در جلد هشتم بحارالانوار كه در احوال حضرت امیر المؤ منین على علیه السلام است . : روزى مرغى را دیدم در بالاى سنگى فرود آمد و ربع انسانى را قى كرد و رفت و دوباره آمد و ربع دیگرش را قى كرد و رفت دفعه سوم آمد و ربع سومش را قى كرد و رفت چون مراجعت نمود، ربع چهارمش را قى كرد و رفت دیدم كه آن ربع چهارگانه به انسان كاملى تبدیل شد. باز همان مرغ آمد چهار مرتبه و در هر مرتبه آن آدم را بلع نموده و رفت و روز دیگر نیز آن مرغ چهار مرتبه آمد و به قرار اولى معمول داشت آن راهب مى گوید: كه پیش از آمدن مرغ من از آن شخص سوال نمودم تو كیستى و این چه حكایت است ؟ در جواب گفت : من قاتل امیرالمؤ منین على علیه السلام هستم ، از روزى كه مرا كشته اند عذاب من این است كه دیدى منبع: کتاب داستانهایى از انوار آسمانى
|