دیروز سر کلاس دوستم داشت نارنگی میخورد بعد یکی از بچه های کلاس یه نمکی ریختو این دوست منم داشت میخندید بعد یکدفعه از چشماش آب نارنگی اومد معلوم نبود داره میخنده یا داره گریه میکنه
.
.
.
....
یه بارم سر کلاس یکی از بچه ها بلند از خانوممون پرسید مگه میشه منم حواسم نبود تو باغ نبودم بعد هول شدم گفتم مگه داریم