پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله - در بيان يگانگي خداوند
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

در بيان يگانگي خداوند

قال عليه‏السلام: «و اصل معرفة الله توحيده» يعني: ريشه و پايه شناختن خداوند شناختن يگانگي و وحدانيت اوست.
شرح: گاهي گفته مي‏شود واحد و مراد عدد است و مبدأ اعداد از 
 
[ صفحه 34]
 
واحد و از يکي شروع مي‏شود همان يکي است که مي‏شود دو تا و سه تا و چهارتا تا برسد به آلاف و الوف، و گاهي واحد گفته مي‏شود در قبال کثرت و زيادي چه در اعداد و چه در مکيل و موزون، مثلا: يک کيلو نسبت به صد کيلو قليل و کم است و مبدأ کثرت و صد کيلو است.
و گاهي واحد گفته مي‏شود و اراده‏ي نوع مي‏شود، و گاهي واحد گفته مي‏شود و جنس اراده مي‏شود، و لذا در حديث روز جمل در وقتيکه اميرالمؤمنين (ع) مشغول بصف آرائي لشکر بودند «قام اعرابي فقال يا اميرالمؤمنين اتقول ان الله واحد فحمل الناس عليه فقالوا يا اعرابي اما تري ما فيه اميرالمؤمنين من تقسيم القلب فقال (ع) دعوه فأن الذي يريده الا عرابي هو الذي نريده من القوم، ثم قال يا اعرابي ان القول في ان الله واحد علي اربعة اقسام فوجهان منها لا يجوز ان علي الله عز و جل و وجهان يثبتان فيه فاللذان لا يجوزان عليه فقول القائل واحد يقصد به باب الاعداد فهذا ما لا يجوز لان ما لا ثاني له لا يدخل في باب الاعداد، اما تري انه کفر من قال ان الله ثالث ثلثه و قول القائل هو واحد من الناس يريد به النوع من الجنس فهذا ما لا يجوز عليه لانه تشبيه عز و جل ربنا عن التشبيه... الحديث. [1] .
يعني در روز جمل در وقت صف‏آرائي و مهياي جنگ اعرابي از اميرالمؤمنين عليه‏السلام سؤال کرد که آيا مي‏گويي خداوند يگانه و يکي است؟ اصحاب به او حمله کردند که چه جاي اين سؤال است، فرمود:
وابگذاريد او را جنگ ما با اين قوم براي همين است بعد چهار معني فرمود براي واحد که دوتاي از آنها در خداوند جايز نيست، يکي آنکه خدا را
 
[ صفحه 35]
 
عدد بداني چون خداوند دوم ندارد که داخل باب اعداد شود، و ديگر آنکه خدا را نوع بداني مثل نوع انسان که نوع باز در تحت جنس است اين هم غلط است و تشبيه است.
و اما آن دو که در خداوند جائز است در وقت مناسب اين رساله نقل خواهيم کرد: پس گاهي واحد عددي است و گاهي واحد نوعي است، مثل انسان و گاهي واحد جنسي است مثل حيوان و گاهي واحد عرضي است و گاهي واحد است بمعني سعه وجودي و گاهي در مفارقات گفته مي‏شود واحد، مثل عقل و نفس و لکن واحديت و وحدت حق متعال از تمام آنها بيرون است.
مثلا زيد واحد است و يک است و لکن داراي اجزاء زياد از عروق و رباطات و شحم و لحم و چشم و گوش و بيني و ساير اجزاء ديگر که مرکب شده است، و شده است زيد، و شما مي‏گوئيد: يک نفر آمد درست است يک نفر است و لکن مرکب است از اجزاء کثيره و زيادي، يک خورشيد است و لکن اجزاء زياد دارد و يا مثلا:
مي‏گوئي يک درخت درست است و لکن داراي شاخه و ريشه و برگ و چوب پس تمامي ممکنات را که ببيني تمام مرکبند «کل ممکن زوج ترکيبي له ماهيه و وجود»، پس وحدت و يگانگي خداوند شباهت به يگانگي مخلوق ندارد، و اگر يگانگي حق متعال شبه مخلوق بود او هم مثل مخلوق بود و حال آنکه حق تبارک و تعالي از هيچ جهت شباهت به مخلوق ندارد، پس واحد بودن خداوند بچه معناست و چه بايد گفت؟
آنچه از مجموع روايات ائمه اطهار سلام الله عليهم اجمعين اين حقير 
 
