 |
تحليل رواني حالت عجب و خودپسندي و غائله هاي سوء آن |
|
در طي حديثي که از امام رضا عليه السلام روايت شده است آن حضرت درجات و آثار و غائله هاي سوء عجب و خودپسندي وعشق به خويش را گزارش فرمود، و در حقيقت به تحليل رواني اين رذيلت اخلاقي پرداخت: احمد بن نجم راجع به عجبي که اعمال و کردارها و کوششهاي انسان را به تباهي مي کشاند از امام رضا عليه السلام سؤال کرد. امام عليه السلام در پاسخ فرمود: عجب داراي مرتب و درجات و آثار گونه گون رواني است: يکي از آن درجات اين است که از رهگذر وجود اين حالت در انسان، اعمال زشت و کردارهاي نادرست صورت ميپذيرد. حضرت از ديدگاه يک فرد معجب آن چنان با زيورهاي پوشالي و پنداري آراسته مي شود که آنها را خوش و زيبا و درست تلقي مي کند و تصور مي کند که فردي درست کار و نيکوکردار است، و هر عمل زشتي را که انجام مي دهد آنها را از نظر رواني زيبا و پسنديده و نيکو برمي شمارد. ديگر آن که فردِ مُعجِب حتي در ايمان به پروردگارش گرفتار خودپسندي مي شود و در برابر خدا به خود مي بالد که به او ايمان دارد، و بر خدا به خاطرِ ايمانش منّت مي گذارد و از او طلبکار مي شود! در حالي که خداي راست که بر او منّت نهد و از اين که او را به نعمت ايمان برخوردار ساخته است بر او منّت گذارد. امام رضا عليه السلام در طي اين عبارات کوتاه حالات رواني يک فرد معجب را براي ما تفسير فرموده است که او آن چنان در حب و عشق به خويشتن به سر مي برد و آن قدر در علاقه به خود و پسند خويشتن گرفتار ترکتازي و توسني مي گردد ـ که نه تنها خود را برتر از ديگران مي داند و بر آنها منّت مي گذارد ـ تصور مي کند که چون به خدا ايمان دارد بايد بر او منت نهاده و مي پندارد که حتي مي تواند پروردگارش را مشمول منّت و احساس خود قرار دهد! چنين پنداري را نبايد جز به عنوان يک تصور جنون آميز به چيز ديگري تلقي کرد، و به عبارت ديگر؛ اين حالت ناهنجار رواني همان حالتي است که در روانشناسي معاصر از آن به نارسيسيسم (Narcissism) تعبير مي شود که فرد در حب به خويشتن تا آن جا پيشروي مي کند که عاشق خود مي گردد و گرفتار شيفتگي و دلدادگي نسبت به خود مي شود، و خويشتن را تا سر حد پرستش دوست مي دارد. اصولاً فردي که به بيماري رواني عجب و خود دوستي مفرط مبتلاست گناهان و جرمهاي سنگين را ـ که خود مرتکب آنها مي شود ـ خُرْد و ناچيز مي شمارد، و احسانهاي ريز و اندک را کلان و بزرگ و فزون از حد تلقي مي کند. و کارهاي زشتي را که دستش بدانها آلوده است به عهده فراموشي مي سپارد، و اين انحراف رواني تا آن جا جلو مي رود که او خير و خوبي را شر و بدي، و شر و بدي را خير و خوبي معرفي مي کند، و از درون خير و نيکي، شر و بدي را بر سر پا مي کند، و بر چهره خير نقاب شر، و بر سيماي شر ماسک خير را مي پوشاند. يک فرد خودپسند ـ چون دچار غرور نيز مي باشد و تا حد خودپرستي خويشتن را دوست مي دارد ـ حتي خود را فريب مي دهد؛ لذا در فضايي از اوهام زندگاني مي کند و با مصالحي تهي از واقعيّت، اين فضا را براي خود معماري مي نمايد و سرانجام در يک پرتگاهي پيش بيني نشده سقوط مي کند، و آن چنان شخصيت رواني اش تباه مي گردد که اعاده سلامت آن سخت دشوار و احياناً غير ممکن خواهد گشت. نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم سه چيز را عامل نابودي شخصيت انسان برشمرده که يکي از آنها عبارت از عجب انسان به خويشتن، يعني خود پسندي و خويشتن پرستي است. سخن امام رضا عليه السلام اين نکته را بازگو مي کند که فرد مُعجب را بايد به خاطر عُجب و نيکو پنداشتن اعمالش يک فرد نابسامان از نظر رواني دانست؛ چرا که او ره گم کرده و با عينک عجب و خودپسندي، زشت را زيبا مي بيند، وچاه را راهي هموار مشاهده مي کند. اين بيانِ حضرت ثامن الحجج عليه السلام که فرمود: "ان يزيّن للعبد سوء عمله فيراه حَسناً فيُعجبه و يحسب انّه يُحسن صُنعاً" ملهم از وحي الهي است که همه جوانب و ابعاد حقايق را بيانگر است: چرا که همواره گفتار الهي در لابلاي سخنان اين امام بزرگوار چهره مي نمود، اگر چه کمتر سخن مي گفت و بيشتر در حال سکوت و تفکر به سر مي برد، اما هرگاه لب به سخن مي گشود سخنانش از قرآن و وحي مايه مي گرفت، چنان که سخنان کوتاه فوق، از آياتي که در زير ياد مي شود قَبَس برگرفته و از آنها پرتو مي گيرد، آن جا که خداوند متعال مي فرمايد: "افمن زيّن له سوء عمله فرآه حسناً فان الله يضلّ من يشاء وَ يهدي من يشاء" (فاطر 8)، آيا آن که رفتار و کردار بدش از نظرش آراسته شد و آن را زيبا و نيکو مي بيند [همانند کسي است که زشت و زيبا را تشخيص مي دهد و به تشخيص خود عمل مي کند؟] خدا هر که را بخواهد گمراه مي سازد و هر که را بخواهد هدايت مي کند. و يا فرموده است: "قل هل ننبئکم بالاخسرين اعمالاً، الّذين ضلّ سَعيُهم في الحيوة الدّنيا و يَحسبون انَّهم يُحسنون صُنعاً" (کهف 103، 104)، بگو آيا مي خواهيد راجع به کساني که از لحاظ اعمال، زيانکارترين افراد به شمار مي روند براي شما گزارش کنم؟ آنان کساني هستند که سعي و کوشش آنها در امر زندگاني دنيا در بيراهه قرار گرفته و تصور مي کنند که درستکار و نيکو کردار مي باشند. حسن بن جهم گويد: از امام رضا عليه السلام شنيده ام که مي فرمود: مردي در ميان بني اسرائيل زندگاني مي کرد، و علي رغم آن که مدت چهل سال خداي را بندگي کرد عبادت او در درگاه الهي مورد قبول واقع نشد؛ لذا با خود مي گفت: خدايا هر کاري را به خاطر تو انجام داده ام، و هر گناهي که از من سر مي زند از ناحيه تو است؛ پس چرا به اعمال من با ديده قبول نمي نگري؟! خداوند متعال به او پاسخ داد: اگر تو در مقام نکوهش از خويشتن برمي آمدي بهتر از آن بود که با چنين حالت رواني و با روحيه عجب و خودپسندي، مرا چهل سال بندگي کرده باشي. امام صادق عليه السلام نيز فرمود: گناه مؤمن [در صورتي که باعث ناراحتي و پشيماني او گردد] بهتر از عجب و خودپسندي او است، اگر نه چنين مي بود، هيچ فرد باايماني به گناه گرفتار نمي آمد. عُجب و خودپسندي باعث مي شود که انسان عمل شايسته خود را فزون از حد، بزرگ و شکوهمند پنداشته و دستخوش بهجت و سرور نسبت به آن گردد، و خويشتن را از هر گونه خرده و کمبود و تقصير مُبرّي تلقي کند. اگر اين ابتهاج، با تواضع در برابر خدا توأم باشد و از اين که به عمل صالحي توفيق يافت بر خدا منت ننهد؛ بلکه در حال امتنان از خدا باشد مي توان چنان عملي را با ديده قبول نگريست و در انتظار پاداشي در برابر آن به سر برد. همان گونه که امام رضا عليه السلام حالات رواني معجب را تحليل فرمود قهراً به اين نتيجه مي رسيم که معجب در برابر خداي متعال آن چنان دچار غرور و خود فريبي مي گردد که مي پندارد خدا بايد و خواه و ناخواه! او را از پايگاه رفيعي در روز قيامت برخوردار سازد و تصور مي کند به خاطر اعمال صالحي ـ که بايد آنها را از منن و عطايا و نعم الهي برشمرد ـ مي تواند بر پروردگار خود منت نهد، و به بهانه ايمان خويش، از خداوند، حق و حقوقي را به سانِ طلبکاران خواستار گردد. علاوه بر آن که بايد گفت اين انحراف رواني باعث مي گردد که او از استفاده و مشورت با ديگران و استمداد از تفکر و تدبير آنان محروم بماند؛ چون عجب و غرور، وي را به استبداد در رأي سوق مي دهد؛ لذا از سؤال و استفاده از کسي که عالمتر از اوست استنکاف مي ورزد، و رأي نادرست و افکار و نظريات پوچ و سخيف خويش را انديشمندانه و سنجيده مي شمارد. آفتها و عوارضي که بايد آنها را زاده و نتيجه عجب دانست بي شمار است که يکي از آنها عبارت از تباهي مساعي و کوششهاي انسان مي باشد، و بايد اين حالت را عاملي ضدّ ارزش دانست که باعث مي گردد همه کوششها و جدّ و جهدهاي آدمي از اعتبار ساقط شود. اسحق بن عمار از امام صادق عليه السلام روايت کرده است که آن حضرت فرمود: مرد عالم و دانشمندي نزد مرد عابدي رسيد و به او گفت: نمازت چگونه است [و کمّاً و کيفاً تا چه حدودي در اداء اين فرضيه موفق هستي]؟ عابد گفت: گريه و حزن و اندوه و انديشناکي تو تا چه پايه است؟ عابد گفت: آن قدر مي گريم تا اشک از ديدگانم فروريزد؟ عالم گفت: خنديدن و دلشاد بودنِ تو ـ درصورتي که از خداوند متعال خائف و بيمناک باشي ـ بهتر از آن است که زندگاني را با گريستن بياميزي؛ لکن گرفتار مباهات به خويشتن و عجب و خودپسندي باشي. فردي که گرفتار به خود باليدن است اعمال و کردارش به سوي خدا اوج نمي گيرد، (بلکه تا فروترين حدّ ـ از نظر درجه و اعتبار ـ سقوط مي کند و بي بها و تهي از ارزش مي گردد). گويا سعدي با الهام از چنان احاديثي سخنان زير را به رشته نظم آورده که: سخن ماند از عاقلان يادگار ز سعدي همين يک سخن گوش دار گنهکار انديشناک از خداي بسي بهتر از عابد خودنماي که آن را جگر خون شد از سوز درد که اين نکته بر طاعت خويش کرد ندانست بر بارگاه غني سر افکندگي به ز کبر و مني بر اين آستان، عجز و مسکيني ات به از طاعت و خويشتن بيني ات همان گونه که امام رضا عليه السلام فرمود انسان معجب در خودپسندي تا حدّ دور دستي بلند پروازي مي کند [که سرانجام به سقوط و نابودي او منجر مي گردد] او در اين بلند پروازي حتي نسبت به خدا در موضع يک فرد «منّان» جا خوش مي کند. علي بن ميسره مي گفت: امام صادق عليه السلام مي فرمود: از منّان بودن بر حذر باشيد. گفتم: قربانت گردم، منّان بودن چگونه است؟ فرمود: يکي از شما راه مي رود و يا پشت بر زمين مي نهد و پاهاي خود را بالا مي گيرد، [و آن چنان احساس امنيت و رفاه دروني مي کند و از خود راضي مي گردد] که مي گويد: خدايا من فقط آهنگ رضاي تو دارم! همان امام عليه السلام فرمود: آن که براي احدي فضل و فزوني نشناسد بايد او را مُعجب به خويشتن و گرفتار خود کامگي در رأي برشمرد. از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است که فرمود: اگر گناه براي مؤمن از عجب و به خود باليدن بهتر نمي بود، خداوند متعال ابداً ميان بنده و ميان گناه او آزادي به وجود نمي آورد. امام صادق عليه السلام مي فرمود: براي من جاي بسي شگفتي است که فردي از رهگذر عمل خويش به عجب گرفتار مي آيد؛ ولي نمي داند که اين انحراف رواني او چه فرجام سوئي را براي او بارور مي سازد. کسي که دچار عجب مي باشد و اعمال خويش را از درون مي ستايد، تحقيقاً از راه و رسم هدايت و راه يابي به حق، به يکسو مي افتد و لذا مزايايي را براي خويش مدعي مي گردد که فاقد آن است، و قهراً بايد او را دروغگويي حرفه اي برشمرد. نخستين و کمترين عکس العمل و بازتاب سوئي که معجب را آماج خود قرار مي دهد، اين است که دستاويزِ باليدن را خداوند متعال از او سلب مي کند تا به او بفهماند که موجودي حقير و ناتوان است، و ناگزير خود بر خويشتن گواهي دهد که سخت حقير و بي مقدار مي باشد، همان گونه که با ابليسِ خودستا و خودپسند چنين کرد. عُجب عبارت از درختي است که بذر و دانه آن کفر است، و کاشتگاه و کشتزار آن عبارت از نفاق، و موادي که آن را تغذيه و سيراب مي کند، عبارت از درخواستها و توقعات نابحق و بي جا و ظلم و ستم مي باشد، و تنه و شاخه و ساقه هاي آن را جهل و ناآگاهي مي پردازد، و برگهاي آن بيراهگي و گمراهي است. و سرانجام، بَر و ميوه آن عبارت از لعنت و محروميت و دورباش از زحمت خدا و جاودانگي در آتش دوزخ مي باشد. فردي که معجب به نفس است، و خويشتن و رأي و نظر خود را مي ستايد احمقي بيش نيست؛ چون نمي تواند به انحراف رواني خود پي ببرد. و در نتيجه بصيرت خويش را در بينش حالاتي که بايد خود را از آنها برهاند از دست مي دهد، زيرا او گناهان خود را ناچيز تلقي مي کند و نسبت به آنها در بي تفاوتي بسر مي برد. عمل صالح و پاکيزه عبارت از عملي است که انسان در انجام آنها به ياد توفيق الهي باشد و اين احساس در او به وجود مي آيد که پيشرفت او در آن عمل از برکات توفيق خداوند متعال است، و نبايد به خود مغرور گشته و از رهگذر آن دچار خودپسندي گردد و بر خدا منت گذارد.
منبع:
نرم افزار آستان محبت
| |
|
|
 |
آمار و اطلاعات |
|
| |