پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله - حکايت سيد عباس عاملي و گم کردن او راه را و نجات او به مرحمت حضرت رضا
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

حکايت سيد عباس عاملي و گم کردن او راه را و نجات او به مرحمت حضرت رضا

در کتاب نجم ثاقب است تأليف محدث نوري نور الله مرقده در باب هفتم حکايت هشتم آن چه حاصلش اين است که سيد محمد نجل سيد عباس جبل عاملي از اعمام سيد 
 
[ صفحه 62]
 
صدرالدين [1]  عاملي اصفهاني است گفته است. 
زماني که مشرف شدم به زيارت حضرت رضا عليه‏السلام فقير بودم و با فراواني نعمت آنجا بر من سخت مي‏گذشت تا اين که رفقاي ما صبحي قرار بود حرکت کنند. 
لکن من به واسطه‏ي اين که يک قرص نان نداشتم که همراه بردارم و با قافله همراه شوم همراه نشدم تا اين که ظهر شد و به حرم مشرف شدم. 
پس از اداي نماز ظهر و زيارت با خود گفتم اگر من خودم را به قافله نرسانم قافله‏ي ديگري نيست که با آن قافله بروم. 
و اگر بمانم زمستان در اين جا تلف مي‏شوم لاجرم نزديک ضريح مطهر رفتم و درد دل خود را به حضرت رضا عليه‏السلام به عرض رسانيدم و با خاطر افسرده از حرم بيرون آمده رو به راه گذاشتم به خيال اين که اگر از گرسنگي مردم که راحت مي‏شوم و الا خود را به قافله مي‏رسانم. 
و چون راه را نمي‏دانستم راه را پرسيدم طرفي را به من نشان دادند. 
و من روانه شدم و تا غروب راه مي‏رفتم و به جائي نرسيدم. 
فهميدم که راه را گم کرده‏ام و آن بياباني بود که به جز حنظل که هندوانه‏ي ابوجهل باشد پيدا نمي‏شد. 
و من به واسطه‏ي بسياري تشنگي و گرسنگي قريب پانصد حنظل شکستم که 
 
[ صفحه 63]
 
شايد يکي شيرين باشد تا بخورم و نبود و من تا هوا روشن بود در اطراف مي‏گرديدم که بلکه آب و علفي پيدا کنم پيدا نشد. 
لذا تن به مرگ دادم و گريه مي‏کردم ناگاه مکان مرتفعي به نظرم آمد و من به آنجا رفتم ديدم چشمه‏ي آبي است بسيار تعجب کردم که چشمه‏ي آب در اين بلندي از کجاست. 
پس شکر خداي به جاي آوردم و از آن آب آشاميدم و وضو ساخته نماز مغرب و عشا را خواندم. 
در آن وقت هوا بسيار تاريک شده بود و از اطراف صداي درندگان بلند بود و من صداي بسياري از آن‏ها را مانند شير و گرگ مي‏شناختم و از دور چشم‏هاي آن‏ها مانند چراغ مي‏نمود. 
و مرا وحشت گرفته بود لکن چون سختي بسيار کشيده بودم تن به مرگ داده افتادم و خوابم ربود. 
چون بيدار شدم ديدم به واسطه‏ي طلوع ماه هوا روشن شده و صداهاي درندگان نمي‏آيد و من در نهايت بي‏حالي و ضعف بودم ناگاه از دور سواري ديدم مي‏آيد. 
با خود گفتم البته اين سوار در اين جا مرا مي‏کشد زيرا که از من چيزي مي‏خواهد و چون به بيند چيزي ندارم خشمناک مي‏شود و مرا هلاک خواهد کرد. 
پس چون آن سوار رسيد سلام کرد از سلام کردنش دلم آرام شد و جواب عرض کردم. 
فرمود چه مي‏کني با حال ضعفي که داشتم اشاره کردم به حال خود. 
فرمود در کنار تو سه عدد خربزه است چرا نمي‏خوري. 
چون مأيوس از هندوانه بودم چه رسد به خربزه عرض کردم مرا مسخره مي‏فرمائي مرا به حال خود بگذار. 
فرمود؛ به پشت سر خود نگاه کن. 
چون نظر کردم ديدم بوته‏اي است که سه عدد خربزه‏ي بزرگ دارد. 
 
[ صفحه 64]
 
