علامه مجلسى گوید:
در دیوان شعرى كه به على علیه السلام منسوب شده است نوشته :
بعد از وفات حضرت فاطمه ، على علیه السلام اشعارى در مرثیه فاطمه سرود، آن اشعار این است :
1 آیا به سوى زندگى طولانى راه و طریقى هست ؟ از كجا خواهد بود در صورتى كه (چیزى بین انسان و مرگ ) حایل نخواهد شد.
2 حقا كه من اگر چه به مرگ یقین دارم ، ولى در عین حال امیدى بسیار براى زنده ماندن در من وجود دارد.
3 روزگار داراى رنگهایى است كه شب را صبح مى كند، و نفوس در بین آنها جارى است .
4 روزگار را منزل بر حقى مى باشد كه محل اقامت نزد آن نیست ، و براى هر مردى از روزگار به طرف آن راهى خواهد بود.
5 من یاد او را به وسیله روزهاى عزت قطع نمودم ، و هر عزیزى در اینجا ذلیل و خوار خواهد شد.
6 مرضهاى دنیا را براى خود فراوان مى بینم ، صاحب آن امراض تا موقع مردن علیل خواهد بود.
7 من مشتاق آن كسى هستم كه او را دوست مى دارم ، آیا به سوى آن كس كه او را دوست دارم راهى هست ؟
8 خانه مرا دور كرده است ، ولى در عین حال آن شخص كه قبل از من از فراق مرده است نیكو بود.
9 گوینده اى در داستانها راجع به جدایى مثلى زده و من آن را در روز كوچ نمودن زیاد مثل مى زنم .
10 حقا كه از دست دادن من فاطمه را بعد از احمد صلى الله علیه و آله دلیلى است بر اینكه هیچ دوستى دائمى نخواهد بود.
11 بعد از نایافتن آنان زندگى در اینجا چگونه خواهد بود، به جان تو سوگند این مطلبى است كه راهى به سوى آن نخواهد بود.
12 به زودى از یادنمودن من اعراض مى شود و دوستى فراموش مى گردد، و بعد از من دوستى براى دوست نظیر من ظاهر خواهد شد.
13 شخص ملول و آن كسى كه چون من غایب شوم وى را راضى كند دوست من نخواهد بود.
14 ولى دوست من آن است كه وصال او دائمى باشد، قلب او مرا حفظ كند و براى كارهاى من دخیل باشد.
15 هنگامى كه یك روز از فوت بگذرد یقینا گریه افراد گریه كننده قلیل خواهد شد.
16 اراده جوانمرد آن است كه دوست نمیرد، در حالى كه راهى به سوى آنچه كه مى خواهد وجود ندارد.
17 مصیبت مال و مفقودشدن آن بزرگ نخواهد بود ولى مصیبت اشخاص بزرگوار بزرگ است .
18 براى این جهت است كه پهلو و پیكرم موافق آرام گرفتن در خوابگاهى نیست ، و در دل من از حرارت فراق تشنگى جایگزین است .
و نیز به هنگام رحلت حضرت زهرا مى فرماید:
دوستى كه نظیر او دوستى نخواهد بود، و در قالب من غیر از او بهره اى وجود ندارد.
دوستى كه از پیش چشم و جسم من غایب شد، ولى از قلب من غایب نخواهد بود.
و خطاب به حضرت زهرا بعد از فوت او مى فرماید:
مرا چه شده كه بر روى قبرها توقف مى نمایم ، و بر قبر دوست سلام مى كنم ولى او جواب سلام مرا نمى دهد.
اى دوست تو را چه شده كه جواب سلام ما را نمى دهى ، آیا بعد از من دوستى دوستان را فراموش كردى .
جواب از زبان حضرت زهرا:
دوست در جواب گفت : من چگونه جواب شما را بگویم ، در صورتى كه رهین سنگهاى فراوان و خاك قرار گرفتم .
حقا كه خاك اعضاى نیكوى بدنم را خورد و من شما را فراموش كردم و از نظر اهل خانه و همسالهایم ناپدید شدم .
از من بر شما باد كه رشته دوستى و محبت من و شما با بازماندگانم قطع شد.