 |
در بيان اين که از اين حکايت نبايستي مغرور شد و نافرماني کرد |
|
حجةالاسلام ملکي که ترجمهاش در ص 85 گذشت به حقير خبر داد و فرمود والد من مرحوم حاج محمد حسين ميفرمود: پدر من مرحوم حاج کاظم ملک التجار تبريزي ميگفت زماني که توفيق با من رفيق شد و مشرف شدم به عتبه بوسي حضرت رضا عليهالسلام بعضي اوقات بعضي دوستان اهل مشهد به ديدن و ملاقات من ميآمدند. روزي که جمعي حاضر بودند و مجلس ما مجلس انسي بود من به ايشان گفتم آيا شما که مجاور اين ارض مقدس ميباشيد خودتان کرامتي از حضرت ثامن الائمه عليهالسلام مطلع شدهايد براي من نقل کنيد. بعضي از ايشان گفتند بلي ما يک قضيهاي را ميدانيم و آن اين است که چندي قبل در اين شهر داروغهاي بود بدسلوک به طوري که مردم شهر از رفتار و کردارش به ستوه آمده بودند. تا اين که مرگ گريبانش را گرفت و مرد و مردم از شر او آسوده شدند و در تشييع او اجتماعي نشد و او را در قبرستان قتلگاه دفن کردند و علي الرسم دو نفر را بر سر قبرش نشانيدند که تلاوت قرآن نمايند. آن دو نفر گفتند که چون شب شد و ما در آن جا بر سر قبر او بوديم ناگاه ديديم دو نفر مهيب با قيافهي وحشتناک پيدا شدند و قبر را شکافتند و آن ميت را بيرون کشيدند [ صفحه 128] که اين جا جاي تو نيست و چون خواستند او را ببرند شروع کرد به التماس و استغاثه نمودن و تضرع و زاري کردن لکن ايشان اعتنائي به زاري او ننمودند. و چون آن بيچاره چارهاي نديد يک مرتبه رو کرد به طرف حرم مطهر حضرت رضا عليهالسلام و فرياد زد که اي آقا به داد من برس که مرا ميبرند تا اين توجه را به آن حضرت کرد صدائي بلند شد واگذاريد او را تا اين ندا رسيد آن دو نفر ميت را گذاشته و رفتند و چون مردم بر اين قضيه مطلع شدند آمدند آن ميت را دوباره دفنش کردند. حقير گويد بلي مجرم چو به درگهش کند روي محرم شود و رسد به غفران للحاج ملا بمانعلي دامغاني معروف به محقق و متخلص به محجوب متوفي 20 شعبان 1335 و آن مرحوم برادر شيخ رضاي ناقل اين حکايت مذکوره بود رحمة الله عليهما يا بقعة فيک حل الفضل في الازل مختارة يوم دحو الارض للعمل تالله يغبط اهل القدس خدمتها من روضة ضربت بالعرش في المثل يا بقعة الطوس کم فيک الرجاء لنا برحمة الله في الاثام و الزلل يا من يريد نجاة المهلکات فزر في الطوس قبر ولي الممکنات علي عندالحساب جميع الخلق في فزع الاهم تحت عرش الله في الحلل بدان که هر چند از اين عناياتي که در اين فصل ذکر شد فهميده ميشود لطف و مرحمت امام رئوف حضرت رضا عليهالسلام به پناهندگان قبر شريفش و کاشف است از اين که اشخاصي چند مورد غضب بودهاند به واسطهي معاصي و به عذاب الهي دچار شده بودند لکن به شفاعت آن بزرگوار نجات پيدا کردهاند و از عذاب و شدت خلاص شده اند اما مباد ذکر اين حکايت و خوابها موجب غرور و بي موالاتي ما بشود به احکام دين خدا و بياعتنائي به او امر و نواهي ذات اقدس الهي جل و علا و به اطمينان شفاعت حضرت رضا (ع) يا ديگري از معصومين (ع) هر عمل زشتي که نفس سرکش ما مائل [ صفحه 129] باشد به جا بياوريم و هر غلطي که ميخواهيم بکنيم فقط به اميد اين که امام شفاعت خواهد کرد زيرا که شخص عاقل زهر کشنده را هرگز نميخورد به اميد اين که طبيب حاذقي ترياقي به او برساند که دفع ضرر کند البته اين اطمينان خاطر غلط و اشتباه است و اين راهي است بس باطل زيرا که حساب در کار است و رسيدگي