اشاره:
بي ترديد "عدالت" و "عدالت گستري" را مي توان برجسته ترين شعار سلسله انبياي عظام الهي دانست. در اين ميان طبيعي است كه اسلام به عنوان غني ترين آيين حق، به اين مهم تأكيد و توجه مضاعفي داشته و براي اجراي صحيح آن نيز برنامه اي دقيق و
متفاوت ارايه نمايد. برنامه اي كه در جاي جاي زندگي و سيره پيامبر(ص) و ائمه معصومين(ع) قابل برداشت و استنباط است.
در گفتگوي اين هفته كه همزمان با هفته قوه قضاييه صورت مي گيرد؛ پاي صحبت حجة الاسلام والمسلمين اديب يزدي نشسته ايم تا ضمن بازشناسي آن سيره ارزنده. به تبيين نگاه والاي پيامبر(ص) به مقوله "قضا و عدالت اسلامي" بپردازيم.
حجة الاسلام اديب يزدي از جمله خطيبان محقق كشور است كه در زمينه تاريخ اسلام و سيره ائمه معصومين(ع)، تحقيقات دامنه داري را به انجام رسانده است. وي در سال 1379 از سوي رياست وقت سازمان صداوسيما به آن سازمان دعوت و از آن سال تاكنون علاوه بر ساماندهي امور مجتمع فرهنگي بلال صداوسيما، امامت جماعت مسجد مذكور را نيز برعهده دارد. وي فرزند مرحوم حاج شيخ علي اكبر اديب يزدي، از علماي بزرگ و معروف تهران است.
با توجه به تأكيدهاي مكرر پيامبر بزرگوار اسلام به موضوع عدالت و اجراي صحيح آن، ارزيابي جناب عالي از كاربردهاي اين مقوله در جامعه اسلامي، چيست؟
عدالت به قدري موضوع پر اهميتي است كه به تنهايي برابر با تمامي دعوتهاي دين خداست. عبارت ديگر، عدل و عدالت در يك طرف و بقيه ارزشهاي عرضه شده از ناحيه دين خدا، در طرف ديگر قرار دارند. به جهت اينكه ريشه تمامي حركتهاي انساني در تمامي ابعاد اعم از حقوق قضايي، حقوق سياسي، حقوق شهروندي و همه اينها؛ مبتني بر حقيقت و عدالت است و چنانچه عدالت باشد، ساير ارزشهاي الهي هم نمود پيدا كرده و هر كدام مي توانند جايگاه در خور و شايسته خود را بيابند و در جهت ساختار واقعي جامعه، ايفاي نقش كنند، اما چنانچه عدالت نباشد، بقيه زيبايي ها هم به زشتي تبديل مي شود. مي توان گفت كه اگر عدالت نباشد، حتي از
دست سخاوت، شجاعت و فتوت كه هر كدام از اينها مقوله هاي جدي در اخلاق هستند هم، كاري بر نمي آيد. پس مادر تمامي فضايل انساني و الهي- بي ترديد- عدالت است. حضرت حق نيز در سوره مباركه نساء مي فرمايد: "در ميان مردم، به عدالت حكم و حكومت كنيد." پرداختن به مقوله عدل و قضاوت، ممكن است جزو مواردي باشد كه به عنوان يك امر كاملاً تخصصي، در اختيار جامعه محترم قضات قرار داشته باشد، ولي بسياري از شؤونات عدل و عدالت همه فهم است و اين از بركات دين خداست كه عموم مردم را مخاطب قرار مي دهد. عدالت آن گونه كه تعريف شده، در حقيقت "وضع شي في موضعه" يعني قراردادن هر چيز در جاي خود مي باشد، چنانچه پروردگار عالميان در آفرينش انسان، هركدام از اعضا را در بهترين جاي قرارداد. اين موضوعي است كه خداوند متعال هم در قرآن به آن اشاره كرد: "خلقك منسواك"
براساس مفهومي كه ارايه كرديد، عدالت آن است كه هر چيزي را در جاي خاص خودش ببينيم. درباره اين تعريف كه عده اي عدالت را با "برابري" و "مساوات" مرادف مي دانند، چه سخني داريد؟
البته حرف بنده و جناب عالي، قابل جمع است. در بسياري از موارد مي توان عدالت را "وضع شي في موضعه" ترجمه كرد، كما اينكه گاهي اوقات هم ممكن است عدالت، اقتضاي تساوي كند. پس بايد ما تحليل محل نزاع كرده و ببينيم جايگاه بحث، چيست و كجاست. يعني بايد ببينيم كسي كه عدالت را با تساوي يكي دانسته، در چه موضعي گفته است. اين تعبير به تساوي هم اتفاقاً ممكن است تعبير صحيحي باشد. كما اينكه در حديث داريم كه نبي مكرم اسلام(ص) خطاب به شهروندان مدني فرمودند: "اي مردم همه شما به مانند دندانه هاي شانه، با يكديگر مساوي هستيد." يعني حاكميت موظف است زمينه رشد و پيشرفت شما را به طور يكسان فراهم كند و امنيت، آسايش و سلامتي شما را تأمين نمايد. ضمن اينكه همه انسانها در ابتداي امر هم با يكديگر مساويند. زماني كه هنوز هيچ جرياني بر آنها حاكميت پيدا نكرده و به مانند يك شهروند محض محسوب مي شوند، با هم مساويند. منتهي بعد از اينكه روشها، تفكر و تربيت آنها جريان پيدا كرد و استعدادها و قابليتهاي شهروندي آنها، قالب و نمود يافت، بديهي است كه يكي از آنها پزشك، آن ديگري مهندس، بعدي كارگر ماهر و آن ديگري هم كارگر ساده خواهد شد.
رسول ا...(ص)، زماني تشكيل حكومت دادند كه هنوز قوانين عصر جاهليت در جامعه رواج داشت. از سوي ديگر قضاوت و عدالت هم در حكومت ديني، از مفهومي كاملاً متفاوت برخوردار بود. در چنين شرايطي، روند شكل گيري قضاوت در عصر نبوي(ص) بر اساس چه مؤلفه هايي صورت گرفت؟
رسول خدا(ص) فطرت خفته انسانها را بيدار كرد. يعني اگر دقت كنيم. مي بينيم كه پيغمبر اكرم(ص) همان حرفي را مي زند كه همه انسانها در باطن خود مي يابند. وجود مبارك رسول خدا(ص)، كيفيت حاكميت عدالت محور و عادلانه را به بشريت آموخت. عدالت مقوله اي است كه همه انسانها در باطن خود به دنبال آن مي روند و اين همان نقطه اي است كه پيامبر در رسالت خويش، بر آن انگشت نهاد. از جمله بركات و مشخصه هاي عدالت، اين است كه عدالت، يك امر كاملاً فطري و يك ارزش و تربيتي است كه با فطرت انسانها ارتباط دارد. پس انسانها تماماً و به طور ناخواسته به دنبال عدالت هستند. حتي انسانهايي كه بي تمدنند و در جزاير دور افتاده زندگي مي كنند و هنوز هم با تمدن بشري فاصله فراوان دارند، در باطن وجودي خود، به دنبال عدالت مي گردند و مي خواهند آن را احراز كنند. پيامبر بزرگوار اسلام(ص) با شناخت از اين ويژگي انسانها، براي اينكه نيازمنديهاي باطني و فطري آنان را پاسخگو باشند، آيين دادرسي ويژه اي را ترتيب دادند. آييني را كه ايشان در زمينه دادرسي بر آن تأكيد داشتند، حاوي پيشرفته ترين مواردي است كه به صراحت مي توان گفت كه هنوز هم دنياي غرب به آن نرسيده است. مثلاً بحث بسيار مهم دفاع از متهم ومجرمان، از مواردي است كه اول از همه مورد تأكيد آيين دادرسي نبي اكرم(ص) قرارداشته است. كسي كه حتي محكوم به اعدام