 |
ذات ربوبي شبيهي ندارد |
|
«قال عليهالسلام فليس الله عرف من عرف بالتشبهه ذاته» شرح: ميفرمايد، پس نشناخته است خدا را آنکسي که تشبيهه کرده است ذات مقدس او را به مخلوقين، شباهت بايد بين دو شييء باشد و عديل و نظير هم باشند، مثلا: بين دو جسم از حيث صلابت و سختي شباهت بهم دارند بين دو پارچه از حيث لطافت و نرمي شبيه بهم هستند. قال الله تعالي: تشابهت قلوبهم يعني قلوب کفار در کفر و فسق شبيه بهم هستند، و قال الله تعالي و اتوا به متشابها يعني ميوههاي بهشت در خوبي شبيه بهم هستند و يا در صورت شبيه بهمند و در طعم مختلف ميباشند. و قال الله تعالي: کتابا متشابها اي يشبه بعضه بعضا، و قال الله تعالي و آخر متشابهات يعني مماثلات يماثل بعضها بعضا آخر، پس بين دو شييء تا از جهاتي شباهت باشد و يا اقلا در يک جهت مثلا اگر گفتيد فلان شخص مثل شير ميماند، يعني در شجاعت و در اين صفت مثل شير است، و اگر از هيچ جهتي شباهت با هم نداشته باشند تشبيهه غلط است. همين قدر که پاي امکان در بين آمد و گفتيم کل ممکن زوج ترکيبي له [ صفحه 55] ماهيه و وجود پاي تشبيهه هم ميآيد در کليه عوالم وجود از مجردات و ماديات تشبيهه ساري است، نباتات همه شبيه بهم هستند گلها و گياهها و اشجار و درختها همه شبيهه بهم هستند کوهها و درياها و حيوانات و کليهي انسانها شبيهه به هم هستند ملائکه و عقول و مجردات عالم علوي همه شبيهه بهم هستند، فقط واجب الوجود است جلت قدرته و عظم شأنه که شباهت بهيچ موجودي ندارد و نبايد داشته باشد و الا او هم مثل ساير مخلوقات خواهد بود. پس اگر کسي ذات خداوند را از روي مثال و تشبيه بشناسد شبيهه کرده است او را بمخلوق و اگر شباهت آمد سنخيت ميآيد و سنخيت بين خالق و مخلوق غلط است. علاوه برهان عقل حاکم است باينکه دو شييء که مماثل هم باشند و لو در يک جهت باشد عقل حاکم است که حکم هر دو يکي ميباشند و لو در همان يک جهت از آن طرف برهان قائم است باينکه خداوند متعال قديم است، و ممکنات حادث هستند لازمهاش اين است که قديم باشد و حادث هم باشد و لو در يک جهت از جهات ممکنات و اين از اغلاط فاحشه است. برهان ديگر خداوند چون محدود نيست برخلاف خلق است که محدود هستند و چون برخلاف ميباشد شبهه ندارد و شباهت در صورتي است که عديل و نظير داشته باشد و موجودي که عديل ندارد چطور ميشود، شبيهه داشته باشد؟ قال رسول الله (ص) قال جل جلاله ما آمن بي من من فسر برأيه کلامي و ما عرفني من شبهني بخلقي، رسول خدا ميفرمايد: خداوند عظيم فرمودهاند [ صفحه 56] ايمان نياورده است بمن کسي که برأي خودش کلام مرا تفسير کند يعني قرآن را که کلام الله است از پيش نظر و راي تفسير کند، و نشناخته است مرا کسي که تشبيهه کند مرا بمخلوق من [1] . عن ابيعبدالله (ع) قال من شبه الله بخلقه فهو مشرک، امام صادق عليهالسلام فرموده است کسي که تشبيهه خداوند را بخلقش کند پس مشرک به خداوند است [2] . پس بمقتضاي عقل و نقل بين خالق و مخلوق بينونت است از هيچ جهتي شباهتي نيست. قال عليهالسلام، و لا اياه و حد من کنه شرح الشييء نهايته. و يقال اعرفه کنه المعرفه اي حقيقتها. و في الحديث ملکلم رسول الله (ص) العباد بکنه عقله، بدانکه شناختن ماهيت و حقيقت هر شييء بشناختن جنس و فصل اوست، و معناي جنس آن است که محمول شود بر کثرت مختلفه الحقايق بحسب وجود نه بحسب ماهيه و بعبارة اخري جنس فاني در انواع است و دائر است در انواع مثلا حيوان که جنس است دائر است بين نوع انسان و فرس و حمار که اگر سؤال شود انسان و فرس حمار چيستند شما جواب ميدهيد حيوان يعني تمام المشرک بين اين انواع حيوانيت است، پس تحصل حيوان بتوسط انواع است و لکن نوع تحصلش بفرد است. مثلا انسان که نوع است در خارج ممکن نيست که يافت شود مگر در ضمن فرد و اگر موجودي در خارج يافت شود ممکن نيست مگر اينکه جنس و [ صفحه 57] و فصل را بياوريد، مثلا: اگر سؤال شود انسان چيست بايد جواب بدهد حيوان ناطق، حيوان همان جنس است و ناطق فصل است، يعني حيوان را از ابهام خارج کرد بواسطهي فصلي که ناطق باشد، حالا اين قاعده مطرد است در تمامي موجودات از جمادات و نباتات و حيوانات و انسان و جن و ملائکه و عقول مجرده و لکن در عين حال همهي موجودات شناختني نيستند مثلا: حقيقت ملائکه شناختني نيست و حقيقت جن هم همينطور جاي دوري نرويم، حقيقت خود انسان شناختني نيست، آيا روح مجرد انسان را کسي ديده و شناخته، ممکن است کسي اشکال بذهن او جلوه کند که من عرف نفسه فقد عرف ربه، يعني چه؟ جوابش اين است که:
| |
|
|
 |
آمار و اطلاعات |
|
| |