من بچه بودم خیلی دوست داشتم عینکی شم و همش به مامانم میگفتم من همه چیزو تار میبینم
مامانم منو برد دکتر...اون E ها هست باید بگیم(بالا. پایین. چپ. راست) من همرو اشتباه گفتم که دکتر بهم عینک بده
دکتره فهمیده بود دارم دروغ میگم بخاطر همین یه عینک که شیشه بود بهم داد...من تا اونو زدم همه رو درست گفتم!!!
بعد دکتره به مامانم گفت: چشاش سالمه و عینک بهم نداااااد...