پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

محدودیت در راه‎های کسب درآمد

امام رضا علیه السلام فرمود:

«... و اجتناب الکبائر و هی قتل النفس التی حرم الله تعالی و اکل الربا بعد البینه... و البخس فی المکیال و المیزان ... و الاسراف و التبذیر ... و الخیانة ... (1) ؛ (از شرایط ایمان است) دوری از گناهان کبیره یعنی کشتن انسان ـ که خداوند منع کرده است ـ و رباخواری پس از دلیل (که این مورد ربا است) و کم کردن و کاستن پیمانه و ترازو ... و اسراف و ریخت و پاش ... و خیانت ... .»

در این کلام، امام از گناهان کبیره سخن می‎گوید (یعنی گناهانی که کیفر آنها سوختن در جهنم است). شیوه‎های درآمد نامشروع و گردآوری ثروت‎های حرام نیز از کبائر شمرده شده است، و برخی از این شیوه‎ها را همسان بدترین گناهان چون آدم کشی یاد کرده است.

آری کم فروشی، اسراف و ریخت و پاش، خیانت، درآمد از راه ربا، سود پول و ... در کنار قتل نفس قرار گرفته است. چه فرق می‎کند که انسان یکباره به حیات انسانی پایان دهد، یا با مکیدن خون او و بریدن رگ حیات اقتصادی، وی را به کم خونی و مرگ تدریجی دچار سازد.

انفاق نیز که از برترین کارها شمرده شده و یکی از صور تصرف در اموال است، باید در محدوده ضوابط و محدودیت‎های شرعی صورت گیرد، و انسان متعهد نخست باید بنگرد مالی را که می‎خواهد انفاق کند از راه مشروع به دست آورده است یا نه؟ اگر از راه مشروع به دست آمده است انفاق کند، وگرنه انفاق در اموالی که از راه‎های نامشروع و دور از مقررات دین به دست آمده باشد، ارزشی ندارد، بلکه باید آنها را به صاحبانش برگرداند. در قرآن به صراحت اعلام شده است:

«... انفقوا من طیبات ما کسبتم... (2) ؛ از مال‎های پاکی که به دست آورده‎اید؛ انفاق کنید.»

و امام صادق علیه السلام این آیه را چنین تفسیر کرده است:

«...کان القوم قد کسبوا مکاسب سوء فی الجاهلیه، فلما اسلموا ارادوا ان یخرجوها من اموالهم لیتصدقوا بها، فابی الله تعالی الا ان یخرجوا من طیبات ما کسبوا ؛ مردم در جاهلیت از راه‎های ناهنجار (و غیر مشروع) اموالی به دست آورده بودند. چون به اسلام گراییدند، خواستند تا آن اموال را از دارائی خود جدا کنند و آنها را صدقه دهند. خداوند این را نپذیرفت، و انفاق را از درآمدهای حلال و پاک روا دانست.

 


پی‎نوشت‎ها:

1ـ عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، جلد 2، ص 121 .

2ـ سوره مبارکه بقره، آیه 267 .

شنبه 9 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

امام رضا(ع) در مقام و پايگاه رضا به قضاي الهي

اين امام بزرگوار ما به رضا نامبردار مي باشد، نامي که سراسر زندگاني آن حضرت و حالات دروني و شخصيت رواني او را در يک مقام والاي اخلاقي خلاصه مي کند. بديهي است که اين نام و عنوان به گزاف براي آن حضرت انتخاب نشده است، بلکه با آينده نگري و بينشي روشن چنين نامي از ميان نامها براي اين امام گزين شده است. چنان که نام هاي همه ائمه عليه السلام بازگو کننده يک سلسله واقعياتي متناسب با شخصيت آنها بوده و نمودارترين حالات روحي آنها را روشنگر است.
با وجود اين که اين امام بزرگوار با آسيبهاي گوناگوني مواجه بود که جان و تن او را مي‌آزرد و به‌دور از زادبوم و اهل و عيال به سر مي برد، به هيچ وجه از پايگاه رضاي به قضاء الهي نلغزيد، و هرگز بي تابي و بد گماني نسبت به خداي متعال از او ديده نشد؛ بلکه هر حالتي که در طرز رفتار آن حضرت مشاهده مي شد، نمايانگر روحي سرشار از رضا بوده است؛ چنان که نکات و گزارشهاي کوتاهي که در پيش داريم گوياي همين حقيقت مي باشد، لذا بايد گفت که اين شخصيت عظيم انساني با نام خود و روحي که اين عنوان را تأييد مي‌کرد بشريت را به مقامي از نظر اخلاق و تربيت رهنمون گشت که از ديدگاه همه عرفا و خدا آشنايان از پر فضيلت ترين مقامات انساني و عالي ترين مراحل کمال اخلاقي به شمار است.
براي اين که از اين پايگاه اخلاقي و ارزش آن تا حدودي واقف گرديم راجع به آن فشرده اي از سخن بزرگان را بازگو مي کنيم، امّا قبلاً روايتي را که از امام رضا عليه السلام نقل شده است در زير مي آوريم: آن حضرت فرموده است:
ايمان داراي چهار رکن مي باشد:
1 ـ توکل به خدا
2 ـ رضا به قضاي او
3 ـ تسليم در برابر امر او
4 ـ واگذار کردن امور به او


اصولاً رضا را بايد ثمره محبت، و محبت را ثمره معرفت دانست؛ زيرا آن کسي که شخصي را به خاطر کمالات و صفات خوشي که در او وجود دارد دوست مي دارد به همان اندازه که بر مراتب معرفت و آگاهي وي نسبت به او افزوده مي شود دوستي و دلبستگي به وي در او رو به فزوني مي گذارد. اگر کسي با چشم بصير جلال و کمال الهي را بنگرد قهراً به خدا دلبستگي مي يابد و حبّ او به خدا ـ با افزايش معرفت نسبت به او ـ فزاينده مي گردد:
"والّذين آمنوا اشد حبّاً لله"(بقره: 165) افرادي که ـ به خاطر فزوني معرفت ـ داراي ايمان هستند، حبّ آنها نسبت به خدا استوارتر و فزونتر مي باشد.
وقتي شخص دوستدار خدا باشد هر پديده و دستاوردي که از ناحيه او مي رسد نيکو و زيبا تلقي کرده و آن را پسند مي کند. چنين موضع رواني در انسان بيانگر رضاي او نسبت به خداي متعال است.
رضا فضيلت شکوهمندي است که بايد گفت تمام فضائل اخلاقي در آن خلاصه مي شود، خداوند متعال مقام رضاي شخص به خود را با رضاي خود از آن شخص مقرون ساخته و از اين رهگذر شکوه و عظمت آن را بيان نموده است، آنجا که مي فرمايد:
"رضي الله عنهم و رضوا عنه"(مائده: 119) خدا از آنها راضي است و آنان نيز از وي راضي هستند.
نبي اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) رضا را دليل ايمان انسان معرفي کرده است، آن گاه که گروهي از يارانش را مورد سؤال قرار داد و فرمود:
«نشانه ايمان شما چيست؟
عرض کردند: در برابر بلايا و گرفتاريها صابر هستيم، و به گاه رفاه و خوشي خداي را سپاسگزاريم، و به هنگام در رسيدن قضاي الهي از رضا برخورداريم.
آن حضرت به آنان فرمود: سوگند به خداوندگار و صاحب کعبه که شما داراي ايمان مي باشيد».
به امام صادق عليه السلام عرض کردند:
از چه طريقي مي توان به ايمان مؤمن پي برد؟
فرمود: از طريق تسليم او در برابر خدا، و رضاي او در مقابل حوادث خوش و ناخوشي که به او روي مي آورد.