به حساب حق است و هر عملي از خوب و بد جزائي دارد. چنان که در سوره زلزال خداي تعالي ميفرمايد «فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره» هر کس به قدر سنگيني يک ذره عمل نيک کند جزاي همان يک ذره عمل نيک را ميبيند و به او داده خواهد شد. همچنين هرگاه مقدار سنگيني يک ذره عمل بد انجام دهد جزاي بدي خودش را خواهد ديد. «شعر» از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم برويد جو ز جو بلي ما شيعهي اماميه و اثني عشري اعتقاد به شفاعت داريم. لکن آن شفاعت در روز قيامت است براي گنهکاران و شفاعت کبري مخصوص محمد و آل طاهرينش (ع) است: اگر چه شفعاء ديگري نيز ميباشند بمراتبهم و معلوم است که شفاعت مخصوص براي اهل ايمان است نه کفار و شخص مؤمن بايستي پيوسته از معصيت پرهيز کند و پيرامون نافرماني حکم الهي نگردد زيرا بسا بشود بعضي از معاصي و اعمال زشت انساني را از ايمان بيرون به برد و چون بميرد بيايمان باشد. و نعوذ بالله اگر کسي کافر بالله از دنيا گذشت مشمول شفاعت نخواهد گرديد. و اما کساني که با ايمان از دنيا رفتهاند و معاصي بسيار داشتهاند و در جوار [ صفحه 130] امام و حجت خدا دفن شدهاند و پناهندهي به قبر ولي خدا شدهاند ممکن است که نظر عنايت آن حضرت شامل حالشان شود و نجات پيدا کنند و در عالم برزخ معذب نباشند. چنان که در خوابهاي گذشته ذکر شد و باز در اين صورت نيز نبايد خاطر جمع بود. زيرا که انساني نميداند که مرگش کجا خواهد رسيد و مدفنش کجا خواهد بود. چنان که حق تعالي فرموده است در آخر سورهي لقمان «ما تدري نفس ماذا تکسب غدا و ما تدري نفس باي ارض تموت» و ديگر آن که کسي نميداند که آيا مشمول عنايت و مرحمت خواهد شد يا نخواهد شد پس شخص عاقل به خيال عفو و مغفرت خود را به معصيت آلوده نسازد زيرا ترتب عقاب بر معصيت امري است يقيني و عفو و تجاوز احتمالي است گاه ميشود و گاه نميشود چنان که ظاهر حال کسي که او را مار گزيده مرگ است اگر چه گاه ميشود که نميرد و لذا مؤمن پيوسته بايستي در خوف و رجا باشد و ترسش از عذاب خدا و اميدواريش به ثواب و فضل الهي برابر باشد مانند دو کفهي ترازوئي که هر دو طرف مساوي باشد. شنيدهام که شاعري در مقام رجا گفته است: شرمنده از آنيم که در روز مکافات اندر خور عفو تو نکرديم گناهي و ديگري يا خود او در مقام خوف گفته است. ميترسم از آن روز که در پاي ترازو ايراد بگيرند به قدر پر کاهي پس انسان عاقل بايد ملتفت خود باشد که هرگاه طاعت و عبادت جن و انس کرده باشد خاطر جمع و آسوده نگردد چه آن که شايد مقبول درگاه الهي نشده باشد و اگر چنانچه معصيت به قدر معاصي جن و انس کرده باشد نااميد از رحمت خدا نگردد و توبه و انابه کند و بازگشت به سوي پروردگار خود نمايد و مأيوس نشود از [ صفحه 131] آمرزش و رحمت خالق مهربان زيرا که خود يأس از رحمت حق تعالي يکي از معاصي کبيره شمرده شده است. و شايسته است که چون خوابهاي رجائيه ذکر شد ما در اين مقام دو خواب هم که موجب خوف است ذکر نمائيم. يکي راجع به حق الله و ديگري مربوط به حق الناس. اما اول: در دارالسلام محدث نوري است لکن ما حصل آن را از منازل الاخرهي محدث قمي نقل مينمائيم و آن اين است که شيخ اجل حاج ملا علي [1] از والد خود مرحوم حاج ميرزا خليل تهراني نقل نموده. که فرموده است وقتي که من در کربلا مشرف بودم و مادرم در تهران بود