[ صفحه 36]
 
استفاده کردم، و از کلمات حکماي الهيون که آنها هم اخذ از فرمايشات ائمه‏ي معصومين سلام الله عليهم اجمعين نموده‏اند اين است:
خداوند واحد است، يعني شريک ندارد، يعني در وجوب وجود منفرد است، چنانچه در حديث مولي اميرالمؤمنين که صدر حديث را در اين رساله ذکر کرديم و دو وجه ديگر در معناي واحد فرمود و بعد فرمود: جائز است در خداوند فرمود و قول القائل هو واحد ليس له في الاشياء شبيه کذلک ربنا و قول القائل واحد احدي المعني يعني به انه لا يقسم في وجود و لا عقل و لا و هم کذلک ربنا عز و جل حديث تمام شد.
معناي ديگر: خداوند واحد است يعني: نظير ندارد، چرا که اگر نظير داشت واحد نبود، معناي ديگر واحد: بينونت نام بين خالق و مخلوق ناسخيت برداشته شود، معناي ديگر واحد: يعني چيزي قبل از او نبوده و چيزي بعد از او نيست، پس اوست حادث کننده موجودات، و اوست مفني موجودات، پس اوست متوحد در ازل.
و اما احد: خصوصيتي دارد که با واحد فرق دارد، خداوند متعال احد است، يعني جنس و فصل ندارد که حدي براي او قائل شوند، پس اجزاء حديه ندارد و ماده و صورة ذهنيه ندارد، مثل اعراض و اجزاء کميت يعني مقداريت ندارد، يعني ذات مقدس محض الوجود و صرف الحقيقه است من حيث هو هو.
بسط و تحقيق:
چون کلام به اينجا رسيد و بحث توحيد از غوامض علوم است و از مشکل‏ترين معارف الهيه است، مناسب ديدم که مقداري شرح بدهم:
 
[ صفحه 37]
 
بعضي توحيد را اين طور معني کرده‏اند: اثبات القدم و اسقاط الحدث‏
و بعضي ديگر گفته‏اند: التوحيد نسيان ماسوي التوحيد.
و بعضي ديگر گفته‏اند: التوحيد اثبات الواحد من غير مشارکه في وصف و لا نعت.
و بعضي گفته‏اند: التوحيد بقاء الحق و فناء مادونه.
و بعضي گفته‏اند: التوحيد، محو آثار البشريه و اثبات تجرد الالوهيه‏
و بعضي گفته‏اند: التوحيد اسقاط الاضافات و اطلاق المقيدات.
و بعضي گفته‏اند: التوحيد، رؤية الوحده في عين الکثره و رؤية الکثره في عين الوحده.
و بعبارت اخري: التوحيد، اثبات الوجود و نفس الموجود و رؤية العابد عين المعبود.
و بعبارت اخري: التوحيد، مشاهده الجمع في عين التفصيل و مشاهدة التفصيل في عين الجمع.
و بعضي گفته‏اند: التوحيد، تمييز الحق عن الخلق و افناء الخلق في الحق.
اين بود نهايت فهم عده‏اي از علماء و حکماء که نزديک به مشرب تصوف و صوفيه است و خلاصه تمام بيانات با عبارات مختلفه که نقل کرديم وحدت در عين کثرت، و کثرت در عين وحدت است و بعبارت ديگر اندراج فرق در جمع بطوري که کثرت رسوم مزاحمت با احديت حقيقيه نداشته باشد و به عبارت ديگر شهود وحدت در کثرت، و کثرت در وحدت يا اضمحلال در عين واحدة و شهود حقيقت در اطلاق و تقييد شهودي که از هر دو قيد مطلق باشد
 
