واااای بابام جلو درمون دوربین مدار بسته گذاشتهههه....بعد ما از خونه میشینیم بیرونو از تلویزیون نگا میکنیم...امروز دو تا دختر وایساده بودن جلو درمون منم ک از خونه کل خیابونو زیر نظر داشتم حواسم بهشون بود یهو احساس سادیسمی بودنم گل کرد رفتم آیفونو برداشتم توش ی جیغ کشیدم(خیابون خلوت بود ب جز اون دو تا دختر کسی توش نبود)اون دوتام از ترس سکته کردن از جلو در فرار کردن...خخخخخخخخ با بابام اینقد بهشون خندیدیم ک نگو.....حالا فهمیدین من چ آدم روانی هستم یا بیشتر توضیح بدم؟؟؟؟
ب من چ؟؟؟؟ میخواستن جلو درمون چسبیده ب آیفون وا نستن!!!!!
والا