منبع: نرم افزار آستان محبت

شنبه 9 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

زیارت ثامن الحجج با پای پیاده

مرحوم جلوه در حجره خود مشغول مطالعه بود که دید پیرمردی به در حجره رسید و گفت:

 

ـ اجازه می‎دهی امشب در حجره شما استراحت کنم؟

مرحوم جلوه اجازه داد. پیرمرد وارد شد کیسه‎ای همراه داشت آن را باز کرد مقداری نان بیرون آورد میل کرد و دوباره سر کیسه را بست و گذاشت زیر سر خود و چیز نازکی هم روی خود کشیده و دراز کشید، ولی تماشا می‎کرد و می‎دید مرحوم جلوه غرق در مطالعه است؛ گفت:

ـ آن کتاب چیست که مطالعه می‎کنید؟

مرحوم جلوه جواب داد:

ـ کتاب اسفار است. پرسید:

ـ کدام مبحث را می‎خوانی؟ مرحوم جلوه در حالی که از سؤال پیرمرد تعجب کرده بود جواب داد: فلان مبحث.

پیرمرد گفت:

ـ ایـن که چیزی نیست بعد همانطور که خوابیده بود تمام مطالب آن مبحث را با جزئیات بیان کرد، به طوری که مرحوم جلوه دید مطالبی را که خیلی مشکل بوده برایش آسان و روشن شد.

مرحوم با تعجب پرسید:

ـ آقا شما ساکن کجا هستید؟ ممکن است خودتان را معرفی نمایید؟

پیرمرد فرمود:

ـ اگر قول می‎دهی به کسی نگویید و مرا به کسی معرفی نکنید می‎گویم.

عرض کرد: قول می‎دهم و با شما عهد می‎بندم که تا شما این جا هستید به کسی نگویم.

آن وقت پیرمرد فرمود:

ـ من شیخ مرتضی انصاری هستم. نذر کرده‎ام که تنها و پیاده به زیارت حضرت ثامن الحجج حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام مشرف شوم و برای آن که کسی مرا نشناسد به این شکل درآمدم.

 

منبع: پایگاه صالحین

شنبه 9 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

زهد و تقوای امام رضا

يکي از اوصاف انسان هاي بزرگ، زهد و بي ميلي آنها نسبت به دنيا و زينت ها و تجملات آن است و امام رضا(ع) نيز سرآمد زاهدان عصر خويش بود. در روايتي از محمد بن عباد وارد شده است که مي گفت: امام رضا(ع) در تابستان بر روي حصير و در زمستان بر روي پوستيني مي نشست و لباس خشن مي پوشيد.(1) روزي سفيان نوري، امام را در پوششي از خز ملاحظه کرد. پس اين عمل امام(ع) را ناشايست مي شمرد و بر امام(ع) خرده گرفت که چرا لباسي ارزانتر نمي پوشد. آنگاه امام(ع) دست سفيان را گرفت و آن را زيرلباس خود قرار داد و چون دست سفيان به پوستيني که امام(ع) زيرلباس خز پوشيده بود، اصابت کرد، امام (ع) فرمود:" اي سفيان! پوشيدن لباس خز براي خلق است و پوشيدن پوستين براي حق!"


 

تقوا و عبادت امام رضا (ع)

يکي از بارزترين ويژگي هاي شخصيتي امام رضا(ع) ارتباط عميق معنوي با خدا است که در کثرت عبادت و خويشتنداري حضرت تجلي مي نمود. ابراهيم بن عباس در روايتي مي گويد:" امام(ع) شبها بسيار کم مي خوابيد و غالباً شب را از ابتدا تا صبحگاهان به احياء و عبادت مي گذراند و بسيار روزه مي گرفت و هيچ ماهي نبود که در آن لااقل سه روز روزه نباشد.(۲) و از شبراوي نيز روايت شده که امام رضا(ع):" همواره با وضو و نماز همراه بود و تمام مدت شب را با نماز مي گذراند..."(۳)

همچنين، از امام(ع) دعاهايي نقل شده است که همگي سرشار از روح بندگي و انس با حضرت معبود و توکل بر ذات احدي اوست. از جمله آن که مي فرمود:" يا من دلّني علي نفسه و ذلل قلبي بتصديقه اسالک الامن و الايمان في الدنيا و الاخرة"(۴)؛ " اي کسي که مرا به سوي خودت رهنمون گشتي و دلم را به واسطه تصديق خود آرام گرداندي. از تو ايمان و امنيت در دنيا و آخرت را خواستارم."

