پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله - بيعت مردم با حسن بن على (ع )
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

بيعت مردم با حسن بن على (ع )

هنگامى كه حادثه دهشتناك ضربت خوردن على (ع ) در مسجد كوفه پيش ‍ آمد و مولى (ع ) بيمار شد به حسن دستور داد كه در نماز بر مردم امامت كند، و در آخرين لحظات زندگى ، او را به اين سخنان وصى خود قرار داد: ( پسرم ! پس از من ، تو صاحب مقام و صاحب خون منى ) . و حسين و محمّد و ديگر فرزندانش و رؤ ساى شيعه و بزرگان خاندانش را بر اين وصيت گواه ساخت و كتاب و سلاح خود را به او تحويل داد و سپس ‍ فرمود: ( پسرم ! رسول خدا دستور داده است كه تو را وصى خود سازم و كتاب و سلاحم را به تو تحويل دهم . همچنانكه آن حضرت مرا وصى خود ساخته و كتاب و سلاحش را به من داده است و مرا ماءمور كرده كه به تو دستور دهم در آخرين لحظات زندگيت ، آنها را به برادرت حسين بدهى ) . امام حسن (ع ) به جمع مسلمانان درآمد و بر فراز منبر پدرش ايستاد. خواست درباره فاجعه بزرگ شهادت پدرش ، على عليه السلام با مردم سخن بگويد. آنگاه پس از حمد و ثناى بر خداوند متعال و رسول مكرم (ص ) چنين گفت : ( همانا در اين شب آن چنان كسى وفات يافت كه گذشتگان بر او سبقت نگرفته اند و آيندگان بدو نخواهند رسيد ) . و آن گاه درباره شجاعت و جهاد و كوشش هايى كه على (ع ) در راه اسلام انجام داد و پيروزيهايى كه در جنگها نصيب وى شد، سخن گفت و اشاره كرد كه از مال دنيا در دم مرگ فقط هفتصد درهم داشت از سهميه اش از بيت المال ، كه مى خواست با آن خدمتكارى براى اهل و عيال خود تهيه كند.
در اين موقع در مسجد جامع كه مالامال از جمعيت بود، عبداللّه بن عباس ‍ بپا خاست و مردم را به بيعت با حسن بن على تشويق كرد. مردم با شوق و رغبت با امام حسن بيعت كردند. و اين روز، همان روز وفات پدرش ، يعنى روز بيست و يكم رمضان سال چهلم از هجرت بود.
مردم كوفه و بصره و مدائن و عراق و حجاز و يمن همه با ميل با حسن بن على بيعت كردند جز معاويه كه خواست از راهى ديگر برود و با او همان رفتار پيش گيرد كه با پدرش پيش گرفته بود.
پس از بيعت مردم ، به ايراد خطبه اى پرداخت و مردم را به اطاعت اهل بيت پيغمبر (ص ) كه يكى از دو يادگار گران وزن و در رديف قرآن كريم هستند تشويق فرمود، و آنها را از فريب شيطان و شيطان صفتان بر حذر داشت .
بارى ، روش زندگى امام حسن (ع ) در دوران اقامتش در كوفه او را قبله نظر و محبوب دلها و مايه اميد كسان ساخته بود. حسن بن على (ع ) شرايط رهبرى را در خود جمع داشت زيرا اولا فرزند رسول خدا (ص ) بود و دوستى او يكى از شرايط ايمان بود، ديگر آنكه لازمه بيعت با او اين بود كه از او فرمانبردارى كنند.
امام (ع ) كارها را نظم داد و واليانى براى شهرها تعيين فرمود و انتظام امور را بدست گرفت . امّا زمانى نگذشت كه مردم چون امام حسن (ع ) را مانند پدرش در اجراى عدالت و احكام و حدود اسلامى قاطع ديدند، عده زيادى از افراد با نفوذ به توطئه هاى پنهانى دست زدند و حتى در نهان به معاويه نامه نوشتند و او را به حركت به سوى كوفه تحريك نمودند، و ضمانت كردند كه هرگاه سپاه او به اردوگاه حسن بن على (ع ) نزديك شود، حسن را دست بسته تسليم او كنند يا ناگهان او را بكشند.
