باز هم بخوان ، من الغریب الی الحبیب
این اولین سطر از نامه ای بود که امام غریب برای حبیبش نوشته بود . عجب سوزی در این سطر نهفته است .
من الغریب الی الحبیب
اگر خوب گوش کنی انگار تمام ذرات عالم همناله با امام غریبند ، آخر امام قلب همه عالم است . راز این نامه چیست ؟ مگر جوانان بنی هاشم در رکاب آقا نیستند ؟
رازی دیگر برایت بگویم !
آیا شنیده ای که عشق را زبان دیگر است ؟
آیا شنیده ای که گفته اند از تو به یک کنایه از ما به سر دویدن ، از تو به یک اشاره از ما به جان خریدن ؟ این یک رمز است . در مکتب عشق ، توضیح و تفسیر معنا ندارد . فقط اشاره ای کافیست ، تا عشاق گرد معشوق حلقه زنند . اگر خوب نگاه کنی اگرچه کوفیان بدنام شدند ، اما باز هم کوفیان !
مگر بارها معراج مسلم را بر بالای دارالاماره نشینده ای؟ مگر از عطش و دندان شکسته و دهان خونین برایت نگفته اند ؟ آنهم روزها قبل از واقعه کربلا !
مگر شکستن دندان پیامبر در اُحد و دندان درد اویس قرنی و شکستن دندانهایش در یمن را نشنیده ای ؟ با تمام وجودت این فصل را بخوان !
این عشق حتی فراتر از آن است که گذر زمان در آن خللی ایجاد کند . اما گفتم باز هم کوفیان ! می دانی چرا ؟
آخر امروز امامی دیگر غریب و بی حبیب در بیابانهای تفتیده انتظار ، دستها بر آسمان ، هزار واندی سال است که دعایش ، ذکرش و خواهشش تعجیل در فرج است . همو که داغها بر دل دارد . اوست که امروز ندای من الغریب الی حبیب سر می داده است . و تو ، آیا هیچ احساس غربت می کنی ؟ آیا لحظه ای شده است غربت آقا را در وجودمان احساس کنیم ؟ همین است که می گویم باز هم کوفیان ! به روایت امیر سخن علی (ع) تاریخ تکرار می شود ، و امروز روز تکرار تاریخ است .
اگر غربت آقا را در قلبت احساس نکردی بدان که اگر چه آقا غریب است اما ، من و تو حبیب نیستیم . حبیب رفت . مسلم رفت . تو چه می کنی ؟ می روی ؟ یا می مانی ؟
من الغریب الی الحبیب هر که دارد هوس کرببلا بسم الله ...