یه بار هم خواب دیدم داعش حمله کرده ، بعد شهر مار و گرفتن ، منم فراری بودم . تو یه خونه با چن نفر دیگه قایم شده بودیم بعد یه سری مدارک مهم تو خونه ی ما جا مونده بود ، قرار شد یه نفر که خیلی شجاعه از بین داعشیا رد بشو وبه صورت مخفیانه بره و از تو خونه مدارک رو بیاره ، بعد منم وسط اون هیر و ویر بهش گفتم میری خونه ی ما ، چن تا از لاکای منم بردار بیار ، بعدش که رفت و اومد دیدم یارو، از بین اون همه رنگ خوشکل ، سفید و کالباسی کم رنگ و یه زرد بدرنگ آورده... ای حرص خوردم تو خواب...
- لایک: پسرا که سلیقه ندارن ، چه توقعا داریاااا
-لایک: خاک وَچوکِت با این خوابات...