[ صفحه 38]
 
يعني ديدن در عين تقييد و در عين اطلاق، يعني منافات ندارد تقييد اطلاق را و نه هم اطلاق تقييد را
 
نه بدام قيود قيد شدم‏
نه به اطلاق نيز صيد شدم‏
 
پس معلوم باشد که ولو عبارات مختلف است و لکن تماما حرفشان يکي است، و آن همان است که حق متعال وجود جداگانه‏اي غير از وجود موجودات ندارد و در همه جلوه کرده است، و توحيد معنايش اين است، با تمام مخلوقات هست و اگر او را وجود جداگانه‏اي بداني او را محدود کرده بلکه با تمام حدود و ممکنات او هست، تا آنکه محدود نباشد.
خواجه عبدالله انصاري در منازل‏السائرين مي‏گويد: در زمانهاي گذشته بعضي از من سؤال کردند از توحيد صوفيه، اين اشعار را در جواب آنها گفتم:
 
ما وحد الواحد من واحد
اذ کل من وحده جاحد
 
توحيد من ينطق عن نعته‏
عارية ابطلها الواحد
 
توحيده اياه توحيده‏
و نعت من ينعته لاحد
 
ملا عبدالرزاق کاشاني در شرح منازل‏السائرين اين طور معنا کرده است اشعار را:
«تو که توصيف کني حق را و توحيد نمائي او را اثبات کرده‏اي وجود خودت را، و حال آنکه بايد فناء رسوم و اغيار شود تا توحيد صادق آيد، و تو که نطق کردي و حرف زدي اثبات وجود کردي براي خودت و حال آنکه هر چه رائحه‏ي وجود از او پيدا شود بايد محو شود.
البته نقل بمعني کرديم عبارات عربي او را و همين خواجه عبدالله انصاري 
 
[ صفحه 39]
 
در رساله‏ي نور وحدت مي‏گويد: اي سيد موجود يکي است که بصورت موهوم متعدد مي‏نمايد تا مي‏رسد که مي‏گويد: اي سيد، عابد اوست و معبود اوست عابد است در مرتبه تقييد و معبود است در مرتبه‏ي اطلاق، و تمييز در مراتب از امور عقليه است، و موجود نيست مگر يک حقيقت تا مي‏رسد به اينکه مي‏گويد: هر چه در ادراک درآيد اوست و هر چه ادراک نشود نيز اوست، تا آنکه مي‏گويد: هر چه او را وجود گويند ظهور اوست و آنچه او را عدم است بطون او مي‏باشد.
تا آنکه مي‏گويد: اول اوست، آخر هم اوست باطن اوست مطلق اوست مقيد هم اوست جزئي اوست، کلي اوست، منزه اوست مشتبه اوست، و نظير اين را ملا عبدالرحمن جامي مي‏گويد:
 
هم مقيد خود است و هم مطلق‏
گه ز باطل نموده گه از حق‏
 
اوست مغز جهان جهان همه اوست‏
خود چه مغز چه پوست هم همه اوست‏
 
محيي الدين عربي در اول فتحات مي‏گويد:
«سبحان من اظهر الاشياء و هو عينها» و در فتوحات مي‏گويد: «عارف کسي است که حق را در همه ببيند، بلکه حق را عين همه چيز بداند».
بايد گفت به اين حضرات قطع نظر از آيات و روايات و خطب ائمه سلام الله عليهم اجمعين و ادعيه، اولا - لابد عقل را قبول دارند، آيا ممکن است که انسان مرتبه‏ي انسانيت خودش را رها کند و بشود حمار و الاغ و دو مرتبه برگردد انسان شود؟ نه ممکن نيست، پس ذات مقدس بيچون مرتبه‏ي الوهيت را رها کند و با ممکنات يکي بشود، و باز دو مرتبه برگردد بالوهيت خودش؟
ممکن است صوفيه بگويند: اين طور نمي‏گوئيم، در عين احديت و مقام قدوسيت که جمع است در عين حال مقام فرق است و با ممکنات يکي است اين 
 
[ صفحه 40]
 
همان کوسه و ريش پهن است، که در عين آنکه در آن مقام است، در اين مقام است، معنايش اين است، در عين اينکه واجب‏الوجود است در عين حال ممکن‏الوجود است، در عين آنکه غني مطلق است در عين حال فقير محض است، چون با ممکنات درآميخته و جزو آنها شده است.
و ثانيا - معناي وحدت در کثرت و ظهور وحدت بصورت کثرات بايد به حسب وجود باشد، و اين انقسام و تقسيم وجود است، و اين مخالف با احديت است چون احديت معنايش اين است که به هيچ نحوه قابل انقسام و تقسيم نيست، اگر بگويد:
به حسب عقل تقسيم مي‏کنيم نه بحسب وجود، باز هم غلط است چون انقسام عقلي در احديت غلط است، و اگر بگويد: تقسيم وهمي است آن هم بدتر است، مخالف است با احديت پس صوفيه چطور موحدند؟
و از همه عجيب‏تر حرف آن پير خر گمراه خواجه عبدالله انصاري است که ذکر کرديم که مي‏گويد: موجود خداست معدوم خداست، معدوم که لا شيي‏ء محض است، معلوم نيست چرس زياد کشيده اين نامربوطها را گفته؟
اعراض از در خانه‏ي علم و اولياء و ائمه اطهار سلام الله عليهم اجمعين انسانرا باين وادي‏هاي جهنم مي‏اندازد، فرمايش اميرالمؤمنين صلوات الله عليه وقتيکه سؤال کردند از توحيد، فرمود: «التوحيد ان لا تتوهمه». 
توحيد و يگانگي خداوند آن است که خدا را توهم نکني، يعني تشبيه نيست انقسام نيست، نظير ندارد، تقييد ندارد، و قوه عاقله و واهمه کار نمي‏کند تمام انبياء پيغمبران و کتب آسماني همه بنداي بلند مي‏گويند: خدا با مخلوق مباين است، و تشبيه غلط است تمامش تنزيهه است.
 
[ صفحه 41]
 
«يسبح لله ما في السموات و ما في الارض الملک القدوس و العزيز الحکيم» آنچه در آسمانها و زمين است تنزيه مي‏کنند خداوند عزيز را.
«يسبح لله ما في السموات و الارض و هو العزيز الحکيم» - «سبحان ربک رب العزه عما يصفون».
در دعاي صباح مولي اميرالمؤمنين سلام الله عليه مي‏فرمايد: «و تنزه عن مجانسه مخلوقاته و جل عن ملائکة کيفياته» تعبير به تنزه از مجانست مي‏خواهد بکلي مغايرت بين مخلوق و خالق را بيان بفرمايد.
يک سؤالي از صوفيه مي‏کنم، و آن اينست که شما خودتان قبول داريد و از موضوعات مسلمه تمام اديان است و اساس قرآن مقدس هم بر همين است که مخلوق بواسطه‏ي اعمال، و کردار نيک و بد مختلف مي‏شوند: يک عده مؤمنين و صلحاء و عباد و زهادند که بواسطه‏ي عبادات و طاعات مورد الطاف حق، تبارک و تعالي مي‏شوند، و يک عده منافقين و کفار و فساق و جبارين مورد طرد و لعن خداوند قرار مي‏گيرند، و بنا بقول صوفيه که وجود حقيقت واحده است و در دار تحقق يک حقيقت بيشتر نيست و خالق و مخلوق يکي است و عابد و معبود يکي است، پس با فساق و منافقين و کفار حقيقت واحده سيار است، و با عباد و صلحاء نيز موجود است، پس فرقي بين مؤمنين و صلحاء و منافقين ابدا نيست، و علاوه چه کسي را عذاب مي‏کند بايد خودش را عذاب کند؟

دوشنبه 2 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 288583
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom