آمد، گل بهارهي بستان سرمدي زيباترين ستارهي بزم محمدي آمد حضور سبز خدا، بر بسيط خاک زيبا و باشکوه، دلارا و تابناک آمد بهار خانهي زيباي فاطمه رنگينترين بهار شکوفاي فاطمه گلمژدهي طراوت گلهاي ارغوان آواي جاودانهي بيداري زمان زيباترين روايت ديباچهي حيات آمد ز بام عرش، چراغ ره نجات آميزهي معطري از عشق و آفتاب آمد زلال باوري از جلوههاي ناب راز بزرگ عالم هستي، گل بهشت شيواترين قصيدهي ديوان سرنوشت عطر نجيب ياس نهانخانهي خدا بوي شکوفه در حرم سبز کبريا [ صفحه 25] آمد، که افتخار دهد هر زمانه را روشن کند چراغ ره جاودانه را آمد، که باغ سبز خدا را، صفا دهد آمد که تشنهکامي گل را، شفا دهد گلهاي عشق هديهي دلهاي ما کند ما را ز شام تيرهي غربت، جدا کند درهاي نور، سمت دل خسته وا شود دلها به راه روشن حق، آشنا شود ما را به ميهماني آلالهها برد از بيکران فضل خدا مژده آورد آمد که راهمان به حريم خدا دهد از جام عشق، جرعهي نوري به ما دهد آمد گره ز کار فروبسته وا کند درد دل شکستهدلان را، دوا کند آمد که غمگسار غم بيکران شود دستش هماره بر سر ما، سايبان شود بزم حضور خلوت دل را جلا دهد درس وفا و مهر و کرامت، به ما دهد زيبا شود تمام جهان، از حضور او آمد، که عشق، شعله بگيرد ز نور او آمد، همان که عطر زلال ستاره داشت بر درد جان و درد دل خسته، چاره داشت بر مقدمش ز اوج فلک، گل نثار شد باغ جهان به يمن قدومش، بهار شد [ صفحه 26] ميلاد گل به عالم هستي مبارک است! ميلاد نور، نور الستي، مبارک است! شعر زلال «نسترن» آيينهدار اوست زيبا و سبز، چون گل روي بهار اوست [ صفحه 27]
|