(59)
خوارج نيز بخاطر وحدت نظرى كه در دشمنى با حكومت هاشمى داشتند در اين توطئه ها با آنها همكارى كردند.
در برابر اين عده منافق ، شيعيان على (ع ) و جمعى از مهاجر و انصار بودند كه به كوفه آمده و در آنجا سكونت اختيار كرده بودند. اين بزرگمردان مراتب اخلاص و صميميت خود را در همه مراحل - چه در آغاز بعد از بيعت و چه در زمانى كه امام (ع ) دستور جهاد داد - ثابت كردند.
امام حسن (ع ) وقتى طغيان و عصيان معاويه را در برابر خود ديد با نامه هايى او را به اطاعت و عدم توطئه و خونريزى فرا خواند ولى معاويه در جوانب امام (ع ) تنها به اين امر استدلال مى كرد كه
( من در حكومت از تو با سابقه تر و در اين امر آزموده تر و به سال از تو بزرگترم همين و ديگر هيچ ! ) .
گاه معاويه در نامه هاى خود با اقرار به شايستگى امام حسن (ع ) مى نوشت :
( پس از من خلافت از آن توست زيرا تو از هر كس بدان سزاوارترى ) و در آخرين جوابى كه به فرستادگان امام حسن (ع ) داد اين بود كه ( برگرديد، ميان ما و شما بجز شمشير نيست ) .
و بدين ترتيب دشمنى و سركشى از طرف معاويه شروع شد و او بود كه با امام زمانش گردنكشى آغاز كرد. معاويه با توطئه هاى زهرآگين و انتخاب موقع مناسب و ايجاد روح اخلالگرى و نفاق ، توفيق يافت . او با خريدارى وجدانهاى پست و پراكندن انواع دروغ و انتشار روحيه ياءس در مردم سست ايمان ، زمينه را به نفع خود فراهم مى كرد و از سوى ديگر، همه سپاهيانش را به بسيج عمومى فرا خواند.
امام حسن (ع ) نيز تصميم خود را براى پاسخ به ستيزه جويى معاويه دنبال كرد و رسما اعلان جهاد داد. اگر در لشكر معاويه به كسانى بودند كه به طمع زر آمده بودند و مزدور دستگاه حكومت شام مى بودند، امّا در لشكر امام حسن (ع ) چهره هاى تابناك شيعيانى ديده مى شد مانند حجر بن عدى ، ابو ايوب انصارى ، و عدى بن حاتم ... كه به تعبير امام (ع )
( يك تن از آنان افزون از يك لشكر بود ) . امّا در برابر اين بزرگان ، افراد سست عنصرى نيز بودند كه جنگ را با گريز جواب مى دادند، و در نفاق افكنى توانايى داشتند، و فريفته زر و زيور دنيا مى شدند. امام حسن (ع ) از آغاز اين ناهماهنگى بيمناك بود.
مجموع نيروهاى نظامى عراق را 350 هزار نوشته اند.
امام حسن (ع ) در مسجد جامع كوفه سخن گفت و سپاهيان را به عزيمت بسوى
( نخيله ) تحريض فرمود. عدى بن حاتم نخستين كسى بود كه پاى در ركاب نهاد و فرمان امام را اطاعت كرد. بسيارى كسان ديگر نيز از او پيروى كردند.
امام حسن (ع ) عبيداللّه بن عباس را كه از خويشان امام و از نخستين افرادى بود كه مردم را به بيعت با امام تشويق كرد، با دوازده هزار نفر به
( مسكن ) كه شمالى ترين نقطه در عراق هاشمى بود اعزام فرمود. امّا وسوسه هاى معاويه او را تحت تاءثير قرار داد و مطمئن ترين فرمانده امام را، معاويه در مقابل يك ميليون درم كه نصفش را نقد پرداخت به اردوگاه خود كشاند. در نتيجه ، هشت هزار نفر از دوازده هزار نفر سپاهى نيز به دنبال او به اردوگاه معاويه شتافتند و دين خود را به دنيا فروختند.
پس از عبيداللّه بن عباس ، نوبت فرماندهى به قيس بن سعد رسيد. لشكريان معاويه و منافقان با شايعه مقتول او، روحيه سپاهيان امام حسن (ع ) را ضعيف نمودند. عده اى از كارگزاران معاويه كه به (مدائن ) آمدند و با امام حسن (ع ) ملاقات كردند، نيز زمزمه پذيرش صلح را بوسيله امام (ع ) در بين مردم شايع كردند. از طرفى يكى از خوارج تروريست نيزه اى بر ران حضرت امام حسن زد، بحدى كه استخوان ران آن حضرت آسيب ديد و جراحتى سخت در ران آن حضرت پديد آمد. بهر حال وضعى براى امام (ع ) پيش ‍ آمد كه جز
( صلح ) با معاويه ، راه حل ديگرى نماند.
بارى ، معاويه وقتى وضع را مساعد يافت ، به حضرت امام حسن (ع ) پيشنهاد صلح كرد. امام حسن (ع ) براى مشورت با سپاهيان خود خطبه اى ايراد فرمود و آنها را به جانبازى و يا صلح - يكى از اين دو راه - تحريك و تشويق فرمود. عده زيادى خواهان صلح بودند. عده اى نيز با زخم زبان امام معصوم را آزردند. سرانجام ، پيشنهاد صلح معاويه ، مورد قبول امام حسن واقع شد ولى اين فقط بدين منظور بود كه او را در قيد و بند شرايط و تعهداتى گرفتار سازد كه معلوم بود كسى چون معاويه دير زمانى پاى بند آن تعهدات نخواهد ماند، و در آينده نزديكى آنها را يكى پس از ديگرى زير پاى خواهد نهاد، و در نتيجه ، ماهيت ناپاك معاويه و عهد شكنى هاى او و عدم پاى بندى او به دين و پيمان ؛ بر همه مردم آشكار خواهد شد. و نيز امام حسن (ع ) با پذيرش صلح از برادر كشى و خونريزى كه هدف اصلى معاويه بود و مى خواست ريشه شيعه و شيعيان آل على (ع ) را بهر قيمتى هست ، قطع كند، جلوگيرى فرمود. بدين صورت چهره تابناك امام حسن (ع ) - همچنان كه جد بزرگوارش رسول اللّه (ص ) پيش بينى فرموده بود - بعنوان
( مصلح اكبر ) در افق اسلام نمودار شد. معاويه در پيشنهاد صلح هدفى جز ماديات محدود نداشت و مى خواست كه بر حكومت استيلا يابد. امّا امام حسن (ع ) بدين امر راضى نشد مگر بدين جهت كه مكتب خود و اصول فكرى خود را از انقراض محفوظ بدارد و شيعيان خود را از نابودى برهاند.
از شرطهايى كه در قرارداد صلح آمده بود؛ اينهاست :
معاويه موظف است در ميان مردم به كتاب خدا و سنت رسول خدا (ص ) و سيرت خلفاى شايسته عمل كند و بعد از خود كسى را بعنوان خليفه تعيين ننمايد و مكرى عليه امام حسن (ع ) و اولاد على (ع ) و شيعيان آنها در هيچ جاى كشور اسلامى نينديشد. و نيز سب و لعن بر على (ع ) را موقوف دارد و ضرر و زيانى به هيچ فرد مسلمانى نرساند. بر اين پيمان ، خدا و رسول خدا (ص ) و عده زيادى را شاهد گرفتند. معاويه به كوفه آمد تا قرارداد صلح در حضور امام حسن (ع ) اجرا شود و مسلمانان در جريان امر قرار گيرند. سيل جمعيت بسوى كوفه روان شد.
ابتدا معاويه بر منبر آمد و سخنى چند گفت از جمله آنكه :
( هان اى اهل كوفه ، مى پنداريد كه به خاطر نماز و روزه و زكات و حج با شما جنگيدم ؟ با اينكه مى دانسته ام شما اين همه را بجاى مى آوريد. من فقط بدين خاطر با شما به جنگ برخاستم كه بر شما حكمرانى كنم و زمام امر شما را بدست گيرم ، و اينك خدا مرا بدين خواسته نائل آورد، هر چند شما خوش نداريد. اكنون بدانيد هر خونى كه در اين فتنه بر زمين ريخته شود هدر است و هر عهدى كه با كسى بسته ام زير دو پاى من است ) .
و بدين طريق عهدنامه اى را كه خود نوشته و پيشنهاد كرده و پاى آنرا مهر نهاده بود زير هر دو پاى خود نهاد و چه زود خود را رسوا كرد!
سپس حسن بن على (ع ) با شكوه و وقار امامت - چنانكه چشمها را خيره و حاضران را به احترام وادار مى كرد - بر منبر بر آمد و خطبه تاريخى مهمى ايراد كرد.
پس از حمد و ثناى خداوند جهان و درود فراوان بر رسول اللّه (ص ) چنين فرمود:
( ... به خدا سوگند من اميد مى دارم كه خيرخواه ترين خلق براى خلق باشم و سپاس و منت خداى را كه كينه هيچ مسلمانى را به دل نگرفته ام و خواستار ناپسند و ناروا براى هيچ مسلمانى نيستم ... ) سپس فرمود: ( معاويه چنين پنداشته كه من او را شايسته خلافت ديده ام و خود را شايسته نديده ام . او دروغ مى گويد. ما در كتاب خداى عزوجل و به قضاوت پيامبرش از همه كس به حكومت اوليتريم و از لحظه اى كه رسول خدا وفات يافت همواره مورد ظلم و ستم قرار گرفته ايم ) . آنگاه به جريان غدير خم و غصب خلافت پدرش على (ع ) و انحراف خلافت از مسير حقيقى اش ‍ اشاره كرد و فرمود: ( اين انحراف سبب شد كه بردگان آزاد شده و فرزندانشان - يعنى معاويه و يارانش - نيز در خلافت طمع كردند ) .
و چون معاويه در سخنان خود به على (ع ) ناسزا گفت ، حضرت امام حسن (ع ) پس از معرفى خود و برترى نسب و حسب خود بر معاويه نفرين فرستاد و عده زيادى از مسلمانان در حضور معاويه آمين گفتند. و ما نيز آمين مى گوييم .
امام حسن (ع ) پس از چند روزى آماده حركت به مدينه شد
معاويه به اين ترتيب خلافت اسلامى را در زير تسلط خود آورد و وارد عراق شد، و در سخنرانى عمومى رسمى ، شرايط صلح را زير پا نهاد و از هر راه ممكن استفاده كرد، و سخت ترين فشار و شكنجه را بر اهل بيت و شيعيان ايشان روا داشت .
امام حسن (ع ) در تمام مدت امامت خود كه ده سال طول كشيد، در نهايت شدت و اختناق زندگى كرد و هيچگونه امنيتى نداشت ، حتى در خانه ، نيز در آرامش نبود. سرانجام در سال پنجاهم هجرى به تحريك معاويه بدست همسر خود (جعده ) مسموم و شهيد و در بقيع مدفون شد.
منبع:كتاب چهارده اختر تابناك 
مؤ لف : احمد احمدى بيرجندى

 

جمعه 24 مهر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 288485
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom