه در تمام رواياتى كه نام اصحاب ممتاز امام سجاد را در بردارد از او ياد شده است و رواياتى كه درباره شخصيت عملى و سياسى او نقل گرديده به چهره معنوى و شيعى وى تبلورى ويژه بخشيده است .

از برخى منابع چنين استفاده مى شود كه وى فرزند دايه امام سجاد - عليه السلام - بوده است . (394) اين ارتباط نزديك مى تواند از عواملى به شمار آيد كه انديشه و روح يحيى را با محبت و ولايت و معرفت امام پروريده است .

يمان بن عبيدالله مى گويد:يحيى ام طويل را در ميدان بزرگ كوفه كردم كه ستبر ايستاده بود و فرياد مى زد: اى دوستان خدا! ما بيزاريم از آنچه شما بدان گوش مى دهيد و در كنار گوش شما نجوا مى كنند! هر كس به على - عليه السلام - دشنام دهد، لعنت خدا بر او باد.

ما از خاندان مروان بيزار و متنفريم ...

يحيى با صدايى آهسته تر ادامه داد: - هر كس دوستان خدا را دشنام مى دهد با او ننشيند و هر كس در راه روش ما ترديد دارد به او رو نيندازيد و از وى مدد نجوييد و بدانيد كه اگر يكى از برادران شما مورد بى توجهى شما قرار گيرد تا ناگزير شود اظهار نياز و فقر كند، به او خيانت كرده ايد...

از متن روايت دانسته مى شود كه يحيى در شرايطى فرياد به حمايت از على - عليه السلام - بلند كرده است كه مروانيان بر پيكر اسلام و جامعه اسلامى مى تاخته و دشنام به خاندان رسالت را رواج مى داده اند.

اين چنين بوده است كه امام باقر - عليه السلام - درباره شخصيت شجاع و ممتاز وى فرموده است :يحيى بن ام طويل شخصيتى هماره جوانمرد و بى باك بود. ارتباط نزديك او با على بن الحسين - عليه السلام - و حمايت علنى وى از على بن ابى طالب - عليه السلام - و توهين آشكارش به سياستمداران اموى و همگامان آنان ، سبب شد تا در شهر واسط به دست حجاج بن يوسف به شهادت رسد. حجاج پس از دستگيرى يحيى و تسلط بر وى ، نخست از او خواست تا على - عليه السلام - را لعن كند ولى او كه هرگز تن به چنين كارى نمى داد مورد خشن حجاج قرار گرفت و به دستور وى دستور وى دستها و پاهايش ، قطع و به شهادت رسيد.

در تاريخ شهادت وى ، زمان دقيقى ياد نشده است ولى از قرينه هايى مى توان گفت كه شهادت يحيى بن ام طويل در ميان سالهاى 84 تا 85 بوده است ، زيرا با توجه به اين شهادت وى در شهر واسط بوده و شهر واسط در سال 84 هجرى ساخته شده  و از سوى ديگر مرگ حجاج در سال 95 رخ داده است ، (399) به دست مى آيد كه به هر حال يحيى بن ام طويل در سالهاى ميان 95-84 هجرى به دست حجاج شهيد گشته است .

شنبه 16 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

شخصيت معنوى و اجتماعى امام سجاد عليه السلام

امام سجاد عليه السلام در محراب عبادت و معنويت

امام سجاد، زين العابدين  عليه السلام ، پيشوايان متقين ، در عصرى كه سفاكان و دين گزان ، محراب را با خون اولياى خدا گلگون مى ساختند و حقگويان برخاسته از محراب را به جرم سر فرود نياوردن در برابر غير خدا، مورد سخت ترين آزارها و نارواترين دشنامها قرار مى دادند و ماءذنه اى هدايت و مناره هاى دين را ناجوانمردانه به خون تكبير گويان عزت و ديندارى مى آغشتند، آرى در چنين عصرى از محراب ، ماءذانه رفيع ، رفيعتر از همه برجها ساخته بود نجواهاى پنهانش را رساتر از هر فرياد به گوش غفلت زدگان و راه گم كردگان زمانش و نيز فرزندان آينده اسلام برساند.

على بن الحسين عليه السلام چنان در اين ميدان مى كوشيد كه وقتى فاطمه ، دختر امير المؤمنين عليه السلام آن تلاش طاقت فرسا و آن عبادت بى وقفه را در فرزند برادرش ، مشاهده كرد، بر سلامتى او بيمناك شد و از جابرين عبدالله يارى خواست تا شايد امام سجاد را از آن همه زحمت و مرارت كه در مسير عبادت به خويش روا مى داشت باز دارد.

به جابر گفت : تو مى دانى كه ما خاندان رسول خدا، حقوقى بر شما داريم ، از آن جمله اين است كه اگر خطرى ما را تهديد كند، شما بايد به يارى ما بشتابيد. اينك فرزند برادرم از كثرت عبادت خويش را در معرض خطر قرار داده است از او ديدار كن و از وى بخواه تا قدرى به استراحت نيز بينديشد. جابر به حضرت امام سجاد عليه السلام رسيد، حضرت را در حال عبادت يافت در حالى كه بدان آن گرامى بشدت ضعيف شده بود. جابر نگرانى عمه آن بزرگوار را به ايشان ياد آورى كرد و گفت : اى فرزند رسول خدا!مگر نه اين است كه خداوند بهشت را براى شما و دوستان شما قرار داده جهنم را براى دشمنان شما؟ پس تحمل اين همه رنج در مسير عبادت براى چيست ؟

امام سجاد عليه السلام فرمود:اى جابر تو از اصحاب رسول خدايى و مى دانى كه جدم رسول خدا با اين كه مورد غفران عام و همه جانبه خدا بود و آيه ليغفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما تاءخر (120) به وى اطمينان هميشگى مى داد، اما باز هم آن عزيز چنان خداى را عبادت مى كرد كه قدمهايش متورم مى شد و چون علت آن همه سعى در عبادت را از وى مى پرسيدند مى فرمود: افلا اكون عبدا شكورا يعنى ؛ آيا من نبايد در برابر خداوند بنده اى شكرگزار باشم !(121)

امام صادق عليه السلام در توصيف عبادتهاى امير المؤمنين عليه السلام مى فرمود: در امت اسلامى هيچ كس نتوانست همانند رسول خدا به عبادت اهتمام ورزد جز على بن ابى طالب  عليه السلام . او چنان عبادت مى كرد كه گويى بهشت و دوزخ را مى بيند..