شبي در عالم خواب ديدم مادرم نزد من آمد و گفت: اي پسر من از دنيا رفتم و مرا پيش تو آوردند لکن بيني مرا شکستهاند پس من از خواب ترسناک بيدار شدم و مدتي نگذشت که نامهاي به من رسيد که مادرت وفات نمود و جنازهاش را نزد شما فرستاديم. و چون جنازه را آوردند من صدق خواب خود را دانستم لکن متحير بودم که معني سخن مادرم که گفت لکن بيني مرا شکستهاند چيست تا اين که چون کفن را از روي او باز کردم ديدم بيني او شکسته شده پس از کساني که جنازه را آورده بودند پرسيدم که چيست که بيني مادر من شکسته است. [ صفحه 132] گفتند ما سببي نميدانيم، جز اين که در يکي از کاروانسراها ما تابوت او را روي تابوتهاي ديگر گذاشته بوديم که ناگاه مالها با هم لگدکاري کردند و جنازه را به زمين انداختند شايد در آن وقت آسيبي به او رسيده پس معلوم شد سبب شکستن بيني او. بالجمله پس من جنازه را بردم به حرم شريف حضرت ابوالفضل عليهالسلام و مقابل آن جناب گذاشتم عرض کردم يا اباالفضل مادر من نماز و روزهاش نيکو نبوده و اکنون دخيل تست. پس شما برطرف کنيد اذيت و عذاب را از او و من به ضمانت شما بر خودم قرار دادم که پنجاه سال براي او نماز و روزه بدهم آن گاه مادرم را دفن کردم. لکن در دادن نماز و روزه که با حضرت ابوالفضل (ع) قرار داده بودم مسامحه کردم و چون مدتي گذشت شبي در عالم خواب ملتفت شدم که بر در خانهي من شور و غوغائي است. لذا از خانه بيرون آمدم که ببينم چه خبر است. ناگاه ديدم مادرم را بر درختي بستهاند و بر او تازيانه ميزنند. گفتم جهت چيست که مادر مرا ميزنند مگر چه گناه کرده است و تقصيرش چيست. گفتند ما از جانب حضرت ابوالفضل مأموريم او را بزنيم تا فلان مبلغ پول بدهد. تا اين سخن را شنيدم فورا به خانه داخل شدم و آن مبلغ را که گفتند آوردم و به ايشان دادم و مادرم را از درخت باز کرده و به خانه بردم و مشغول پذيرائي او شدم، پس چون بيدار شدم حساب کردم ديدم آن مقدار پول را که در خواب از من گرفتهاند موافق ميشود با پول پنجاه سال نماز و روزهي او. اين بود آن مبلغ را برداشتم و بردم خدمت سيد اجل ميرزا سيد علي صاحب [ صفحه 133] کتاب رياض رضوان الله عليه. گفتم اين پول پنجاه سال عبادت نماز و روزه است مستدعيم که مرحمت فرموده براي مادرم بدهيد به جا بياورند انتهي. حقير گويد: از اين خواب فهميده ميشود که آن زن به واسطهي حق الله از نماز و روزه گرفتار بوده است. پس لازم است بر آن کسي که اعتقاد به خدا و حساب و روز قيامت و بهشت و جهنم دارد پيوسته روز و شب متوجه تکليف خود باشد و حقوق الهي را از نماز و روزه و حج و زکاة و خمس و رد مظالم ادا کند و اگر با تمکن معصيت کرد و ادا نکرد واجب ديگر اين است که وصيت کند تا پس از مرگش ادا کنند و آن وصيتي که واجب است. همين قسم است که در روايت کتاب وسائل الشيعه شيخ حر عاملي است (من مات بغير وصية مات ميتة جاهلية) کسي که بميرد و وصيت نکرده باشد مرده است به مانند مردن دورهي جاهليت کنايه از اين که بيايمان از دنيا ميرود. و نيز در کتاب وسائل از معصوم نقل فرموده که سزاوار نيست براي مسلمان که شب را به روز بياورد مگر آن که وصيت نامهاش زير سرش باشد پس معلوم ميشود اگر کسي در حال حيات حقوق خدا را ادا نکرد و وصيت نيز نکرد دچار عذاب الهي ميشود.
>و اما خواب ديگر >تأکيد لازم مفيد >فرمايش شخص بزرگي
| |
|
|
 |
آمار و اطلاعات |
|
| |