داداشم دیشب قبل ما اومده خونه،درو باز گذاشته رفته بالا
امروز بابام هیییییی غر میزد
بعدم به گودزیلاشون گفت برو به بابات بگو حواسشو جمع کنه
چند ساعت بعدش همسایمونو تو حیاط دیدم
میگه صبر کن دسته کلیدتونو بدم ظهر دیدم تو در جا گذاشتید
منم یواشکی دادمش به گودزیلاشون گفتم برو ببر بده به بابات بگو از دیشب جا مونده...
چند لحظه بعد آورده میگه بابام گفته این دسته کلید مال پدرجانه!!!!!!
بابام کلیدارو رو در حیاط جا گذاشته بود!
حالا
قیافه ی پدر گرامی رو تصور کنید
من دیگه حرفی ندارم!