سرکلاس شیمی عمومی نشسته بودیم بعدش استاد داشت در مورد اووگادرو حرف میزد که چه فردی بوده ...
هی میگفت نمیدونید چه ظلمی بهش کردن...
این بیچاره دق کرد..زبونوشو بریده بودن ...ازادی بیانشو از دست داده بود...هر چی میگفت تکذیب میکردند .شما نمیدونید این چی کشیدش نمیدونید ...اگه بدونید دلتون براش کباب میشه ...
من از اخر کلاس دست بلند کردم گفت استاد شما همه دورش بودید مگه...!
کلاس رفت رو هوا بچه ها نزدیک بود دیگه خودشونو با hcl حل کنند...
از اون ور خوده استاد منو نگاه میکرد میخندید تا اخر کلاس جو شادی بودش...