یادش بخیر بچه بودیم تو حیاط مامان بزرگم چاله میکندیم بعد روشو با برگ میپوشوندیم میرفتیم بزرگترا رو به یه بهونه می آوردیم و از راهی که چاله داشت ردشون میکردیم ( البته بعضیا از نقطه دلخواه عبور نکرده و ما هلشون میدادیم ^-^ ) خلاصه اینام می افتادن تو چاله و ما هر هر بهشون میخندیدیم n_n خدایا ما رو ببخش اگه پاشون درد گرفت ^_~
البته الان بچه ها رو مخ ما چاله میکنن :|