رفتم خونه دیدم چراغا خاموشه فط یه نور لایت از پزیرایی میاد
با اهنگ ملایم :0
رو نوک پا رفتم دیدم بعععله
گودزیلاهامون جمع شدن دوبه دو دارن تانگو میرقصن!!!6-تا9 سالن-
اونوقت من قد اینا بودم ی کش شلوار میگرفتم باقی بچهاو مینداختم توش میگفتم:هعی!برو اسب خوبم تازه خریدمت!!
o_O