پس فرمود به يکي از اين سه سد جوع کن و نصف يکي را صبح بخور و نصفش را با آن ديگر بردار و از اين راه به خط مستقيم برو و فردا نزديک ظهر که شد نصف آن خربزه را بخور. 
لکن خربزه‏ي ديگر را مخور و نگاهدار که به کار تو خواهد آمد و نزديک غروب به يک سياه خيمه‏اي مي‏رسي و ايشان تو را به قافله مي‏رسانند. 
اين سخنان را فرمود و از نظرم غائب گرديد. 
پس من برخواستم و يکي از آن سه خربزه را شکسته و خوردم چنان لطيف و شيرين بود که گويا خربزه‏اي به آن خوبي نخورده بودم. 
آن گاه آن دو عدد ديگر را برداشته رو به راه نهادم تا ساعتي از روز برآمد پس يک خربزه را شکستم و نصفش را خوردم تا هنگام ظهر که هوا بسيار گرم بود پس نصف ديگر را خوردم و آن خربزه‏ي ديگر را همراه برداشته رو به راه نهادم. 
و چون نزديک غروب شد از دور خيمه‏اي به نظرم رسيد و اهل آن خيمه چون مرا از دور ديدند به خيال اين که جاسوسم به طرف من دويدند و مرا به سختي کشيدند و مي‏بردند و از آن جائي که ايشان فارسي زبان بودند و عربي نمي‏دانستند و من هم به غير عربي نمي‏دانستم هر چه فرياد مي‏کردم نمي‏فهميدند تا مرا به نزد بزرگ خيمه رسانيدند. 
آن شخص که صاحب خيمه بود با کمال خشم گفت از کجا مي‏آيي راست بگو وگرنه تو را مي‏کشم 
من به هزار زحمت کيفيت حال خود را که ديروز از مشهد مقدس بيرون آمده‏ام و راه را گم کرده‏ام گفتم: 
آن مرد گفت: اي سيد دروغگو از اين جائي که تو مي‏گوئي جانداري عبور نمي‏کند مگر آن که تلف مي‏شود و جانوران و درندگان او را مي‏خورند و ديگر آن که آن همه مسافت که تو مي‏گوئي در اين اندک زمان طي نمي‏شود زيرا که اين جا تا مشهد سه منزل است راست بگو وگرنه تو را مي‏کشم. 
پس شمشير خود را به قصد کشتنم کشيد که ناگاه آن خربزه از زير عبايم 
 
[ صفحه 65]
 
نمايان شد آن مرد تا چشمش به آن افتاد گفت اين چيست؟
من تفصيل را فهماندم حاضرين همه تعجب کردند و گفتند در اين صحرا که خربزه پيدا نمي‏شود خصوص اين قسم خربزه که تا کنون مانند آن نديده‏ايم. 
آنگاه بعضي با بعض ديگر به زبان خود گفتگوي زيادي کردند و خاطر جمع شدند که اين امر خرق عادت است. 
پس دست مرا بوسيدند و احترام نمودند و مرا در صدر مجلس جاي دادند و جامه‏هاي مرا براي تبرک بردند و جامه‏هاي پاکيزه برايم آوردند و دو شب و دو روز مهمانداري نمودند و روز سوم ده تومان به من داده و سه نفر را همراه من کرده تا مرا به قافله برسانند. 
حقير گويد
البته اين سيد چون زائر حضرت رضا عليه‏السلام بوده خداي تعالي او را به واسطه‏ي حضرت ضامن الغرباء از بلاء عظيم نجات مرحمت فرموده و لطف حضرت رضا عليه‏السلام شامل حالش شده به اين که آن سوار از جانب امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف رسيده و وسيله‏ي نجاتش را فراهم کرده. 
زيرا که امام زمان را کارکناني است در اطراف که به امر آن حضرت دادرسي درماندگان مي‏نمايند. 
و احتمال هم مي‏رود آن سوار خود حضرت بقية الله ارواحنا له الفداء بوده زيرا که آن حضرت به فرياد بيچارگان مي‏رسد چه خودش چه از طرف حضرتش و آن جناب است که دوستان خود را هنگام سختي و شدت و بيچارگي نجات مي‏دهد. 
و او است که اهل ايمان سال‏ها است چشم به راهش مي‏باشند و انتظار ظهورش را دارند و شب و روز فرجش را از درگاه ذات اقدس احديت درخواست مي‏نمايند. 
(اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه)
جانهاي عالميان فدايت يا صاحب الزمان 
 
[ صفحه 66]
 
 
از هجر روي چون گلت در سينه دارم خارها
چون چهره‏ات نبود رخي ديديم بس رخسارها
 
مانند تو يوسف رخي پيدا نخواهد شد دگر
بسيار با نقد روان گشتيم در بازارها
 
ر روي ما اي باغبان بگشا در گلزار را
تا کي بحسرت بنگريم از رخنه‏ي ديوارها
 
وصل تو اي جان جهان آيا به ما روزي شود
جان داده مشتاقان بسي از دوري ديدارها
 
بر ما مريضان از وفا زان لب شفا بخشي نما
بر خاک راهت بين شها افتاده بس بيمارها
 
از فرقتت ما دوستان ناليم روزان و شبان‏
چون بلبلان در بوستان از حسرت گلزارها
 
رباعي 
اين رباعي از مير داماد است متوفي هزار و چهل هجري قمري چنان که در ديوان آن مرحوم است. 
 
اي دوست بيا که بي تو بودن عار است‏
جان بي تو ز من چو سايه بر ديوار است‏
 
روز همه بي وصل جمالت شام است‏
صبح همه بي‏باده‏ي وصلت تار است‏
 
>حکايت پيرزني زائر که حضرت رضا به او پول مي‏داد
>خواندن حضرت رضا شعري در جواب عريضه به مرحوم حاجي اشرفي
>شفاي درد پاي صاحب کبريت احمر
>نجات لنکراني که از روسيه قاچاق به زيارت مي‏آمد
>حکايت شيخ حسين قمشه‏اي و شفاي او از مرض
>قضيه دادن برات آزادي از آتش به زائرين خود
>خواب دربان باشي و شفاعت حضرت جواد از او نزد پدر بزرگوارش
>قضيه شيخ حسين خادم که در بيابان بيچاره شده بود و او را به منزل رسانيدند
>شفاي سينه سيد محمد علي جزائري به توسط مقداري عناب
>فرستادن حضرت رضا وجه مخارج براي زائر خود به توسط متولي باشي سيد موسي خان

دوشنبه 2 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 288509
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom