فاطمه (س) واقع بين است ولى هدفگرا، وضع و شرايط موجود را دائماً مىبيند ولى تسليم آن نيست، دائماً سر گرم ارزيابى از آن است و مىكوشد فرجام امور را بنگرد، گاهى در شرايط حاد زندگى اين انديشه براى او پديد مىآمد كه احساسات درونى خود را يكباره بيرون بريزد و عقده دل را كه ترس از گلوگيرى آن داشت رفع كند ولى فرمان عقل و تابعيت حكومت الله، او را از اين اقدام مانع بود .
او واقعيتها را مىديد ولى در زندگى خود هدف خويش را تعقيب مىكرد، كارى كه انجام مىداد از روى هوى و هوس نبود. رسول خدا (ص) دربارهاش فرموده بود: اين دختر كارى نمىكند كه خدا آن را دوست نداشته باشد و در مراحل خواهش و تمنايش بجائى رسيده كه او آنچه را كه خدا خواسته است مىخواهد (مصداق و ما يشاؤون الا ان يشاء الله رب العالمين) (1)
عامل تنظيم رابطهاش با خود، با خداى و با ديگران عقل است و خرد، نه چيزى ديگر، او مصالح و منابع اسلام را ملاك قرار مىدهد نه جنبههاى شخصى حيات را. در هر اقدامى كه مىخواهد انجام دهد نخست از خود مىپرسد آيا خداى هم بدان رضايت دارد يا نه؟. به على (ع) شفقت دارد و شايد در دل اين احساس براى زنان پديد آيد كه اگر همسرش به جبهه رود كشته شود و قلباً ناراضى از حركت او باشند. اما فاطمه (س) مىداند تا خداى نخواهد كسى كشته نمىشود و جائى را كه خداى بخواهد جاى سخنى نيست. پس نبايد از حضور على (ع) در جبهه نگران باشد و او نگران نبود.
پي نوشتها:
1-
آيه آخر سوره تكوير
منبع: كتاب
زندگى نامه حضرت فاطمه(س) جلد دوم