سیزده بدر پارسال با عمه ام اینا بیرون رفتیم جایی که بودیم دوتا دستشویی داشت که بهم چسبیده بود یکیش زنونه بود واون یکی مردونه
دوتا صف طولانی هم پشت در تشکیل شده بود که یهو برق رفت و دستشویی ها خیلی تاریک شد
حالا بشنویم صحبت چندتااز اقایون منتظر واقایی که تو دستشویی هست
دادا بلدی از حفظ بر....
داداسوراخ را گم نکنی
دادا دورش کثیف کاری نکنی
یهو اون اقایی که تو دستشویی بود گفت نگران نباشید همشا میریزم تو حلقتون حالا دور وبر دهاناتون ریخت طوری نیس کارش ی زبون زدن دورشه
قیافه مردان منتظر-_-
قیافه ما^_^
قیافه اقایی که تو دستشویی بود^==^
قیافه دستشوییo_0