عاقا ما فکر کنم پنج سالمون بود با دوستمون جلو خونشون داشتیم بازی میکردیم
یهو بایا دوست ما اومد بیرونو مام جو گرفتیم دتستو ، سلامو اینا
تا اینجا همه چی خوب بود ولی یهو بابا دوست ما عطسه کردو این دندون مصنوعیاش اومد بیرونو یکم جلو عقب شد مام که بچه آقا 4تا پا داشتیم 12تا دیگه قرض کردیم شد 32 تا و الفرار حالا بنده خودا هی داد میزد میگفت نترس منم مثل خر کوهی میدویدم خدایی تا 17 سالگی به دید خون آشام میدیدمش...
ای بابا