--------------------------------------

۱ - عيون اخبارالرضا، ج2،ص 178

۲ - بحارالانوار،ج 49، ص91

۳ - الاتحاف يحب الاشراف، ص 59

۴ - اصول کافي،ج 2، ص 579

شنبه 9 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

افکار بيگانه در عصر رضوي

ترجمه آثار علمي بيگانگان از زمان امويان شروع شد و در عصر عباسيان بويژه در زمان هارون و مأمون به اوج خود رسيد. (همانگونه که در اين زمان وسعت کشور اسلامي به بالاترين حد خود در طول تاريخ رسيد) مأمون نامه اي به پادشاه روم نوشت و مجموعه‌اي از علوم قديم و آثار ارسطو را درخواست کرد و جمعي از دانشمندان مانند «حجاج بن مطر» و «ابن بطريق» و «سلما» سرپرست «بيت الحکمه» کتابخانه بزرگ بغداد را مأمور ترجمه آنها نمود.
«خالد بن يزيد»، طب وشيمي را (مي‌خواست از راه شيمي طلاي مصنوعي به دست آورد) «حنين بن اسحاق» بعضي از کتب سقراط و جالينوس را، ابن مقفع، کليله و دمنه و همين طور کتاب اقليدس را، به عربي برگرداندند. خود مأمون نيز ترجمه مي‌کرد. يعقوب ابن اسحاق کندي که در طب، فلسفه، حساب، منطق، هندسه و نجوم خبره بود و درتأليفات خود از روش ارسطو پيروي مي‌کرد، بسياري از کتاب‌هاي فلسفه را به عربي برگرداند و مشکلات آن را توضيح داد.
کساني را به قسطنطنيه فرستاد تا کتاب‌هاي کمياب فلسفه، هندسه، موسيقي و طب را بياورند. محمد بن موسي خوارزمي – رياضي دان بزرگ – جبر را از حساب جدا کرد. «دارالحکمه» کتابخانه بزرگي بود که به احتمال قوي هارون آن را بنيانگذاري و مأمون تقويت کرد و همچنان باقي بود تا بغداد به دست مغولان افتاد. آنان که از تمدن و فرهنگ بويي نبرده بودند آن را به آتش کشيدند.
امام رضا عليه السلام و هجوم فرهنگي بيگانه
به دنبال نهضت ترجمه آنچه ماية نگراني بود اينکه در بين اين مترجمان افرادي متعصب و سرسخت از مذاهب ديگر مانند زردشتي، صائبي، نسطوري، برهمنهاي هند، روميان وجود داشتند و اين فرصتي بود براي نشر افکار مسموم خود و القاء آن به جوانان و افراد ساده دل و همين‌طور محتواي خود اين کتب نيز مي‌توانست شبهاتي به همراه داشته باشد.
امام رضا عليه السلام با آگاهي از اين خطر و با حضور فعال در جلسات بحثهاي علمي که توسط مأمون برگزار مي‌شد، سعي کردند جلو هرگونه انحراف احتمالي را بگيرند و برتري اهل‌بيت را نشان دهند.(1)
مناظرات امام
دستگاه خلافت عباسي، با اهدافي خاص، از انديشه‌وران مذاهب و فرقه‌هاي گوناگون، دعوت مي‌كرد و آنان را رو در روي امام قرار مي‌داد. با مطالعه در شخصيت، روحيات و افكار مأمون، آشكار مي‌شود كه او از تشكيل چنين جلسات و همايشهايي، اهدافي سياسي را دنبال مي‌كرد. هر چند شخصاً به مباحثات علمي علاقه‌مند بود، ولي مأمون به عنوان خليفه، شخصي نبود كه بخواهد با اين‌گونه مباحثات و مناظرات، عظمت و حقانيت خاندان پيامبر را به نمايش بگذارد و شخصيتي را كه مورد توجه انقلابيون آل علي بود، در جامعه مطرح كند و علم و شكوه و شايستگي و برتري آنان را به ديگران بنماياند، بلكه در پس اين تلاشها، اهدافي سياسي داشت و چه بسا بي‌ميل نبود كه در اين نشستها، براي يكبار هم كه شده، امام از پاسخگويي به پرسشها عاجز بماند!
به هر حال، گذشته از اهدافي كه مأمون دنبال مي‌كرد، ولي نتايج آن جلسات مايه شكوه و عظمت امام و بهره علمي و اعتقادي شيعه شد.
عبدالسلام هروي كه در بيشتر نشستها و مناظرات حضور داشته است، مي‌گويد: «هيچ كسي را از حضرت رضا(ع) داناتر نديدم. و هيچ دانشمندي آن حضرت را نديده، مگر اين كه به علم برتر او گواهي داده است. در محافل و مجالس كه گروهي از دانشوران و فقيهان و دانايان اديان مختلف حضور داشتند بر تمامي آنان غلبه يافت، تا آن جا كه آنان به ضعف علمي خود و برتري امام اذعان و اعتراف داشتند.»
ابراهيم بن عباس، گواه ديگري از حاضران و ناظران اين‌گونه جلسات بوده و مي‌گويد: «حضرت رضا(ع) هيچ مسأله‌اي را بدون پاسخ نمي‌گذاشت. در علم و دانش كسي را داناتر از او سراغ ندارم. آنچه مأمون مطرح مي‌ساخت پاسخ كامل آن را دريافت مي‌كرد و آنچه حضرت مي‌فرمود، مستند به قرآن بود.»
خود آن گرامي در اين زمينه مي‌فرمود: «در حرم پيامبر، مي‌نشستم و عالمان مدينه هرگاه در مسأله‌اي با مشكل روبرو بودند و از حل آن ناتوان مي‌ماندند، به من رو مي‌آوردند و پاسخ مي‌گرفتند.»
مناظرات امام با پيروان اديان
اين مناظرات فراوان است و شيخ صدوق در «عيون اخبارالرضا» و علامه مجلسي در جلد 49 بحارالانوار و استاد عزيزالله عطاردي در کتاب مسند الامام الرضا جلد دوم آورده‌اند مهمترين اين مناظرات عبارت است از:
1. مناظره با جاثليق (اين کلمه لقب پيشواي عيسويان بود.)
2. مناظره با رأس الجالوت (اين کلمه لقب پيشواي يهود بود.)
3. مناظره با هربز اکبر (اين کلمه لقب پيشواي زردشتي بود.)
4. با عمران صائبي (از پيروان حضرت يحيي عليه السلام )
5. با سليمان مروزي؛ وي عالم بزرگ علم کلام در خطة خراسان بود.
6. علي بن محمد بن جهم؛ ناصبي و دشمن اهل‌بيت:.
7. مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره.
اعتراف مخالفان به برتري علمي امام
چنان كه پيشتر گذشت، مأمون از تشكيل جلسات بحث و گفت و گو، اهدافي را دنبال مي‌كرد كه از جمله مي‌توان موارد زير را ياد كرد:
ـ سرگرم ساختن مردم و جامعه به مباحثات علمي و تحت‌الشعاع قرار دادن اوضاع سياسي موجود، به ويژه نهضتهايي كه در گوشه و كنار بلاد اسلامي رو به رشد بود.
ـ به دست آوردن نوعي وجهه فرهنگي براي حكومت، به ويژه براي خودش كه در مسند زمامداري قرار داشت.
ـ جلب نظر امام، با وانمود ساختن اين نكته كه وي خواهان عظمت خاندان پيامبر(ص) است.
ـ محدود ساختن امام به حركتهاي علمي
ـ زمينه‌سازي براي پيدايش موقعيتي كه در آن هر چند براي يك بار، امام مغلوب ديگران شود.
به هر حال در هيچ يك از اين مجالس، مأمون به نتيجه دلخواه، دست نيافت و ناگزير به اعتراف و خضوع در برابر عظمت علمي امام شد. وجود چنين اعترافاتي در تاريخ شايان تأمل است.
در جريان يكي از نشستهاي علمي، چون وقت نماز فرا رسيد، امام براي اقامه نماز از مجلس، بيرون شد. مأمون به محمدبن جعفر، عموي امام رضا(ع) رو كرد و گفت: پسر برادرت را چگونه يافتي؟
پاسخ گفت: او عالم و دانشمند است.
مأمون گفت: پسر برادرت از خاندان پيامبر است؛ خانداني كه پيامبر در مورد آنان فرموده است: آگاه باشيد، نيكان عترت من و شاخه‌هاي درخت وجود من، در خردسالي، خردمندترين و در بزرگسالي، داناترين مردمند. آنها را تعليم ندهيد، زيرا آنان از شما داناترند. هيچ گاه شما را از دروازه هدايت، بيرون نساخته و در گمراهي وارد نخواهند كرد.
در نقل ديگري آمده است كه مأمون مسائلي چند از امام رضا(ع) پرسيد و آنگاه كه پاسخ همه آنها را به درستي يافت، چنين گفت: «خدا مرا بعد از تو زنده ندارد. به خدا سوگند، دانش صحيح، جز نزد خاندان پيامبر(ص) يافت نمي‌شود و براستي دانش پدرانت را به ارث برده‌اي و همه علوم نياكانت در تو گرد آمده است.»
آري، صرف نظر از اهداف مأمون، بايد گفت: دانش گسترده امام رضا(ع)، حقيقتي است كه دوست و دشمن، ناگزير از اعتراف به آن بوده و هستند. اگر مأمون نيز در درون ميل به بروز اين حقيقت نداشت، ولي سبب شد تا چنين نتيجه‌اي به دست آيد و چهره علمي امام بهتر روشن شود.
پشيماني مأمون از تشكيل محافل علمي
مأمون خود در تشكيل محافل علمي و مناظرات دانشمندان با امام اصرار داشت، ولي از فراخواني امام به مناظرات، سخت پشيمان شد و پيش‌بيني امام در مورد وي تحقق يافت. علت پشيماني نيز روشن است. مأمون با انگيزه صحيح و دانش دوستانه به اين اقدام، دست نزده بود، همچنان كه براي آگاهي بيشتر مردم و دانشمندان از شخصيت علمي امام چنين نكرده بود. وي اهدافي چون تحقير امام و شخصيت علمي او، سرگرم ساختن جامعه به اين‌گونه جلسات و تحت‌الشعاع قرار دادن امور سياسي و... را دنبال مي‌كرد و چون خود را در رسيدن به آن هدفها، ناكام يافت سخت پشيمان شد، تا جايي كه برخي، همين رخدادها را زمينه‌ساز شهادت آن حضرت دانسته‌اند.
----------------------------------------
پي نوشت:
1. سيره پيشوايان، ص 509.

شنبه 9 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

درجات و مراتب امام رضا(ع)

انسان راضي در چنين مرحله اي رنج و درد آسيبها را کاملاً درک کرده و آن را احساس مي نمايد امّا بدان راضي است؛ بلکه به بلا و آسيبها گرايش داشته و عقلاً خواهان آن مي باشد؛ اگر چه طبعاً از آن بيزار است؛ امّا چون هدف اين است که به ثواب و قرب الهي نائل گردد و وارد بهشتي شود که گستره آن، فاصله ميان آسمان و زمين را تشکيل مي دهد ـ بهشتي که براي متقين آماده شده است ـ تن به بلا و مصيبت مي دهد حتي بدان عقلاً راغب مي باشد مانند کسي که طبق دستور طبيب حاذقي بايد عمل جراحي بر روي او انجام گيرد و صلاح و سلامت او از راه همين جراحي صيانت مي گردد. اين بيمار مي داند که اين جراحي با درد و رنج همراه است امّا به چنين درد و رنجي راضي و بلکه بدان راغب است تا سلامت خود را به دست آورده و حتي از جرّاح ـ به خاطر همين درد و رنجي که بر او وارد مي سازد ـ سپاسگزار است.


رضاي مقربين
در اين مرحله اگر چه رنج بلا و مصيبتها را درک مي کند امّا دوستدار چنين رنجي است؛ چرا که محبوب او خواهان چنين رنجي مي باشد، و رضاي محبوب را در آن مي بيند؛ زيرا وقتي حب و دوستي بر کسي چيره گشت، همه هدف و خواسته او اين است که رضاي محبوب خويش را به دست آورده باشد ـ و به همين جهت بود که امام رضا عليه السلام از نظر رواني در حال رضا نسبت به خداوند متعال به سر مي برد و مردم را نيز به چنين حالت خوشايند و سعادت آفريني دعوت مي کرد، و لذا مي فرمود:
«اگر کسي در برابر روزي کم از حق تعالي راضي باشد حق تعالي نيز از او در برابر اندک اعمال راضي خواهد بود».
از احمد بن عمر بن ابي شيبه حلبي و حسين بن يزيد، معروف به «نوفلي» روايت شده است که مي گفتند:
حضور امام رضا عليه السلام رسيديم و عرض کرديم:
ما در نعمت و رفاه و فراخ روزي به سر مي برديم: لکن حالمان دگرگونه شده و گرفتار فقر و تهي دستي شديم، دعا کن خداوند متعال حالت گذشته را به زندگاني ما بازگرداند.
فرمود: مي خواهيد چه بشويد؟ آيا دوست مي داريد چون سلاطين باشيد؟ و خوشحال مي شويد که همانند طاهر و هرثمه زندگاني کنيد؟ و اين حالت رضاي دروني را از دست نهاده و از اين عقيده و آئيني که بدان پاي بند هستيد بيگانه گرديد؟
آنها در پاسخ عرض کردند: نه، سوگند به خدا اگر دنيا و آنچه در آن است و تمام زر و سيمي را که در آن وجود دارد در اختيارمان قرار دهند ما را راضي نخواهد کرد که از اين حالت دست برداريم.
حضرت فرمود: حق تعالي گويد:
"اعملوا آل داود شکراً و قليل من عبادي الشکور" (سبأ: 13) اي خاندان داود، شاکر و راضي باشيد که بندگان شاکر و دلخوش و راضي من، اندک هستند.
سپس آن حضرت فرمود: نسبت به خدا داراي حسن ظن باش؛ چرا که اگر کسي در برابر خدا برخوردار از حسن ظن باشد، مرحمت الهي را در گمان خويش مي يابد، و اگر کسي به روزي کم راضي و قانع باشد خدا نيز عمل اندک را از او پذيرا مي گردد، و چنانچه به رزق اندکي از حلال دلخوش باشد، مؤونه او سبک گشته و شاد و خرم خواهد بود و خدا او را به درد و رنجهاي دنيا و راه چاره و درمان آنها رهنمون گشته و وي به سلامت از اين دنيا به دارالسلام رخت بربندد.
طبق آيه اي که قبلاً ياد شد، خداوند متعال رضاي خود را نسبت به هر کسي، مقرون به رضاي آن شخص نسبت به خود قرار داده است، و لذا ما به اين حقيقت پي مي بريم که کسي مي تواند مشمول رضاي پروردگار قرار گيرد که او نيز از خدا و دستاوردهاي او راضي باشد. امام رضا عليه السلام مظهر و مصداق کامل و فرد اکمل اين حقيقت بوده است «و اين خداي راضي از امام رضا بود که نام رضا را براي او به ويژه انتخاب فرمود، چرا که آن حضرت مصداق بارز رضاي خدا و رسول او و ائمه (عليهم السلام) بوده است. و اين نام اختصاصاً از آنِ اين امام مي باشد؛ چون دوست و دشمن نمي توانستند از احساس رضايت دروني نسبت به آن حضرت دريغ ورزند و قلباً خويشتن را تهي از رضايت نسبت به او نسبت به او احساس کنند.»
... و همه مردم معاصر با آن حضرت، به فضيلت علمي و اخلاقي او معترف بوده اند. و مقام بلند علمي آن بزرگوار مرضّي خاطر همگان بوده و رضايت همگان اعم از مخالف و مؤالف را به خود جلب مي کرد.

شنبه 9 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

باور مهدوي در کلام رضوي

مژده به ظهور امام مهدي(ع) از همان سالهاي آغازين ظهور اسلام آغاز شد و پيامبر گرامي اسلام(ص) در هر فرصت و مناسبتي که پيش مي‏آمد مردم را به ظهور عدالت‏گستر موعود در آخرالزمان بشارت مي‏دادند و آنها را از نسل و تبار، تولد وغيبت، ويژگيهاي ظاهري، نشانه‏هاي ظهور، شاخصه‏هاي قيام رهايي‏بخش و مؤلفه‏هاي حکومت جهاني آن حضرت آگاه مي‏ساختند. تا آنجا که امروز ما با صدها روايت که از طريق شيعه و اهل سنت از آن حضرت نقل شده مواجهيم.(1)
اين سير پس از رحلت نبي مکرم اسلام(ص) در ميان اهل بيت طاهرين او(ع) استمرار يافت و هر يک از ايشان نيز در عصر خود تلاش کردند که باور مهدوي و فرهنگ انتظار را در ميان امت اسلامي زنده و پويا نگهدارند و بدين طريق پيروان خود را در برابر هجوم مصائب، رنجها، دردها و بلاهاي گوناگوني که از سوي حاکمان جور بر آنها روا داشته مي‏شد، صبر و پايداري بخشند.
حرکت رو به گسترش معارف مهدوي در زمان امام باقر و امام صادق(ع) به اوج خود رسيد و آن دو امام بزرگوار ضمن تبيين، تشريح، پالايش و پيرايش آموزه‏هاي اسلامي در زمينه‏هاي مختلف اعتقادي، اخلاقي و فقهي و تحکيم پايه‏هاي ايماني پيروان خود، تلاش فراواني براي توسعه و تعميق انديشه مهدوي و فرهنگ انتظار در ميان شيعيان نمودند و با به جا گذاردن صدها روايت در اين زمينه، اين انديشه و فرهنگ را تازگي و طراوت بيشتري بخشيدند.(2)
پس از اين دو امام و پيش از امام حسن عسکري(ع) امامي که بيش از همه بر مواريث شيعي در زمينه باور مهدوي و فرهنگ انتظار افزود و گنجينه‏هاي گرانبهايي براي امت اسلام به يادگار گذاشت امام رضا(ع) است.
افزون بر 30 روايت از امام رضا(ع) در زمينه باور مهدوي و فرهنگ انتظار نقل شده که هر يک از آنها ما را با بعدي از ابعاد بيکران شخصيت امام مهدي(ع) و قيام رهايي‏بخش و عدالت‏گستر آن حضرت آگاه مي‏سازد.
1. خالي نبودن زمين از حجتهاي الهي
امام رضا(ع) در مواضع متعددي با تأکيد بر اينکه زمين هيچگاه از حجت الهي و امام به حق خالي نمي‏ماند به طور غير مستقيم موضوع امامت را تثبيت مي‏کردند.
از جمله آن حضرت در پاسخ «سليمان الجعفري» يا «سليمان بن جعفر الحميري» که مي‏پرسد:
تخلو الأرض من حجه ‏اللّه‏؟
آيا زمين از حجت خدا خالي مي‏ماند؟
مي‏فرمايد:
لوخلت الأرض طرفه عين من حجه لساخت بأهلها.(3)
اگر زمين [به اندازه] يک چشم برهم زدن از حجت خالي بماند، ساکنانش را در خود مي‏برد.
مضمون اين روايت از سوي تعدادي ديگر از راويان با تغييرات جزيي در عبارت، نقل شده است.(4)
براساس اين روايت تا آستانه قيامت زمين از امامي که حجت خداست خالي نخواهد ماند، هر چند که در مقاطعي از تاريخ اين حجت الهي بنابر ضرورتهايي در غيبت به سر برد.
2. نام و نسب امام مهدي(ع)
با توجه به لزوم شناخت امام دوازدهم و لزوم جلوگيري از حيرت و سرگرداني شيعه در شناسايي منجي موعود، امام رضا(ع) در احاديث متعددي، گاه به نقل از پدران و اجداد طاهرينش تا رسول گرامي اسلام(ص) و گاه بدون نقل از ايشان به معرفي سلسله نسب آن امام مي‏پرداختند.
از جمله در يکي از روايتهايي که امام رضا(ع) به واسطه پدران بزرگوار خود از رسول گرام اسلام(ص) نقل مي‏کنند، چنين آمده است:
أنا سيّد من خلق اللّه‏، عزّوجلّ، وأنا خير من جبرئيل و ميکائيل و اسرافيل و حملة العرش و جميع ملائکة اللّه‏ المقربين و أنبياءاللّه‏ المرسلين، و أنا صاحب الشفاعة والحوض الشريف و أنا و عليّ أبوا هذه الأمّة من عرفنا فقد عرف اللّه‏ عزّوجلّ و من أنکرنا فقد أنکر اللّه‏، عزّوجلّ، و من عليّ سبطا أمّتي و سيداشباب أهل الجنّة، الحسن والحسين و من ولد الحسين تسعة أئمّة، طاعتهم طاعتي و معصيتهم معصيتي، تاسعهم قائمهم و مهديّهم.(5)
من سرور آفريده‏هاي خداي عزّوجلّ هستم؛ من از جبرئيل، ميکائيل، اسرافيل، حاملان عرش، همه فرشتگان مقرب خدا، و پيامبران مرسل خدا برترم؛ من صاحب شفاعت و حوض شريف [ کوثر]هستم. من و علي دو پدر اين امتيم؛ هر کس که ما را شناخت خداي عزّوجلّ را شناخته است و هر که ما را انکار کند، خداي عزّوجلّ را منکر شده است. دو سبط اين امّت و دو سيد جوانان اهل بهشت، حسن و حسين، از [ فرزندان ] علي‏اند و از نسل حسين نُه امامند که پيروي از آنان پيروي از من و نافرماني از آنها نافرماني از من است. نهمين نفر از اين امامان، قائم (برپا دارنده) و مهدي آنان است.
آن حضرت در روايت ديگري مي‏فرمايد:
الخلف الصالح من ولد أبي محمد الحسن بن علي و هو صاحب الزمان و هوالمهدي.(6)
آن جانشين صالح از فرزان ابومحمد حسن بن علي است و او صاحب الزمان و مهدي است.
در روايت ديگري امام رضا(ع) پس از آنکه «دعبل» در پيشگاه آن حضرت قصيده معروف خود را در وصف اهل بيت مي‏خواند و در آن از قيام آخرين امام ياد مي‏کند، مي‏فرمايد:
يا دعبل الإمام بعدي محمد ابني و بعد محمد ابنه عليّ و بعد علي ابنه الحسن و بعدالحسن ابنه الحجة القائم المنتظر في غيبته، المطاع في ظهوره لولم يبق من الدنيا إلاّ يوم واحد لطوّل اللّه‏ عزّوجلّ ذلک اليوم حتّي يخرج فيملاء الأرض عدلاً کما ملئت جورا.(7)
اي دعبل! امام پس از من فرزندم محمد و پس از محمد فرزندش علي و پس از علي فرزندش حسن و پس از حسن فرزندش حجت قائم است. همو که در غيبتش انتظار کشيده مي‏شود و در ظهورش اطاعت مي‏گردد. اگر از [ عمر ]دنيا يک روز بيشتر باقي نمانده باشد خداوند عزّوجلّ آن روز را آن قدر طولاني مي‏کند تا او قيام کند و زمين را از عدل و داد پر کند همچنانکه از جور و ستم پر شده بود.
در اين زمينه احاديث ديگري نيز از آن حضرت نقل شده که در اين مجال فرصت پرداختن به همه آنها نيست.(8)
3. صفات و ويژگيهاي امام مهدي(ع)
امام هشتم شيعيان(ع) در موارد متعددي به توصيف ويژگيهاي ظاهري و جسمي امام مهدي(ع) پرداخته‏اند تا باب هرگونه شبهه و اشتباه را بر مردم ببندند.
از جمله آن حضرت در پاسخ «ريّان بن صلت» که مي‏پرسد:
أنت صاحب هذا الأمر؟
آيا صاحب اين امر [ حکومت اهل بيت(ع) ] شماييد؟
مي‏فرمايد:
أنا صاحب هذا الأمر ولکنّي لست بالذي أملؤها عدلاً کما ملئت جورا، و کيف أکون ذلک علي ماتري من ضعف بدني و إنّ القائم هوالذي إذا خرج کان من سنّ الشيوخ و منظر الشبّان، قويّا في بدنه حتّي لومدّ يده إلي أعظم شجرة علي وجه الأرض لقلعها ولو صاح بين الجبال لتدکدکت صخورها يکون معه عصا موسي و خاتم سليمان عليهماالسلام، ذاک الرابع من ولدي يغيّبه اللّه‏ في ستره ما شاء، ثم يظهره فيملوء [به] الأرض قسطا و عدلاً. کما ملئت جورا و ظلما.(9)
من صاحب اين امر هستم، اما آنکه زمين را پر از عدل مي‏کند همچنانکه پر از جور شده بود، من نيستم. و چگونه من با اين ناتواني جسمي که مي‏بيني مي‏توانم او باشم. به درستي که قائم کسي است که به هنگام قيامش در سن پيرمردان و با چهره جوانان ظاهر مي‏شود. او از چنان قوت بدني برخوردار است که اگر دستش را به سمت بزرگ‏ترين درختي که بر روي وجود دارد دراز کند آن را از ريشه برمي‏کند و اگر در بين کوهها فرياد کشد، صخره‏ها متلاشي مي‏شوند. عصاي موسي و خاتم سليمان، که بر آنها درود باد، با اوست و او چهارمين فرزند من است. خداوند او را تا زماني که بخواهد در پوشش خود غايب مي‏سازد، سپس او را آشکار مي‏سازد تا زمين را به وسيله او از قسط و عدل آکنده سازد آنچنانکه [پيش از آن ] از جور و ستم پر شده بود.
همچنين آن حضرت در پاسخ «ابي صلت هروي» که مي‏پرسد:
ما علامات القائم منکم إذا خرج؟
نشانه‏هاي قائم شما به هنگام ظهور چيست؟
مي‏فرمايد:
علامته أن يکون شيخ السنّ، شاب المنظر، حتّي أنّ الناظر إليه ليحسبه ابن أربعين سنة أو دونها و إنّ من علاماته أن لايهرم بمرور الأيّام والليالي، حتّي يأيته أجله.(10)
نشانه او اين است که سن پيران و چهره جوانان دارد، تا آنجا که وقتي کسي او را مشاهده مي‏کند گمان مي‏برد که چهل سال يا کمتر سن دارد. به درستي که از نشانه‏هاي او اين است که گذر شب و روز او را پير و سالخورده نمي‏سازد تا زماني که اجل او فرا رسد.
آن حضرت در روايت ديگري به توصيف جمال نوراني امام دوازدهم پرداخته، مي‏فرمايد:
بأبي و أمّي سميّ جدّي، صلي‏اللّه‏ عليه و آله، و شبيهي و شبيه موسي بن عمران، عليه‏السلام، عليه جيوب النور يتوقّد من شعاع ضياء القدس.(11)
پدر و مادرم به فداي او که همنام جدّم، شبيه من و شبيه موسي بن عمران است. بر او نوارهاي نوراني است که از پرتو نور قدس روشنايي مي‏گيرد.
4. غيبت و نهان زيستي امام مهدي(ع)
امام رضا(ع) نيز چون ديگر اجداد طاهرينش موضوع غيبت آخرين حجت حق را پيش‏بيني و شيعيان را براي برخورد با اين پديده آماده نموده است. در يکي از رواياتي که «حسن بن علي بن فضال» از آن حضرت نقل کرده، در اين زمينه چنين مي‏خوانيم:
کأنّي بالشيعة عند فقدهم الثالث من ولدي کالنعم يطلبون المرعي فلا يجدونه. قلت له: ولم ذاک يا ابن رسول‏اللّه‏؟ قال: لأنّ إمامهم يغيب عنهم، فقلت: ولم؟ قال: لئلاّ يکون لأحد في عنقه بيعة إذا قام بالسيف.(12)
گويا شيعيان را مي‏بينم که به هنگام فقدان سومين فرزند من،(13) مانند گوسفنداني که به دنبال چوپان خود مي‏گردند سرگردانند و او را نمي‏يابند. گفتم: چرا اين‏گونه است، اي پسر رسول خدا؟ فرمود: زيرا امامشان از آنها غايب شده است. پرسيدم: چرا؟ فرمود: براي اينکه به هنگام قيامش با شمشير، بيعت هيچکس بر گردنش نباشد.
آن حضرت در روايت ديگري به نقل از رسول گرامي اسلام(ص) مي‏فرمايند:
بأبي ابن خيرة الإماء ابن النوبيّة الطيّبة الفم، المنتجبة الرحم... و هوالطريد الشريد الموتور بأبيه و جدّه، صاحب الغيبة يقال مات أوهلک، أيّ واد سلک؟(14)
پدرم به فداي فرزند بهترين کنيزان، فرزند آن [کنيز] اهل نوبه(15) که دهاني خوشبو و رحمي نيک‏نژاد دارد. او رانده شده (دور افتاده)، بي‏خانمان و کسي است که انتقام خون پدر و جدش گرفته نشده و صاحب غيبت است. گفته مي‏شود: او مرده يا هلاک شده است، در چه سرزميني سير مي‏کند؟
همچنين امام هشتم شيعيان(ع) در زمينه غيبت آخرين امام، به نقل از پدران بزرگوار خود از رسول اکرم(ص) چنين روايت مي‏کند:
والذي بعثني بالحقّ بشيرا ليغيبنّ القائم من ولدي بعهد معهود إليه منّي حتّي يقول أکثر الناس: ما للّه‏ في آل محمد حاجة، و يشکّ آخرون في ولادته. فمن أدرک زمانه فليتمسّک بدينه ولا يجعل للشيطان إليه سبيلاً بشکّه فيزيله عن ملّتي و يخرجه عن ديني، فقد أخرج أبويکم من الجنّة من قبل، و إنّ اللّه‏ عزّوجلّ جعل الشياطين أولياء الذين لايؤمنون.(16)
سوگند به آنکه مرا به حق به عنوان بشارت دهنده برگزيد، [ امام ] قائم از فرزندان من، براساس پيماني که ازجانب من برعهده اوست، از ديده‏ها پنهان مي‏شود تا آنجا که بيش‏تر مردم مي‏گويند: خدا نيازي به خاندان محمد ندارد. و گروهي ديگر در ولادت او شک مي‏کنند. پس هر کس زمان او را دريابد بايستي به دين او درآويزد و به واسطه شک خود براي شيطان راهي به سوي خود باز نسازد، تا شيطان او را از آئين من زائل و از دين من بيرون نکند. همچنانکه پيش از اين پدر و مادر شما را از بهشت بيرون کرد. به درستي که خداوند عزّوجلّ شيطان را سرپرست (وليّ) کساني که ايمان ندارند، قرار داده است.
5. فضيلت انتظار و چشم به راه بودن امام مهدي(ع)
موضوع ديگري که در زمينه باور مهدوي در کلام امام رضا(ع) يافت مي‏شود، موضوع «انتظار فرج» يا چشم به راه گشايش بودن است. آن حضرت در روايات متعددي به موضوع فضيلت انتظار فرج اشاره کرده‏اند. از جمله در روايتي خطاب به «حسن بن جهم» که از ايشان در مورد «فرج» مي‏پرسد، مي‏فرمايد:
أولست تعلم أنّ انتظار الفرج من الفرج؟ قلت: لا أدري إلاّ أن تعلّمني. فقال: نعم إنتظار الفرج من الفرج.(17)
آيا مي‏داني که انتظار فرج [ جزيي ] از فرج است؟ گفتم: نمي‏دانم مگر اينکه شما به من بياموزيد. فرمود: آري انتظار فرج، جزيي از فرج است.
در روايت ديگري نيز مي‏فرمايد:
ما أحسن الصبر و انتظار الفرج أما سمعت قول العبد الصالح: «و ارتقبوا إنّي معکم رقيب»(18) «وانتظروا إنّي معکم من المنتظرين»(19) فعليکم بالصبر إنّما يجي‏ء الفرج علي اليأس و قدکان الذين من قبلکم أصبر منکم...(20).
چه نيکوست صبر و انتظار فرج، آيا سخن بنده صالح خدا [ شعيب ] را نشنيدي که فرمود: «و انتظار بريد که من [ هم ] با شما منتظرم» و «پس منتظر باشيد که من [هم] با شما از منتظرانم»، بر شما باد به صبر و بردباري؛ چرا گشايش بعد از نااميدي فرا مي‏رسد و به تحقيق کساني که پيش از شما بودند از شما بردبارتر بودند.
و بالاخره در روايت بسيار زيبايي فضيلت انتظار را اين‏گونه بيان مي‏کنند:
... أما يرضي أحدکم أن يکون في بيته ينفق علي عياله ينتظر أمرنا فإن أدرکه کان کمن شهد مع رسول اللّه‏، صلي‏اللّه‏ عليه و آله، بدرا، و إن لم يدرکه کان کمن کان مع قائمنا في فسطاطه...(21).
... آيا هيچيک از شما خوش ندارد که در خانه خود بماند، نفقه خانواده‏اش را بپردازد و چشم به راه امر ما باشد؟ پس اگر در چنين حالي از دنيا برود مانند کسي است که به همراه رسول خدا(ص) در [نبرد] بدر به شهادت رسيده است. و اگر هم مرگ به سراغ او نيايد مانند کسي است که به همراه قائم ما و در خيمه او باشد.
6. ظهور امام مهدي(ع)
موضوع ديگري که در روايات رضوي به آن پرداخته شده، موضوع ظهور امام مهدي و آثار و پيامدهاي آن است. از جمله در روايتي که «حسين بن خالد» آن را نقل مي‏کند آن حضرت در پاسخ اين پرسش که:
يا ابن رسول اللّه‏ و من القائم منکم أهل البيت؟
اي فرزند رسول خدا! قائم شما اهل بيت کيست؟
مي‏فرمايد:
قال الرابع من ولدي ابن سيّدة الإماء، يطهّر اللّه‏ به الأرض من کلّ جور و يقدّسها من کلّ ظلم، [و هو] الذي يشکّ الناس في ولادته و هو صاحب الغيبة قبل خروجه. فإذا خرج أشرقت الأرض بنوره [بنور ربّها] و وضع ميزان العدل بين الناس فلايظلم أحد أحدا، و هوالذي تطوي له الأرض ولايکون له ظلّ و هوالذي ينادي مناد من السماء يسمعه جميع أهل الأرض بالدّعاء إليه يقول: ألا إنّ حجة‏اللّه‏ قد ظهر عند بيت‏اللّه‏ فاتّبعوا فإنّ الحقّ معه و فيه و هو قول اللّه‏ عزّوجلّ: «إن نشأ ننزّل عليهم من السماء آية فظلّت أعناقهم لها خاضعين»(22)(23).
چهارمين از فرزندان من، فرزند سرور کنيزان، کسي است که خداوند به واسطه وي زمين را از هر ستمي پاک و از هر ظلمي پيراسته مي‏سازد و او کسي است که مردم در ولادتش شک مي‏کنند و او کسي است که پيش از خروجش غيبت مي‏کند و آنگاه که خروج کند زمين به نورش [نور پروردگارش] روشن گردد و در ميان مردم ميزان عدالت را برقرار کند و هيچکس به ديگري ستم نکند و او کسي است که زمين براي او درهم پيچيده مي‏شود و سايه‏اي براي او نباشد و او کسي است که از آسمان ندا کننده‏اي او را به نام ندا کند و به وي دعوت نمايد به گونه‏اي که همه اهل زمين آن ندا را بشنوند، مي‏گويد: «آگاه باشيد که حجت خدا در کنار خانه خدا ظهور کرده است پس او را پيروي کنيد که حق با او و در اوست» و اين همان سخن خداي تعالي است که فرمود: «اگر بخواهيم از آسمان برايشان آيتي نازل مي‏کنيم که در برابر آن به خضوع سر فرود آورند».
7. دعا به امام مهدي(ع)
ميان امام رضا(ع) و امام مهدي(ع) آنچنان پيوند قلبي وجود داشته که آن حضرت از سالها پيش از تولد نسل چهارم خود با بيانهاي متعدد و متفاوت او را دعا کرده و نصرت و ياريش را از خداوند طلب کرده است. در يکي از اين دعاها چنين مي‏خوانيم:
أللّهمّ أصلح عبدک و خليفتک بما أصلحت به أنبيائک و رسلک و حفّه بملائکتک و أيّده بروح القدس من عندک و اسلکه من بين يديه و من خلفه رصدا يحفظونه من کلّ سوء و أبدله من بعد خوفه أمنا يعبدک لايشرک بک شيئا ولاتجعل لأحد من خلقک علي وليّک سلطانا وائذن له في جهاد عدوّک و عدوّه واجعلني من أنصاره إنّک علي کلّ شي‏ء قدير.(24)
خداوندا! [امور] بنده و جانشين‏ات را اصلاح کن، آنچنانکه [امور] پيامبران و رسولات را اصلاح کردي؛ او را با فرشتگانت دربر گير و با روح‏القدس از جانب خودت ياري کن؛ در پشت سر و پيش روي نگهباناني قرار ده که او را از بدي درامان دارند؛ بيم و نگراني او را تبديل به امنيت و آرامش کن تا تنها تو را بپرستد و کسي را براي تو شريک نگيرد؛ هيچيک از آفريدگانت را بر وليّ‏ات مسلط مساز؛ اجازه جهاد با دشمان تو و دشمنان خودش را به او عطا کن و مرا از ياران او قرار ده؛ چرا که تو بر همه چيز توانايي.
----------------------------------------
پي نوشت:
1 .ر.ک: مؤسسة المعارف الإسلامية، معجم أحاديث الإمام المهدي عليه‏السلام، ج1 و 2. در اين کتاب 560 حديث که از طريق شيعه و اهل سنت از پيامبر گرامي اسلام(ص) نقل شده جمع‏آوري شده است که البته اين رقم بدون احتساب احاديث مشابه است.
2 .ر.ک: همان، ج 3و4. مجموعه رواياتي که در اين کتاب از امام باقر و امام صادق(ع) نقل شده، بدون در نظر گرفتن احاديث مشابه، افزون بر 450 روايت است.
3 .ابو جعفر محمد بن الحسن بن فروّخ الصفّار القمي، بصائر الدرجات، ص489، ح8.
4 .ر.ک: همان، ص 489-488، ح4، 6 و 7؛ محمدبن يعقوب الکليني، الکافي، ج1، ص179، ح11؛ محمدبن علي بن الحسين بن بابويه (شيخ صدوق)، عيون اخبار الرضا، ج1، ص272، ح1.
5 .محمد بن علي بن الحسين بن بابويه (شيخ صدوق)، کمال الدين و تمام النعمه، ج1، ص261؛ عزيز اللّه‏ العطاردي، همان، ص221، ح385.
6 .محمدباقر المجلسي، بحارالانوار، ج51 ص43، ح31.
7 .ر.ک: عزيزاللّه‏ العطاردي، همان، ص220، ح384، ص221، ح386.
8 .محمد بن علي بن الحسين بن بابويه (شيخ صدوق)، همان، ج2، ص372.
9.همان، ص376، ح7.
10.همان، ص652، ح12.
11.همان، ص370.
12.همان، ص480، ح4.
13.ظاهراً در اينجا از سوي راوي يا کساني که از او نقل کرده‏اند اشتباهي رخ داده است؛ چرا که امام مهدي(ع) چهارمين فرزند امام رضا(ع) محسوب مي‏شود نه سومين فرزند.
14.محمد بن يعقوب الکليني، همان، ج1، ص323-322، ح14؛ محمدباقر المجلسي، همان، ج50، 21، ح7.
15.«نوبه» ولايتي از بلاد سودان از اقليم اول، به جنوبي مصر بر کنار رود نيل... هم اکنون نيمي از سرزمين نوبه جزو مملکت مصر و نيم ديگر جزو سودان است (علي اکبر دهخدا، لغتنامه، ج14، ص20158-20157). مراد از کنيز اهل نوبه (نوبيّه) مادر امام جواد(ع) است.
16.محمدبن علي بن الحسين (شيخ صدوق)، همان، ج1، ص51.
17.ابو جعفر محمدبن الحسن (شيخ طوسي)، کتاب الغيبه، ص276؛ محمدباقر المجلسي، همان، ج52، ص130، ح29.
18.سوره هود(11)، آيه 93.
19.سوره اعراف(7)، آيه 71.
20.عبداللّه‏ بن جعفر الحميري، قرب‏الاسناد، ص224، به نقل از: عزيزاللّه‏ العطاردي، همان، ص217، ح373.
21.محمدبن يعقوب الکليني، همان، ج4، ص260، ح34.
22.سوره شعرا(26)، آيه 4.
23.محمدبن علي بن الحسين (شيخ صدوق)، همان، ج2، ص372، ح5.
24.ابوجعفر محمدبن الحسن (شيخ طوسي)، مصباح المتهجّد، ص326. به نقل از: معجم أحاديث الإمام المهدي(ع)، ح4، ص171

