آقا تو این هوای سرد تهران تو خونه نشسته بودیم و درحالل یخ زدن بودیم که یهو گاز قطع شد :|
آقا بابام چادر مسافرتی آورد من هرچی پتو بود برداشتم اوردم همه رفتیم اون تو بعد یکی دو ساعت گاز دوباره وصل شد و همه چی به خوبی و خوشی حل شد تا این جا که امروز یکی از همسایه هامون اومده زنگ درو زده با مامانم صحبت کرده نگو این خانومه می خواسته بره بیرون بعدش یادش اومده زیر گازو خاموش نکرده دیگه حال نداشته بره بالا زده گاز کل ساختمونو قطع کرده