مأمون به فضل بن سهل دستور داد مجمعي از علما و مؤلفين مانند جاثليق، رأس الجالوت، رؤساي صائبين، هيربد بزرگ، علماي زرتشت، قاضي رومي و عدهاي از متکلمين (علماي کلام) تشکيل شود، وقتي که اينها حاضر شدند و به نزد مأمون راهنمائي شدند مأمون گفت: آيا حاضريد با پسر عم بدني من مناظره کنيد؟ آنها گفتند حاضريم، گفت فردا صبح که شد همهتان در اين جا حاضر شويد هيچ کس نبايد فردا از حضور تخلف کند، بعد کسي را نزد امام عليهالسلام فرستاد که به وي بگويد، اصحاب مقالات و اهل اديان غير اسلامي در پيش من جمعاند، فردا صبح نزد ما بيا، اگر دوست داري با آنها مناظره کن اگر هم مايل نيستي مانعي ندارد. [1] . امام عليهالسلام به قاصد مأمون گفت [2] نظرتان در اين باره که پسر عمت اينها را عليه ما جمع کرده چيست؟ نوفلي گفت مأمون ميخواهد تو را امتحان کند و من در اين جريان ميترسم، امام عليهالسلام خنديد و فرمود آيا ميخواهي بداني وقتي مأمون ديد من با اهل هر دين با دين خودش احتجاج و استدلال ميکنم از اين کارش پشيمان خواهد شد. [ صفحه 167] وقتي که مجلس تشکيل شد و حضرت رضا عليهالسلام بر همه آنها پيروز شد و مجلس پراکنده شد محمد بن جعفر صادق عليهالسلام از مأمون ترسيد که به حضرت رضا حسد برد و او را مسموم کند يا بلاي ديگري بسرش بياورد، به امام عليهالسلام سفارش کرد که عمويت از اين کار کراهت دارد، دوست دارم خود را حفظ کني. روايت شده: که سليمان مروزي متکلم خراسان (عالم به علم کلام) به مأمون وارد شد، مأمون او را اکرام کرد و صله داد، بعد برايش گفت: پسرعموي من از حجاز نزد من آمده، او علم کلام را و علماي کلام را دوست ميدارد، مانعي ندارد که تو تا روز ترويه [3] نزد ما بماني تا با او مناظره کني؟ سليمان گفت يا اميرالمؤمنين (خطاب به مأمون) من اکراه دارم در مجلس تو در ميان جماعت بنيهاشم از او مسئلهاي سئوال کنم و نتواند جواب دهد آنگاه ميان مردم مقامش پائين بيايد. مأمون گفت من بدين جهت به تو متوسل شدم که به مقام علمي تو آگاهم، مقصود من جز اين نيست که نگذاري او بتواند حجتي بياورد سليمان گفت باشد يا اميرالمؤمنين، ما را در يک جا جمع کن ولي ما را تنها نگذار و مراقب باش، مأمون کسي را نزد امام رضا عليهالسلام فرستاد که به حضرت بگويد که از اهل مرو کسي نزد ما آمده، او يکي از اصحاب کلام در خراسان ميباشد اگر ميخواهي با او مناظره کني بيا (مؤلف نتيجه [ صفحه 168] مناظره را ذکر نکرده اما کيست که نداند نتيجه چه بوده).
|