اصحاب على (ع ) گفتند: یا اءمیرالمؤ منین ! اى كاش از آنچه كه از پیغمبر به شمارسیده ، براى اطمینان خاطر به ما چیزى نشان مى دادى ؟ فرمود: اگر یكى از عجایبمرا ببینید كافر مى شوید، و مى گویید ساحر و دروغگو و كاهن است ، و تازه این بهترینسخن شما درباره من است . گفتند: همه ما مى دانیم كه تو وارث پیغمبرى ، و علم اوبه تو رسیده . فرمود: علم عالم سخت و محكم است ، و جز مؤ منى كه خدا قلبش رابراى ایمان آزموده باشد، و به روحى از خود تاءییدش كرده باشد، تاب تحمل آن راندارد. سپس فرمود: شما تا بعضى از عجایب مرا و آنچه از علمى كه خدا به من داده ،نشان ندهم راضى نمى شوید، وقتى نماز عشا را خواندم همراه من بیایید. وقتى نمازعشا را خواند، راه پشت كوفه را در پیش گرفت ، و هفتاد نفر كه در نظر خودشان بهترینشیعیان بودند دنبال ایشان رفتند، فرمود: من چیزى به شما نشان نمى دهم تا عهد وپیمان خدا را از شما بگیرم كه به من كافر نشوید، و امر سنگین و نادرستى به من نسبتندهید، چون كه به خدا قسم به شما چیزى نشان نمى دهم جز آنچه پیغمبر(ص ) به من یادداده و عهد و پیمانى محكم تر از آنچه خدا از پیغمبرانش گرفته ، از آنها گرفت ، وفرمود: رو از من بگردانید، تا دعایى كه مى خواهم ، بخوانم ، و شنیدند دعاهایى كهمانندش را نشنیده بودند خواند و فرمود: رو بگردانید، و چون روگرداندند، دیدند از یكطرف باغ ها و نهرهایى است و از طرفى آتش فروزانى زبانه مى كشد، به طورى كه درمعاینه بهشت و دوزخ هیچ شك نكردند، و آن كه از همه خوش گفتارتر بود گفت : این سحربزرگى است ، و به جز دو نفر همه كافر برگشتند، و چون با آن دو نفر برگشت فرمود: گفتار اینها را شنیدند؟ تا آن جا كه فرمود: و چون به مسجد كوفه رسیدند دعاهایىخواند كه سنگریزه هاى مسجد در و یاقوت شد، و به آن دو نفر فرمود: چه مىبینید؟ گفتند: در و یاقوت است ، فرمود: اگر درباره امرى بزرگتر از این هم خدا راقسم بدهم ، خواسته ام را انجام مى دهد، و یكى از آن دو هم كافر شد، ولى دیگرى ثابتماند، و حضرت به او فرمود: اگر از این در و یاقوت ها بردارى پشیمان شوى و اگر همبرندارى پشیمان مى شوى ، و حرص او را رها نكرد تا درى برداشت و در آستین گذاشت ، وچون صبح شد دید در سفیدى است كه كسى مثلش را ندیده ، گفت : یا امیرالمؤ منین من یكىاز آن درها را برداشتم . فرمود: براى چه ؟ گفت : مى خواستم بدانم حق است یاباطل ؟ فرمود: اگر آن را به جاى خود برگردانى خدا عوض آن بهشت را به تو مى دهد،اگر برنگردانى خدا جهنم را در عوض به تو مى دهد، و آن مرد برخاست و دُر را به جایىكه برداشته بود برگرداند، و حضرت آن را به سنگریزه مبدل كرد، مانند سابق ، و بعضىگفتند: آن مرد میثم تمار بود، و بعضى گفتند: عمرو بن حمق خزاعى (1) پی نوشتها: 1- اثبات الهداة ، ج 4، ص 558 - 556
|