آنگاه فرمود: درميان اهل بيت امير المؤمنين شبيه تر از همه به او زين العابدين عليه السلام مى باشد چه اين كه در راستاى عبادت چنان پيش تاخت كه فرزندش امام باقر عليه السلام در او خيره شد، اثر عبادت را در چهره اش آشكار يافت و از مشاهده حال پدر گريست

امام سجاد كه علت گريستن فرزند را دريافته بود فرمود: آن نامه و صحيفه اى كه عبادتهاى على عليه السلام در آن ثبت شده بياور!

امام باقر عليه السلام نامه را به پدر داد و آن حضرت مشغول مطالعه شد. پس ا لختى مطالعه ، درنگ كرد و آهى عميق از سينه آورد و گفت : كيست كه بتواند مانند امير المؤمنين  عليه السلام ، آن همه عبادت خدا كند. (122)

درباره آن حضرت نقل كرده اند كه در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى گزارد.

وقتى به وى گفتند كه شما بيش از جدتان على عليه السلام عبادت مى كنيد، امام اظهار داشت :

مع انى نظرت فى عمل صلوات عليه يوما واحدا فما استطعت ان اعدله من الحول الى الحول

يعنى ؛ من در عمل يك روز على - عليه السلام - نگريستم و تاءمل كردم و دريافتم كه قادر نيستم در طول يك سال اعمالى انجام دهم كه با عمل يك روز امير المؤمنين عليه السلام برابرى كند.

البته ممكن است منظور حضرت ، عبادت از نظر كمى نباشد بلكه به جنبه كيفى و ارزشى عمل اشاره داشته باشد، چنان كه اين معنا از برخى روايات ديگر نيز استفاده مى شود بويژه رواياتى كه مى گويد: ضربت على عليه السلام در روز جنگ خندق بر عبادت جن و انس فضيلت و شرافت دارد.

امام سجاد - عليه السلام - در آستانه نماز

امام سجاد عليه السلام چون براى نماز آماده مى شد وضو مى گرفت ، رنگ رخسارش دگرگون مى شد و چون از علت آن مى پرسيدند، پاسخ مى داد:آيا مى دانى كه مى خواهم به آستان چه بزرگى رهيابم و در مقابل چه مقامى قرار بگيرم . (123)

بارها مى ديدند كه وقتى امام زين العابدين عليه السلام وضو گرفته و به انتظار رسيدن وقت نماز به سر مى برد، از شدت خضوع وضو گرفته و به انتظار رسيدن وقت نماز به سر مى برد، از شدت خضوع عليه السلام در برابر حق و احساس بندگى به درگاه خدا، آثار نگرانى در اندامش ظاهر بود. (124)

نماز امام سجاد  عليه السلام ، ابلاغگر پيام شهيدان

طاووس بن كيسان يمانى ((متولد 106)) از اعلام تابعين و رجال گرانقدر و از اصحاب امام زين العابدين عليه السلام است و خاطرات بسيارى عبادتها و مناجاتهاى آن حضرت دارد. او مى گويد:در حضر اسماعيل امام را مشاهده كردم ، او مشغول عبادت و مناجات با پروردگار بود، چون براى نماز مى ايستاد، رنگ چهره اى گاه و گلگون مى گشت ، بيم از خدا در اندامش متجلى بود و چنان نماز مى گزارد كه گويى آخرين نماز اوست . چون به سجده ميرفت ، تا دير زمان در سجده مى ماند و چون سر بر مى داشت قطرات عرق بر بدنش جارى بود. هماره تربت سيد الشهداء عليه السلام همراه داشت و جز بر آن پيشانى نمى نهاد. (125)

امام سجاد (عليه السلام ) اين گونه محراب را با ميدان نبرد و نماز را با شهادت و مناجات نيمه شب را با مناجات حسين (عليه السلام ) در خاكهاى تفتيده كربلا و ياد خدا را با ياد راهيان راه حق پيوند مى زند اين چنين به نماز و عبادت او جهت مى بخشد و عبادت هاى طولانيش براى مردم پيام رهنمايى و بيدارى بسوى عزت و آزادى و دين دارى و ظلم ستيزى چرا كه وقتى سر بر خاك شهيدان كربلا مى نهاد به همگان اعلام مى كرد كه نماز انزوا نماز رهبانيت نماز فرار از واقعيت هاى زمان نيست نمازيست است چنان نماز حسين (عليه السلام ) در نيمروز كربلا و در ميدان شهادت و نمازى است كه بر خاك شهيدان راه خدا ارج مى نهند و با پيام به لطافت نسيم سحرى و نفوذ اشعه خورشيد مى رساند كه اوج عبادت و اوج عبوديت سر نهادن بر خاك شهيدان در راه خدا و براى خداست .

على بن حسين ، سيد الساجدين

زيادى سجده ها و تداوم هر سجده امام على بن الحسين سبب گرديد كه آن حضرت را سيد الساجدين لقب دهند و چون اين سجده هاى طولانى و فراوان بر پيشانى آن پيشواى متقين اثر گذارده و پوست آن زبر شده بود (به ايشان (ذووالثفنات )مى گفتند.

امام باقر (عليه السلام ) پدرم هيچ نعمتى را به ياد نمى آورد كه با ياد كرد آن به درگاه خداوند سجده مى برد. هنگام قرائت چون به آيه هاى سجده مى رسيد و نيز به وقت خطر و احتمال رخداد حادثه اى ناگوار و همچنين پايان نمازهاى فريضه و يا هر زمانى كه موفق مى شد كه خدمتى انجام دهد و ميان دو مؤمن را اصلاح كند سر به سجده مى نهاد و بر درگاه خداوندى سپاس ‍ مى نهاد (126)

يكى از خدمتكاران آن حضرت ، امام را چنين ياد مى كند:روزى مولايم به سوى صحرا رفت و من همراه وى بودم ، در گوشه اى از صحرا به عبادت پرداخت ، به هنگام سجده سر را بر سنگهاى زبر و درشت مى نهاد و با گريه و تضرع ياد خدا مى كرد. سعى كردم تا آنچه حضرت مى گويد بشنوم . آن روز شمردم كه امام در سجده خويش هزار مرتبه گفت :لا اله الله حقا تعبدا و رقا، لا الله ليمانا و تصديقا.

چون امام سر از سجده برداشت ، صورت و محاسنش به اشكهايش آغشته بود. (127)

دعاها و تعبيرهايى كه امام سجاد عليه السلام در نيايش با خدا و بويژه در حال سجده به كار مى گرفت خود، در اوج عبوديت و بندگى و معرفت حق بود.

از جمله ذكرهاى آن امام در حال سجده چنين است :

الهى عبدك بفنائك ، مسكينك ، سائلك بفنائك ، فقيرك بفنائك .(128)

در بسيارى از روايات نقل شده است كه آن حضرت خويش را موظف مى داشت تا در هر شبانه روز ركعت نماز بگزارد و اين نامه را تا پايان عمر عملى مى ساخت . (129)

انجام هزار ركعت نماز در يك شبانه روز ، آن هم براى كسى كه مى بايست به امور زندگى و مسايل اجتماعى بپرازد، چه بسا در ذهن برخى بعيد بنمايد، ولى شرايط خاص زندگى آن حضرت و محدوديتهاى شديدى كه خلفا براى آن امام به وجود آورده بودند، عملا مجلال بيشترى به امام سجاد عليه السلام مى داد تا به اين برنامه بپبردازد.

شايان توجه است كه اين گونه روايات را بيشتر نويسندگانى ثبت كرده اند كه على بن الحسين عليه السلام را به عنوان امام مفترض الطاعه نمى شناسند و وى را صاحب كرامت و معجره نمى دانند و از او به عنوان شخصيتى ممتاز معنوى و فرزندى نمونه از نسل رسول خدا (ص )ياد كرده و لقب زين العابدين و سيد الساجدين را به وى داده اند. (130)

محو در جمال پروردگار

هنگامى كه امام سيد الساجدين به نماز و راز و نياز با پروردگار مى ايستاد، چنان در جمال حق محو مى شد و در ياد خدا مى گشت كه كمترين توجه به اطراف خود نداشت .

گاه در خانه حضرت مشكلى رخ مى داد ولى حضرت چون به نماز ايستاده بود، فارغ از دردها و مشكلات دنيا، توجهى بدانها نمى يافت .

روزى در خانه آن حضرت آتش سوزى رخ داد (131) و زمانى ديگر يكى از فرزندان وى آسيب ديد (132) ولى تا پايان نماز، امام از آنها اطلاع نيافت .

على بن الحسين عليه السلام واهتمام به حج

راويان و مورخان براى امام سجاد عليه السلام بيست سفر به حج ثبت كرده اند، آن هم سفرهايى كه آن حضرت فاصله ميان مكه و مدينه را پياده طى كرده است .

امام در اين سفرها، مركب به همراه داشت ولى مصمم بود تا طريق خانه خدا را با پاى خويش بپيمايد و در مسير محبوب ، از وجوب خود مايه بگذارد. (133)

عرفان و حب امام به خداوند، بر تمامى اعمال عبادى او پر افكن بود و به همه برنامه ها عبادت وى رنگى الهى و جلوه اى معنوى مى بخشد.

يكى از حالات درس آموز امام عليه السلام هنگام پوشيدن لباس احرام بود. چنان كه :وقتى آن حضرت لباس احرام مى پوشد، رنگش از ياد خدا و جلال او تغيير مى كرد و چنان در جذبه معنويت حق معنوى وى بشدت تحت تاءثير قرار گرفته و مى پرسيدند: چرا لبيك نمى گوييد؟

امام در پاسخ به ايشان مى فرمود: بيم آن دارم كه لبيك بگويم ولى خداوند در جوابم ندا دهد: لا لبيك !

امام همچنان تا پايان اعمال حج ، در جذبه اى الهى و توجهى خاص به خداوند قرار داشت . (134)

رسيدگى به نيازمندان و تهيدستان

از بارزترين امتيازهاى ائمه عليه السلام بر ساير انسانها، اين است كه انسانها معمولا با گرايش به بعدى از ابعاد معنوى يا مادى ، از ساير جنبه ها غافل مى شوند، ولى امامان عليه السلام در بعدى از ابعاد معنوى يا مادى ، از ساير جنبه ها غافل مى شوند، ولى امامان عليه السلام در پرتو هدايت ويژه حق ، از افراط و تفريط ايمنند و در رفتار فردى و اجتماعى و اعمال عبادى و معنوى و نيز زندگى آنان ، تعادلى منطقى و معقول مشهود است . و اين ويژگى است كه ايشان را سزاوار جايگاه و شايسته الگو بودن براى خلق ، ساخته است .

در ملاكهاى بشرى و انسانهاى معمولى ، كسى كه داراى آن حالات فوق العاده در نماز و وضو و دعا و مناجات و حج و... باشد و در سجده هايش ‍ صدها و هزارها مرتبه ، ذكر خدا را تكرار كند، انسانى است كه منزوى كه تمام وقت و عمر خود را صرف عبادت فردى كرده و به هيچ نيازهاى زندگى مادى و حيات اجتماعى توجه ندارد!در حالى كه زندگى امام سجاد عليه السلام برداشت را به اثبات مى رساند.

وى با وجود آن همه دعاها و مناجاتها طولانى و كم نظير، از جامعه خود و نيازها واقعيتهاى زمانش غافل نيست بلكه در ميدان وظايف اجتماعى و اخلاقى نيز پيشوايى الگو و نمونه است .براستى جاى تاءمل و پند آموزى و همچنين شگفتى دارد كه زينت عبادتگران ، سرور سجده گزاران مقتداى زاهدان و متقيان ، با آن همه سجده هاى طولانى و شب زنده داريهاى مداوم ، مخارج زندگى صد خانواده محروم مدينه را متكفل بوده و نيازهاى آنان را بر آورده مى ساخته است . (135)

چقدر فاصله است ميان زندگى اثر آفرين امام سجاد عليه السلام با آنان كه به خيال زهد و عبادت ، چشم از همه واقعيتهاى زمانشان فرو بسته و نه تنها قادر به اداره چند نيازمند و مستمند ديگر بلكه قادر به اداره زندگى فردى خويش ‍ نمى باشند و به ادعاى زهد و درويشى كشكول نياز نزد ديگران دراز كرده و يا زندگى خود را بر در آمدهاى عمومى و كمكهاى بلاعوض و بيت المال تحميل كرده و مى كنند!

تشريح و توضيح حالات معنوى و عبادتهاى طولانى ائمه و همچنين امام سجاد عليه السلام هميشه اين نگرانى را در خود نهفته دارد كه مبادا، انزوا گرفتگان و عزلت جويان بى خاصيتى كه نه به كار خويش مى آيند و نه به كار خلق تاءثيرى در پيشبرد دين و نه دنيا، آن همه عبادت را دليل حضور نداشتن ائمه در مسايل جارى زمانشان تصور كنند و روش نادرست خويش را با اين تصور و روش نادرست خويش را با اين تصور بيجا توجيه نمايند!

كمك به محرومان ، در نهان

محمد اسحاق مى گويد: بسيارى از خانواده هاى محروم و نيازمند مدينه ، شبانگاه از لطف و بخشش مردى ناشناس بهره مند مى شدند و هرگز او را نشناختند مگر زمانى كه على بن الحسين عليه السلام در گذشت و آن مرد ناشناس ‍ ديگر به سراغ آنان نيامد. آنگاه بود كه دانستند آن امدادگر ناشناس ، زين العابدين عليه السلام بوده است . (136)

ابوحمره ثمالى ميلادى 150 هجرى قمرى مى گويد:امام زين العابدين عليه السلام در تاريكى شب ، نان ونواى مستمندان را بر دوش ‍ مى كشيد و به طور ناشناس آن را انفاق مى كرد و مى فرمود:

ان صدقة السر تطفى غضب الرب

يعنى : صدقه پنهانى ، خشم الهى را فرو مى نشاند.(137)

چنين بود كه پس از شهادت آن گرامى وقتى بدنش را غسل مى دادند، آثارى بر پشت و شانه هاى وى مشاهده گرديد و چون علتش را پرسيدند، دانستند كه آنها آثارى است از نانها و كوله بارهايى كه امام عليه السلام براى تهيدستان بر دوش مى كشيده است . (138)

ابن سعد متوفاى حدود 200 هجرى قمرى مى نويسد:چه بسا نيازمندانى كه به حضور امام سجاد مى رسيدند و قبل از اظهار نياز، خواسته خود را از امام دريافت مى كردند و امام فرمود:

صدقه قبل از اين كه به دست نيازمند برسد، نخست به دست خداوند مى رسد. (139)

يكى از پسرها عموهاى آن حضرت ، مستمند و نيازمند بود. و امام هميشه در نهان و به طور ناشناس وى را كمك مى كرد. اما از آنجا كه امام را نمى شناخت ، همواره از آن حضرت گله مند و شاكى بود كه چرا به وى رسيدگى نمى كنند!

امام سجاد با شنيدن گلايه هاى او، خويش را از معرفى خود باز مى داشت و هرگز به او نفرمود كه آن ناشناس امدادگر منم . تا اينكه امام بدرود حيات گفت و رحلت كرد. آن روز پسر عموى گلايه گذار از واقعيت آگاه شد و در كنار قبر آن حضرت به گريه عذر خواهى نشست . (140)

سفيان بن عينيه از زهرى نقل مى كند: شبى سرد و بارانى امام على بن حسين ، زين العابدين را در كوچه هاى مدينه ديدم كه مقدارى آرد و هيزم بر پشت گرفته و عزم خانه تهيدستان دارد. به آن حضرت گفتم : اى پسر رسول خدا چه بر پشت دارى ؟

امام فرمود: سفرى در پيش دارم و توشه آن را آماده كرده ام و مى خواهم در جاى امنى قرار دهم .

عرض كردم آيا اجازه مى دهيد خدمتكار من شما را در امر اين كار و حمل اين آذوقه كمك كند؟

امام فرمود خير.

گفتم : اجازه بدهيد خودم شما را كمك كنم .

امام باز هم فرمود: خير چيزى كه در به كار من مى آيد، چرا خودم آن را متحمل نشوم ، تو را به خدا سوگند! مرا تنها بگذار!

آن شب گذشت ، چندى بعد خدمت امام رسيدم و عرض كردم : آن سفر كه عازم بوديد چگونه صورت گرفت ؟

امام فرمود: آن سفر، از آن نوع سفرها كه تو پنداشتى نبود، منظور من سفر آخرت بود، و من براى آن جهان ، خود را آماده مى كنم . با دورى از حرام ، بخشش و انجام كارهاى نيك . (141)

سفيان بن عينيه نيز مى گويد: در يكى از سفرها كه امام على بن حسين عليه السلام عازم حج بود، خواهرش سكينه ، دختر حسين بن على عليه السلام هزار درهم به عنوان كمك هزينه سفر در اختيار وى نهاد ولى هنگامى كه امام به نزديكى حره (142)رسيد، تمامى آن مبالغ را ميان مستمندان تقسيم كرد. (143)

امام باقر مى فرمايد: چه بسيار مواردى كه پدرم ، در كنار يتيمان و بينوايان مى نشست ، و با دست خويش به آنها غذا مى داد و براى آنان كه علاقه مند بودند، غذا مى فرستاد. (144)

امام صادق مى فرمايد:على بن الحسين عليه السلام در روزهايى كه روزه داشت گاه با دست خود غذا مى پخت و هنگام افطار، آنها را به خانه نيازمندان مى فرستاد و چه بسا مواردى كه از آن غذا براى خود آن حضرت باقى نمى ماند و با نان و خرما افطار مى كرد. (145)

برخورد امام با نيازمندان ، برخورد فردى توانمند و برتر با فردى زبردست و منت پذيرد نبود، بلكه آن حضرت سعى داشت تا هنگام رفع نياز مستمندان ، در ايشان آثار تذلل و كوچكى آشكار نگردد. از اين رو، قبل از اظهار نياز، به آنان كمك مى كرد و مى فرمود:

مرحبا بمن يحمل زادى الى الاخرة

يعنى ؛ آفرين بر كسى كه توشه مرا به سوى آخرتم بر؛ دوش كشد و مرا يارى دهد. (146)

  پی نوشتها:

120- فتح /2.

121- بحارالنوار 46/60.

122- اعلام الورى 255

123- ارشاد 1632: اعلام الورى كشف الغمه 2/280؛ فصول المهمة 201.

124- حلية اولياء 133.

125- احقاق الحق 12/26.

126-اعلام الورى 256

127- احقاق الحق 12/26

128- دعائم الاسلام 1/208؛ سير اعلام انبلاء 4/392؛ فصول المهمة 202؛ نوالابصار 139.

129- مطالب السؤ ول 79؛ تاريخ ابن عساكر 4/392؛ روض الرياحين 55؛ احقاق الحق 2/23.

130- طبقات ابن سعد 5/160؛ حلية اولالياء 133؛ مختار مناقب اختيار 27؛ مشارق الانوار 119؛ تذكرة الحافظ 1/75؛ فصول المهمه 201؛ الصواعق المحرقه 119؛ الكواكب ادرية 1/139؛ ينابيع المودةُ 5/160؛ اسعاف الراغبين 239؛ نور الابصار شبلنجى 140.

131- حلية الولياء 133؛ مشارق النوار 119؛ تذكرة الخواص 293؛ سير اعلام انبلاء؛ ينابيع امودة 15/160؛ اسعاف اراغبين 216.

132- عيون المعجزات 73؛ كشف الغمه 2/302 اخبار ادول و آثار الاول 108.

133- القاب الرسول و عترته مجموعه نفيسه 52؛ ارشاد 2/146؛ اعلام الورى 256؛ كشف الغمه 2/280.

134- كفايه الطالب 301؛ سير اعلام الانبلاء، 392؛ تهذيب التهذيب 7/305؛ تاريخ الاسلام 4/37.

135- طبقات ابن سعد 5/164؛ اعلام الورى 256؛ كشفالغمه 2/266.

136- كشف الغمه 2/266.

137- اغانى 14/75؛ حلية الاولياء 3/135؛ كشف الغمة 2/266؛ اعيان الشعيه 1/633.

138- خصال صدوق 517؛ حلية الاولياء 3/135؛ كشف الغمة 2/266؛ اعيان الشعيه 1/633.

139- طبقات ابن سعد 5/160.

140- حلية الاولياء 3/140، كشف الغمه 2/303.

141- علل الشرائع 231، مناقب 4/ 153.

142- حره در مسير مكه در ناحيه بطن العتيق قرار دارد (معجم البلدان 2/ 247).

143- طبقات ابن سعد 5/164، اعيان الشيعه 1/633.

144- علل الشرائع 231، مناقب 4 / 153.

145- تدكرة الخواص 184.

146-همان منبع

شنبه 16 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

پنج درس آموزنده سعادت بخش

1 - مرحوم قطب الدّين راوندى در كتاب خود آورده است :امام سجّاد صلوات اللّه عليه چون نماز صبح را به جا مى آورد؛ در جايگاه خود مى نشست و دعا مى خواند تا موقعى كه خورشيد طلوع نمايد؛ و پس ‍ از طلوع خورشيد، دو ركعت نماز براى سلامتى خود و افراد خانواده اش ‍ مى خواند و سپس مختصرى مى خوابيد.

و چون از خواب بيدار مى شد، دندان هاى خود را مسواك مى نمود و بعد از آن مشغول صرف صبحانه مى گرديد.(54)

2 - مرحوم كلينى ، به نقل از حضرت صادق آل محمّد عليهم السّلام حكايت فرمايد:هرگاه يكى از دامادهاى امام سجّاد عليه السّلام داخل منزل وى مى گرديد و بر حضرتش وارد مى شد، امام سجّاد عليه السّلام عباى خود را از دوش بر مى گرفت و براى او پهن مى نمود تا روى آن بنشيند.

و سپس به داماد خود مى فرمود: خوش آمدى ، كه تو هم تأمين كننده هزينه هاى خانواده خود و هم ، نگه دارنده ناموس خود از شرّ هواهاى نفسانى و اجانب هستى .(55)

3 - روزى امام سجّاد عليه السّلام مشغول خوندن نماز بود، كه در بين نماز عباى آن حضرت از روى شانه اش افتاد و حضرت بدون كمترين توجّهى نسبت به آن ، با همان حالت به نماز خود ادامه داد.

چون از نماز فارغ شد يكى از اصحاب آن حضرت جلو آمد و اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! چرا هنگامى كه عبا از روى شانه شما افتاد، بدون توجّه به آن ، به نماز خود ادامه دادى !؟

امام عليه السّلام فرمود: اين چه اعتراضى است كه مطرح مى كنى !؟

آيا مى دانى من در حال نماز، در مقابل چه كسى قرار داشتم ؛ و با چه كسى سخن مى گفتم ؟

آيا توجّه ندارى ، هر مقدارى كه از نماز با خلوص و توجّه كامل به خداوند متعال باشد به همان مقدار مقبول درگاه الهى قرار مى گيرد.

آن شخص گفت : پس واى بر حال ما، كه بيچاره هستيم .

و حضرت فرمود: از لطف و رحمت پروردگار مهربان نااميد نباشيد، چون خداوند متعال به وسيله نمازهاى نافله ، نواقص نماز را تكميل و جبران مى نمايد.(56)

4 - روزى شخصى حضرت سجّاد عليه السّلام را تعريف و تمجيد كرد واظهار علاقه شديدى نسبت به آن حضرت داشت .

امام عليه السّلام فرمود: خداوندا، به تو پناه مى برم از اين كه مبادا ديگران مرا دوست بدارند، در حالى كه تو مرا دشمن داشته باشى .

همچنين حكايت كره اند:روزى كه عيد عرفه بود، آن حضرت از محلّى عبور مى نمود، عدّه اى را مشاهده كرد كه در حال گدائى بودند و از اين و آن تقاضاى كمك مى كردند.

حضرت با حالت تعجّب به آن ها نگاهى نمود و فرمود: واى بر شما، كه در مثل چنين روزى - روز عرفه - از غير خداوند متعال ، كمك مى طلبيد و چشم اميد به ديگران بسته ايد.(57)

5 - مرحوم كلينى رحمة اللّه عليه در كتاب شريف كافى آورده است :

شخصى به نام سعيد بن مسيّب حكايت كند:روزى به محضر مبارك امام سجّاد علىّ بن الحسين عليهماالسّلام وارد شدم در حالتى كه آن حضرت مشغول خواندن نماز بود، پس چون نماز خود را به پايان رساند، شخصى درب خانه را زد.

حضرت فرمود: سائلى - گدائى - آمده است و تقاضاى كمك دارد، او را نااميد مگردانيد.(58)

  پی نوشتها:

54- اعلام الورى 297؛ كشف الغمه 2/286؛ اعيان الشيعه 1/630.

55- طبقات ابن سعد 5/156.

56- تاريخ آل محمد 127؛ تاريخ گزيده 203.

57- ارشاد 2/154.

58- اعلام الوردى 297؛ كشف اغمه 2/284؛ فصول المهمة 209؛ نور البصار 142

شنبه 16 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

استجابت دعا در هلاكت دشمن

محدّثين و تاريخ ‌نويسان آورده اند:پس از واقعه دلخراش كربلاء، و بعد از وقوع تحوّلاتى در حكومت بنى اميّه ، مختار ثقفى روى كار آمد.

و يكى از فرماندهان مختار شخصى به نام ابراهيم فرزند مالك اشتر بود، كه بعد از آن كه عبيداللّه بن زياد ملعون را دست گير كردند، توسّط ابراهيم ، فرمانده لشكر مختار در كنار رودى به نام خارز به هلاكت رسيد و سپس سر آن خبيث را به همراه چند سر ديگر از جنايت كاران و قاتلين - در صحنه عاشوراى حسينى سلام اللّه عليه - را براى مختار فرستاد.

و مختار نيز بى درنگ و بدون فوت وقت ، سر عبيداللّه ملعون را براى امام سجّاد، حضرت زين العابدين عليه السّلام و همچنين عمويش محمّد حنفيّه إ رسال داشت .

هنگامى كه سر آن ملعون را حضور امام سجّاد عليه السّلام آوردند، آن حضرت كنار سفره طعام نشسته بود و غذا تناول مى نمود.

و چون چشم حضرت بر آن سر افتاد، فرمود: هنگامى كه ما را به مجلس ‍ عبيداللّه بن زياد وارد كردند، آن ملعون با اصحاب خود مشغول خوردن غذا بود و سر مقدّس و مطهّر پدرم ، حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام را نيز مقابلش نهاده بودند.

و من در همان حالت از خداوند متعال تقاضا كردم : پيش از آن كه از اين دنيا بروم ، سر بريده ابن زياد ملعون را ببينم .

شكر و سپاس خداوند متعال را به جا مى آورم كه دعاى مرا مستجاب نمود.

پس از آن ، امام سجّاد عليه السّلام سر آن ملعونِ خبيث و پليد را به دور انداخت و سر بر سجده شكر نهاده و چنين اظهار داشت :حمد مى گويم و سپاس به جا مى آورم خداوند متعالى را كه دعاى مرا به استجابت رساند و در اين دنيا انتقام خون به ناحقّ ريخته پدرم را از دشمن گرفت .

و سپس افزود در پايان : خداوند، مختار را پاداش نيك و جزاى خير عطا فرمايد

شنبه 16 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

شخصيت علمى امام سجاد عليه السلام

تمام صفات و ويژگيهاى ارزشى انسان بر محور عقل و علم او سنجيده مى شود. و امام دو بينش شيعه كسى است كه در عقل و علم و نيز اعمال ارزشى ، سرآمد همه خلق است . و خداوند بر اساس اين شايستگى هاى واقعى ، ايشان را به امامت و پيشوايى دينى و دنيايى برگزيده است .

خداوند در قرآن مى فرمايد:

قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون

يعنى ؛ اى پيامبر! بگو آيا براستى اهل دانش و آگاهى با آنان كه دانش و علم ندارند، برابرند! هرگز!

و نيز مى فرمايد:

يرفع الله الذين امنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات . (366)

يعنى ؛ خداوند از ميان شما انسانها، كسانى را كه داراى ايمان هستند و نيز آنان را كه علم و دانش عطا شده اى ، برترى مى بخشد.

در اين آيات ايمان و علم دو ملاك فضيلت و شرافت انسان بر ديگران معرفى شده است . و بى ترديد ائمه كه در پيشگاه خداوند برگزيده و ممتازند، ملاك اين امتياز را از ناحيه علم برتر و ايمان مستحكم خويش ‍ دارند. با اين ويژگى كه علم ايشان برگرفته شده از علوم بشرى نيست ، بلكه چونان دانش انبياء مستند به تعليم الهى است .

خداوند درباره يحيى مى فرمايد:

يا يحيى خذالكتاب بقوة و اتيناه الحكم صبيا. (367)

يعنى ؛ خداوند وحى فرستاد اى يحيى كتاب و مطالب وحى را با قدرت و جديت دريافت كن . ما به او يحيى حكم نبوت را به هنگامى كه خردسال بود عطا كرديم .

علمى كه از سوى خداوند به كسى عطا شده باشد، خردسالى يا بزرگسالى آن شخص فرقى نمى كند بلكه در طفوليت مى تواند به همان اندازه و كاردان باشد كه در بزرگى !

قرآن درباره گفتن عيسى عليه السلام در كودكى ، مى فرمايد:

قال انى عبدالله آتانى الكتاب و جعلنى نبيا. (368)

يعنى ؛ من بنده خدايم و خداوند به من كتاب آسمانى انجيل عطا كرده و مرا پيامبر قرار داده است .

امام سجاد درباره الهى بودن علم ائمه و گستردگى دامنه آن مى فرمايد:محمد صلى الله عليه و آله براستى امين خداوند در زمين بود و چون به ملاقات حق شتافت ، اهل بيت او، وارثان وى و امينان خدا در زمين شدند. علم منابا و بلايا، (369) نسب عرب ، طهارت مولد آنان ، نام شيعيان و نام پدران ايشان نزد ماست . ما برگزيدگان خدا و اوصياى پيامبريم و از هر فرد ديگر، به قرآن و دين سزاوارتريم . در مراتب عالى علم قرار داريم و علوم همه انبياء نزد ما به وديعت نهاده شده است . (370)

به هنگام رحلت امام سجاد عليه السلام ، زمانى كه آن حضرت در بستر بيمارى قرار داشت گروهى از شيعيان براى عيادت آن حضرت به حضور وى مى رسيدند. در حضور آن جمع ، امام سجاد عليه السلام رو به جانب فرزندش باقرالعلوم عليه السلام كرد و فرمود: اين صندوق را نزد خود حفظ كن ، در اين صندوق طلا و نقره ذخيره نشده ، بلكه در آن مجموعه اى از دانشهاست . (371)

آنچه در ادوار بعد از زبان امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام درباره معارف دين و فقه و تفسير عقايد و اخلاق و... صادر شدت تمامى آن و مطالبى است كه در نزد امام سجاد عليه السلام وجود داشت و از آن حضرت به ساير امامان بعدى منتقل گرديد. ولى آن امام و پيشواى صالحان ، كمتر فرصت يافت تا علوم خويش را در محافل علمى و! بركرسى استادى به شاگردانش ابلاغ كند. با اين حال هيچ كتابى را در زمينه زهد و نيايش و موعظه نمى توان يافت ، جز اين كه سخنان و نيايشهاى امام سجاد عليه السلام زينت بخش آن است (372)

دانش و فضايل امام سجاد عليه السلام چيزى نبود كه فقط دوستان و شيعيان بدان معتقد باشند بلكه حتى منكران مقام ولايت و نيز معاندان خاندان رسالت در مواردى به ناگزير سر تعظيم در برابر كمالات ايشان فرود مى آورند. چنان كه عبدالملك مروان در پاسخ نامه امپراطور روم درماند و چاره را در آن ديد كه نظر امام سجاد عليه السلام را درباره آن جويا شود و پاسخ آن حضرت را به امپراطور روم بنويسد. (373)

احكام و مسايل فقهى

زهرى مى گويد: به حضور على بن الحسين عليه السلام رسيدم ، آن حضرت از من پرسيد:

گفتگوى شما با اصحاب چه بود؟

گفتم : بحث ما درباره روزه هاى واجب بود. نظر من و اصحابم بر اين بود كه ما جز روزه ماه مبارك رمضان ، روزه واجب ديگرى نداريم .

امام فرمود: چنين نيست كه پنداشته ايد. روزه چهل قسم دارد. ده قسم آن واجب ده قسم آن حرام و ده صورت آن محل تخيير و سه قسم ديگر آن روزه اذن و هفت صورت باقيمانده روزه تأديب و... است .

سپس امام سجاد عليه السلام به شرح و تفصيل اين موارد پرداخت و در هر مورد به آيه اى از آيات قرآن استشهاد مى نمود. و در پايان به نظريات مختلف هر يك از فقهاى عامه در آن مسايل اشاره مى فرمود. (374)

امام سجاد عليه السلام تنها مرجع فقهى شيعيان نبود بلكه فقهاى عامه نيز در بسيارى از مسايل خود به ايشان مراجعه مى كرده اند. چنان كه زهرى براى دانستن حكم قتل غير ممد در صورتى كه مقتول برده باشد، به امام سجاد عليه السلام مراجعه كرده و حكم را از وى دريافت داشته است . (375)

امام سجاد عليه السلام سرور فقيهان

در عصر امام سجاد عليه السلام فقهاى زيادى - بويژه در شهر مدينه - مى زيسته اند، از آن جمله اند: ابوحازم ، محمد بن شهاب زهرى ، سفيان عيينه ، نافع بن جبير، سعيدبن مسيب ، عروة بن زبير، ابوبكر بن عبدالرحمان بن حارث بن هشام ، قاسم ين محمد بن ابى بكر، سالم بن عبدالله و...

شگفت اين است كه وفات اين فقها در فاصله اى بسيار كم نسبت به يكديگر واقع شد به طورى كه مورخان سال 95 را كه بيشترين فقها در آن سال بدرود حيات گفتند سنة الفقهاء ناميدند. (376)

در عصرى كه كه فقهاى متعدد در آن حضور داشتند، مقام فقهى و علمى امام سجاد عليه السلام به حدى بارز و آشكار بود كه ابن جوزى عنوان سيد الفقهاء را به آن حضرت مى دهد. و از بسيارى نقل مى كند: ما راءينا افقه من على بن الحسين عليه السلام (377)

يعنى ؛ ما در ميان فقيهان ، داناتر و فقيه تر از امام سجاد عليه السلام نيافتيم . (378)

درميان شاگردان امام سجاد عليه السلام چهره برخى از صحابه وياران رسول خدا نيز مشهود است . مانند: جابربن عبدالله انصارى متولد 78 هجرى ، واثله كنانى متولد 83 هجرى ، سعيد بن مسيب بن حزن و سعيد بن جهان كنونى ، مولى ام هانى .

بسيارى از تابعين (379) نيز افتخار شاگردى در مكتب آن حضرت را يافته اند، مانند سعيد بن جبير، محمد بن جبير، ابوخالد كابلى ، قاسم بن عوف ، اسماعيل بن عبدالله بن جعفر ابراهيم حسن فرزندان محمد حنفيه ، حبيب بن ابى ثابت ، ابويحيى اسدى ، ابو حازم اعرج وسلمة بن دينار مدنى .

آن دسته از شاگردان امام سجاد - عليه السلام - كه توفيق درك محضر برخى از امامان بعدى را نيز داشته اند، عبارتند از:ابوحمزه ثمالى ، فرات بن احنف ، جابربن محمد ابن ابى بكر، ايوب بن حسن ، على بن كيسان حميد بن موسى كوفى ، ضحاك بن مزاحم خراسانى ، طاوس بن كيسان ، حميد بن موسى كوفى ، ابان بن تغلب بن رباح ، سديرين حكيم بن صهيب صيرفى ، قيس بن رمانه ، عبدالله البرقى و فرزدق بن غالب . (380)

شيخ طوسى در فهرست رجال خود، نام صد هفتاد نفر از اصحاب و شاگردان امام زين العابدين - عليه السلام - را به ترتيب حروف الفبا ياد كرده است (381) و ما در مطالب آينده بدانها اشاره خواهيم داشت .

اسرار و دانشهاى مكتوم

ائمه معصومين - عليه السلام - علاوه بر علوم بشرى و معارف دينى ، از اسرار و علومى برخوردار بودند كه از ديگران مخفى مى داشتند و جز به برخى از اصحاب مخلص و بسيار نزديك خويش آنها اظهار نمى كردند و علت اين مخفى داشتن ، عدم ظرفيت و لياقت مردم معمولى براى حمل و درك آن معارف بود. چنان كه امام صادق - عليه السلام - مى فرمايد:

اى ابا! محمد به خدا سوگند، نزد ما سرى از سر الهى و علمى از علوم الهى است و مأموريت داريم كه از آن را تبليغ كنيم و به خلق برسانيم ، ما وظيفه خويش را انجام داديم ولى موضعى مناسب و تحمل كننده اى لايق براى آن اسرار و معارف نيافتيم ... (382)

اشعارى به امام سجاد - عليه السلام - - عليه السلام - نسبت داده شده است كه همين معنا را مى رساند:

 

انى لا كتم من علمى جواهره

 

كى لا يرى الحق ذوجهل فيقتتنا

 

و قد تقدم فى هذا ابو حسن

 

الى الحسين و وصى قبله حسنا

 

فرب جوهر علم لو الوح به

 

لقيل لى انت ممن يعبد الوثنا

 

و لا ستمل رجال مسلمون دمى

 

يرون اقبح ما ياءتونه حسنا (383)

 

يعنى ؛ من گوهرهاى دانش خويش را پنهاان مى دارم .

تا جاهلان ، آن حقايق را دستمايه آزار و اتهام ما قرار ندهند.

در پيشينيان على بن ابى طالب - عليه السلام - سر سلسله اين گونه دانشهاست .

و سپس آن حضرت ، دانشهاى خويش را به حسن بن على و حسين بن على منتقل گردانيد.

چه بسيار دانشهايى كه اگر آنها را فاش سازم .

مرا متهم به بت پرستى خواهند كرد.

و كسانى ، ريختن خونم را جايز خواهند شمرد. و اين زشت ترين كارشان را نيك خواهند پنداشت .

پی نوشتها:

366-زمر /9.

367-مريم /12

368-مريم 29

369-علم مناباو بلايا، علم به سرنوشت و مقدرات انسانهاست . اين معنا از برخى روايات استفاده مى شود.

رك : بحار 139و 42/123

370-بصائر الدرجات 120

371-بصائر الدرجات 165

372-اعياان الشعه 1/631

373-تاريخ يعقوبى 2/304

374-خصال صدوق 635-639؛ من لا يحضره الفقيه 2/46 حلية الاولياء 3/140؛ اعيان الشيعه 1/622.

375- طبقات ابن سعد 5/158؛ العقد الفريد 5/127-128؛ مناقب 4/159

376-تاريخ طبرى 5/263

377-تذكرة الخواص 241

378-لازم به يادآورى است كه بيشتر فقهاى آن عصر از اهل سنت بودند و در آن ميان از قاسم بن محمد بن ابى بكر وسعيد بن مسيب مى توان به عنواان فقهاى شيعه ناام برد ولى گويا همان دونيز در ظاهر به طريقه عامه راءى مى داده و در بقيه به سر مى برده اند. رك : تاريخ الشيعه 38

379- صحابه به كسانى گفته مى شود كه محضر رسول خدا را درك كرده اند و تابعى آنانى هستند كه پيامبر را نديده اند ولى اصحاب پيامبر - صلى الله عليه وآله - را درك كرده اند.

380- اعيان الشيعه 1/637 -638

381- رجال طوسى 101-82

382- اصولى كافى ، مترجم ، 2/256

383- احقاق الحق 12/128؛ ينابيع المودة 368؛ اعيان الشيعه 1/650

384- اختصاص 285؛ بحار 7/282

385- آل عمران /164؛ جمعه /2.

386- در رجال شيخ طوسى عبارت چنين آمده است ، در حالى كه اگر منظور امام صادق - عليه السلام - باشد، صحيح جعفر ين محمد بن على بن الحسين خواهد بود.

387- رجال الطوسى 81-120

شنبه 16 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

تصريح حسين بن على (عليه السلام

امام باقر - عليه السلام - مى فرمايد:زمانى كه حسين بن على (عليه السلام ) در كوران مسائل عاشورا قرار گرفت ، دختر بزرگ خويش - فاطمه - را فرا خواند و نوشته پيچيده شده اى را به وى سپرد به گونه اى كه ديگر شاهد آن صحنه بودند - در اين ساعت على بن الحسين آن چنان بيمار بود كه همگان او را محضر مى پنداشتند - فاطمه پس از آن وقايع ، وصاياى پدر را به على بن الحسين - عليه السلام - رسانيد. و آن نوشته اكنون نزد ماست .

راوى حديث مى گويد: من از امام باقر - عليه السلام - پرسيدم در آن كتاب چه چيزى نوشته است ؟

امام باقر - عليه السلام - فرمود: آنچه به آن مردم به آن نيازمندند، سوگند به خدا در آن كتاب همه حدود و قوانين ثبت است ، حتى جريمه خراش وارد ساختن به ديگران !

لازم به ياد آورى است كه چنين كتابى با چنين جامعيتى از چيزهايى است كه تنها نزد امامان وجود داشته است .

در روايتى ديگر چنين آمده است : امام صادق - عليه السلام -: وقتى كه حسين بن على - عليه السلام - عازم عراق گرديد، كتابها و وصيتهاى خويش را به ام سلمه سپرد و زمانى كه على بن الحسين (عليه السلام) بازگشت ، كتابها وصايا را به آن حضرت برگردانيد. البته ميان اين روايت و روايت پيشين تنافى نيست زيرا آنچه به ام سلمه داده شده است مى توان غير از نوشته كتابى باشد كه به فاطمه بنت الحسين سپرده شده تا به امام سجاد - عليه السلام - برساند.

شنبه 16 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

زندگینامه على بن الحسين عليه السلام

مشهورترين نقل ، در تاريخ ولادت امام سجاد، زين العابدين عليه السلام اين است كه آن حضرت در روز پنجشنبه ، پنجم شعبان المعظم سال 38 هجرى قمرى ديده به جهان گشوده است .

در سال تولد آن گرامى جز سال 38 معروفترين و صحيح ترين نظر شناخته مى شود، (1) برخى از مورخان و محدثان به سال 37 (2) و 36 (3) و حتى 35 (4) اشاره كرده اند.

در روز و ماه ولادت آن امام دو قول وجود دارد. بيشتر مورخان چنان كه يادآور شديم پنجشنبه ، پنجم شعبان را ترجيح داده اند. (5) و برخى ديگر جمعه يا يكشنبه نيمه ماه جمادى الاولى را برگزيده اند.

شنبه 16 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

اوصاف حضرت سيد الساجدين (ع)

کلام محمد طلحه شافعى : او، زین العابدین است و قدوه الزاهدین و سید المتقین و امام المؤمنین .
صفاتش گواهى دید که از سلاله رسول خداست ، و سمتش گواه است بر مقام والاى قربت او نزد خدا. پینه هایش کثرت نماز و تهجد او را رساند، و اعراض و روس گردانى اش از دنیاات نشان از زهد اوست . انوار تاءیید و هدایت خدایش بر او تابیده و بدانها هدایت یافته است ، و اوراد عبادت بر او القا شده و با آنها ماءنوس گشته است و او لباس زیباى شان را در بر کرده است .
همواره براى او شب ، مرکبى است که طریق آخرت را با آن طى کند و و او را کراماتت و خوارق عاداتى است که هیچ چشم بینایى چون آن را ندیده است ، و آنها در آثار و اخبار متواتر، مربى و ثابتند، و این گواهى است که او را از ملوک آخرت است

چهارشنبه 13 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
1 - 2 - 3 - 4 -
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 288032
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
اسفند 1388
آذر 1388
دی 1388
مهر 1388
آبان 1388
بهمن 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom