2- هنگامی كه حضرت آدم به زمین فرود آمد حوا را ندید دنبال او می گشت تا كربلا گذر نمود بدون سبب غمگین شده سینه اش تنگ گردید و چون به محل شهادت حسین علیه السلام رسید پایش لغزید و بر زمین افتاد و خون از پایش جاری شد .
سربه آسمان بلند كرد و عرض نمود : خداوندا آیا گناهی از من صادر شد كه مرا به آن معاقب فرمودی ؟ من همه زمین را گشتم و مثل این زمین به من بدی نرسید .
خداوندا به او وحی نمود كه ای آدم گناه نكردی ولكن فرزندت حسین علیه السلام در این مكان از روی ستم كشته می شود خون تو به موافقت خون او جاری شد.
عرض كرد : قاتل او كیست ؟ وحی آمد :قاتلش یزید ملعون اهل آسمانها و زمین است . آدم گفت :ای جبرئیل ( درباره قاتل آن حضرت ) چه كنم ؟ گفت : او را لعن كن . پس آدم چهار بار او را لعن كرد و به سوی عرفات روانه شد پس در آنجا حوا را یافت . (4)
3- هنگامیكه حضرت نوح سوار كشتی شد تمام جهان را سیر نمود چون به كربلا رسید طوفانی شد ( و آن كشتی به تلاطم افتاد ) و نوح از غرق شدن ترسید به پروردگار خود عرض كرد : خدایا همه دنیا را گشتم چنین حالتی مثل این زمین به من دست نداد !
جبرئیل نازل شد و فرمود : ای نوح در این محل حضرت حسین فرزند زاده محمد (ص ) خاتم انبیاء و فرزند علی علیه السلام خاتم اوصیاء كشته می شود
پرسید : ای جبرئیل قاتل او كیست ؟ پاسخ داد : قاتل او ملعون هفت آسمان و زمین می باشد . پس نوح چهار مرتبه او را لعن كرد سپس كشتی سیر نمود تا به جودی رسید و در آنجا مستقر شد .(5)
4- بحارالانوار44/242ح37 اشك روان 217
5- بحارالانوار : 44 / 243 ح 38 اشك روان / 217