شده، طبيعي است كه اين حكم خداست و بايد اين حكم اجرا شود، ولي در عين حال، اين فرد حقوقي دارد كه بايد بشدت رعايت گردد. اين تأكيد را براي اولين بار، در دستگاه قضايي اسلام مي بينيم. رسول خدا(ص) به حقوق طبقات زيرين جامعه اهتمام ويژه اي داشته و فرقي بين دفاع از اين حقوق و حقوق اعيان و بزرگان و شخصيتها قايل نبودند. قصد حضرت، القاي اين موضوع بود كه همه انسانها در حقيقت بهره وري در انسانيت، با يكديگر مساويند. تبعيض در قضاوت و اجراي عدالت، از جمله مواردي بود كه رسول ا... بشدت با آن برخورد داشت. اهتمام حضرت رسول(ص) در چشاندن شيريني و حلاوت عدالت در ذايقه تمامي افراد جامعه اين بود كه همه در برابر قانون يكي هستند. اگر "سيدقريشي" خلافي مي كرد، با او همان برخوردي صورت مي گرفت كه با "عبد حبشي" صورت گرفته بود. اين موارد، از جمله نكات بسيار ريزي است كه در آيين دادرسي پيامبر(ص)، نمود عيني داشت و آن عزيز از همان روز اول براي تماميت بخشيدن به حقيقت عدالت، بدان توجه داشت و اين موارد را به صحنه قضاوت اسلامي وارد نمود.
با نگاه به ديدگاههاي قضايي پيامبر(ص) چه شرايط و ويژگي هايي را مي توان براي قاضي محاكم اسلامي، استنباط كرد؟
اساساً يكي از بزرگترين جاذبه اسلام و شخص پيامبر(ص) و بعدها حضرت امير(ع)، كيفيت قضاوت و چگونگي ورود آن بزرگواران در مقوله قضاوت بود. يكي از مهمترين مسايلي كه در آداب قضا، بشدت مورد احترام رسول خدا(ص) و اميرمؤمنان(ع) قرار داشت، تساوي بين متنازعان؛ يعني شاكي و متشاكي بود. اسلام عزيز اين دو را در ابتدا يكي مي داند. دستور اسلام اين است كه در چنين شرايطي وقتي شاكي و متشاكي وارد محاكمه مي شوند، برخورد برابري با آنها صورت گيرد. وقتي كه حكم عليه احدي از آنها صادر شد، باز هم اگر قرار باشد برخوردي صورت گيرد، آن برخورد نيز مطابق "ما انزل ا..." خواهد بود؛ يعني در مكتب قضايي اسلام، تندي و برخورد با محكوم نيز، مطابق حكم خداست.
بايد توجه داشت كه كار قضات ما در رعايت آيين دادرسي اسلامي، محمدي(ص) و علوي، كار بسيار سنگيني است. تسلط بر نفس و بر اغراض، از ويژگي هايي است كه در نظام حقوقي اسلام براي قاضي در نظر گرفته اند. اميرمؤمنان علي(ع) به شريح قاضي فرمودند: "اي شريح! در جايگاه والايي نشسته اي. در اين جايگاه ننشسته است، مگر پيامبر، يا وصي پيامبر يا كسي كه مي تواند شقاوت مند و بد عاقبت باشد." ترديدي نيست كه ما نه پيغمبريم و نه وصي پيغمبر. پس اگر مي خواهيم شقي هم نباشيم، تنها راهي كه وجود دارد، اين است شيوه صحيح قضاوت را - همان كه سيره واقعي رسول ا...(ص) بوده - مورد استفاده قرار دهيم. راه رسيدن به اين مهم، هم اجتهاد در احكام است و هم تسلط بر نفس تا بتوان محكمه قضاوت را به محكمه الهي تبديل كرد. دقت كنيم كه هر محكمه اي از محاكم قضايي، خود به تنهايي يك محكمه الهي است، قاضي بايد به قدري مسلط باشد كه گويا خدا قضاوت مي كند. اگر اين گونه رفتار كنيم، همان است كه رسول خدا(ص) خواسته است.
در جامعه پيامبر(ص)، افرادي هم حضور داشتند كه مسلمان نبوده و احياناً ممكن بود جرمي هم مرتكب شوند. قضاوت و اساساً سيره رفتاري رسول ا...(ص) با اين افراد، چگونه بود؟ موضوعي كه امروز هم مبتلا به جوامع اسلامي است ... .
كفار و غيرمسلمانان داراي چند طبقه اند. اگر بر كافراني حق عرضه شده باشد و از سر عناد و لجاجت حق را رد كرده و نپذيرفته باشند، بايد گفت كه چند شرط حاكم است. عده اي از آنها ممكن است "كافر حربي" باشند كه با اسلام و مسلمانان مي جنگند و با زبان، قلم و يا با سلاح خود به مقابله بر مي خيزند يا اينكه كافر حربي نيستند، بلكه ممكن است معاند و لجوج باشند. حق بر آنها عرضه شود و از پذيرش آن ابا ورزند. عده اي از كفار و غيرمسلمانان هم آنهايي هستند كه حق هنوز بر آنها عرضه نشده و اگر در جهل كفر باقي مانده اند، از سر عناد و لجاجت نيست، بلكه از سر جهل و بي خبري است. در هر صورت از ميان تقسيم بندي اجمالي كه كرديم، دو بخش اول از كفار، كساني هستند كه اسلام، برخورد قاطعي در برابرشان دارد. به جهت اينكه منطق اسلام قوي است و طرف مقابل نيز بايد با قدرت مميزه عقل، حق را از باطل تشخيص دهد و دست از عناد و لجاجت بردارد و عليه مسلمانان شيطنت نكند. بديهي است كه اگر اسلام بخواهد در برابر كافر حربي و لجوج كوتاه بيايد، خودش لطمه خواهد ديد. آن هم در شرايطي كه خداي متعال مايل است زمين را با وجود متقين و مصلحين پاكيزه كند. در اين عرصه آنكس كه نبايد باشد، كافر عنود و لجوج است، نه مسلمان رحيم و بزرگوار. پس اسلام براي اين دسته افراد جايگاهي قايل نيست و با "شدت" و "حدت" با آنان مقابله مي نمايد كه اين برخورد هم مطابق "ما انزل ا..." است. يعني برخورد با آنها به اين معنا نيست كه با هر قيمتي كه توانستيم، نابودشان سازيم. اين موضوع هم دستوراتي دارد كه پيغمبر اكرم(ص) بشدت رعايت مي كردند. در مقابل كفاري هم هستند كه لجوج و عنود نيستند، بلكه جاهلند. در اين شرايط، بديهي است كه بايد زمينه هدايت آنان را فراهم كرد. رسول خدا(ص) با كفاري كه به دنبال حقيقت مي گشتند و شيطنت نمي كردند، برخورد رحيمانه اي داشتند. فرزندان حاتم طايي را وقتي به مدينه آوردند، با اينكه هيچكدامشان مسلمان نبودند و پدرشان هم مسلمان نبود، رسول خدا، در مقابل آنها برخاستند و عباي خود را زير پاي آنها پهن كردند. اصحاب از رسول خدا پرسيدند كه اينها كافرند، چرا آنها را تكريم مي كنيد، پيامبر فرمودند كه: "اينها فرزندان مرد بزرگي هستند و بزرگان هر قومي براي ما محترمند."
همين رفتار پيامبر(ص) باعث شد كه فرزندان حاتم، مسلمان شدند. آن هم مسلماناني خوب و متعهد كه بعدها در تاريخ اسلام و بخصوص در دوران اميرالمؤمنين(ع)، نقش خوبي را از خود به يادگار نهادند و تني چند از افراد همين خاندان را مي بينيم كه در رديف شهداي صفين قرار دارند.
والسلام