شنبه 9 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

ادب و نزاکت و ظرافت

vدر شرح حال و سيرت آن حضرت نوشته اند که...
هرگز با سخن خويش بر کسي جفا نکرد و بر وي ستم نراند.
تا سخن کسي به پايان نمي رسيد سخن نمي گفت و گفتار او را قطع نمي کرد.
حاجت هيچ کسي را در صورت قدرت و توانايي رد نمي نمود.
پاي خود را هرگز در مقابل کسي دراز نکرد.
هرگز کنار هيچ جليس و همنشيني بر چيزي تکيه نمي کرد.
هيچ يک از خادمان را به دشنام و ناسزا نگرفت.
صدا به قهقهه بلند نمي کرد؛ بلکه تبسّم مي فرمود.
آن حضرت در تابستانها روي حصير جلوس مي نمود، و زمستانها روي پلاس مي نشست.
جامه هاي خشن مي پوشيد، اما هنگامي که در ميان مردم ظاهر مي شد داراي سر و وضع آراسته بود.
خير و احسان آن حضرت آن چنان توأم با ادب و نزاکت و ظريف و لطيف انجام مي گرفت که هرگز طرف احسان، شرمسار نمي گرديد؛ لذا نوشته اند که...
بسيار احسان مي کرد و بخششها را پنهاني انجام مي داد، و اکثر اين خيرات را در شبهاي تار [و بي سر و صدا] برگزار مي کرد.
به عنوان نمونه:
مرحوم کليني (رضوان الله عليه) در کتاب خود روايتي از «اليسع بن حمزه» آورده است که مي گفت:
من در محضر امام رضا عليه السلام بودم که گروه زيادي از مردم پيرامونِ آن حضرت گرد آمده بودند و از او راجع به حلال و حرام سؤال مي کردند. در اين اثنا مردي بلند قامت و گندمگون وارد شد و گفت: السلام عليک يا ابن رسول الله! من يکي از دوستداران شما و آباء و اجدادتان هستم و از حج بازمي گردم و تمام موجودي ِ خود را از دست دادم و چيزي براي من باقي نمانده که با آن بتوانم حتي يک منزل از منازل سفر را طي کنم. چاره اي درباره من بينديشيد تا مرا به شهر و ديارم بازگردانيد، که من در شهر و ديارم فردي توانمند و مالدار مي باشم. به من کمک کنيد که وقتي به وطنم رسيدم از جانب شما به همين مقدار به فقراء هزينه رسانم و به آنها بخشش کنم؛ چون تهيدست و مستحق اِمداد مالي نيستم. حضرت به او فرمود: بنشين که خداي تو را رحمت کناد. سپس آن حضرت رو کرد به مردم و با آنها به ادامه گفتگو نشست تا آن که مردم از پيرامون او پراکندند، و فقط آن مرد خراساني و سليمان جعفري و خيثمه و من در آن جا مانديم. حضرت فرمود به من رخصت دهيد به اندرون منزل بروم. لحظه اي گذشت و حضرت بيرون آمد و در را بست و از پشتِ در دست را بيرون آورد...
... و فرمود: مرد خراساني کجاست؟
عرض کرد: اينجا.
فرمود: اين دويست دينار را بگير و مخارج خود را با آن تأمين کن و لازم نيست در ديار خود به مقدار آن از جانب من به فقراء کمک کني، و از سراي من خارج شو که من تو را نبينم و تو نيز مرا نبيني [که مبادا هر دو شرمسار گرديم].
سليمان به آن حضرت عرض کرد: قربان! عطاي فراوني به اين مرد مرحمت فرمودي و او را مورد مهر خويش قرار دادي، چرا از پشت در و از خفا اين کار را برگزار فرمودي؟
فرمود: بيم آن داشتم که ذل و خواري سؤال و خواهندگي را از رهگذر برآوردن نيازش در چهره او مشاهده کنم. آيا نشنيده اي که رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: "المستتر بالحسنه تعدل سبعين حجه، و المذيع بالسيّئه مخذول، و المستتر بها مغفور له"، کسي که پنهاني و بي سروصدا احسان مي کند اين کار او معادل با هفتاد حج مي باشد، و کسي که بدي و گناه را افشا و آشکار مي سازد خوار و فرومايه خواهد گشت، و آن که گناه و بدي را مخفي مي دارد اميد آمرزش براي او وجود دارد...
سپس فرمود: آيا اين بيت به گوش تو نرسيده است که:
متي آته يوماً اطالب حاجه رجعت الي اهلي و وجهي بمائه
آن کسي را مي ستايم که اگر روزي براي حاجتي نزد او روم، به سوي اهل و عيالم در حالي بازمي گردم که آبروي من مصون مانده و دچار ذلت سؤال و خواهندگي نباشم.
نيز کليني آورده است که...
ميهماني بر امام رضا عليه السلام وارد شده و پاره اي از شب را با او به گفتگو نشست که چراغ دگرگونه شد و مي خواست خاموش شود. ميهمان براي ترميم و اصلاح آن دست خود را پيش آورد تا آن را به حالت نخست بازگرداند که امام رضا عليه السلام مانع شد و شخصاً آن را ترميم و اصلاح کرد، آن گاه فرمود:
ما خاندان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم ميهمانان خود را به کار نمي گيرم [بلکه مقدم آنها را گرامي داشته و از هيچ گونه ادب و نزاکتي نسبت به آنها دريغ نمي ورزيم].
بدين اميد که خداي متعال ما را از توفيق در التزام به سيرت اخلاقي اين امام بزرگوار برخوردار سازد و ارشادات سعادت آفرين و الگو پرداز آن جناب را در همه جوانب زندگاني به کار بنديم اين نوشته را به پايان مي برم، و شفاعت او را در روزي از خدا مي طلبم که هيچ عاملي جز قلب سليم و دل پالوده از آلودگي ها سود نمي بخشد.

منبع: نرم افزار آستان محبت

شنبه 9 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

دخیل پنجره فولاد

گلدسته‌ها و صحن و سرا جار می‌زنند

شب تا سحر برای خدا زار می‌زنند

دیوانه‌ها جنون‌زده با یك زبان خاص

از جام ثامن الحججی جاز می‌زنند

پروانه‌های شهر خدا گرد شمع او

چنگی به چین پرده پندار می‌زنند

هر شب كبوتران به تمنای یك طواف

چرخی به دور حلقه سرا می‌زنند

با لحن خود ابالحسنی حرف می‌زنند

این پرده‌ها كه بر دور دیوار می‌زنند

نقاره‌های گنبد مولا رضا غروب

آهنگ حج واجبه انگار می‌زنند

هزار حنجره فریاد؛ یا رضا مددی

پرم ز ظلمت و بیداد؛ یا رضا مددی

خراب لحظه پرواز گِرد گنبد زرد

دخیل پنجره فولاد؛ یا رضا مددی

 

 

شاعر : هاشم رضازاده‌ ورقچی

شنبه 9 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

شعر / ماه هشتم

v

ای که می آید از این گلدسته آواز دعایت

بوی گل می آورد صبحی که می سازد صدایت

زیر ایوانت کبوتر در کبوتر می گذارم

دستهایم را مگر بالی بگیرد در هوایت

آسمان طوس می سوزد اگر خاک مدینه

سر کند آواز غربت را بگوش آشنایت

من هزار آئینه از شبهای چشم خود شنیدم

در بیابان آهوانی در طواف جای پایت

کاشکی از آبی گلدسته بالاتر نشیند

بیرق سبزی که دارد بوی سرخ کربلایت

من تو را ای ماه هشتم پنج نوبت می سرایم

هفت بند تار و پودم می شود شعری برایت


 

 شاعر : محسن احمدی

منبع : امور حج و زیارت سازمان صدا و سیما

شنبه 9 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
- 6 - 7 - 8 - 9 - 10 - 11 - 12 - 13 - 14 - 15 -
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 288698
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
اسفند 1388
آذر 1388
دی 1388
مهر 1388
آبان 1388
بهمن 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom