و بعبارت ديگر: مسبوقيت وجود به نيستي ذاتي و يا مسبوقيت به عدم مجامع يعني امکان که لازمهي ماهيت است. الممکن من ذاته اين يکون ليس و له من علته ان يکون ايس ملا عبدالرزاق لاهيجي صاحب شوارق داماد صدرالمتألهين شيرازي و هم شاگرد اوست و ايشان غير از ملا عبدالرزاق کاشاني که صاحب شرح فصوص و صاحب تأويل الآيات است در کتاب گوهر مراد ميگويد: کلمات انبياء عليهمالسلام و حکماء اقدمين مطلق است در حدوث بدون تعيين و تخصيص بذاتي و يا زماني حتي اينکه بعضي گمان بردهاند که قول بقدم عالم از زمان ارسطو ناشي شده و پيش از او نبوده و سببش آن است که چون قدماء اطلاق حدوث بر عالم ميکردهاند و مراد ايشان حدوث ذاتي بوده و مردم حدوث زماني تصور ميکردهاند ارسطو تصريح بقدم زماني کرده به واسطهي اظهار مراد قدماء و اين معني را بعضي از قلت تأمل در قوانين حکمت حمل بر مخالفت ارسطو نمودهاند با استادان خود از حکماي اقدمين و صواب نه اين است و جميع مخالفتهاي ارسطو با اقدمين از اين مقوله است چنانکه بعضي از آنها را شيخ ابونصر فارابي در جمع بين الرأيين بيان نموده و در احاديث ائمهي معصومين صلوات الله عليهم اجمعين تصريحي با حد الوجهين نيست بلکه از آن معني است که سبب احتياج بصانع باشد و بس [ صفحه 448] غايتش علماء متکلمين از قدماء و متأخرين معتقدند در حدوث زماني و نفي قدم زماني و گاه باشد که دعوي اجماع نيز کنند بر حدوث زماني اما اثبات اين اجماع مشکل است و اجماعي که محقق است بر مطلق حدوث است بيتقييد به ذاتي يا زماني و دلائل عقليه که در اين باب ايراد نمودهاند به غايت ضعيف است. و حکماي متأخرين مجدند در قدم زماني و شبههي ايشان در اين باب خالي از قوتي نيست و تحقيق آنکه بعد از ايمان بمعني حدوثي که سبب احتياج عالم بصانع است مشاجره و منازعه بين الطرفين مدخليتي در دين ندارد و زياده نفعي بر آن مترتب نيست بلي منازعه در اين مسئله از دو وجه گنجايش دارد: يکي آنکه سبب محوج بصانع حدوث ذاتي است يا زماني؟ و ديگري آنکه امتداد زمان در جانب ماضي متناهي است يا غير متناهي و حق در محل نزاع اول آنست که حدوث ذاتي که لازم معني امکان است در سبب احتياج بصانع مستقل و کافي است چه رجحان احد طرفي ممکن بما هو ممکن محتاج است بمرجح چنان که بيان کرده شد و چون متکلمين امکان و حدوث ذاتي را کافي در اثبات احتياج عالم بصانع ندانند بلکه حدوث زماني را تنها يا بضم امکان علت احتياج دانند لهذا متصدي اثبات حدوث زماني شدهاند بدلائل عقليه که از عهدهي اتمام آنها بدر نتوانند آمد و کار بر ايشان بغايت مشکل شده و دعوي اجماع نيز بر تقدير صحت مفيد مطلوب نيست چه اثبات صانع موقوف عليه اثبات نبوت است که موقوف عليه اجماع است بسبب آنکه اجماع از ادلهي سمعيه است که موقوفست [ صفحه 449] بر ثبوت نبوت و يا وجود اين بر ايشان وارد آيد که اثبات صانع واجب الوجود نتوانند کرد چه هر گاه سبب احتياج بمؤثر حدوث زماني باشد نه امکان تواند بود که سلسله علل حادثات منتهي شود بممکن الوجودي که قديم زماني باشد و چون امکان تنها موجب حاجت بعلت نيست نه دور لازم و نه تسلسل اين بود مقداري از عبارات گوهر مراد که بعينه و الفاظه نقل کرديم. اقول: و لنا في کلام هذا المحقق محل تأمل و نظر.
>اشکالات وارده بر گوهر مراد
|