پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله - طلوع محمد ( ص )
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

طلوع محمد ( ص )

زمين و آسمان مكه آن شب نور باران بود

و موج عطر گل در پرنيان باد مي پيچيد

اميد زندگي در جان موجودات مي جوشيد

هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود

شبي مرموز و رؤيائي

به شهر مكه مهد پاك جانان دختر مهتاب مي خنديد


شبانگه ساحت" ام القري" در خواب مي خنديد

ز باغ آسمان نيلگون صاف و مهتابي

دمادم بس ستاره مي شكفت و آسمان پولك نشان مي داد

صداي حمد و تهليل شباويزان خوش آهنگ

به سوي كهكشان مي شد

دل سياره ها در آسمان حال تپيدن داشت

و دست باغبان آفرينش در چنان حالت

سر " گل آفريدن" داشت

شگفتي خانه " ام القري" در انتظار رويدادي بود

شب جهل و ستمكاري

به اميد طلوع بامدادي بود

سراسر دستگاه آفرينش اضطرابي داشت

و نبض كائنات از انتظاري دمبدم مي زد

همه سياره ها در گوش هم آهسته مي گفتند

كه : امشب نيمه شب خورشيد مي تابد

ز شرق آفرينش اختر اميد مي تابد

در آن حال" آمنه" در عالم سرگشتگي مي ديد

به بام خانه اش بس آبشار نور مي بارد

و هر دم يك ستاره در سرايش مي چكد رنگين و نوراني

و زين قدرت نمائي ها نصيب او

شگفتي بود و حيراني

در آن مرغكي را ديد با پرهاي ياقوتي

و منقاري زمّرد فام

كو سويش پر كشيد از بام


و در صحن سرا پر زد

و پرهاي پرندين را به پهلوي زن درد آشنا سائيد

بناگه درد او آرام شد، آرام

به كوته لحظه اي گرداند سر را " آمنه" با هاله اميد

تنش نيرو گرفت و در دلش نور خدا تابيد

چو ديد آن حاصل كون و مكان و لطف سرمد را

دو چشمش برق زد تا ديد رخشا ن چهره احمد را

شنيد از هر كران عطر دلاويز محمد را

سپس بشنيد اين گفتار وحي آميز

الا، اي " آمنه" اي مادر پيغمبر خاتم!

سرايت خانه توحيد ما باد و مشيد باد

سعادت همه جان تو و جان " محمد " باد



بدو بخشيده ايم " آمنه" اي مادر تقوا!

صداي دلكش " داوود" و حبّ " دانيال" و عصمت " يحيي"

به فرزند تو بخشيديم:

كردار" خليل" و قول" اسماعيل" و حسن چهره " يوسف"

شكيب " موسي عمران" و زهد و عفت" عيسي"

بدو داديم: خلق" آدم" و نيروي " نوح" و طاعت " يونس"

وقار و صولت " الياس" و صبر بي حد" ايوب"

بود فرزند تو يكتا

بود دلبند تو محبوب

سراسر پاك

سرا پا خوب

دو گوش" آمنه" بر وحي ذات پاك سرمد بود

دو چشم " آمنه" در چشم رخشاني " محمد" بود

كه ناگه ديد روي دختراني آسماني را

به دست اين يكي ابريق سيمين در كف آن ديگري طشت زمّرد بود

دگر حوري پرندي چون گل مهتاب در كف داشت

" محمد" را چو مرواريد غلتان شستشو دادند

به نام پاك يزدان بوسه ها بر روي او دادند


سپس از آستين كردند بيرون" دست قدرت را"

زدند از سوي درگاه خداوندي

ميان شانه هاي حضرتش مُهر نبوت را

سپس در پرنياني نقره گون آرام پيچيدند

همان شب قصه پردازان ايراني خبر دادند

كه آمد تكسواري در مدائن سوي نوشروان

و گفت: اي پادشه " آتشكده آذر گشسب" ما

كه صد سال روشن بود

هم امشب ناگهاني خاموش شد، خاموش

به يثرب يك يهودي برفراز قله ها فرياد را سر داد:

كه امشب اختري تابنده پيدا شد

و اين نجم درخشان اختر فرزند "عبدالله ..."

نوين پيغمبر پاك خداوندست

و انساني كرامندست

يكي مرد عرب اما بيابانگرد و صحرائي

قدم بگذاشت در " ام القري" وين شعر را برخواند

كه ياران مگر ديشب به خواب مرگ پيوستيد؟

چه كس ديد از شما آن روشناي آسمان را؟

كه ديد از مكيّان آن ماهتاب پرنياني را؟

زمين و آسمان مكه آن شب نور باران بود

هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود

بيابان بود و تنهايي و من ديدم

كه از هر سو ستاره در زمين ما فرود آمد

به چشم خويش ديدم ماه را از جاي خود كندند

ز هر سو در بيابان عطر مشك و بوي عود آمد

بيابان بود و من اما چه مهتاب دلارائي!

بيابان بود و من اما چه اخترهاي زيبائي

بيابان، رازها دارد

ولي در شهر، آن اسرار، پيدا نيست

بيابان نقش ها دارد كه در شهر آشكارا نيست

كجا بوديد اي ياران؟

كه ديشب آسمان ها، زمين مكه را كردند گلباران

ولي گل نه، ستاره بود جاي گل

زمين وآسمان مكه ديشب نورباران بود

هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود

به شعر آن عرب مردم همه حالي عجب ديدند

به آهنگ عرب اين شعر را خواندند و رقصيدند:

كجايي اي عرب اي ساربان پير صحرائي؟

كجائي اي بيابانگرد روشن رأي بطحائي؟

كه اينك بر فراز چرخ ، يابي نام" احمد" را

و در هر موج بيني اوج گلبانگ محمد را

" محمد" زنده و جاويد خواهد ماند

محمد تا ابد تابنده چون خورشيد خواهد ماند

جهاني نيك مي داند

كه نامي همچو نام پاك پيغمبر مؤيد نيست

و مردي زير اين سبز آسمان همتاي احمد نيست
 

شنبه 30 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 288075
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
اسفند 1388
آذر 1388
دی 1388
مهر 1388
آبان 1388
بهمن 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom